📝 دلنوشته_دانشجویی | شماره بیست و هفتم
خنیاگر سرما، ساز سردش را ناموزون مینواخت. صدای برودت سازش از لابهلایِ آجرهایِ ناپایدارِ سفالیِ اتاقِ ناامنم، خود را مهمانِ هوایِ ناصافِ فضایِ ناخوشایندِ این چهاردیواریِ نامنظم کرد. سازِ ناکوکش را مینواخت و شعله آبیِ ناملایمِ شومینهِ نامطمئن را ازخودبیخود کرده بود. دخترکِ آبیپوشِ آتشِ سرخ؛ با ریتمِ نامحبوبِ سرما بیحد ناهماهنگ میرقصید. این اواخر ناشکیبا و نابالغ شده بودم و با محیط و فضای اطرافم ناهمراه بودم. کنار شیشهِ ناپاکِ پنجرهِ نا دوستداشتنی که رسیدم قطراتِ ناپایدارِ شبنم از یکدیگر سبقت میگرفتند و برای جاریشدن بیصبری میکردند. نوشیدنیِ گرمِ درون فنجانِ نامرئیِ گل به گلیِ یادگاری تو، طعم نامطبوعی مهمانم کرد؛ حالم را بیشتر از قبل ناخشنود کرد. درست اندکی بعد از نوشیدن آخرین جرعه، بیخبر لرزی ناآشنا بر تنم نشست و بدنم رو مورمور کرد. با دستهایم دست دیگرم را مالیدم و پناه به جلوی شومینهِ ناسازگار با خود بردم. به شعله و رقص نامتوازنش خیره شدم، احساس گرمایِ نارسا روی پلکم سنگینی کرد که به یکباره صدای نامنسجمِ لولایِ درِ ناتراز توجه منِ ناهوشیار را به خود جلب کرد. در باز شد؛ برخلاف چندی پیش بجای هوای سرد و سرما، گرمای عجیبی از جایی نامعلوم وارد اتاق شد. درست با اولین قدمِ مبارکت همه چیز دستخوش تغییر شد. از فضای اتاق گرفته تا خود من و خود من چقدر بالغ شدم در همین دیدار کوتاه و متنم را از نو برایت نوشتم؛ دیگر خبری از «نا» نبود نه در متنم و نه در وجودم.
این است قدرت زروان
✍مریدِ او
#سه_شنبه_دلنواز
#دلنوشته_دانشجویی
https://news.1rj.ru/str/+iwEwERUIQGRkM2Fk
خنیاگر سرما، ساز سردش را ناموزون مینواخت. صدای برودت سازش از لابهلایِ آجرهایِ ناپایدارِ سفالیِ اتاقِ ناامنم، خود را مهمانِ هوایِ ناصافِ فضایِ ناخوشایندِ این چهاردیواریِ نامنظم کرد. سازِ ناکوکش را مینواخت و شعله آبیِ ناملایمِ شومینهِ نامطمئن را ازخودبیخود کرده بود. دخترکِ آبیپوشِ آتشِ سرخ؛ با ریتمِ نامحبوبِ سرما بیحد ناهماهنگ میرقصید. این اواخر ناشکیبا و نابالغ شده بودم و با محیط و فضای اطرافم ناهمراه بودم. کنار شیشهِ ناپاکِ پنجرهِ نا دوستداشتنی که رسیدم قطراتِ ناپایدارِ شبنم از یکدیگر سبقت میگرفتند و برای جاریشدن بیصبری میکردند. نوشیدنیِ گرمِ درون فنجانِ نامرئیِ گل به گلیِ یادگاری تو، طعم نامطبوعی مهمانم کرد؛ حالم را بیشتر از قبل ناخشنود کرد. درست اندکی بعد از نوشیدن آخرین جرعه، بیخبر لرزی ناآشنا بر تنم نشست و بدنم رو مورمور کرد. با دستهایم دست دیگرم را مالیدم و پناه به جلوی شومینهِ ناسازگار با خود بردم. به شعله و رقص نامتوازنش خیره شدم، احساس گرمایِ نارسا روی پلکم سنگینی کرد که به یکباره صدای نامنسجمِ لولایِ درِ ناتراز توجه منِ ناهوشیار را به خود جلب کرد. در باز شد؛ برخلاف چندی پیش بجای هوای سرد و سرما، گرمای عجیبی از جایی نامعلوم وارد اتاق شد. درست با اولین قدمِ مبارکت همه چیز دستخوش تغییر شد. از فضای اتاق گرفته تا خود من و خود من چقدر بالغ شدم در همین دیدار کوتاه و متنم را از نو برایت نوشتم؛ دیگر خبری از «نا» نبود نه در متنم و نه در وجودم.
این است قدرت زروان
✍مریدِ او
#سه_شنبه_دلنواز
#دلنوشته_دانشجویی
https://news.1rj.ru/str/+iwEwERUIQGRkM2Fk
Telegram
کتابخانه مهندسی Basu✨️
📗📙📕 کتابخانه دانشکده مهندسی
📝 دلنوشته_دانشجویی |شماره بیست وهشتم
یکی از ترسناک ترین چیزهایی که گاهی اوقات تجربه میکنم، یاداوری مرگ است. مرگ برای من بسیار واهمه بر انگیز است. گاهی در یک لحظه، خصوصا وقتی که دچار تزلزل در کارهای روزمره ام شده ام، چیزی کوبیده میشود به من و هشدار میدهد که در اخر، یک روز بدون انکه آمادگی اش را داشته باشی، نیست میشوی. هیچ چیز از تو باقی نمیماند، نه جسمی و نه روحی. من یک موجود هوشمند هستم و قدرت مکالمه با خودم را دارم. این بدان معناست که موجودی که اکنون دارد این متن را مینویسد، همزمان در مغزش در حال خواندن تمامی کلماتی است که نوشته میشود. بعد از مرگ من این موجود کجا میرود؟
میتوانم بپذیرم که وجود بیرونی و باطن من از بین برود اما عقل سلیم من و شخصیتی که خود با ان صحبت میکنم کجا میرود. نمیشود یکهو همه چیز خاموش شود. اینکه قرار نیست دیگر وجود داشته باشم برایم بسیار سنگین است. البته که چنین مسئله ای پیشینه تاریخی دارد و همواره انسان در طول تاریخ با سوال زندگی پس از مرگ مواجه بوده است. چیزی که در من زنده میشود ترس از نیستی است. پوچ هستیم و قبول این حقیقت، مقداری دشوار است. هر چیزی که داریم روزی شبیه یک توهم خواهد بود و به کل خاموش میشویم. مانند کامپیوتری که با تمام سیستم ها و پردازنده هایش یک روزی فیشش از برق کشیده میشود و میرود برای اسقاط. خواب مسئله را برایم کمی سبک تر میکند. اگر خواب من طولانی شود و برای مثال به چندین روز کشیده شود، تا وقتی که خواب هستم متوجه آن نخواهم شد. مرگ نیز مانند ان است، وقتی خاموش هستم خاموش خواهم ماند و قدرتی برای پردازش خاموش بودنم ندارم. مفید است که این جمله اپیکور مرور شود.
منبع این جمله در واقع از یکی از نامههای معروفش به نام «نامه به منوئیس» (Letter to Menoeceus) هست، که دربارهی زندگی، لذت، و مرگ نوشته شده است.
اصل جمله به لاتین (در ترجمهی لوکرتیوس) معمولاً اینطور نقل میشود:
“
.”
«مرگ برای ما چیزی نیست، چون تا زمانی که ما هستیم، مرگ نیست، و وقتی مرگ هست، ما نیستیم.»
