شبکه حل شد،
Mesh, Router (software based), ...

پروسه رو داکیومنت می‌کنم، برای دیوایس‌های خودم ولی اگر خواستید بگید بفرستم براتون
شایدم گیت‌هابم گذاشتم.

صحبت از گیت‌هاب شد؛ یکی از مهمترین چیزایی که باید کانفیگ کنم یک بکاپ گیت‌هاب هست که هر ۶ ساعت پروژه‌ها رو چک کنه و pull بگیره روی گیت‌لب لوکال 🤔
شایدم یک watcher بذارم براش، که اگر پروژه‌ای push خورد اینور درجا pull بزنه !

اما از همه مهمتر، اومدم بگم پرینتر ۳ بعدی برای یک چنین وقتایی لازمه. فاصله‌ی بین دستگاها خیلی کم هست و فن رم و هارد هم زیرش هست اگر دسترسی به پرینتر سه‌بعدی داشتم الان ۳ تا پایه براشون طراحی می‌کردم.

این ترکیب ۳ تایی تبدیل شده به دانشگاه برای خودش؛ خیلی چیزا رو روش تست کردم و خیلی هم یاد گرفتم توی همین چندروز (کاش زودتر اینکار رو کرده بودم؛ بجای پول GPU دادن اینکار رو دنبال می‌کردم)
مثلا یکی از چیزایی که دیروز یادگرفتم این بود : (من قبلا سیسکو کار می‌کردم)

توی تجهیزات سیسکو یک چیزی داشتیم به اسم Performance Routing این بنده خدا بر اساس عملکرد Latency/Loss بهترین مسیر رو انتخاب می‌کرد.
توی خیلی از آموزش‌های لینوکسی هم همین جمله گفته می‌شه که وقتی برای رسیدن به یک سرور چندتا مسیر وجود داشته باشه در نهایت کوتاه‌ترین/سریعترین مسیر انتخاب می‌شه.
اما ازونجایی که به هیچ چیز اعتماد نیست؛ وقتی تنظیم کردنم تموم شد با ping, iperf3 این ادعای آموزشی رو تست کردم (چون مطمئن بودم توی cisco هم اینطوری نیست) و نتایج کاملا برعکس ادعای حیلی از آموزش‌ها مبنی بر انتخاب سریعترین مسیر بود.

توی routing اولویت انتخاب مسیر با Longest Prefix Match هست؛ یعنی چی ؟
به زبان ساده یعنی اگر توی route table من چندتا مسیر مختلف برای

192.168.1.X
192.168.3.X
10.0.1.X
....

داشته باشم و یک سروری با دوتا IP مثل 192.168.1.10, 10.0.1.10 هم داشته باشم که آدرس سری 10.0 خیلی سریعتر هم حتی باشه وقتی توی سیستم دیگر

iperf3 -c 192.168.1.10

رو میزنم درخواست بصورت خودکار از مسیر طولانی/کندتر میره چرا ؟ چون بخش 192.168.1 بزرگترین prefix ایی هست که مچ شده با route table بالا

گفتم توی سیسکو میشه از روش‌های موجود استفاده کرد و اجازه داد دستگاه بر اساس latency مسیر رو تغییر بده ولی توی لینوکس وقتی دنبال راهکار می‌گردید؛ یک سری آموزش دیگه پیدا می‌کنید که می‌گه به interface ها رو وزن‌دهی کن که خب اینم اشتباه هست چون اولویت روی Longest Prefix هست و ربطی به weight گذاشتن نداره وزن‌دهی وقتی خوبه که شما ۲ تا interface داری که Longest Prefix کاملا یکسان داره ولی فرض کن یکیش 10GB هست یکیش 2.5GB (برای بکاپ) اونوقت میای interface 2.5GB رو وزن‌دهی می‌کنی که سیستم تا جایی که امکان داره اصلا سراغ شبکه 2.5GB نره مگر اینکه 10GB یا خیلی شلوغ بشه یا قطع بشه.

راهکار درست؛ Policy دادن هست یا مشخص کردن interface یا interface های خاص به ترتیب.
من خیلی سال هست که سراغ مفاهیم شبکه و کانفیگ router, switch نرفتم برای همین (چون سوادم قدیمی بود) وقتی یک مطلب می‌دیدم که با سوادم تنافض داشت سریع جستجو میزدم (راهکارهایی هم که گفته می‌شد رو تست می‌کردم) خیلی برام عجیب بود که این تعداد آموزش اشتباه می‌دیدم.
مسئله اینه که خیلی از نکات توی کار ما شبیه به هم هست؛ مثل تکنیک وزن‌دهی توی مثال بالا و این نکات فقط برای شرایط خاص هست. اگر اونی که داره آموزش میده جمله؛ پاراگراف یا حتی context رو خوب متوجه نشده باشه به احتمال خیلی زیاد مطلب رو اشتباه به شما یادخواهد داد.
این موضوعی که می‌گم توی آموزش فارسی و انگلیسی فرقی نداره.

برای همین هست که خیلی تاکید می‌کنم هیچ چیز رو فقط از ۱ منبع یاد نگیرید و بعد از هر یادگیری خودتون شخصا تمرین کنید.


داشتم به این فکر می‌کردم حتما چیزایی که از کتاب Latency یادگرفتم رو روی این ستاپ تست کنم؛ برای من (وقتایی بکند کار هستم) این چیزا یک لول سطحم رو بالاتر می‌بره

Youtube Link

حداقل توی سرهم کردن PC برای توسعه کد؛ با G.O.A.T یکجور فکر می‌کنم (اینم خودش یک دستاورد هست)
شاید باورتون نشه ولی حتی توی تنبلی هم یکی هستیم! 😂

یکجایی لینوس تروالدز توی این مصاحبه می‌گه:

اگه یکی دیگه سیستم‌عاملی که دوس داشتم رو توسعه می‌داد من اینکار رو نمی‌کردم/نمی‌کنم دیگه

که خب وقتی من به سن قانونی پای کامپیوتر نشستن رسیدم؛ یکی دیگه اینکار رو کرده بود و سیستم‌عاملی که دوس داشتم وجود داشت.

فقط برای همین من اینکار رو نکردم 😂😂😂

ببینید این ویدئو رو جذاب بود.

بودن اینجا که منم
مرگ بی چون و چراس

این رو پیدا کردم بعد از کلی وقت؛ دیگه عصبی شده بودم
یک دوره آموزشی رو روی ۶ تا دیوایس داشتم؛
و کلی کتاب و فایل و ... دیگه که همه duplicate بود
اومدم یک دوره دیگه رو بریزم (ربطی به برنامه‌نویسی نداره) دیدم ۴۰۰ گیگ میشه.
کلی سرچ و ... اینو پیدا کردم دقیقا نیازمندی‌هایی که بالا گفتم رو حل کرده

نسخه پایتون اسکریپتش رو دانلود کنید و اجرا و تموم

پ.ن:
یک ویژگی باحال داره، فایل اگر آپلود کنید اول هش و تیکه تیکه کردن فایل رو انجام می‌ده اینجوری اگر وسط آپلود یک فایل ۱۰۰ گیگی یک دفعه اتصال شبکه رو قطع کنید (خیلی وقتا یادم میره و از پای سیستم که بلند میشم، network رو قطع می‌کنم) بعد از وصل شدن و دوباره آپلود زدن از همون جای قبلی ادامه میده.
این خیلی خوب بود برای من

Github Link

سریعترین مصاحبه (شامل مصاحبه فنی) عمرم رو رفتم و تایید قبولی گرفتم؛ البته شرایط مالی و صحبت‌های مهم مونده.
داستان این هست که من یک پستی روی لینکدین گذاشتم که دنبال یک موقعیت شغلی هستم با شرایط خاص
LinkedIn Link

چندتا شرکت بهم پیام دادند که ما نیرو می‌خوایم و شرایطی که شما درخواست دادید هم می‌تونیم فراهم کنیم.

امروز مصاحبه اولم (ریموت) با یکی از این شرکت‌ها بود که نیروی فنی هم داخل مصاحبه بود؛ البته همون اول گفتند که مصاحبه فنی جدا هست و این برای آشنایی و ... هست.

از سلام و علیک و معرفی‌ها که بگذریم؛ چون این قسمت توی همه مصاحبه‌ها هست.
نفر فنی جلسه یک مقدار از رزومه‌ام تعریف کرد بعد یک ایرادی گرفت از اینکه گیت‌هاب من پروژه عمومی برای بکند نداره؛ تقریبا ۵ دقیقه صحبت کرد. بعدش یکی از مدیرا میکروفون رو گرفت؛ به محض اینکه گفت وبسایت شرکت مارو دیدید ... حرفش رو قطع کردم و جلسه اینطور پیش رفت:

+ اگر اجازه بدید من هم صحبت‌های دوست فنی هم این سوال شمارو باهم جواب بدم؛ این وبسایت شما هست درسته (لینک سایت رو خوندم)؟
- بله درسته
+ اینم سایتی که بنده روش کار کردم توی شرکت فلان (لینک سایت)؛ میشه هردو رو همزمان باز کنید ؟
- خانم فلانی؛ شما اسکرین رو به اشتراک گذاشتی زحمتش رو بکش
+ این سرعت لود، پروژه عمومی بنده هست و اگر دقت کنید حتی توی رزومه‌ام هم نیاوردم چون افتخاری برام نداشته نسبت به باقی پروژه‌هام.
- بنظرم دیگه صحبت بیشتری نیاز نیست؛ آقای فلانی از تیم HR با شما تماس خواهند گرفت یک جلسه حضوری برای مباحث مالی و موارد دیگر داشته باشیم
+ خیلی ممنون روز خوبی داشته باشید.

این جلسه کلا ۱۵ دقیقه زمان برد که از مکالمات اولیه که بالاتر اشاره کردم بگذریم؛‌ توی ۵ دقیقه مصاحبه HR, Technical, ... همش تموم شد.
خیلی خیلی بهم چسبید؛ البته همچنان یک سری مصاحبه دیگر هم گرفتم یا برای جاهای دیگری هم رزومه فرستادم که دوس دارم اون موارد رو هم دنبال کنم قبل از اینکه به این شرکت جواب بدم و این موضوع رو بهشون اطلاع دادم.

شاید بگید به من چه، برای من چی داره ؟
خلاصه‌اش:

جایی که داری الان کار می‌کنی، نگو ...لقش بذار تحویل بدم شرش بخوابه وقت بذار روی چیزایی که می‌دونی مهمه!
بذار کاری که کردی جات حرف بزنه.

یک توزیع لینوکسی پیدا کردم اتفاقا کرنل ۶ هم هست؛ برای یکی از پروژه‌های خودم.
کل سیستم عامل با محیط گرافیکی روی اینترنت ایران 😂 توی ۳۰ ثانیه دانلود شد.

تست بگیرم راجبش بیشتر می‌گم

بین شرکت‌هایی که رزومه درخواست دادند، قطعاً حداقل ۲ مورد هست که اعضای تیم HR دارند شرکت رو دور می‌زنند.

چرا ؟
۵ تا پیام جدید روی لینکدین دارم که بعد از چت، طرف گفت رزومه شما توسط معرف برامون فرستاده شده!

من پایین رزومه‌‌هام تاریخ میزنم، وقتی ازشون پرسیدم تاریخ ادیتی رو گفتند که دست هیچکدوم از دوستانم و معرف‌هام نیست.

غیر از اون موقعیت شغلی‌ها متفاوت از چیزی هست که الان دنبالشم (دوستان می‌دونند) و البته معرف رو هم اسم نبردند.

من نمی‌دونم چطور با تیم HR برخورد می‌کنید ولی الان تو ذهنم هست چقدر نیروی خوب رو از دست دادید چون حداقل یک نفر توی تیم رزومه‌اش رو رد کرده تا برای جایی دیگه بفرسته که جایزه معرفی بگیره.

خطاب به اون نیروی منابع انسانی:

کاری که داری می‌کنی نه قشنگ هست، نه شرافتمندانه، پیشنهاد می‌کنم ادامه‌اش ندی.


این پست رو روی لینکدین هم خواهم گذاشت‌.

برای این کانفیگ چیزایی که مرور کردم و بیشتر یادگرفتم :

net interface, mesh, nftable,Vnet, sci-dhcp-server, sci-dhcp-relay, ... 

خیلی ازین کارها رو توی چندسال اخیر انجام نداده بودم Proxmox هم نیازی بهش نداشت (میشه SDN, Firewall, ... رو همرو روی webui انجام داد) اما ترجیحم این بود که بصورت دستی و خودم اینکارها رو انجام بدم.

هربار که جلوتر می‌رفتم متوجه میشدم یک سری از چیزهایی که توی طراحی شبکه تو ذهنم بود اشتباه هست و باید درست بشه.

اما کل این موضوع من رو یاد یک صحبتی انداخت که خیلی وقت پیش با یکی از دوستان داشتم.

پست بعدی توضیح میدم موضوع چی بود که بنظرم بدرد خیلی‌های دیگه هم میخوره ...

من کتاب‌ فنی زیاد می‌خونم؛ بعضی‌ موارد از سر علاقه و بعضی موارد برای کاری که انجام می‌دم.
خیلی وقتا ازم سوال می‌شه فراموش نمی‌کنی این همه کتاب رو پشت هم میخونی ؟

آره؛ اتفاقا قبلا هم گفتم!
و حتی اینکه فراموش می‌کنم چیز خوبی هم هست؛ برای من چون باعث می‌شه برگردم و اون موضوع رو مجدد مرور کنم و توی مرور ۹۹٪ وقتا متوجه میشم روش قبلی که بلد بودم و حالا دیگه پیشنهاد نمی‌‌شه توش یکسری مشکلات امنیتی و ... پیدا شده که اگر فراموش کردن وجود نداشت هیچوقت این رو نمی‌فهمیدم تا جایی که یک دردسر بزرگ برام پیش بیاد.

ازین بحث بگذریم؛ چند نکته خیلی مهم توی خوندن و فراموش کردن وجود داره:
۱- من معمولا چیزی رو می‌خونم که یا بدردم می‌خوره (کاری مجبورم) یا فکر می‌کنم بدردم خواهد خورد (علاقه)
۲- چیزهایی رو توی ذهنم نگه میدارم که بهش برخورد کردم؛ یا توی سوال جواب چالشی و بحث بهش برخورد کردم و حالا درجا میره توی ذهنم
۳- جیزایی که باهاش هرروز کار می‌کنم رو یادم می‌مونه؛ مثلا هیچوقت نحوه نوشتن تابع توی python یادم نمیره ولی با وجود اینکه ۱ سال perl کد زدم الان یادم نیست چطوری اینکار رو توی perl انجام می‌دادم
۴- اگر چیزی یادت رفت یعنی بدردت نمی‌خورده
۵- اینکه فراموش کردی به این معنی نیست که دفعه‌ی بعدی از صفر قراره شروع کنی
۶- دفعه بعدی که بهش واقعا نیاز پیدا کنی وقتی شروع به مرور می‌کنی؛ دقیقا می‌دونی چه مباحثی بدردت میخوره و کجاها بدردت نخواهد خورد مهمتر از اون سرعت مرور کردن و یادگیری مجددت خیلی بیشتره

مثلا توی عکس قبلی برای من خوندن Mesh بندی شبکه و Vnet, dhcp, nftable و ... کمتر از ۱ روز زمان برد چون همرو ۷-۸ سال قبل با جزئیات خونده بودم؛ درحالی کانفیگ‌ها رو انجام دادم که
Deepseek, Gemini, ChatGPT
بهم گفتند شدنی نیست کارهایی که می‌خواستم بکنم به لطف اینکه قبلا یادگرفته بودم و انجام داده بودم می‌دونستم که مدل‌های هوش‌مصنوعی دارند اشتباه می‌کنند!

خلاصه همیشه با خوندن یاد گرفتن خوب باشید؛ از اینکه یادتون بره نترسید! اگر چیزی یادتون رفت یعنی بهش نیازی ندارید اما باید یک سری مفاهیم رو بشناسید تا بدونید کاری که می‌خواید بکنید شدنی هست یا اینکه بدونید روش درستش چی هست. مثل مثالی که زدم اگر من سال‌ها قبل وقتی این مباحث خیلی هم بدردم نمی‌خورد راجبش نخونده بودم امروز به حرف مدل‌های هوش مصنوعی میوفتادم تو چاه که اینکار شدنی نیست.

حتی توی فراموش کردن هم مزیت هست؛ چون فقط جزئیات رو فراموش می‌کنید نه مفاهیم رو.

ساعت ۳ صبح تو عصبانیت، با گراک سر کد بحث نکنید.

خیلی بی‌ادبه

پینوشت:

Full of shit
رو توی ۲ تا کد قبلتر بهش گفته بودم ولی اونجا ناراحت نشد، توی این پیام بهش گفتم:
فکر می‌کنم همچین فرقی هم با chatGPT زبون نفهم نداری.
که بهش برخورد

پینوشت دوم:
واقعاً می‌خواد از شرم خلاص بشه؛ اومدم بخوابم ی دفعه یک چیزی یادم افتاد ازش پرسیدم.
جواب داده و تهش کلی نصحیتم کرده، که بنظرم بهتره اینجا نذارم

دیشب یک پستی برام ارسال شد :

۴ صبح یهو احساس می‌کنی رزومت اونقدی که باید خوب نیست

جواب من :

من رزومم به زور؛ ۳۰-۴۰٪ اش رو نزنم میشه ۵ صفحه
همین فکر رو می‌کنم؛
مشکل از رزومه نیست از ۴ صبحه
کم‌خوابی ....خل می‌کنه

اینی که می‌گم واقعی هست؛ بعد از پست لینکدین تا الان فکر کنم برای ۱۷-۱۸ تا شرکت روزمه فرستادم (یک سری‌ها رو هم همون اول رد کردم بدون ارسال رزومه) و همه‌ی موارد تماس گرفتن برای وقت مصاحبه (با همه مصاحبه خواهم کرد)
با همه‌ی اینا اگر از خودم بپرسند رزومه‌ات چطوره می‌گم آشغال و من سابقه کاری با شرکت‌های بزرگ داخلی و خارچی رو دارم.

داستان اینه که استاندارد‌های خود آدم با میزان رشدش؛ رشد می‌کنه!

هرسال که من توی یک سری موضوعات بهتر می‌شم و پیشرفت می‌کنم؛ دستاوردهای قدیم خودم برام بی‌ارزش می‌شه چون حالا راهکارهای بهتری براش می‌شناسم؛ ولی کلی شرکت اون بیرون هست که این موارد براش مهم نیست!
یا خود شرکت رشد نکرده یا اینکه نیروهای سنیور‌تر و قوی‌تری هم داره و اتفاقا دنبال نیرویی می‌گرده که در حد سنیورهاش قوی نباشه (بخاطر همین موقعیت شغلی جونیور رو داریم)

خلاصه حرفم اینه؛
وقتی اول کار هستی از رزومه‌ات رضایت نخواهی داشت چون تجربه نداری
وقتی خیلی تجربه کردی؛ هم از رزومه‌ات راضی نخواهی بود چون فهمیدی می‌تونی بهتر باشی
پس اینکه خودت خودت رو قضاوت کنی و تصمیم بگیری دنبال کار نگردی و رزومه نفرستی چیز خوبی نیست و هیچوقت هم رضایت پیدا نمی‌کنی؛ هرموقع احساس کردی وقت خالی داری + پول لازم داری رزومه بفرست.

اگر روزمه‌ات مصاحبه نمی‌گیره؛ استانداردها رو رعایت نکردی شاید.
اگر هیچی تجربه نداری؛ توانایی‌هات رو روی پروژه‌هایی که تمرین کردی نشون بده!

گیت‌هاب خالی توی رزومه نذار؛ نه خاستگاری اومدی نه شناسنامه‌ات هست که سفید بودنش امتیاز مزیت بشه.

وقتی
FPS
می‌شنوید چی تو ذهنتون میاد ؟

تفاوت ذهن برنامه‌نویس با گیمر همین‌جا مشخص می‌شه!

اگر گیمر باشی، احتمالاً Frame Per Second توی ذهنت اومد
ولی
من اولین باری که شنیدم فکر کردم دوستانم دارند راجب Fuck Per Second صحبت می‌کنند که یک واحد خیلی مهم جهت اندازه‌گیری میزان خوبی یا بدی کد هست.

فکر می‌کردم Ubuntu راحت ترین نصب رو داره.
برای یک کاری نیاز داشتم بتونم جدیدتر‌ین پکیج‌ها رو راحت نصب و حذف کنم و کرنل و ... رو بیلد بگیرم و ازین داستانا که گفتم VM برای Live Fedora ساختم بذار همون رو استفاده کنم!

کل پروسه نصب ۴ تا next بود و تموم شد
۱۰ ثانیه هم نکشید


همونطوری که می‌بینید فدورا هم توی پروسه نصب swap نمی‌ذاره (چون swap برای کاربر خونگی و رم بالای ۶ گیگ نیست)
لطفا بکشید بیرون


پیشنهادم به تازه‌کارهای ازین به بعد فقط Fedora هست.

امروز ۵ تا ایمیل دریافت کردم، جاهایی که برای پوزیشن
Senior Software Engineer (Python)
گفتند روزمه بفرستم و فرستاده بودم!

هر ۵ مورد overqualified شدم، ولی یک مورد از همش جالبتر بود.
گفته بود اگر دلیلی داری که می‌خوای توی شرکت ما کار کنی بهمون بگو، حتماً بررسی می‌کنیم.

می‌خواستم بگم: مشتی تو به من درخواست روزمه دادی گفتی یک موقعیت شغلی سنیور داریم حتماً بدرد تو می‌خوره.
بعد من بگم، چرا می‌خوام بیام اونجا؟

یا مثلاً بگم؛
من واسه متا همین چندوقت پیش مصاحبه دادم، حتی برای متا هم انگیزه‌ای جز پول نداشتم بعد بیام بگم چرا بدرد شما می‌خورم ؟


که نگفتم، گفتم انشاالله شرکتتون که بزرگتر شد بتونیم باهم کار کنیم؛ این بهترین جواب مودبانه‌ای بود که می‌تونستم بدم اینکه بعد از کلی بحث رزومه طرف رو بگیری و آخرش بگی بهم بگو چرا دوس داری بیای پیش ما خیلی عجیبه (من حتی اسم شرکت رو هم نشنیده بودم، تو تمام جستجوهام هم چیزی پیدا نکردم)


حالا بگذریم ازین مورد، ولی من سطح خودم رو به زور Senior می‌دونم توی پایتون اینکه برای موقعیت شغلی
Senior Python
و البته و مهمتر Backend دارم overqualified می‌شم، نشون میده دارید کیلویی نیروهاتون رو سطح بندی می‌کنیدا

دوستان برای پیام‌های گروهی درخدمتم
یا تو گروه پیام بذارید
یا به دایرکت کانال پیام بدید

لطفا سوالات مسخره نپرسید؛ یک پستی گذاشتم دوتا ابزار A,B رو باهم مقایسه کردم و گفتم برای کار فعلی من از A استفاده می‌کنم
طرف اومده ۴ تا پاراگراف پیام داده خصوصی؛ که بگه :

واقعا خودتون از A استفاده می‌کنید؟

خصوصی پاسخ نمی‌دم چون فرصت بررسی کردن چت‌ها رو ندارم.