Medication Team – Telegram
Medication Team
1.71K subscribers
327 photos
20 videos
8 files
220 links
🔰 Medi💥cation انجمن

(CBL سابق)
آموزش پزشکی و علوم انسانی پزشکی

زیر نظر مرکز پژوهش‌های دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی تهران

Instagram: @MEDICATIONTEAM
Download Telegram
🔔 معاونت آموزشی مرکز پژوهش‌های علمی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار می‌کند:

🔰 مدرسه جامع بهاره آموزش پژوهش

🔸 به صورت آنلاین در بستر اسکای‌روم

🔹همراه با ارائه گواهی معتبر از طرف مرکز پژوهش‌های دانشگاه علوم پزشکی تهران

🗓️ زمان برگزاری مدرسه:
👈 ۲۵ فروردین لغایت ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

سوالات پرتکرار ۱
سوالات پرتکرار ۲

🌐 برای ثبت‌نام از طریق لینک زیر اقدام فرمایید:
👉 survey.porsline.ir/s/hSOdsX9v

📣 اسامی مدرسین، تاریخ و ساعت برگزاری کارگاه‌ها را در پوسترهای فوق👆 قابل مشاهده است.
🆔 @SSRC_News
Forwarded from بقچه راه
🎙 پادکست بقچه‌ی‌ راه با صدای بقچه | شنوتو

🔻 روایت داستان المپیاد - حیطه مدیریت نظام سلامت
اپیزود دوم🩵

🔸 مهمان: دکتر صبا میریان | مدال برنز المپیاد مدیریت دوره ۱۵‌ام

🔸 میزبان:‌‌ دکتر سهند هدایتی| مدال طلای آموزش پزشکی دوره ۱۵ام

در این اپیزود با "صبا میریان"، مدال آور المپیاد حیطه‌ی مدیریت، به گفت و گو درباره‌ی اتفاقات و داستان مسیر المپیاد و حواشی آن نشستیم.

📍با همکاری مرکز رشد و مرکز المپیاد دانشگاه علوم پزشکی آزاد تهران

🎶 در شنوتو پای روایات بقچه بنشینید.

https://shenoto.com/channel/podcast/Bogcheh



_ _ _

@boghcheyerah
Instagram
Audio
🎙 پادکست بقچه‌ی‌ راه با صدای بقچه | شنوتو

🔻 روایت داستان المپیاد - حیطه مدیریت نظام سلامت
اپـــــیــــزود دوم🩵

🔸 مهمان: دکتر صبا میریان| مدال برنز المپیاد مدیریت دوره ۱۵‌ام

🔸 میزبان:‌‌ دکتر سهند هدایتی| مدال طلای آموزش پزشکی دوره ۱۵ام

در این اپیزود با "صبا میریان"، مدال آور المپیاد حیطه‌ی مدیریت، به گفت و گو درباره‌ی اتفاقات و داستان مسیر المپیاد و حواشی آن نشستیم.

📍با همکاری مرکز رشد و مرکز المپیاد دانشگاه علوم پزشکی آزاد تهران

🎶 در شنوتو پای روایات بقچه بنشینید.
_ _ _
@boghcheyerah
Instagram
Forwarded from Medinotes
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - قسمت چهارم

روزبه‌نامه (٢)
نویسنده: #پوریا_بحیرایی
پزشکی ورودی ٩۶ دانشگاه علوم پزشکی تهران

پیش نوشت: نوشته پیش‌رو در واقع حاصل چند یادداشت پراکنده از مواجهات روزمره نگارنده است.
اسامی و جزییات روایات به شیوه‌ای تغییر یافته که هویت افراد قابل شناسایی نباشد.
همچنین عمیقا تلاش شده تا نقل روایات عاری از قضاوت فردی و با در نظر گرفتن اهداف آموزشی صورت گیرد.

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_چهارم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - روزبه‌نامه (٢)

سوم:

+ مریم قبل از اینکه بگیرمش زن بود، یعنی دوست پسرش تو چهارده‌سالگی "زنش کرده بود". منم اگه هی میگم زن منه واسه دلخوشی خودمه.

