"ایران و اسطورهی توسعه"، عنوان کانال تلگرامی مرتبط با کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر است. در این رسانه بناست با رویکردی عمومی، و با نگاهی نو و نقادانه، به مسائل گوناگون مرتبط با توسعه و ایدهی پیشرفت، در ابعاد نظری و همچنین در نسبت با مسائل انضمامی ایران، پرداخته شود.
—------------
✨کانال کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
—------------
✨کانال کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
✅گذار از علوم اجتماعی به فلسفه سیاسی در مطالعات توسعه ایران
✍نویسنده: محمد حسین بادامچی
نسبت علوم انسانی و توسعه چیست؟ به نظر می رسد پاسخ کاملاً به نوع تلقی ما از «نحوه تحول جامعه و تاریخ» باز می گردد. رویکرد مدرن به جامعه و تاریخ-که البته ریشه آنرا تا آراء ارسطو نیز می توان دنبال کرد- آنرا بخشی از «طبیعت» می داند و لاجرم علوم انسانی را دانش توصیف و تبیین این تحولات می پندارد. این رویکرد غالبی است که بر مطالعات توسعه نیز حاکم است.
رویکرد دوم اما برای زمان حال بعنوان محلی مستقل از گذشته و آینده استقلالی قائل می شود و آنرا محل تولد علوم انسانی اصیلی که از جنس «تفکر و عمل» واقعی است می داند. به جد بر این امر قائلم که این رویکرد دوم گمشده مطالعات توسعه در کشورهای جهان سوم و بویژه ایران پس از انقلاب ماست، رویکردی که پرداختن به آن مستلزم فراروی دوباره از «علوم اجتماعی» (Social Sciences) و بازگشت به فلسفه سیاسی نظیر عصر درخشان پیروزی انقلاب اسلامی است. در این قطعه کوتاه هانا آرنت به خوبی این رویکرد دوم در به رسمیت شناختن علوم انسانی مستقل از سیر طبیعی جامعه و تاریخ را معرفی می کند:
از منظر در جهان بودن، فهم ما از جایگاهمان این است که میان گذشته بیکران و آینده بیکران جای گرفته ایم. این احساس دوگانه را داریم که اولاً هر آنچه پیش از ما بوده است ما را معین کرده است و در عین حال اطمینان داریم که آینده از آن ماست تا آنرا هرگونه که می خواهیم شکل دهیم. انسان با احساس زنده بودن مجبور می شود این دو نیروی اساسا متضاد آشتی ناپذیر را در نظر بگیرد: «انسان در این مابین زندگی می کند و آنچه او زمان حال می نامد مبارزه ای در سرتاسر عمر علیه بار سنگین گذشته است که او را با امید به پیش می راند و هراس از آینده است (که تنها قطعیتش مرگ است) که او را به عقب به آرامش گذشته می راند»
هر نسل تازه هر انسان تازه وقتی که آگاه می شود میان گذشته بیکران و آینده بیکران جای داده شده است، باید راه تازه ای برای تفکر کشف کند و آنرا از نو لنگان لنگان و عرق ریزان طی کند. و هرچه باشد به هر روی چنین چیزی ممکن است که احتمالاً بر جای ماندن آثار بزرگ، دوام نسبی آنها در طول هزاران سال، مربوط به پیدایش آنها در باریکه راه تنگ بی زمان است که نویسندگان آنها فکر می کردند این باریکه راه را در میان گذشته بیکران و آینده بیکران با پذیرش اینکه گذشته و آینده متوجه آنان است کوبیده اند... و بدین ترتیب زمان حالی برای خودشان فراهم آورده اند، نوعی زمان بی زمان که در آن انسانها قادرند آثار بی زمانی خلق کنند که با آنها از کرانمندی و محدودیت خودشان برگذرند.
#علوم_انسانی
#توسعه
#جامعه
#تاریخ
#طبیعت
#مطالعات_توسعه
#علوم_اجتماعی
#فلسفه_سیاسی
—------------
✨کانال کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
✍نویسنده: محمد حسین بادامچی
نسبت علوم انسانی و توسعه چیست؟ به نظر می رسد پاسخ کاملاً به نوع تلقی ما از «نحوه تحول جامعه و تاریخ» باز می گردد. رویکرد مدرن به جامعه و تاریخ-که البته ریشه آنرا تا آراء ارسطو نیز می توان دنبال کرد- آنرا بخشی از «طبیعت» می داند و لاجرم علوم انسانی را دانش توصیف و تبیین این تحولات می پندارد. این رویکرد غالبی است که بر مطالعات توسعه نیز حاکم است.
رویکرد دوم اما برای زمان حال بعنوان محلی مستقل از گذشته و آینده استقلالی قائل می شود و آنرا محل تولد علوم انسانی اصیلی که از جنس «تفکر و عمل» واقعی است می داند. به جد بر این امر قائلم که این رویکرد دوم گمشده مطالعات توسعه در کشورهای جهان سوم و بویژه ایران پس از انقلاب ماست، رویکردی که پرداختن به آن مستلزم فراروی دوباره از «علوم اجتماعی» (Social Sciences) و بازگشت به فلسفه سیاسی نظیر عصر درخشان پیروزی انقلاب اسلامی است. در این قطعه کوتاه هانا آرنت به خوبی این رویکرد دوم در به رسمیت شناختن علوم انسانی مستقل از سیر طبیعی جامعه و تاریخ را معرفی می کند:
از منظر در جهان بودن، فهم ما از جایگاهمان این است که میان گذشته بیکران و آینده بیکران جای گرفته ایم. این احساس دوگانه را داریم که اولاً هر آنچه پیش از ما بوده است ما را معین کرده است و در عین حال اطمینان داریم که آینده از آن ماست تا آنرا هرگونه که می خواهیم شکل دهیم. انسان با احساس زنده بودن مجبور می شود این دو نیروی اساسا متضاد آشتی ناپذیر را در نظر بگیرد: «انسان در این مابین زندگی می کند و آنچه او زمان حال می نامد مبارزه ای در سرتاسر عمر علیه بار سنگین گذشته است که او را با امید به پیش می راند و هراس از آینده است (که تنها قطعیتش مرگ است) که او را به عقب به آرامش گذشته می راند»
هر نسل تازه هر انسان تازه وقتی که آگاه می شود میان گذشته بیکران و آینده بیکران جای داده شده است، باید راه تازه ای برای تفکر کشف کند و آنرا از نو لنگان لنگان و عرق ریزان طی کند. و هرچه باشد به هر روی چنین چیزی ممکن است که احتمالاً بر جای ماندن آثار بزرگ، دوام نسبی آنها در طول هزاران سال، مربوط به پیدایش آنها در باریکه راه تنگ بی زمان است که نویسندگان آنها فکر می کردند این باریکه راه را در میان گذشته بیکران و آینده بیکران با پذیرش اینکه گذشته و آینده متوجه آنان است کوبیده اند... و بدین ترتیب زمان حالی برای خودشان فراهم آورده اند، نوعی زمان بی زمان که در آن انسانها قادرند آثار بی زمانی خلق کنند که با آنها از کرانمندی و محدودیت خودشان برگذرند.
#علوم_انسانی
#توسعه
#جامعه
#تاریخ
#طبیعت
#مطالعات_توسعه
#علوم_اجتماعی
#فلسفه_سیاسی
—------------
✨کانال کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
✅نسبت مفهوم توسعه (Development) و تاریخ در سنت تفکر آلمانی
✍گادامر در کتاب آغاز فلسفه چنین می نویسد:
مفهوم ِِDevelopment مطلقا ربطی به تاریخ ندارد. اگر بخواهیم دقیق صحبت کنیم، Development حتی مساوی با نفی تاریخ است. Development به این معناست که همه چیز قبلا در آغاز داده شده و در لفاف آغاز نهفته بوده است. پس لازم می آید که Development فقط مرئی شدن و به پختگی رسیدن باشد، چنانکه در رشد زیستی گیاهان و جانوران به ظهور می رسند. این به معنای آن است که Development همیشه الزاماً بر اصل قرار دادن طبیعت دلالت می کند.
بنابراین گفتمان" Development در تاریخ "حاوی نوعی تناقض است. به محض اینکه تاریخ به صحنه می اید آنچه نو و تازه است نقش مهم و تعیین کننده می یابد نه آنچه صرفا داده شده است. اگر هیچ چیز نو و هیچ نوآوری و هیچ امر پیش بینی نشده ای در میان نباشد دیگر تاریخ وجود ندارد. آنچه در اینجا به بیان می آید تقابل ازلی میان طبیعت و روح است. (گادامر، آغاز فلسفه، ترجمه فولادوند ص12)
#توسعه
#تاریخ
#طبیعت
#Development
—------------
✨کانال کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
✍گادامر در کتاب آغاز فلسفه چنین می نویسد:
مفهوم ِِDevelopment مطلقا ربطی به تاریخ ندارد. اگر بخواهیم دقیق صحبت کنیم، Development حتی مساوی با نفی تاریخ است. Development به این معناست که همه چیز قبلا در آغاز داده شده و در لفاف آغاز نهفته بوده است. پس لازم می آید که Development فقط مرئی شدن و به پختگی رسیدن باشد، چنانکه در رشد زیستی گیاهان و جانوران به ظهور می رسند. این به معنای آن است که Development همیشه الزاماً بر اصل قرار دادن طبیعت دلالت می کند.
بنابراین گفتمان" Development در تاریخ "حاوی نوعی تناقض است. به محض اینکه تاریخ به صحنه می اید آنچه نو و تازه است نقش مهم و تعیین کننده می یابد نه آنچه صرفا داده شده است. اگر هیچ چیز نو و هیچ نوآوری و هیچ امر پیش بینی نشده ای در میان نباشد دیگر تاریخ وجود ندارد. آنچه در اینجا به بیان می آید تقابل ازلی میان طبیعت و روح است. (گادامر، آغاز فلسفه، ترجمه فولادوند ص12)
#توسعه
#تاریخ
#طبیعت
#Development
—------------
✨کانال کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
✅چرا خوانش تکنوکراتیک از توسعه و صورت بندی توسعه یافتگی بدون ارجاع به فلسفه سیاسی، بی معنا و بیهوده است؟
✍نویسنده: محمد حسین بادامچی
حسین بشیریه در مقاله «عقل در سیاست» می نویسد:
🔴وقتی می گوییم دولت عقلانی است، دو معنی افاده می شود: یکی معنای ابزاری به این مفهوم که دولت همه ابزارهای لازم برای دستیابی به خواستها و اهداف مورد نظر خود را به طور عقلانی به کار می گیرد. لیکن در اینجا درباره ماهیت آن خواستها و اهداف سخنی در میان نیست...معنای دوم عقلانی بودن دولت در رابطه با نفس اهداف و خواستها و سیاستهاست و بحث از عقلانی یا غیرعقلانی بودن اهداف دولت مهمترین بحث فلسفه سیاسی بوده است؛ در مقابل در برخی مطالعات مدرن پوزیتیویستی مربوط به توسعه سیاسی، محور بحث نه غایات عقلانی دولت بلکه کارایی ابزارهای حکومتی (مانند نظام اجرایی، بوروکراسی، دستگاه نظامی و ...) است. از این دیدگاه بحثهای توسعه مدرن خارج از متن فلسفه سیاسی، اغلب بحثهای صوری هستند و اغلب هم کارایی دولت را بعنوان شاخص عمده توسعه به شمار می آورند، بدون آنکه در عقلانیت اهداف و غایات بیندیشند.
حال پرسش اینجاست که چگونه ممکن است که یک سیستم حرکت سیاسی بدون عقلانیت جوهری عمل کند. بشیریه در فراز فوق العاده مهم زیر اضافه می کند:
🔴سبب اصلی اینگونه برخورد با مسائل توسعه هم این بوده است که بیشتر نظریه پردازان مربوطه غایات و اهداف نهایی دموکراسی بورژوایی و سرمایه دارانه را بعنوان غایات راستین توسعه پذیرفته اند و بنابراین از دیدگاه خودشان نیازی به تآمل بیشتر در اینباره نمی بینند و کوشش فکری خود را در راه یافتن بهترین ابزارهای لازم برای دستیابی به آن اهداف به کار می برند.
🔴ریشه این برداشت هم البته همان مفهوم دولت بوروکراتیک-قانونی-عقلانی مدرن در جامعه شناسی ماکس وبر است که دولت عقلانی شده از حیث بوروکراسی را در عین حال دولتی می بیند که در آن از خودبیگانگی فرد گسترش می یابد و آزادی و امنیت و شادی سنتی انسان آسیب می بیند. تصویری که وبر از از آینده عقلانی شدن ابزاری دولت و بوروکراسی به دست می دهد تصویری بدبینانه و تراژیک است. به هر حال بر خلاف آنچه در نظریات مربوط به عقلانیت بوروکراتیک مطرح شده است، بحث اصلی توسعه سیاسی از چشم انداز فلسفه سیاسی درباره عقلانی شدن خواستها و اهداف و سیستمها و مکانیسمهای دست یابی به عقلانیت به این معنی است.
(عقل در سیاست، نوشته حسین بشیریه، تهران، نگاه معاصر، ۱۳۸۲، ص۵۴ و ۵۵)
👈با تطبیق بحث بشیریه بر شرایط ایران می توان به این نتیجه گیری مهم دست یازید که «ذهنیت تکنوکراتیک توسعه» منجر به مرگ «ذهنیت فلسفه سیاسی توسعه» در ایران شده است. اما آیا آنطور که بشیریه می گوید مقصر شماره یک در این چرخش کشنده «دلبستگان جامعه لیبرال-سرمایه داری» بودند؟ به نظر نگارنده این تمام پاسخ نیست و برای تفحص بیشتر لازم است آنچه به تبع علی شریعتی «نهادی شدن انقلاب اسلامی در نظام اسلامی» نامیده می شود مورد توجه قرار گیرد. این بحث را در آینده بیشتر دنبال خواهیم کرد.
#توسعه
#فلسفه_سیاسی
#توسعه_سیاسی
#دولت_عقلانی
#دولت_بوروکراتیک
#دولت_قانونی
#عقلانیت_اهداف
#عقلانیت_غایات
#دموکراسی_بورژوایی
#از_خود_بیگانگی
#نهادی_شدن
#انقلاب_اسلامی
#نظام_اسلامی
—------------
✨کانال کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
✍نویسنده: محمد حسین بادامچی
حسین بشیریه در مقاله «عقل در سیاست» می نویسد:
🔴وقتی می گوییم دولت عقلانی است، دو معنی افاده می شود: یکی معنای ابزاری به این مفهوم که دولت همه ابزارهای لازم برای دستیابی به خواستها و اهداف مورد نظر خود را به طور عقلانی به کار می گیرد. لیکن در اینجا درباره ماهیت آن خواستها و اهداف سخنی در میان نیست...معنای دوم عقلانی بودن دولت در رابطه با نفس اهداف و خواستها و سیاستهاست و بحث از عقلانی یا غیرعقلانی بودن اهداف دولت مهمترین بحث فلسفه سیاسی بوده است؛ در مقابل در برخی مطالعات مدرن پوزیتیویستی مربوط به توسعه سیاسی، محور بحث نه غایات عقلانی دولت بلکه کارایی ابزارهای حکومتی (مانند نظام اجرایی، بوروکراسی، دستگاه نظامی و ...) است. از این دیدگاه بحثهای توسعه مدرن خارج از متن فلسفه سیاسی، اغلب بحثهای صوری هستند و اغلب هم کارایی دولت را بعنوان شاخص عمده توسعه به شمار می آورند، بدون آنکه در عقلانیت اهداف و غایات بیندیشند.
حال پرسش اینجاست که چگونه ممکن است که یک سیستم حرکت سیاسی بدون عقلانیت جوهری عمل کند. بشیریه در فراز فوق العاده مهم زیر اضافه می کند:
🔴سبب اصلی اینگونه برخورد با مسائل توسعه هم این بوده است که بیشتر نظریه پردازان مربوطه غایات و اهداف نهایی دموکراسی بورژوایی و سرمایه دارانه را بعنوان غایات راستین توسعه پذیرفته اند و بنابراین از دیدگاه خودشان نیازی به تآمل بیشتر در اینباره نمی بینند و کوشش فکری خود را در راه یافتن بهترین ابزارهای لازم برای دستیابی به آن اهداف به کار می برند.
🔴ریشه این برداشت هم البته همان مفهوم دولت بوروکراتیک-قانونی-عقلانی مدرن در جامعه شناسی ماکس وبر است که دولت عقلانی شده از حیث بوروکراسی را در عین حال دولتی می بیند که در آن از خودبیگانگی فرد گسترش می یابد و آزادی و امنیت و شادی سنتی انسان آسیب می بیند. تصویری که وبر از از آینده عقلانی شدن ابزاری دولت و بوروکراسی به دست می دهد تصویری بدبینانه و تراژیک است. به هر حال بر خلاف آنچه در نظریات مربوط به عقلانیت بوروکراتیک مطرح شده است، بحث اصلی توسعه سیاسی از چشم انداز فلسفه سیاسی درباره عقلانی شدن خواستها و اهداف و سیستمها و مکانیسمهای دست یابی به عقلانیت به این معنی است.
(عقل در سیاست، نوشته حسین بشیریه، تهران، نگاه معاصر، ۱۳۸۲، ص۵۴ و ۵۵)
👈با تطبیق بحث بشیریه بر شرایط ایران می توان به این نتیجه گیری مهم دست یازید که «ذهنیت تکنوکراتیک توسعه» منجر به مرگ «ذهنیت فلسفه سیاسی توسعه» در ایران شده است. اما آیا آنطور که بشیریه می گوید مقصر شماره یک در این چرخش کشنده «دلبستگان جامعه لیبرال-سرمایه داری» بودند؟ به نظر نگارنده این تمام پاسخ نیست و برای تفحص بیشتر لازم است آنچه به تبع علی شریعتی «نهادی شدن انقلاب اسلامی در نظام اسلامی» نامیده می شود مورد توجه قرار گیرد. این بحث را در آینده بیشتر دنبال خواهیم کرد.
#توسعه
#فلسفه_سیاسی
#توسعه_سیاسی
#دولت_عقلانی
#دولت_بوروکراتیک
#دولت_قانونی
#عقلانیت_اهداف
#عقلانیت_غایات
#دموکراسی_بورژوایی
#از_خود_بیگانگی
#نهادی_شدن
#انقلاب_اسلامی
#نظام_اسلامی
—------------
✨کانال کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
✅سنت تفکر آلمانی در مقابل رویکردهای اقتصادی و جامعه شناسانه به توسعه (بخش اول)
✍نویسنده: محمد خانی
🔴مطالعات توسعه در جهان، تکیه بر دو دیدگاه کلی دارد که پشتیبانی نظری آن ها را برآورده می کند. اولی دیدگاه اقتصادی انگلیسی ها و آمریکایی ها، و دومی دیدگاه جامعه شناسانه فرانسوی ها.
این که هر کدام چه رویکردهایی به توسعه دارند، مورد نظر این نوشته نیست، بلکه توجه ما بر نقش پاندولی این دو دیدگاه است. دیدگاه اقتصادی، با نگاهی اصالت فردی، جامعه را متشکل از افراد می داند و با تعریف انسان اقتصادی، رو به برنامه ریزی اجتماعی می آورد. مواجه اولی اقتصاددانان با توسعه، بر اساس مکانیزم بازار است و تغییراتی که ایجاد می کنند، صرفا موقتی و برای رساندن کشورهای توسعه نیافته، به کاروان جهانی شدن است.
اما این تعریف از جامعه، خلأهای بزرگی ایجاد می کند که توان پاسخ گویی به نیازهای واقعی جامعه را ندارد. این جاست که دیدگاه جامعه شناسانه به کمک این منظر می آید و با ظاهری نقادانه و سوسیالیستی، اما به واقع مکمل دیدگاه های اقتصادی، رخنه های ایجاد شده از دیدگاه اقتصادی را رفو می کند. این دیدگاه با نگاهی کلی ولی همچنان طبیعت محور به جامعه، وظیفه کاهش آسیب های ایجاد شده از اجرای توسعه و حداقل کردن تنش های اجتماعی را داراست.
اما در برابر این دیدگاه، نگاهی تا پیش از جنگ جهانی دوم وجود داشته که هیچ گاه وارد برنامه ریزی اجتماعی جهان سوم نشده است. این دیدگاه که ریشه در دو قرن مباحثات متراکم جامعه آلمانی دارد، پس از جنگ جهانی، با اهتمام آمریکا و به بهانه جنگ افروزی هیتلر، از صفحه توجهات عمومی حذف شده و حتی در میان نخبگان هم مطرود و منزوی گشته است. این دیدگاه که سعی می کرده از ماشین انگاری انسان بپرهیزد و راهی دیگر پیش روی حرکت جامعه قرار دهد، خطری بزرگ پیش روی برنامه ریزی توسعه قرار می دهد. نگاهی که نه تنها میان فلاسفه و هنرمندان آلمانی، که حتی در میان دانشمندان هم حاضر است.
