ایدهای تازه درباره منشا جهان
درک رایج غیرعلمی از بیگبنگ این است که جهان از یک انفجار عظیم آغاز شده است؛ لحظهای منحصر بهفرد که در آن، فضا، زمان و ماده بهوجود آمدند. پژوهش تازهای این تصور غیرعلمی را به چالش میکشد.
در مقالهای تازه که در نشریه Physical Review D منتشر شده است، نویسنده و همکارانش دیدگاهی کاملاً متفاوت را مطرح کردهاند. آنها بر اساس محاسبات خود پیشنهاد میدهند که بیگبنگ نه آغاز، بلکه پیامد یک فروریزش گرانشی عظیم بوده است؛ یک فشردگی شدید که منجر به شکلگیری یک سیاهچاله بسیار بزرگ شده، و در درون آن، نوعی بازگشت یا پرش (bounce) رخ داده است.
این ایده که جهانِ درون سیاهچاله نام دارد، بهگونهای بنیادین با نگاه سنتی به کیهان متفاوت است. با این حال، پایههای این نظریه بر مفاهیم پذیرفتهشدهی فیزیک گرانشی و نسبیت عام استوار است.
در این دیدگاه، جهان ما محصول نهایی فروپاشی یک ناحیهی فشردهی ماده است که پیش از آن وجود داشته، نه آغازی از هیچ مطلق.
این مدل، به جای آنکه لحظهی بیگبنگ را یک نقطهی منفرد و نامفهوم بداند، آن را نتیجهی فرایندی درونی در سیاهچالهای عظیم معرفی میکند. در چنین حالتی، آنچه ما به عنوان جهان میشناسیم، میتواند ناحیهای درونی از سیاهچالهای باشد که در جهان مادر خود شکل گرفته و با پدیدهای مانند پرش کوانتومی آغاز به انبساط کرده است.
این ایده همچنین به صورت بالقوه میتواند برخی از مسائل حلنشدهی کیهانشناسی را توضیح دهد، از جمله ویژگیهای خاص تابش زمینه کیهانی، یکنواختی دما در سراسر جهان، و حتی مسئلهی ماده تاریک و انرژی تاریک.
با وجود نوآورانه بودن این فرضیه، همچنان در سطح نظری باقی مانده و به دادههای تجربی بیشتری نیاز دارد. اگرچه بررسی مستقیم درون سیاهچالهها در حال حاضر غیرممکن است، اما تحلیل دقیقتر از نشانههای کیهانی و رفتارهای نسبیتی ممکن است در آینده تأیید یا رد آن را تسهیل کند.
این ایده میکوشد جایگزینی منسجم برای مفهوم چگونگی شکلگیری جهان ارائه دهد و از طریق پیوند دادن فیزیک کلاسیک و کوانتومی، تصویری پیچیدهتر اما پیوستهتر از کیهان را ترسیم کند. در صورت صحت این فرضیه، ممکن است جهان ما تنها یکی از بیشمار جهانهایی باشد که درون سیاهچالههای دیگر زاده میشوند.
🗞 لینک مقاله
@cosmos_physics
درک رایج غیرعلمی از بیگبنگ این است که جهان از یک انفجار عظیم آغاز شده است؛ لحظهای منحصر بهفرد که در آن، فضا، زمان و ماده بهوجود آمدند. پژوهش تازهای این تصور غیرعلمی را به چالش میکشد.
در مقالهای تازه که در نشریه Physical Review D منتشر شده است، نویسنده و همکارانش دیدگاهی کاملاً متفاوت را مطرح کردهاند. آنها بر اساس محاسبات خود پیشنهاد میدهند که بیگبنگ نه آغاز، بلکه پیامد یک فروریزش گرانشی عظیم بوده است؛ یک فشردگی شدید که منجر به شکلگیری یک سیاهچاله بسیار بزرگ شده، و در درون آن، نوعی بازگشت یا پرش (bounce) رخ داده است.
این ایده که جهانِ درون سیاهچاله نام دارد، بهگونهای بنیادین با نگاه سنتی به کیهان متفاوت است. با این حال، پایههای این نظریه بر مفاهیم پذیرفتهشدهی فیزیک گرانشی و نسبیت عام استوار است.
در این دیدگاه، جهان ما محصول نهایی فروپاشی یک ناحیهی فشردهی ماده است که پیش از آن وجود داشته، نه آغازی از هیچ مطلق.
این مدل، به جای آنکه لحظهی بیگبنگ را یک نقطهی منفرد و نامفهوم بداند، آن را نتیجهی فرایندی درونی در سیاهچالهای عظیم معرفی میکند. در چنین حالتی، آنچه ما به عنوان جهان میشناسیم، میتواند ناحیهای درونی از سیاهچالهای باشد که در جهان مادر خود شکل گرفته و با پدیدهای مانند پرش کوانتومی آغاز به انبساط کرده است.
این ایده همچنین به صورت بالقوه میتواند برخی از مسائل حلنشدهی کیهانشناسی را توضیح دهد، از جمله ویژگیهای خاص تابش زمینه کیهانی، یکنواختی دما در سراسر جهان، و حتی مسئلهی ماده تاریک و انرژی تاریک.
با وجود نوآورانه بودن این فرضیه، همچنان در سطح نظری باقی مانده و به دادههای تجربی بیشتری نیاز دارد. اگرچه بررسی مستقیم درون سیاهچالهها در حال حاضر غیرممکن است، اما تحلیل دقیقتر از نشانههای کیهانی و رفتارهای نسبیتی ممکن است در آینده تأیید یا رد آن را تسهیل کند.
این ایده میکوشد جایگزینی منسجم برای مفهوم چگونگی شکلگیری جهان ارائه دهد و از طریق پیوند دادن فیزیک کلاسیک و کوانتومی، تصویری پیچیدهتر اما پیوستهتر از کیهان را ترسیم کند. در صورت صحت این فرضیه، ممکن است جهان ما تنها یکی از بیشمار جهانهایی باشد که درون سیاهچالههای دیگر زاده میشوند.
🗞 لینک مقاله
@cosmos_physics
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 صفر کلوین چیست؟
به مناسبت ۲۶ ژوئن زادروز ویلیام تامسون (لورد کلوین)
در سال ۱۸۴۸ لورد کلوین موفق شد بر اساس نظریه گرما و با انجام آزمایشات متعدد، درجه بندی از حرارت اجسام را طراحی کند که نقطه صفر آن وابسته به خصوصیات اجسام نبود.
این درجه صفر را صفر مطلق یا صفر کلوین مینامند و درجه حرارتی است که جنبش مولکولها حداقل است برابر منهای ۲۷۳.۱۵ درجه سانتی گراد
فضای بین کهکشانی دمای ۲.۷۳ کلوین دارد و سردترین نقطه جهان هستی در آزمایشگاههای کره زمین ایجاد شده است (۳۸ پیکوکلوین)
فیلم در مورد اهمیت صفر مطلق است.
@cosmos_physics
به مناسبت ۲۶ ژوئن زادروز ویلیام تامسون (لورد کلوین)
در سال ۱۸۴۸ لورد کلوین موفق شد بر اساس نظریه گرما و با انجام آزمایشات متعدد، درجه بندی از حرارت اجسام را طراحی کند که نقطه صفر آن وابسته به خصوصیات اجسام نبود.
این درجه صفر را صفر مطلق یا صفر کلوین مینامند و درجه حرارتی است که جنبش مولکولها حداقل است برابر منهای ۲۷۳.۱۵ درجه سانتی گراد
فضای بین کهکشانی دمای ۲.۷۳ کلوین دارد و سردترین نقطه جهان هستی در آزمایشگاههای کره زمین ایجاد شده است (۳۸ پیکوکلوین)
فیلم در مورد اهمیت صفر مطلق است.
@cosmos_physics
در سال ۱۸۸۸، الیور لاج، فیزیکدان انگلیسی، پس از ماه ها آزمایش موفق شد امواج الکترو مغناطیس را که توسط ماکسول پیشبینی شده بود، آشکار کند. پس از این کشف بزرگ، لاج به تعطیلات میرود تا بعد از استراحت نتایج خود را چاپ کند! در تعطیلات با کمال تعجب مقاله هانریش هرتز، دانشمند آلمانی را میبیند که در جولای همان سال کاری مشابه را انجام داده بود و نتایجش را به چاپ رسانده بود (سمت چپ تصویر). او به سرعت مقاله خود را می نویسد و در سپتامبر همان سال به چاپ می رساند(سمت راست تصویر) ولی متاسفانه دیگر دیر است.
جهان دانش بسیار سختگیر است.
@cosmos_physics
جهان دانش بسیار سختگیر است.
@cosmos_physics
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 آیا مغز همان ذهن است؟
قسمت اول
گفت و گوی رابرت لارنسکُن با ریچارد سوئینبرن
@cosmos_physics
@mowazi_mag
قسمت اول
گفت و گوی رابرت لارنسکُن با ریچارد سوئینبرن
@cosmos_physics
@mowazi_mag
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 آیا مغز همان ذهن است؟
قسمت دوم
گفت و گوی رابرت لارنسکُن با ریچارد سوئینبرن
@cosmos_physics
@mowazi_mag
قسمت دوم
گفت و گوی رابرت لارنسکُن با ریچارد سوئینبرن
@cosmos_physics
@mowazi_mag
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 توضیحات فریمن دایسون، ریاضیدان و فیزیکدان نظری برجسته در زمینه الکترودینامیک کوانتومی در رابطه با جبر و اختیار و مکانیک کوانتومی
@cosmos_physics
@cosmos_physics
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 صحبتهای هیلاری پاتنم و جان سرل در رابطه با «شکاکیّت جهان بیرونی» و نقد به آن
هیلاری پاتنم استاد فلسفه و منطق دانشگاه هاروارد و MIT بود و در فلسفه علم، فلسفه ذهن نظریات قابل توجهای ارائه کرد
پاتنم در دورهای از زندگی فلسفی طولانی خود طرفدار یک نوع از شکاکیّت معنایی (رئالیسم درونی) بود، امّا بعدها به نوعی از رئالیسم (عملی) بازگشت.
همچنین پاتنم به عنوان ریاضیدان در حل «مسئله دهم هیلبرت» مشارکت داشت.
@cosmos_physics
هیلاری پاتنم استاد فلسفه و منطق دانشگاه هاروارد و MIT بود و در فلسفه علم، فلسفه ذهن نظریات قابل توجهای ارائه کرد
پاتنم در دورهای از زندگی فلسفی طولانی خود طرفدار یک نوع از شکاکیّت معنایی (رئالیسم درونی) بود، امّا بعدها به نوعی از رئالیسم (عملی) بازگشت.
همچنین پاتنم به عنوان ریاضیدان در حل «مسئله دهم هیلبرت» مشارکت داشت.
@cosmos_physics
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 تبیینهای آگاهی-پدیداری در قالب یکسری کارکردها یا بازنماییها به نوعی کنارگذاشتن مسئله اصلی است.
@cosmos_physics
@cosmos_physics
جایزه نوبل فیزیک ۲۰۲۵ به
John Clarke
Michel H Devoret
John M Martinis
به خاطر کشف پدیده تونل زنی کوانتومی در مقیاس بزرگ و ماکروسکوپی و پدیده کوانتومی شدن انرژی در یک مدار الکتریکی رسید.
@cosmos_physics
John Clarke
Michel H Devoret
John M Martinis
به خاطر کشف پدیده تونل زنی کوانتومی در مقیاس بزرگ و ماکروسکوپی و پدیده کوانتومی شدن انرژی در یک مدار الکتریکی رسید.
@cosmos_physics
جایزه نوبل فیزیک ۲۰۲۵ به خاطر کشف پدیده تونل زنی کوانتومی در مقیاس بزرگ و ماکروسکوپی اعطاء شد.
در جهان ماکروسکوپی اگر یک توپ از یک دیوار بگذرد مایه تعجب است ولی در جهان کوانتومی این پدیده میتواند رخ دهد و یک ذره کوانتومی از یک مانع میگذرد.
این پدیده به تونل زنی کوانتومی معروف است و مدتهاست در فیزیک کوانتوم شناخته شده است.
پدیده دیگر که وابسته به فیزیک کوانتوم است، ابررسانایی است. در یک ماده ابررسانا الکترونها با تشکیل زوجهای کوپر میتوانند مانند یک ماهیت مجزا و مشترک عمل کرده و تقریبا بدون مقاومت جریان الکتریکی را منتقل میکنند
برندگان نوبل فیزیک ۲۰۲۵ در سالهای ۸۴ و ۸۵ میلادی موفق شدند یک مدار الکتریکی طراحی کنند که دو جسم ابررسانا با یک جسم عایق از هم جدا شده بودند. این طراحی قاعدتا امکان انتقال الکتریسیته را نمیدهد ولی با استفاده از خصوصیات کوانتومی الکترونها امکان انتقال ولتاژ از فضای حائل غیر رسانا فراهم شد و عملا تونل زنی کوانتومی در مقیاس بزرگ و ماکروسکوپی مشاهده گردید.
آنها نشان دادند که الکتریسیته منتقل شده از این طریق ماهیت کوانتومی و گسسته دارد.
@cosmos_physics
در جهان ماکروسکوپی اگر یک توپ از یک دیوار بگذرد مایه تعجب است ولی در جهان کوانتومی این پدیده میتواند رخ دهد و یک ذره کوانتومی از یک مانع میگذرد.
این پدیده به تونل زنی کوانتومی معروف است و مدتهاست در فیزیک کوانتوم شناخته شده است.
پدیده دیگر که وابسته به فیزیک کوانتوم است، ابررسانایی است. در یک ماده ابررسانا الکترونها با تشکیل زوجهای کوپر میتوانند مانند یک ماهیت مجزا و مشترک عمل کرده و تقریبا بدون مقاومت جریان الکتریکی را منتقل میکنند
برندگان نوبل فیزیک ۲۰۲۵ در سالهای ۸۴ و ۸۵ میلادی موفق شدند یک مدار الکتریکی طراحی کنند که دو جسم ابررسانا با یک جسم عایق از هم جدا شده بودند. این طراحی قاعدتا امکان انتقال الکتریسیته را نمیدهد ولی با استفاده از خصوصیات کوانتومی الکترونها امکان انتقال ولتاژ از فضای حائل غیر رسانا فراهم شد و عملا تونل زنی کوانتومی در مقیاس بزرگ و ماکروسکوپی مشاهده گردید.
آنها نشان دادند که الکتریسیته منتقل شده از این طریق ماهیت کوانتومی و گسسته دارد.
@cosmos_physics
جهان در عصر تاریکی گرم بود، نه سرد
با استفاده از رصدخانه رادیویی Murchison Widefield Array (MWA) در مرکز اخترشناسی رادیویی Murchison زیرمجموعه CSIRO، اخترشناسان در جستجوی دوران بازیونش (Epoch of Reionization) هستند، دورهای بسیار نخستین در تاریخ جهان که نظریه آن را پیشبینی میکند اما تاکنون با تلسکوپهای رادیویی کشف نشده است؛ این دوره پایان «عصر تاریک کیهانی» است، تقریباً یک میلیارد سال پس از بیگبنگ، زمانی که گاز میان کهکشانی از حالت کدر به حالت شفاف تغییر کرد و اجازه داد نور اولین ستارگان و کهکشانها در سراسر جهان پخش شود.
دکتر ریدهیما نونهُکی (Ridhima Nunhokee) میگوید: "در مرحلهٔ اولیهٔ تحقیق، ما اولین شواهد گرم شدن محیط میانکهکشانی، یعنی گازی که بین کهکشانها قرار دارد را تقریباً ۸۰۰ میلیون سال پس از بیگبنگ بهدست آوردیم."
برای مطالعه این دورهٔ اولیهٔ جهان، باید سیگنال ضعیف دوران بازیونش را از سیگنالهای رادیویی دیگر در جهان جدا کنیم، و همه منابع رادیویی مزاحم را حذف کنیم:
این منابع شامل انتشار از ستارگان و کهکشانهای نزدیک، تداخل اتمسفر زمین و حتی نویز تولیدشده توسط خود تلسکوپ است و فقط پس از حذف دقیق این سیگنالهای پیشصحنهای (foreground) است که دادههای باقیمانده میتوانند سیگنال دوران بایونش را آشکار کنند.
به گفته تیم، آنها روشهایی برای مقابله با آلودگی پیشصحنهای توسعه دادهاند، سیگنالهای نامطلوب را حذف کردهاند، و همچنین درک بهتری از تلسکوپ خود به دست آوردهاند تا سیگنالِ تمیزتری استخراج کنند. علاوه بر این، توانستهاند تقریباً ده سال داده MWA را یکپارچه کنند و آسمان را به مدت طولانیتری نسبت به گذشته مشاهده کنند. این یکی از دلایلی است که به نزدیکترین حد ممکن به کشف سیگنال رسیدهاند.
اگر جهان سرد شروع میشد، سیگنال واضحی در دادههای فعلی مشاهده میشد. نبود چنین سیگنالِ آشکاری، آغاز سرد برای بازپریونی شدن را مردود میکند، و بدین معناست که جهان پیش از دوره بازیونش «گرمشده» بود.
پروفوسور کاترین تروت (Cathryn Trott) میگوید: "با گذر زمان، گاز بین کهکشان ها منبسط و سرد میشود، پس انتظار داریم بسیار، بسیار سرد باشد. اندازهگیریهای ما نشان میدهد که حداقل تا حدی گرم شده است. نه زیاد، اما به ما میگوید که دوره بازیونش بهصورت سرد کامل پذیرفتنی نیست. این خیلی جالبه."
تحقیقات پیشنهاد میکنند این گرمایش احتمالاً ناشی از انرژی منابع ابتدایی اشعهٔ ایکس از سیاهچالههای اولیه و بازماندگان ستارهای است که در سراسر جهان منتشر شدند.
لینک خبر
@cosmos_physics
با استفاده از رصدخانه رادیویی Murchison Widefield Array (MWA) در مرکز اخترشناسی رادیویی Murchison زیرمجموعه CSIRO، اخترشناسان در جستجوی دوران بازیونش (Epoch of Reionization) هستند، دورهای بسیار نخستین در تاریخ جهان که نظریه آن را پیشبینی میکند اما تاکنون با تلسکوپهای رادیویی کشف نشده است؛ این دوره پایان «عصر تاریک کیهانی» است، تقریباً یک میلیارد سال پس از بیگبنگ، زمانی که گاز میان کهکشانی از حالت کدر به حالت شفاف تغییر کرد و اجازه داد نور اولین ستارگان و کهکشانها در سراسر جهان پخش شود.
دکتر ریدهیما نونهُکی (Ridhima Nunhokee) میگوید: "در مرحلهٔ اولیهٔ تحقیق، ما اولین شواهد گرم شدن محیط میانکهکشانی، یعنی گازی که بین کهکشانها قرار دارد را تقریباً ۸۰۰ میلیون سال پس از بیگبنگ بهدست آوردیم."
برای مطالعه این دورهٔ اولیهٔ جهان، باید سیگنال ضعیف دوران بازیونش را از سیگنالهای رادیویی دیگر در جهان جدا کنیم، و همه منابع رادیویی مزاحم را حذف کنیم:
این منابع شامل انتشار از ستارگان و کهکشانهای نزدیک، تداخل اتمسفر زمین و حتی نویز تولیدشده توسط خود تلسکوپ است و فقط پس از حذف دقیق این سیگنالهای پیشصحنهای (foreground) است که دادههای باقیمانده میتوانند سیگنال دوران بایونش را آشکار کنند.
به گفته تیم، آنها روشهایی برای مقابله با آلودگی پیشصحنهای توسعه دادهاند، سیگنالهای نامطلوب را حذف کردهاند، و همچنین درک بهتری از تلسکوپ خود به دست آوردهاند تا سیگنالِ تمیزتری استخراج کنند. علاوه بر این، توانستهاند تقریباً ده سال داده MWA را یکپارچه کنند و آسمان را به مدت طولانیتری نسبت به گذشته مشاهده کنند. این یکی از دلایلی است که به نزدیکترین حد ممکن به کشف سیگنال رسیدهاند.
اگر جهان سرد شروع میشد، سیگنال واضحی در دادههای فعلی مشاهده میشد. نبود چنین سیگنالِ آشکاری، آغاز سرد برای بازپریونی شدن را مردود میکند، و بدین معناست که جهان پیش از دوره بازیونش «گرمشده» بود.
پروفوسور کاترین تروت (Cathryn Trott) میگوید: "با گذر زمان، گاز بین کهکشان ها منبسط و سرد میشود، پس انتظار داریم بسیار، بسیار سرد باشد. اندازهگیریهای ما نشان میدهد که حداقل تا حدی گرم شده است. نه زیاد، اما به ما میگوید که دوره بازیونش بهصورت سرد کامل پذیرفتنی نیست. این خیلی جالبه."
تحقیقات پیشنهاد میکنند این گرمایش احتمالاً ناشی از انرژی منابع ابتدایی اشعهٔ ایکس از سیاهچالههای اولیه و بازماندگان ستارهای است که در سراسر جهان منتشر شدند.
لینک خبر
@cosmos_physics
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 به مناسبت ۱۹ اکتبر زادروز فیزیکدان بزرگ هندی سوبرامانیان چاندراسخار.
در دهه سی میلادی، چاندراسخار جوان بر روی نحوه تشکیل و مرگ ستارگان و چگونگی تغییرات آنها تحقیق میکرد. طی چندین مقاله بسیار مهم، چاندراسخار موفق شد آنچه امروز به عنوان اصول علمی پذیرفته شده تشکیل و مرگ ستارگان است را پایهریزی کند.
فیلم در مورد نحوه تشکیل ستارگان و سرنوشت آنها بر اساس جرم آنها بحث میکند. سرنوشت ستارگان یا "کوتوله سفید" است یا "ستاره نوترونی" و یا "سیاهچاله".
چاندراسخار در سال ۱۹۸۳ موفق به دریافت جایزه نوبل فیزیک شد.
زبان اصلی
@cosmos_physics
در دهه سی میلادی، چاندراسخار جوان بر روی نحوه تشکیل و مرگ ستارگان و چگونگی تغییرات آنها تحقیق میکرد. طی چندین مقاله بسیار مهم، چاندراسخار موفق شد آنچه امروز به عنوان اصول علمی پذیرفته شده تشکیل و مرگ ستارگان است را پایهریزی کند.
فیلم در مورد نحوه تشکیل ستارگان و سرنوشت آنها بر اساس جرم آنها بحث میکند. سرنوشت ستارگان یا "کوتوله سفید" است یا "ستاره نوترونی" و یا "سیاهچاله".
چاندراسخار در سال ۱۹۸۳ موفق به دریافت جایزه نوبل فیزیک شد.
زبان اصلی
@cosmos_physics