#مهاجرت و مساله تحصیل کودکان مهاجر
دوست خوبم مجید برقی تجربه ای را به اشتراک گذاشتند که بسیار قابل تامل است:
... چند وقت پیش (سال ۱۳۹۰) منشی شرکت گفت یک افغانی متقاضی راهاندازی خط فولاد در افغانستان، پشت خط هست. حقیقتا با توجه به این که چند مورد مذاکره بدون نتیجه برای افغانستان داشتم، با کمی اکراه خط را پاسخ دادم و به خاطر اصراری که داشت، با او قرار ملاقات گذاشتم که البته بعد از ملاقات، به خاطر قضاوتی که داشتم، شرمسار شدم.
به جلسه که آمد گفت پیمانکار پروژههای ساختمانی است و سه پروژه بزرگ در کامرانیه و نیاوران و ولنجک دارد. 6000 متر زمین در منطقه صنعتی تازه تاسیس هرات خریده، سولهای تاسیس کرده و 22 هزار دلار پول برق داده است. برای خرید تجهیزات کارخانه سنگبری به اصفهان رفته بوده و به یکی از اقوامش که در یک کارخانه کوچک فولاد کار میکرده، سر میزند و او پیشنهاد سرمایهگذاری در زمینه فولاد در افغانستان را میدهد. از قضا، تجهیزات آن کارخانه ساخت شرکت ما بوده و خلاصه تلفن میزند و مدیر فروش شرکت با اکراه میپذیرد که قرار جلسهای بگذارد!
وقتی صحبت میکرد، بیشتر فکر میکردم تا گوش بدهم، به این میاندیشیدم که در این شرایط رکود اقتصادی و بیکاری، چطور یک نفر خارجی توانسته کسب و کاری موفق در مملکت ما راه بیاندازد و پیمانکاری پروژههای بزرگ ساختمانی را بگیرد و تعدادی از هموطنانش را استخدام کند.
شخصیتش خیلی برایم جالب آمد، اصلا انگار بعضی آدمها خیلی از مختصاتی که در آن هستند، بزرگترند. بحث طرح فولاد را رها کردم و در خصوص اوضاع افغانستان پرسیدم. شرایط فرهنگی و اجتماعی آن کشور را برایم توضیح داد. از جنگ شوروی و آمریکا گفت. به او گفتم برایم خیلی جالب است با توجه به اینکه شرایط خوبی در ایران دارید، میخواهید در کشور خودتان سرمایهگذاری کنید و صنعت پایهی فولاد را به آنجا ببرید. این کار خیلی برای کشورتان ارزشمند است که کارآفرینی و اشتغال ایجاد کنید.
گفت: «من ابتدا میخواستم کار زیربناییتری انجام دهم. بعد از سقوط طالبان به افغانستان رفتم و یک موسسه فرهنگی تاسیس کردم، از ایران کتاب بردم تا علم و فرهنگ مردم را بالا ببرم. میخواستم مدرسه بسازم تا بیسوادی کم شود، چون سوادآموزی از اشتغال مهمتر است. اگر نوجوانان و جوانان افغانی تحصیل کنند، خودشان میتوانند صنعتگر و تاجر بشوند و ارزش آن خیلی بیشتر از آن است که برای کارخانه من کارگری کنند، ولی آمریکاییها موسسه فرهنگی من را تعطیل کردند و گفتند که تو میخواهی فرهنگ ایرانی را در اینجا ترویج کنی».
میگفت: «در طول این چند ساله حدود 5 میلیون افغانی در ایران بودند که شما از آنها فقط به عنوان کارگر ساده استفاده کردید، در حالی که میتوانستید آنها را آموزش دهید و فرهنگتان را به آنها بیاموزید تا وقتی که به کشورشان برگردند، بتوانید با آنها ارتباط علمی، سیاسی و تجاری داشته باشید. میگفت الان آمریکاییها نخبگان افغانستان را میبرند، آموزش میدهند، فرهنگ خود را به آنان منتقل میکنند و به کشورشان باز میگردانند. الان در افغانستان هر کس که میخواهد سمت سیاسی بگیرد، باید تحصیل کرده آمریکا باشد، انگلیسی بلد باشد. آنها دارند با این کار سیاست و تجارت خود را به افغانستان تحمیل میکنند ولی شما سالها از 5 میلیون نفر از ما پذیرایی کردید، بدون این که از آن بهره برداری کنید...».
او باز هم صحبت کرد و کلامش به قدری تاثیرگذار بود که تا زمان رفتنش چند بار خرسندیام را از مصاحبتش بیان کردم. بالاخره رفت و من را با احساس خجالتزدگی از قضاوت زود هنگام تنها گذاشت...
=============
پی نوشت: بالاخره بعد از سالهای دراز که کودکان افغانی در ایران به سختی و با هراس از حمله های نیروهای امنیتی، در مدارس خودگردان تحصیل می کردند، اردیبهشت ۹۴ فرمان رهبری برای اجازه تحصیل به کودکان مهاجر صادر شد و تاکنون نزدیک به نیمی از این کودکان در مدارس پذیرفته شده اند.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
دوست خوبم مجید برقی تجربه ای را به اشتراک گذاشتند که بسیار قابل تامل است:
... چند وقت پیش (سال ۱۳۹۰) منشی شرکت گفت یک افغانی متقاضی راهاندازی خط فولاد در افغانستان، پشت خط هست. حقیقتا با توجه به این که چند مورد مذاکره بدون نتیجه برای افغانستان داشتم، با کمی اکراه خط را پاسخ دادم و به خاطر اصراری که داشت، با او قرار ملاقات گذاشتم که البته بعد از ملاقات، به خاطر قضاوتی که داشتم، شرمسار شدم.
به جلسه که آمد گفت پیمانکار پروژههای ساختمانی است و سه پروژه بزرگ در کامرانیه و نیاوران و ولنجک دارد. 6000 متر زمین در منطقه صنعتی تازه تاسیس هرات خریده، سولهای تاسیس کرده و 22 هزار دلار پول برق داده است. برای خرید تجهیزات کارخانه سنگبری به اصفهان رفته بوده و به یکی از اقوامش که در یک کارخانه کوچک فولاد کار میکرده، سر میزند و او پیشنهاد سرمایهگذاری در زمینه فولاد در افغانستان را میدهد. از قضا، تجهیزات آن کارخانه ساخت شرکت ما بوده و خلاصه تلفن میزند و مدیر فروش شرکت با اکراه میپذیرد که قرار جلسهای بگذارد!
وقتی صحبت میکرد، بیشتر فکر میکردم تا گوش بدهم، به این میاندیشیدم که در این شرایط رکود اقتصادی و بیکاری، چطور یک نفر خارجی توانسته کسب و کاری موفق در مملکت ما راه بیاندازد و پیمانکاری پروژههای بزرگ ساختمانی را بگیرد و تعدادی از هموطنانش را استخدام کند.
شخصیتش خیلی برایم جالب آمد، اصلا انگار بعضی آدمها خیلی از مختصاتی که در آن هستند، بزرگترند. بحث طرح فولاد را رها کردم و در خصوص اوضاع افغانستان پرسیدم. شرایط فرهنگی و اجتماعی آن کشور را برایم توضیح داد. از جنگ شوروی و آمریکا گفت. به او گفتم برایم خیلی جالب است با توجه به اینکه شرایط خوبی در ایران دارید، میخواهید در کشور خودتان سرمایهگذاری کنید و صنعت پایهی فولاد را به آنجا ببرید. این کار خیلی برای کشورتان ارزشمند است که کارآفرینی و اشتغال ایجاد کنید.
گفت: «من ابتدا میخواستم کار زیربناییتری انجام دهم. بعد از سقوط طالبان به افغانستان رفتم و یک موسسه فرهنگی تاسیس کردم، از ایران کتاب بردم تا علم و فرهنگ مردم را بالا ببرم. میخواستم مدرسه بسازم تا بیسوادی کم شود، چون سوادآموزی از اشتغال مهمتر است. اگر نوجوانان و جوانان افغانی تحصیل کنند، خودشان میتوانند صنعتگر و تاجر بشوند و ارزش آن خیلی بیشتر از آن است که برای کارخانه من کارگری کنند، ولی آمریکاییها موسسه فرهنگی من را تعطیل کردند و گفتند که تو میخواهی فرهنگ ایرانی را در اینجا ترویج کنی».
میگفت: «در طول این چند ساله حدود 5 میلیون افغانی در ایران بودند که شما از آنها فقط به عنوان کارگر ساده استفاده کردید، در حالی که میتوانستید آنها را آموزش دهید و فرهنگتان را به آنها بیاموزید تا وقتی که به کشورشان برگردند، بتوانید با آنها ارتباط علمی، سیاسی و تجاری داشته باشید. میگفت الان آمریکاییها نخبگان افغانستان را میبرند، آموزش میدهند، فرهنگ خود را به آنان منتقل میکنند و به کشورشان باز میگردانند. الان در افغانستان هر کس که میخواهد سمت سیاسی بگیرد، باید تحصیل کرده آمریکا باشد، انگلیسی بلد باشد. آنها دارند با این کار سیاست و تجارت خود را به افغانستان تحمیل میکنند ولی شما سالها از 5 میلیون نفر از ما پذیرایی کردید، بدون این که از آن بهره برداری کنید...».
او باز هم صحبت کرد و کلامش به قدری تاثیرگذار بود که تا زمان رفتنش چند بار خرسندیام را از مصاحبتش بیان کردم. بالاخره رفت و من را با احساس خجالتزدگی از قضاوت زود هنگام تنها گذاشت...
