جمهورى سوم – Telegram
جمهورى سوم
3.1K subscribers
251 photos
44 videos
90 files
402 links
پژوهشى در بازسازی تفکر، عمل و سوژه انقلاب ۵۷


ارتباط از طريق
@atzenooar
Download Telegram
Forwarded from خط دانشگاه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ شماره ۱۱

⭕️ #دانشگاه_کارآفرین

🔸یک انقلاب آکادمیک دومی بی سروصدا از اواخر دهه ۸۰ شروع شد که دانشگاه از یک نهاد علمی-فرهنگی به یک نهاد اقتصادی، "دانشگاه کارآفرین"، تغییر ماهیت داد.

🔸نهادی که تا قبل از این مناسبات آن با سیاست و اقتصاد قطع بوده است، الان به سمت بازار هل بدهیم در حالی که نظام سیاسی-اقتصادی و صنایع بزرگ ما تغییری نکرده است، در واقع چوب حراج به سرمایه دانشگاه(نیرو انسانی و سرمایه دانشی) زده‌ایم.

👤محمدحسین بادامچی

@khate_uni
👍1
کنکاش_های_مفهومی_و_نظری_درباره_جامعه_ایران.pdf
225.8 KB
🔺برنامه همایش سالیانه انجمن جامعه‌شناسی، کنکاشهای نظری و مفهومی درباره جامعه ایران؛ ۲۴ تا ۲۶ خرداد

📍سه‌شنبه در پنل صیرورت ایران فرهنگی و مساله اکنون به ارائه‌ی مقاله‌ای با عنوان «حزب رستاخیز و ابداع مفهوم تمدن ایرانی-اسلامی به مثابه آنتی‌تر انقلاب» خواهم پرداخت. (چکیده در پست بعد)
چکیده مقاله «حزب رستاخیز و ابداع مفهوم تمدن ایرانی-اسلامی به مثابه آنتی‌تر انقلاب»
برای ارائه در همایش کنکاشهای نظری و مفهومی درباره جامعه ایران

📝تغییرات فرهنگی-سیاسی اساسی دوره انتهایی رژیم پهلوی و تحول در گفتمان و ساخت دولت-ملت‌سازی در مقطع چندساله منتهی به انقلاب اسلامی بویژه ظهور مفهوم و استراتژی تمدن بزرگ، غلبه تدریجی گفتمان شرق‌انگاری و غرب‌ستیزی بر حاکمیت، داخل کردن خوانشی تمدنی از اسلام ذیل صورت‌بندی نوینی از سلطنت اسلامی، تشکیل حزب رستاخیز با رویکرد بسیج سیاسی متمرکز، و پروژه بنیادین دفتر فرح پهلوی در جهت تدوین نوعی فلسفه تاریخ تمدن اسلامی-ایرانی بر پایه فلسفه اسلامی علی رغم اهمیت بسیار زیاد، به دلایل مختلفی از دوره های تاریک تاریخ معاصر محسوب شده و هنوز مورد تحلیل و بررسی قرار نگرفته است. با اینحال پژوهشهای ایران‌شناسی جدید در چند سال اخیر که بیش از همه مدیون خروج از روش‌شناسیهای کلیشه‌ای و ایدئولوژیک حاکم بر تحقیقات گذشته است، توانسته تا حدی این خلأ پژوهشی را جبران کند. در این مقاله شفاهی با بهره گیری از پژوهشهای اخیر علی میرسپاسی، نگین نبوی، افشین متین و ژند شکیبی و در ادامه مقاله منتشرشده‌ی قبلی نگارنده با عنوان «امر قدسی به مثابه آنتی‌تز امر سیاسی» می‌کوشد نشان دهد که چگونه حزب رستاخیز با تدوین مفهوم «تمدن اسلامی-ایرانی» به مثابه یک گفتمان دولت-ملت‌سازی و یک استراتژی سیاسی به صورتی پیش‌دستانه کوشید انقلاب سیاسی در حال وقوع را به صورت «انقلابی فرهنگی» داخل نظام سلطنت استحاله و مصادره کند. اقدام مخاطره‌آمیزی که شاید بیش از آنکه امواج انقلاب را مهار کند، در عمل به تقویت نیروی انقلابی و پدیداری سنتز دیگری از تمدن اسلامی-ایرانی، پس از پیروزی انقلاب منجر شد.
🖍کنفرانس مطبوعاتی شاهزاده رضا پهلوی را امروز فرصت کردم بشنوم. از منظر جامعه‌شناسی سیاسی-ارتباطی می‌توانم اینطور بگویم که اینترنت و پدیداری شبکه‌های اجتماعی در پانزده سال اخیر پنجره‌ای نایاب به روی جامعه ایران بود به سوی اصلاح درونی وضعیت و احیای درون‌زای ریشه‌های گمشده‌ی جمهوری‌خواهی و عدالتخواهی و دموکراسی. برخورد شدید جاهلانه با این جمهوری نوپا و جوان و دلسوز مجازی با ذهنیت بازگرداندن اقتدار از دست‌رفته‌ی تلویزیون پدرسالار، عملا عرصه را به طور کامل در اختیار ماهواره‌ها قرار داده است. با قدر ندانستن عصر طلایی اینترنت، نیروی منسوخ تلویزیونی عملا جاده‌صاف‌کن نیروی بیرونی ماهواره‌ای و ارتجاعی مضاعف به سلطنت قدیم گردید.

📎درباره مبانی نظری این دیدگاه مقاله‌ای با عنوان «شبکه‌های اجتماعی: رسانه جامعه شبکه‌های غیررسمی ایران» نوشتم که علی‌رغم پذیرش، نوزده ماه بعد از آپلود هنوز در صف انتشار فصلنامه مطالعات فرهنگی و ارتباطات است.

http://jcsc.iaocsc.ir/article_252565.html
ارائه حزب رستاخیز و مفهوم تمدن
🔺صوت ارائه مقاله «حزب رستاخیز و ابداع مفهوم تمدن ایرانی اسلامی به مثابه آنتی‌تز انقلاب» در همایش کنکاشهای نظری و مفهومی درباره جامعه ایران / سه‌شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۱/ انجمن جامعه‌شناسی
تداوم وقیحانه‌ی ورشکسته‌ها: مورد مدرسه

🔺در مملکتی زندگی می‌کنیم که عادت کرده‌ایم بنجل‌ترین کالاها را با گرانترین قیمت بخریم‌ و‌ تازه برای همین هم سرودست بشکنیم و در صف بایستیم و اگر به دستمان رسید پزش را به این و‌ آن بدهیم. نه فقط ماشین و خانه و‌لوازم خانگی‌ و رسانه ملی که همه‌چیزمان از همین منطق تبعیت می‌کند و در اینجا مخصوصا بحثم‌ مدرسه است.

🔺دخترم زینب را که کلاس دومی است پارسال و پیارسال با ده جور چک و قرض و منت و التماس در دبستان غیرانتفاعی اسم نوشتیم. حالا شهریه کلاس سوم دبستان ۳۹ میلیون تومان اعلام شده در حالیکه نورا دختر دومم هم به سن پیش‌دبستانی رسیده. بی بروبرگرد انصراف دادم اما از اولیای دیگر شنیدم که در اعتراض به بالا بودن شهریه گفته‌اند «هرکس‌ نمی‌خواهد برود!»

🔺«هرکس نمی‌خواهد برود» . این همان اصل اساسی و بنیادین اقتصاد سیاسی ماست. بر‌خلاف تصور امثال دکتر سیدمجید حسینی ‌و چپ‌های عقب‌مانده مساله‌ی‌ ما مدارس دولتی یا خصوصی‌ نیست؛ مساله ساختار سیاسی-حقوقی خاصی است که سالهاست به ما تحمیل می‌کند که بنجل‌ترین اشیا را به گرانترین قیمتها بخریم و‌ برای آن در صف هم بایستیم و فروشنده هم با تکبری که کارد به استخوان آدم می‌زند بگوید «هرکس‌ نمی‌خواهد برود» .

♦️و جالب‌تر اینکه ‌اینها همه از سوی‌ نهاد ورشکسته‌ایست که اصل روی پا ماندن آن دوپینگی‌ و تحمیلی است. آنکه کورکورانه به ده‌ها امید پیشرفت همه‌ زندگی‌‌ خود را وقف تحصیل می‌کرد نسل ما و تصور پدران ما بود. بالاترین رتبه‌های کنکور چه گلی به سر امثال ما زد که حالا بخواهد با کیفیت مدارسی به مراتب پایینتر به سر فرزندان ما بزند. این همه هزینه کردن برای نهادی که نه شغلی به کسی می‌دهد و نه پولی و نه منزلتی و نه علمی برای چیست جز وضع اسفبار تمدید بیش از موعد ورشکسته‌ها در جامعه قرن پانزدهم ایرانی...
Nikfar_faith_and_technique.pdf
366 KB
🔺بعد از مدتها تأمل و مطالعه و نوشتن و گفتگو، این مقاله محمدرضا نیکفر با عنوان «ایمان و تکنیک» (نوشته سال ۱۳۸۴) را تنها کاری دیدم که توانسته بر آلودگی ذهنی و روشی معمول اهل نظر ایرانی به فلسفه و متافیزیک و معرفت‌شناسی فائق شده، با چرخش عملی و دریافتن اهمیت تکنیک، آنرا در مرکز روایت تاریخی ایران معاصر قرار دهد.

