اگر دوستانی در اصفهان هستند که تمایل به همکاری علمی با بخش دانشجویی خانه ریاضیات اصفهان دارند به اینجانب پیام بدهند.
@meisami_mah
@meisami_mah
اخبار و کتاب های ریاضی pinned «اگر دوستانی در اصفهان هستند که تمایل به همکاری علمی با بخش دانشجویی خانه ریاضیات اصفهان دارند به اینجانب پیام بدهند. @meisami_mah»
همه چیز در مورد ریاضیات
@harmoniclib
جدیدترین اخبار در حوزه ریاضی
جدیدترین و مهم ترین کتاب های ریاضی
زیباترین مسائل و معماهای ریاضی
کاربرد ریاضیات در علوم و فنون مهندسی
همه و همه
در کانال اخبار و کتاب های ریاضی
@harmoniclib
https://news.1rj.ru/str/harmoniclib
لینک کانال اخبار و کتابهای ریاضی را نشر دهید.
@harmoniclib
جدیدترین اخبار در حوزه ریاضی
جدیدترین و مهم ترین کتاب های ریاضی
زیباترین مسائل و معماهای ریاضی
کاربرد ریاضیات در علوم و فنون مهندسی
همه و همه
در کانال اخبار و کتاب های ریاضی
@harmoniclib
https://news.1rj.ru/str/harmoniclib
لینک کانال اخبار و کتابهای ریاضی را نشر دهید.
Telegram
اخبار و کتاب های ریاضی
همه چیز در مورد ریاضیات
جدیدترین اخبار در حوزه ریاضی
معرفی جدیدترین و مهم ترین کتاب های ریاضی
پادکست های عالی ریاضی
زیباترین مسائل و معماهای ریاضی
کاربرد ریاضیات در علوم و فنون مهندسی
آی دی مدیر کانال جهت ارتباط
@meisami_mah
جدیدترین اخبار در حوزه ریاضی
معرفی جدیدترین و مهم ترین کتاب های ریاضی
پادکست های عالی ریاضی
زیباترین مسائل و معماهای ریاضی
کاربرد ریاضیات در علوم و فنون مهندسی
آی دی مدیر کانال جهت ارتباط
@meisami_mah
اگر به عقب برگردید باز هم رشته ریاضی را انتخاب می کنید؟!
anonymous poll
بله – 102
👍👍👍👍👍👍👍 69%
خیر – 46
👍👍👍 31%
👥 148 people voted so far.
anonymous poll
بله – 102
👍👍👍👍👍👍👍 69%
خیر – 46
👍👍👍 31%
👥 148 people voted so far.
اخبار و کتاب های ریاضی pinned «اگر به عقب برگردید باز هم رشته ریاضی را انتخاب می کنید؟! anonymous poll بله – 102 👍👍👍👍👍👍👍 69% خیر – 46 👍👍👍 31% 👥 148 people voted so far.»
فرهنگ عامل اصلی در پیشرفت جوامع بشری است
اولین روزهایی كه در سوئد بودم، یکى از همکارانم هر روز صبح با ماشینش مرا از هتل برمیداشت و به محل کار میبرد. ماه سپتامبر بود و هوا کمى سرد و برفى بود.
ما صبحها زود به کارخانه میرسیدیم و همکارم ماشینش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک میکرد.
در آن زمان، ٢٠٠٠ کارمند کارخانه اسکانیا با ماشین شخصى به سر کار میآمدند.
روز اول، من چیزى نگفتم، همین طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم : «آیا جاى پارک ثابتى داری؟ چرا ماشینت را این قدر دور از در ورودى پارک میکنى؟ در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟»
او در جواب گفت: «براى این که ما زود میرسیم و وقت براى پیادهرفتن داریم.
این جاها را باید براى کسانى بگذاریم که دیرتر میرسند و احتیاج به جاى پارکى نزدیکتر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند.
مگه تو این طور فکر نمیکنی؟»
اولین روزهایی كه در سوئد بودم، یکى از همکارانم هر روز صبح با ماشینش مرا از هتل برمیداشت و به محل کار میبرد. ماه سپتامبر بود و هوا کمى سرد و برفى بود.
ما صبحها زود به کارخانه میرسیدیم و همکارم ماشینش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک میکرد.
در آن زمان، ٢٠٠٠ کارمند کارخانه اسکانیا با ماشین شخصى به سر کار میآمدند.
روز اول، من چیزى نگفتم، همین طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم : «آیا جاى پارک ثابتى داری؟ چرا ماشینت را این قدر دور از در ورودى پارک میکنى؟ در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟»
او در جواب گفت: «براى این که ما زود میرسیم و وقت براى پیادهرفتن داریم.
این جاها را باید براى کسانى بگذاریم که دیرتر میرسند و احتیاج به جاى پارکى نزدیکتر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند.
مگه تو این طور فکر نمیکنی؟»
زهی گنج حکمت که سقراط بود
مبرا ز تفریط و افراط بود
شد از جودت فکر ظلمتزدای
همه نور حکمت ز سر تا به پای
درین کار شاگرد بودش هزار
فلاطون از آنها یکی در شمار
به حکمت چو در ثمین سفته است
به دانا فلاطون چنین گفته است:
«بر آن دار همت ز آغاز کار،
که گردی شناسای پروردگار!
ره مرد دانا یکی بیش نیست
بجز طبع نادان دو اندیش نیست
نبینی درین شش در دیولاخ
ز شادی دل شش نفر را فراخ
یکی آن حسدور به هر کشوری
که رنجش بود راحت دیگری
دوم کینهورزی که از خلق زشت
بود کینهٔ خلقاش اندر سرشت
سوم نوتوانگر که بهر درم
بود روز و شب در دل او دو غم
یکی آنکه: چون چیزی آرد به کف؟
دوم آنکه: ناگه نگردد تلف!
چهارم لئیمی که با گنج سیم
بود همچو نام زرش، دل دو نیم
بود پنجمین طالب پایهای
که در خورد آن نبودش مایهای
کند آرزوی مقامی بلند
که نتواند آنجا فکندن کمند
ششم از ادب خالی اندیشهای
که باشد حریف ادبپیشهای
صزبان را چو داری به گفتن گرو،
ز هر سر، گشا گوش حکمت شنو!
خدا یک زبانات بداده، دو گوش
که کم گوی یعنی وافزون نیوش!
مکش زیر ران مرکب حرص و آز!
ز گیتی به قدر کفایت بساز!
بدین حال با حکمتاندوزیات
ص
سلوک عمل گر شود روزیات،
بری گوی دولت ز همپیشگان
شوی سرور حکمتاندیشگان»
جامی
خردنامه اسکندری
مبرا ز تفریط و افراط بود
شد از جودت فکر ظلمتزدای
همه نور حکمت ز سر تا به پای
درین کار شاگرد بودش هزار
فلاطون از آنها یکی در شمار
به حکمت چو در ثمین سفته است
به دانا فلاطون چنین گفته است:
«بر آن دار همت ز آغاز کار،
که گردی شناسای پروردگار!
ره مرد دانا یکی بیش نیست
بجز طبع نادان دو اندیش نیست
نبینی درین شش در دیولاخ
ز شادی دل شش نفر را فراخ
یکی آن حسدور به هر کشوری
که رنجش بود راحت دیگری
دوم کینهورزی که از خلق زشت
بود کینهٔ خلقاش اندر سرشت
سوم نوتوانگر که بهر درم
بود روز و شب در دل او دو غم
یکی آنکه: چون چیزی آرد به کف؟
دوم آنکه: ناگه نگردد تلف!
چهارم لئیمی که با گنج سیم
بود همچو نام زرش، دل دو نیم
بود پنجمین طالب پایهای
که در خورد آن نبودش مایهای
کند آرزوی مقامی بلند
که نتواند آنجا فکندن کمند
ششم از ادب خالی اندیشهای
که باشد حریف ادبپیشهای
صزبان را چو داری به گفتن گرو،
ز هر سر، گشا گوش حکمت شنو!
خدا یک زبانات بداده، دو گوش
که کم گوی یعنی وافزون نیوش!
مکش زیر ران مرکب حرص و آز!
ز گیتی به قدر کفایت بساز!
بدین حال با حکمتاندوزیات
ص
سلوک عمل گر شود روزیات،
بری گوی دولت ز همپیشگان
شوی سرور حکمتاندیشگان»
جامی
خردنامه اسکندری