✅ ورود دیرهنگام اما درست!
🖋 مریم طالبی
📍 در شرایطی که از ابتدای طرح تحول سلامت تاکنون، بارها کارشناسان خبره «اقتصاد سلامت» تاکید داشتند که باید در مسیر اجرای این طرح کلان، منابع بیمهها را در نظر گرفت و مصارف نظام سلامت را با منابع آن سنجید، اما تصویب و اجرای این طرح بدون نگاه به توازن منطقی بین منابع و مصارف، موجب شد که بدهی بیمههای درمانی، روزبهروز افزایش پیدا کند و در گام سوم طرح تحول سلامت، میزان تعرفههای خدمات پزشکی به گواه آمارهای رسمی سازمان نظام پزشکی، بین 120 تا 300 درصد افزایش پیدا کند.
بارها کارشناسان بیمههای درمانی هشدار دادند که در مسیر اجرای طرح تحول سلامت، نباید دفترچههای بیمه بهعنوان چک سفیدامضایی باشد که کسانی بتوانند هر لحظه که تمایل داشتند، انواع و اقسام درمانهای غیرضروری را به نظام درمان تحمیل کنند و هزینههای اضافی بتراشند. در شرایطی که نظام ارجاع و راهنماهای بالینی هم در طول اجرای طرح تحول سلامت نتوانست جایی در نظام سلامت پیدا کند، روزبهروز بر هزینههای اجرای طرح تحول سلامت افزوده شد تا اینکه سال گذشته با رای مجلس، سازمان بیمه سلامت به وزارت بهداشت منتقل شد.
انتقال این سازمان بزرگ بیمهگر پایه به وزارت بهداشت، بسیاری از معادلات نظام سلامت را تغییر داد. در حالی که وزیر بهداشت و بسیاری از مدیران دانشگاههای علومپزشکی، بیمههای درمانی را پاشنهآشیل طرح تحول سلامت خطاب میکردند، اما با انتقال بیمه سلامت به وزارت بهداشت و برخورد ملموس و عینی این وزارتخانه با هزینههای سربار و اضافی نظام سلامت، حجم انتقادهایشان فروکش کرد؛ طوری که بعد از گذشت چهارسال از اجرای طرح تحول سلامت از ضرورت اجرای راهنماهای بالینی و محدود شدن ارائه خدمات به افراد متمکن سخن گفتند که این اظهارات از سوی مدیران وزارت بهداشت در نوع خود کمسابقه بود. چند روز قبل هم وزیر بهداشت در حاشیه جلسه دولت، در اظهارنظری بیسابقه و قابلتامل اعلام کرد: «دفترچههای بیمه درمانی، چک سفیدامضا نیست که انتظار داشته باشیم بیمهها هر هزینهای که تعیین میشود را پرداخت کنند.»
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1739
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
🖋 مریم طالبی
📍 در شرایطی که از ابتدای طرح تحول سلامت تاکنون، بارها کارشناسان خبره «اقتصاد سلامت» تاکید داشتند که باید در مسیر اجرای این طرح کلان، منابع بیمهها را در نظر گرفت و مصارف نظام سلامت را با منابع آن سنجید، اما تصویب و اجرای این طرح بدون نگاه به توازن منطقی بین منابع و مصارف، موجب شد که بدهی بیمههای درمانی، روزبهروز افزایش پیدا کند و در گام سوم طرح تحول سلامت، میزان تعرفههای خدمات پزشکی به گواه آمارهای رسمی سازمان نظام پزشکی، بین 120 تا 300 درصد افزایش پیدا کند.
بارها کارشناسان بیمههای درمانی هشدار دادند که در مسیر اجرای طرح تحول سلامت، نباید دفترچههای بیمه بهعنوان چک سفیدامضایی باشد که کسانی بتوانند هر لحظه که تمایل داشتند، انواع و اقسام درمانهای غیرضروری را به نظام درمان تحمیل کنند و هزینههای اضافی بتراشند. در شرایطی که نظام ارجاع و راهنماهای بالینی هم در طول اجرای طرح تحول سلامت نتوانست جایی در نظام سلامت پیدا کند، روزبهروز بر هزینههای اجرای طرح تحول سلامت افزوده شد تا اینکه سال گذشته با رای مجلس، سازمان بیمه سلامت به وزارت بهداشت منتقل شد.
انتقال این سازمان بزرگ بیمهگر پایه به وزارت بهداشت، بسیاری از معادلات نظام سلامت را تغییر داد. در حالی که وزیر بهداشت و بسیاری از مدیران دانشگاههای علومپزشکی، بیمههای درمانی را پاشنهآشیل طرح تحول سلامت خطاب میکردند، اما با انتقال بیمه سلامت به وزارت بهداشت و برخورد ملموس و عینی این وزارتخانه با هزینههای سربار و اضافی نظام سلامت، حجم انتقادهایشان فروکش کرد؛ طوری که بعد از گذشت چهارسال از اجرای طرح تحول سلامت از ضرورت اجرای راهنماهای بالینی و محدود شدن ارائه خدمات به افراد متمکن سخن گفتند که این اظهارات از سوی مدیران وزارت بهداشت در نوع خود کمسابقه بود. چند روز قبل هم وزیر بهداشت در حاشیه جلسه دولت، در اظهارنظری بیسابقه و قابلتامل اعلام کرد: «دفترچههای بیمه درمانی، چک سفیدامضا نیست که انتظار داشته باشیم بیمهها هر هزینهای که تعیین میشود را پرداخت کنند.»
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1739
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
✅ دفتـرچه بیمه درمان،چک سفیدامضا نیست!
📍«دفترچههای بیمه چک سفیدامضا نیست.» عبارتی که هرچند برای سازمانهای بیمهگر صادرکننده دفترچههای بیمهای آشنا و تداعیکننده معضلی بزرگ در نظام سلامت و درمان کشور است، اخیرا از زبان کسی گفته شده که همه او را با طرح تحول نظام سلامت و همینطور انتقادهای گاه و بیگاهش به عملکرد سازمانهای بیمهگر در اجرای این طرح ملی میشناسند. حسن قاضیزاده هاشمی، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی که خاطره اختلافنظرهای سه سال گذشته او و وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی بر سر نحوه تامین منابع پایدار و کافی برای اجرای برنامههای بهداشتی و درمانی دولت یازدهم و دوازدهم معروف است، اخیرا در اظهارنظری گفته «اینکه دفترچههای بیمه مانند دسته چکی سفیدامضا به افراد داده میشود و بیماران توقع داشته باشند هرقدر هزینه نیاز داشته باشند را بیمهها تقبل کنند، درست و اصولی نیست.» هاشمی برخلاف رویه گذشته، اینبار در مقام دفاع از سازمانهای بیمهگر برآمده و در حاشیه نشست هیئت دولت گفته «باید به سازمانهای بیمهگر حق داد که محدودیتهایی را برای هزینههای ضروری و غیرقابل قبول در نظر بگیرند.» اما این چرخش آشکار در مواضع وزیر بهداشت چه معانی را به ذهن متبادر میکند؟ آیا دشواربودن مسئولیت اداره سازمان بیمه سلامت و بدهیهای انباشته آن، منتقد سرسخت بیمهها را به تجدیدنظر در برداشتهای خود کشانده است؟ این اظهارات حامل چه پیامهایی برای سازمانهای بیمهگر است و آیا باید منتظر تعاملات نزدیکتر دو وزارتخانه رفاه و بهداشت و درمان برای رفع کاستیهای طرح تحول نظام سلامت بود؟ سرانجام اینکه آیا این احتمال وجود دارد که وزارت بهداشت با سازمان تامیناجتماعی همدلی و همکاری بیشتری در حذف دفترچههای درمانی و رفتن به سمت الکترونیکی کردن فرایند عرضه خدمات نشان دهد؟
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1744
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
📍«دفترچههای بیمه چک سفیدامضا نیست.» عبارتی که هرچند برای سازمانهای بیمهگر صادرکننده دفترچههای بیمهای آشنا و تداعیکننده معضلی بزرگ در نظام سلامت و درمان کشور است، اخیرا از زبان کسی گفته شده که همه او را با طرح تحول نظام سلامت و همینطور انتقادهای گاه و بیگاهش به عملکرد سازمانهای بیمهگر در اجرای این طرح ملی میشناسند. حسن قاضیزاده هاشمی، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی که خاطره اختلافنظرهای سه سال گذشته او و وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی بر سر نحوه تامین منابع پایدار و کافی برای اجرای برنامههای بهداشتی و درمانی دولت یازدهم و دوازدهم معروف است، اخیرا در اظهارنظری گفته «اینکه دفترچههای بیمه مانند دسته چکی سفیدامضا به افراد داده میشود و بیماران توقع داشته باشند هرقدر هزینه نیاز داشته باشند را بیمهها تقبل کنند، درست و اصولی نیست.» هاشمی برخلاف رویه گذشته، اینبار در مقام دفاع از سازمانهای بیمهگر برآمده و در حاشیه نشست هیئت دولت گفته «باید به سازمانهای بیمهگر حق داد که محدودیتهایی را برای هزینههای ضروری و غیرقابل قبول در نظر بگیرند.» اما این چرخش آشکار در مواضع وزیر بهداشت چه معانی را به ذهن متبادر میکند؟ آیا دشواربودن مسئولیت اداره سازمان بیمه سلامت و بدهیهای انباشته آن، منتقد سرسخت بیمهها را به تجدیدنظر در برداشتهای خود کشانده است؟ این اظهارات حامل چه پیامهایی برای سازمانهای بیمهگر است و آیا باید منتظر تعاملات نزدیکتر دو وزارتخانه رفاه و بهداشت و درمان برای رفع کاستیهای طرح تحول نظام سلامت بود؟ سرانجام اینکه آیا این احتمال وجود دارد که وزارت بهداشت با سازمان تامیناجتماعی همدلی و همکاری بیشتری در حذف دفترچههای درمانی و رفتن به سمت الکترونیکی کردن فرایند عرضه خدمات نشان دهد؟
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1744
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
✅ اساطیر اصلاحطلبانه
🖋 آرش حیدری
📍 نظریه استبداد ایرانی بر علوم انسانی و به ویژه علوم اجتماعی ما سایه پررنگی انداخته است؛ بهطوری که هرگونه تغییر و تحول اجتماعی و سیاسی را براساس منطق استبداد و تکرار مجدد آن تفسیر میکند، گویی هرگونه تغییر بیرون از منطق استبداد-شورش-استبداد قرار ندارد و از خاص بودگی و تمایز برخوردار نیست.
