Ask questions to your documents without an internet connection, using the power of LLMs. 100% private, no data leaves your execution environment at any point. You can ingest documents and ask questions without an internet connection!
https://github.com/imartinez/privateGPT
https://github.com/imartinez/privateGPT
GitHub
GitHub - zylon-ai/private-gpt: Interact with your documents using the power of GPT, 100% privately, no data leaks
Interact with your documents using the power of GPT, 100% privately, no data leaks - zylon-ai/private-gpt
🥰1
شبکه داستانی عصبی
Photo
من کلا خیلی کم فیلم دیدهام. به دلایل مختلف ولی اصلیترینش وقت و حوصله است. وقت که واضحه. ولی حوصله رو اینطور میتونم بگم که چون متاسفانه خودم رو مدام به ریتمهای تندی از اطلاعات ورودی عادت دادم، به محض اینکه یه فیلم در یک نقطه ریتمش کمی کند میشه حوصلهام نمیکشه و در نتیجه خیلی دیدنش برام سخت میشه. در نتیجه به نظر میرسه اتفاقی که میوفته برام اینه که ذهنم کلی فکر همزمان با فیلم میکنه و باز هم در نتیجه باعث میشه که بارها فیلم رو پاز کنم و بتونم پردازششون کنم. و این آزاردهنده و کلافهکننده است. خروجی؟ فیلم نمیبینم!
و این خوب نیست از نظرم و میخوام که تغییرش بدم. ضمن اینکه دوست دارم واقعا فیلم ببینم؛ چون که خیلی بیشتر از صرف وقت گذروندن و تفریحه به نظرم.
حالا از این قصه بگذریم. چیزهایی هم که اینجا مینویسم به وضوح مرورنویسی هم حتی نیست چه برسه به نقد؛ ضمن اینکه من اصلا چطور بتونم مرورنویسی برای فیلم بکنم٬ از تجربهام صحبت میکنم.
امشب Midnight In Paris (2011) رو دیدم و این اولین فیلم در این «پروژه» بود. اسمش رو میگذارم پروژه چون واقعا برام تعریف و هدف داره. دو تای قبلی که دیدم انیمیشن بودند و خب با توجه به یه سری بکگراندی که کلا با انیمیشن دارم، برام جذابیت زیادی دارند. حالا این فیلم بود و دقیقا چیزی که نگرانش بودم اتفاق افتاد: حوصلهام سر رفت! ولی خب تلاش دارم که این رو تغییر بدم بنابراین ادامه دادم. این فیلم رو یکی از دوستام، سینا، بهم معرفی کرده بود. وقتی توضیحات اولیهی فیلم رو خوندم، جالب بود برام. فیلم راجع به نویسندهی نوستالژیکیه که میره پاریس و اتفاقی که میوفته اینه که هر شب، نیمهشب، میره به دههی 1920! خب تا همینجا کلی المان جالب برام داره. شخصیت اصلی نویسنده است. وقتی فیلم رو دیدم تا حد خیلی زیادی باهاش حس نزدیکی کردم. نه اینکه بگم آره منم نویسندهام؛ ولی از جهات مختلفی باهاش حس نزدیکی کردم. یاد صحبت اخیری افتادم که یکی از دوستای مکزیکیم راجع بهم گفت. بعد از اینکه یه سری صحبتهایی کردم، آندرس بهم گفت که شخصیت رمانتیک و نوستالژیکی دارم. نکتهی بعدی جالب برام این بود که بازی توی زمان رو دوست دارم کلا. خیلی حال میکنم باهاش. بیدلیل نیست که با ریکاندمورتی خیییلی حال کردم و کل قسمتاش رو دیدم! اون دههای هم که بهش رفته هم جالب بود. آدمهای مختلفی که در اون دهه بودند: همینگوی، دالی، پیکاسو و ...
با فیلمش خیلی حال کردم و یه سری جاها اینجوری بودم که پشمام! چون که یه سری چیزایی خیلی اتفاقی به من مرتبط میشد (مثلا اینکه اسم یکی از شخصیتهای فیلم گابریل بود یا اینکه چند وقت گذشته به پاریس و اینکه دوست دارم یه وقتی ببینمش زیاد فکر کردم یا به همینگوی!) و خب خیلی از اینها رو سینا موقعی که فیلم رو بهم معرفی کرده بود نمیدونست!
علیایحال!
فیلم باحالی بود و حال کردم باهاش. خیلی زیاد حال کردم باهاش. ایول.
بعدش فهمیدم که کارگردانش هم وودی آلن عه. و خب منطقیه!! :)))
و این خوب نیست از نظرم و میخوام که تغییرش بدم. ضمن اینکه دوست دارم واقعا فیلم ببینم؛ چون که خیلی بیشتر از صرف وقت گذروندن و تفریحه به نظرم.
حالا از این قصه بگذریم. چیزهایی هم که اینجا مینویسم به وضوح مرورنویسی هم حتی نیست چه برسه به نقد؛ ضمن اینکه من اصلا چطور بتونم مرورنویسی برای فیلم بکنم٬ از تجربهام صحبت میکنم.
