دکتر آرش حیدری توضیحات خوبی درباره اهمیت مفهوم زندگی و بدن در چارچوب فلسفه اسپینوزایی ارائه میدهد ولی عجیب آنکه به نحوی محافظهکارانه هیچ اشارهای به سه مفهوم اصلی دیگر نمیکند: اولا زن بعنوان کانون زندگی و اهمیت فمینیستی جنبش؛ دوما پدرسالاری بعنوان ساخت سیاسی سرکوب و استثمار زن و زندگی؛ و سوما ریشههای الهیاتی و مدرن مرگخویی و ستیز با زن، زندگی و جوانی (هرچند در متن کامل اشارهی مهمی به فقه دارد)
او تحریکپذیری مرد مسلمان در برابر زن را به اخلاق بردگی (تبدیل نتوانستن به نخواستن) تعبیر میکند درحالیکه تقلیل بدن زنانه به ابژه جنسی و تبدیل زهد مردانه به سرکوب عامل بیرونی زنانه، نه به اخلاق بردگی بلکه به اخلاق بردهداری مربوط است.
https://news.1rj.ru/str/CulturalStudiesUSC/314
او تحریکپذیری مرد مسلمان در برابر زن را به اخلاق بردگی (تبدیل نتوانستن به نخواستن) تعبیر میکند درحالیکه تقلیل بدن زنانه به ابژه جنسی و تبدیل زهد مردانه به سرکوب عامل بیرونی زنانه، نه به اخلاق بردگی بلکه به اخلاق بردهداری مربوط است.
https://news.1rj.ru/str/CulturalStudiesUSC/314
Telegram
انجمن علمی مطالعات فرهنگی
«جنبش زندگی»
مصاحبه دکتر آرش حیدری، جامعه شناس و مدیر گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه علم و فرهنگ با هممیهن.
متن کامل:
https://b2n.ir/s26291
@CulturalStudiesUSC
مصاحبه دکتر آرش حیدری، جامعه شناس و مدیر گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه علم و فرهنگ با هممیهن.
متن کامل:
https://b2n.ir/s26291
@CulturalStudiesUSC
👍4👎1
گروگان گرفتن زندگی و دستور بازگشت به زندگی عادی!
🔴تقریبا مقام لشگری و کشوری دیگری باقی نمانده که چند باری برای دانشجویان خط و نشان نکشیده باشد که اعتراضات را متوقف کنید و به زندگی عادی، سر کلاسهای درستان برگردید. منتها من بعنوان یک دهه شصتی حرفشنو که جوانیمان فدای اعتماد به حضرات شد یک سوال برایم باقی مانده: برادرها و خواهرهای عزیز دهه هشتادی من دقیقا باید سر کدام "زندگی عادی" برگردند؟
🔴 با کدام انگیزه و امید باید وقت خود را در کلاسهای درس دانشگاه ورشکسته ایرانی هدر کنند؟ مدرکی که بعد ده سال خواهند گرفت اعتباری دارد؟ یا شغلی میتوانند با تحصیلاتشان پیدا کنند؟ گیرم با مدرکشان شغلی هم ولو آبرومند در شرکت فلان آقازاده همدورهای بسیجیشان یا فلان اداره که رییسش آن یکی رییس بسیج یا آقازادهی دو دوره بالاتر یا پایینترشان است پیدا کنند آیا امیدی دارند که بعد ده سال صاحب نه خانه، یک پراید یا سه متر از یک خانه شوند؟ نخبهترینهایشان که عقیده به مهاجرت هم ندارند، خودشان را بکشند و بعد ۳۵ سالگی عضو هیئت علمیای شوند که باید مثل اسب عصاری مقاله تولید کند ولی حقوقش معادل یک سکه بهار آزادی (به قیمت هفته پیش!) است در حالیکه اولین حقوق دانشجویی من در سال ۸۹ معادل دو سکه آن زمان بود و با این شیب فلاکت تکلیف چند سال بعد آن هم مثل روز معلوم است، آن هم در زمانی که در هر کوره ادارهای یک مشت کوتوله پاپتی امل بر ما سروری یافتهاند؟
🔴اصلا چطور میشود از جنبشی که شعارش زندگی است و اصلا از نبود آن به ستوه آمده خواست که سر زندگی خود برگردد؟ تنها کسانی این خواسته مضحک را مطرح میکنند که در عمرشان یکبار هم زندگی را تجربه نکردهاند. همیشه در اتاق فرمان مدیریت و سرکوب زندگی در آن بالای برج مراقبت پدرسالاری بودهاند که این بیانیههای پوچ را صادر میکنند. حتی در خانه خودشان هم در برج مراقبت بودهاند و الا صدای نفرت حداقل زن و دخترشان را از چهره کریهشان، از این همه پمپاژ مرگ میشنیدند.
🔴 زندگی در ایران برای نسلهای فرودست دهه پنجاه و شصتی و هفتادی دویدن روی تردمیلی است که نامردانه هر روز سرعت آنرا بیشتر میکنند و همزمان به سویت سنگ هم پرتاب میکنند و به کمکاریت طعنه هم میزنند و سرآخر هم نه تنها به هیچ جا نمیرسی، دیر یا زود با مغز به زمین خواهی خورد و همانها به نعش سادهلوحت خواهند خندید ! دانشجوی دهه هشتادی باهوش چرا باید مثل ما دهه شصتیهای خوشخیال با میل و رغبت روی این تردمیل شکنجه پا بگذارد؟ خیلی بدیهی است که تنها راه برای بازگشت به زندگی عادی در ایران آن است که گروگانگیران زندگی پایشان را از روی گلوی زندگی بردارند...
🔴تقریبا مقام لشگری و کشوری دیگری باقی نمانده که چند باری برای دانشجویان خط و نشان نکشیده باشد که اعتراضات را متوقف کنید و به زندگی عادی، سر کلاسهای درستان برگردید. منتها من بعنوان یک دهه شصتی حرفشنو که جوانیمان فدای اعتماد به حضرات شد یک سوال برایم باقی مانده: برادرها و خواهرهای عزیز دهه هشتادی من دقیقا باید سر کدام "زندگی عادی" برگردند؟
🔴 با کدام انگیزه و امید باید وقت خود را در کلاسهای درس دانشگاه ورشکسته ایرانی هدر کنند؟ مدرکی که بعد ده سال خواهند گرفت اعتباری دارد؟ یا شغلی میتوانند با تحصیلاتشان پیدا کنند؟ گیرم با مدرکشان شغلی هم ولو آبرومند در شرکت فلان آقازاده همدورهای بسیجیشان یا فلان اداره که رییسش آن یکی رییس بسیج یا آقازادهی دو دوره بالاتر یا پایینترشان است پیدا کنند آیا امیدی دارند که بعد ده سال صاحب نه خانه، یک پراید یا سه متر از یک خانه شوند؟ نخبهترینهایشان که عقیده به مهاجرت هم ندارند، خودشان را بکشند و بعد ۳۵ سالگی عضو هیئت علمیای شوند که باید مثل اسب عصاری مقاله تولید کند ولی حقوقش معادل یک سکه بهار آزادی (به قیمت هفته پیش!) است در حالیکه اولین حقوق دانشجویی من در سال ۸۹ معادل دو سکه آن زمان بود و با این شیب فلاکت تکلیف چند سال بعد آن هم مثل روز معلوم است، آن هم در زمانی که در هر کوره ادارهای یک مشت کوتوله پاپتی امل بر ما سروری یافتهاند؟
🔴اصلا چطور میشود از جنبشی که شعارش زندگی است و اصلا از نبود آن به ستوه آمده خواست که سر زندگی خود برگردد؟ تنها کسانی این خواسته مضحک را مطرح میکنند که در عمرشان یکبار هم زندگی را تجربه نکردهاند. همیشه در اتاق فرمان مدیریت و سرکوب زندگی در آن بالای برج مراقبت پدرسالاری بودهاند که این بیانیههای پوچ را صادر میکنند. حتی در خانه خودشان هم در برج مراقبت بودهاند و الا صدای نفرت حداقل زن و دخترشان را از چهره کریهشان، از این همه پمپاژ مرگ میشنیدند.
🔴 زندگی در ایران برای نسلهای فرودست دهه پنجاه و شصتی و هفتادی دویدن روی تردمیلی است که نامردانه هر روز سرعت آنرا بیشتر میکنند و همزمان به سویت سنگ هم پرتاب میکنند و به کمکاریت طعنه هم میزنند و سرآخر هم نه تنها به هیچ جا نمیرسی، دیر یا زود با مغز به زمین خواهی خورد و همانها به نعش سادهلوحت خواهند خندید ! دانشجوی دهه هشتادی باهوش چرا باید مثل ما دهه شصتیهای خوشخیال با میل و رغبت روی این تردمیل شکنجه پا بگذارد؟ خیلی بدیهی است که تنها راه برای بازگشت به زندگی عادی در ایران آن است که گروگانگیران زندگی پایشان را از روی گلوی زندگی بردارند...
