اتفاق جالبی که توی فرآیند کار پیدا کردنم افتاده اینه که شرکتهای بزرگ با حقوقهای بالا اکسپتم میکنن . خودشون پیگیر میشن ، ولی شرکتهای کوچیک به دلیل عدم دانش فنی و تجربه کافی و اینجور چیزا ردم میکنن.
مرد مومن ریکت ۶ ساله اومده تو ایران ، من ۴ سال ازش تجربه دارم دیگه. چیکارش کنم 😄
مرد مومن ریکت ۶ ساله اومده تو ایران ، من ۴ سال ازش تجربه دارم دیگه. چیکارش کنم 😄
قرار مصاحبه کاری گذاشتیم. کارفرما نیومده ، پیام دادم بعد یک ربع اومده. میگه برو روی اینترنت یک api خودت پیدا کن ، یه چیزی هم خودت باهاش بزن بده بهمون. بعد میگم یعنی چی دقیقا؟ با دلخوری میگه اگر فک میکنی در شان تو نیست نزن.
بابا چند چندید با خودتون 😂
بعضی کارمندا عجیبن ، بعضی کارفرماها عجیبتر
بابا چند چندید با خودتون 😂
بعضی کارمندا عجیبن ، بعضی کارفرماها عجیبتر
چه حس جالبه وقتی یه شرکت بزرگ که ۲ سال پیش به خاطر عدم دانش کافی ردم کرد و حتی به مصاحبه فنی نرسیدیم ، امروز خود مدیر تیمش شخصا تماس گرفت برای مصاحبه.
ولی دقیقا این نقطه غرور کاذبه.
همچین نقطههایی آدمو بدبخت میکنه.
حتی اگر اوکی نشد ، از این بعد بعد خاکیتر و پرتلاشتر باید پیش برم.
(عارفانههای یک برنامه نویس😁)
ولی دقیقا این نقطه غرور کاذبه.
همچین نقطههایی آدمو بدبخت میکنه.
حتی اگر اوکی نشد ، از این بعد بعد خاکیتر و پرتلاشتر باید پیش برم.
(عارفانههای یک برنامه نویس😁)
از امروز ، هر روز یک حکایت از سعدی 🌸😍
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان
دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زور بازو نان خوردی.
باری این توانگر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن برهی؟
گفت: تو چرا کار نکنی تا از مذلّت خدمت رهایی یابی که خردمندان گفتهاند نان خود خوردن و نشستن به که کمر شمشیر زرّین به خدمت بستن.
به دست آهن تفته کردن خمیر
به از دست بر سینه پیش امیر
عمر گرانمایه در این صرف شد
تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا
ای شکم خیره به نانی بساز
تا نکنی پشت به خدمت دو تا
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان
دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زور بازو نان خوردی.
باری این توانگر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن برهی؟
گفت: تو چرا کار نکنی تا از مذلّت خدمت رهایی یابی که خردمندان گفتهاند نان خود خوردن و نشستن به که کمر شمشیر زرّین به خدمت بستن.
به دست آهن تفته کردن خمیر
به از دست بر سینه پیش امیر
عمر گرانمایه در این صرف شد
تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا
ای شکم خیره به نانی بساز
تا نکنی پشت به خدمت دو تا
موضوع ویدیوهای این جمعه : سوالات مصاحبهای برای ریکت.
(دورهمی نیست. ویدیوهای اخیر یوتیوب برای مصاحبه ریکته.
دورهمی بعدی موضوعش نکسته ، نفراتش انتخاب شده و جمعه بعدی برگزار میشه.
ویدیو دورهمی قبلی همچنان در حال ادیته)
(دورهمی نیست. ویدیوهای اخیر یوتیوب برای مصاحبه ریکته.
دورهمی بعدی موضوعش نکسته ، نفراتش انتخاب شده و جمعه بعدی برگزار میشه.
ویدیو دورهمی قبلی همچنان در حال ادیته)
این مصاحبههای ما هم داستانی شده 😅
همون روز اول با یکی صحبت کردم ، گفت تا شب یا نهایتا فردا ظهر اطلاع میدم. ازش خبری نشد. دیشب یه نفر زنگ زده میگه از طرف اونم ، میگم خب دو روز گذشته خبری نشد ازتون با یه جای دیگه بستم.
طرف یا یه حالت قهر و ناراحتی قطع کرد.
الان هم خود طرف هی زنگ میزنه نمیدونم چی میخواد بگه. هر سری هم شانس بدش پشت خطی میشه 😄
دیگه خبری ازتون نشد دیگه… پیگیر چی هستید؟
قرار نیست منتظر بشینم که شاید خبری ازتون شد شاید نشد.
همون روز اول با یکی صحبت کردم ، گفت تا شب یا نهایتا فردا ظهر اطلاع میدم. ازش خبری نشد. دیشب یه نفر زنگ زده میگه از طرف اونم ، میگم خب دو روز گذشته خبری نشد ازتون با یه جای دیگه بستم.
طرف یا یه حالت قهر و ناراحتی قطع کرد.
الان هم خود طرف هی زنگ میزنه نمیدونم چی میخواد بگه. هر سری هم شانس بدش پشت خطی میشه 😄
دیگه خبری ازتون نشد دیگه… پیگیر چی هستید؟
قرار نیست منتظر بشینم که شاید خبری ازتون شد شاید نشد.
یه خبر خوب.
یه موقعیت کاری React توی کشور ارمنستان وجود داره. خودم متاسفانه نمیتونم برم ولی کار رو میشناسم ، میدونم خیلی خوبه و سرکاری نیست. حضوری هم هست. باید تشریف بیرید اونجا. حقوقتون هم مشابه برنامه نویسای همونجاس.
لول کاری بالا هم هستش.
منتظر آگهیش توی همین گروه باشید.
یه موقعیت کاری React توی کشور ارمنستان وجود داره. خودم متاسفانه نمیتونم برم ولی کار رو میشناسم ، میدونم خیلی خوبه و سرکاری نیست. حضوری هم هست. باید تشریف بیرید اونجا. حقوقتون هم مشابه برنامه نویسای همونجاس.
لول کاری بالا هم هستش.
منتظر آگهیش توی همین گروه باشید.
Hi everyone,
We’re looking for problem-solver developers to join our teams at UCRAFT and HOORY!
Drop me a message or email me (mohamad@ucraft.com) if you are:
- Senior Software Engineer (React.js, GraphQL)
- Senior Software Engineer (PHP, Laravel)
- Senior Software Engineer (Node.js)
- Senior Software Engineer (Python)
- JS Developer (Mid)
- JavaScript Developer in Test
- QA Engineer (Mid Level, Manual)
- Senior Automation QA Engineer
- Graphic Designer (Mid+)
- Technical Documentation Writer (Mid)
- Talent Acquisition Specialist (Mid+)
- SMM Specialist (Mid)
- Scrum Master
- Customer Success Specialist
- Digital Designer
Thank you in advance for your interest.
We’re looking for problem-solver developers to join our teams at UCRAFT and HOORY!
Drop me a message or email me (mohamad@ucraft.com) if you are:
- Senior Software Engineer (React.js, GraphQL)
- Senior Software Engineer (PHP, Laravel)
- Senior Software Engineer (Node.js)
- Senior Software Engineer (Python)
- JS Developer (Mid)
- JavaScript Developer in Test
- QA Engineer (Mid Level, Manual)
- Senior Automation QA Engineer
- Graphic Designer (Mid+)
- Technical Documentation Writer (Mid)
- Talent Acquisition Specialist (Mid+)
- SMM Specialist (Mid)
- Scrum Master
- Customer Success Specialist
- Digital Designer
Thank you in advance for your interest.
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان
یکی از بندگان عمرو لیث گریخته بود. کسان در عقبش برفتند و باز آوردند. وزیر را با وی غرضی بود و اشارت به کشتن فرمود تا دگر بندگان چنین فعل روا ندارند. بنده پیش عمرو سر بر زمین نهاد و گفت:
هر چه رود بر سرم چون تو پسندی رواست
بنده چه دعوی کند حکم خداوند راست
اما به موجب آن که پرورده نعمت این خاندانم، نخواهم که در قیامت به خون من گرفتار آیی. اجازت فرمای تا وزیر را بکشم آنگه به قصاص او بفرمای خون مرا ریختن تا به حق کشته باشی. ملک را خنده گرفت. وزیر را گفت: چه مصلحت میبینی؟ گفت: ای خداوند جهان! از بهر خدای این شوخ دیده را به صدقات گور پدر آزاد کن تا مرا در بلایی نیفکند. گناه از من است و قول حکما معتبر که گفتهاند:
چو کردی با کلوخ انداز پیکار
سر خود را به نادانی شکستی
چو تیر انداختی بر روی دشمن
چنین دان کاندر آماجش نشستی
یکی از بندگان عمرو لیث گریخته بود. کسان در عقبش برفتند و باز آوردند. وزیر را با وی غرضی بود و اشارت به کشتن فرمود تا دگر بندگان چنین فعل روا ندارند. بنده پیش عمرو سر بر زمین نهاد و گفت:
هر چه رود بر سرم چون تو پسندی رواست
بنده چه دعوی کند حکم خداوند راست
اما به موجب آن که پرورده نعمت این خاندانم، نخواهم که در قیامت به خون من گرفتار آیی. اجازت فرمای تا وزیر را بکشم آنگه به قصاص او بفرمای خون مرا ریختن تا به حق کشته باشی. ملک را خنده گرفت. وزیر را گفت: چه مصلحت میبینی؟ گفت: ای خداوند جهان! از بهر خدای این شوخ دیده را به صدقات گور پدر آزاد کن تا مرا در بلایی نیفکند. گناه از من است و قول حکما معتبر که گفتهاند:
چو کردی با کلوخ انداز پیکار
سر خود را به نادانی شکستی
چو تیر انداختی بر روی دشمن
چنین دان کاندر آماجش نشستی