#خودکارآمدی
چهار عامل اصلی بر خودکارآمدی اثر گذار هستند:
- عملکرد خودم در گذشته
- عملکرد دیگرانی که من خودم را با آنها مقایسه می کنم و خودم را جای آنها می گذارم (تجربه جانشینی)
- نظر و پیشنهادات دیگران
- وضعیت روحی و جسمی
هر کدام از این موارد را به امید خدا در نوشته های جداگانه ای توضیح می دهم...
https://telegram.me/systemsthinking
چهار عامل اصلی بر خودکارآمدی اثر گذار هستند:
- عملکرد خودم در گذشته
- عملکرد دیگرانی که من خودم را با آنها مقایسه می کنم و خودم را جای آنها می گذارم (تجربه جانشینی)
- نظر و پیشنهادات دیگران
- وضعیت روحی و جسمی
هر کدام از این موارد را به امید خدا در نوشته های جداگانه ای توضیح می دهم...
https://telegram.me/systemsthinking
#امنیت_اطلاعات
طی هفته های اخیر بعضی از دوستان اکانت تلگرام خود را از دست داده اند و دسترسی به گروه ها و کانال هایشان به دست افراد ناشناسی افتاده است.
برای جلوگیری از هک شدن، موارد زیر که توسط کانال @sharifclub پیشنهاد شده را در تلگرام انجام دهید:
◀️ به طور مداوم در بخش settings > بخش Security > بخش Sessions وارد شوید و Terminate All other sessions را انتخاب کنید
◀️ حالا بخش two step verification را از بخش security انتخاب کنید. طبق مراحل قید شده یک رمز اضافه بر دسترسی سیم کارتی برای حساب خود ایجاد میکنید. این مرحله نیاز به تایید ایمیلی هم دارد.
◀️ این نکته از آن جهت اهمیت دارد که اگر فرد دیگری این تنظیمات را روی حساب شما انجام دهد. حساب کاربری شما دیگر هیچ گاه در دسترس نخواهد بود.
پیش از این با از دست دادن داده ها امکان دسترسی مجدد به حساب توسط صاحب سیمکارت فراهم بود اما اکنون این امکان وجود ندارد و رمز دوم اعتبار بالاتری از دسترسی به سیم کارت دارد.
https://telegram.me/systemsthinking
طی هفته های اخیر بعضی از دوستان اکانت تلگرام خود را از دست داده اند و دسترسی به گروه ها و کانال هایشان به دست افراد ناشناسی افتاده است.
برای جلوگیری از هک شدن، موارد زیر که توسط کانال @sharifclub پیشنهاد شده را در تلگرام انجام دهید:
◀️ به طور مداوم در بخش settings > بخش Security > بخش Sessions وارد شوید و Terminate All other sessions را انتخاب کنید
◀️ حالا بخش two step verification را از بخش security انتخاب کنید. طبق مراحل قید شده یک رمز اضافه بر دسترسی سیم کارتی برای حساب خود ایجاد میکنید. این مرحله نیاز به تایید ایمیلی هم دارد.
◀️ این نکته از آن جهت اهمیت دارد که اگر فرد دیگری این تنظیمات را روی حساب شما انجام دهد. حساب کاربری شما دیگر هیچ گاه در دسترس نخواهد بود.
پیش از این با از دست دادن داده ها امکان دسترسی مجدد به حساب توسط صاحب سیمکارت فراهم بود اما اکنون این امکان وجود ندارد و رمز دوم اعتبار بالاتری از دسترسی به سیم کارت دارد.
https://telegram.me/systemsthinking
#یادگیری
#مدل_ذهنی
#انیمیشن کوتاه «پایپر» به کارگردانی آلن بریلارو
از کانال طرح و رنگ
@systemsthinking
#مدل_ذهنی
#انیمیشن کوتاه «پایپر» به کارگردانی آلن بریلارو
از کانال طرح و رنگ
@systemsthinking
#اربعین
نمی دانم سازمان حج عامدانه و آگاهانه اطلاعات غلط می دهد یا مشکل دیگری در میان است.
چیزی که می دانم این است که این تعارض ها اعتماد مردم به دولت را کم می کند.
@systemsthinking
نمی دانم سازمان حج عامدانه و آگاهانه اطلاعات غلط می دهد یا مشکل دیگری در میان است.
چیزی که می دانم این است که این تعارض ها اعتماد مردم به دولت را کم می کند.
@systemsthinking
#نظریه_اقدام
#اربعین
در نظریه اقدام که توسط «کریس آرگریس» و «دونالد شان» ارایه شده، دو نوع نظریه اقدام مطرح می شود:
۱- #نظریه_اظهارشده
۲- #نظریه_در_عمل
نظریه اظهارشده، گفته ها و نوشته های ما در مورد معیارهای تصمیم گیری و روش اقدام ماست.
نظریه در عمل، روشی است که ما واقعا طبق آن عمل می کنیم.
اگر نظریه اظهار شده با نظریه در عمل ما متفاوت باشد، دیگران تکلیفشان با ما روشن نیست.
نتیجه این می شود که اعتمادشان به گفته ها و نوشته ها و بخشنامه های ما را از دست می دهند و از مسیرهای دیگری مثل گفت و گو با دیگران و گمانه زنی و جستجو در میان شایعات، به دنبال روش اقدام واقعی ما می گردند.
مثال:
نظریه اظهار شده:
سالهاست که اعلام می شود اگر کسی ویزا نداشته باشد، برای زیارت اربعین نمی تواند از مرز عبور کند.
نظریه در عمل:
هر ساله صدها هزار نفر روزهای آخر بدون ویزا و پاسپورت از مرز عبور می کنند.
نتیجه:
۱- می توان انتظار داشت که باز هم صدها هزار نفر برای زیارت اربعین بدون ویزا و پاسپورت به مرزها هجوم آورند.
۲- کسانی که قانون را رعایت کرده اند و با پرداخت هزینه ها (و طی مراحل غیر شفاف قانونی و کمی هم با دردسر) ویزا گرفته اند، حس خوبی از رعایت قانون توسط خودشان در کنار بی قانونی منجر به نتیجه دیگران ندارند.
۳- مردم اعتمادشان را به سایر اعلامیه های رسمی هم از دست می دهند و برای کسب اطلاع از #نظریه_در_عمل، به شایعات و منابع غیر رسمی روی می آورند.
https://telegram.me/systemsthinking
#اربعین
در نظریه اقدام که توسط «کریس آرگریس» و «دونالد شان» ارایه شده، دو نوع نظریه اقدام مطرح می شود:
۱- #نظریه_اظهارشده
۲- #نظریه_در_عمل
نظریه اظهارشده، گفته ها و نوشته های ما در مورد معیارهای تصمیم گیری و روش اقدام ماست.
نظریه در عمل، روشی است که ما واقعا طبق آن عمل می کنیم.
اگر نظریه اظهار شده با نظریه در عمل ما متفاوت باشد، دیگران تکلیفشان با ما روشن نیست.
نتیجه این می شود که اعتمادشان به گفته ها و نوشته ها و بخشنامه های ما را از دست می دهند و از مسیرهای دیگری مثل گفت و گو با دیگران و گمانه زنی و جستجو در میان شایعات، به دنبال روش اقدام واقعی ما می گردند.
مثال:
نظریه اظهار شده:
سالهاست که اعلام می شود اگر کسی ویزا نداشته باشد، برای زیارت اربعین نمی تواند از مرز عبور کند.
نظریه در عمل:
هر ساله صدها هزار نفر روزهای آخر بدون ویزا و پاسپورت از مرز عبور می کنند.
نتیجه:
۱- می توان انتظار داشت که باز هم صدها هزار نفر برای زیارت اربعین بدون ویزا و پاسپورت به مرزها هجوم آورند.
۲- کسانی که قانون را رعایت کرده اند و با پرداخت هزینه ها (و طی مراحل غیر شفاف قانونی و کمی هم با دردسر) ویزا گرفته اند، حس خوبی از رعایت قانون توسط خودشان در کنار بی قانونی منجر به نتیجه دیگران ندارند.
۳- مردم اعتمادشان را به سایر اعلامیه های رسمی هم از دست می دهند و برای کسب اطلاع از #نظریه_در_عمل، به شایعات و منابع غیر رسمی روی می آورند.
https://telegram.me/systemsthinking
#توران_میرهادی
امروز فرزندان ایران، مادربزرگی مهربان و سخت کوش را از دست دادند. بغضی پیچیده در گلو و اشک هایی در چشمان، آرزوی شاگردی دوباره در محضر بزرگ بانوی آموزش و پرورش ایران را فریاد می کنند.
امروز فرزندان ایران، مادربزرگی مهربان و سخت کوش را از دست دادند. بغضی پیچیده در گلو و اشک هایی در چشمان، آرزوی شاگردی دوباره در محضر بزرگ بانوی آموزش و پرورش ایران را فریاد می کنند.
#توران_میرهادی
من مرگِ هیچ معلّمی را باور نمیکنم!/ در سوگِ تورانِ میرهادی
حسین دهباشی
یک:
«توران خانم» را چگونه باید توصیف کرد؟ مناعتِ طبع، طبیعتدوستی، میهنپرستی، شاگردنوازی، فرهنگپروری، صبوری، پُختگی، سرسختی، مهربانی، تیزهوشی، آیندهنگری، تواضع، خستگیناپذیری، سخاوت، بزرگواری... نه راستاش! او در عالیترین وجهی که بیهیچ مبالغه بشود تصوّر کرد، واجدِ همهء این اوصاف بود، امّا لبخندِ قشنگی داشت که با یک نگاه دل میبُرد و بینیازش میکرد از هرگونه توصیف!
دو:
«توران خانم» عاشقِ طبیعت بود. خودش به شوخی میگفت حاصلِ چشمگشودن در دلِ دشت! در تابستانِ سالِ ۱۳۰۶ که هنوز پایتختِ ایران آلوده بود به بیماریهای سخت و مُسری و خانوادههای تهرانی به خارج از شهر میگریختند در تمنّایِ آبِ گوارایِ دامنههای البرز و هوایِ پاکیزهء شمیران. اینجوری شد که سه ماهِ نخست از دوران نوزادی خود را زیر چادری کوچک در گهواره گذراند! بیهیچ فاصلهای با صدایِ باد، با ترنّمِ باران، با نغمهء پرندگان و گرمایِ خورشید و زیبایی ماهتاب و ستارههایی سخت درخشان در آسمانی که هنوز از چشم آدمی نیفتاده بود با نورِ ناجورِ فلورسنت!
سه:
«توران خانم» سختی کشیده بود و سرسخت. چشمهای گودافتاده و شکمهایِ برآمده از قحطیِ سراسری در ایران را دیده بود و آتش خانمانسوزِ جنگِ جهانی دوّم در اروپا را نیز. نازکنارنجی بارنیامده بود که احیانا جا بزند در پسِ تعطیلیِ مدرسهء بینظیرِ «فرهاد» باوجودِ آنهمه فارغالتحصیلِ درجه یک در بلبشویِ سالهای نخستِ پس از انقلاب. یا کم بیاورد در تداومِ تالیفِ «فرهنگنامه کودکان و نوجوانان» که در زبانِ فارسی همتا نداشت و ندارد به معیارِ دقّت و قوّت علمی، به خاطرِ مثلا بیپولی. یا لحظهای «شورایِ کتابِ کودک» را که خود موسس آن بود، رها کُند به بهانهء بیمهریها یا حتّی وقتی پا به سن گذاشته بود امّا از همه همکاران و همراهان و شاگرداناش جوانتر مینمود وقتی چشماناش برق میزد با شنیدن یا گفتنِ کوچکترین جُملهای که کلمهای از ایران، فرهنگ، کودک، صلح یا طبیعت در دلِ واژگانِ خود داشت!
چهار:
«توران خانم» خوشهچینِ تجارب و خوبیهای همهء اطرافیانش بود. از مادری نجیبزاده و آلمانیتبار، به نامِ «گرتا دیتریش» که افزون بر خانهداری در هنرستانِ خوشنامِ کمالالملک درسِ موسیقی و مبانیِ هُنر و مجسمهسازی میداد به دانشجویانِ مُستعدِ ایرانی و پدری به نام «سید فضلالله» که دانشآموخته ماشینآلات و راه و ساختمان بود و از برجستهترین مهندسان عصرِ رضاشاهی و از بنیانگذاران راهآهنِ سراسری ایران و همسری نظامی که از افسرانِ روشنفکرِ زمانهء خود بود و دریغ که ناکام و جوانمرگ و تیرباران شد در پیِ کودتایِ ننگینِ ۲۸ مرداد. و خود که شاگردِ ممتازِ بهترین اساتیدِ زمانهء خود بود از جبّارِ باغچهبانِ خودمان گرفته تا ژان پیاژه، هنری فالون، فریدریش فروبل، هاینریش پستالوزی، اوید دکرولی، جان دیوئی، سلستین فرنه و ماریا مونته. و بنیانِ نگاهی نوین به روانشناسی و آموزش کودکان را اگرچه از آنها آموخت، امّا ذرّهذرّه با شرایطِ وطنِ خودش تطبیق داد و شُد، آنچه شد!
پنج:
«توران خانم» دیکته نمیکرد. یاد میداد و یادم میآید تا سالها برایم سئوال بود که چرا در حیاطِ بازیِ بچّهها در مدرسه فرهاد، اینهمه مُرغ و خروس است و اردکِ و سگِ گلّه و مُرغابی! بعدها شنیدم که نوشتن و خواندنِ امثالِ نصایحی درست امّا بیفایده مانندِ «با حیوانات مهربان باشید» و اینها را بر تنِ مثلا دیوارِ دبستان، بیحاصل میدانست. عوضاش میخواست ما بچّههایِ طبقهء متوسطِ شهرنشین که افقِ نگاه و دستِ دلمان کوتاه بود از طبیعتِ واقعی، دستِ کم در لابهلای حیواناتِ اهلی که به سرایدار مدرسه سپرده شده بود باهمدیگر دوست و بزرگ شویم.
شش:
درست همانوقتی که «رقابت» نسخهای بود رایج و همگانی که از داخلِ خانهها و خانوادهها تا اغلبِ مدارس و دانشگاهها و از آنجا تا تکتکِ ادارات و نهادهای وطنی توصیه میشد، «توران خانم» آن را چونان سمّی مهلک میخواند و میگفت: ««بزرگترین خطری که امروز آموزش و پرورش کشور ما را تهدید میکند، عامل اسارتبار رقابت است که همهگیر شدهاست و با وجود این عامل، نمیتوانیم انسانهایی سازنده به جامعه تقدیم کنیم… بیایید این رقابت را به همکاری، همیاری و مشارکت بدل کنیم تا فرزندان ما بتوانند به حداکثر تواناییهای خود برسند و احساس آرامش بکنند.»
هفت:
از شمارِ دوچشم، یک تن کم! وز شُمارِ خرد، هزاران بیش!
منبع: شرق
https://telegram.me/systemsthinking
من مرگِ هیچ معلّمی را باور نمیکنم!/ در سوگِ تورانِ میرهادی
حسین دهباشی
یک:
«توران خانم» را چگونه باید توصیف کرد؟ مناعتِ طبع، طبیعتدوستی، میهنپرستی، شاگردنوازی، فرهنگپروری، صبوری، پُختگی، سرسختی، مهربانی، تیزهوشی، آیندهنگری، تواضع، خستگیناپذیری، سخاوت، بزرگواری... نه راستاش! او در عالیترین وجهی که بیهیچ مبالغه بشود تصوّر کرد، واجدِ همهء این اوصاف بود، امّا لبخندِ قشنگی داشت که با یک نگاه دل میبُرد و بینیازش میکرد از هرگونه توصیف!
دو:
«توران خانم» عاشقِ طبیعت بود. خودش به شوخی میگفت حاصلِ چشمگشودن در دلِ دشت! در تابستانِ سالِ ۱۳۰۶ که هنوز پایتختِ ایران آلوده بود به بیماریهای سخت و مُسری و خانوادههای تهرانی به خارج از شهر میگریختند در تمنّایِ آبِ گوارایِ دامنههای البرز و هوایِ پاکیزهء شمیران. اینجوری شد که سه ماهِ نخست از دوران نوزادی خود را زیر چادری کوچک در گهواره گذراند! بیهیچ فاصلهای با صدایِ باد، با ترنّمِ باران، با نغمهء پرندگان و گرمایِ خورشید و زیبایی ماهتاب و ستارههایی سخت درخشان در آسمانی که هنوز از چشم آدمی نیفتاده بود با نورِ ناجورِ فلورسنت!
سه:
«توران خانم» سختی کشیده بود و سرسخت. چشمهای گودافتاده و شکمهایِ برآمده از قحطیِ سراسری در ایران را دیده بود و آتش خانمانسوزِ جنگِ جهانی دوّم در اروپا را نیز. نازکنارنجی بارنیامده بود که احیانا جا بزند در پسِ تعطیلیِ مدرسهء بینظیرِ «فرهاد» باوجودِ آنهمه فارغالتحصیلِ درجه یک در بلبشویِ سالهای نخستِ پس از انقلاب. یا کم بیاورد در تداومِ تالیفِ «فرهنگنامه کودکان و نوجوانان» که در زبانِ فارسی همتا نداشت و ندارد به معیارِ دقّت و قوّت علمی، به خاطرِ مثلا بیپولی. یا لحظهای «شورایِ کتابِ کودک» را که خود موسس آن بود، رها کُند به بهانهء بیمهریها یا حتّی وقتی پا به سن گذاشته بود امّا از همه همکاران و همراهان و شاگرداناش جوانتر مینمود وقتی چشماناش برق میزد با شنیدن یا گفتنِ کوچکترین جُملهای که کلمهای از ایران، فرهنگ، کودک، صلح یا طبیعت در دلِ واژگانِ خود داشت!
چهار:
«توران خانم» خوشهچینِ تجارب و خوبیهای همهء اطرافیانش بود. از مادری نجیبزاده و آلمانیتبار، به نامِ «گرتا دیتریش» که افزون بر خانهداری در هنرستانِ خوشنامِ کمالالملک درسِ موسیقی و مبانیِ هُنر و مجسمهسازی میداد به دانشجویانِ مُستعدِ ایرانی و پدری به نام «سید فضلالله» که دانشآموخته ماشینآلات و راه و ساختمان بود و از برجستهترین مهندسان عصرِ رضاشاهی و از بنیانگذاران راهآهنِ سراسری ایران و همسری نظامی که از افسرانِ روشنفکرِ زمانهء خود بود و دریغ که ناکام و جوانمرگ و تیرباران شد در پیِ کودتایِ ننگینِ ۲۸ مرداد. و خود که شاگردِ ممتازِ بهترین اساتیدِ زمانهء خود بود از جبّارِ باغچهبانِ خودمان گرفته تا ژان پیاژه، هنری فالون، فریدریش فروبل، هاینریش پستالوزی، اوید دکرولی، جان دیوئی، سلستین فرنه و ماریا مونته. و بنیانِ نگاهی نوین به روانشناسی و آموزش کودکان را اگرچه از آنها آموخت، امّا ذرّهذرّه با شرایطِ وطنِ خودش تطبیق داد و شُد، آنچه شد!
پنج:
«توران خانم» دیکته نمیکرد. یاد میداد و یادم میآید تا سالها برایم سئوال بود که چرا در حیاطِ بازیِ بچّهها در مدرسه فرهاد، اینهمه مُرغ و خروس است و اردکِ و سگِ گلّه و مُرغابی! بعدها شنیدم که نوشتن و خواندنِ امثالِ نصایحی درست امّا بیفایده مانندِ «با حیوانات مهربان باشید» و اینها را بر تنِ مثلا دیوارِ دبستان، بیحاصل میدانست. عوضاش میخواست ما بچّههایِ طبقهء متوسطِ شهرنشین که افقِ نگاه و دستِ دلمان کوتاه بود از طبیعتِ واقعی، دستِ کم در لابهلای حیواناتِ اهلی که به سرایدار مدرسه سپرده شده بود باهمدیگر دوست و بزرگ شویم.
شش:
درست همانوقتی که «رقابت» نسخهای بود رایج و همگانی که از داخلِ خانهها و خانوادهها تا اغلبِ مدارس و دانشگاهها و از آنجا تا تکتکِ ادارات و نهادهای وطنی توصیه میشد، «توران خانم» آن را چونان سمّی مهلک میخواند و میگفت: ««بزرگترین خطری که امروز آموزش و پرورش کشور ما را تهدید میکند، عامل اسارتبار رقابت است که همهگیر شدهاست و با وجود این عامل، نمیتوانیم انسانهایی سازنده به جامعه تقدیم کنیم… بیایید این رقابت را به همکاری، همیاری و مشارکت بدل کنیم تا فرزندان ما بتوانند به حداکثر تواناییهای خود برسند و احساس آرامش بکنند.»
هفت:
از شمارِ دوچشم، یک تن کم! وز شُمارِ خرد، هزاران بیش!
منبع: شرق
https://telegram.me/systemsthinking
#آب
#محدودیت_رشد
طرح های انتقال #آب بین حوضه ای باید متوقف شوند.
انتقال آب بین حوضه ای یک اشتباه استراتژیک بزرگ است.
هزاران میلیارد تومان بودجه کشور صرف این طرح های خطرناک می شود. این طرح ها اگرچه برای یک عده نان دارند، اما برای مردم کشورمان سودی ندارند و آسیب های بزرگ به اقلیم و سرزمین وارد می کنند.
آب در یک حوضه آبریز، از مهمترین محدودیت های رشد است. وقتی جمعیت با یک سبک تولید و مصرف، آب در دسترس حوضه اش را تمام می کند، به محدودیت رشد خود می رسد. حال سه راه حل وجود دارد:
۱- از جای دیگری آب بیاوریم و به رشدمان ادامه دهیم.
۲- رشدمان را متوقف کنیم.
۳- ساختار مصرف آبمان را اصلاح کنیم و به رشدمان ادامه دهیم.
راه حل اول خطرناک ترین انتخاب است. هر مقدار آب به این حوضه ها منتقل شود، رشد مبتنی بر مصرف غلط، بیشتر ادامه پیدا می کند و نیاز به آب بیشتر می شود.
این راه حل پایدار نیست. انتقال هر متر مکعب آب هزینه زیادی دارد و هزینه های بی پایانی به خزانه دولت تحمیل می کند. به اقلیم حوضه های مبدا هم آسیب های بلند مدت وارد می کند.
طرح های انتقال #آب بین حوضه ای را متوقف کنید!
https://telegram.me/systemsthinking
#محدودیت_رشد
طرح های انتقال #آب بین حوضه ای باید متوقف شوند.
انتقال آب بین حوضه ای یک اشتباه استراتژیک بزرگ است.
هزاران میلیارد تومان بودجه کشور صرف این طرح های خطرناک می شود. این طرح ها اگرچه برای یک عده نان دارند، اما برای مردم کشورمان سودی ندارند و آسیب های بزرگ به اقلیم و سرزمین وارد می کنند.
آب در یک حوضه آبریز، از مهمترین محدودیت های رشد است. وقتی جمعیت با یک سبک تولید و مصرف، آب در دسترس حوضه اش را تمام می کند، به محدودیت رشد خود می رسد. حال سه راه حل وجود دارد:
۱- از جای دیگری آب بیاوریم و به رشدمان ادامه دهیم.
۲- رشدمان را متوقف کنیم.
۳- ساختار مصرف آبمان را اصلاح کنیم و به رشدمان ادامه دهیم.
راه حل اول خطرناک ترین انتخاب است. هر مقدار آب به این حوضه ها منتقل شود، رشد مبتنی بر مصرف غلط، بیشتر ادامه پیدا می کند و نیاز به آب بیشتر می شود.
این راه حل پایدار نیست. انتقال هر متر مکعب آب هزینه زیادی دارد و هزینه های بی پایانی به خزانه دولت تحمیل می کند. به اقلیم حوضه های مبدا هم آسیب های بلند مدت وارد می کند.
طرح های انتقال #آب بین حوضه ای را متوقف کنید!
https://telegram.me/systemsthinking
#توران_میرهادی
رقابت مدارس را از کیفیت می اندازد.
بیایید رقابت را به همکاری و همیاری و مشارکت تبدیل کنیم تا فرزندان ما بتوانند به حداکثر تواناییهای خود برسند و احساس آرامش کنند.
@systemsthinking
رقابت مدارس را از کیفیت می اندازد.
بیایید رقابت را به همکاری و همیاری و مشارکت تبدیل کنیم تا فرزندان ما بتوانند به حداکثر تواناییهای خود برسند و احساس آرامش کنند.
@systemsthinking
به یاد #توران_میرهادی
از افشین علا (شاعر نام آشنای شعرهای کودک و نوجوان و عضو شورای فیلمنامه سینماهای کودک و نوجوان) به مناسبت درگذشت خانم میرهادی
«از پشت قاب عینک»
مادربزرگ، آنشب
از گل قشنگتر بود
برداشت کوله اش را
آماده سفر بود
***
در کوله بار خود داشت
شعر و کتاب و دفتر
یک عمر غیر از اینها
چیزی نداشت دیگر
***
هنگام رفتنش هم
دل را به کودکان داد
دستی برای آنها
با خستگی تکان داد
***
پرواز کرد و خوابید
مانند خواب کودک
باقی گذاشت اما
صدها کتاب کودک
***
پرواز کرد، اما
حتی در آسمانها
از پشت قاب عینک
لبخند اوست پیدا
***
رنگین کمان نوشته
بر ابرها به شادی
با یک مداد رنگی
«توران میرهادی»
از افشین علا (شاعر نام آشنای شعرهای کودک و نوجوان و عضو شورای فیلمنامه سینماهای کودک و نوجوان) به مناسبت درگذشت خانم میرهادی
«از پشت قاب عینک»
مادربزرگ، آنشب
از گل قشنگتر بود
برداشت کوله اش را
آماده سفر بود
***
در کوله بار خود داشت
شعر و کتاب و دفتر
یک عمر غیر از اینها
چیزی نداشت دیگر
***
هنگام رفتنش هم
دل را به کودکان داد
دستی برای آنها
با خستگی تکان داد
***
پرواز کرد و خوابید
مانند خواب کودک
باقی گذاشت اما
صدها کتاب کودک
***
پرواز کرد، اما
حتی در آسمانها
از پشت قاب عینک
لبخند اوست پیدا
***
رنگین کمان نوشته
بر ابرها به شادی
با یک مداد رنگی
«توران میرهادی»
#انتخابات امریکا
#بیشعوری
دو نکته در مورد انتخابات امریکا:
نکته اول:
یکی از عوامل مهم در انتخاب ترامپ این است که ترامپ خواسته های واقعی و البته سرکوب شده و نادیده گرفته شدهی گروه بزرگی از مردم امریکا را فریاد زد و وعده داد.
سالها بود که این خواسته ها در میانه تعارفات دیپلماتیک و ژست های روشنفکری ندیده گرفته شده بودند.
به عبارتی ترامپ چیزی که هوادارانش در جمع های خانوادگی هم جرات بیانش را نداشتند، با صدای بلند در جمع هوادارانش و جلوی دوربین رسانه ها فریاد می زد.
اینکه در جامعه فضایی به وجود آوریم که مثلا صحبت از تساوی حقوق مرد و زن و برابری نژادها و نظایر آنها مد شود و کسی جرات نکند در مورد برتری نژادی و مانند آنها صحبت کند، به این معنی نیست که مردم به آنها باور دارند.
نتیجه این است که جامعه در مورد این مسایل گفتگو نمی کند و توهم روشنفکری در جامعه فراگیر می شود.
ترامپ فقط این مسایل را که در عمق باورهای بسیاری از مردم وجود داشت، آشکار کرد.
@systemsthinking
نکته دوم:
کتاب #بیشعوری را بخوانید. بیشعوری در ادبیات این کتاب فحش نیست. بیان وضعیت است.
با این ادبیات، ترامپ هم یکی از بیشعورهایی است که حالا به قدرت اقتصادی اش، قدرت سیاسی و نظامی هم اضافه شده.
من سالیان زیاد با بیشعورها کار کرده ام. این نوع از بیشعورها در مقابل قدرت، عقب نشینی و کرنش می کنند و در برابر عقب نشینی و کرنش، حمله می کنند و پاچه می گیرند.
پیشنهاد راهبردی به مذاکره کنندگان این است که در سالهای پیش رو باید از موضع قدرت با دولت ترامپ مذاکره کنند.
https://telegram.me/systemsthinking
#بیشعوری
دو نکته در مورد انتخابات امریکا:
نکته اول:
یکی از عوامل مهم در انتخاب ترامپ این است که ترامپ خواسته های واقعی و البته سرکوب شده و نادیده گرفته شدهی گروه بزرگی از مردم امریکا را فریاد زد و وعده داد.
سالها بود که این خواسته ها در میانه تعارفات دیپلماتیک و ژست های روشنفکری ندیده گرفته شده بودند.
به عبارتی ترامپ چیزی که هوادارانش در جمع های خانوادگی هم جرات بیانش را نداشتند، با صدای بلند در جمع هوادارانش و جلوی دوربین رسانه ها فریاد می زد.
اینکه در جامعه فضایی به وجود آوریم که مثلا صحبت از تساوی حقوق مرد و زن و برابری نژادها و نظایر آنها مد شود و کسی جرات نکند در مورد برتری نژادی و مانند آنها صحبت کند، به این معنی نیست که مردم به آنها باور دارند.
نتیجه این است که جامعه در مورد این مسایل گفتگو نمی کند و توهم روشنفکری در جامعه فراگیر می شود.
ترامپ فقط این مسایل را که در عمق باورهای بسیاری از مردم وجود داشت، آشکار کرد.
@systemsthinking
نکته دوم:
کتاب #بیشعوری را بخوانید. بیشعوری در ادبیات این کتاب فحش نیست. بیان وضعیت است.
با این ادبیات، ترامپ هم یکی از بیشعورهایی است که حالا به قدرت اقتصادی اش، قدرت سیاسی و نظامی هم اضافه شده.
من سالیان زیاد با بیشعورها کار کرده ام. این نوع از بیشعورها در مقابل قدرت، عقب نشینی و کرنش می کنند و در برابر عقب نشینی و کرنش، حمله می کنند و پاچه می گیرند.
پیشنهاد راهبردی به مذاکره کنندگان این است که در سالهای پیش رو باید از موضع قدرت با دولت ترامپ مذاکره کنند.
https://telegram.me/systemsthinking
#دادگستری
به آمارهای سال ۱۳۹۴ قوه قضاییه توجه کنید:
بیش از ۱۴ میلیون پرونده قضایی جدید که ۱۱ میلیون به محاکم قضایی و ۳ میلیون به شوراهای حل اختلاف رفته اند
حدود ۱۲۰۰۰ نفر قاضی
هر قاضی به طور متوسط باید به ۱۰۰۰ پرونده در سال رسیدگی کند.
نتیجه اول:
تحت فشار تعداد پرونده ها، به هر بهانه ای رسیدگی به پرونده شما عقب خواهد افتاد. و البته همیشه بالاخره یک بهانه ای پیدا می شود.
نتیجه دوم:
کیفیت رسیدگی به پرونده اهمیت کمتری پیدا می کند. مهم بسته شدن و بایگانی شدن پرونده است. به هر بهانه ای پرونده مختومه می شود.
نتیجه سوم:
پرونده های کوچک تر ندیده گرفته می شوند، یا آنقدر طول می کشند که شاکی صرف نظر می کند. به مرور زمان مردم متوجه می شوند که قوه قضاییه برای مراجعه پولدارها مناسب است. اگر به اندازه کافی پول ندارید که یک وکیل دنبال کارتان بیافتد، مراجعه به دادگاه شما را از کار و زندگی می اندازد و دیگر فرصت پول درآوردن نخواهید داشت.
نتیجه چهارم:
جلو انداختن نوبت رسیدگی به پرونده، به یک شغل نون و آب دار در دفاتر قضات تبدیل می شود. با وکلا و حاشیه ها هم فعلا کاری نداریم.
نتیجه پنجم:
یک کشور ۸۰ میلیونی چرا این همه پرونده قضایی دارد؟
مواظب باشید. این اعداد و ارقام می گوید که شاید برای شما هم اتفاق بیافتد!
نکته مهم:
با این وضعیتی که اعداد و ارقام نشان می دهند، خیلی روی #دادگستری حساب نکنید. قضات اگر خیلی هم سالم و باسواد و دلسوز باشند، فرصت #دادگستری ندارند. مواظب 🎩 خودتان باشید که مسیرتان به دستگاه قضا نیافتد.
https://telegram.me/systemsthinking
به آمارهای سال ۱۳۹۴ قوه قضاییه توجه کنید:
بیش از ۱۴ میلیون پرونده قضایی جدید که ۱۱ میلیون به محاکم قضایی و ۳ میلیون به شوراهای حل اختلاف رفته اند
حدود ۱۲۰۰۰ نفر قاضی
هر قاضی به طور متوسط باید به ۱۰۰۰ پرونده در سال رسیدگی کند.
نتیجه اول:
تحت فشار تعداد پرونده ها، به هر بهانه ای رسیدگی به پرونده شما عقب خواهد افتاد. و البته همیشه بالاخره یک بهانه ای پیدا می شود.
نتیجه دوم:
کیفیت رسیدگی به پرونده اهمیت کمتری پیدا می کند. مهم بسته شدن و بایگانی شدن پرونده است. به هر بهانه ای پرونده مختومه می شود.
نتیجه سوم:
پرونده های کوچک تر ندیده گرفته می شوند، یا آنقدر طول می کشند که شاکی صرف نظر می کند. به مرور زمان مردم متوجه می شوند که قوه قضاییه برای مراجعه پولدارها مناسب است. اگر به اندازه کافی پول ندارید که یک وکیل دنبال کارتان بیافتد، مراجعه به دادگاه شما را از کار و زندگی می اندازد و دیگر فرصت پول درآوردن نخواهید داشت.
نتیجه چهارم:
جلو انداختن نوبت رسیدگی به پرونده، به یک شغل نون و آب دار در دفاتر قضات تبدیل می شود. با وکلا و حاشیه ها هم فعلا کاری نداریم.
نتیجه پنجم:
یک کشور ۸۰ میلیونی چرا این همه پرونده قضایی دارد؟
مواظب باشید. این اعداد و ارقام می گوید که شاید برای شما هم اتفاق بیافتد!
نکته مهم:
با این وضعیتی که اعداد و ارقام نشان می دهند، خیلی روی #دادگستری حساب نکنید. قضات اگر خیلی هم سالم و باسواد و دلسوز باشند، فرصت #دادگستری ندارند. مواظب 🎩 خودتان باشید که مسیرتان به دستگاه قضا نیافتد.
https://telegram.me/systemsthinking
#تفكرسیستمی_درمدرسه
#رویا
امشب میهمان بچه های مدرسه دارالفنون شهر اندیشه بودم. قرار بود یک سخنرانی یک ساعته داشته باشم اما با همراهی بچه ها کلاسمان تا ساعت ۱۲ شب ادامه پیدا کرد.
با بچه ها در مورد رویاهایمان صحبت کردیم و اینکه چگونه می توانیم رویاهایمان را به واقعیت تبدیل کنیم.
اینکه ایده های بی هدف را کنار بگذاریم و به سراغ رویاهای بزرگ برویم و برای عملی کردن رویاها ایده پردازی کنیم و با افرادی که رویای مشترک با ما دارند همراه شویم و با هم یاد بگیریم و تلاش کنیم و رویاهایمان را به واقعیت تبدیل کنیم.
من یک #رویا دارم
و رویای من محقق خواهد شد
روزی که مردمان سرزمینم
رویاهای بزرگی در سر دارند
و برای محقق کردن آن رویاها
با هم تلاش می کنند
https://telegram.me/systemsthinking
#رویا
امشب میهمان بچه های مدرسه دارالفنون شهر اندیشه بودم. قرار بود یک سخنرانی یک ساعته داشته باشم اما با همراهی بچه ها کلاسمان تا ساعت ۱۲ شب ادامه پیدا کرد.
با بچه ها در مورد رویاهایمان صحبت کردیم و اینکه چگونه می توانیم رویاهایمان را به واقعیت تبدیل کنیم.
اینکه ایده های بی هدف را کنار بگذاریم و به سراغ رویاهای بزرگ برویم و برای عملی کردن رویاها ایده پردازی کنیم و با افرادی که رویای مشترک با ما دارند همراه شویم و با هم یاد بگیریم و تلاش کنیم و رویاهایمان را به واقعیت تبدیل کنیم.
من یک #رویا دارم
و رویای من محقق خواهد شد
روزی که مردمان سرزمینم
رویاهای بزرگی در سر دارند
و برای محقق کردن آن رویاها
با هم تلاش می کنند
https://telegram.me/systemsthinking
#اربعین
در متن #نظریه_اقدام تفاوت #نظریه_اظهارشده توسط مسوولین و رسانه ها در مورد نیاز به ویزا برای عبور از مرز عراق و #نظریه_در_عمل که عبور بدون هیچ مدرکی از مرز در روزهای پایانی است را بررسی کردیم:
https://telegram.me/systemsthinking/400
امروز دوستان اطلاع دادند که سیل جمعیت وضعیت مرز مهران را بحرانی کرد و مسوولین مجبور به گشایش مرز شدند و جمعیت بدون هیچ کنترلی از مرز عبور کرده اند.
باز هم احساس جریمه و ضرر برای کسانی است که #قانون و #نظریه_اظهارشده را پذیرفته اند و پاسپورت و ویزا تهیه کرده اند و امروز در کنار هزاران نفری سفر می کنند و به زیارت اربعین می روند، که قانون و پیام های رسانه ها را نادیده گرفته اند و بدون هیچ مقدمه و مدارکی به سمت مرز رفته اند.
ادامه داستان هم همان است که در متن قبل عرض کردم.
https://telegram.me/systemsthinking
در متن #نظریه_اقدام تفاوت #نظریه_اظهارشده توسط مسوولین و رسانه ها در مورد نیاز به ویزا برای عبور از مرز عراق و #نظریه_در_عمل که عبور بدون هیچ مدرکی از مرز در روزهای پایانی است را بررسی کردیم:
https://telegram.me/systemsthinking/400
امروز دوستان اطلاع دادند که سیل جمعیت وضعیت مرز مهران را بحرانی کرد و مسوولین مجبور به گشایش مرز شدند و جمعیت بدون هیچ کنترلی از مرز عبور کرده اند.
باز هم احساس جریمه و ضرر برای کسانی است که #قانون و #نظریه_اظهارشده را پذیرفته اند و پاسپورت و ویزا تهیه کرده اند و امروز در کنار هزاران نفری سفر می کنند و به زیارت اربعین می روند، که قانون و پیام های رسانه ها را نادیده گرفته اند و بدون هیچ مقدمه و مدارکی به سمت مرز رفته اند.
ادامه داستان هم همان است که در متن قبل عرض کردم.
https://telegram.me/systemsthinking
Telegram
Systems Thinking
#نظریه_اقدام
#اربعین
در نظریه اقدام که توسط «کریس آرگریس» و «دونالد شان» ارایه شده، دو نوع نظریه اقدام مطرح می شود:
۱- #نظریه_اظهارشده
۲- #نظریه_در_عمل
نظریه اظهارشده، گفته ها و نوشته های ما در مورد معیارهای تصمیم گیری و روش اقدام ماست.
نظریه در عمل،…
#اربعین
در نظریه اقدام که توسط «کریس آرگریس» و «دونالد شان» ارایه شده، دو نوع نظریه اقدام مطرح می شود:
۱- #نظریه_اظهارشده
۲- #نظریه_در_عمل
نظریه اظهارشده، گفته ها و نوشته های ما در مورد معیارهای تصمیم گیری و روش اقدام ماست.
نظریه در عمل،…
#اربعین
#ساختار_به_عنوان_علت
طی روزهای گذشته کسانی که ویزای عراق گرفته بودند و به آنها گفته شده بود که از مرز مهران خارج شوند، ساعت ها معطلی و بلاتکلیفی تحمل کردند و گروه هایی هم مجبور شدند صدها کیلومتر دیگر سفر کنند تا از مرزهای جنوبی عبور کنند.
گفته شده است که مقصر این مشکل، افرادی هستند که بدون ویزا و پاسپورت به مهران رفته اند.
این اولین بار نیست که مردم مقصر یک مشکل عنوان می شوند. اما واقعیت چیز دیگری است.
سال گذشته با پسرهایم علی و مهدی برای زیارت اربعین رفتیم. وقت سحر به مرز رسیدیم. بعد از نماز صبح به سمت ترمینال خروجی رفتیم اما گفتند ترمینال به دلیل ازدحام جمعیت مسدود است و ما را برای خروج به سمت باجه های حاشیه ای هدایت کردند.
صدها نفر در فضایی محدود به هم فشرده بودند و زن و مرد و پیر و جوان در اثر فشار جمعیت بی حال می شدند و به سختی به عقب هدایت می شدند. نیروهای ضد شورش هم ایستاده بودند تا مردم در ورودی را نشکنند. حدود سه ساعت در چنین فضایی ماندیم تا به قسمت باجه های خروجی رسیدیم.
با ورود به این قسمت متوجه شدیم که از حدود ۴۰ باجه خروجی، حدود ۱۰ باجه فعال است. در همین باجه ها هم افسرها گاهی کارشان را رها می کردند و گاهی بیش از ده دقیقه با هم صحبت می کردند و اعتراض مردم هم برایشان اهمیتی نداشت.
آن همه بی احترامی و آسیب به مردم، به دلیل این بود که:
- طراحی فضای خروج متناسب با این حجم از جمعیت انجام نشده بود
- افسران باجه های خروجی مسوولانه عمل نمی کردند
- تعداد افسران خروج به گونه ای نبود که در صورت رفتن یک نفر به استراحت، فرد دیگری جایگزینش شود.
به مرز عراق هم که رسیدیم وضعیت همین بود. حدود یک پنجم باجه ها فعال بودند. در یک صف ۲۰ نفره بیش از ۵۰ دقیقه ماندیم. دلیلش این بود که افسری که گذرنامه ها را کنترل می کرد با سیستم کامپیوتری آشنا نبود و هر یک نفری که عبور می کرد برای پرسیدن یک نکته و رفع اشکال، افسر دیگری را صدا می کرد و البته باجه دیگر هم متوقف می ماند.
چند ساعت پس از عبور ما هم، در اثر فشار جمعیت، دروازه ها شکسته شدند و سیل جمعیت بدون کنترل از مرز عبور کرد.
مشکل مردم نیستند.
مشکل محاسبات غلط، طراحی غلط، مدیریت غلط و اهمیت ندادن به وظایف و اهمیت ندادن به مردم است. کاملا روشن است که به رغم پیش بینی های موجود، در شهر و مرز مهران برای حضور و عبور بیش از دویست هزار نفر در روز طراحی و ظرفیت سازی نشده است.
https://telegram.me/systemsthinking
#ساختار_به_عنوان_علت
طی روزهای گذشته کسانی که ویزای عراق گرفته بودند و به آنها گفته شده بود که از مرز مهران خارج شوند، ساعت ها معطلی و بلاتکلیفی تحمل کردند و گروه هایی هم مجبور شدند صدها کیلومتر دیگر سفر کنند تا از مرزهای جنوبی عبور کنند.
گفته شده است که مقصر این مشکل، افرادی هستند که بدون ویزا و پاسپورت به مهران رفته اند.
این اولین بار نیست که مردم مقصر یک مشکل عنوان می شوند. اما واقعیت چیز دیگری است.
سال گذشته با پسرهایم علی و مهدی برای زیارت اربعین رفتیم. وقت سحر به مرز رسیدیم. بعد از نماز صبح به سمت ترمینال خروجی رفتیم اما گفتند ترمینال به دلیل ازدحام جمعیت مسدود است و ما را برای خروج به سمت باجه های حاشیه ای هدایت کردند.
صدها نفر در فضایی محدود به هم فشرده بودند و زن و مرد و پیر و جوان در اثر فشار جمعیت بی حال می شدند و به سختی به عقب هدایت می شدند. نیروهای ضد شورش هم ایستاده بودند تا مردم در ورودی را نشکنند. حدود سه ساعت در چنین فضایی ماندیم تا به قسمت باجه های خروجی رسیدیم.
با ورود به این قسمت متوجه شدیم که از حدود ۴۰ باجه خروجی، حدود ۱۰ باجه فعال است. در همین باجه ها هم افسرها گاهی کارشان را رها می کردند و گاهی بیش از ده دقیقه با هم صحبت می کردند و اعتراض مردم هم برایشان اهمیتی نداشت.
آن همه بی احترامی و آسیب به مردم، به دلیل این بود که:
- طراحی فضای خروج متناسب با این حجم از جمعیت انجام نشده بود
- افسران باجه های خروجی مسوولانه عمل نمی کردند
- تعداد افسران خروج به گونه ای نبود که در صورت رفتن یک نفر به استراحت، فرد دیگری جایگزینش شود.
به مرز عراق هم که رسیدیم وضعیت همین بود. حدود یک پنجم باجه ها فعال بودند. در یک صف ۲۰ نفره بیش از ۵۰ دقیقه ماندیم. دلیلش این بود که افسری که گذرنامه ها را کنترل می کرد با سیستم کامپیوتری آشنا نبود و هر یک نفری که عبور می کرد برای پرسیدن یک نکته و رفع اشکال، افسر دیگری را صدا می کرد و البته باجه دیگر هم متوقف می ماند.
چند ساعت پس از عبور ما هم، در اثر فشار جمعیت، دروازه ها شکسته شدند و سیل جمعیت بدون کنترل از مرز عبور کرد.
مشکل مردم نیستند.
مشکل محاسبات غلط، طراحی غلط، مدیریت غلط و اهمیت ندادن به وظایف و اهمیت ندادن به مردم است. کاملا روشن است که به رغم پیش بینی های موجود، در شهر و مرز مهران برای حضور و عبور بیش از دویست هزار نفر در روز طراحی و ظرفیت سازی نشده است.
https://telegram.me/systemsthinking
جِی فارستر بنیان گذار علم دینامیک سیستم ها در ۹۸ سالگی درگذشت.
http://www.systemdynamics.org/jwf
@systemsthinking
http://www.systemdynamics.org/jwf
@systemsthinking
#تامل
دور یعنی فاصله از خطر
نزدیک یعنی امنیت و محبت
از بعضی ها دور که باشی در امنیت هستی
نزدیکشان که باشی به تو آسیب می زنند
برای غریبه ها خوبند
بعضی ها منبع خیر و محبت هستند
هرچه نزدیک تر باشی بهره ات بیشتر و خاطرت آسوده تر است
شما چطور؟
از شما باید دور بود یا نزدیک؟
به این آزمون پاسخ دهید:
چه کسانی از همراهی شما تجربه بهتری پیدا می کنند؟
- راننده تاکسی
- همکاران
- اعضای خانواده
با کدام گروه بیشتر می خندید؟
با کدام گروه مهربان تر هستید؟
با کدام گروه با احترام بیشتری صحبت می کنید؟
از شما باید دور بود یا نزدیک؟
https://telegram.me/systemsthinking
دور یعنی فاصله از خطر
نزدیک یعنی امنیت و محبت
از بعضی ها دور که باشی در امنیت هستی
نزدیکشان که باشی به تو آسیب می زنند
برای غریبه ها خوبند
بعضی ها منبع خیر و محبت هستند
هرچه نزدیک تر باشی بهره ات بیشتر و خاطرت آسوده تر است
شما چطور؟
از شما باید دور بود یا نزدیک؟
به این آزمون پاسخ دهید:
چه کسانی از همراهی شما تجربه بهتری پیدا می کنند؟
- راننده تاکسی
- همکاران
- اعضای خانواده
با کدام گروه بیشتر می خندید؟
با کدام گروه مهربان تر هستید؟
با کدام گروه با احترام بیشتری صحبت می کنید؟
از شما باید دور بود یا نزدیک؟
https://telegram.me/systemsthinking
Harvard.pdf
244.5 KB
مساله سیاست گذاری در #اقتصاد_ایران
گزارش مرکز پژوهش های مجلس از مطالعات گروه مشاورین هاروارد
@systemsthinking
گزارش مرکز پژوهش های مجلس از مطالعات گروه مشاورین هاروارد
@systemsthinking
#دستفروشی
این روزها برخورد خشن و توهین آمیز ماموران سد معبر شهرداری ها با دستفروشان خبرساز شده است.
برای دستفروشان این اخبار چیز تازه ای نیست و رویه معمولی است که سالهاست همه روزه با آن مواجه هستند.
من هم زمانی دستفروشی را تجربه کرده ام.
روزهای اول نمی دانستم از چه باید فرار کنیم.
همینکه دیگران فرار می کردند، من هم بساطم را جمع می کردم و فرار می کردم.
تا روزی که ماموران سد معبر از جهات مختلف حمله کردند و بساطمان را جمع کردند و پشت وانت ریختند و گفتند برای تحویل وسایلتان به شهرداری بیایید.
به شهرداری رفتیم و تعهد دادیم که سد معبر نکنیم و وسایلمان را پس گرفتیم.
در گفتگو با ماموران شهرداری متوجه شدم که آنها هم می دانند که دوباره #دستفروش ها ناگزیر از بساط کردن هستند، اما #قانون شهرداری می گوید که آنها باید بساط دستفروش را جمع کنند و #قانون زندگی می گوید که دستفروش باید بساط کند.
در میان این تعارض، مامور و دستفروش هر روز برای یک لقمه نان با هم درگیرند و گاهی و فقط گاهی هم این درگیری ها خبرساز می شوند و برای چند روزی توجه جامعه را به خود جلب می کنند.
بحث دستفروشی مفصل است.
با این حال قطعا با اخراج یک یا دو مامور شهرداری این تعارض و این درگیری ها حل نخواهد شد.
نخبگان جامعه باید در این زمینه گفتگو کنند و ساختارهای جدیدی طراحی کنند که تعارض ها و تضاد منافع و ریشه مشکل حل شود و تمام ذینفعان روشی قانونی برای حل مساله های خودشان داشته باشند.
چنین گفتگوهایی این روزها در حال شکل گیری است. امیدوارم تداوم داشته باشد.
https://telegram.me/systemsthinking
این روزها برخورد خشن و توهین آمیز ماموران سد معبر شهرداری ها با دستفروشان خبرساز شده است.
برای دستفروشان این اخبار چیز تازه ای نیست و رویه معمولی است که سالهاست همه روزه با آن مواجه هستند.
من هم زمانی دستفروشی را تجربه کرده ام.
روزهای اول نمی دانستم از چه باید فرار کنیم.
همینکه دیگران فرار می کردند، من هم بساطم را جمع می کردم و فرار می کردم.
تا روزی که ماموران سد معبر از جهات مختلف حمله کردند و بساطمان را جمع کردند و پشت وانت ریختند و گفتند برای تحویل وسایلتان به شهرداری بیایید.
به شهرداری رفتیم و تعهد دادیم که سد معبر نکنیم و وسایلمان را پس گرفتیم.
در گفتگو با ماموران شهرداری متوجه شدم که آنها هم می دانند که دوباره #دستفروش ها ناگزیر از بساط کردن هستند، اما #قانون شهرداری می گوید که آنها باید بساط دستفروش را جمع کنند و #قانون زندگی می گوید که دستفروش باید بساط کند.
در میان این تعارض، مامور و دستفروش هر روز برای یک لقمه نان با هم درگیرند و گاهی و فقط گاهی هم این درگیری ها خبرساز می شوند و برای چند روزی توجه جامعه را به خود جلب می کنند.
بحث دستفروشی مفصل است.
با این حال قطعا با اخراج یک یا دو مامور شهرداری این تعارض و این درگیری ها حل نخواهد شد.
نخبگان جامعه باید در این زمینه گفتگو کنند و ساختارهای جدیدی طراحی کنند که تعارض ها و تضاد منافع و ریشه مشکل حل شود و تمام ذینفعان روشی قانونی برای حل مساله های خودشان داشته باشند.
چنین گفتگوهایی این روزها در حال شکل گیری است. امیدوارم تداوم داشته باشد.
https://telegram.me/systemsthinking