رفتم مصاحبه طرف بعد از کلی صحبت و سوال جواب؛ آخرین سوالش یک مسئله خیلی سخت بود، به معنای واقعی سخت!
گفت حالا این مسئله رو چطور حل میکنید؛ گفتم با :
تشکر کرد و تموم شد؛من متوجه شدم خودش هم جواب سوالش رو نمیدونه؛ سوالش یا جواب نداشت یا اگر داشت وقت بیشتری لازم داشت قطعاً.
چندروز گذشته، پیام داده روش جالبی بود.
پ.ن:
اول متن رو بخونید بعد عکس رو ببینید! اگر با این الگوریتم آشنایی ندارید.
گفت حالا این مسئله رو چطور حل میکنید؛ گفتم با :
Feynman Algorithm تشکر کرد و تموم شد؛
چندروز گذشته، پیام داده روش جالبی بود.
پ.ن:
اول متن رو بخونید بعد عکس رو ببینید! اگر با این الگوریتم آشنایی ندارید.
😁108👍10❤2
بهترین جای کتاب خوندن میدونید کجاست ؟
اونجا که شرکت بهت ۱۰۰ صفحه داکیومنت میده میگه:
و تو توی ۳ ساعت تمومش میکنی؛ چون توی کتابهایی که خوندی قبلاً با تمام این مباحث آشنایی داشتی و بلد بودی!
واقعاً از خودم راضیام با این اتفاق!
اونجا که شرکت بهت ۱۰۰ صفحه داکیومنت میده میگه:
اینو یک بررسی بکن، البته ریاضیات و الگوریتمهاش یک مقدار سنگین هست اگر جایی رو متوجه نشدی با بچهها میت میذاریم.
و تو توی ۳ ساعت تمومش میکنی؛ چون توی کتابهایی که خوندی قبلاً با تمام این مباحث آشنایی داشتی و بلد بودی!
واقعاً از خودم راضیام با این اتفاق!
🔥96❤14👍8🗿1
۱۱-۱۲ سال پیش یکی از دوستان فیلم
The Imitation Game
اون موقع بهش گفتم :
امروز که داکیومنتها رو خوندم و تموم شد زمان خالی داشتم (فکر میکردم خوندن داکیومنتها تا ۵ طول بکشه) و گفتم به قولم عمل کنم.
و چقدر کار خوبی کردم! درسته ۱۱ سال طول کشید ولی خب به قولم عمل کردم.
The Imitation Game
اون موقع بهش گفتم :
قول میدم هروفت فرصت کردم میبینم
امروز که داکیومنتها رو خوندم و تموم شد زمان خالی داشتم (فکر میکردم خوندن داکیومنتها تا ۵ طول بکشه) و گفتم به قولم عمل کنم.
و چقدر کار خوبی کردم! درسته ۱۱ سال طول کشید ولی خب به قولم عمل کردم.
😁75👍14😐9🗿6❤4
چون دیدم یک چپ دست ساعت رو دست چپش بسته:
برای افراد راست دست، درستش اینه که ساعت رو دست چپ ببندند.
برای افراد چپ دست، درستش اینه که ساعت رو دست راست ببندند.
اونم چندتا دلیل داره، که من دوتا مهمش رو میگم:
۱- نوشتن یا امضا کردن؛ با دستی که ساعت داخلش هست باعث گیر کردن ساعت به میز و برگه و ... میشه.
که خب چیز خوبی نیست بخصوص موقع بستن قرارداد یا نوشتن سر کلاس و ...
۲- موقع کار با گوشی، سنگینی دست زیاد میشه! اگر چپ دست هستید و ساعت رو به دست چپ هم میبندید، حالا گوشی هم دستتون باشه و بک دستی تایپ کنید
همهی سنگینی روی دست چپ هست
میگم چرا، میگه چون درستش اینه که ساعت رو دست چپ ببندی دیگه!
برای افراد راست دست، درستش اینه که ساعت رو دست چپ ببندند.
برای افراد چپ دست، درستش اینه که ساعت رو دست راست ببندند.
اونم چندتا دلیل داره، که من دوتا مهمش رو میگم:
۱- نوشتن یا امضا کردن؛ با دستی که ساعت داخلش هست باعث گیر کردن ساعت به میز و برگه و ... میشه.
که خب چیز خوبی نیست بخصوص موقع بستن قرارداد یا نوشتن سر کلاس و ...
۲- موقع کار با گوشی، سنگینی دست زیاد میشه! اگر چپ دست هستید و ساعت رو به دست چپ هم میبندید، حالا گوشی هم دستتون باشه و بک دستی تایپ کنید
همهی سنگینی روی دست چپ هست
👍44😐5😁3❤1💯1🗿1
RandRng
#چرندیات وقتی شرکت زدی و میخوای نیروهات بدون دریافت اضافهکاری بیشتر کار کنند! ساعات اضافه رو برای خودتون کار کنید؛ برای پیشرفت خودتون وقت بذارید. یا اینکه اصلاً کار نکنید! اینجوری حداقل با خانواده، دوستان و ... میگذره یا حداقل میخوابید. بابت هرکاری…
#چرندیات@per3onal
ی بچههای تو ایران و ۴ تا اموجی میزنن؛ کار ۱۵ نفر رو بکنن تو پاچه شما!
منم ی مهندس نرمافزار میخوام پرداخت دلاری و فوری؛ تازه کار هم خیلی راحته فقط ۵ تا مهارت رو لازم داریم:
کسی بود لطفاً بگه.
چند اموجی برای گوگولی بنظر اومدن!
ی بچههای تو ایران و ۴ تا اموجی میزنن؛ کار ۱۵ نفر رو بکنن تو پاچه شما!
منم ی مهندس نرمافزار میخوام پرداخت دلاری و فوری؛ تازه کار هم خیلی راحته فقط ۵ تا مهارت رو لازم داریم:
Python, Typenoscript, Rust, Go, Any Other Programming Language that Are not Mentioned.
کسی بود لطفاً بگه.
چند اموجی برای گوگولی بنظر اومدن!
😁72🍾7🗿3❤1👍1🎉1🕊1🐳1
RandRng
#توصیه@per3onal مغزتو شرطی کن؛ بهترین تکنیک برای تمرکز، کنترل و ... داشتن روی ذهن شرطی کردن هست. چندوقت پیش یک سری تسکهام مونده بود. به مدیر تیم گفتم من اینارو تا فردا صبح میرسونم، همه فکر کردن شوخی میکنم به جز مدیر تیم که چندسال قبل باهم کار کرده…
#توصیه
من وقتایی که دلم بخواد، میتونم ۱۲ ساعت یک بند بشینم و کد بزنم!
بدون حواسپرتی بدون خسته شدن و ...
هرکسی هم باهام کار کرده براش سوال هست که چطوری ؟ دیشب با یکی از دوستان داشتم راجبش صحبت میکردم، که برای این تکنیک تمرین کنه گفتم اینجا هم بذارم.
این موضوع خیلی به من کمک کرده؛ یکی از سختترین کارها که از باقی میشنوم اینه که ۸ ساعت کار کنی ۲-۳ ساعت توی مسیر باشی و بعد وقتی میرسی خونه بشینی تازه کتاب بخونی یا آخر هفته رو تمرین کنی و ...
برای من اینکه میتونم تعداد ساعت بالا کد بزنم باعث میشه خیلی وقتا تسکهای هفتهام رو توی ۲ روز انجام بدم و باقی هفته رو به کارهای خودم برسم.
اما چطوری پیشنهاد میدم تمرین کنید ؟
۱- با زمان کم شروع کنید حتی ۳۰ دقیقه هم خوبه؛ ۳۰ دقیقه پشت هم کد بزنید بدون حواسپرتی. (اگر میتونید اینکار رو بکنید با زمان بیشتر شروع کنید ولی من با ۳۰ دقیقه ادامه میدم)
۲- شبکههای اجتماعی رو از روی سیستمی که کار میکنید پاک کنید (اکانت و اپلیکیشن و ...) اگر برای انتقال دیتا و کپی و ... استفاده میکنید برید سراغ
۳- اگر گوشی شما حالت
۴- اگر
باید حداقل اونقدر دور باشه که برای برداشتنش مجبور بشید بلند بشید.
حق هم ندارید از جایی که هست برش دارید؛ همونجا پاسخ بدید یا ...
تا اینجا شرایط رو برای کار کردن آماده کردیم؛ چون ممکنه بعضیها هنوز کنترل تمرکز کردنشون دست خودشون نباشه؛ ازینجا به بعد تمرینها هست.
۵- به اندازهای که توی مرحله اول تعیین کردید، تمرکز میکنید و کار انجام میدید.
برای خستگی درآوردن ۱/۶ زمان تمرکز وقت میذارید (برای ۳۰ دقیقه ۵ دقیقه میشه) توی این تایم هرکاری که لذت بخش هست رو حق ندارید انجام بدید.
چک کردن اینستاگرام، توییتر، یوتیوب نداریم
سریال دیدن، نداریم (حتی اگر ۳ ساعت تمرکز کردید و حالا ۳۰ دقیقه وقت استراحت دارید) چون قراره بعد از استراحت دوباره کار کنید.
۶- کارهایی که میتونید بکنید به معنای واقعی استراحت کردن هست؛ دراز بکشید، به سقف نگاه کنید؛ قدم بزنید، بشینید و فکر کنید و ....
بهتره حتی درگیر صحبت کردن یا دیگران هم نشید.
۷- موسیقی گوش دادن میتونید داشته باشید؛ اگر حواستون رو پرت نمیکنه.
دائم قرار نیست بزنید آهنگ بعدی و قبلی و .... و میتونید نشنیده بگیریدش.
این برای این هست که صدا و اتفاقات اطراف تمرکز شمارو بهم نریزه.
اما مهمترین ترین نکته این هست که توی زمان استراحت کارهای
وقتی میزان ساعتی که میخواستید کار کنید تموم شد، اجازه دارید هرجور دوس دارید رفتار کنید!
پیشنهاد میدم اگر سحرخیز هستید؛ تا ۴ بعد از ظهر رو حداقل برنامه ریزی کنید که تمرکز کنید با استراحت واقعی.
درنهایت؛
اوایل اینکار سخت هست اما بعد از یک مدت به این نتیجه میرسید استراحت کردن از کد زدن یا کتاب خوندن حوصلهاتون رو بیشتر سر میبره یا حتی خستهاتون میکنه؛ همون باعث میشه مغزتون بیشتر جذب کار یا کتاب بشه.
مثالم اینه؛
نمیشه جلو بچه شکلات و پیتزا بذاری
بعد بگی چرا بچم، بروکلی و کلم و کاهو نمیخوره همش پیتزا و شکلات بر میداره.
من وقتایی که دلم بخواد، میتونم ۱۲ ساعت یک بند بشینم و کد بزنم!
بدون حواسپرتی بدون خسته شدن و ...
هرکسی هم باهام کار کرده براش سوال هست که چطوری ؟ دیشب با یکی از دوستان داشتم راجبش صحبت میکردم، که برای این تکنیک تمرین کنه گفتم اینجا هم بذارم.
این موضوع خیلی به من کمک کرده؛ یکی از سختترین کارها که از باقی میشنوم اینه که ۸ ساعت کار کنی ۲-۳ ساعت توی مسیر باشی و بعد وقتی میرسی خونه بشینی تازه کتاب بخونی یا آخر هفته رو تمرین کنی و ...
برای من اینکه میتونم تعداد ساعت بالا کد بزنم باعث میشه خیلی وقتا تسکهای هفتهام رو توی ۲ روز انجام بدم و باقی هفته رو به کارهای خودم برسم.
اما چطوری پیشنهاد میدم تمرین کنید ؟
۱- با زمان کم شروع کنید حتی ۳۰ دقیقه هم خوبه؛ ۳۰ دقیقه پشت هم کد بزنید بدون حواسپرتی. (اگر میتونید اینکار رو بکنید با زمان بیشتر شروع کنید ولی من با ۳۰ دقیقه ادامه میدم)
۲- شبکههای اجتماعی رو از روی سیستمی که کار میکنید پاک کنید (اکانت و اپلیکیشن و ...) اگر برای انتقال دیتا و کپی و ... استفاده میکنید برید سراغ
GSConnect یا ابزار مشابه (بهونه نیارید) ۳- اگر گوشی شما حالت
ZenMode داره (توی این حالت گوشی بلااستفاده میشه، فقط میشه به تماس دیگران پاسخ داد یا پیامکهای شمارههای مهم رو خوند) فعال کنید، به اندازه ۲ برابر میزانی که تمرکز میکنید، توی مثال ما میشه ۱ ساعت ۴- اگر
ZenMode ندارید؛ از حالت Do not disturb استفاده کنید و فقط نوتیفهای کاری رو فعال کنید و البته گوشی رو دورتر از جایی که میشینید بذارید.باید حداقل اونقدر دور باشه که برای برداشتنش مجبور بشید بلند بشید.
حق هم ندارید از جایی که هست برش دارید؛ همونجا پاسخ بدید یا ...
تا اینجا شرایط رو برای کار کردن آماده کردیم؛ چون ممکنه بعضیها هنوز کنترل تمرکز کردنشون دست خودشون نباشه؛ ازینجا به بعد تمرینها هست.
۵- به اندازهای که توی مرحله اول تعیین کردید، تمرکز میکنید و کار انجام میدید.
برای خستگی درآوردن ۱/۶ زمان تمرکز وقت میذارید (برای ۳۰ دقیقه ۵ دقیقه میشه) توی این تایم هرکاری که لذت بخش هست رو حق ندارید انجام بدید.
چک کردن اینستاگرام، توییتر، یوتیوب نداریم
سریال دیدن، نداریم (حتی اگر ۳ ساعت تمرکز کردید و حالا ۳۰ دقیقه وقت استراحت دارید) چون قراره بعد از استراحت دوباره کار کنید.
۶- کارهایی که میتونید بکنید به معنای واقعی استراحت کردن هست؛ دراز بکشید، به سقف نگاه کنید؛ قدم بزنید، بشینید و فکر کنید و ....
بهتره حتی درگیر صحبت کردن یا دیگران هم نشید.
۷- موسیقی گوش دادن میتونید داشته باشید؛ اگر حواستون رو پرت نمیکنه.
دائم قرار نیست بزنید آهنگ بعدی و قبلی و .... و میتونید نشنیده بگیریدش.
این برای این هست که صدا و اتفاقات اطراف تمرکز شمارو بهم نریزه.
اما مهمترین ترین نکته این هست که توی زمان استراحت کارهای
boring انجام بدید.وقتی میزان ساعتی که میخواستید کار کنید تموم شد، اجازه دارید هرجور دوس دارید رفتار کنید!
پیشنهاد میدم اگر سحرخیز هستید؛ تا ۴ بعد از ظهر رو حداقل برنامه ریزی کنید که تمرکز کنید با استراحت واقعی.
درنهایت؛
اوایل اینکار سخت هست اما بعد از یک مدت به این نتیجه میرسید استراحت کردن از کد زدن یا کتاب خوندن حوصلهاتون رو بیشتر سر میبره یا حتی خستهاتون میکنه؛ همون باعث میشه مغزتون بیشتر جذب کار یا کتاب بشه.
مثالم اینه؛
نمیشه جلو بچه شکلات و پیتزا بذاری
بعد بگی چرا بچم، بروکلی و کلم و کاهو نمیخوره همش پیتزا و شکلات بر میداره.
❤110👍26🔥5🐳2👏1😁1🗿1
RandRng
سنیورها، از توسعه ندادن ناامید میشوند
اون موقع که این صحبت رو کردم؛ چند نفر که خودشون رو سنیور میدونستند اومدند توضیح که اینارو نگید و ...
سنیور وقت خالی گیر بیاره استقبال میکنه و ازین حرفا (که حرف مفت هست؛ چون همون موقع هم به خودشون گفتم تکرار میکنم)
یک سنیور وقتی دنبال پیچیندون کار هست که کارهای خودش رو بخواد انجام بده یا دنبال پیشرفت شخصی باشه یا اینکه روزای آخر حضورش توی پروژه باشه.
الان این صحبت
How Telegram runs with only 40 employees (short)
سنیور وقت خالی گیر بیاره استقبال میکنه و ازین حرفا (که حرف مفت هست؛ چون همون موقع هم به خودشون گفتم تکرار میکنم)
هیچ سنیوری؛ تکرار میکنم هیچ سنیوری از بیکاری خوشش نمیاد. کلا برای آدما بیکاری سم و مرگ هست.
یک سنیور وقتی دنبال پیچیندون کار هست که کارهای خودش رو بخواد انجام بده یا دنبال پیشرفت شخصی باشه یا اینکه روزای آخر حضورش توی پروژه باشه.
الان این صحبت
Pavel Durov رو دیدم؛ یاد اون موضوع افتادم!How Telegram runs with only 40 employees (short)
YouTube
How Telegram runs with only 40 employees | Pavel Durov and Lex Fridman
Lex Fridman Podcast full episode: https://www.youtube.com/watch?v=qjPH9njnaVU
Thank you for listening ❤ Check out our sponsors: https://lexfridman.com/sponsors/cv9318-sb
See below for guest bio, links, and to give feedback, submit questions, contact Lex,…
Thank you for listening ❤ Check out our sponsors: https://lexfridman.com/sponsors/cv9318-sb
See below for guest bio, links, and to give feedback, submit questions, contact Lex,…
❤17👍6😁1
#تجربه@per3onal
اومدم بشینم؛ یک پروژه رو تمیز کنم (اگر بتونم
این پیغام اومد برام؛ من تو زندگیم تا دلتون بخواد فحش خوردم، پشت سرم البته!
چرا ؟
چون سخت میگیرم، دقیقاً هم دلیلش همین پیام توی تصویر هست.
خیلی سال پیش جونیور بودم؛ ۱-۲ سال یک شرکتی کار کردم که همه چیز خوب بود!
ولی فقط واسه شرکت؛ ۱ سال که از کارم گذشت به خودم اومدم دیدم هیچی یاد نگرفتم اون چیزایی هم که بلد بودم انقدر بهم اجازه بحث و استفاده ندادند همش از یادم رفته؛ مثلاً میخواستند باهامون نایس باشند ولی دروغ بود؛ سنیورهای بالاسرمون ماهارو تهدید میدیدند.
هنوز هم بعضیهاشون رو میبینم؛ و توی ۳-۴ سال اخیر با فحش خطابشون میکنم (خودشونم میدونند؛ اسم ۲تاشون رو حتی یادمم نیست دیگه)
به نیروهام میگم:
اومدم بشینم؛ یک پروژه رو تمیز کنم (اگر بتونم
optimize هم بکنم به اشتراک بذارم، برای onboard کردن روی سورس کد بزرگ ازش استفاده میکنم) این پیغام اومد برام؛ من تو زندگیم تا دلتون بخواد فحش خوردم، پشت سرم البته!
چرا ؟
چون سخت میگیرم، دقیقاً هم دلیلش همین پیام توی تصویر هست.
خیلی سال پیش جونیور بودم؛ ۱-۲ سال یک شرکتی کار کردم که همه چیز خوب بود!
ولی فقط واسه شرکت؛ ۱ سال که از کارم گذشت به خودم اومدم دیدم هیچی یاد نگرفتم اون چیزایی هم که بلد بودم انقدر بهم اجازه بحث و استفاده ندادند همش از یادم رفته؛ مثلاً میخواستند باهامون نایس باشند ولی دروغ بود؛ سنیورهای بالاسرمون ماهارو تهدید میدیدند.
هنوز هم بعضیهاشون رو میبینم؛ و توی ۳-۴ سال اخیر با فحش خطابشون میکنم (خودشونم میدونند؛ اسم ۲تاشون رو حتی یادمم نیست دیگه)
به نیروهام میگم:
برام مهم نیست، الان بهم فحش میدی یا ناراحت میشی یا ...
وقتی از پیشم رفتی؛ اگر فرصتی پیش بیاد و به نیکی ازم یاد کنی و متوجه بشی من برای پیشرفت خودت کارهای سخت بهت دادم. همهی اونا جبران میشه
❤67👍2👏1
RandRng
برای onboard کردن روی سورس کد
کار از
این تست روی یکی از پروژههایی هست که خودم توسعه دادم و کدبیس بزرگی هم داره تقریبا.
مدل کل پروژه رو میخونه؛ استانداردهای رعایت شده توی کدهای فعلی رو پیدا میکنه؛ تا جایی که لازم باشه کدهای مورد نیاز رو هم پیدا ميکنه بعد با توجه به آنچه که توسعه داده شده توسعه کد رو ادامه میده!
مثلا اینجا برای توسعه این تسک متوجه شد یک سری کلیدها رو نیاز نداره چندتا از جالبترین بخشهاش:
یا اینکه متوجه استایل کد من شده و
یا اینکه توی بخش
تمام اینکارها و خوندن سورسکد و ارسال درخواست به سرویس دهنده و درصورت نیاز بررسی مجدد سورس کد و ... (اینجا ۱۷ بار اینکار رو کرده گفتم سورس کد بزرگی بود)
همش توی ۱۴ ثانیه انجام شده با خروجی کامل مدل
onboard گذشته؛ رسما تونستم ازین ابزار برای توسعه کد استفاده کنم.این تست روی یکی از پروژههایی هست که خودم توسعه دادم و کدبیس بزرگی هم داره تقریبا.
مدل کل پروژه رو میخونه؛ استانداردهای رعایت شده توی کدهای فعلی رو پیدا میکنه؛ تا جایی که لازم باشه کدهای مورد نیاز رو هم پیدا ميکنه بعد با توجه به آنچه که توسعه داده شده توسعه کد رو ادامه میده!
مثلا اینجا برای توسعه این تسک متوجه شد یک سری کلیدها رو نیاز نداره چندتا از جالبترین بخشهاش:
The foreign‑key points to `RayanFund` (using its `code` column) – we do **not** keep the `FundId` column from the original payload.
یا اینکه متوجه استایل کد من شده و
url مربوط رو بجای settings داینامیک کرده و داخل .env گذاشته ولی فقط بخش اولیه (آدرس سایت رو)یا اینکه توی بخش
celery task توی تصویر هم هست؛ برای تست دستی هم کد گذاشته (من اینکار رو میکنم برای سرور تست)تمام اینکارها و خوندن سورسکد و ارسال درخواست به سرویس دهنده و درصورت نیاز بررسی مجدد سورس کد و ... (اینجا ۱۷ بار اینکار رو کرده گفتم سورس کد بزرگی بود)
همش توی ۱۴ ثانیه انجام شده با خروجی کامل مدل
👍18❤3
RandRng
کار از onboard گذشته؛ رسما تونستم ازین ابزار برای توسعه کد استفاده کنم. این تست روی یکی از پروژههایی هست که خودم توسعه دادم و کدبیس بزرگی هم داره تقریبا. مدل کل پروژه رو میخونه؛ استانداردهای رعایت شده توی کدهای فعلی رو پیدا میکنه؛ تا جایی که لازم باشه…
پروژه تصویر بالا رو چندماهی هست که روش کار نکردم؛
رفتم سراغ تست روی یکی از کدهای فعلیم (به هیچ وجه فکر نمیکردم بتونم همچین خروجی ازش بگریم) اونم توی توسعه کد بصورت تنهایی (واقعا یک پروژه فان بود برام)
و البته میخواستم از
الان یک مشکل اساسی دارم (توی تصویر هم گذاشتم). نمیتونم اجازه بدم مدل بیشتر از
دقت کردید استراکچر پروژه رو چقدر درست داره دنبال میکنه ؟
تمام فایلها در جاهای درست خودشون هستند (مسیرکامل هم داده که کدوم فایل رو کجا بذاریم)
درنهایت:
برای این سورس کد دارم از مدل
قدمهای بعدی بنظرم میتونه اینا باشه با توجه به اینکه داره انقدر خوب روی کدهای من جواب میده (با کمترین توضیح و پرامپت و وقت گرفتنی)
۱- زنگ یزنم چندتا از دوستان نزدیک و ازشون بخوام سورس کد رو روی کدبیس بزرگ تست کنند (بخصوص غیر جنگو و حتی غیر بکند)
۲- بجای
۳- کد رو تمیز کنم و براش
۴- اگر همه چیز واقعا خوب بود کد رو ببرم روی
یا حتی مدل رو عوض کنم و برم روی یک مدل بزرگتر.
رفتم سراغ تست روی یکی از کدهای فعلیم (به هیچ وجه فکر نمیکردم بتونم همچین خروجی ازش بگریم) اونم توی توسعه کد بصورت تنهایی (واقعا یک پروژه فان بود برام)
و البته میخواستم از
Onboard کردن نیروهای جدید فرار کنم؛ اینکه هی خط به خط کد رو ازم میپرسیدند منظورم هست.الان یک مشکل اساسی دارم (توی تصویر هم گذاشتم). نمیتونم اجازه بدم مدل بیشتر از
۲۰ بار کد جدید از کدبیس درخواست بده! چون ممکنه بیوفته توی loop بینهایت! چون اولش هیچ چیزی به مدل نمیدم و خودش تصمیم میگیره کجاهای کد بدردش میخوره و باید ببینه (نیت اولیه توسعه یک کد برای onboard بود) برای همین هربار به یک روشی از مدل امتیاز کم میکنم؛ که زودتر خروجی بده توی کد قبلی هم دقت کنید بخش Celery رو دیگه درخواست نداده سورس کد رو بخونه و گفته فرض کنیم وجود نداره و ... دقت کردید استراکچر پروژه رو چقدر درست داره دنبال میکنه ؟
تمام فایلها در جاهای درست خودشون هستند (مسیرکامل هم داده که کدوم فایل رو کجا بذاریم)
درنهایت:
برای این سورس کد دارم از مدل
120B استفاده میکنم که thinking هم نداره (مدل opensource شرکت openai)قدمهای بعدی بنظرم میتونه اینا باشه با توجه به اینکه داره انقدر خوب روی کدهای من جواب میده (با کمترین توضیح و پرامپت و وقت گرفتنی)
۱- زنگ یزنم چندتا از دوستان نزدیک و ازشون بخوام سورس کد رو روی کدبیس بزرگ تست کنند (بخصوص غیر جنگو و حتی غیر بکند)
۲- بجای
punishment مدل بابت هربار استفاده از ابزار از یک راهکار دیگه استفاده کنم (حال پیادهسازیش رو نداشتم چون فکر نمیکردم خروجی انقدر سریع و خوب بشه؛ توقعم این بود اگر توی ۱۵ دقیقه هم ریسپانس بده رضایت دارم ازش ولی الان توی ۱۴ ثانیه طبق خروجی ترمینال داره جواب میده)۳- کد رو تمیز کنم و براش
UI بنویسم که برای خوندنش مجبور نشم هی بیام سراغ Typora ۴- اگر همه چیز واقعا خوب بود کد رو ببرم روی
Rust و باینری منتشر کنم!یا حتی مدل رو عوض کنم و برم روی یک مدل بزرگتر.
👍12❤7🔥1
RandRng
#توصیه من وقتایی که دلم بخواد، میتونم ۱۲ ساعت یک بند بشینم و کد بزنم! بدون حواسپرتی بدون خسته شدن و ... هرکسی هم باهام کار کرده براش سوال هست که چطوری ؟ دیشب با یکی از دوستان داشتم راجبش صحبت میکردم، که برای این تکنیک تمرین کنه گفتم اینجا هم بذارم.…
ی متن نوشتم طولانی، ولی به گذشته و چندتا رفیقام رفرنس زده بودم.
که بیخیالش
پاک کردم؛ ولی خلاصه حرفی که میخوام بگم اینه:
بیخیال باقی
شب بخیر
که بیخیالش
پاک کردم؛ ولی خلاصه حرفی که میخوام بگم اینه:
موفقیت آدمارو کوچیک نکنید، شما نمیدونید چطوری اون آدم به اون دستاورد رسیده.
بیخیال باقی
موفقیت خودتون رو کوچیک نبینید؛ اگر واسش تلاش کردی و خودت بدست آوردیش.
براش جشن بگیر، حتی اگر قبل از تو میلیاردها نفر دیگه هم اونکار رو کردند.
شب بخیر
❤56👍25🔥3😐2🗿1
#توصیه@per3onal
احتمالاً تا حالا ۱ میلیارد این رو شنیدید؛ ولی هیچکس نمیگه که یعنی چی ؟ مثالش چیه؟ چطوری ؟
حتی میتونم بگم شاید چون خودشون هم متوجه نشدند.
یکی از دوستان خودم که اتفاقاً توی زمینه کاری خودش سنیور هم هست، داره
بهش میگم؛ بسه برو کد بزن.
میگه من هنوز اونقدر یاد نگرفتم که بتونم پروژه بزنم (منابع رو خودم بهش دادم و ۱/۳ کتاب اول رو تموم کرده)
میگم اگر قرار شده به حرف من گوش بدی؛ بهونه نیار آخر این هفته فقط پروژه بزن؛ حق خوندن نداری!
بحث ادامه داشت؛ گفتم تو لوپ بینهایت یادگیری نیوفت!
میگه؛ نه همین ۵ تا کتابی که گفتی و ۴ تا دوره دانشگاهها رو ببینم دیگه قوی شروع میکنم!
پرام ریخته؛ خب این خودش لوپ بینهایت آموزش هست.
اینی که سنیور هست وضعش اینه؛ چه توقع داریم از کسی که تازه داره یاد میگیره ؟
الان اگر کسی ازم بپرسه؛ میگم باید این کتابها رو خوند و باید این دورهها رو دید! و بله باید، ما n8n کار و ... نمیخوایم کسی میخوایم که بفهمه چرا و چطور داره کار انجام میشه!
حالا اگر بعداً n8n هم بلد بود که آفرین بهش!
چطوری میشه همهی این منابع رو خوند و توی لوپ بینهایت آموزش هم نیوفتاد ؟
اولاً که این داستان که کلاً برای لوپ آموزش نیوفتادن، میگن باید همه چیز رو توی کار تجربه کنی که احمقانهترین حرف دنیاس!
مثال بزنم ؟
اما به این معنی هم نیست که تا روزی که همه چیز رو یاد نگرفتی دست به کیبورد نزنی، تجربه نکنی و ...
۱ فصل کتاب خوندی ؟ کد بزن، نه همون کدی که توی کتاب بود.
مطلب کوچیکی بوده حتی یک کد احمقانه هم ازش در نمیاد؟
اشکالی نداره، از
پیدا نشد ؟ از خود LLM بخواه بهت نمونه کد بده و ...
بالاخره بعد از مطلب ۵-۶ ام میتونی یک چیز حتی احمقانه و خندهدار باهاش بزنی.
اینکه میگیم توی لوپ بینهایت یادگیری نیوفت، این نیست که:
۱- کلا یادگیری از کتاب و آموزش رو بذاری کنار
۲- اینم نیست که بگی، این کتاب تموم بشه بعدش حتماً کد میزنم؛ حتی همون ۱ دونه کتابم میتونه لوپ بینهایت یادگیری باشه
خلاصه؛ تا همونجا که یادگرفتی رو کد بزن. حتی اگر امروز فقط و فقط
print("Hello World!")
رو یادگرفتی، وقتی خودت کد بزنی، شروع میکنی به پرسیدن:
اینکه اگر () نباشه چی میشه؟ اگر " نباشه چی؟ یا اگر متن رو عوض کنم چطور؟ و ...
و این مهمترین نکته یادگیری هست!
توی لوپ بینهایت یادگیری نیوفتید ...
احتمالاً تا حالا ۱ میلیارد این رو شنیدید؛ ولی هیچکس نمیگه که یعنی چی ؟ مثالش چیه؟ چطوری ؟
حتی میتونم بگم شاید چون خودشون هم متوجه نشدند.
یکی از دوستان خودم که اتفاقاً توی زمینه کاری خودش سنیور هم هست، داره
AI یاد میگیره! بهش میگم؛ بسه برو کد بزن.
میگه من هنوز اونقدر یاد نگرفتم که بتونم پروژه بزنم (منابع رو خودم بهش دادم و ۱/۳ کتاب اول رو تموم کرده)
میگم اگر قرار شده به حرف من گوش بدی؛ بهونه نیار آخر این هفته فقط پروژه بزن؛ حق خوندن نداری!
بحث ادامه داشت؛ گفتم تو لوپ بینهایت یادگیری نیوفت!
میگه؛ نه همین ۵ تا کتابی که گفتی و ۴ تا دوره دانشگاهها رو ببینم دیگه قوی شروع میکنم!
پرام ریخته؛ خب این خودش لوپ بینهایت آموزش هست.
اینی که سنیور هست وضعش اینه؛ چه توقع داریم از کسی که تازه داره یاد میگیره ؟
الان اگر کسی ازم بپرسه؛ میگم باید این کتابها رو خوند و باید این دورهها رو دید! و بله باید، ما n8n کار و ... نمیخوایم کسی میخوایم که بفهمه چرا و چطور داره کار انجام میشه!
حالا اگر بعداً n8n هم بلد بود که آفرین بهش!
چطوری میشه همهی این منابع رو خوند و توی لوپ بینهایت آموزش هم نیوفتاد ؟
اولاً که این داستان که کلاً برای لوپ آموزش نیوفتادن، میگن باید همه چیز رو توی کار تجربه کنی که احمقانهترین حرف دنیاس!
مثال بزنم ؟
فرض کن برنامهنویسباید کتاب بخونی، آموزش ببینی، بحث کنی (حتی اشتباه کنی تا یادگیری کامل بشه) و این خاصیت تا آخر عمر تا لحظهای که دست به کیبورد میزنی باید تو وجودت باشه!embeddedهستی و قراره یکی از ماژولهای یک دستگاه توی اتاق عمل رو بنویسی؛ اگر خوب آموزش ندیده باشی و بخوای توی کار یادبگیری شاید جون ۱۰۰۰ نفر رو بگیری تا کد درست رو تحویل بدی.
اما به این معنی هم نیست که تا روزی که همه چیز رو یاد نگرفتی دست به کیبورد نزنی، تجربه نکنی و ...
۱ فصل کتاب خوندی ؟ کد بزن، نه همون کدی که توی کتاب بود.
مطلب کوچیکی بوده حتی یک کد احمقانه هم ازش در نمیاد؟
اشکالی نداره، از
LLM بخواه بهت چندتا پروژه واقعی معرفی کنه که چیزی که یادگرفتی داخلش هست؛ برو و اون سورس کدها رو بخون.پیدا نشد ؟ از خود LLM بخواه بهت نمونه کد بده و ...
بالاخره بعد از مطلب ۵-۶ ام میتونی یک چیز حتی احمقانه و خندهدار باهاش بزنی.
اینکه میگیم توی لوپ بینهایت یادگیری نیوفت، این نیست که:
۱- کلا یادگیری از کتاب و آموزش رو بذاری کنار
۲- اینم نیست که بگی، این کتاب تموم بشه بعدش حتماً کد میزنم؛ حتی همون ۱ دونه کتابم میتونه لوپ بینهایت یادگیری باشه
خلاصه؛ تا همونجا که یادگرفتی رو کد بزن. حتی اگر امروز فقط و فقط
print("Hello World!")
رو یادگرفتی، وقتی خودت کد بزنی، شروع میکنی به پرسیدن:
اینکه اگر () نباشه چی میشه؟ اگر " نباشه چی؟ یا اگر متن رو عوض کنم چطور؟ و ...
و این مهمترین نکته یادگیری هست!
👍59❤21👏7🔥6💯1
#تجربه
میشه برگردیم به دوران مصاحبههای بدون
چندوقتی هست که درگیر مصاحبه با یکی از شرکتهای بزرگ هستم؛ مصاحبه
همون فرم قدیمی رو داشت و مشکلی باهاش ندارم ولی مصاحبه توسعه کد ....
پوف
اول مصاحبه؛ مصاحبه کننده گفت که از LLM ؟
فکر کردم میخواد بگه غیرفعالش کن؛ گفتم نه ندارم.
بحثش شد که خب چرا استفاده نمیکنی ؟
گفتم، استفاده میکنم ولی دوس ندارم کنترل کدم رو داشته باشه (روی nvim, vscode, ... ندارم) ترجیح میدم به این فکر کنم که چه جاهایی رو باید بهش بدم، نمیخوام مدل بجای من فکر کنه میخوام بجای من کد بزنه!
اینجوری حتی مجبورم همه چیز رو بخونم.
بعدش گفت که مشکلی نداره؛ میتونی از LLM توی کل مصاحبه استفاده کنی!
اکثراً احتمالاً خوشحال میشوند؛ من همونجا فهمیدم این شروع بدبختی هست.
توی دوران قبل از LLM، توی این مرحله مصاحبه؛ شما ی مقدار پترنهای الگوریتم و ساختمان داده میخوندی!
یک سری تکنیکهای حل مسئله رو تمرین میکردی!
و بعد هم design pattern و software architect که توی کد زدن دیده میشد چقدر بهش عادت داری و ازین بحثها.
و چون همه چیز در لحظه اتفاق میوفتاد اگر ی چندتا اشتباه هم میکردی، چشم پوشی میشد.
الان نه اینکه چشم پوشی نشه؛ ولی تو باید همه رو بدونی، دیگه اگر اون مفهوم سنگین بود و زمان زیاد میبرد پیادهسازی کردنش و .... خیلی سوال نمیشد؛ کلیاتش رو میپرسیدند و تمام!
الان دقیقاً موضوع همون مسائل سخت هست؛ باس بری سراغ اونها و پیادهسازی کنی، چون زحمت تایپ کردنش با LLM هست و تو باید مفهوم و نحوه پیادهسازی و ... اش رو بدونی که بتونی بهش پرامپت بدی.
نمیدونم شانس من بود یا واقعاً اینطوری شده ولی بسیار بسیار سختتر شده.
البته سختتر شاید کلمه خوبی نباشه؛ بهتر بگم تغییر فرمتی که داده شده رو من بهش عادت نداشتم (من خیلی سال پیش ازین مدل مصاحبهها داشتم)
پ.ن:
دست مصاحبه کننده هم خیلی باز بود؛ مثلاً اول حالت معمول رو پیش رفتیم، بعد من یک توضیحی دادم که اگر اینطوری میکردم به این دلایل نتیجه بهتری میداد احتمالاً.
همونجا گفت :
نکات خوبی بود پس همین روش رو پیادهسازی کن؛ قبلاً این چیزا چون ممکن بود زمان بیشتری بگیره فقط بحث میشد راجبش!
ولی ازونجا به بعد حواسم بود چی میگم 😁
شرکت ایرانی نیست؛ فکرم نمیکنم این پترن حالا حالاها تو ایران بیاد. (باید پلن بچینم روی این پترن هم کار کنم شخصاً ولی بعد از اینکه ۳-۴ روز استراحت کردم)
میشه برگردیم به دوران مصاحبههای بدون
llm لطفاً ؟چندوقتی هست که درگیر مصاحبه با یکی از شرکتهای بزرگ هستم؛ مصاحبه
System design همون فرم قدیمی رو داشت و مشکلی باهاش ندارم ولی مصاحبه توسعه کد ....
پوف
اول مصاحبه؛ مصاحبه کننده گفت که از LLM ؟
فکر کردم میخواد بگه غیرفعالش کن؛ گفتم نه ندارم.
بحثش شد که خب چرا استفاده نمیکنی ؟
گفتم، استفاده میکنم ولی دوس ندارم کنترل کدم رو داشته باشه (روی nvim, vscode, ... ندارم) ترجیح میدم به این فکر کنم که چه جاهایی رو باید بهش بدم، نمیخوام مدل بجای من فکر کنه میخوام بجای من کد بزنه!
اینجوری حتی مجبورم همه چیز رو بخونم.
بعدش گفت که مشکلی نداره؛ میتونی از LLM توی کل مصاحبه استفاده کنی!
اکثراً احتمالاً خوشحال میشوند؛ من همونجا فهمیدم این شروع بدبختی هست.
توی دوران قبل از LLM، توی این مرحله مصاحبه؛ شما ی مقدار پترنهای الگوریتم و ساختمان داده میخوندی!
یک سری تکنیکهای حل مسئله رو تمرین میکردی!
و بعد هم design pattern و software architect که توی کد زدن دیده میشد چقدر بهش عادت داری و ازین بحثها.
و چون همه چیز در لحظه اتفاق میوفتاد اگر ی چندتا اشتباه هم میکردی، چشم پوشی میشد.
الان نه اینکه چشم پوشی نشه؛ ولی تو باید همه رو بدونی، دیگه اگر اون مفهوم سنگین بود و زمان زیاد میبرد پیادهسازی کردنش و .... خیلی سوال نمیشد؛ کلیاتش رو میپرسیدند و تمام!
الان دقیقاً موضوع همون مسائل سخت هست؛ باس بری سراغ اونها و پیادهسازی کنی، چون زحمت تایپ کردنش با LLM هست و تو باید مفهوم و نحوه پیادهسازی و ... اش رو بدونی که بتونی بهش پرامپت بدی.
نمیدونم شانس من بود یا واقعاً اینطوری شده ولی بسیار بسیار سختتر شده.
البته سختتر شاید کلمه خوبی نباشه؛ بهتر بگم تغییر فرمتی که داده شده رو من بهش عادت نداشتم (من خیلی سال پیش ازین مدل مصاحبهها داشتم)
پ.ن:
دست مصاحبه کننده هم خیلی باز بود؛ مثلاً اول حالت معمول رو پیش رفتیم، بعد من یک توضیحی دادم که اگر اینطوری میکردم به این دلایل نتیجه بهتری میداد احتمالاً.
همونجا گفت :
نکات خوبی بود پس همین روش رو پیادهسازی کن؛ قبلاً این چیزا چون ممکن بود زمان بیشتری بگیره فقط بحث میشد راجبش!
ولی ازونجا به بعد حواسم بود چی میگم 😁
شرکت ایرانی نیست؛ فکرم نمیکنم این پترن حالا حالاها تو ایران بیاد. (باید پلن بچینم روی این پترن هم کار کنم شخصاً ولی بعد از اینکه ۳-۴ روز استراحت کردم)
👍43❤13😁2🗿1
نور مانیتورم رو زیاد کردم؛
بعضی سایتا چقدر زشته.
برگردوندم رو همون ۲۰-۲۵٪ روشنایی.
ژانر جدید راه افتاده ؟
پول به دیزاینر نمیدید ؟
من فقط فکر میکردم قراره پول به وانت ندیم!
بعضی سایتا چقدر زشته.
برگردوندم رو همون ۲۰-۲۵٪ روشنایی.
ژانر جدید راه افتاده ؟
پول به دیزاینر نمیدید ؟
من فقط فکر میکردم قراره پول به وانت ندیم!
😁53❤2
پیام پاول دوروف به مناسبت تولد ۴۱ سالگی و البته قوانین کنترل شدید اینترنت اروپا؛
https://news.1rj.ru/str/durov/452
https://news.1rj.ru/str/durov/452
👍31