امشب Midnight In Paris (2011) رو دیدم و این اولین فیلم در این «پروژه» بود. اسمش رو میگذارم پروژه چون واقعا برام تعریف و هدف داره. دو تای قبلی که دیدم انیمیشن بودند و خب با توجه به یه سری بکگراندی که کلا با انیمیشن دارم، برام جذابیت زیادی دارند. حالا این فیلم بود و دقیقا چیزی که نگرانش بودم اتفاق افتاد: حوصلهام سر رفت! ولی خب تلاش دارم که این رو تغییر بدم بنابراین ادامه دادم. این فیلم رو یکی از دوستام، سینا، بهم معرفی کرده بود. وقتی توضیحات اولیهی فیلم رو خوندم، جالب بود برام. فیلم راجع به نویسندهی نوستالژیکیه که میره پاریس و اتفاقی که میوفته اینه که هر شب، نیمهشب، میره به دههی 1920! خب تا همینجا کلی المان جالب برام داره. شخصیت اصلی نویسنده است. وقتی فیلم رو دیدم تا حد خیلی زیادی باهاش حس نزدیکی کردم. نه اینکه بگم آره منم نویسندهام؛ ولی از جهات مختلفی باهاش حس نزدیکی کردم. یاد صحبت اخیری افتادم که یکی از دوستای مکزیکیم راجع بهم گفت. بعد از اینکه یه سری صحبتهایی کردم، آندرس بهم گفت که شخصیت رمانتیک و نوستالژیکی دارم. نکتهی بعدی جالب برام این بود که بازی توی زمان رو دوست دارم کلا. خیلی حال میکنم باهاش. بیدلیل نیست که با ریکاندمورتی خیییلی حال کردم و کل قسمتاش رو دیدم! اون دههای هم که بهش رفته هم جالب بود. آدمهای مختلفی که در اون دهه بودند: همینگوی، دالی، پیکاسو و ...
با فیلمش خیلی حال کردم و یه سری جاها اینجوری بودم که پشمام! چون که یه سری چیزایی خیلی اتفاقی به من مرتبط میشد (مثلا اینکه اسم یکی از شخصیتهای فیلم گابریل بود یا اینکه چند وقت گذشته به پاریس و اینکه دوست دارم یه وقتی ببینمش زیاد فکر کردم یا به همینگوی!) و خب خیلی از اینها رو سینا موقعی که فیلم رو بهم معرفی کرده بود نمیدونست!
علیایحال!
فیلم باحالی بود و حال کردم باهاش. خیلی زیاد حال کردم باهاش. ایول.
بعدش فهمیدم که کارگردانش هم وودی آلن عه. و خب منطقیه!! :)))
❤2
«رنگ آبی نشان دهندهی حرارت بالا و رنگهای زرد و قرمز نشانگر دمای پایین شعله هستند.»
Forwarded from Tensorflow(@CVision) (Vahid)
Scikit-LLM is a scikit-learn compatible wrapper around OpenAI API, which allows to build ChatGPT-based text classification models
GitHub: https://github.com/iryna-kondr/scikit-llm
Blog Post: https://medium.com/@iryna230520/scikit-llm-nlp-with-chatgpt-in-scikit-learn-733b92ab74b1
GitHub: https://github.com/iryna-kondr/scikit-llm
Blog Post: https://medium.com/@iryna230520/scikit-llm-nlp-with-chatgpt-in-scikit-learn-733b92ab74b1
نوشتن توضیحات طول میکشه ولی دوست دارم که باهاتون یه چیزایی به اشتراک بگذارم و الان خستهام به همین خاطر یه چیزایی میفرستم و وویس میدم
Mahasti - Tamasha (با هوش مصنوعی)
Farva
آهنگ " تماشا از شادمهر عقیلی" که توسط هوش مصنوعی با صدای خانم مهستی درست شده.
سازنده کار کانال یوتیوب : Farva
🆔@FootFunMusic
سازنده کار کانال یوتیوب : Farva
🆔@FootFunMusic
Forwarded from کاف
آهنگ گل یخ از کوروش یغمایی رو دادن به هوش مصنوعی که با صدای باب اسفنجی بخونه.
نیکی میناژ، دریک و ترویس اسکات هم آهنگ اگه یه روز فرامرز اصلانی رو خوندن.
تصنیف چنان مستم شجریان رو هم هوش مصنوعی با صدای بیلی آیلیش خونده و کندریک لامار با آهنگ داماد از عمو حسن شماعی زاده :]]]
نتیجهشونو بشنویم!!!!
هوش مصنوعی رو نریزید توو آهنگها ;)))
💬Ali S
ClovE @Kafiha
نیکی میناژ، دریک و ترویس اسکات هم آهنگ اگه یه روز فرامرز اصلانی رو خوندن.
تصنیف چنان مستم شجریان رو هم هوش مصنوعی با صدای بیلی آیلیش خونده و کندریک لامار با آهنگ داماد از عمو حسن شماعی زاده :]]]
نتیجهشونو بشنویم!!!!
هوش مصنوعی رو نریزید توو آهنگها ;)))
💬Ali S
ClovE @Kafiha