ایران‌نامه – Telegram
ایران‌نامه
1.6K subscribers
58 photos
70 videos
8 files
376 links
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعه‌شناسی هستم. ایران‌نامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
Download Telegram
✳️سهمیه عین بی‌عدالتی است! ✳️
✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس
t.me/SIAGS
سال‌هاست به بهانه برقراری عدالت گروهی از سهمیه‌بندی‌های گوناگون حمایت نموده و در رقابت‌های مختلف آن را اعمال می‌کنند.؛ از سهیمه‌بندی در کنکور گرفته تا سهیمه‌بندی در استخدام‌ها.
اصولا سهمیه برای گروه‌های گوناگون در رقابت‌های مختلف عین بی‌عدالتی است چه این سهمیه برای طبقات فرودست جامعه و ساکنان استان‌های محروم باشد؛ چه برای ساکنین استان‌ها و شهرستان‌های سیل‌زده و زلزله‌زده، چه برای زنان و چه برای آنان که در جنگ مجروح شده یا عزیزی را از دست داده‌اند.
سخن بر سر آن نیست که باید این گروه‌ها را به فراموشی سپرد؛ بلکه بحث بر سر آن است که باید دولت‌ها در زمینه توانمند‌سازی این گروه‌ها برای ورود آنها به رقابتی عادلانه سرمایه‌گذاری کنند؛ ایجاد زمینه در رقابت برای برتری یافتن فردی که از نظر توانایی از دیگری بنا به هر دلیل فروتر است از آن‌رو که در جامعه سبب می‌شود فردی تواناتر رقابت را به فردی ضعیف‌تر واگذار کند در نهایت به ضرر تمامی ساکنان آن جامعه خواهد بود؛ حتی آنان که با سهمیه در رقابتی پیروز شده‌اند.
دولت‌ها اگر به راستی در اندیشه عدالت‌اند باید آنان را که در سازوکارهای اجتماعی دچار ضعف و ناتوانی شده‌اند پیش از ورود به رقابت توانمند نموده و رقابت را بدون هرگونه سهمیه‌ای برگزار کنند.
سهمیه برای پیروزی در رقابت از آنرو که به منافع کل جامعه ضربه وارد می‌کند عین بی‌عدالتی است.
⭕️ این مطلب را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✳️تعطیلی مدارس طبیعت و ضرورت برکناری کلانتری✳️
✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس
t.me/SIAGS
وضعیت ناگوار کنونی محیط‌زیست در ایران نتیجه دو عامل اساسی است که البته عامل دوم را می‌توان ذیل عامل اول قرار داد: نخست طراحی بدریخت سازمان محیط‌زیست و جایگاه نامناسب آن در سامانه حکمرانی کشور از نظر ارتباط با سایر بخش‌ها و دیگری انتخاب روسایی برای این سازمان در 4 دهه گذشته که ابتدایی‌ترین معیارهای تصدی مسند ریاست این سازمان را نداشته‌‌اند. مساله تعطیلی مدارس طبیعت در ایران در همین چارچوب قابل تحلیل و بررسی است.
تعطیلی مدارس طبیعت در شرایط کنونی تنها یک علت داشت و آن بی کفایتی رئیس سازمان حفاظت از محیط‌زیست و نگریستن ایشان به پروژه‌ای ملی از نظرگاهی شخصی بود. اگر روزگاری تاریخچه تاسیس تا تعطیلی این مدارس نوشته شود نقش عدم کفایت و لجاجت‌های کلانتری به عنوان رئیس سازمان حفاظت از محیط‌زیست آشکار خواهد بود.
عیسی کلانتری این عدم کفایت و لجاجت کودکانه را پشت کلماتی چون «مخالفت مراجع» و «نظرهای خاص دستگاه‌های امنیتی» پنهان کرده است؛ تا در حرکتی پیش دستانه هرگونه انتقادی در این زمینه را غیر ممکن و هزینه‌زا نماید و مسئولیت این اقدام را از شانه‌های خود بردارد.
فکر می‌کنم دیگر زمان آن فرا رسیده است که روحانی از بین دو گزینه موجود دست به انتخاب بزند:
ادامه حمایت از افراد بی کفایتی چون عیسی کلانتری و طبیعتا از دست دادن هرچه بیشتر سرمایه اجتماعی خود
یا برکناری او و انتخاب گزینه‌ای مناسب برای ریاست سازمان حفاظت از محیط‌زیست که طبیعتا موجب تقویت سرمایه اجتماعی او خواهد شد.
کلانتری اگر در جایگاه ریاست سازمان حفاظت از محیط‌زیست هیچ اشتباهی نکرده باشد، که صدها اشتباه کرده است، قصور و برخورد کودکانه او در تعطیلی مدارس طبیعت برای برکناری او کافی است.
فعالان محیط‌زیست کشور باید بیش از پیش بر خواست منطقی خود برای برکناری کلانتری پافشاری کنند و اسیر بازی مبتذل او در پنهان شدن پشت مراجع و دستگاه‌های امنیتی نشوند؛ مراجع و دستگاه‌های امنیتی نیز باید بدانند که در این مورد خاص عیسی کلانتری اعتبار و قدرت آنها را در خدمت توجیه اقدام ناشایست خود قرار داده است.
⭕️ این مطلب را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✳️نکاتی در ارتباط با پروژه جداسازی بحرین از ایران✳️
✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس
t.me/SIAGS
در ۲۲ مرداد سال ۱۳۵۰، بحرین که تا آن زمان بخشی از ایران بود به عنوان کشوری جدید اعلام استقلال کرد.
در ارتباط با این موضوع نکاتی مطرح است که باید به آن توجه کنیم.

تا پیش از این تاریخ هیچگونه سند معتبر و قابل اتکایی مبنی بر اینکه بحرین در طول تاریخ خود پاره ای جدا از ایران بوده است در دست نیست و کلیه اسناد و مدارک موجود بر این واقعیت تاکید می‌کنند که بحرین همواره بخشی از سرزمین ایران بوده است.

بخش های گوناگون یک کشور، آن هم کشوری کهن چون ایران که مهاجرت از بخشی به بخش دیگری از این سرزمین یکی از پویایی های اساسی آن است، صرفا متعلق به ساکنان آن بخش نیست و متعلق به تمامی ایرانیان است؛ چه بسا ساکنان کنونی یک نقطه، تنها چند نسل قبل از نقطه‌ای دیگر از ایران به این بخش آمده باشند و ساکنانی که نسل ها در آن بخش از سرزمین بوده اند تنها چند نسل است که به نقطه‌ای دیگر مهاجرت کرده‌اند. در حال حاضر میتوان ایرانیانی را یافت که چند نسل پیش از آنها در بحرین متولد شده‌اند. از این رو تصمیم گیری در مورد سرنوشت استقلال یک بخش صرفا از طریق رجوع به آرای تمام ایرانیان ممکن است.

حتی اگر آرای عمومی ساکنان یک بخش از کشور را معیاری برای پذیرش استقلال آن بخش بدانیم، این مورد نیز در مورد بحرین رعایت نشده است و استقلال بحرین صرفا از طریق یک نظرسنجی پر ابهام صورت گرفته است و همه می‌دانند که تفاوت بین نظرسنجی و رفراندوم از زمین تا آسمان است.

ما که سال هاست اسرائیل را به رسمیت نشناخته و هزینه های سنگینی برای این موضوع داده ایم چگونه است که در برابر جداسازی بحرین از ایران که فرایند آن و استدلال های مطرح برای آن بسیار پر ابهام تر از تشکیل اسرائیل و متاخرتر از آن است سکوت کرده ایم.

پرونده سیاست مداران در ایران پر است از خدمت ها و خیانت هایی که باید در کنار هم دیده شوند تا دچار بیماری کوررنگی اجتماعی و سیاه و سفید دیدن آنها نشویم. محمد رضا پهلوی در کنار خدماتی که در کارنامه او ثبت است دارای نقاط ضعف و خطاهایی است که باید حتماً به آنها توجه کنیم؛ به نظر می‌رسد موضوع جداسازی بحرین از ایران یکی از نقاط پر ابهام و خطاهای بزرگ او در عرصه سیاست بود که همانطور که خود نیز نگران بود به احتمال فراوان ایرانیان قضاوت مثبتی نسبت به آن نخواهند داشت.

⭕️ این مطلب را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
گیلان و وارونه‌سازی هرم مدیریت پسماند
✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس
t.me/SIAGS
یکی از بحران‌‌هایی که به شدت پایداری محیط‌زیستی ایران را در معرض مخاطراتی جدی قرار داده است بحران پسماند در ایران است؛ بحرانی که در عموم کلان‌شهرها ابعاد نگران‌کننده‌ای یافته و در برخی استان‌های ساحلی مانند مازندران و گیلان پیچیده و بدخیم شده و اثرات مخرب بی‌بازگشتی را بر منابع آب و خاک بر جا گذاشته است؛ ناتوانی سیاست‌مداران و سیاست‌گذاران در مواجهه بهینه با این بحران آن را تبدیل به موضوعی برای اعتراضات اجتماعی کرده است و مساله از مساله‌ای صرفا محیط‌زیستی تبدیل به مساله‌ای محیط‌زیستی-اجتماعی و سیاسی شده است.
در هفته‌های گذشته فرصتی فراهم شد تا با پیشنهاد دوست عزیزم نرگس آذری تجربه‌ای ارزشمند در مورد آسیب‌شناسی نظام مدیریت پسماند در استان گیلان را آغاز کنیم. تجربه‌ای که دو خروجی عمده خواهد داشت:
✳️ خروجی اول تهیه گزارشی با عنوان «وارونه سازی هرم مدیریت پسماند» در مورد وضعیت پسماند در استان گیلان است که تلاش می‌کند به سه پرسش اساسی زیر پاسخ دهد:
1- وضعیت کنونی بحران پسماند در استان گیلان که خود را به بارزترین وجه در مناطقی چون سراوان، بندر انزلی، رودسر، لنگرود و ... نشان می‌دهد چگونه است و برای رسیدن به این وضعیت بحرانی چه روندی را طی کرده‌ایم؟
2- چه علل و عواملی منجر به شکل‌گیری بحران کنونی پسماند در استان گیلان شده است؟
3- چه راهکارهایی برای مواجهه بهینه با این بحران وجود دارد؟
✳️ خروجی دوم تهیه مستندی کوتاه، هم‌نام با عنوان گزارش خواهد بود که به صورت خلاصه نکات طرح شده در گزارش را به شیوه‌ای مناسب به تصویر آورد.
در مورد این گزارش گفتگویی با علی درستکار در سه قسمت داشته‌ایم که قسمت اول آن را می‌توانید در پیام بعدی مشاهده کنید. در بخشی از گفتگو علی درستکار به اشتباه دوست عزیزم نرگس آذری را دستیار من در این پروژه معرفی می‌کند که جدا از آنکه چنین مناسباتی اصولا در مرکز بررسی‌های استراتژیک در بین همکاران وجود ندارد؛ در واقعیت نیز چنین رابطه‌ای بین من و نرگس آذری نیست و او دوست و همکاری گرامی است که من مطالب فراوانی را از او می‌آموزم.
⭕️ این مطلب را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
Forwarded from سار مديا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #ویدئو

📌 گیلان و هرم وارونه مدیریت پسماند؛

🔴 ارتفاع ۱۰۰ متری زباله در میان جنگل

⭕️ هرم وارونه مدیریت پسماند عنوان سلسله گزارش‌هایی است که مرکز بررسی‌های استراتژیک در مورد چیستی و چرایی وقوع #بحران_پسماند در #استان‌های_ساحلی کشور و نحوه مواجهه با این بحران در دست تهیه دارد.

⭕️ علی درستکار در مورد این گزارش، گفتگویی را با دکتر سجاد فتاحی و نرگس آذری، کارشناسان مرکز بررسی‌های استراتژیک انجام داده است که اخیراً گزارشی میدانی را از این منطقه تهیه کرده‌اند.

📎 برای دانلود این گفتگو با کیفیت دلخواه، از لینک زیر استفاده کنید:

🌐 aparat.com/v/W3OhV

🆔 @saarmedia_ir
✳️ایران گرایان و مساله کردها در خاورمیانه ✳️

✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس
t.me/SIAGS

کردها یکی از کهن ترین تیره های ایرانی هستند؛ تیره ای که از آغاز پایه گذاری سرزمینی به نام ایران پیوندی ناگسستنی با این سرزمین داشته است. از این منظر کردها در هر کجای جغرافیای سیاسی که در گذشته ایران زمین و اکنون خاورمیانه می خوانندش باشند تیره ای جدایی‌ناپذیر از تیره های ایرانی اند و از این رو ایران گرایان باید به سرنوشت آنها و آنچه بر آنها می گذرد حساس باشند.
ایران و ایران گرایان باید به گونه‌ای نسبت به سرنوشت این هموطنان کهن، حساس بوده و نسبت به آنها احساس مسئولیت کنند که حتی گروه هایی از این تیره کهن ایرانی که بواسطه ترسیم مرزهای سیاسی جدید اکنون جدا افتاده اند ایران را پناهگاه و پشتیبان ابدی خود بدانند.
از این منظر به نظرم در مجموع سیاست های اتخاذ شده نسبت به کردها در دوران پیش و پس از انقلاب از آنرو که تقویت کننده احساس وابستگی و پیوستگی تاریخی به ایران در بین آنها نبوده است به شدت قابل نقد است و باید در آنها تجدیدنظر کرد.
در شرایط کنونی که نظام سیاسی بواسطه مبانی پارادایمی خاص اهدافی متفاوت از اهداف ملی را دنبال می‌کند وظیفه ایران گرایان در تلاش برای تعمیق پیوندهای ایران و هموطنان کرد بیش از هر زمان دیگری است.

⭕️ این مطلب را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
قسمت دوم گفتگو با علی درستکار در مورد گزارش هرم وارونه پسماند در گیلان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📌 گیلان و هرم وارونه مدیریت پسماند(۲)؛

🔴 بحران پسماند زباله در گیلان

⭕️ هرم وارونه مدیریت پسماند عنوان سلسله گزارش‌هایی است که مرکز بررسی‌های استراتژیک در مورد چیستی و چرایی وقوع #بحران_پسماند در #استان‌های_ساحلی کشور و نحوه مواجهه با این بحران در دست تهیه دارد.

⭕️ علی درستکار در مورد این گزارش، دومین گفتگو را با دکتر سجاد فتاحی و نرگس آذری، کارشناسان مرکز بررسی‌های استراتژیک انجام داده است.

📎 برای دانلود این گفتگو با کیفیت دلخواه، از لینک زیر استفاده کنید:

🌐 aparat.com/v/Oti0M

🆔 @saarmedia_ir
✳️انتقال آب خزر به سمنان، زباله سوزهای استانهای شمالی و طبقه کاسب بحران✳️
✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس
https://bit.ly/2J14y6H
توضیح: این یادداشت در روزنامه شرق روز یکشنبه 98/7/28 با عنوان «ناکارآمدی در حل بحران آب و آلودگی» منتشر شده است.
تحلیل و بررسی دو موضوع «پروژه انتقال آب خزر به سمنان» و «وضعیت بحرانی پسماند در استانهای شمالی کشور» واقعیتی را آشکار میکند که عدم توجه به آن میتواند در آینده به شدت بر پایداری اجتماعی و محیطزیستی ایران اثرگذار باشد.
ایران بواسطه ضعف نظام حکمرانی در ابعاد گوناگون در چند دهه گذشته در شرایط کنونی با بحرانهای پیچیده و بدخیمی مواجه شده است که مواجهه نادرست با آنها میتواند موجب اتلاف گسترده منابع اقتصادی و گسترش قابل توجه این بحرانها به حوزه های اجتماعی و محیط زیستی باشد. دو مصداق از مواجهه نادرست ما با بحرانهای پیشروی ایران «پروژه انتقال آب خزر به سمنان» و «پروژه های احداث نیروگاه های زباله سوز» در برخی استانهای شمالی کشور است.
نظام حکمرانی ناکارآمد آب در کل ایران و به صورت خاص در استان سمنان وضعیتی را در ارتباط با منابع آبی این استان بوجود آورده است که مصارف این استان از منابع آبی آن پیشی گرفته است؛ در رابطه با این بحران پیش از هرگونه تصمیم برای انتخاب یک راه حل باید تکلیف چند پرسش کلیدی مشخص شود:
⭕️ نخست آنکه به چه دلیل یا دلایلی توازن بین منابع و مصارف آبی در این استان به هم خورده است؟
⭕️ دوم آنکه چه راهکارهایی برای بازگرداندن توازن و تعادل بین منابع و مصارف آبی در درون استان وجود دارد؟
⭕️ سوم آنکه از نظر اقتصادی، اجتماعی، محیطزیستی و سیاسی کدام یک از این راه حل ها بر راه حل های دیگر ارجحیت می یابند و باید در دستور کار سیاستمداران و سیاستگذاران قرار گیرند؟
پیش از هرگونه پاسخ به سه پرسش کلیدی فوق هرگونه تصمیمی برای انتخاب یک راه حل برای مساله آب در سمنان تصمیمی است که در بهترین حالت اشتباه است و در بدترین حالت مغرضانه و منفعت طلبانه خواهد بود.
حتی اگر ساده انگارانه بپذیریم که اصولا پژوهشها یا تلاشهایی برای پاسخگویی به پرسشهای کلیدی فوق صورت گرفته است، که شواهد گویای عدم انجام آنهاست، تا کنون هیچ توضیحی در رابطه با پرسشهای کلیدی فوق از سوی مراجع رسمی به کارشناسان و جامعه در ارتباط با آنها داده نشده است.
در چنین فضایی هرگونه تصمیم گیری در مورد اجرای یک راه حل آن هم راه حل پرهزینه ای چون انتقال آب خزر به سمنان که اصولا ابعاد اقتصادی، اجتماعی، محیط زیستی و سیاسی پیچیده و نامشخصی دارد؛ می تواند اثرات مخربی را بر پایداری ایران بر جا گذارد. از این منظر این تصمیم، تصمیمی است که مراجع رسمی باید از آن پرهیز نموده و حتی در صورت اصرار بر اجرا مراجع نظارتی و قضایی بواسطه دفاع از حق عمومی به آن ورود کنند.
جالب است که در ارتباط با بحران پسماند در استانهای شمالی کشور نیز رویکرد مشابهی اتخاذ شده است که ما را به این نکته کلیدی میرساند که دولت و نظام سیاسی با سازوکارهایی اشتباه در پی یافتن راه حل برای بحرانهای پیشروی کشور است؛ راه حلهایی که نه تنها بحران ها را حل نمی کنند بلکه بر عمق و پیچیدگی آنها می افزایند.
در استانهای شمالی نیز که وضعیت پسماند به مرحله نگران کننده ای رسیده و بخش قابل توجهی از منابع آب و خاک کشور را آلوده است و بیم آن میرود که اثرات مخربی را بر سلامت ایرانیان بر جا گذارد، بدون انجام بررسی های دقیق و کارشناسی و اصولا بر خلاف نظر کارشناسان و در غیاب توجه به ضرورت اتخاذ سیاستها و روشهایی برای کاهش تولید و افزایش تفکیک پسماند در مبدا، راه حل پر هزینه و مبهمی به نام زباله سوز در دستور کار قرار گرفته بدون آنکه مشخص شود نسبت اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی این راه حل با سایر راه حلهای دیگر برای مواجهه بهینه با بحران پسماند چیست؟
ادامه مطلب در INSTANT VIEW
⭕️ این مطلب را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
Forwarded from سار مديا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#ویدئو

چغاگاوانه؛ روایت و ضرورت تکثیر یک موفقیت

⭕️ دهه‌ها بی‌توجهی به میراث فرهنگی در کشور سبب شده است که بسیاری از محوطه‌های تاریخی به بهانه‌های پروژه‌های عمرانی و توسعه‌ای، #تخریب و نابود شوند.

⭕️ #تپه_تاریخی_چغاگاوانه نیز می‌رفت که به سرنوشت تمامی آن محوطه‌های تخریب شده بپیوندد و ۹۰۰۰ سال تاریخ، قربانی یک #روگذر شود؛ اما #هم‌افزایی بخش‌های گوناگون #مدنی و #دولتی در ایران تجربه خوشایندی را رقم زد؛ تجربه‌ای که می‌تواند الگویی برای محافظت از سایر محوطه‌های تاریخی در کشور باشد.

🎥 در این ویدئو #علی_درستکار با دکتر #سجاد_فتاحی در خصوص این موفقیت مدنی-دولتی گفتگو می‌کند.

📎 برای #دانلود این ویدئو با کیفیت دلخواه از لینک‌های زیر استفاده کنید:

🌐 aparat.com/v/9LoZK

🌐 saarmedia.ir/?p=642

🆔 @saarmedia_ir
✳️سهمیه‌بندی و افزایش قیمت بنزین، زهر یا پادزهر✳️
✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس
t.me/SIAGS

پیشتر در مطلبی با عنوان «اصلاح مصرف سرمایه اجتماعی مقدم بر اصلاح مصرف انرژی» اشاره شد که «در شرایطی که دولت و سامانه سیاسی دچار ورشکستگی در زمینه سرمایه اجتماعی شده است، اصلاح رفتار این سامانه  در زمینه مصرف سرمایه اجتماعی مقدم بر هرگونه اصلاح دیگری است؛ و بدون آن با هر حرکت به ظاهر اصلاحی در سایر حوزه‌‌ها، بحران ورشکستگی سرمایه اجتماعی سامانه سیاسی تعمیق خواهد شد؛ بحرانی که در مراحل نهایی می‌تواند جامعه را از مرحله بی‌اعتمادی و بی‌تفاوتی به سامانه سیاسی به سمت نفرت از این سامانه سوق دهد» و همه می‌دانیم وقتی کلیت جامعه‌ای به مرحله نفرت از یک سامانه سیاسی رسید دیگر گوش‌ها بسته خواهد شد و سخنی هر چند صحیح از سوی کلیت نظام سیاسی دیگر شنیده نمی‌شود و اقدامی هر چند صحیح از سوی نظام سیاسی مورد حمایت قرار نمی‌گیرد.    

نظام سیاسی نمی‌تواند با سیاست‌های اشتباه خود در عرصه سیاست خارجی بر کشور تحریم‌هایی را تحمیل کند که امکان بهره‌گیری از تکنولوژی‌های نو برای کاهش مصرف در حوزه‌های مختلف را از کشور سلب کند و به محیط‌زیست لطمات جبران‌ناپذیری را وارد نماید و بعد با تحمیل فشار بر جامعه انتظار داشته باشد که کلیت جامعه ایرانی از اقدامات آن برای افزایش قیمت بنزین حمایت کند و با این اقدام دچار تعمیق ‌ورشکستگی در زمینه سرمایه اجتماعی نشود و جامعه از مرحله بی‌تفاوتی به نفرت حرکت نکند.

نظام سیاسی نمی‌تواند در شرایطی که آگاهی دارد بخش قابل توجهی از جامعه ایرانی با این شکل از سهمیه‌بندی و افزایش قیمت بنزین مخالف است و هیچگونه گفتگوی سازنده‌ای را نیز با جامعه آغاز نکرده است انتظار داشته باشد که کلیت جامعه ایرانی بدون آنکه دچار افزایش احساس نفرت نسبت به سامانه سیاسی شود با این اقدام همراهی کند. ممکن است در چند روز آینده آشوبی نشود و پمپ بنزینی به آتش کشیده نشود اما مطمئن باشید که آتش‌هایی سوزان در درون دل‌های بخش‌های قابل توجهی از مردم برانگیخته خواهد شد و بخش بیشتری از جامعه از مرحله بی‌اعتمادی به مرحله نفرت گذر خواهد کرد.

نظام سیاسی نمی‌تواند با سیاست‌های اشتباه خود در عرصه سیاست داخلی از صنعت خودروسازی بیمار کشور حمایت کند و با انتخاب مسئولین و به کار گماردن افرادی که از حداقل استانداردهای لازم برای بر عهده گرفتن نقش‌های سیاسی برخوردار نیستند هزینه‌های سنگینی را بر ملت تحمیل کند و آنگاه انتظار داشته باشد که کلیت جامعه ایرانی از اقدامات آن در حوزه اصلاحات اقتصادی که سبب تحمیل فشار بر جامعه میشود حمایت کند و از مرحله بی‌تفاوتی به نفرت حرکت نکند.

تصور می‌کنم سخنی هم باید با اقتصاددانان و فعالین اجتماعی داشت که دون‌کیشوت‌وار از چنین اقداماتی حمایت کرده و خواهان حمایت جامعه از چنین سیاست‌گذاری‌هایی هستند. این دوستان باید بدانند که در شرایطی که دولت و نظام سیاسی بر آتش زدن به سرمایه اجتماعی خود از طرق مختلف پافشاری می‌کند، حمایت آنها از چنین اقدامات و سیاست‌گذاری‌هایی، تنها آتش زدن به سرمایه اجتماعی و اعتبار خود در جامعه است و فایده دیگری نخواهد داشت. سرمایه و اعتبار اجتماعی که امروز و فردا بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز داریم و حفظ آن برای ایران از اهمیتی راهبردی و استراتژیک برخوردار است.

انجام اصلاحات، همانند هر امر دیگری فرایندی است که اگر به درستی و به ترتیب مناسب انجام نشود به جای پادزهر می‌تواند تبدیل به زهری شود که سامانه‌های سیاسی را از پای در خواهد آورد؛ در این شرایط اولویت‌بخشی به اصلاحات در حوزه اقتصادی و اقداماتی چون سهمیهبندی بنزین و افزایش قیمت آن نه نقش پادزهر که نقش زهر را برای دولت و سامانه سیاسی بازی خواهد کرد.
 ⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
توضیح: این روزها دیگر دست آدمی به قلم نمی‌رود؛ راستش را بخواهید به نظر می‌رسد هرآنچه که باید برای نرسیدن به وضعیت کنونی گفته می‌شد، گفته شده است، حتی به راهکارهای برون رفت از چنین شرایطی نیز به صورت کامل پرداخته شده است؛ و هرآنچه گفته شود تکراری و ملال زاست. از این پس دیگر با نظام سیاسی سخنی نیست که اگر گوشی برای شنیدن و عزمی برای عمل در آن پیدا شود به اندازه کافی سخن و متن نیکو در اختیار دارد؛ اگرچه با در نظر داشتن واقعیت های جامعه‌شناختی به نظر می‌رسد دیگر زمانی ندارد. در چنین شرایطی وظیفه استراتژیک ایران گرایان ( از طیف های گوناگون درون و برون مرزی آن) سخن گفتن با ایرانیان در مورد شرایط پیچیده پیش رو، حفظ سرمایه اجتماعی با دوری گزیدن از موقعیت های سرمایه سوز و نظریه پردازی برای شرایطی است که تنها با نظریه پیچیدگی و آشوب قابل توضیح است.
10 مهرماه 1397 در همین کانال متنی کوتاه منتشر شد که بن مایه اصلی آن هشدار به نظام سیاسی برای نزدیک شدن به نقطه‌ای بی بازگشت بود که وضعیت «خر یا پالان خر»! نامیده شد؛ به نظرم با رخدادهای آبان ماه از این نقطه عبور کردیم. از این پس حفظ پایداری ایران تنها با اتکا به ایران گرایان امکان پذیر است و نظام سیاسی همین که شر نرساند باید شکرگذار بود، گرچه در تواناییش برای این امر نیز تردیدهایی جدی وجود دارد.

✳️ایران و خطر نزدیک شدن به وضعیت «خر یا پالان خر»!✳️
🖌 (سجاد فتاحی - جامعه‌شناس)
t.me/SIAGS
یکی از شعارهای انقلابیون ایران در سال 1357 این شعار بود که: «ما میگیم خر نمیخوایم پالان خر عوض میشه؛ ما میگیم شاه نمیخوایم نخست وزیر عوض میشه». فراگیر شدن این شعار گویای آن است که جامعه به وضعیتی رسیده که در آن دیگر حتی تغییراتی قابل توجه از قبیل تغییر نخست وزیر را چاره بهبود وضعیت خود نمی‌داند و تنها به دنبال ایجاد تغییراتی ساختاری و کلان است.
اجرای اقدامات اصلاحی در نظام‌های سیاسی زمانی دارد که اگر زمان آن سپری شد؛ آن سطح از اقدامات اصلاحی دیگر نخواهد توانست چاره ناکارآمدی‌‌ها و نارضایتی‌های انباشته شده باشد و نظام سیاسی باید سطح بالاتری از راهکارهای اصلاحی را دنبال نماید. به عنوان مثال اگر روزی با تغییر چند وزیر و انتخاب افرادی تواناتر بتوان بر ناکارآمدی‌ها غلبه کرد و به مطالبات جامعه پاسخ گفت و این اقدام در زمان مناسب صورت نگیرد، آنگاه با انباشت ناکارآمدی‌ها و نارضایتی‌ها، دیگر تغییر وزرا کارساز نیست و باید چاره کار را در تغییر رئیس‌جمهور جستجو کرد و اگر زمان آن نیز بگذرد سطح اقدام اصلاحی از این نیز بیشتر افزایش خواهد یافت.
اگر اکثریت قابل توجهی از اعضای جامعه‌ای تغییر وزرای کابینه را درمان دردهای خود ندانند و حتی فراتر از آن احساس کنند که با تغییر روسای جمهور نیز تغییر محسوسی در وضعیت آنها ایجاد نمی‌شود، این نشانه‌ای خطرناک از نزدیک شدن جامعه به نقطه‌ی بی بازگشتی است که با توجه به شعار انقلابیون سال 1357 می‌توان آن را نقطه «خر یا پالان خر» نامید؛ نقطه‌ای که نظام‌های سیاسی باید سخت مراقب نزدیک شدن به آن باشند.
 ⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✳️ از جمهوری اسلامی بخواهیم که نباشد! ✳️
🖌 سجاد فتاحی - جامعه‌شناس
استاد و دوست عزیزم محمد فاضلی اخیرا در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در ارتباط با علل اعتراضات بنزین و رسیدن کشور به وضعیت کنونی سخنرانی‌ای داشته است (بنگرید به https://news.1rj.ru/str/fazeli_mohammad/1690)
او اصل سخنرانی 30 دقیقه‌ای خود را در عبارت زیر خلاصه کرده است:
«حکومت در عرصه سیاست، بی‌طرف نیست و همین امر باعث وضع فعلی شده است».
پرسشی که پس از مطالعه این عبارت به ذهن می‌رسد این است که مگر می‌توان از نظام سیاسی‌ای که در نام، پرچم و قانون اساسی بی‌طرف نیست و به بارزترین شکل در هر یک از آنها نشان داده است که اصلی جدا از ایران و منافع ملی را مقدم می‌دارد انتظار داشت که در عرصه سیاسی بی‌طرف باشد؟
اینکه از جمهوری اسلامی بخواهیم که در عرصه سیاست بی‌طرف باشد مثل آن است که از جمهوری اسلامی بخواهیم که نباشد ... این موضوع به نظرم راز اساسی ناکامی اصلاحات و اصلاح‌طلبی در ایران است؛ اصلاح‌طلبان در ایران مبتنی بر یک آسیب‌شناسی نسبتا درست از نظام سیاسی چیزی را می‌خواهند که پذیرش تحقق آن به معنای نفی برخی اصول اساسی و ذاتی این نظام سیاسی است و این از نظر منطقی شدنی نیست.
سخنرانی فاضلی درسی آموختنی برای فردا نیز در خود دارد و آن این است که در طراحی سامانه‌های سیاسی باید توجه کرد که این سامانه‌ها باید دوست‌دار تنوع و تکثر موجود در جوامع خود باشند و امکان چندانی برای نقض بی‌طرفی و حمایت و جانبداری از طرفین اختلاف‌ها و تفاوت‌های موجود در جامعه را نداشته باشند. سامانه‌‌های سیاسی به هر میزان که تنوع و تکثر موجود در جامعه را نادیده بگیرند و حامی بخشی از جامعه در برابر بخشی دیگر باشند ناکارآمدتر بوده و سرنوشت ناگوارتری را برای سرزمین‌هایی که در آن مستقر هستند رقم می‌زنند.
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✳️جریان سوم ایران‌گرا ✳️
✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس
t.me/SIAGS
در شرایط کنونی جریان‌های سیاسی کشور را می‌توان به دو دسته اصول‌گرایان و ایران‌گرایان تقسیم کرد. وجه ممیزه این دو جریان از یکدیگر آن است که اصول‌گرایان در بین دوگانه‌هایی چون «اسلام یا ایران» و «ایران یا نظام»، اسلام یا نظام را برمی‌گزینند و ایران‌گرایان در بین این‌دوگانه‌ها با این استدلال که نسبت اسلام و نظام با ایران نسبتی خاص به عام است ایران را بر خواهند گزید. در این جریان، اسلام جزئی از فرهنگ ایرانی و نظام تنها ابزاری برای بهبود وضعیت ایران و ایرانیان است؛ جزء به کل نباید مسلط شود و ابزار تنها تا زمانی قابلیت حفظ دارد که در خدمت هدف باشد.
ایران‌گرایان خود به سه دسته تقسیم می‌شوند: «اصلاح‌طلبان»، «براندازان» و جریان سومی که به نظر می‌رسد از نظر تعداد در مقایسه با دو جریان دیگر در اکثریت قرار دارد؛ اما از نظر سازماندهی نسبت به دو جریان دیگر به دلایل گوناگون ضعیف‌تر است و همین امر سبب دیده نشدن یا شنیده نشدن صدای آنها در فضای سیاسی کنونی کشور شده است.
جریان سوم ایران‌گرایی ستیزی با اصلاح‌طلبی و اصلاح‌طلبان در ایران ندارد و تنها واقع‌بینانه معتقد است که بواسطه محدودیت‌های موجود در ساخت سیاسی کنونی، پروژه اصلاحات پروژه‌ای شکست خورده است؛ از نظر این جریان در ساخت سیاسی کنونی اگر هم اصلاح امکان‌پذیر باشد با حضور اصلاح‌طلبان در قدرت میسر نخواهد شد و حضور آنها در ساخت قدرت بواسطه افزایش تنش‌های سیاسی، اندک امید پذیرش اصلاح از سوی لایه‌های سخت قدرت در شرایط دشواری که ممکن است این لایه‌ها به سمت انجام اصلاحات اساسی متمایل شوند را از بین می‌برد. این جریان فهم همدلانه‌ای از دغدغه اصلاح‌طلبان ایران‌گرا دارد که فردای پس از جمهوری اسلامی را فردایی پر از عدم قطعیت‌ها و مخاطرات گوناگون می‌دانند اما این فهم همدلانه مانعی در برابر دیدگان آنها نیست که این واقعیت را نبینند که اصرار بر پروژه اصلاح‌طلبی در شرایطی که اصولا امکان ساختاری آن فراهم نیست؛ تنها آتش زدن بر اعتماد جامعه نسبت به خود است؛ سرمایه‌ای که بیش از هر چیز دیگری در همان فردای پر مخاطره‌ای که اصلاح‌طلبان بیم آن را دارند به کار خواهد آمد.
جریان سوم ایران‌گرا ستیزی نیز با براندازان ندارد و آنها را به مثابه هموطنانی می‌بیند که بخش قابل توجهی از آنها دل‌بسته ایران‌اند اما در روش بهبود وضعیت ایران نظری متفاوت دارند. جریان سوم ایران‌گرا از منظری منطقی معتقد است که بهتر است پایگاه اصلی و رهبران اصلی یک جریان سیاسی ایران‌گرا، در درون مرزهای کشور باشند؛ به همین دلیل نیز هست که یک بیانیه میرحسین موسوی پس از بیش از 10 سال حصر، احساس مثبت بیشتری را از بیانیه‌ها و حمایت‌های پی در پی در برون مرز در بین حامیان این جریان ایجاد می‌کند. این جریان بواسطه تجربه‌های تاریخی ناخوشایند، مرزبندی روشنی با هرگونه حمایت خارجی از جریان‌های سیاسی ایران دارد. مساله ایران تنها باید با اتکا به ایرانیان حل شود حتی اگر زمان حل مساله طولانی‌تر شود.
جریان سوم ایران‌گرا، بهبود وضعیت ناگوار کنونی در ایران را که در ریشه‌ای‌ترین سطح برآمده از تمرکز بدون نظارت قدرت در بخشی از ساخت سیاسی است با تکرار ساخت سیاسی دیگری که کم و بیش دچار همین آسیب است میسر نمی‌داند؛ اگرچه وظیفه این جریان است که از رویکرد سلبی فراتر رفته و به‌گونه‌ای ایجابی بگوید که اگر این و آن نه پس چه؟ این جریان باید بداند که جامعه برای همیشه معلق نخواهد ماند و دست به انتخاب خواهد زد.
جریان سوم ایران‌گرا در پی فهم همدلانه و گفتگو با جریان‌های دیگر ایران‌گراست و در دام خاطرات ناخوشایند دو جریان دیگر از یکدیگر و برچسب‌زنی‌های آنها به هم نمی‌افتد و یکی از مهمترین انتقادهایش به دو جریان ایران‌گرای دیگر برچسب‌زنی‌های آنها به هم و گفتگوی متخاصمانه آنها با یکدیگر است.
جریان‌ سوم ایران‌گرا هم اصلاح‌طلبان، هم براندازان و هم بخش قابل توجهی از اصول‌گرایان را دل‌بسته ایران می‌داند و همین وجه مشترک را برای آغاز گفتگو با تمامی این جریان‌ها که لازمه جلوگیری از رشد خشونت است کافی می‌داند.
به نظر می‌رسد جریان سوم ایران‌گرا تا پیش از بیانیه اخیر میرحسین موسوی از نبود یک شخصیت محوری در این جریان رنج می‌برد؛ اما اکنون میرحسین موسوی با توجه به نکات طرح شده در بیانیه کوتاه او، عضوی از این جریان است و تصور می‌کنم صاحب بیشترین سرمایه اجتماعی در بین حامیان این جریان، همین نیز او را تبدیل به شخصیت محوری جریان‌ سوم ایران‌گرا می‌کند. شخصیتی که اگرچه محوری است، اما به پرسش کشیده می‌شود؛ چرا که ماهیت این جریان به گونه‌ای است که شخصیت محوری در آن هیچ‌گاه تقدس نخواهد یافت.
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✳️ ناشنوایی سیستماتیک سامانه سیاسی در ایران ✳️
بخش نخست: ناتوانی از شنیدن هشدارها نسبت به پیامدهای اجرای طرح افزایش قیمت بنزین
✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس
t.me/SIAGS
امروز فرصتی دست داد تا نامه‌هایی را که از فرودین 1398 تا کنون در مورد طرح افزایش قیمت و سهمیه‌بندی بنزین نوشته بودم مطالعه کنم. دو نامه مربوط به خرداد و مرداد 1398 است و حاوی هشدارهایی نسبت به تبعات ویرانگر اجرای طرح در شرایط اجتماعی خاص ایران و دو نامه مربوط به پس از اجرای طرح یعنی 25 و 29 آبان‌ماه و حاوی توصیه‌هایی برای کاهش هزینه‌های سنگین ایجاد شده، این نامه‌ها به یقین تنها بخش کوچکی از صدها نامه و هشداری است که نسبت به اجرای این طرح در شرایط کنونی و نحوه ترمیم زخم‌های عمیق وارد شده بر جامعه ایران بواسطه اجرای این طرح نوشته و گفته شده و به دلیل «ناشنواییِ سیستماتیکِ» سامانه سیاسی در ایران ناشنیده گرفته شده است.
ناشنوایی سیستماتیک در یک سامانه سیاسی حالتی است که در آن بواسطه نقص در طراحی سامانه، برخی داده‌ها، اطلاعات، تحلیل‌ها و توصیه‌ها اصولاً شنیده نمی‌شود که بخواهد در مرحله تصمیم‌گیری به کار بسته شود. با دیدن وضعیت این روزهای ایران باید یادمان بماند که سامانه‌های سیاسی که از نقص ناشنوایی سیستماتیک رنج می‌برند سرنوشت خوشایندی را برای خود و کشورهایشان رقم نمی‌زنند؛ به گمانم پدرانمان یا این نقص را در نظام سیاسی پیشین ندیدند یا اگر دیدند از برطرف کردن آن در سامانه جدید ناتوان بودند که امروز به اینجا رسیده‌ایم.
نکات اصلی 2 نامه نخست که در تاریخ 20/3/98 و 16/5/98 تهیه شده‌اند را می‌توان در موارد زیر بر شمرد:
⭕️ اگر جوامع را از نظر پیش‌بینی پذیری به سه دسته جوامع ساده که می‌توان رفتارهای آنها را پیش‌بینی کرد؛ جوامع پیچیده که اگرچه به سختی اما بازهم با مطالعات فراوان می‌توان الگوهای رفتاری کلی حاکم بر جامعه را مورد شناسایی قرار داد و جوامع آشوبناک که اصولا بواسطه کثرت متغیرهای اثرگذار و ناپایداری شرایط، پیش‌بینی رفتار جامعه در پاسخ به تغییرات هرچند کوچک تقریبا امکان‌ناپذیر است تقسیم کنیم؛ به نظرم جامعه کنونی ایران بواسطه فشارهای اقتصادی و فقر سرمایه اجتماعی در سطوح خرد، میانه و کلان، جامعه‌ای آشوبناک است که اقداماتی از قبیل سهمیه‌بندی سوخت در این شرایط یا افزایش قیمت حامل‌های انرژی بدون برخورداری از یک پشتوانه دقیق مطالعات اجتماعی و پیوست اجتماعی می‌تواند موجب پاسخ‌های پیش‌بینی ناپذیری از سوی جامعه شود؛ این پاسخ‌ها نیز صرفا پاسخ‌هایی از قبیل به آتش کشیدن پمپ‌بنزین‌ها یا آشوب‌های خیابانی نیست این پاسخ‌ها می‌تواند در کاهش کارآمدی نیروی کار؛ افزایش سطح خشونت در جامعه و برهم خوردن امنیت روانی افراد که هر کدام تبعات دیگری را در پی خواهد داشت خود را نشان دهند؛ مساله این است که سیاست‌گذاران ما حتی این تبعات را نیز مورد ملاحظه مقدماتی قرار نداده‌اند. از این منظر با نگاهی راهبردی به نظرم بهبود وضعیت سرمایه اجتماعی مقدم بر هرگونه طرح برای اصلاح اقتصادی است.
⭕️ شرایط کنونی اجتماعی و سیاسی کشور به‌گونه‌ای است که اجرای این طرح به معنای وارد کردن ضربه‌ای سنگین به سرمایه اجتماعی دولت است. چنین طرحی باید در دوران آغاز به کار دولت‌ها که از نظر میزان اعتماد جامعه و سرمایه اجتماعی در نقطه اوج هستند اجرا شود.
⭕️ اگر اصرار بر اجرای چنین طرحی است این موضوع نیازمند گفتگویی صادقانه و مستقیم پیش از اجرا با مردم و طراحی سازوکاری است که مورد توافق اکثریت قابل توجه ملت و دولت باشد؛ تصمیم‌گیری یکسویه در مورد این موضوع پشت درهای بسته تنها تبعات منفی آن را برای دولت بیشتر خواهد کرد.
⭕️ برای تبدیل شدن موضوع سهمیه‌بندی بنزین به بازی برد – برد دولت و ملت بی‌گمان باید همزمان با اجرای این طرح بخشی از فواید و سودهای اقتصادی حاصل از آن بلافاصله به مردم تعلق گیرد؛ امری که در طرح در دست اجرا به نظر می‌رسد مورد توجه قرار نگرفته است.
⭕️ این طرح بی‌گمان برای دولت و حامیان آن در انتخابات 1396 تبعات سیاسی خواهد داشت و می‌تواند بر نتایج انتخابات 1400 اثرگذار باشد این موضوع در تحلیل‌ها عموما نادیده گرفته می‌شود... اگرچه می‌دانیم که تصمیم برای اجرایی شدن این طرح تصمیمی در سطح کلان است اما به نظرم کاملا آشکار است که در فردای اجرای این طرح مخالفان دولت مسئولیت اجرای آن را به صورت کامل بر عهده دولت خواهند گذاشت و این ضربه آخر به سرمایه اجتماعی دولت و حامیانش خواهد بود.
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
Audio
✳️ جنبش عاشقانگی ✳️
از میان سخنرانی‌هایی که به تازگی در مورد وضعیت کنونی ایران شنیده‌ام سخنرانی مصطفی مهرآیین به مناسبت روز دانشجو در دانشگاه کاشان یکی از دل‌نشین‌ترین‌ها بود؛ به نظرم این دل‌نشینی نتیجه چند عامل است:
⭕️ او بی‌پرده و شفاف سخن می‌گوید و همانند بسیاری سخن را در هزار لایه نمی‌پیچد که اصولا ندانی در آخر منظور اصلی گوینده چیست؟
⭕️ او به نیکی رویکردهای مرسوم در جامعه کنونی ایران را به نقد می‌کشد و راهی را فراروی شنونده قرار می‌دهد که اگرچه به روشنی انتهای آن مشخص نیست اما در درستی آن نیز نمی‌توان تردید کرد؟
⭕️ بر خلاف بسیاری که از تغییر در هراس‌اند و مردم را بواسطه ترس از آینده‌ای موهوم به پذیرش و مدارا با چیزی فرا می‌خوانند که علت اصلی پیدایش شرایط کنونی است سخنان او دعوتی است به حرکت و پویایی خشونت پرهیز
او در پایان سخنان خود اعتراض‌های آبان‌ماه را جنبشی عاشقانه می‌نامد؛ جنبشی که به شکلی خونین به آن پاسخ داده شد.
آدرس کانال مصطفی مهرآیین:
http://t.me/mostafamehraeen
#جریان_سوم_ایران‌گرا
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✳️وضعیت پایداری و حکمرانی در پایتخت انرژی ایران ✳️
✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس
https://b2n.ir/793075
اگر تا اواخر دهه 70 نام عسلویه برای بخش قابل توجهی از مردم ایران ناشناخته بود اما در سال‌های بعد بواسطه استقرار گسترده صنایع نفت و گاز در این منطقه و تبدیل شدن آن به منطقه‌ای استراتژیک برای ایران، امروزه عسلویه تبدیل به نامی آشنا برای بخش قابل توجهی از مردم ایران شده است و به درستی آن را پایتخت انرژی ایران نامیده‌اند.
بهمن و اسفند ماه سال گذشته در قالب پروژه‌ای مطالعاتی فرصتی فراهم شد تا با جمعی از دوستان (جلال چقازردی، سجاد کریم‌زاده، علی بیغش، نسترن رفیعی، میثم ملکشاه و محمد فکری) وضعیت این منطقه را در ابعاد گوناگون اجتماعی، محیط‌زیستی، اقتصادی، زیرساخت‌ها و منابع انسانی و حکمرانی جهت توصیف، تبیین و رسیدن به پیشنهادهایی مشخص برای بهبود وضعیت منطقه مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم.
این گزارش اکنون آماده است و توسط مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری با عنوان کلی «وضعیت پایداری و حکمرانی در پایتخت انرژی ایران» و در قالب 4 مجلد جداگانه احتمالا در دو ورژن عمومی و محرمانه (بواسطه محرمانه بودن برخی مطالب موجود در گزارش) منتشر خواهد شد.
جلد نخست این گزارش به کوشش جلال چقازردی وضعیت پایداری اجتماعی را در منطقه ویژه اقتصادی پارس مورد مطالعه و بررسی قرار داده است. جلد دوم گزارش با تلاش نسترن رفیعی به توصیف و تبیین وضعیت پایداری محیط‌زیستی و سلامت در منطقه پرداخته و راهکارهایی را برای بهبود این وضعیت ناگوار ارائه داده است. در جلد سوم گزارش سه مبحث زیرساخت‌ها به کوشش سجاد کریم‌زاده، منابع انسانی به کوشش علی بیغش و اقتصادی با تلاش محمد فکری مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. در جلد چهارم گزارش نیز میثم ملکشاه به توصیف وضعیت حکمرانی در منطقه ویژه اقتصادی پارس پرداخته است.
در نهایت در بخش جمع‌بندی گزارش با بهره‌گیری از چارچوب مفهومی و نظری پایداری و سامانه‌های حکمرانی (برای آشنایی با این چارچوب مفهومی و نظری بنگرید به https://news.1rj.ru/str/SIAGS/236) نشان داده شده است که چگونه ضعف در زمینه حکمرانی و نواقص موجود در زمینه طراحی سامانه حکمرانی مستقر، این منطقه استراتژیک را در خطر قرار گرفتن در وضعیت «شکستِ پایداری» قرار داده است.
بخش‌هایی از چکیده مدیریتی جلد اول این گزارش را می‌توانید با کلیک بر روی اینستنت ویو مطالعه کنید.
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هنگامی که مادر و پدر داغدار را به جای دلجویی بازداشت می‌کنند
هنگامی که به جای دلجویی از مردم در خیابان ها نمایش وحشت می‌دهند
تنها باید به این سروده شاملو پناه برد:
... فغان! که سرگذشتِ ما
سرودِ بی‌اعتقادِ سربازانِ تو بود
که از فتحِ قلعه‌ی روسپیان
بازمی‌آمدند.
باش تا نفرینِ دوزخ از تو چه سازد،
که مادرانِ سیاه‌پوش
داغدارانِ زیباترین فرزندانِ آفتاب و باد
هنوز از سجاده‌ها
سر برنگرفته‌اند!
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✳️ ناشنوایی سیستماتیک سامانه سیاسی در ایران ✳️
بخش دوم: ناتوانی در شنیدن پیشنهادها برای کاهش تبعات بحران ناشی از اجرای طرح افزایش قیمت بنزین
✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس
https://b2n.ir/613214
در بخش نخست این مطلب ( بنگرید به https://news.1rj.ru/str/SIAGS/286) بیان شد که یکی از آسیب‌های اساسی وارد بر سامانه سیاسی در ایران «ناشنوایی سیستماتیک» است؛ حالتی که در آن بواسطه نقص در طراحی سامانه، برخی داده‌ها، اطلاعات، تحلیل‌ها و توصیه‌ها اصولاً شنیده نمی‌شود که بخواهد در مرحله تصمیم‌گیری به کار بسته شود. می‌توان مثال‌های بسیاری را در چند دهه گذشته برای نشان دادن این نقص سیستمی برشمرد که به‌روزترین آن موضوع افزایش قیمت بنزین است.
در بخش نخست این متن به محتوای نامه‌هایی اشاره شد که پیش از اجرایی شدن طرح بر عدم مناسب بودن شرایط اجتماعی برای اجرای چنین طرحی تاکید داشت.
هنگامی که سامانه‌ای سیاسی گرفتار آسیب «ناشنوایی سیستماتیک» باشد پس از عملی کردن یک اقدام نامناسب در زمانی نامناسب پس از انجام آن اقدام نیز توصیه‌های لازم برای کاهش یا تخفیف بحران‌های ناشی از انجام یک اقدام نادرست را نخواهد شنید و بحرانی در دل بحرانی دیگر می‌آفریند.
متن زیر تنها نمونه‌ای از نامه‌ها، سخنان و پیشنهادهایی است که پس از اجرای طرح افزایش قیمت بنزین ارائه شد اما بازهم بواسطه ناشنوایی سیستماتیک سامانه سیاسی توجهی به آن نشد. ویرایش اول این نامه در 25 آبان ماه و ویرایش دوم آن در 29 آبان ماه به سیاست‌مداران ارائه شده است.
⭕️ برای مطالعه نامه بر روی اینستنت ویو کلیک کنید
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
Forwarded from اتچ بات
✳️جایگاه کامیابیِ ایران و واقعیتی که انکار می‌شود✳️
✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس
t.me/SIAGS
موسسه لگاتوم نتایج سنجش شاخص کامیابی در سال 2019 را منتشر کرد؛ در این رتبه‌بندی، ایران از بین 163 کشور مورد بررسی در جایگاه 119 قرار گرفته است (بنگرید به https://www.prosperity.com/rankings).
اگر در پی کسب فهمی نسبی از وضعیت پایداری ایران در مقایسه با سایر کشورهای جهان هستیم این مجموعه شاخص یکی از مناسب‌ترین شاخص‌ها برای این منظور است؛ بویژه آنکه سایت موسسه لگاتوم امکانات مناسبی را برای مقایسه و ترسیم نمودارهای گوناگون در دسترس مخاطب قرار می‌دهد.
امیدوارم روزی فرا رسد که ما در ایران سامانه‌ای با چنین کیفیتی برای سنجش وضعیت پایداری ایران و استان‌های مختلف آن داشته باشیم.
گرچه می‌توان به درستی به نحوه سنجش برخی شاخص‌ها و اعتبار آنها ایرادهایی را وارد کرد اما به نظرم شرایط کنونی ایران در حوزه‌های اصلی اجتماعی، اقتصادی و محیط‌زیستی گویاتر از آن است که بخواهیم بر سر چند پله رشد یا نزول در رتبه‌بندی کلی مجادله کنیم؛ بماند که از قضا تصور می‌کنم در برخی شاخص‌های اقتصادی و اجتماعی وضعیت کنونی ایران بدتر از آن چیزی است که در این مجموعه شاخص به تصویر کشیده شده است.
با دیدن جایگاه ایران در شاخص کامیابی هر ایرانی باید یک پرسش بنیادین را از خود بپرسد و آن این است که:
⭕️ چرا ایران علیرغم برخورداری از منابع قابل توجه در چنین جایگاه نازلی قرار گرفته است؟
پاسخ به این پرسش مقدمه لازم برای هرگونه کنشی جهت بهبود وضعیت ایران است.
در سال 1397 به همراه جمعی از دوستان ضمن ارائه تعریفی از مفهوم پایداری ملّی و ارائه شاخص‌هایی برای سنجش وضعیت پایداری ایران در ابعاد گوناگون اقتصادی، اجتماعی و محیط‌زیستی گزارشی از وضعیت ایران در شاخص کامیابی موسسه لگاتوم در سال 2017 ارائه نمودیم و تلاش کردیم تا به پرسش بنیادین فوق در حد امکان و توان خویش پاسخ دهیم؛ نتیجه این کوشش کتابچه پیوست شد که ویرایش دوم آن نیز در دست تهیه است. کتابچه‌ای که برخی سیاست‌مداران را خوش نیامد و به عادت همیشگی به جای خودشکنی آیینه شکستند، فارغ از آنکه بی‌توجهی به واقعیت‌های منعکس شده در آیینه تنها سبب می‌شود که چند صباحی بعد واقعیت انکار شده سهمگین‌تر از گذشته پیش‌روی ما قرار گیرد.
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
توضیح: این متن در 29 خرداد 1398 در همین کانال منتشر شد. وقوع یا عدم وقوع جنگ ها از نظر جامعه شناختی تابع متغیرها و عواملی است که اگر در کنار هم قرار گیرند کنشگران به سختی توان گریز از آن را خواهند داشت. نظام سیاسی کنونی در ایران و ایالات متحده آمریکا مدت هاست که در مسیر جنگ قرار گرفته‌اند؛ ترور سردار سلیمانی نقطه‌ی عطفی در این ماجراست.
✳️صدای طبل‌های جنگ به گوش می‌رسد! ✳️
✍️ سجاد فتاحی- جامعه‌شناس
t.me/SIAGS
این روزها پرسشی ذهن بسیاری از ایرانیان و البته تمامی آنانی که بنا به دلایل گوناگون به ایران می‌اندیشند را به خود مشغول کرده است، پرسشی که به نظرم پاسخ اشتباه به آن در ماه‌های گذشته از سوی سیاست‌مداران ایرانی آنها را به مسیری وارد کرد که اگر نگوییم بازگشت از آن غیر ممکن اما به دشواری امکان‌پذیر است. آن پرسش تکرارشونده این است:
آیا بین ایران و آمریکا جنگ خواهد شد؟
در فضای اجتماعی و سیاسی به دلیل پیچیدگی‌های موجود در این فضا نمی‌توان به هیچ پرسشی پاسخی قطعی داد اما می‌توان با توجه به روند پیموده شده و عوامل و شرایط موثر بر وقوع یک رخداد وقوع آن را پیش‌بینی کرد؛ بر این اساس با توجه به گزاره‌های زیر به نظرم مسیر کنونی مسیری است که اگر تغییری در آن ایجاد نشود به احتمالِ فراوان پایان آن جنگ است. اینکه این جنگ در چه سطحی بوده و چه ابعادی می‌یابد بدلیل آنکه با وقوع آن از مرز پیچیدگی به آشوب گام می‌گذاریم پیش‌بینی‌ناپذیر است.
⭕️ گزاره نخست آن است که
ترامپ برای پیروزی قطعی در انتخابات دور بعد به تعیین تکلیف مساله ایران نیاز دارد و به میزان زیادی سرنوشت پیروزی یا شکست خود را در عرصه سیاست خارجی به این موضوع پیوند زده است. تعیین تکلیف این موضوع نیز تنها از دو طریق ممکن است یا مذاکره یا جنگ.
⭕️ گزاره دوم آن است که
نظام سیاسی در ایران با تصمیم خود مبنی بر کاهش تعهدات در برجام که طبیعتا یا به خروج از آن یا توقفی مضحک در مرزهای برجام منتهی خواهد شد نه تنها کمکی به خود نکرده بلکه به ترامپ کمک کرده است که مساله ایران هرچه سریعتر تعیین تکلیف شود. بر این اساس با این تصمیمِ ایران سرعت گذر زمان برای رسیدن به مرحله نهایی تعیین تکلیف مساله ایران افزایش یافته است. اگر تا پیش از این تصمیم، امیدی بود که بتوان تا رسیدن به زمان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا زمان خرید با این تصمیم این امید نیز کمرنگ شده است.
⭕️ گزاره سوم آن است که
منافع رقبای سیاسی دولت حسن روحانی و اصلاح‌طلبان با عدم مذاکره و حل مساله رابطه ایران با آمریکا دست کم در شرایط استقرار این دولت پیوند خورده است؛ مذاکره و حل مساله ایران بواسطه اثر قابل توجهی که دست‌کم در کوتاه مدت بر وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور برجا می‌گذارد بردی بزرگ برای حسن روحانی و اصلاح‌طلبان است؛ از این رو منافع رقبای سیاسی دولت با عدم مذاکره پیوند خورده است و در عرصه واقعی نیز به نظر نمی‌رسد دولت توانی برای تغییر تصمیم آنها داشته باشد. این موضوع زمانی سخت‌تر می‌شود که اخیرا بلند پایه‌ترین مقام نظام نیز موضوع مذاکره را در دوره ترامپ منتفی دانسته‌ است.
حال گزاره‌های فوق را که در کنار هم می‌گذاریم. نتیجه پاسخ پرسش مشخص می‌شود:
از آنرو که ترامپ برای افزایش شانس خود جهت پیروزی در انتخابات آینده به حل مساله ایران نیاز دارد و از آنرو که احتمال وقوع گزینه مذاکره در شرایط استقرار دولت حسن روحانی بسیار کم است؛ چینش ساختار منافع به گونه‌ای است که بازیگران حتی اگر خود ندانند به سوی جنگ رانده می‌شوند و تصمیم ایران مبنی بر کاهش تدریجی تعهدات خود در برجام سرعت این فرایند را افزایش داده است.
آیا می‌توان از جنگ جلوگیری کرد؟
با توجه به گزاره‌های طرح شده به نظرم این پرسش یک پاسخ دارد: بله به شرط کناره‌گیری یا برکناری دولت حسن روحانی و مذاکره با آمریکا.
قربانی کردن حسن روحانی و دولت او برای جلوگیری از ورود نظام سیاسی به جنگ، وسوسه بزرگی است که بر شدت آن هرچه پیشتر برویم افزوده می‌شود بویژه آنکه شرایط نامناسب اقتصادی کشور در ماه‌های آینده و بازیگری نامناسب حسن روحانی در سیاست داخلی شرایط را برای تحقق این شرط بیش از پیش فراهم کرده است.
در جهان پیچیده کنونی هیچ چیز قطعی نیست اما در کنار هم قرار دادن گزاره‌های فوق بیانگر آن است که:
صدای طبل‌های جنگ بیش از هر زمان دیگری به گوش می‌رسد.

⭕️ این مطلب را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS