image_2017-02-07_20-44-56.png
9 MB
والهای جهان
Whales of the World Flat
National Geographic, 1976
برای دانلود
Whales of the World Flat
National Geographic, 1976
برای دانلود
پارینه/پالئوگرام
والهای جهان Whales of the World Flat National Geographic, 1976
وال یا نهنگ؟
نام فارسی وال و دلفین چیست؟
تقریبا همه تصور میکنند نام پستانداران غولآسایی که در دریاها شنا میکنند. «نهنگ» است. همه این واژه را میپسندند، چون فارسی است و اصالت دارد، آن هم دربرابر «وال» که بهنظر میرسد از انگلیسی به فارسی آمده. احساس ناخوشایندی که در برابر واژه تازهوارد «وال» وجود دارد و مدتهاست همه را واداشته تا از واژه «نهنگ» به جای آن استفاده کنیم، درباره واژه «دلفین» هم مصداق دارد. دلفین هم انگاریکه از انگلیسی گرفته شده و بهتر است برای آن واژهای فارسی دستوپا کنیم؛ برای همین برخی نام «خوکماهی» یا «گرازماهی» را بهعنوان نام عمومی دلفینها پیشنهاد کردهاند. اما واقعا سابقه کاربرد دو واژه وال و دلفین در فارسی متأخر و برگرفته از زبان انگلیسی است؟
ریشه واژه whale در زبان انگلیسی به واژه انگلیسی باستان hwæl میرسد، ولی این ریشهشناسی در واژهنامههای انگلیسی عقبتر نمیرود. زبانشناسان صورت فرصی پروتوژرمنی hwalaz* را برای ریشه این واژه درنظر گرفتهاند. به جز انگلیسی، در زبانهای ژرمنی دیگر نیز واژههایی برآمده از همین ریشه فرضی دیده میشود (آلمانی: Wal، دانمارکی: hval، نروژی: kval، هلندی: walvis و فریزی غربی: walfisk). اگر این ریشهشناسی فرضی را کمی عقبتر ببریم به ریشه هندواروپایی باستان skʷálos* میرسیم که احتمالا معنی اصلی آن در زبان نیاکان اقوام هندواروپایی «گربهماهی بزرگ» بوده است. در زبان آلمانی به گربهماهی بزرگ (Sheatfish) میگویند Wels و در لاتین به آن میگویند squalus؛ واژهای که بسیار شبیه ریشه فرضی وال در زبان هندواروپایی باستان است. در زبان پروسی باستان نام گربهماهی بزرگ kalis است و در یونانی باستان ἄσπαλος (اسپلوس). در فارسی و گیلکی نیز به گربهماهی اسبله میگویند که معلوم نیست مستقیما از همان ریشه هنداروپایی باستان skʷálos* آمده یا مثلا در دوره اشکانی از زبان یونانی اخذ شده. احتمالا اشتقاق ایرانی ریشه هندواروپایی واژهای مثل (s)káras* در زبان نیا-ایرانی باشد که گرچه خودش ساختی فرضی دارد، ولی به شکل 𐬐𐬀𐬭𐬀/کَرَ در زبان اوستایی باقی مانده که نام نوعی ماهی بوده است. واژه فارسی وال (که به صورتهای شاذ اوال و افال هم آمده) با تغییرات واجی رایج و متداول از دوره باستان تا نو (ک-»و | ر-»ل) احتمالا برآمده از همین صورت نیا-ایرانی است و شباهت آن به واژه انگلیسی whale ناشی از تغییرات واجی جداگانه ولی مشابه در دو مسیر متفاوت بوده است.
ریشه واژه انگلیسی dolphin نیز به dolfin در انگلیسی میانه، سپس به daulphin/dalphin/daufin در فرانسه باستان، سپس به delphīnus در لاتین و سرانجام به δελφίς (دلفیس، به معنی زهدان، اشاره به اینکه دلفین در نظر قدما ماهی بوده اما زهدان داشته که صفت ددان خشکیزی بوده) در یونانی باستان بازمیگردد.
تا اینجا معلوم شد که ریشه whale در انگلیسی چهبسا به واژهای هندواروپایی بازگردد که به صورتهای مختلف در زبانهای هندواروپایی مختلف تغییرکرده است و وال در فارسی نیز از همان ریشه آمده و شباهت این دو واژه به خاطر تغییرات واجی جداگانه ولی مشابه در دو مسیر تکاملی مختلف بوده است.
به علاوه دانستیم ریشه dolphin نیز به یونانی باستان بازمیگردد. اما نکته مهم اینکه برخلاف تصور رایجی که واژههای وال و دلفین را برگرفته از زبانهای اروپایی در دوره نو میداند، این دو واژه در فارسی چندان هم تازه وارد نیستند.
در متنهای علمی و بهویژه متنهای نجومی فارسی در سدههای گذشته، نام دلفین بارها دیده میشود. مثلا در «التفهیم» ابوریحان بیرونی و «آثار البلاد» قزوینی و «جغرافیا»ی حافظابرو. نام وال نیز شاهدهای قدیمی زیادی دارد که در لغتنامه دهخدا به آنها اشاره شده است، از جمله در آثار خاقانی و فرخی و ناصر خسرو:
ماهی وال است طمع دور دار/ زود به دم درکشدت وال وار (ناصر خسرو)
زیر آن سایه به آب اندر اگر برگذرد/ همچو خیش از پر مه ریزه شود ماهی وال (فرخی)
تا به بحر اندر است وال و نهنگ/ تا به گردون بر است رأس و ذنب (فرخی)
دریای گندنا رنگ از تیغ شاه گلگون/ لعل پیازی از خون یک یک پشیز والش (خاقانی)
دین ز درویشان طلب نز خواجگان باشکوه/ ز آنکه گوهر از صدف یابی نه از ماهی وال (کمال اسماعیل)
نام فارسی وال و دلفین چیست؟
تقریبا همه تصور میکنند نام پستانداران غولآسایی که در دریاها شنا میکنند. «نهنگ» است. همه این واژه را میپسندند، چون فارسی است و اصالت دارد، آن هم دربرابر «وال» که بهنظر میرسد از انگلیسی به فارسی آمده. احساس ناخوشایندی که در برابر واژه تازهوارد «وال» وجود دارد و مدتهاست همه را واداشته تا از واژه «نهنگ» به جای آن استفاده کنیم، درباره واژه «دلفین» هم مصداق دارد. دلفین هم انگاریکه از انگلیسی گرفته شده و بهتر است برای آن واژهای فارسی دستوپا کنیم؛ برای همین برخی نام «خوکماهی» یا «گرازماهی» را بهعنوان نام عمومی دلفینها پیشنهاد کردهاند. اما واقعا سابقه کاربرد دو واژه وال و دلفین در فارسی متأخر و برگرفته از زبان انگلیسی است؟
ریشه واژه whale در زبان انگلیسی به واژه انگلیسی باستان hwæl میرسد، ولی این ریشهشناسی در واژهنامههای انگلیسی عقبتر نمیرود. زبانشناسان صورت فرصی پروتوژرمنی hwalaz* را برای ریشه این واژه درنظر گرفتهاند. به جز انگلیسی، در زبانهای ژرمنی دیگر نیز واژههایی برآمده از همین ریشه فرضی دیده میشود (آلمانی: Wal، دانمارکی: hval، نروژی: kval، هلندی: walvis و فریزی غربی: walfisk). اگر این ریشهشناسی فرضی را کمی عقبتر ببریم به ریشه هندواروپایی باستان skʷálos* میرسیم که احتمالا معنی اصلی آن در زبان نیاکان اقوام هندواروپایی «گربهماهی بزرگ» بوده است. در زبان آلمانی به گربهماهی بزرگ (Sheatfish) میگویند Wels و در لاتین به آن میگویند squalus؛ واژهای که بسیار شبیه ریشه فرضی وال در زبان هندواروپایی باستان است. در زبان پروسی باستان نام گربهماهی بزرگ kalis است و در یونانی باستان ἄσπαλος (اسپلوس). در فارسی و گیلکی نیز به گربهماهی اسبله میگویند که معلوم نیست مستقیما از همان ریشه هنداروپایی باستان skʷálos* آمده یا مثلا در دوره اشکانی از زبان یونانی اخذ شده. احتمالا اشتقاق ایرانی ریشه هندواروپایی واژهای مثل (s)káras* در زبان نیا-ایرانی باشد که گرچه خودش ساختی فرضی دارد، ولی به شکل 𐬐𐬀𐬭𐬀/کَرَ در زبان اوستایی باقی مانده که نام نوعی ماهی بوده است. واژه فارسی وال (که به صورتهای شاذ اوال و افال هم آمده) با تغییرات واجی رایج و متداول از دوره باستان تا نو (ک-»و | ر-»ل) احتمالا برآمده از همین صورت نیا-ایرانی است و شباهت آن به واژه انگلیسی whale ناشی از تغییرات واجی جداگانه ولی مشابه در دو مسیر متفاوت بوده است.