👍46😢4🤬3👎2
🔺چکیده تصور رسمی از سیاستگذاری و فعالیت فرهنگی در کشور ما همین عکس است. از چشم دولت، فرهنگ همان ظواهر نمادینی است که باید موافق ایدئولوژی و خواسته مقامات بالا باشد. بنابراین مفهوم عجیبالخلقهای به نام "فرهنگسازی" متولد میشود که منظور از آن در واقع کتمان فرهنگ واقعی و روتوش کردن آن مطابق میل حضرات به هر ضرب و زوریست، مثل همین عکس، مثل گشت ارشاد، مثل تلویزیون، مثل خطبههای نماز جمعه، مثل بیانیه مشترک واجا و ساس و مثل همه چیز.
از جهت نتایج آن در قدرت این حرکت چندان هم احمقانه نیست و منطقی دارد، چون بخش قدرتدار فرهنگ را رسانه میداند که کنترل میکند و باقی را رها میکند. اما مشکل اینجاست که به مرور زمان خودش هم آنچه میبیند باورش میشود و فراموش میکند که همه آنچه میبیند حاصل تبلیغات، روتوش و مهندسی فرهنگی خود اوست. او به دست خود، خودش را از فهم تغییر فرهنگی جامعه محروم کرده و در موقع بحران هم کاری بیشتر از خشونت بیشتر برای سر پا نگه داشتن نمادهایی که حیثیتی شده- مثل حجاب- بلد نیست. او نمیتواند از این حباب، و بنبست روششناختی خودساخته به دست خود خارج شود...
از جهت نتایج آن در قدرت این حرکت چندان هم احمقانه نیست و منطقی دارد، چون بخش قدرتدار فرهنگ را رسانه میداند که کنترل میکند و باقی را رها میکند. اما مشکل اینجاست که به مرور زمان خودش هم آنچه میبیند باورش میشود و فراموش میکند که همه آنچه میبیند حاصل تبلیغات، روتوش و مهندسی فرهنگی خود اوست. او به دست خود، خودش را از فهم تغییر فرهنگی جامعه محروم کرده و در موقع بحران هم کاری بیشتر از خشونت بیشتر برای سر پا نگه داشتن نمادهایی که حیثیتی شده- مثل حجاب- بلد نیست. او نمیتواند از این حباب، و بنبست روششناختی خودساخته به دست خود خارج شود...
👍51👎4❤2😁2
سوریهای شدن یا سوریهای کردن
🔴اظهارات مقامات سیاسی و نظامی کشور بویژه شهید قاسم سلیمانی درباره سوریه همواره بر یک نکته اساسی تاکید داشت که بشار اسد بدون مداخله نظامی ایران قطعا سقوط کرده بود. بنابراین این تعریف مورد استفاده فرماندهان سپاه را باید بپذیریم که سوریهای شدن یعنی "مداخله نظامی یک کشور متحد خارجی برای حفظ دولت مرکزی در شرایط آشوب و انقلاب داخلی". به این معنا مدل سوریه به مدل استراتژیک پاتک موفقی علیه بهار عربی یا بیداری اسلامی اطلاق میشود که به خشونت و جنگ داخلی و ویرانیهای گسترده کشیده شد اما نهایتا دولت مرکزی بعثی را سرپا نگه داشت.
🔴بنابر این تعریف، کاربرد مجهول این اصطلاح بصورت "سوریهای شدن" معنای روشنی ندارد چون نه با پدیدهای جامعهشناختی بلکه با یک استراتژی سیاسی و امنیتی مواجهیم و بهتر است با فعل معلوم و فاعلی بصورت "سوریهای کردن" به کار رود، هرچند میزان موفقیت این استراتژی قطعا به زمینههای جامعهشناختی بستگی دارد.
🔴از این حیث با توجه به نفوذ گسترده بدخواهان کشور در سطوح عالی و همکاری جاهلان و متعصبین با آنها هشیاری عمومی نسبت به پروژهی سوریهای کردن بسیار اساسی است. اجرای خشونت گسترده و نمایش وسیع این توحش برای هل دادن جامعه از حالت اعتراض مدنی به واکنش خشمگین و کور، رکن اصلی این استراتژی است. در مقابل، حضور عموم مردم و تداوم بحث مدنی و سیاسی درباره مشروعیت دولت و ریشهیابی کلان تباهیها و افق تغییرات مطلوب، این استراتژی را به کلی خنثا میکند. در واقع سوریهای کردن آخرین دستاویز یک مدیر نامشروع است که حاضر است همه چیز را برای باقی ماندنش به آتش بکشد. حتی اظهاراتی مثل اینکه "ارزش حفظ نظام از جان امام زمان(عج) هم بالاتر است" خود نشانگر مناسبی از همین مرحله یعنی آتش زدن به همه سرمایههای تاریخی برای هدف بقای زودگذر کنونی است.
🔴در این میان نکتهای که طراحان خارجی و داخلی پروژه سوریهای کردن ایران در نظر نگرفتهاند اولا مقاومت مدنی و ریشهدار جامعه زنده و آگاه ایران و ثانیا ماهیت زنانه جنبش است که مشی دموکراتیک، صلحجویانه، آرام، زندگیجویانه، کرامتخواه و دیگرخواهانه دارد و اهداف خود را در دگرگشت طولانیمدتی اولا اجتماعی و فرهنگی و ثانیا سیاسی دنبال کرده و خواهد کرد. در عین سوگواری و دادخواهی برای قربانیان، حفظ آرامش و مرام دموکراتیک و جمهوریخواهانه نه چیزی مربوط به آینده بلکه فضیلت امروز ما و تفاوت ما با جبهه پدرسالاری است.
🔴اظهارات مقامات سیاسی و نظامی کشور بویژه شهید قاسم سلیمانی درباره سوریه همواره بر یک نکته اساسی تاکید داشت که بشار اسد بدون مداخله نظامی ایران قطعا سقوط کرده بود. بنابراین این تعریف مورد استفاده فرماندهان سپاه را باید بپذیریم که سوریهای شدن یعنی "مداخله نظامی یک کشور متحد خارجی برای حفظ دولت مرکزی در شرایط آشوب و انقلاب داخلی". به این معنا مدل سوریه به مدل استراتژیک پاتک موفقی علیه بهار عربی یا بیداری اسلامی اطلاق میشود که به خشونت و جنگ داخلی و ویرانیهای گسترده کشیده شد اما نهایتا دولت مرکزی بعثی را سرپا نگه داشت.
🔴بنابر این تعریف، کاربرد مجهول این اصطلاح بصورت "سوریهای شدن" معنای روشنی ندارد چون نه با پدیدهای جامعهشناختی بلکه با یک استراتژی سیاسی و امنیتی مواجهیم و بهتر است با فعل معلوم و فاعلی بصورت "سوریهای کردن" به کار رود، هرچند میزان موفقیت این استراتژی قطعا به زمینههای جامعهشناختی بستگی دارد.
🔴از این حیث با توجه به نفوذ گسترده بدخواهان کشور در سطوح عالی و همکاری جاهلان و متعصبین با آنها هشیاری عمومی نسبت به پروژهی سوریهای کردن بسیار اساسی است. اجرای خشونت گسترده و نمایش وسیع این توحش برای هل دادن جامعه از حالت اعتراض مدنی به واکنش خشمگین و کور، رکن اصلی این استراتژی است. در مقابل، حضور عموم مردم و تداوم بحث مدنی و سیاسی درباره مشروعیت دولت و ریشهیابی کلان تباهیها و افق تغییرات مطلوب، این استراتژی را به کلی خنثا میکند. در واقع سوریهای کردن آخرین دستاویز یک مدیر نامشروع است که حاضر است همه چیز را برای باقی ماندنش به آتش بکشد. حتی اظهاراتی مثل اینکه "ارزش حفظ نظام از جان امام زمان(عج) هم بالاتر است" خود نشانگر مناسبی از همین مرحله یعنی آتش زدن به همه سرمایههای تاریخی برای هدف بقای زودگذر کنونی است.
🔴در این میان نکتهای که طراحان خارجی و داخلی پروژه سوریهای کردن ایران در نظر نگرفتهاند اولا مقاومت مدنی و ریشهدار جامعه زنده و آگاه ایران و ثانیا ماهیت زنانه جنبش است که مشی دموکراتیک، صلحجویانه، آرام، زندگیجویانه، کرامتخواه و دیگرخواهانه دارد و اهداف خود را در دگرگشت طولانیمدتی اولا اجتماعی و فرهنگی و ثانیا سیاسی دنبال کرده و خواهد کرد. در عین سوگواری و دادخواهی برای قربانیان، حفظ آرامش و مرام دموکراتیک و جمهوریخواهانه نه چیزی مربوط به آینده بلکه فضیلت امروز ما و تفاوت ما با جبهه پدرسالاری است.
👍48👎11❤4👏2
جامعه_شناسی_تقابل_کرونا_با_دین_مناسکی_بادامچی.pdf
934.2 KB
🔺️مقاله جامعهشناسی تقابل کرونا با گفتمان دین مناسکی؛ نوشته محمدحسین بادامچی
🔴این مقاله را سال ۹۹ نوشتم و برای چند فصلنامه علمی-پژوهشی فرستادم که چون حاوی نقد روحانیت بود و از زوال نهاد دین و بیربطی روحانیت سخن میگفت حاضر به انتشارش نشدند.
✍چکیده:
ویروس کرونا با کلیت ساختاری نهاد دین در ایران امروز تقابلی اساسی داشته است. برای تبیین این مدعا ابتدا روندهای 20 گانه تغییر در ساختار اجتماعی دین در دو دهه اخیر بررسی و ماحصل آن به صورت «گفتمان دین مناسکی» صورتبندی شده؛ سپس با تحلیلی جامعهشناختی نشان داده میشود که کرونا تمام این روندها را با چالش اساسی روبرو کرده است. بطور خلاصه دین ایرانی در دو دهه اخیر به شکلی اجتماعگرا، متمرکز، بوروکراتیک، مناسکی، ناسیونالیستی، تودهای، مداحمحور، فرقهای و متداخل با شبکه سیاسی، نظامی و رسانهای درآمده است و ویروس کرونا در تکتک این ویژگیها پنجه در پنجه گفتمان و ساختار دین مناسکی موجود انداخته است. از این جهت کرونا نیرویی قوی در جهت تضعیف نهاد دین در ایران بود و میتواند به تقویت دیگر اشکال الهیاتی، دینداری و تبلیغ دینی منجر شود.
🔴این مقاله را سال ۹۹ نوشتم و برای چند فصلنامه علمی-پژوهشی فرستادم که چون حاوی نقد روحانیت بود و از زوال نهاد دین و بیربطی روحانیت سخن میگفت حاضر به انتشارش نشدند.
✍چکیده:
ویروس کرونا با کلیت ساختاری نهاد دین در ایران امروز تقابلی اساسی داشته است. برای تبیین این مدعا ابتدا روندهای 20 گانه تغییر در ساختار اجتماعی دین در دو دهه اخیر بررسی و ماحصل آن به صورت «گفتمان دین مناسکی» صورتبندی شده؛ سپس با تحلیلی جامعهشناختی نشان داده میشود که کرونا تمام این روندها را با چالش اساسی روبرو کرده است. بطور خلاصه دین ایرانی در دو دهه اخیر به شکلی اجتماعگرا، متمرکز، بوروکراتیک، مناسکی، ناسیونالیستی، تودهای، مداحمحور، فرقهای و متداخل با شبکه سیاسی، نظامی و رسانهای درآمده است و ویروس کرونا در تکتک این ویژگیها پنجه در پنجه گفتمان و ساختار دین مناسکی موجود انداخته است. از این جهت کرونا نیرویی قوی در جهت تضعیف نهاد دین در ایران بود و میتواند به تقویت دیگر اشکال الهیاتی، دینداری و تبلیغ دینی منجر شود.
👍5👎2👏1😁1🤔1
درباره امتناع استعفا در دولت اسلامی
🔴اگر با استفاده از تعابیر مهندسی مکانیک بتوان حکومتها را بر اساس معیار «سختی» دستهبندی کرد دولت اسلامی قطعا از صلبترینهاست و به این ویژگی خود افتخار میکند. برخی سادهلوحانه از یک حکومت صلب انتظار دارند که حداقل برخی موارد به مفهوم و ابزاری به نام «استعفا» راه دهد درحالیکه ذاتا چنین چیزی محال است و با منطق این حکومتها نمیسازد. واقعیت این است که اینها دو جهان متفاوتند؛ نه حاکم متصلب درکی از اهمیت پدیده استعفا دارد و نه سیاست منعطف درکی از اهمیت سختی در این حکومتها.
🔴استعفا در لغت به معنی طلب بخشش از اشتباه است و حکومت صلب اساسا با چنین مفهومی بیگانه است. حکومت نرم و منعطف از استعفا به عنوان سپری برای کاهش آسیب در اثر ضربه استفاده میکند. نرم بودن سپر برای حکومت منعطف نقطه ضعف نیست، بلکه نقطه قوت است. در زمینهای وسیعتر حکومت منعطف در محیطی شکل میگیرد که ریسک و خطا در آن پذیرفته است و به همین دلیل اعتراض و فکر انتقادی در آن محرک، انگیزهبخش، اصلاحگر و مایه پویایی است. انعطافپذیری شرط اصلی بقای حکومت در چنین محیط پرچالشی است.
🔴حکومت متصلب دقیقا از منطق مقابل این وضعیت استفاده میکند. حکومت متصلب امتیاز خود را سرراستی، استقامت، بنیادگرایی و خم نشدن در برابر فشارها میداند. ساختار معرفتشناختی آن مبتنی بر عصمت، تقدس و بیخطا بودن حکومت است و هرچیزی که این بیخطایی را به چالش بکشد نه تنها محکوم که مجرم است. اعتراض، نقد و تغییر در محیطی که حکومت صلب در آن شکل میگیرد ویروسی برانداز شمرده میشود که سیستم ایمنی و امنیتی باید سریعا در جهت هدم و کنترل آن اقدام کند. زمان و مکان حکومت و زمینه حکومت متصلب زمان و مکانی قدسی و با ثبات و مستحکم است و هرگونه تغییر و ارادهی مستحدثی، دشمنی است که برای مخدوش کردن این آرامش ملکوتی آمده و به هر نحوی باید سرکوب شود. طبعا استعفا در چنین حکومتی لکه ننگی محسوب میشود که بنیان آنرا زیر سؤال میبرد.
🔴حکومت متصلب در بقای خود منطق قابل دفاعی دارد مادامیکه علاوه بر دستگاه و کادر خود، نظام معرفتشناختی و هستیشناختی محیط پیرامون خود را هم کنترل کند، یعنی اولا اصل «پدرسالاری معرفتشناختی» که انسانها صغیر و گمراهند و به یک هادی معصوم و نورانی نیاز دارند که به آن تکیه کنند و هدایتشان کند؛ و دوم اصل «پدرسالاری هستیشناختی» که تغییر و خطا و ریسک بد است و باید از آن به ساحل آرام و امن دولت پدرسالار پناه برد. از اولی راهبردهای مهندسی فرهنگی استخراج میشود و از دومی راهبردهای مهندسی اجتماعی چون طرح صیانت و حجاب و سربازی اجباری.
♦️اما مشکل رئالیستی حکومت متصلب اینجاست که تنها خداست که ضربهگیر نمیخواهد. جهان محدود است و این تنشها به هرحال در جایی انباشته میشوند و نمیشود تا ابد آنها را کتمان کرد. اینجاست که سه گنجینه بزرگ دولت اسلامی به کار میآیند: دین، نفت و اسلحه. (که در پست دیگری توضیح دادهام) اینها در حفظ تصلب حکومت نقش بسیار مؤثری دارند ولی مساله اینجاست که هزینهکرد از این سه هم حدی دارد و بینهایت نیست. آنچه این روزها شاهد آنیم احساسی بینظیر از متناهی بودن این سه گنجینه است که نسلهای قبلی ما در توهم بینهایت بودن آن بودند. تنها با پایان این سه گنجینه است که ازسرگیری دوباره مدنیت در ایران قرن پانزدهم شمسی ممکن خواهد شد.
🔴اگر با استفاده از تعابیر مهندسی مکانیک بتوان حکومتها را بر اساس معیار «سختی» دستهبندی کرد دولت اسلامی قطعا از صلبترینهاست و به این ویژگی خود افتخار میکند. برخی سادهلوحانه از یک حکومت صلب انتظار دارند که حداقل برخی موارد به مفهوم و ابزاری به نام «استعفا» راه دهد درحالیکه ذاتا چنین چیزی محال است و با منطق این حکومتها نمیسازد. واقعیت این است که اینها دو جهان متفاوتند؛ نه حاکم متصلب درکی از اهمیت پدیده استعفا دارد و نه سیاست منعطف درکی از اهمیت سختی در این حکومتها.
🔴استعفا در لغت به معنی طلب بخشش از اشتباه است و حکومت صلب اساسا با چنین مفهومی بیگانه است. حکومت نرم و منعطف از استعفا به عنوان سپری برای کاهش آسیب در اثر ضربه استفاده میکند. نرم بودن سپر برای حکومت منعطف نقطه ضعف نیست، بلکه نقطه قوت است. در زمینهای وسیعتر حکومت منعطف در محیطی شکل میگیرد که ریسک و خطا در آن پذیرفته است و به همین دلیل اعتراض و فکر انتقادی در آن محرک، انگیزهبخش، اصلاحگر و مایه پویایی است. انعطافپذیری شرط اصلی بقای حکومت در چنین محیط پرچالشی است.
🔴حکومت متصلب دقیقا از منطق مقابل این وضعیت استفاده میکند. حکومت متصلب امتیاز خود را سرراستی، استقامت، بنیادگرایی و خم نشدن در برابر فشارها میداند. ساختار معرفتشناختی آن مبتنی بر عصمت، تقدس و بیخطا بودن حکومت است و هرچیزی که این بیخطایی را به چالش بکشد نه تنها محکوم که مجرم است. اعتراض، نقد و تغییر در محیطی که حکومت صلب در آن شکل میگیرد ویروسی برانداز شمرده میشود که سیستم ایمنی و امنیتی باید سریعا در جهت هدم و کنترل آن اقدام کند. زمان و مکان حکومت و زمینه حکومت متصلب زمان و مکانی قدسی و با ثبات و مستحکم است و هرگونه تغییر و ارادهی مستحدثی، دشمنی است که برای مخدوش کردن این آرامش ملکوتی آمده و به هر نحوی باید سرکوب شود. طبعا استعفا در چنین حکومتی لکه ننگی محسوب میشود که بنیان آنرا زیر سؤال میبرد.
🔴حکومت متصلب در بقای خود منطق قابل دفاعی دارد مادامیکه علاوه بر دستگاه و کادر خود، نظام معرفتشناختی و هستیشناختی محیط پیرامون خود را هم کنترل کند، یعنی اولا اصل «پدرسالاری معرفتشناختی» که انسانها صغیر و گمراهند و به یک هادی معصوم و نورانی نیاز دارند که به آن تکیه کنند و هدایتشان کند؛ و دوم اصل «پدرسالاری هستیشناختی» که تغییر و خطا و ریسک بد است و باید از آن به ساحل آرام و امن دولت پدرسالار پناه برد. از اولی راهبردهای مهندسی فرهنگی استخراج میشود و از دومی راهبردهای مهندسی اجتماعی چون طرح صیانت و حجاب و سربازی اجباری.
♦️اما مشکل رئالیستی حکومت متصلب اینجاست که تنها خداست که ضربهگیر نمیخواهد. جهان محدود است و این تنشها به هرحال در جایی انباشته میشوند و نمیشود تا ابد آنها را کتمان کرد. اینجاست که سه گنجینه بزرگ دولت اسلامی به کار میآیند: دین، نفت و اسلحه. (که در پست دیگری توضیح دادهام) اینها در حفظ تصلب حکومت نقش بسیار مؤثری دارند ولی مساله اینجاست که هزینهکرد از این سه هم حدی دارد و بینهایت نیست. آنچه این روزها شاهد آنیم احساسی بینظیر از متناهی بودن این سه گنجینه است که نسلهای قبلی ما در توهم بینهایت بودن آن بودند. تنها با پایان این سه گنجینه است که ازسرگیری دوباره مدنیت در ایران قرن پانزدهم شمسی ممکن خواهد شد.
Telegram
جمهورى سوم
دولت-شهر معتاد:
نفت، تقدس و امنیت؛ سه افیون کارآمدی دولت ایرانی
🔴دولت ایرانی پا بر زمین ندارد و مداوما از آسمان خرج می کند. همانطور که پیش از این هم در اینباره نوشته ام، فقه/ ایدئولوژی/ توسعه سه منطق ایده آلیستی کلانی هستند که مانع شکل گیری «عقلانیت» در…
نفت، تقدس و امنیت؛ سه افیون کارآمدی دولت ایرانی
🔴دولت ایرانی پا بر زمین ندارد و مداوما از آسمان خرج می کند. همانطور که پیش از این هم در اینباره نوشته ام، فقه/ ایدئولوژی/ توسعه سه منطق ایده آلیستی کلانی هستند که مانع شکل گیری «عقلانیت» در…
👍20👎2😱1
درباره سخنرانی حجاب جمهوری اسلامی
همانطور که در مناظره با میلاد دخانچی (که متاسفانه هنوز مدرسه جیوگی فایل رایگان آنرا منتشر نکرده است) گفتم، بزرگترین دستاورد دولت اسلامی تبدیل یا به تعبیر بهتر استحاله تشیع از مهمترین معارض تمامیتخواهی لویاتان و نیروی مشروط کردن دولت مدرن در ایران، به تکنیک حکومتمندی لویاتان بود. دکتر محمدرضا کلاهی جامعهشناس و همکار محترم موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در این سخنرانی این جابهجایی حکم حجاب از قاعدهای شرعی به تکنیک دولتسازی را از برخی وجوه مورد یررسی قرار میدهد.
با اینحال علیرغم همسویی با چرخش عملی او در بررسی دین دولتی، دو اختلاف اصلی با او دارم: اولا نقش حجاب در پدرسالاری بسی بیش از دو نقش نمادین آن در حوزه عمومی و شاخصگذاری در دستگاه گزینش دولتی برای صیانت از طبقه ممتازه حاکمه است؛ و ثانیا حجاب سنتی هم ولو بدون دستیابی به دولت همین بوده است. از این حیث حجاب مهمترین تکنولوژی پدرسالاری است.
https://news.1rj.ru/str/mohammadrezakolahi/616
همانطور که در مناظره با میلاد دخانچی (که متاسفانه هنوز مدرسه جیوگی فایل رایگان آنرا منتشر نکرده است) گفتم، بزرگترین دستاورد دولت اسلامی تبدیل یا به تعبیر بهتر استحاله تشیع از مهمترین معارض تمامیتخواهی لویاتان و نیروی مشروط کردن دولت مدرن در ایران، به تکنیک حکومتمندی لویاتان بود. دکتر محمدرضا کلاهی جامعهشناس و همکار محترم موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در این سخنرانی این جابهجایی حکم حجاب از قاعدهای شرعی به تکنیک دولتسازی را از برخی وجوه مورد یررسی قرار میدهد.
با اینحال علیرغم همسویی با چرخش عملی او در بررسی دین دولتی، دو اختلاف اصلی با او دارم: اولا نقش حجاب در پدرسالاری بسی بیش از دو نقش نمادین آن در حوزه عمومی و شاخصگذاری در دستگاه گزینش دولتی برای صیانت از طبقه ممتازه حاکمه است؛ و ثانیا حجاب سنتی هم ولو بدون دستیابی به دولت همین بوده است. از این حیث حجاب مهمترین تکنولوژی پدرسالاری است.
https://news.1rj.ru/str/mohammadrezakolahi/616
👍4👎2😁1
پانزده خرداد ژینا
با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و حذف همه منتقدین، ساواک تاسیس شد، محمدرضاشاه خود از کرسی سلطنت پشت فرمان حکومت نشست، به مبارزه پارلمانی پایان داد، الیگارشی را نوسازی و جوان کرد و با انقلاب سفید و امنیتی کردن همه ساحات جامعه دولت را به ماشین عظیم مهندسی اجتماعی و فرهنگی ایران تبدیل کرد. در اوج این انسداد سیاسی تاریک که دو جناح اصلی معارض یعنی جبهه ملی و حزب توده بطور کامل حذف و از معادلات کنار رفته بودند و نشانهای از تحرک در جامعه نبود، در حیرت روشنفکران و رجال سیاسی ناگهان قیام پانزده خرداد بعد هستیشناختی تازهای به میدان سیاسی ایران افزود. در آن مقطع تنها جلال آلاحمد را میشناسم که این حرکت را به سرعت جدی گرفت و در جهان نوی آن شریک شد. او از دنیا رفت اما عملا با پانزده خرداد بود که میدان مسدودشدهی سیاست ایرانی به نحوی دگرگون شد که پانزده سال بعد در ناباوری همه ناظران، دین به محور اصلی احیای جامعه، انقلاب ۵۷ و نوسازی رژیم پس از آن تبدیل شد.
جنبش زنانهی ژینا از همین جنس بود...
با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و حذف همه منتقدین، ساواک تاسیس شد، محمدرضاشاه خود از کرسی سلطنت پشت فرمان حکومت نشست، به مبارزه پارلمانی پایان داد، الیگارشی را نوسازی و جوان کرد و با انقلاب سفید و امنیتی کردن همه ساحات جامعه دولت را به ماشین عظیم مهندسی اجتماعی و فرهنگی ایران تبدیل کرد. در اوج این انسداد سیاسی تاریک که دو جناح اصلی معارض یعنی جبهه ملی و حزب توده بطور کامل حذف و از معادلات کنار رفته بودند و نشانهای از تحرک در جامعه نبود، در حیرت روشنفکران و رجال سیاسی ناگهان قیام پانزده خرداد بعد هستیشناختی تازهای به میدان سیاسی ایران افزود. در آن مقطع تنها جلال آلاحمد را میشناسم که این حرکت را به سرعت جدی گرفت و در جهان نوی آن شریک شد. او از دنیا رفت اما عملا با پانزده خرداد بود که میدان مسدودشدهی سیاست ایرانی به نحوی دگرگون شد که پانزده سال بعد در ناباوری همه ناظران، دین به محور اصلی احیای جامعه، انقلاب ۵۷ و نوسازی رژیم پس از آن تبدیل شد.
جنبش زنانهی ژینا از همین جنس بود...
❤24👍22👎11😁2
Forwarded from گذر کن
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
[پدرسالاری و آرایش سیاسی در ایران]
نشست مناظره میلاد دخانچی با محمدحسین بادامچی
نشست مناظره میلاد دخانچی با محمدحسین بادامچی
👍6👎1😱1
Critic of Dokhanchi
🔺صوت نشست پدرسالاری و آرایش سیاسی در ایران؛ مناظره محمدحسین بادامچی و میلاد دخانچی درباره جنبش زن، زندگی، آزادی
در این مناظره کتاب پسااسلامیسم نوشته میلاد دخانچی را مورد نقد قرار دادم. همانطور که دخانچی در نوشتههای اخیر خود تصریح میکند این کتاب بر خلاف عنوان و جهتگیری چپ ادعایی، در اصل دفاعی تمام قد از بازسازی اقتدار از دسترفتهی دولت پدرسالار و نهاد سلطنت به دست اسلامیسم است. از اینرو دغدغه لویاتانی دخانچی ایجاب میکند که به درستی جنبش زنان را مهمترین تهدید در جهت متزلزل شدن نهاد سلطنت ایرانی قلمداد و در نتیجه تخطئه کند.
در این مناظره کتاب پسااسلامیسم نوشته میلاد دخانچی را مورد نقد قرار دادم. همانطور که دخانچی در نوشتههای اخیر خود تصریح میکند این کتاب بر خلاف عنوان و جهتگیری چپ ادعایی، در اصل دفاعی تمام قد از بازسازی اقتدار از دسترفتهی دولت پدرسالار و نهاد سلطنت به دست اسلامیسم است. از اینرو دغدغه لویاتانی دخانچی ایجاب میکند که به درستی جنبش زنان را مهمترین تهدید در جهت متزلزل شدن نهاد سلطنت ایرانی قلمداد و در نتیجه تخطئه کند.
👍24👎4🤔1
Forwarded from انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه الزهرا (س)
واحد زنان انجمن اسلامی دانشگاه الزهرا(س) برگزار میکند:
مناظره حوزه زنان حول محور جایگاه زنان در اعتراضات اخیر
میهمانان: جناب دکتر محسن بدره؛ هیئت علمی دانشگاه الزهرا(س) و پژوهشگر حوزه زنان
جناب دکتر محمد حسین بادامچی؛ استادیار مطالعات علم و فناوری و پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
زمان: یکشنبه ۲۹ آبان ماه ساعت ۱۱:۳۰
مکان: سالن دکتر تورانی واقع در ساختمان خوارزمی
🔸انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه الزهرا(س)
📲 @anjomanalzahra
📲 https://instagram.com/anjoman_eslami_alzahra
مناظره حوزه زنان حول محور جایگاه زنان در اعتراضات اخیر
میهمانان: جناب دکتر محسن بدره؛ هیئت علمی دانشگاه الزهرا(س) و پژوهشگر حوزه زنان
جناب دکتر محمد حسین بادامچی؛ استادیار مطالعات علم و فناوری و پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
زمان: یکشنبه ۲۹ آبان ماه ساعت ۱۱:۳۰
مکان: سالن دکتر تورانی واقع در ساختمان خوارزمی
🔸انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه الزهرا(س)
📲 @anjomanalzahra
📲 https://instagram.com/anjoman_eslami_alzahra
👍5👎2
نشست دانشگاه الزهرا
🔺فایل صوتی نشست گفتگوی محمدحسین بادامچی و دکتر محسن بدره در نشست جایگاه زنان در اعتراضات اخیر/ دانشگاه الزهرا/ ۲۹ آبان ۱۴۰۱
📝در این نشست فرصت آنرا یافتم که طرح کلی دیدگاهم درباره اهمیت استراتژیک جنبش #زن_زندگی_آزادی در جامعهشناسی سیاسی ایران معاصر و ریشه امیدهای تازه به چرخش زنانه در قرن جدید شمسی را بیان کنم. در ادامه نیز گفتگوی علمی بسیار خوبی با دکتر محسن بدره درباره نسبت پدرسالاری با اسلام و حجاب اتفاق افتاد.
📝در این نشست فرصت آنرا یافتم که طرح کلی دیدگاهم درباره اهمیت استراتژیک جنبش #زن_زندگی_آزادی در جامعهشناسی سیاسی ایران معاصر و ریشه امیدهای تازه به چرخش زنانه در قرن جدید شمسی را بیان کنم. در ادامه نیز گفتگوی علمی بسیار خوبی با دکتر محسن بدره درباره نسبت پدرسالاری با اسلام و حجاب اتفاق افتاد.
👍11
🔺فقر تاریخنگاری اندیشه سیاسی در ایران
در انتهای این نشست که دیروز در موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد و برای تجدید دیدار استاد راهنمای محترم رساله دکتریم، حجتالاسلام دکتر رضوانی در آن شرکت کردم، گفتم که در این نشست نامی از مهمترین شاگرد محسن مهدی در ایران به میان نیامد یعنی دکتر رضا داوری اردکانی. ایشان اگرچه خود تصریح نکرده اما رساله دکتری و خوانش خود از فارابی و فلسفه اسلامی را در سنت لئو اشتروس و محسن مهدی نگاشته است.
🔺در واقع در مطالعات دوره دکتریم به این نتیجه رسیدم که لئو اشتروس به همان میزان که معلم اصلی نومحافظهکاری الهیاتی امریکا و جنگ صلیبی نوین اسلام و غرب بعد ۱۱ سپتامبر است، به واسطه داوری اردکانی در چرخش جناح چپ اسلامسیاسی به بنیادگرایی تمدنی نقش دارد. این یکی از جهات تاکید من بر تداوم تاریخی حزب رستاخیز در اصولگرایان نوولایتی کنونی است. معالاسف فضای پژوهشی ایران به قدری دچار اختناق است که شاید سالها بعد فرصت بسط این برنامه پژوهشی فراهم شود.
در انتهای این نشست که دیروز در موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد و برای تجدید دیدار استاد راهنمای محترم رساله دکتریم، حجتالاسلام دکتر رضوانی در آن شرکت کردم، گفتم که در این نشست نامی از مهمترین شاگرد محسن مهدی در ایران به میان نیامد یعنی دکتر رضا داوری اردکانی. ایشان اگرچه خود تصریح نکرده اما رساله دکتری و خوانش خود از فارابی و فلسفه اسلامی را در سنت لئو اشتروس و محسن مهدی نگاشته است.
🔺در واقع در مطالعات دوره دکتریم به این نتیجه رسیدم که لئو اشتروس به همان میزان که معلم اصلی نومحافظهکاری الهیاتی امریکا و جنگ صلیبی نوین اسلام و غرب بعد ۱۱ سپتامبر است، به واسطه داوری اردکانی در چرخش جناح چپ اسلامسیاسی به بنیادگرایی تمدنی نقش دارد. این یکی از جهات تاکید من بر تداوم تاریخی حزب رستاخیز در اصولگرایان نوولایتی کنونی است. معالاسف فضای پژوهشی ایران به قدری دچار اختناق است که شاید سالها بعد فرصت بسط این برنامه پژوهشی فراهم شود.
👍10
۱۱۴ سال درجا زدن در استبداد صغیر
تبار واژگان پدرسالاری
🔴در جایی دیدم که محمدعلی شاه در حدود مرداد ۱۲۸۷، یک ماه بعد از کودتا علیه مشروطیت، یعنی دستور به توپ بستن مجلس توسط نیروهای مزدور روس و
آغاز استبداد صغیر که با دستگیری و اعدام برخی نمایندگان مجلس و روزنامهنگاران به پشتیبانی شیخ فضلالله نوری همراه بود بیانیه زیر را ابلاغ کرده است. گفته میشود که استبداد صغیر با مقاومت دلیرانهی ستارخان و مردم تبریز، ایل بختیاری و گیلانیان در مقابل سرکوب دولتی و سپس فتح تهران و عزل محمدعلی شاه پایان یافت؛ اما نگاهی به گفتمان و ساختار سیاسی این نامه نشان میدهد که چنین نیست.
🔴در واقع تبار بسیاری از واژگان بسیار آشنا و معمول در زمانهی ما را در این نامه کوتاه مییابید؛ آنچه من از آن به سیاهچاله پدرسالاری سیاسی و مذهبی ایران تعبیر میکنم. واژگانی چون فساد فیالارض و اخلال در نظم عمومی، اغتشاش، هرجومرج، معنی قانون، نقش خدا، معنای تدین، تلقی از حاکمیت، نقش نیروی نظامی، نقش روحانیت بنیادگرا، مفهوم امنیت ملی، مفهوم عقلای دولتی در برابر صغارت توده، جایگاه مجلس و مردم و مطبوعات، جایگاه روسیه، امتناع حق اعتراض، و مسأله خشونت و حق پایمالشدهی دفاع مشروع؛ همه معنا و آرایش سیاسی خاصی در این متن و حول آن یافتهاند که آشکارا تا همین امروز ادامه دارد.
🔻منبع: دست خط جهانمطاع اعلیحضرت اقدس همایون ارواحنا فداه (خطاب به مشیرالسلطنه)، بررسیهای تاریخی، سال ۵ شماره ۴ (خرداد/تیر ۱۳۴۹) اعلان شماره ۲۱
📝چنان که بر احدی پوشیده نیست، به واسطه ایجاد انجمنهایی که بدون نظامنامه تشکیل و در امور دولتی که از وظایف اهالی خارج است مصرا دخالت مینمودند به طوری که رشته انتظام امور را به کلی از دست اولیای دولت خارج و به میل خود میخواستند امور مملکتی را حل و عقد نمایند؛ و نزدیک بود هرج و مرج عظیمی در کلیه مملکت روی داده، موجب اضمحلال دولت قویم قدیم ایران گردد. از طرف دیگر انطباعات و ناطقین به واسطه اتکا به انجمنها ممد اختلال و اغتشاش کلیه امور شده بودند. از آنجا که رشته امور مملکتی باید در تحت توجه مخصوص ما در دست معدودی از عقلا بوده باشد، هر قدر خواستیم که انجمنها را به وظایف خود ملتفت نموده از تخطیات فسادآمیز آنها جلوگیری نماییم، به جبهه اتکایی که در مجلس شورای ملی داشتند، نیت خالص ما پیشرفت ننموده؛ و علاوه برای نیل به مقاصد مضره خود بعضی مفسدین و آشوبطلب که همیشه طالب هرج و مرج بودند مانع از جریان امور در مجاری صحیحه بودند. عاقبت به جهت حفظ و آسایش این ملک که از طرف حضرت باری تعالی جل شأنه به کف کفایت ما تفویض شده است، و برای امنیت و رفاهیت قاطبه اهالی که به منزله فرزندان ما هستند، خواستیم مفسدین را دستگیر نموده و از نتایج وخیمه اعمال و حرکت ناشایست آنها جلوگیری نماییم. به مجرد اینکه در این امر اقدام نمودیم از طرف مجلس از آنها حمایت شده و جمع کثیری از اشرار و مفسدین مجلس را پناهگاه قرار داده و در مقابل قشون دولتی سنگرها بسته و به استعمال نارنجک و مواد ناریه اقدام نمودند. لهذا مجبور شدیم که از تاریخ امروز به مدت سه ماه مجلس شورای ملی را منفصل کرده و پس از این مدت وکلای متدین صحیح دولت و ملتپرست منتخب شده با مجلس سنا که موافق قانون اساسی است توأما مفتوح میشود. مقرر آنکه عبارت همین دستخط را به حکام ولایات مخابره نمایند که قاطبه اهالی از نیات حسنه ما در آسایش و رفاهیت عامه و جد و جهدی که در پیوسته در انتظام امور داریم مستظهر و امیدواریم باشند. ۲۴ جمادی الثانی ۱۳۲۶.
تبار واژگان پدرسالاری
🔴در جایی دیدم که محمدعلی شاه در حدود مرداد ۱۲۸۷، یک ماه بعد از کودتا علیه مشروطیت، یعنی دستور به توپ بستن مجلس توسط نیروهای مزدور روس و
آغاز استبداد صغیر که با دستگیری و اعدام برخی نمایندگان مجلس و روزنامهنگاران به پشتیبانی شیخ فضلالله نوری همراه بود بیانیه زیر را ابلاغ کرده است. گفته میشود که استبداد صغیر با مقاومت دلیرانهی ستارخان و مردم تبریز، ایل بختیاری و گیلانیان در مقابل سرکوب دولتی و سپس فتح تهران و عزل محمدعلی شاه پایان یافت؛ اما نگاهی به گفتمان و ساختار سیاسی این نامه نشان میدهد که چنین نیست.
🔴در واقع تبار بسیاری از واژگان بسیار آشنا و معمول در زمانهی ما را در این نامه کوتاه مییابید؛ آنچه من از آن به سیاهچاله پدرسالاری سیاسی و مذهبی ایران تعبیر میکنم. واژگانی چون فساد فیالارض و اخلال در نظم عمومی، اغتشاش، هرجومرج، معنی قانون، نقش خدا، معنای تدین، تلقی از حاکمیت، نقش نیروی نظامی، نقش روحانیت بنیادگرا، مفهوم امنیت ملی، مفهوم عقلای دولتی در برابر صغارت توده، جایگاه مجلس و مردم و مطبوعات، جایگاه روسیه، امتناع حق اعتراض، و مسأله خشونت و حق پایمالشدهی دفاع مشروع؛ همه معنا و آرایش سیاسی خاصی در این متن و حول آن یافتهاند که آشکارا تا همین امروز ادامه دارد.
🔻منبع: دست خط جهانمطاع اعلیحضرت اقدس همایون ارواحنا فداه (خطاب به مشیرالسلطنه)، بررسیهای تاریخی، سال ۵ شماره ۴ (خرداد/تیر ۱۳۴۹) اعلان شماره ۲۱
📝چنان که بر احدی پوشیده نیست، به واسطه ایجاد انجمنهایی که بدون نظامنامه تشکیل و در امور دولتی که از وظایف اهالی خارج است مصرا دخالت مینمودند به طوری که رشته انتظام امور را به کلی از دست اولیای دولت خارج و به میل خود میخواستند امور مملکتی را حل و عقد نمایند؛ و نزدیک بود هرج و مرج عظیمی در کلیه مملکت روی داده، موجب اضمحلال دولت قویم قدیم ایران گردد. از طرف دیگر انطباعات و ناطقین به واسطه اتکا به انجمنها ممد اختلال و اغتشاش کلیه امور شده بودند. از آنجا که رشته امور مملکتی باید در تحت توجه مخصوص ما در دست معدودی از عقلا بوده باشد، هر قدر خواستیم که انجمنها را به وظایف خود ملتفت نموده از تخطیات فسادآمیز آنها جلوگیری نماییم، به جبهه اتکایی که در مجلس شورای ملی داشتند، نیت خالص ما پیشرفت ننموده؛ و علاوه برای نیل به مقاصد مضره خود بعضی مفسدین و آشوبطلب که همیشه طالب هرج و مرج بودند مانع از جریان امور در مجاری صحیحه بودند. عاقبت به جهت حفظ و آسایش این ملک که از طرف حضرت باری تعالی جل شأنه به کف کفایت ما تفویض شده است، و برای امنیت و رفاهیت قاطبه اهالی که به منزله فرزندان ما هستند، خواستیم مفسدین را دستگیر نموده و از نتایج وخیمه اعمال و حرکت ناشایست آنها جلوگیری نماییم. به مجرد اینکه در این امر اقدام نمودیم از طرف مجلس از آنها حمایت شده و جمع کثیری از اشرار و مفسدین مجلس را پناهگاه قرار داده و در مقابل قشون دولتی سنگرها بسته و به استعمال نارنجک و مواد ناریه اقدام نمودند. لهذا مجبور شدیم که از تاریخ امروز به مدت سه ماه مجلس شورای ملی را منفصل کرده و پس از این مدت وکلای متدین صحیح دولت و ملتپرست منتخب شده با مجلس سنا که موافق قانون اساسی است توأما مفتوح میشود. مقرر آنکه عبارت همین دستخط را به حکام ولایات مخابره نمایند که قاطبه اهالی از نیات حسنه ما در آسایش و رفاهیت عامه و جد و جهدی که در پیوسته در انتظام امور داریم مستظهر و امیدواریم باشند. ۲۴ جمادی الثانی ۱۳۲۶.
👍8
PRIW_Volume 4_Issue 8_Pages 9-25.pdf
353.8 KB
🔺همعقیده با یادداشت اخیر محسنحسام مظاهری، در یک دگرگونی ساختاری جای روحانیت معترض شیعی با روحانیت درباری و دولتی اهل سنت عوض شده است. در همین رابطه:
🔴مقاله انقلاب اسلامی و دگرگونی ساختاری روحانیت شیعه نوشته محمدحسین بادامچی؛ منتشرشده در فصلنامه سیاستپژوهی جهان اسلام؛ دی ۱۳۹۶
📝چکیده
عمده تحلیلگرانِ تاریخ ایران پیش از انقلاب اسلامی، روحانیت شیعه را بر خلاف روحانیت اهل سنت، نهادی «متحد جامعه مدنی» و نه «متحد دولت» تلقی کردهاند. درواقع، جز در مواردی اندک در دورههای معدودی از اواخر صفویه و اوایل قاجار که پیوند نزدیکی میان «نهاد دین» و «نهاد دولت و سلطنت» پدید میآید، در باقی موارد، چه به لحاظ نظری و چه به لحاظ عملی، روحانیت شیعه به عنوان مدافع جامعه مدنی شیعی و منتقد نهاد قدرت ظاهر میشود. این مقاله، بر پایه تلقی شهید مطهری از تمایز روحانیت شیعه و روحانیت سنّی میکوشد روایتی تاریخی از تغییر موقعیت ساختاری روحانیت شیعه از جانب جامعه مدنی به سوی حکومت، از دوره مشروطه تا سالهای پس از انقلاب ارائه دهد و با طرح تأثیر این دگرگونی ساختاری بنیادین بر الهیات سیاسی شیعی، نسبت به تحول آن در دهههای اخیر هشدار دهد.
🔴مقاله انقلاب اسلامی و دگرگونی ساختاری روحانیت شیعه نوشته محمدحسین بادامچی؛ منتشرشده در فصلنامه سیاستپژوهی جهان اسلام؛ دی ۱۳۹۶
📝چکیده
عمده تحلیلگرانِ تاریخ ایران پیش از انقلاب اسلامی، روحانیت شیعه را بر خلاف روحانیت اهل سنت، نهادی «متحد جامعه مدنی» و نه «متحد دولت» تلقی کردهاند. درواقع، جز در مواردی اندک در دورههای معدودی از اواخر صفویه و اوایل قاجار که پیوند نزدیکی میان «نهاد دین» و «نهاد دولت و سلطنت» پدید میآید، در باقی موارد، چه به لحاظ نظری و چه به لحاظ عملی، روحانیت شیعه به عنوان مدافع جامعه مدنی شیعی و منتقد نهاد قدرت ظاهر میشود. این مقاله، بر پایه تلقی شهید مطهری از تمایز روحانیت شیعه و روحانیت سنّی میکوشد روایتی تاریخی از تغییر موقعیت ساختاری روحانیت شیعه از جانب جامعه مدنی به سوی حکومت، از دوره مشروطه تا سالهای پس از انقلاب ارائه دهد و با طرح تأثیر این دگرگونی ساختاری بنیادین بر الهیات سیاسی شیعی، نسبت به تحول آن در دهههای اخیر هشدار دهد.
👍6👎4👏2
🔺درباره وطن
در ایران معاصر ما زمانی ملت را معادل دین میدانستند (همچون ملت ابراهیم و ملت موسی و ملت محمد) که مراد از آن اینست که ما فرقهای هستیم که هویتمان را از عقیده و تابعیت از رییس ملت میگیریم و بعدها این کلمه با مفهوم مشابه "امت" جایگزین شد. در معنای دوم متاثر از ناسیونالیسم اروپایی ملت را فرقهی جدیدی گرفتند که هویتش را از ملیت جغرافیایی و تابعیت از دولت مستقر در ممالک محروسه میگیرد.
در استعارهی مشترک این هردو، ایرانی زن است و دین و دولت پدر و همه دعوای سیاسی ایران بر سر تصاحب و ولایت بر ناموس یا مام وطن.
در همه این منازعات، ایران به مثابه یک ذات استعلایی هرگز معادل "ایرانی" نبود و ناموس زنانهی زندهگی هرگز به سخن نیامده بود. ایران تازهی "شهروند ایرانی"، تازه از جنبش ژینا متولد شده است.
در ایران معاصر ما زمانی ملت را معادل دین میدانستند (همچون ملت ابراهیم و ملت موسی و ملت محمد) که مراد از آن اینست که ما فرقهای هستیم که هویتمان را از عقیده و تابعیت از رییس ملت میگیریم و بعدها این کلمه با مفهوم مشابه "امت" جایگزین شد. در معنای دوم متاثر از ناسیونالیسم اروپایی ملت را فرقهی جدیدی گرفتند که هویتش را از ملیت جغرافیایی و تابعیت از دولت مستقر در ممالک محروسه میگیرد.
در استعارهی مشترک این هردو، ایرانی زن است و دین و دولت پدر و همه دعوای سیاسی ایران بر سر تصاحب و ولایت بر ناموس یا مام وطن.
در همه این منازعات، ایران به مثابه یک ذات استعلایی هرگز معادل "ایرانی" نبود و ناموس زنانهی زندهگی هرگز به سخن نیامده بود. ایران تازهی "شهروند ایرانی"، تازه از جنبش ژینا متولد شده است.
❤27👎14👍10👏1
ارائهی_پروژه_اردوی_ورودیهای_شریف.pdf
1 MB
🔺در برخی کانالهای دانشجویان دانشگاه شریف دیدم که امسال هم مناقشات زیادی درباره تداوم تسلط گروهها و تشکلهای مذهبی بر اردوی ورودیهای دانشگاه شریف وجود داشته. در همین راستا زمستان ۱۳۹۸ به سفارش معاون فرهنگی وقت دانشگاه شریف پروژهی تحلیل و ارزیابی آثار اجتماعی و فرهنگی اردوی ورودیهای دانشگاه شریف به اندیشکده مهاجر تحت مدیریت من محول شد. این فایل ارائه آن پژوهش در جلسه هیئت رییسه دانشگاه در خرداد ۱۳۹۹ است.
🔺آنچه این روزها در دانشگاه شریف در حال وقوع است ماحصل دو دهه سیاست انحصار و دوقطبیسازی مذهبی است که در این پژوهش به آن اشاره شده. در این ارائه این فرضیهی مهم در تحلیل این پروژه مطرح گردید:
📝 در سالهای اخیر اکوسیستم اقتصادی-سیاسی-حوزوی خاصی حول دانشگاه شریف شکل گرفته که برایشان مدیریت و هدایت جریان نیروی انسانی دانشگاه اهمیت استراتژیکی دارد. به نظر میرسد با انحراف از اهداف و آرمانهای فرهنگی و انقلابی و ملی و به نام نهادهای مقدسی مانند بسیج و هیئت، اردوی ورودیها به عنوان درگاهی برای بهرهبرداری از جریان نیروی انسانی نخبه شریف به نفع شبکه خاصی از شرکتها و جناح قدرت خاص، مورد استفاده قرار گرفته است.
🔺آنچه این روزها در دانشگاه شریف در حال وقوع است ماحصل دو دهه سیاست انحصار و دوقطبیسازی مذهبی است که در این پژوهش به آن اشاره شده. در این ارائه این فرضیهی مهم در تحلیل این پروژه مطرح گردید:
📝 در سالهای اخیر اکوسیستم اقتصادی-سیاسی-حوزوی خاصی حول دانشگاه شریف شکل گرفته که برایشان مدیریت و هدایت جریان نیروی انسانی دانشگاه اهمیت استراتژیکی دارد. به نظر میرسد با انحراف از اهداف و آرمانهای فرهنگی و انقلابی و ملی و به نام نهادهای مقدسی مانند بسیج و هیئت، اردوی ورودیها به عنوان درگاهی برای بهرهبرداری از جریان نیروی انسانی نخبه شریف به نفع شبکه خاصی از شرکتها و جناح قدرت خاص، مورد استفاده قرار گرفته است.
👍9👎3😢1
Audio
🔺در جلسهای در بنیاد ملی نخبگان از من درباره وضعیت نخبگان در کشور که بحرانی به نظر میرسد نظرخواهی شد. این چند کلمه را در چند دقیقه بیان کردم.
👍3🔥1😢1
جمهورى سوم
🔺در جلسهای در بنیاد ملی نخبگان از من درباره وضعیت نخبگان در کشور که بحرانی به نظر میرسد نظرخواهی شد. این چند کلمه را در چند دقیقه بیان کردم.
مبتذل کدام است: اختلاط یا تفکیک جنسیتی؟
🔴امروز در همین جلسه روحانیای را دیدم که قبلا هم سمتی در نهاد رهبری شریف داشت. میگفت دانشگاه شریف دیگر اعتباری بعنوان دانشگاه نخبگان ندارد، کسی که درخواست مبتذل اختلاط سلف دارد نخبه نیست و حدیثی خواند که علم و شهوت به هم آمیخته نمیشوند.
🔴این تعابیر را در مبتذل شمردن خواستهی در هم شکستن تفکیک جنسیتی نه فقط از روحانیون بلکه از کسان بسیاری که کبادهی سیاست و فرهیختگی میکشند زیاد شنیدهام، اما نکته اساسی که در اینگونه تعابیر بسیار آزاردهنده است شدت مردسالاری و زنستیزی نهفته در آنست که از فرط غلظت بدیهی و مقدس مینماید.
🔴 همه این افراد مساله را از منظری مردانه نگاه میکنند و البته کم نیستند زنانی در جامعه ما که چنان بار آمدهاند که آنها هم هر پدیدهای را از مبدا مختصات مردان مینگرند؛ مثل آن مادر مذهبی که گشت ارشادوار هر روز صبح، بالا تا پایین دخترش را با هیزی تمام ورانداز میکند تا کوچکترین بروزی از زنانگی را که مستعد تحریک مرد مسلمان رسمی است، گوشزد کند. در این منظر مردانه بخش زنانهی پشت پرده، به مثابهی حرم یا بهتر بگوییم حرمسرایی جنسی تلقی میشود و بر این اساس است که درخواست برداشتن پرده به مثابه دسترسی یافتن مردان متجاوز به قلمروی جدیدی از ابژههای جنسی تفسیر میشود. اینکه روحانی مورد نظر بلافاصله حدیث عدم اختلاط علم به شهوت را میخواند از همین روست که زن به ما هو زن شهوت تلقی میشود و مرد به ما هو مرد علم، و شهوت اجازه ورود به ساحت علم ندارد مگر محجوب و سرکوب شده طوریکه شبیه مرد شود.
🔴این در حالیست که از منظر زنان ماجرا به کل متفاوت است. تفکیک فضا به زنانه و مردانه افقی نیست بلکه عمودی است، مرکز در طرف مردانه است و بخش زنانه پیرامونی زاید است که جنس دوم و حاشیهای بودن او را نهادینه میکند. مخالفت با پردهی تفکیک جنسیتی درخواست برچیدن حرم/حرمسرا و درخواست نظر با کرامت به دختر به عنوان شهروندی بسان دیگر پسران است. از همین روست که بارها گفته و نوشتهام که جنبش اخیر ژینا جنبش زنانهی عفاف در برابر گفتمان و ساختار پدرسالار حجاب است.
🔴امروز در همین جلسه روحانیای را دیدم که قبلا هم سمتی در نهاد رهبری شریف داشت. میگفت دانشگاه شریف دیگر اعتباری بعنوان دانشگاه نخبگان ندارد، کسی که درخواست مبتذل اختلاط سلف دارد نخبه نیست و حدیثی خواند که علم و شهوت به هم آمیخته نمیشوند.
🔴این تعابیر را در مبتذل شمردن خواستهی در هم شکستن تفکیک جنسیتی نه فقط از روحانیون بلکه از کسان بسیاری که کبادهی سیاست و فرهیختگی میکشند زیاد شنیدهام، اما نکته اساسی که در اینگونه تعابیر بسیار آزاردهنده است شدت مردسالاری و زنستیزی نهفته در آنست که از فرط غلظت بدیهی و مقدس مینماید.
🔴 همه این افراد مساله را از منظری مردانه نگاه میکنند و البته کم نیستند زنانی در جامعه ما که چنان بار آمدهاند که آنها هم هر پدیدهای را از مبدا مختصات مردان مینگرند؛ مثل آن مادر مذهبی که گشت ارشادوار هر روز صبح، بالا تا پایین دخترش را با هیزی تمام ورانداز میکند تا کوچکترین بروزی از زنانگی را که مستعد تحریک مرد مسلمان رسمی است، گوشزد کند. در این منظر مردانه بخش زنانهی پشت پرده، به مثابهی حرم یا بهتر بگوییم حرمسرایی جنسی تلقی میشود و بر این اساس است که درخواست برداشتن پرده به مثابه دسترسی یافتن مردان متجاوز به قلمروی جدیدی از ابژههای جنسی تفسیر میشود. اینکه روحانی مورد نظر بلافاصله حدیث عدم اختلاط علم به شهوت را میخواند از همین روست که زن به ما هو زن شهوت تلقی میشود و مرد به ما هو مرد علم، و شهوت اجازه ورود به ساحت علم ندارد مگر محجوب و سرکوب شده طوریکه شبیه مرد شود.
🔴این در حالیست که از منظر زنان ماجرا به کل متفاوت است. تفکیک فضا به زنانه و مردانه افقی نیست بلکه عمودی است، مرکز در طرف مردانه است و بخش زنانه پیرامونی زاید است که جنس دوم و حاشیهای بودن او را نهادینه میکند. مخالفت با پردهی تفکیک جنسیتی درخواست برچیدن حرم/حرمسرا و درخواست نظر با کرامت به دختر به عنوان شهروندی بسان دیگر پسران است. از همین روست که بارها گفته و نوشتهام که جنبش اخیر ژینا جنبش زنانهی عفاف در برابر گفتمان و ساختار پدرسالار حجاب است.
👍49👎10❤3👏2🔥1🥰1🤨1
طبقه در حال انقراض اساتید دانشگاه
🔴تنها روحانیون نیستند که در ساختار دولت اسلامی در حال انقراضند، دانشگاهیان هم فاصله چندانی با وضعیت آنان ندارند. از همان آغاز انقلاب در ترکیبی از سکوت و سازش و مهار و سرکوب، روند تضعیف استقلال نهادی حوزه و ادغام آن در دولت مرکزی آغاز شد. دولت که با نظریه ولایت مطلقه فقیه و به مدد دادگاه ویژه روحانیت به نحو مزورانهای پشت روحانیت پنهان شد، برخوردی گزینشی با فقه و اسلام را آغاز کرد و روحانیت را در منگنهای گذاشت میان فشار از پایین جامعهای که دین را مقصر درجه اول نابسامانیها و استبدادها و تبعیضها میبیند و به سوی الحاد سوق مییابد و فشار از بالای حاکمیتی که هرگونه بازنگری در دین و حوزههای علمیه را مانع میشود و نهاد دین را به یکی از محورهای اصلی تکنیک قدرت و آپاراتوس دولت فروکاسته است. نتیجه آنکه از آن همه حشمت روحانیت صدر انقلاب چیزی جز چند معاون عقیدتی-سیاسی مجیزگو باقی نمانده است.
🔴دانشگاهیان هم وضع بهتری ندارند. سکوت تقریبا فراگیر اساتید دانشگاه (جز برخی اساتید باشرف دانشگاه شریف) در حوادث اخیر نشان از آن داد که پروژه اسلامیسازی دانشگاهها به میزان زیادی با موفقیت همراه بوده. اساتید دانشگاه بویژه در رشتههای علوم انسانی به یکی از دونپایهترین و بیاعتبارترین و به لحاظ اداری و اقتصادی آسیبپذیرترین و مستضعفترین اقشار کارمندان دولت فروکاسته شدهاند با حقوقی کمتر از چهارصد دلار در شرایطی که حتی امکان بقای یک روز خارج از سایه دولت را ندارند. در شرایطی که مسئولیت اجتماعی اساتید از منظر حاکمیت تهدید امنیت ملی محسوب میشود استاد دانشگاه در چاه ویل تدریسها و مقالههای بیخاصیت برای حفظ موقعیت کارمندی متزلزل خود دست و پا میزند. مدرک دانشگاهی بیاعتبار شده و مهارتآموزی در دورههای خصوصی و یادگیری مطمئنتر مجازی بساط کلاسهای درس دانشگاهی را کساد کرده. سیاست و اقتصاد و فرهنگ به ترتیب در جلسات و شرکتها و رسانههایی شکل میگیرد که ذرهای به دانش و پژوهش احساس نیازی ندارند. در شرایطی که نه دولت مشتری استاد دانشگاه است و نه بخش خصوصی و نه توده مردم و قشر مستضعف دانشگاهی نای آنرا هم ندارد که حتی آخ بگوید، آیا گزافه است که از انقراض قریبالوقوع یا حتی شاید محققشدهی این طبقه هم سخن بگوییم؟
🔴تنها روحانیون نیستند که در ساختار دولت اسلامی در حال انقراضند، دانشگاهیان هم فاصله چندانی با وضعیت آنان ندارند. از همان آغاز انقلاب در ترکیبی از سکوت و سازش و مهار و سرکوب، روند تضعیف استقلال نهادی حوزه و ادغام آن در دولت مرکزی آغاز شد. دولت که با نظریه ولایت مطلقه فقیه و به مدد دادگاه ویژه روحانیت به نحو مزورانهای پشت روحانیت پنهان شد، برخوردی گزینشی با فقه و اسلام را آغاز کرد و روحانیت را در منگنهای گذاشت میان فشار از پایین جامعهای که دین را مقصر درجه اول نابسامانیها و استبدادها و تبعیضها میبیند و به سوی الحاد سوق مییابد و فشار از بالای حاکمیتی که هرگونه بازنگری در دین و حوزههای علمیه را مانع میشود و نهاد دین را به یکی از محورهای اصلی تکنیک قدرت و آپاراتوس دولت فروکاسته است. نتیجه آنکه از آن همه حشمت روحانیت صدر انقلاب چیزی جز چند معاون عقیدتی-سیاسی مجیزگو باقی نمانده است.
🔴دانشگاهیان هم وضع بهتری ندارند. سکوت تقریبا فراگیر اساتید دانشگاه (جز برخی اساتید باشرف دانشگاه شریف) در حوادث اخیر نشان از آن داد که پروژه اسلامیسازی دانشگاهها به میزان زیادی با موفقیت همراه بوده. اساتید دانشگاه بویژه در رشتههای علوم انسانی به یکی از دونپایهترین و بیاعتبارترین و به لحاظ اداری و اقتصادی آسیبپذیرترین و مستضعفترین اقشار کارمندان دولت فروکاسته شدهاند با حقوقی کمتر از چهارصد دلار در شرایطی که حتی امکان بقای یک روز خارج از سایه دولت را ندارند. در شرایطی که مسئولیت اجتماعی اساتید از منظر حاکمیت تهدید امنیت ملی محسوب میشود استاد دانشگاه در چاه ویل تدریسها و مقالههای بیخاصیت برای حفظ موقعیت کارمندی متزلزل خود دست و پا میزند. مدرک دانشگاهی بیاعتبار شده و مهارتآموزی در دورههای خصوصی و یادگیری مطمئنتر مجازی بساط کلاسهای درس دانشگاهی را کساد کرده. سیاست و اقتصاد و فرهنگ به ترتیب در جلسات و شرکتها و رسانههایی شکل میگیرد که ذرهای به دانش و پژوهش احساس نیازی ندارند. در شرایطی که نه دولت مشتری استاد دانشگاه است و نه بخش خصوصی و نه توده مردم و قشر مستضعف دانشگاهی نای آنرا هم ندارد که حتی آخ بگوید، آیا گزافه است که از انقراض قریبالوقوع یا حتی شاید محققشدهی این طبقه هم سخن بگوییم؟
👍50❤2👎1