@sajadsabze
✍🏻 م.سجاد عصاریها
#پنج_شنبه_دلنواز
#دلنوشته_دانشجویی
https://news.1rj.ru/str/+iwEwERUIQGRkM2Fk
یکی از ترسناک ترین چیزهایی که گاهی اوقات تجربه میکنم، یاداوری مرگ است. مرگ برای من بسیار واهمه بر انگیز است. گاهی در یک لحظه، خصوصا وقتی که دچار تزلزل در کارهای روزمره ام شده ام، چیزی کوبیده میشود به من و هشدار میدهد که در اخر، یک روز بدون انکه آمادگی اش را داشته باشی، نیست میشوی. هیچ چیز از تو باقی نمیماند، نه جسمی و نه روحی. من یک موجود هوشمند هستم و قدرت مکالمه با خودم را دارم. این بدان معناست که موجودی که اکنون دارد این متن را مینویسد، همزمان در مغزش در حال خواندن تمامی کلماتی است که نوشته میشود. بعد از مرگ من این موجود کجا میرود؟
میتوانم بپذیرم که وجود بیرونی و باطن من از بین برود اما عقل سلیم من و شخصیتی که خود با ان صحبت میکنم کجا میرود. نمیشود یکهو همه چیز خاموش شود. اینکه قرار نیست دیگر وجود داشته باشم برایم بسیار سنگین است. البته که چنین مسئله ای پیشینه تاریخی دارد و همواره انسان در طول تاریخ با سوال زندگی پس از مرگ مواجه بوده است. چیزی که در من زنده میشود ترس از نیستی است. پوچ هستیم و قبول این حقیقت، مقداری دشوار است. هر چیزی که داریم روزی شبیه یک توهم خواهد بود و به کل خاموش میشویم. مانند کامپیوتری که با تمام سیستم ها و پردازنده هایش یک روزی فیشش از برق کشیده میشود و میرود برای اسقاط. خواب مسئله را برایم کمی سبک تر میکند. اگر خواب من طولانی شود و برای مثال به چندین روز کشیده شود، تا وقتی که خواب هستم متوجه آن نخواهم شد. مرگ نیز مانند ان است، وقتی خاموش هستم خاموش خواهم ماند و قدرتی برای پردازش خاموش بودنم ندارم. مفید است که این جمله اپیکور مرور شود.
منبع این جمله در واقع از یکی از نامههای معروفش به نام «نامه به منوئیس» (Letter to Menoeceus) هست، که دربارهی زندگی، لذت، و مرگ نوشته شده است.
اصل جمله به لاتین (در ترجمهی لوکرتیوس) معمولاً اینطور نقل میشود:
“
Death is nothing to us; for when we exist, death is not present, and when death is present, we no longer exist
.”
«مرگ برای ما چیزی نیست، چون تا زمانی که ما هستیم، مرگ نیست، و وقتی مرگ هست، ما نیستیم.»
@sajadsabze
✍🏻 م.سجاد عصاریها
#پنج_شنبه_دلنواز
#دلنوشته_دانشجویی
https://news.1rj.ru/str/+iwEwERUIQGRkM2Fk
Telegram
کتابخانه مهندسی Basu✨️
📗📙📕 کتابخانه دانشکده مهندسی
کتابخانه مهندسی Basu✨️
🔰 انجمن IEEE BASU (شاخهٔ دانشجویی دانشگاه بوعلیسینا) با همکاری کتابخانهٔ دانشکدهٔ مهندسی برگزار میکند: ✅ مسابقهٔ ارائهٔ سهدقیقهای کتاب دلخواه⏱ 📌 کتاب انتخابی باید پیش از اجرا، تأیید هیات برگزارکننده را دریافت کند. 🔹 هر شرکتکننده سه دقیقه فرصت دارد…
🔔 تغییر در زمان برگزاری
به دلیل غیرحضوری شدن دانشگاه، زمان برگزاری مسابقه فعلاً به تعویق افتاده است.
تاریخ جدید متعاقباً از طریق همین کانال اعلام خواهد شد.
به دلیل غیرحضوری شدن دانشگاه، زمان برگزاری مسابقه فعلاً به تعویق افتاده است.
تاریخ جدید متعاقباً از طریق همین کانال اعلام خواهد شد.
📚✨گزارش مسابقهی «ارائه کتابِ شهید علم»
به همّت بنیاد نخبگان استان همدان و کتابخانه دانشکده مهندسی دانشگاه بوعلیسینا، مسابقهی «ارائه کتابِ شهید علم» در روز چهارشنبه ۵ آذرماه با حضور جمعی از دانشجویان علاقهمند از رشتهها و مقاطع مختلف برگزار شد؛ رقابتی پربار که تنوع نگاهها و ارائههای گوناگون، به کیفیت آن عمق و غنا بخشید.
در این برنامه، هر شرکتکننده فرصت داشت طی حداکثر چهار دقیقه، کتاب انتخابی خود را معرفی و تحلیل کند. ارائهها با شور، تسلط و خلاقیت دانشجویان همراه بود و همین امر فضای رقابت را به بستری الهامبخش برای گفتوگو و تبادل تجربه تبدیل کرد.
در بخش پایانی نشست نیز درباره اهمیت کتاب و فرهنگ کتابخوانی سخن گفته شد؛ از نقش کتاب در بهبود کیفیت فکر و زیست روزمره گرفته تا جایگاه آن در ساختن جامعهای آگاهتر و انسانیتر. در این گفتوگوها بر این نکته تأکید شد که مطالعهی هر کتاب، زمانی معنا پیدا میکند که با تأمل، پرسشگری و اندیشه همراه باشد؛ چراکه کتاب قرار نیست برای ما نتیجهسازی کند، بلکه باید ما را به فکر کردن، مکث کردن و کشف حقیقت دعوت کند.
در پایان و پس از جمعبندی داوران محترم، آقای علی قربانی، آقای آروین عزیزی، آقای امیرحسین ذوقی احسان، آقای کسرا بابایی و خانم فرناز عادلی به ترتیب بهعنوان برگزیدگان اول تا پنجم این مسابقه معرفی شدند.
این رویداد نهتنها فرصتی برای رقابت فرهنگی بود، بلکه بهانهای شد برای گردهمآیی، گفتوگو و پاسداشت ارزش کتاب و اندیشه؛ مسیری که با همراهی دانشجویان آگاه و اهل مطالعه، روشنتر و پربارتر ادامه خواهد یافت.
📆 تاریخ برگزاری: چهارشنبه ۵ آذرماه ۱۴۰۴
🕰 زمان: ۹:۳۰تا ۱۲:۳۰
📍 مکان: کتابخانه دانشکده مهندسی
به همّت بنیاد نخبگان استان همدان و کتابخانه دانشکده مهندسی دانشگاه بوعلیسینا، مسابقهی «ارائه کتابِ شهید علم» در روز چهارشنبه ۵ آذرماه با حضور جمعی از دانشجویان علاقهمند از رشتهها و مقاطع مختلف برگزار شد؛ رقابتی پربار که تنوع نگاهها و ارائههای گوناگون، به کیفیت آن عمق و غنا بخشید.
در این برنامه، هر شرکتکننده فرصت داشت طی حداکثر چهار دقیقه، کتاب انتخابی خود را معرفی و تحلیل کند. ارائهها با شور، تسلط و خلاقیت دانشجویان همراه بود و همین امر فضای رقابت را به بستری الهامبخش برای گفتوگو و تبادل تجربه تبدیل کرد.
در بخش پایانی نشست نیز درباره اهمیت کتاب و فرهنگ کتابخوانی سخن گفته شد؛ از نقش کتاب در بهبود کیفیت فکر و زیست روزمره گرفته تا جایگاه آن در ساختن جامعهای آگاهتر و انسانیتر. در این گفتوگوها بر این نکته تأکید شد که مطالعهی هر کتاب، زمانی معنا پیدا میکند که با تأمل، پرسشگری و اندیشه همراه باشد؛ چراکه کتاب قرار نیست برای ما نتیجهسازی کند، بلکه باید ما را به فکر کردن، مکث کردن و کشف حقیقت دعوت کند.
در پایان و پس از جمعبندی داوران محترم، آقای علی قربانی، آقای آروین عزیزی، آقای امیرحسین ذوقی احسان، آقای کسرا بابایی و خانم فرناز عادلی به ترتیب بهعنوان برگزیدگان اول تا پنجم این مسابقه معرفی شدند.
این رویداد نهتنها فرصتی برای رقابت فرهنگی بود، بلکه بهانهای شد برای گردهمآیی، گفتوگو و پاسداشت ارزش کتاب و اندیشه؛ مسیری که با همراهی دانشجویان آگاه و اهل مطالعه، روشنتر و پربارتر ادامه خواهد یافت.
📆 تاریخ برگزاری: چهارشنبه ۵ آذرماه ۱۴۰۴
🕰 زمان: ۹:۳۰تا ۱۲:۳۰
📍 مکان: کتابخانه دانشکده مهندسی
📝✨ گزارش کارگاه «نوشتن ابرازی»
کارگاه «نوشتن ابرازی» روز یکشنبه ۱۶ آذرماه ۱۴۰۴ با تسهیلگری آقای محمدسجاد عصاریها در کتابخانه دانشکده مهندسی برگزار شد. در این برنامه، دانشجویانی از دانشکدهها و رشتههای مختلف حضور داشتند.
در آغاز جلسه، خلاصهای از مبانی نظری و پژوهشهای جیمز پنهبیکر و همچنین کتاب «نیروی التیامبخش نوشتن» از نشر ارجمند ارائه شد. سپس مراحل و اصول نوشتن ابرازی بهصورت منسجم و کاربردی تشریح گردید.
شرکتکنندگان پس از آشنایی با این شیوه، در قالب یک تمرین عملی، به نوشتن درباره یک واقعه شخصی پرداختند. بهمنظور حفظ فضای امن و محرمانه، امکان از بین بردن نوشتهها نیز برای شرکتکنندگان فراهم شده بود.
در ادامه، چرخه چهارروزه این روش و راهکارهای متنوع نوشتن ابرازی، در بسترهای گوناگون شعر، داستان، هنرهای تجسمی و متون رسمی، توضیح داده شد و جلسه با گفتوگویی کوتاه درباره تجربهها و کاربردهای نوشتن ابرازی به پایان رسید.
در پایان، از حضور و همراهی ارزشمند تمامی دانشجویان شرکتکننده، سپاسگزاری میشود.
همچنین از آقای محمدرضا جانپروری بابت عکاسی و حمایت از برگزاری کارگاه صمیمانه تشکر میگردد.
📆 تاریخ برگزاری: یکشنبه ۱۶ آذرماه ۱۴۰۴
🕰 زمان: ۱۲:۰۰ تا ۱۴:۰۰
📍 مکان: کتابخانه دانشکده مهندسی
کارگاه «نوشتن ابرازی» روز یکشنبه ۱۶ آذرماه ۱۴۰۴ با تسهیلگری آقای محمدسجاد عصاریها در کتابخانه دانشکده مهندسی برگزار شد. در این برنامه، دانشجویانی از دانشکدهها و رشتههای مختلف حضور داشتند.
در آغاز جلسه، خلاصهای از مبانی نظری و پژوهشهای جیمز پنهبیکر و همچنین کتاب «نیروی التیامبخش نوشتن» از نشر ارجمند ارائه شد. سپس مراحل و اصول نوشتن ابرازی بهصورت منسجم و کاربردی تشریح گردید.
شرکتکنندگان پس از آشنایی با این شیوه، در قالب یک تمرین عملی، به نوشتن درباره یک واقعه شخصی پرداختند. بهمنظور حفظ فضای امن و محرمانه، امکان از بین بردن نوشتهها نیز برای شرکتکنندگان فراهم شده بود.
در ادامه، چرخه چهارروزه این روش و راهکارهای متنوع نوشتن ابرازی، در بسترهای گوناگون شعر، داستان، هنرهای تجسمی و متون رسمی، توضیح داده شد و جلسه با گفتوگویی کوتاه درباره تجربهها و کاربردهای نوشتن ابرازی به پایان رسید.
در پایان، از حضور و همراهی ارزشمند تمامی دانشجویان شرکتکننده، سپاسگزاری میشود.
همچنین از آقای محمدرضا جانپروری بابت عکاسی و حمایت از برگزاری کارگاه صمیمانه تشکر میگردد.
📆 تاریخ برگزاری: یکشنبه ۱۶ آذرماه ۱۴۰۴
🕰 زمان: ۱۲:۰۰ تا ۱۴:۰۰
📍 مکان: کتابخانه دانشکده مهندسی
📚✨ گزارش دوازدهمین نشست حضوری از سلسلهنشستهای کتابخوانی «بهوقت کتاب»
دوازدهمین و آخرین نشست از برنامههای کتابخوانی «بهوقت کتاب» در این ترم، روز چهارشنبه ۲۶ آذرماه در فضای صمیمی و آرام کتابخانه دانشکده مهندسی برگزار شد.
در این جلسه، کتاب «ملکوت» اثر بهرام صادقی محور اصلی گفتوگوها بود. اعضا با نگاهی تحلیلی و تأملمحور، به جهان داستانی این اثر پرداختند و در خلال بحثها، به مؤلفههایی از ادبیات اگزیستانسیالیسم اشاره شد. در این میان، پیوندهای فکری میان این نوع نگاه فلسفی و اگزیستانسیالیسم خیام نیز مورد توجه قرار گرفت؛ از مواجهه انسان با هستی گرفته تا پرسش از معنا، آگاهی و انتخاب در لحظه اکنون.
در ادامه نشست نیز، به نسبت ادبیات و سینما پرداخته شد و مطرح گردید که فیلم «اژدها وارد میشود!» به کارگردانی مانی حقیقی، اقتباسی آزاد از فضای فکری و جهان داستانی «ملکوت» بهشمار میآید.
از آنجا که این نشست، آخرین جلسه کتابخوانی در این ترم بود، پایان برنامه رنگوبویی متفاوت داشت. در آن روز زیبای زمستانی که برف پیوسته میبارید، اعضای گروه مقابل در دانشکده گرد هم آمدند و عکس یادگاری آخرین جلسه ترم را ثبت کردند.
📆 تاریخ برگزاری: چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۴
🕰 زمان: ۱۲:۱۵ تا ۱۳:۳۰
📍 مکان: کتابخانه دانشکده مهندسی
دوازدهمین و آخرین نشست از برنامههای کتابخوانی «بهوقت کتاب» در این ترم، روز چهارشنبه ۲۶ آذرماه در فضای صمیمی و آرام کتابخانه دانشکده مهندسی برگزار شد.
در این جلسه، کتاب «ملکوت» اثر بهرام صادقی محور اصلی گفتوگوها بود. اعضا با نگاهی تحلیلی و تأملمحور، به جهان داستانی این اثر پرداختند و در خلال بحثها، به مؤلفههایی از ادبیات اگزیستانسیالیسم اشاره شد. در این میان، پیوندهای فکری میان این نوع نگاه فلسفی و اگزیستانسیالیسم خیام نیز مورد توجه قرار گرفت؛ از مواجهه انسان با هستی گرفته تا پرسش از معنا، آگاهی و انتخاب در لحظه اکنون.
در ادامه نشست نیز، به نسبت ادبیات و سینما پرداخته شد و مطرح گردید که فیلم «اژدها وارد میشود!» به کارگردانی مانی حقیقی، اقتباسی آزاد از فضای فکری و جهان داستانی «ملکوت» بهشمار میآید.
از آنجا که این نشست، آخرین جلسه کتابخوانی در این ترم بود، پایان برنامه رنگوبویی متفاوت داشت. در آن روز زیبای زمستانی که برف پیوسته میبارید، اعضای گروه مقابل در دانشکده گرد هم آمدند و عکس یادگاری آخرین جلسه ترم را ثبت کردند.
📆 تاریخ برگزاری: چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۴
🕰 زمان: ۱۲:۱۵ تا ۱۳:۳۰
📍 مکان: کتابخانه دانشکده مهندسی