برای تو که ارشد رو شروع میکنی
از همین ترم یک هر مبحثی که سرِکلاس یا توی جزوهها و کتابها میشنوی و برات جالبه سرچ کن. من روی صحبتم با بچههایی هست که زبانِ انگلیسی قوی ندارن و قراره این دو سال بخونن و یاد بگیرن تا برای دکترا چه ایران و چه هرجای دنیا هیچ مشکلی نباشه. پس فعلا تمرکزمون روی زبان فارسی است و قرار نیست روی منابع انگلیسی کار کنیم
بهترین سایتی که میتونی مقاله سرچ کنی وبسایت مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهیه با آدرس
www.sid.ir
کلمات رو کوتاه سرچ کن. برای مثال اگر همرشته با من باشین و استاد سر کلاس این موضوع رو به شما بگه:
اثرات خشکسالی ناشی از تغییرات اقلیمی بر دریاچه ارومیه
و برای یه لحظه موضوع هم برات قشنگه و هم در عین حال گیجکننده، اصلا نگران نشو. موضوع رو یادداشت کن و بعد به بخشهای مختلف تقسیم کن. سرچهای اولیه تو برای یادگیریِ موضوع باید ساده و قابل درک و بدون قابلیت تفسیرهای زیاد باشه. یعنی میای روی سایت SID و به دفعات مختلف سرچ میکنی:
خشکسالی
تغییرات اقلیمی
خشکسالی و تغییرات اقلیمی
دریاچه ارومیه
یعنی موضوعات کلیدی رو تکه تکه میکنی و در موردشون می خونی
ولی به حرف من دقت کن:
اصلا کاری نداشته باش که بقیه سایتهای مختلف بهت پیشنهاد میدن. همونی رو که میخونی یاد بگیر. تعداد مقاله زیاد دانلود نکن. ۲ تا دانلود کن ولی همون دو تارو با دقت بخون. اگر انگلیسیت قوی نیست اصلا درگیر منابع انگلیسی در ابتدای کار نشو و موضوع رو خیلی واضح به فارسی متوجه شو و بعد انگلیسی. تاکید میکنم ۲ تا مقاله بخون ولی با دقت بخون
یه نکته مهم بگم که من روی گوگل اسم موضوع رو می نویسم و جلوش مینویسم sid و نتیجه سرچ خیلی بهتری دارم یعنی برای مثال گوگل میکنم:
تغییرات اقلیمی sid
.
چون امتحان کردم سرچ انجین گوگل بهتر از خود سایت کار میکنه و نتایج خیلی بهتری میده
خب نسیم کجای مقاله رو بخونیم؟ مقالهی چه سالی؟ نمیشه که ترم اول از اول چکیده شروع کنیم و تا نتیجهگیری بریم.
نگران نباش من توی پست بعدی توضیح میدم که چی بخونی و چطوری نوتبرداری و دستهبندی کنی
شرایط زندگی هیچ وقت به بهترین شکل نیست و روزها هیچ وقت شبیه اون چیزی که ما میخوایم پیش نمیره ولی بین تمام این حرفها تو همیشه ثابت هستی. تو دختر یا پسر جوانی که روحیات و علائق مخصوص به خودت رو داری. هرچی بیشتر خودت رو بشناسی و بدونی کدوم بخش از رشتهای که میخونی برات جالبه و شروع کنی به یادگیری، تمام اینها باعث میشه تا شرایط بیشتر و بیشتر شبیه چیزی بشه که تو دوست داری و امیدت هم بیشتر
@studywithbrisa
از همین ترم یک هر مبحثی که سرِکلاس یا توی جزوهها و کتابها میشنوی و برات جالبه سرچ کن. من روی صحبتم با بچههایی هست که زبانِ انگلیسی قوی ندارن و قراره این دو سال بخونن و یاد بگیرن تا برای دکترا چه ایران و چه هرجای دنیا هیچ مشکلی نباشه. پس فعلا تمرکزمون روی زبان فارسی است و قرار نیست روی منابع انگلیسی کار کنیم
بهترین سایتی که میتونی مقاله سرچ کنی وبسایت مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهیه با آدرس
www.sid.ir
کلمات رو کوتاه سرچ کن. برای مثال اگر همرشته با من باشین و استاد سر کلاس این موضوع رو به شما بگه:
اثرات خشکسالی ناشی از تغییرات اقلیمی بر دریاچه ارومیه
و برای یه لحظه موضوع هم برات قشنگه و هم در عین حال گیجکننده، اصلا نگران نشو. موضوع رو یادداشت کن و بعد به بخشهای مختلف تقسیم کن. سرچهای اولیه تو برای یادگیریِ موضوع باید ساده و قابل درک و بدون قابلیت تفسیرهای زیاد باشه. یعنی میای روی سایت SID و به دفعات مختلف سرچ میکنی:
خشکسالی
تغییرات اقلیمی
خشکسالی و تغییرات اقلیمی
دریاچه ارومیه
یعنی موضوعات کلیدی رو تکه تکه میکنی و در موردشون می خونی
ولی به حرف من دقت کن:
اصلا کاری نداشته باش که بقیه سایتهای مختلف بهت پیشنهاد میدن. همونی رو که میخونی یاد بگیر. تعداد مقاله زیاد دانلود نکن. ۲ تا دانلود کن ولی همون دو تارو با دقت بخون. اگر انگلیسیت قوی نیست اصلا درگیر منابع انگلیسی در ابتدای کار نشو و موضوع رو خیلی واضح به فارسی متوجه شو و بعد انگلیسی. تاکید میکنم ۲ تا مقاله بخون ولی با دقت بخون
یه نکته مهم بگم که من روی گوگل اسم موضوع رو می نویسم و جلوش مینویسم sid و نتیجه سرچ خیلی بهتری دارم یعنی برای مثال گوگل میکنم:
تغییرات اقلیمی sid
.