=============
پی نوشت: بالاخره بعد از سالهای دراز که کودکان افغانی در ایران به سختی و با هراس از حمله های نیروهای امنیتی، در مدارس خودگردان تحصیل می کردند، اردیبهشت ۹۴ فرمان رهبری برای اجازه تحصیل به کودکان مهاجر صادر شد و تاکنون نزدیک به نیمی از این کودکان در مدارس پذیرفته شده اند.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#انتخابات ریاست جمهوری و مساله #مالیات سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی
در اولین مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری، آقای رییسی که سمت تولیت آستان قدس رضوی را به عهده دارند به نکات مهمی اشاره کردند.
ایشان فرمودند که:
«ضمن اینکه از افرادی که فرار مالیاتی دارند به عنوان اینکه از آنها به یقه سفیدها تعبیر میشود، واقعا زیبنده نیست که از همه درآمدها و کارکنان مالیات بگیریم اما افراد دیگر دور بزنند. اگر گامهایی برداشته شود برای کاهش فاصله طبقاتی، برای عدالت اجتماعی در نظام زیبنده خواهد بود».
من هم با ایشان موافقم که این انصاف نیست که از همه درآمدها و کارکنان و کسبه جزء مالیات بگیریم اما سازمان های بزرگی که منابع کشور را در اختیار دارند و فعالیت های بزرگ اقتصادی می کنند مالیات نپردازند.
درآمدهای آستان قدس رضوی دو دسته هستند:
۱- آستان قدس رضوی موقوفه هایی در اختیار دارد و هدایا و نذوراتی از مردم می گیرد که از مالیات معاف هستند و در این قسمت بحثی نیست.
۲- این آستان یک نهاد اقتصادی به نام سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی تاسیس کرده که به کار اقتصادی در جامعه می پردازد و مانند هر فعال اقتصادی دیگری باید مالیات بپردازد.
سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی شرکت های بسیاری را در حوزه های زیر اداره می کند:
- داروسازی
- مالی (موسسه اعتباری و کارگزاری)
- کشاورزی
- عمران و ساختمان
- صنایع قند
- خودروسازی
- صنایع غذایی
- نساجی
- دامپروری
- فناوری اطلاعات و ارتباطات
- صنایع چوب
- معادن
- نفت و گاز
واقعا زیبنده نیست که از یک کاسب جزء که معلوم نیست حداقل های زندگی اش را توانسته فراهم کند یا نه، مالیات بگیریم و سازمان های عظیمی مانند سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی را از مالیات معاف کنیم. مالیاتی که این سازمان و نهادهای اقتصادی عظیمی مانند «ستاد فرمان اجرایی حضرت امام»، از پرداخت آن طفره می روند، می تواند در بودجه دولت و زیر نظر مجلس شورای اسلامی، به طور شفاف، صرف بهبود وضعیت آموزش و پرورش و بهداشت و توسعه زیرساخت های کشور شود.
امیدوارم آقای رییسی در زمانی که تولیت آستان قدس رضوی را به عهده دارند، به این سخنان خود عمل کنند و به سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی که زیر نظر مستقیم ایشان فعالیت می کند، دستور دهند تا مالیات حقه مردم را بپردازد.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
در اولین مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری، آقای رییسی که سمت تولیت آستان قدس رضوی را به عهده دارند به نکات مهمی اشاره کردند.
ایشان فرمودند که:
«ضمن اینکه از افرادی که فرار مالیاتی دارند به عنوان اینکه از آنها به یقه سفیدها تعبیر میشود، واقعا زیبنده نیست که از همه درآمدها و کارکنان مالیات بگیریم اما افراد دیگر دور بزنند. اگر گامهایی برداشته شود برای کاهش فاصله طبقاتی، برای عدالت اجتماعی در نظام زیبنده خواهد بود».
من هم با ایشان موافقم که این انصاف نیست که از همه درآمدها و کارکنان و کسبه جزء مالیات بگیریم اما سازمان های بزرگی که منابع کشور را در اختیار دارند و فعالیت های بزرگ اقتصادی می کنند مالیات نپردازند.
درآمدهای آستان قدس رضوی دو دسته هستند:
۱- آستان قدس رضوی موقوفه هایی در اختیار دارد و هدایا و نذوراتی از مردم می گیرد که از مالیات معاف هستند و در این قسمت بحثی نیست.
۲- این آستان یک نهاد اقتصادی به نام سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی تاسیس کرده که به کار اقتصادی در جامعه می پردازد و مانند هر فعال اقتصادی دیگری باید مالیات بپردازد.
سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی شرکت های بسیاری را در حوزه های زیر اداره می کند:
- داروسازی
- مالی (موسسه اعتباری و کارگزاری)
- کشاورزی
- عمران و ساختمان
- صنایع قند
- خودروسازی
- صنایع غذایی
- نساجی
- دامپروری
- فناوری اطلاعات و ارتباطات
- صنایع چوب
- معادن
- نفت و گاز
واقعا زیبنده نیست که از یک کاسب جزء که معلوم نیست حداقل های زندگی اش را توانسته فراهم کند یا نه، مالیات بگیریم و سازمان های عظیمی مانند سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی را از مالیات معاف کنیم. مالیاتی که این سازمان و نهادهای اقتصادی عظیمی مانند «ستاد فرمان اجرایی حضرت امام»، از پرداخت آن طفره می روند، می تواند در بودجه دولت و زیر نظر مجلس شورای اسلامی، به طور شفاف، صرف بهبود وضعیت آموزش و پرورش و بهداشت و توسعه زیرساخت های کشور شود.
امیدوارم آقای رییسی در زمانی که تولیت آستان قدس رضوی را به عهده دارند، به این سخنان خود عمل کنند و به سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی که زیر نظر مستقیم ایشان فعالیت می کند، دستور دهند تا مالیات حقه مردم را بپردازد.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
وقتی #رویدادمداری سبک مدیریتی مدیران غیرسیستمی شده و سبب میشود آنها به سراغ نشانهها یا رویدادها بروند و نه ساختارهای پدیدآورنده آنها.
@systemsthinking
@systemsthinking
#رویدادمداری
#تفکر_ساختار_به_عنوان_علت
#تفکر_سیستمی_در_سازمان
فرض کنیم در یک سازمان پروژهمحور، تعداد پروژهها کاهش یابد. در این صورت کارکنان کار کمتری برای انجام دارند. از طرفی این کارکنان در یک ساختار سنتی باید ساعات مشخصی را در سازمان سپری کنند. بدینترتیب، آنها وقت مازادی دارند که باید بهگونهای سپری شود. معمولاً اینترنتگردی شیوه راحت و مناسبی برای وقتگذرانی است. حال، مدیران با پدیده اینترنتگردی کارکنان مواجه میشوند و این خوشایند آنان نیست. پس در اقدامی ضربتی محدودسازی اینترنت کارکنان را چاره کار میدانند. یعنی مستقیم به سراغ رویدادی که مشاهده کردهاند، میروند؛ در حالی که ساختاری که این رویداد را پدید آورده، مغفول میماند.
مدیری که به ابزارهای تفکر سیستمی مجهز است، هرگز اینگونه عمل نمیکند. او ابتدا به روند این پدیده در طول زمان مینگرد و سپس فرضیههای مختلفی برای تبیین علّی آن، در ذهن میسازد؛ یعنی به سراغ ساختارهایی که این پدیده را به وجود آوردهاند میرود. برای مثال، یک مدیر سیستمی پس از مواجهه با افزایش پدیده اینترنتگردی در بین کارکنانش، دلیل اصلی را در کمشدن تعداد پروژهها مییابد و بنابراین در پی تقویت فعالیتهای بازاریابی میرود تا بتواند پروژههای جدیدی را به شرکت تزریق کند یا با نگاهی بلندمدتتر به توسعه محصول جدید مینگرد.
یک مدیر سیستمی هیچگاه شتابزده تصمیم نمیگیرد و به جنگ نشانهها یا رویدادها نمیرود. او معمولاً دست به اقداماتی نمیزند که همان اقدامات، شعلههای مسائلی جدید را در درون سازمانش برافروزد (در این مثال ایجاد نارضایتی در کارکنان در پی محدودسازی مصرف اینترنت). او تأمل و تعمق را آموخته و سعی میکند همواره ساختار پدیدهها را بشناسد و پس از آن تصمیم بگیرد.
@systemsthinking
#تفکر_ساختار_به_عنوان_علت
#تفکر_سیستمی_در_سازمان
فرض کنیم در یک سازمان پروژهمحور، تعداد پروژهها کاهش یابد. در این صورت کارکنان کار کمتری برای انجام دارند. از طرفی این کارکنان در یک ساختار سنتی باید ساعات مشخصی را در سازمان سپری کنند. بدینترتیب، آنها وقت مازادی دارند که باید بهگونهای سپری شود. معمولاً اینترنتگردی شیوه راحت و مناسبی برای وقتگذرانی است. حال، مدیران با پدیده اینترنتگردی کارکنان مواجه میشوند و این خوشایند آنان نیست. پس در اقدامی ضربتی محدودسازی اینترنت کارکنان را چاره کار میدانند. یعنی مستقیم به سراغ رویدادی که مشاهده کردهاند، میروند؛ در حالی که ساختاری که این رویداد را پدید آورده، مغفول میماند.
مدیری که به ابزارهای تفکر سیستمی مجهز است، هرگز اینگونه عمل نمیکند. او ابتدا به روند این پدیده در طول زمان مینگرد و سپس فرضیههای مختلفی برای تبیین علّی آن، در ذهن میسازد؛ یعنی به سراغ ساختارهایی که این پدیده را به وجود آوردهاند میرود. برای مثال، یک مدیر سیستمی پس از مواجهه با افزایش پدیده اینترنتگردی در بین کارکنانش، دلیل اصلی را در کمشدن تعداد پروژهها مییابد و بنابراین در پی تقویت فعالیتهای بازاریابی میرود تا بتواند پروژههای جدیدی را به شرکت تزریق کند یا با نگاهی بلندمدتتر به توسعه محصول جدید مینگرد.
یک مدیر سیستمی هیچگاه شتابزده تصمیم نمیگیرد و به جنگ نشانهها یا رویدادها نمیرود. او معمولاً دست به اقداماتی نمیزند که همان اقدامات، شعلههای مسائلی جدید را در درون سازمانش برافروزد (در این مثال ایجاد نارضایتی در کارکنان در پی محدودسازی مصرف اینترنت). او تأمل و تعمق را آموخته و سعی میکند همواره ساختار پدیدهها را بشناسد و پس از آن تصمیم بگیرد.
@systemsthinking
Forwarded from موسسهمطالعاتی حامیان فردا
✅⭕️ متن کامل ویژهنامه «تخته سفید» که با مشارکت موسسه مطالعاتی «حامیان فردا» و روزنامه شرق، به مناسب روز معلم منتشر شد👇
✅ @hamianefarda
✅ @hamianefarda
Forwarded from موسسهمطالعاتی حامیان فردا
amooozesh.pdf
4.9 MB
فایل کامل ویژهنامه «تخته سفید» که با مشارکت موسسه مطالعاتی «حامیان فردا» و روزنامه شرق، به مناسب روز معلم منتشر شد
✅ @hamianefarda
✅ @hamianefarda
#مجله_رشد
#مدل_ذهنی
#رسانه
«من مدیر رسانه ام هستم» (صفحه اول)
مجله رشد مدرسه فردا - فروردین ۱۳۹۶
در این نوشته توصیف خوبی هم از #مدل_ذهنی انجام شده.
@systemsthinking
#مدل_ذهنی
#رسانه
«من مدیر رسانه ام هستم» (صفحه اول)
مجله رشد مدرسه فردا - فروردین ۱۳۹۶
در این نوشته توصیف خوبی هم از #مدل_ذهنی انجام شده.
@systemsthinking
لطفا برای حل مشکلات مردم منتظر #مرگ نباشید
به یاد معدنکارانی که دیگر در میان ما نیستند 😔
رد شدن از خیابان کار دشواری بود، برای ما که کوچکتر بودیم، دشوارتر.
گفتم: معلوم نیست بالاخره کِی اینجا پل عابر پیاده می سازند!
گفت: هر وقت که کسی اینجا تصادف کند و بمیرد! دو تا محله بالاتر هم همینجوری بود. هرچی به شهرداری گفتیم اقدامی نکرد. تا یکی تصادف کرد و مرد. بعدش خیلی سریع پل عابر ساختند.
گفتم: حالا که آنجا کسی مرده، نمی شود پل اینجا را هم بسازند؟ اینجا هم مثل همان محله است.
گفت: نه، نمی شود، باید همینجا کسی بمیرد. یادگیری آن محله به اینجا نمی رسد. در راه گم می شود.
باید عده ای بمیرند تا پل عابر ساخته شود.
عده ای بمیرند تا راه اصلاح شود.
عده ای بمیرند تا تجهیزات آتش نشانی تامین شود.
عده ای بمیرند تا ایراد خودرو برطرف شود.
عده ای بمیرند تا ...
عجیب است.
باید عده ای بمیرند تا حقوق معوق عده ای کارگر زحمت کش پرداخت شود.
خبرها را با تعجب می خوانم.
نه خبر مرگ را.
خبر مرگ که تعجب ندارد.
هرچند سخت است و اندوهناک، اما مرگ خبر هر روزه است و دیگر برای ما تعجب ندارد.
تعجب از خبرها و مصاحبه هاست.
یکی می گوید که نگران نباشید، حقوق معوق معدنکاران مربوط به سال ۹۵ نبوده، مربوط به ۹۴ و ۹۳ است.
دیگری می گوید که نگران نباشید، شش ماه معدن را تعطیل می کنیم تا مساله را بررسی کنیم.
معوقات ۹۳
تعطیلی شش ماهه
به یاد آسانسورهای دانشگاه شریف می افتم. بیشتر از شش ماه است که آسانسورها تعطیل شده تا دیگر سقوط نکنند و اساتیدی که پا به سن گذاشته اند، به سختی پله ها را بالا و پایین می روند و هر وقت می پرسیم برنامه چیست، می گویند دانشگاه بودجه ندارد...
و به معدنی فکر می کنم که مدتی تعطیل می شود و کارگرانش بی کار می شوند و بعد هم معلوم نیست چه اتفاقی برای معدن و معدنکاران می افتد.
و راستی، کارگران معدن مگر چقدر حقوق می گیرند که معوقات ۹۳ و ۹۴ هم دارند؟
شاید این گروه از معدنکاران حقوق معوقشان را دریافت کنند.
اما هزاران نفر مانند این عزیزان هستند که حقوق عقب افتاده دارند و در شرایط سخت زندگی می کنند و در شرایط غیر ایمن کار می کنند و تا نمیرند کسی به فکرشان نمی افتد.
چیزی که مسلم است، این حادثه هم به فراموشی سپرده می شود و ساختارها بدون تغییر می مانند، تا روزی که حادثه ای از گوشه دیگری سر برآورد و این مردم را عزادار کند.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
به یاد معدنکارانی که دیگر در میان ما نیستند 😔
رد شدن از خیابان کار دشواری بود، برای ما که کوچکتر بودیم، دشوارتر.
گفتم: معلوم نیست بالاخره کِی اینجا پل عابر پیاده می سازند!
گفت: هر وقت که کسی اینجا تصادف کند و بمیرد! دو تا محله بالاتر هم همینجوری بود. هرچی به شهرداری گفتیم اقدامی نکرد. تا یکی تصادف کرد و مرد. بعدش خیلی سریع پل عابر ساختند.
گفتم: حالا که آنجا کسی مرده، نمی شود پل اینجا را هم بسازند؟ اینجا هم مثل همان محله است.
گفت: نه، نمی شود، باید همینجا کسی بمیرد. یادگیری آن محله به اینجا نمی رسد. در راه گم می شود.
باید عده ای بمیرند تا پل عابر ساخته شود.
عده ای بمیرند تا راه اصلاح شود.
عده ای بمیرند تا تجهیزات آتش نشانی تامین شود.
عده ای بمیرند تا ایراد خودرو برطرف شود.
عده ای بمیرند تا ...
عجیب است.
باید عده ای بمیرند تا حقوق معوق عده ای کارگر زحمت کش پرداخت شود.
خبرها را با تعجب می خوانم.
نه خبر مرگ را.
خبر مرگ که تعجب ندارد.
هرچند سخت است و اندوهناک، اما مرگ خبر هر روزه است و دیگر برای ما تعجب ندارد.
تعجب از خبرها و مصاحبه هاست.
یکی می گوید که نگران نباشید، حقوق معوق معدنکاران مربوط به سال ۹۵ نبوده، مربوط به ۹۴ و ۹۳ است.
دیگری می گوید که نگران نباشید، شش ماه معدن را تعطیل می کنیم تا مساله را بررسی کنیم.
معوقات ۹۳
تعطیلی شش ماهه
به یاد آسانسورهای دانشگاه شریف می افتم. بیشتر از شش ماه است که آسانسورها تعطیل شده تا دیگر سقوط نکنند و اساتیدی که پا به سن گذاشته اند، به سختی پله ها را بالا و پایین می روند و هر وقت می پرسیم برنامه چیست، می گویند دانشگاه بودجه ندارد...
و به معدنی فکر می کنم که مدتی تعطیل می شود و کارگرانش بی کار می شوند و بعد هم معلوم نیست چه اتفاقی برای معدن و معدنکاران می افتد.
و راستی، کارگران معدن مگر چقدر حقوق می گیرند که معوقات ۹۳ و ۹۴ هم دارند؟
شاید این گروه از معدنکاران حقوق معوقشان را دریافت کنند.
اما هزاران نفر مانند این عزیزان هستند که حقوق عقب افتاده دارند و در شرایط سخت زندگی می کنند و در شرایط غیر ایمن کار می کنند و تا نمیرند کسی به فکرشان نمی افتد.
چیزی که مسلم است، این حادثه هم به فراموشی سپرده می شود و ساختارها بدون تغییر می مانند، تا روزی که حادثه ای از گوشه دیگری سر برآورد و این مردم را عزادار کند.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#انتخابات ریاست جمهوری و نمایشی به اسم #مناظره
تا چند ساعت دیگر مناظره دیگری از بازیگران بازی انتخابات خواهیم دید.
بازیگرانی که سالهاست مسوولیت های ارشد کشور را در اختیار داشته اند و حالا نمایش #مناظره، رفتارهایی دور از انتظار از آنها نشان می دهد.
مناظره کنندگان دو نقش معصوم و مهاجم را انتخاب کرده اند.
گروه مهاجم بر پایه مشاوره هایی که از گروه مشاورانشان و برپایه مطالعات «مدیریت محتوا» دریافت می کنند، استراتژی حمله خود را انتخاب می کنند و در صورت لزوم به وقیحانه ترین شکل ممکن، به جان هم می افتند و یکدیگر را می درند، تا در این نمایش گلادیاتورها طرفداران بیشتری جذب کنند.
گروه معصوم هم ژست کودک بی گناه را انتخاب می کنند تا شخصیت انسان وارسته را به مردم بفروشند.
با این حال در این نمایشی که می بینیم، معصوم های بی گناه و وارسته، خطرناک تر از گلادیاتورهای مهاجم به نظر می رسند.
امیدوارم روزی برسد که به جای نقش های ریاکارانه، شاهد خود افراد و ارایه عملکرد گذشته و برنامه های آینده شان باشیم.
و البته عملکرد گذشته بسیار مهم تر از برنامه های آینده است و واقعیت پیش رو را بهتر نشان می دهد.
کسانی که با ادعاهایی بزرگ برای آینده می آیند و عملکردی در گذشته از خود نشان نمی دهند، بسیار خطرناک و آسیب زننده هستند.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
تا چند ساعت دیگر مناظره دیگری از بازیگران بازی انتخابات خواهیم دید.
بازیگرانی که سالهاست مسوولیت های ارشد کشور را در اختیار داشته اند و حالا نمایش #مناظره، رفتارهایی دور از انتظار از آنها نشان می دهد.
مناظره کنندگان دو نقش معصوم و مهاجم را انتخاب کرده اند.
گروه مهاجم بر پایه مشاوره هایی که از گروه مشاورانشان و برپایه مطالعات «مدیریت محتوا» دریافت می کنند، استراتژی حمله خود را انتخاب می کنند و در صورت لزوم به وقیحانه ترین شکل ممکن، به جان هم می افتند و یکدیگر را می درند، تا در این نمایش گلادیاتورها طرفداران بیشتری جذب کنند.
گروه معصوم هم ژست کودک بی گناه را انتخاب می کنند تا شخصیت انسان وارسته را به مردم بفروشند.
با این حال در این نمایشی که می بینیم، معصوم های بی گناه و وارسته، خطرناک تر از گلادیاتورهای مهاجم به نظر می رسند.
امیدوارم روزی برسد که به جای نقش های ریاکارانه، شاهد خود افراد و ارایه عملکرد گذشته و برنامه های آینده شان باشیم.
و البته عملکرد گذشته بسیار مهم تر از برنامه های آینده است و واقعیت پیش رو را بهتر نشان می دهد.
کسانی که با ادعاهایی بزرگ برای آینده می آیند و عملکردی در گذشته از خود نشان نمی دهند، بسیار خطرناک و آسیب زننده هستند.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
Forwarded from Systems Thinking
#یادگیری_و_تفکرسیستمی_در_مدرسه
ویژه معلمان، مدیران و کارشناسان آموزشی
سطح یک و دو
بهار و تابستان 96
محل برگزاري: دانشگاه صنعتی شريف
لینک ثبت نام:
https://goo.gl/TxuSq4
ویژه معلمان، مدیران و کارشناسان آموزشی
سطح یک و دو
بهار و تابستان 96
محل برگزاري: دانشگاه صنعتی شريف
لینک ثبت نام:
https://goo.gl/TxuSq4
13960219-ST_in_Family-Seminar-P1(After conversion)(1)
MohamadAliEsmailzade
فایل صوتی سمینار #تفکرسیستمی_در_خانواده - بخش اول
سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶
سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶
13960219-ST_in_Family-Seminar-P2(After conversion)
MohamadAliEsmailzade
فایل صوتی سمینار #تفکرسیستمی_در_خانواده - بخش دوم
سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶
سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶
#انتخابات ریاست جمهوری و مساله آموزش و پرورش
در سخنرانی ها و مناظره های کاندیداهای ریاست جمهوری، مهمترین مساله های کشور مورد بررسی قرار می گیرد و کاندیداها با اظهار نظر در مورد این مسایل، سعی می کنند راه حل های مورد نظرشان را به اطلاع مردم برسانند و رای آنها را جلب کنند.
آیا آموزش و پرورش در کانون بحث ها و اظهار نظرات کاندیداها هست؟
آیا وضع آموزش و پرورش آنقدر خوب است که نیازی به توجه و بررسی و ارایه راه حل ندارد؟
واقعیت این است که آموزش و پرورش نه در زمان انتخابات مورد توجه است و نه بعد از آن.
چرا؟
برای اینکه آموزش و پرورش برای مردم مهم نیست.
کاندیدای ریاست جمهوری به دنبال جلب نظر مردم است و به مواردی توجه می کند که برای مردم مهم باشد.
اگر می بینیم کاندیداها و دولت ها به اموزش و پرورش اهمیت نمی دهند، به این دلیل است که مردم مساله و دغدغه و مطالبه شان آموزش و پرورش با کیفیت نیست.
ایجاد این دغدغه و مساله و مطالبه در مردم، وظیفه فعالان حوزه آموزش و پرورش و سازمان های مردم نهاد است.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
در سخنرانی ها و مناظره های کاندیداهای ریاست جمهوری، مهمترین مساله های کشور مورد بررسی قرار می گیرد و کاندیداها با اظهار نظر در مورد این مسایل، سعی می کنند راه حل های مورد نظرشان را به اطلاع مردم برسانند و رای آنها را جلب کنند.
آیا آموزش و پرورش در کانون بحث ها و اظهار نظرات کاندیداها هست؟
آیا وضع آموزش و پرورش آنقدر خوب است که نیازی به توجه و بررسی و ارایه راه حل ندارد؟
واقعیت این است که آموزش و پرورش نه در زمان انتخابات مورد توجه است و نه بعد از آن.
چرا؟
برای اینکه آموزش و پرورش برای مردم مهم نیست.
کاندیدای ریاست جمهوری به دنبال جلب نظر مردم است و به مواردی توجه می کند که برای مردم مهم باشد.
اگر می بینیم کاندیداها و دولت ها به اموزش و پرورش اهمیت نمی دهند، به این دلیل است که مردم مساله و دغدغه و مطالبه شان آموزش و پرورش با کیفیت نیست.
ایجاد این دغدغه و مساله و مطالبه در مردم، وظیفه فعالان حوزه آموزش و پرورش و سازمان های مردم نهاد است.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
وقتی که رسید شاخه ها تزیین شد
بر پشت درخت بارها سنگین شد
باد آمد و توت ها زمین افتادند
یک باره لب پیاده رو شیرین شد
#پروانه_بهزادی_آزاد
✨میلاد امام عصر(عج) بر جهانیان مبارک✨
@systemsthinking
بر پشت درخت بارها سنگین شد
باد آمد و توت ها زمین افتادند
یک باره لب پیاده رو شیرین شد
#پروانه_بهزادی_آزاد
✨میلاد امام عصر(عج) بر جهانیان مبارک✨
@systemsthinking
#مناظره های #انتخابات ریاست جمهوری برنده نداشت، متاسفانه بازنده بزرگ مردم هستند
نمایش کودکانه کاندیداهای ریاست جمهوری در بازی سه گانه مناظره به پایان رسید.
کاندیداها به جای تمرکز بر ارایه برنامه های خودشان و نشان دادن تفاوت راه حل هایشان برای بهبود وضعیت کشور، به بیان صحبت های کلی و وعده های بی پشتوانه و در نهایت حمله های شخصی و اتهام زنی به یکدیگر روی آوردند و نشان دادند هیچ کدام طرح قابل ذکری در چنته ندارند.
وقتی کاندیداهای ریاست جمهوری در یک برنامه رسمی تلویزیونی و جلوی چشم میلیون ها بیننده، خارج از نظام قانونی کشور، اتهام های اثبات نشده سنگینی علیه یکدیگر مطرح می کنند، چه تصویری از مسوولین کشور در ذهن فرزندان این سرزمین نقش می بندد؟
عزیزانی که اتهام به هم وارد می کنید! آیا این اطلاعات امروز به دست شما رسیده است، یا پیش از این هم این اطلاعات در اختیار شما بوده؟
آیا برای بررسی یک اتهام، باید به قوه قضاییه مراجعه کنیم، یا باید اتهام ها را در رسانه ها پیگیری کنیم؟
آیا پیام شما به مردم، غیر از تضعیف قوه قضاییه و نا امید کردن مردم از نظام قضایی کشور و ایجاد شک و تردید نسبت به تمام مسوولین کشور است؟
چند روز دیگر تمام این بازی ها تمام می شود و ایران رییس جمهور دوازدهم را خواهد شناخت. رییس دولت دوازدهم با کدام سرمایه اجتماعی می خواهد به اداره امور کشور بپردازد؟
به قوه قضاییه پیشنهاد می کنم اتهامات مطرح شده توسط کاندیداها در رسانه ها و مناظره ها را بدون تسامح در دادگاهی علنی پیگیری کند تا سره از ناسره شناخته شود و حداقل بخشی از صدمات وارد شده به اعتماد مردم ترمیم شود.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
نمایش کودکانه کاندیداهای ریاست جمهوری در بازی سه گانه مناظره به پایان رسید.
کاندیداها به جای تمرکز بر ارایه برنامه های خودشان و نشان دادن تفاوت راه حل هایشان برای بهبود وضعیت کشور، به بیان صحبت های کلی و وعده های بی پشتوانه و در نهایت حمله های شخصی و اتهام زنی به یکدیگر روی آوردند و نشان دادند هیچ کدام طرح قابل ذکری در چنته ندارند.
وقتی کاندیداهای ریاست جمهوری در یک برنامه رسمی تلویزیونی و جلوی چشم میلیون ها بیننده، خارج از نظام قانونی کشور، اتهام های اثبات نشده سنگینی علیه یکدیگر مطرح می کنند، چه تصویری از مسوولین کشور در ذهن فرزندان این سرزمین نقش می بندد؟
عزیزانی که اتهام به هم وارد می کنید! آیا این اطلاعات امروز به دست شما رسیده است، یا پیش از این هم این اطلاعات در اختیار شما بوده؟
آیا برای بررسی یک اتهام، باید به قوه قضاییه مراجعه کنیم، یا باید اتهام ها را در رسانه ها پیگیری کنیم؟
آیا پیام شما به مردم، غیر از تضعیف قوه قضاییه و نا امید کردن مردم از نظام قضایی کشور و ایجاد شک و تردید نسبت به تمام مسوولین کشور است؟
چند روز دیگر تمام این بازی ها تمام می شود و ایران رییس جمهور دوازدهم را خواهد شناخت. رییس دولت دوازدهم با کدام سرمایه اجتماعی می خواهد به اداره امور کشور بپردازد؟
به قوه قضاییه پیشنهاد می کنم اتهامات مطرح شده توسط کاندیداها در رسانه ها و مناظره ها را بدون تسامح در دادگاهی علنی پیگیری کند تا سره از ناسره شناخته شود و حداقل بخشی از صدمات وارد شده به اعتماد مردم ترمیم شود.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking