Systems Thinking – Telegram
Systems Thinking
5.46K subscribers
753 photos
103 videos
82 files
648 links
Download Telegram
#انديكا
#تفكرسيستمي_درمدرسه
#محمدعلي

"من بلدم ..."

دبستان طالپا
پايه چهارم تا ششم
روز سوم
چهارشنبه ٢٦ اسفند ١٣٩٤

امروز قرار شده بچه هاي كلاس چهارم هم همراه ما باشند و معلم ديروزشان به عنوان مشاهده گر همراه كلاس ما خواهد بود. كلاس چهارمي ها روز گذشته همراه ما نبوده اند و بايد طوري كلاس را اداره كنم كه به آموزه هاي روز قبل وابسته نباشد.

انشاي بچه ها برايم قابل توجه است:
در مورد ظرف هايي كه مي خواهند پر باشد: آب، غذا، خانه، پول تو جيبي، شامپو، تايد، يخچال، ميوه، كلاس، آرد، عابربانك، دوستي، احترام، كپسول گاز، سفره عيد، شارژ گوشي، حلب روغن، دعا براي ديگران، اتاق پذيرايي ...

و ظرف هايي كه مي خواهند خالي باشد: حوصله، تهمت، غيبت، دروغ، بي ادبي، بي توجهي، مسخره كردن، سخن چيني، بي احترامي، بيماري، دعوا كردن ...

بچه ها را به سه گروه تقسيم مي كنم. گروهي كه قرار است با دهيار؛ با شهردار؛ و با وزير آموزش و پرورش صحبت كنند و خواسته هايشان را مطرح كنند. بعد از اينكه خواسته هايشان را در دفترشان نوشتند در سه گروه و هر گروه با همراهي يك تسهيلگر به خارج از كلاس رفتيم و مدرسه و روستا را مشاهده كرديم و با هدايت بچه ها به سمت امام زاده رفتيم تا بتوانيم خواسته هايمان را دقيق تر و بر اساس مشاهده مستقيم و بحث در گروه تنظيم كنيم.

به امام زاده كه رسيديم به زيارت اقوام درگذشته بچه ها رفتيم و برايشان به صورت دسته جمعي فاتحه خوانديم و دعا كرديم و بچه ها از خاطرات خوبي كه از درگذشتگانشان داشتند تعريف كردند و به اين فكر كرديم كه ما از خودمان چه چيزي و چه يادي باقي مي گذاريم.

به كلاس كه برگشتيم فعاليتي به ذهنم رسيد كه نتيجه اش فوق العاده بود. از بچه ها خواستم به نوبت اين جمله را كامل كنند: من بلدم ... و بعد هم بايد كاري كه بلد بودند را انجام مي دادند. براي اداره اين بخش كلاس بايد ذهنم را به روي فعاليت هاي خلاقانه براي اجراي بلد بودن هاي بچه ها باز مي گذاشتم.

نگران شدم كه بچه ها از هم تقليد كنند و كارهاي ثابتي را بگويند. از بچه ها خواستم كه هركدام متفاوت از ديگران چيزي كه بلد هستند را بگويند. مثلا اگر كسي مي گفت بلدم شعر بخوانم ديگر شعر خواندن از بلدم ها حذف مي شد. نمي دانستم كه ٢٤ نوع كار متفاوت بچه ها بلد هستند يا نه، با اين حال ريسك كردم و نتيجه اش هم عالي بود:

من بلدم نقاشي بكشم؛ و خواستم كه در دفترش نقاشي بكشد.
من بلدم سرود بخوانم؛ و سرود ملي ايران را خواند و بعد هم تمام كلاس ايستاديم و با هم سرود ملي ميهن عزيزمان را خوانديم.
من بلدم قرآن بخوانم؛ و سوره ي عصر را خواند. بلافاصله به ذهنم رسيد مي توانم تفسير سوره عصر را با استفاده از توپ هاي پينگ پنگ و فعاليتي كه در امام زاده داشتيم بگويم. نتيجه فوق العاده بود.
من بلدم شير بدوشم؛ و بعد دوشيدن شير بز را نمايشي اجرا كرديم.
من بلدم غذا درست كنم؛ و بعد نمايش غذا درست كردن را اجرا كرديم.
من بلدم كاردستي درست كنم؛ و بعد با يك تكه كاغذ يك اوريگامي زيبا درست كرد.
من بلدم فوتبال بازي كنم؛ و بعد توپ را برداشت و شروع به روپايي زدن كرد و در كلاس مسابقه روپايي اجرا كرديم.
من بلدم صداي حيوانات را تقليد كنم؛ و بعد همين كار را انجام داد.
من بلدم شكار كنم؛ و بعد نمايش شكار را اجرا كرد.
من بلدم لانه كبوتر درست كنم؛ و بعد روش درست كردن لانه كبوتر را روي تخته توضيح داد.
من بلدم آواز بخوانم؛ و بعد يك آواز محلي خواند.
من بلدم بازي كنم؛ و بعد يك بازي مانند لي لي را برايمان توضيح داد و با گچ زمين بازي را كشيد و تمام كلاس آن بازي را انجام داديم.
من بلدم ...
و من هم بلد بودم ساز بزنم و ني هفت بندي كه همراه داشتم را برداشتم و براي بچه ها موسيقي زنده اجرا كردم.

بعد هم به اين فكر كرديم كه ما چقدر توانمنديم و چقدر كارهاي مختلف بلديم و مي توانيم اين كارها را از همديگر ياد بگيريم و بر توانمندي هايمان اضافه كنيم.

براي كلاس فردا هم قرار شد بچه ها انشايي بنويسند با موضوع:
كلاس چهارم: دوست دارم مدرسه ي ما ...
كلاس پنجم: دوست دارم محله ي ما ...
كلاس ششم: دوست دارم كشور ما ...

چقدر كلاس امروز خوب بود و چقدر همراهي با اين بچه هاي توانمند و دوست داشتني شادي آفرين است ...

---------------------
@systemsthinking
#انديكا
#تفكرسيستمي_درمدرسه
#محمدعلي

بچه هاي دبستان طالپا
چهارشنبه ٢٦ اسفند ١٣٩٤
امامزاده طالپا

-----------------
@systemsthinking
#انديكا
#تفكرسيستمي_درمدرسه
#محمدعلي

بچه هاي دبستان طالپا
چهارشنبه ٢٦ اسفند ١٣٩٤
امامزاده طالپا

-----------------
@systemsthinking
#انديكا
#تفكرسيستمي_درمدرسه
#محمدعلي

دبستان طالپا
چهارشنبه ٢٦ اسفند ١٣٩٤
پرتاب موشك هاي كاغذي

-----------------
@systemsthinking
#انديكا
#تفكرسيستمي_درمدرسه
#محمدعلي

دبستان طالپا
چهارشنبه ٢٦ اسفند ١٣٩٤
پرتاب موشك هاي كاغذي

-----------------
@systemsthinking
#انديكا
#تفكرسيستمي_درمدرسه
#بازيهاي_آموزشي
#وابستگي_به_مسير
#محمدعلي

والعصر
ان الانسان لفي خسر
الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر

ظرف توپ هاي من را نمي دانم ديده ايد يا نه
حدود ١٠٠ توپ پينگ پونگ در يك ظرف شفاف هستند و از اين توپ ها براي بازي هاي متعددي استفاده مي كنم.

در تفسير سوره عصر براي نشان دادن مفهوم خسران، به بچه ها گفتم اين ظرف، ظرف عمر من است و توپ ها عمر من هستند.

بعد توپ ها را چندتا چندتا و با بي دقتي از ظرف عمر برداشتم و در ظرف ديگري ريختم.
چون دقتم كم بود، خيلي از توپ ها بيرون از ظرف مي افتادند و البته صداي زيبايي هم توليد مي كردند و صبر مي كردم تا صداي بالا و پايين رفتنشان را با بچه ها بشنويم.

بعد از مدتي ظرف اول و دوم را با هم مقايسه كردم
توپ هاي زيادي از ظرف اول كم شده بود اما تعداد كمي توپ در ظرف دوم داشتيم.
باقي توپ هاي عمر من با بي دقتي و حداكثر به خاطر لذتي گذرا كه صداي افتادنشان روي زمين ايجاد مي كرد، به هدر رفته بودند.
ظرف دوم داشته هاييست كه از صرف عمر به همراه من باقي مانده است.

بعد توجه بچه ها را به رنگ توپ ها جلب كردم. بعضي از توپ ها سفيد و بعضي نارنجي هستند. توپ هاي سفيد نماينده كارهايي هستند كه من از داشتنشان در ظرف اعمالم خوشحال هستم و توپ هاي نارنجي آنهايي كه داشتنشان باعث ناراحتي ام مي شود.

بعد از بچه ها خواستم مثال هايي از توپ هاي سفيد و نارنجي بزنند و بعد هم بچه ها توپ هاي سفيدي كه از درگذشتگانشان به خاطر داشتند را مثال زدند: كمك به ديگران، محبت كردن، بازي با بچه ها، حل اختلاف مردم، كمك به حل مشكلات روستا و ...

با دانستن اينها دوباره مي خواستم از ظرف عمرم توپ هايي بردارم و در ظرف اعمالم بياندازم. بايد با دقت توپ ها را بر مي داشتم تا مطمئن باشم سفيد هستند و دقت مي كردم كه اين توپ ها دقيقا به درون ظرف اعمالم بيافتند.

دو كار ديگر هنوز باقي مانده بود. بايد از ظرف اعمالم مراقبت مي كردم كه توپ هاي سفيد بيرون نيافتند و بايد راهي پيدا مي كردم كه توپ هاي نارنجي را از ظرفم خارج كنم يا آنها را با توپ سفيد جايگزين كنم. بچه ها به شوخي دست دراز مي كردند تا توپ هاي سفيدم را بردارند و من دستم را حايل مي كردم تا از ظرفم مراقبت كنم. براي تبديل توپ هاي نارنجي به سفيد، يكي از بچه ها پيشنهاد داد با دوستي كه با او قهر كرده ايم آشتي كنيم و ديگري پيشنهاد داد از دوستي كه مسخره اش كرده ايم عذرخواهي كنيم تا ما را ببخشد و ديگري و ديگري.

سوال بعدي اين است كه آيا ظرف عمر فقط خروجي دارد؟ چگونه مي توانم تعداد توپ هاي ظرف عمرم را بيشتر كنم؟
پاسخ اين سوال را هم در ورزش و مراقبت از سلامتي و صله رحم و دعاي پدر و مادر و ديگران مي شد جستجو كرد...

-------------------
@systemsthinking
#انديكا
#تفكرسيستمي_درمدرسه
#گفتگو
#محمدعلي

گفتگو در مدرسه

دبستان طالپا
پايه چهارم تا ششم
روز چهارم
پنج شنبه ٢٧ اسفند ١٣٩٤

صبح ماشين با تاخير دنبالمان آمد و با تاخير ده دقيقه اي حدود ساعت ٨:١٠ به مدرسه رسيديم.
معلم هاي جهادي كلاس اول تا سوم بدون هماهنگي ما به بچه ها گفته بودند امروز ساعت نه به مدرسه بيايند و خودشان هم ساعت نه آمدند.
ما كه به مدرسه رسيديم اما تمام بچه ها در مدرسه حضور داشتند و خيلي منظم صف ايستاده بودند.
دوست خوبمان محمد ملكشاهي كه به عنوان امدادگر به اردو آمده بود، امروز به عنوان مشاهده گر به كلاسمان آمده و قرار شد به همراه صالح با دانش آموزان اول تا سوم همراه شوند تا معلمان خودشان از راه برسند.

قبل از اينكه بچه ها را به كلاس هدايت كنم، پدر يكي از بچه ها به همراه پسرش از در مدرسه وارد شد و سراغ معلم مدرسه را گرفت. گفتم امروز معلم ما هستيم. معلوم شد كه يكي از دانش آموزان بزرگتر قبل از اينكه ما برسيم با پسرش دعوا كرده و دستش را پيچانده. به سمت پسرك رفت و چانه اش را در دست گرفت كه با فرياد من مواجه شد. ما ميهمان روستا بوديم و نمي دانستم بايد دقيقا چه كار كنم. فقط مي دانستم الان حفظ حريم مدرسه را به عهده دارم و نبايد بگذارم كسي روي بچه ها دست بلند كند.

محمد به كمك آمد و رفت كه با آقاي پدر صحبت كند. من هم از فرصت استفاده كردم و دانش آموزان را به سمت كلاس ها هدايت كردم. سر كلاس همه نگران وضعيت ايجاد شده بودند و بايد به نحوي فضاي كلاس را مديريت مي كردم. مروري كردم بر آموزه هايي كه روزهاي قبل در مورد خويشتن داري و توجه به خود و ديگران داشتيم و مربوطش كردم به اتفاقات امروز و بعد هم از بچه ها خواستم انشاهايشان را بخوانند.

دوست دارم مدرسه ما ...
دوست دارم محله ما ...
دوست دارم كشور ما ...

در ميان انشاي بچه ها به نظرم رسيد كه مي توانم انشاي بچه ها را به صورت نمودارهاي علت و معلولي رسم كنم.
كلماتي از ميان انشايشان روي تخته نوشتم و بعد با همراهي بچه ها نمودار علت و معلولي "قدرت كشور" را رسم كردم.

قسمت بعدي كلاس گفتگو بود.
ابتدا دانش آموزاني كه قرار بود با دهيار گفتگو كنند، از ميان تمام خواسته هايي كه روز قبل نوشته بودند، سه مورد را به صورت جمعي انتخاب كردند. بعد گروه به دو قسمت تقسيم شد: نمايندگان دانش آموزان و دهيار و ريش سفيدان روستا. با تسهيلگري من در نهايت تصميم جلسه نمايشيمان اين شد كه با توجه به تمام شرايط موجود، دو نفر از ريش سفيدان هزينه و عمليات ساخت زمين چمن (تخمين يك ونيم ميليون تومان) براي بازي بچه ها را به عهده بگيرند و بودجه دهياري هم صرف ساخت جاده امام زاده و مسقف كردن امام زاده (تخمين هشت ميليون تومان) شود و ساخت مسجد (تخمين ٢٠ ميليون تومان) هم به سال آينده و به شرط تامين بودجه محول شد.

نوبت بعدي براي گفتگو با شهردار و نمايندگان شوراي شهر بود. طي گفتگوي انجام شده قرار شد با توجه به محدوديت بودجه اي، تمام مدرسه هاي توابع مسجد سليمان حياط آسفالت شده داشته باشند؛ در تمام روستاها سطل زباله بزرگ گذاشته شود و ماشين هاي حمل زباله براي تخليه سطل ها مراجعه كنند؛ براي هر دو روستا يك زمين بازي در نظر گرفته شود كه بچه ها بتوانند با طي مسافت كوتاهي به بازي و تفريح در اين زمين ها بپردازند.

نوبت سوم هم مذاكره با وزير آموزش و پرورش و معاونانش بود. ساحل نقش وزير را به عهده داشت و تمايل داشت تمام خواسته هاي بچه ها را قبول كند و من مدام مشكلات اجرايي و بودجه اي مختلف را گوشزد مي كردم. تصميم هاي وزارتخانه البته براي تمام مدارس عشايري سطح كشور بايد قابل اجرا مي بود. اين جلسه هم در نهايت منجر به تعيين سه اولويت براي بهبود آموزش و پرورش عشايري شد: سرويس بهداشتي، آب، و خوابگاه براي معلمان.

پايان اين قسمت از كلاس، آغاز درس آخر آقاي معلم بود...

-----------------
@systemsthinking
#انديكا
#تفكرسيستمي_درمدرسه
#محمدعلي

دبستان طالپا
پنجشنبه ٢٧ اسفند ١٣٩٤
دوست دارم ...

-----------------
@systemsthinking
#انديكا
#تفكرسيستمي_درمدرسه
#محمدعلي

دبستان طالپا
پنجشنبه ٢٧ اسفند ١٣٩٤
نمودارهاي علت و معلولي

-----------------
@systemsthinking
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#انديكا
#تفكرسيستمي_درمدرسه
#محمدعلي
#گفتگو

دبستان طالپا
پنجشنبه ٢٧ اسفند ١٣٩٤
ايفاي نقش گفتگو با دهيار

-----------------
@systemsthinking
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#انديكا
#تفكرسيستمي_درمدرسه
#محمدعلي
#گفتگو

دبستان طالپا
پنجشنبه ٢٧ اسفند ١٣٩٤
ايفاي نقش گفتگو با شهردار

----------------
@systemsthinking
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#انديكا
#تفكرسيستمي_درمدرسه
#محمدعلي
#گفتگو

دبستان طالپا
پنجشنبه ٢٧ اسفند ١٣٩٤
ايفاي نقش گفتگو با وزير

-----------------
@systemsthinking
#انديكا
#تفكرسيستمي_درمدرسه
#محمدعلي

درس آخر آقاي معلم ...

دبستان طالپا
پايه چهارم تا ششم
روز چهارم
پنج شنبه ٢٧ اسفند ١٣٩٤

بعد از جلسات ايفاي نقش و تمرين گفتگو، براي زنگ تفريح به حياط رفتيم و بچه ها مشغول بازي شدند. من و صالح و محمد هم به سمت در بزرگ مدرسه رفتيم.

محمد مشغول درست كردن رنگ شد. من و صالح هم مشغول سمباده زدن شديم. يكي از اهالي روستا به سمت من آمد: شما تا حالا رنگ زده ايد؟ گفتم: نه، اولين بارمه؛ فكر كرد دارم باهاش شوخي مي كنم. ناراحت شد، گفت: جدي پرسيدم؛ و بعد هم رفت سمت محمد كه در درست كردن رنگ كمكش كند.

چندتا از بچه ها به سمت ما آمدند: ما هم ميتونيم كمك كنيم؟ كاغذ سمباده را تكه تكه كردم و به بچه ها دادم. خيلي زود تمام بچه ها براي كمك آمدند. سمباده زدن خيلي زودتر از چيزي كه فكر مي كردم تمام شد و بچه ها به صف شدند تا به نوبت در را رنگ بزنند.

اهالي روستا هم به كمك آمدند، حتي بچه هاي مدرسه راهنمايي هم آمدند. دانش آموزان كلاس اول تا سوم هم وقتي كلاسشان تمام شد مدرسه را ترك نكرده بودند و با حسرت به صف رنگ بچه ها نگاه مي كردند. يك نوبت رنگ به كلاس سومي ها دادم. تا يك ساعت بعد از تعطيلي مدرسه چندتا از كلاس دومي ها كنار ما مانده بودند. به آنها هم اجازه دادم كمك كنند.

درس آخر آقاي معلم اين بود: اگر دوست داريم در وضعيت بهتري زندگي كنيم، خودمان بايد اقدام كنيم.

رنگ درهاي مدرسه همان روز تمام شد. با معاونت فني گروه جهادي هماهنگ كرديم كه سيم كشي مدرسه را درست كنند و براي كلاس ها روشنايي نصب كنند. با جوشكار هم هماهنگ شد كه قفل در كوچك مدرسه را درست كند تا در باز نماند و سگ ها و بزها نتوانند به درون مدرسه بيايند. براي خريد و نصب مخزن آب و وصل شدن به لوله آب هم هماهنگي ها در حال انجام بود تا بچه ها آب براي خوردن داشته باشند و بتوانند از سرويس بهداشتي استفاده كنند.

برآورد هزينه براي تمام اين فعاليت ها حدود دو ميليون تومان بود. انجام نشدن اين اقدامات اما به دليل فقر نيست. اهالي روستا به راحتي مي توانستند اين هزينه ها را تامين كنند. چيزي كه مانع از انجام اين اقدامات مي شود اين است كه ما معمولا منتظر هستيم كه ديگران اقدام كنند...

... روز پنجشنبه آخرين روز كلاس من در دبستان طالپا بود. با صالح و محمد هماهنگ كرده بودم كه تا هشتم فروردين ٩٥ كلاس ها ادامه پيدا كند. سه تا از بچه ها از من اجازه گرفته بودند تا جمعه ٢٨ اسفند را مدرسه نيايند و در مراسم عروسي شركت كنند.

روز جمعه ٢٨ اسفند كلاس چهارم تا ششم كه در روزهاي معمول ٢٥ دانش آموز داشت، با حضور ٢٦ دانش آموز تشكيل شد. بچه ها نتوانسته بودند در مقابل شوق حضور در كلاس مقاومت كنند و ميهمانان عروسي را هم با خود به مدرسه آورده بودند.

روز شنبه ٢٩ اسفند هم كلاس با حضور ٢٤ دانش آموز تشكيل شد. روياي ما در طالپا هم محقق شده بود: برگزاري كلاس هاي درسي كه دانش آموزان براي حضور در آنها بي صبرانه ساعت ها و دقيقه ها را بشمارند تا لحظه ي حضور در كلاس فرا رسد...

-----------------
@systemsthinking
#انديكا
#تفكرسيستمي_درمدرسه
#محمدعلي

دبستان طالپا
پنجشنبه ٢٧ اسفند ١٣٩٤
براي بهبود وضعيت، خودمان اقدام كنيم

-------------
@systemsthinking
#داستانهاي_تفكرسيستمي
#محمدعلي

از توانمندي هاي يكديگر استفاده كنيم.

@systemsthinking
@thinkingandlearning
در ادامه سفر #انديكا به اميد خدا با برگزاري اردوي يادگيري و تفكر سيستمي براي دانش آموزان، همراه #هم_نت_روستا خواهيم بود

@systemsthinking
فراخوان ثبت نام در رویداد کارآفرینی هم نت روستا:

روستا داستان عجیبی دارد. ته و توی خیلی از ما را که در بیاورند، لازم نیست راه زیادی برویم تا به یک روستا برسیم.
روستا عزیز است، محترم است، ریشه ماست و حالا حالش بد است.

چه کسانی می توانند به روستا کمک کنند؟
کسانی که به روستا اعتقاد دارند و قدرش را می شناسند ...
آنها که می دانند با احترام و تواضع باید از روستا آموخت، فرصت هایش را دوباره شناخت و راه حل های تازه ساخت ...راه حل هایی که در طول تاریخ بارها بدون حضور ما با هوش و تجربه روستاییان، روستا را دوباره زنده کرده و سرپا نگه داشته است.

از روستا که بگذریم، چند صد کیلومتــر آن طرف تر مردم شهــر خیــال می کنند حالشان خوب است ...
و روستاییان ما با همان صداقت و پاکی چشم امید بسته اند تا شاید آید خبری از شهر ...

در هم‌نت روستا به دنبال پیداکردن راه حل برای بهبود کسب و کارهای موجود روستایی، شناسایی فرصت‌های نو کارآفرینی در روستا و بهره مندی از داشته‌های روستا و روستاییان هستیم و می‌خواهیم با همکاری و مشارکت روستائیان برای پیشرفت پایدار روستا برنامه ریزی کنیم.
برای فکری نو در انداختن، مشکلات و مسایل را از نزدیک دیدن و توانمندی های خود را محک زدن، دست به کار می شویم.
پای درد و دل روستاییان می‌نشینیم و مانند یک جستجوگرِ دقیق سعی می‌کنیم با استفاده از همه چیزهایی که تا به حال یاد گرفته‌ایم راهی نو و عالمانه پیدا کنیم تا روستا هنوز جای مطلوب و امید بخشی برای یک زندگی سالم، محترمانه، پرتلاش و روبه رشد باشد.


مسایل و فرصتهای روستا:
*کمبود منابع آبی و پایین بودن قدرت ریسک کشاورزان روستا برای تغییر الگوهای کشت قبلی با محصولات یا روش‌های کشت جایگزین.
*مدیریت بهینه مصرف آب یا حفظ آب موجود.
*عدم آشنایی تولیدکنندگان محصولات کشاورزی و دامی با صنایع تبدیلی و روشهای ایجاد ارزش افزوده با محصولات فعلی.
*عدم دسترسی به اطلاعات کافی برای ارتقاء وضع موجود در کسب و کارهای روستایی.
*عدم شناخت بازار و کمبود مهارتهای بازاریابی و فروش.
*سردرگمی هنرهای اصیل و بومی روستا برای یافتن مشتری و تبدیل شدن به محصولاتی متناسب با مدل‌های کاربردی در زندگی‌ امروز.
*بالابردن ماندگاری حین تولید تا فروش محصولات تولیدی روستا.
*بسته بندی هوشمند.

محورهای هم نت روستا:
1. آب
2. کشت های جایگزین و فراوری محصولات.
3. احیاء هنرهای بومی روستا.
4. راه اندازی و خلق کسب و کارهای جدید و نوآورانه متناسب با امکانات روستا.
 
 
شرکت کنندگان هم نت روستا:
افراد شرکت کننده در قالب یکی از دسته های زیر قرار خواهند گرفت:
*هسته های شناسایی:
رصد مشکلات و چالش های کسب و کارهای روستایی با مشارکت روستائیان و چاره اندیشی برای بهبود و ارتقاء آنها.
*تیم های کارآفرین:
شکار فرصت ها، ایده پردازی، تیم سازی و تکمیل آن با مشارکت روستائیان و راه اندازی و خلق کسب و کارهای نو در روستا.

برنامه زمانبندی هم نت روستا:
مرحله اول
رویداد هم نت روستا (در محل روستاهای هدف):
رصد چالش ها و آشنایی با فرصتها، ارتباط با تسهیلگران توسعه روستایی و تیم سازی همراه با روستائیان.
"دسترسی به اطلاعات آمایشی روستا به منظور رصد فرصت‌های کارآفرینی روستایی و برگزاری میز بیان فرصت "
مدت زمان : 4 روز – 31 فروردین ماه 94 تا 3 اردیبهشت ماه 95

برگزیده های مرحله اول شانس ورود به مراحل دوم و سوم را خواهند داشت.
مرحله دوم
ایده پردازی حول فرصت ها، برقراری ارتباط با روستای هدف و تعامل با اهالی آن، شناخت و تحلیل بازار محصولات تولیدی و کسب و کارهای روستایی، دریافت مشاوره، دریافت بخشی از اعتبار لازم برای راه اندازی کسب و کار و تکمیل هسته اولیه، و تلاش برای رسیدن به شاخص های ورود به مرحله نهایی رویداد هم نت روستا.
مدت زمان : 5 ماه – اردیبهشت ماه الی شهریورماه 95

مرحله سوم
پیش شتابدهنده کسب و کارهای روستایی.
مدت زمان : 5 روز – هفته دوم شهریورماه 95
*این رویداد همزمان در دو اقلیم کاملاً متفاوت کویر مرکزی ایران در شرق استان اصفهان و دامنه کوه دنا در جنوب استان اصفهان اتفاق می‌افتد*
#هدف_گذاري
#اقدام
#محمدعلي

پيش از هر اقدامي بايد ببينيم كجا هستيم و به كجا مي خواهيم برويم.

https://telegram.me/systemsthinking
#هدف_گذاري
#چشم_انداز_مشترك
#اقدام
#محمدعلي

١: عملكرد ما در سال هاي گذشته لايق جمع ما نبوده،
اين همه آدم توانمند جمع شده ايم دور هم براي كار كردن ولي خروجي كارمان قابل دفاع نيست.

٢: ما اتفاقا به تمام اهدافي كه سال گذشته داشتيم رسيده ايم و خيلي بهتر و بيشتر از چيزي كه بايد رو هم انجام داده ايم.

٣: چه عملكردي؟ با چه شاخصي؟ قرار بوده كجا باشيم؟ الان كجا هستيم؟ آخر سال ٩٥ بايد كجا باشيم؟ براي رسيدن به اونجا چه كارهايي بايد انجام بديم؟

--------------------
@systemsthinking