کانون کتاب دانشگاه سمنان pinned «به نام خدا دوستانِ دانشجویِ کتابخونِ من سلام #چالش_جدیدمون مشاعره بلدید ؟!😁 حالا بذارید یه توضیح بدم زیر این پست بعد از آخرین شعر با آخرین حرفش یک شعر در جوابش میارین.( ریپلی اون شعر فراموش نشه ) راستی بهترین جواب هارو تو کانال قرار میدیم و جوایزتون…»
ابتهاج | دل تو وا نمیشود
「 تهران پادکست 」
🎙 هوشنگ ابتهاج
🎼 دل تو وا نمیشود
زهی ..
شکوه قامت بلند عشق ..
که استوار ماند در هجوم هر گزند ..!
نگاه کن ..!
هنوز آن بلنددور ..
آن سپیده ..
آن شکوفه زار انفجار نور ..
کهربای آرزوست .....
سپیدهای
که جان آدمی ..
هماره در هوای اوست ...
#ذکرشب
@BCOSU✒️📘
🎼 دل تو وا نمیشود
زهی ..
شکوه قامت بلند عشق ..
که استوار ماند در هجوم هر گزند ..!
نگاه کن ..!
هنوز آن بلنددور ..
آن سپیده ..
آن شکوفه زار انفجار نور ..
کهربای آرزوست .....
سپیدهای
که جان آدمی ..
هماره در هوای اوست ...
#ذکرشب
@BCOSU✒️📘
❤4👍2
برای گفتگو با کافکا، به انتظار نشسته و در روزنامه مقالهای راجع به جامعه ملل، که بعدها تبدیل به سازمانِ ملل شد، میخواند.
کافکا سر میرسد و درباره آن مقاله میگوید: این جامعه تنها نقابی برای شروع یک جنگ تازه است.
گوستاو یانوش میپرسد «یعنی سازمانی برای صلح نیست؟»
کافکا پاسخ میدهد:
«جامعه ی ملل، ساز و کاری برای محلی کردنِ جنگهاست
جنگ ادامه خواهد یافت، با سلاح و شیوهای دیگر
بانکها جای لشکرکشیها را میگیرند و ظرفیت جنگی پول جایگزینشان میشود»
میگوید این جامعه، جامعه ملتها نیست.
بازاری است سهامی برای گروههای پر نفوذ و صاحب منافع!
کتاب: گفتگو با کافکا
نویسنده: گوستاو یانوش
ترجمه: فرامرز بهزاد
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
کافکا سر میرسد و درباره آن مقاله میگوید: این جامعه تنها نقابی برای شروع یک جنگ تازه است.
گوستاو یانوش میپرسد «یعنی سازمانی برای صلح نیست؟»
کافکا پاسخ میدهد:
«جامعه ی ملل، ساز و کاری برای محلی کردنِ جنگهاست
جنگ ادامه خواهد یافت، با سلاح و شیوهای دیگر
بانکها جای لشکرکشیها را میگیرند و ظرفیت جنگی پول جایگزینشان میشود»
میگوید این جامعه، جامعه ملتها نیست.
بازاری است سهامی برای گروههای پر نفوذ و صاحب منافع!
کتاب: گفتگو با کافکا
نویسنده: گوستاو یانوش
ترجمه: فرامرز بهزاد
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
👍4❤1
۲۷ شهریور روز بزرگداشت #شهریار :
شهریار ، با نام کامل سید محمدحسین بهجت تبریزی، که با منظومهی «حیدر بابایه سلام» و اشعاری چون «حالا چرا» و مناجات «علی ای همای رحمت» شناخته میشود، آنقدر در ادبیات ایران تأثیرگذار بوده است .
سالروز درگذشت وی در تقویم رسمی کشور به نام «روز شعر و ادب پارسی» نامگذاری شده است.
اگر شعری از شهریار به یاد دارید برای ما بنویسید.
@BCOSU
شهریار ، با نام کامل سید محمدحسین بهجت تبریزی، که با منظومهی «حیدر بابایه سلام» و اشعاری چون «حالا چرا» و مناجات «علی ای همای رحمت» شناخته میشود، آنقدر در ادبیات ایران تأثیرگذار بوده است .
سالروز درگذشت وی در تقویم رسمی کشور به نام «روز شعر و ادب پارسی» نامگذاری شده است.
اگر شعری از شهریار به یاد دارید برای ما بنویسید.
@BCOSU
🔥6🕊2
دردم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم و بی خویشتنم
تا جنون فاصلهای نیست
از اینجا که منم
مگرم سوی تو راهی باشد
چون فروغ نگهات
ورنه دیگر به چهکار آیم من ...!
#اخوان_ثالث
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
از جهان دورم و بی خویشتنم
تا جنون فاصلهای نیست
از اینجا که منم
مگرم سوی تو راهی باشد
چون فروغ نگهات
ورنه دیگر به چهکار آیم من ...!
#اخوان_ثالث
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
❤3👍1💔1
رمان : آوای جنون
نویسنده : نیلوفررستمی
ژانر : پلیسی،هیجانی ،انتقامی، عاشقانه
خلاصه :
سرگرد اهورا پناهی، مأموری بسیار سرسخت و حرفهای از رستهی اطلاعات، به طور اتفاقی توسط پسرخالهاش درگیر پروندهی قتلی میشود. او که در این راه اهداف شخصی و انتقام بیست سالهاش را هم دنبال میکند، به دنبال تحقیقات در رابطه با پرونده، شخص چهارم را پیدا میکند و در مسیر قصاص کردن او، مجبور به شراکت با دختری میشود که در ادامهی این شراکت، طی سفر اجباری به گیلان اتفاقات ریز و درشتی برای هر دو پیش میآید. گستاخی و سرتقیهای دخترک، غروری مردانه را میلرزاند و آتش جدیدی در وجود اهورا زبانه میکشد و درنهایت، قلبی یخی به آغوش جنون میرود. آتش خشم و انتقام، مصالح راه را میسازند و جنون، شاید نفس آخریست که اهورا را به کام زندگی پس بدهد...
مردی از جنس سنگ و لبریز از غرور، برای رسیدن به خواستههایش تمام مرزها را زیر پا میگذارد. از شکستنها و ویران کردنها ابایی ندارد!
اما روزی که خودش را در اوج میبیند، سرنوشت دست به کار میشود و از جایی که فکرش را نمیکند، قلب یخیاش را راهیِ آتش میکند. آتشی از جنس جنون!
# خلاصه_کتاب 📚
@BCOSU✒️📘
نویسنده : نیلوفررستمی
ژانر : پلیسی،هیجانی ،انتقامی، عاشقانه
خلاصه :
سرگرد اهورا پناهی، مأموری بسیار سرسخت و حرفهای از رستهی اطلاعات، به طور اتفاقی توسط پسرخالهاش درگیر پروندهی قتلی میشود. او که در این راه اهداف شخصی و انتقام بیست سالهاش را هم دنبال میکند، به دنبال تحقیقات در رابطه با پرونده، شخص چهارم را پیدا میکند و در مسیر قصاص کردن او، مجبور به شراکت با دختری میشود که در ادامهی این شراکت، طی سفر اجباری به گیلان اتفاقات ریز و درشتی برای هر دو پیش میآید. گستاخی و سرتقیهای دخترک، غروری مردانه را میلرزاند و آتش جدیدی در وجود اهورا زبانه میکشد و درنهایت، قلبی یخی به آغوش جنون میرود. آتش خشم و انتقام، مصالح راه را میسازند و جنون، شاید نفس آخریست که اهورا را به کام زندگی پس بدهد...
مردی از جنس سنگ و لبریز از غرور، برای رسیدن به خواستههایش تمام مرزها را زیر پا میگذارد. از شکستنها و ویران کردنها ابایی ندارد!
اما روزی که خودش را در اوج میبیند، سرنوشت دست به کار میشود و از جایی که فکرش را نمیکند، قلب یخیاش را راهیِ آتش میکند. آتشی از جنس جنون!
# خلاصه_کتاب 📚
@BCOSU✒️📘
❤3👍3
شبی یاد دارم که یاری عزیز از در در آمد. چنان بیخود از جای بر جستم که چراغم به آستین کشته شد.
سَریٰ طَیفُ مَن یَجلو بِطَلعَتِهِ الدُّجیٰ
شگفت آمد از بختم که این دولت از کجا
بنشست و عتاب آغاز کرد که: مرا در حال بدیدی چراغ بکشتی، به چه معنی؟
گفتم: به دو معنی: یکی آن که گمان بردم که آفتاب برآمد و دیگر آنکه این بیتم به خاطر بود:
چون گرانی به پیش شمع آید
خیزش اندر میان جمع بکش
ور شکر خندهایست شیرین لب
آستینش بگیر و شمع بکش
👤سعدی، گلستان، در عشق و جوانی
@BCOSU✒️📘
سَریٰ طَیفُ مَن یَجلو بِطَلعَتِهِ الدُّجیٰ
شگفت آمد از بختم که این دولت از کجا
بنشست و عتاب آغاز کرد که: مرا در حال بدیدی چراغ بکشتی، به چه معنی؟
گفتم: به دو معنی: یکی آن که گمان بردم که آفتاب برآمد و دیگر آنکه این بیتم به خاطر بود:
چون گرانی به پیش شمع آید
خیزش اندر میان جمع بکش
ور شکر خندهایست شیرین لب
آستینش بگیر و شمع بکش
👤سعدی، گلستان، در عشق و جوانی
@BCOSU✒️📘
🔥3👍2
یکی از کتاب هایی که خواندنش خیلی میتواند در ارتباط با دیگران و زندگی به شما کمک کند و تکنیک ها و شگردهای جالبی را برای این کار ارائه میدهد .
#پیشنهاد_کتاب
«کانون کتاب دانشگاه سمنان »
@BCOSU
#پیشنهاد_کتاب
«کانون کتاب دانشگاه سمنان »
@BCOSU
❤3👍2😁1
به نام خدا
دوستان کتابدوست و خلاق سلام!
یه چالش جدید و هیجانانگیز داریم به نام "عکاسی کتابی"! 📸📚
چطور باید تو این چالش شرکت کنیم؟ خیلی سادهست! فقط کافیه با یه عکس خلاقانه، حال و هوای کتاب مورد علاقتون رو به تصویر بکشید، طوری که با دیدن اون عکس بقیه بتونن بفهمنن کدوم کتابه.
@BCOSU✒️📘
دوستان کتابدوست و خلاق سلام!
یه چالش جدید و هیجانانگیز داریم به نام "عکاسی کتابی"! 📸📚
چطور باید تو این چالش شرکت کنیم؟ خیلی سادهست! فقط کافیه با یه عکس خلاقانه، حال و هوای کتاب مورد علاقتون رو به تصویر بکشید، طوری که با دیدن اون عکس بقیه بتونن بفهمنن کدوم کتابه.
یه نکته مهم:حالا چی کار کنیم؟
- جلد یا عنوان ممنوع! باید از خلاقیتتون استفاده کنید تا حس و حال کتاب رو با عکس منتقل کنید.
1. کتاب مورد علاقتون رو انتخاب کنید.بهترین عکسها بر اساس خلاقیت و طنزشون انتخاب میشن و تو کانال گذاشته میشن! پس دست به کار شید.😁
2. عکس رو بگیرید.
3.زیر این پست منتشرش کنید تا بقیه هم از خلاقیتتون لذت ببرن!
4. اسمشو نگین تا بقیه فرصت حدس زدن داشته باشن.
@BCOSU✒️📘
❤3👍2
😁1
چرا اینگونه است؟!
معمولاً رنجها انسان را به فکر فرو میبرند اما نیک بختیها، نه!
چرا که انسان معمولاً نیک بختیها را حق خود میداند و آنگاه که دچار مشقت شد خواهان دلیل است.
البته، انسان باید درونی آشفته و ناآرام داشته باشد تا موجب زایش ستاره ای رقصان شود.🫧
@BCOSU✒️📘
معمولاً رنجها انسان را به فکر فرو میبرند اما نیک بختیها، نه!
چرا که انسان معمولاً نیک بختیها را حق خود میداند و آنگاه که دچار مشقت شد خواهان دلیل است.
البته، انسان باید درونی آشفته و ناآرام داشته باشد تا موجب زایش ستاره ای رقصان شود.🫧
✍آنتونی فلو
@BCOSU✒️📘
❤5
دیالوگ | مدیریت احساسات
「 تهران پادکست 」
🎙 دیالوگ
🎼 مدیریت احساسات
🔸 خسرو شکیبایی
محبت چشمهی زلال زندگیه که میتونه تبدیل به مرداب زندگیام بشه..!🍃
@BCOSU✒️📘
🎼 مدیریت احساسات
🔸 خسرو شکیبایی
محبت چشمهی زلال زندگیه که میتونه تبدیل به مرداب زندگیام بشه..!🍃
@BCOSU✒️📘
❤4👍2
این هفته مصاحبهای بسیار قدیمی با نویسنده، مترجم و منتقد و روشنفکر ایرانی، جلال آل احمد را با هم خواهیم خواند.
او در عمر فعالیت نویسندگی خود با تألیف آثاری چون «نون والقلم»، «از رنجی که میبریم»، «مدیر مدرسه»، «زن زیادی» و... به شهرت رسید و در جنبش روشنفکری و نویسندگی ایران، تأثیر بسزایی گذاشت.
در گذشت ۱۸ شهریور ۱۳۴۸
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
او در عمر فعالیت نویسندگی خود با تألیف آثاری چون «نون والقلم»، «از رنجی که میبریم»، «مدیر مدرسه»، «زن زیادی» و... به شهرت رسید و در جنبش روشنفکری و نویسندگی ایران، تأثیر بسزایی گذاشت.
در گذشت ۱۸ شهریور ۱۳۴۸
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
❤4👍1
در چه سالی به دنیا آمده ای، رئیس؟
نزول اجلالم به باغ وحش این عالم در سال 1302، بی اغراق سر هفت تا دختر آمده ام، که البته هیچ کدامشان کور نبودند، اما جز چهارتاشان زنده نمانده اند.
خانواده تان؟
در خانواده ای روحانی (مسلمان - شیعه) برآمده ام. پدر و برادر بزرگ و یکی از شوهرخواهرم در مسند روحانیت مردند و حالا برادرزاده ای و یک شوهرخواهر دیگر روحانی اند، و این تازه اول عشق است که الباقی خانواده همه مذهبی اند، با تک و توک استثنایی.
آیا وضع خانوادگی تان در آثارتان بازتابی داشته؟
برگردان این محیط مذهبی را در «دید و بازدید» می شود دید و در «سه تار» گله به گله در پرت و پلاهای دیگر.
اولین قصه تان کجا چاپ شد؟
اولین قصه ام در «سخن» درآمد. شماره نوروز 24. که آن وقتها زیر سایه «صادق هدایت» منتشر می شد و ناچار همه جماعت ایشان گرایش به چپ داشتند و در اسفند همین سال «دید و بازدید» را منتشر کردم.
چه شد که راه پدر را ادامه ندادید؟
آنکه صاحب این قلم است، فکر کرده بود که هرچه پدرش از راه کلام خدا نان خورد، بس است. و دیگر او نباید از راه کلام نان بخورد، چرا که سروکار او با کلام خلق است و شاید به همین دلیل معلم شد، در سال 1326.
شما غیر از این که معلم هستید - و این را هم خودتان می گویید - دیگر چه هستید؟
قلم هم می زنم. صدتا یک غاز.
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
نزول اجلالم به باغ وحش این عالم در سال 1302، بی اغراق سر هفت تا دختر آمده ام، که البته هیچ کدامشان کور نبودند، اما جز چهارتاشان زنده نمانده اند.
خانواده تان؟
در خانواده ای روحانی (مسلمان - شیعه) برآمده ام. پدر و برادر بزرگ و یکی از شوهرخواهرم در مسند روحانیت مردند و حالا برادرزاده ای و یک شوهرخواهر دیگر روحانی اند، و این تازه اول عشق است که الباقی خانواده همه مذهبی اند، با تک و توک استثنایی.
آیا وضع خانوادگی تان در آثارتان بازتابی داشته؟
برگردان این محیط مذهبی را در «دید و بازدید» می شود دید و در «سه تار» گله به گله در پرت و پلاهای دیگر.
اولین قصه تان کجا چاپ شد؟
اولین قصه ام در «سخن» درآمد. شماره نوروز 24. که آن وقتها زیر سایه «صادق هدایت» منتشر می شد و ناچار همه جماعت ایشان گرایش به چپ داشتند و در اسفند همین سال «دید و بازدید» را منتشر کردم.
چه شد که راه پدر را ادامه ندادید؟
آنکه صاحب این قلم است، فکر کرده بود که هرچه پدرش از راه کلام خدا نان خورد، بس است. و دیگر او نباید از راه کلام نان بخورد، چرا که سروکار او با کلام خلق است و شاید به همین دلیل معلم شد، در سال 1326.
شما غیر از این که معلم هستید - و این را هم خودتان می گویید - دیگر چه هستید؟
قلم هم می زنم. صدتا یک غاز.
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
❤5
آقای آل احمد! آیا میپذیرید که گاهی در تحلیل هایتان به بیراهه رفته باشید؟
به هر حال من ام آدمی هستم جایزالخطا. امضام رو زیر هر چیزی نمی ذارم. اشتباهاتی هم ممکنه پیش بیاید. نه پیغمبریم، نه امام....
برویم، سراغ ادبیات، سوال اول راجع به این «رسالهی پولس رسول... » که در ابتدای کتاب «زن زیادی» آمده...؟
این یک وصیتنامه است. مثلاً فرض بفرمایید وصیتنامه ی بنده که قبل از حج چاپ شده. رسمیه. یک مقدار توصیه است دیگر. تعیین تکلیف که نیست.
نثر شما مقداری عربی داره و این عربی بازی در دیگران هم تاثیر کرده. آیا شما فکر نمی کنید این هم یک نوع «زدگی» یه، سه تا نقطه... یک زدگی؟
«شرق زدگی» یا «آخوندزدگی» بگید، چرا می ترسید؟ والله، فکر می کنم توی این زمینه خالی از هر نوع ملاک، این ملاک مذهب که زبان فارسی را غنی کرد، یک جاپاست. من حرف کسروی را پرت می دونم یا حتی حرف تمام آدم هایی را که می خواهد زبان را پاک کنند از تاثیر لغات بیگانه. در زمانه ای که «کلاج» و «پیستون» را به ضرب دگنگ ماشین، در عرض دو سال تو مغز هر عمله ای فرو می کنند، من چرا لغتی را که با هزار و سیصد سال مذهب و سنت و فرهنگ آمده رد کنم...؟ من کلمه ی «عشق» را چه جوری رها کنم...؟ نمی شه، می دونید، نمی تونم... جای «لاهوت» من چی بذارم...؟ این استفاده کردن از یک گنجه.
ولی فکر خواننده را نمی کنید اصلاً؟
یک خواننده ی جدید که می خواد کار شما را بخواند، غریبگی...
غریبه گیر نمی یاره. می دونید. حکایت نسل بعد از ما حکایت نسلی است که خیلی بی اطلاعه از زمینه ی سنت. زمینه ی سنت من به هر حال اسلامه. قبل از اسلام من نمی بینم یک نوع دنیایی بودن یا یک نوع تمدنی. مسئله ی تخرخُر و تفاخر و اینا نیست. ولی مسئله این است که یک چیزی را من به عنوان زمینه ی کار دارم. حالا جوونا نمی فهمند.
به قولی جونشون در، برن بخونند...
نه، دیگه. این وظیفه ی آقا معلمه. باور کنید من الآن به همین دلیل توی کلاس پنج و شش دبیرستان «عم جزء» درس می دم، عم جزء: «اَلهیکُم التَکاثُر * حتی زُرتُم المَقابِر... » چون نمی شناسه. نمی دونه. تا حدودی فرهنگ البته مقصره. خوب البته معلم کمه و فلان و بهمان... و بعد غرب زدگی. تعارف نداریم قربون - غرب زدگی. همینه که ما «غرب زدگی» رو نوشتیم.
سؤال بعد اینه که تا چه حدی انتقاد روی کارهای بعدیتون تاثیر می کنه؟
می تونم بگم که به اندازه ی یک اپسیلون بیشتر نیست. یعنی نبوده. یعنی ما مشت توی تاریکی می زدیم، رییس!
معتقدین به این که نقد و انتقاد باشد؟
شک نیست. من از خدا می خواهم مشت روی سینیی مسی بزنم نه روی نمد - اینجا نمده. اینه که آدمی زاد خفه می شه. خفقان اینه که فریاد می زنی، اما فقط خودت می شنوی.
درباره ی ویژه نامه ی اندیشه و هنر (شهریور 1341) - که به بهانه ی تجلیل از آل احمد فراهم شده - چه نظری دارید؟
گمان کرده بودم؛ آمده اند مس مرا به محک بزنند. غافل از این که آمده اند پای این درخت، تبرزدن بیاموزند. روشن شد که مس ما همان زیرخاک بهتر تا بازیچه کودکان وقتی دیوار ریخت، مرده خورها خبر خواهند شد!
درباره ی شما حکم های بامزه ای هم کرده اند، از جمله این که قصه ی بلندنویس نیست؟
جلَ الخالق! برای ما همین بس که می نویسیم. اسم اش را شما بگذارید. ما کی و کجا دعوی کردیم؟ تنها دعوی ما این قلم زدن و این شاهد بودن. شاهد همه توطئه ها؛ سکوت اش برای نیما قدرت اش برای خانلری، جسدش برای خود من و تازه به اسم تجلیل!
باز حکم کرده اند که جلال «من سرایی» می کند؟
مرا «من سرا» خطاب کرده اند. بسیار خوب، اگر قرار بود این من «تو سرا» باشد، پس شما چه کاره بودید؟ و حیف که عقل شما قد نمی دهد - جوانهای عزیز -... در این ولایت که مشت می زنی به سایه و اصلاً در خواب تا این نمدی که ما می کوبیم، جواب مس بدهد، سالها وقت می خواهد، دست کم تا وقتی که ریش این بچه ها سفید شود.
حرف آخرتان با آدم هایی از جنس اصحابِ ویژه نامه «اندیشه و هنر»؟
این تن هنوز با 37 درجه حرارت و همان 63 کیلوگرم وزن معهود بیست ساله اخیر زنده است و شما با این آرزوی مرگ و سقوط (که در اندیشه و هنر هم تکرار شده بود) که برای من می کنید، مشت خودتان را باز می کنید. سر کلاسهای من برای امثال شما هنوز بسیار جا هست. بشتابید. جرات نمی کنم ادای آن مرد بزرگ را درآورم که گفت: «سَلُونی قَبلَ ان تَفقِدِنی»، اما از همان مرد بزرگ خطاب به شما این مزخرفات را تمام می کنم که «یا اَشباحَ الرِجال وَ لارِجال!»
اما زندگی، در نگاه شما هدف از زندگی چیست؟
بله. هدف از زندگی، سعادت است. رستگاری است. تکامل یافتن است. اصلاً خود زندگی است. همین.
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
به هر حال من ام آدمی هستم جایزالخطا. امضام رو زیر هر چیزی نمی ذارم. اشتباهاتی هم ممکنه پیش بیاید. نه پیغمبریم، نه امام....
برویم، سراغ ادبیات، سوال اول راجع به این «رسالهی پولس رسول... » که در ابتدای کتاب «زن زیادی» آمده...؟
این یک وصیتنامه است. مثلاً فرض بفرمایید وصیتنامه ی بنده که قبل از حج چاپ شده. رسمیه. یک مقدار توصیه است دیگر. تعیین تکلیف که نیست.
نثر شما مقداری عربی داره و این عربی بازی در دیگران هم تاثیر کرده. آیا شما فکر نمی کنید این هم یک نوع «زدگی» یه، سه تا نقطه... یک زدگی؟
«شرق زدگی» یا «آخوندزدگی» بگید، چرا می ترسید؟ والله، فکر می کنم توی این زمینه خالی از هر نوع ملاک، این ملاک مذهب که زبان فارسی را غنی کرد، یک جاپاست. من حرف کسروی را پرت می دونم یا حتی حرف تمام آدم هایی را که می خواهد زبان را پاک کنند از تاثیر لغات بیگانه. در زمانه ای که «کلاج» و «پیستون» را به ضرب دگنگ ماشین، در عرض دو سال تو مغز هر عمله ای فرو می کنند، من چرا لغتی را که با هزار و سیصد سال مذهب و سنت و فرهنگ آمده رد کنم...؟ من کلمه ی «عشق» را چه جوری رها کنم...؟ نمی شه، می دونید، نمی تونم... جای «لاهوت» من چی بذارم...؟ این استفاده کردن از یک گنجه.
ولی فکر خواننده را نمی کنید اصلاً؟
یک خواننده ی جدید که می خواد کار شما را بخواند، غریبگی...
غریبه گیر نمی یاره. می دونید. حکایت نسل بعد از ما حکایت نسلی است که خیلی بی اطلاعه از زمینه ی سنت. زمینه ی سنت من به هر حال اسلامه. قبل از اسلام من نمی بینم یک نوع دنیایی بودن یا یک نوع تمدنی. مسئله ی تخرخُر و تفاخر و اینا نیست. ولی مسئله این است که یک چیزی را من به عنوان زمینه ی کار دارم. حالا جوونا نمی فهمند.
به قولی جونشون در، برن بخونند...
نه، دیگه. این وظیفه ی آقا معلمه. باور کنید من الآن به همین دلیل توی کلاس پنج و شش دبیرستان «عم جزء» درس می دم، عم جزء: «اَلهیکُم التَکاثُر * حتی زُرتُم المَقابِر... » چون نمی شناسه. نمی دونه. تا حدودی فرهنگ البته مقصره. خوب البته معلم کمه و فلان و بهمان... و بعد غرب زدگی. تعارف نداریم قربون - غرب زدگی. همینه که ما «غرب زدگی» رو نوشتیم.
سؤال بعد اینه که تا چه حدی انتقاد روی کارهای بعدیتون تاثیر می کنه؟
می تونم بگم که به اندازه ی یک اپسیلون بیشتر نیست. یعنی نبوده. یعنی ما مشت توی تاریکی می زدیم، رییس!
معتقدین به این که نقد و انتقاد باشد؟
شک نیست. من از خدا می خواهم مشت روی سینیی مسی بزنم نه روی نمد - اینجا نمده. اینه که آدمی زاد خفه می شه. خفقان اینه که فریاد می زنی، اما فقط خودت می شنوی.
درباره ی ویژه نامه ی اندیشه و هنر (شهریور 1341) - که به بهانه ی تجلیل از آل احمد فراهم شده - چه نظری دارید؟
گمان کرده بودم؛ آمده اند مس مرا به محک بزنند. غافل از این که آمده اند پای این درخت، تبرزدن بیاموزند. روشن شد که مس ما همان زیرخاک بهتر تا بازیچه کودکان وقتی دیوار ریخت، مرده خورها خبر خواهند شد!
درباره ی شما حکم های بامزه ای هم کرده اند، از جمله این که قصه ی بلندنویس نیست؟
جلَ الخالق! برای ما همین بس که می نویسیم. اسم اش را شما بگذارید. ما کی و کجا دعوی کردیم؟ تنها دعوی ما این قلم زدن و این شاهد بودن. شاهد همه توطئه ها؛ سکوت اش برای نیما قدرت اش برای خانلری، جسدش برای خود من و تازه به اسم تجلیل!
باز حکم کرده اند که جلال «من سرایی» می کند؟
مرا «من سرا» خطاب کرده اند. بسیار خوب، اگر قرار بود این من «تو سرا» باشد، پس شما چه کاره بودید؟ و حیف که عقل شما قد نمی دهد - جوانهای عزیز -... در این ولایت که مشت می زنی به سایه و اصلاً در خواب تا این نمدی که ما می کوبیم، جواب مس بدهد، سالها وقت می خواهد، دست کم تا وقتی که ریش این بچه ها سفید شود.
حرف آخرتان با آدم هایی از جنس اصحابِ ویژه نامه «اندیشه و هنر»؟
این تن هنوز با 37 درجه حرارت و همان 63 کیلوگرم وزن معهود بیست ساله اخیر زنده است و شما با این آرزوی مرگ و سقوط (که در اندیشه و هنر هم تکرار شده بود) که برای من می کنید، مشت خودتان را باز می کنید. سر کلاسهای من برای امثال شما هنوز بسیار جا هست. بشتابید. جرات نمی کنم ادای آن مرد بزرگ را درآورم که گفت: «سَلُونی قَبلَ ان تَفقِدِنی»، اما از همان مرد بزرگ خطاب به شما این مزخرفات را تمام می کنم که «یا اَشباحَ الرِجال وَ لارِجال!»
اما زندگی، در نگاه شما هدف از زندگی چیست؟
بله. هدف از زندگی، سعادت است. رستگاری است. تکامل یافتن است. اصلاً خود زندگی است. همین.
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
❤5
سوال آخر…
تعبیرتان از ادبیات چیست؟
دلم می خواهد ادبیات را به زبانی بسیار ساده «برخورد با مسائل حیات» تعبیر کنم، یعنی مواجهه آدمی با زندگی که ورای خور و خواب و خشم و شهوت غم دیگری دارد.
اگر فلسفه از راه قیاس و کلیات در جستجوی کشف مسایل زندگی است در ادبیات از راه کاوش در موارد تک و بینام و نشان به همان کلیات می رسند. پس ادبیات روی دیگر سکه ی فلسفه است، یا دست کم راهی است به آن یا شعبه ای از آن و به هر صورت برخورد یک نویسنده یا شاعر با زندگی و مسائل آن فلسفه اوست.
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
تعبیرتان از ادبیات چیست؟
دلم می خواهد ادبیات را به زبانی بسیار ساده «برخورد با مسائل حیات» تعبیر کنم، یعنی مواجهه آدمی با زندگی که ورای خور و خواب و خشم و شهوت غم دیگری دارد.
اگر فلسفه از راه قیاس و کلیات در جستجوی کشف مسایل زندگی است در ادبیات از راه کاوش در موارد تک و بینام و نشان به همان کلیات می رسند. پس ادبیات روی دیگر سکه ی فلسفه است، یا دست کم راهی است به آن یا شعبه ای از آن و به هر صورت برخورد یک نویسنده یا شاعر با زندگی و مسائل آن فلسفه اوست.
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
❤5
🔍بی حد و مرز
🧷کتاب بی حد و مرز یک کتاب خودیاری است که توسط جیم کویک نوشته شده است.کتاب بی حد و مرز ابزاری قدرتمند برای هر کسی است که به دنبال بهبود توانایی های یادگیری، افزایش بهره وری و دستیابی به موفقیت در زندگی شخصی و حرفه ای خود است.
🧷این کتاب شامل ۳ بخش است:
🧷بخش اول:
بخش اول کتاب بر ارتقای مغز شما تمرکز دارد که پایه و اساس همه یادگیری ها و بهره وری است. جیم کویک توصیه های عملی در مورد چگونگی بهبود عملکرد مغز، تقویت حافظه و تقویت توانایی های شناختی ارائه می دهد.
نویسنده در مورد اهمیتتغذیه، ورزش و خواب در عملکرد مغز بحث می کند .
🧷بخش دوم:
نویسنده اهمیت یادگیری فعال، تجسم، و تکرار در یادگیری را مورد بحث قرار می دهد و راهبردهای خاصی را در مورد نحوه به کارگیری این تکنیک ها برای بهبود توانایی های یادگیری ارائه می دهد.
🧷بخش سوم:
نویسنده در مورد اهمیت هدف گذاری، بهره وری و خلاقیت در دستیابی به موفقیت بحث می کند.
#نقد_کتاب📙
@BCOSU
🧷کتاب بی حد و مرز یک کتاب خودیاری است که توسط جیم کویک نوشته شده است.کتاب بی حد و مرز ابزاری قدرتمند برای هر کسی است که به دنبال بهبود توانایی های یادگیری، افزایش بهره وری و دستیابی به موفقیت در زندگی شخصی و حرفه ای خود است.
🧷این کتاب شامل ۳ بخش است:
*قسمت اول: مغز خود را ارتقا دهید
*قسمت دوم: هر چیزی را سریعتر یاد بگیرید
*قسمت سوم: قفل زندگی خود را باز کنید
🧷بخش اول:
بخش اول کتاب بر ارتقای مغز شما تمرکز دارد که پایه و اساس همه یادگیری ها و بهره وری است. جیم کویک توصیه های عملی در مورد چگونگی بهبود عملکرد مغز، تقویت حافظه و تقویت توانایی های شناختی ارائه می دهد.
نویسنده در مورد اهمیت
🧷بخش دوم:
نویسنده اهمیت یادگیری فعال، تجسم، و تکرار در یادگیری را مورد بحث قرار می دهد و راهبردهای خاصی را در مورد نحوه به کارگیری این تکنیک ها برای بهبود توانایی های یادگیری ارائه می دهد.
🧷بخش سوم:
نویسنده در مورد اهمیت هدف گذاری، بهره وری و خلاقیت در دستیابی به موفقیت بحث می کند.
#نقد_کتاب📙
@BCOSU
👍2🔥1
🧐جیم کوییک کارآفرین، نویسنده و سخنران مشهور آمریکایی است. کوییک دو دهه است که به آموزش موضوعاتی مانند مدیریت و رهبری، تقویت حافظه و تندخوانی میپردازد.
👨🏻جیم زمانی که تنها پنج سال داشت، در سانحهای نسبتاً شدید، دچار آسیب مغزی شد. این آسیب مشکلاتی جدی در مهارت یادگیری و قدرت حافظهی جیم به وجود آورد؛ تا حدی که همسنوسالان و معلم جیم او را در مدرسه «پسر مغزفندقی» صدا میکردند.
🧷این تمسخرها از جیم کوییک پسری منزوی و افسرده ساخت که تصور میکرد در هیچکاری استعداد لازم را ندارد. این شرایط برای مدتی ادامه پیدا کرد، تا آنکه روزی جیم، با یکی از دوستان پدرش آشنا و همصحبت شد. در این مکالمه که بسیار برای جیم کوئیک جذاب بود، او پی برد که تمام این مدت مشکل از قدرت یادگیریاش نبوده است، بلکه از راه و روشی بوده که سیستم آموزشی او را به پیروی از آن مجبور ساخته بود.
🧷جیم کوییک حالا دو دهه است که با بهرهگیری از تجربهی شخصی خود و همچنین مطالعات گسترده درمورد چگونگی عملکرد ذهن، در تلاش است تا به مخاطبان خود در سراسر جهان، طریقهی صحیح تفکر و یادگیری را آموزش دهد.
@BCOSU✒️📘
👨🏻جیم زمانی که تنها پنج سال داشت، در سانحهای نسبتاً شدید، دچار آسیب مغزی شد. این آسیب مشکلاتی جدی در مهارت یادگیری و قدرت حافظهی جیم به وجود آورد؛ تا حدی که همسنوسالان و معلم جیم او را در مدرسه «پسر مغزفندقی» صدا میکردند.
🧷این تمسخرها از جیم کوییک پسری منزوی و افسرده ساخت که تصور میکرد در هیچکاری استعداد لازم را ندارد. این شرایط برای مدتی ادامه پیدا کرد، تا آنکه روزی جیم، با یکی از دوستان پدرش آشنا و همصحبت شد. در این مکالمه که بسیار برای جیم کوئیک جذاب بود، او پی برد که تمام این مدت مشکل از قدرت یادگیریاش نبوده است، بلکه از راه و روشی بوده که سیستم آموزشی او را به پیروی از آن مجبور ساخته بود.
🧷جیم کوییک حالا دو دهه است که با بهرهگیری از تجربهی شخصی خود و همچنین مطالعات گسترده درمورد چگونگی عملکرد ذهن، در تلاش است تا به مخاطبان خود در سراسر جهان، طریقهی صحیح تفکر و یادگیری را آموزش دهد.
طبق گفتهی جیم کوئیک، مطالعهی کتاب بیحد و مرز میتواند به افرادی که گمان دارند در امر یادگیری کُند عمل میکنند، یا در موقعیتهای مهم زندگی شخصی و کاری با مشکل در تصمیمگیری روبهرو هستند، کمک شایانی کند#نقد_کتاب 📙
@BCOSU✒️📘
👍4
عظمت خود را دریابید
وین دایر 1978
وقتی از گل سرخ حرف میزنیم حروف گ – ل – س – ر – خ به ذهن شما نمیآید، بلکه تصویری از گل سرخ در ذهن شما ایجاد میشود. پس با تصویر ذهنی تجربهای را به مغز بسپارید. همهی توانایی های شما به این امر بستگی دارد که چگونه خود را در ذهنیت خود میبینید. باورها و آموختههایی را که نادرست هستند از ذهن خود دور بریزید.
تاثیر تصاویر ذهنی بر رفتار بسیار زیاد است.
اما منظور این نیست که با صرف به تصویر کشیدن خواستهها در ذهن، می توان به آن خواستهها دست یافت. بلکه اولین قدم، تصویر ذهنی است.
آنان که مشکل بیخوابی دارند، تصویر منفی بیخوابی را به ذهن خود دادهاند. جوانی و پیری احساسی است که میتوان در ذهن خود آن را یافت و در سیمای خود آن را دید. بیماری و سلامتی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. اگر در ذهنتان لیمویی را قاچ بزنید، در عمل بزاقتان ترشح میشود. این قدرت نیروی ذهن را نشان میدهد.
شفا از درون شما میآید. می توان تنگی نفس، سرماخوردگی، اعتیاد به سیگار، الکل و مواد مخدر، اضافه وزن و امثال این ها را با نیروی ذهن کنترل کرد.
زندگی هر کس نشان دهندهی طرز فکر اوست.
دکتر وین دایر به شما میآموزد که هرگاه بر کنش خویش متمرکز و به خود راستین و شکوهمندتان متصل شوید به شگفتی درمییابید که توانایی انجام کارهایی را دارید که در گذشته عملی شدن آن را معجزه میخواندید. پیامهای حیاتبخش او شما را مجاب میکند که برای دستیابی به سوادها و آرزوهایتان نباید دست نیاز به سوی دنیا دراز کنید بلکه تنها با قوانین هستی همنوا شوید و با توسل به استعدادهای نهفته در ذات و ضمیر خود، موانع و مشکلات را کنار بزنید و راه را برای تجلی آنها بگشایید.
#خلاصه_کتاب📚
@BCOSU✒️📘
وین دایر 1978
هر انسانی با تولدش نشان میدهد که برنده است چراکه شانس زنده بودن را پیدا کرده است. هر انسان، قطعهای از پازل هستی است. اهمیت هر کس به آن حد است که بدون وجود او، پازل جامعهی بشری ناقص خواهد بود.
برای رسیدن به خواسته هایتان، در دنیای درون خود سیر و سفر کنید. به آن چه در آرزویش هستید اعتقاد داشته باشید، خود را سزاوار آن بدانید و بعد وارد عمل شوید. باید موانع را کنار زد. گاهی این موانع واقعی و گاهی ذهنی هستند.
وقتی از گل سرخ حرف میزنیم حروف گ – ل – س – ر – خ به ذهن شما نمیآید، بلکه تصویری از گل سرخ در ذهن شما ایجاد میشود. پس با تصویر ذهنی تجربهای را به مغز بسپارید. همهی توانایی های شما به این امر بستگی دارد که چگونه خود را در ذهنیت خود میبینید. باورها و آموختههایی را که نادرست هستند از ذهن خود دور بریزید.
تاثیر تصاویر ذهنی بر رفتار بسیار زیاد است.
اما منظور این نیست که با صرف به تصویر کشیدن خواستهها در ذهن، می توان به آن خواستهها دست یافت. بلکه اولین قدم، تصویر ذهنی است.
آنان که مشکل بیخوابی دارند، تصویر منفی بیخوابی را به ذهن خود دادهاند. جوانی و پیری احساسی است که میتوان در ذهن خود آن را یافت و در سیمای خود آن را دید. بیماری و سلامتی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. اگر در ذهنتان لیمویی را قاچ بزنید، در عمل بزاقتان ترشح میشود. این قدرت نیروی ذهن را نشان میدهد.
شفا از درون شما میآید. می توان تنگی نفس، سرماخوردگی، اعتیاد به سیگار، الکل و مواد مخدر، اضافه وزن و امثال این ها را با نیروی ذهن کنترل کرد.
زندگی هر کس نشان دهندهی طرز فکر اوست.
باید مسئولیت زندگی را به گردن گرفت. ما مسئول رفتاری هستیم که دیگران با ما دارند. چون خود ما به آنها اجازهی چنین رفتاری را میدهیم.
اگر کسی شما را دوست ندارد، بدانید که حداقل کافی است خودتان را دوست داشته باشید.
کنترل احساسات تان را به دست دیگران ندهید .
دکتر وین دایر به شما میآموزد که هرگاه بر کنش خویش متمرکز و به خود راستین و شکوهمندتان متصل شوید به شگفتی درمییابید که توانایی انجام کارهایی را دارید که در گذشته عملی شدن آن را معجزه میخواندید. پیامهای حیاتبخش او شما را مجاب میکند که برای دستیابی به سوادها و آرزوهایتان نباید دست نیاز به سوی دنیا دراز کنید بلکه تنها با قوانین هستی همنوا شوید و با توسل به استعدادهای نهفته در ذات و ضمیر خود، موانع و مشکلات را کنار بزنید و راه را برای تجلی آنها بگشایید.
#خلاصه_کتاب📚
@BCOSU✒️📘
❤4👍2
✍در آیین دوست گرفتن:
با بیخردان هرگز دوستی مکن که دوست بیخرد از دشمن بخرد بدتر بود که دوست بیخرد با دوست از بدی آن کند که صد دشمن با خرد با دشمن نکند.
و دوست را بدوستی چیزی میاموز که اگر وقتی دشمن شود تُرا آن زبان دارد و پشیمانی سودی ندارد..
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
با بیخردان هرگز دوستی مکن که دوست بیخرد از دشمن بخرد بدتر بود که دوست بیخرد با دوست از بدی آن کند که صد دشمن با خرد با دشمن نکند.
و دوست را بدوستی چیزی میاموز که اگر وقتی دشمن شود تُرا آن زبان دارد و پشیمانی سودی ندارد..
#قابوسنامه
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
👍4🔥1🤔1