شبکه داستانی عصبی
Photo
.
امروز این کتاب رو تموم کردم.
چند ماه پیش، یکی دو بار از زمانهایی که خیلی حالم خوب نبود، بلند شدم و برای پیادهروی رفتم. برام مهم نبود کجا میرم. اتفاقا میخواستم گم بشم! مثل اینکه کسی بهم بگه برو گم شو! و من دقیقا همین کار رو بکنم. از مسیرهای ناشناخته برم و خودم رو گم کنم. نمیترسیدم چون میگفتم فوقش با گوگل مپز مسیر برگشت رو پیدا میکنم!
چند بار که این رو تکرار کردم، حس کردم که حس ماجراجویی که درش نهفته است چقدر برام لذتبخشه. حسی که وقتی سفر رفتم مطمئن شدم که بخشی اصیل از «علی» واقعیه.
قبل از سفر اخیری که رفتم دنبال کتابی میگشتم که مطالعه کنم. «نقشههایی برای گم شدن» کتاب جالبی به نظر رسید که یکی از همکارا (مینا) معرفی کرد. (مخصوصا که رنگ جلدش هم آبی بود و بله من از روی جلد کتاب رو قضاوت کردم :))
فهمیدم «پرسه زدن» چقدر واقعا برام مهمه. چقدر بعضی وقتا برای اینکه حالم خوب بشه واقعا به «پرسه زدن» نیاز دارم.
نویسنده توی این کتاب یه سری افکار و خاطرات و داستان و ایدهها رو میگه. مدل گفتنش واقعا حس پرسه زدن میده. گاهی میترسیدم چون خیلی این شاخه اون شاخه میشد و نمیتونستم همراه با کتاب پیش برم ولی بعد پیدا میشدم. انگار خود متن کتاب تمرینی برای «گم شدن» باشه.
تو این کتاب راجع به شک و باور و فقدان و سوگ و چیزای دیگه صحبت میشه ولی دنبال این نیست که جوابی به چیزی بده. میخواد این دید رو انتقال بده که عدم قطعیت در جهان رو قبول کنیم، بدون اینکه تلاش کنیم مرز دقیقی مشخص کنیم.
توی همین روزها خیلی از چیزا توم تغییر کرد. و توی همین روزا فهمیدم که «آبی» بیشتر از یه رنگ توی زندگیمه و چقدر مرتبطه متن کتاب: «سالهای سال شیفته آبیِ دورترین کرانه چیزهای چشمرَس بودهام، رنگ آفاق، رشتهکوههای دور و هر چیزِ دوردست. آبیِ دوردست رنگِ یک حس است» بلکه حتی بیشتر و معانی عمیقتر.
من نسخه صوتی کتاب رو از #طاقچه گوش کردم با صدای مهسا ملک مرزبان و لذت بردم چون خوانش قشنگی داشت و صداش به جان مینشست.
امروز این کتاب رو تموم کردم.
چند ماه پیش، یکی دو بار از زمانهایی که خیلی حالم خوب نبود، بلند شدم و برای پیادهروی رفتم. برام مهم نبود کجا میرم. اتفاقا میخواستم گم بشم! مثل اینکه کسی بهم بگه برو گم شو! و من دقیقا همین کار رو بکنم. از مسیرهای ناشناخته برم و خودم رو گم کنم. نمیترسیدم چون میگفتم فوقش با گوگل مپز مسیر برگشت رو پیدا میکنم!
چند بار که این رو تکرار کردم، حس کردم که حس ماجراجویی که درش نهفته است چقدر برام لذتبخشه. حسی که وقتی سفر رفتم مطمئن شدم که بخشی اصیل از «علی» واقعیه.
قبل از سفر اخیری که رفتم دنبال کتابی میگشتم که مطالعه کنم. «نقشههایی برای گم شدن» کتاب جالبی به نظر رسید که یکی از همکارا (مینا) معرفی کرد. (مخصوصا که رنگ جلدش هم آبی بود و بله من از روی جلد کتاب رو قضاوت کردم :))
فهمیدم «پرسه زدن» چقدر واقعا برام مهمه. چقدر بعضی وقتا برای اینکه حالم خوب بشه واقعا به «پرسه زدن» نیاز دارم.
نویسنده توی این کتاب یه سری افکار و خاطرات و داستان و ایدهها رو میگه. مدل گفتنش واقعا حس پرسه زدن میده. گاهی میترسیدم چون خیلی این شاخه اون شاخه میشد و نمیتونستم همراه با کتاب پیش برم ولی بعد پیدا میشدم. انگار خود متن کتاب تمرینی برای «گم شدن» باشه.
تو این کتاب راجع به شک و باور و فقدان و سوگ و چیزای دیگه صحبت میشه ولی دنبال این نیست که جوابی به چیزی بده. میخواد این دید رو انتقال بده که عدم قطعیت در جهان رو قبول کنیم، بدون اینکه تلاش کنیم مرز دقیقی مشخص کنیم.
توی همین روزها خیلی از چیزا توم تغییر کرد. و توی همین روزا فهمیدم که «آبی» بیشتر از یه رنگ توی زندگیمه و چقدر مرتبطه متن کتاب: «سالهای سال شیفته آبیِ دورترین کرانه چیزهای چشمرَس بودهام، رنگ آفاق، رشتهکوههای دور و هر چیزِ دوردست. آبیِ دوردست رنگِ یک حس است» بلکه حتی بیشتر و معانی عمیقتر.
من نسخه صوتی کتاب رو از #طاقچه گوش کردم با صدای مهسا ملک مرزبان و لذت بردم چون خوانش قشنگی داشت و صداش به جان مینشست.
اسلاونکا دراکولیچ در موخره یکی از بهترین کتابهایی که خواندهام (کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم) مینویسد:
«تنها چیزی که برایم مانده کلمههایند، و میدانم که گهگاه وقتی آنها را در آغوش میگیرم کمتر احساس تنهایی میکنم.»
هر چقدر هم تلاشمان را بکنیم، از تنهایی نمیتوانیم فرار کنیم؛ بالاخره جایی گریبانمان را میگیرد.
مسأله اصلی این است که چطور با این تنهایی رو به رو میشویم. آیا ترس ما از تنهایی به غریزهی بقایی برمیگردد که هزاران سال پیش دور افتادن از قبیله را تحت تاثیر قرار میداد و موجب ترس از بقا میشد یا گاهی از رو به رویی با خودمان است که میترسیم؟
در پایان برخی روزها باید طوری جشن گرفت که انگار دیوار برلین خراب شده. تسلیبخش بدن را خواب میدانیم؛ با این حال، در خصوصیترین تنهایی در انتهای روز، چه چیزی میتواند مرهمی باشد بر کوفتگی روحی؟
دورهای بود که کلمات دوستان مهربانی بودند که چه در قابل داستان و چه در قالب ناداستان هوادارم بودند. این روزها چه شده که حتی همین یارانی که بودند را نمیتوانم در آغوش بگیرم؟
«تنها چیزی که برایم مانده کلمههایند، و میدانم که گهگاه وقتی آنها را در آغوش میگیرم کمتر احساس تنهایی میکنم.»
هر چقدر هم تلاشمان را بکنیم، از تنهایی نمیتوانیم فرار کنیم؛ بالاخره جایی گریبانمان را میگیرد.
مسأله اصلی این است که چطور با این تنهایی رو به رو میشویم. آیا ترس ما از تنهایی به غریزهی بقایی برمیگردد که هزاران سال پیش دور افتادن از قبیله را تحت تاثیر قرار میداد و موجب ترس از بقا میشد یا گاهی از رو به رویی با خودمان است که میترسیم؟
در پایان برخی روزها باید طوری جشن گرفت که انگار دیوار برلین خراب شده. تسلیبخش بدن را خواب میدانیم؛ با این حال، در خصوصیترین تنهایی در انتهای روز، چه چیزی میتواند مرهمی باشد بر کوفتگی روحی؟
دورهای بود که کلمات دوستان مهربانی بودند که چه در قابل داستان و چه در قالب ناداستان هوادارم بودند. این روزها چه شده که حتی همین یارانی که بودند را نمیتوانم در آغوش بگیرم؟
موزیک ویدئو خانوادگی ۲ با حضور ۳۹ نفر رپر از تمام استان های ایران
https://www.youtube.com/watch?v=5SwemaDMBTk
https://www.youtube.com/watch?v=5SwemaDMBTk
YouTube
خانوادگی۲ | Khanevadegi2
موزیک ویدئو خانوادگی ۲ با حضور ۳۹ نفر رپر از تمام استان های ایران!
این موزیک ویدئو در تمامی استان های ایران و در بکرترین مناطق ایران فیلمبرداری شده است.
هدف ما این هست که بتوانیم بیشتر فرهنگ های مختلف و زیبایی های کشورمان را نمایش بدهیم.
این اثر به صورت کاملا…
این موزیک ویدئو در تمامی استان های ایران و در بکرترین مناطق ایران فیلمبرداری شده است.
هدف ما این هست که بتوانیم بیشتر فرهنگ های مختلف و زیبایی های کشورمان را نمایش بدهیم.