فهم رابطۀ دولت ملت در ایران در دم و دستگاه فکری خاصی متصلب شده است. این دم و دستگاه فکری که به «نظریۀ استبداد ایرانی» معروف است یک حکومت قاهر را در بالا و یک تودۀ بی شکل را در پایین به تصویر میکشد و تاریخ ایران را در دوری میفهمد که استبداد بازیگر اصلی آن است. در این نوع نگاه از ۲۵۰۰ سال پیش تا کنون ساختار استبدادی بر ایران حاکم است که دوری تکراری را بر تحولات سیاسی ایران حاکم کرده است. به این ترتیب استبداد ساختاری زیربنایی است که همه چیز، از ذهنیت مردم گرفته تا عملکرد حاکمیت، را توضیح میدهد. از فرهنگ و نگرشهای مردم گرفته تا هر شکلی از کنش در نهاد خانواده، زندگی روزمره، فرهنگ، کار و… نمودهایی از استبدادند.
متون علوم انسانی در ایران، استبداد را از طریق تظاهراتش میشناسند. پدیدههایی چون فقدان یا ضعف مفرط جامعه مدنی، شاهسالاری، تمرکز قدرت در دست یک فرد، سلطانیسم، فقدان نظام طبقاتی با مرزبندیهای دقیق، فقدان طبقه فئودال، فقدان طبقۀ سرمایهدار یا بورژوا و… (که محورهایی اصلی برای اندیشهورزی در جامعهشناسی تاریخی ایران بودهاند)، به عنوان نمود استبداد در نظر گرفته میشوند. هر حرکتی در هر نقطهای از فضا-زمان سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع از طریق استبداد قابل فهم است و استبداد شبیه به اکسیری است که توان توضیح هر پدیدهای را دارد.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1752
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
🖋 آرش حیدری
📍 نظریه استبداد ایرانی بر علوم انسانی و به ویژه علوم اجتماعی ما سایه پررنگی انداخته است؛ بهطوری که هرگونه تغییر و تحول اجتماعی و سیاسی را براساس منطق استبداد و تکرار مجدد آن تفسیر میکند، گویی هرگونه تغییر بیرون از منطق استبداد-شورش-استبداد قرار ندارد و از خاص بودگی و تمایز برخوردار نیست.
فهم رابطۀ دولت ملت در ایران در دم و دستگاه فکری خاصی متصلب شده است. این دم و دستگاه فکری که به «نظریۀ استبداد ایرانی» معروف است یک حکومت قاهر را در بالا و یک تودۀ بی شکل را در پایین به تصویر میکشد و تاریخ ایران را در دوری میفهمد که استبداد بازیگر اصلی آن است. در این نوع نگاه از ۲۵۰۰ سال پیش تا کنون ساختار استبدادی بر ایران حاکم است که دوری تکراری را بر تحولات سیاسی ایران حاکم کرده است. به این ترتیب استبداد ساختاری زیربنایی است که همه چیز، از ذهنیت مردم گرفته تا عملکرد حاکمیت، را توضیح میدهد. از فرهنگ و نگرشهای مردم گرفته تا هر شکلی از کنش در نهاد خانواده، زندگی روزمره، فرهنگ، کار و… نمودهایی از استبدادند.
متون علوم انسانی در ایران، استبداد را از طریق تظاهراتش میشناسند. پدیدههایی چون فقدان یا ضعف مفرط جامعه مدنی، شاهسالاری، تمرکز قدرت در دست یک فرد، سلطانیسم، فقدان نظام طبقاتی با مرزبندیهای دقیق، فقدان طبقه فئودال، فقدان طبقۀ سرمایهدار یا بورژوا و… (که محورهایی اصلی برای اندیشهورزی در جامعهشناسی تاریخی ایران بودهاند)، به عنوان نمود استبداد در نظر گرفته میشوند. هر حرکتی در هر نقطهای از فضا-زمان سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع از طریق استبداد قابل فهم است و استبداد شبیه به اکسیری است که توان توضیح هر پدیدهای را دارد.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1752
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
✅ سیاست اجتماعی به عنوان متن و گفتمان
🖋 کرم حبیبپور گتابی | عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی
📍 بازشناسی مفاهیم و شناخت درستِ دلالت ضمنی آنها، یکی از پیششرطهای کاربست آنان در بافتهای گوناگون است. مقاله حاضر با رویکرد تحلیلی و نظری، ضمنِ بهپرسشگرفتنِ تعاریف متعارف از سیاست اجتماعی، با رویکرد تحلیل انتقادی، سیاست اجتماعی را تلفیقی از متن و گفتمان معرفی و آن را براساس دو خصیصه متنی و گفتمانی مفهومسازی میکند. در این معنا، سیاست اجتماعی مبتنی بر روابط قدرت و جنبهای از عقلانیتِ حکومت و دستگاه ایدئولوژیک آن است. این در حالی است که تمامی تعاریف متعارف از سیاست اجتماعی، فارغ از لنز هستیشناسانه درباب حقیقتِ سیاست اجتماعی، یا آن را به عنوان ابزاری برای نیل به توسعه دیده...
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1786
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
🖋 کرم حبیبپور گتابی | عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی
📍 بازشناسی مفاهیم و شناخت درستِ دلالت ضمنی آنها، یکی از پیششرطهای کاربست آنان در بافتهای گوناگون است. مقاله حاضر با رویکرد تحلیلی و نظری، ضمنِ بهپرسشگرفتنِ تعاریف متعارف از سیاست اجتماعی، با رویکرد تحلیل انتقادی، سیاست اجتماعی را تلفیقی از متن و گفتمان معرفی و آن را براساس دو خصیصه متنی و گفتمانی مفهومسازی میکند. در این معنا، سیاست اجتماعی مبتنی بر روابط قدرت و جنبهای از عقلانیتِ حکومت و دستگاه ایدئولوژیک آن است. این در حالی است که تمامی تعاریف متعارف از سیاست اجتماعی، فارغ از لنز هستیشناسانه درباب حقیقتِ سیاست اجتماعی، یا آن را به عنوان ابزاری برای نیل به توسعه دیده...
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1786
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
✅ تضعیف علوم اجتماعی به زیان رفاهگستری!
🖋 نگاهی به مصائب عدم بهکارگیری دانش علوماجتماعی در سیاستگذاری رفاه اجتماعی در گفتوگوی فاطمه یزدانی با پویا علاءالدینی، استاد جامعهشناسی
📍 گروه برنامهریزی اجتماعی که از زیرشاخههای رشته علوماجتماعی محسوب میشود، سالهاست در دانشگاههای معتبری چون دانشگاه علامهطباطبایی و دانشگاه تهران برپاست و به جذب و تربیت دانشجو در مقاطع مختلف میپردازد. اما در این میان آنچه جلب توجه میکند، جای خالی متخصصان این حوزه در مناصبی است که مستقیما با سیاستگذاری اجتماعی و برنامهریزی در سطوح کلان کشوری در ارتباط است؛منظور کاربست دانش سیاستگذاری اجتماعی است که میتواند راهگشای کشور به سمت توسعه، رفاه و عدالتاجتماعی باشد. البته این حلقه مفقوده را میتوان در سایر گرایشهای علوماجتماعی هم مشاهده کرد. بازار آشفته ارز در روزهای اخیر بخشهای دیگری چون مسکن و طلا را بهشدت تحتتاثیر قرار داد و بیش از پیش ما را متوجه این موضوع کرد که چرا برنامهای اصولی و کارشناسیشده برای مقابله با شرایط اینچنینی وجود ندارد و در شرایط اضطرار هر کسی ساز خود را میزند. به سراغ دکتر پویا علاءالدینی، استاد جامعهشناسی و عضو هیئت علمی گروه برنامهریزی اجتماعی دانشگاه تهران رفتهایم تا ضمن بررسی وضعیت آموزش عالی در ایران در تربیت منابع انسانی، گریزی به رشته برنامهریزی و رفاهاجتماعی بزنیم؛ آنچه هست و آنچه باید باشد.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1798
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
🖋 نگاهی به مصائب عدم بهکارگیری دانش علوماجتماعی در سیاستگذاری رفاه اجتماعی در گفتوگوی فاطمه یزدانی با پویا علاءالدینی، استاد جامعهشناسی
📍 گروه برنامهریزی اجتماعی که از زیرشاخههای رشته علوماجتماعی محسوب میشود، سالهاست در دانشگاههای معتبری چون دانشگاه علامهطباطبایی و دانشگاه تهران برپاست و به جذب و تربیت دانشجو در مقاطع مختلف میپردازد. اما در این میان آنچه جلب توجه میکند، جای خالی متخصصان این حوزه در مناصبی است که مستقیما با سیاستگذاری اجتماعی و برنامهریزی در سطوح کلان کشوری در ارتباط است؛منظور کاربست دانش سیاستگذاری اجتماعی است که میتواند راهگشای کشور به سمت توسعه، رفاه و عدالتاجتماعی باشد. البته این حلقه مفقوده را میتوان در سایر گرایشهای علوماجتماعی هم مشاهده کرد. بازار آشفته ارز در روزهای اخیر بخشهای دیگری چون مسکن و طلا را بهشدت تحتتاثیر قرار داد و بیش از پیش ما را متوجه این موضوع کرد که چرا برنامهای اصولی و کارشناسیشده برای مقابله با شرایط اینچنینی وجود ندارد و در شرایط اضطرار هر کسی ساز خود را میزند. به سراغ دکتر پویا علاءالدینی، استاد جامعهشناسی و عضو هیئت علمی گروه برنامهریزی اجتماعی دانشگاه تهران رفتهایم تا ضمن بررسی وضعیت آموزش عالی در ایران در تربیت منابع انسانی، گریزی به رشته برنامهریزی و رفاهاجتماعی بزنیم؛ آنچه هست و آنچه باید باشد.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1798
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
✅ تولید یک نسل دانشجوی بدهکار
🖋 عباس شهرابی فراهانی
📍 همهجا نزاعی سیاسی بر سر آموزش عالی در جریان است. در سراسر جهان، دانشجویان در مبارزه علیه پولی و خصوصیسازی آموزش عالی با برخوردهای گاه قهری روبهرو میشوند.
دستیابی به آموزش عالی رایگان از اهداف مهم جوامع است؛ چراکه آموزش یک حق انسانی است و هر کسی که مایل و قادر به تحصیل در مؤسسات آموزش عالی است، باید به آن دسترسی داشته باشد، فارغ از اینکه توان پرداخت هزینههای آن را دارد یا نه. حذف آموزش از سرمایهگذاریهای عمومی را باید به چالش کشید، زیرا تغییر سرشت آموزش عالی و تشدید نابرابریها، مسئلهای فراتر از یک ردیف بودجه است.
آموزش عالی نباید در چنگ چند مؤسسه و دانشگاه خصوصی که مدیرانشان اهداف خود را مستقل از نیازهای عمومی دنبال میکنند یا در چنگ بازار که تنها به میزان سود هر پروژهای توجه میکند، رها شود. نکته اصلی آموزش عالی رایگان، دقیقا همین است که از طریق تضمین دسترسی بهتر و کیفیت بالاتر، فاصله بین آموزش نخبگان و آموزش تودهها را از بین میبرد. آموزش عالی همچنین برای جوانان یکی از آخرین فضاهایی را تأمین میکند که «بازار» به آن شکل نداده است. در این راستا، دفاع از آموزش عالی رایگان دفاع از فضاهای تجربهگری، یادگیری و اجتماعسازی است که باید در دسترس همه باشد. اما برخی از دولتها آموزش عالی را از سرمایهگذاریهای عمومی کنار میگذارند و این رویکرد، نه تنها دانشگاهها را مجبور میکند که تسلیم خواستههای شرکتها و حامیان مالی خود شوند، بلکه آموزشعالی عمومی را به سمت نیازهای دانشجویان ثروتمند سوق میدهد. در این وضعیت، با آبرفتن حمایتهای دولتی از آموزش عالی، دانشگاهها بیش از پیش به جان هم میافتند تا دانشجویان ثروتمندی را جذب کنند که توان پرداخت شهریههای بالا را دارند.
به این ترتیب، زندگی دانشگاهی حول یک الگوی مصرفگرایانه سامان مییابد که پیشبرد روابط و فرصتها در میان بدنه دانشجویی وسیعتر در آن جایی ندارد. این مشکل بزرگی برای دانشجویان فقیرتر است، چراکه این گروه از دانشجویان برای داشتن تحرک اجتماعی در آینده و بهبود وضعیت طبقاتیشان، شبکهسازی و رابطهگیری در دوران دانشگاه، به اندازه نمره امتحاناتشان اهمیت دارد.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1810
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
🖋 عباس شهرابی فراهانی
📍 همهجا نزاعی سیاسی بر سر آموزش عالی در جریان است. در سراسر جهان، دانشجویان در مبارزه علیه پولی و خصوصیسازی آموزش عالی با برخوردهای گاه قهری روبهرو میشوند.
دستیابی به آموزش عالی رایگان از اهداف مهم جوامع است؛ چراکه آموزش یک حق انسانی است و هر کسی که مایل و قادر به تحصیل در مؤسسات آموزش عالی است، باید به آن دسترسی داشته باشد، فارغ از اینکه توان پرداخت هزینههای آن را دارد یا نه. حذف آموزش از سرمایهگذاریهای عمومی را باید به چالش کشید، زیرا تغییر سرشت آموزش عالی و تشدید نابرابریها، مسئلهای فراتر از یک ردیف بودجه است.
آموزش عالی نباید در چنگ چند مؤسسه و دانشگاه خصوصی که مدیرانشان اهداف خود را مستقل از نیازهای عمومی دنبال میکنند یا در چنگ بازار که تنها به میزان سود هر پروژهای توجه میکند، رها شود. نکته اصلی آموزش عالی رایگان، دقیقا همین است که از طریق تضمین دسترسی بهتر و کیفیت بالاتر، فاصله بین آموزش نخبگان و آموزش تودهها را از بین میبرد. آموزش عالی همچنین برای جوانان یکی از آخرین فضاهایی را تأمین میکند که «بازار» به آن شکل نداده است. در این راستا، دفاع از آموزش عالی رایگان دفاع از فضاهای تجربهگری، یادگیری و اجتماعسازی است که باید در دسترس همه باشد. اما برخی از دولتها آموزش عالی را از سرمایهگذاریهای عمومی کنار میگذارند و این رویکرد، نه تنها دانشگاهها را مجبور میکند که تسلیم خواستههای شرکتها و حامیان مالی خود شوند، بلکه آموزشعالی عمومی را به سمت نیازهای دانشجویان ثروتمند سوق میدهد. در این وضعیت، با آبرفتن حمایتهای دولتی از آموزش عالی، دانشگاهها بیش از پیش به جان هم میافتند تا دانشجویان ثروتمندی را جذب کنند که توان پرداخت شهریههای بالا را دارند.
به این ترتیب، زندگی دانشگاهی حول یک الگوی مصرفگرایانه سامان مییابد که پیشبرد روابط و فرصتها در میان بدنه دانشجویی وسیعتر در آن جایی ندارد. این مشکل بزرگی برای دانشجویان فقیرتر است، چراکه این گروه از دانشجویان برای داشتن تحرک اجتماعی در آینده و بهبود وضعیت طبقاتیشان، شبکهسازی و رابطهگیری در دوران دانشگاه، به اندازه نمره امتحاناتشان اهمیت دارد.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1810
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
✅ دانشگاه زیر یوغ بازار
🖋 لیلا حسینزاده - پژوهشگر اجتماعی
📍 آموزش عالی رایگان، برای یک دولت ملی که میخواهد صنعت و بوروکراسی خود را در تطبیق با جهان مدرن به پیش برد، ضروری است. این کارویژه دانشگاه در ایران مشابه نقش کلی دانشگاه در دوران لیبرالیسم است. بخشی از نیروی کار، متکی بر دانش خود تحت حمایت نهاد دولت به دانش تخصصی دست مییابد تا حفظ ساختار بوروکراتیک و صنعت تضمین شود. در ایران نیز نیاز به نیروی کار متخصص و مطیع برای پیشبردن پروژه مدرنیزاسیون، دانشگاه را بهعنوان نهادی رضاشاهی به وجود آورد.
ظهور کارگرِ شناختی
در دوران پسافوردیسم با ورود به وضعیتی بحرانی از لحاظ ارتش ذخیره کار و عقبنشینی دولت از مسئولیتهای پیشین خود در حفظ نظم بازار کار و تغییر کارویژههای دولت برای حفظ نظم موجود، موقعیت دانشگاه، نیروی کار و... دستخوش تغییراتی اساسی شد. در وضعیت جدید که پس از دهه 80 میلادی از انگلستان و آمریکا شروع شد، شاهد آن هستیم که دیگر ثبات کاری امری بدیهی در نظام اشتغال محسوب نمیشود، از سوی دیگر، پهنه تخصص در نسبت با سپهر کلی کار، بسیار کوچکتر از قبل میشود. در این شرایط محیطهای کار بیش از متخصصی که راهانداز و پیش برنده در صنعت هستند، به اپراتور نیاز دارند. در کنار این، کارگرانِ شناختی که در مختصات جدید جایگاه مهمی پیدا میکنند؛ همان کسانی هستند که نه متکی بر تخصص همهجانبه آکادمیک، بلکه برمبنای یادگرفتن جزئی از یک تخصص بهعنوان «مهارت» (که در ارتباط مستقیم با تولید صنعتی نیز نیست) و انجام پروژههای مشخص مبتنی بر آن، کار میکنند. دورههای آموزشی مختلف از یادگیری زبانهای برنامهنویسی تا دورههای تورلیدری برای تولید یک کارگر شناختی کفایت میکند. در این نظم جدید، دانشگاه معنای پیشین خود را از دست میدهد، هنوز گروهی بسیار قلیل از متخصصان تحت حمایت و پوشش دولت به پیش بردن صنعت و دانش و راهاندازیهای جدید در سپهر اقتصاد و اجتماع مشغولاند، اما نظم جدید دیگر نیازی به حمایت از گروههای وسیع و تودهای مردم برای حفظ خود، احساس نمیکند. در این شرایط است که دانشگاه خود میتواند به بازار بدل شود و تحصیلات عالی در این زمان خود تبدیل به کالایی میشود که فرد با خرید و مصرف آن و نهایتا اخذ مدرک، راه را برای اپراتوری گرانقیمتتر یا کارگری شناختی با ظرفیت مهارتآموزی بیشتر باز میکند. تو توانستهای از سطح دانش خوبی برخوردار شوی؟ مهم نیست، چقدر پول میتوانی در مبادله بازار دانشگاه وسط بگذاری؟
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1815
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
🖋 لیلا حسینزاده - پژوهشگر اجتماعی
📍 آموزش عالی رایگان، برای یک دولت ملی که میخواهد صنعت و بوروکراسی خود را در تطبیق با جهان مدرن به پیش برد، ضروری است. این کارویژه دانشگاه در ایران مشابه نقش کلی دانشگاه در دوران لیبرالیسم است. بخشی از نیروی کار، متکی بر دانش خود تحت حمایت نهاد دولت به دانش تخصصی دست مییابد تا حفظ ساختار بوروکراتیک و صنعت تضمین شود. در ایران نیز نیاز به نیروی کار متخصص و مطیع برای پیشبردن پروژه مدرنیزاسیون، دانشگاه را بهعنوان نهادی رضاشاهی به وجود آورد.
ظهور کارگرِ شناختی
در دوران پسافوردیسم با ورود به وضعیتی بحرانی از لحاظ ارتش ذخیره کار و عقبنشینی دولت از مسئولیتهای پیشین خود در حفظ نظم بازار کار و تغییر کارویژههای دولت برای حفظ نظم موجود، موقعیت دانشگاه، نیروی کار و... دستخوش تغییراتی اساسی شد. در وضعیت جدید که پس از دهه 80 میلادی از انگلستان و آمریکا شروع شد، شاهد آن هستیم که دیگر ثبات کاری امری بدیهی در نظام اشتغال محسوب نمیشود، از سوی دیگر، پهنه تخصص در نسبت با سپهر کلی کار، بسیار کوچکتر از قبل میشود. در این شرایط محیطهای کار بیش از متخصصی که راهانداز و پیش برنده در صنعت هستند، به اپراتور نیاز دارند. در کنار این، کارگرانِ شناختی که در مختصات جدید جایگاه مهمی پیدا میکنند؛ همان کسانی هستند که نه متکی بر تخصص همهجانبه آکادمیک، بلکه برمبنای یادگرفتن جزئی از یک تخصص بهعنوان «مهارت» (که در ارتباط مستقیم با تولید صنعتی نیز نیست) و انجام پروژههای مشخص مبتنی بر آن، کار میکنند. دورههای آموزشی مختلف از یادگیری زبانهای برنامهنویسی تا دورههای تورلیدری برای تولید یک کارگر شناختی کفایت میکند. در این نظم جدید، دانشگاه معنای پیشین خود را از دست میدهد، هنوز گروهی بسیار قلیل از متخصصان تحت حمایت و پوشش دولت به پیش بردن صنعت و دانش و راهاندازیهای جدید در سپهر اقتصاد و اجتماع مشغولاند، اما نظم جدید دیگر نیازی به حمایت از گروههای وسیع و تودهای مردم برای حفظ خود، احساس نمیکند. در این شرایط است که دانشگاه خود میتواند به بازار بدل شود و تحصیلات عالی در این زمان خود تبدیل به کالایی میشود که فرد با خرید و مصرف آن و نهایتا اخذ مدرک، راه را برای اپراتوری گرانقیمتتر یا کارگری شناختی با ظرفیت مهارتآموزی بیشتر باز میکند. تو توانستهای از سطح دانش خوبی برخوردار شوی؟ مهم نیست، چقدر پول میتوانی در مبادله بازار دانشگاه وسط بگذاری؟
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1815
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
✅ هر سلبریتی یک پوپولیست
🖋 صدرا محقق
📍 تصور غالب این است که چهرهها و ستارههای مشهور یا همان سلبریتیها، روی مردم عادی تأثیرگذار هستند، اما در روزگار شبکههای اجتماعی و دنیایی که بر محور لایک و کامنت میچرخد- دستکم در ایران – به نظر این قضیه برعکس شده است. حالا این توده مردم عادی هستند که به سلبریتیها فرم میدهند و برایشان تعیین میکنند که درباره چه چیزی حرف بزنند و از چه چیزی حرف نزنند. اغلب افراد عادی؛ بیشتر همانها که گاه با لشکرکشی به صفحه فلان بازیگر یا داور خارجی او را به فحش میکشند، با کامنتباران صفحات سلبریتیها و فرستادن هزاران پیام به دایرکتشان...
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1822
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
🖋 صدرا محقق
📍 تصور غالب این است که چهرهها و ستارههای مشهور یا همان سلبریتیها، روی مردم عادی تأثیرگذار هستند، اما در روزگار شبکههای اجتماعی و دنیایی که بر محور لایک و کامنت میچرخد- دستکم در ایران – به نظر این قضیه برعکس شده است. حالا این توده مردم عادی هستند که به سلبریتیها فرم میدهند و برایشان تعیین میکنند که درباره چه چیزی حرف بزنند و از چه چیزی حرف نزنند. اغلب افراد عادی؛ بیشتر همانها که گاه با لشکرکشی به صفحه فلان بازیگر یا داور خارجی او را به فحش میکشند، با کامنتباران صفحات سلبریتیها و فرستادن هزاران پیام به دایرکتشان...
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1822
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
✅ لنگری امن در بحرانها
🖋 مسعود شاهحسینی
📍 بازار سکه و ارز این روزها بیقرار است و در نگاه مردم به این بازار نیز دلنگرانی موج میزند. تبوتاب افزایش قیمت دلار، گرانی کالاهای اساسی و ممنوعیت واردات برخی اقلام، فضایی خاص بر اقتصاد کشور حاکم کرده است. ملتهب، داغ، آشفته و شاخصهای دائما تغییرکننده، ویژگی بارز این روزهای اقتصاد ایران است. سرعت تحولات بهقدری زیاد است که کسبه و بازاریان، ترجیح میدهند چیزی نفروشند و در آنسو نیز دولت بعد از انواع سیاستهای کنترلی که اعمال کرد، در اقدامی تازه که تقریبا همه از آن استقبال کردهاند، میخواهد با ایجاد بازار ثانویه ارزی، در برابر سرکشیهای قیمت ارز و کاهش ارزش پول ملی ایستادگی کند و ثبات را به بازار و امید را به دلها برگرداند. بیثباتی و نابسامانی که این روزها با اعتراضات برخی از بازاریان همراه شده، همه را رودرروی یک سوال مهم قرار داده است: آینده چه میشود و آیا میتوان از پیچ خطرناک کنونی به سلامت عبور کرد؟
در این میان صندوقهای بازنشستگی که از دیربار درهمتنیدگی عجیب و گستردهای با تحولات اقتصادی داشتهاند و حال و روز امروزیشان نیز خوب نیست، در برابر تحریمها چه سرنوشتی خواهند داشت؟ آیا افزایش فشارهای اقتصادی، در دخلوخرج تامیناجتماعی تغییری ایجاد میکند؟ آیا بخش درمان از پس افزایش هزینهها برخواهد آمد؟ وضعیت سرمایهگذاری در شرکتها و بنگاههای زیرمجموعه چه خواهد شد؟
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1827
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
🖋 مسعود شاهحسینی
📍 بازار سکه و ارز این روزها بیقرار است و در نگاه مردم به این بازار نیز دلنگرانی موج میزند. تبوتاب افزایش قیمت دلار، گرانی کالاهای اساسی و ممنوعیت واردات برخی اقلام، فضایی خاص بر اقتصاد کشور حاکم کرده است. ملتهب، داغ، آشفته و شاخصهای دائما تغییرکننده، ویژگی بارز این روزهای اقتصاد ایران است. سرعت تحولات بهقدری زیاد است که کسبه و بازاریان، ترجیح میدهند چیزی نفروشند و در آنسو نیز دولت بعد از انواع سیاستهای کنترلی که اعمال کرد، در اقدامی تازه که تقریبا همه از آن استقبال کردهاند، میخواهد با ایجاد بازار ثانویه ارزی، در برابر سرکشیهای قیمت ارز و کاهش ارزش پول ملی ایستادگی کند و ثبات را به بازار و امید را به دلها برگرداند. بیثباتی و نابسامانی که این روزها با اعتراضات برخی از بازاریان همراه شده، همه را رودرروی یک سوال مهم قرار داده است: آینده چه میشود و آیا میتوان از پیچ خطرناک کنونی به سلامت عبور کرد؟
در این میان صندوقهای بازنشستگی که از دیربار درهمتنیدگی عجیب و گستردهای با تحولات اقتصادی داشتهاند و حال و روز امروزیشان نیز خوب نیست، در برابر تحریمها چه سرنوشتی خواهند داشت؟ آیا افزایش فشارهای اقتصادی، در دخلوخرج تامیناجتماعی تغییری ایجاد میکند؟ آیا بخش درمان از پس افزایش هزینهها برخواهد آمد؟ وضعیت سرمایهگذاری در شرکتها و بنگاههای زیرمجموعه چه خواهد شد؟
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1827
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
✅ لزوم تقویت لایه حفاظت از طبقات کمدرآمد
🖋 حسین راغفر
📍 مواجهشدن با بازگشت تحریمهای آمریکا یا به عبارت بهتر، دور جدید تحریمهای آمریکا که بنا بر شواهد و قرائن از شدت بیشتری نسبت به دور قبلی تحریمهای آمریکا و غرب و سازمان ملل -که تجربه رویارویی با آنها داریم- برخوردار است، نیازمند سطح حداکثری از سرمایه اجتماعی و اتحاد ملی است که باید حول محور منافع ملی شکل بگیرد. باید دانست دلخوشکردن به اینکه اروپاییها در برابر یکجانبهگرایی آمریکا بهصورت جدی ایستادگی کنند، با واقعبینی همخوانی ندارد. نظام تدبیر و تصمیمگیری کشور بهخصوص طی سالهای اخیر با اتخاذ سیاستهایی که عدالت اجتماعی را به حاشیه رانده و با تکیه بر آرا و اندیشههای اقتصادی معیوب و مشکلساز، بنیانهای سرمایه اجتماعی و اتحادی که اکنون نیازمند آن هستیم را تضعیف کرده است. هرگونه ایستادگی در برابر تحریمها در وهله اول، نیازمند اتخاذ تصمیمات و انجام اقداماتی است که سرمایه اجتماعی را بازسازی و اتحاد ملی را تقویت کند. این اقدامات که در راس آنها زمینهسازی برای انجام گفتوگوی فراگیر ملی به قصد ایجاد تفاهم و همدلی بین جریانهای سیاسی و نخبگان سیاسی و اجتماعی است، باید بدون فوت وقت صورت گیرد تا فضای جامعه به سوی اعتماد مردم به تصمیمها و برنامههایی که از سوی حاکمیت و نظام تدبیر کشور در شرایط تحریمی جدید اتخاذ میشود، سوق پیدا کند.
نوع مقاومت بنگاههای اقتصادی و تابآوری آنها در این شرایط، بستگی به سیاستهایی دارد که دولتها در برابر بخشخصوصی اتخاذ میکند. رفتار دولت با بخشخصوصی در شرایط تحریمی باید ملایمتر باشد به این معنا که باید از سیاستهایی که هزینههای تولید را چندین برابر میکند و بیاعتنا به وضعیت بد اقتصادی بنگاههاست، دوری کرد و دست بخشخصوصی برای مقابله با شرایط تحریمی را باز گذاشت. از سوی دیگر، باید بدانیم دور جدید تحریمها اقشار ضعیفی که اتفاقا از مولدترین طبقات اجتماع هستند را هدف میگیرند تا نارضایتی را در آنها به سطحی غیرقابل برگشت برسانند و تنشهای اجتماعی ایجاد کنند، بنابراین برای عبور از سد تحریم، تقویت لایه حفاظتی از طبقات محروم در برابر تکانههایی که تحریم ایجاد میکند، بسیار ضروری است.
تردیدی نیست که منابع کشور در شرایط تحریمی محدود خواهد شد و این منابع محدود نباید به مصرف صاحبان رانت و نفوذ برسد، بنابراین لازم است قوانینی برای شرایط حساس کشور تصویب شود تا اقداماتی که مانع سودجویی و سوءاستفاده از شرایط موجود است، در حداقل زمان انجام شود. سیستمهای حمایتی و بیمهای و پوشش اقشار ضعیف و تامین حداقلها برای فقرا که اکنون در کشور ما فعالیت میکنند برای وضعیتی که در پیش داریم مناسب نیستند. خاصه آنکه در شرایط تحریمی و تورمی توام با هم که با آن روبهرو هستیم، بنگاههای اقتصادی تحت فشارهایی قرار میگیرند و بسیاری از آنها با اتخاذ برنامه ریاضت اقتصادی، برای پیشبرد اهداف سودآور خود به تعدیل نیروی کار میپردازند. در این شرایط مسئولیت سیستمهای تامیناجتماعی و حمایتی سنگینتر خواهد بود و حمایت از اقشار آسیبپذیر میتواند گامی اساسی در راستای عبور از تحریم باشد.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1832
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
🖋 حسین راغفر
📍 مواجهشدن با بازگشت تحریمهای آمریکا یا به عبارت بهتر، دور جدید تحریمهای آمریکا که بنا بر شواهد و قرائن از شدت بیشتری نسبت به دور قبلی تحریمهای آمریکا و غرب و سازمان ملل -که تجربه رویارویی با آنها داریم- برخوردار است، نیازمند سطح حداکثری از سرمایه اجتماعی و اتحاد ملی است که باید حول محور منافع ملی شکل بگیرد. باید دانست دلخوشکردن به اینکه اروپاییها در برابر یکجانبهگرایی آمریکا بهصورت جدی ایستادگی کنند، با واقعبینی همخوانی ندارد. نظام تدبیر و تصمیمگیری کشور بهخصوص طی سالهای اخیر با اتخاذ سیاستهایی که عدالت اجتماعی را به حاشیه رانده و با تکیه بر آرا و اندیشههای اقتصادی معیوب و مشکلساز، بنیانهای سرمایه اجتماعی و اتحادی که اکنون نیازمند آن هستیم را تضعیف کرده است. هرگونه ایستادگی در برابر تحریمها در وهله اول، نیازمند اتخاذ تصمیمات و انجام اقداماتی است که سرمایه اجتماعی را بازسازی و اتحاد ملی را تقویت کند. این اقدامات که در راس آنها زمینهسازی برای انجام گفتوگوی فراگیر ملی به قصد ایجاد تفاهم و همدلی بین جریانهای سیاسی و نخبگان سیاسی و اجتماعی است، باید بدون فوت وقت صورت گیرد تا فضای جامعه به سوی اعتماد مردم به تصمیمها و برنامههایی که از سوی حاکمیت و نظام تدبیر کشور در شرایط تحریمی جدید اتخاذ میشود، سوق پیدا کند.
نوع مقاومت بنگاههای اقتصادی و تابآوری آنها در این شرایط، بستگی به سیاستهایی دارد که دولتها در برابر بخشخصوصی اتخاذ میکند. رفتار دولت با بخشخصوصی در شرایط تحریمی باید ملایمتر باشد به این معنا که باید از سیاستهایی که هزینههای تولید را چندین برابر میکند و بیاعتنا به وضعیت بد اقتصادی بنگاههاست، دوری کرد و دست بخشخصوصی برای مقابله با شرایط تحریمی را باز گذاشت. از سوی دیگر، باید بدانیم دور جدید تحریمها اقشار ضعیفی که اتفاقا از مولدترین طبقات اجتماع هستند را هدف میگیرند تا نارضایتی را در آنها به سطحی غیرقابل برگشت برسانند و تنشهای اجتماعی ایجاد کنند، بنابراین برای عبور از سد تحریم، تقویت لایه حفاظتی از طبقات محروم در برابر تکانههایی که تحریم ایجاد میکند، بسیار ضروری است.
تردیدی نیست که منابع کشور در شرایط تحریمی محدود خواهد شد و این منابع محدود نباید به مصرف صاحبان رانت و نفوذ برسد، بنابراین لازم است قوانینی برای شرایط حساس کشور تصویب شود تا اقداماتی که مانع سودجویی و سوءاستفاده از شرایط موجود است، در حداقل زمان انجام شود. سیستمهای حمایتی و بیمهای و پوشش اقشار ضعیف و تامین حداقلها برای فقرا که اکنون در کشور ما فعالیت میکنند برای وضعیتی که در پیش داریم مناسب نیستند. خاصه آنکه در شرایط تحریمی و تورمی توام با هم که با آن روبهرو هستیم، بنگاههای اقتصادی تحت فشارهایی قرار میگیرند و بسیاری از آنها با اتخاذ برنامه ریاضت اقتصادی، برای پیشبرد اهداف سودآور خود به تعدیل نیروی کار میپردازند. در این شرایط مسئولیت سیستمهای تامیناجتماعی و حمایتی سنگینتر خواهد بود و حمایت از اقشار آسیبپذیر میتواند گامی اساسی در راستای عبور از تحریم باشد.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1832
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
✅ ویژهنامه یاددمانی برای دکتر قانعیراد
🖋 محمدامین قانعی راد
📍 این ویژه نامه بهدست روزنامه شرق با همراهی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران تهیه شدهاست. در این ویژهنامه شمانوشتههایی از همکاران و همراهان دکتر امین قانعیراد را میخوانید
🔸 ویژهنامه را در لینک زیر به صورت آنلاین مطالعه یا دانلود کنید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1837
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
🖋 محمدامین قانعی راد
📍 این ویژه نامه بهدست روزنامه شرق با همراهی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران تهیه شدهاست. در این ویژهنامه شمانوشتههایی از همکاران و همراهان دکتر امین قانعیراد را میخوانید
🔸 ویژهنامه را در لینک زیر به صورت آنلاین مطالعه یا دانلود کنید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1837
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
✅ یا اکوسوسیالیسم یا بربریت
🖋 کاوه شکیب
📍 لووی اکوسوسیالیسم را اینطور تعریف میکند: جریانی فکری و عملی که از دستاوردهای اصلی مارکسیسم استفاده میکند ولی محتوای تولیدگرایانه آن را کنار میگذارد، جریانی که توضیح میدهد چطور منطق بازار سرمایهداری و سود در کنار منطق اقتدارگرایی بوروکراتیک و تکنوکراتیک ذرهای سازگاری با الزامات حفاظت از محیط زیست ندارند. به طور خلاصه، اکوسوسیالیسم مقدمهای است ضروری برای راهبردهای مارکسیستی در مقابله با تخریب و ویرانی زیستمحیطی. اکوسوسیالیسم تاکید دارد «فقط سازماندهی مجدد جمعی و دموکراتیک از نظام تولیدی است که میتواند... نیازهای واقعی اجتماعی را برآورده کند، زمان کار را کاهش دهد، جلوی تولید بیفایده و/یا خطرناک را بگیرد و منابع انرژی تجدیدپذیر را جایگزین سوختهای فسیلی کند». (p:x) بدین منظور، لووی ظهور و شکلگیری ایدههای اکوسوسیالیستی را، بهطور مشخص از دهه 1970، دنبال میکند. این مرور کلی مدخل مفیدی است برای تکوین و بسط تفکر مارکسیستی درباره محیط زیست.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1845
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
🖋 کاوه شکیب
📍 لووی اکوسوسیالیسم را اینطور تعریف میکند: جریانی فکری و عملی که از دستاوردهای اصلی مارکسیسم استفاده میکند ولی محتوای تولیدگرایانه آن را کنار میگذارد، جریانی که توضیح میدهد چطور منطق بازار سرمایهداری و سود در کنار منطق اقتدارگرایی بوروکراتیک و تکنوکراتیک ذرهای سازگاری با الزامات حفاظت از محیط زیست ندارند. به طور خلاصه، اکوسوسیالیسم مقدمهای است ضروری برای راهبردهای مارکسیستی در مقابله با تخریب و ویرانی زیستمحیطی. اکوسوسیالیسم تاکید دارد «فقط سازماندهی مجدد جمعی و دموکراتیک از نظام تولیدی است که میتواند... نیازهای واقعی اجتماعی را برآورده کند، زمان کار را کاهش دهد، جلوی تولید بیفایده و/یا خطرناک را بگیرد و منابع انرژی تجدیدپذیر را جایگزین سوختهای فسیلی کند». (p:x) بدین منظور، لووی ظهور و شکلگیری ایدههای اکوسوسیالیستی را، بهطور مشخص از دهه 1970، دنبال میکند. این مرور کلی مدخل مفیدی است برای تکوین و بسط تفکر مارکسیستی درباره محیط زیست.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1845
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
✅ پیوند متناقض سرمایه و طبیعت
🖋 علی اخوت
📍 طبیعت برای سرمایه چیزی نیست جز ذخیره عظیمی از ارزشهای بالقوه مصرفی، ارزشهایی که مستقیم یا غیرمستقیم در تولید به کار گرفته میشوند. طبیعت برای سرمایه یک «جایگاه سوخترسانی عظیم» است که بر اساس آن ارزشهای مصرفی طبیعی - چنانکه دیوید هاروی در کتاب «هفده تناقض و پایان سرمایهداری» نشان میدهد- شکلی پولی یا سرمایهای و تجاری به خود میگیرند و بهعنوان کالا مبادله میشوند. در این فرآیند «طبیعت به حقوق مالکیت خصوصی ضمانتشده توسط دولت تکهتکه و تقسیم میشود. [چون] مالکیت خصوصی مستلزم دراختیارداشتن مشاعات طبیعت است». (ص333) در چنین زمینهای تولید را میتوان بهطور خلاصه قلمرو مشترک نیازها و قدرتهای در حال گسترش تعریف کرد و فرایند صنعتیشدن تولید را مهمترین جنبه سرمایهداری. این فرایند همواره تابع محدودیتهایی بوده که طبیعت بر آن تحمیل کرده است. کارکرد سرمایه به این صورت است که منطق محدودش آن را وامیدارد در وضعیت تهاجم دائم بهسر برد، هم یورش به محدودیتهای طبیعی و هم به نیازهای اجتماعی جدیدی که خود به وجود آورده است. ازاینرو، تولید بهعنوان رابطه خاص انسان با طبیعت نهتنها نیازهای او را برآورده نمیکند بلکه همزمان نیازهای جدیدی به وجود میآورد. بنابراین سرمایه باید پیوسته نحوه تصاحب طبیعت و نیروی کار انسان را تغییر دهد. چراکه طبیعت به قول نیل اسمیت «راهبردی
برای انباشت» است.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1855
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
🖋 علی اخوت
📍 طبیعت برای سرمایه چیزی نیست جز ذخیره عظیمی از ارزشهای بالقوه مصرفی، ارزشهایی که مستقیم یا غیرمستقیم در تولید به کار گرفته میشوند. طبیعت برای سرمایه یک «جایگاه سوخترسانی عظیم» است که بر اساس آن ارزشهای مصرفی طبیعی - چنانکه دیوید هاروی در کتاب «هفده تناقض و پایان سرمایهداری» نشان میدهد- شکلی پولی یا سرمایهای و تجاری به خود میگیرند و بهعنوان کالا مبادله میشوند. در این فرآیند «طبیعت به حقوق مالکیت خصوصی ضمانتشده توسط دولت تکهتکه و تقسیم میشود. [چون] مالکیت خصوصی مستلزم دراختیارداشتن مشاعات طبیعت است». (ص333) در چنین زمینهای تولید را میتوان بهطور خلاصه قلمرو مشترک نیازها و قدرتهای در حال گسترش تعریف کرد و فرایند صنعتیشدن تولید را مهمترین جنبه سرمایهداری. این فرایند همواره تابع محدودیتهایی بوده که طبیعت بر آن تحمیل کرده است. کارکرد سرمایه به این صورت است که منطق محدودش آن را وامیدارد در وضعیت تهاجم دائم بهسر برد، هم یورش به محدودیتهای طبیعی و هم به نیازهای اجتماعی جدیدی که خود به وجود آورده است. ازاینرو، تولید بهعنوان رابطه خاص انسان با طبیعت نهتنها نیازهای او را برآورده نمیکند بلکه همزمان نیازهای جدیدی به وجود میآورد. بنابراین سرمایه باید پیوسته نحوه تصاحب طبیعت و نیروی کار انسان را تغییر دهد. چراکه طبیعت به قول نیل اسمیت «راهبردی
برای انباشت» است.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1855
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
✅ ضرورت یک انقلاب زیستمحیطی
🖋 گروه اندیشه روزنامه شرق
📍 کارل مارکس را اغلب متفکری مخالف محیط زیست خواندهاند که به استثمار بشر میپردازد نه بهرهکشی از زمین. ولی جان بلامی فاستر در کتاب «اکولوژی مارکس، ماتریالیسم و طبیعت» با بررسی دقیق نوشتههای مارکس و تحقیق در بستر فکری زندگی و کار او مدعی است، مارکس دیدگاههای نظاممند و عمیق بومشناختی به جهان داشت. فاستر برای این ادعای خود سراغ ریشههای نظریات مارکس میرود. او در فلسفه ماتریالیستی و غایتستیز اپیکور برخی خاستگاههای یک منظر بومشناختی را مییابد. سایر عناصر بومشناسی مارکس از نقد او به توماس مالتوس سر بر میآورد. به اعتقاد مالتوس رشد جمعیت ناگزیر از تولید کشاورزی فراتر میرود و همین قضیه توجیه نابرابری است. از همینجا مارکس سراغ بررسی نظریات شیمیدان آلمانی، یوستوس فون لیبیش میرود و میکوشد مفهوم «شکاف سوختوسازی» را در رابطه انسان با طبیعت طرح کند.
مفهوم «متابولیسم اجتماعی» از اواخر دهه 1850 جایگاهی مرکزی در نوشتههای اقتصادی مارکس مییابد. در نقد مارکس، متابولیسم (سوختوساز) اجتماعی، یعنی فرآیند کار و تولید، لزوما انرژی و منابع خود را از متابولیسم بزرگتر جهانی، یعنی متابولیسم طبیعت میگیرند. اما فرم تضادمند تولید سرمایهداری مرزهای طبیعی را، بهعنوان تنها موانعی که باید بر آن غلبه کرد، تهدید میکند و ناگزیر منجر به یک گسست متابولیک میشود؛ گسستی که بهطور نظاممند بنیانهای زیستمحیطی هستی انسان را تضعیف میکند.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1860
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
🖋 گروه اندیشه روزنامه شرق
📍 کارل مارکس را اغلب متفکری مخالف محیط زیست خواندهاند که به استثمار بشر میپردازد نه بهرهکشی از زمین. ولی جان بلامی فاستر در کتاب «اکولوژی مارکس، ماتریالیسم و طبیعت» با بررسی دقیق نوشتههای مارکس و تحقیق در بستر فکری زندگی و کار او مدعی است، مارکس دیدگاههای نظاممند و عمیق بومشناختی به جهان داشت. فاستر برای این ادعای خود سراغ ریشههای نظریات مارکس میرود. او در فلسفه ماتریالیستی و غایتستیز اپیکور برخی خاستگاههای یک منظر بومشناختی را مییابد. سایر عناصر بومشناسی مارکس از نقد او به توماس مالتوس سر بر میآورد. به اعتقاد مالتوس رشد جمعیت ناگزیر از تولید کشاورزی فراتر میرود و همین قضیه توجیه نابرابری است. از همینجا مارکس سراغ بررسی نظریات شیمیدان آلمانی، یوستوس فون لیبیش میرود و میکوشد مفهوم «شکاف سوختوسازی» را در رابطه انسان با طبیعت طرح کند.
مفهوم «متابولیسم اجتماعی» از اواخر دهه 1850 جایگاهی مرکزی در نوشتههای اقتصادی مارکس مییابد. در نقد مارکس، متابولیسم (سوختوساز) اجتماعی، یعنی فرآیند کار و تولید، لزوما انرژی و منابع خود را از متابولیسم بزرگتر جهانی، یعنی متابولیسم طبیعت میگیرند. اما فرم تضادمند تولید سرمایهداری مرزهای طبیعی را، بهعنوان تنها موانعی که باید بر آن غلبه کرد، تهدید میکند و ناگزیر منجر به یک گسست متابولیک میشود؛ گسستی که بهطور نظاممند بنیانهای زیستمحیطی هستی انسان را تضعیف میکند.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1860
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
✅ اکوسوسیالیسم و بازیابی میراث بومشناسی مارکس
🖋 میشل لووی
ترجمه: محمدرضا جعفری
📍 نظریه اکولوژیکی جریان اصلی تاکنون آثار مارکس را نادیده گرفته ولی در دهههای اخیر پژوهشهای قابل توجهی برخی از وجوه بسیار مهم نظریات او را درباره مسائل اکولوژیکی آشکار کرده است. از پیشگامان این تحقیقات جیمز اوکانر و «نشریه سرمایهداری، طبیعت و سوسیالیسم» بودهاند و بعدها جوئل کاول ادامهدهنده این سنت شد. اما تحقیقیترین مطالعه نظاممند دیدگاههای اکولوژیکی مارکس را جان بلامی فاستر و دوستانش در نشریه «مانتلی ریویو» انجام دادهاند.
بسیاری از اکولوژیستها مارکس را متهم میکنند به «تولیدگرایی». آیا این اتهامی موجه است؟ خیر.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1866
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
🖋 میشل لووی
ترجمه: محمدرضا جعفری
📍 نظریه اکولوژیکی جریان اصلی تاکنون آثار مارکس را نادیده گرفته ولی در دهههای اخیر پژوهشهای قابل توجهی برخی از وجوه بسیار مهم نظریات او را درباره مسائل اکولوژیکی آشکار کرده است. از پیشگامان این تحقیقات جیمز اوکانر و «نشریه سرمایهداری، طبیعت و سوسیالیسم» بودهاند و بعدها جوئل کاول ادامهدهنده این سنت شد. اما تحقیقیترین مطالعه نظاممند دیدگاههای اکولوژیکی مارکس را جان بلامی فاستر و دوستانش در نشریه «مانتلی ریویو» انجام دادهاند.
بسیاری از اکولوژیستها مارکس را متهم میکنند به «تولیدگرایی». آیا این اتهامی موجه است؟ خیر.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1866
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
✅ فساد در نظام سلامت: تئوری، روش ها و مداخلات (مقاله)
🖋 حسین جودکی، آرش رشیدیان
📍 سیاستگذاران، برنامه ریزان و کسانی که به نظام های سلامت کمک مالی می کنند علاقه دارند تاثیر فساد بر دسترسی به خدمات و پیامدهای سلامت را بدانند. تلاش هایی که برای فهم خطر سوء استفاده از قدرت در جهت منافع شخصی -یا همان فساد- انجام شده است، ارتباط بین فساد و عوامل مختلف مدیریتی، مالی و حاکمیتی را نشان داده اند. دانشمندان علوم رفتاری و انسان شناس ها نیز به عوامل فردی و اجتماعی اشاره کرده اند که بر رفتار کارکنان دولت و مشتریان آنها تاثیر می گذارد. این مقاله چهارچوبی جامع برای جمع بندی نتیجه این تلاش ها ارایه می کند و در آن روش هایی گفته می شود که با استفاده از آنها زمینهها، فشارها و دلایلی که موجب فساد در نظام سلامت می شوند تشریح و اندازه گیری می شوند. مقاله، کاربرد مداخلات مرتبط را با بیان مثال هایی در نظام سلامت بحث نموده و نشان می دهد چگونه تئوری به عنوان مبنایی برای پژوهش و عمل قرار می گیرد. همچنین چالش های اجرای استراتژی های ضد فساد در شرایط خاص محلی و جهت گیری مطالعات مورد نیاز در آینده مورد توجه قرار گرفته است.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1874
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
🖋 حسین جودکی، آرش رشیدیان
📍 سیاستگذاران، برنامه ریزان و کسانی که به نظام های سلامت کمک مالی می کنند علاقه دارند تاثیر فساد بر دسترسی به خدمات و پیامدهای سلامت را بدانند. تلاش هایی که برای فهم خطر سوء استفاده از قدرت در جهت منافع شخصی -یا همان فساد- انجام شده است، ارتباط بین فساد و عوامل مختلف مدیریتی، مالی و حاکمیتی را نشان داده اند. دانشمندان علوم رفتاری و انسان شناس ها نیز به عوامل فردی و اجتماعی اشاره کرده اند که بر رفتار کارکنان دولت و مشتریان آنها تاثیر می گذارد. این مقاله چهارچوبی جامع برای جمع بندی نتیجه این تلاش ها ارایه می کند و در آن روش هایی گفته می شود که با استفاده از آنها زمینهها، فشارها و دلایلی که موجب فساد در نظام سلامت می شوند تشریح و اندازه گیری می شوند. مقاله، کاربرد مداخلات مرتبط را با بیان مثال هایی در نظام سلامت بحث نموده و نشان می دهد چگونه تئوری به عنوان مبنایی برای پژوهش و عمل قرار می گیرد. همچنین چالش های اجرای استراتژی های ضد فساد در شرایط خاص محلی و جهت گیری مطالعات مورد نیاز در آینده مورد توجه قرار گرفته است.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1874
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
انگاره
فساد در نظام سلامت: تئوری، روش ها و مداخلات (مقاله) | انگاره
سیاستگذاران، برنامه ریزان و کسانی که به نظام های سلامت کمک مالی می کنند علاقه دارند تاثیر فساد بر دسترسی به خدمات و پیامدهای سلامت را بدانند. تلاش هایی که برای فهم خطر سوء استفاده از قدرت در جهت منافع شخصی -یا همان فساد- انجام شده است، ارتباط بین فساد و عوامل…
✅ بوریجی یا بیسمارکی؟ مسئله این است!
🖋 سهیلا رجایی
📍 نظام سلامت مجموعهای از سازمانها، ارگانها، نهادها، اشخاص و گروههایی است که در جهت حفظ و ارتقای سطح سلامت فرد فرد جامعه اقداماتی را انجام میدهند و از این اقدامات میتوان بهعنوان اقدام سلامت (Health Action) نام برد. سازمان بهداشت جهانی (WHO) مجموعه اقداماتی را که هدف اصلی آن حفظ، ارتقا و بازگرداندن سلامت به جامعه باشد را بهعنوان نظام سلامت معرفی میکند. نظام سلامت بهطور عمده شامل خدمات دهندگان منابع مالی، تأمینکنندگان تجهیزات و نیروی انسانی هستند که بایستی خدماتی چون مراکز بهداشتی و درمانی در سراسر کشور، بسترهای بیمهای مناسب و کارآزموده، مراکز تحقیقاتی و پژوهشی و مراکز آموزشی پیرامون حوزه سلامت را فراهم آورند. در عصر حاضر نظامهای سلامت در تمامی کشورهای دنیا اعم از توسعهیافته و درحالتوسعه نقش بسیار پررنگ و مؤثری در زندگی بهداشتی و روانی انسانها در مقایسه با اعصار گذشته ایفا میکنند.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1878
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
🖋 سهیلا رجایی
📍 نظام سلامت مجموعهای از سازمانها، ارگانها، نهادها، اشخاص و گروههایی است که در جهت حفظ و ارتقای سطح سلامت فرد فرد جامعه اقداماتی را انجام میدهند و از این اقدامات میتوان بهعنوان اقدام سلامت (Health Action) نام برد. سازمان بهداشت جهانی (WHO) مجموعه اقداماتی را که هدف اصلی آن حفظ، ارتقا و بازگرداندن سلامت به جامعه باشد را بهعنوان نظام سلامت معرفی میکند. نظام سلامت بهطور عمده شامل خدمات دهندگان منابع مالی، تأمینکنندگان تجهیزات و نیروی انسانی هستند که بایستی خدماتی چون مراکز بهداشتی و درمانی در سراسر کشور، بسترهای بیمهای مناسب و کارآزموده، مراکز تحقیقاتی و پژوهشی و مراکز آموزشی پیرامون حوزه سلامت را فراهم آورند. در عصر حاضر نظامهای سلامت در تمامی کشورهای دنیا اعم از توسعهیافته و درحالتوسعه نقش بسیار پررنگ و مؤثری در زندگی بهداشتی و روانی انسانها در مقایسه با اعصار گذشته ایفا میکنند.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1878
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
✅ کنترل بازارهای سوداگرانه؛ راهِ هدایت نقدینگی به سمت تولید
🖋 محمدجواد قاسمی
📍 از چالشهای جدیِ پیشروی تولید و رشد اقتصادی در ایران، وجود بازارهای غیرمولدِ موازی با بخش تولید است که از قضا به دلیل ریسک پایین و بازده بالایی که دارند، سبب رکود مزمن در بخش مولد اقتصاد شدهاند. بهعنوان نمونه، در بازارهایِ سفتهبازانه مانند بازار مسکن، زمین، طلا، ارز، اتومبیل و غیره کالایی خریداری میشود و بدون هیچگونه تغییرشکل یا ایجاد ارزشافزوده، با هدف کسب سود، در مدتزمان کوتاهی به فروش میرسد. این بازارهای سفتهبازانه بخش زیادی از قدرت سرمایهگذاری آحاد اقتصادی کشور را جذب خود کرده است و به مانع بزرگی در برابر رونق بخش مولد اقتصاد که منجر به اشتغال میشود، تبدیلشدهاند. با این حال، این مساله تنها مختص به کشور ایران نبوده و نیست، بلکه بازارهای غیرمولد در بسیاری از کشورهای دنیا بهعنوان یک مشکل بالقوه وجود دارند، ولی این کشورها با یک سازوکار بسیار ساده این معضل را مهار کردهاند. درواقع، تحت شرایط معینی، با اخذ مالیات از اختلاف قیمت خرید و قیمت فروش داراییها، سعی کردهاند بازده بازارهای غیرمولد را کاهش دهند تا انگیزههای سرمایهگذاری در بخش مولد اقتصاد افزایش یابد. این نوع از مالیات که با عنوان مالیات بر عواید سرمایهای شناخته میشود، میتواند بهعنوان یک پایه مالیاتی جدید و با هدف جهتدهی سرمایهگذاری در کشور، کارایی نظام مالیاتی ایران را افزایش دهد و موجبات رونق بخش مولد اقتصاد را فراهم کند.
مروری بر مالیات بر عواید سرمایهای
بهطورکلی، مالیات بر عواید سرمایهای عبارت است از مالیات بر سود حاصل از فروش داراییها (اختلاف قیمت فروش و قیمت خرید دارایی). توجه شود که گروه هدف در اخذ این مالیات، افرادی هستند که علاوه بر رفع نیازهای مصرفی خود، بهمنظور کسب سود سفتهبازانه، به خریدوفروش مکرر داراییهایی از جنس مسکن، طلا، ارز و غیره میپردازند. این مالیات بهعنوان یک پایه مالیاتی مؤثر از سالها پیش در اکثر کشورهای توسعهیافته اخذ میشود. بهعنوانمثال، در آمریکا از سال 1913م این مالیات اخذ میشود. شیوه اعمال این مالیات به این صورت است که معمولا یک آستانه زمانی (به طور نمونه، 2 ساله) برای مدتزمان نگهداری دارایی تعیین میشود، در این حالت اگر فردی دارایی خود را زودتر از آستانه زمانی مذکور به فروش برساند، بهعنوان یک فعالیت سوداگرانه دیده شده و با نرخ بالا مشمول مالیات میشود و درصورتیکه بیش از آستانه مذکور دارایی را نگهداری کرده باشد، با نرخ کمتری مشمول مالیات میشود. دراینباره نکات زیر قابلتوجه است:
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1883
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
🖋 محمدجواد قاسمی
📍 از چالشهای جدیِ پیشروی تولید و رشد اقتصادی در ایران، وجود بازارهای غیرمولدِ موازی با بخش تولید است که از قضا به دلیل ریسک پایین و بازده بالایی که دارند، سبب رکود مزمن در بخش مولد اقتصاد شدهاند. بهعنوان نمونه، در بازارهایِ سفتهبازانه مانند بازار مسکن، زمین، طلا، ارز، اتومبیل و غیره کالایی خریداری میشود و بدون هیچگونه تغییرشکل یا ایجاد ارزشافزوده، با هدف کسب سود، در مدتزمان کوتاهی به فروش میرسد. این بازارهای سفتهبازانه بخش زیادی از قدرت سرمایهگذاری آحاد اقتصادی کشور را جذب خود کرده است و به مانع بزرگی در برابر رونق بخش مولد اقتصاد که منجر به اشتغال میشود، تبدیلشدهاند. با این حال، این مساله تنها مختص به کشور ایران نبوده و نیست، بلکه بازارهای غیرمولد در بسیاری از کشورهای دنیا بهعنوان یک مشکل بالقوه وجود دارند، ولی این کشورها با یک سازوکار بسیار ساده این معضل را مهار کردهاند. درواقع، تحت شرایط معینی، با اخذ مالیات از اختلاف قیمت خرید و قیمت فروش داراییها، سعی کردهاند بازده بازارهای غیرمولد را کاهش دهند تا انگیزههای سرمایهگذاری در بخش مولد اقتصاد افزایش یابد. این نوع از مالیات که با عنوان مالیات بر عواید سرمایهای شناخته میشود، میتواند بهعنوان یک پایه مالیاتی جدید و با هدف جهتدهی سرمایهگذاری در کشور، کارایی نظام مالیاتی ایران را افزایش دهد و موجبات رونق بخش مولد اقتصاد را فراهم کند.
مروری بر مالیات بر عواید سرمایهای
بهطورکلی، مالیات بر عواید سرمایهای عبارت است از مالیات بر سود حاصل از فروش داراییها (اختلاف قیمت فروش و قیمت خرید دارایی). توجه شود که گروه هدف در اخذ این مالیات، افرادی هستند که علاوه بر رفع نیازهای مصرفی خود، بهمنظور کسب سود سفتهبازانه، به خریدوفروش مکرر داراییهایی از جنس مسکن، طلا، ارز و غیره میپردازند. این مالیات بهعنوان یک پایه مالیاتی مؤثر از سالها پیش در اکثر کشورهای توسعهیافته اخذ میشود. بهعنوانمثال، در آمریکا از سال 1913م این مالیات اخذ میشود. شیوه اعمال این مالیات به این صورت است که معمولا یک آستانه زمانی (به طور نمونه، 2 ساله) برای مدتزمان نگهداری دارایی تعیین میشود، در این حالت اگر فردی دارایی خود را زودتر از آستانه زمانی مذکور به فروش برساند، بهعنوان یک فعالیت سوداگرانه دیده شده و با نرخ بالا مشمول مالیات میشود و درصورتیکه بیش از آستانه مذکور دارایی را نگهداری کرده باشد، با نرخ کمتری مشمول مالیات میشود. دراینباره نکات زیر قابلتوجه است:
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1883
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
✅ سلسله نشست های «اقتصاد غیر رسمی»
🖋 مدیر سایت
📍 سلسله نشست های «اقتصاد غیر رسمی» با حضور پروفسور فردریش اشنایدر، استاد اقتصاد در دانشگاه یوهانس کپلر اتریش برگزار می شود
📍 1- اقتصاد غیررسمی در ایران: در موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی (نیاوران)، دوشنبه 25 تیر، ساعت 9 الی 11:40
📍 2- ملاحظاتی در مورد اقتصاد غیررسمیِ «دیجیتال»؛ در سالن اجتماعات ستاد مرکزی سازمان تامین اجتماعی، روز سه شنبه 26 تیر، ساعت 9 الی 11:40
📍 3. اشتغال و بازار کار غیررسمی؛ در سالن اجتماعات ستاد مرکزی سازمان تامین اجتماعی، روز سه شنبه, 27 تیر، ساعت 9 الی 11:40
ورود برای عموم علاقه مندان آزاد است.
🔸 توضیحات در لینک، پوستر در پیوست🔻
📎 https://engare.net/?p=1890
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
🖋 مدیر سایت
📍 سلسله نشست های «اقتصاد غیر رسمی» با حضور پروفسور فردریش اشنایدر، استاد اقتصاد در دانشگاه یوهانس کپلر اتریش برگزار می شود
📍 1- اقتصاد غیررسمی در ایران: در موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی (نیاوران)، دوشنبه 25 تیر، ساعت 9 الی 11:40
📍 2- ملاحظاتی در مورد اقتصاد غیررسمیِ «دیجیتال»؛ در سالن اجتماعات ستاد مرکزی سازمان تامین اجتماعی، روز سه شنبه 26 تیر، ساعت 9 الی 11:40
📍 3. اشتغال و بازار کار غیررسمی؛ در سالن اجتماعات ستاد مرکزی سازمان تامین اجتماعی، روز سه شنبه, 27 تیر، ساعت 9 الی 11:40
ورود برای عموم علاقه مندان آزاد است.
🔸 توضیحات در لینک، پوستر در پیوست🔻
📎 https://engare.net/?p=1890
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
✅ دانشگاه شأن دیگری دارد
🖋 رضا داوری اردکانی
📍يكي از مشكلات بزرگ دانشگاه ما اين است كه سرنوشتش با مقالهشماري در فهرستهاي جهاني و ملي گره خورده و كار عمدهاش توليد مقاله و مدارك تحصيلي شده است. همه هم دارند عادت ميكنند كه كمال دانش و دانشگاه و دانشمند را با تعداد مقالات بسنجند ولي دانشگاه شأن ديگري دارد و براي اداي وظيفه ديگري به وجود آمده و وظيفهاش منحصر به تدريس دروس رسمي و توليد مقاله با رعايت موازين صوري بينالمللي براي ثبت در دفاتر فهرستنگاري نيست ولي چه كنيم كه اهتمام به تحكيم اساس دانش و فرهنگ و راهنمايي راه پيشرفت و انديشيدن به وضع كشور و صلاح آينده آن، تقريبا دارد از حافظه دانشگاه پاك ميشود و در گزارش پيشرفت دانشگاهها اشارهاي هم به شور و نشاط علمي و اخلاق دانشگاهي و پرورش دانشمند با روح فرهنگ نميشود. گويي گزارش كاركرد دانشگاه به ذكر تعداد مقالات و بعضي اقدامهاي اداري محدود است. مختصر بگويم مقالهنويسي را تشويق كنيم و مقالهنويسان را بزرگ بداريم اما بدانيم كه درمان درد كشور و دانش و دانشگاه، توليد انبوه مقالات نيست؛ به خصوص اگر مقالات ربطي هم به وضع كشور نداشته باشد. باز هم نگرانم كه بگويند علم به اينجا و آنجا و به جغرافيا تعلق ندارد. من هم در صدها صفحه پذيرفته و اثبات كرده و توضيح دادهام كه علم به جغرافيا تعلق ندارد و اگر مثلا تعبيري مثل غربي به زبان ميآيد معنياش اين نيست كه علم به منطقه جغرافيايي خاص اختصاص دارد اما اگر علم وطن جغرافيايي ندارد تعلقش به تاريخ بيچون و چراست. علم در شرايط تاريخي خاص به وجود آمده است و براي اينكه رشد و بسط داشته باشد به شرايطي نياز دارد. علم وسيلهاي هم نيست كه بتوان آن را براي رسيدن به هدفهاي انساني و اخلاقي يا ضد اخلاقي به كار برد. علم كنوني به جهان متجدد پر از تعارض تعلق دارد و وجودش نيز سرشار از تعارضها و تضادها است. ولي آدمي در اين زمان ناگزير و به ضرورت بايد آن را بخواهد. اين ضرورت از آن رو نيست كه علم نجات را در خود و با خود دارد بلكه نظم زندگي كنوني به آن بسته است و آدمي نميتواند از آن بينياز باشد. وقتي به اين مباحث فكر ميكنم به ياد ماكس وبر ميافتم كه نظم علم و عقلانيت جهان جديد را چندان دوست نميداشت اما به آن راضي و تسليم بود. ما ساكنان جهان توسعه نيافته به دشواري ميتوانيم وضع او را درك كنيم، زيرا چندان به علم و عقلانيتي كه وبر ميگفت نياز داريم كه نميتوانيم به كاستيهاي آن بينديشيم. مردمي كه از خانه آباء و اجدادي بيرون آمده و هنوز خانهاي براي سكونت نيافته و نساختهاند نميتوانند از خانهاي كه نميدانند كجاست و بنايش بر چيست راضي يا ناراضي باشند. وبر از خانه خود ناراضي نبود بلكه نگران بنياد خانه بود زيرا نگران بود كه مبادا بناي خانه با باد گره خورده باشد. ما ناگزيريم خانه خود را از روي مثال خانه عصر جديد بسازيم و براي اين ساختن است كه به علم نياز داريم. شايد دل باختن به علم انتزاعي و دلخوش بودن به شمار بسيار مقالات نشانه وضعي باشد كه در آن اكنون نه با گذشته پيوند دارد و نه با آينده. اگر اكنون را دريابيم، مشكل درك اكنون اين است كه فارغ بودن از زمان و سير در ابرهاي اوهام را تسليبخش ميدانيم و دوست ميداريم. با درك اكنون و قرار گرفتن و ايستادن در برابر وضع كنوني است كه در تاريخ وارد ميشويم و ياد حقپرستي و معرفت گذشته و انديشه آينده زنده ميشود.
📎 https://engare.net/?p=1897
🔶 انگاره را در تلگرام دنبال کنید
🔷 @EngareNet
🖋 رضا داوری اردکانی
📍يكي از مشكلات بزرگ دانشگاه ما اين است كه سرنوشتش با مقالهشماري در فهرستهاي جهاني و ملي گره خورده و كار عمدهاش توليد مقاله و مدارك تحصيلي شده است. همه هم دارند عادت ميكنند كه كمال دانش و دانشگاه و دانشمند را با تعداد مقالات بسنجند ولي دانشگاه شأن ديگري دارد و براي اداي وظيفه ديگري به وجود آمده و وظيفهاش منحصر به تدريس دروس رسمي و توليد مقاله با رعايت موازين صوري بينالمللي براي ثبت در دفاتر فهرستنگاري نيست ولي چه كنيم كه اهتمام به تحكيم اساس دانش و فرهنگ و راهنمايي راه پيشرفت و انديشيدن به وضع كشور و صلاح آينده آن، تقريبا دارد از حافظه دانشگاه پاك ميشود و در گزارش پيشرفت دانشگاهها اشارهاي هم به شور و نشاط علمي و اخلاق دانشگاهي و پرورش دانشمند با روح فرهنگ نميشود. گويي گزارش كاركرد دانشگاه به ذكر تعداد مقالات و بعضي اقدامهاي اداري محدود است. مختصر بگويم مقالهنويسي را تشويق كنيم و مقالهنويسان را بزرگ بداريم اما بدانيم كه درمان درد كشور و دانش و دانشگاه، توليد انبوه مقالات نيست؛ به خصوص اگر مقالات ربطي هم به وضع كشور نداشته باشد. باز هم نگرانم كه بگويند علم به اينجا و آنجا و به جغرافيا تعلق ندارد. من هم در صدها صفحه پذيرفته و اثبات كرده و توضيح دادهام كه علم به جغرافيا تعلق ندارد و اگر مثلا تعبيري مثل غربي به زبان ميآيد معنياش اين نيست كه علم به منطقه جغرافيايي خاص اختصاص دارد اما اگر علم وطن جغرافيايي ندارد تعلقش به تاريخ بيچون و چراست. علم در شرايط تاريخي خاص به وجود آمده است و براي اينكه رشد و بسط داشته باشد به شرايطي نياز دارد. علم وسيلهاي هم نيست كه بتوان آن را براي رسيدن به هدفهاي انساني و اخلاقي يا ضد اخلاقي به كار برد. علم كنوني به جهان متجدد پر از تعارض تعلق دارد و وجودش نيز سرشار از تعارضها و تضادها است. ولي آدمي در اين زمان ناگزير و به ضرورت بايد آن را بخواهد. اين ضرورت از آن رو نيست كه علم نجات را در خود و با خود دارد بلكه نظم زندگي كنوني به آن بسته است و آدمي نميتواند از آن بينياز باشد. وقتي به اين مباحث فكر ميكنم به ياد ماكس وبر ميافتم كه نظم علم و عقلانيت جهان جديد را چندان دوست نميداشت اما به آن راضي و تسليم بود. ما ساكنان جهان توسعه نيافته به دشواري ميتوانيم وضع او را درك كنيم، زيرا چندان به علم و عقلانيتي كه وبر ميگفت نياز داريم كه نميتوانيم به كاستيهاي آن بينديشيم. مردمي كه از خانه آباء و اجدادي بيرون آمده و هنوز خانهاي براي سكونت نيافته و نساختهاند نميتوانند از خانهاي كه نميدانند كجاست و بنايش بر چيست راضي يا ناراضي باشند. وبر از خانه خود ناراضي نبود بلكه نگران بنياد خانه بود زيرا نگران بود كه مبادا بناي خانه با باد گره خورده باشد. ما ناگزيريم خانه خود را از روي مثال خانه عصر جديد بسازيم و براي اين ساختن است كه به علم نياز داريم. شايد دل باختن به علم انتزاعي و دلخوش بودن به شمار بسيار مقالات نشانه وضعي باشد كه در آن اكنون نه با گذشته پيوند دارد و نه با آينده. اگر اكنون را دريابيم، مشكل درك اكنون اين است كه فارغ بودن از زمان و سير در ابرهاي اوهام را تسليبخش ميدانيم و دوست ميداريم. با درك اكنون و قرار گرفتن و ايستادن در برابر وضع كنوني است كه در تاريخ وارد ميشويم و ياد حقپرستي و معرفت گذشته و انديشه آينده زنده ميشود.
📎 https://engare.net/?p=1897
🔶 انگاره را در تلگرام دنبال کنید
🔷 @EngareNet
✅ عصبیتهای کوچک فاجعه بهدنبال دارد
🖋 محمد زاهدی اصل
📍 خانواده در ایران به کجا رسیده که در برخی مواقع فجایع در درون آن بروز میکند؟ در فرهنگ ما بروز فجایع و هر گونه عصبیت در درون خانواده نشان دهنده بروز اتفاقات ناخوش آیند در بین افراد جامعه و خانواده به عنوان کوچکترین و بنیادیترین پایگاه اجتماعی است. اینکه چه عواملی باعث بروز مسائلی همچون دعواهای خانوادگی و پیامدهای آن شده را باید در ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داد. در طول تاریخ همیشه از خانواده ایرانی به عنوان خانواده ای اصیل یاد میشد. در سالهای اخیر از تعداد خانوادههای اصیل ایرانی با آن جمعیت عظیم کاسته شده است. برای مثال در گذشته شاهد خانوادههای گسترده با تعلقات خاطر ویژه بودیم.
اصالت خانواده ایرانی در خطر است
در گذشته خانوادهها پایبند به سنتها و خطوط قرمز بودند و هر گونه مساله در خانوادهها مورد بررسی قرار میگرفت. همچنین در گذشته توجه به حریم خانوادگی از اهمیت ویژهای برخوردار بود. برای مثال در گذشته بین اعضای خانواده حرمت گذاشتن به شکل دو طرفه از اهمیت برخوردار بود، هم بزرگترها و هم فرزندان برای یکدیگر ارزش قائل بودند. در دو دهه اخیر اتفاقاتی افتاده که از میزان نفرات در خانوادههای ایرانی کاسته و رفته رفته خانواده به خانوار و به ویژه خانوار تک نفره تبدیل شده است. این تقلیل تعداد اعضای خانواده در کشور ما نشان دهنده اتفاقات مناسب نیست. بنابراین وقتی این فضا بهوجود بیاید، خانواده نیز اصالت خود را به تدریج از دست میدهد.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1905
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet
🖋 محمد زاهدی اصل
📍 خانواده در ایران به کجا رسیده که در برخی مواقع فجایع در درون آن بروز میکند؟ در فرهنگ ما بروز فجایع و هر گونه عصبیت در درون خانواده نشان دهنده بروز اتفاقات ناخوش آیند در بین افراد جامعه و خانواده به عنوان کوچکترین و بنیادیترین پایگاه اجتماعی است. اینکه چه عواملی باعث بروز مسائلی همچون دعواهای خانوادگی و پیامدهای آن شده را باید در ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داد. در طول تاریخ همیشه از خانواده ایرانی به عنوان خانواده ای اصیل یاد میشد. در سالهای اخیر از تعداد خانوادههای اصیل ایرانی با آن جمعیت عظیم کاسته شده است. برای مثال در گذشته شاهد خانوادههای گسترده با تعلقات خاطر ویژه بودیم.
اصالت خانواده ایرانی در خطر است
در گذشته خانوادهها پایبند به سنتها و خطوط قرمز بودند و هر گونه مساله در خانوادهها مورد بررسی قرار میگرفت. همچنین در گذشته توجه به حریم خانوادگی از اهمیت ویژهای برخوردار بود. برای مثال در گذشته بین اعضای خانواده حرمت گذاشتن به شکل دو طرفه از اهمیت برخوردار بود، هم بزرگترها و هم فرزندان برای یکدیگر ارزش قائل بودند. در دو دهه اخیر اتفاقاتی افتاده که از میزان نفرات در خانوادههای ایرانی کاسته و رفته رفته خانواده به خانوار و به ویژه خانوار تک نفره تبدیل شده است. این تقلیل تعداد اعضای خانواده در کشور ما نشان دهنده اتفاقات مناسب نیست. بنابراین وقتی این فضا بهوجود بیاید، خانواده نیز اصالت خود را به تدریج از دست میدهد.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=1905
🔶 انگاره
🔷 @EngareNet