ریشه واژه انگلیسی dolphin نیز به dolfin در انگلیسی میانه، سپس به daulphin/dalphin/daufin در فرانسه باستان، سپس به delphīnus در لاتین و سرانجام به δελφίς (دلفیس، به معنی زهدان، اشاره به اینکه دلفین در نظر قدما ماهی بوده اما زهدان داشته که صفت ددان خشکیزی بوده) در یونانی باستان بازمیگردد.
تا اینجا معلوم شد که ریشه whale در انگلیسی چهبسا به واژهای هندواروپایی بازگردد که به صورتهای مختلف در زبانهای هندواروپایی مختلف تغییرکرده است و وال در فارسی نیز از همان ریشه آمده و شباهت این دو واژه به خاطر تغییرات واجی جداگانه ولی مشابه در دو مسیر تکاملی مختلف بوده است.
به علاوه دانستیم ریشه dolphin نیز به یونانی باستان بازمیگردد. اما نکته مهم اینکه برخلاف تصور رایجی که واژههای وال و دلفین را برگرفته از زبانهای اروپایی در دوره نو میداند، این دو واژه در فارسی چندان هم تازه وارد نیستند.
در متنهای علمی و بهویژه متنهای نجومی فارسی در سدههای گذشته، نام دلفین بارها دیده میشود. مثلا در «التفهیم» ابوریحان بیرونی و «آثار البلاد» قزوینی و «جغرافیا»ی حافظابرو. نام وال نیز شاهدهای قدیمی زیادی دارد که در لغتنامه دهخدا به آنها اشاره شده است، از جمله در آثار خاقانی و فرخی و ناصر خسرو:
ماهی وال است طمع دور دار/ زود به دم درکشدت وال وار (ناصر خسرو)
زیر آن سایه به آب اندر اگر برگذرد/ همچو خیش از پر مه ریزه شود ماهی وال (فرخی)
تا به بحر اندر است وال و نهنگ/ تا به گردون بر است رأس و ذنب (فرخی)
دریای گندنا رنگ از تیغ شاه گلگون/ لعل پیازی از خون یک یک پشیز والش (خاقانی)
دین ز درویشان طلب نز خواجگان باشکوه/ ز آنکه گوهر از صدف یابی نه از ماهی وال (کمال اسماعیل)
👍5❤1👏1
پارینه/پالئوگرام
والهای جهان Whales of the World Flat National Geographic, 1976
سلمنا که نام دلفین، گرچه ممکن است مثل خیلی نامهای دیگر گیاهان و جانوران ریشه ایرانی نداشته باشد، اما کاربرد آن در فارسی متأخر نیست و سابقه دارد. اگر قرار باشد انگشت در زبان فارسی کنیم و هرواژهای که مهر اصالت ایرانی نداشته باشد، از آن بیرون بریزیم، باید برای فیل و ببر و کبوتر و لکلک و توت و چمن و خیلی واژههای دیگری که ریشه سنسکریت، یونانی، سومری و غیره دارند، کلمههای ساختگی و عجیبوغریب درست کنیم. به جای نگاه متعصبانه سرهگرایی که نه کاربردی است، نه دقت دارد و نه در اغلب موارد، معیار عینی برای آن داریم، بهتر است همان واژههای مشهور و سابقهدار زبان فارسی مثل وال و دلفین را بهکار ببریم.
خب، چرا بهجای وال همان نهنگ را به کار نبریم؟ نام نهنگ نیز در ادبیات فارسی سابقه دارد ولی معنای تاریخی آن با چیزی که ما تصور میکنیم، کمی تفاوت دارد. این روزها نام نهنگ حسابی بهمعنای پستاندار دریایی جا افتاده ولی بد نیست بدانیم (فقط بدانیم) که معنی اصلی این واژه به حیوانی اشاره دارد که ما امروز آن را تمساح میخوانیم.
در متنهای جغرافیایی قدیم فارسی بسیار گفتهاند که نیل و سند نهنگ دارد؛ از جمله در «آثار البلاد» قزوینی و «جغرافیا»ی حافظابرو و آثار ادبی شعرای قدیم فارسی.
تیر تو از کلات فرود آورد هزبر/ تیغ تو از فرات برآرد نهنگ را (دقیقی)
جهان را مخوان جز دلاور نهنگ/ بخاید به دندان چو گیرد بچنگ (فردوسی)
با جهانگیر سنان تو به جان ایمن نیست/ پوست زآن دارد چون جوشن خرپشته نهنگ (فرخی)
جالباینکه حافظابرو از اینکه عوام به غلط «ماهیِ بزرگ» را میگویند نهنگ شکایت دارد. این نقل نشان میدهد که سابقه نهنگخواندن وال دستکم از سده نهم هجری سابقه دارد.
خب، چرا بهجای وال همان نهنگ را به کار نبریم؟ نام نهنگ نیز در ادبیات فارسی سابقه دارد ولی معنای تاریخی آن با چیزی که ما تصور میکنیم، کمی تفاوت دارد. این روزها نام نهنگ حسابی بهمعنای پستاندار دریایی جا افتاده ولی بد نیست بدانیم (فقط بدانیم) که معنی اصلی این واژه به حیوانی اشاره دارد که ما امروز آن را تمساح میخوانیم.
در متنهای جغرافیایی قدیم فارسی بسیار گفتهاند که نیل و سند نهنگ دارد؛ از جمله در «آثار البلاد» قزوینی و «جغرافیا»ی حافظابرو و آثار ادبی شعرای قدیم فارسی.
تیر تو از کلات فرود آورد هزبر/ تیغ تو از فرات برآرد نهنگ را (دقیقی)
جهان را مخوان جز دلاور نهنگ/ بخاید به دندان چو گیرد بچنگ (فردوسی)
با جهانگیر سنان تو به جان ایمن نیست/ پوست زآن دارد چون جوشن خرپشته نهنگ (فرخی)
جالباینکه حافظابرو از اینکه عوام به غلط «ماهیِ بزرگ» را میگویند نهنگ شکایت دارد. این نقل نشان میدهد که سابقه نهنگخواندن وال دستکم از سده نهم هجری سابقه دارد.
👍10👌1
پارینه/پالئوگرام
آل چیست؟ آل موجودی خیالی است با سرشتی اهریمنی، شبیه پیرزنی چادری و قد بلند که در باور عامه سراغ زائو میآید و نوزاد را میخورد. شاید در دنیای ما آل موجودی خیالی باشد، اما ۶۶ میلیون سال واقعی بوده است
هاتزیگوپتریکس (Hatzegopteryx) را نباید با دایناسورها اشتباه گرفت. این جانور پشمالو و قدبلند جزء تبار دیگری از خزندگان دوران مزوزوئیک بهجز دایناسورهاست؛ هاتزیگوپتریکس تروسوری بوده غولآسا و شاید بیپرواز که ۶۶ میلیون سال پیش در جزیره هاتگ در ترانسیلوانیا (موطن کنت دراکولا!) میزیست و از بچه دایناسورها تغذیه میکرد. این تصویری است که مارک ویتن (Mark Witton) سالها پیش از این تروسور ترسیم کرده بود، اما یافتههای جدید نشان میدهد این آل دنیای دایناسورها حتی از این هم ترسناکتر بوده است.
پارینه/پالئوگرام
هاتزیگوپتریکس (Hatzegopteryx) را نباید با دایناسورها اشتباه گرفت. این جانور پشمالو و قدبلند جزء تبار دیگری از خزندگان دوران مزوزوئیک بهجز دایناسورهاست؛ هاتزیگوپتریکس تروسوری بوده غولآسا و شاید بیپرواز که ۶۶ میلیون سال پیش در جزیره هاتگ در ترانسیلوانیا…
کشف استخوانهای گردن این تروسور که پیشتر ناشناخته بود، نشان میدهد هاتزیگوپتریکس جمجمهای عریض و گردنی کوتاه با ماهیچههای قدرتمند داشته و در غیاب دایناسورهای شکارچی، شاه خونخوار دنیای خود بوده است
پارینه/پالئوگرام
کشف استخوانهای گردن این تروسور که پیشتر ناشناخته بود، نشان میدهد هاتزیگوپتریکس جمجمهای عریض و گردنی کوتاه با ماهیچههای قدرتمند داشته و در غیاب دایناسورهای شکارچی، شاه خونخوار دنیای خود بوده است
هاتزیگوپتریکس عضو خانوادهای از تروسورهاست که تمام اعضاء پیشتر شناختهشده آنها، گردنها و منقارهایی دراز داشتند، درست شبیه لکلک و البته سبک زندگیشان نیز کمابیش شبیه لکلکها بود، با این تفاوت که جثه و عرض بال بسیار بزرگتری از لکلکهای امروزی داشتند. عرض بال برخی از آنها به ۱۳ متر میرسید.
نخستین عضو شناختهشده این خانواده در سال ۱۹۸۴ کشف شد و اژدرخو (Azhdarcho) نام گرفت. اژدرخو ۹۲ میلیون سال پیش در ازبکستان میزیست و همانطور که مشخص است، بهفراخور محل کشفاش، نامی فارسی برایش برگزیدهاند. نام این خانواده را نیز بر اساس نام نخستین نمونه شناختهشده، خانواده اژدرکیدها (Azhdarchidae) نهادهاند.
هاتزیگوپتریکس در میان اژدرکیدها نمونهای استثنائی است، زیرا برخلاف نمونههای پیشتر شناختهشده از این خانواده، گردنی کوتاه و ماهیچهای و سری عریض دارد. این ویژگیها به خاطر موقعیت خاص هاتزیگوپتریکس در محل زندگیاش تکامل یافتهاند. هاتزیگوپتریکس از دایناسورهای کوچک جزیرهنشین تغذیه میکرد.
تصویر بالا اثر تازه مارک ویتن است و چهره جدید هاتزیگوپتریکس را در حال خوردن دایناسوری گیاهخوار و میانجثه به نام زالموکسیس (Zalmoxes) نشان میدهد.
نخستین عضو شناختهشده این خانواده در سال ۱۹۸۴ کشف شد و اژدرخو (Azhdarcho) نام گرفت. اژدرخو ۹۲ میلیون سال پیش در ازبکستان میزیست و همانطور که مشخص است، بهفراخور محل کشفاش، نامی فارسی برایش برگزیدهاند. نام این خانواده را نیز بر اساس نام نخستین نمونه شناختهشده، خانواده اژدرکیدها (Azhdarchidae) نهادهاند.
هاتزیگوپتریکس در میان اژدرکیدها نمونهای استثنائی است، زیرا برخلاف نمونههای پیشتر شناختهشده از این خانواده، گردنی کوتاه و ماهیچهای و سری عریض دارد. این ویژگیها به خاطر موقعیت خاص هاتزیگوپتریکس در محل زندگیاش تکامل یافتهاند. هاتزیگوپتریکس از دایناسورهای کوچک جزیرهنشین تغذیه میکرد.
تصویر بالا اثر تازه مارک ویتن است و چهره جدید هاتزیگوپتریکس را در حال خوردن دایناسوری گیاهخوار و میانجثه به نام زالموکسیس (Zalmoxes) نشان میدهد.
پارینه/پالئوگرام
هاتزیگوپتریکس عضو خانوادهای از تروسورهاست که تمام اعضاء پیشتر شناختهشده آنها، گردنها و منقارهایی دراز داشتند، درست شبیه لکلک و البته سبک زندگیشان نیز کمابیش شبیه لکلکها بود، با این تفاوت که جثه و عرض بال بسیار بزرگتری از لکلکهای امروزی داشتند.…
ظاهر جدید هاتزیگوپتریکس دربرابر اژدرکیدی معمولی به نام آرامبورگیانیا (Arambourgiania) که همان زمان در اردن میزیست؛ در مقایسه با قد انسان و زرافه
پارینه/پالئوگرام
ظاهر جدید هاتزیگوپتریکس دربرابر اژدرکیدی معمولی به نام آرامبورگیانیا (Arambourgiania) که همان زمان در اردن میزیست؛ در مقایسه با قد انسان و زرافه
آرامبورگیانیا و بقیه اژدرکیدها گردنی باریکتر و درازتر داشتند و به صید طعمههای کوچکتر راضی بودند. دستکم اگر قدوقواره آنها مثل لکلک نبود، اما ظاهر و قناعتشان شبیه لکلک امروزی بوده است.
پارینه/پالئوگرام
آرامبورگیانیا و بقیه اژدرکیدها گردنی باریکتر و درازتر داشتند و به صید طعمههای کوچکتر راضی بودند. دستکم اگر قدوقواره آنها مثل لکلک نبود، اما ظاهر و قناعتشان شبیه لکلک امروزی بوده است.
اسکلتهای A: هاتزیگوپتریکس و B: نمای پشتی آروارهاش C: آرامبورگیانیا D: کوتزالکوآتلوس (Quetzalcoatlus) جوان
مقیاس: یک متر
منبع:
D. Naish and M.P. Witton, PeerJ, January, 2017
peerj.com/articles/2908
مقیاس: یک متر
منبع:
D. Naish and M.P. Witton, PeerJ, January, 2017
peerj.com/articles/2908
اسکلت اژدها
اگر اژدهاگان افسانههای شرق و غرب و آن وصفهایی که بر ایشان شمردهاند، راست میبودند، اسکلت اژدها باید چنین میبود: سر و گردن و دمی بزرگرفته از مار و بالها و پاهایی همچون پرنده. بال بی ماهیچههای محکم و کتف و جناغی سفت فایده ندارد، پس سینهای ستبر و جناغی عمیق نیز خواهد خواست؛ نیز پاها بدون خاصرهای جفتدرجفت با مهرگان خاجی استقامت اقامت نخواهند یافت، صفتی که در لگن مرغان یافته میشود و بس.
در عالم خیال و بهدست هنرمند اسکلتساز میشود همه اینها را فراهم کرد و اژدهایی ساخت که همچون خیمایرا (Χίμαιρα) از چند نژاد، تبار داشته باشد.
https://www.instagram.com/p/BIsqdOChVCd/
اگر اژدهاگان افسانههای شرق و غرب و آن وصفهایی که بر ایشان شمردهاند، راست میبودند، اسکلت اژدها باید چنین میبود: سر و گردن و دمی بزرگرفته از مار و بالها و پاهایی همچون پرنده. بال بی ماهیچههای محکم و کتف و جناغی سفت فایده ندارد، پس سینهای ستبر و جناغی عمیق نیز خواهد خواست؛ نیز پاها بدون خاصرهای جفتدرجفت با مهرگان خاجی استقامت اقامت نخواهند یافت، صفتی که در لگن مرغان یافته میشود و بس.
در عالم خیال و بهدست هنرمند اسکلتساز میشود همه اینها را فراهم کرد و اژدهایی ساخت که همچون خیمایرا (Χίμαιρα) از چند نژاد، تبار داشته باشد.
https://www.instagram.com/p/BIsqdOChVCd/
Instagram
Dragon with a cool name.
Getting bored so I tried a little something different.
#boneart #dragon #fantasyart #housetargaryen #osteology #vultureculture #ridemekhaleesi
Getting bored so I tried a little something different.
#boneart #dragon #fantasyart #housetargaryen #osteology #vultureculture #ridemekhaleesi
یکی از دانشجویان آزمایشگاه ویتمر در دانشگاه اوهایو مشغول پژوهش روی اسکلت گور ایرانی
https://www.instagram.com/p/BQRq0pHFHGK/
https://www.instagram.com/p/BQRq0pHFHGK/
Instagram
WitmerLab at Ohio University
Ohio University pre-veterinary junior Liz Scott @liizaabethh has been working on a project on an onager (Persian wild ass). She and I dissected the head and skeletonized it down to the skull. We got this animal from The Wilds, a nearby wildlife preserve,…
کتابخانه کوچک من
هر کتاب داستانی دارد، خرد یا بزرگ. برخی داستانها تاریخ دارند و برخی از سیطره زمان بیروناند. داستان هر کتاب را میشود از خلال برگهای آن ورق زد، اما داستان برخی از این کتابها شنیدنی است.
https://www.instagram.com/p/BQTPJ83g-Ap/
هر کتاب داستانی دارد، خرد یا بزرگ. برخی داستانها تاریخ دارند و برخی از سیطره زمان بیروناند. داستان هر کتاب را میشود از خلال برگهای آن ورق زد، اما داستان برخی از این کتابها شنیدنی است.
https://www.instagram.com/p/BQTPJ83g-Ap/
Instagram
In this little library, there are books with great stories behind, from 19th century prints of Darwin and Huxley to the 21st century evolutionary syntheses; from A.S.Romer's collection of classic vertebrate paleontology (including his Osteology of Reptiles)…
پکیسفالوسورس
Pachycephalosaurus
انیمیشن کوتاهی اثر هولیو لاثردا
https://www.instagram.com/p/BNryXCvBcQX/
Pachycephalosaurus
انیمیشن کوتاهی اثر هولیو لاثردا
https://www.instagram.com/p/BNryXCvBcQX/
Instagram
Julio Lacerda
#dinosaur #art #animation #paleoart #paleontology #pachycephalosaurus #stygimoloch #forest #eerie #fog #sunrise #dawn
پارینه/پالئوگرام
پکیسفالوسورس Pachycephalosaurus انیمیشن کوتاهی اثر هولیو لاثردا https://www.instagram.com/p/BNryXCvBcQX/
پکیسفالوسورِس
Pachycephalosaurus
۷۰-۶۶ میلیون سال پیش، غرب آمریکای شمالی
اثر هولیو لاثردا
Pachycephalosaurus
۷۰-۶۶ میلیون سال پیش، غرب آمریکای شمالی
اثر هولیو لاثردا
پارینه/پالئوگرام
پکیسفالوسورِس Pachycephalosaurus ۷۰-۶۶ میلیون سال پیش، غرب آمریکای شمالی اثر هولیو لاثردا
با توجه به همپوشانی جغرافیایی و زمانی استیگیمولوک، دراکورکس و پکیسفالوسورِس، این احتمال بهطور جدی مطرحشده که استیگیمولوک و دراکورکس ریختهای نابالغ یا ماده پکیسفالوسورِس باشند.
پارینه/پالئوگرام
با توجه به همپوشانی جغرافیایی و زمانی استیگیمولوک، دراکورکس و پکیسفالوسورِس، این احتمال بهطور جدی مطرحشده که استیگیمولوک و دراکورکس ریختهای نابالغ یا ماده پکیسفالوسورِس باشند.
جمجمه استیگیمولوک (یا احتمالا پکیسفالوسورِس نابالغ/ماده) در موزه تاریخ طبیعی برلین
عکس از عرفان خسروی
عکس از عرفان خسروی
پارینه/پالئوگرام
قدیمیترین نیای شناختهشده انسان؟ دقیقا نه! ساکورایتس (Saccorhytus) نام موجوی است که سنگواره آن دیروز در nature توصیف شد و در سایتهای علمی مختلف با عبارت کاملا نادرست «قدیمیترین نیای انسان» معرفی شد
دانشمندان شباهتهای ویژهای میان ساکورایتس و دانلد ترامپ کشف کردند.
#نداشتن_مغز
#وحدت_دهان_و_مخرج
#چشمان_تنگ
#دهان_گشاد
#چهره_زیبا_و_جذاب
نکته: وجود موهای زردرنگ و پشت مو در ساکورایتس هنوز اثبات نشده.
#نداشتن_مغز
#وحدت_دهان_و_مخرج
#چشمان_تنگ
#دهان_گشاد
#چهره_زیبا_و_جذاب
نکته: وجود موهای زردرنگ و پشت مو در ساکورایتس هنوز اثبات نشده.
😁2😱1