NEW BOT Телеграм, страница

Forwarded from M R

103 views12:45

حکایتی جالب و خواندنی از آقای حسین رودبارانی از دانشجویان خوب درس توپولوژی
👇👇👇👇👇
+سلام،هی حواست کجاست؟!
+داری به چی نگاه می‌کنی؟!
-بیا ببین این عینک رو‌ بزن.
+بذار ببینم؛
+اِاِاِ این دیگه چیه؟!
+چرا با این عینک همه آدم‌ها شبیه هم دیگه‌ان؟!
-جالب نیست واست؟!
+چرا جالبه اما این چی هست؟
-عینک توپولوژی؛
+چی؟!عینک توپولوژی دیگه چیه؟
+معلومه زیاد توپولوژی خوندی واسه امتحان فردا...
-نه واقعاً عینک توپولوژیه.
+بیخیال،حالت خوب نیست امتحان میدی درست میشه!
+من برم فعلا.
-برو ‌خداحافظ.
تو راهِ خونه داشتم به این فکر می‌کردم که اگه واقعاً همچنین چیزی وجود داشته باشه چی میشه؟!
رسیدم خونه هنوز تو فکر بودم،تو یه دنیای دیگه بودم،دنیای توپولوژی!
از طرفی داشتم از استرس امتحان توپولوژی می‌مُردم از طرفی به چیزی که دیدم داشتم فکر میکردم.
واقعا عجیبه،چه قدر قشنگ میشه همه چی!
برم فعلا درس بخونم،بعد از اون هم بخوابم بعداً بهش فکر میکنم.
درسم رو خوندم فکرم هنوز اونجا بود.
زوری خوابم برد!
چه قدر قشنگه اینجا،از طرفی هم ترسناکه چون همه آدم‌ها شبیه هم دیگه‌ان!
همه به هم محبت می‌کنن؛
هیچ نژاد پرستی وجود نداره اینجا!
همه یه رنگ و یه شکل بودن!
فرقی بین آدم ها وجود نداشت.
همه به هم کمک می‌کردن چون هیچ شناختی نداشتن که افراد اطرافشون چه نسبتی دارن باهاشون!
همون شکلی که به برادرم محبت می‌کردم به همه همون طوری کمک میکردم.
شاید شعار دنیای برابر برای همه و عدالت می‌تونست واقعیت پیدا کنه!
همه هم دیگه‌رو دوست داشتن و کسی نمی‌تونست نفرتی نسبت به کسی داشته باشه. اگر دنیا رو از اون عینک می‌دیدیم و همه چشمامون اون ساختار رو داشت و تفاوتی قائل نمی‌شد،همه‌ی دنیا زیباتر می‌شد،
زیبایی همه‌ی انسان‌ها یکسان بود،
بسیاری صفت‌ها که باعث تمایز انسان‌ها می‌شد از بین می‌رفت؛
داشتم همین چیزا رو می‌دیدم که یکی صِدام کرد : پاشو!پاشو!امتحان داری،پاشو صبح شده.
کاش میشد با عینک توپولوژی نگاه کرد...

1.35K views16:13