تئوری داستان آشنایی لیوای با آبنبات؟

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
پاکش کن💔😂
هروقت میبینشم یاد تمام اون دعوا هایی میوفتم که سر aoe کردم😂💔
قشنگ خیط شدم 😂
خداوکیلی اولین نفر کی این تئوریو داد که بعد ریده بشه بهمون؟ 😕💔😂
تا اخرین دقایق منتطر بودم یه چی بشه
الانم امیدم به پایان بازشه

مرسی از نظرات لطفتون تنها مزیت این چنل آشنا شدن با یه سری دوستای خوب بود ❤️

خودم تصمیمی جدی ای برای ادامه دادن ندارم شاید یکی دو پست در هفته بذارم

اما دیگه شور اشتیاقم خوابیده انیمه های دیگه هم دیگه هیچ جذابیتی نداره برام

فعلا بذاریم بگذره بعدا ببینیم چی میشه

امروز هم این ویدیو رو داریم هم تحلیل جوجوتسو که شب منتشر میشه. هرچی خواستم جلوگیری کنم از این سناریو راهی به ذهنم نرسید و راهی نبود در نتیجه بفرمایید. تا آخر هفته دیلی هستیم در نتیجه من در Spain اقامت دارم ولی S آن خوانده نمی شود=))
‏به پایان اختصاصی و حقیقی اتک تایتان اشاره کردن...؟ اوپنینگ و اندینگ زیبان ولی: تحلیل و بررسی
‏در یوتیوب

مصاحبه جدید ایسایاما با نیویورک تایم💢

❓❓:شما صحنه ای دارین که ارن از یه بچه بخاطر قتل عامی که قراره مرتکب بشه معذرت خواهی میکنه و میگه که از دنیایی که ان سوی دیوار ها دیده نا امید شده. این چه چیزی رو از انگیزه ی ارن‌ میرسونه؟

✅:فکر میکنم به این واقعیت اشاره داره که ارن رویای بیرون رفتن از دیوار هارو داشت، جایی که هیچکس و هیج چیزی وجود نداشت. هیجانی درباره ی این دنیا وجود داشت که پوچ بود. من واقعا نمیدونم این چیز خوبی هست یا بد، و واقعا نمیدونم چرا ایده ال بود که برای ارن به عنوان بخشی از این داستان تنظیم کردم. اما چیزی که میتونم بگم اینه که وقتی اون از دیوار عبور میکنه، میگه که میبینه جهان واقعا با اون چیزی که درون دیوار ها بوده و قبلا میدونسته تفاوتی نداره. من معتقدم که این همون ناامیدیه که من توی این صحنه خاص بهش اشاره میکنم.

❓❓ارن توی قسمت پایامی میگه که انتخابی جز دنبال کردن چیزی که در اینده میدید نداشت. که در برابر قدرت های تایتان بنیانگذار ناتوان بود.
حتی ارمین از ارن میپرسه که واقعا ازاده؟
ارن داشت حقیقت رو میگفت یا این رو بعنوان بهانه میبینین؟

✅درواقع حقیقت اینه که وضعیت ارن با مفهوم خاصی با داستان خودم مانگا مطابقت داره. وقتی من برای اولین بار این سریال رو شروع کردم، نگران بودم که احتمالا لغو بشه. کاری بود که هیچکس از اون خبر نداشت. اما من از قبل، داستان رو با در نظر گرفتن پایان شروع کرده بودم. و داستان در نهایت توسط تعداد باورنکردنی از مردم خوانده و تماشا شد. و این باعث شد که به من قدرت زیادی داده بشه که‌ من کاملا باهاش احساس راحتی نمیکردم. خیلی خوب میشد اگر که میتونستم پایان رو عوض کنم. قراره که نوشتن مانگا ازادنه باشه اما اگه کاملا ازاد بودم پس باید میتونستم پایان رو تغییر بدم. میتونستم تغییرش بدم و بگم که میخوام به مسیر دیگه ای برم. اما واقعیت اینه که من به اونچه که درابتدا در جوانی تصور میکردم محدود بودم. بنابراین مانگا برای من به یه شکل هنری محدودکننده تبدیل شد، شبیه به اینکه چجوری قدرت های عظیمی که ارن بدست اورد اون رو در نهایت محدود کرد.

❓❓: مانگا با نشون دادن آینده ی پارادایس و ادامه ی چرخه ی جنگ به پایان میرسه. آیا جنگی که در داستان نشون دادین پایانی نداره؟

✅: فکر میکنم میتونست پایانی داشته باشه که پایان خوشی باشه و جنگ تموم بشه و همه چیز خوب و خوش باشه. من فکر میکنم که این ممکن بود. در عین حال پایان جنگ و درگیری به نوعی بنظر میرسه چیز بی معنی ایه. یجورایی بنظر میرسه که حتی باور کردنی هم نیست. توی دنیایی که ما در حال حاضر زندگی میکنیم قابل قبول نیست. پس متاسفانه مجبور شدم از این پایان خوش دست بکشم.

تصمیم گرفتم ادامه بدم اما اینا دیگه در حد سرگرمی و خوش گذرونی و فانه

مردم میتونن منو احمق یا بیکار خطاب کنن اما من هنوز از AOE دست نمیکشم 🦦🌹

فعلا منتظر تحلیل قسمت آخر و نظریه من درباره این که در آینده چه اتفاقی خواهد افتادو بشنوید 🫶

خطر اسپویل خیلی شدید از پایان مانگا و تئوری های پایان حقیقی اتک یا همون AOE:
یکی دو روز پیش از عرضه قسمت وقتی لیک ها منتشر شدن و اولین ری اکشن این بود که فیک هستند این لیک هم بینشون بود (قسمت بالایی تصویر).
یک سری میگفتن با هوش مصنوعی درست شده که بنظر نمیاد اینطور باشه چون انگشت های دست هم درست کشیده شدن (خراب میکنن هوش مصنوعی این مورد رو) و کیفیت و وضعیت این لیک دقیقا شبیه همون صحنه هایی هست که به همراهشون لیک شد.
یک احتمال هم البته هست اونم اینه که کسی خودش کشیده باشه ولی باز این مشکل رو ما داریم که چرا همزمان با همون ها منتشر شده انگار.

راست میگه من بین تصویرای لیک اینا رو هم دیده بودم

اینو یادتونه؟ لطفا این بخشو بخونید

معنی اوپنینگ

آنهایی که به دنبال دست هایی هستند در آرزوی چیزی هستند با غروب آغشته شده اند و آن هایی که پاهای شتابان به سمت جایی می روند که مردم زمین به خاک می افتند. رها کن مانند تیر، برده ای که روزی آرزوی آزادی را در سر می پروراند، تماشای قلب های هدیه شده بسیاری گذشت و تبدیل به پرنده ای سرخ شد

مسیری که با اجساد هموار شده است به آن سوی اقیانوس می رسد در پاشنه جنگ با غرش زمین مسیری که به جلو می رود غرق شدن ریشه هایش در افق در غروب در انتظار کسی -

ما برده نیستیم وقتی به دنیا می آییم، همه ما آزاد هستیم با خودنمایی، در یک داستان زندگی می کنیم تا زمانی که حقیقت به واقعیت تبدیل شود، مرا بکش اگر می توانی عدالتت را به من نشان بده با کلماتی بیشتر، ما به حرکت رو به جلو ادامه میدهیم، فراتر از شکستن دیوار ها

...