گرامر را آسان یاد بگیرید – Telegram
گرامر را آسان یاد بگیرید
14.3K subscribers
471 photos
720 videos
38 files
2.37K links
ارتباط با ما t.me/L_e_c
لیست کامل مجموعه های مدرسه مکالمه
https://news.1rj.ru/str/addlist/X6DPUv8XjvY2MWRk
Download Telegram
📝 Choose the correct sentence

🥱 - easy 🤯 - difficult
Anonymous Quiz
72%
Not suitable for children under 15
28%
No suitable for children under 15
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مردمی که ۳۰۰۰ سال است جشن نوروز را برپا می‌کنند.
نوروز باستان در ایران به زبان انگلیسی.

خیلی تلاش شد مردم ایران جشن‌های نوروز را فراموش کنند اما هرگز نمی‌توان مردم را از گذشته‌هایی که منجر به شادی و خوشحالی آنها می‌شود جدا کرد.
امیدوارم همیشه شاد باشید
و نوروزهای دیگر را به دور از مشکلات اقتصادی تجربه کنید.نوروز علمی‌ترین رسم و رسومی است که در جهان وجود دارد آغاز سال نو بر اساس حرکات زمین خورشید و تغییر طبیعت.

🔸
👈پادکست All Ears  و  IELTS Energy podcast

1👎1
Grandmother + Grandfather
Anonymous Quiz
86%
Grandparents
14%
Parents
Which gas do plants absorb from the atmosphere during photosynthesis?
Anonymous Quiz
41%
a) Oxygen
59%
b) Carbon Dioxide
His leg will probably ..... surgery.
احتمالا پاش نیاز به عمل جراحی داشته باشه!
Anonymous Quiz
40%
A: Need
15%
B: Require
3%
C: Fight
42%
D: Choice A & B
👍1
گرامر چیست و چرا اهمیت دارد؟
2.1 تعریف گرامر
گرامر مجموعه قوانینی است که به ما کمک می‌کند جملات را به درستی بسازیم. این قوانین شامل چیدمان کلمات، زمان‌ها، استفاده از افعال و اسم‌ها و… است.

مثال‌ها:

گرامر صحیح: She goes to school every day. (او هر روز به مدرسه می‌رود)
گرامر اشتباه: She go to school every day.



اهمیت گرامر در یادگیری زبان انگلیسی
بدون گرامر مناسب، برقراری ارتباط در زبان انگلیسی دشوار خواهد بود. اگر گرامر را درست یاد بگیرید، می‌توانید به صورت طبیعی‌تر و روان‌تر صحبت کنید و نوشته‌های خود را نیز بهبود دهید.
مثال‌ها:
ارتباط واضح: I am studying English. (من در حال مطالعه زبان انگلیسی هستم)
ارتباط ناقص: I studying English.


اجزای اصلی گرامر انگلیسی
3.1 اسم‌ها (Nouns)
اسم‌ها کلماتی هستند که برای اشاره به افراد، مکان‌ها، اشیا و مفاهیم استفاده می‌شوند.
مثال‌ها:
اشخاص: John (جان)
اشیا: book (کتاب)
مکان‌ها: London (لندن)
مفاهیم: love (عشق)


افعال (Verbs)
افعال کلماتی هستند که عمل یا حالت یک چیز را نشان می‌دهند.
مثال‌ها:
عمل: run (دویدن)
حالت: is (هست)
دیگر افعال رایج: play (بازی کردن)، eat (خوردن)، sleep (خوابیدن)



صفات (Adjectives)
صفات کلماتی هستند که برای توصیف اسم‌ها به کار می‌روند.
مثال‌ها:
اندازه: big (بزرگ)
رنگ: red (قرمز)
ویژگی: beautiful (زیبا)


قیدها (Adverbs)
قیدها کلماتی هستند که افعال، صفات یا دیگر قیدها را توصیف می‌کنند.
مثال‌ها:
روش انجام کار: quickly (سریع)
میزان: very (خیلی)
زمان: now (اکنون)



ساختار جملات در زبان انگلیسی
4.1 جملات ساده (Simple Sentences)
جملات ساده شامل یک فعل و یک فاعل هستند.

مثال‌ها:

جمله ساده: I eat. (من می‌خورم)
جمله ساده‌تر: She runs. (او می‌دود)



جملات مرکب (Compound Sentences)
جملات مرکب شامل دو یا چند جمله مستقل هستند که با حروف ربط مثل and یا but به هم متصل شده‌اند.

مثال‌ها:

I like tea and she likes coffee.
(من چای دوست دارم و او قهوه دوست دارد)
He went to the store but he didn’t buy anything.
(او به مغازه رفت اما چیزی نخرید)




جملات پیچیده (Complex Sentences)
جملات پیچیده از یک جمله اصلی و یک یا چند جمله وابسته تشکیل شده‌اند.

مثال‌ها:

When I was a child, I loved reading.
(وقتی که بچه بودم، عاشق خواندن بودم)
Although it was raining, we went outside.
(با اینکه باران می‌بارید، ما بیرون رفتیم)
👍3
زمان‌ها در زبان انگلیسی
5.1 زمان حال ساده (Present Simple)
زمان حال ساده برای بیان عادات و حقایق عمومی به کار می‌رود.

مثال‌ها:

عادت: She walks to school every day.(او هر روز به مدرسه می‌رود)
حقیقت عمومی: Water boils at 100 degrees Celsius.
(آب در 100 درجه سانتی‌گراد جوش می‌آید)

زمان گذشته ساده (Past Simple)
زمان گذشته ساده برای بیان کارهایی که در گذشته انجام شده‌اند به کار می‌رود.

مثال‌ها:

عمل گذشته: He visited Paris last year.
(او سال گذشته به پاریس رفت)
اتفاق گذشته: I saw a movie yesterday.
(دیروز یک فیلم دیدم)


زمان آینده ساده (Future Simple)
زمان آینده ساده برای بیان کارهایی که در آینده انجام خواهند شد، استفاده می‌شود.
مثال‌ها:
I will call you tomorrow. 
(من فردا با تو تماس خواهم گرفت)
She will come to the party.
 (او به مهمانی خواهد آمد)


زمان‌های استمراری (Continuous Tenses)
این زمان‌ها برای بیان کارهایی که در لحظه در حال انجام هستند یا در یک دوره زمانی خاص انجام شده‌اند، به کار می‌روند.

مثال‌ها:

حال استمراری: I am studying now.
(من الان در حال مطالعه هستم)
گذشته استمراری: He was sleeping when the phone rang.
(وقتی تلفن زنگ زد، او خواب بود
)
👍1👏1
لیست افعال بی قاعده Irregular Verbs List

برخی از فعل‌ها هم به‌صورت بی‌قاعده و هم به‌صورت افعال با قاعده به‌کار می‌روند. یعنی هم ed می‌گیرند و هم شکل آن‌ها تغییر می‌کند. این افعال در جدول زیر با رنگ سبز مشخص شده‌اند.




Meaning Past participle Simple past Present
پایبند بودن / ماندن abode abode abide
بلند شدن arisen arose arise
بیدار کردن / شدن

awoken awoke awake
بودن been was / were be
حمل کردن / تحمل کردن born)e) bore bear
زدن beaten beat beat
شدن become became become
افتادن / فرا رسیدن befallen befell befall
بوجود آوردن begotten begot beget
شروع کردن begun began begin
مشاهده کردن beheld beheld behold
خم کردن / شدن bent bent bend
محروم کردن bereft bereft bereave
استدعاء کردن besought besought beseech
احاطه کردن / بستوه آوردن beset beset beset
حاکی بودن از bespoken bespoke bespeak
نوعی ایستادن یا نشستن bestridden bestrode bestride
شرط بستن bet bet bet
دعوت / پیشنهاد کردن bid bid bid
چسباندن / دوختن bound bound bind
گاز گرفتن bitten bit bite
خونریزی کردن bled bled bleed
وزیدن blown blew blow
شکستن broken broke break
پرورش دادن bred bred breed
آوردن brought brought bring
پخش کردن broadcast broadcast broadcast
ساختن built built build
سوزاندن burnt / burned burnt / burned burn
منفجر شدن burst burst burst
خریدن bought bought buy
در قالب قرار دادن cast cast cast
گرفتن caught caught catch
انتخاب کردن chosen chose choose
چسبیدن clung clung cling
آمدن come came come
قیمت داشتن cost cost cost
خزیدن crept crept creep
بریدن cut cut cut
داد و ستد داشتن dealt dealt deal
کندن dug dug dig
انجام دادن done did do
نقاشی کردن drawn drew draw
خواب دیدن dreamt / dreamed dreamt / dreamed dream
نوشیدن drunk drank drink
رانندگی کردن driven drove drive
اقامت گزیدن dwelt dwelt dwell
خوردن eaten ate eat
افتادن fallen fell fall
غذا دادن fed fed feed
احساس کردن felt felt feel
جنگیدن fought fought fight
پیدا کردن found found find
فرار کردن fled fled flee
روانه ساختن flung flung fling
پرواز کردن flown flew fly
ممنوع کردن forbidden forbade forbid
پیش بینی کردن forecast forecast forecast
از پیش دانستن foreseen foresaw foresee
پیشگویی کردن foretold foretold foretell
فراموش کردن forgotten forgot forget
بخشیدن forgiven forgave forgive
رها کردن forsaken forsook forsake
منجمد کردن / یخ زدن frozen froze freeze
تهیه کردن / شدن gotten got get
دادن given gave give
رفتن gone went go
خرد کردن ground ground grind
رشد کردن / پرورش دادن grown grew grow
آویزان کردن hung hung hang
داشتن had had have
شنیدن heard heard hear
مخفی کردن hidden hid hide
زدن hit hit hit
نگه داشتن / برگزار کردن held held hold
صدمه زدن hurt hurt hurt
در هم بافتن interwoven interwove interweave
نگهداری کردن kept kept keep
زانو زدن knelt knelt kneel
دانستن / شناختن known knew know
قرار دادن laid laid lay
راهنمایی کردن led led lead
تکیه دادن / خم شدن leant / leaned leant / leaned lean
خیز زدن leapt leapt leap
یاد گرفتن learnt / learned learnt / learned learn
ترک کردن left left leave
قرض دادن lent lent lend
اجازه دادن let let let
دراز کشیدن lain lay (lie (in bed
دروغ گفتن lied lied lie
روشن کردن lit / lighted lit / lighted light
از دست دادن lost lost lose
درست کردن / مجبور کردن made made make
معنی دادن meant meant mean
ملاقات کردن met met meet
اشتباه کردن mistaken mistook mistake
چیدن mown / moved mowed mow
استراق سمع کردن overheard overheard overhear
خواب ماندن overslept overslept oversleep
چیره شدن overtaken overtooke overtake
پرداخت کردن paid paid pay
قرار دادن put put put
خواندن read read read
پاره کردن rent rent rend
رهانیدن از rid rid rid
راندن ridden rode ride
زنگ زدن rung rang ring
بالا رفتن / طلوع کردن risen rose rise
دویدن run ran run
اره کردن sawn / sawed sawed saw
گفتن said said say
دیدن seen saw see
جستجو کردن sought sought seek
فروختن sold sold sell
فرستادن sent sent send
تنظیم کردن / غروب کردن set set set
دوختن sewn / sewed sewed sew
لرزاندن / لرزیدن shaken shook shake
👍32
بیرون ریختن shed shed shed
درخشیدن shone shone shine
مدفوع کردن shit/shat shit/shat shit
شلیک کردن shot shot shoot
نمایش دادن shown showed show
کوچک شدن shrunk shrank shrink
اعتراف گرفتن shriven shrove shrive
بستن shut shut shut
آواز خواندن sung sang sing
غرق شدن sunk sank sink
نشستن sat sat sit
ذبح کردن slain slew slay
خوابیدن slept slept sleep
سُر خودن slid slid slide
پرتاب کردن slung slung sling
حرکت دزدکی slunk slunk slink
چاک دادن slit slit slit
بوییدن smelt smelt smell
شکست دادن smitten smote smite
بذر افشانی کردن sown / sowed sowed sow
صحبت کردن spoken spoke speak
سرعت گرفتن sped sped speed
هجی کردن spelt / spelled spelt / spelled spell
خرج کردن / گذراندن spent spent spend
افشا کردن spilt / spilled spilt / spilled spill
چرخاندن spun spun spin
تُف کردن spat spat spit
شکافتن split split split
از بین بردن spoilt spoilt spoil
گستردن/پخش شدن spread spread spread
پریدن sprung sprang spring
ایستادن stood stood stand
دزدیدن stolen stole steal
چسباندن / چسبیدن stuck stuck stick
نیش زدن stung stung sting
بوی بد دادن stunk stank stinka
گام های بلند برداشتن stridden strode stride
ضربه زدن struck struck strike
رشته کردن strung strung string
تلاش کردن striven strove strive
قسم خوردن sworn swore swear
جارو کردن swept swept sweep
باد کردن / متورم شدن swollen / swelled swelled swell
شنا کردن swum swam swim
تاب خوردن swung swung swing
گرفتن taken took take
درس دادن taught taught teach
پاره کردن torn tore tear
گفتن told told tell
فکر کردن thought thought think
پرتاب کردن thrown threw throw
رخنه کردن در thrust thrust thrust
لگد کردن trodden trod tread
فهمیدن understood understood understand
بعهده گرفتن undertaken undertook undertake
بی اثر کردن undone undid undo
مضطرب کردن upset upset upset
بیدار کردن waken woke wake
پوشیدن worn wore wear
گریه کردن wept wept weep
برنده شدن won won win
کوک کردن / شدن wound wound wind
کنار کشیدن withdrawn whitdrew withdraw
مقاومت کردن withstood withstood withstand
زنجیر کردن wrung wrung wring
نوشتن written
wrote write
👍4
📌
👈🔹سریال Peaky Blinders " نقابداران " پیکی بلایندرز برای آنان که  لهجه بریتیش را دنبال میکنند.



عبارت Gotta مخفف have got to هست
که معنی "باید" میده. مثلا ...

- I gotta go  ➡️ I have got to go
باید برم
- You gotta be careful! ➡️You have got to be careful
باید مواظب باشی

عبارت have got to هم‌معنی have to
هست که برای بیان اجبار یا نیاز به انجام کاری
استفاده میشه. مثال:

- I have got to go now = I have to go now
دیگه باید برم
- You have got to see this movie! = You have to see this movie!
باید این فیلمو ببینی

✔️ تو محاوره، مخصوصاً تو انگلیسی آمریکایی،
مردم تو مکالمه سریع معمولاً have رو حـــــــذف
میکنن و فقط got to یا gotta میــــــــــــــــگن.
عبارت gotta دقیقاً همون نــقش have got to
رو داره، ولی خیلی غیررسمیه. مثال:

- I gotta go!
به جای:
I have got to go!
یا:
- You gotta be more careful!
به جای:
You have got to be careful!

✔️پس خلاصه‌ اینکه:
have got to = have to
حالت رسمی‌تر

و got to در مکالمه گاهی به جای have got to
استفاده میشه .... و Gotta مـــــــــــــــــــــخفف
محاوره‌ای got to و have got to هست 😊

بازم مثال!
I have got to finish my homework.
رسمی‌تر
I got to finish my homework.
محاوره‌ای، ولی کمتر رایجه
I gotta finish my homework.
کاملاً غیررسمی و رایج در گفتار
👍41👌1
I regret __ you about the problem earlier.
Anonymous Quiz
24%
to not tell
39%
not to tell
35%
not telling
2%
tell not
👍1
She wouldn’t have missed the train if she ______ earlier.
Anonymous Quiz
25%
left
63%
had left
11%
was leaving
👍2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
وقت داستان تصویری است بچه‌های عزیزم بشنوند و لذت ببرند.

از مجموعه داستان های تصویری 👉
۱۲۲۰ داسنان تصویری بهترین منبع آموزشی برای کودکان و بزرگسالان

هزینه عضویت در کانال خصوصی ۲۰۰ تومان
واحدهای شمارش در انگلیسی:

a pair of shoes
یک جفت کفش
a drop of water
یک قطره آب
a bunch of grapes
یک خوشه انگور
a bunch of flowers
یک دسته گل
a lump of coal
یک تکه زغال
a stack of plates
یک دسته بشقاب
a row of seats
یک ردیف صندلی
a string of beads
یک رشته مهره
a ball of string
یک کلاف کاموا
a crowd of people
یک جمعیت از مردم/ توده ایی از مردم
a bar of soap
یک قالب صابون
a loaf of bread
یک عدد یا تیکه نان
a jar of jam
یک شیشه مربا
a box (bar) of chocolate
یک جعبه شکلات
a slice of cake or meat
یک تیکه کیک یا گوشت

1👍1