بسیج دانشکده علوم و فناوری زیستی – Telegram
بسیج دانشکده علوم و فناوری زیستی
406 subscribers
1.04K photos
141 videos
12 files
134 links
بِسْمـِ اللّٰهِ ٱلرّحمٰنـِ ٱلرَّحیٖمـ •
وَ بِــذِکْر وَلیِّــهِ ٱلْغٰائـب🌱
.
.
بسیـــج دانشـڪده علوم و فناورے زیستـے
(پایگاه شهیـد ڪاظمـے آشتیانـے)[دانشگاه شهید بهشتـے]
.
.
📌-‏ آرمان‌خواهی ؛ امید ؛ عقلانیّت


ارتباط با ما : @Basij_ska
Download Telegram
و در آخر صحبت های دکتر احمدیانی و اینکه به سیناژن افتخار می‌کند و خوشحال است که کارخانه تمام شده و امیدوار است که بتوانیم پروژه را با به بازار رساندن محصول با موفقیت به پایان برسانیم و این یادآوری که هنوز مراحل بسیار زیاد و سختی جلوی راه ماست. به راستی هم درست می‌گفت. بعد هم مراسم با بریدن روبان و بازدید و دیگر همه عشق بود و خنده و افتخار و لذت و عکس های دسته جمعی یا به‌قول سیناژنی ها 'عکس تکی'

حالا ما ماندیم و هزینه های کارخانه‌ای که هنوز فروشی ندارد. روز های سخت بی پولی ، و بتایی که باید هر طور شده به بازار بیاید...

از اول بخوانید...

📚 بتا
🖋هاله‌ حامدی فر

#روایت_سیناژن
#راهیان_پیشرفت
🔥51
لازم به ذکر نیست که تعطیلی آخر هفته در کار نبود و تمام مدت مشغول راست و ریس کردن کردن کارها بودیم. ما نه تجربه‌ی کارخانه داشتیم، نه پیشتر تولید کننده‌ی دارو بودیم، نه پرسنل ما، پرسنل خط تولید دارو بودند، فقط یک چیز داشتیم : جاه طلبی!
ما می‌خواستیم پیچیده ترین مولکول بازار دارویی دنیا را با کیفیت مشابه داروی اصلی تولید کنیم و از هیچ نکته‌ی کمی و کیفی هم کوتاه نمی‌آمدیم. بی پولی و بی اعتباری و بی تجربه‌گی و دشمنی و... را مانع می‌دیدیم، اما نه موانعی غیر قابل گذر !

از اول بخوانید

📚 بتا
🖋هاله‌ حامدی فر

#روایت_سیناژن
#راهیان_پیشرفت
6👍2🔥1
سال ۱۳۸۴ است و هرچه جلوتر می‌رویم سخت تر می‌شود. تعداد پرسنل نزدیک به ۱۰۰ نفر رسیده، یعنی ۱۰۰ خانواده و ۱۰۰ حقوق و کارخانه‌ای هست و هزینه های آن؛ و درآمدی که فقط ناشی از همان محصولات آزمایشگاهی‌است.
یک روز بعد از ظهر گرم تابستانی در دفتر ساختمان سایه، حسابدارمان آمد و گفت :
- مشکل داریم، نمی‌توانیم حقوق بدهیم
- چقدر کم داریم ؟
- حدود ۱۸۰ هزار تومان
کیفم را باز کردم و هرچه پول داشتم شمردم، به ۶۰ هزار تومان هم نمی‌رسید. مقداری پول در کشویم برای خرید های روزمره داشتم، آنها را هم شمردم و سر انجام درست شد.
دکتر مهبودی که شاهد این صحنه بود، همیشه می‌گوید :
- هیچوقت آن لحظه‌ای که بدون درنگ کیف پولت را خالی کردی از یاد نمی‌برم!
ولی آن واکنش از نظر خودم بدیهی ترین کاری بود که کردم. ما باید موفق می‌شدیم..!

از اول بخوانید...

📚 بتا
🖋هاله‌ حامدی فر

#روایت_سیناژن
#راهیان_پیشرفت
51
آن روز های پر از دلهره ای که سرانجام بتا چه خواهد شد، هر روز بچه ها ماجرایی تعریف می‌کردند. از اینکه فلان شرکت داروسازی این دستگاه پیشرفته را دارد، یا در حال ساخت کلین روم آنچنانی هستند یا اینکه دفترشان چنین و چنان است و همیشه جواب یک چیز بود: 'بذار بتا رو بفروشیم'
گاهی روزی چند بار این جمله رد و بدل می‌شد و هیچکس جز من بار مسئولیت آن را احساس نمی‌کرد. آن چند سال؛ فکر نمی‌کنم لحظه ای از زندگم بدون دلهره‌ی بتا گذشته باشد. بدون رویای بار زدن جعبه‌هایش در ماشین شرکت پخش و دیدن کسی که از سیزده آبان بیرون بیاید و در کیسه‌اش بتای ما باشد. تمام داشته ها و نداشته هایم را برای بتا گذاشته بودم، همه را. از علم و جوانی و دانش و اعتبار و خلاصه همه‌ی آنچه داشتم و می‌توانستم داشته باشم، در میانه میدان بتا بود.
منی که عادت به باخت نداشتم، حالا با پیچیده ترین داروی زمان خود، با کشوری که دنیا آن‌را از بیوتک محروم کرده، با این سن کم، با شرکتی کوچک و ضعیف، با بی‌پولی.... بازهم سرسختانه بیست می‌خواستم.

از اول بخوانید...

📚 بتا
🖋هاله‌ حامدی فر

#روایت_سیناژن
#راهیان_پیشرفت
11
اتاق فرمولاسیون پنجره نداشت و من دقیقا حال و روز پدر ها پشت در اتاق زایمان را داشتم. خلاصه دکتر (مهبودی) و صفاریون از اتاق بیرون آمدند و اشاره کردند که همه چیز درست است. عملیات فیلینگ شروع شد. دکتر اولین ویال پر شده را از خط برداشت و از پشت شیشه به من نشان داد چون درخواست کرده بودم که حتما آن‌را از نزدیک ببینم و بعد هم آن را علامت بزنند تا بتوانیم بعد از لیوفیلیزاسیون پیدایش کنیم. آن جسم کوچک شیشه‌ای حاوی نیم میلی لیتر عصاره‌ی تمام استعداد و کوشش و خلاقیت من و خیلی های دیگر بود، اما مطمئنم که برای من معنی دیگری داشت. ویال ها یکی یکی پر می‌شدند و روی تسمه نقاله جلو می‌آمدند.

من هرگز به اندازه‌ی آن لحظه افتخار نکرده‌ام. نه هیچکدام از دفعاتی که دختری کوچک بودم و سر صف نامم را به‌عنوان شاگرد اول صدا کردند و صدای کف زدن جمعیت ۳۰۰ یا ۵۰۰ نفری مدرسه مو را به تنم راست می‌کرد، نه حتی هنگامی که در دانشگاه بالاترین نمره شیمی آلی را از یکی از معتبر ترین شیمیست های دنیا با اختلاف ۴ نمره از نفر بعدی دریافت کردم و نه حتی زمانی که دکتر شفیعی به پایان نامه ام ۲۰ داد، نه حتی بعد ها و تا امروز که در داخل و خارج از کشور جایزه های فراوانی گرفته ام.
آن لحظه‌ی تولد بتا، بیشتر از همیشه افتخار داشت چون این افتخار فقط مال من نبود، از قد و اندازه‌ی من بزرگتر بود، خیلی بزرگ بود؛ چونکه دل‌های جوان و صادق و پرامید زیادی برایش می‌تپید.

از اول بخوانید...

📚 بتا
🖋هاله‌ حامدی فر

#روایت_سیناژن
#راهیان_پیشرفت
4
🗓 دوشنبه ، ۱۱ اردیبهشت

حرکت از دانشگاه : ساعت ۱۰ صبح
📍روبروی کتابخانه مرکزی

🎁 به همراه اهدای کتاب بتا
( روایت تولید اولین داروی بایوسیمیلار ساختِ ایران به همت متخصصان سیناژن )

⚠️ به دلیل تکمیل ظرفیت ، امکان حضور برای افراد ثبت نام شده مهیا می‌باشد.

#روایت_سیناژن
#داستان_بتا
#هاله_حامدی‌فر
#سینووکس
✌️🇮🇷
🔹 اکران مستند 'دیوارکش'

🗓 یکشنبه ، ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲

ساعت ۱۱:۳۰

📍 دانشکده علوم زیستی ، کلاس ۱۲ ( دانشکده پایین )
2