هنگام ترک سالن، کاجی گفت: "مطمئناً روزی دوباره یکدیگر را خواهیم دید!"
یوکی کاجی ۹ تا ۱۰ بار فیلم را تماشا کرده است.
شیمونو و رومی پارک هنوز فیلم را ندیده‌اند.
این رویداد اصلا در برنامه نبود.
در بخش سلام و احوالپرسی، پارک با صدا زدن همه به موجودات عجیب، شروع به صحبت کرد.
شیمونو انتظار نداشت که کانی زنده بماند و از اینکه او تا آخر زنده ماند خوشحال بود. در جشن موفقیت، او از استاد ایسایاما درباره کانی پرسید و استاد پاسخ داد: "بله، کانی زنده ماند، اما در فصل آخر احتمال مرگش وجود داشت."
استاد ایسایاما حتی تا آخرین لحظه هم مطمئن نبود که کدام شخصیت در چه زمانی می‌میرد. شیمونو گفت: "شاید اگر هانجی زنده می‌ماند، شخصیت دیگری می‌مرد. با فکر کردن به این موضوع، استاد ایسایاما خیلی ترسناک است." همه با او موافق بودند.
شیمونو انتظار مرگ هانجی را نداشت.
شیمونو: "مرگ ساشا بزرگ‌ترین ضربه را به من وارد کرد. وقتی فهمیدم ساشا مرده، احساس از دست دادن داشتم که تقریباً شبیه احساس کانی بود. فکر می‌کنم فقط من و کانی می‌توانیم این احساس را درک کنیم. بعد از مرگ ساشا، همیشه احساس می‌کردم که دارم برای او عزاداری می‌کنم."
شیمونو درباره نقش خود گفت: "من فقط نقش احمق‌ها را بازی می‌کنم!" و اضافه کرد که قبلاً هم زیاد چنین نقش‌هایی را بازی کرده است.
در همین لحظه، کاجی دستش را روی شانه شیمونو گذاشت و پرسید: "الان هم همینطور است؟"
شیمونو کمی تعجب کرد و پاسخ داد: "الان هم همینطور است، هاااا؟"
کاجی با خنده گفت: "اشکالی نداره، اشکالی نداره ☺️"
در جشن موفقیت، شیمونو هیرو و تانیاما کیشو درباره انیمه «Attack on Titan: Junior High» صحبت کردند. تانیاما گفت: "ما در مدرسه حضور نداشتیم؟ ما هم می‌خواستیم حضور داشته باشیم. کاش این انیمه ادامه پیدا می‌کرد."
پارک رومی: "فکر می‌کردم هانجی هم ممکن است روزی بمیرد اما انتظار نداشتم تا این مرحله زنده بماند. در پایان، همه کارکنان از جمله کارگردان لین تلاش زیادی کردند تا هانجی را از بین ببرند. احساسات متناقضی دارم. من هانجی را خیلی دوست دارم."
پارک: "من به هانجی احترام می‌گذارم و او را خیلی دوست دارم. فکر می‌کنم: آیا من هم می‌توانم مثل هانجی زندگی کنم؟ گاهی اوقات احساس می‌کنم که به عنوان یک فرد بالغ، نتوانستم آنطور که باید رفتار کنم."
پارک: "احساس می‌کنم همیشه شما (یعنی اعضای گروه ۱۰۴) بار مسئولیت را به دوش می‌کشیدید، اما شما به همه چیز خیلی خوب فکر می‌کنید. فکر می‌کنم هم هانجی و هم لیوای، اگرچه می‌خواستند به عنوان بزرگترها شما را راهنمایی کنند، اما کارهای بیشتری می‌توانستند انجام دهند..."
اینوئه پاسخ داد: "فکر می‌کنم ما به لطف حمایت هانجی‌سان توانستیم بدون تردید به جلو حرکت کنیم."
پارک: "حمله به تایتان درباره مرگ نیست، بلکه درباره زندگی است. امیدوارم پس از تماشای این انیمه، همه شما هم انگیزه پیدا کنید که برای زندگی تلاش کنید."
شیمامورا: انتظار نداشتم آنی عاشق شود. همیشه می‌شنیدم که همه می‌گویند "آرمین، آرمین" اما من به عنوان صداپیشه، بیشتر به میکاسا توجه داشتم. به عنوان دختری هم‌سن و سال میکاسا، می‌توانستم احساس یک دختر جوان را که کسی را دوست دارد و به او علاقه‌مند است، درک کنم. برای من، این نکته در هنگام بازیگری بسیار مهم بود. همه می‌دانند که او (میکاسا) شرایط سختی دارد. من این را می‌دانستم اما فکر می‌کنم کسی که واقعاً در موقعیت او قرار داشت، آنی بود. من با این فکر نقش او را بازی کردم.
یو شیمامورا: انتظار نداشتم او بیدار شود، اما وقتی فهمیدم آنی چه شخصیتی است و جنبه جدیدی از او را پیدا کردم، متوجه شدم که چقدر او را نمی‌شناختم. اینکه توانستم تا آخر با همه بجنگم، احساس بسیار خوبی داشت. و وقتی کنار اینوئه‌سان بودم، احساسات متناقضی داشتم.
-اینوئه: اگر بخواهیم بگوییم که این یک پایان خوش است، پس یک پایان خوش است.
-کاجی: شما هم به احساسات من فکر کنید! (شخصیتم) کشته شد!
-اینوئه: ببخشید.
-کاجی: امروز (میکاسا) اینجا نیست.
-اینوئه: امروز اینجا نیست!!
هنگامی که اینوئه و شیمامورا با هم صحبت می‌کردند، کاجی گفت: "میکاسا را بیاورید!"
مجری گفت که در نسخه سینمای "4DX" بو، دود، لرزش صندلی و... وجود دارد.
کاجی و دیگران پاسخ دادند: (قطعا) همه جا بوی خون خواهد داد... شاید بوی تایتان هم بدهد!
پارک با تقلید از صدای هانجی گفت: "ووووو!"
کاجی: بویی که باعث می‌شود هانجی‌سان هیجان‌زده شود! همه شما هم باید آن را تجربه کنید...