—------------
✨کانال کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
✍نویسنده: محمد خانی
🔴مطالعات توسعه در جهان، تکیه بر دو دیدگاه کلی دارد که پشتیبانی نظری آن ها را برآورده می کند. اولی دیدگاه اقتصادی انگلیسی ها و آمریکایی ها، و دومی دیدگاه جامعه شناسانه فرانسوی ها.
این که هر کدام چه رویکردهایی به توسعه دارند، مورد نظر این نوشته نیست، بلکه توجه ما بر نقش پاندولی این دو دیدگاه است. دیدگاه اقتصادی، با نگاهی اصالت فردی، جامعه را متشکل از افراد می داند و با تعریف انسان اقتصادی، رو به برنامه ریزی اجتماعی می آورد. مواجه اولی اقتصاددانان با توسعه، بر اساس مکانیزم بازار است و تغییراتی که ایجاد می کنند، صرفا موقتی و برای رساندن کشورهای توسعه نیافته، به کاروان جهانی شدن است.
اما این تعریف از جامعه، خلأهای بزرگی ایجاد می کند که توان پاسخ گویی به نیازهای واقعی جامعه را ندارد. این جاست که دیدگاه جامعه شناسانه به کمک این منظر می آید و با ظاهری نقادانه و سوسیالیستی، اما به واقع مکمل دیدگاه های اقتصادی، رخنه های ایجاد شده از دیدگاه اقتصادی را رفو می کند. این دیدگاه با نگاهی کلی ولی همچنان طبیعت محور به جامعه، وظیفه کاهش آسیب های ایجاد شده از اجرای توسعه و حداقل کردن تنش های اجتماعی را داراست.
اما در برابر این دیدگاه، نگاهی تا پیش از جنگ جهانی دوم وجود داشته که هیچ گاه وارد برنامه ریزی اجتماعی جهان سوم نشده است. این دیدگاه که ریشه در دو قرن مباحثات متراکم جامعه آلمانی دارد، پس از جنگ جهانی، با اهتمام آمریکا و به بهانه جنگ افروزی هیتلر، از صفحه توجهات عمومی حذف شده و حتی در میان نخبگان هم مطرود و منزوی گشته است. این دیدگاه که سعی می کرده از ماشین انگاری انسان بپرهیزد و راهی دیگر پیش روی حرکت جامعه قرار دهد، خطری بزرگ پیش روی برنامه ریزی توسعه قرار می دهد. نگاهی که نه تنها میان فلاسفه و هنرمندان آلمانی، که حتی در میان دانشمندان هم حاضر است.
—------------
✨کانال کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
✅سنت تفکر آلمانی در مقابل رویکردهای اقتصادی و جامعه شناسانه به توسعه (بخش دوم)
🔴کارل گوستاو یونگ، سعی کرده در کتاب «خود ناشناخته» دو پشتوانه اصلی حکومت ماشینی را که خواهان تبدیل مردم به توده های مطیع کلیسا و دولت است بشناساند و راهی تازه پیش پای ملت ها در قرن بیستم بگذارد. فراز زیر به خوبی تصویر او از دولت مدرن و برنامه ریزی اجتماعی مبتنی بر ریاضیات (که پایه اصلی اقتصاد توسعه است) را نشان می دهد:
«در برابر فشارهای زمان و آن ناملایمات روزگار که از خارج بر ما وارد می شوند و ما در برابر آن ها هیچگونه وسایل دفاعی از خود نداریم؛ برای ما که جز سنگفرشی که روی آن ایستاده ایم نقطه اتکای دیگری وجود ندارد، مذهب نقطه اتکا و قوت قلبی برای مقاومت و دفاع از این فشارها و ناملایمات خواهند بود. اگر ما غیر از حقایق آماری و قدرت عدد، قدرت و مقام صلاحیت دار دیگری نشناسیم، آن وقت است که حقایق آماری بر ما حکومت خواهند داشت و اینجاست که دیگر قضاوت و تصمیم هم معنایی ندارد. زیرا قضاوت انتخاب، انتخاب یک راه از چند راه است و اگر در پیش ما تنها یک راه باشد که ان هم حکومت عدد است، دیگر تصمیم و قضاوت موردی نخواهد داشت. از این به بعد فرد محکوم عدد و در نتیجه آلت معطله ای در دست دولت خواهد بود. حالا هرچه می خواهید بر روی این دستگاهی که عده ای را در یک جا به شکل توده ای انبوه جمع کرده است نام بگذارید، دیگر فرقی ندارد...
ایمان قلبی به این است که چگونه آدمی ساخته شده باشد. آزاد از هرگونه بردگی و بندگی قدرت های این جهانی. آن چیزهایی که این آزادگی و والامقامی را برای انسان ایجاد می کند، آن ایمان قلبی است که از روی تجربیات زندگی و رویدادهای آن در دل آدمی ریشه گرفته است. تجربیات و رویدادهای زندگی که برای ما روی داده است و ما در مقابل خود تنها خدا را داشته ایم و بس، یعنی رابطه ای که تنها می تواند ما را در برابر دلایل و حجت های این دنیایی حفظ کند. از این سخنان نه آنها که به توده های انبوه درآمده اند خوششان می آید و نه آنها که از همبستگی به این فرقه و یا آن فرقه دلخوش کرده اند. برای اندیشمندان توده ای حجت و دلیل دولت عالی ترین تفکر و عمل است. برای سوق دادن این مردم رها از قیدهای پیشین و دلخوش به استدلال های آماری و علم کلی، به سوی هدف های خویش، دولت از هیچ تلاش و کوششی، تلاش های تربیتی و کوشش در سامان دادن به بنیادهای اجتماعی، شانه خالی نمی کند. و این افراد هم، به نوبه خود، برای فرد زمانی ارزش و اهمیتی قائل اند که آن فرد یکی از پیچ و مهره های (کوچک و یا بزرگ) دستگاه دولتی باشد»
او در این کتاب سعی می کند ذهن ها را از بند اطاعت غیرمتفکرانه از دولت مدرن و پشتوانه های دینی آن، که امروزه بیش از همه در امریکا متجلی است، برهاند و توسعه ای مبتنی بر اراده انسان ها و مشارکت اختیاری در جامعه پیشنهاد دهد.
#مطالعات_توسعه
#دیدگاه_اقتصادی_به_توسعه
#دیدگاه_جامعه_شناسانه_به_توسعه
#دولت_مدرن
#برنامه_ریزی_اجتماعی
#اصالت_فرد
#مکانیزم_بازار
#جهانی_شدن
#ماشین_انگاری_انسان
—------------
✨کانال کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
🔴کارل گوستاو یونگ، سعی کرده در کتاب «خود ناشناخته» دو پشتوانه اصلی حکومت ماشینی را که خواهان تبدیل مردم به توده های مطیع کلیسا و دولت است بشناساند و راهی تازه پیش پای ملت ها در قرن بیستم بگذارد. فراز زیر به خوبی تصویر او از دولت مدرن و برنامه ریزی اجتماعی مبتنی بر ریاضیات (که پایه اصلی اقتصاد توسعه است) را نشان می دهد:
«در برابر فشارهای زمان و آن ناملایمات روزگار که از خارج بر ما وارد می شوند و ما در برابر آن ها هیچگونه وسایل دفاعی از خود نداریم؛ برای ما که جز سنگفرشی که روی آن ایستاده ایم نقطه اتکای دیگری وجود ندارد، مذهب نقطه اتکا و قوت قلبی برای مقاومت و دفاع از این فشارها و ناملایمات خواهند بود. اگر ما غیر از حقایق آماری و قدرت عدد، قدرت و مقام صلاحیت دار دیگری نشناسیم، آن وقت است که حقایق آماری بر ما حکومت خواهند داشت و اینجاست که دیگر قضاوت و تصمیم هم معنایی ندارد. زیرا قضاوت انتخاب، انتخاب یک راه از چند راه است و اگر در پیش ما تنها یک راه باشد که ان هم حکومت عدد است، دیگر تصمیم و قضاوت موردی نخواهد داشت. از این به بعد فرد محکوم عدد و در نتیجه آلت معطله ای در دست دولت خواهد بود. حالا هرچه می خواهید بر روی این دستگاهی که عده ای را در یک جا به شکل توده ای انبوه جمع کرده است نام بگذارید، دیگر فرقی ندارد...
ایمان قلبی به این است که چگونه آدمی ساخته شده باشد. آزاد از هرگونه بردگی و بندگی قدرت های این جهانی. آن چیزهایی که این آزادگی و والامقامی را برای انسان ایجاد می کند، آن ایمان قلبی است که از روی تجربیات زندگی و رویدادهای آن در دل آدمی ریشه گرفته است. تجربیات و رویدادهای زندگی که برای ما روی داده است و ما در مقابل خود تنها خدا را داشته ایم و بس، یعنی رابطه ای که تنها می تواند ما را در برابر دلایل و حجت های این دنیایی حفظ کند. از این سخنان نه آنها که به توده های انبوه درآمده اند خوششان می آید و نه آنها که از همبستگی به این فرقه و یا آن فرقه دلخوش کرده اند. برای اندیشمندان توده ای حجت و دلیل دولت عالی ترین تفکر و عمل است. برای سوق دادن این مردم رها از قیدهای پیشین و دلخوش به استدلال های آماری و علم کلی، به سوی هدف های خویش، دولت از هیچ تلاش و کوششی، تلاش های تربیتی و کوشش در سامان دادن به بنیادهای اجتماعی، شانه خالی نمی کند. و این افراد هم، به نوبه خود، برای فرد زمانی ارزش و اهمیتی قائل اند که آن فرد یکی از پیچ و مهره های (کوچک و یا بزرگ) دستگاه دولتی باشد»
او در این کتاب سعی می کند ذهن ها را از بند اطاعت غیرمتفکرانه از دولت مدرن و پشتوانه های دینی آن، که امروزه بیش از همه در امریکا متجلی است، برهاند و توسعه ای مبتنی بر اراده انسان ها و مشارکت اختیاری در جامعه پیشنهاد دهد.
#مطالعات_توسعه
#دیدگاه_اقتصادی_به_توسعه
#دیدگاه_جامعه_شناسانه_به_توسعه
#دولت_مدرن
#برنامه_ریزی_اجتماعی
#اصالت_فرد
#مکانیزم_بازار
#جهانی_شدن
#ماشین_انگاری_انسان
—------------
✨کانال کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
🌀رشد تکنولوژی،
و سقوط مفهوم «مرز».
✍نویسنده: امیر حسین حاجی شمسایی
💢 مفهوم مرز، همان مفهومِ در حال دگرگونی جهان امروز است. مرز، در سادهترین معنای خود، به وجود نوعی دسته بندی در میان گونه خاصی از چیز ها اشاره دارد.
💢 در ساحت اجتماعات انسانی، مرز انواع مختلفی به خود میگیرد منجمله جغرافیایی، فرهنگی، سیاسی، فکری و...، و نکته آنجاست که این انواعِ مختلفِ مرز های اجتماعی، پیش از این، تا حد زیادی مکانمند بودهاند؛ به این معنا که انطباق و یا حداقل قرابت بسیار زیادی میان مرز های جغرافیایی، و انواع دیگر مرزها وجود داشته است.
💢 مکانمندی شباهت های فکری، فرهنگی، سیاسی، و حتی اقتصادی و معیشتی و زیستی را، میتوان مسامحتا اینگونه تشریح نمود که انسان ها به نسبت قرابت مکان فیزیکی و جغرافیایی شان، از سایر منظر های پیش گفته نیز به هم نزدیک بوده اند؛ و به همین دلیل، تا پیش از دهه های اخیر، "فرهنگ"، "تفکر"، "غایات و روش ها"، "منش زیستن" و... همگی مقولاتی بسیار مکانمند و محلی بوده، و بر همین مبنا، مطالعات و برنامه ریزی های فرهنگی و اجتماعی اغلب بر اساس مرزبندی مناطق جغرافیایی سامان مییافتهاند. این مکانمندی، معنابخش و مقوم مرز های جغرافیایی در طول تاریخ بوده است؛ عاملی که دیگر به قوت گذشته نیست و در دهه های اخیر مسیر اضمحلال و فروپاشی را پیش گرفته.
💢 به واسطهی پیشرفت تکنولوژی، فاصلههای مکانی هر روز بیمعناتر شده و تفاوت کمتری در زندگی افراد ایجاد میکنند. سیستم های سریع، ارزان، و پیشرفتهی حمل و نقل، هر محصولی را از هر نقطه جهان، در هر نقطه از جهان حاضر و دسترسپذیر می کنند. امروزه دیگر سبد غذایی یک تهرانی و یک مازنی می تواند هیچ تفاوتی نداشته باشد، چرا که دایره انتخاب های هر دو، زمانی که به "هایپر" ها پا میگذارند، یکسان است.
💢 به واسطهی تکنولوژی، جهان، به لحاظ مکان-زمان، روز به روز فشرده و فشرده تر می شود، و امروز، بی آنکه مهم باشد کجا زندگی میکنیم، همه، همه چیز را میدانیم. تکنولوژی های ارتباطاتی و رسانه ای، دانش و اطلاعِ بشرِ سرزمین های مختلف را همگون کرده و حالا در کمترین زمان، اخبار دورترین نقاط را با کاملترین ضمائم زندهی صوتی-تصویری دریافت میکنیم.
💢 و این تازه اول راه است و این چیز ها سالهاست که محقق شده و امروز، ما شاهد نسلی از مردمان هستیم که همه چیز را از خوراک و پوشاک و رنگ و نوا، تا سرگرمی و تصویر و اطلاعات در دسترس دارند؛ و این "همه چیز"، برای یک ایرانی، تقریبا و به تقریب خوبی، همان "همه چیز"ی است که در مورد بشر امریکایی مطرح است.
💢 روزگار ما روزگاریست که تکنولوژی، حرف از اینترنت اشیاء، واقعیت مجازی، و هوش مصنوعی می زند و آخرین مرز های مکانمندی نیز در حال فتح شدن است.
💢 به عنوان نمونهای از اثر پیشرفت تکنولوژی بر امحاء عوامل مقوم مفهوم مرز، به تحولات اساسی پیش روی «زبان» توجه کنید. همواره بخش مهمی از انباشت معرفتی خاص هر منطقه فرهنگی ای، ناشی از قرار گرفتن در یک حوزه زبانی خاص بوده است. زبان، همان محمل مهربانیست که لابهلای واژه ها و ساخت ها و ترکیب ها و قواعدش، به طور ضمنی، تاریخ حیات یک ملت را با خود حمل کرده و بخش بزرگی از بار سنگین هویت بخشی را به دوش می کشد. اما چنین معنایی و چنین کارکردی از زبان، شاید آخرین روزهایش را سپری می کند.
💢 آخرین و سهمگین ترین نهضت ترجمه تاریخ در حال شکل گیریست. ترجمه، که گاهی از آن به یکی از عناصر کلیدی تحولات تاریخی تمدن ها اشاره می شود، رفته رفته به مدد پیشرفت روز افزون هوش مصنوعی در حال دگرگونی شدیدی است. آخرین مقالات و دستاورد ها در این زمینه، خبر از جهانی بدون مرز های زبانی می دهد. دیگر اینکه فارسی زبان به دنیا آمده باشید یا عرب زبان، همانقدر در فهم شما از عالم موثر خواهد بود، که کجا زندگی کردنتان، امروز، در دسترسی به میوهی سابقا لوکس موز اثرگذار است.
💢 القصه اینکه حتی "زبان" نیز، به عنوان یکی از مهمترین عوامل ایجاد فرهنگ های مختلف، مرز های تمدنی، و نیز ملت سازی، با تمام زیبایی ها و اهمیتش، در حال دگرگونی بی سابقه ایست که در نهایت منجر به بیمکانتر شدن بشر خواهد شد.
💢 پیشرفت تکنولوژی، اصلا و اصولا در یکی از عمیقترین لایههای معنایی خود، همان از میان برداشتن ابعاد مکانی و زمانیست. فشردگی فضا-زمان و در نتیجه از میان رفتن مرز ها و در نتیجه، «جهانی شدن»، سلسله رخداد های قابل پیش بینی ای است که از پی پیشرفت تکنولوژی می آیند.
⭕️ فرقی نمیکند کجای این کره خاکی ایستاده باشید؛
اگر در بر همین پاشنه بچرخد، اهل کاشان بودن یا نبودن، دیگر چندان اثری نه بر حالتان و نه بر روزگارتان نخواهد داشت.
—------------
✨کانال کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
🔗 http://mohaajer.ir/project/تکنولوژی-و-سقوط-مفهوم-مرز
و سقوط مفهوم «مرز».
✍نویسنده: امیر حسین حاجی شمسایی
💢 مفهوم مرز، همان مفهومِ در حال دگرگونی جهان امروز است. مرز، در سادهترین معنای خود، به وجود نوعی دسته بندی در میان گونه خاصی از چیز ها اشاره دارد.
💢 در ساحت اجتماعات انسانی، مرز انواع مختلفی به خود میگیرد منجمله جغرافیایی، فرهنگی، سیاسی، فکری و...، و نکته آنجاست که این انواعِ مختلفِ مرز های اجتماعی، پیش از این، تا حد زیادی مکانمند بودهاند؛ به این معنا که انطباق و یا حداقل قرابت بسیار زیادی میان مرز های جغرافیایی، و انواع دیگر مرزها وجود داشته است.
💢 مکانمندی شباهت های فکری، فرهنگی، سیاسی، و حتی اقتصادی و معیشتی و زیستی را، میتوان مسامحتا اینگونه تشریح نمود که انسان ها به نسبت قرابت مکان فیزیکی و جغرافیایی شان، از سایر منظر های پیش گفته نیز به هم نزدیک بوده اند؛ و به همین دلیل، تا پیش از دهه های اخیر، "فرهنگ"، "تفکر"، "غایات و روش ها"، "منش زیستن" و... همگی مقولاتی بسیار مکانمند و محلی بوده، و بر همین مبنا، مطالعات و برنامه ریزی های فرهنگی و اجتماعی اغلب بر اساس مرزبندی مناطق جغرافیایی سامان مییافتهاند. این مکانمندی، معنابخش و مقوم مرز های جغرافیایی در طول تاریخ بوده است؛ عاملی که دیگر به قوت گذشته نیست و در دهه های اخیر مسیر اضمحلال و فروپاشی را پیش گرفته.
💢 به واسطهی پیشرفت تکنولوژی، فاصلههای مکانی هر روز بیمعناتر شده و تفاوت کمتری در زندگی افراد ایجاد میکنند. سیستم های سریع، ارزان، و پیشرفتهی حمل و نقل، هر محصولی را از هر نقطه جهان، در هر نقطه از جهان حاضر و دسترسپذیر می کنند. امروزه دیگر سبد غذایی یک تهرانی و یک مازنی می تواند هیچ تفاوتی نداشته باشد، چرا که دایره انتخاب های هر دو، زمانی که به "هایپر" ها پا میگذارند، یکسان است.
💢 به واسطهی تکنولوژی، جهان، به لحاظ مکان-زمان، روز به روز فشرده و فشرده تر می شود، و امروز، بی آنکه مهم باشد کجا زندگی میکنیم، همه، همه چیز را میدانیم. تکنولوژی های ارتباطاتی و رسانه ای، دانش و اطلاعِ بشرِ سرزمین های مختلف را همگون کرده و حالا در کمترین زمان، اخبار دورترین نقاط را با کاملترین ضمائم زندهی صوتی-تصویری دریافت میکنیم.
💢 و این تازه اول راه است و این چیز ها سالهاست که محقق شده و امروز، ما شاهد نسلی از مردمان هستیم که همه چیز را از خوراک و پوشاک و رنگ و نوا، تا سرگرمی و تصویر و اطلاعات در دسترس دارند؛ و این "همه چیز"، برای یک ایرانی، تقریبا و به تقریب خوبی، همان "همه چیز"ی است که در مورد بشر امریکایی مطرح است.
💢 روزگار ما روزگاریست که تکنولوژی، حرف از اینترنت اشیاء، واقعیت مجازی، و هوش مصنوعی می زند و آخرین مرز های مکانمندی نیز در حال فتح شدن است.
💢 به عنوان نمونهای از اثر پیشرفت تکنولوژی بر امحاء عوامل مقوم مفهوم مرز، به تحولات اساسی پیش روی «زبان» توجه کنید. همواره بخش مهمی از انباشت معرفتی خاص هر منطقه فرهنگی ای، ناشی از قرار گرفتن در یک حوزه زبانی خاص بوده است. زبان، همان محمل مهربانیست که لابهلای واژه ها و ساخت ها و ترکیب ها و قواعدش، به طور ضمنی، تاریخ حیات یک ملت را با خود حمل کرده و بخش بزرگی از بار سنگین هویت بخشی را به دوش می کشد. اما چنین معنایی و چنین کارکردی از زبان، شاید آخرین روزهایش را سپری می کند.
💢 آخرین و سهمگین ترین نهضت ترجمه تاریخ در حال شکل گیریست. ترجمه، که گاهی از آن به یکی از عناصر کلیدی تحولات تاریخی تمدن ها اشاره می شود، رفته رفته به مدد پیشرفت روز افزون هوش مصنوعی در حال دگرگونی شدیدی است. آخرین مقالات و دستاورد ها در این زمینه، خبر از جهانی بدون مرز های زبانی می دهد. دیگر اینکه فارسی زبان به دنیا آمده باشید یا عرب زبان، همانقدر در فهم شما از عالم موثر خواهد بود، که کجا زندگی کردنتان، امروز، در دسترسی به میوهی سابقا لوکس موز اثرگذار است.
💢 القصه اینکه حتی "زبان" نیز، به عنوان یکی از مهمترین عوامل ایجاد فرهنگ های مختلف، مرز های تمدنی، و نیز ملت سازی، با تمام زیبایی ها و اهمیتش، در حال دگرگونی بی سابقه ایست که در نهایت منجر به بیمکانتر شدن بشر خواهد شد.
💢 پیشرفت تکنولوژی، اصلا و اصولا در یکی از عمیقترین لایههای معنایی خود، همان از میان برداشتن ابعاد مکانی و زمانیست. فشردگی فضا-زمان و در نتیجه از میان رفتن مرز ها و در نتیجه، «جهانی شدن»، سلسله رخداد های قابل پیش بینی ای است که از پی پیشرفت تکنولوژی می آیند.
⭕️ فرقی نمیکند کجای این کره خاکی ایستاده باشید؛
اگر در بر همین پاشنه بچرخد، اهل کاشان بودن یا نبودن، دیگر چندان اثری نه بر حالتان و نه بر روزگارتان نخواهد داشت.
—------------
✨کانال کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
🔗 http://mohaajer.ir/project/تکنولوژی-و-سقوط-مفهوم-مرز
اندیشکده مهاجر
تکنولوژی و سقوط مفهوم «مرز» - اندیشکده مهاجر
اندیشکده مهاجر تکنولوژی و سقوط مفهوم مرز
✅نقد رویکردهای مدرن علوم اجتماعی در توسعه و بازگشت به بنیانهای مدنیت در تفکر سیاسی
✍نویسنده: محمد حسین بادامچی
💢 کارگروه علوم انسانی و توسعه اندیشکده مهاجر در یکی از برنامه های پژوهشی متمرکز خود در پی آنست که با نقد رویکردهای مدرن علوم اجتماعی در توسعه به بینانهای مدنیت در تفکر سیاسی باستان بازگردد و در این میان توجه ویژه ای به «ابو نصر فارابی» موسس فلسفه اسلامی و فلسفه سیاسی اسلامی و بزرگترین نظریه پرداز مدنی جهان اسلام در قرون میانه مبذول داشته است.
💢 توجه به فارابی از یک جهت با وضع تاریخی معاصر ما و احیای دوباره تفکر اجتماعی-سیاسی بویژه از میانه قرن نوزدهم تا انقلاب اسلامی مناسبت دارد و از سوی دیگر با توجه دوباره منتقدین آلمانی فلسفه سیاسی و جامعه شناسی مدرن به فلسفه سیاسی یونان و تفکر سیاسی پیشاسقراطی در پیوند است.
💢 فارابی مهمترین کسی است که درباره اخذ بنیادین «فلسفه و علم یونان» و تناسب آن با اندیشه اسلامی تفکر و تحقیق کرده است و از این حیث می تواند مهمترین آموزگار ما در مواجهه با دنیای غرب باشد. دکتر داوری اردکانی در اینباره می نویسد:
💢 در حدود چهل سال قبل که در یک مجلس محدود اهل فلسفه گزارش اقوال و آرای فارابی را میگفتم، بعضی همکارانم از اینکه فارابی در باره نبوَت و زبان و فرهنگ و نسبت فلسفه با دین نظر خاص داشته است، تعجب کردند. من هم ابتدا از تعجب آنها متعجب شدم اما به زودی دریافتم که نه فقط همکاران من بلکه شاگردان فارابی از صدها سال پیش از این مطلب چشم پوشیدهاند... ولی اکنون در زمان ما که مسائلی مثل نسبت عقل و ایمان (فلسفه و دین) و ارتباط فرهنگها اهمیت دارد میتوانیم به فلسفه فارابی بازگردیم و بپرسیم چرا پس از فارابی این مسائل در نظر صاحبنظران جلوه نکرد و کسی به آنها نپرداخت؟ شاید پاسخش این باشد که وقتی عمده آثار و آرای فیلسوفان یونانی به عالم اسلام منتقل شد و فارابی تفسیری از آنرا که مناسبت با جهان اسلام داشت فراهم کرد، دیگر نیازی به بحث در شرایط امکان ارتباط فرهنگها و مشکل ترجمه و نسبت زبان و تفکر نبود... امروز ما دوباره در عصر انتقال قرار گرفتهایم و باید به امر انتقال علم و تفکر و شرایط همسخنی فرهنگها بیندیشیم. در این تأمل فارابی میتواند پیشرو و آموزگار ما باشد.(رضا داوری اردکانی، فارابی فیلسوف فرهنگ، ص ۴و۵)
#علوم_اجتماعی
#توسعه
#مدنیت
#تفکر_سیاسی
#فلسفه_سیاسی
#جامعه_شناسی_مدرن
#فارابی
—------------
✨کانال کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
✍نویسنده: محمد حسین بادامچی
💢 کارگروه علوم انسانی و توسعه اندیشکده مهاجر در یکی از برنامه های پژوهشی متمرکز خود در پی آنست که با نقد رویکردهای مدرن علوم اجتماعی در توسعه به بینانهای مدنیت در تفکر سیاسی باستان بازگردد و در این میان توجه ویژه ای به «ابو نصر فارابی» موسس فلسفه اسلامی و فلسفه سیاسی اسلامی و بزرگترین نظریه پرداز مدنی جهان اسلام در قرون میانه مبذول داشته است.
💢 توجه به فارابی از یک جهت با وضع تاریخی معاصر ما و احیای دوباره تفکر اجتماعی-سیاسی بویژه از میانه قرن نوزدهم تا انقلاب اسلامی مناسبت دارد و از سوی دیگر با توجه دوباره منتقدین آلمانی فلسفه سیاسی و جامعه شناسی مدرن به فلسفه سیاسی یونان و تفکر سیاسی پیشاسقراطی در پیوند است.
💢 فارابی مهمترین کسی است که درباره اخذ بنیادین «فلسفه و علم یونان» و تناسب آن با اندیشه اسلامی تفکر و تحقیق کرده است و از این حیث می تواند مهمترین آموزگار ما در مواجهه با دنیای غرب باشد. دکتر داوری اردکانی در اینباره می نویسد:
💢 در حدود چهل سال قبل که در یک مجلس محدود اهل فلسفه گزارش اقوال و آرای فارابی را میگفتم، بعضی همکارانم از اینکه فارابی در باره نبوَت و زبان و فرهنگ و نسبت فلسفه با دین نظر خاص داشته است، تعجب کردند. من هم ابتدا از تعجب آنها متعجب شدم اما به زودی دریافتم که نه فقط همکاران من بلکه شاگردان فارابی از صدها سال پیش از این مطلب چشم پوشیدهاند... ولی اکنون در زمان ما که مسائلی مثل نسبت عقل و ایمان (فلسفه و دین) و ارتباط فرهنگها اهمیت دارد میتوانیم به فلسفه فارابی بازگردیم و بپرسیم چرا پس از فارابی این مسائل در نظر صاحبنظران جلوه نکرد و کسی به آنها نپرداخت؟ شاید پاسخش این باشد که وقتی عمده آثار و آرای فیلسوفان یونانی به عالم اسلام منتقل شد و فارابی تفسیری از آنرا که مناسبت با جهان اسلام داشت فراهم کرد، دیگر نیازی به بحث در شرایط امکان ارتباط فرهنگها و مشکل ترجمه و نسبت زبان و تفکر نبود... امروز ما دوباره در عصر انتقال قرار گرفتهایم و باید به امر انتقال علم و تفکر و شرایط همسخنی فرهنگها بیندیشیم. در این تأمل فارابی میتواند پیشرو و آموزگار ما باشد.(رضا داوری اردکانی، فارابی فیلسوف فرهنگ، ص ۴و۵)
#علوم_اجتماعی
#توسعه
#مدنیت
#تفکر_سیاسی
#فلسفه_سیاسی
#جامعه_شناسی_مدرن
#فارابی
—------------
✨کانال کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
✅تداوم چالش «نظم اجتماعی» در ایران (بخش اول)
✍نویسنده: محمد خانی
💢 پیش از رویارویی جامعه ایرانی دوره معاصر با دنیای غرب، زندگی بر اساس نظمی اجتماعی که ما امروزه «سنت» میخوانیمش در جریان بود. با ورود عناصر متعدد زندگی اروپایی به ایران در قرن نوزدهم، این نظم اجتماعی دچار اختلال میشود. این اختلال به عوامل متعددی از ترجمه کتب اروپایی گرفته تا بازگشایی مدارس جدید و خرید تجهیزات از کشورهای غربی مربوط میشود. دهه به دهه و بعدها سال به سال، حضور غرب در کشور جدی تر میشود و نظم سنتی بیشتر مختل میگردد.
💢 تا جایی که با پیروزی انقلاب مشروطه، ساختارهای سیاسی هم دگرگون میشوند و جامعه جابهجاییهای بزرگی را در عرصه سیاست و نظام قدرت تجربه میکند. جریان روشنفکری شکل میگیرد و ذهن ایرانی روز به روز بیشتر با مقوله تجدد درگیر میشود. با شروع دولت پهلوی و حضور مستقیم انگلستان و سپس آمریکا، مدرنیزاسیون شتاب بیشتری مییابد و حالتی قهریتر پیدا میکند. استعمار و امپریالیسم، بدون حجاب و پوشش، در جریان امور ایران مداخله میکند و عناصر حیاتی زندگی غربی چون علم، تکنولوژی، هنر، اندیشه، آموزش، اقتصاد و... بازماندگان نظم اجتماعی سنتی را کنار میزنند.
💢 با شروع انقلاب سفید، برنامه استقرار نظامی نو به صورتی سازمانیافته اجرا میشود و تضاد میان نظم قدیم با روندهای جدید، وارد مرحله نوینی میگردد. جامعه ایرانی نسبت به برخی واکنش نشان میدهد و برخی دیگر را با روی بازتری پذیرا میگردد. جدای از میزان تحمیلی بودن همه عناصر مدرن، برخی از آنها بیشتر وارد زندگی ایرانیان میشود و برخی دیگر، با گذشت سالها نیز مورد استقبال قرار نمیگیرد.
💢 رمان به عنوان یکی از مهمترین عناصر هویتی غرب وارد بافت هنری جامعه ایران میشود، ولی علم مدرن همچون بیگانهای بر در خانه ما میماند، به گونهای که هنوز هم نمیتوان ادعا کرد که نسبتی جدی بین ما و علم مدرن برقرار شده باشد. عنصرهای دیگر معمولا سرنوشتی مشابه رمان یا علم پیدا نمیکنند و در میانه طیف ها میایستند، اما باید توجه داشت که همه این جذب و دفعها، در بستری از نظم اجتماعی اتفاق میافتد. حضور عناصر زندگی غربی بدون توجه به خود «نظم اجتماعی مدرن» ابتر و بیهوده است.
—------------
✨کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
✍نویسنده: محمد خانی
💢 پیش از رویارویی جامعه ایرانی دوره معاصر با دنیای غرب، زندگی بر اساس نظمی اجتماعی که ما امروزه «سنت» میخوانیمش در جریان بود. با ورود عناصر متعدد زندگی اروپایی به ایران در قرن نوزدهم، این نظم اجتماعی دچار اختلال میشود. این اختلال به عوامل متعددی از ترجمه کتب اروپایی گرفته تا بازگشایی مدارس جدید و خرید تجهیزات از کشورهای غربی مربوط میشود. دهه به دهه و بعدها سال به سال، حضور غرب در کشور جدی تر میشود و نظم سنتی بیشتر مختل میگردد.
💢 تا جایی که با پیروزی انقلاب مشروطه، ساختارهای سیاسی هم دگرگون میشوند و جامعه جابهجاییهای بزرگی را در عرصه سیاست و نظام قدرت تجربه میکند. جریان روشنفکری شکل میگیرد و ذهن ایرانی روز به روز بیشتر با مقوله تجدد درگیر میشود. با شروع دولت پهلوی و حضور مستقیم انگلستان و سپس آمریکا، مدرنیزاسیون شتاب بیشتری مییابد و حالتی قهریتر پیدا میکند. استعمار و امپریالیسم، بدون حجاب و پوشش، در جریان امور ایران مداخله میکند و عناصر حیاتی زندگی غربی چون علم، تکنولوژی، هنر، اندیشه، آموزش، اقتصاد و... بازماندگان نظم اجتماعی سنتی را کنار میزنند.
💢 با شروع انقلاب سفید، برنامه استقرار نظامی نو به صورتی سازمانیافته اجرا میشود و تضاد میان نظم قدیم با روندهای جدید، وارد مرحله نوینی میگردد. جامعه ایرانی نسبت به برخی واکنش نشان میدهد و برخی دیگر را با روی بازتری پذیرا میگردد. جدای از میزان تحمیلی بودن همه عناصر مدرن، برخی از آنها بیشتر وارد زندگی ایرانیان میشود و برخی دیگر، با گذشت سالها نیز مورد استقبال قرار نمیگیرد.
💢 رمان به عنوان یکی از مهمترین عناصر هویتی غرب وارد بافت هنری جامعه ایران میشود، ولی علم مدرن همچون بیگانهای بر در خانه ما میماند، به گونهای که هنوز هم نمیتوان ادعا کرد که نسبتی جدی بین ما و علم مدرن برقرار شده باشد. عنصرهای دیگر معمولا سرنوشتی مشابه رمان یا علم پیدا نمیکنند و در میانه طیف ها میایستند، اما باید توجه داشت که همه این جذب و دفعها، در بستری از نظم اجتماعی اتفاق میافتد. حضور عناصر زندگی غربی بدون توجه به خود «نظم اجتماعی مدرن» ابتر و بیهوده است.
—------------
✨کارگروه "علوم انسانی و توسعه" اندیشکده مهاجر
✨@humanities_development