🔺با اینحال اختلاف اساسی من با نیکفر (که در حدود ۱۷۰۰ پست این کانال در پنج سال گذشته مکررا بیان شده) اینست که انقلاب اسلامی ترکیبی بود از دو انکشاف راست-پدرسالار-تکنیکی و چپ-زنانه-مقاومتی، هریک با دو تبار جداگانه ولی عمدتا آمیخته در پس ظاهرسازی گفتمانی، که در مناقشات قدرت چهل ساله، دولت‌سازی اولی جمهوری‌خواهی دومی را تا سر حد استحاله مطلق انقلاب به حاشیه رانده است
ربط ما به غدیر

1️⃣تاریخ، روی دوش ما ایرانی‌ها خیلی سنگینی می‌کند و این اصلا بدیهی نیست. فرض بگیرید که پدر شما یا اجداد خاندان و طایفه شما یا هم‌شهری‌های چند نسل قبل شما یا هم‌قومی‌ها یا هم‌کیشان یا هم‌وطنانتان چند قرن قبل وارد دعوایی سیاسی یا اقتصادی شده‌اند و ادعایی داشته‌اند که منازعات شدیدی را در زمان خود به دنبال داشته. اکنون تکلیف شما چیست؟ آیا بدیهی است که شما از بد تولد بطور طبیعی منسوب به یکی از این «هویت‌»ها هستید و لاجرم ذاتا داخل در یکی از این جبهه‌ها و مجبور به دفاع از جبهه‌ی خود و دشمنی با دشمنان قدیمی؟

2️⃣اصلا چنین نیست. تاریخ را دوگونه می‌توان خواند و متاسفانه درون سیستم پدرسالاری ما تنها با شکل اول آن آشناییم.

🔺شکل اول خواندن تاریخ «بردن حال به گذشته» است و شکل دوم خواندن تاریخ «آوردن گذشته به حال». در شکل اول ما بندگان تسلیم اجداد و گذشته‌ی خویشیم و نیروی بسیار قدرتمندی به نام «هویت» در اشکال مختلفی از پان‌ها (ملی و مذهبی و قومی) و با برانگیختن احساسی مردانه به نام «غیرت» ما را به گذشته میخکوب می‌کند. این نوع از خواندن تاریخ به گمان من محصول بقای مداوم قبیله‌پرستی و پرستش توتم فرقه‌ای و احساس امنیت در سایه پدرسالاری است
.
🔺در شکل دوم اما به جای اینکه ما خودمان را فدای تصمیمات گذشتگان کنیم، گذشته را از جهت دیگری می‌خوانیم، از جهت پرسش از وضعیت کنونیمان، از آن جهت که گذشتگان در ما حضور دارند و چه بخواهیم و چه نخواهیم بازی را از آنجا شروع می‌کنیم که آنها به ما تحویل داده‌اند.

3️⃣ما غدیر را در شکل اول می‌خوانیم که مستلزم فریز کردن تاریخ و شیعه‌پرستی فرقه‌ای و تخاصم هویتی و بازتولید پدرسالاری است، همانطور که کلام و فقه و تفسیر را هم همینطور گذشته‌گرا می‌خوانیم؛ همانطور که در پوسترهای رسمی امروز تکرار می‌شود: عید ولایت، تجلی اطاعت و بندگی.

4️⃣اما نکته جالب اینجاست که چیزی به نام «گذشته» بصورت ناب و مطلق و آسمانی هم وجود ندارد و همین هم تصاویر فریزشده‌ی رهبران قوم در مقاطع خاص تاریخی است. به عبارت دیگر اگر شکل اول را هم درست بکاویم درون آن هسته‌ای از شکل دوم است که توسط گروهی از «خواص» بصورت شکل اول بر پیروان فرقه عرضه می‌شود.

♦️تنها در شکل دوم خواندن تاریخ است که غدیر از شکل مناسک فرقه‌ای کنونی نجات یافته و برای اولین بار می‌تواند به صورت یک رخداد سیاسی عالم‌تاب منکشف شود: غدیر به مثابه سنت سیاسی پایداری از اولویت عدالت و فضیلت بر خلافت و قدرت مقدس در ایرانیان.
📣 رونمایی از کتاب
📚 *حسین‌بن‌علی در افق معاصرت*
*(بازخوانی انتقادی "حسین وارث آدم)"*

با حضور:

*دکتر سیدجواد میری*
(دکترای جامعه‌شناسی دانشگاه بریستول انگلستان و عضو هیات‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)

*دکتر محمدحسین بادامچی*
(دکترای جامعه‌شناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی و عضو هیات‌علمی موسسه‌ی مطالعات فرهنگی اجتماعی وزارت عتف)

*دکتر زینب شریعت‌نیا*
(دکترای عرفان اسلامی پژوهشکده‌ی امام خمینی و انقلاب اسلامی)

🗓️ *دوشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۱*
*ساعت ۱۸*
📍 *خانه‌موزه‌ی دکتر علی شریعتی*
(خ جمال‌زاده‌ی شمالی، نرسیده به خ فاطمی غربی، کوچه‌ی نادر، شماره ۹)


@seyedjavadmiri
پرسش از امید
در ایامی که همه در حال دست و پا زدن در باتلاق هستیم، صحبت کردن از باتلاق و عرض و طول و عمق و تبار آن بی‌معناست. اینها را باید قبلترها می‌گفتیم که گفتیم و گفتند و بر دهانمان کوبیده شد. وقایع دهه نود گویی مثل یک دعوای خیابانی بود که عابران با دیدنش فقط کلاهشان را سفت‌تر گرفتند و رفتند. اینک این ماییم و باتلاقی که تا خرخره در آن فرو رفته‌ایم.

اما در این میان اتفاقی چشمم به این یادداشت در کانال مهدی نصیری افتاد، در اهمیت امید.‌یادم به سریال sandman افتاد که تنها چیزی که پادشاه رؤیا را در دوئل با شیطان قدرتمند «ضد زنده‌گی» نجات داد، همین امید بود. اما همان موقع به نظرم رسید که این برداشت هم برای ما رنج‌دیدگان این گوشه جهان زیادی فانتزی است. مگر نه اینکه امید به آینده؛ امید متافیزیکی و موهوم، همواره بخشی از گفتمان ایدئولوژیک استحمار ملت در این دیار بوده است؟

مساله اساسی‌تر از این حرفهاست. مساله اینجاست که ما در عمق باتلاق هنوز به طور کامل ناامید نشده‌ایم. امید برعکس افیون ما شده. تنها از عمق تاریک ناامیدی مطلق است که می‌توان امید برخاستن امیدی واقعی داشت که ریشه در هیچ متافیزیکی جز اراده‌ی تنهای خود ما به تغییر اوضاع نداشته باشد.
Forwarded from اندیشکدهٔ هاتف (Alijani)
📝 گفت و گو با محمد حسین بادامچی درباره ی جایگاه اجتماعی روحانیون و روشنفکران

✍🏼 علی سلطان زاده


علی سلطان‌زاده، مدیر و مجری پادکست دوسیه اندیشکده هاتف در ادامۀ موضوع فصل اول پادکست دوسیه پیرامون مرجعیت‌های اجتماعی، به گفت‌وگو با محمدحسین بادامچی پرداخته است. موضوع این مصاحبه «جایگاه اجتماعی روحانیون و روشنفکران در جامعۀ امروز ایران» است. در طرح بحثی که قبل از این مصاحبه به دکتر بادامچی داده شده بود، از این صحبت شده بود که مسئلۀ کلی ما در این سلسله‌گفتگوها جایگاه اجتماعی چهار قشر است: روحانیون، روشنفکران، سلبریتی‌ها و روانشناس‌های موفقیت. به همین دلیل دکتر بادامچی در آغاز صحبت خود را با روشن‌کردن وضعیت این چهار قشر به‌طور کلی آغاز کرد و در ادامۀ صحبت به طور خاص به دو قشر روحانیون و روشنفکران پرداخت.



نسخه ی کامل این یادداشت را در سایت هاتف بخوانید...


🆔 https://news.1rj.ru/str/HatefCenter_org
Audio
این گفتگو در ابتدا به عنوان یکی از قسمتهای پادکست دوسیه ضبط شد، ولی به دلیل پایین بودن کیفیت فایل صوتی، تصمیم گرفتیم که به عنوان یه گفتگوی مجزا منتشرش کنیم.

دکتر محمدحسین بادامچی توی این گفتگو توضیح میده که روحانیت در یک جامعۀ بستۀ مذهبی کارکرد داره و از طرف دیگه کارکرد روشنفکرها متعلق به عصر ایدئولوژی هست. بادامچی منتقد بحثهای صرفاً فرهنگی در مورد روحانیت و روشنفکرهاست و معتقده که باید نگاه جامعه‌شناختی به این دو قشر داشت.

@hatefcenter_org
سده_۱۴،_سده_آموزش_آموخته،_نیاموخته_و_بدآموخته_گفتگوی_پیوندی_با.pdf
479.2 KB
🔺قرن چهارده قرن آموزش/ مصاحبه خوبی از دکتر سعید پیوندی جامعه‌شناس آموزش عالی در دانشگاه لورن فرانسه

📝باتلاق کنونی مسائل ایران تنها از چشم‌اندازی حداقل یکصدساله قابل فهم ‌و تحلیل و چاره‌جویی است.‌این مصاحبه چنین چشم‌انداز پیوسته‌ای را در بررسی نظام آموزشی ایران به کار برده است.

📎هم‌راستا با دیدگاه پیوندی مقاله‌ای علمی-پژوهشی هم از من در فصلنامه تاریخ علم با مشخصات زیر به زودی منتشر خواهد شد:

بادامچی, محمدحسین. (1401). دارالفنون: نیای پلی‌تکنیکی دانشگاه ایرانی. تاریخ علم, (), -. doi: 10.22059/jihs.2022.343782.371685
پارادایم‌سازی در علوم انسانی اسلامی یا گفتمانی دیدن علوم طبیعی و مهندسی
سوءتفاهم ایرانی-اسلامی در مواجهه با توماس کوهن

🔴دیروز در حاشیه نشست «ارزیابی و علم‌سنجی پژوهش‌های علوم انسانی» که در موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد بحثی را مطرح کردم که مورد تصدیق دکتر مقدم حیدری نیز قرار گرفت. عرض کردم که به نظر می‌رسد ما پس از انقلاب در فهم کوهن و‌ کتاب مهم او دچار یک سوء تفاهم اساسی شده‌ایم. بعد از کوهن فلسفه علم در جهان به سمت مطالعات علم و فناوری رفت که نه تنها علوم انسانی که علوم طبیعی و فناوری را هم دیسکورسیو (گفتمانی) و زمینه‌مند و تاریخی-اجتماعی-سیاسی می‌بیند، اما برعکس ما از کوهن چنین برداشت کردیم که ما هم میتوانیم پارادایم خودمان از علوم انسانی اسلامی را داشته باشیم. یعنی علم عادیِ علوم طبیعی و فنی که در کوهن بعنوان علم مرده نقد و واسازی می‌شود، در دیدگاه ما بطور وارونه به عنوان هدفی برای برنامه ریزی و پژوهش در علوم انسانی اسلامی تلقی شد. اینچنین ما نه تنها مسیر حرکت معرفت‌شناسی و مطالعات علم و فناوری جدید را در جهت انتقادی مدرنیته‌ی بدیل درنیافتیم، بلکه در مسیری کاملا برعکس کوشیدیم که علوم انسانی خودمان را هم پارادایمی کنیم و بالاتر از آن در سوء تفاهمی به مراتب اساسیتر و اسفبارتر در تلقی‌ای دولتی-تکنیکی «پارادایم‌سازی» کنیم. اینچنین سوء تفاهم مهیب تاریخی به گمان من بیش از هرچیز به تصور قرون وسطایی حوزه های علمیه و فلسفه اسلامی از رئالیسم بازمی‌گردد که در واکنش به پیچیدگی‌های معرفت‌شناسی پسامدرن، سلسه‌مراتب موهومی از متافیزیک-علوم انسانی اسلامی-فقه-مدیریت پدید آورد که در چنددهه اخیر به بن‌بست بزرگ نظری و عملی حرکت جامعه و سیاست و فکر ایرانی تبدیل شده است.
Forwarded from Homonarrans
✍️ پایان ایدئولوژی و مهمل بودن متافیزیک چپ اسلامی
(قسمت اول)

نیچه میگوید: "آن کس که به نبرد هیولاها می رود، دیر بپاید که خود به هیولایی دیگر مبدل نشود." چپ اسلامی نیز دیر نپایید که پس از دعوی نبرد با ایدئولوژی و متافیزیک به یک چارچوب کلامی بدساخت و متناقض تبدیل شد که تمام معایب نسخ بدساخت ایدئولوژیکی و متافیزیکی را در درون خود نهادینه ساخت. آشفته گویی بیماری بدخیمی است که با ویران سازی ساختار زبان علمی، امکان عقلانیت در علوم اجتماعی را از ما می‌گیرد و از این حیث هر چه زمان بیشتر می گذرد برای من آشکارتر می شود که لازم است پروژه چپ اسلامی را دشمنی جدی در برابر عقلانیت و صور نقاد و آفرینش گر عقلانیت تلقی کرد.

