📝
ﻗﺮﻥ ۱۳ ﻃﺎﻋﻮﻥ ﺷﺎﯾﻊ ﺷﺪ. ﮐﻠﯿﺴﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﯾﻬﻮﺩﯾﺎﻥ ﺩﺍﻧﺴﺖ. ۱۲ ﻫﺰﺍﺭ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﺩﺭ ﺑﺎﻭﺍﺭﯾﺎ ﻭ ﺍﺳﺘﺮﺍﺳﺒﻮﺭﮒ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ. ﺑﻘﯿﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻃﺎﻋﻮﻥ ﮐﺸﺖ.
ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻗﺮﻥ ۱۶ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺗﯽ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺷﺪ. ﭘﺎﭖ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰ ﻗﻄﻌﺎﺕ ﺑﺪﻥ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻨﺪ!!! ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﻔﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﭘﺎﭖ ﻣﺮﺩﻧﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺟﺰﺍﯼ ﺑﺪﻧﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰ ﮔﻢ ﻧﺸﻮﺩ!
ﻗﺮﻥ ۱۷ ﺍﺩﻋﺎ ﺷﺪ ﻟﻤﺲ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﻗﺪﯾﺲ ﺩﺭ ﻓﻠﻮﺭﺍﻧﺲ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﻔﺎ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﺯﯾﺴﺖﺷﻨﺎﺳﯽ ﺗﺼﺎﺩﻓﯽ ﮐﺸﻒ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ آن ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ها متعلق به ﯾﮏ ﺑﺰ ﺍﺳﺖ؛ ﺍﻣﺎ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍن ها ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺷﻔﺎ ﻣﯽﺩﺍﺩند!
"ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﻧﺎﺩﺍﻥ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﻰ ﺁﯾﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﺣﻤﻖ. ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻮﺳﻂ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ، ﺍﺣﻤﻖ می شوند. ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﻯ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ، ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻮﺭﮐﻮﺭﺍﻧﻪ ﺍﺯ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﻯ ﻏﻠﻂ ﺍﺳﺖ"
✍🏼 #ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ_ﺭﺍﺳﻞ
@ThinkTogether 🌱
ﻗﺮﻥ ۱۳ ﻃﺎﻋﻮﻥ ﺷﺎﯾﻊ ﺷﺪ. ﮐﻠﯿﺴﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﯾﻬﻮﺩﯾﺎﻥ ﺩﺍﻧﺴﺖ. ۱۲ ﻫﺰﺍﺭ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﺩﺭ ﺑﺎﻭﺍﺭﯾﺎ ﻭ ﺍﺳﺘﺮﺍﺳﺒﻮﺭﮒ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ. ﺑﻘﯿﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻃﺎﻋﻮﻥ ﮐﺸﺖ.
ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻗﺮﻥ ۱۶ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺗﯽ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺷﺪ. ﭘﺎﭖ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰ ﻗﻄﻌﺎﺕ ﺑﺪﻥ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻨﺪ!!! ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﻔﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﭘﺎﭖ ﻣﺮﺩﻧﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺟﺰﺍﯼ ﺑﺪﻧﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰ ﮔﻢ ﻧﺸﻮﺩ!
ﻗﺮﻥ ۱۷ ﺍﺩﻋﺎ ﺷﺪ ﻟﻤﺲ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﻗﺪﯾﺲ ﺩﺭ ﻓﻠﻮﺭﺍﻧﺲ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﻔﺎ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﺯﯾﺴﺖﺷﻨﺎﺳﯽ ﺗﺼﺎﺩﻓﯽ ﮐﺸﻒ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ آن ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ها متعلق به ﯾﮏ ﺑﺰ ﺍﺳﺖ؛ ﺍﻣﺎ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍن ها ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺷﻔﺎ ﻣﯽﺩﺍﺩند!
"ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﻧﺎﺩﺍﻥ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﻰ ﺁﯾﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﺣﻤﻖ. ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻮﺳﻂ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ، ﺍﺣﻤﻖ می شوند. ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﻯ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ، ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻮﺭﮐﻮﺭﺍﻧﻪ ﺍﺯ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﻯ ﻏﻠﻂ ﺍﺳﺖ"
✍🏼 #ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ_ﺭﺍﺳﻞ
@ThinkTogether 🌱
📝
💠 چهل پنجاه سالههای امروز!
در روزگاری نه چندان دور، چهل پنجاه سالگی، سن قرار و آرام بود.
چهل پنجاه ساله جزو بزرگان فامیل و خانواده بود.
برای خودش احترام و برو و بیایی داشت.
زندگیش کاملا تثبیت شده بود و امنیتی داشت و ثباتی..!
امروز اما چهل پنجاه ساله های ایرانی وضع ديگرى دارند..!نه مانند چهل پنجاه ساله های جوامع سنتی و سالیان قبل احترام بزرگتری و ریش سفیدی دارند، و نه همچون چهل پنجاه سالههای جوامع پیشرفته ثبات مالی و امنیت اجتماعی.
چهل پنجاه سالهی امروز ایرانی، چند سالی است در حال دست و پنجه نرم کردن با گرفتاریهای مهاجرت است.
هنوز دارد زبان خارجی یاد میگیرد
در حالیکه ذهنش دیگر ذهن بیست سالگی نیست.
در کشور غریب امتحان شغلی و امتحان رانندگی میدهد و همچنان با قوانین جدید کشور بیگانه دست به گریبان است.
همچنان به چیزهایی که پشت سرش گذاشته و آمده، فکر میکند و گاهی افسوس میخورد .
همچنان نگران شرایطش در کشور جدید است
نگرانیهای یک آدم بیست ساله را در جسم و روح یک چهل پنجاه ساله به دوش میکشد .
چهل پنجاه سالهی امروز آنقدر خوششانس است که برخلاف پنجاه سالههای پنجاه سال پیش، پدر و مادرش هنوز در کنارش هستند.
اما او با قلب و روح یک آدم چهل پنجاه ساله، هر روز صبح باید با این فکر بیدار شود که مادر و پدرش امروز خوبند؟
چهل پنجاه سالهی امروز ، هم پدر و مادر است برای فرزندانش، و هم گاهی برای پدر و مادرش..باید ستون محکم بزرگترها و کوچکترها باشد.
سفت و محکم بایستد و اصلاً احساس ضعف نکند. خیلی هم احساساتی نشود.
در روزگاری که نه فرزندش خیلی تره برایش خورد میکند و نه پدر و مادرش ، او باید حواسش به همهی آنها باشد .
مشکلات همه را سر و سامان دهد و مشکلات خودش را هم.
چهل پنحاه سالهی امروز ، باید مسائل سن بلوغ فرزندش را حل کند. باید برای آیندهی فرزندش آنهم در این اوضاع آشفته، تدبیر بخرج دهد.
گرچه هنوز جسمش و روحش هزار طلب دارد، باید با تنهایی کنار بیاید، چرا که حتی اگر بتواند رابطهی پیچیدهی زناشویی را زنده و شاداب نگه دارد. باز هم تنهاست..!
چون وقت ندارد و امکانش نیست به این چیزها فکر کند . چون همه منتظر اویند و متوقع از او.
چهل پنجاه سالهى روزگار ما همچنان باید چهار اسبه کار کند.
چون روزگارش ثبات اقتصادی ندارد هنوز و آیندهاش نيز هنوز مبهم است و دیگر بدنش طاقت اینجور کار کردن را ندارد.
گاهی فشار بالا میرود و گاهی پایین. گاهی تپش قلب میگیرد..!
چهل پنجاه سالههاى این روزگار همانهایی هستند که در بلاتکلیفترین دوران این سرزمین رشد کردند، تمامی آزمون و خطاها روی آنها صورت گرفت، بدترین رفتارها با آنها شد.
بدیهیترین تفریحات دوران نوجوانی و جوانی برای آنها جرم محسوب میشد، و حتی به خاطر آن در بند افتادند.
دلهره و ترس و نگرانی به داخل سلولهایشان رخنه کرد، جزئی از وجودشان شد و با آن بزرگ شدند، در بچگی مطیع بودند و در بزرگسالی نیز مطیع.
همیشه منتظر سرابی به نام آیندهی بهتر بودند و..
چهل پنجاه سالهی عزیز!
اگر بخت با تو یار بود و زنده ماندی!قوی باش!خیلی قوی باش!
تو چهل پنجاه سالهی این روزگاری در این سرزمین، و نباید انتظار قرار و آرامشی مانند چهل پنجاه سالههای پنجاه شصت سال قبل را داشته باشی.
چون زندگی هنوز با تو خيلى كار دارد.
@ThinkTogether 🌱
💠 چهل پنجاه سالههای امروز!
در روزگاری نه چندان دور، چهل پنجاه سالگی، سن قرار و آرام بود.
چهل پنجاه ساله جزو بزرگان فامیل و خانواده بود.
برای خودش احترام و برو و بیایی داشت.
زندگیش کاملا تثبیت شده بود و امنیتی داشت و ثباتی..!
امروز اما چهل پنجاه ساله های ایرانی وضع ديگرى دارند..!نه مانند چهل پنجاه ساله های جوامع سنتی و سالیان قبل احترام بزرگتری و ریش سفیدی دارند، و نه همچون چهل پنجاه سالههای جوامع پیشرفته ثبات مالی و امنیت اجتماعی.
چهل پنجاه سالهی امروز ایرانی، چند سالی است در حال دست و پنجه نرم کردن با گرفتاریهای مهاجرت است.
هنوز دارد زبان خارجی یاد میگیرد
در حالیکه ذهنش دیگر ذهن بیست سالگی نیست.
در کشور غریب امتحان شغلی و امتحان رانندگی میدهد و همچنان با قوانین جدید کشور بیگانه دست به گریبان است.
همچنان به چیزهایی که پشت سرش گذاشته و آمده، فکر میکند و گاهی افسوس میخورد .
همچنان نگران شرایطش در کشور جدید است
نگرانیهای یک آدم بیست ساله را در جسم و روح یک چهل پنجاه ساله به دوش میکشد .
چهل پنجاه سالهی امروز آنقدر خوششانس است که برخلاف پنجاه سالههای پنجاه سال پیش، پدر و مادرش هنوز در کنارش هستند.
اما او با قلب و روح یک آدم چهل پنجاه ساله، هر روز صبح باید با این فکر بیدار شود که مادر و پدرش امروز خوبند؟
چهل پنجاه سالهی امروز ، هم پدر و مادر است برای فرزندانش، و هم گاهی برای پدر و مادرش..باید ستون محکم بزرگترها و کوچکترها باشد.
سفت و محکم بایستد و اصلاً احساس ضعف نکند. خیلی هم احساساتی نشود.
در روزگاری که نه فرزندش خیلی تره برایش خورد میکند و نه پدر و مادرش ، او باید حواسش به همهی آنها باشد .
مشکلات همه را سر و سامان دهد و مشکلات خودش را هم.
چهل پنحاه سالهی امروز ، باید مسائل سن بلوغ فرزندش را حل کند. باید برای آیندهی فرزندش آنهم در این اوضاع آشفته، تدبیر بخرج دهد.
گرچه هنوز جسمش و روحش هزار طلب دارد، باید با تنهایی کنار بیاید، چرا که حتی اگر بتواند رابطهی پیچیدهی زناشویی را زنده و شاداب نگه دارد. باز هم تنهاست..!
چون وقت ندارد و امکانش نیست به این چیزها فکر کند . چون همه منتظر اویند و متوقع از او.
چهل پنجاه سالهى روزگار ما همچنان باید چهار اسبه کار کند.
چون روزگارش ثبات اقتصادی ندارد هنوز و آیندهاش نيز هنوز مبهم است و دیگر بدنش طاقت اینجور کار کردن را ندارد.
گاهی فشار بالا میرود و گاهی پایین. گاهی تپش قلب میگیرد..!
چهل پنجاه سالههاى این روزگار همانهایی هستند که در بلاتکلیفترین دوران این سرزمین رشد کردند، تمامی آزمون و خطاها روی آنها صورت گرفت، بدترین رفتارها با آنها شد.
بدیهیترین تفریحات دوران نوجوانی و جوانی برای آنها جرم محسوب میشد، و حتی به خاطر آن در بند افتادند.
دلهره و ترس و نگرانی به داخل سلولهایشان رخنه کرد، جزئی از وجودشان شد و با آن بزرگ شدند، در بچگی مطیع بودند و در بزرگسالی نیز مطیع.
همیشه منتظر سرابی به نام آیندهی بهتر بودند و..
چهل پنجاه سالهی عزیز!
اگر بخت با تو یار بود و زنده ماندی!قوی باش!خیلی قوی باش!
تو چهل پنجاه سالهی این روزگاری در این سرزمین، و نباید انتظار قرار و آرامشی مانند چهل پنجاه سالههای پنجاه شصت سال قبل را داشته باشی.
چون زندگی هنوز با تو خيلى كار دارد.
@ThinkTogether 🌱
📝
مردم باید گشنه و محتاج و بی سواد و خرافی بمانند تا مطیعِ ما باشند...!
هیچ می دانید ما بیشتر به گدا احتیاج داریم تا گدا به ما؟!
چون ما باید تصدیق بدهیم، اعانه جمع کنیم، غصه خوری بکنیم تا نمایش داده باشیم، و بعلاوه وجدانِ خودمان را راحت بکنیم...
📚 #حاجی_آقا
✍🏼 #صادق_هدایت
@ThinkTogether 🌱
مردم باید گشنه و محتاج و بی سواد و خرافی بمانند تا مطیعِ ما باشند...!
هیچ می دانید ما بیشتر به گدا احتیاج داریم تا گدا به ما؟!
چون ما باید تصدیق بدهیم، اعانه جمع کنیم، غصه خوری بکنیم تا نمایش داده باشیم، و بعلاوه وجدانِ خودمان را راحت بکنیم...
📚 #حاجی_آقا
✍🏼 #صادق_هدایت
@ThinkTogether 🌱
📝
در حقیقت بانکها جایی هستند که در هوای آفتابی به شما چتر قرض میدهند و زمانی که هوا بارانی شود از شما میخواهند که آنرا پس دهید!
✍🏼 #رابرت_فراست
@ThinkTogether 🌱
در حقیقت بانکها جایی هستند که در هوای آفتابی به شما چتر قرض میدهند و زمانی که هوا بارانی شود از شما میخواهند که آنرا پس دهید!
✍🏼 #رابرت_فراست
@ThinkTogether 🌱
📝
فریدون فرخزاد تعریف میکرد:
به دیوید دوست انگلیسیم گفتم: شما انگلیسیها آدمهای پستی هستید که ما ایرانیها را استعمار کردید، شرم نمیکنید از رفتارتان؟!
دیوید گفت: این مردم شما بودند که اجازه استعمار شدن را به سیاستمداران ما دادند، شما ایرانیها قرنهاست مانند یک صد دلاری هستید که بر روی زمین افتادهاید، ما بر نداریم روسها یا آمریکاییها بر میدارند به جای اینکه یقۀ ما را بگیری مردم سرزمینت را آگاه کن!!
@ThinkTogether 🌱
فریدون فرخزاد تعریف میکرد:
به دیوید دوست انگلیسیم گفتم: شما انگلیسیها آدمهای پستی هستید که ما ایرانیها را استعمار کردید، شرم نمیکنید از رفتارتان؟!
دیوید گفت: این مردم شما بودند که اجازه استعمار شدن را به سیاستمداران ما دادند، شما ایرانیها قرنهاست مانند یک صد دلاری هستید که بر روی زمین افتادهاید، ما بر نداریم روسها یا آمریکاییها بر میدارند به جای اینکه یقۀ ما را بگیری مردم سرزمینت را آگاه کن!!
@ThinkTogether 🌱
📝
خوبها بهتر میخوابند، در حالی که به نظر میآید بدها از ساعات بیداری، لذت بیشتری میبرند…!
✍🏼 #وودی_آلن
@ThinkTogether 🌱
خوبها بهتر میخوابند، در حالی که به نظر میآید بدها از ساعات بیداری، لذت بیشتری میبرند…!
✍🏼 #وودی_آلن
@ThinkTogether 🌱
این آقای دزد در امریکا بعد از دزدین ماشین متوجه شده یه بچه تو ماشینه. برگشته جای اول کودک رو به والدینش داده دوباره ماشینو برده :))
#بنیتا
@ThinkTogether 🌱
#بنیتا
@ThinkTogether 🌱
این تصویر مربوط به سال ۱۳۳۰ در تهران، عکس سنگینیست که شماری از بزرگترین چهرههای ادبیات ایران در آن روزگار را در خود جای دادهاست.
از راست به چپ:
منصوره نادرپور (خواهر نادر نادرپور)، سیمین بهبهانی، لعبت والا، محمد قاضی، نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (سایه)، فروغ فرخزاد و فریدون مشیری.
@ThinkTogether 🌱
از راست به چپ:
منصوره نادرپور (خواهر نادر نادرپور)، سیمین بهبهانی، لعبت والا، محمد قاضی، نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (سایه)، فروغ فرخزاد و فریدون مشیری.
@ThinkTogether 🌱
این بخش از خاطرات ژنرال دنسترویل فرمانده نظامی ارتش بریتانیا که مصادف با سالهای جنگ جهانی اول نوشته و در ایران بوده، قابل تامل است.
"ايرانيان گشايش و فرج را از مغرب زمين ميخواهند بدست بياورند؛ در حاليكه در ممالك مغرب هرآنچه شايسته تحصيل بوده؛ به استثناى علوم معاصر؛ از مشرق اقتباس نموده اند"
@ThinkTogether 🌱
"ايرانيان گشايش و فرج را از مغرب زمين ميخواهند بدست بياورند؛ در حاليكه در ممالك مغرب هرآنچه شايسته تحصيل بوده؛ به استثناى علوم معاصر؛ از مشرق اقتباس نموده اند"
@ThinkTogether 🌱
📝
یه زمانی
مشکل مسلمونا "خوارج" بود،
یعنی اونایی که از دین خارج شدن
الان مشکل "دواخل" هستند…!
اونایی که زیادی
رفتن تو دین و در نمیان!!!
👤 #فامیل_دور
@ThinkTogether 🌱
یه زمانی
مشکل مسلمونا "خوارج" بود،
یعنی اونایی که از دین خارج شدن
الان مشکل "دواخل" هستند…!
اونایی که زیادی
رفتن تو دین و در نمیان!!!
👤 #فامیل_دور
@ThinkTogether 🌱
📝
نقل می کنند که روزی، خلیفه بهلول را احضار کرد و گفت: خوابی دیدهام، میخواهم تعبیرش کنی.
بهلول گفت؛ چیست ؟
خلیفه گفت: خواب دیدم به جانور ترسناکی تبدیل شدهام و نعره زنان به اطراف خود هجوم میبرم و آنچه از خرد و کلان در سر راه خود می بینم درهم میشکنم و میبلعم. بگو تعبیرش چیست؟
بهلول گفت: من تعبیر واقعیت ندانم، فقط خواب تعبیر می کنم.
@ThinkTogether 🌱
نقل می کنند که روزی، خلیفه بهلول را احضار کرد و گفت: خوابی دیدهام، میخواهم تعبیرش کنی.
بهلول گفت؛ چیست ؟
خلیفه گفت: خواب دیدم به جانور ترسناکی تبدیل شدهام و نعره زنان به اطراف خود هجوم میبرم و آنچه از خرد و کلان در سر راه خود می بینم درهم میشکنم و میبلعم. بگو تعبیرش چیست؟
بهلول گفت: من تعبیر واقعیت ندانم، فقط خواب تعبیر می کنم.
@ThinkTogether 🌱
📝
تا موسیقی به غنا نرسد،
هیچکس نمی رقصد
و تا گرسنگی هست،
رمق ایستادن در برابر استبداد نیست.
@ThinkTogether 🌱
تا موسیقی به غنا نرسد،
هیچکس نمی رقصد
و تا گرسنگی هست،
رمق ایستادن در برابر استبداد نیست.
@ThinkTogether 🌱
📝
آدمها دروغهای کسلکنندهای دربارهی سیاست،خدا و عشق میگویند
اگر بخواهی چیزی دربارهی خود واقعی کسی بدانی پاسخ این سوال کمکت میکند: کتاب مورد علاقهات چیست؟
📚 #زندگی_داستانی
✍🏼 #ای_جی_فیکری
@ThinkTogether 🌱
آدمها دروغهای کسلکنندهای دربارهی سیاست،خدا و عشق میگویند
اگر بخواهی چیزی دربارهی خود واقعی کسی بدانی پاسخ این سوال کمکت میکند: کتاب مورد علاقهات چیست؟
📚 #زندگی_داستانی
✍🏼 #ای_جی_فیکری
@ThinkTogether 🌱
📝
دو گدا تو یه خیابون شهر رم کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش، اون یکی یه ستاره داوود.. مردم زیادی که از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی فقط تو کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول مینداختن.
یه کشیش که از اونجا رد میشد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیبه پول میدن و هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمیده. رفت جلو و گفت: ....
رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یه کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک هم هست.
پس مردم به تو که ستاره داوود گذاشتی جلوت پول نمیدن، به خصوص که درست نشستی بغل دست یه گدای دیگه که صلیب داره جلوش. در واقع از روی لجبازی هم که باشه مردم به اون یکی پول میدن نه به تو.
گدای پشت ستاره داوود بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت: هی "موشه" نگاه کن کی اومده به برادران "گلدشتین" بازاریابی یاد بده؟
@ThinkTogether 🌱
دو گدا تو یه خیابون شهر رم کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش، اون یکی یه ستاره داوود.. مردم زیادی که از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی فقط تو کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول مینداختن.
یه کشیش که از اونجا رد میشد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیبه پول میدن و هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمیده. رفت جلو و گفت: ....
رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یه کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک هم هست.
پس مردم به تو که ستاره داوود گذاشتی جلوت پول نمیدن، به خصوص که درست نشستی بغل دست یه گدای دیگه که صلیب داره جلوش. در واقع از روی لجبازی هم که باشه مردم به اون یکی پول میدن نه به تو.
گدای پشت ستاره داوود بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت: هی "موشه" نگاه کن کی اومده به برادران "گلدشتین" بازاریابی یاد بده؟
@ThinkTogether 🌱
📝
📌 نترس خدا عرب نیست !!
داشتم فکر میکردم چرا باید بین زندگی دو نفر در دو گوشه ی دنیا اینقدر تفاوت باشد!
ما در مدرسه هایمان هیچوقت کلاس رقص و باله نداشته ایم.
هیچوقت کارگاه نجاری نداشته ایم.
ما هیچوقت کلاسی با تمامی آلات موسیقی نداشته ایم.
ما هیچوقت در سلف مدرسه نچرخیده ایم تا در ظرفهایمان خوراکی های خوش آب و رنگ بریزند تا با اکیپمان سر میزی بخنديم و شاد باشیم و از پسر خوش قیافه ی تازه وارد یا درمورد دختر مشهور و باهوش مدرسه صحبت کنیم
ما هیچوقت پارتی آخر سال نداشته ایم.
ما هیچوقت روز اخر مدرسه کلاه هایمان را به هوا نینداخته ایم.
ما همیشه بازخواست شده ایم!
برای ناخن هایمان
برای موهایمان
برای...
ما هرگز نفهمیدیم تمیز بودن صورت چه منافاتی با شخصیت آدم دارد!؟
ما پدرمان در آمد بس که موهایمان را ازته تراشیدیم و اوج گرما لباس های سرتاپا تیره پوشیدیم و دختران مان زیر مقنعه عرق ریختند...
ما هرگز نفهمیدیم جنس مخالف شاخ و دم ندارد و مثل ما آدم است و میتوان با او بدون فکرها و نیت های شوم دوست شد، و به او اعتماد کرد.
راستش جنس مخالف هم هرگز این را نفهمید.
ما شیرین ترین روزهای نوجوانی مان با کابوس کنکور هدر رفت...
بهترین روزهای جوانیمان با سربازی...
ولی کسی به ما نگفت تو دیگر ۱۷ ساله نمیشوی.
ما قربانی خواسته هایی شدیم که پدر و مادرمان هرگز به آن نرسیدند!
هیچکس به ما نگفت جامعه هنرمند بیشتر میخواهد تا مهندس...
هیچکس نفهمید شب ها با رویای ساز یا بوم نقاشی به خواب میرویم.
هیچکس به ما نگفـت موفقیت پزشکی و مهندسی و وکالت نیست...
و هیچوقت نفهمیدیم انسان بودن ربطی به هیچ کدام از اینها ندارد
و...
هیچکس به ما یاد نداد عاشق شدن را...
باخدایت هر روز حرف بزن
شکرگزارش باش با زبان خودت
خدا میفهمد حرفهایت را,
نترس خدا عرب نیست!
@ThinkTogether 🌱
📌 نترس خدا عرب نیست !!
داشتم فکر میکردم چرا باید بین زندگی دو نفر در دو گوشه ی دنیا اینقدر تفاوت باشد!
ما در مدرسه هایمان هیچوقت کلاس رقص و باله نداشته ایم.
هیچوقت کارگاه نجاری نداشته ایم.
ما هیچوقت کلاسی با تمامی آلات موسیقی نداشته ایم.
ما هیچوقت در سلف مدرسه نچرخیده ایم تا در ظرفهایمان خوراکی های خوش آب و رنگ بریزند تا با اکیپمان سر میزی بخنديم و شاد باشیم و از پسر خوش قیافه ی تازه وارد یا درمورد دختر مشهور و باهوش مدرسه صحبت کنیم
ما هیچوقت پارتی آخر سال نداشته ایم.
ما هیچوقت روز اخر مدرسه کلاه هایمان را به هوا نینداخته ایم.
ما همیشه بازخواست شده ایم!
برای ناخن هایمان
برای موهایمان
برای...
ما هرگز نفهمیدیم تمیز بودن صورت چه منافاتی با شخصیت آدم دارد!؟
ما پدرمان در آمد بس که موهایمان را ازته تراشیدیم و اوج گرما لباس های سرتاپا تیره پوشیدیم و دختران مان زیر مقنعه عرق ریختند...
ما هرگز نفهمیدیم جنس مخالف شاخ و دم ندارد و مثل ما آدم است و میتوان با او بدون فکرها و نیت های شوم دوست شد، و به او اعتماد کرد.
راستش جنس مخالف هم هرگز این را نفهمید.
ما شیرین ترین روزهای نوجوانی مان با کابوس کنکور هدر رفت...
بهترین روزهای جوانیمان با سربازی...
ولی کسی به ما نگفت تو دیگر ۱۷ ساله نمیشوی.
ما قربانی خواسته هایی شدیم که پدر و مادرمان هرگز به آن نرسیدند!
هیچکس به ما نگفت جامعه هنرمند بیشتر میخواهد تا مهندس...
هیچکس نفهمید شب ها با رویای ساز یا بوم نقاشی به خواب میرویم.
هیچکس به ما نگفـت موفقیت پزشکی و مهندسی و وکالت نیست...
و هیچوقت نفهمیدیم انسان بودن ربطی به هیچ کدام از اینها ندارد
و...
هیچکس به ما یاد نداد عاشق شدن را...
باخدایت هر روز حرف بزن
شکرگزارش باش با زبان خودت
خدا میفهمد حرفهایت را,
نترس خدا عرب نیست!
@ThinkTogether 🌱
ربکا: دارم میرم به جلسۀ انجمن جلوگیری از مصرف الکل سخنرانى کنم.
مارسل: مگه همتون توی تجارت مشروب نیستین؟!
ربکا: آره، ولی هرچی بیشتر به آدم بگن نمیتونی چیزی رو داشته باشی، بیشتر به سمتش کشش پیدا میکنه؛ به هر قیمتی که شده!
🎥 The Originals
@ThinkTogether 🌱
مارسل: مگه همتون توی تجارت مشروب نیستین؟!
ربکا: آره، ولی هرچی بیشتر به آدم بگن نمیتونی چیزی رو داشته باشی، بیشتر به سمتش کشش پیدا میکنه؛ به هر قیمتی که شده!
🎥 The Originals
@ThinkTogether 🌱
📝
هر چقدر ما ایرانیها شلنگ قلیان به دست داریم این غربیها کتاب در دست دارند و کتاب جزء لاینفک زندگى این مردم است ...
ما چوب حماقتمان را میخوریم آنها نان لیاقتشان را!
✍🏼 #جلال_آل_احمد
@ThinkTogether 🌱
هر چقدر ما ایرانیها شلنگ قلیان به دست داریم این غربیها کتاب در دست دارند و کتاب جزء لاینفک زندگى این مردم است ...
ما چوب حماقتمان را میخوریم آنها نان لیاقتشان را!
✍🏼 #جلال_آل_احمد
@ThinkTogether 🌱
📝
خشونت عليه زنان هميشه يک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خوني نيست!
خشونت اضطرابي است که در جان زن است
که فکر ميکند بايد لاغرتر باشد چاق تر باشد ، زيباتر باشد ،خوشحال تر باشد،سنگين تر باشد ، خانه دار تر باشد،عاقل تر باشد...
خشونت آن چيزي است که زن نيست
و فکر ميکند بايد باشد!
خشونت آن نقابي است که
زن به صورتش ميزند تا
خودش نباشد تا براي مرد کافي باشد.....
✍🏼 #تهمينه_ميلانى
@ThinkTogether 🌱
خشونت عليه زنان هميشه يک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خوني نيست!
خشونت اضطرابي است که در جان زن است
که فکر ميکند بايد لاغرتر باشد چاق تر باشد ، زيباتر باشد ،خوشحال تر باشد،سنگين تر باشد ، خانه دار تر باشد،عاقل تر باشد...
خشونت آن چيزي است که زن نيست
و فکر ميکند بايد باشد!
خشونت آن نقابي است که
زن به صورتش ميزند تا
خودش نباشد تا براي مرد کافي باشد.....
✍🏼 #تهمينه_ميلانى
@ThinkTogether 🌱
📝
می گویند مردی در امامزاده ای اختیار ادرارش را از کف داد و در صحن امامزاده ادرار کرد.
مردم خشمگین شدند و به سمت او هجوم بردند وخواستند که او را بکشند.
مرد که زیرکی به خرج داد و گفت: "ایهاالناس! من قادر به ادرارکردن نبودم امامزاده مرا شفا داد"
به یکباره مردم آرام شدند و با مهربانی گرد او جمع شدند...
@ThinkTogether 🌱
می گویند مردی در امامزاده ای اختیار ادرارش را از کف داد و در صحن امامزاده ادرار کرد.
مردم خشمگین شدند و به سمت او هجوم بردند وخواستند که او را بکشند.
مرد که زیرکی به خرج داد و گفت: "ایهاالناس! من قادر به ادرارکردن نبودم امامزاده مرا شفا داد"
به یکباره مردم آرام شدند و با مهربانی گرد او جمع شدند...
@ThinkTogether 🌱
📝
کسی که فقط چکُش در اختیار دارد،
همه ی دنیا را میخ میبیند.
تماشای مداوم یک رسانه یا شبکهی خبری خاص، مطالعه ی پیوستهی کتابها یا نشریات خاص، گوش کردنِ مداوم یک سخنرانی خاص، شرکت کردن مداوم در یک گروه سیاسی یا فکری یا مذهبی خاص، و به تعبیر بهتر، مسدود کردن ورودیهای مغز به روی تنوعات فکریِ عالم، و فقط یک مجرا را برای طرز فکر خاصی باز گذاشتن، به تدریج و چهبسا ناخواسته و نادانسته، فرد را به یک ربات برنامهریزی شده توسط دیگران (به ویژه صاحبان زَر و زور) تبدیل میکند...!
زندگی انسانی، یعنی باز کردن مجراهای مختلف در ذهن، و مواجهی آگاهانه و فعالانه و نقادانه با طرز تفکرات مختلف...
✍🏼 #آبراهام_مزلو
@ThinkTogether 🌱
کسی که فقط چکُش در اختیار دارد،
همه ی دنیا را میخ میبیند.
تماشای مداوم یک رسانه یا شبکهی خبری خاص، مطالعه ی پیوستهی کتابها یا نشریات خاص، گوش کردنِ مداوم یک سخنرانی خاص، شرکت کردن مداوم در یک گروه سیاسی یا فکری یا مذهبی خاص، و به تعبیر بهتر، مسدود کردن ورودیهای مغز به روی تنوعات فکریِ عالم، و فقط یک مجرا را برای طرز فکر خاصی باز گذاشتن، به تدریج و چهبسا ناخواسته و نادانسته، فرد را به یک ربات برنامهریزی شده توسط دیگران (به ویژه صاحبان زَر و زور) تبدیل میکند...!
زندگی انسانی، یعنی باز کردن مجراهای مختلف در ذهن، و مواجهی آگاهانه و فعالانه و نقادانه با طرز تفکرات مختلف...
✍🏼 #آبراهام_مزلو
@ThinkTogether 🌱