Calligraphy Archive – Telegram
ممیّز در این شهر و انصاف نیست
که شهباز را قدر سیمرغ خطاف نیست

چون قضا آید طبیب ابله شود
وان دوا در نفع آن گمره شود - ( مولوی )

شب دو شنبه نوشته شد

از رقیبت دلم نیافت خلاص - ( حافظ )

کشته ام تخمی و چشمم به ره باران است
چه کنم کار فلک وارون است - ( یغمای جندقی )

#میرزا_کاظم_طهرانی
#نستعلیق_قدما
#نستعلیق
@Calligraphy_Archive
بسم الله الرّحمن الرّحیم

و سیعلم الّذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون
و به زودی خواهند دانست آنان که ستم کردند به کدام جای بر می گردند
آیه ۲۲۷ سوره شعراء

علی علی
فروردین ۸۶
تذهیب مرآتی

( با تشکّر از موسّسه خوشنویسی استاد علی علی )

#علی_علی
#نستعلیق_معاصر
#نستعلیق
@Calligraphy_Archive
ملک محمّد
بیردانه - دردانه
بی نوا - رو سیاه - بی پناه

#ملک_محمد_قزوینی
#خط_تزئینی
@Calligraphy_Archive
( سوره حشر آیه ۲۲ و ۲۳ و ۲۴ )
محمّد احصائی ۱۳۸۲

( نام اثر : او بخشنده است )
( رنگ روغن روی بوم )
( اندازه : ۳۰۰ × ۲۰۰ سانتی متر )

#محمد_احصایی
#نقاشی_خط
@Calligraphy_Archive
برخیز جهان خوش است برخیز
پیش آر شکر به گل در آمیز
که امروز نه روز انتظار است
روز طلب وصال یار است - ( نظامی )

عشق تو نهال حیرت آمد
( وصل تو کمال حیرت آمد ) - ( حافظ )

ای عمر گران مایه و ای بدر منیر
هرگز نرود مهر جمالت ز ضمیر
هر چند تو را گریز باشد از ما
ما را نبود به هیچ وجه از تو گزیر

انصاف که امشب زیاد بد می نویسم خواهند گفت مثل شب های دیگر

جوانی گفت پیری را چه تدبیر
که یار از من گریزد چون شوم پیر - ( نظامی )

فتحعلی الشّیرازی

( عکس برداری : استاد حمید ملکیان )
( محلّ نگهداری : مرکز اسناد و کتابخانه ملّی فارس )

#فتحعلی_حجاب_شیرازی
#نستعلیق_قدما
#نستعلیق
@Calligraphy_Archive
هو العزیز
حسنت به اتّفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتّفاق جهان می ‌توان گرفت
زین آتش نهفته که در سینهٔ من است
خورشید شعله ‌ای‌ ست که در آسمان گرفت - ( حافظ )
محمّد سلحشور ۱۳۷۸
تذهیب : اردوان اعتمادی

( اندازه : ۷۵.۶ × ۵۵.۵ سانتی متر )
( با تشکّر از آقای حمید سلحشور )

#محمد_سلحشور
#نستعلیق_معاصر
#نستعلیق
@Calligraphy_Archive
استاد محمّد احصائی ( حفظه الله ) ۱۳۹۵

#محمد_احصایی
#تصویر_خوشنویسان
@Calligraphy_Archive
هو
ای نالهٔ پیر خانقاه از غم تو
وی گریهٔ طفل بی ‌گناه از غم تو
افغان خروس صبح گاه از غم تو
آه از غم تو هزار آه از غم تو - ( رودکی )
فقیر الحقیر علی

( زان دل ابر ساز دریا کن )
التفاتی به جانب ما کن
مایه داری و می توان امروز
غم پیران خور ای جوان امروز
نتوان کم چنین بیندازی
که نه تبریزیم نه بغدادی ( شیرازی )
گوشه دارم نه چون کمان چون تیر
گوش دارم که مستمندم ( و ) پیر
هست بر موجب قبالهٔ من
دو سه درویش در حبالهٔ من
آن تعلّق چو پای بندم کرد
حلق در حلقهٔ کمندم کرد
من از آن توام نه هستی اهل
غم ایشان بخور غم من سهل
از کرمشان چو خادمان بنواز
یا مرا نیز خادم ( خود ) ساز
لطف کن در کشاکشم مگذار
( که چو خادم همی کشندم زار ) - ( اوحدی مراغه ای )

( مجموعه شخصی استاد غلام حسین امیرخانی )
( اندازه : ۱۷ × ۸.۵ سانتی متر )

#میر_علی_هروی
#نستعلیق_قدما
#نستعلیق
@Calligraphy_Archive