راستش را بخواهی همیشه همه به من می‌گویند حرف بزنم؛ ولی فایده‌ای ندارد. او با حرف زدن برنمی‌گردد.

- واژه‌هایی در اعماق آبی دریا، کت کرولی

خیلی نگذشت که فهمیدم اندوه چطور اطرافیانِ اندوه‌زدگان را غربال می‌کند و از نو فراهم می‌آورد. چطور دوستان محک می‌خورند، چطور بعضی‌ها قبول می‌شوند و بعضی رد. دوستی‌های قدیمی ممکن است با غصه‌های مشترک قوام یابد؛ یا ناگهان خفیف به نظر برسد. جوان‌ها بهتر از میان‌سال‌ها عمل می‌کنند و زنان بهتر از مردان.

- عکاسی، بالون‌سواری، عشق و اندوه، جولین بارنز

«واژه‌هایی در اعماق آبی دریا» هم بالاخره داخل لیستم تیک خورد! به امید تیک‌‌های بیشتر.

Author: Cath Crowley

این رو دیدم و فهمیدم بله! واقعا بیشتر شخصیت من رو کتاب‌هایی که خوندم تشکیل دادن. انگار از هر کتاب چیزهایی که دوست دارم رو جدا می‌کنم و آروم آروم اونا رو تبدیل به بخشی از زندگی روزمره‌م می‌کنم.

کافیه یک کتاب رو نصفه ول کنی تا بیفتی روی چرخه بی‌نهایتِ نصفه خوندن کتاب‌ها.

- شب‌های روشن، فیودور داستایفسکی

این روزها تنها کسی که درکم می‌کنه سیلویا پلاثه.

چرا داستان می‌خونیم؟

به آدم‌هایی که مقدمه‌ی کتاب‌ها رو نمی‌خونن اعتماد نمی‌کنم.

I can never read all the books I want; I can never be all the people I want and live all the lives I want. I can never train myself in all the skills I want. And why do I want? I want to live and feel all the shades, tones and variations of mental and physical experience possible in my life. And I am horribly limited.
من هرگز نخواهم توانست همه‌ی کتاب‌هایی که می‌خواهم را بخوانم، هرگز نخواهم توانست همه‌ی آنانی باشم که می‌خواهم و آن‌ها را زندگی کنم، هرگز نخواهم توانست تمامی مهارت‌هایی که می‌خواهم را بیاموزم.
و من چه می‌خواهم؟ من می‌خواهم زندگی کنم و زیر و بم‌ همه‌ی تجربیات ذهنی و جسمی ممکن را در زندگیم احساس کنم. و من شدیداً محدود هستم!

- Sylvia Plath, The Unabridged Journals of Sylvia Plath

طبق قانونی کلی، آدم‌ها، حتی گناهکاران، بیش از تصور ما ساده و ساده‌دل‌اند.

- برادران کارامازوف، فیودور داستایفسکی