امروز صبح مجددا یادداشت های خودم را درباره مکاتبات داروین با مارکس و اولینگ بررسی کردم. سند شمارۀ DCP-LETT-12757 در آرشیو مکاتبات داروین، حاوی نامۀ داروین به اولینگ هست که در آن اهدای کتاب به خود را نمی پذیرد. کتاب مورد بحث هم اثری است از اولینگ با نام The student’s Darwin که یک سال بعد یعنی در 1881 به چاپ می رسد. ویراستار مکاتبات داروین یادآوری می کند که مترجم روسی این نامه به اشتباه در سال 1931 ادعا کرده است که دریافت کننده نامه، کارل مارکس بوده که خواسته کتاب خود را به داروین تقدیم کند. اما از دهۀ 1970 به بعد مشخص شد که خطاب نامۀ داروین به ادوارد اولینگ است و نه مارکس.
👏7
شبکه BBC One در سال 2021 مستندی را به نمایش گذاشت با نام «بازی جفتگیری» (The Mating Game). اگر به این موضوع در حیوانات علاقهمند هستید، پیشنهاد میکنم حتما این مستند پنج قسمتی را تماشا کنید.
یکی از سکانسهای زیبا و جذاب این مستند دربارۀ یکی از گونههای کرم پهن است به اسم «کرم پهن فرش ایرانی» (نام علمی Pseudobiceros bedfordi). نام «فرش ایرانی» بخاطر طرحهای پیچیده و خوشمنظر روی بدن جانور است. اما یکی از نکات جالب دربارۀ این سکانس مربوط است به بحث «سرمایه گذاری والدین» (Parental Investment). در اینجا همانطور که راوی میگوید با دو کرم پهن روبرو هستیم. کرمهای پهن هرمافرودیت (Hermaphrodite) یا نرماده هستند، یعنی دارای هر دو اندام تناسلی نر و ماده بوده و میتوانند هم اسپرم تولید کنند و هم تخمک. اما از آنجایی که نگهداری از تخمهای بارورشده زمان و انرژی زیادی طلب میکند و از منظر زیستشناختی هزینهبر است، هیچکس حاضر نیست زحمت آن را متقبل شود. از همینرو، در زمان جفتگیری، هنگامی که دو کرم پهن فرش ایرانی به یکدیگر میرسند، وارد جدالی شبیۀ شمشیربازی با دو آلت تناسلی نرینۀ خود میشوند که در آن هریک سعی میکند اسپرم را به بدن دیگری تزریق کند. کسی که موفق به انجام چنین کاری شود، پیروز میدان خواهد بود و شانس این را دارد که برای تزریق اسپرم به دیگر کرمهای پهن و تکثیر ژن خود به نسل بعد، به مسیر خود ادامه دهد. اما کرمپهن بازنده، باردار شده و باید زحمت تخمگذاری را متحمل شود. در این شرایط، جانور شانس تکثیر ژن خود را، دست کم تا پس از تولد نوزادان، از دست میدهد.
پدیدۀ سرمایهگذاری والدین یکی از مباحث مهم در زیستشناسی تکاملی است که جنبههای گوناگون آن را میتوان در بسیاری از جانوارن (از جمله انسان) مشاهده کرد. در نخستیسانان به طور کل و در گونۀ ما به طور خاص، جنس ماده است که سرمایهگذاری بیشتری را انجام میدهد و این موضوع، به بروز ویژگیهایی متفاوت روانی در دو جنس انجامیده است.
📎 کانال تلگرام اشتباه میمون
🖥 اینستاگرام من
یکی از سکانسهای زیبا و جذاب این مستند دربارۀ یکی از گونههای کرم پهن است به اسم «کرم پهن فرش ایرانی» (نام علمی Pseudobiceros bedfordi). نام «فرش ایرانی» بخاطر طرحهای پیچیده و خوشمنظر روی بدن جانور است. اما یکی از نکات جالب دربارۀ این سکانس مربوط است به بحث «سرمایه گذاری والدین» (Parental Investment). در اینجا همانطور که راوی میگوید با دو کرم پهن روبرو هستیم. کرمهای پهن هرمافرودیت (Hermaphrodite) یا نرماده هستند، یعنی دارای هر دو اندام تناسلی نر و ماده بوده و میتوانند هم اسپرم تولید کنند و هم تخمک. اما از آنجایی که نگهداری از تخمهای بارورشده زمان و انرژی زیادی طلب میکند و از منظر زیستشناختی هزینهبر است، هیچکس حاضر نیست زحمت آن را متقبل شود. از همینرو، در زمان جفتگیری، هنگامی که دو کرم پهن فرش ایرانی به یکدیگر میرسند، وارد جدالی شبیۀ شمشیربازی با دو آلت تناسلی نرینۀ خود میشوند که در آن هریک سعی میکند اسپرم را به بدن دیگری تزریق کند. کسی که موفق به انجام چنین کاری شود، پیروز میدان خواهد بود و شانس این را دارد که برای تزریق اسپرم به دیگر کرمهای پهن و تکثیر ژن خود به نسل بعد، به مسیر خود ادامه دهد. اما کرمپهن بازنده، باردار شده و باید زحمت تخمگذاری را متحمل شود. در این شرایط، جانور شانس تکثیر ژن خود را، دست کم تا پس از تولد نوزادان، از دست میدهد.