این اثر به صورت کاملا…
شبکه داستانی عصبی
اسلاونکا دراکولیچ در موخره یکی از بهترین کتابهایی که خواندهام (کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم) مینویسد: «تنها چیزی که برایم مانده کلمههایند، و میدانم که گهگاه وقتی آنها را در آغوش میگیرم کمتر احساس تنهایی میکنم.» هر چقدر هم تلاشمان را بکنیم،…
آخرین نوشتهی داستانی برای چندین ماه پیش و آخرین نوشتهی ناداستانی هم چندین ماه پیش بوده.
اما به خاطر دارم که زمانی بود که با گفتن از برخی «واژگان» خودم را تسلی میدادم. شاید بتوان جستار خواندشان شاید هم نه. نمیدانم. آخرینشان این است که یک سال از آن میگذرد:
https://vrgl.ir/gd2sa
با خودم کلنجار میروم که مجدد بنویسم. مجدد نوازش این کلمات را که تنها چیزی هستند که در واپسین ساعات شب تسلیبخشاند، حس کنم. آن موقع هم مسئله همین بود و حالا هم همین است. یک سوالی که مدام تکرار میشود: نوشته، خواننده میخواهد. خوانندهات کجاست؟
اما به خاطر دارم که زمانی بود که با گفتن از برخی «واژگان» خودم را تسلی میدادم. شاید بتوان جستار خواندشان شاید هم نه. نمیدانم. آخرینشان این است که یک سال از آن میگذرد:
https://vrgl.ir/gd2sa
با خودم کلنجار میروم که مجدد بنویسم. مجدد نوازش این کلمات را که تنها چیزی هستند که در واپسین ساعات شب تسلیبخشاند، حس کنم. آن موقع هم مسئله همین بود و حالا هم همین است. یک سوالی که مدام تکرار میشود: نوشته، خواننده میخواهد. خوانندهات کجاست؟
ویرگول
توییتهایی که میترسند
گوشمان از حرفهایی راجع به شبکههای اجتماعی پر است و فکرمان نیز. این وسط خیلی چیز قربانی میشود ولی آن کوچولوهای ناز چه؟!
The Resilience at Google podcast - meeting the moments of our work lives and beyond.
Resilience at Google brings together global experts and mental performance coaches to explore the latest science behind resilience, and provides actionable tips and strategies to respond to stress and uncertainty in the workplace and in daily life.
https://podcasts.google.com/feed/aHR0cHM6Ly9mZWVkcy5saWJzeW4uY29tLzQwOTQ0OC9yc3M?ep=14
Resilience at Google brings together global experts and mental performance coaches to explore the latest science behind resilience, and provides actionable tips and strategies to respond to stress and uncertainty in the workplace and in daily life.
https://podcasts.google.com/feed/aHR0cHM6Ly9mZWVkcy5saWJzeW4uY29tLzQwOTQ0OC9yc3M?ep=14
Google Podcasts
Resilience at Google
The Resilience at Google podcast - meeting the moments of our work lives and beyond.
Resilience at Google brings together global experts and mental performance coaches to explore the latest science behind resilience, and provides actionable tips and strategies…
Resilience at Google brings together global experts and mental performance coaches to explore the latest science behind resilience, and provides actionable tips and strategies…
«آنچه میگوییم هیچ معنایی ندارد مگر زمانی که کسی بتواند ما را بفهمد»
تسلیبخشهای فلسفه، آلن دو باتن
تسلیبخشهای فلسفه، آلن دو باتن
جملهی
«من تصمیم میگیرم هر هفته تصمیم بگیرم برم بدوم»
خیلی درستتر و مفیدتر از جملهی
«من تصمیم میگیرم هر هفته برم بدوم»
عه
«من تصمیم میگیرم هر هفته تصمیم بگیرم برم بدوم»
خیلی درستتر و مفیدتر از جملهی
«من تصمیم میگیرم هر هفته برم بدوم»
عه
Forwarded from Programming Resources via @like
Grinding through hundreds of medium and hard questions sucks. Firecode.io make interview prep fun, effective & durable by providing a friendly community of learners that help each other write better code.
یه سایت نسبتا جدید واسه یادگیری و تقویت حل مساله سوال های مصاحبه عالیه و ریکامندیشن سیستم داره و با توجه به سطح عملکرد شما سوالهای بعدی رو پیشنهاد میده و یه جورایی وجه تمایزش با بقیه پلتفرمهای مشابه نظیر leetcode عه
#interview #prep #prepare #swe #leetcode #practice #question #answer #interactive #community #recommendation #system #ai
thanks to: E T
@pythony
https://www.firecode.io
یه سایت نسبتا جدید واسه یادگیری و تقویت حل مساله سوال های مصاحبه عالیه و ریکامندیشن سیستم داره و با توجه به سطح عملکرد شما سوالهای بعدی رو پیشنهاد میده و یه جورایی وجه تمایزش با بقیه پلتفرمهای مشابه نظیر leetcode عه
#interview #prep #prepare #swe #leetcode #practice #question #answer #interactive #community #recommendation #system #ai
thanks to: E T
@pythony
https://www.firecode.io
یه چیز جدید یاد گرفتم. اینکه به کسایی که اهل افغانستان هستند بگیم «افغانی» یه جور تحقیره و باعث ناراحتی میشه.
«افغانی» واحد پولشونه و خودشون میشن «افغانستانی» و اینجوری دوست دارند صدا زده بشن
«افغانی» واحد پولشونه و خودشون میشن «افغانستانی» و اینجوری دوست دارند صدا زده بشن
یه مفهوم بامزه توی توپولوژی و هندسه فضایی وجود داره به اسم «جفت شلوار»! بیشتر به خاطر شکلش این طور نامیده شده. کاربردهای مختلفی داره که خیلی تخصصی هستند نسبتا
https://en.m.wikipedia.org/wiki/Pair_of_pants_(mathematics)
https://en.m.wikipedia.org/wiki/Pair_of_pants_(mathematics)
Wikipedia
Pair of pants (mathematics)
A three holed sphere
Forwarded from Programming Resources via @like
showing which parts of your code aren’t covered by your test suite. Free for open source repos. Pro accounts for private repos. Instant sign up through GitHub, Bitbucket, and Gitlab.
ابزار خوبی برای اینکه به صورت مداوم کامیتهای شما رو رصد کنه تا بفهمین چند درصد کدهاتون رو با unit test پوشش ندادید. برای ریپوهای open source این ابزار کاملا رایگانه.
#test #coverage #tools #bug #github #gitlab #bitbucket #opensource #open #free
@pythony
https://coveralls.io
ابزار خوبی برای اینکه به صورت مداوم کامیتهای شما رو رصد کنه تا بفهمین چند درصد کدهاتون رو با unit test پوشش ندادید. برای ریپوهای open source این ابزار کاملا رایگانه.
#test #coverage #tools #bug #github #gitlab #bitbucket #opensource #open #free
@pythony
https://coveralls.io
دوران پارینهسنگی قدیمیترین دوران ماقبل تاریخ انسان و فرهنگ مادی انسانی و دورانی است که در آن انسان برای نخستین بار از ابزار سنگی دستساز استفاده کرد.
واژه پارینهسنگی در سده نوزدهم میلادی برای اطلاق به عصر حجر مورد استفاده قرار گرفت. در این دوران ابزار سنگی به طریق ابتدایی و خشن و بدون صیقل ساخته میشد و مانند آنچه در ادوار بعدی یعنی در دوران نوسنگی تولید میشد، نیست.
دوران پارینهسنگی ابتداییترین و طولانیترین مرحله زندگی انسان است (در واقع ۹۹٪ آن را پوشش میدهد). در این دوره روند فرگشت فکری، جسمی، فرهنگی و فناورانه انسان شکل میگیرد. اولین ابزارها به دست گونههای نخستین انسان به وسیله سنگ در این دوره ساخته میشود.
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D8%B3%D9%86%DA%AF%DB%8C
واژه پارینهسنگی در سده نوزدهم میلادی برای اطلاق به عصر حجر مورد استفاده قرار گرفت. در این دوران ابزار سنگی به طریق ابتدایی و خشن و بدون صیقل ساخته میشد و مانند آنچه در ادوار بعدی یعنی در دوران نوسنگی تولید میشد، نیست.
دوران پارینهسنگی ابتداییترین و طولانیترین مرحله زندگی انسان است (در واقع ۹۹٪ آن را پوشش میدهد). در این دوره روند فرگشت فکری، جسمی، فرهنگی و فناورانه انسان شکل میگیرد. اولین ابزارها به دست گونههای نخستین انسان به وسیله سنگ در این دوره ساخته میشود.
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D8%B3%D9%86%DA%AF%DB%8C
Wikipedia
پارینهسنگی
دوران پارینهسنگی یا پالئولیتیک (Paleolithic) قدیمیترین دوران ماقبل تاریخ انسان و فرهنگ مادی انسانی و دورانی است که در آن انسان برای نخستین بار از ابزار سنگی دستساز استفاده کرد. پارینهسنگی از حدود ۳٫۳ میلیون سال پیش تا زمان عقبنشینی یخچالها از نیمکرهٔ…