چون امتحان کردم سرچ انجین گوگل بهتر از خود سایت کار میکنه و نتایج خیلی بهتری میده
خب نسیم کجای مقاله رو بخونیم؟ مقالهی چه سالی؟ نمیشه که ترم اول از اول چکیده شروع کنیم و تا نتیجهگیری بریم.
نگران نباش من توی پست بعدی توضیح میدم که چی بخونی و چطوری نوتبرداری و دستهبندی کنی
شرایط زندگی هیچ وقت به بهترین شکل نیست و روزها هیچ وقت شبیه اون چیزی که ما میخوایم پیش نمیره ولی بین تمام این حرفها تو همیشه ثابت هستی. تو دختر یا پسر جوانی که روحیات و علائق مخصوص به خودت رو داری. هرچی بیشتر خودت رو بشناسی و بدونی کدوم بخش از رشتهای که میخونی برات جالبه و شروع کنی به یادگیری، تمام اینها باعث میشه تا شرایط بیشتر و بیشتر شبیه چیزی بشه که تو دوست داری و امیدت هم بیشتر
@studywithbrisa
❤12👍7
برای تو که ارشد میخونی
خب مقاله فارسی رو که دانلود کردی باید شروع کنیم به خوندن. اینها اولین مقالههایی هست که داری میخونی پس نترس که چطوریه چون روزی که مقالات خودت رو چاپ میکنی میبینی که چه کار سیستماتیک و منظمیه. فقط باید روشش رو یاد بگیری. همین اول بگم که هر مقالهای که میخونی لزوما به دردت نمیخوره. ممکنه اسمش شبیه به موضوعت باشه ولی قرار نیست همونی باشه که میخوای اما برای همین که متوجه بشی چیو میخوای باید زیاد بخونی
برای اینکار چکیده مقاله رو بادقت بخون.چکیده یه مقاله در دو خط اول اشاره به مشکل موجود میکنه و بعد میاد توضیح میده خودشون چه سوالی براشون پیش اومده. از چه روشی برای حل این سوال استفاده کردن. به چه جوابی رسیدن و جمع بندی چی بوده
پس میبینی ما یه خلاصه مقاله در همین چکیده داریم. به اون سوالی که مطرح شده دقت کن. ببین همسو با سوال ذهن تو هست یا نه. اگر نیست میتونه این هم سوالی باشه که تو بهش فکر نکردی؟ یا نه کلا خیلی دوره. همینجا تصمیم میگیری که مقاله رو نگه داری یا نه. نمیخوایش دیلیتش کن و بیخودی لپتاپت رو شلوغ نکن. ولی اگر میخوایش منظم سیوش کن و یه فرمت اسم برای خودت داشته باش
مثلا اسم مقاله، بررسی تغییرات اقلیمی در دریاچه ارومیه است و مقاله چاپ امسال. بااین سبک اسم سیو کن
climatechange urmia 1400
چون اینطوری اون مباحث کلیدی مقاله رو میدونی. البته برات میگم چطوری یه اکسل ساده برای مرتبسازی مقالههای فارسی بسازی. ولی فعلا که داری میخونی و یاد میگری حتما با اسامی مرتب سیو کن. باور کن بشه ده تا مقاله ماه بعد یادت میره چی داری و چی نداری
چکیده رو خوندی و مقاله تا اینجای کار مورد تایید بود و سیو شد. اول مقدمه شروع میکنن به اشاره به مطالعات پیشین. اینو میتونی بخونی و ببینی چی به چیه ولی زیاد روش تمرکز نکن فعلا تا بعدا برای نوشتن مقاله خودت و پیدا کردن منابع اصلی هر موضوعی بگم چطوری استفاده کنی
برو سراغ آخرین پاراگراف مقدمه
اصولا با جملاتی این سبکی شروع میشه : در این مقاله میخواهیم... یا در این مقاله فلان موضوع بررسی میشود و یه جمعبندی چند خطی در مورد سوال موجود در منطقه مورد مطالعه( ببخشید مثالهام محیط زیستیه همش) نوشته میشه. اونو هایلایت کن که دفعه بعد بدونی این مقاله داره چیکار میکنه
همینجا صبر کن. حالا که فهمیدی این مقاله به دنبال چیه. روش شناسی رو عبور کن و برو سراغ جمع بندی و نتیجه گیری. الان باید ببینی خروجی این مقاله چی بوده. ذهنت رو درگیر نکن که وای من که روششناسی این مقاله رو بلد نیستم و من اصلا هیچی بلد نیستم. تو تازه ابتدای راهی پس بخون
@studywithbrisa
خب مقاله فارسی رو که دانلود کردی باید شروع کنیم به خوندن. اینها اولین مقالههایی هست که داری میخونی پس نترس که چطوریه چون روزی که مقالات خودت رو چاپ میکنی میبینی که چه کار سیستماتیک و منظمیه. فقط باید روشش رو یاد بگیری. همین اول بگم که هر مقالهای که میخونی لزوما به دردت نمیخوره. ممکنه اسمش شبیه به موضوعت باشه ولی قرار نیست همونی باشه که میخوای اما برای همین که متوجه بشی چیو میخوای باید زیاد بخونی
برای اینکار چکیده مقاله رو بادقت بخون.چکیده یه مقاله در دو خط اول اشاره به مشکل موجود میکنه و بعد میاد توضیح میده خودشون چه سوالی براشون پیش اومده. از چه روشی برای حل این سوال استفاده کردن. به چه جوابی رسیدن و جمع بندی چی بوده
پس میبینی ما یه خلاصه مقاله در همین چکیده داریم. به اون سوالی که مطرح شده دقت کن. ببین همسو با سوال ذهن تو هست یا نه. اگر نیست میتونه این هم سوالی باشه که تو بهش فکر نکردی؟ یا نه کلا خیلی دوره. همینجا تصمیم میگیری که مقاله رو نگه داری یا نه. نمیخوایش دیلیتش کن و بیخودی لپتاپت رو شلوغ نکن. ولی اگر میخوایش منظم سیوش کن و یه فرمت اسم برای خودت داشته باش
مثلا اسم مقاله، بررسی تغییرات اقلیمی در دریاچه ارومیه است و مقاله چاپ امسال. بااین سبک اسم سیو کن
climatechange urmia 1400
چون اینطوری اون مباحث کلیدی مقاله رو میدونی. البته برات میگم چطوری یه اکسل ساده برای مرتبسازی مقالههای فارسی بسازی. ولی فعلا که داری میخونی و یاد میگری حتما با اسامی مرتب سیو کن. باور کن بشه ده تا مقاله ماه بعد یادت میره چی داری و چی نداری
چکیده رو خوندی و مقاله تا اینجای کار مورد تایید بود و سیو شد. اول مقدمه شروع میکنن به اشاره به مطالعات پیشین. اینو میتونی بخونی و ببینی چی به چیه ولی زیاد روش تمرکز نکن فعلا تا بعدا برای نوشتن مقاله خودت و پیدا کردن منابع اصلی هر موضوعی بگم چطوری استفاده کنی
برو سراغ آخرین پاراگراف مقدمه
اصولا با جملاتی این سبکی شروع میشه : در این مقاله میخواهیم... یا در این مقاله فلان موضوع بررسی میشود و یه جمعبندی چند خطی در مورد سوال موجود در منطقه مورد مطالعه( ببخشید مثالهام محیط زیستیه همش) نوشته میشه. اونو هایلایت کن که دفعه بعد بدونی این مقاله داره چیکار میکنه
همینجا صبر کن. حالا که فهمیدی این مقاله به دنبال چیه. روش شناسی رو عبور کن و برو سراغ جمع بندی و نتیجه گیری. الان باید ببینی خروجی این مقاله چی بوده. ذهنت رو درگیر نکن که وای من که روششناسی این مقاله رو بلد نیستم و من اصلا هیچی بلد نیستم. تو تازه ابتدای راهی پس بخون
@studywithbrisa
❤10👍6
سلام
این دو تا فرمت ورد رو برای داشتن فرمت آماده نوشتاری (مخصوصا فارسی) اینجا به اشتراک گذاشتم براتون ولی توضیحات بیشتر در مورد نحوه استفاده از استایل ها در هنگام مقاله یا گزارش نویسی رو امشب روی استوری اینستگرم میگم.
Instagram : nasim_brisaa
این دو تا فرمت ورد رو برای داشتن فرمت آماده نوشتاری (مخصوصا فارسی) اینجا به اشتراک گذاشتم براتون ولی توضیحات بیشتر در مورد نحوه استفاده از استایل ها در هنگام مقاله یا گزارش نویسی رو امشب روی استوری اینستگرم میگم.
Instagram : nasim_brisaa
درس میخونی و چون کلاسها آنلاین شده همزمان کار میکنی و معلم زبان داری و مدام به آیلتس فکر میکنی و در کنارش مقاله مینویسی و هر لحظه فکر میکنی کی میخوای تز ارشد رو دفاع کنی و کی قراره اپلای کنی و به کدوم تاریخ ادمیشن میرسی و کدوم استاد جای خالی داره و این وسط جواب داوری مقاله میاد و ریجکت میشه و دوباره میشینی برای جای دیگه سابمیت میکنی و حساب میکنی ۶ ماه دیگه چه ماهی میشه و با همین فکرها خوابت میبره و انگار یه ساعت بعد ۶ صبح شده و باید بلند شی بری سرکار. توی محل کار مدام به این فکر میکنی که این درآمد چند دلار میشه و به خودت امیدواری میدی که درست میشه و یادت می افته استاد زبانت ازت خیلی تعریف کرده و از فکرش لبخند میزنی
دوباره با همین حساب کتابهای ذهنی، تو فکر این هستی که اسنپ بگیری برسی خونه و زبان بخونی ولی در کنارش فکر میکنی حالا این ژورنال ریجکت شد به کدوم یکی بفرستم که همزمان دوستت مسج میده که اسکیل رایتینگ شده ۵ و نیم و یدفعه میگی خب منم مثل دوستم هستم و نکنه منم همین بشم و هرچیزی که از صبح به خودت امید داده بودی یدفعه خراب میشه و ناامیدی همه وجودت رو میگیره و تازه یادت می افته هم مقاله ریجکت شده و هم دفاع نکردی و هم حقوقت کمه!
دستت رو بده به من و به من گوش کن :
تو طاقت فرسا ترین و سخت ترین کار دنیا رو داری انجام میدی!
هرکی بهت گفت این فرآیند کار و درس و و مقاله و ایلتس و اپلای کار راحتیه باور کن یا قصد داره آرومت کنه یا راست نمیگه! ولی من بهت میگم تو داری کاری رو میکنی که درصد بسیار زیادی از هم سن و سال هات روی این کره خاکی توان انجام دادنش رو ندارن یا اصلا برای دستیابی به یک سری استانداردها نیاز نیست انقدر تلاش کنن
اینو گفتم که بگم به خودت و این توان و قدرت تحملت و این قلبت که با هرجرقه دوباره امیدوار میشه افتخار کن. تو برای آیندهی خودت و اون آرزویی که توی ذهنته داری با این همه سختی تلاش میکنی و چی از این ارزشمندتر؟چون میدونی این راه سخته ولی شجاعت داری و قدم گذاشتی توی مسیری که نه میشد کار رو رها کنی چون بدون پول که نمیشه زندگی کرد و نه میشد که درس رو رها کنی چون میدونستی یادگیری همون پایه و اساس پیشرفته و اون چیزی که به خاطرش میخوای دوباره روز بعد بشه و دوباره تلاش کنی
ولی از همه مهمتر، داری یاد میگیری که چطور صبور باشی و چطور شرایط رو بپذیری وقتی روند اونطوری که میخوای پیش نمیره. داری یاد میگیری که چطوری صبح که میشه چشماتو باز کنی وقتی اصلا نمیخوای بیدار شی و چطوری ادامه بدی بدون اینکه شکایت کنی
@studywithbrisa
دوباره با همین حساب کتابهای ذهنی، تو فکر این هستی که اسنپ بگیری برسی خونه و زبان بخونی ولی در کنارش فکر میکنی حالا این ژورنال ریجکت شد به کدوم یکی بفرستم که همزمان دوستت مسج میده که اسکیل رایتینگ شده ۵ و نیم و یدفعه میگی خب منم مثل دوستم هستم و نکنه منم همین بشم و هرچیزی که از صبح به خودت امید داده بودی یدفعه خراب میشه و ناامیدی همه وجودت رو میگیره و تازه یادت می افته هم مقاله ریجکت شده و هم دفاع نکردی و هم حقوقت کمه!