پدیدۀ سرمایهگذاری والدین یکی از مباحث مهم در زیستشناسی تکاملی است که جنبههای گوناگون آن را میتوان در بسیاری از جانوارن (از جمله انسان) مشاهده کرد. در نخستیسانان به طور کل و در گونۀ ما به طور خاص، جنس ماده است که سرمایهگذاری بیشتری را انجام میدهد و این موضوع، به بروز ویژگیهایی متفاوت روانی در دو جنس انجامیده است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍7
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🎉11👍2
هفتۀ پیش کتاب «تاریخ طبیعی تفکر انسان» اثر مایکل توماسلو، با ترجمۀ جهانشاه میرزابیگی را تهیه کردم (مشخصات متن انگلیسی این کتاب). با خواندن چند خط از کتاب، احساس کردم چیزی از آن نمیفهمم. علت را در خستگی سفر دانسته و ادامه ندادم. روز بعد مجددا کتاب را به دست گرفتم و دوباره همان حس به سراغم آمد. اینبار اما، ایراد نه از من که از متن کتاب بود. متاسفانه ترجمۀ اثر چنان مغشوش و بیسامان است که نمیتوان معنای محصلی از آن دریافت. انتشارات آگاه سابقهای طولانی در حوزۀ نشر دارد و اغلب کتابهایی که از آن خواندهام، دقیق و استوار است. اما این کتاب، حقیقتاً گیجکننده است. برای روشن شدن موضوع، نمونههایی از متن اصلی، به همراه ترجمۀ آقای میرزابیگی و سپس ترجمۀ پیشنهادی خودم را در اینجا میآورم:
🔴 مثال 1:
Individual human beings develop uniquely powerful cognitive skills because they grow to maturity in the midst of all kinds of cultural artifacts and practices, including a conventional language, and of course they have the cultural learning skills necessary to master them. (p. ix)
ترجمۀ کتاب: تکتک انسانها مهارتهایِ شناختیِ یگانه و توانمندی تکوین میبخشند چون در دلِ انواعِ مهارتهایِ مصنوعات و مراسمِ فرهنگی به رشد و بلوغ میرسند، از جمله یک زبانِ متعارف، و البته مهارتهایِ یادگیریِ لازم برای تسلط بر آنها را هم در اختیار دارند. (ص 9)
ترجمۀ پیشنهادی من: از آنجایی که افراد آدمی در میان انواع کردارها و مصنوعات فرهنگی از جمله زبان متعارف میبالند، به تکوین مهارتهای شناختی قدرتمند و یگانهای دست میزنند و البته مهارتهای یادگیری فرهنگی لازم برای چیرگی بر آنها را در اختیار دارند.
🔴مثال2:
The basic problem is that what the communicator wishes to point out to the recipient— his communicative intention— is a whole factlike situation, for example, that there are bananas in the tree, or that there are no predators in the tree (p. 54)
ترجمۀ کتاب: مشکلِ اصلی این است که آنچه ارتباطگیرنده میخواهد به خاطرِ گیرنده به آن اشاره کند – یعنی، قصد و نیتِ ارتباطی او – به عنوانِ نمونه، یک موقعیتِ واقعیت-گونه است که رویِ درخت موز هست، یا هیچ جانورِ شکارگری رویِ درخت نیست. (ص 91)
ترجمۀ پیشنهادی من: مشکل اصلی این است که آنچه ارتباطگر میخواهد به دریافتکننده اشاره کند – یعنی قصد ارتباطی او – کلیت یک وضع واقعیتگونه است مثل اینکه موزهایی روی درخت هست یا شکارچیانی روی درخت نیست.
📎 کانال تلگرام اشتباه میمون
🖥 اینستاگرام من
ادامه 👇
🔴 مثال 1:
Individual human beings develop uniquely powerful cognitive skills because they grow to maturity in the midst of all kinds of cultural artifacts and practices, including a conventional language, and of course they have the cultural learning skills necessary to master them. (p. ix)
ترجمۀ کتاب: تکتک انسانها مهارتهایِ شناختیِ یگانه و توانمندی تکوین میبخشند چون در دلِ انواعِ مهارتهایِ مصنوعات و مراسمِ فرهنگی به رشد و بلوغ میرسند، از جمله یک زبانِ متعارف، و البته مهارتهایِ یادگیریِ لازم برای تسلط بر آنها را هم در اختیار دارند. (ص 9)
ترجمۀ پیشنهادی من: از آنجایی که افراد آدمی در میان انواع کردارها و مصنوعات فرهنگی از جمله زبان متعارف میبالند، به تکوین مهارتهای شناختی قدرتمند و یگانهای دست میزنند و البته مهارتهای یادگیری فرهنگی لازم برای چیرگی بر آنها را در اختیار دارند.
🔴مثال2:
The basic problem is that what the communicator wishes to point out to the recipient— his communicative intention— is a whole factlike situation, for example, that there are bananas in the tree, or that there are no predators in the tree (p. 54)
ترجمۀ کتاب: مشکلِ اصلی این است که آنچه ارتباطگیرنده میخواهد به خاطرِ گیرنده به آن اشاره کند – یعنی، قصد و نیتِ ارتباطی او – به عنوانِ نمونه، یک موقعیتِ واقعیت-گونه است که رویِ درخت موز هست، یا هیچ جانورِ شکارگری رویِ درخت نیست. (ص 91)
ترجمۀ پیشنهادی من: مشکل اصلی این است که آنچه ارتباطگر میخواهد به دریافتکننده اشاره کند – یعنی قصد ارتباطی او – کلیت یک وضع واقعیتگونه است مثل اینکه موزهایی روی درخت هست یا شکارچیانی روی درخت نیست.
ادامه 👇
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍4
🔴 مثال 3:
For example, we quite often say such things as “he treed the cat,” “he ate his pride,” “he coughed his age,” and so forth, which force atypical construals on some of the items. (p. 101)
ترجمۀ کتاب: برای مثال، ما غالبَن چیزهایی چون مواردِ زیر را بیان میکنیم: «او گربه را درختید»، «غرورش را خورد»، «سناش را سرفه کرد»، و جز اینها. (ص. 160)
❇️[این بخش کتاب به تفکر استعاری میپردازد و اینکه چطور انسانها با درک ساختار جمله، قادرند ترکیبات بدیع خلق کنند. نویسنده قصد دارد مثالهایی از این زبان/تفکر استعاری در زندگی روزمره بیاورد. با این حال، مترجم محترم عبارات روزمرۀ نویسنده را به «او گربه را درختید» و «سناش را سرفه کرد» ترجمه کردهاند که نه تنها در زندگی روزمره از آنها استفاده نمیکنیم، بلکه برایمان غریب و ناهنجار است. مضافاً اینکه، ترجمۀ قسمت آخر جمله از قلم افتاده است. موردی که در جاهای مختلف کتاب به چشم میخورد.] ❇️
ترجمۀ پیشنهادی من: برای مثال، اغلب چیزهایی میگوییم همچون «پیگربه کرد»، «غرورش را خورد»، «سناش را رو کرد» و غیره که دگرتعبیرهایی غیرمعمول را بر برخی موارد تحمیل میکنند.
🔴 مثال 4:
This focus on specific adaptive challenges and the evolved cognitive capacities for solving them is a necessary and important propaedeutic in the mostly evolution- free field of cognitive psychology. But, in practice, evolutionary psychologists have focused mainly on noncognitive (or only weakly cognitive) problems such as mate selection and incest avoidance. (p. 128)
ترجمۀ کتاب: این توجهِ خاص به چالشهایِ انطباقی خاص و ظرفیتهایِ شناختی تکاملیافته برای حل آنها، یک آموزشِ مقدماتیِ مهم و ضروری در حوزهی عمدتَن تکامل-آزادِ روانشناسیِ شناختی است. اما در عمل روانشناسانِ شناختی عمدتَن بر مسائلِ غیرِشناختی (یا فقط شناختیِ ضعیف) مانندِ انتخاب جفت و اجتناب از حشره تمرکز کردهاند. (ص 197)
❇️[مترجم محترم عبارت evolution-free را به «تکامل-آزاد» ترجمه کردهاند، evolutionary psychologists را به «روانشناسان شناختی» و incest avoidance را به «اجتناب از حشره»!!! که هیچیک درست نیست] ❇️
ترجمۀ پیشنهادی من: چنین تمرکزی بر چالشهای سازشی مشخص و ظرفیتهای شناختی تکاملیافته جهت حل آنها، تمهیدات اولیۀ مهم و ضروری در رشتۀ روانشناسی شناختی است که عمدتاً عاری از تکامل است. اما در عمل، روانشناسان تکاملی اغلب بر مسائلی غیر-شناختی (یا صرفاً شناختی ضعیف) همچون انتخاب جفت و پرهیز از زنای با محارم تمرکز دارند.
علاوه بر این مشکلات، مترجم در جای جای کتاب، بسیاری از واژگان فارسی که دقیق هستند را با واژگان نادقیق عوض کرده است. مثلا واژه ape را به «میمون» و «میمون بزرگ» ترجمه کردهاند که اصولاً غلط است. در صورتی که به راحتی میتوانستند از معادل دقیق و جاافتادۀ آن یعنی «کَپی» استفاده کنند.
همانطور که در مثالهای فوق نشان داده شد، خطاهای نوشته چنان فاحشاند که در برخی موارد برای یافتن آنها نیاز به مقایسه ترجمه با متن اصلی نیست. عباراتی چون «او گربه را درختید» یا «روانشناسانِ شناختی عمدتَن بر مسائلِ غیرِشناختی [...] تمرکز کردهاند» در تقابل با شعور متعارف است. اینها تنها مُشتی از خروار بود. امیدوارم در آینده شاهد چنین لغزشهایی در ترجمه نباشیم و مترجم و ناشر، پیش از چاپ اثر، دستکم یکبار متن ترجمه شده را خوب بخوانند.
#لغزش_ترجمه
#مایکل_توماسلو
#جهانشاه_میرزابیگی
#تکامل
#روانشناسی_تکاملی
📎 کانال تلگرام اشتباه میمون
🖥 اینستاگرام من
For example, we quite often say such things as “he treed the cat,” “he ate his pride,” “he coughed his age,” and so forth, which force atypical construals on some of the items. (p. 101)
ترجمۀ کتاب: برای مثال، ما غالبَن چیزهایی چون مواردِ زیر را بیان میکنیم: «او گربه را درختید»، «غرورش را خورد»، «سناش را سرفه کرد»، و جز اینها. (ص. 160)
❇️[این بخش کتاب به تفکر استعاری میپردازد و اینکه چطور انسانها با درک ساختار جمله، قادرند ترکیبات بدیع خلق کنند. نویسنده قصد دارد مثالهایی از این زبان/تفکر استعاری در زندگی روزمره بیاورد. با این حال، مترجم محترم عبارات روزمرۀ نویسنده را به «او گربه را درختید» و «سناش را سرفه کرد» ترجمه کردهاند که نه تنها در زندگی روزمره از آنها استفاده نمیکنیم، بلکه برایمان غریب و ناهنجار است. مضافاً اینکه، ترجمۀ قسمت آخر جمله از قلم افتاده است. موردی که در جاهای مختلف کتاب به چشم میخورد.] ❇️
ترجمۀ پیشنهادی من: برای مثال، اغلب چیزهایی میگوییم همچون «پیگربه کرد»، «غرورش را خورد»، «سناش را رو کرد» و غیره که دگرتعبیرهایی غیرمعمول را بر برخی موارد تحمیل میکنند.
🔴 مثال 4:
This focus on specific adaptive challenges and the evolved cognitive capacities for solving them is a necessary and important propaedeutic in the mostly evolution- free field of cognitive psychology. But, in practice, evolutionary psychologists have focused mainly on noncognitive (or only weakly cognitive) problems such as mate selection and incest avoidance. (p. 128)
ترجمۀ کتاب: این توجهِ خاص به چالشهایِ انطباقی خاص و ظرفیتهایِ شناختی تکاملیافته برای حل آنها، یک آموزشِ مقدماتیِ مهم و ضروری در حوزهی عمدتَن تکامل-آزادِ روانشناسیِ شناختی است. اما در عمل روانشناسانِ شناختی عمدتَن بر مسائلِ غیرِشناختی (یا فقط شناختیِ ضعیف) مانندِ انتخاب جفت و اجتناب از حشره تمرکز کردهاند. (ص 197)
❇️[مترجم محترم عبارت evolution-free را به «تکامل-آزاد» ترجمه کردهاند، evolutionary psychologists را به «روانشناسان شناختی» و incest avoidance را به «اجتناب از حشره»!!! که هیچیک درست نیست] ❇️
ترجمۀ پیشنهادی من: چنین تمرکزی بر چالشهای سازشی مشخص و ظرفیتهای شناختی تکاملیافته جهت حل آنها، تمهیدات اولیۀ مهم و ضروری در رشتۀ روانشناسی شناختی است که عمدتاً عاری از تکامل است. اما در عمل، روانشناسان تکاملی اغلب بر مسائلی غیر-شناختی (یا صرفاً شناختی ضعیف) همچون انتخاب جفت و پرهیز از زنای با محارم تمرکز دارند.
علاوه بر این مشکلات، مترجم در جای جای کتاب، بسیاری از واژگان فارسی که دقیق هستند را با واژگان نادقیق عوض کرده است. مثلا واژه ape را به «میمون» و «میمون بزرگ» ترجمه کردهاند که اصولاً غلط است. در صورتی که به راحتی میتوانستند از معادل دقیق و جاافتادۀ آن یعنی «کَپی» استفاده کنند.
همانطور که در مثالهای فوق نشان داده شد، خطاهای نوشته چنان فاحشاند که در برخی موارد برای یافتن آنها نیاز به مقایسه ترجمه با متن اصلی نیست. عباراتی چون «او گربه را درختید» یا «روانشناسانِ شناختی عمدتَن بر مسائلِ غیرِشناختی [...] تمرکز کردهاند» در تقابل با شعور متعارف است. اینها تنها مُشتی از خروار بود. امیدوارم در آینده شاهد چنین لغزشهایی در ترجمه نباشیم و مترجم و ناشر، پیش از چاپ اثر، دستکم یکبار متن ترجمه شده را خوب بخوانند.
#لغزش_ترجمه
#مایکل_توماسلو
#جهانشاه_میرزابیگی
#تکامل
#روانشناسی_تکاملی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍5
پژوهشی که به تازگی در نشریۀ «مقالات آکادمی ملی علوم ایالات متحده آمریکا» منتشر شد، نشان میدهد که به طور میانگین زنان در آزمونهای مرتبط با «همدلی شناختی» (cognitive empathy) یا «نظریۀ ذهن» (theory of mind) امتیاز بیشتری نسبت به مردان کسب میکنند. این پژوهش توسط دانشگاه کیمبریج با همکاری دانشگاههای هاروارد، واشینگتن و چند دانشگاه دیگر بر روی 305726 شرکتکننده از 57 کشور جهان صورت گرفته است.
بخش عمدۀ تعاملات انسانی مبتنی بر توانایی ما در این است که خود را جای دیگران بگذاریم و افکار و احساسات آنها را تصور کنیم. پدیدهای که به آن «همدلی شناختی» یا «نظریۀ ذهن» میگویند. تا بحال پژوهشهای متعددی دربارۀ مکانیزم «همدلی شناختی» و تکوین آن از کودکی تا کهنسالی صورت گرفته است. یکی از آزمونهایی که عموماً برای سنجش این توانایی استفاده میشود، آزمون «ذهنخوانی از روی چشم» است که عموماً به «آزمون چشم» معروف است. در این آزمون، از شرکتکنندگان خواسته میشود تا تنها با نگاه کردن به تصویر چشمها در صورت یک فرد، واژهای را برگزینند که به بهترین نحو بیانگر احساسات فرد است. این آزمون نخستین بار در سال 1997 توسط سایمون بارون-کوهن (که یکی از نویسندگان پژوهش تازه منتشر شده نیز هست) از دانشگاه کیمبریج به کار گرفته شد و بعدها با تعدیلهایی به عنوان یکی از آزمونهای استاندارد برای سنجش «نظریۀ ذهن» درآمد.
پژوهشهایی که در خلال چند دهۀ گذشته انجام شد، نشان میداد که به طور میانگین زنان در «همدلی شناختی» عملکرد بهتری در مقایسه با مردان دارند. با این حال، جمعیت آماری این پژوهشها محدود بود و تنوع جغرافیایی، فرهنگی و سنی را در نظر نمیگرفت. پژوهشی که اکنون در اختیار داریم، این اشکالات را رفع کرده است. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که از میان 57 کشور، در 36 کشور زنان عملکرد بسیار بهتری نسبت به مردان داشتهاند، در 21 کشور، عملکرد زنان تقریبا مشابه عملکرد مردان بود اما در هیچ کشوری مردان عملکردی بهتر نسبت به زنان نداشتهاند. عوامل موثر در عملکرد بهتر زنان نسبت به مردان، احتمالاً هم ریشه در زیستشناسی دارد و هم در اجتماع. با این حال، این عوامل هنوز برای ما کاملاً شناخته شده نیستند و نیاز به پژوهشهای بیشتر در این مورد است (درخصوص تکامل همدلی شناختی نگاه کنید به فصل 13 این کتاب). علاوه بر این نباید فراموش کرد پژوهشهایی که بر روی میانگینِ تفاوتهای جنسی انجام میپذیرد، چیز چندانی در مورد ذهن یا استعداد ذاتی یک فرد بخصوص به ما نمیگوید چه آنکه آن فرد میتواند نمایانگر میانگین جنس خود باشد یا نباشد. بنابراین باید بسیار مراقب تعمیم یافتههایی از این دست بود و تصور نکرد که وجود یک ویژگی در «میانگین آماری» یک گروه برابر است با وجود آن ویژگی در میانِ «همۀ» اعضای گروه.
📎 کانال تلگرام اشتباه میمون
🖥 اینستاگرام من
بخش عمدۀ تعاملات انسانی مبتنی بر توانایی ما در این است که خود را جای دیگران بگذاریم و افکار و احساسات آنها را تصور کنیم. پدیدهای که به آن «همدلی شناختی» یا «نظریۀ ذهن» میگویند. تا بحال پژوهشهای متعددی دربارۀ مکانیزم «همدلی شناختی» و تکوین آن از کودکی تا کهنسالی صورت گرفته است. یکی از آزمونهایی که عموماً برای سنجش این توانایی استفاده میشود، آزمون «ذهنخوانی از روی چشم» است که عموماً به «آزمون چشم» معروف است. در این آزمون، از شرکتکنندگان خواسته میشود تا تنها با نگاه کردن به تصویر چشمها در صورت یک فرد، واژهای را برگزینند که به بهترین نحو بیانگر احساسات فرد است. این آزمون نخستین بار در سال 1997 توسط سایمون بارون-کوهن (که یکی از نویسندگان پژوهش تازه منتشر شده نیز هست) از دانشگاه کیمبریج به کار گرفته شد و بعدها با تعدیلهایی به عنوان یکی از آزمونهای استاندارد برای سنجش «نظریۀ ذهن» درآمد.
پژوهشهایی که در خلال چند دهۀ گذشته انجام شد، نشان میداد که به طور میانگین زنان در «همدلی شناختی» عملکرد بهتری در مقایسه با مردان دارند. با این حال، جمعیت آماری این پژوهشها محدود بود و تنوع جغرافیایی، فرهنگی و سنی را در نظر نمیگرفت. پژوهشی که اکنون در اختیار داریم، این اشکالات را رفع کرده است. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که از میان 57 کشور، در 36 کشور زنان عملکرد بسیار بهتری نسبت به مردان داشتهاند، در 21 کشور، عملکرد زنان تقریبا مشابه عملکرد مردان بود اما در هیچ کشوری مردان عملکردی بهتر نسبت به زنان نداشتهاند. عوامل موثر در عملکرد بهتر زنان نسبت به مردان، احتمالاً هم ریشه در زیستشناسی دارد و هم در اجتماع. با این حال، این عوامل هنوز برای ما کاملاً شناخته شده نیستند و نیاز به پژوهشهای بیشتر در این مورد است (درخصوص تکامل همدلی شناختی نگاه کنید به فصل 13 این کتاب). علاوه بر این نباید فراموش کرد پژوهشهایی که بر روی میانگینِ تفاوتهای جنسی انجام میپذیرد، چیز چندانی در مورد ذهن یا استعداد ذاتی یک فرد بخصوص به ما نمیگوید چه آنکه آن فرد میتواند نمایانگر میانگین جنس خود باشد یا نباشد. بنابراین باید بسیار مراقب تعمیم یافتههایی از این دست بود و تصور نکرد که وجود یک ویژگی در «میانگین آماری» یک گروه برابر است با وجود آن ویژگی در میانِ «همۀ» اعضای گروه.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍9👏2🤔1
کلیپی که در اینجا میبینید مربوط است به اپیزود چهارم مجموعۀ Frozen Planet II محصول سال 2022. ترجمۀ توضیحات راوی، یعنی دیوید اتنبرو، را در ادامه آوردم تا همه بتوانند از آن استفاده کنند. گاهی تصور میکنم بیجهت وقت و انرژی خود را صرف یافتن حیات در سیارات دیگر میکنیم. تنوع حیات بر روی سیارۀ زمین چنان شگفتانگیز است و ما به قدری از آن کم میدانیم که با هر کشف جدید، گویی قدم بر سیارهای نو گذاشتهایم.
📎 کانال تلگرام اشتباه میمون
🖥 اینستاگرام من
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍8
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ترجمه:
دریاچۀ اونترسی در کوه های شرق قطب جنوب پنهان شده است. کمی بیش از ده سال پیش، دانشمندان در زیر سطح یخزدۀ آن غواصی کرده و به کشفی دست یافتند که تصور ما از امکان حیات بیگانه را تغییر داد. در بستر این دریاچه، ساختارهای زندهای وجود دارد که در هیچ کجای زمین یافت نمیشود، یعنی استروماتولیتهای غول پیکر که ارتفاع آنها به نیم متر میرسد. وجود آنها در این دریاچه بینشی شگفتآور از چگونگی تکامل حیات بر سیارۀ ما را ارائه میدهد. این ساختارهای زنده در خلال هزاران سال توسط مهمترین میکروارگانیسم روی زمین، یعنی سیانوباکتریها ساخته شدهاند که نخستین موجودات زندهای بودند که اکسیژن تولید کردند. بدون آنها، زمین برای اشکال عالیتر حیات غیرقابل سکونت باقی میماند. اگر بتوان سنگ بنای حیات را در اینجا، در نامساعدترین مکان روی زمین یافت، قطعاً حیات میتواند در دریاچههای پوشیده از یخ سیارات دوردست هم وجود داشته باشد.
📎 کانال تلگرام اشتباه میمون
🖥 اینستاگرام من
دریاچۀ اونترسی در کوه های شرق قطب جنوب پنهان شده است. کمی بیش از ده سال پیش، دانشمندان در زیر سطح یخزدۀ آن غواصی کرده و به کشفی دست یافتند که تصور ما از امکان حیات بیگانه را تغییر داد. در بستر این دریاچه، ساختارهای زندهای وجود دارد که در هیچ کجای زمین یافت نمیشود، یعنی استروماتولیتهای غول پیکر که ارتفاع آنها به نیم متر میرسد. وجود آنها در این دریاچه بینشی شگفتآور از چگونگی تکامل حیات بر سیارۀ ما را ارائه میدهد. این ساختارهای زنده در خلال هزاران سال توسط مهمترین میکروارگانیسم روی زمین، یعنی سیانوباکتریها ساخته شدهاند که نخستین موجودات زندهای بودند که اکسیژن تولید کردند. بدون آنها، زمین برای اشکال عالیتر حیات غیرقابل سکونت باقی میماند. اگر بتوان سنگ بنای حیات را در اینجا، در نامساعدترین مکان روی زمین یافت، قطعاً حیات میتواند در دریاچههای پوشیده از یخ سیارات دوردست هم وجود داشته باشد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍12❤1
دیروز مطلبی در نشریۀ Cell خواندم که بسیار جذاب بود (لینک مقاله). از قرار معلوم، گیاهان زمانی که مضطرب و نگران شوند از خود صدا تولید میکنند! البته خوشبختانه (یا شاید هم بدبختانه) صدای تولید شده، فراصوت است، یعنی گوش ما قادر به شنیدن آن نیست.
میدانیم زمانی که گیاهان تحت فشار قرار میگیرند، برخی ویژگیهای فنوتیپی آنها، مثل رنگ، عطر و شکلشان دچار تغییر میشود. با این حال در پژوهشی که اخیراً منتشر شده، پژوهشگران دو گونۀ گیاه، یعنی گوجه فرنگی و تنباکو را مورد آزمایش قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که زمانی که قسمتی از گیاه بُریده شود یا وقتی که گیاه دچار خُشکی شود، از خود صدا تولید میکند. به نظر میرسد که این نخستینباری است که این موضوع از لحاظ علمی مورد بررسی قرار گرفته است. البته این تمام ماجرا نیست.
پژوهشگران با کمک هوش مصنوعی و یادگیری ماشین، برنامهای برای رایانه تهیه کردهاند که میتواند صدای گیاهانی که صدمه دیدهاند را از گیاهانی که در شرایط عادی هستند تشخیص دهد. برنامۀ مورد نظر میتواند با %70 دقت تشخیص دهد که صدایی که تولید میشود ناشی از تشنگی گیاه است یا بریدن آن. از قرار این پژوهشگران در حال مطالعۀ صداهای تولیدی از گیاهانی همچون گندم، ذرت، انگور، گزنه و کاکتوس نیز هستند، اما نتایج این پژوهشها فعلا منتشر نشده است زیرا همانطور که نویسندگان مقاله میگویند «بررسی تنوع این صداها نیاز به پژوهش بیشتر دارد».
همانطور که گفته شد، ما انسانها قادر به شنیدن این صداها نیستیم اما طبق نظر نویسندگان «بسیاری از پستانداران و حشرات» میتوانند از فاصلۀ سه تا پنج متری، آن را بشنوند. نویسندگان پژوهش امیدوارند که یافتههای آنها بتواند به گلخانهدارها کمک کند تا با تشخیص و شناسایی انواع صداها، نیازهای گیاهان را بهتر تشخیص داده و فرآیند تخصیص منابع را بهبود بخشند.
دفعۀ بعد که خواستید گوجه فرنگی بچینید حواستان به صداهایی که نمیشنوید باشد!
در ادامه میتوانید به نمونۀ صدایی که گیاه گوجه فرنگی از خود صادر میکند گوش کنید. البته صدای مورد نظر جهت قابل شنیدن شدن برای ما دستکاری شده است.
📎 کانال تلگرام اشتباه میمون
🖥 اینستاگرام من
میدانیم زمانی که گیاهان تحت فشار قرار میگیرند، برخی ویژگیهای فنوتیپی آنها، مثل رنگ، عطر و شکلشان دچار تغییر میشود. با این حال در پژوهشی که اخیراً منتشر شده، پژوهشگران دو گونۀ گیاه، یعنی گوجه فرنگی و تنباکو را مورد آزمایش قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که زمانی که قسمتی از گیاه بُریده شود یا وقتی که گیاه دچار خُشکی شود، از خود صدا تولید میکند. به نظر میرسد که این نخستینباری است که این موضوع از لحاظ علمی مورد بررسی قرار گرفته است. البته این تمام ماجرا نیست.
پژوهشگران با کمک هوش مصنوعی و یادگیری ماشین، برنامهای برای رایانه تهیه کردهاند که میتواند صدای گیاهانی که صدمه دیدهاند را از گیاهانی که در شرایط عادی هستند تشخیص دهد. برنامۀ مورد نظر میتواند با %70 دقت تشخیص دهد که صدایی که تولید میشود ناشی از تشنگی گیاه است یا بریدن آن. از قرار این پژوهشگران در حال مطالعۀ صداهای تولیدی از گیاهانی همچون گندم، ذرت، انگور، گزنه و کاکتوس نیز هستند، اما نتایج این پژوهشها فعلا منتشر نشده است زیرا همانطور که نویسندگان مقاله میگویند «بررسی تنوع این صداها نیاز به پژوهش بیشتر دارد».
همانطور که گفته شد، ما انسانها قادر به شنیدن این صداها نیستیم اما طبق نظر نویسندگان «بسیاری از پستانداران و حشرات» میتوانند از فاصلۀ سه تا پنج متری، آن را بشنوند. نویسندگان پژوهش امیدوارند که یافتههای آنها بتواند به گلخانهدارها کمک کند تا با تشخیص و شناسایی انواع صداها، نیازهای گیاهان را بهتر تشخیص داده و فرآیند تخصیص منابع را بهبود بخشند.
دفعۀ بعد که خواستید گوجه فرنگی بچینید حواستان به صداهایی که نمیشنوید باشد!
در ادامه میتوانید به نمونۀ صدایی که گیاه گوجه فرنگی از خود صادر میکند گوش کنید. البته صدای مورد نظر جهت قابل شنیدن شدن برای ما دستکاری شده است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍6❤2🤯2
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍9
چند روز پیش مستند Out of the Cradle را تماشا کردم. با وجود اینکه مستند محصول ۲۰۱۸ هست و طبیعتاً برخی مطالبش قدیمی محسوب میشه، اما این مستند در میان مستندهایی که تابحال دربارهٔ تکامل انسان دیدم از کیفیت خوبی برخوردار هست. بعضی اشتباهات رایج در مورد تکامل انسان، مثل اینکه تکامل به صورت خطی رخ داده یا فناوریهای مرتبط با دریانوردی و پوشاک محصول ده تا پانزده هزار سال پیش است به خوبی تشریح و رَد شدن. همچنین با بعضی افراد صاحبنظر مثل رابین دانبار و نظریهاش درخصوص مغز اجتماعی و همینطور سوانته پابو (برندهٔ جایزه نوبل فیزیولوژی) و پژوهشهاش بر روی ژنتیک تکاملی مصاحبه شده.
خلاصه اگر به مسائل مربوط به تکامل انسان علاقهمندید، شاید تماشای این مستند برایتان خالی از لطف نباشد.
📎 کانال تلگرام اشتباه میمون
🖥 اینستاگرام من
خلاصه اگر به مسائل مربوط به تکامل انسان علاقهمندید، شاید تماشای این مستند برایتان خالی از لطف نباشد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔥5❤2
Forwarded from خانه آشنا
📌عنوان دوره: فریبکاران طبیعت و طبیعت فریبکاران
«ساز و کاررفریب جنسی؛ رویکردی تکاملی»
📌استاد: دکتر عارف عبادی
📌تعداد جلسات: ۴ جلسه
شیوه برگزاری: مجازی(اسکایروم)
ثبت نام از طریق لینک زیر👇
https://khanehashena.com/myevents/deceiver/
🗓زمان: سهشنبهها
⏰ ساعت: ۱۶:۳۰ تا ۱۸:۰۰
☎️ ۲۲۲۲۲۳۰۰
📞 ۰۹۲۱۳۰۱۹۰۱۹
@khanehashena
www.khanehashena.com
صفحه اینستاگرام خانه آشنا:
https://plink.ir/l9NsP
«ساز و کاررفریب جنسی؛ رویکردی تکاملی»
📌استاد: دکتر عارف عبادی
📌تعداد جلسات: ۴ جلسه
شیوه برگزاری: مجازی(اسکایروم)
ثبت نام از طریق لینک زیر👇
https://khanehashena.com/myevents/deceiver/
🗓زمان: سهشنبهها
⏰ ساعت: ۱۶:۳۰ تا ۱۸:۰۰
☎️ ۲۲۲۲۲۳۰۰
📞 ۰۹۲۱۳۰۱۹۰۱۹
@khanehashena
www.khanehashena.com
صفحه اینستاگرام خانه آشنا:
https://plink.ir/l9NsP
❤5🔥2
مجموعۀ «فریبکاران طبیعت و طبیعت فریبکاران» ریشه در یکی از وسواسهای فکری من در فهم پدیدههایی دارد که اغلب آنها را "شر" میدانیم. باوجود تمام انتقادات و تلاشهای مصلحین اجتماعی در طول تاریخ، نه فریب از جوامع انسانی حذف شده است و نه فریبکاران. امروزه میدانیم که فریب و فریفتن مختص به انسان نیست و در جانداران دیگر هم به وفور یافت میشود. شاید بتوان گفت که یکی از عوامل اصلی ناکامی خیراندیشان اجتماعی، غفلت از همین موضوع، یعنی درک ریشههای عمیق پدیدۀ فریب بوده است. چارلز داروین در یکی از یادداشتهایش به درستی گفت: «آنکه بابون را بفهمند، بیش از [جان] لاک به متافیزیک خدمت خواهد کرد».
موسسه محترم خانۀ آشنا، مثل همیشه دست من را در انتخاب موضوع باز گذاشتند و زحمت برگزاری دوره را بر عهده گرفتند.
موسسه محترم خانۀ آشنا، مثل همیشه دست من را در انتخاب موضوع باز گذاشتند و زحمت برگزاری دوره را بر عهده گرفتند.
❤3👍2
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤6
ماجرای داروین و گلهای اُرکیده
داروین علاقۀ وافری به گلهای اُرکیده داشت و زمانی که بر روی نظریۀ تکامل خود کار میکرد، بارها و بارها آنها را مورد آزمون و مطالعه قرار داد. در سال 1862 یکی از پرورشدهندگان اُرکیده در انگلستان به نام جیمز بیتمن نمونههایی از این گل برای داروین فرستاد که دارای سیخکهای دوازده سانتی برای نگهداری شهد بوند. داروین در 26 ژانویه 1862 در نامهای به دوست خود ریچارد هوکر نوشت: "به تازگی آقای بیتمن جعبهای پر از Angræcum sesquipedalia شگفتانگیز برایم فرستاد که طول شهددان آن یک فوت [30 سانتی متر] است! پناه بر خدا، چه حشرهای میتواند شهد آن را بمکد!". در واقع Angræcum sesquipedalia گونهای اُرکیده و بومی جزایر ماداگاسکار بوده که امروزه به "اُرکیده داروین" مشهور است. داروین در نامهای که چند روز بعد نوشت، پیشبینی کرد که "برای مکیدن شهد این گل، باید در ماداگاسکار پروانهای با طول خرطوم ده تا یازده اینج [25.4 تا 27.9 سانتیمتر] وجود داشته باشد".
پیشبینی داروین دربارۀ وجود گونهای پروانۀ ناشناخته، صرفاً براساس اندازۀ اُرگیده و فهم او از تکامل و بومشناسی این گل قرار داشت. بیست سال پس از مرگ داروین، گونهای پروانه در ماداگاسکار کشف شد که با پیشبینی داروین تطابق داشت. به افتخار داروین نام این پروانه را به لاتین Xanthopan morganii praedicta گذاشتند که ترجمۀ آن میشود "پروانۀ پیشبینی شده". اما نهایت در سال 1994، یعنی یکصد سال پس از بیشبینی داروین، بود که تصاویری از این پروانه در حال نوشیدن شهد اُرکیده داروین ضبط شد که ثابت میکرد پیشبینی داروین تا چه حد درست بوده است.
تصویر اول: اُرکیده داروین
تصویر دوم: بخشی از دستخط مرتبط با نامۀ داروین به هوکر
تصاویر سوم وچهارم: پروانۀ Xanthopan morganii praedicta
پینوشت: چندین روایت از ماجرای اُرکیده داروین و پیشبینی او وجود دارد که در برخی جزئیات با هم تفاوت دارند. یکی از بهترین و معتبرترین منابع در این باره مقالهای است که لینک آن در اینجا قرار دارد.
📎 کانال تلگرام اشتباه میمون
🖥 اینستاگرام من
داروین علاقۀ وافری به گلهای اُرکیده داشت و زمانی که بر روی نظریۀ تکامل خود کار میکرد، بارها و بارها آنها را مورد آزمون و مطالعه قرار داد. در سال 1862 یکی از پرورشدهندگان اُرکیده در انگلستان به نام جیمز بیتمن نمونههایی از این گل برای داروین فرستاد که دارای سیخکهای دوازده سانتی برای نگهداری شهد بوند. داروین در 26 ژانویه 1862 در نامهای به دوست خود ریچارد هوکر نوشت: "به تازگی آقای بیتمن جعبهای پر از Angræcum sesquipedalia شگفتانگیز برایم فرستاد که طول شهددان آن یک فوت [30 سانتی متر] است! پناه بر خدا، چه حشرهای میتواند شهد آن را بمکد!". در واقع Angræcum sesquipedalia گونهای اُرکیده و بومی جزایر ماداگاسکار بوده که امروزه به "اُرکیده داروین" مشهور است. داروین در نامهای که چند روز بعد نوشت، پیشبینی کرد که "برای مکیدن شهد این گل، باید در ماداگاسکار پروانهای با طول خرطوم ده تا یازده اینج [25.4 تا 27.9 سانتیمتر] وجود داشته باشد".
پیشبینی داروین دربارۀ وجود گونهای پروانۀ ناشناخته، صرفاً براساس اندازۀ اُرگیده و فهم او از تکامل و بومشناسی این گل قرار داشت. بیست سال پس از مرگ داروین، گونهای پروانه در ماداگاسکار کشف شد که با پیشبینی داروین تطابق داشت. به افتخار داروین نام این پروانه را به لاتین Xanthopan morganii praedicta گذاشتند که ترجمۀ آن میشود "پروانۀ پیشبینی شده". اما نهایت در سال 1994، یعنی یکصد سال پس از بیشبینی داروین، بود که تصاویری از این پروانه در حال نوشیدن شهد اُرکیده داروین ضبط شد که ثابت میکرد پیشبینی داروین تا چه حد درست بوده است.
تصویر اول: اُرکیده داروین
تصویر دوم: بخشی از دستخط مرتبط با نامۀ داروین به هوکر
تصاویر سوم وچهارم: پروانۀ Xanthopan morganii praedicta
پینوشت: چندین روایت از ماجرای اُرکیده داروین و پیشبینی او وجود دارد که در برخی جزئیات با هم تفاوت دارند. یکی از بهترین و معتبرترین منابع در این باره مقالهای است که لینک آن در اینجا قرار دارد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Wiley Online Library
‘Good Heavens what insect can suck it’– Charles Darwin, Angraecum sesquipedale and Xanthopan morganii praedicta
In this review we provide a detailed denoscription of Darwin's prediction of the coevolution of a long-spurred orchid, Angraecum sesquipedale, and a long-tongued moth, his correspondence on the subject...
❤8👍1👏1