زمانی که میخوایم به یه wifi عمومی وصل بشیم به چه نکاتی دقت کنیم؟
نسخهی روزبه:
تا حد امکان وصل نشید.
اگر وصل میشید یه vpn وصل کنید. تنها کاربرد vpn شکستن تحریم و فیلتر نیست. بلکه میاد اطلاعات شما رو رمزنگاری میکنه و به سرور مقصد میفرسته.
اگه میخواید وصل بشید حداقل اسم و پسوردشو از صاحب اونجا بپرسید و به هر وایفایی مخصوصا بدون پسورد وصل نشید.
نسخهی کسپراسکای:
https://www.kaspersky.com/blog/public-wi-fi-security-tips/41226/
نسخهی روزبه:
تا حد امکان وصل نشید.
اگر وصل میشید یه vpn وصل کنید. تنها کاربرد vpn شکستن تحریم و فیلتر نیست. بلکه میاد اطلاعات شما رو رمزنگاری میکنه و به سرور مقصد میفرسته.
اگه میخواید وصل بشید حداقل اسم و پسوردشو از صاحب اونجا بپرسید و به هر وایفایی مخصوصا بدون پسورد وصل نشید.
نسخهی کسپراسکای:
https://www.kaspersky.com/blog/public-wi-fi-security-tips/41226/
Kaspersky
7 security tips for public Wi-Fi users
Public Wi-Fi is handy, but it’s not always safe. We demystify cybercriminal techniques and teach you how to stay at least one step ahead.
👍3❤1
یه ویدیو داشتم میدیدم در رابطه با اینکه چرا خودمون برنامه رو vm نیاریم بالا و از سرویسهای مختلف مثل vercel استفاده کنیم.
استدلالش این بود که درسته vercel قیمت ۲۰ دلار در ماهه، و vm حدود ۵-۶ دلار ولی یه برنامه نویس ساعتی ۵۰-۶۰ دلار درآمدشه و ستاپ کردن بدون کمک ابزارهای گرون، خیلی بیشتر وقتشو میگیره، برای همین می ارزه که از ابزارها استفاده کنیم.
حالا کاری ندارم اینکا که من هستم کسی ساعتی ۵۰ دلار درآمد نداره، ولی این طرز فکر رو من خیلی دوست دارم که برا وقتت ارزش قائل باشی و به این فکر کنی این وقت رو روی کارم بذارم و بعد پولی که در میارم رو خرج گرفتن یه سرویس کنم بهینه تره، یا کمتر کار کنم و خودم به جای اون سرویس وقت بذارم.
مثال ساده ترش برا من این میشه که اگه ۲۰ دلار میگیرن برف پارو میکنن، از منم قراره یک ساعت وقت بگیره، خب می ارزه که ۲۰ دلار رو بدم و برف رو خودم پارو نکنم، به جاش نیم ساعت بیشتر کار کنم.
استدلالش این بود که درسته vercel قیمت ۲۰ دلار در ماهه، و vm حدود ۵-۶ دلار ولی یه برنامه نویس ساعتی ۵۰-۶۰ دلار درآمدشه و ستاپ کردن بدون کمک ابزارهای گرون، خیلی بیشتر وقتشو میگیره، برای همین می ارزه که از ابزارها استفاده کنیم.
حالا کاری ندارم اینکا که من هستم کسی ساعتی ۵۰ دلار درآمد نداره، ولی این طرز فکر رو من خیلی دوست دارم که برا وقتت ارزش قائل باشی و به این فکر کنی این وقت رو روی کارم بذارم و بعد پولی که در میارم رو خرج گرفتن یه سرویس کنم بهینه تره، یا کمتر کار کنم و خودم به جای اون سرویس وقت بذارم.
مثال ساده ترش برا من این میشه که اگه ۲۰ دلار میگیرن برف پارو میکنن، از منم قراره یک ساعت وقت بگیره، خب می ارزه که ۲۰ دلار رو بدم و برف رو خودم پارو نکنم، به جاش نیم ساعت بیشتر کار کنم.
👍1
یه شماره کارت رو میخواستم به شماره شبا تبدیل کنم. قبلا یه سری اپ و سایت رایگان بود این کارو انجام میداد. اینبار ولی اپ که نصب نداشتم و سایتها هم هرچی چک کردم ۲ هزارتومن حداقل میگرفت. بعضیاشون نامردتر بودن و میگفتن ۱۰۰هزارتومن حسابتو شارژ کن که بتونی از این خدمت و خدمات ارزنده دیگرمون استفاده کنی 😐
یه سری سایت رایگان هم بود که لینک میداد به سایت اصلی بانک. مثلا idpay. ولی از شانس بد این مورد بانک ملی بود که سایتش فقط شماره حساب رو تبدیل میکرد (که کار بدیهیایه تقریبا) و کارت رو تبدیل نمیکرد.
خلاصه بلوبانک رو باز کردم و زدم انتقال به اون کارته، بعد شماره کارت رو وارد کردم. در مرحله بعدی میپرسه چه مدلی میخوای انتقال بدی، من زدم پایا. پایا و ساتنا و پل، با شبا امکان پذیره و با شماره کارت امکانپذیر نیست، حالا در این مرحله بلو خودش تبدیل رو انجام داد و من بعد که پول رو منتقل کردم، تو رسیدش بهم شبا رو نشون داد و مشکل حل شد. درسته که ۱۰ هزارتومن اینطوری ضرر کردم ولی حداقل میرسه به یه نفر، نه به این سایتهای کلاهبردار.
بلو
انتقال بین بانکی (پایا) ....
سپرده: IR - .........۰۱
مبلغ: ۱۰۰٬۰۰۰ ریال
تاریخ: ۱۴:۰۱ دوشنبه، ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
واریز به: IR - ۸............۶
به نام .........
یه سری سایت رایگان هم بود که لینک میداد به سایت اصلی بانک. مثلا idpay. ولی از شانس بد این مورد بانک ملی بود که سایتش فقط شماره حساب رو تبدیل میکرد (که کار بدیهیایه تقریبا) و کارت رو تبدیل نمیکرد.
خلاصه بلوبانک رو باز کردم و زدم انتقال به اون کارته، بعد شماره کارت رو وارد کردم. در مرحله بعدی میپرسه چه مدلی میخوای انتقال بدی، من زدم پایا. پایا و ساتنا و پل، با شبا امکان پذیره و با شماره کارت امکانپذیر نیست، حالا در این مرحله بلو خودش تبدیل رو انجام داد و من بعد که پول رو منتقل کردم، تو رسیدش بهم شبا رو نشون داد و مشکل حل شد. درسته که ۱۰ هزارتومن اینطوری ضرر کردم ولی حداقل میرسه به یه نفر، نه به این سایتهای کلاهبردار.
بلو
انتقال بین بانکی (پایا) ....
سپرده: IR - .........۰۱
مبلغ: ۱۰۰٬۰۰۰ ریال
تاریخ: ۱۴:۰۱ دوشنبه، ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
واریز به: IR - ۸............۶
به نام .........
IDPay
دریافت شماره شبا
دریافت شماره شبا تمامی بانک ها در سریعترین زمان ممکن، دسترسی یکجا به صفحه محاسبه شماره شبا تمامی بانک های خصوصی و دولتی
👍1💔1
دو تا عکس عروسی مختلف تو تایملاین اینستاگرام افتاده بود پشت سر هم. خیلی خوشحالم برا دوستام. خیلی خیلی زیاد.
متغیرهای گلوبال
اگه به دنبال این هستی که کسی تو رو بابت تصمیم غلطت سرزنش نکنه، خودت رو منتقد تصمیم خودت نشون بده!
فرض کنید که استفاده از متغیر گلوبال کار رو خیلی ساده میکنه ولی عواقب بعدی بدی داره. حالا ما از رو تنبلی میخوایم ازش استفاده کنیم. باید چیکار کنیم؟ اگه فقط استفاده کنیم بقیه ممکنه بهمون بگن که حتما نمیدونه چقدر کار بدیه، حتما نمیدونه که عواقب داره و به ما بگن که بیسواد. یا اینکه ممکنه بگن چقدر تنبله که حوصله نداره این سختی رو به جون بخره.
پس راه حل چیه؟ بیایم همه جا بگیم که متغیر گلوبال خیلی بده. خودمون مخالف صد در صدش هستیم. حتی مطالب نقد بنویسیم در استفاده از متغیرهای گلوبال در کد. اما تهش تو کد خودمون استفاده کنیم. حالا دیگه کسی بهمون نمیگه این نمیدونست که متغیر گلوبال چقدر بده، بلکه بقیه فکر میکنن که خوب به جوانبش آگاه هستیم، ختی متخصص متغیر گلوبال هستیم. هرجا هم که استفاده کنیم «حتما اینطوری صلاح بوده».
اگه به دنبال این هستی که کسی تو رو بابت تصمیم غلطت سرزنش نکنه، خودت رو منتقد تصمیم خودت نشون بده!
فرض کنید که استفاده از متغیر گلوبال کار رو خیلی ساده میکنه ولی عواقب بعدی بدی داره. حالا ما از رو تنبلی میخوایم ازش استفاده کنیم. باید چیکار کنیم؟ اگه فقط استفاده کنیم بقیه ممکنه بهمون بگن که حتما نمیدونه چقدر کار بدیه، حتما نمیدونه که عواقب داره و به ما بگن که بیسواد. یا اینکه ممکنه بگن چقدر تنبله که حوصله نداره این سختی رو به جون بخره.
پس راه حل چیه؟ بیایم همه جا بگیم که متغیر گلوبال خیلی بده. خودمون مخالف صد در صدش هستیم. حتی مطالب نقد بنویسیم در استفاده از متغیرهای گلوبال در کد. اما تهش تو کد خودمون استفاده کنیم. حالا دیگه کسی بهمون نمیگه این نمیدونست که متغیر گلوبال چقدر بده، بلکه بقیه فکر میکنن که خوب به جوانبش آگاه هستیم، ختی متخصص متغیر گلوبال هستیم. هرجا هم که استفاده کنیم «حتما اینطوری صلاح بوده».
👍2
داشتم فکر میکردم چند تا از فکرام رو اینجا مرتب کنم و بنویسم براتون، بعد متوجه شدم که با توجه به این چنلهایی که دارم و محتواهایی که تولید میکنم، ناخودآگاه هر فکری به ذهنم میاد رو میخوام مرتب کنم که اینجا بنویسم برای شما،
ولی نهایتا اون فکره احتمالا در جهت حل مشکلات زندگی خودم به ذهنم رسیده و وقتی جایی مینویسمش حس میکنم که به اندازه کافی بهش پرداختم، اگرم نه شما بهش میپردازین و کافیه ولی در نهایت اون مشکل سر جاشه و حل نشده باقی میمونه.
بنابراین تصمیم گرفتم بیشتر زندگیم رو به سمت حل مشکلات خودم هدایت کنم و نهایتا اینجا بیام تجربههام رو به اشتراک بذارم، نه فکرها و راهحلهای پیاده نشده خودمو.
ولی نهایتا اون فکره احتمالا در جهت حل مشکلات زندگی خودم به ذهنم رسیده و وقتی جایی مینویسمش حس میکنم که به اندازه کافی بهش پرداختم، اگرم نه شما بهش میپردازین و کافیه ولی در نهایت اون مشکل سر جاشه و حل نشده باقی میمونه.
بنابراین تصمیم گرفتم بیشتر زندگیم رو به سمت حل مشکلات خودم هدایت کنم و نهایتا اینجا بیام تجربههام رو به اشتراک بذارم، نه فکرها و راهحلهای پیاده نشده خودمو.
👍2
پرهام یه بار بهم گفت افتخار میکنم بچه ها بزرگ میشن و اینا. باز من بعد کلی ماه تازه فهمیدم چی میگه. منم افتخار میکنم بچه ها بزرگ میشن.
❤3🆒1
یه نفر بوده هرروز میرفته روزنامه فروشی تیتر روزنامه ها رو نگاه میکرده.
فروشنده یه بار بهش میگه چی میخوای؟ چرا نمیخری؟
طرف میگه که دنبال اخبار قسمت حوادثم.
فروشنده میگه حوادث رو که صفحه اول نمیزنن، باید روزنامه رو بخری قسمت حوادث رو چک کنی.
طرف میگه اون خبری که من دنبالشم رو صفحه اول میزنن.
فروشنده یه بار بهش میگه چی میخوای؟ چرا نمیخری؟
طرف میگه که دنبال اخبار قسمت حوادثم.
فروشنده میگه حوادث رو که صفحه اول نمیزنن، باید روزنامه رو بخری قسمت حوادث رو چک کنی.
طرف میگه اون خبری که من دنبالشم رو صفحه اول میزنن.
❤2
یه برنامه استفاده میکنم تو ترمینال برای چک کردن تقویم، فقط روز تقویم رو میگه و اطلاعات تعطیلی ها رو نداره،
پرهام میگفت برنامهنویسش تو قایق در حال مهاجرت بوده و غرق شده بنده خدا.
دارم فکر میکنم بروزرسانی این و هزاران کتابخونه تقویم هجری شمسی، با عوض شدن روزهای تعطیل هفته چطوری میشه.
پرهام میگفت برنامهنویسش تو قایق در حال مهاجرت بوده و غرق شده بنده خدا.
دارم فکر میکنم بروزرسانی این و هزاران کتابخونه تقویم هجری شمسی، با عوض شدن روزهای تعطیل هفته چطوری میشه.
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تصورم از پیکی که قراره از اون سر شهر تا ۵ دقیقه دیگه بسته منو بهم برسونه.
😁1
Forwarded from شیشهی عمر
درس مهم کارمندی: وقتی کسی ازتون سوالی میکنه، اول نگاه کنید ببینید جواب سوالش تو محدوده دانش شما و جواب دادن به سوالش تو حوزه اختیاراتتون هست یا نه. بابت هر سوالی که جوابشو نمیدونید پنیک نکنید. شاید اونی که ازتون سوال کرده، نمیدونسته از کی باید سوال بپرسه، همینجوری رندوم اومده سر وقت شما. جواب بعضی سوالا تو محیط کاری، واقعا "نمیدونم، به من ربطی نداره"ست. منتها تهش باید به طرف در حد توانت راهنمایی کنی که مثلا "فلانی رو امتحان کردی؟ شاید به اون ربط داره"، تا ملت فکر نکنن از سر بازشون کردی. 😁
👍1
تلاشم اینه که اینجا براتون معرفی و ریپورتاژ آگهی نذارم ولی یه محصولی گرفتم که خودم ترجیح میدادم بررسیش رو بخونم قبل اینکه بخرم ولی خب نهایتا خریدم و راضیم.
https://janebi.com/product/xiaomi-2a2aw-p1-back-posture-corrector
اینه که تخفیف هم خورده ولی هرجا باشید احتمالا میتونید شبیهشو پیدا کنید.
داستان هم از این قراره که یه دستگاه کوچکه که وصل میشه پشت گردن شما و وقتی قوز کنید ویبره میره همین. حالا چرا اینقدر برام جالبه؟ چون یادمون میره که قوز میکنیم و این هی یادآوری میکنه. حتی وقتی «بذار دو دقیقه این کارو انجام بدم بعد صاف میشینم» هم بهش بگیم باز حالیش نیست و ویبره میره! البته میشه موقتا غیرفعالش کرد هم تو اپش هم با دکمه خودش.
اگه بخواید به گوشی وصل میشه و میتونید از اونجا تنظیماتش (مثل زاویه ای که بعد از اون بوق بزنه) رو تنظیم کنید ولی نیازی نیست همیشه وصل باشه به گوشی و برای خودش کار میکنه. طبق تجربه من برای نشستن دقیق بوده و به موقع هشدار داده. (کمی هم رو اعصاب البته)
عمر باتریشم انگار ده ساعته و یکی دو ساعت هم طول میکشه شارژ بشه که خیلی زمان زیادیه.
https://janebi.com/product/xiaomi-2a2aw-p1-back-posture-corrector
اینه که تخفیف هم خورده ولی هرجا باشید احتمالا میتونید شبیهشو پیدا کنید.
داستان هم از این قراره که یه دستگاه کوچکه که وصل میشه پشت گردن شما و وقتی قوز کنید ویبره میره همین. حالا چرا اینقدر برام جالبه؟ چون یادمون میره که قوز میکنیم و این هی یادآوری میکنه. حتی وقتی «بذار دو دقیقه این کارو انجام بدم بعد صاف میشینم» هم بهش بگیم باز حالیش نیست و ویبره میره! البته میشه موقتا غیرفعالش کرد هم تو اپش هم با دکمه خودش.
اگه بخواید به گوشی وصل میشه و میتونید از اونجا تنظیماتش (مثل زاویه ای که بعد از اون بوق بزنه) رو تنظیم کنید ولی نیازی نیست همیشه وصل باشه به گوشی و برای خودش کار میکنه. طبق تجربه من برای نشستن دقیق بوده و به موقع هشدار داده. (کمی هم رو اعصاب البته)
عمر باتریشم انگار ده ساعته و یکی دو ساعت هم طول میکشه شارژ بشه که خیلی زمان زیادیه.
فروشگاه اینترنتی جانبی
دستگاه اصلاح کننده حالت کمر قوز بند هیپی شیائومی 2A2AW-P1
با دستگاه اصلاح کننده قوز از شر پشت قوری رها میشی.
👀1
ضربه
چکشخوار یه خاصیتی بود که برای اجسام (جامدات) تعریف میکردیم تو دبیرستان و ایدهاش این بود که اگه چکش بخوره، نمیشکنه بلکه تغییر شکل میده. دقیق ترش این شکلیه که بدون اینکه شکست و گسستی درش ایجاد بشه میتونه به ضخامت خیلی کم برسه.
حالا تجربهای که اینجا دارم اینه که اجسام و روابط لزومی چکشخوار نیستند. قرار نیست که بتونن کلی فشار رو تحمل کنن و باز هم دچار شکست نشن. اتفاقا دچار شکست میشن. همونطور که آدما. البته عجیب هم نیست چون روابط بین آدما تعریف میشه و اون آدم یا کلا یا از قسمتی که تو اون رابطه درگیر بوده ممکنه دچار شکست بشه.
خب حالا چیکار کنیم؟
یکی اینکه اگه رابطه براتون مهمه بهش چکش نزنید، خمش نکنید، مچالهش نکنید. خب این رو که خودمون بلد بودیم.
مورد دوم هم که احتمالا بلدید اینه که اگه خمشی اتفاق افتاد سعی کنید ترمیمش کنید. مثلا دیدید میگن تو ژاپن با طلا چیزها رو تعمیر میکنن، شما هم سعی کنید جاهای شکستگی و ترک رو جدی بگیرید و با طلا پر کنید. البته که جای شکستگی تا همیشه یا مدت خیلی زیادی میمونه ولی هرکس که بهش نگاه کنه متوجه میشه که چیز ارزشمندی بوده که اگرم شکسته باز به ترمیمش فکر شده و سرمایهگذاری شده براش.
مورد سوم که خیلی مهمه و من تازه یاد گرفتم اینه که مشاهده و فکر کنید که چی شد چکش خورد؟ چکش از کجا اومد؟ و اینکه آیا بازم ممکنه بیاد؟ همه اینا با این دیدگاه که خوردن چکش هزینه داره و اگه بشه تعمیر هم کرد جاش میمونه. آدم عاقل بشقابی که به عنوان سیبل استفاده میشه رو اصلا ترمیم نمیکنه چه برسه به اینکه بخواد با طلا ترمیم کنه. پس اول باید برداریم از جای خطرناک و بذاریمش جای امن.
حالا تو رابطه این چطوری میشه؟ فرض کنید یک نفر دستِ بزن داره. حالا اون شما رو زده ولی بعد کلی براتون شیرینی خریده و جبران کرده. اوکی خوبه. ولی از کجا معلوم فردا هم دوباره شما رو نزنه؟ پس فردا هم نزنه؟ اینطوری دیگه اون ترمیم هم به سرعت بی اثر میشه و کم کم چیزی نمیمونه که بخواید ترمیمش کنید.
حالا قسمت سخت ماجرا اینه که چطوری از جای پرخطر خارجش کنیم؟ به نظرم یه مقدار میشه از عقلمون کمک بگیریم و ببینیم به جز جبران، چیکار کردیم؟ چطوری قراره ماجرا رو عوض کنیم که دوباره تکرار نشه؟ علت اینکه پیش اومده چی بوده؟ خیلی احتمالش کمه که «بی هیچ دلیلی باشه»، اگه دوباره تکرار شده که قطعا یه دلیلی داشته. پس سرمون رو خوبه زیر برف نکنیم و آگاه باشیم که چی شد پیش اومد. بازم همچنان شاید پیدا کردن پترنش ساده نباشه. میتونیم از آدمای اطراف بپرسیم ببینیم نظر اونا چیه. مکالمه هم خیلی میتونه کمک کنه.
چکشخوار یه خاصیتی بود که برای اجسام (جامدات) تعریف میکردیم تو دبیرستان و ایدهاش این بود که اگه چکش بخوره، نمیشکنه بلکه تغییر شکل میده. دقیق ترش این شکلیه که بدون اینکه شکست و گسستی درش ایجاد بشه میتونه به ضخامت خیلی کم برسه.
حالا تجربهای که اینجا دارم اینه که اجسام و روابط لزومی چکشخوار نیستند. قرار نیست که بتونن کلی فشار رو تحمل کنن و باز هم دچار شکست نشن. اتفاقا دچار شکست میشن. همونطور که آدما. البته عجیب هم نیست چون روابط بین آدما تعریف میشه و اون آدم یا کلا یا از قسمتی که تو اون رابطه درگیر بوده ممکنه دچار شکست بشه.
خب حالا چیکار کنیم؟
یکی اینکه اگه رابطه براتون مهمه بهش چکش نزنید، خمش نکنید، مچالهش نکنید. خب این رو که خودمون بلد بودیم.
مورد دوم هم که احتمالا بلدید اینه که اگه خمشی اتفاق افتاد سعی کنید ترمیمش کنید. مثلا دیدید میگن تو ژاپن با طلا چیزها رو تعمیر میکنن، شما هم سعی کنید جاهای شکستگی و ترک رو جدی بگیرید و با طلا پر کنید. البته که جای شکستگی تا همیشه یا مدت خیلی زیادی میمونه ولی هرکس که بهش نگاه کنه متوجه میشه که چیز ارزشمندی بوده که اگرم شکسته باز به ترمیمش فکر شده و سرمایهگذاری شده براش.
مورد سوم که خیلی مهمه و من تازه یاد گرفتم اینه که مشاهده و فکر کنید که چی شد چکش خورد؟ چکش از کجا اومد؟ و اینکه آیا بازم ممکنه بیاد؟ همه اینا با این دیدگاه که خوردن چکش هزینه داره و اگه بشه تعمیر هم کرد جاش میمونه. آدم عاقل بشقابی که به عنوان سیبل استفاده میشه رو اصلا ترمیم نمیکنه چه برسه به اینکه بخواد با طلا ترمیم کنه. پس اول باید برداریم از جای خطرناک و بذاریمش جای امن.
حالا تو رابطه این چطوری میشه؟ فرض کنید یک نفر دستِ بزن داره. حالا اون شما رو زده ولی بعد کلی براتون شیرینی خریده و جبران کرده. اوکی خوبه. ولی از کجا معلوم فردا هم دوباره شما رو نزنه؟ پس فردا هم نزنه؟ اینطوری دیگه اون ترمیم هم به سرعت بی اثر میشه و کم کم چیزی نمیمونه که بخواید ترمیمش کنید.
حالا قسمت سخت ماجرا اینه که چطوری از جای پرخطر خارجش کنیم؟ به نظرم یه مقدار میشه از عقلمون کمک بگیریم و ببینیم به جز جبران، چیکار کردیم؟ چطوری قراره ماجرا رو عوض کنیم که دوباره تکرار نشه؟ علت اینکه پیش اومده چی بوده؟ خیلی احتمالش کمه که «بی هیچ دلیلی باشه»، اگه دوباره تکرار شده که قطعا یه دلیلی داشته. پس سرمون رو خوبه زیر برف نکنیم و آگاه باشیم که چی شد پیش اومد. بازم همچنان شاید پیدا کردن پترنش ساده نباشه. میتونیم از آدمای اطراف بپرسیم ببینیم نظر اونا چیه. مکالمه هم خیلی میتونه کمک کنه.
👍2❤1
فقط اگه بدونه
یه جا میخوندم که جوجهتیغیها از توانایی اینکه خبرها رو به هم دیگه بدن محروم هستن. یعنی زبان برای مکالمه ندارن. حالا این محرومیت باعث میشه نتونن خبرهای مهم رو به هم بدن. مثلا اگه جلوتر یه اتوبانه، اینا ناخوداگاه وفتی ماشین میبینن خودشون رو مچاله میکنن، خب توی طبیعت جواب میده ولی در مقابل ماشینها جواب نمیده. این براشون خیلی مرگآوره، پس زبان نه تنها باعث پیشرفته بلکه باعث جلوگیری از خطر و مرگ هم میشه چون ما از تجربیات و ... استفاده میکنیم.
حالا ما انسانها همین که زبون حرف زدن داریم کافیه؟ متاسفانه نه. ما خیلی اوقات حرفهای مختلفی میزنیم ولی چیزی که میخوایم رو نمیگیم یا نمیتونیم بگیم.
اینکه نمیتونیم هم گاهی اینطوریه که عواقب بدی برامون داره، گاهی اینطوریه که هرچی هم که تلاش کنیم طرف مقابل متوجه موضوع نمیشه. برای همین با اینکه زبون داریم گاهی میگیم «کاش میدونست».
البته یه حالت دیگه هم در نظر داشته باشیم، گاهی طرف اونقدر که باید متوجه موضوع شده ولی صرفا دلش نمیخواد براساس اون شنیده عمل کنه. در این حالت اگه بخوایم بیشتر به گفتن استمرار بورزیم ممکنه جنبه کنترل هم پیدا کنه.
حالا اگه میخوایم بفهمه و فکر میکنیم تا حالا نمیدونه چطوری متوجهش کنیم؟
به نظرم یکی از مهمترین ترفندها (که بدیهی هم به نظر میاد) اینه که سعی کنیم از زاویه دید اون هم شرایط رو ببینیم و با کلمات و عباراتی که باهاش آشناست صحبت کنیم. مثلا اگه کامپیوتر خونده طرف میتونیم از عبارت سیستم عامل و بوت و ... استفاده کنیم. :دی
یه جا میخوندم که جوجهتیغیها از توانایی اینکه خبرها رو به هم دیگه بدن محروم هستن. یعنی زبان برای مکالمه ندارن. حالا این محرومیت باعث میشه نتونن خبرهای مهم رو به هم بدن. مثلا اگه جلوتر یه اتوبانه، اینا ناخوداگاه وفتی ماشین میبینن خودشون رو مچاله میکنن، خب توی طبیعت جواب میده ولی در مقابل ماشینها جواب نمیده. این براشون خیلی مرگآوره، پس زبان نه تنها باعث پیشرفته بلکه باعث جلوگیری از خطر و مرگ هم میشه چون ما از تجربیات و ... استفاده میکنیم.
حالا ما انسانها همین که زبون حرف زدن داریم کافیه؟ متاسفانه نه. ما خیلی اوقات حرفهای مختلفی میزنیم ولی چیزی که میخوایم رو نمیگیم یا نمیتونیم بگیم.
اینکه نمیتونیم هم گاهی اینطوریه که عواقب بدی برامون داره، گاهی اینطوریه که هرچی هم که تلاش کنیم طرف مقابل متوجه موضوع نمیشه. برای همین با اینکه زبون داریم گاهی میگیم «کاش میدونست».
البته یه حالت دیگه هم در نظر داشته باشیم، گاهی طرف اونقدر که باید متوجه موضوع شده ولی صرفا دلش نمیخواد براساس اون شنیده عمل کنه. در این حالت اگه بخوایم بیشتر به گفتن استمرار بورزیم ممکنه جنبه کنترل هم پیدا کنه.
حالا اگه میخوایم بفهمه و فکر میکنیم تا حالا نمیدونه چطوری متوجهش کنیم؟
به نظرم یکی از مهمترین ترفندها (که بدیهی هم به نظر میاد) اینه که سعی کنیم از زاویه دید اون هم شرایط رو ببینیم و با کلمات و عباراتی که باهاش آشناست صحبت کنیم. مثلا اگه کامپیوتر خونده طرف میتونیم از عبارت سیستم عامل و بوت و ... استفاده کنیم. :دی
حفظ و نگهداری
یه کلمه هست که تو شرکت بیشتر میشنوم به اسم maintainer یعنی کسی که حفظ و نگهداری میکنه. حالا برنامهنویسهای شرکت از سورسکد و کلا پروژه حفظ و نگهداری میکنن. تو گیتهاب هم یکی از سطحهای دسترسی پروژهها maintainer هست که مثلا میتونه جواب سوالای بقیه رو بده یا کدهاشون رو قبول و رد کنه.
یه معنی که به ذهن خودم میاد ولی ندیدم به این معنی استفاده بشه اینه که چیزی که ما maintainerش هستیم یه سری وظیفهی لازم ولی غیرضروری هم باهاش میاد. یعنی چیزی که خیلی عجلهای نیست که کی انجام بشه ولی باید انجام بشه. مثلا اگه خونهاس، باید گردگیری و جارو بشه. اگه کامپیوتره باید سیتسمعامل و نرمافزارهاش آپدیت بشه، گرد و خاکش گرفته بشه و کشهای مختلفش پاک بشه گاهی. برای نرمافزار هم همینه و بسته به مورد نیازه که ریفکتور بشه، جوانب مختلفش بررسی بشه و غیره.
حالا برای خودمون و رابطهمون هم نیازه که maintain رو انجام بدیم. برای خودمون مثلا فکرهای پخش و پلامون رو نیازه گاهی بنویسیم. نیازه بهداشت فردی رو حفظ کنیم، نیازه که tabهای مرورگر رو ببندیم و حتی bookmarkهامون رو مدیریت کنیم و یکسری رو حذف کنیم. برای رابطه چی؟ یه چیزی که اخیرا شنیدم و دوستش داشتم این بود که بریم یه زمان معینی رو هر هفته اختصاص بدیم و در مورد موارد مختلف صحبت کنیم. این میتونه مواردی که این هفته پیش اومدن رو حل کنه و مثل گرفتن گرد و غبار باشه.
یه کلمه هست که تو شرکت بیشتر میشنوم به اسم maintainer یعنی کسی که حفظ و نگهداری میکنه. حالا برنامهنویسهای شرکت از سورسکد و کلا پروژه حفظ و نگهداری میکنن. تو گیتهاب هم یکی از سطحهای دسترسی پروژهها maintainer هست که مثلا میتونه جواب سوالای بقیه رو بده یا کدهاشون رو قبول و رد کنه.
یه معنی که به ذهن خودم میاد ولی ندیدم به این معنی استفاده بشه اینه که چیزی که ما maintainerش هستیم یه سری وظیفهی لازم ولی غیرضروری هم باهاش میاد. یعنی چیزی که خیلی عجلهای نیست که کی انجام بشه ولی باید انجام بشه. مثلا اگه خونهاس، باید گردگیری و جارو بشه. اگه کامپیوتره باید سیتسمعامل و نرمافزارهاش آپدیت بشه، گرد و خاکش گرفته بشه و کشهای مختلفش پاک بشه گاهی. برای نرمافزار هم همینه و بسته به مورد نیازه که ریفکتور بشه، جوانب مختلفش بررسی بشه و غیره.
حالا برای خودمون و رابطهمون هم نیازه که maintain رو انجام بدیم. برای خودمون مثلا فکرهای پخش و پلامون رو نیازه گاهی بنویسیم. نیازه بهداشت فردی رو حفظ کنیم، نیازه که tabهای مرورگر رو ببندیم و حتی bookmarkهامون رو مدیریت کنیم و یکسری رو حذف کنیم. برای رابطه چی؟ یه چیزی که اخیرا شنیدم و دوستش داشتم این بود که بریم یه زمان معینی رو هر هفته اختصاص بدیم و در مورد موارد مختلف صحبت کنیم. این میتونه مواردی که این هفته پیش اومدن رو حل کنه و مثل گرفتن گرد و غبار باشه.
👍2🔥1
نوشتههای روزبه
حفظ و نگهداری یه کلمه هست که تو شرکت بیشتر میشنوم به اسم maintainer یعنی کسی که حفظ و نگهداری میکنه. حالا برنامهنویسهای شرکت از سورسکد و کلا پروژه حفظ و نگهداری میکنن. تو گیتهاب هم یکی از سطحهای دسترسی پروژهها maintainer هست که مثلا میتونه جواب سوالای…
پرفورمنس مود - performance mode
دبیرستان که بودم، عشق این بودم که نرمافزارهای مختلف و رندوم نصب کنم رو سیستمم که ببینم چی میشه. کم و بیش با برنامهنویسی آشنا بودم ولی طوری نمیدیدم شرایط رو که خودم خلق کنم، اما مشتاق تجربه های جدید بودم.
یکی از چیزایی که نصب کردم یه نرم افزار مدیریت سیستم بود که باهاش میشد کارایی سیستم رو مدیریت کرد. یک سری تمیزکاری و اینا انجام میداد. یه قابلیت باحالی که داشت (که نمیدونم واقعا هم تاثیر داشت یا نه) این بود که میشد سیستم رو برد به حالت performance. با توجه به توضیحاتش مشخص بود که قرار نیست سیستم رو اورکلاک کنه یا فشار اضافه ای بیاره. بلکه فقط کارای جانبی رو کم میکنه که بتونه سیستم به کار اصلی بپردازه.
حالا من از معلم شبکه مون که خیلی قبولی داشتم پرسیدم که این مود چطوری کار میکنه؟ گفت کارای پس زمینه (که تو پست قبلی بهشون کارای maintenance هم گفتم) رو متوقف میکنه.
گفتم خب چی میشه؟
گفت مثلا دیسک defragment نمیشه. گفت خب یعنی چی؟ گفت خب ممکنه کارایی دیسک بیاد پایین. گفتم خب همین؟ پس ارزش داره که همیشه سیستم رو بذاریم رو این حالت.
امروز اومدم بنویسم که نه ارزش نداره، اون کار های maintenanceبرا یه دلیل به وجود اومدن و نمیشه و نباید طولانی مدت متوقفشون کرد.
مثلا اگه لباس رو یک روز دیرتر بسوزیم طوری نمیشه ولی اگه یک سال دیرتر بشوریم دیگه حتما تا اونجا بدنمون چند مدل عفونت گرفته.
شما سعی کنید مراقب باشید و به بهونه «شرایط حساس کنونی» کارای ضروری رو رها نکنید. انجام ندادنشون مثل وام گرفتن از آیندهس، گاهی خوبه و نشدنی ها رو ممکن میکنه، ولی نمیشه همیشه انجامش داد.
دبیرستان که بودم، عشق این بودم که نرمافزارهای مختلف و رندوم نصب کنم رو سیستمم که ببینم چی میشه. کم و بیش با برنامهنویسی آشنا بودم ولی طوری نمیدیدم شرایط رو که خودم خلق کنم، اما مشتاق تجربه های جدید بودم.
یکی از چیزایی که نصب کردم یه نرم افزار مدیریت سیستم بود که باهاش میشد کارایی سیستم رو مدیریت کرد. یک سری تمیزکاری و اینا انجام میداد. یه قابلیت باحالی که داشت (که نمیدونم واقعا هم تاثیر داشت یا نه) این بود که میشد سیستم رو برد به حالت performance. با توجه به توضیحاتش مشخص بود که قرار نیست سیستم رو اورکلاک کنه یا فشار اضافه ای بیاره. بلکه فقط کارای جانبی رو کم میکنه که بتونه سیستم به کار اصلی بپردازه.
حالا من از معلم شبکه مون که خیلی قبولی داشتم پرسیدم که این مود چطوری کار میکنه؟ گفت کارای پس زمینه (که تو پست قبلی بهشون کارای maintenance هم گفتم) رو متوقف میکنه.
گفتم خب چی میشه؟
گفت مثلا دیسک defragment نمیشه. گفت خب یعنی چی؟ گفت خب ممکنه کارایی دیسک بیاد پایین. گفتم خب همین؟ پس ارزش داره که همیشه سیستم رو بذاریم رو این حالت.
امروز اومدم بنویسم که نه ارزش نداره، اون کار های maintenanceبرا یه دلیل به وجود اومدن و نمیشه و نباید طولانی مدت متوقفشون کرد.
مثلا اگه لباس رو یک روز دیرتر بسوزیم طوری نمیشه ولی اگه یک سال دیرتر بشوریم دیگه حتما تا اونجا بدنمون چند مدل عفونت گرفته.
شما سعی کنید مراقب باشید و به بهونه «شرایط حساس کنونی» کارای ضروری رو رها نکنید. انجام ندادنشون مثل وام گرفتن از آیندهس، گاهی خوبه و نشدنی ها رو ممکن میکنه، ولی نمیشه همیشه انجامش داد.
🔥1
گفتگوی باز و صادقانه
وقتی در مورد مسائل عاطفی و ارتباط و ... از chatGPT میپرسم معمولا اخرین پیشنهادش اینه که: open and honest conversation داشته باشید. میخوام اینجا یکم در موردش بنویسم.
به نظرم خیلی معنی داره و من فقط معنی سطحیش رو بر داشت کردم و الان هم شاید عمقش رو متوجه نشده باشم، برای همین اصلا دارم مینویسم.
قسمت اول اینه که چرا باید اصلا مکالمه داشته باشیم وقتی مشکلی داریم؟ چرا نمیشه با اشاره و رفتار پسیو مشکل رو حل کنیم؟ با این کارا که خب مشکل حل نمیشه. نهایتا تحمل میشه یا انکار میشه. تو قسمت maintenance هم بهش پرداختیم.
قسمت بعدی open هستش. من برداشت اولیهام از اوپن این بود که راحت حرفتو بزنی. این هم اگرچه جزوش هست که خودت رو سانسور نکنی تا بتونی حق مطلب رو ادا کنی (بدون آسیب زدن قاعدتا) ولی به نظرم مهم ترین نکته اینه که نسبت به حرف مقابل باز باشه گاردت. open به حرفای طرف مقابل باشی.
مثلا طرف میگه بالا چشمت ابروئه. اگه بخوای open نباشی میگی نه نیست. یا هست به تو چه ربطی داره. یا حتی بدتر، بالای چشم خودتم ابروئه چرا به من میگی. اما کسی که openئه قاعدتا میگه خب چه اشکالی داره؟ به نظرت چطوری باید باشه؟ چطوری میتونم اینو بهترش کنم.
اما honest. باز اولین چیزی که به نظر میاد اینه که خب دروغ نگیم. اوکی من دروغ نمیگم پس حل میشه ولی به نظرم اولین چیز اینه که با خودمون هم صداقت داشته باشیم. خودمون رو اول گول نزنیم. اگه خودمون رو گول زده باشیم ممکنه فکر کنیم صادقیم ولی در واقع حرف های درستی نزنیم. طرف مقابل هم میتونه بفهمه که یه چیزی جور نیست در حالی که با قسم بخوریم که «باور کن بهت دروغ نمیگم، خودمم این دروغ ها رو باور کردم.» پس خوبه که اول ببینیم حقیقت چیه و اگه برامون بدیهی نیست کشفش کنیم بعد میتونیم به یک نفر دیگه هم انتقالش بدیم.
جمعبندی open and honest پس چی شد؟ من نسبت به حرف طرف مقابل گارد نداشته باشم و اگرچه نیاز نیست همشو بپذیرم ولی باید حداقل بشنوم و از مغزم رد کنم بدون اینکه بخوام توجیه کنم یا جواب بدم. همچنین با خودم صاف و صادق باشم که چکاره هستم و حقیقت چیه و بعد هم همونها رو بازگو کنم (و همچنان نسبت به اصلاحاتش باز باشم)
خب این همه زحمت بکشیم که چی بشه؟ اگر الان نیازی به حرف زدن ندارید که خب خوبه. یا مشکلی ندارید یا مشکلات زیر فرش امن و امان هستن! اما اگه نیاز به حرف زدن دارید پس حداقل یک جوری حرف بزنید که هم قدر وقت و ارزش خودتون رو بدونید هم طرف مقابل که داره مشکلش رو میگه. اینکه یک نفر مشکلش رو میگه و میخواد باهاتون گفتوگو کنه (با فرض اینکه شما زورگو نیستید) خیلی ارزشمنده چون نشون میده براش مهم هستین.
وقتی در مورد مسائل عاطفی و ارتباط و ... از chatGPT میپرسم معمولا اخرین پیشنهادش اینه که: open and honest conversation داشته باشید. میخوام اینجا یکم در موردش بنویسم.
به نظرم خیلی معنی داره و من فقط معنی سطحیش رو بر داشت کردم و الان هم شاید عمقش رو متوجه نشده باشم، برای همین اصلا دارم مینویسم.
قسمت اول اینه که چرا باید اصلا مکالمه داشته باشیم وقتی مشکلی داریم؟ چرا نمیشه با اشاره و رفتار پسیو مشکل رو حل کنیم؟ با این کارا که خب مشکل حل نمیشه. نهایتا تحمل میشه یا انکار میشه. تو قسمت maintenance هم بهش پرداختیم.
قسمت بعدی open هستش. من برداشت اولیهام از اوپن این بود که راحت حرفتو بزنی. این هم اگرچه جزوش هست که خودت رو سانسور نکنی تا بتونی حق مطلب رو ادا کنی (بدون آسیب زدن قاعدتا) ولی به نظرم مهم ترین نکته اینه که نسبت به حرف مقابل باز باشه گاردت. open به حرفای طرف مقابل باشی.
مثلا طرف میگه بالا چشمت ابروئه. اگه بخوای open نباشی میگی نه نیست. یا هست به تو چه ربطی داره. یا حتی بدتر، بالای چشم خودتم ابروئه چرا به من میگی. اما کسی که openئه قاعدتا میگه خب چه اشکالی داره؟ به نظرت چطوری باید باشه؟ چطوری میتونم اینو بهترش کنم.
اما honest. باز اولین چیزی که به نظر میاد اینه که خب دروغ نگیم. اوکی من دروغ نمیگم پس حل میشه ولی به نظرم اولین چیز اینه که با خودمون هم صداقت داشته باشیم. خودمون رو اول گول نزنیم. اگه خودمون رو گول زده باشیم ممکنه فکر کنیم صادقیم ولی در واقع حرف های درستی نزنیم. طرف مقابل هم میتونه بفهمه که یه چیزی جور نیست در حالی که با قسم بخوریم که «باور کن بهت دروغ نمیگم، خودمم این دروغ ها رو باور کردم.» پس خوبه که اول ببینیم حقیقت چیه و اگه برامون بدیهی نیست کشفش کنیم بعد میتونیم به یک نفر دیگه هم انتقالش بدیم.
جمعبندی open and honest پس چی شد؟ من نسبت به حرف طرف مقابل گارد نداشته باشم و اگرچه نیاز نیست همشو بپذیرم ولی باید حداقل بشنوم و از مغزم رد کنم بدون اینکه بخوام توجیه کنم یا جواب بدم. همچنین با خودم صاف و صادق باشم که چکاره هستم و حقیقت چیه و بعد هم همونها رو بازگو کنم (و همچنان نسبت به اصلاحاتش باز باشم)
خب این همه زحمت بکشیم که چی بشه؟ اگر الان نیازی به حرف زدن ندارید که خب خوبه. یا مشکلی ندارید یا مشکلات زیر فرش امن و امان هستن! اما اگه نیاز به حرف زدن دارید پس حداقل یک جوری حرف بزنید که هم قدر وقت و ارزش خودتون رو بدونید هم طرف مقابل که داره مشکلش رو میگه. اینکه یک نفر مشکلش رو میگه و میخواد باهاتون گفتوگو کنه (با فرض اینکه شما زورگو نیستید) خیلی ارزشمنده چون نشون میده براش مهم هستین.
👍3