متن مصاحبه علی سلطان زاده با محمدحسین بادامچی را که می خواندم؛ توجهم به این نکته جمع شد که چطور پس 6 سال ابرام بر پروژه چپ اسلامی توسط بادامچی(آنطور که به خاطر دارم اولین متن مرتبط با چپ اسلامی را بادامچی در سال 94 و پس از انتخابات مجلس نوشته بود و در برخی جمع های خصوصی منتشر ساخت)، هر روز خام¬دستی، فقدان واقع نگری، عدم کفایت تجربی، فقدان روشمندی و در نهایت بی فایدگی عملی و مخرب بودن آن بیشتر آشکار می شود.

چپ اسلامی گمان می کند که تیغ نقد بر متافیزیک بر افراشته است اما به متنش که رجوع می کنیم سرشار مفاهیم متافیزیکی است که به علت طرد تأمل در این حوزه به شدت آشفته و به هم ریخته و پرداخته نشده به کار می روند. او مفاهیم سوژه، قدرت، ساختار، نظم و امثالهم را به شیوه ای به همریخته به کار می برد. به فوکو ارجاع می دهد که رسالت روشن فکر این است که سوژه را از انقیاد ساختار قدرت در بیاورد تا سوژه به استقلال از ساختار قدرت دست پیدا کند اما این مبحث محوری و مرکزی فوکو را نمی بیند که اساساً سوژه به تبع یک ساختار قدرت واجد هویت می شود و امکان پذیر می گردد.

ادامه دارد...
https://news.1rj.ru/str/logosration
Forwarded from Homonarrans
✍️ پایان ایدئولوژی و مهمل بودن متافیزیک چپ اسلامی
(قسمت دوم)

بادامچی سوژه را بی جهان می بیند. گمان می کند که سوژه بی تاریخ سر بر می آورد. علی رغم تکرار مداوم او بر لزوم تاریخ، او تاریخمندی سوژه نمی تواند درک کند و سوژه را به عنوان خصلتی مطلق در متون خود عنوان می کند. البته این خام دستی بادامچی با گریز او از فلسفه پیوند محکمی دارد. او تلاش می کند که تاریخ را به عنوان جایگزینی برای فلسفه در تأمل اجتماعی قرار دهد اما در عمل در میان مباحث او سوژه بی تاریخ می شود. این پارادوکس بادامچی است. او مداوم بر مرکزیت تاریخ تکرار می کند اما قابل درک نیست که چطور سوژه او بی تاریخ است و ناگهان از خلأ سر بر می آورد.

مشکل دیگر بادامچی این است که از درک ماهیت میدانی قدرت ناتوان است. او تنها شکل ارباب-برده قدرت را درک می کند. شکلی که قدرت دو طرف دارد و از جنس یک رویداد است. رویدادی که طی آن یکی ارباب می شود و دیگری برده. وقتی بادامچی از آپاراتوس های دست کاری کننده مردم سخن می گوید به طور مستتر قدرت را تنها به این ارباب- برده ای منحصر می کند. اما قدرت شکلی دیگری دارد با یک ماهیت میدانی و همه جایی که دقیقاً می توان آن را در بحث های فوکو که بادامچی در متن مصاحبه نیز به آن ارجاع می دهد، مشاهده کرد. این قدرت میدانی که به برای درک آن باید به سراغ میکروفیزیک قدرت رفت، تنها کنترل گر نیست و آفرینشگر نیز می تواند باشد و اساساً سوژه در پرتو این ماهیت میدانی قدرت ممکن می شود. اما برای بادامچی قدرت تنها در یک نزاع ارباب- برده معنی دار می شود و فراتر از آن را نمی بیند. در نتیجه با تقلیل مناسبات قدرت به شکل ارباب- برده، بادامچی در عمل یک حکم ساده و خام دستانه را پیش روی ما می گذارد. نوعی ایدئولوژی چپ که چیزی بیش از عصیان ساده لوحانه را در خود ندارد. چون ماهیت میدانی قدرت را نمی فهمد، از آفرینش گری ناتوان است و چون از آفرینش گری ناتوان است، کور است و از آنجا که کور است؛ می شود یک ایدئولوژی بی حاصل و عقیم.

https://news.1rj.ru/str/logosration
Forwarded from Homonarrans
پایان متافیزیک و مهمل بودن متافیزیک چپ اسلامی
(قسمت سوم)

بنابراین بادامچی که مدعی نقد ایدئولوژی بود خود متهم ردیف اول پروراندن نوعی ایدئولوژی است. او با بی تاریخ ساختن سوژه، یک مفهوم مبهم و بی سر و ته به نام "مردم" را علم می کند. او می خواهد مردم محوریت پیدا کنند اما کاربست یکپارچه و فاقد تمایز واژه مردم، چیزی جز یک توده را بازنمایی نمی کند. او تئوریسین توده است. نه بدین معنی که توده را نمایندگی می کند بلکه به این معنی که جدی گرفتن نظرات او چیزی جز خلق یک جامعة توده ای را به همراه ندارد.
بگذارید فرآیندی که به بحث گذاشتیم را یک بار دیگر مد نظر قرار دهیم. اولاً بادامچی و پروژه چپ اسلامی با دعوی نقد ایدئولوژی شروع می کند. علیه ایدئولوژی، سوژه را به عنوان برابرنهاد قدرت علم می کند. نتیجه این می شود که سوژه او به یک سوژه بی تاریخ تبدیل می شود. به تبع بی تاریخ دیدن سوژه، ناچار می شود مباحث بی سرانجام خود را با کاربست مداوم مفهوم مردم جمع بندی کند. نتیجه این کاربست مبهم، متملقانه و مجیزگویانة مردم این می شود که مردم، می شود عبارتی که از یک جامعه توده‌ای حکایت می کند.
بنابراین غایت چپ اسلامی، به عنوان یک اندیشه انقلابی تبدیل جامعه به توده است. این نیز روشن است. چرا که توده ابژه ایده‌آل یک اندیشه چپ است که زمینه را برای انقلاب مهیا می کند. بدون توده، خلق یک انقلاب دشوار است اما از جانب دیگر این یک شمشیر دو لبه نیز هست. تبدیل جامعه به توده که ملازم با نخبه زدایی از جامعه است در عمل جامعه را به ابژه مناسبی برای ساختارهای سنتی قدرت تبدیل می کند. در نتیجه چپ اسلامی به دام چیزی می افتد که کاملاً از آن گریزان یا دست کم در ساحت زبان، به نفی و طرد آن پرداخته است.
بادامچی در مصاحبه به کرات گفته است که عصر ایدئولوژی سر آمده، پس سؤال کاملاً به جا این است که در عصر پایان ایدئولوژی دیگر چه جایی برای یک ایدئولوژی وصله پینه ای مانند چپ اسلامی می توان یافت؟

؟https://hatefcenter.org/fa/%d8%b1%d9%88%d8%ad%d8%a7%d9%86%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%88-%d8%b1%d9%88%d8%b4%d9%86%d9%81%da%a9%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%b5%d8%a7%d8%ad%d8%a8%d9%87-%d8%a8%d8%a7%d8%af%d8%a7%d9%85%da%86%db%8c/
🔺محسن حسن نژاد عزیز از اندیشکده هاتف دانشگاه شریف در سه یادداشت فوق مصاحبه من با پادکست دوسیه که محصول همین مرکز است به نقد کشیده. با حسن نژاد پیش از این هم گفتگوهای قلمی دیگری داشته ایم که متن آن در همین کانال موجود است.

🔴نقد حسن‌نژاد نمونه‌ی کاملی از سوء تفاهم در فهم مطالب این کانال است که نهایتا یکی از دلایلی شد که انگیزه کمتری برای نوشتن پیدا کنم. در واقع کلیه مطالب این کانال در تلاش برای نجات دادن انقلاب ۵۷ و میراث آن از نفوذ اسلامیسم و ارائه‌ی طرحی از اسلام سیاسی نوینی بود که با جدا کردن مسیر خود از اصولگرایی شکست خورده، مسیری برای ادامه حیات انقلاب و نجات کشور باز کند. این پروژه در ابتدا در تقابل با راست مسلط اسلامی و در بازنگری چپ اسلامی نهضتی و تشیع علوی شریعتی در مقابل تشیع صفوی حاکم، چپ اسلامی نام گرفت و به تدریج با تفطن به «ضرورت بازنگری در رابطه انقلاب و دولت» به سطح نظریه جمهوری سوم ارتقا یافت و نهایتا در مرحله سوم پس از حوادث آبان و دی ۱۳۹۸ و آشکار شدن بن‌بست سیاسی به صورت طرحی از مقاومت زنانه و چپ نوی پسافمینیستی دنبال شد.

🔴در تمام بیش از ۱۷۰۰ پست این کانال همواره کوشیده ام که نحوه ایدئولوژیک شدن اسلام سیاسی، ابتنای مجدد آن بر متافیزیک اسکولاستیک حوزوی و تجهیز آن به حکومت‌مندی تکنوکراتیک اقتدارگرایانه‌ی رژیم پهلوی و به محاق رفتن سوژه انقلابی به بحث بگذارم. اینکه هنوز برخی از مخاطبین چپ اسلامی را بحثی ایدئولوژیک و برخی دیگر علی رغم نقدهای مکرر این کانال بر چپ منسوخ روسی و تاکید بر الگوگیریهای فاجعه بار اسلامیسم از حزب کمونیسم شوروی همچنان آنرا بحثی موهوم در نقد نولیبرالیسم یا تلاش برای دولتی کردن اقتصاد می‌دانند تعجب آور است.

🔴بر خلاف تصور حسن نژاد، علی‌رغم سیاهچاله پدرسالاری حاکم بر جامعه رسمی در تاریخ ایران، سوژه سیاسی در حال مقاومت همواره وجود داشته و تبار تاریخی پیوسته‌ای دارد. با اینحال استراتژی‌ها و تاکتیک‌های این سوژه سیاسی در حال مقاومت متناسب با شرایط زمان و مکان تغییر می کند و گاهی به صورت ادغام، گاهی سازش، گاهی اعتراض، گاهی خروج، گاهی قهر، گاهی رندی و گاهی مقاومت زنانه بروز یافته است که در یادداشتهایی مختلفی به آن پرداخته ام. به هرروی بر خلاف تصور حسن‌نژاد نه تنها سوژه سیاسی ایرانی بی‌تاریخ نیست و مردم در ایران ذره‌ای و توده‌ای نیستند، بلکه صاحب سنت سیاسی طولانی‌ای از پرکسیس مقاومتی هستیم که منشأ اصلی قدرت مدنی در ایران است و هر حکومتی در تاسیس خود به آن چشم طمع داشته است.

🔴از جمله لوازم فهمیده شدن پروژه چپ اسلامی آنست که بدانیم در آن تغییر نه از بالا به پایین و نه حتی از پایین به بالا، بلکه از درون تک تک خود ما آغاز می‌شود. اگر بتوانیم انرژی انباشه اعتراضی این سالهای آغاز قرن جدید شمسی را در جهت تغییر زیرساخت‌های عمیق پدرسالاری درون خودمان به کار بندیم امیدی به خروج از این سیاهچاله تاریخی هست ولی در غیر اینصورت با تبدیل این قوای اصلاحی به خشم و انتقام چرخه‌های شوم تجدید پدرسالاری و الیگارشی و خشونت و بنیادگرایی و فروبستگی و تصلب عقیدتی در انتظار این کشور است.
Islamic_City_Planning_between_Ambivalent_Theological_Discourses.pdf
432.8 KB
🔺مقاله علمی-پژوهشی
بادامچی محمدحسین. برنامه‌ریزی شهر اسلامی در میانه‌ی دو گفتمان الهیاتی حجاب و عفاف. گفتمان طراحی شهری
مروری بر ادبیات و نظریه های معاصر. ۱۴۰۱; ۳ (۲) :۵۱-۴۳

چکیده:
با فروریختن معرفت‌شناختی و حرفه‌ای برنامه‌ریزی عقلانی-تکنوکراتیک، نظریه برنامه‌ریزی شهری ظرفیت نظری تازه‌ای برای در نظر گرفتن و تحلیل تحولات جامعه‌شناختی شهر و تأثیرات گفتمان‌های مختلف در شکل دادن به فضاهای شهری پیدا کرده است. بر پایه این درک پسامدرن از برنامه‌ریزی شهری ذیل یکی از میدان‌های استراتژیک جامعه‌شناسی ایرانی یعنی میدان «جنسیت و الهیات»، فضای شهری آماج دو دسته نیروهای اجتماعیِ زنانه و الهیات حکمرانی جنسیتی متناسب با آن قرار گرفته است.
این مقاله پس از مرور تحول مذکور در حوزه نظریه برنامه‌ریزی، خواهد کوشید که نظریه جامعه‌شناختی «زنانه شدن شهر» نعمت‌الله فاضلی را در زمینه گفتمان‌های الهیاتی حکمرانی فضای جنسیتی شهری پس از پیروزی انقلاب قرار دهد.
ازنظر الهیاتِ برنامه‌ریزی شهری به نظر می‌رسد که باید میان دو گفتمان «حجاب» (veiling) و «عفاف» (piety) درون رخداد انقلاب اسلامی 57 تمایز قائل شد… ادامه در لینک