دستت رو بده به من و به من گوش کن :
تو طاقت فرسا ترین و سخت ترین کار دنیا رو داری انجام میدی!
هرکی بهت گفت این فرآیند کار و درس و و مقاله و ایلتس و اپلای کار راحتیه باور کن یا قصد داره آرومت کنه یا راست نمیگه! ولی من بهت میگم تو داری کاری رو میکنی که درصد بسیار زیادی از هم سن و سال هات روی این کره خاکی توان انجام دادنش رو ندارن یا اصلا برای دستیابی به یک سری استانداردها نیاز نیست انقدر تلاش کنن
اینو گفتم که بگم به خودت و این توان و قدرت تحملت و این قلبت که با هرجرقه دوباره امیدوار میشه افتخار کن. تو برای آیندهی خودت و اون آرزویی که توی ذهنته داری با این همه سختی تلاش میکنی و چی از این ارزشمندتر؟چون میدونی این راه سخته ولی شجاعت داری و قدم گذاشتی توی مسیری که نه میشد کار رو رها کنی چون بدون پول که نمیشه زندگی کرد و نه میشد که درس رو رها کنی چون میدونستی یادگیری همون پایه و اساس پیشرفته و اون چیزی که به خاطرش میخوای دوباره روز بعد بشه و دوباره تلاش کنی
ولی از همه مهمتر، داری یاد میگیری که چطور صبور باشی و چطور شرایط رو بپذیری وقتی روند اونطوری که میخوای پیش نمیره. داری یاد میگیری که چطوری صبح که میشه چشماتو باز کنی وقتی اصلا نمیخوای بیدار شی و چطوری ادامه بدی بدون اینکه شکایت کنی
@studywithbrisa
❤38👏1
چند ماه پیش داشتم توی ویس برای یکی از دوستانم سخنرانی میکردم که کاری رو انجام بده که هیچ وقت در آینده حسرتش رو نخوری که چرا انجام ندادی و چرا براش تلاش نکردی. شب که داشتم میخوابیدم به حرفهام فکر کردم و گفتم خودت چقدر به این حرف عمل میکنی!
فردا صبحش همزمانی که زل زده بودم به قهوهای که درست میکردم، با خودم گفتم باید ایمیل بزنم. باید به استادی که همیشه آرزو داشتم باهاشون کار کنم ایمیل بدم و بگم که چقدر علاقه دارم برای اینکه تحت راهنمایی شما بنویسم
با ترس و نگرانی از اینکه اصلا بعد از این همه سال من رو یادشون هست یا نه، ایمیل رو به روراست ترین حالت ممکن نوشتم و گفتم که چقدر در تمامی این سالها که حتی در دانشگاه دیگهای درس خوندم دوست داشتم که بتونم با ایشون کار کنم. نمیدونستم لحنم درسته یا نه. نمیدونستم به اندازه کافی مودب هستم یا نه. سند رو زدم و با صدای بلند گفتم مامان فرستادم! نمیدونم چرا ولی باید بلند این خبر رو میگفتم تا باورم بشه
این همکاری با یک مقاله فارسی شروع شد و من از هر خطی که مینوشتم خوشحالترین بودم. از هر ایدهای که مکتوب میشد و هر واژه ای که به این پونزده صفحه اضافه شد
توی این فرآیند برای اینکه متعهد باشم، با هر ایمیلی که برای استادم میفرستادم تاریخ ارسال فایل بعدی و محتوایی که قراره بفرستم رو مشخص میکردم. برای مثال میگفتم روز پنج شنبه فایل چارچوب مفهومی کار رو ارسال میکنم و اینطوری هم ذهن خودم مرتب بود و هم میدونستم فرآیند کار به چه شکله
ولی من یه دانشجوی با وقتِ آزاد نبودم، خستگیهای کار بود و نگم براتون از اینکه مادر بیمار شد و چه شرایط سخت و پیچیدهای شده بود. انقدر که یک بار برای اینکه سر قولم به استادم برای ارسال فایل بمونم ساعت گذاشتم و چهار صبح، خواب و بیدار لپتاپ رو روی تخت باز کردم تا بنویسم
وقتی که جواب پذیرش مقاله اومد، برای من یه مقاله فارسی ساده نبود. هیجان، تعهد و نظمی بود که خودم رو موظف کرده بودم که انجام بدم. برای من یه مقاله فارسی نبود! برای من نشون از روزی بود که نترسیدم و ایمیل رو فرستادم و گفتم من میخوام با شما کار تحقیقاتی انجام بدم
حالا اگر از من بپرسین برای سال جدید (میلادی) چه تصمیمی گرفتی فقط یه جواب دارم : من امسال دیگه برنمیگردم به تمام سالهایی که از ایمیلهام ترسیدم و نفرستادم و از ایدههایی که نگران بودم و مکتوب نکردم و از مقالههایی که فکر کردم خوب نیستن و سابمیت نکردم
و سرآغاز این فرآیند همین ایمیله! همین ایمیلی که برای من فقط پذیرش یه مقاله فارسی نبود
@studywithbrisa ✨🌟
فردا صبحش همزمانی که زل زده بودم به قهوهای که درست میکردم، با خودم گفتم باید ایمیل بزنم. باید به استادی که همیشه آرزو داشتم باهاشون کار کنم ایمیل بدم و بگم که چقدر علاقه دارم برای اینکه تحت راهنمایی شما بنویسم
با ترس و نگرانی از اینکه اصلا بعد از این همه سال من رو یادشون هست یا نه، ایمیل رو به روراست ترین حالت ممکن نوشتم و گفتم که چقدر در تمامی این سالها که حتی در دانشگاه دیگهای درس خوندم دوست داشتم که بتونم با ایشون کار کنم. نمیدونستم لحنم درسته یا نه. نمیدونستم به اندازه کافی مودب هستم یا نه. سند رو زدم و با صدای بلند گفتم مامان فرستادم! نمیدونم چرا ولی باید بلند این خبر رو میگفتم تا باورم بشه
این همکاری با یک مقاله فارسی شروع شد و من از هر خطی که مینوشتم خوشحالترین بودم. از هر ایدهای که مکتوب میشد و هر واژه ای که به این پونزده صفحه اضافه شد
توی این فرآیند برای اینکه متعهد باشم، با هر ایمیلی که برای استادم میفرستادم تاریخ ارسال فایل بعدی و محتوایی که قراره بفرستم رو مشخص میکردم. برای مثال میگفتم روز پنج شنبه فایل چارچوب مفهومی کار رو ارسال میکنم و اینطوری هم ذهن خودم مرتب بود و هم میدونستم فرآیند کار به چه شکله
ولی من یه دانشجوی با وقتِ آزاد نبودم، خستگیهای کار بود و نگم براتون از اینکه مادر بیمار شد و چه شرایط سخت و پیچیدهای شده بود. انقدر که یک بار برای اینکه سر قولم به استادم برای ارسال فایل بمونم ساعت گذاشتم و چهار صبح، خواب و بیدار لپتاپ رو روی تخت باز کردم تا بنویسم
وقتی که جواب پذیرش مقاله اومد، برای من یه مقاله فارسی ساده نبود. هیجان، تعهد و نظمی بود که خودم رو موظف کرده بودم که انجام بدم. برای من یه مقاله فارسی نبود! برای من نشون از روزی بود که نترسیدم و ایمیل رو فرستادم و گفتم من میخوام با شما کار تحقیقاتی انجام بدم
حالا اگر از من بپرسین برای سال جدید (میلادی) چه تصمیمی گرفتی فقط یه جواب دارم : من امسال دیگه برنمیگردم به تمام سالهایی که از ایمیلهام ترسیدم و نفرستادم و از ایدههایی که نگران بودم و مکتوب نکردم و از مقالههایی که فکر کردم خوب نیستن و سابمیت نکردم
و سرآغاز این فرآیند همین ایمیله! همین ایمیلی که برای من فقط پذیرش یه مقاله فارسی نبود
@studywithbrisa ✨🌟
❤28👍4😭3
حالا اگر از من بپرسی برای سال جدید چه هدفی داری یا به چه جملهای میخوای عمل کنی؟ میگم برای اولین بار در زندگیم میخوام از نوشتن "نترسم" و هرآنچه که میدونم رو مکتوب کنم
من همیشه آدم بااعتماد بهنفسی از لحاظ علمی بودم و هستم ولی سالهاست که از نوشتن میترسم. از اینکه دست رو موضوعی بذارم که سخته یا پیچیده است. مقاله چاپ کردم و رساله نوشتم و دکترا گرفتم ولی باز هم فکر میکردم من اون آدمی نیستم که برای کارهای پیچیدهتر ساخته شده، اما اشتباه میکردم، من همون بودم و هستم
باور کن دنیا با تمام سختیهاش یهجاهایی هم خیلی مهربونه. همونجایی که به تو هم این فرصت رو میده تا حرفت رو بنویسی و یه داور صدای تورو میشنوه و با خودش میگه چه خوب نوشته و به تو گوش میکنه
ولی اینو یادت نره که این دنیا با تمام مهربونیش تورو کشف نمیکنه. این تویی که باید جرات داشته باشی و بری دنبال چیزی که میخوای. این تویی که باید ایمیل بزنی یا اون ایدهای که توی ذهنت هست رو مقاله کنی. این تویی که باید بگردی تا ببینی کجا میتونه تورو بپذیره واین تویی که باید در کنار تمام سختیهای زندگیت تلاش کنی تا هرآنچه بلدی نشون بدی
میدونم بین شما هستین کسایی که مثل من از نوشتن میترسه یا با اینکه خیلی زحمت میکشه، باز هم شک داره و فکر میکنه نکنه اون چیزی که میگه انقدر بدیهی باشه که اصلا گفتنش اهمیتی نداره. پس بیا امسال بنویس. بیا امسال راهی رو برو که همیشه میخواستی و همونجایی قدم بذار که ازش می ترسی. آرزویی داشته باش که وقتی بهش فکر میکنی انقدر به چشمت محال بیاد که خودت بزنی زیر خنده و دست رو موضوعی برای ریسرچ بذار که فکر میکنی اصلا کار تو نیست.
ولی اون آرزو رو داشته باش. به خاطرش رویاپردازی کن تا ببینی زندگی یه حس دیگه پیدا میکنه. وقتی که صبح و شب ذهنت مدام دنبال همون هدفه و اون روزی که میبینی صبح زود از خواب بیدار میشی تا فقط بنویسی یا کارهای شرکت که تموم میشه دوباره لپتاپ رو به خاطر خودت باز میکنی تا مکتوب کنی هرآنچه که تو بلدی و تحلیل میکنی
پس با من بخون و بنویس. اون روزی که از خواب بیدار میشی و میبینی حوصله داری بنویس. اون روزی که حوصله نداری، بیشتر بنویس. روزی که یه نشونه از سمت یه استاد یا این دنیا بهت میگه راهت درسته بنویس و اون روزی که دوستت بهت میخنده و میگه تو که نمیتونی و بیا راه آسون تر رو برو، اون روز قویتر بنویس
آدمها فکر میکنن تو داری توی آسمونها سیر میکنی، ولی نمیدونن که با هر قدمت داری یه آجر میذاری روی دیوارهای محکم قصری که بین همون ابرها برای خودت ساختی
من امسال نمیترسم
من همیشه آدم بااعتماد بهنفسی از لحاظ علمی بودم و هستم ولی سالهاست که از نوشتن میترسم. از اینکه دست رو موضوعی بذارم که سخته یا پیچیده است. مقاله چاپ کردم و رساله نوشتم و دکترا گرفتم ولی باز هم فکر میکردم من اون آدمی نیستم که برای کارهای پیچیدهتر ساخته شده، اما اشتباه میکردم، من همون بودم و هستم
باور کن دنیا با تمام سختیهاش یهجاهایی هم خیلی مهربونه. همونجایی که به تو هم این فرصت رو میده تا حرفت رو بنویسی و یه داور صدای تورو میشنوه و با خودش میگه چه خوب نوشته و به تو گوش میکنه
ولی اینو یادت نره که این دنیا با تمام مهربونیش تورو کشف نمیکنه. این تویی که باید جرات داشته باشی و بری دنبال چیزی که میخوای. این تویی که باید ایمیل بزنی یا اون ایدهای که توی ذهنت هست رو مقاله کنی. این تویی که باید بگردی تا ببینی کجا میتونه تورو بپذیره واین تویی که باید در کنار تمام سختیهای زندگیت تلاش کنی تا هرآنچه بلدی نشون بدی
میدونم بین شما هستین کسایی که مثل من از نوشتن میترسه یا با اینکه خیلی زحمت میکشه، باز هم شک داره و فکر میکنه نکنه اون چیزی که میگه انقدر بدیهی باشه که اصلا گفتنش اهمیتی نداره. پس بیا امسال بنویس. بیا امسال راهی رو برو که همیشه میخواستی و همونجایی قدم بذار که ازش می ترسی. آرزویی داشته باش که وقتی بهش فکر میکنی انقدر به چشمت محال بیاد که خودت بزنی زیر خنده و دست رو موضوعی برای ریسرچ بذار که فکر میکنی اصلا کار تو نیست.
ولی اون آرزو رو داشته باش. به خاطرش رویاپردازی کن تا ببینی زندگی یه حس دیگه پیدا میکنه. وقتی که صبح و شب ذهنت مدام دنبال همون هدفه و اون روزی که میبینی صبح زود از خواب بیدار میشی تا فقط بنویسی یا کارهای شرکت که تموم میشه دوباره لپتاپ رو به خاطر خودت باز میکنی تا مکتوب کنی هرآنچه که تو بلدی و تحلیل میکنی
پس با من بخون و بنویس. اون روزی که از خواب بیدار میشی و میبینی حوصله داری بنویس. اون روزی که حوصله نداری، بیشتر بنویس. روزی که یه نشونه از سمت یه استاد یا این دنیا بهت میگه راهت درسته بنویس و اون روزی که دوستت بهت میخنده و میگه تو که نمیتونی و بیا راه آسون تر رو برو، اون روز قویتر بنویس
آدمها فکر میکنن تو داری توی آسمونها سیر میکنی، ولی نمیدونن که با هر قدمت داری یه آجر میذاری روی دیوارهای محکم قصری که بین همون ابرها برای خودت ساختی
من امسال نمیترسم
❤17👍2
من با این ویدیو هر روز صبح، عصر، آخرشب،انگیزه میگیرم
گفتم برای شما هم بفرستم 🌟✌🏼
گفتم برای شما هم بفرستم 🌟✌🏼
❤6
من هم خیلی وقتها با خودم فکر میکنم حالا که خیلی وقته نشده و انجام ندادم پس بعد از این هم نمیشه. انگار گذشته میخواد بار سنگین بشه و من رو با خودش به همون روزهای قبل ببره. انقدر که این فکرها سنگینتر از انگیزهی من بشه. ولی امروز با خودم تمرکز کردم و گفتم تو تنها نیستی. الان این همه دوست جدید داری که قراره باهم پیش برین و قرار نیست هیچ چیز شبیه گذشته باشه. ما میخوایم کنار هم شروع کنیم و قبول کنیم که میتونیم. که کنار هم به گذشته نگاه کنیم و ببینیم همیشه هم اینطوری نبوده که نشده یا انجام ندادیم. پس این راه رو کی تا اینجا اومده؟ اگر الان مقاله دکترا رو ننوشتی ولی تو همونی هستی که این همه مقطع رو پشت سر گذاشتی... اگر زبانت خوب نیست ولی همونی هستی که به فارسی انقدر درس خوندی... فقط آدمیزاد اینطوریه که انگار موفقیتهاشو نمیبینه و دلش میخواد خودش رو سرزنش کنه برای اون یه کار خاصی که انجام نداده. کنار هم هستیم که باور کنیم اونی که تا اینجارو اومده بعد از این همه ادامه میده. این بار با تجربه بیشتر، انگیزه قویتر و تلاش بیشتر
Together We Rise 🌟
@aworldundiscovered
Photo credit: Pinterest
Together We Rise 🌟
@aworldundiscovered
Photo credit: Pinterest
👍12❤5
فکر میکنیم دیر شده و دیگه وقت نیست. فکر میکنیم اون روزی که باید، تصمیم درست رو نگرفتیم و حالا دیگه نمیشه چون جامعه بهما یاد داده که هر آرزویی یه زمانی داره و اگر توی اون زمانی که همه به دنبالش رفتن تو نری پس دیره و فراموشش کن. اونوقته که اون آرزو میشه یه افسوس بزرگ و تمام روزهاتو درگیر میکنه، که زندگی به اندازه تمام زیباییهاش با خودش درد هم داره و بعضی از این دردهای بزرگ رو خودمون باعث میشیم مثل همین افسوسها
وقتی که صبح بلند میشی و با خودت فکر میکنی سالهاست قرار بوده چیکار کنی و وقتی که حتی یه صدای موزیک یا یه نور آفتاب با یه رنگ خاص یادت میاره که چی میخواستی و چه آرزوهایی داشتی و یه صدایی بلند توی ذهنت میگه دیگه دیر شده و فراموشش کن و تو لبخند میزنی تا واقعا فراموشش کنی ولی هیشکی نمیدونه فراموش نمیشه و درونت چه جنگی با خودت داری
هیچ وقت شده بشینی با خودت صحبت کنی و ببینی چه تواناییهایی داری. هیچ وقت شده نگاه کنی و ببینی اطرافیان از تو آدمی ساختن که تو نیستی چون بهت گفتن چه زمانی چی درسته و چیکار کنی. ولی تو چی؟ تویی که دنیای خودت رو داری با اهداف خودت و شک ندارم وقتی به اهدافت فکر میکنی اول از همه با خودت به سن فکر میکنی. به اینکه شاید وقت نیست و شاید برای هرکاری دیره
ولی هیچ وقت شده با خودت بگی پس خودم چی؟ من با تمام آرزوهام مگه چند بار توی این دنیا میام و میرم که یک بارش رو که تنها بار هم هست اجازه بدم زمان بندیهای اطرافیان برام تصمیم بگیره. که اجازه بدم این دنیا بهم بگه چه سالی برای خوندن زبانه و چه سالی برای دانشگاه رفتن! یا که مادر بودن یا نبودن، وضعیت اقتصادی و هزارتا عامل دیگه میتونه مشخص کنه که چه مسیری رو انتخاب کنم
هیچ وقت شده با خودت بگی اگر دارم افسوس روزهای رفته رو میخورم پس چیکار کنم که ده سال بعد وقتی برمیگردم به عقب، بگم از یه جایی درست تصمیم گرفتم. از یه جایی بیشترین تلاشم رو کردم و از یه جایی اینو فهمیدم که اگر تلاش نکنم و نجنگم دنیا چیزی رو که میخوام بهم نمیده. سی سالگی نشد خب چهل سالگی و چهل نشد بذار پنجاه سالم که شد بگم درست اومدم
برای یک بار هم که شده خودت رو بیشتر از تمام اطرافیان قبول داشته باش و پا بذار به دنیایی که توی ذهنته. برو به دنبال اون چیزی که همیشه آرزوشو داشتی. برو به دنبال چیزی که باعث بشه روزهای آخر زندگیت بگی این «آدم» رو من ساختم. این آدمی که سختی زیاد کشید و تلاش کرد ولی به دنبال راهی رفت که آرزو داشت و به اون صدای درونیش گوش کرد نه اون هیاهوی دنیایی که اطرافش بود
@studywithbrisa
وقتی که صبح بلند میشی و با خودت فکر میکنی سالهاست قرار بوده چیکار کنی و وقتی که حتی یه صدای موزیک یا یه نور آفتاب با یه رنگ خاص یادت میاره که چی میخواستی و چه آرزوهایی داشتی و یه صدایی بلند توی ذهنت میگه دیگه دیر شده و فراموشش کن و تو لبخند میزنی تا واقعا فراموشش کنی ولی هیشکی نمیدونه فراموش نمیشه و درونت چه جنگی با خودت داری
هیچ وقت شده بشینی با خودت صحبت کنی و ببینی چه تواناییهایی داری. هیچ وقت شده نگاه کنی و ببینی اطرافیان از تو آدمی ساختن که تو نیستی چون بهت گفتن چه زمانی چی درسته و چیکار کنی. ولی تو چی؟ تویی که دنیای خودت رو داری با اهداف خودت و شک ندارم وقتی به اهدافت فکر میکنی اول از همه با خودت به سن فکر میکنی. به اینکه شاید وقت نیست و شاید برای هرکاری دیره
ولی هیچ وقت شده با خودت بگی پس خودم چی؟ من با تمام آرزوهام مگه چند بار توی این دنیا میام و میرم که یک بارش رو که تنها بار هم هست اجازه بدم زمان بندیهای اطرافیان برام تصمیم بگیره. که اجازه بدم این دنیا بهم بگه چه سالی برای خوندن زبانه و چه سالی برای دانشگاه رفتن! یا که مادر بودن یا نبودن، وضعیت اقتصادی و هزارتا عامل دیگه میتونه مشخص کنه که چه مسیری رو انتخاب کنم
هیچ وقت شده با خودت بگی اگر دارم افسوس روزهای رفته رو میخورم پس چیکار کنم که ده سال بعد وقتی برمیگردم به عقب، بگم از یه جایی درست تصمیم گرفتم. از یه جایی بیشترین تلاشم رو کردم و از یه جایی اینو فهمیدم که اگر تلاش نکنم و نجنگم دنیا چیزی رو که میخوام بهم نمیده. سی سالگی نشد خب چهل سالگی و چهل نشد بذار پنجاه سالم که شد بگم درست اومدم
برای یک بار هم که شده خودت رو بیشتر از تمام اطرافیان قبول داشته باش و پا بذار به دنیایی که توی ذهنته. برو به دنبال اون چیزی که همیشه آرزوشو داشتی. برو به دنبال چیزی که باعث بشه روزهای آخر زندگیت بگی این «آدم» رو من ساختم. این آدمی که سختی زیاد کشید و تلاش کرد ولی به دنبال راهی رفت که آرزو داشت و به اون صدای درونیش گوش کرد نه اون هیاهوی دنیایی که اطرافش بود
@studywithbrisa
❤35👍3
Forwarded from Mind cafe with ManeliA
.
حقیقتش رو بخواین برنامه تشریحی و دقیق داشتن خیلی سخته، این که بدونی دقیقا هر ساعت از روز میخوای چه کاری انجام بدی خیلی محدودکننده و رباتوار هست؛ از سمت دیگه صرف داشتنش هم کافی نیست چون عمل به همچنین تیپ برنامههایی انرژی خیلی زیادتری میگیره و نیاز هست دیسیپلین و تعهدبالایی داشته باشیم.
.
اما یه وقتهایی توی زندگی هست که ما یه دنیا کار واسه انجام دادن داریم، اینجور زمانها تمام مدت درحال فکر کردن به اونها هستیم مثل پیک نوروزی بچگیهامون که همیشه ته ذهنمون بود که باید انجام بدیم اما ما که تا شب ١٣ انجامش نمیدادیم و فقط دلهره و خیالش هر لحظه با ما بود! الانم بافکر کردن به کارهای انجام نشده فقط به خودمون استرس مضاعف میدیم و هی می گیم من که وقت ندارم و نمیرسم به همهشون! و به جای انجام دادن فقط فکر میکنیم!
.
اینجا همونجایی هست که برنامههای این مدلی کمک میکنه، وقتی به طور دقیق مینویسیم هر ساعت از روز قراره چه فعالیتی انجام بدیم، اینجوری هم یه بار روانی از روی ذهنمون برداشته میشه و هم واقعا یه کاری انجام میدیم.
.
این چند مدل برنامه که نوشتم کلی هستند، بیشتر میخواستم ایده بگیرید که چطوری روزتون رو تقسیمبندی کنید و زمانهای به ظاهر پرت رو زنده کنین. یا روزهایی که نیاز دارید زمان بیشتری واسه هدفتون بذارید اون زمان اضافه رو از کجا بدست بیارید.
دلم میخواست این برنامهها بهتون کمک کنه تا روزهای باکیفیتتری داشته باشین و حس رضایت بیشتری رو تجربه کنین.
.
البته این برنامهها واسه افرادی هستند که شاغلند یا مدرسه و دانشگاه میرن، اگه شما خونه هستین پس ساعتهای صبحتون رو هم میتونین مثل عصر مشخص کنین.
.
لازمه که هر کدوم از شما بنا به زندگیهای فردیتون و ویژگیهای ذهنیتون برنامه رو واسه خودتون شخصیسازیش کنین.شاید ساعتی که نوشتم موضوع ساده مطالعه کنید ساعتی باشه که شما بیشترین بهرهوری ذهن رو دارین پس اون ساعت شما باید موضوعات پیچیدهتری رو مطالعه کنین، یا شاید شما به جای صبح زود ترجیح میدین شب تا ساعت ٢ بیدار بمونین پس به همون نسبت برنامهتون تغییر میکنه.
.
درنهایت این انتخاب من و شما هست که روزهای عمرمون رو چطوری بگذرونیم، گاهی سخت و پرزحمت و گاهی هم لازمه آروم و درسکوت.
حقیقتش رو بخواین برنامه تشریحی و دقیق داشتن خیلی سخته، این که بدونی دقیقا هر ساعت از روز میخوای چه کاری انجام بدی خیلی محدودکننده و رباتوار هست؛ از سمت دیگه صرف داشتنش هم کافی نیست چون عمل به همچنین تیپ برنامههایی انرژی خیلی زیادتری میگیره و نیاز هست دیسیپلین و تعهدبالایی داشته باشیم.
.
اما یه وقتهایی توی زندگی هست که ما یه دنیا کار واسه انجام دادن داریم، اینجور زمانها تمام مدت درحال فکر کردن به اونها هستیم مثل پیک نوروزی بچگیهامون که همیشه ته ذهنمون بود که باید انجام بدیم اما ما که تا شب ١٣ انجامش نمیدادیم و فقط دلهره و خیالش هر لحظه با ما بود! الانم بافکر کردن به کارهای انجام نشده فقط به خودمون استرس مضاعف میدیم و هی می گیم من که وقت ندارم و نمیرسم به همهشون! و به جای انجام دادن فقط فکر میکنیم!
.
اینجا همونجایی هست که برنامههای این مدلی کمک میکنه، وقتی به طور دقیق مینویسیم هر ساعت از روز قراره چه فعالیتی انجام بدیم، اینجوری هم یه بار روانی از روی ذهنمون برداشته میشه و هم واقعا یه کاری انجام میدیم.
.
این چند مدل برنامه که نوشتم کلی هستند، بیشتر میخواستم ایده بگیرید که چطوری روزتون رو تقسیمبندی کنید و زمانهای به ظاهر پرت رو زنده کنین. یا روزهایی که نیاز دارید زمان بیشتری واسه هدفتون بذارید اون زمان اضافه رو از کجا بدست بیارید.
دلم میخواست این برنامهها بهتون کمک کنه تا روزهای باکیفیتتری داشته باشین و حس رضایت بیشتری رو تجربه کنین.
.
البته این برنامهها واسه افرادی هستند که شاغلند یا مدرسه و دانشگاه میرن، اگه شما خونه هستین پس ساعتهای صبحتون رو هم میتونین مثل عصر مشخص کنین.
.
لازمه که هر کدوم از شما بنا به زندگیهای فردیتون و ویژگیهای ذهنیتون برنامه رو واسه خودتون شخصیسازیش کنین.شاید ساعتی که نوشتم موضوع ساده مطالعه کنید ساعتی باشه که شما بیشترین بهرهوری ذهن رو دارین پس اون ساعت شما باید موضوعات پیچیدهتری رو مطالعه کنین، یا شاید شما به جای صبح زود ترجیح میدین شب تا ساعت ٢ بیدار بمونین پس به همون نسبت برنامهتون تغییر میکنه.
.
درنهایت این انتخاب من و شما هست که روزهای عمرمون رو چطوری بگذرونیم، گاهی سخت و پرزحمت و گاهی هم لازمه آروم و درسکوت.
👍10❤8👏2