مادرم می‌گفت "این‌همه دختر ریخته"، چرا باید بری با یکی که قبلاً "دست خورده"،”هرجایی شده" ولی چندماه پام رو کرده بودم تو یه کفش که الاو‌بلا مریم رو میخوام.

این جمله‌ها از دهن یه آدم با ظاهر نفرت‌انگیز بیرون نمی‌اومد، اتفاقا داشت اینا رو برای دفاع از خودش می‌گفت تا بفهمونه چقدر زنش رو دوست داره و به‌خاطرش جلوی زخم‌زبون خونواده وایساده. همینقدر که این اعتقادات و واژه‌ها واسه من شنونده عجیبه، بیانش واسه گوینده بی‌مکث و عادی بود، انگار که همیشه همین بوده و غیر از این هم نیست.

همیشه واسه من بیمارستان‌ تابلویی از فرهنگ شهری بوده که روزمره تو سوشال مدیا دیده نمیشه،مرور کلیشه‌هایی که به‌واسطه زندگی تو کامیونیتی‌های دانشگاهی یادت می‌ره هنوز تو تاروپود جامعه به زیست خودشون ادامه میدن و قربانی میگیرن.

تو بیمارستان روان که خواه یا ناخواه فرصت بیشتری برای شنیدن روایت جنبههای مختلف زندگی افراد فراهم میشه، به کرات میشه این مدل مفاهیم رو لمس کرد.



چهارم:

طبق روتین همه مراجعین اورژانس، معاینه‌های نورولوژی و اعصاب کرانیال رو دونه‌دونه انجام میدیم تا برسیم به معاینه عصب فیشیال.
این تیکه قسمت مورد علاقه منه،
نقطه‌عطفِ لیستِ معاینه‌های درهم؛

+میشه لبخند بزنید، طوری که دندون‌ها مشخص بشه؟

تعلل و بهونه‌هایی که کم‌کم گل می‌کنن:

-امم دندونای جلوییم به خاطر تشنج شکسته

-دکتر به خدا خیلی زشت می‌خندم، بیخیال ما شو

-من چند ساله که دندون ندارم پسرم

-آخه هول هولکی اومدیم اورژانس، مسواک نزدم

(خیلی از آدما همون قدر از نشون‌دادن دهنشون خجالت میکشن که از نشون دادن اندامای خصوصی، امتحان کنید)

در نهایت که بهونه رفع میشه و معاینه اجرا، شاید اثر تصویر این خنده ساختگی، شاید شجاعت نمایشِ خود بعد از شرم اولیه و احتمالا هم ترکیبی از هردو فضا رو عوض می‌کنه.

کم رایج نیست که بیمار آژیته و مضطرب چند دقیقه پیش، تا اتمام مصاحبه این لبخند رو با خودش حمل کنه.
روتیشن روانپزشکی به اندازه جذابیتش ترسناکه.
وقتی دیوار حائل زمخت ساخته شده از انبار آزمایشات و تصویربرداریهای مختلف شکسته میشه،
خلع سلاح شده از روپوش سفید و زره پزشکی،تنها چیزی که برات باقی می‌مونه مواجهه عریان انسان با انسانه
و این اصلا اتفاق آسونی نیست.

#پوریا_بحیرایی
پزشکی ورودی ٩۶ دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_چهارم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - قسمت پنجم

عینک
نویسنده: #زهرا_محرمیان_معلم
پزشکی ورودی ٩۶ دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_پنجم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - عینک

ماه اول اینترنی ماه عجیبی‌ست. هیچ فرقی با یک استاجر نداری ولی از تو انتظار دارند کارهایی را انجام دهی که تا به حال نکردی و پاسخ سوال هایی را بدانی که نخواندی. وارد بخش چشم که شدیم، رزیدنت سال یک ما را صدا کرد و گفت " من دکتر حمیدیم، مسئول شما. پشت باجه یک بشینین و مریض ببینین که استاد خیلی حساسن!"
به دو اینترن همراهم نگاه کردم و هر سه با لبخندی بر لب، به هم خیره شدیم. بخش چشم استاجری مان در دوران کووید بود و دو هفته تمام آف بودیم. دریغ از یک بار مریض دیدن و کار با اسلیت لمپ.
مثل چند انسان اولیه که گوشی دستشان داده اند به اسلیت لمپ نگاه کردیم. بالا پایینش کردیم. به لنزش دست زدیم. می‌دانستیم باید روشنش کنیم ولی هر پیچی را که چرخاندیم چیزی روشن نشد. بیماران ما سه نفر را نگاه می کردند که هر کدام افتاده بودیم به جان یک قسمت از دستگاه و با فشار دادن یک دکمه کل اسلیت لمپ بالا پایین می‌شد ولی روشن نه!
چند روز طول کشید تا عادت کنیم به نشستن پشت اسلیت لمپ و روشن کردنش و معاینه. کم کم داریم روی روال می افتیم. پلیسه در می آوریم و فکر می کنیم کسی شده ایم. وقتی یک عفونت چشم می‌بینیم با اعتماد به نفس حرف های رزیدنت ها را تکرار می کنیم و پزشک بودن را تمرین می کنیم.
اول صبح است و هفته دوم. یک مادر و پسر آمده اند اورژانس. پسر وضع بینایی خوبی ندارد. یکی از اینترن ها شروع می کند به معاینه کردن و شرح حال گرفتن از پسر. کارش که تمام می‌شود میبینم مادر هم نوبت دارد.

- بیا مادر جان من میبینمت
+ دستت درد نکنه خانم دکتر
- بفرمایید. مشکل چیه مادر؟
+ من خوب نیبینم. تاره. گوشی که میگیرم دستم چشمام خطا ره نمیبینه
- چند وقته این مشکل براتون به وجود اومده؟
+ خیلی وقته! یه سالی هست
- اگه یه سالی هست چرا اومدین اورژانس؟
+ پسرمه آوردم برا چشمش، گفتم چشمای منم بیینین.
- عینک میزنی مادر؟
+ ها، دارم
- عینک میزنی چطوری؟ موبایل رو میتونی ببینی؟
+ ها ها، خطا ره عالی بیینوم. هیچ مشکل نی.

در آن لحظه کلی حرف هجوم آورد به ذهنم که داشتم فکر می کردم کدام را بگویم. از کی شاکی باشم؟ از این مادر که نوبت گرفته بود تا در اورژانس شماره چشم و عینک برایش تجویز شود؟ از تریاژ که بدون هیچ گرفتن شرح حال و حساب و کتابی هر کسی را می فرستند اورژانس؟ از خودم که کاره ای نیستم؟ بیشتر خنده ام گرفته بود از این همه پارادوکس و هرج و مرج. اینجا یک بیمارستان تخصصی چشم است ولی اورژانسش پر است از بیماران غیر اورژانس.

- خب مادر عینک بزن همیشه. برو به سلامت.

#زهرا_محرمیان_معلم
پزشکی ورودی ٩۶ دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_پنجم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
⚡️بزرگ ترین گردهمایی دانشجویی واحد پزشکی: اولین دوره رویداد ماد
حل مشکلات از طریق پژوهش (برگزار شده توسط واحد پزشکی و زیر نظر معاونت پژوهشی دانشجویی)

این رویداد در دو بخش برگزار میشه:
💥بخش پروپوزال نویسی و بخش سخنرانی کوتاه
در هر بخش مشکلات دانشگاه مطرح میشه و براشون راه حل ارائه میشه

📝اساتید برجسته دانشگاه هم به عنوان داور، سخنرانی و پروپوزال‌ها رو بررسی میکنن
و به هر کدام از سه پروپوزال برگزیده، سه میلیون و به پنج سخنرانی برگزیده، هم دو میلیون جایزه اهدا میشه
در بخش سخنرانی راه‌حل‌ها ارائه شده و دغدغه دانشجویان در حضور مسئولین مطرح میشن
علاوه بر این، تمام پروپوزال های برگزیده در سامانه پژوهشیار ثبت میشن
🔐و در انتها هم ایده شما و پروژه انجام شده به مقاله تبدیل میشه

جهت تسهیل برگزاری، مشکلات در حیطه‌های تغذیه، سلامت روان، آموزشی، اجتماعی، رفاه، ایمنی و فضای فیزیکی، ورزش و فرهنگی تقسیم‌بندی شده‌اند.

اطلاعات بیشتر بخش سخنرانی
اطلاعات بیشتر بخش پروپوزال

❗️مهلت ارسال پروپوزال‌ها و مهلت ثبت نام برای بخش سخنرانی: ۱۵ اردیبهشت
📌ثبت نام: https://survey.porsline.ir/s/EPbI6YD
🆔 @SSRC_med
🆔 @SSRC_News
Forwarded from Medinotes
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - قسمت ششم

دکترِ دکتر تر
نویسنده: #زهرا_محرمیان_معلم
پزشکی ورودی ٩۶ دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_ششم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - دکتر دکتر تر

وارد بخش Ent که شدیم همان ساعت اول شوکه مان کرد.
بیمارستان ما یک مرکز ریفرال است. یعنی هر بیمار با مشکل Ent که در کشور راه حلش را ندانند یا بدانند و امکانات نداشته باشند روانه اینجا می شود. حالا می‌خواهد از اندیشه و کرج باشد یا یاسوج و خوزستان.
اورژانس اینجا سه تا کابین دارد که محل بیمار دیدن اینترن هاست. کنارش هم چند تا تخت برای انجام پروسیجر (اقدامات) درمانی اولیه. یک میز هم رو به روی همه این هاست که رزیدنت آنجا می‌نشیند و بیمار ها را ویزیت می کند.
روز اول که آمدیم رزیدنت ما را صدا کرد. گفت: " خب بچه ها بیماری های رایج رو که میدونین چطوری منیج کنین... امروز سرمون خیلی شلوغه پس تا ٣-۴ بعد از ظهر خودتون بیمارا رو منیج کنین و سمت ما نیاین اصلا!"
خب قاعدتا یک اینترن که روز اول Ent را میگذراند هیچی بارش نیست که تازه بخواهد بیمار هم منیج کند! من هم که کلا آدم سختگیری روی خودم هستم و باید حتما مطمئن شوم که کاری که انجام می‌دهم برای بیمار درست باشد. می توانید تصور کنید چه استرسی وجودم را گرفته بود؟
با تردید در یکی از کابین ها نشستم. یک هدلایت (برای انداختن نور داخل گوش و بینی) ، چند اسپکولوم برای دیدن داخل گوش و بینی و یه بسته آبسلانگ (برای دیدن ته حلق) . بر دیوار رو به رویم هم چند برگه زده شده بود که روی هر کدام، نسخه های بیماری های مختلف نوشته شده بود: نسخه اوتیت اکسترن (عفونت گوش خارجی)، نسخه سرگیجه، نسخه اپیستاکسی (خونریزی از بینی) و...
این اولین تجربه تنها بیمار دیدن من بود و برای خودم احساس داشتن یک مطب اختصاصی داشتم! یواشکی فایل بیماری های رایج Ent که در گروه فرستاده بودند باز کردم و منتظر اولین بیمار شدم.
بعد از سه ساعت دیدم همچنان دارم بیمار میبینم و بلافاصله بدون فوت وقت بیمار بعدی از راه می رسد! بخش ترسناک ماجرا برخوردن به بیماران پیچیده بود که یا اصلا نمی‌دانستم مشکلش چیست و یا درمان های معمول به او جواب نداده بود. با ترس پیش رزیدنت می رفتم و او هم با چشم غره میگفت :" یه چیزی بده بره!" یا "دوباره اودیومتری بنویس"
- آخه خانم دکتر همین دیروز شنوایی سنجی انجام داده
+دارم میبینم کور که نیستم! وقتی یه بار بهت میگم دوباره اودیومتری انجام بده ینی دوباره انجام بده!
و من را با بیماری تنها می‌گذاشت که مجبور بودم برایش یک توضیحی سر هم کنم تا قبول کند باز دارو ها را استفاده کند یا شنوایی سنجی انجام دهد و این کار برای من از هر کاری سخت تر بود. اگر هم که از راه دور آمده بود واویلا!
تقریبا ساعت های 8 شب بود. بیمار آقایی بود که گوشش درد می کرد و با معاینه متوجه شدم گوشش عفونت دارد. همین که داشتم سابقه بیماری هایش را می پرسیدم، گفت:
-خانم دکتر من هیچ وقت مریض نشدم. ولی خدا به همه مرگ راحت بده پدر مادرم هر دوتاشون زود مردن. همش بیمارستان بودم از بچگی
+خدا بیامرزتشون. چرا فوت کردن؟
-هر دوتاشون از سرطان روده مردن.
+چند سالشون بود؟! فامیل بودن؟!
-فامیلم که نه فامیل دور... یکی شون 50 یکی شون 55.
تمام سندروم های پولیپوز روده در ذهنم می آمد و فکر می کردم چطور به او که اتباع بود بگویم باید حتما خودش و خواهر برادر هایش را ببرد کولونوسکوپی تا بررسی شوند.
+باید حتما برید متخصص گوارش بررسی تون کنه
-عمر که دست خداست خانم دکتر
+ بله ولی باید حتما برید
رزیدنت محترم که من را می‌دید دوباره اخمی کرد و به من گفت : "خانم دکتر کلی بیمار هست این قد معطل نکن!"
نمی‌دانم شاید رزیدنت هم تقصیری ندارد. فوج زیاد بیماران و ساعت کاری طولانی باعث می‌شود اولویتت سریع تر حل کردن شکایت اصلی بیمار باشد تا بررسی عمومی و غربالگری بیماری ها.
از این که بگذریم رفتار بعضی از اینترن ها هم خیلی جالب است. مخصوصا سال بالاتر ها که حالت پترنالیستیکشان (پدر سالارانه) با بیمار به وضوح بیشتر دیده می شود. اخم می کنند. سریع سریع شرح حال می‌گیرند و با یک سوال بیمار داد می زنند که "گوش کن همینی که من گفتم یه بار میگم نه بیشتر! باید این کارو بکنی حرف اضافه هم نباشه!" جالبیش اینجاست که خیلی از بیماران هم به حرفشان بیشتر از حرف من گوش می کنند و آنها را دکتر آدم حسابی تری میدانند. در جواب می گویند "چشم آقای دکتر هر چی شما بفرمایید" و در جواب توضیحات من می گویند:
- ممنون، ببخشید دکتر اینجا نیست ویزیت کنه بیمار مارو؟!
+ پس من چی ام دکترم دیگه.
- آره ولی یه دکترِ "دکتر تر". ببخشیدا البته.
حالا باز هم ما نفهمیدیم بیماران دکتر با حوصله دوست دارند یا مستبد و ترسناک. ولی این سفر یک و نیم ساله تازه شروع شده و من تمام تلاشم را می کنم که در پایان این مسیر یک دکترِ "دکتر تر" شوم.

#زهرا_محرمیان_معلم
پزشکی ورودی ٩۶ دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_ششم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
🔔 معاونت آموزشی مرکز پژوهش‌های علمی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار می‌کند:

🔰 مجموعه کارگاه‌های توانمندسازی دانشجویان علوم پزشکی برای شرکت در کنگره‌ها

🔺ویژه تمام دانشجویان علوم پزشکی سراسر کشور

🏷 با محوریت بیست و پنجمین کنگره ملی و یازدهمین کنگره بین‌المللی سالیانه دانشجویان علوم پزشکی کشور (کنگره ارومیه)

🔸 به صورت آنلاین در بستر اسکای‌روم

🔹همراه با ارائه گواهی معتبر از طرف مرکز پژوهش‌های دانشگاه علوم پزشکی تهران و ضبط کامل جلسات

🗓️ زمان برگزاری کارگاه ها:
👈 ۶ اردیبهشت لغایت ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

🔺سوالات پرتکرار(قسمت اول)
🔺سوالات پرتکرار(قسمت دوم)

💵 با تخفیف ویژه برای دانشجویان علوم پزشکی تهران!

🌐 برای ثبت‌نام از طریق لینک زیر اقدام فرمایید:
👉  survey.porsline.ir/s/AO1BoUHF

📣 اسامی مدرسین، تاریخ و ساعت برگزاری کارگاه‌ها در پوسترهای فوق قابل مشاهده اند.
🆔 @SSRC_News
Forwarded from Medinotes
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - قسمت هفتم

فقط یکم بهتر با‌ش!
نویسنده: #آزاده_انگورج_تقوی
پزشکی ورودی ٩٧ دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_هفتم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - فقط یکم بهتر باش!

استاد نورولوژی اطفال امروز حرف جالبی زد، گفت یه سری از این بچه‌ها که میبینین با توجه به بیماری شون هیچ وقت کامل خوب نمیشن و نمیتونن مثل همسن هاشون باشن ولی همین که شما بتونین کوچک ترین پیشرفتی رو توشون به وجود بیارین برای اون خانواده یه دنیاست و کلی رو کیفیت زندگی شون تاثیر میذاره

این حرفش رو به معنای واقعی تو نگاه‌های مادر و پدر این بچه‌ها دیدم، نگاه هایی پر از استرس و امید، وقتی که اشک تو چشماشون حلقه میزد و با شوق میگفتن خانم دکتر، کم کم خودش مبل رو میگیره و می ایسته، میگه مامان، میگه بابا :)

این قضیه خیلی ذهنیتم رو نسبت به این مدل بیماری ها تغییر داد، قبلنا فکر میکردم چون کامل درمان نمیشن واقعا طبابت کردن تو این حوزه حس satisfaction نداره چون بیمارت خوب نمیشه، اما حالا میبینم خیلی اوقات لازم نیس همه چیز کامل باشه، کافیه بهتر بشه و پیشرفت کنه، کافیه حتی بیمارت صرفا درد کمتری بکشه، همین.

#آزاده_انگورج_تقوی
پزشکی ورودی ٩٧ دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_هفتم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from بقچه راه
🎬 همنـشـیـنـیِ سـیـنــــمـاییِ بــُقـچـه

🎞 اکران مستند "کاپیتان من" با حضور کارگردان فیلم جناب آقای سیاوش صفاریان‌پور و پنل اساتید.

زمان:
سه شنبه، ۴ اردیبهشت ماه، ساعت ۱۴:۳۰


📍مکان:
سالن شهید احدی، دانشگاه علوم‌پزشکی آزاد تهران(زرگنده)

مشتاق دیدار🍿



-ما چرا عاشق میشیم؟
-واقعیت اصلا یعنی چی؟
-مغز به چی شبیهه؟

[کاپیتان من]


🧷 فرم شرکت:
بقچه شما رو به قصه این کاپیتان دعوت میکنه!

برای حضور پر کردن فرم الزامی‌ست.
در خلوت روشن با تو گریسته‌ام
برای خاطر زنده‌گان،
و در گورستان تاریک با تو خوانده‌ام
زیباترین سرود‌ها را
زیرا که مرد‌ه‌گان این سال
عاشق‌ترین زنده‌گان بوده‌اند.


ما در انجمن مدیکیشن درگذشت استاد بزرگوار و مهربان، دکتر سمیرا آل‌سعیدی را خدمت خانواده ایشان و اعضای دانشگاه علوم پزشکی تهران تسلیت می‌گوییم و از خداوند متعال برای ایشان علو درجات را آرزومندیم.

🖤@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - قسمت هشتم

سفر بی بازگشت
نویسنده: #گیله_وا
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_هشتم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - سفر بی بازگشت

روز اول داخلی
روتیشن اول بیمارستان امیراعلم
تقسیم بندی درمانگاه ها که انجام شد،به تنهایی درمانگاه روماتولوژی افتادم
استرس زیادی داشتم چون تقریبا چیزی از روماتولوژی بلد نبودم و زیاد هم برام قابل درک نبود.
وارد درمانگاه که  شدم،صف طولانی مقابل اتاق روماتولوژی به چشم‌میخورد
امیدوار بودم استاد فقط به مشاهده کردن در گوشه ای از درمانگاه رضایت بدهد چون اصلا نمی دانستم از یک فرد با بیماری روماتولوژی چه باید بپرسم
وارد اتاق شدم و استاد به نظر جدی میومد
ازم پرسید
-خانم دکتر ماه چندم استاجری ات هست؟
+روز اول داخلی ام
-نه ماه چندم استاجری هستی؟
+ماه ۴ ام یا ۵ام استاد
-خب خوبه پس شرح حال بلدی،یک‌مریض رو شرح حال بگیر اتاق بغل بیا به من معرفی کن

تو دلم گفتم ماه پنجم هستم ولی خب جراحی،ارتوپدی و ... شرح حال درست حسابی نداشتند که

یک پرونده با استرس برداشتم و بیمار را صدا کردم.اول سعی کردم شرح حال های قبلی رو بخوانم و اصطلاحات داخل شرح حال را سرچ کنم.

با شرح حالم سراغ استاد رفتم،به نظر جدی می آمد.شرح حالم را که خواندم
گفت:خانم دکتر داروهاش را دقیق بپرس ،فقط به اسم دارو اکتفا نکن چون برای ما دوز و تعداد و روزهای مصرفی مهم است.

مجدد این قسمت از پرونده را هم تکمیل کردم سراغ استاد رفتم
-خانم دکتر مفاصل رو معاینه کن و بنویس،فورس اندام ها (قدرت عضلات) هم نوشته بشود
و همزمان تند تند روی دست خودش نشان می دهد.

برای بار دوم با مریض به اتاق بغل رفتیم تا من معاینه کنم.

اینبار که برگشتم،با خودم گفتم اگر بازم چیزی ناقص باشه قطعا استاد باهام یک دعوای حسابی میکند

همه چیز خوب پیش رفت تا اینکه استاد پلن مراجعه قبلی را نگاه کرد و گفت:آزمایش دادی؟
مریض چند برگه از کیفش درآورد و گفت بله

تو دلم گفتم الان پرونده رو می کوبه تو سرم که ماه پنجم استاجری هستی و این همه نقص در شرح حال
ولی همچنان با صدای آرام و بدون هیچ عصبانیتی بهم گفت:
خانم دکتر زحمت بکش آزمایشات رو هم بنویس داخل پرونده تا برای مریض با همدیگر تصمیم گیری کنیم

پایان درمانگاه با خودم داشتم فکر میکردم که استاد چقدر با صبر و آرامش به من یاد داد تا در عمل  خودم یک شرح حال خوب از مریض بگیرم و حتی یکبار هم از نقص های شرح حال هایم عصبانی نشد و با حوصله توضیح میداد و به مریض هم میگفت با خانم دکتر برید پرونده اتون را تکمیل کند.
از درمانگاه روماتولوژی آن روز فقط درس پزشکی یاد نگرفتم ،بلکه استاد در تمام مراحل به من اعتماد به نفس می داد.

حیف که نمی توانم اینبار که در اینترنی به امیراعلم میروم به او بگویم خوشحالم اولین روز داخلی در استاجری با شما استاد عزیزم آغاز شد.
وگرنه تمام دوره داخلی در گوشه ای دور از چشم می ایستادم تا مبادا ازم بخواهند شرح حال بگیرم

و صد حیف که دیگر فرصتی برای آموختن از او نیست...

#گیله_وا
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_هشتم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - قسمت نهم

علائم مرگ - بخش اول
نویسنده: #سورن_در_سرزمین_غرائب
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_نهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - علائم مرگ

تخت پانزدهِ c مال من بود (مال من بود؟ یعنی چه؟)، بیمار قبلی ام خوشحال بود. با اون خوش گذشت. خوب شد و رفت. میروم سر پانزدهِ c. از همراهش میپرسم، میگوید کنسر ریه دارد (کنسر ریه...مرگ). تا همین پریروز هم حالش خوب بوده. حتی پس از تنگی نفس اخیر هم هوشیار بوده و مشکلی نداشته. پسرش جوان است، هنزفری در گوش دارد و از همه چیز ظاهرا آگاه است. خودش ولی خواب است. روز اولی که دیدمش خواب بود. فردایش ولی نه، اینتوبه بود. دخترش کنارش بود، او هم جوان و کپی پدرش. میروم مثلا پروگرس نوت بگذارم.
+دیروز چه طور بودند؟
-خوب بودند، صحبت میکردند، شام خوردند، صبح که شد، اکسیژن شان افتاد.

پرونده را میخوانم: "درخواست مشاوره با سرویس بیهوشی: بیمار را از لحاظ اینتوبه شدن بررسی فرمایید."
مهم ترین سوال من در این بیمار، یک سوال پاتوفیزیولوژیک بود: چرا اساسا یک فرد به اینتوبه شدن نیاز پیدا میکند؟ مکانیسم اش چیست؟(اراده مایل به دانستن مکانیسم)
"...به محض رویت درخواست مشاوره، بر بالین بیمار حاضر شدیم. در هوای اتاق، اکسیژن 90 دارد. بنابر این و یک سری چیز های دیگر، بیمار با لارنگوسکوپ اینتوبه شد."

تمام بیمارستانی ها، پزشک، پرستار، خدماتی: (اینتوبه...مرگ). همان پارچه معروف هم روی دهانش بود، که هیچ وقت نفهمیدم چرا پارچه میگذارند روی دهان اینتوبه ها، روی دهان نیمه باز شان. استاد در راند سری به دستگاه اینتوبه میزند تا تنظیمات را عوض کند. بعد موقع رفتن سراغ مریض بعدی، به ما میگوید PEEP اش را روی ۵ بگذاریم. میرویم بالای سر دستگاهی که چیزی ازش بلد نیستیم. یک چیز چرخاندنی داشت، آن را میچرخانیم تا بین گزینه های مختلف روی دستگاه جابجا شود و ناگهان، از آن لرز های کوتاه: دستگاه خاموش شد، دیگر صدایی از اکسیژن نمی آمد، بوق اخطار زد، رنگ قرمز نشان داد. وحشت!کشتیمش! و یک نفر از آن پشت میگوید استاد خودتان بروید بهتر است! یک نفری که همراه بیمار نیست. و استاد می آید و دستگاه درست میشود.

فردا میشود. روز آخر بخش و من در تختی در همان سالن، از بیماری دیگر شرح حال میگیرم، که نمره ام را تضمین کنم... نمره! و اینجاست که میفهمیم آن خاموشی ناگهانی دستگاه اینتوبه و بوق اخطار دادنش، گویی عادی است! هر یک دقیقه یک بار یا کمتر، این اتفاق می افتاد! و من که بارهای اول خودم را نمیتوانستم با آن وفق دهم! هر بار صدای اخطار، رعشه به تنم می انداخت! و با خودم میگفتم: این پسرش چی فکر میکنه؟ قلبش نمیریزه هر بار؟
تلاش میکنم به صدایش عادت کنم. دور آن تخت را هاله ای گرفته بود. انگار یک آدم آهنی بغل تخت است. ترس... و پرستاری که بالای سرش بلند میگوید: این هم لووفد اش! من رفتم! [شیفت را تحویل میدهد...]

سر راند امروز، استاد از رزیدنت میپرسد: "پروگنوز این ها را چطور تعیین کنیم؟ الان همراهش بپرسد در مورد پدرش، چه میگویی به او؟" پاسخ، مثل خیلی دیگر از پاسخ های پزشکی، چیزی نیست جز یک score، اسکور تعیین کننده مرگ! گوی پیشگویی طبابت.
رزیدنت میپرسد آزمایش هایش کو؟ و من که به نظرم بیمار کیس جذابی نبود و کسی به او اهمیتی نمیداد و حدس نمیزدم آزمایش هایش مهم باشد، آزمایش هایش را در نیاورده بودم. سریع میروم پشت سیستم. بیکربنات،پ هاش و ....

ادامه دارد...

نویسنده: #سورن_در_سرزمین_غرائب
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_نهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam