Systems Thinking – Telegram
Systems Thinking
5.46K subscribers
753 photos
103 videos
82 files
648 links
Download Telegram
دوره یادگیری و تفکر سیستمی در مدرسه
ویژه معلمان، مدیران مدارس و کارشناسان آموزشی

زمان: ۱۰ تا ۱۲ شهریور ۱۳۹۷
مکان: دانشگاه صنعتی شریف

اطلاعات بیشتر و ثبت نام:
evand.com/school
ما هم والدین مسامحه کار و سهل‌انگاری هستیم؟

#کتاب_بخوانیم

در #اسطوره غم‌انگیز پسری به نام فیتون، او که از باکره‌ای در اتیوپی زاده شده بود، مورد تمسخر هم‌بازی‌هایش قرار می‌گرفت و همین موضوع او را برانگیخت تا به جست‌و‌جوی #پدر برآید. او از ایران و هند گذشت تا قصر خورشید را بیابد. چون مادرش به او گفته بود که فبوس، خدایی که ارابۀ خورشید را می‌راند، پدر اوست.

فیتون بعد از عبور از موانع بسیار و تحمل سختی‌های فراوان و عبور از سربالایی‌های بسیار تند، به زیر سقف آسمان رسید و فبوس را نشسته بر تخت زمرد دید.
فبوس پرسید: چرا به اینجا آمدی، ای فیتون که هر پدری از داشتن فرزندی چون تو به خود می‌بالد؟

فیتون پاسخ داد: اگر اجازه می‌دهی تو را پدر بخوانم، حجتی به من اعطا کن تا همگان بدانند، من پسر حقیقی تو هستم.
خدای بزرگ تاج تابناک‌اش را از سر برداشت و بر سر فیتون گذاشت و پسر را در آغوش کشید و قسم خورد که هر حجتی که پسر بخواهد، به او اعطا کند.

فیتون از پدر خواست که ارابه را به او واگذار کند و این حق که به مدت یک روز اسب‌های بالدار که ارابه را می‌رانند، هدایت کند.

👌پدر گفت آنچه تو می‌خواهی ثابت می‌کند که عجولانه به تو قول داده‌ام، و تلاش کرد فیتون را از خواسته‌اش منصرف کند. به او گفت هر یک از خدایان می‎توانند هرآنچه بخواهند انجام دهند، ولی هیچ یک غیر از خود من، قدرت نشستن بر ارابه آتش را ندارد، حتی زئوس.

پسر دلیل‌ها آورد، آنقدر سماجت ورزید که ارابه را گرفت. فبوس نگران به او گوشزد کرد که حداقل از مسیری برو که من قبلا از آنجا عبور می‌کردم، رد چرخ‌های من را بگیر و برو و مراقب باش که نه خیلی بالا روی، نه خیلی پایین چون اگر بالا روی آسمان‌ها را خواهی سوزاند، اگر خیلی پایین روی، زمین را به آتش خواهی کشید.

⭕️ پس راه میانه، امن‌ترین راه است.

در نهایت فیتون، قادر به کنترل قدرت اسب‌های ارابه نبود، آنقدر بالا رفت که آسمان‌ها را به آتش کشید، به نزدیکی زمین آمد، ابرها بخار شدند، و ساکنان اتیوپی سیاه شدند، چون خون از گرما به سطح پوستشان هجوم آورد. لیبی تبدیل به بیابان شد و نیل از وحشت به انتهای دنیا گریخت و ...

مادر زمین که ابروهای سوخته‌اش را با دست پوشانده بود و از دود در حال خفه شدن بود، صدایش را بلند کرد و ژوپیتر، پدر همگان را خواند تا دنیا را نجات دهد.

در نهایت، فیتون به طرز غم انگیزی می‌میرد.

این داستان درباره والدین مساحمه کار و سهل‌انگار است. این عقیده قدیمی را به تصویر می‌کشد که وقتی فرد برای سفر زندگی آماده نیست و آیین‌های تشرف را به درستی پشت سر نگذاشته است و در همان حال نقش مهمی در زندگی بر عهده می‌گیرد، هرج و مرج فایق می‌شود. وقتی بچه به حدی بزرگ شود که امنیت سینۀ مادر را پشت سر گذارد و رو به سوی جهان بزرگسالان کند، یعنی جایی که برای هر عملی باید تخصص و مهارتی داشت، از لحاظ روحی، وارد حیطه پدر می‌شود. اما گاهی به دلیل سهل‌انگاری والدین، آشوب به پا می‌شود...

پانوشت: این داستان طولانی و از حوصله پست تلگرامی خارج است، به همین منظور خلاصه شده.

🗂 #کتاب قهرمان هزار چهره #نویسنده جوزف کمپیل #مترجم شادی خسرونیا #انتشارات گل آفتاب

@systemsthinking
دورۀ یادگیری و تفکر سیستمی ویژه دبیران کاروفناوری در دانشگاه شهید رجایی، ۱۳-۱۶مرداد ۱۳۹۷
دورۀ یادگیری و تفکر سیستمی ویژه دبیران کاروفناوری در دانشگاه شهید رجایی، ۱۷-۲۲ مرداد ۱۳۹۷
همایش معرفی دوره آموزشی «یادگیری و تفکر سیستمی در مدرسه»
ویژه معلمان، مدیران و کارشناسان آموزشی

دوشنبه ۲۹ مرداد
دانشگاه صنعتی شریف
evand.com/st
👆 اگر مدیر مدرسه یا معلم هستید، برای خودتان،
و اگر معلم و مدیر مدرسه در اطراف‌تان دارید، برای آنها.

این همایش برای معرفی دوره‌های آموزشی گروه #آسمان در دانشگاه شریف است که طی چند سال گذشته در حال برگزاری آنها بوده‌ایم.

تمرکز گروه آسمان بر #یادگیری و #تفکر_سیستمی است و در این دوره‌ها تلاش می‌کنیم تا معلمان و مدیران مراکز آموزشی را با این مفاهیم آشنا کنیم. بلکه روزی، روزگاری فرزندان‌مان حال و احوال بهتری داشته باشند. 😊🍀

evand.com/st
مدل «تسهیل زد و بند و بعد بگیر و ببند»
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی- 27/5/1397)

منبع: @fazeli_mohammad

سال‌هاست متن‌هایی از اقتصاددانان – از همه مکاتب - می‌خوانم که توضیح می‌دهند سیاست‌گذار در ایران چگونه توزیع رانت و انجام فساد را مهیا می‌کند. سه دلیل عمده برای این گونه اقدامات سیاست‌گذار وجود دارد. اول، کم‌دانشی و ناتوانی در پیش‌بینی عواقب سیاست‌های نادرست. دوم، انگیزه‌های خیرخواهانه – حمایت از اقشار آسیب‌پذیر – که به ضد خود بدل شده و در نهایت به تضعیف همین اقشار می‌انجامند. سوم، انگیزه‌های مفسدانه که سیاست‌گذار مستقیم در آن‌ها سهیم است یا گروه‌هایی با تحلیل‌هایی که به خورد سیاستگذار می‌دهند او را هدایت می‌کنند. نتیجه نهایی فرقی نمی‌کند و در هر سه حالت سیاست‌گذار زمینه «زد و بند» را فراهم می‌کند و کردار او را می‌توان «تسهیل زد و بند» خواند.، زد و بندی که گاه عامدانه صورت می‌گیرد و گاه نتیجه غیرمستقیم کردار سیاست‌گذار است.

سیاست‌گذار بعد از اعمال این گونه سیاست‌ها و اقدامات – که در همه عرصه‌ها از ارز گرفته تا محیط‌زیست، آب، انرژی، اشتغال، سهمیه دانشگاه و ... هست – با دو عاقبت مواجه می‌شود. سیاست‌گذار غیرفاسد خیرخواه با عاقبت عقوبت‌گونه کردار خود مواجه می‌شود و از سر پشیمانی دست به‌کار جدیدی می‌زند. سیاست‌گذار مفسد یا سهیم در فساد هم بالاخره تحت فشار افکار عمومی ناچار می‌شود راه دیگری برای پیشبرد منافع خود پیدا کند. نتیجه اما باز هم برای اقتصاد و جامعه ایرانی تفاوتی نمی‌کند: تضعیف و مشکلات بیشتر.

سیاست‌گذار تحت فشار افکار عمومی قرار می‌گیرد و بخش‌های دیگر حاکمیت سیاسی نیز باید نشان دهند که بی‌تفاوت نیستند. این‌جا مرحله‌ای است که باز هم سه دلیل کم‌دانشی و ناتوانی، خیرخواهی برای اقشار آسیب‌پذیر، و انگیزه‌های مفسدانه دوباره مؤثر واقع شده و سیاست «بگیر و ببند» را در دستور کار قرار می‌دهند. «جمشید بسم‌الله»ها در این مرحله ظهور می‌کنند. بازار ارز چون جلوی چشم مردم است و مستقیماً روی زندگی آن‌ها تأثیر دارد بیشتر با کاربست مدل «تسهیل زد و بند و بعد بگیر و ببند» در آن آشنا هستند، اما سایر عرصه‌ها هم کم و بیش به همین ترتیب اداره می‌شوند.

مرحله سوم، کش پیدا کردن پرونده بگیر و ببندها و به نتیجه نرسیدن آن‌هاست. سیاست‌گذار به سرعت متوجه می‌شود که گرفتارشده‌ها اغلب در همان مسیری که سیاست‌گذار تعیین کرده حرکت کرده‌اند. خریدار چند هزار سکه در همان مسیری رفته که سیاست‌گذار تعیین کرده است. واردکننده با دلار 4200 تومانی هم همین کار را کرده است. این افراد بر اساس مسیرهای تعیین‌شده توسط سیاست‌گذار با عناصر درون نظام سیاست‌گذاری هم ارتباط می‌گیرند و رسیدگی به پرونده‌های آن‌ها کار را به جاهای باریک می‌کشاند. آن‌ها در زمین بازی تعیین‌شده توسط سیاست‌گذار بازی کرده‌اند و رسیدگی به پرونده‌شان در نهایت به زیان خود سیاست‌گذار می‌شود و در نتیجه پرونده‌ها هم گره می‌خورند و وضعیتی پدید می‌آید که پیش‌تر آن‌را شکل‌گیری «جامعه مسائل حل‌نشده» نامیده‌ام؛ جامعه‌ای که در آن مسأله‌ها و پرونده‌ها ایجاد می‌شوند اما حل و مختومه نمی‌شوند و عین شبح در فضای جامعه پرواز می‌کنند و اعتماد عمومی را فرسایش می‌دهند.

وقت پایان دادن به مدل «تسهیل زد و بند و بعد بگیر و ببند» با پیمودن چند مسیر است: اول، تن دادن به دانش و علم بشری و گریز از بی‌دانشی با اتکا بر به‌کارگیری شایسته‌ترین‌ها نه گوش‌به‌فرمان‌ترین‌‌ها. دوم، دست کشیدن از انگیزه‌های خیرخواهانه‌ای که در نهایت به زیان ضعیف‌ترین‌ها تمام می‌شوند و تن دادن به روش‌هایی برای حمایت اجتماعی که در جهان آزموده شده‌اند و شناخت‌های بشری با همه نواقصش کفایت نسبی آن‌ها را تأیید می‌کند. سوم، حل کردن مسأله تعارض منافع در نظام سیاست‌گذاری. چهارم، تحقق شفافیت در داده‌ها و اطلاعات نظام سیاست‌گذاری. پنجم، تن دادن به تدوین گزارش‌های ارزیابی سیاست‌های گذشته و پاسخ‌گو ساختن سیاست‌گذار در مقابل اقداماتش. ششم، تمهید کردن رویه‌هایی که دست یافتن شایستگان به مناصب سیاسی و سیاستی را تسهیل کنند و مانع‌های سلیقه‌ای پیش روی برآمدن شایستگان قرار ندهند.

نظام سیاست‌گذاری اگر به مدل «تسهیل زد و بند و بعد بگیر و ببند» پایان ندهد، توسعه و امنیت آتی وجود نخواهد داشت، حفظ سطح فعلی امنیت و کیفیت زندگی ایرانیان نیز ناممکن خواهد شد.

@systemsthinking
مقرر شده که بانک‌های وابسته به نیروهای نظامی و انتظامی  (انصار، کوثر، ثامن، حکمت و قوامین) در بانک سپه ادغام شوند و حدود ۲۰ هزار میلیارد تومان از  زیان آن‌ها از دارایی‌های سپاه و ارتش تامین شود و بقیه را دولت پرداخت کند. فقط قوامین به‌تنهایی ۷۰ هزار میلیارد تومان زیان دارد. مشخص نیست چرا چنین زیانی باید از جیب مردم (بودجه یا منابع بانک مرکزی) تامین شود حال آن‌که زیان این بانک‌ها یا ناشی از فساد است یا ناکارایی. تامین این زیان توسط دولت یعنی پذیرش هزینه‌های ناکارایی یا فساد این نهادها و تامین آن هزینه‌ها توسط مردم. نهادهای متولی این بانک‌ها باید تمام زیان را از دارایی‌های خود پرداخت کنند که چنین امکانی هم وجود دارد.

فراموش نکنیم که اگر چنین فرایندی عادی شود آن وقت سایر نهادها (و حتی بخش خصوصی) هم می‌خواهند زیان خود را به دولت منتقل کنند.

#فساد
#ناکارایی

#نیمکت
http://T.me/nymkat
«بالاترین آمار فرار، فرار از واقعیته»
آراز سورانی

#مقاومت_در_برابر_تغییر
#طنز_سیستمی

@systemsthinking
پیرزن مشغول شکایت از بچه‌ها و عروس‌ها و دامادهایش بود.
حسابی که درد دل کرد، پیرزن دیگری که به حرف‌هایش گوش می‌کرد گفت:
«اگر یکیش بده، بده؛ اگر دوتاش بده، بده؛ اگر همش بده، تو بدی!»

@systemsthinking

اگر تمام فعالان اقتصادی در زمینه‌ای تخلف کرده‌اند، متخلف اصلی سیاست‌گذار است.

#رانت
#فساد
#ارز دولتی
گوشی موبایل
خودرو
...

https://twitter.com/esmaeilzadehasl/status/1033771413654528000?s=21
ترس سیاسی یک فرایند جمعی است.

#کتاب_بخوانیم

ماکیاولی اطمینان زیادی به تواناییِ شهریار برای حکومت کردن از طریق ترسی دارد که ناشی از قدرت او برای اعمال قهر و خشونت به اتباعش است.

هابز با ماکیاولی هم‌عقیده نیست و فکر نمی‌کند فرمانفرما بتواند تنها با کمک ترس حکومت کند. در نظر هابز، اتباع هم باید از خودشان اشتیاقی به تسلیم و تبعیت نشان دهند، چون به نفع آنان است.

بنابراین، #ترس_سیاسی صرفا چیزی نیست که از بالا بر شهروندان تحمیل شود. به‌عکس، ترس سیاسی یک #فرایند_جمعی است که هم شامل اشتیاق و آمادگی افراد می‌شود و هم شامل نهادهایی اجتماعی نظیر کلیسا است. افراد همدیگر را می‌پایند و اعمال همدیگر را رصد می‌کنند و به همدیگر درباره عواقب برهم زدن نظم اجتماعی هشدار می‌دهد.

حکومت جبارانه - یعنی همان حکومتی که هابز از آن دفاع می‌کند- نمی‌تواند دوام بیاورد مگر اینکه همه شهروندان آگاه باشند که دیگر شهروندان آنان را می‌پایند و اعمالشان را رصد می‌کنند و می‌توانند آنها را به حکومت لو دهند.

🗂 #کتاب فلسفه ترس #نویسنده لارس اسوندسن #مترجم خشایار دیهیمی #نشر گمان
#طنز_تفکر_سیستمی
#خطاهای_شناختی

خیلی وقت‌ها چیزی که ما «توهین» به خودمان حساب می‌کنیم، در واقع «شرح وضعیت» است.

آراز سورانی

🔹مثلا اگر کسی بهمون گفت «بی‌سواد»، الزاما منظورش فحش دادن نیست، شاید صرفا «شرح وضعیت» واقعی رو گفته 😉

@systemsthinking
کانال اطلاع رسانی انجمن پویا شناسی سامانه‌ها

از این پس می‌توانید با عضویت در کانال رسمی انجمن به آدرس ذیل اخبار انجمن را دنبال کنید.

https://news.1rj.ru/str/IranianSystemDynamicsSociety2018
💡 توان تغییر #نقطه_مرجع_ذهنی، لازمهٔ بقا و در مسیر ماندن در بستر اقتصادی ایران

#نقطه_مرجع_ذهنی
#اقتصاد_ایران

احتمالاً همهٔ ما از دوران کودکی خاطراتی داریم از اینکه پدربزرگ و مادربزرگ‌مان از قیمت‌ها در گذشته می‌گفتند. اینکه مثلاً با یک قران می‌توانستند چه چیزهایی بخرند ولی با گذر زمان دیگر قران که هیچ، بلکه برای تومان هم دیگر رمقی باقی نماند.

اکنون با افزایش سرعت تغییرات و #تورم دو رقمی در اقتصاد ایران، نیازی نیست که صبر کنیم تا پدربزرگ یا مادربزرگ بشویم و از این دست خاطرات برای نوه‌هایمان تعریف کنیم. بلکه می‌توانیم با خودمان خلوت کنیم و قیمت‌های همین چند سال پیش را مزمزه کرده و آهی و حسرتی به آسمان روانه کنیم!

اینکه همین سال ۹۰ (هفت سال پیش) هر دلار حدود ۱۵۰۰ تومان بود و سه سال بعدش حدود ۳۰۰۰ تومان و اکنون چیزی حدود ۱۰,۰۰۰ تومان. اینکه اگر درآمد ماهانه‌ای ۲ میلیون تومانی می‌داشتیم، می‌توانستیم سه چهار ماهه یک پراید بخریم و اکنون اگر درآمدمان در طی هفت سال دو برابر شده باشد، دو برابر زمان لازم داریم تا به همان پراید برسیم. اینکه اگر در سال ۸۷ با ۱۵۰ میلیون تومان می‌توانستیم صاحبِ خانه شویم٬ پس از ده سال برای همان خانه باید ۶۰۰ میلیون تومان بپردازیم.

👈 در مسیر ماندن برای رسیدن به اهدافِ از پیش تعیین‌شده در بستری با تغییرات قیمتی زیاد، نیازمند داشتن یا پیدا کردن مهارتی ویژه است: «توان تغییر نقاط مرجع ذهنی».

🤔 نقطه مرجع ذهنی چیست؟ ما اصولاً برای درک دنیای اطراف‌مان و تعریف جایگاه مطلوب و هدف‌گذاری‌های خود، یک سری چیزها و ارزش ریالی آنها را مبنا می‌گیریم. به این اعداد٬ نقاط مرجع ذهنی می‌گویند. برای مثال شاید نرخ تبدیل دلار به ریال یا قیمت یک عدد تخم‌مرغ یا قیمت یک مترمربع مسکن یا هزینهٔ یک مسیر تاکسی برای ما نقطهٔ مرجع باشد.

اکنون وقت آن است که برای در مسیر ماندن برای رسیدن به اهداف‌مان، نقاط مرجع ذهنی خود را به‌روزرسانی کنیم. برای مثال اگر روزی روزگاری ده میلیون تومان برایمان عدد بزرگی بوده است، کافی است به خود یادآوری کنیم که این عدد اکنون فقط معادل ۱۰۰۰ دلار است و با آن می‌توان دوونیم سکهٔ بهار آزادی خرید! هر چند به قول یکی از دوستان شاید فعلاً بهتر باشد که نقطهٔ مرجعی نداشته باشیم تا اوضاع کمی ثبات یابد.

@systemsthinking
#فساد_سیستماتیک در سازمان #تامین_اجتماعی

قدم اول: کارفرما من را برای دریافت نامه‌ای که نشان دهد بدهی بیمه ندارم، به تامین اجتماعی معرفی می‌کند.

قدم دوم: یک ماه بعد(!) بدون اینکه کسی با من صحبت کرده باشد و اطلاعاتی گرفته باشد، رقمی به عنوان بدهی تعیین و اعلام می‌شود. در برگه اعلام بدهی، همان روز اول یک ستون جریمه هم وجود دارد!

قدم سوم: با مشاور بیمه صحبت می‌کنم. می‌گوید به اشتباه، حق بیمه خیلی زیاد محاسبه شده. تمام قوانین و بخشنامه‌های مرتبط را می‌خوانم. با چند مشاور دیگر هم صحبت می‌کنم. معلوم است که اشتباه شده.

وضعیت من در قدم سوم:
۱- بیمه به ازای هر روزی که می‌گذرد، جریمه‌ام می‌کند (اسمش جریمه است اما در واقع همان اسکونت یا بهره یا نزول خودمان است). می‌گویند اگر می‌خواهی جریمه نشوی، پولی که ما تعیین کرده‌ایم را پرداخت کن و بعد اعتراض کن! (در این مدت هم سود پول را از بانک خواهند گرفت)
۲- کارفرما تا زمانی که مفاصا حساب بیمه را نبرم، مانده مبلغ قرارداد را پرداخت نخواهد کرد.
بیمه می‌داند که مراجعه کنندگان در چنین شرایطی از دو طرف زیر منگنه هستند و از این مساله سوء استفاده می‌کند.

قدم چهارم: برای اعتراض به هیات حل اختلاف بیمه مراجعه می‌کنم. می‌گویند سه ماه بعد نوبتم می‌شود. با کلی گفتگو، منتی می‌گذارند و زمان جلسه را جلوتر می‌آورند.

قدم پنجم: در جلسه هیات به جای ۴ نفر فقط ۳ نفر حضور دارند. موارد قانونی را اعلام می‌کنم، همه سری تکان می‌دهند و تایید می‌کنند و می‌گویند نگران نباش و هفته آینده برای دریافت نتیجه مراجعه کن.

قدم ششم: رای هیات را که می‌بینم، باورم نمی‌شود؛ دوباره بررسی می‌کنم؛ اشتباهی نیست؛ فقط قدری تخفیف داده‌اند و در واقع همان بدهی اولیه را تایید کرده‌اند.

قدم هفتم: به سراغ رییس اداره می‌روم. می‌گویم چرا این اشتباه را ادامه می‌دهید؟ طبق چه قانون و بخشنامه‌ای این مبلغ را مطالبه کرده‌اید؟
می‌گوید: طبق ماده ۳۸.
می‌گویم: من مشمول ماده ۳۸ نمی‌شوم چون کارمندی نداشته‌ام.
می‌گوید: مشکل من نیست. می‌خواستی چند نفر استخدام کنی!
می‌گوید: ماده‌اش مهم نیست. ما باید این مبلغ را بگیریم!

با مشاور بیمه صحبت می‌کنم. می‌گوید که روش بیمه همین است:
۱- آگاهانه مبلغ بیشتری مطالبه می‌کند. خیلی‌ها نمی‌دانند یا برای دریافت مفاصا حساب در فشار هستند و از سر ناچاری همین مبلغ را می‌پردازند.
۲- اگر کسی بخواهد اعتراض کند، نوبت دهی برای شرکت در جلسات هیات حل اختلاف به گونه‌ای انجام می‌شود که چند ماه طول بکشد تا تاریخ بررسی پرونده‌اش برسد و درنتیجه مردم تحت فشار زمانی مجبور شوند مبالغ ناحق را به بیمه بپردازند.
۳- اگر کسی اعتراض کند و تا تشکیل هیات بتواند صبر کند، به اعضای هیات حل اختلاف گفته شده که صرفا قدری تخفیف دهند و حتی اگر مطالبه بیمه اشتباه باشد، از هیات خواسته شده که مطالبه را تغییر اساسی ندهند.
۴- سیستم طوری چیده شده که مردمی که به بیمه مراجعه می‌کنند چپاول شوند و آسیب ببینند و کسانی که مردم را آزار می‌دهند و می‌دوانند، بیشتر تشویق می‌شوند و حق جلسه‌هایشان را می‌گیرند و منفعت بیشتری می‌برند.
۵- اگر کسی حوصله‌اش را داشت و خواست ادامه دهد، می‌تواند شش ماه دیگر هم در نوبت هیات تجدید نظر بماند و بعد هم می‌تواند به دیوان عدالت اداری مراجعه کند!!!

@systemsthinking
عکس یادگاری شرکت کنندگان دوره دهم «یادگیری و تفکر سیستمی در مدرسه» سطح یک
10 تا 12 شهریور 1397 - دانشگاه صنعتی شریف
@systemsthinking
گاهی با بی‌اهمیت جلوه دادن خواسته‌های خود، در پی جلب محبت هستیم.

#کتاب_بخوانیم

امیلی زنی که شدیدا احساس انزوا می‌کرد. به دلیل #افسردگی در بیمارستان بستری شد. او شکایت می‌کرد که همیشه اوست که باید با دیگران تماس بگیرد و قرار ملاقات بگذارد. هرگز از او دعوتی نمی‌شد، هیچ دوست نزدیکی نداشت، با مردان هم رابطه با ثباتی نداشت.

در طول هر جلسه‌ای که او در آن شرکت داشت، #گروه به او این بازخورد را می‌داد که همیشه سعی می‌کند دیگران را خشنود کند و لبخند بزند: در این #فرایند غالبا اعضا نمی‌توانستند امیلی را بشناسند و بدانند که عقاید او چیست؟ احساسات و امیال او کدام است؟ نیاز او به اینکه از دید دیگران آدم مطبوعی باشد، تاثیری منفی داشت، از نظر دیگران او آدم کسل کننده و قابل پیش‌بینی‌ای بود.

در جلسه دوم مساله‌ای پیش آمد: من اسمش را فراموش کردم و از او عذرخواهی کردم. پاسخ او این بود که "اشکالی ندارد، مهم نیست".
من گفتم که احتمالا من به این دلیل نام او را فراموش کرده‌ام که برای او این مساله مهم نیست. به عبارت دیگر، اگر او آن نوع فردی بود که نیازهای خود را ابراز می‌کرد من اسمش را فرموش نمی‌کردم.
درآن سه جلسه مشکلی عمده را مطرح کرد که تاثیر بسیاری در روابط اجتماعی او داشت: میل شدید او به اینکه با دست کم گرفتن خود، محبت دیگران را به خود جلب کند.

#گروه_درمانی می‌تواند به اعضا کمک کند تا دریابند در نحوۀ ارتباط‌شان با دیگران چه مشکلاتی دارند و در مورد رفتار بین‌فردی ناسازگارانه خود چیزهایی بیاموزند، مشابه آنچه برای امیلی اتفاق افتاد.


🗂 #کتاب روان درمانی گروهی #نویسنده اروین دیوید یالوم #مترجم مهشید یاسایی #نشر دانژه

@systemsthinking