Forwarded from پژوهشکده ابرار معاصر تهران
🔹 حمایت مادی از پایاننامهها و رسالههای دانشجویی در حوزه مطالعات رژیم صهیونیستی
پژوهشکده مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران در نظر دارد بهمنظور توسعه و تعمیق مطالعات رژیم صهیونیستی در ایران، از پایاننامههای کارشناسی ارشد و رسالههای دکتری دانشجویان مجموعه رشتههای علوم سیاسی و روابط بینالملل که درخصوص یکی از موضوعات زیر، در دانشگاه محل تحصیل مصوب شده باشد، حمایت مادی بهعمل آورد.
🔸موضوعات
🔻امورنظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی
- جایگاه تسلیحات هستهای در دکترین امنیتی رژیم صهیونیستی
- تسلیحات اتمی رژیم صهیونیستی و نظم منطقهای غرب آسیا
- نسبت زیستبوم استارتآپی رژیم صهیونیستی با تشکیلات نظامی-امنیتی این رژیم
- تغییرات دکترین نظامی رژیم صهیونیستی
🔻جریانشناسی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی رژیم صهیونیستی
- جرائم سازمانیافته در رژیم صهیونیستی
- جریانهای فرهنگی در رژیم صهیونیستی
- جریانهای اسلامگرا در رژیم صهیونیستی
- جریانهای عربی سکولار و چپ در رژیم صهیونیستی
- چپگرایی در رژیم صهیونیستی
- جریانشناسی چپ یهودیِ ضدصهیونیستی
- جریانشناسی راستگرایی سکولار در رژیم صهیونیستی
- جریانشناسی راستگرایی مذهبی در رژیم صهیونیستی
- جریان شناسی یهودیان مذهبی در رژیم صهیونیستی
- جریانشناسی یهودیان واگرا نسبت به صهیونیسم
- بررسی جایگاه دروزیها در ساختار فرهنگی، سیاسی و اجتماعی رژیم صهیونیستی و
- نسبت دروزیهای رژیم صهیونیستی با سایر دروزیان در منطقه
- تروریسم یهودی در سیاست کشورهای غربی
- جریانشناسی اجتماعی شهرکنشینان
- آسیبهای اجتماعی در رژیم صهیونیستی
- یهودیان ایرانی مستقر در سرزمینهای اشغالی فلسطین
- جریانشناسی قومی در رژیم صهیونیستی (روسها، آفریقاییها، اروپای شرقی و...)
🔻سیاست خارجی رژیم صهیونیستی
- شرقگرایی در سیاست خارجی رژیم صهیونیستی
- رژیم صهیونیستی و قدرتهای بزرگ
- رژیم صهیونیستی و سازمانهای بینالمللی
- رژیم صهیونیستی و جنوب آسیا
- رژیم صهیونیستی و مدیترانه شرقی
- رژیم صهیونیستی و آمریکای لاتین
- جایگاه صادرات تسلیحات و خدمات امنیتی در سیاست خارجی رژیم صهیونیستی
- دیپلماسی عمومی رژیم صهیونیستی بعد از جنگ غزه
- رویکرد رژیم صهیونیستی به نظم منطقهای
- کریدورها و رژیم صهیونیستی
🔸نحوه حمایت
۱. ارسال پروپوزال مصوب بههمراه تمامی مستندات تأیید آن در دانشگاه محل تحصیل به info@tisri.org؛
۲. دریافت و ارزیابی پروپوزالها توسط کارگروه مربوطه؛
۳. تماس با دانشجو برای عقد قرارداد، درصورت واجد شرایطبودن پروپوزال؛
۴. حمایت مادی از پایاننامههای کارشناسی ارشد، تا مبلغ ۲۰ میلیون تومان، پس از دفاع نهایی و کسب درجه عالی؛
۵. حمایت از رسالههای دکتری، تا مبلغ ۴۰ میلیون تومان، طی دو مرحله؛ پس از سمینار دوم و دفاع نهایی با کسب درجه عالی؛
۶. از مبلغ پرداختی، ۳۰ درصد به استاد (استادان) راهنما و ۷۰ درصد به دانشجو تعلق خواهد گرفت؛
۷. با احتساب ملاحظات ناشی از مالکیت مادی و معنوی دانشگاهها، درصورتی که پایاننامهها و رسالهها از کیفیت مطلوبی برخوردار باشند، توسط انتشارات پژوهشکده مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران در قالب کتاب منتشر خواهند شد.
@TehranInstitute
پژوهشکده مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران در نظر دارد بهمنظور توسعه و تعمیق مطالعات رژیم صهیونیستی در ایران، از پایاننامههای کارشناسی ارشد و رسالههای دکتری دانشجویان مجموعه رشتههای علوم سیاسی و روابط بینالملل که درخصوص یکی از موضوعات زیر، در دانشگاه محل تحصیل مصوب شده باشد، حمایت مادی بهعمل آورد.
🔸موضوعات
🔻امورنظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی
- جایگاه تسلیحات هستهای در دکترین امنیتی رژیم صهیونیستی
- تسلیحات اتمی رژیم صهیونیستی و نظم منطقهای غرب آسیا
- نسبت زیستبوم استارتآپی رژیم صهیونیستی با تشکیلات نظامی-امنیتی این رژیم
- تغییرات دکترین نظامی رژیم صهیونیستی
🔻جریانشناسی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی رژیم صهیونیستی
- جرائم سازمانیافته در رژیم صهیونیستی
- جریانهای فرهنگی در رژیم صهیونیستی
- جریانهای اسلامگرا در رژیم صهیونیستی
- جریانهای عربی سکولار و چپ در رژیم صهیونیستی
- چپگرایی در رژیم صهیونیستی
- جریانشناسی چپ یهودیِ ضدصهیونیستی
- جریانشناسی راستگرایی سکولار در رژیم صهیونیستی
- جریانشناسی راستگرایی مذهبی در رژیم صهیونیستی
- جریان شناسی یهودیان مذهبی در رژیم صهیونیستی
- جریانشناسی یهودیان واگرا نسبت به صهیونیسم
- بررسی جایگاه دروزیها در ساختار فرهنگی، سیاسی و اجتماعی رژیم صهیونیستی و
- نسبت دروزیهای رژیم صهیونیستی با سایر دروزیان در منطقه
- تروریسم یهودی در سیاست کشورهای غربی
- جریانشناسی اجتماعی شهرکنشینان
- آسیبهای اجتماعی در رژیم صهیونیستی
- یهودیان ایرانی مستقر در سرزمینهای اشغالی فلسطین
- جریانشناسی قومی در رژیم صهیونیستی (روسها، آفریقاییها، اروپای شرقی و...)
🔻سیاست خارجی رژیم صهیونیستی
- شرقگرایی در سیاست خارجی رژیم صهیونیستی
- رژیم صهیونیستی و قدرتهای بزرگ
- رژیم صهیونیستی و سازمانهای بینالمللی
- رژیم صهیونیستی و جنوب آسیا
- رژیم صهیونیستی و مدیترانه شرقی
- رژیم صهیونیستی و آمریکای لاتین
- جایگاه صادرات تسلیحات و خدمات امنیتی در سیاست خارجی رژیم صهیونیستی
- دیپلماسی عمومی رژیم صهیونیستی بعد از جنگ غزه
- رویکرد رژیم صهیونیستی به نظم منطقهای
- کریدورها و رژیم صهیونیستی
🔸نحوه حمایت
۱. ارسال پروپوزال مصوب بههمراه تمامی مستندات تأیید آن در دانشگاه محل تحصیل به info@tisri.org؛
۲. دریافت و ارزیابی پروپوزالها توسط کارگروه مربوطه؛
۳. تماس با دانشجو برای عقد قرارداد، درصورت واجد شرایطبودن پروپوزال؛
۴. حمایت مادی از پایاننامههای کارشناسی ارشد، تا مبلغ ۲۰ میلیون تومان، پس از دفاع نهایی و کسب درجه عالی؛
۵. حمایت از رسالههای دکتری، تا مبلغ ۴۰ میلیون تومان، طی دو مرحله؛ پس از سمینار دوم و دفاع نهایی با کسب درجه عالی؛
۶. از مبلغ پرداختی، ۳۰ درصد به استاد (استادان) راهنما و ۷۰ درصد به دانشجو تعلق خواهد گرفت؛
۷. با احتساب ملاحظات ناشی از مالکیت مادی و معنوی دانشگاهها، درصورتی که پایاننامهها و رسالهها از کیفیت مطلوبی برخوردار باشند، توسط انتشارات پژوهشکده مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران در قالب کتاب منتشر خواهند شد.
@TehranInstitute
Forwarded from پژوهشکده ابرار معاصر تهران
ضمن پوزش بابت وقفه و ناهماهنگیهای اخیر در عرضه کتاب، زینپس کتابهای پژوهشکده ابرار معاصر تهران به روشهای زیر در دسترس مخاطبان محترم خواهد بود:
خرید حضوری: تهران، خیابان کریمخان، خیابان حافظ، نرسیده به رودسر، پلاک ۴۶۳ (کافهکتاب طاها)
سفارش تلفنی: 02166959138
سفارش از طریق پیامرسانهای بله و ایتا: @isdsacpub
مبانی امنیت ملی
تألیف: دکتر علیرضا قاضیزاده
آنچه در این کتاب مورد بحث و بررسی قرار میگیرد مبانی و بنیانهای امنیت ملی است. این مبانی شامل صبغه تاریخی امنیت ملی، حوزه ها، نظریهها، ارتباط امنیت ملی با تهدیدات و منافع ملی، بازیگران و سازمان امنیت ملی، و پدیدههای نوظهور در امنیت ملی است. توسعۀ مفهومیِ امنیت ملی درحال تکامل است و هر روزه لایهها و ابعاد نوینی از آن کشف میشود. هریک از مباحث کتاب قابلیت پرداختن بهعنوان یک اثر مستقل پژوهشی را دارد، کما اینکه برخی مباحث تاکنون توسط اندیشمندان بهخوبی مورد بحث قرار گرفته است. کتاب حاضر با چنین رویکردی درصدد شناسایی عوامل و بنیانهای امنیت ملی در عصر حاضر در سیزده فصل نگارش یافته است. تدریس چند سالۀ این درس در چندین دانشگاه موجب شده است که علاوهبر رویکرد آموزشی کتاب، به ابعاد پژوهشی آن نیز توجه شود.
روشهای دسترسی
تألیف: دکتر علیرضا قاضیزاده
آنچه در این کتاب مورد بحث و بررسی قرار میگیرد مبانی و بنیانهای امنیت ملی است. این مبانی شامل صبغه تاریخی امنیت ملی، حوزه ها، نظریهها، ارتباط امنیت ملی با تهدیدات و منافع ملی، بازیگران و سازمان امنیت ملی، و پدیدههای نوظهور در امنیت ملی است. توسعۀ مفهومیِ امنیت ملی درحال تکامل است و هر روزه لایهها و ابعاد نوینی از آن کشف میشود. هریک از مباحث کتاب قابلیت پرداختن بهعنوان یک اثر مستقل پژوهشی را دارد، کما اینکه برخی مباحث تاکنون توسط اندیشمندان بهخوبی مورد بحث قرار گرفته است. کتاب حاضر با چنین رویکردی درصدد شناسایی عوامل و بنیانهای امنیت ملی در عصر حاضر در سیزده فصل نگارش یافته است. تدریس چند سالۀ این درس در چندین دانشگاه موجب شده است که علاوهبر رویکرد آموزشی کتاب، به ابعاد پژوهشی آن نیز توجه شود.
روشهای دسترسی
خرید حضوری: تهران، خیابان کریمخان، خیابان حافظ، نرسیده به رودسر، پلاک ۴۶۳ (کافهکتاب طاها)
سفارش تلفنی: 02166959138
پژوهشکده ابرار معاصر تهران
خروج جمهوری اسلامی ایران از NPT بررسی سود و زیان پژوهشکده ابرار معاصر تهران در این گزارش سیاستی، به بررسی سود و زیان خروج جمهوری اسلامی ایران از NPT پرداخته و در پایان، جمعبندی خود را از این گزینه مدون کرده است. @Tehraninstitute
توصیه نهایی گزارش
باتوجه به بررسی سود و زیان خروج از معاهده انپیتی، توصیه میشود تا زمانی که جمهوری اسلامی ایران ارادهای برای تغییر تصمیم خود در حوزه کلان هستهای را نداشته و برای ورود به سیاست ابهام هستهای برنامهای تنظیم نکرده است، گزینه خروج از انپیتی را در دستورکار قرار ندهد. درواقع، پیامدهای خروج از این معاهده، صرفاً زمانی قابلتوجیه خواهند بود که ایران در پی تولید ابهام راهبردی در برنامه هستهای خود و دستیابی به سلاح هستهای باشد. وقتی ایران چنین مقصودی ندارد، خروج از انپیتی خطا به نظر میرسد.
@TehranInstitute
باتوجه به بررسی سود و زیان خروج از معاهده انپیتی، توصیه میشود تا زمانی که جمهوری اسلامی ایران ارادهای برای تغییر تصمیم خود در حوزه کلان هستهای را نداشته و برای ورود به سیاست ابهام هستهای برنامهای تنظیم نکرده است، گزینه خروج از انپیتی را در دستورکار قرار ندهد. درواقع، پیامدهای خروج از این معاهده، صرفاً زمانی قابلتوجیه خواهند بود که ایران در پی تولید ابهام راهبردی در برنامه هستهای خود و دستیابی به سلاح هستهای باشد. وقتی ایران چنین مقصودی ندارد، خروج از انپیتی خطا به نظر میرسد.
@TehranInstitute
نتانیاهو، اورانیوم ایران و سه رویه اطلاعاتی در اسرائیل
نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی در گفتگو با فاکسنیوز گفته است: «ما محل نگهداری اورانیوم غنیشده ایران را میدانیم و این را با ایالات متحده به اشتراک میگذاریم». آیا اینگونه است؟ تحلیل این ادعا، واجد نکاتی است که در ادامه میآید:
۱. رویه مستحکم تبادل اطلاعاتی میان آمریکا و اسرائیل در سطح راهبردی، عملیاتی و تاکتیکی بهگونهای است که اگر نتانیاهو از مکان اورانیوم غنیشده مطلع بود، باید پیشتر این را به آمریکا میگفت، نه اینکه در گفتگو با فاکسنیوز از برنامهاش برای بهاشتراکگذاری این خبر راهبردی با کاخ سفید سخن بگوید. بنابراین با این سخنان، در پی مقصودی دیگر بوده است.
۲. رویه تبدیل اطلاعات به عملیات در جامعه اطلاعاتی اسرائیل که بهصورت خاص از سال ۲۰۰۲ و با ریاست مئیر داگان در موساد تقویت شد و همچنان نیز ادامه دارد، بهگونهای است که اگر نتانیاهو از مکان اورانیوم غنیشده ایران مطلع بود، این آگاهی را در رسانه فریاد نمیزد، چراکه دراین صورت امکان جابجایی اورانیوم غنیشده از سوی ایران (درصورت دسترسی به آن)، وجود دارد و این، میتواند باعث شود تا اسرائیل مکان جدید اورانیوم را نداند و عملاً امکان انهدام آن در حمله احتمالی به ایران بهشدت کاهش یابد.
۳. رویه همیشگی عملیات فریب در جامعه اطلاعاتی اسرائیل، این گمانه را به ذهن متبادر میسازد که اسرائیل بهزعم خود، نشانهای ضعیف و مبهم از محل اورانیوم را در ایران یافته و اکنون با طرح این ادعا از سوی نتانیاهو، در پی تمرکز ویژه بر آن نشانه ضعیف است تا با رصد تحرکات ایران پس از طرح این ادعا، اطلاعات بیشتری کسب کند. یا اینکه اساساً همان نشانه ضعیف را هم ندارد و با این ادعا از سوی نتانیاهو، موساد در انتظار جابجایی اورانیوم (درصورت دسترسی ایران به آن) است تا با اتکا به شبکه عوامل و منابع انسانی، ردیابیهای فنی و نیز اشراف حاصل از تصاویر ماهوارهای، نشانی از آن را در این تحرکات بیابد.
این سه رویه اطلاعاتی در اسرائیل، همراستا و درهمتنیده با یکدیگر، بیانگر گزافهبودن سخنان نتانیاهو هستند.
در این صورت، چرا او چنین ادعایی را در گفتگو با فاکسنیوز مطرح کرده است؟ بهنظر میرسد علاوهبر رویه اطلاعاتی سوم یعنی فریب که تشریح شد، این موارد هم بهصورت مستقیم و غیرمستقیم، در مقاصد نتانیاهو از بیان این ادعا جای گیرد؛ ۱- برجستهسازی مسئله هستهای ایران در افکار عمومی، ۲- القای این گزاره که هدف از حمله به ایران بهصورت کامل حاصل نشده است و بخشی از توانمندی هستهای ایران همچنان پابرجاست و ۳- طرح غیرمستقیم ضرورت همکاری آمریکای ترامپ در حمله بعدی چراکه حمله نخست آمریکا ناتمام مانده است (با تاکید بر جایگاه فاکسنیوز برای ترامپ و حامیانش).
نتانیاهو با بیان اینکه از محل ذخیره اورانیوم غنیشده ایران مطلع است، در پی عینیسازی مبتنیبر اطلاعات دقیق از آنچه خطر ایران مینامد است تا مشروعیت حمله مجدد به ایران را فراهم آورد. نکته دیگر اینکه با طرح چنین ادعایی، ممکن است نتانیاهو در پی سوقدادن توجهات در داخل ایران به مسئله هستهای و ذخایر اورانیوم باشد، درحالی که اکنون کاملاً آشکار است که این نزاع، فراتر از مسئله هستهای است و حوزههایی چون توان موشکی، زیرساختها، امنیت روانی مردم و حیات مسئولان عالیرتبه کشور و در مجموع، بقای جمهوری اسلامی ایران و تمامیت ارضی ایران را شامل میشود.
@TehranInstitute
نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی در گفتگو با فاکسنیوز گفته است: «ما محل نگهداری اورانیوم غنیشده ایران را میدانیم و این را با ایالات متحده به اشتراک میگذاریم». آیا اینگونه است؟ تحلیل این ادعا، واجد نکاتی است که در ادامه میآید:
۱. رویه مستحکم تبادل اطلاعاتی میان آمریکا و اسرائیل در سطح راهبردی، عملیاتی و تاکتیکی بهگونهای است که اگر نتانیاهو از مکان اورانیوم غنیشده مطلع بود، باید پیشتر این را به آمریکا میگفت، نه اینکه در گفتگو با فاکسنیوز از برنامهاش برای بهاشتراکگذاری این خبر راهبردی با کاخ سفید سخن بگوید. بنابراین با این سخنان، در پی مقصودی دیگر بوده است.
۲. رویه تبدیل اطلاعات به عملیات در جامعه اطلاعاتی اسرائیل که بهصورت خاص از سال ۲۰۰۲ و با ریاست مئیر داگان در موساد تقویت شد و همچنان نیز ادامه دارد، بهگونهای است که اگر نتانیاهو از مکان اورانیوم غنیشده ایران مطلع بود، این آگاهی را در رسانه فریاد نمیزد، چراکه دراین صورت امکان جابجایی اورانیوم غنیشده از سوی ایران (درصورت دسترسی به آن)، وجود دارد و این، میتواند باعث شود تا اسرائیل مکان جدید اورانیوم را نداند و عملاً امکان انهدام آن در حمله احتمالی به ایران بهشدت کاهش یابد.
۳. رویه همیشگی عملیات فریب در جامعه اطلاعاتی اسرائیل، این گمانه را به ذهن متبادر میسازد که اسرائیل بهزعم خود، نشانهای ضعیف و مبهم از محل اورانیوم را در ایران یافته و اکنون با طرح این ادعا از سوی نتانیاهو، در پی تمرکز ویژه بر آن نشانه ضعیف است تا با رصد تحرکات ایران پس از طرح این ادعا، اطلاعات بیشتری کسب کند. یا اینکه اساساً همان نشانه ضعیف را هم ندارد و با این ادعا از سوی نتانیاهو، موساد در انتظار جابجایی اورانیوم (درصورت دسترسی ایران به آن) است تا با اتکا به شبکه عوامل و منابع انسانی، ردیابیهای فنی و نیز اشراف حاصل از تصاویر ماهوارهای، نشانی از آن را در این تحرکات بیابد.
این سه رویه اطلاعاتی در اسرائیل، همراستا و درهمتنیده با یکدیگر، بیانگر گزافهبودن سخنان نتانیاهو هستند.
در این صورت، چرا او چنین ادعایی را در گفتگو با فاکسنیوز مطرح کرده است؟ بهنظر میرسد علاوهبر رویه اطلاعاتی سوم یعنی فریب که تشریح شد، این موارد هم بهصورت مستقیم و غیرمستقیم، در مقاصد نتانیاهو از بیان این ادعا جای گیرد؛ ۱- برجستهسازی مسئله هستهای ایران در افکار عمومی، ۲- القای این گزاره که هدف از حمله به ایران بهصورت کامل حاصل نشده است و بخشی از توانمندی هستهای ایران همچنان پابرجاست و ۳- طرح غیرمستقیم ضرورت همکاری آمریکای ترامپ در حمله بعدی چراکه حمله نخست آمریکا ناتمام مانده است (با تاکید بر جایگاه فاکسنیوز برای ترامپ و حامیانش).
نتانیاهو با بیان اینکه از محل ذخیره اورانیوم غنیشده ایران مطلع است، در پی عینیسازی مبتنیبر اطلاعات دقیق از آنچه خطر ایران مینامد است تا مشروعیت حمله مجدد به ایران را فراهم آورد. نکته دیگر اینکه با طرح چنین ادعایی، ممکن است نتانیاهو در پی سوقدادن توجهات در داخل ایران به مسئله هستهای و ذخایر اورانیوم باشد، درحالی که اکنون کاملاً آشکار است که این نزاع، فراتر از مسئله هستهای است و حوزههایی چون توان موشکی، زیرساختها، امنیت روانی مردم و حیات مسئولان عالیرتبه کشور و در مجموع، بقای جمهوری اسلامی ایران و تمامیت ارضی ایران را شامل میشود.
@TehranInstitute
دیپلماسی عمومی رژیم صهیونیستی درقبال جامعه ایرانی پس از جنگ ۱۲روزه
@TehranInstitute
@TehranInstitute
جستارهایی درباره طوفانالأقصی
معرفی بهمناسبت دومین سالگرد عملیات حماس در ۷ اکتبر
آنچه میتواند به تدوینِ تصویری منسجم از آینده مسئله فلسطین و روندهای تحولیابنده آن منتهی شود، پرورش تبیینی فهمپذیر از ویژگیها، ابعاد و پیامدهای هفتم اکتبر و عملیات طوفانالأقصی است؛ چهاینکه این رویداد بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم با طیفی از مسائل مهم منطقهای و بینالمللی پیوند خورد و ابعاد پیچیدهای یافت که باوجود گذشت یکسال از آن، همچنان سیال، متطوّر و در مسیر شدن است و برایناساس، بازشناسی و تعمیق ابعاد گوناگون آن حائزاهمیت بهنظر میرسد. در اینچهارچوب، هدف آنچه در اثر حاضر تدوین شده، ارتقا و تعمیق شناخت در قبال رویداد هفتم اکتبر 2023 بهعنوان یکی از مهمترین تحولات چند دهه اخیر در غرب آسیا و نیز ادراک دقیقترِ مختصات محیط امنیتی جمهوری اسلامی ایران پس از طوفانالأقصی است.
معرفی بهمناسبت دومین سالگرد عملیات حماس در ۷ اکتبر
به اهتمام: فرهاد وفاییفرد
سال انتشار: ۱۴۰۳
آنچه میتواند به تدوینِ تصویری منسجم از آینده مسئله فلسطین و روندهای تحولیابنده آن منتهی شود، پرورش تبیینی فهمپذیر از ویژگیها، ابعاد و پیامدهای هفتم اکتبر و عملیات طوفانالأقصی است؛ چهاینکه این رویداد بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم با طیفی از مسائل مهم منطقهای و بینالمللی پیوند خورد و ابعاد پیچیدهای یافت که باوجود گذشت یکسال از آن، همچنان سیال، متطوّر و در مسیر شدن است و برایناساس، بازشناسی و تعمیق ابعاد گوناگون آن حائزاهمیت بهنظر میرسد. در اینچهارچوب، هدف آنچه در اثر حاضر تدوین شده، ارتقا و تعمیق شناخت در قبال رویداد هفتم اکتبر 2023 بهعنوان یکی از مهمترین تحولات چند دهه اخیر در غرب آسیا و نیز ادراک دقیقترِ مختصات محیط امنیتی جمهوری اسلامی ایران پس از طوفانالأقصی است.
خرید حضوری: تهران، خیابان کریمخان، خیابان حافظ، نرسیده به رودسر، پلاک ۴۶۳ (کافهکتاب طاها)
سفارش تلفنی: 02166959138
روسیه_و_طرح_«مسیر_ترامپ»_برای_قفقاز_جنوبی؛.pdf
771.2 KB
روسیه و طرح «مسیر ترامپ» برای قفقاز جنوبی؛ واکنشها و پیامدها
@Tehraninstitute
دکتر مهدی شاپوری | عضو هیئت علمی پژوهشکده ابرار معاصر تهرانطرح مسیر ترامپ با هدف عادیسازی روابط میان ارمنستان، جمهوری آذربایجان و ترکیه، یکی از ابزارهای سنتی نفوذ روسیه در منطقه یعنی بهرهبرداری از منازعات قومی و مرزی را تضعیف میکند. حضور فعال آمریکا در قالب توافقهای دوجانبه و سهجانبه، نفوذ غرب را در منطقهای که روسیه آن را «حیاط خلوت» خود میداند، افزایش داده و نگرانیهایی درباره گسترش نفوذ ناتو در قفقاز جنوبی ایجاد کرده است.
منتشرشده در ماهنامه امنیت بین الملل ۷۳
@Tehraninstitute
بررسی_شراکت_احتمالی_آمریکا_و_پاکستان_1.pdf
852.1 KB
بررسی شراکت احتمالی آمریکا و پاکستان و پیامدهای آن
این مقاله به تحلیل احتمال شکلگیری شراکت پنهان میان ایالات متحده آمریکا و پاکستان و بررسی ابعاد و پیامدهای آن برای کشورهای ایران، هند، چین و عربستان سعودی میپردازد. یافتهها نشان میدهد که این شراکت بر پایه منافع امنیتی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی مشترک استوار بوده و در دو سال اخیر با شدت بیشتری دنبال شده است.
@Tehraninstitute
دکتر سمیه مروتی | عضو هیئت علمی پژوهشکده ابرار معاصر تهران
منتشرشده در ماهنامه امنیت بین الملل ۷۳
این مقاله به تحلیل احتمال شکلگیری شراکت پنهان میان ایالات متحده آمریکا و پاکستان و بررسی ابعاد و پیامدهای آن برای کشورهای ایران، هند، چین و عربستان سعودی میپردازد. یافتهها نشان میدهد که این شراکت بر پایه منافع امنیتی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی مشترک استوار بوده و در دو سال اخیر با شدت بیشتری دنبال شده است.
@Tehraninstitute
شماره ۷۴ ماهنامه امنیت بینالملل منتشر شد
عناوین مقالات این شماره عبارتند از:
۱. تأملی بر نظم منطقهایِ تحولیابنده در غرب آسیا پس از طوفانالأقصی/ فرهاد وفاییفرد
۲. الحاق کرانه باختری؛ رویدادها، رویکردها و پیامدها/ وحیده احمدی
۳. چشمانداز رقابت ترکیه و رژیم صهیونیستی در سوریه پسااسد/ سعید پیرمحمدی
۴. تأثیر حمله رژیم صهیونیستی به قطر بر ادراک امنیتی کشورهای عربی/ میلاد لطفی
۵. تحول در دکترینهای نظامی چین و بازتاب آن در رژه روز پیروزی/ مصطفی کوشکی
۶. تعادل آگاهانه؛ تحول سیاست خارجی هند در قبال چین/ سمیه مروتی
۷. تحلیلی بر افزایش حضور نظامی آمریکا در کارائیب/ علینوریپور
۸. نگاه روسی به رویدادهای بینالمللی: از آلاسکا تا پکن/ مهدی شاپوری
۹. «فناوری تابآوری» در اکوسیستم استارتاپیِ رژیم صهیونیستی در جنگ با ایران/ محسن ارتضایی
@Tehraninstitute
عناوین مقالات این شماره عبارتند از:
۱. تأملی بر نظم منطقهایِ تحولیابنده در غرب آسیا پس از طوفانالأقصی/ فرهاد وفاییفرد
۲. الحاق کرانه باختری؛ رویدادها، رویکردها و پیامدها/ وحیده احمدی
۳. چشمانداز رقابت ترکیه و رژیم صهیونیستی در سوریه پسااسد/ سعید پیرمحمدی
۴. تأثیر حمله رژیم صهیونیستی به قطر بر ادراک امنیتی کشورهای عربی/ میلاد لطفی
۵. تحول در دکترینهای نظامی چین و بازتاب آن در رژه روز پیروزی/ مصطفی کوشکی
۶. تعادل آگاهانه؛ تحول سیاست خارجی هند در قبال چین/ سمیه مروتی
۷. تحلیلی بر افزایش حضور نظامی آمریکا در کارائیب/ علینوریپور
۸. نگاه روسی به رویدادهای بینالمللی: از آلاسکا تا پکن/ مهدی شاپوری
۹. «فناوری تابآوری» در اکوسیستم استارتاپیِ رژیم صهیونیستی در جنگ با ایران/ محسن ارتضایی
@Tehraninstitute
کتاب بررسی اسناد راهبردی ارتقای ارتش اسرائیل منتشر شد
این کتاب، تلاشی دیگر از پژوهشکده مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران برای تولید شناختی دقیقتر از رژیم صهیونیستی است.
کتاب «بررسی اسناد راهبردی ارتقای ارتش اسرائیل» به قلم دو تن از پژوهشگران این حوزه، آقایان دکتر محمدحسین صفایی و ابراهیم کیمیایی دوین در ۲۷۴ صفحه به بررسی اسناد راهبردی ارتقای ارتش اسرائیل از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۸ همچون طرحهای تفن، کشت، گیدئون، تنوفا، هالوی و... پرداخته است. باتوجه به اینکه شکست ۷ اکتبر همچنان در مباحث نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی محوریت دارد، بهنظر میرسد رویکردهای این رژیم در حوزه نظامی دچار تغییراتی خواهد شد و ازاینرو، مطالعه این کتاب میتواند بهویژه با احتساب جنگ ۱۲روزه، برای پژوهشگران حوزه مطالعات رژیم صهیونیستی در ایران مفید باشد.
🔻پژوهشگران و همچنین نهادهای نظامی و امنیتی برای خرید این کتاب، میتوانند با شمارههای زیر تماس برقرار کنند:
09912366922
02166959138
این کتاب، تلاشی دیگر از پژوهشکده مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران برای تولید شناختی دقیقتر از رژیم صهیونیستی است.
کتاب «بررسی اسناد راهبردی ارتقای ارتش اسرائیل» به قلم دو تن از پژوهشگران این حوزه، آقایان دکتر محمدحسین صفایی و ابراهیم کیمیایی دوین در ۲۷۴ صفحه به بررسی اسناد راهبردی ارتقای ارتش اسرائیل از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۸ همچون طرحهای تفن، کشت، گیدئون، تنوفا، هالوی و... پرداخته است. باتوجه به اینکه شکست ۷ اکتبر همچنان در مباحث نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی محوریت دارد، بهنظر میرسد رویکردهای این رژیم در حوزه نظامی دچار تغییراتی خواهد شد و ازاینرو، مطالعه این کتاب میتواند بهویژه با احتساب جنگ ۱۲روزه، برای پژوهشگران حوزه مطالعات رژیم صهیونیستی در ایران مفید باشد.
🔻پژوهشگران و همچنین نهادهای نظامی و امنیتی برای خرید این کتاب، میتوانند با شمارههای زیر تماس برقرار کنند:
09912366922
02166959138
تحول_راهبرد_برتری_هوایی_رژیم_صهیونیستی_1.pdf
937.6 KB
تحول راهبرد برتری هوایی رژیم صهیونیستی و ارزیابی آن در قبال ایران
برتری هوایی از آغاز، ستون فقرات دکترین نظامی رژیم صهیونیستی بوده و در دهههای گذشته از سرکوب پدافند و حملات پیشدستانه بهسوی راهبردی اثرمحور تحول یافته است. این تحول در واکنش به تهدیدات نوین ایران و متحدانش شامل شبکه موشکی و پهپادی، سامانههای بردبلند و زیرزمینیسازی توان موشکی شکل گرفت. رژیم صهیونیستی با اتکا به طرحهایی مانند «تنوفا» کوشید قدرت هوایی را با اطلاعات، سایبر و یگانهای ویژه همافزا کرده و مفهوم «ضربه چندبعدی» را محقق سازد. این مقاله به تحول راهبرد برتری هوایی اسرائیل پرداخته است.
#جنگ_۱۲روزه
@Tehraninstitute
علی صمدزاده | پژوهشگر پژوهشکده ابرار معاصر تهران
منتشرشده در ماهنامه امنیت بین الملل ۷۳
برتری هوایی از آغاز، ستون فقرات دکترین نظامی رژیم صهیونیستی بوده و در دهههای گذشته از سرکوب پدافند و حملات پیشدستانه بهسوی راهبردی اثرمحور تحول یافته است. این تحول در واکنش به تهدیدات نوین ایران و متحدانش شامل شبکه موشکی و پهپادی، سامانههای بردبلند و زیرزمینیسازی توان موشکی شکل گرفت. رژیم صهیونیستی با اتکا به طرحهایی مانند «تنوفا» کوشید قدرت هوایی را با اطلاعات، سایبر و یگانهای ویژه همافزا کرده و مفهوم «ضربه چندبعدی» را محقق سازد. این مقاله به تحول راهبرد برتری هوایی اسرائیل پرداخته است.
#جنگ_۱۲روزه
@Tehraninstitute
روایتسازی_دولت_ترامپ_از_حمله_به_ایران_.pdf
766.5 KB
روایتسازی دولت ترامپ از حمله به ایران و تأثیر آن بر افکار عمومی آمریکا
این گزارش با اتکا به دادههای چند مؤسسه افکارسنجی، واکنش افکار عمومی آمریکا به حمله ایالات متحده به تأسیسات هستهای ایران را بررسی میکند و نشان میدهد چگونه روایتسازی دولت ترامپ، بهویژه در میان جمهوریخواهان، حمایت از ضربات محدود اما قاطع را افزایش داده است.
#جنگ_۱۲روزه
@Tehraninstitute
علی نوری پور | پژوهشگر پژوهشکده ابرار معاصر تهران
منتشرشده در ماهنامه امنیت بین الملل ۷۳
این گزارش با اتکا به دادههای چند مؤسسه افکارسنجی، واکنش افکار عمومی آمریکا به حمله ایالات متحده به تأسیسات هستهای ایران را بررسی میکند و نشان میدهد چگونه روایتسازی دولت ترامپ، بهویژه در میان جمهوریخواهان، حمایت از ضربات محدود اما قاطع را افزایش داده است.
#جنگ_۱۲روزه
@Tehraninstitute
رویکرد_چین_در_قبال_کریدور_زنگزور_1.pdf
826.1 KB
رویکرد چین در قبال کریدور زنگزور
در مورد رویکرد چین به کریدور زنگزور دو نگاه کلی وجود دارد. در رویکرد نخست، این موضوع مطرح است که با توجه به حضور آمریکا در این کریدور و تسلط این کشور، چین دچار چالشهایی خواهد شد و با توجه به ماهیت فرامنطقهای کریدور زنگزور، اجرای آن میتواند بهعنوان تهدیدی مستقیم برای ابتکار کمربند و راه چین تلقی شود. در نگاه دوم، اما این دیدگاه وجود دارد که چین اجرای این کریدور را به چالش نخواهد کشید و تلاش خواهد کرد این چالش را به یک فرصت در راستای کوتاهتر کردن مسیر انتقال کالا به اروپا و در راستای همافزایی با کریدور میانی تبدیل کند و از آن در راستای ارتقای ابتکار کمربند و راه بهره ببرد.
@Tehraninstitute
دکتر علیرضا ثمودی | عضو هیئت علمی پژوهشکده ابرار معاصر تهران
منتشرشده در ماهنامه امنیت بین الملل ۷۳
در مورد رویکرد چین به کریدور زنگزور دو نگاه کلی وجود دارد. در رویکرد نخست، این موضوع مطرح است که با توجه به حضور آمریکا در این کریدور و تسلط این کشور، چین دچار چالشهایی خواهد شد و با توجه به ماهیت فرامنطقهای کریدور زنگزور، اجرای آن میتواند بهعنوان تهدیدی مستقیم برای ابتکار کمربند و راه چین تلقی شود. در نگاه دوم، اما این دیدگاه وجود دارد که چین اجرای این کریدور را به چالش نخواهد کشید و تلاش خواهد کرد این چالش را به یک فرصت در راستای کوتاهتر کردن مسیر انتقال کالا به اروپا و در راستای همافزایی با کریدور میانی تبدیل کند و از آن در راستای ارتقای ابتکار کمربند و راه بهره ببرد.
@Tehraninstitute
کنش عملیاتی آمریکا در جنگ احتمالی بعدی رژیم صهیونیستی علیه ایران
@Tehraninstitute
@Tehraninstitute
خوشبینی در عراق؛ آیا ایران غافلگیر میشود؟
اعلام نتایج انتخابات پارلمانی عراق باعث ایجاد نوعی خوشبینی نسبت به تأمین منافع ایران در این کشور شده است. در این رویکرد، تهران میتواند با خیالی آسوده، همگام با چهارچوب هماهنگی شیعیان و بدون موانع جدی داخلی و خارجی، در فرایند انتخاب نخستوزیر اثرگذار باشد. نوشتار پیشرو، این رویکرد خوشبینانه را که بعضا در برخی گفتهها و نوشتهها مشهود است، آسیبزا قلمداد کرده است و توجه به چند نکته را ضروری میداند:
۱. طی ماههای اخیر، واشینگتن و تلآویو، محور مقاومت را در موقعیت ضعف تحلیل کرده و زمان کنونی را بهترین فرصت برای تکمیل اقدامات ناتمام خود علیه ایران میدانند. از اینمنظر، رویکرد پیشین آمریکا در پروندههای مرتبط با ایران متوقف شده است. در رویکرد جدید، آمریکا نه بهدنبال مهار، بلکه آشکارا پیگیر تثبیت هژمونی اسرائیل از مسیر عقب راندن (Roll Back) ایران و تضمین تحصیلِ مطلوبیتهای حداکثری در چهارچوب یک بازی با حاصلجمع صفر در تمامی پروندههای منطقهای است.
۲. یکی از این پروندهها عراق است. رویکرد پیشین آمریکا در عراق، پذیرش نسبی جایگاه ایران در چهارچوب عدم آسیب به منافع آمریکا بود. در رویکرد جدید اما، آمریکا بهدنبال کاهش جدی سهم و نفوذ ایران در عراق است و آن را آخرین حلقه از زنجیره بغدادـدمشقـبیروت قلمداد میکند. از منظر واشنگتن، دستاوردهایش در سوریه و لبنان، میتواند و باید در عراق تکرار شود. برایناساس، همچنانکه محور آمریکاییـصهیونیستی، در لبنان مسیری متفاوت از گذشته را دنبال کرد، باید انتظار داشت یا حداقل این احتمال را جدی گرفت که در عراق نیز، متمایز از ادوار پیشین به ایفای نقش بپردازد؛ و این یعنی در تعیین نخستوزیر عراق، این بار ورودی متفاوتتر از گذشته داشته باشد.
۳. حس پیروزی در انتخابات عراق، ممکن است فراتر از اعداد و ارقامی نقشبسته روی کاغذ نباشد. رهبران عراقی، بیش و پیش از همیشه، تهدیدات ترامپ را واقعی و عملی تلقی میکنند و آمادگی دارند امتیازات متعددی را به دولت وی بدهند. در مواردی هم که این آمادگی در طرف عراقی وجود نداشته باشد، احتمال تشدید اسرائیلهراسی و سپس کاربست محدود، اما پرشدت کنشهای نظامی ازسوی آمریکا دور از انتظار نیست.
۴. برای تکرار نشدن غافلگیریهای گذشته، بهجای خوشبینی، باید واقعبین بود و بدبینانهترین سناریوها را درنظر داشت؛ اینکه واشینگتن، شاید خارج از چهارچوبهای مرسوم اثرگذاری بر تشکیل دولت در عراق رفتار کند. بستر چنین رفتاری، در عراق، سرزمین شگفتانهها، چندان دشوار نیست. گزینههایی چون شورش ناراضیان ازجمله صدریها یا یک عملیات «پرچم دروغین» درراستای زمینهسازی یک کنشِ رادیکال نظامی، محتمل خواهد بود.
@TehranInstitute
دکتر فرهاد وفاییفرد | عضو هیئت علمی پژوهشکده ابرار معاصر تهران
اعلام نتایج انتخابات پارلمانی عراق باعث ایجاد نوعی خوشبینی نسبت به تأمین منافع ایران در این کشور شده است. در این رویکرد، تهران میتواند با خیالی آسوده، همگام با چهارچوب هماهنگی شیعیان و بدون موانع جدی داخلی و خارجی، در فرایند انتخاب نخستوزیر اثرگذار باشد. نوشتار پیشرو، این رویکرد خوشبینانه را که بعضا در برخی گفتهها و نوشتهها مشهود است، آسیبزا قلمداد کرده است و توجه به چند نکته را ضروری میداند:
۱. طی ماههای اخیر، واشینگتن و تلآویو، محور مقاومت را در موقعیت ضعف تحلیل کرده و زمان کنونی را بهترین فرصت برای تکمیل اقدامات ناتمام خود علیه ایران میدانند. از اینمنظر، رویکرد پیشین آمریکا در پروندههای مرتبط با ایران متوقف شده است. در رویکرد جدید، آمریکا نه بهدنبال مهار، بلکه آشکارا پیگیر تثبیت هژمونی اسرائیل از مسیر عقب راندن (Roll Back) ایران و تضمین تحصیلِ مطلوبیتهای حداکثری در چهارچوب یک بازی با حاصلجمع صفر در تمامی پروندههای منطقهای است.
۲. یکی از این پروندهها عراق است. رویکرد پیشین آمریکا در عراق، پذیرش نسبی جایگاه ایران در چهارچوب عدم آسیب به منافع آمریکا بود. در رویکرد جدید اما، آمریکا بهدنبال کاهش جدی سهم و نفوذ ایران در عراق است و آن را آخرین حلقه از زنجیره بغدادـدمشقـبیروت قلمداد میکند. از منظر واشنگتن، دستاوردهایش در سوریه و لبنان، میتواند و باید در عراق تکرار شود. برایناساس، همچنانکه محور آمریکاییـصهیونیستی، در لبنان مسیری متفاوت از گذشته را دنبال کرد، باید انتظار داشت یا حداقل این احتمال را جدی گرفت که در عراق نیز، متمایز از ادوار پیشین به ایفای نقش بپردازد؛ و این یعنی در تعیین نخستوزیر عراق، این بار ورودی متفاوتتر از گذشته داشته باشد.
۳. حس پیروزی در انتخابات عراق، ممکن است فراتر از اعداد و ارقامی نقشبسته روی کاغذ نباشد. رهبران عراقی، بیش و پیش از همیشه، تهدیدات ترامپ را واقعی و عملی تلقی میکنند و آمادگی دارند امتیازات متعددی را به دولت وی بدهند. در مواردی هم که این آمادگی در طرف عراقی وجود نداشته باشد، احتمال تشدید اسرائیلهراسی و سپس کاربست محدود، اما پرشدت کنشهای نظامی ازسوی آمریکا دور از انتظار نیست.
۴. برای تکرار نشدن غافلگیریهای گذشته، بهجای خوشبینی، باید واقعبین بود و بدبینانهترین سناریوها را درنظر داشت؛ اینکه واشینگتن، شاید خارج از چهارچوبهای مرسوم اثرگذاری بر تشکیل دولت در عراق رفتار کند. بستر چنین رفتاری، در عراق، سرزمین شگفتانهها، چندان دشوار نیست. گزینههایی چون شورش ناراضیان ازجمله صدریها یا یک عملیات «پرچم دروغین» درراستای زمینهسازی یک کنشِ رادیکال نظامی، محتمل خواهد بود.
@TehranInstitute
تغییر رئیس موساد؛ ارزیابی اولیه
دفتر نخست وزیر اسرائیل اعلام کرده است که رومن گافمن، بهعنوان رئیس بعدی موساد تعیین شده و از ژوئن ۲۰۲۶، جایگزین بارنئا خواهد شد. درخصوص این تغییر، نکاتی قابل ذکر است:
۱. دوره پنجساله بارنئا بهزودی پایان مییابد و نتانیاهو این دوره را تمدید نمیکند. بنابراین او برخلاف رئیسان آمان و شاباک، نه استعفا داده و نه عزل میشود، بلکه دوره مسئولیتش به پایان میرسد. البته این تمدید نکردن، نشان از نارضایتی نتانیاهو از عملکرد بارنئا و اختلاف با او دارد.
۲. پس از ژنرال مئیر داگان که ریاست موساد را از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۱ برعهده داشت، موساد را موسادیها مدیریت کردهاند؛ تامیر پاردو (۲۰۱۱)، یوسی کوهن (۲۰۱۶) و دیوید بارنئا (۲۰۲۱)، همگی از معاونان موساد بودهاند. وجه بارز هر سه نیز تمرکز بر پرونده ایران در سالهایی از حضورشان در موساد بوده است. از ابتدای تأسیس موساد تا ۲۰۱۱، (ظاهراً) تنها سه رئیس این سازمان از درون موساد انتخاب شده بودند و بنابراین پاردو، چهارمین فرد اینچنینی بود. تکرار این انتخاب در سالهای بعد با ریاست کوهن و بارنئا، عملاً از منظر ریاست موسادیها بر موساد، در تاریخ این سازمان بیسابقه بوده است.
۳. اکنون که دستیار نظامی نتانیاهو برای ریاست موساد انتخاب شده است، عملاً روند ریاست موسادیها بر این سازمان، شکسته خواهد شد و این، میتواند پیامدهایی جدی در درون آن داشته باشد. فرهنگسازمانی موساد در تمام این سالها، متناسب با مهارتهای حرفهای آن بازسازی و بهسازی شده است و بنابراین حضور شخصی غیرموسادی در آن، میتواند پیامدهایی برای آن داشته باشد.
۴. در سال ۲۰۰۲، وقتی افرایم هالوی که تمام سابقهاش موسادی بود، توسط شارون، بهدلیل غیرعملیاتیسازی موساد از ریاست آن برکنار شد و ژنرال مئیر داگان بر کرسی ریاست تکیه زد، موجی از استعفاهای سطح بالا در موساد آغاز شد؛ نزدیک به ۳۰۰ نفر و البته برخی نیز توسط داگان اخراج شدند! اما آنچه باعث شد داگانِ ارتشی به شخصیت محبوب موسادیها تبدیل شود، تاجایی که یوسی کوهن او را «رئیس افسانهای» مینامد، سابقه سراسر امنیتی و نه الزاما نظامی داگان بود؛ به گفته شارون، مردی که «خنجری میان دندانهایش داشت». حضور داگان در واحدهای ترور فلسطینیها همچون گیلاس، سایرت ریمون، ماهی نمکی و فرماندهی عملیاتهای ویژه در لبنان و سایر مسئولیتهای مرتبط امنیتی اما عمیقاً متصل به اطلاعات، از او فردی عملیاتی ساخته بود که اهمیت اطلاعات را برای یک عملیات خوب میفهمید. آیا رئیس جدید موساد (درصورت استقرار) اینگونه است؟ آنچه از او منتشر شده، چنین درک و کارنامهای از اطلاعات و امنیت را نشان نمیدهد. در انبوه مصاحبههای برگمن برای کتاب «برخیز و تو اول بکش» (به ادعای او؛ هزار مصاحبه) نامی از گافمن نیامده است؛ البته شاید امکانپذیر نبوده باشد. اما با آنچه منتشر شده، بعید بهنظر میرسد او یک نیروی امنیتی تراز برای ریاست موساد باشد و این برای موسادیها بسیار گران خواهد آمد.
۵. درصورت استقرار گافمن در موساد، بهنظر میرسد پیوستهای نظامی و گونههای سخت قدرت در اقدامات موساد، برجستهتر شود. این، با رویکرد تهاجمی نتانیاهو در شرایط کنونی همخوان است. نیاز نتانیاهو، عنصری تعیینکننده در انتخاب رئیس موساد است؛ او برای رهایی از بدنامی موساد در ماجرای ترور ناموفق خالد مشعل در سال ۱۹۹۷، هالوی غیرعملیاتی را از بخش نسبتاً دیپلماتیک موساد یعنی تِوِل به ریاست این سازمان برکشید؛ در سال ۲۰۱۱، دوره پایانیافته داگانِ مخالف حمله به ایران را تمدید نکرد و اکنون نیز که مخالفت موساد با حمله به محل جلسه سران حماس در قطر را تحمل نکرده است و ازسوی دیگر، یک موسادِ نظامیتر را نیاز دارد، میخواهد فردی با سابقه عمدتاً نظامی و آشکارا کمتر اطلاعاتی را به ریاست آن منصوب کند.
۶. گالانت، وزیر جنگ سابق نتانیاهو نیز سابقه دستیاری نظامی نخستوزیر را در زمان شارون برعهده داشته است. او البته زمانی فرمانده تکاوران نیروی دریایی، شایتِت ۱۳ بوده است؛ جسور و عملیاتی. براساس آنچه خود گالانت گفته است، او بود که ترس نتانیاهو از ترور جناب سیدحسن نصرالله را ازمیان برد و زمینه اقناع نهایی نخستوزیر اسرائیل را برای آن عملیات وحشیانه فراهم کرد. مقامات نظامی در چنین سطحی، جسارت عملیاتی بالایی دارند، اگرچه برخی ظرافتهای اطلاعاتی را درک نکنند (همانگونه که داگان نیز بعضاً چنین بود و این ضعف، در ترور المبحوح در امارات در سال ۲۰۱۰ عیان شد، اما هماو بود که حمله به تأسیسات هستهای سوریه را در سال ۲۰۰۷، پیش برد). بنابراین ریاست گافمن بر موساد را -درصورت تحقق- باید جدی تلقی کرد، بهویژه باتوجه به اقتضائات کنونی منطقه و اتصال عمیق اطلاعات به حوزه نظامی.
با ذکر منبع، بازنشر شود:
@TehranInstitute
دفتر نخست وزیر اسرائیل اعلام کرده است که رومن گافمن، بهعنوان رئیس بعدی موساد تعیین شده و از ژوئن ۲۰۲۶، جایگزین بارنئا خواهد شد. درخصوص این تغییر، نکاتی قابل ذکر است:
۱. دوره پنجساله بارنئا بهزودی پایان مییابد و نتانیاهو این دوره را تمدید نمیکند. بنابراین او برخلاف رئیسان آمان و شاباک، نه استعفا داده و نه عزل میشود، بلکه دوره مسئولیتش به پایان میرسد. البته این تمدید نکردن، نشان از نارضایتی نتانیاهو از عملکرد بارنئا و اختلاف با او دارد.
۲. پس از ژنرال مئیر داگان که ریاست موساد را از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۱ برعهده داشت، موساد را موسادیها مدیریت کردهاند؛ تامیر پاردو (۲۰۱۱)، یوسی کوهن (۲۰۱۶) و دیوید بارنئا (۲۰۲۱)، همگی از معاونان موساد بودهاند. وجه بارز هر سه نیز تمرکز بر پرونده ایران در سالهایی از حضورشان در موساد بوده است. از ابتدای تأسیس موساد تا ۲۰۱۱، (ظاهراً) تنها سه رئیس این سازمان از درون موساد انتخاب شده بودند و بنابراین پاردو، چهارمین فرد اینچنینی بود. تکرار این انتخاب در سالهای بعد با ریاست کوهن و بارنئا، عملاً از منظر ریاست موسادیها بر موساد، در تاریخ این سازمان بیسابقه بوده است.
۳. اکنون که دستیار نظامی نتانیاهو برای ریاست موساد انتخاب شده است، عملاً روند ریاست موسادیها بر این سازمان، شکسته خواهد شد و این، میتواند پیامدهایی جدی در درون آن داشته باشد. فرهنگسازمانی موساد در تمام این سالها، متناسب با مهارتهای حرفهای آن بازسازی و بهسازی شده است و بنابراین حضور شخصی غیرموسادی در آن، میتواند پیامدهایی برای آن داشته باشد.
۴. در سال ۲۰۰۲، وقتی افرایم هالوی که تمام سابقهاش موسادی بود، توسط شارون، بهدلیل غیرعملیاتیسازی موساد از ریاست آن برکنار شد و ژنرال مئیر داگان بر کرسی ریاست تکیه زد، موجی از استعفاهای سطح بالا در موساد آغاز شد؛ نزدیک به ۳۰۰ نفر و البته برخی نیز توسط داگان اخراج شدند! اما آنچه باعث شد داگانِ ارتشی به شخصیت محبوب موسادیها تبدیل شود، تاجایی که یوسی کوهن او را «رئیس افسانهای» مینامد، سابقه سراسر امنیتی و نه الزاما نظامی داگان بود؛ به گفته شارون، مردی که «خنجری میان دندانهایش داشت». حضور داگان در واحدهای ترور فلسطینیها همچون گیلاس، سایرت ریمون، ماهی نمکی و فرماندهی عملیاتهای ویژه در لبنان و سایر مسئولیتهای مرتبط امنیتی اما عمیقاً متصل به اطلاعات، از او فردی عملیاتی ساخته بود که اهمیت اطلاعات را برای یک عملیات خوب میفهمید. آیا رئیس جدید موساد (درصورت استقرار) اینگونه است؟ آنچه از او منتشر شده، چنین درک و کارنامهای از اطلاعات و امنیت را نشان نمیدهد. در انبوه مصاحبههای برگمن برای کتاب «برخیز و تو اول بکش» (به ادعای او؛ هزار مصاحبه) نامی از گافمن نیامده است؛ البته شاید امکانپذیر نبوده باشد. اما با آنچه منتشر شده، بعید بهنظر میرسد او یک نیروی امنیتی تراز برای ریاست موساد باشد و این برای موسادیها بسیار گران خواهد آمد.
۵. درصورت استقرار گافمن در موساد، بهنظر میرسد پیوستهای نظامی و گونههای سخت قدرت در اقدامات موساد، برجستهتر شود. این، با رویکرد تهاجمی نتانیاهو در شرایط کنونی همخوان است. نیاز نتانیاهو، عنصری تعیینکننده در انتخاب رئیس موساد است؛ او برای رهایی از بدنامی موساد در ماجرای ترور ناموفق خالد مشعل در سال ۱۹۹۷، هالوی غیرعملیاتی را از بخش نسبتاً دیپلماتیک موساد یعنی تِوِل به ریاست این سازمان برکشید؛ در سال ۲۰۱۱، دوره پایانیافته داگانِ مخالف حمله به ایران را تمدید نکرد و اکنون نیز که مخالفت موساد با حمله به محل جلسه سران حماس در قطر را تحمل نکرده است و ازسوی دیگر، یک موسادِ نظامیتر را نیاز دارد، میخواهد فردی با سابقه عمدتاً نظامی و آشکارا کمتر اطلاعاتی را به ریاست آن منصوب کند.
۶. گالانت، وزیر جنگ سابق نتانیاهو نیز سابقه دستیاری نظامی نخستوزیر را در زمان شارون برعهده داشته است. او البته زمانی فرمانده تکاوران نیروی دریایی، شایتِت ۱۳ بوده است؛ جسور و عملیاتی. براساس آنچه خود گالانت گفته است، او بود که ترس نتانیاهو از ترور جناب سیدحسن نصرالله را ازمیان برد و زمینه اقناع نهایی نخستوزیر اسرائیل را برای آن عملیات وحشیانه فراهم کرد. مقامات نظامی در چنین سطحی، جسارت عملیاتی بالایی دارند، اگرچه برخی ظرافتهای اطلاعاتی را درک نکنند (همانگونه که داگان نیز بعضاً چنین بود و این ضعف، در ترور المبحوح در امارات در سال ۲۰۱۰ عیان شد، اما هماو بود که حمله به تأسیسات هستهای سوریه را در سال ۲۰۰۷، پیش برد). بنابراین ریاست گافمن بر موساد را -درصورت تحقق- باید جدی تلقی کرد، بهویژه باتوجه به اقتضائات کنونی منطقه و اتصال عمیق اطلاعات به حوزه نظامی.
با ذکر منبع، بازنشر شود:
@TehranInstitute
همزمان با سالگرد سقوط اسد در سوریه
یمن در آستانه بازآرایی راهبردی
تحولات روزهای اخیر یمن، بهویژه تثبیت کنترل شورای انتقالی جنوب بر بخشهایی از حضرموت را نمیتوان صرفاً بهمثابه یک جابهجایی میدانی در منازعات داخلی این کشور تفسیر کرد. این تحولات در شرایطی رخ داده که پرونده یمن، پس از سالها جنگ فرسایشی، وارد مرحلهای تازه از بازآرایی سیاسی، امنیتی و منطقهای شده است. همزمانی این رخدادها با عقبنشینی تدریجی نیروهای وابسته به عربستان از شرق یمن و پررنگتر شدن نقش نیروهای مورد حمایت امارات، نشانهای روشن از تغییر در منطق میدانی و راهبردی یمن است؛ تغییری که بیش از آنکه ریشه در معادلات داخلی صنعا و عدن داشته باشد، متأثر از بازتعریفهای کلانتر در سطح منطقه است. در این رابطه، ذکر نکاتی قابلملاحظه است:
۱. نخستین نکته آن است که تحولات جاری در یمن، نه یک منازعه صرفاً داخلی و نه محدود به رقابت جنوب–شمال، بلکه یک تحول راهبردی است. منطقهای که شورای انتقالی جنوب بر آن مسلط شده، از اهمیت راهبردی چندلایه برخوردار است؛ حضرموت بزرگترین استان یمن، دارای منابع قابلتوجه نفت و گاز، برخوردار از امتداد ساحلی مهم در دریای عرب و حلقه اتصال لجستیکی شرق با مرکز و شمال کشور است. کنترل این منطقه، علاوه بر تقویت ظرفیت اقتصادی بالقوه اداری شورای انتقالی جنوب، امکان اعمال فشار پایدار و ساختاری بر مناطق تحت سیطره انصارالله را فراهم میسازد.
۲. تحولات یمن باید در چهارچوب پویشهای منطقهای گستردهتری بررسی شود؛ مشابه آنچه در پرونده سوریه رخ داد. یمن پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به یکی از گرهگاههای اصلی منازعه میان محور مقاومت و محور آمریکایی–اسرائیلی تبدیل شده است. نقش فعال انصارالله در تهدید امنیت کشتیرانی، منافع اسرائیل و حضور نظامی آمریکا، جایگاه ژئوپلیتیکی یمن را بهطور معناداری ارتقا داده و آن را به عنصری تعیینکننده در معادلات منطقه بدل کرده است. در این چهارچوب، افزایش وزن ژئوپلتیکی یمن، نقش راهبردی انصارالله در آینده محور مقاومت، پیچیدگی موازنه قدرت داخلی و حضور پررنگ بازیگران خارجی در تحولات مربوط به این کشور نشان میدهد که تحلیل تحولات این کشور نباید در قالب دوگانههای سادهای چون جنوب–شمال یا مرکز–پیرامون محدود شود، بلکه نیازمند نگاهی کلان و فرامنطقهای است. با پذیرش راهبردی بودن تحول اخیر، این رخداد باید در بستر تحولات پسا ۷ اکتبر تحلیل شود. دو سال گذشته، غرب آسیا شاهد شتابگیری رخدادهای بزرگی همچون جنگ غزه، شهادت سید حسن نصرالله و کادر مرکزی حزبالله، تحولات بنیادین در سوریه و در نهایت تلاش فزاینده برای بازطراحی موازنه قدرت منطقهای بوده است. این مجموعه تحولات از پیگیری یک پروژه یا «پرونده کلان» حکایت دارد؛ پروژهای که میتوان آن را ذیل تلاش برای مهار و سپس تضعیف حداکثری محور مقاومت در منطقه صورتبندی کرد. یمن نیز در امتداد این تحولات باید مورد تحلیل قرار گیرد.
۳. به تبع این موضوع، کنشگری عربستان و امارات در یمن را نیز نمیتوان صرفاً در چهارچوب رقابت سنتی این دو بازیگر تبیین کرد؛ چرا که چنین تحلیلی متعلق به دوره پیشا ۷ اکتبر است. در فضای جدید، «پرونده انصارالله» به یکی از نقاط اصلی حل معادله منطقهای از سوی آمریکا تبدیل شده است. آسیبپذیری بالای عربستان در برابر انصارالله، تجربه پرهزینه جنگ یمن و ملاحظات ریاض در قبال ایران، موجب شده سعودیها از ورود مستقیم به مرحله جدید تقابل پرهیز کرده و به نوعی مسئولیت را احاله دهند. در مقابل، امارات متحده عربی با سیاست خارجی عملگرایانه، روابط نزدیک با اسرائیل و تسلط ساختاریافتهتر بر جنوب یمن و شاخ آفریقا، ظرفیت بیشتری برای پیشبرد بخش مهمی از پروژه کلان منطقهای آمریکا دارد.
۴. بر این اساس، تحولات اخیر یمن را میتوان ذیل یک طراحی چندمرحلهای میانمدت تحلیل کرد:
- نخست، متمرکز شدن جبهه مقابله با انصارالله با محوریت و هدایت ابوظبی و کاهش اصطکاک میان نیروهای معارض انصارالله؛
- دوم، شکلگیری و تثبیت یک دولت جنوبی منسجم در برابر شمالِ تحت حاکمیت انصارالله؛
- سوم، تقویت اقتصادی جنوب از طریق سرمایهگذاریهای امارات و همزمان تشدید فشارهای اقتصادی بر صنعا؛
- و در نهایت، ایجاد یک ذهنیت مقایسهای میان «جنوب باثبات و مرفه» در برابر «شمال فقیر و تحت تحریم» که میتواند زمینهساز فرسودگی و تضعیف درونی مناطق تحت کنترل انصارالله شود؛ الگویی که پیشتر در سوریه نیز تجربه شده است.
یمن در آستانه بازآرایی راهبردی
میلاد لطفی | پژوهشگر پژوهشکده ابرار معاصر تهران
تحولات روزهای اخیر یمن، بهویژه تثبیت کنترل شورای انتقالی جنوب بر بخشهایی از حضرموت را نمیتوان صرفاً بهمثابه یک جابهجایی میدانی در منازعات داخلی این کشور تفسیر کرد. این تحولات در شرایطی رخ داده که پرونده یمن، پس از سالها جنگ فرسایشی، وارد مرحلهای تازه از بازآرایی سیاسی، امنیتی و منطقهای شده است. همزمانی این رخدادها با عقبنشینی تدریجی نیروهای وابسته به عربستان از شرق یمن و پررنگتر شدن نقش نیروهای مورد حمایت امارات، نشانهای روشن از تغییر در منطق میدانی و راهبردی یمن است؛ تغییری که بیش از آنکه ریشه در معادلات داخلی صنعا و عدن داشته باشد، متأثر از بازتعریفهای کلانتر در سطح منطقه است. در این رابطه، ذکر نکاتی قابلملاحظه است:
۱. نخستین نکته آن است که تحولات جاری در یمن، نه یک منازعه صرفاً داخلی و نه محدود به رقابت جنوب–شمال، بلکه یک تحول راهبردی است. منطقهای که شورای انتقالی جنوب بر آن مسلط شده، از اهمیت راهبردی چندلایه برخوردار است؛ حضرموت بزرگترین استان یمن، دارای منابع قابلتوجه نفت و گاز، برخوردار از امتداد ساحلی مهم در دریای عرب و حلقه اتصال لجستیکی شرق با مرکز و شمال کشور است. کنترل این منطقه، علاوه بر تقویت ظرفیت اقتصادی بالقوه اداری شورای انتقالی جنوب، امکان اعمال فشار پایدار و ساختاری بر مناطق تحت سیطره انصارالله را فراهم میسازد.
۲. تحولات یمن باید در چهارچوب پویشهای منطقهای گستردهتری بررسی شود؛ مشابه آنچه در پرونده سوریه رخ داد. یمن پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به یکی از گرهگاههای اصلی منازعه میان محور مقاومت و محور آمریکایی–اسرائیلی تبدیل شده است. نقش فعال انصارالله در تهدید امنیت کشتیرانی، منافع اسرائیل و حضور نظامی آمریکا، جایگاه ژئوپلیتیکی یمن را بهطور معناداری ارتقا داده و آن را به عنصری تعیینکننده در معادلات منطقه بدل کرده است. در این چهارچوب، افزایش وزن ژئوپلتیکی یمن، نقش راهبردی انصارالله در آینده محور مقاومت، پیچیدگی موازنه قدرت داخلی و حضور پررنگ بازیگران خارجی در تحولات مربوط به این کشور نشان میدهد که تحلیل تحولات این کشور نباید در قالب دوگانههای سادهای چون جنوب–شمال یا مرکز–پیرامون محدود شود، بلکه نیازمند نگاهی کلان و فرامنطقهای است. با پذیرش راهبردی بودن تحول اخیر، این رخداد باید در بستر تحولات پسا ۷ اکتبر تحلیل شود. دو سال گذشته، غرب آسیا شاهد شتابگیری رخدادهای بزرگی همچون جنگ غزه، شهادت سید حسن نصرالله و کادر مرکزی حزبالله، تحولات بنیادین در سوریه و در نهایت تلاش فزاینده برای بازطراحی موازنه قدرت منطقهای بوده است. این مجموعه تحولات از پیگیری یک پروژه یا «پرونده کلان» حکایت دارد؛ پروژهای که میتوان آن را ذیل تلاش برای مهار و سپس تضعیف حداکثری محور مقاومت در منطقه صورتبندی کرد. یمن نیز در امتداد این تحولات باید مورد تحلیل قرار گیرد.
۳. به تبع این موضوع، کنشگری عربستان و امارات در یمن را نیز نمیتوان صرفاً در چهارچوب رقابت سنتی این دو بازیگر تبیین کرد؛ چرا که چنین تحلیلی متعلق به دوره پیشا ۷ اکتبر است. در فضای جدید، «پرونده انصارالله» به یکی از نقاط اصلی حل معادله منطقهای از سوی آمریکا تبدیل شده است. آسیبپذیری بالای عربستان در برابر انصارالله، تجربه پرهزینه جنگ یمن و ملاحظات ریاض در قبال ایران، موجب شده سعودیها از ورود مستقیم به مرحله جدید تقابل پرهیز کرده و به نوعی مسئولیت را احاله دهند. در مقابل، امارات متحده عربی با سیاست خارجی عملگرایانه، روابط نزدیک با اسرائیل و تسلط ساختاریافتهتر بر جنوب یمن و شاخ آفریقا، ظرفیت بیشتری برای پیشبرد بخش مهمی از پروژه کلان منطقهای آمریکا دارد.
۴. بر این اساس، تحولات اخیر یمن را میتوان ذیل یک طراحی چندمرحلهای میانمدت تحلیل کرد:
- نخست، متمرکز شدن جبهه مقابله با انصارالله با محوریت و هدایت ابوظبی و کاهش اصطکاک میان نیروهای معارض انصارالله؛
- دوم، شکلگیری و تثبیت یک دولت جنوبی منسجم در برابر شمالِ تحت حاکمیت انصارالله؛
- سوم، تقویت اقتصادی جنوب از طریق سرمایهگذاریهای امارات و همزمان تشدید فشارهای اقتصادی بر صنعا؛
- و در نهایت، ایجاد یک ذهنیت مقایسهای میان «جنوب باثبات و مرفه» در برابر «شمال فقیر و تحت تحریم» که میتواند زمینهساز فرسودگی و تضعیف درونی مناطق تحت کنترل انصارالله شود؛ الگویی که پیشتر در سوریه نیز تجربه شده است.
جمهوری اسلامی ایران ناگزیر از اشراف و کنشگری فعال و هوشمندانه در مواجهه با تحولات یمن است، تا زمین نبرد از اساس بهگونهای پیش نرود که ازسوی آمریکا و متحدان منطقهای آن طراحی شده است. روندی که منتهی به تجربه تلخ سوریه شد، با احتساب اقتضائات بومی یمن، اکنون روبروی تهران است.@TehranInstitute
Forwarded from پژوهشکده مطالعات راهبردی
🔹 فراخوان جذب پژوهشگر مقیم در پژوهشکده مطالعات راهبردی
پژوهشکده مطالعات راهبردی ذیل پژوهشگاه مطالعات امنیت و پیشرفت (دارای مجوز از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری)، در راستای تکمیل کادر پژوهشی خود، پژوهشگر تماموقت جذب میکند.
🔻حوزههای تخصصی مورد نیاز
🔻شرایط پذیرش داوطلبان
🔸 افراد دارای رزومه مناسب، به مصاحبه دعوت خواهند شد و درصورت پذیرش نهایی، بهعنوان پژوهشگر تماموقت در پژوهشکده مطالعات راهبردی فعالیت خود را آغاز خواهند کرد.
🔸 سوابق داوطلبانی بررسی خواهد شد که صرفا در قالب فرم زیر، تنظیم و تا ۵ دی ۱۴۰۴ به riss@isdsac.ir ایمیل و یا به @riss_admin در تلگرام ارسال شود.
فرم رزومه پژوهشکده مطالعات راهبردی
پژوهشکده مطالعات راهبردی ذیل پژوهشگاه مطالعات امنیت و پیشرفت (دارای مجوز از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری)، در راستای تکمیل کادر پژوهشی خود، پژوهشگر تماموقت جذب میکند.
🔻حوزههای تخصصی مورد نیاز
۱. ثبات و پویایی سیاسی (تحولات گروههای اپوزیسیون، هویت قومی و اقوام ایرانی)
۲. حکمرانی سیاسی- اجرایی در جمهوری اسلامی ایران (سرمایه سیاسی و نهادی، کارآمدی و کیفیت حکمرانی، احزاب، تشکلهای سیاسی و انتخابات)
۳. حکمرانی تقنینی و حقوقی (حقوق بشر، نظام و فرایندهای قانونگذاری، امنیت و کارآمدی قضایی)
۴. امنیت زیستمحیطی و سرزمینی (امنیت آب و منابع طبیعی، امنیت انسانی، بحرانهای محیطی و مخاطرات طبیعی، امنیت سرزمینی و مرزی)
🔻شرایط پذیرش داوطلبان
۱. دانشآموخته یا دانشجوی مقطع دکتری در یکی از رشتههای حقوق عمومی، حقوق بشر، جغرافیای سیاسی، هیدروپلیتیک، علوم سیاسی، جامعهشناسی سیاسی، مطالعات ایران، اندیشه سیاسی و سیاستگذاری عمومی
۲. دارا بودن سابقه پژوهشی در ارتباط با یکی از حوزههای تخصصی مورد نیاز
۳. دارا بودن نگاه راهبردی به مسائل یکی از حوزههای تخصصی مورد نیاز
۴. توانمندی در مسئلهیابی، پردازش مسئله و نگارش گزارشهای راهبردی و انجام طرحهای پژوهشی مسئلهمحور
۵. تسلط مناسب به زبان انگلیسی برای فهم متون
🔸 افراد دارای رزومه مناسب، به مصاحبه دعوت خواهند شد و درصورت پذیرش نهایی، بهعنوان پژوهشگر تماموقت در پژوهشکده مطالعات راهبردی فعالیت خود را آغاز خواهند کرد.
🔸 سوابق داوطلبانی بررسی خواهد شد که صرفا در قالب فرم زیر، تنظیم و تا ۵ دی ۱۴۰۴ به riss@isdsac.ir ایمیل و یا به @riss_admin در تلگرام ارسال شود.
فرم رزومه پژوهشکده مطالعات راهبردی
فشار حداکثری، جنگ حداقلی.pdf
1.1 MB
فشار حداکثری، جنگ حداقلی
در اثبات یک تلقی خطرناک آمریکایی
اکنون یک اجماع دوگانه در میان نخبگان آمریکایی تثبیت شده است؛ حمایت گسترده از اقدامات نظامی محدود و هدفمند برای بازدارندگی در برابر ایران، و در عین حال مخالفت قاطع با درگیر شدن در جنگهای تمامعیار. این اجماع به دولت ترامپ امکان داد با اعتمادبهنفس وارد عملیات شود و همزمان با سرعت از آن خارج گردد، بیآنکه هزینههای سیاسی سنگینی متوجه کاخ سفید شود. به عبارت دیگر، جنگ ژوئن ۲۰۲۵ نمونهای بارز از راهبرد «فشار حداکثری، جنگ حداقلی» بود؛ رویکردی که نه تنها مورد اجماع جمهوریخواهان و بخشی از دموکراتها قرار گرفت، بلکه حتی بسیاری از منتقدان سنتی سیاست خارجی آمریکا نیز به آن تمکین کردند.
@TehranInstitute
در اثبات یک تلقی خطرناک آمریکایی
علی صمدزاده | پژوهشگر پژوهشکده ابرار معاصر تهران | شهریور ۱۴۰۴
اکنون یک اجماع دوگانه در میان نخبگان آمریکایی تثبیت شده است؛ حمایت گسترده از اقدامات نظامی محدود و هدفمند برای بازدارندگی در برابر ایران، و در عین حال مخالفت قاطع با درگیر شدن در جنگهای تمامعیار. این اجماع به دولت ترامپ امکان داد با اعتمادبهنفس وارد عملیات شود و همزمان با سرعت از آن خارج گردد، بیآنکه هزینههای سیاسی سنگینی متوجه کاخ سفید شود. به عبارت دیگر، جنگ ژوئن ۲۰۲۵ نمونهای بارز از راهبرد «فشار حداکثری، جنگ حداقلی» بود؛ رویکردی که نه تنها مورد اجماع جمهوریخواهان و بخشی از دموکراتها قرار گرفت، بلکه حتی بسیاری از منتقدان سنتی سیاست خارجی آمریکا نیز به آن تمکین کردند.
@TehranInstitute