Systems Thinking – Telegram
Systems Thinking
5.46K subscribers
753 photos
103 videos
82 files
648 links
Download Telegram
#مهارتهای_تفکر_سیستمی

برای دوستانی که تابستان و پاییز امسال به جمع ما پیوسته‌اند، مطالعه برخی از یادداشت‌های آغازینِ کانال تفکر سیستمی را پیشنهاد می‌کنیم.

تفکر در طول زمان:
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking/5

تفکر ساختار به عنوان علت:
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking/7

تفکر کل نگر:
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking/9

تفکر عملیاتی:
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking/10

تفکر حلقه بسته:
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking/12

--------------
کانال تفکر سیستمی
@systemsthinking
مقررات زدایی

یک نفر خطا می کند
قانون را نادیده می گیرد
مصلحت فردی را جایگزین مصلحت جمعی می کند

قانون دیگری می گذاریم که نتواند خطا برود
باز هم راه خطا را پیدا می کند
قانونی دیگری می گذاریم
و باز هم ...

نتیجه این می شود که آنقدر قانون می گذاریم و کارها را پیچیده می کنیم که فقط کسانی که استاد راه های میان بر هستند می توانند تاب بیاورند. افراد توانمند و درست کار توان کار در این فضای پیچیده و دست و پاگیر را ندارند.

در موارد متعددی به خاطر همین پیچیدگی ها و همین ساختارهایی که همه را به چشم دزد نگاه می کند، از پذیرفتن کارهایی عذر خواسته ام.

امروز بیشتر از اینکه به قانون نیاز داشته باشیم، به مقررات زدایی نیاز داریم.
پیچیدگی های قانونی را از دست و پای کسانی که می خواهند کار کنند باز کنیم.
ممکن است گروهی به خطا بروند.
اما گروهی هم پیدا می شوند که کار کنند.
قطعا نتیجه از وضع فعلی بهتر است...

t.me/systemsthinking
حامد قدوسی عزیز در کانال ارزشمند «یک لیوان چای داغ» نکات مهمی در مورد بازنشر پیام های تلگرامی نوشته که برای همه ما می تواند تذکر مفیدی باشد:

بد نیست قبل از بازنشر و باور کردن کمی گوگل‌ کنیم!

موضوعی که می‌نویسم - داستان آلفردو - فقط از باب مثال برای یک موضوع کلی‌تر است و خود مطلب مورد نقد اهمیت خاصی ندارد.

داستان «آلفردو و شکل‌گیری مافیای ایتالیا» را احتمالا در کانال‌‌های مختلف دیده‌اید یا اگر ندیده‌اید فورا روی انواع و اقسام سایت‌های پرخواننده پیدا خواهید کرد. داستان - که البته نسخه‌های متعدد دارد - می‌خواهد بگوید که وقتی مقررات اضافه‌ای به اقتصاد اضافه شود، مافیایی هم برای دور زدن آن شکل می‌گیرد و فساد در جامعه بیش‌تر می‌شود. اصل حرف شاید خیلی غلط نباشد و با مقداری اما و اگر می‌توان آن را پذیرفت. ولی برای انتقال این پیام نیاز به داستان‌سازی و خلق حوادث جعلی در تاریخ نیست.

داستان آلفردو مدعی است که مافیا به خاطر ممنوعیت نوشیدنی الکلی در زمان موسیلینی به وجود آمده و مخترع آن هم یک جوان صاحب دکه بوده که یک تنه با سوء استفاده از این ممنوعیت ظرف چند سال به قدرت‌مندترین فرد کشور پیچیده‌ای مثال ایتالیا تبدیل می‌شود! در واقعیت مافیای سیسیلی نزدیک به دو قرن قبل به وجود آمده و زمینه‌های شکل‌گیری آن بین کشاورزان منطقه را هم می‌دانیم. از جست و جو‌ها به نظر هم نمی‌رسد ایتالیا در یک قرن اخیر ممنوعیت خاصی روی الکل اعمال کرده باشد. البته مافیای نیویورک، نیوجرسی، شیکاگو و ایتالیا در دوره ۱۳ ساله ممنوعیت الکل در آمریکا خیلی فعال شدند و عملا بخشی از جرایم سازمان‌یافته در این کشور پس از این دوره شکل گرفت. احتمالا داستان ایرانی آلفردو در واقع از کنار هم چسباندن صحنه‌هایی از سریال‌ها و فیلم‌هایی مثل پدر خوانده، سوپرانوها، امپراتوری بوردواک و فیلم‌های متعدد مربوط به مافیای ایتالیا و البته با اجرای تاریخ صد ساله مافیا روی دور تند شکل گرفته است.

موضوعی که کمی ناراحت‌کننده است، بازنشر این نوع داستان‌ها در قالب‌های مختلف در میان گروه‌های تخصصی و حرفه‌ای ایرانی است. شاید این داستان را در بیش از ده گروه تخصصی دیده‌ام و احتمالا در واقعیت خیلی بیش از این بازنشر شده است. سابقه چنین داستان‌های جعلی البته طولانی است و مثال‌های معروفی از آن در مورد محمود حسابی (دیدار با انیشتن و چک سفید پرینستون)، دیدار رضا شاه از انگلیس و ترکیه، جهان سوم کجا است!، خاطرات عجیب و غریب ایرانیان سرشناس از استادان‌شان، خاطرات ساختگی توریست‌های خارجی از ایران و الخ در سال‌های گذشته حسابی دست به دست شده‌اند. در کنار این داستان‌ها، مطالب ساختگی منتسب به خاطرات و نوشته‌های پروفسور حسابی و دکتر شریعتی و پروفسور سمیعی و اخیرا یوسف اباذری و محمود سریع‌القم و الخ هم جالب توجه است.

زمینه شکل‌گیری و محبوبیت این داستان‌‌ها ماده خام و موضوع مهمی برای تحلیل‌های روان‌شناسی اجتماعی جامعه هستند. هر کدام از این ماجراها را که بکاوی نهایتا یکی دو نکته «پندآموز» در آن‌‌ها نهفته است و بازنشرشان هم معمولا به خاطر این نکته‌ها است. ولی دقت کنیم که این «پندها» و نصحیت‌ها معمولا با یک هزینه مهم به جامعه منتقل می‌شود: به قیمت تحریف تاریخ و بی‌دقتی به جزییات و فکت‌ها. به زبان متخصصان، رفتاری رایج در جوامع شفاهی و ماقبل نوشتن که آمیخته‌ای از افسانه و اسطوره و واقعیت برای تبیین و توضیح امور به کار می‌رفت. انتخاب با ما است که آیا به واقعیت و دقت روی جزییات وفادار بمانیم و این اصل رفتاری را ترویج کنیم یا با بهره‌گیری از «رگه‌هایی از واقعیت» و آمیختن آن با افسانه نکته را بیان کنیم.

شخصا در مواجهه با چنین داستان‌هایی چند قاعده سرانگشتی دارم: اول نسخه انگلیسی آن‌ها را (در صورتی که ماجرا خارجی باشد) جست و جو می‌کنم. بعد، چند فکت کلیدی از داستان را بیرون می‌‌کشم و آن‌ها را چک می‌کنم: آیا محمود حسابی هیچ وقت در پرینستون بوده است؟ آیا رضاشاه هیچ وقت به انگلیس سفر کرده است؟ آیا کسی به اسم آلفردو در تاریخ معاصر ایتالیا وجود دارد؟ ...
منبع: @hamedghoddusi

t.me/systemsthinking
💠 آموزش پُرکردن ظرفی از آب نیست!

بار اولی که به نوآم #چامسکی، زبان‌شناس و فیلسوف بزرگ، ایمیل زدم از جواب صمیمی، گرم و مفصلش شگفت‌زده شدم، در حالی که من نه شاگردش بودم و نه کسی مرا معرفی کرده بود. بعدها از خود او شنیدم که شب‌ها قبل از خواب به بیش از صد ایمیل پاسخ می‌گوید. این که روزانه چند ساعت صرف پاسخ‌گویی به افراد ناشناس می‌کند نشان از #تعهد، احترام و گشودگی دارد.

در یکی ازسخنرانی‌هایش در همان ابتدا دو نکته گفت: اول اینکه بنا ندارد فقط خودش صحبت کند و مطلوب این است که همانند یک سمینار با جلسه برخورد شود. دوم اینکه فرض نگرفته و نباید گرفت که هر آنچه می‌گوید صحیح است و از مخاطبین طلب کرد نظر مخالفشان را ابراز کنند. به قول خودش: «ابطالیه تولید کنید» (Produce refutations)!

در سخنرانیِ دیگری از قول گاندی گفت در معلمی تلاش برای راضی‌کردن دانش‌آموز نوعی خشونت محسوب می‌شود! او همواره تأکید دارد نباید طوری تدریس کرد که گویی حقایق از قبل روشن هستند و کار #معلم صرفاً انتقال حقایق است، بلکه باید کلاس درس را کارگاهی دید که قرار است برداشت ما از حقیقت تا آن زمان و در آن مکان ساخته شود. او همچنین یادی از استادش کرد که برخلاف دیگر ریاضی‌دانان به جای مطرح‌کردن و بلافاصله اثبات قضیه راهی دیگر داشت؛ او ابتدا قضیهٔ ریاضی را می‌نوشت، سپس به کمک شاگردانش به قضیه حمله‌های متعدد می‌کردند تا بتوانند در نهایت اثبات را به کمک هم بسازند.

در جایی دیگر چامسکی به دو برداشت از #آموزش اشاره کرد و گفت آموزش را نباید پُرکردن ظرفی از آب دید، آموزش را باید کمک به گُل در جهت رشد دانست؛ رشد در راهی که خودش خواهد رفت و از قبل مشخص نشده است.

چامسکی، زبان‌شناس، فیلسوف و نظریه‌پرداز آمریکایی و استاد بازنشستهٔ دانشگاه ام‌آی‌تی است که از او به عنوان پدر زبان‌شناسی مدرن یاد می‌شود.

به نقل از: @FarangUnretouched
#لایحه_بودجه ۱۳۹۷

لایحه بودجه ۱۳۹۷ توسط دولت تهیه شده و برای بررسی و تصویب به مجلس ارایه شده است.

در فاصله‌ای که مجلس مشغول بررسی و البته‌گاهی هم چکش کاری این لایحه است، بعضی از بندهای این لایحه را بررسی خواهیم کرد.

t.me/systemsthinking
#تفکر_درونزا systemsthinking@
#فرهنگ_سازمانی
#تفکر_کل_نگر
#تفکر_ساختار_به_عنوان_علت

معمولا در اولین یا دومین جلسه حضورم در یک سازمان، به جای آسانسور چند طبقه ای را از پلکان بالا می روم. و یا پس از پایان جلسه اول، چند طبقه ای را از پلکان پایین می آیم.

مکان اتاق جلسات با حوزه ریاست سازمانها و یا مدیران ارشد به ویژه در شرکتهای دولتی و گاهی در شرکتهای خصوصی عمدتا در طبقات بالاتر است. مثلا در یک سازمان دولتی ۱۷ طبقه، طبقه ۱۶ یا ۱۷ دفتر کار مدیران ارشد است. جلسه با مدیران یک شرکت خصوصی در یک ساختمان ۶ طبقه، طبقه ۵ یا ۶ برگزار می شود. البته بدون تردید مجموعه هایی هم داریم که دفتر کار مدیران ارشد آن در طبقات پایین تر است. اما من از مشاهده های خودم می نویسم و عمدتا به جلساتی دعوت شده ام که دفتر کار مدیران ارشد آن شرکتها در طبقات آخر بوده است.

گاهی هنگام عبور از طبقات، توقف می کنم. در و دیوارها را می بینم. گاهی توجهم را به گفتگوهای آدمها متمرکز می کنم. شاید از سرمایه های انسانی آن سازمان باشند و یا از مشتریان. یا شاید یک پیک که برای دادن بسته ای در حال پیدا کردن فرد یا اتاق مورد نظر است. گاهی پرسشهای ساده ای می پرسم: ببخشید؛ واحد مالی کجاست؟ عذرخواهی می کنم؛ سرویس بهداشتی کجاست؟ گاهی به مسیر حرکت افراد در داخل راهروها دقت می کنم و دسترسی ها به بخش های مختلف را می بینم. گاهی به تمیزی و کثیفی فضاها توجه می کنم. گاهی زیبایی و زشتی چیدمان فضاها را می بینم. گاهی حواسم به صداهاست، از صداهای وسایل و دستگاه های مختلف تا صداهای دورتر در خیابان. گاهی از بویی که به مشام می رسد متوجه غذای روز می شوم. گاهی هم چهره ها را می بینم؛ به ویژه چهره مسوولین حراست، خدمات و تدارکات!

آنچه به طور روزانه در سازمانها می گذرد، هر روز و هر ساعت فرهنگی را شکل می دهد. فرهنگی که گاه ویژه آن سازمان است و شاید سرمایه های انسانی آن سازمان به محض خروج از مجموعه در پایان وقت کاری، به دلیل تغییر زمینه/context در اندیشه و رفتار خود تغییراتی خودآگاه یا ناخودآگاه داشته باشند.

در گفتگوی خود با مدیران ارشد آن سازمان عمدتا پرسشهایی درباره فرهنگ سازمانی ایشان دارم. برخی از پرسشها با بله و خیر پاسخ داده می شود و گاهی شاید دقایق زیادی از جلسه به واکاوی موضوعی خاص اختصاص یابد. گاهی یک تاریخچه از موضوعی را می شنوم و گاهی از آینده مطلوبشان مطلع می شوم.

از مدیران ارشد می پرسم که آخرین بار چه زمانی در سازمان تان قدم زده اید و به دقت مشاهده کرده اید؟ آخرین بار چه زمانی در سازمان تان قدم زده اید و به دقت شنونده بوده اید؟ آخرین بار چه مقداری سکوت کرده اید و واقعا فکر کرده اید؟
با شنیدن سوالاتی از این دست، معمولا سکوتی می کنند و به فکر می روند.

گاهی جلسه اول یا دوم با مدیرعامل و یا یکی از مدیران ارشد سازمان، با این جمله من به پایان می رسد:
لطفا تا جلسه بعد، ساعتی را در شرکت خود قدم بزنید!

وقتی یک مدیرعامل که برنامه کاری روزانه اش پر از جلسات پی در پی است، به جای یک جلسه کاری در سازمان قدم می زند یعنی به ذهن و مغز خود فرصت فکر کردن می دهد. فرصت سکوت، فرصت مشاهده، فرصت شنیدن.

@kashizad | سیدعلیرضا کاشی‌زاد
-------------------------------------------
کانال تفکر سیستمی
@systemsthinking
Forwarded from آکادمی سواد مالی نشا (Maryam Masoumi)
قبضهای آب و برق از مواردی هستند که هر دوماه یکبار در لیست هزینه ها قرار می گیرند و دربرخی از خانواده ها قسمت زیادی از جدول بودجه را به خود اختصاص می دهند .

مادر یا پدر خانواده پس از دریافت قبض بدون اینکه از این فرصت آموزشی بهره ببرند آنها را پرداخت می کنند و منتظر می مانند تا دو ماه آینده که قبض جدید بیاید و آنها بپردازند؛تقریبا این رفتار به یک عادت تبدیل شده است .

درصورتیکه می توان از این فرصت استفاده کرد وبرای بچه ها نحوه مصرف را توضیح داد و از آنها خواست به میزان وروش مصرف خود و خانواده توجه کنند همچنین راهکارهایی برای کاهش مصرف ارائه دهند و در بکاربستن روشهای ارائه شده همکاری کنند .

می توانیم برای تشویق بچه ها به مصرف بهینه ،مقدار پولی که در قبض جدیدصرفه جویی می شود را به عنوان جایزه برای آنها درنظر بگیریم.

https://news.1rj.ru/str/financial_family
#فرهنگ_سازمانی
#مدل_ذهنی

ساعت ۱۶:۳۰ است. افراد یک به یک وارد نشست می شوند. به نظر می رسد ظرفیت سالن هشتاد نفره در حال تکمیل است. دو نفر از یک شرکت آلمانی مهمان این نشست هستند و قرار است تجارب سازمان خود را در یکی از صنایع آلمان به حاضران گزارش دهند. من به دعوت یکی از مدیران ارشد در جلسه نشسته ام و منتظر شروع جلسه ام.

هنوز جلسه شروع نشده؛ دقتی می کنم و می بینم که اکثر کارشناسان و مدیران در حال خوردن شیرینی و میوه روی میزها هستند. مدیران ارشد این سازمان دولتی ما، هنوز وارد جلسه نشده اند. آلمانی ها فایل اسلایدهای خود را آماده نمایش می کنند و میکروفون ها را تست می کنند.

از همهمه در ورودی سالن می شود فهمید که مدیران ارشد در حال ورود به سالن جلسه هستند. جلسه رسما شروع می شود. و به جز تعداد اندکی، حاضران هدفونهای ترجمه همزمان را بر می دارند و بر گوش خود می گذارند. آلمانی ها با زبان انگلیسی سخن می گویند و اسلایدها هم انگلیسی است.

سخنرانی آغاز می شود. گوش می کنم. گاهی یادداشت بر می دارم. گاهی همزمان با اشاره به موضوعی در اسلایدها، همزمان در اینترنت جست وجو می کنم و نشانه گذاری می کنم که بعدا درباره برخی موارد مطالعه کنم.

اسلایدها به پایان می رسد و دقایقی به پرسش و پاسخ اختصاص دارد. تعداد افرادی که سوال دارند، شش نفر است. مدیرعامل و دو نفر از مدیران ارشد، دو نفر از کارشناسان و از قضا من که خودم هم مهمان نشست هستم.

پرسش و پاسخ به پایان می رسد و نشست هم تمام می شود. همه در حال ترک سالن هستند. من هم خداحافظی می کنم و در مسیر حرکت با خودم فکر می کنم: این جماعت اگر تکلیف مدیرانشان نبود واقعا در این جلسه حاضر می شدند؟ اصلا فهمیدند نکات مهم گزارش چه بود؟ چه نکته هایی برای کشور ما به کار می آید؟ چه مطالعات تکمیلی مورد نیاز است؟ چه اقداماتی باید تعریف شود؟ از انجام چه کارهایی باید زودتر جلوگیری کرد؟

ساعت ۱۵:۴۵ روز بعد وارد همان سازمان بزرگ دولتی می شوم. جلسه ما با یکی از مدیران ارشد ساعت ۱۶ است. چند صف طولانی و ازدحام کارشناسان و مدیران را می بینم. به این جمعیت مدام افزوده می شود. می ایستم ببینم چه شده و چه اتفاقی افتاده. دقت می کنم و می بینم این صف ها و ازدحام ایجاد شده، پشت درب های خروج است. افراد منتظرند ساعت ۱۶ شود و سریع کارت بزنند و بعد بروند وارد سرویسها شوند.

عبور می کنم و با خودم می گویم: آن هایی که دیروز زودتر از شروع نشست تجارب آلمانی ها شیرینی و میوه روی میزها را خوردند، طبیعتا امروز هم زودتر صف می بندند و آماده کارت زدن می شوند.
و البته عجیب نیست که شب در خانه هایشان پست های گروه ها و کانال های تلگرامی خود را بخوانند که گاهی در پستی نوشته شده مهندسان آلمانی چنین و چنان اند و در پست دیگری نوشته شده یک دکتر ژاپنی به ایران سفر کرده و بعد در یادداشتی نوشته ایرانی ها چه مشکلات فرهنگی دارند... و در نهایت، صبح روز بعد کارت ساعت حضور خود را بزنند و بروند مشغول کار روزانه!

@kashizad | سیدعلیرضا کاشی‌زاد
-------------------------------------------
کانال تفکر سیستمی
@systemsthinking
Forwarded from Systems Thinking
#گفتگو

ستون سمت چپ

برگه اي برداريد و با يك خط آن را به دو قسمت تقسيم كنيد.

مواقعي را به ياد آوريد كه هنگام صحبت با ديگران، دقيقا آنچه مد نظرتان بوده است را نگفته ايد.

مثلا كسي از شما در مورد لباس جديدش نظر خواسته است. به نظر شما اين لباس برايش مناسب نبوده، اما به او گفته ايد كه لباسش خيلي زيباست.

سمت راست برگه حرف هايتان را بنويسيد و سمت چپ، آنچه در آن زمان به آن فكر مي كرده ايد.

اين تمرين را هفته اي يك بار انجام دهيد.
به گفته هاي ستون سمت راست نگاه كنيد. آيا لازم بوده حرفي متفاوت از ستون سمت چپ گفته شود؟ دليل تفاوت در سمت چپ و راست چه بوده؟

هدف از اين تمرين شناخت روش گفتگوي خودتان با ديگران و تلاش براي بهبود آن است. در گفتگوهاي بعدي تلاش كنيد تا جاي ممكن سمت چپ و راست را به هم نزديك كنيد.

https://telegram.me/systemsthinking
#بودجه ۱۳۹۷
#اقتصاد_ایران
#نرخ_ارز

این روزها بحث بر سر افزایش عوارض خروج از کشور آنقدر فراگیر شده که من هم ترجیح می‌دهم بررسی بودجه ۹۷ را با همین «نکته انحرافی» بودجه شروع کنم.

البته این بخش از لحاظ بودجه‌ای بسیار کم خاصیت است و واقعا خیلی ارزش بحث ندارد و تنها به یک اشاره کوتاه اکتفا می‌کنم:

۱- به نظر می‌رسد هدف از افزایش «عوارض خروج از کشور»، کاهش سفرهای خارجی و درنتیجه کاهش تقاضا برای ارز است.
۲- تعداد سفرهای خارجی طی سال‌های اخیر افزایش قابل توجهی داشته است و به بیش از ۹ میلیون سفر رسیده است.
۳- به نظر می‌رسد عامل افزایش سفرهای خارجی و خیلی آسیب‌های دیگر اقتصادی، پایین نگاه داشتن دستوری و مصنوعی نرخ ارز در دولت یازدهم بوده است.

با توجه به سه گزاره فوق، به نظر می‌رسد دولت آدرس را غلط رفته و تصمیم گرفته شیپور را از سر گشادش به صدا درآورد.

مساله دولت افزایش تقاضا برای ارز است. دولت نمی‌تواند و نباید به این مقدار ارز تامین کند.
ریشه مساله پایین بودن نرخ ارز است.
اما پایین نگهداشتن نرخ ارز سیاستی عوام پسندانه است و دولت این سیاست را دوست دارد.

درنتیجه، دولت تصمیم گرفته به جای تعدیل منطقی نرخ ارز که ریشه مساله است، به سراغ نشانه‌های مساله برود و برای هر یک از تبعات تصمیم ثبات نرخ ارز، می‌خواهد یک سیاست جبرانی اتخاذ کند.

این سیاست‌ها در نهایت مصداق همان مثل خواهند شد که: هم پیاز خورد، هم فلک شد، هم پول داد...

با این حال این بند از بودجه، از این جهت که حواس جامعه را از مساله‌های مهم‌تر بودجه پرت کرده است، شایسته تقدیر است...

t.me/systemsthinking
رتبه ۶۹ ایران در بین ۱۳۷ کشور
آخرین #گزارش_رقابت_پذیری_جهانی

مجمع جهانی اقتصاد از سال ۲۰۰۵ این گزارش را در ۱۲ ركن تهیه و منتشر می كند. | دفتر مطالعات اقتصادی مرکز پژوهشهای مجلس

@systemsthinking
IRAN_profile_TheGlobalCompetitivenessReport_2017–2018.pdf
185.1 KB
وضعیت ایران در آخرین #گزارش_رقابت_پذیری_جهانی

در نسخه اصلی گزارش، جزییات مربوط به هر یک از ارکان رقابت پذیری مشخص است.

@systemsthinking
گوش شنوای معلمی

نوشته ایمان دهدشتی نسب
دبیر فیزیک، استان خوزستان

مجله رشد معلم؛ آبان ۹۶
@systemsthinking
در این بخش از #کتاب_بخوانیم، بخش‌هایی از کتاب "از دل تو تا دل من" نوشته #کارن_آرمسترانگ را با هم می‌خوانیم:

♦️ باید از خود بپرسیم آیا می‌خواهیم در #بحث پیروز شویم یا می‌خواهیم در پی #حقیقت برآییم؟ آیا اگر شواهد به‌قدر کافی قانع‌کننده بود، آماده‌ی آن هستیم که دیدگاه‌های خود را #تغییر دهیم؟ و آیا در ذهن خود، به روش سقراطی، «جایی هم برای دیگری» باز می‌کنیم؟ اول از همه باید #گوش_دهیم. ما غالبا در یک بحث و مجادله تنها بدین منظور به دیگران گوش می‌دهیم که سخنان آن‌ها را تحریف کرده و از آن‌ها به نفع خودمان استفاده کنیم. گوش دادن حقیقی چیزی بیش از شنیدن کلماتی است که به زبان می‌آیند. ما باید از پیام زیرین کلام نیز آگاهی یابیم و چیزی را بشنویم که با صدای بلند بر زبان نمی‌آید. ص 146

♦️ خاستگاه تمام نهضت‌های بنیادگرایی که من در یهودیت و مسیحیت و اسلام مورد مطالعه قرار داده‌ام، ترسی عظیم از نابودی و فنا بوده است؛ و آغازگر هر یک از آنها همان چیزی بوده که تعرض حکوتِ لیبرال یا سکولار عنوان شده است. تاریخ نشان داده است که هرگونه حمله به هر نهضت بنیادگرایی – چه حمله نظامی یا سیاسی و چه در رسانه‌ها- نتیجه‌ی معکوس دارد، چرا که این یورش صرفا هواداران این نهضت را متقاعد می‌کند که دشمنان به راستی درصدد نابودی آنها هستند. ص 147

🗂 #کتاب از دل تو تا دل من، دوازده گام برای زندگی مهربانانه. #نویسنده کارن آرمسترانگ. #مترجم مرضیه سلیمانی. #نشر نو

@systemsthinking
کارگاه آشنایی با #تفکر_سیستمی در باشگاه فناوری و نوآوری شریف، ۲۵ آذر ۹۶

@systemsthinking
به بهانه #آلودگی_هوا و تعطیلی مکرر مدارس در چند شهر بزرگ کشور:

بچه ها باید در مدرسه یاد بگیرند که چگونه زندگی کنند تا آلودگی کمتری تولید کنند و شهر پاکیزه تری داشته باشند.
اما بچه ها در مدرسه نیستند تا این چیزها را یاد بگیرند.
زیرا مدارس به دلیل آلودگی هوا تعطیل شده اند...

این صرفا یک لطیفه اندوهناک است که برای قدری تامل نوشته شده.
واقعیت این است که اگر بچه ها در مدرسه بودند هم مدرسه این چیزها را به بچه هایمان یاد نمی داد.
همانطور که «ما» این چیزها را در مدرسه ها و دانشگاه هایمان یاد نگرفتیم و شهرهایمان را به این وضعیت دچار کردیم😔
t.me/systemsthinking
#فعال #محیط_زیست

مشغول زندگی‌مان هستیم و سرمان به کار و زندگی خودمان است.
به فکر ایجاد شرایط زندگی مناسب‌تری برای خانواده‌مان هستیم و زمان‌مان را برای کسب درآمد و رسیدگی به درس بچه‌ها و برنامه‌ریزی برای اوقات فراغت و تفریح و سفر صرف می‌کنیم.

چیزهای دیگری هم هستند که برای زندگی ما و برای رشد فرزندان‌مان اهمیت بسیار زیادی دارند.
هوای پاکی که بچه‌هایمان تنفس کنند و شهری تمیز با ترافیکی روان که بتوانند با آرامش به سمت مدرسه‌شان بروند و آب سالمی که بنوشند و بسیاری چیزهای دیگر...

این چیزهای دیگر قرار نبوده توجه ما را به خودشان جلب کنند.
فکر می‌کردیم لازم نیست برایشان زمان بگذاریم.
فکر می‌کردیم دیگرانی به فکر این‌ها هستند.

اشتباه فکر می‌کردیم.
همه باید دغدغه و مساله هوای پاک و آب و ترافیک و محیط زیست را می‌داشتیم و همه باید فعال محیط زیست و فعال زندگی سبز می‌شدیم.

نه به این دلیل که دیگرانی به فکر نیستند.
به این دلیل که این وضعیت نتیجه سبک زندگی اشتباه خود ماست.
این ما هستیم که آلودگی را ایجاد می‌کنیم و بعد از دیگرانی انتظار داریم که مسوولیت قبول کنند و آلودگی‌ها را به جای دیگری منتقل کنند.

اگر این حد از آلودگی و آسیب که امروز شاهد آن هستیم باعث بیداری‌مان نشود، دیگر چه چیزی جز مرگ عزیزان‌مان ما را به خود خواهد آورد؟

زندگی به سبک معمول دارد ما را می‌کشد.
تنها راه نجات تغییر سبک زندگی‌ست.
همه باید فعال زندگی سبز باشیم.
همه باید از خودمان و خانواده خودمان شروع کنیم و در مراحل بعد در قالب انجمن‌ها و سازمان‌های مردم نهاد دیگران را تشویق به تغییر کنیم و به مسوولین شهر و دولت در این زمینه‌ها کمک دهیم و از آنها مطالبه داشته باشیم.

در زمینه راهکارهای زندگی سبز مطلب دیگری خواهم نوشت. اما به مطالب من و همکارانم اکتفا نکنید. خودتان مطالعه کنید و راهکار پیدا کنید و با دیگران به اشتراک بگذارید و تمرین کنید و آموزش دهید و ... همراه با تمام اعضای خانواده‌ و همکاران‌تان به معنای واقعی #فعال #محیط_زیست باشید.

t.me/systemsthinking
تعطیل کردن و تعطیل بودن

#مدل_ذهنی
#آلودگی_هوا
#تعطیلی_مدارس

بیایید قدری تعطیل کردن و تعطیل بودن را واکاوی کنیم. به هر حال گروهی از افراد تصمیم گیرنده در بخش دولتی تصمیم گرفتند که به دلیل افزایش آلودگی هوا مدارس تهران تعطیل شود. چالشی که به نظر می رسد در شهرهای دیگر کشور مشاهده خواهیم کرد.
تعطیلی مدارس، مساله این نوشتار نیست. اما تعطیلی اذهان دانش آموزان و بخش اعظمی از کنش گران نظام آموزش و پرورش موضوع این نوشتار است.
می خواهم در همین ابتدا پرش کنم به انتها و چند پیشنهاد دهم:

🔸پیشنهادم به پدرها و مادرها:

لطفا در جمع خانواده خود، همین امشب چند دقیقه درباره آلودگی هوا گفتگو کنید. به نظر می رسد در این روزها برخی از گفتگوها حاکی از این است که فرزندی در یک خانواده از تعطیلی مدرسه خوشحال است. امشب از او بپرسید آیا می داند میزان هزینه خسارت ناشی از آلودگی هوا برای کشورمان چقدر است؟ در کنار او بنشینید و با هم جستجو کنید و یک گزارش معتبر را بیابید. مثلا این عبارت را جستجو کنید:
" گزارش پیامدهای زیست محیطی آلودگی هوا "
(این گزارش را دفتر مطالعات زیربنایی مرکز پژوهشهای مجلس در مرداد ۹۶ منتشر کرده است. برای دسترسی راحت تر، این گزارش را در کانال تفکر سیستمی به اشتراک می گذاریم.)
درباره آلودگی هوا در خانواده خود گفتگو کنید. یک گزارش را با همدیگر مرور کنید. با هم صحبت کنید. ببینید که آینده زندگی خودتان و خانواده تان و شهرتان چگونه با اقدامات خودتان ارتباط دارد.

🔸پیشنهادم به معلمان:

لطفا فکر کنید و ببینید درسی که در مدرسه می دهید با ماجرای آلودگی هوا چه ارتباطی دارد؟ یک معلم ریاضی چگونه می تواند یک زنگ درسی خود را طوری طراحی کند که مباحث کلاس درس مرتبط با موضوع آلودگی هوا باشد؟ درباره هر درسی که معلم آن هستید، قدری فکر کنید. کلاس درس خود را در مدرسه به گونه ای طراحی و اجرا کنید که آگاهی و توجه خودتان و شاگردانتان، درباره آلودگی هوا افزایش یابد.

🔸پیشنهادم به مدیران مدارس:

جلسه ای را طراحی کنید و با معلمان درباره آلودگی هوا گفتگو کنید. در این جلسه پرسشگری کنید و ببینید به نظر همکارانتان، مدرسه شما چه نقشی در این چالش ملی می تواند ایفا کند. اگر مدیر یک مدرسه هستید، جستجو کنید و ببینید مدارس کشورهای مختلف دنیا در موضوع آلودگی هوا چه ایده ها و تجربه هایی دارند؟ چگونه با مشارکت معلمان، خانواده ها و دانش آموزان می توان یک کنش اجتماعی اثربخش را در این باره ایجاد کرد؟

بله؛ مدارس تعطیل می شوند
اما این تصمیم خانواده ها، تصمیم معلمان و تصمیم مدیران مدارس است که با تعطیلی مدارس به دلیل آلودگی هوا، فکر و عمل خود را در این باره تعطیل کنند یا در این چالش، یک کنش موثر داشته باشند.

@kashizad | سیدعلیرضا کاشی‌زاد
-------------------------------------------
کانال تفکر سیستمی
@systemsthinking
پیامدهای زیست محیطی آلودگی هوا.pdf
981.8 KB
گزارش پیامدهای زیست محیطی آلودگی هوا

دفتر مطالعات زیربنایی مرکز پژوهشهای مجلس
مرداد ۹۶
@systemsthinking
Systems Thinking
تعطیل کردن و تعطیل بودن #مدل_ذهنی #آلودگی_هوا #تعطیلی_مدارس بیایید قدری تعطیل کردن و تعطیل بودن را واکاوی کنیم. به هر حال گروهی از افراد تصمیم گیرنده در بخش دولتی تصمیم گرفتند که به دلیل افزایش آلودگی هوا مدارس تهران تعطیل شود. چالشی که به نظر می رسد در…
دوست خوبمان خانم دکتر بانکی در رابطه با این نوشته، نمونه‌ای از تمرین‌هایی که در مدرسه در رابطه با آلودگی هوا به فرزندشان داده شده را برایمان فرستاده‌اند: