#امید
#اینجا_ایران_است
جمعآوری ته سیگارها توسط معتادین بهبود یافته
کمپین " ببخش و باورم کن "
--------------
@systemsthinking
#اینجا_ایران_است
جمعآوری ته سیگارها توسط معتادین بهبود یافته
کمپین " ببخش و باورم کن "
--------------
@systemsthinking
#مدل_ذهنی #حرفه_ای و مشکل تیم های ورزشی
تفاوت یک حرفه ای و یک آماتور در یک نکته است:
- حرفه ای بر کاری که انجام می دهد تمرکز می کند.
- آماتور به فکر نتیجه است.
همین تفاوت ساده در #مدل_ذهنی باعث می شود یک تیرانداز حرفه ای آخرین تیرش را مانند اولین تیرش پرتاب کند و قهرمان شود و یک آماتور، تیر آخرش را ضعیف تر از تیرهای قبلی پرتاب کند و قهرمانی را از کف بدهد.
همین تفاوت ساده در #مدل_ذهنی باعث می شود تیم #والیبال وقتی از حریف جلو می افتد، کارایی اش را از دست بدهد و در امتیازات پایانی به یکباره بازی را از دست بدهد.
یک #حرفه_ای خودش را مانند سربازی می داند که وظیفه اش را انجام می دهد و به نتیجه اهمیتی نمی دهد. فارغ از هر نتیجه ای، کارش را به درستی انجام می دهد و به نتیجه فکر نمی کند. این همان خصلتی است که از آن در #ورزش به #شخصیت قهرمانی یاد می شود.
برای #حرفه_ای شدن بیش از آنکه به تمرین های جسمی نیاز داشته باشیم، به تمرین های ذهنی نیاز داریم.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
تفاوت یک حرفه ای و یک آماتور در یک نکته است:
- حرفه ای بر کاری که انجام می دهد تمرکز می کند.
- آماتور به فکر نتیجه است.
همین تفاوت ساده در #مدل_ذهنی باعث می شود یک تیرانداز حرفه ای آخرین تیرش را مانند اولین تیرش پرتاب کند و قهرمان شود و یک آماتور، تیر آخرش را ضعیف تر از تیرهای قبلی پرتاب کند و قهرمانی را از کف بدهد.
همین تفاوت ساده در #مدل_ذهنی باعث می شود تیم #والیبال وقتی از حریف جلو می افتد، کارایی اش را از دست بدهد و در امتیازات پایانی به یکباره بازی را از دست بدهد.
یک #حرفه_ای خودش را مانند سربازی می داند که وظیفه اش را انجام می دهد و به نتیجه اهمیتی نمی دهد. فارغ از هر نتیجه ای، کارش را به درستی انجام می دهد و به نتیجه فکر نمی کند. این همان خصلتی است که از آن در #ورزش به #شخصیت قهرمانی یاد می شود.
برای #حرفه_ای شدن بیش از آنکه به تمرین های جسمی نیاز داشته باشیم، به تمرین های ذهنی نیاز داریم.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#مرد باید که در کشاکش دهر
#سنگ_زیرین_آسیا باشد (سعدی)
پیرمرد به دفتر شرکت مراجعه کرد.
مقداری فولاد می خواست.
ورشکسته شده و به خیلی ها بدهکار بود.
مدتی هم بود که با سرطان دست به گریبان بود و شیمی درمانی می کرد.
طرح جدیدی در ذهن داشت.
می خواست «آسیاب زعفران» درست کند.
برای فروش هم با یکی از کسبه مشهد هماهنگ کرده بود.
یک میلیون تومان اعتبار برایش در نظر گرفتم تا فولادهایی که لازم دارد را ببرد و بعد از ساخت و فروش آسیاب ها پولش را پرداخت کند.
هر ماه می آمد و حساب قبلی را تسویه می کرد و مقدار دیگری فولاد می برد.
بیشتر از یک سال با هم کار کردیم.
یک روز آمد و گفت آمده حساب های گذشته را تسویه کند.
گفت بدهی های گذشته اش را طی این مدت تسویه کرده و دیگر به کسی بدهکار نیست.
گفت حالا وقت این است که با آرامش برای عمل جراحی برود.
و گفت که اگر از زیر عمل سالم بیرون بیاید، دوباره کار را ادامه می دهد.
حلالیت طلبید و رفت... برای همیشه...
پیرمرد هنوز هم در خاطر من زنده است.
تا لحظه آخر ایستاد و جنگید و حتی سرطان هم نتوانست او را «نا #امید» کند.
هنوز هم برای او احترام زیادی قائلم و برایش دعا می کنم.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#سنگ_زیرین_آسیا باشد (سعدی)
پیرمرد به دفتر شرکت مراجعه کرد.
مقداری فولاد می خواست.
ورشکسته شده و به خیلی ها بدهکار بود.
مدتی هم بود که با سرطان دست به گریبان بود و شیمی درمانی می کرد.
طرح جدیدی در ذهن داشت.
می خواست «آسیاب زعفران» درست کند.
برای فروش هم با یکی از کسبه مشهد هماهنگ کرده بود.
یک میلیون تومان اعتبار برایش در نظر گرفتم تا فولادهایی که لازم دارد را ببرد و بعد از ساخت و فروش آسیاب ها پولش را پرداخت کند.
هر ماه می آمد و حساب قبلی را تسویه می کرد و مقدار دیگری فولاد می برد.
بیشتر از یک سال با هم کار کردیم.
یک روز آمد و گفت آمده حساب های گذشته را تسویه کند.
گفت بدهی های گذشته اش را طی این مدت تسویه کرده و دیگر به کسی بدهکار نیست.
گفت حالا وقت این است که با آرامش برای عمل جراحی برود.
و گفت که اگر از زیر عمل سالم بیرون بیاید، دوباره کار را ادامه می دهد.
حلالیت طلبید و رفت... برای همیشه...
پیرمرد هنوز هم در خاطر من زنده است.
تا لحظه آخر ایستاد و جنگید و حتی سرطان هم نتوانست او را «نا #امید» کند.
هنوز هم برای او احترام زیادی قائلم و برایش دعا می کنم.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#یادگیری_و_تفکرسیستمی_در_مدرسه
ویژه معلمان، مدیران و کارشناسان آموزشی
زمان: تابستان 96
محل برگزاري: دانشگاه صنعتی شريف
لینک ثبت نام:
https://goo.gl/8uTTcc
ویژه معلمان، مدیران و کارشناسان آموزشی
زمان: تابستان 96
محل برگزاري: دانشگاه صنعتی شريف
لینک ثبت نام:
https://goo.gl/8uTTcc
#امید
#اینجا_ایران_است
لغت نامه دهخدا را می بینم.
یکی شدن
یک رنگی
یکدلی
موافقت
توافق
اجتماع
وَحدَت
در جست و جوی معنای #اتحاد هستم. باز هم می گردم. در لغت نامه ای دیگر: همبستگی، همدستی، همدلی، همراهی ...
بگذارید جور دیگری ببینم.
واقعا چه کسانی تاثیرگذارند؟
به نظرم در جمع های کوچک خانوادگی، در جمع های کوچک دوستانه و در جمع های کوچک همکارانمان، افرادی حضور دارند که تسهیلگر اجتماعی هستند. افرادی که میاندار هستند و می توانند هماهنگ کننده های خوبی باشند. افرادی که #با_هم_بودن را ارزشمند می دانند.
ایران ما، نیازمند آرامش است و تک تک ما در ایجاد این آرامش وظیفه ای داریم. اما نقش افراد تسهیلگر، افراد میاندار، افراد هماهنگ کننده بیشتر است.
نقش آفرینی ایشان در #حفظ_اتحاد
و نقش آفرینی ایشان در ایجاد #همدلی
بزرگان و رهبران یک جامعه، می توانند دچار #خطاهای_شناختی باشند. مانند خیلی از انسان ها. لزومی ندارد که بنشینیم و اثبات کنیم فلان مقام دولتی و حکومتی یا بهمان مدیر سازمانی در کشورمان گرفتار خطاهای شناختی است.
آنچه مهم است، هوشیاری تسهیلگران اجتماعی در مواقع حساس است. مواقعی که به راحتی بی اعتمادی به جای #اعتماد می نشیند، بد اخلاقی به جای #اخلاق_خوش و تفرقه به جای #اتحاد.
ایران ما، نیازمند #آرامش است
و تک تک ما در ایجاد این آرامش وظیفه ای داریم.
--------------
@systemsthinking
#اینجا_ایران_است
لغت نامه دهخدا را می بینم.
یکی شدن
یک رنگی
یکدلی
موافقت
توافق
اجتماع
وَحدَت
در جست و جوی معنای #اتحاد هستم. باز هم می گردم. در لغت نامه ای دیگر: همبستگی، همدستی، همدلی، همراهی ...
بگذارید جور دیگری ببینم.
واقعا چه کسانی تاثیرگذارند؟
به نظرم در جمع های کوچک خانوادگی، در جمع های کوچک دوستانه و در جمع های کوچک همکارانمان، افرادی حضور دارند که تسهیلگر اجتماعی هستند. افرادی که میاندار هستند و می توانند هماهنگ کننده های خوبی باشند. افرادی که #با_هم_بودن را ارزشمند می دانند.
ایران ما، نیازمند آرامش است و تک تک ما در ایجاد این آرامش وظیفه ای داریم. اما نقش افراد تسهیلگر، افراد میاندار، افراد هماهنگ کننده بیشتر است.
نقش آفرینی ایشان در #حفظ_اتحاد
و نقش آفرینی ایشان در ایجاد #همدلی
بزرگان و رهبران یک جامعه، می توانند دچار #خطاهای_شناختی باشند. مانند خیلی از انسان ها. لزومی ندارد که بنشینیم و اثبات کنیم فلان مقام دولتی و حکومتی یا بهمان مدیر سازمانی در کشورمان گرفتار خطاهای شناختی است.
آنچه مهم است، هوشیاری تسهیلگران اجتماعی در مواقع حساس است. مواقعی که به راحتی بی اعتمادی به جای #اعتماد می نشیند، بد اخلاقی به جای #اخلاق_خوش و تفرقه به جای #اتحاد.
ایران ما، نیازمند #آرامش است
و تک تک ما در ایجاد این آرامش وظیفه ای داریم.
--------------
@systemsthinking
#کتاب_بخوانیم
👌هیجانات درونی خود را چقدر به رسمیت می شناسیم؟
🌍 بشر از آغاز زندگی در این کرۀ خاکی، همواره مجبور بوده با مسایل و مشکلات متعددی دست و پنجه نرم کند.
🙉 مشکلات ما و حیوانات در روزگاران گذشته شباهت بسیاری داشته، ما نیز روزگاری مثل حیوانات با نیروهای طبیعی، ارضای نیازهای پایه و خطر حمله موجودات دیگر، روبرو بودهایم.
🏃شباهتهای بنیادی که روزگاری بین محیط و مشکلات زندگی ما و حیوانات وجود داشته، واکنشهای ما و حیوانات در برابر مشکلات را نیز شبیه هم ساخت، انسانها و حیوانات برای رویارویی با مشکلات به دو روش پاسخ میدادند: #جنگ یا #گریز
🤝 اما در جامعه #متمدن امروزی اغلب مشکلاتی که برای ما پیش میآید دیگر شبیه مشکلات اجدادمان نیست. مشکلات امروزی ما بیشتر در قالب ارتباطاتی که با دیگر انسانها داریم رخ میدهند. از طرفی، این مشکلات ماهیتی دارند که جنگ و گریز دیگر شیوه مناسبی برای برخورد با آنها نیست، اما #هیجاناتی که این مشکلات در ما ایجاد میکنند اغلب به طور بالقوه مسبب جنگ و گریزند.
🤔 جنگ و گریزی که در روابط انسانی دیده میشود به ندرت ماهیتی حیوانی دارد و ما امروزه کمتر شاهد زد و خورد و یا گریز فیزیکی میان انسانها هستیم اما این بدان معنا نیست که واکنش جنگ و گریز از جامعه متمدن امروزی رخت بر بسته است.
⭕️ سازوکارهای بقاء، جنگ و گریز و هیجانهای بنیادی مانند ترس، خشم، انزجار، عشق و تعجب را در ما و حیوانات به ودیعه گذاشته است. این هیجانها همگی اخباری درونی هستند که به ما برای حفظ بقاء کمک میکنند. برای مثال:
✅ [آسیب]، #خشم میآفریند تا موانع رسیدن به هدف را برطرف کنیم.
✅ تهدید، #ترس میآفریند تا فرار کنیم و بقای خود را حفظ نماییم.
✅ فقدان و شکست، #غم میآفریند تا در عملکرد خود بازنگری کنیم و با انزوا و کاهش سوخت و ساز توان خود را بازیابیم.
✅ رابطه، #عشق میآفریند تا همکاری و تولید مثل کنیم.
✅ رویداد جدید و نامانوس، نیز #تعجب میآفریند تا آن را بهتر ارزیابی کنیم.
🎁 از این رو هر هیجان و احساس پیام مهمی از درون است تا حرکت ما را در جهت سازش و تعالی تسهیل کنند.
😕 اما نگاه اغلب انسانها در جامعه متمدن امروزی به این پیامهای درونی منفی شده و اغلب سعی میکنند از دست آنها خلاص شوند. چرا؟ راه صحیح مواجهه با این هیجانات چیست؟
🗂 #سبکها_و_مهارتهای_ارتباطی، نویسنده: #نیما_قربانی، انتشارات: #بینش_نو
@systemsthinking
👌هیجانات درونی خود را چقدر به رسمیت می شناسیم؟
🌍 بشر از آغاز زندگی در این کرۀ خاکی، همواره مجبور بوده با مسایل و مشکلات متعددی دست و پنجه نرم کند.
🙉 مشکلات ما و حیوانات در روزگاران گذشته شباهت بسیاری داشته، ما نیز روزگاری مثل حیوانات با نیروهای طبیعی، ارضای نیازهای پایه و خطر حمله موجودات دیگر، روبرو بودهایم.
🏃شباهتهای بنیادی که روزگاری بین محیط و مشکلات زندگی ما و حیوانات وجود داشته، واکنشهای ما و حیوانات در برابر مشکلات را نیز شبیه هم ساخت، انسانها و حیوانات برای رویارویی با مشکلات به دو روش پاسخ میدادند: #جنگ یا #گریز
🤝 اما در جامعه #متمدن امروزی اغلب مشکلاتی که برای ما پیش میآید دیگر شبیه مشکلات اجدادمان نیست. مشکلات امروزی ما بیشتر در قالب ارتباطاتی که با دیگر انسانها داریم رخ میدهند. از طرفی، این مشکلات ماهیتی دارند که جنگ و گریز دیگر شیوه مناسبی برای برخورد با آنها نیست، اما #هیجاناتی که این مشکلات در ما ایجاد میکنند اغلب به طور بالقوه مسبب جنگ و گریزند.
🤔 جنگ و گریزی که در روابط انسانی دیده میشود به ندرت ماهیتی حیوانی دارد و ما امروزه کمتر شاهد زد و خورد و یا گریز فیزیکی میان انسانها هستیم اما این بدان معنا نیست که واکنش جنگ و گریز از جامعه متمدن امروزی رخت بر بسته است.
⭕️ سازوکارهای بقاء، جنگ و گریز و هیجانهای بنیادی مانند ترس، خشم، انزجار، عشق و تعجب را در ما و حیوانات به ودیعه گذاشته است. این هیجانها همگی اخباری درونی هستند که به ما برای حفظ بقاء کمک میکنند. برای مثال:
✅ [آسیب]، #خشم میآفریند تا موانع رسیدن به هدف را برطرف کنیم.
✅ تهدید، #ترس میآفریند تا فرار کنیم و بقای خود را حفظ نماییم.
✅ فقدان و شکست، #غم میآفریند تا در عملکرد خود بازنگری کنیم و با انزوا و کاهش سوخت و ساز توان خود را بازیابیم.
✅ رابطه، #عشق میآفریند تا همکاری و تولید مثل کنیم.
✅ رویداد جدید و نامانوس، نیز #تعجب میآفریند تا آن را بهتر ارزیابی کنیم.
🎁 از این رو هر هیجان و احساس پیام مهمی از درون است تا حرکت ما را در جهت سازش و تعالی تسهیل کنند.
😕 اما نگاه اغلب انسانها در جامعه متمدن امروزی به این پیامهای درونی منفی شده و اغلب سعی میکنند از دست آنها خلاص شوند. چرا؟ راه صحیح مواجهه با این هیجانات چیست؟
🗂 #سبکها_و_مهارتهای_ارتباطی، نویسنده: #نیما_قربانی، انتشارات: #بینش_نو
@systemsthinking
#مدل_ذهنی
#مسلمان
قدم که میزنی به چیزهای مختلفی فکر می کنی
شاید به عابری که از روبه رو به تو نزدیک می شود، بی توجه باشی.
و بی سلام ... از کنار هم عبور کنید.
صبر کن!
چند قدم عقب برو.
تصور کن این صحنه جور دیگری باشد:
این بار تو می گویی: #سلام ... و بر لبت لبخندی.
عابر به تو می گوید: #سلام. او هم بر لبش لبخندی است اما با تعجب می پرسد: ببخشید، به جا نیاوردم شما رو؟!
و تو می گویی: من هر روز چند دقیقه ای قدم می زنم. به عابران، سلام می کنم و همه با روی خوش پاسخ می دهند. عمدتا فکر می کنند که با هم آشنا هستیم. اما راستش آشنا و غیر آشنا برایم فرقی نمی کند. به همه سلام می کنم.
می گوید: هر روز؟
می گویی: هر روز
نگاهش تعجبی دارد که انگار با تعجب هایی که قبل تر از این دیده ای، متفاوت است. چند لحظه ای به ایستادن و سکوت می گذرد. به فکر کردن و لبخندی کوتاه.
و تو مانند همیشه می گویی: روز خوبی داشته باشید.
به راهت ادامه می دهی
و قدم که میزنی به چیزهای مختلفی فکر می کنی
فکر کردن، موهبتی است عجیب.
و عید فطر، شاید بهانه ای برای اندیشیدن.
التَّفَکُّرُ یَدْعُو اِلَی الْبِرِّ وَالْعَمَلِ بِهِ
#تفکر انسان را به سوی خوبی ها و #عمل به آن دعوت می کند.
امیرالمومنین علی علیه السلام
#اخلاق_خوش
#خوش_رویی
عید فطر مبارک ☘😊💐
--------------
@systemsthinking
#مسلمان
قدم که میزنی به چیزهای مختلفی فکر می کنی
شاید به عابری که از روبه رو به تو نزدیک می شود، بی توجه باشی.
و بی سلام ... از کنار هم عبور کنید.
صبر کن!
چند قدم عقب برو.
تصور کن این صحنه جور دیگری باشد:
این بار تو می گویی: #سلام ... و بر لبت لبخندی.
عابر به تو می گوید: #سلام. او هم بر لبش لبخندی است اما با تعجب می پرسد: ببخشید، به جا نیاوردم شما رو؟!
و تو می گویی: من هر روز چند دقیقه ای قدم می زنم. به عابران، سلام می کنم و همه با روی خوش پاسخ می دهند. عمدتا فکر می کنند که با هم آشنا هستیم. اما راستش آشنا و غیر آشنا برایم فرقی نمی کند. به همه سلام می کنم.
می گوید: هر روز؟
می گویی: هر روز
نگاهش تعجبی دارد که انگار با تعجب هایی که قبل تر از این دیده ای، متفاوت است. چند لحظه ای به ایستادن و سکوت می گذرد. به فکر کردن و لبخندی کوتاه.
و تو مانند همیشه می گویی: روز خوبی داشته باشید.
به راهت ادامه می دهی
و قدم که میزنی به چیزهای مختلفی فکر می کنی
فکر کردن، موهبتی است عجیب.
و عید فطر، شاید بهانه ای برای اندیشیدن.
التَّفَکُّرُ یَدْعُو اِلَی الْبِرِّ وَالْعَمَلِ بِهِ
#تفکر انسان را به سوی خوبی ها و #عمل به آن دعوت می کند.
امیرالمومنین علی علیه السلام
#اخلاق_خوش
#خوش_رویی
عید فطر مبارک ☘😊💐
--------------
@systemsthinking
#اقتصاد_ایران
#اعتماد به #بانک ها با قسم حضرت عباس یا اطلاعات شفاف و رتبهبندی
چند روزی است که به دلایل مختلفی مردم از وضعیت بانک ها نگران هستند و نمیدانند با سپرده هایشان چه کاری باید انجام دهند.
در این میان بانک مرکزی دنبال اثبات امن بودن بانک ها برای سپرده گذاری است تا جلوی هجوم مردم به بانکها را بگیرد. اینکه بیاعتمادی و هجوم مردم به بانکها برای اقتصاد بحران درست میکند و باید جلوی آن گرفته شود، نکته درستی است. با این حال چیزی که از بانک مرکزی انتظار میرود این است که به جای اینکه با قسم حضرت عباس به دنبال اثبات ثبات سیستم بانکی باشد، با ارایه اطلاعات شفافی از بانکها و رتبهبندی اعتباری آنها و آگاهی دادن در مورد ساختارهای پشتیبان موجود، این ثبات را در عمل به مردم نشان دهد.
زمانی بانکها سیستمهای اعتبارسنجی و رتبهبندی مشتریان را راه انداختند و از مشتریان خواستند تا اثبات کنند شایستگیهای لازم برای دریافت تسهیلات از بانک را دارند.
حالا زمان آن فرا رسیده که سیستمهای اعتبارسنجی و رتبهبندی بانکها به طور شفاف راه بیفتد و اطلاعات این سیستمها در اختیار مردم قرار گیرد تا مردم سپردههایشان را در اختیار بانکهایی که از شایستگیهای لازم برای دریافت سپردههای مردم برخوردار هستند قرار دهند.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#اعتماد به #بانک ها با قسم حضرت عباس یا اطلاعات شفاف و رتبهبندی
چند روزی است که به دلایل مختلفی مردم از وضعیت بانک ها نگران هستند و نمیدانند با سپرده هایشان چه کاری باید انجام دهند.
در این میان بانک مرکزی دنبال اثبات امن بودن بانک ها برای سپرده گذاری است تا جلوی هجوم مردم به بانکها را بگیرد. اینکه بیاعتمادی و هجوم مردم به بانکها برای اقتصاد بحران درست میکند و باید جلوی آن گرفته شود، نکته درستی است. با این حال چیزی که از بانک مرکزی انتظار میرود این است که به جای اینکه با قسم حضرت عباس به دنبال اثبات ثبات سیستم بانکی باشد، با ارایه اطلاعات شفافی از بانکها و رتبهبندی اعتباری آنها و آگاهی دادن در مورد ساختارهای پشتیبان موجود، این ثبات را در عمل به مردم نشان دهد.
زمانی بانکها سیستمهای اعتبارسنجی و رتبهبندی مشتریان را راه انداختند و از مشتریان خواستند تا اثبات کنند شایستگیهای لازم برای دریافت تسهیلات از بانک را دارند.
حالا زمان آن فرا رسیده که سیستمهای اعتبارسنجی و رتبهبندی بانکها به طور شفاف راه بیفتد و اطلاعات این سیستمها در اختیار مردم قرار گیرد تا مردم سپردههایشان را در اختیار بانکهایی که از شایستگیهای لازم برای دریافت سپردههای مردم برخوردار هستند قرار دهند.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
دغدغه یادگیری و #تفکرسیستمی_درمدرسه (1)
این تجربه مربوط به یک مدرسه ی دولتی روستایی در حوالی تهران است. (تعداد دانش آموزان در کلاس 39 نفر)
درس کاروفناوری (پایه هشتم)
اهداف انجام این کار (#مهارتهای_تفکر_سیستمی):
1- #تفکر_کل_نگر
2- #تفکر_درونزا
3- #مساله_محوری
4- افزایش #امید و خوشبینی بچه ها
5- #کار_گروهی
این جلسه با طرح یک سوال از بچه ها شروع شد.
چه مشکلاتی در #مدرسه دارید که شما را آزار می دهد؟
بعد از اینکه تخته را به دو قسمت تقسیم کردم، بچه ها هر کدام یک مشکل را گفتند و من هم روی تخته نوشتم که به شرح زیر است:
بوی بد دستشویی، کثیفی دستشویی، کثیفی کلاسها، نبود تخته وایت برد، نبود دستگیره در کلاس، تنبیه شدن دانش آموزان، نبود توپ خوب، فروش خوراکی بی کیفیت در مدرسه، کثیفی دیوار مدرسه، پارگی تور، اشتباه معلمان در نمره دهی، عدم آموزش در زنگ ورزش، خرابی زمین والیبال، نبود مایع دستشویی، نبود اردو، خرابی آسفالت، خرابی میز و نیمکت، خرابی شیر آبخوری، ریختن آشغال در حیاط مدرسه، گرمی کلاس، کوتاهی زنگ تفریح، زدن مو
در ادامه از بچه ها خواستم، کارهایی که "آنها" می توانند انجام بدهند و مشکلات را حل کنند به ترتیب ذکر کنند:
شوخی نابجا نکردن در مدرسه، نصب بوگیر، صحبت کردن با شورای روستا (کمک مالی)، نریختن آشغال در مدرسه، 5000 تومان پول دستگیره، موهامونو کوتاه کنیم، جمع کردن آشغال های داخل حیاط، شخم زدن باغچه مدرسه (کاشت گیاه)، آوردن مایع دستشویی، اطلاع به مدیر مدرسه در خصوص کیفیت غذا، آوردن بطری آب سر کلاس، آب دادن به باغچه مدرسه، تذکر دادن به معلم، هماهنگی با امامزاده (اردو و کار فرهنگی)، جدایی زباله تر وخشک، صحبت کردن با مدیر، تمیز نگه داشتن دستشویی، مراجعه به دفتر مدرسه برای اردو، نیاوردن گوشی، خریدن شیر آب (با پول خودت؟ بله آقا)، خریدن توپ، خراب نکردن میز، تمیز کردن دیوار، تعمیر کولر
پس از این پرسش و پاسخ، با بچه ها صحبت کردم که خیلی از این کارها شاید اصلا به پول هم نیاز ندارد و شما می توانید به سادگی آنها را انجام بدهید و وضع مدرسه را بهتر کنید. " اصلا خودشما باعث ایجاد بعضی ازآنها هستید". دور کارهایی که آنها می توانستند انجام دهند یک به یک خط کشیدم، مثل شوخی های نابجا، ریختن زباله، کثیفی کلاس و... بچه ها به عینه مشاهده کردند که سهم زیادی در ایجاد این مشکلات دارند و سر را بطرز معنا داری تکان می دادند. رو به بچه ها گفتم که : "بچه ها در حل بعضی از این مشکلات من هم سعی خواهم کرد که به شما کمک کنم و با هم مدرسه بهتری بسازیم".
یکی از بچه ها پیشنهاد شخم زدن و آمادگی باغچه را برای کاشت گیاه داده بود و من از او و بقیه خواستم اگر دوست دارند جلسه بعد به همراه خود بیل بیاورند تا باغچه مدرسه را شخم بزنیم. آقا جدی می گویید؟ بله. جلسه بعد، بچه ها حتی از روستای مجاور نیز مسافت یک کیلومتری را بیل به همراه خود آورده بودند و با کمک هم فعالیت مربوطه را انجام دادیم که عکس های این فعالیت را در ادامه مشاهده می کنید.
ادامه دارد...
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
این تجربه مربوط به یک مدرسه ی دولتی روستایی در حوالی تهران است. (تعداد دانش آموزان در کلاس 39 نفر)
درس کاروفناوری (پایه هشتم)
اهداف انجام این کار (#مهارتهای_تفکر_سیستمی):
1- #تفکر_کل_نگر
2- #تفکر_درونزا
3- #مساله_محوری
4- افزایش #امید و خوشبینی بچه ها
5- #کار_گروهی
این جلسه با طرح یک سوال از بچه ها شروع شد.
چه مشکلاتی در #مدرسه دارید که شما را آزار می دهد؟
بعد از اینکه تخته را به دو قسمت تقسیم کردم، بچه ها هر کدام یک مشکل را گفتند و من هم روی تخته نوشتم که به شرح زیر است:
بوی بد دستشویی، کثیفی دستشویی، کثیفی کلاسها، نبود تخته وایت برد، نبود دستگیره در کلاس، تنبیه شدن دانش آموزان، نبود توپ خوب، فروش خوراکی بی کیفیت در مدرسه، کثیفی دیوار مدرسه، پارگی تور، اشتباه معلمان در نمره دهی، عدم آموزش در زنگ ورزش، خرابی زمین والیبال، نبود مایع دستشویی، نبود اردو، خرابی آسفالت، خرابی میز و نیمکت، خرابی شیر آبخوری، ریختن آشغال در حیاط مدرسه، گرمی کلاس، کوتاهی زنگ تفریح، زدن مو
در ادامه از بچه ها خواستم، کارهایی که "آنها" می توانند انجام بدهند و مشکلات را حل کنند به ترتیب ذکر کنند:
شوخی نابجا نکردن در مدرسه، نصب بوگیر، صحبت کردن با شورای روستا (کمک مالی)، نریختن آشغال در مدرسه، 5000 تومان پول دستگیره، موهامونو کوتاه کنیم، جمع کردن آشغال های داخل حیاط، شخم زدن باغچه مدرسه (کاشت گیاه)، آوردن مایع دستشویی، اطلاع به مدیر مدرسه در خصوص کیفیت غذا، آوردن بطری آب سر کلاس، آب دادن به باغچه مدرسه، تذکر دادن به معلم، هماهنگی با امامزاده (اردو و کار فرهنگی)، جدایی زباله تر وخشک، صحبت کردن با مدیر، تمیز نگه داشتن دستشویی، مراجعه به دفتر مدرسه برای اردو، نیاوردن گوشی، خریدن شیر آب (با پول خودت؟ بله آقا)، خریدن توپ، خراب نکردن میز، تمیز کردن دیوار، تعمیر کولر
پس از این پرسش و پاسخ، با بچه ها صحبت کردم که خیلی از این کارها شاید اصلا به پول هم نیاز ندارد و شما می توانید به سادگی آنها را انجام بدهید و وضع مدرسه را بهتر کنید. " اصلا خودشما باعث ایجاد بعضی ازآنها هستید". دور کارهایی که آنها می توانستند انجام دهند یک به یک خط کشیدم، مثل شوخی های نابجا، ریختن زباله، کثیفی کلاس و... بچه ها به عینه مشاهده کردند که سهم زیادی در ایجاد این مشکلات دارند و سر را بطرز معنا داری تکان می دادند. رو به بچه ها گفتم که : "بچه ها در حل بعضی از این مشکلات من هم سعی خواهم کرد که به شما کمک کنم و با هم مدرسه بهتری بسازیم".
یکی از بچه ها پیشنهاد شخم زدن و آمادگی باغچه را برای کاشت گیاه داده بود و من از او و بقیه خواستم اگر دوست دارند جلسه بعد به همراه خود بیل بیاورند تا باغچه مدرسه را شخم بزنیم. آقا جدی می گویید؟ بله. جلسه بعد، بچه ها حتی از روستای مجاور نیز مسافت یک کیلومتری را بیل به همراه خود آورده بودند و با کمک هم فعالیت مربوطه را انجام دادیم که عکس های این فعالیت را در ادامه مشاهده می کنید.
ادامه دارد...
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#امید
#اینجا_ایران_است
عینک تازه تو، چهره تو رو تغییر میده
فکرهای تازه تو، حال تو رو تغییر میده
گاهی امید، بهانه ای میشه برای فکرهای تازه
مثل یه عینک تازه
--------------
@systemsthinking
#اینجا_ایران_است
عینک تازه تو، چهره تو رو تغییر میده
فکرهای تازه تو، حال تو رو تغییر میده
گاهی امید، بهانه ای میشه برای فکرهای تازه
مثل یه عینک تازه
--------------
@systemsthinking
#کنکور و متقاضیان ورود به #دانشگاه
هفته آینده کنکور ورودی دانشگاه ها در سال ۱۳۹۶ برگزار می شود.
به این آمار توجه کنید (تمام اعداد گرد شده اند):
کل شرکت کنندگان: حدود ۹۳۰ هزار نفر - ۵۵۰ هزار دختر و ۳۸۰ هزار پسر
گروه تجربی: حدود ۵۸۰ هزار نفر - ۳۷۰ هزار دختر و ۲۱۰ هزار پسر
گروه ریاضی: حدود ۱۵۰ هزار نفر - ۵۰ هزار دختر و ۱۰۰ هزار پسر
گروه علوم انسانی: حدود ۱۸۰ هزار نفر - ۱۱۰ هزار دختر و ۷۰ هزار پسر
به این آمار ظرفیت پذیرش دانشجوی دانشگاه ها را هم اضافه کنیم:
گروه تجربی: ۱۶۰ هزار نفر
گروه ریاضی: ۲۵۰ هزار نفر
گروه علوم انسانی: ۳۰۰ هزار نفر
چند نکته:
۱- تفاوت دخترها و پسرها ۱۷۰ هزار نفر است. پس باقی پسرها کجا هستند؟
به نظر می رسد پسرها امید کمتری نسبت به دخترها به آموزش عالی دارند.
پسرها بدون دیپلم و دانشگاه هم امید به پیدا کردن کار دارند اما دخترها معمولا انتخاب دیگری بجز دانشگاه جلوی چشمشان نمی بینند. در این وضعیت به نظر می رسد پسرها با نا امیدی از ساختار فعلی آموزش عالی، راهی دیگر برای خود انتخاب کرده اند.
۲- حدود نیمی از ظرفیت ایجاد شده در دانشگاه ها در گروه های ریاضی و علوم انسانی فاقد متقاضی است.
- دوستانی که در این رشته ها دکترا می خوانند و امید دارند که استاد دانشگاه شوند، حواسشان باشد که میهمانی تمام شده و اساتید فعلی هم احتمالا باید به دنبال کار دیگری باشند.
- دانشگاه هایی هم که طی سال های گذشته مثل قارچ سبز شدند و با ارایه آموزش های بی کیفیت به دنبال جذب سهمی از بازار آموزش عالی بودند، حالا باید مشغول جمع کردن بساطشان شوند و دامشان را جای دیگری پهن کنند.
- در واقع پاسخ فعلی جامعه به این دانشگاه ها، بازتاب عملکرد سال های گذشته این دانشگاه هاست که به کارخانه های تولید مدرک تبدیل شدند و در آنها خبری از آموزش و توانمندسازی برای کار و زندگی نبوده است.
- بی توجهی دولت ها به صنعت طی ۱۲ سال گذشته و درنتیجه تعطیلی بسیاری از واحدهای صنعتی و همچنین کاهش شدید بودجه عمرانی کشور طی سال های اخیر هم سهم قابل توجهی در بیکاری مهندسان و قهر جامعه با رشته های گروه ریاضی داشته است.
۳- بیش از ۶۰ درصد شرکت کنندگان در کنکور به دنبال ورود به رشته های علوم تجربی هستند. جایی که رقابت شدیدی وجود دارد و از هر ۴ نفر فقط یک نفر موفق به ورود به دانشگاه خواهد شد.
- سهم گروه تجربی تا همین ده سال پیش حدود ۳۰ درصد از متقاضیان ورود به دانشگاه ها بود و با این روند طی سال های آینده به نزدیک ۸۰ درصد خواهد رسید.
- طرح تحول نظام سلامت که تبدیل به طرح تحول جیب برخی از پزشکان شد، نقش مهمی در جلب توجه جامعه به رشته پزشکی شده است و گروه بزرگی از این خیل گروندگان به گروه علوم تجربی در آرزوی پزشکی به این حوزه ورود کرده اند.
- با این توجه جامعه به گروه علوم تجربی، کاسبان بازار آموزش عالی ممکن است بدون توجه به نیازهای واقعی کشور به دنبال پهن کردن دامی دیگر در این حوزه پیش بروند و ظرفیت های دروغین و بی کیفیتی در این زمینه ایجاد کنند. فارغ التحصیلان چنین دانشگاه هایی که به بازار کار وارد شوند، چرخه دیگری از بیکاری و نا امیدی در بازار کار ایجاد خواهند کرد و همچنان این منابع کشور است که به هدر می رود و این جوانان کشورمان هستند که با بزرگترین آسیب ها مواجه هستند.
اگر شما در سنی هستید که باید در مورد تحصیل و انتخاب رشته تصمیم بگیرید، توجه کنید که در وضعیت فعلی، دانشگاه های کشور شما را برای بازار کار آماده نخواهند کرد و بعد از فارغ التحصیلی هم کسی نیست که به شما پیشنهاد کار بدهد. روندهای جاری رشته های دانشگاهی و متقاضیان و بازار کار را فراموش کنید. خودتان به فکر باشید و در حوزه علاقه خودتان مطالعه کنید و مهارت کسب کنید و به دنبال شناسایی مشکلات جامعه و طراحی راه حل هایی برای حل این مشکلات و تبدیل این راه حل ها به شغلی پایدار برای خودتان و دیگران باشید.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
هفته آینده کنکور ورودی دانشگاه ها در سال ۱۳۹۶ برگزار می شود.
به این آمار توجه کنید (تمام اعداد گرد شده اند):
کل شرکت کنندگان: حدود ۹۳۰ هزار نفر - ۵۵۰ هزار دختر و ۳۸۰ هزار پسر
گروه تجربی: حدود ۵۸۰ هزار نفر - ۳۷۰ هزار دختر و ۲۱۰ هزار پسر
گروه ریاضی: حدود ۱۵۰ هزار نفر - ۵۰ هزار دختر و ۱۰۰ هزار پسر
گروه علوم انسانی: حدود ۱۸۰ هزار نفر - ۱۱۰ هزار دختر و ۷۰ هزار پسر
به این آمار ظرفیت پذیرش دانشجوی دانشگاه ها را هم اضافه کنیم:
گروه تجربی: ۱۶۰ هزار نفر
گروه ریاضی: ۲۵۰ هزار نفر
گروه علوم انسانی: ۳۰۰ هزار نفر
چند نکته:
۱- تفاوت دخترها و پسرها ۱۷۰ هزار نفر است. پس باقی پسرها کجا هستند؟
به نظر می رسد پسرها امید کمتری نسبت به دخترها به آموزش عالی دارند.
پسرها بدون دیپلم و دانشگاه هم امید به پیدا کردن کار دارند اما دخترها معمولا انتخاب دیگری بجز دانشگاه جلوی چشمشان نمی بینند. در این وضعیت به نظر می رسد پسرها با نا امیدی از ساختار فعلی آموزش عالی، راهی دیگر برای خود انتخاب کرده اند.
۲- حدود نیمی از ظرفیت ایجاد شده در دانشگاه ها در گروه های ریاضی و علوم انسانی فاقد متقاضی است.
- دوستانی که در این رشته ها دکترا می خوانند و امید دارند که استاد دانشگاه شوند، حواسشان باشد که میهمانی تمام شده و اساتید فعلی هم احتمالا باید به دنبال کار دیگری باشند.
- دانشگاه هایی هم که طی سال های گذشته مثل قارچ سبز شدند و با ارایه آموزش های بی کیفیت به دنبال جذب سهمی از بازار آموزش عالی بودند، حالا باید مشغول جمع کردن بساطشان شوند و دامشان را جای دیگری پهن کنند.
- در واقع پاسخ فعلی جامعه به این دانشگاه ها، بازتاب عملکرد سال های گذشته این دانشگاه هاست که به کارخانه های تولید مدرک تبدیل شدند و در آنها خبری از آموزش و توانمندسازی برای کار و زندگی نبوده است.
- بی توجهی دولت ها به صنعت طی ۱۲ سال گذشته و درنتیجه تعطیلی بسیاری از واحدهای صنعتی و همچنین کاهش شدید بودجه عمرانی کشور طی سال های اخیر هم سهم قابل توجهی در بیکاری مهندسان و قهر جامعه با رشته های گروه ریاضی داشته است.
۳- بیش از ۶۰ درصد شرکت کنندگان در کنکور به دنبال ورود به رشته های علوم تجربی هستند. جایی که رقابت شدیدی وجود دارد و از هر ۴ نفر فقط یک نفر موفق به ورود به دانشگاه خواهد شد.
- سهم گروه تجربی تا همین ده سال پیش حدود ۳۰ درصد از متقاضیان ورود به دانشگاه ها بود و با این روند طی سال های آینده به نزدیک ۸۰ درصد خواهد رسید.
- طرح تحول نظام سلامت که تبدیل به طرح تحول جیب برخی از پزشکان شد، نقش مهمی در جلب توجه جامعه به رشته پزشکی شده است و گروه بزرگی از این خیل گروندگان به گروه علوم تجربی در آرزوی پزشکی به این حوزه ورود کرده اند.
- با این توجه جامعه به گروه علوم تجربی، کاسبان بازار آموزش عالی ممکن است بدون توجه به نیازهای واقعی کشور به دنبال پهن کردن دامی دیگر در این حوزه پیش بروند و ظرفیت های دروغین و بی کیفیتی در این زمینه ایجاد کنند. فارغ التحصیلان چنین دانشگاه هایی که به بازار کار وارد شوند، چرخه دیگری از بیکاری و نا امیدی در بازار کار ایجاد خواهند کرد و همچنان این منابع کشور است که به هدر می رود و این جوانان کشورمان هستند که با بزرگترین آسیب ها مواجه هستند.
اگر شما در سنی هستید که باید در مورد تحصیل و انتخاب رشته تصمیم بگیرید، توجه کنید که در وضعیت فعلی، دانشگاه های کشور شما را برای بازار کار آماده نخواهند کرد و بعد از فارغ التحصیلی هم کسی نیست که به شما پیشنهاد کار بدهد. روندهای جاری رشته های دانشگاهی و متقاضیان و بازار کار را فراموش کنید. خودتان به فکر باشید و در حوزه علاقه خودتان مطالعه کنید و مهارت کسب کنید و به دنبال شناسایی مشکلات جامعه و طراحی راه حل هایی برای حل این مشکلات و تبدیل این راه حل ها به شغلی پایدار برای خودتان و دیگران باشید.
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#تفکر_ساختار_به_عنوان_علت
#تفکر_در_طول_زمان
سیستم های انگل در نظام آموزش
"وقتی سخن از علم و تعلیم و تربیت می شود، شاید به ندرت کسی تصورش را هم بکند که انگل ها به علم و عالمی علاقه مند شده باشند. حق با شماست، انگل ها با آن همه رفتارهای زشت و بیمارگونه را چه کار با علم و دانش. اجازه بدهید خیالتان را از همین ابتدا راحت کنیم که اگر می توانستیم انگل های نظام آموزشی را کنترل کنیم، بقیه انگل ها در مقایسه با این یکی بسیار ساده بودند.
...
داستان از روزی آغاز شد که شما تصمیم گرفتید به تعداد جوانانی که دارید، فارغ التحصیل دانشگاهی نمی خواهید! چون سیستم اقتصادی شما بیشتر بر اساس واردات کار می کرد. به آن همه فارغ التحصیل دانشگاهی واقعا نیازی نبود. از طرف دیگر تعداد علاقه مندان برای ورود به دانشگاه های شما خیلی زیاد بود و هر سال هم زیادتر می شد.
شما چاره ی کار را در آن دیدید که یک امتحان رقابتی برگزار کنید و خلق امتحانی عجیب به نام #کنکور. یعنی یک مرجع اندازه گیری برای تشخیص شایسته ها. مرجعی برای تشخیص بهترین جوانان که قرار بود نهایتا اداره مملکت را به آنها بسپرید.
شما مرجع را از کیفیت دوازده سال تدریس در دوره های ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان کنار گذاشتید و اصلا مهم نبود که دانش آموز شما در آن دوازده سال چه کرده بود.
ما هم همین را لازم داشتیم، یک مرجع نامناسب که بتوانیم بساط خود را گسترش دهیم.
میزبان ما انگل ها، #سیستم_آموزشی شماست. ما سازمان های تولید، نشر و توزیع تست های چند گزینه ای هستیم.
ما همان کسانیم که همه را قانع کرده ایم خودی هستیم و مشغول خدمت به مملکت برای یافتن بهترین ها.
لطفا گردش مالی ما را محاسبه نکنید، چون ما قادر نیستیم توضیح دهیم با این همه کاغذی که بر باد می دهیم و ثروتی که از آن گرد آورده ایم واقعا چه کرده ایم. تقصیر از ما نیست. لابد دانشگاه ها قادر نیستند نخبگانی را که ما انتخاب کرده ایم، به درستی آموزش دهند."
🔹 سطرهایی از گفتار چهارم #کتاب: "رفتارهای انگل گون در سیستم های اقتصادی و اجتماعی" به قلم: سید محمدباقر ملائک
--------------
@systemsthinking
#تفکر_در_طول_زمان
سیستم های انگل در نظام آموزش
"وقتی سخن از علم و تعلیم و تربیت می شود، شاید به ندرت کسی تصورش را هم بکند که انگل ها به علم و عالمی علاقه مند شده باشند. حق با شماست، انگل ها با آن همه رفتارهای زشت و بیمارگونه را چه کار با علم و دانش. اجازه بدهید خیالتان را از همین ابتدا راحت کنیم که اگر می توانستیم انگل های نظام آموزشی را کنترل کنیم، بقیه انگل ها در مقایسه با این یکی بسیار ساده بودند.
...
داستان از روزی آغاز شد که شما تصمیم گرفتید به تعداد جوانانی که دارید، فارغ التحصیل دانشگاهی نمی خواهید! چون سیستم اقتصادی شما بیشتر بر اساس واردات کار می کرد. به آن همه فارغ التحصیل دانشگاهی واقعا نیازی نبود. از طرف دیگر تعداد علاقه مندان برای ورود به دانشگاه های شما خیلی زیاد بود و هر سال هم زیادتر می شد.
شما چاره ی کار را در آن دیدید که یک امتحان رقابتی برگزار کنید و خلق امتحانی عجیب به نام #کنکور. یعنی یک مرجع اندازه گیری برای تشخیص شایسته ها. مرجعی برای تشخیص بهترین جوانان که قرار بود نهایتا اداره مملکت را به آنها بسپرید.
شما مرجع را از کیفیت دوازده سال تدریس در دوره های ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان کنار گذاشتید و اصلا مهم نبود که دانش آموز شما در آن دوازده سال چه کرده بود.
ما هم همین را لازم داشتیم، یک مرجع نامناسب که بتوانیم بساط خود را گسترش دهیم.
میزبان ما انگل ها، #سیستم_آموزشی شماست. ما سازمان های تولید، نشر و توزیع تست های چند گزینه ای هستیم.
ما همان کسانیم که همه را قانع کرده ایم خودی هستیم و مشغول خدمت به مملکت برای یافتن بهترین ها.
لطفا گردش مالی ما را محاسبه نکنید، چون ما قادر نیستیم توضیح دهیم با این همه کاغذی که بر باد می دهیم و ثروتی که از آن گرد آورده ایم واقعا چه کرده ایم. تقصیر از ما نیست. لابد دانشگاه ها قادر نیستند نخبگانی را که ما انتخاب کرده ایم، به درستی آموزش دهند."
🔹 سطرهایی از گفتار چهارم #کتاب: "رفتارهای انگل گون در سیستم های اقتصادی و اجتماعی" به قلم: سید محمدباقر ملائک
--------------
@systemsthinking
#تفکر_در_طول_زمان
#الگوی_محدودیت_های_رشد
#مدل_ذهنی
حتما لازم نیست هی "بیشتر" و "بیشتر" بشه!
میگه: هر چی بیشتر تلاش می کنم، سیستم مقاومت بیشتری میکنه.
میگم: صبر کن. بیا یه نمودار رسم کنیم. محور افقی: زمان. محور عمودی: میزان تلاش های تو.
میگه: حوصله داریا!
میگم: گفتم بهت صبر کن!
با بی حوصلگی قلم رو از دستم میگیره و نمودار رو میخواد رسم کنه.
از اولین روزی که به عنوان مشاور فنی با اون شرکت همکاریش رو شروع کرده تا امروز که یکی از مدیران اجرایی همون شرکت هست، سه سال گذشته. یه نمودار ترسیم میکنه برای سه سالی که گذشته. محور افقی: زمان. محور عمودی: تلاش های خودش.
وقتی داره نمودار رو رسم میکنه، توی نقطه هایی که تلاشش خیلی کم شده یا خیلی زیاد شده، قصه اش رو برام تعریف میکنه. گاهی ساکت میشه. گاهی ناراحت میشه. گاهی هم خوشحال. از لبخندش وقتی داره خاطره ای رو تعریف میکنه، می فهمم که ثمره تلاش ها رو خیلی اوقات چشیده.
میگم: یه نمودار دیگه هم رسم کنیم. محور افقی: باز هم زمان. محور عمودی: میزان مقاومت های سیستم.
دو نمودار رو خودش میذاره کنار هم. خیره میشه و انگار داره فکر میکنه. سکوت می کنم.
بعد از چند دقیقه بهم میگه: جالبه. ببین.
میگم: چی جالبه؟
میگه: یه جاهایی اصلا نباید تلاش می کردم. و یه جاهای مهمی باید تلاش بیشتری می کردم.
میگم: من که جزییات رو نمی دونم. تلاش بیشتر یا کمتر رو هم نمی دونم. اما اینو می دونم که برخی از اقدامات نادرست خود ما، موجب بدتر شدن اوضاع میشه. باید یاد گرفت و یه جور دیگه قدم ها رو چید. توازن مهمه. توازن بین اقدامات تو و فعالیت های در حال رشد.
گاهی ما متوجه نمیشم داره چه اتفاقاتی رخ میده. چون که تو ذهن مون یه چیزهایی شکل گرفته و ما هم همیشه دنبال تایید فکرهای خودمونیم.
میگه: فردا شنبه است. و دو تا جلسه مهم داریم توی شرکت. باید بیشتر فکر کنم.
لبخندی میزنم و میگم: "بهتر" فکر کن عزیز من. "بهتر" تلاش کن. حتما لازم نیست هی "بیشتر" و "بیشتر" بشه! 😉
--------------
@systemsthinking
#الگوی_محدودیت_های_رشد
#مدل_ذهنی
حتما لازم نیست هی "بیشتر" و "بیشتر" بشه!
میگه: هر چی بیشتر تلاش می کنم، سیستم مقاومت بیشتری میکنه.
میگم: صبر کن. بیا یه نمودار رسم کنیم. محور افقی: زمان. محور عمودی: میزان تلاش های تو.
میگه: حوصله داریا!
میگم: گفتم بهت صبر کن!
با بی حوصلگی قلم رو از دستم میگیره و نمودار رو میخواد رسم کنه.
از اولین روزی که به عنوان مشاور فنی با اون شرکت همکاریش رو شروع کرده تا امروز که یکی از مدیران اجرایی همون شرکت هست، سه سال گذشته. یه نمودار ترسیم میکنه برای سه سالی که گذشته. محور افقی: زمان. محور عمودی: تلاش های خودش.
وقتی داره نمودار رو رسم میکنه، توی نقطه هایی که تلاشش خیلی کم شده یا خیلی زیاد شده، قصه اش رو برام تعریف میکنه. گاهی ساکت میشه. گاهی ناراحت میشه. گاهی هم خوشحال. از لبخندش وقتی داره خاطره ای رو تعریف میکنه، می فهمم که ثمره تلاش ها رو خیلی اوقات چشیده.
میگم: یه نمودار دیگه هم رسم کنیم. محور افقی: باز هم زمان. محور عمودی: میزان مقاومت های سیستم.
دو نمودار رو خودش میذاره کنار هم. خیره میشه و انگار داره فکر میکنه. سکوت می کنم.
بعد از چند دقیقه بهم میگه: جالبه. ببین.
میگم: چی جالبه؟
میگه: یه جاهایی اصلا نباید تلاش می کردم. و یه جاهای مهمی باید تلاش بیشتری می کردم.
میگم: من که جزییات رو نمی دونم. تلاش بیشتر یا کمتر رو هم نمی دونم. اما اینو می دونم که برخی از اقدامات نادرست خود ما، موجب بدتر شدن اوضاع میشه. باید یاد گرفت و یه جور دیگه قدم ها رو چید. توازن مهمه. توازن بین اقدامات تو و فعالیت های در حال رشد.
گاهی ما متوجه نمیشم داره چه اتفاقاتی رخ میده. چون که تو ذهن مون یه چیزهایی شکل گرفته و ما هم همیشه دنبال تایید فکرهای خودمونیم.
میگه: فردا شنبه است. و دو تا جلسه مهم داریم توی شرکت. باید بیشتر فکر کنم.
لبخندی میزنم و میگم: "بهتر" فکر کن عزیز من. "بهتر" تلاش کن. حتما لازم نیست هی "بیشتر" و "بیشتر" بشه! 😉
--------------
@systemsthinking
روزهای ما
- یک روز صحبت از شهید بهشتی است و روز دیگر حرف از بنی صدر.
- یک نفر حوادث یک سال را طوری بیان می کند و یک نفر حوادث همان سال را طوری دیگر.
- نویسنده ای از مظلومیت می نویسد و نویسنده ای دیگر از مظلوم نمایی.
- تیترهای روزنامه ها هم عمدتا درگیر رویدادها و دعواها و بگومگوها.
#مدل_ذهنی
#توانایی_شناختی
#مهارت_رفتاری
با قدرت شبکه های اجتماعی به راحتی می توان برای یک ویدیوی 1 دقیقه ای که برشی از یک سخنرانی درباره همین موضوعات است؛ 300 هزار نفر بازدید کننده را برای تماشای این 1 دقیقه جذب کرد.
این 300 هزار نفر دقیقه یعنی 5000 نفر ساعت.
اگر برای یک نفر، یک هفته کاری 44 ساعت باشد؛ می شود حدود 113 هفته کاری. یعنی 2 سال از عمر یک نفر.
حالا این ویدیو تماشا شد. ویدیوی بعدی را رسانه ای منتشر می کند که مخالف دیدگاه رسانه قبلی است.
و این یعنی دوباره 300 هزار نفر دقیقه دیگر یا 5000 نفر ساعت دیگر.
نمی دانم از #وقت خود چگونه استفاده می کنیم. نمی دانم چقدر از وقت و زندگی مان، صرف چه چیزهایی می شود. نمی دانم حسابی از وقت و زندگی مان داریم یا نه.
و نمی دانم در عموم جامعه عادت به نوشتن درباره #زمان داریم؟ دقت به #زمان داریم؟ خودمان در زندگی خودمان مدیریت #زمان داریم؟
اصلا سخت نیست. فقط 24 ساعت خود را مرور کنیم. فردایمان بهتر از امروز می شود. امتحان کنیم.
--------------
@systemsthinking
کانال تفکر سیستمی
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
- یک روز صحبت از شهید بهشتی است و روز دیگر حرف از بنی صدر.
- یک نفر حوادث یک سال را طوری بیان می کند و یک نفر حوادث همان سال را طوری دیگر.
- نویسنده ای از مظلومیت می نویسد و نویسنده ای دیگر از مظلوم نمایی.
- تیترهای روزنامه ها هم عمدتا درگیر رویدادها و دعواها و بگومگوها.
#مدل_ذهنی
#توانایی_شناختی
#مهارت_رفتاری
با قدرت شبکه های اجتماعی به راحتی می توان برای یک ویدیوی 1 دقیقه ای که برشی از یک سخنرانی درباره همین موضوعات است؛ 300 هزار نفر بازدید کننده را برای تماشای این 1 دقیقه جذب کرد.
این 300 هزار نفر دقیقه یعنی 5000 نفر ساعت.
اگر برای یک نفر، یک هفته کاری 44 ساعت باشد؛ می شود حدود 113 هفته کاری. یعنی 2 سال از عمر یک نفر.
حالا این ویدیو تماشا شد. ویدیوی بعدی را رسانه ای منتشر می کند که مخالف دیدگاه رسانه قبلی است.
و این یعنی دوباره 300 هزار نفر دقیقه دیگر یا 5000 نفر ساعت دیگر.
نمی دانم از #وقت خود چگونه استفاده می کنیم. نمی دانم چقدر از وقت و زندگی مان، صرف چه چیزهایی می شود. نمی دانم حسابی از وقت و زندگی مان داریم یا نه.
و نمی دانم در عموم جامعه عادت به نوشتن درباره #زمان داریم؟ دقت به #زمان داریم؟ خودمان در زندگی خودمان مدیریت #زمان داریم؟
اصلا سخت نیست. فقط 24 ساعت خود را مرور کنیم. فردایمان بهتر از امروز می شود. امتحان کنیم.
--------------
@systemsthinking
کانال تفکر سیستمی
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#کنکور و قصه پر غصه نظام آموزشی کشور
کودکان وارد پیشدبستان میشوند.
هدف پیشدبستان آماده شدن آنها برای زندگی اجتماعی و دوست شدن با تحصیل و مدرسه است.
دوره پیشدبستان پر از فعالیتهای نشاط آور و آموزنده است.
نوآموزان به دبستان میروند.
هدف دبستان پرورش مهارتهای عمومی آنها برای زندگی بهتر است.
خواندن و نوشتن و حساب کردن یاد میگیرند و در مورد تاریخ کشورشان و جغرافیا و جامعهای که در آن زندگی میکنند، چیزهای ارزشمندی یاد میگیرند.
دانشآموزان به دبیرستان میروند.
هدف دبیرستان آماده کردن دانشآموزان برای کار و زندگی و طراحی مسیر زندگی است.
با حرفههای مختلف آشنا میشوند و مشارکت و همکاری و مهارتهای زندگی را میآموزند و در صورت نیاز برای ادامه تحصیلشان در دانشگاه یا موسسات دیگر برنامهریزی میکنند.
بعضی از این دانشآموزان مسیر ادامه تحصیل و دانشگاه و دانشجو شدن را انتخاب میکنند.
می خواهند به دانشگاه شریف و تهران و علم و صنعت و شهید بهشتی و سایر دانشگاههای «خوب» بروند تا مهارتهای لازم برای خدمت به جامعهشان را به خوبی بیاموزند.
اما این دانشگاهها برای همهی آنها جا ندارند.
و ناگهان #کنکور وارد میشود.
اختراعی قرن بیستمی برای کشف «استعدادهای برتر» و ورود #نخبگان به دانشگاههای «خوب» تر.
دانشآموزان در آرزوی دانشجو شدن در دانشگاههای «خوب» به رقابت با هم میپردازند. تعداد صندلیهای دانشگاههای «خوب» کم است. سوالات کنکور را سخت تر طراحی میکنند تا فقط تعداد کمی از بهترین #نخبگان بتوانند نمرههای بالا را به دست آورند.
دانشآموزان تلاششان را بیشتر میکنند و سوالها سخت تر طراحی میشوند. کلاسهای #کنکور و بعد هم موسسات کنکور شکل میگیرند و مثل قارچ رشد میکنند تا به دانشآموزان کمک کنند از پس سوالات بی سر و ته کنکور که هیچ ربطی به آموختههای دوران دبیرستان ندارد و در زمان بسیار کوتاهی باید پاسخ داده شوند، بر بیایند.
تمام این سختگیریها برای انتخاب برترین #نخبگان است تا حق به حقدار برسد و #عدالت رعایت شود.
دیگر کلاسها و موسسات کنکور در سال آخر دبیرستان برای مواجهه با این سوالات پیچیده و مقابله با غول #کنکور کفایت نمیکنند. از سالهای قبلتر برای این رقابت باید آماده شد. دانشآموزان دبیرستانی از همان سال اول دبیرستان باید برای کنکور آماده شوند. اما همه، توان این ماراتن را ندارند. باید بهترین ها را «جدا» کرد و در مدارسی «خاص» آنها را برای کنکور آماده کرد.
این مدارس «خاص» متقاضیان زیادی دارند. اما صندلیهای مدارس «خاص» محدود است. آنها هم #آزمون ورودی میگذارند و پای دنیای کنکوری را به دبستانها باز میکنند. دبستانهای «خاص» شکل میگیرند و آزمون ورودی میگذارند.
کودکان به پیشدبستان میروند.
هدف پیشدبستان آماده کردن آنها برای آزمون دبستانهای «خاص» است.
دوره پیشدبستان خسته کننده و پر اضطراب است.
آن هم برای کودکانی که برای قبولی در پیشدبستانهای «خاص» از ۳ سالگی معلم خصوصی داشتهاند و در دنیایی پر استرس برای #آزمون ورودی دبستان آماده شدهاند.
تحصیل به تجربهای دردناک و پر اضطراب تبدیل میشود و مدرسهها و کلاسهای کنکور به زندانهایی برای اسارت روح دانشآموزان.
این قصه اگرچه بیان کننده وضعیت امروز نظام آموزشی کشور است، آیندهای نیست که ما برای فرزندانمان میخواهیم. دست به دست هم میدهیم و این ساختار غلط را اصلاح میکنیم.
در نوشته دیگری به امید خدا در مورد بازطراحی نظام آموزشی کشور خواهم نوشت...
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
کودکان وارد پیشدبستان میشوند.
هدف پیشدبستان آماده شدن آنها برای زندگی اجتماعی و دوست شدن با تحصیل و مدرسه است.
دوره پیشدبستان پر از فعالیتهای نشاط آور و آموزنده است.
نوآموزان به دبستان میروند.
هدف دبستان پرورش مهارتهای عمومی آنها برای زندگی بهتر است.
خواندن و نوشتن و حساب کردن یاد میگیرند و در مورد تاریخ کشورشان و جغرافیا و جامعهای که در آن زندگی میکنند، چیزهای ارزشمندی یاد میگیرند.
دانشآموزان به دبیرستان میروند.
هدف دبیرستان آماده کردن دانشآموزان برای کار و زندگی و طراحی مسیر زندگی است.
با حرفههای مختلف آشنا میشوند و مشارکت و همکاری و مهارتهای زندگی را میآموزند و در صورت نیاز برای ادامه تحصیلشان در دانشگاه یا موسسات دیگر برنامهریزی میکنند.
بعضی از این دانشآموزان مسیر ادامه تحصیل و دانشگاه و دانشجو شدن را انتخاب میکنند.
می خواهند به دانشگاه شریف و تهران و علم و صنعت و شهید بهشتی و سایر دانشگاههای «خوب» بروند تا مهارتهای لازم برای خدمت به جامعهشان را به خوبی بیاموزند.
اما این دانشگاهها برای همهی آنها جا ندارند.
و ناگهان #کنکور وارد میشود.
اختراعی قرن بیستمی برای کشف «استعدادهای برتر» و ورود #نخبگان به دانشگاههای «خوب» تر.
دانشآموزان در آرزوی دانشجو شدن در دانشگاههای «خوب» به رقابت با هم میپردازند. تعداد صندلیهای دانشگاههای «خوب» کم است. سوالات کنکور را سخت تر طراحی میکنند تا فقط تعداد کمی از بهترین #نخبگان بتوانند نمرههای بالا را به دست آورند.
دانشآموزان تلاششان را بیشتر میکنند و سوالها سخت تر طراحی میشوند. کلاسهای #کنکور و بعد هم موسسات کنکور شکل میگیرند و مثل قارچ رشد میکنند تا به دانشآموزان کمک کنند از پس سوالات بی سر و ته کنکور که هیچ ربطی به آموختههای دوران دبیرستان ندارد و در زمان بسیار کوتاهی باید پاسخ داده شوند، بر بیایند.
تمام این سختگیریها برای انتخاب برترین #نخبگان است تا حق به حقدار برسد و #عدالت رعایت شود.
دیگر کلاسها و موسسات کنکور در سال آخر دبیرستان برای مواجهه با این سوالات پیچیده و مقابله با غول #کنکور کفایت نمیکنند. از سالهای قبلتر برای این رقابت باید آماده شد. دانشآموزان دبیرستانی از همان سال اول دبیرستان باید برای کنکور آماده شوند. اما همه، توان این ماراتن را ندارند. باید بهترین ها را «جدا» کرد و در مدارسی «خاص» آنها را برای کنکور آماده کرد.
این مدارس «خاص» متقاضیان زیادی دارند. اما صندلیهای مدارس «خاص» محدود است. آنها هم #آزمون ورودی میگذارند و پای دنیای کنکوری را به دبستانها باز میکنند. دبستانهای «خاص» شکل میگیرند و آزمون ورودی میگذارند.
کودکان به پیشدبستان میروند.
هدف پیشدبستان آماده کردن آنها برای آزمون دبستانهای «خاص» است.
دوره پیشدبستان خسته کننده و پر اضطراب است.
آن هم برای کودکانی که برای قبولی در پیشدبستانهای «خاص» از ۳ سالگی معلم خصوصی داشتهاند و در دنیایی پر استرس برای #آزمون ورودی دبستان آماده شدهاند.
تحصیل به تجربهای دردناک و پر اضطراب تبدیل میشود و مدرسهها و کلاسهای کنکور به زندانهایی برای اسارت روح دانشآموزان.
این قصه اگرچه بیان کننده وضعیت امروز نظام آموزشی کشور است، آیندهای نیست که ما برای فرزندانمان میخواهیم. دست به دست هم میدهیم و این ساختار غلط را اصلاح میکنیم.
در نوشته دیگری به امید خدا در مورد بازطراحی نظام آموزشی کشور خواهم نوشت...
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
#کتاب_بخوانیم
🤔 افراد کمرویی که پرخاشگری میکنند...
🙂 آقا/خانم الف قائم مقام یک شرکت کامپیوتری است که به کارش خیلی #علاقه دارد. یکی از مسئولیتهای مهم او شرکت در جلسات و تهیه گزارش برای مدیران بالاتر از خودش است.
😐 اما او در اکثر جلسات #احساس دلهره و خجالت میکند. در طول جلسه سعی دارد سرش را پایین بیاندازد و سکوت کند اما امیدوار است که دیگران متوجه سکوت وی شده و او را دعوت به گفتگو کنند.
🤔 از طرفی دیگر، او از بیان دیدگاههای خود، بخصوص هنگامی که مخالف نظر دیگران باشد، #وحشت دارد. تجربه شخصی وی از چنین جلساتی مجادله و مخالفت با دیدگاههایش است. در نتیجه طوری نظرات خود را مطرح میکند که باعث رنجش دیگران نشود. زیرا از بحث و مخالفت گریزان است. اما همین رفتارش منجر به این شده که صحبتهایش پیچیده، طولانی و مبهم شود.
♦️ یکی از مدیران ارشد که در جلسات همراه او حضور دارد، اخیرا متوجه #گوشهگیری او شده و علت را جویا میشود. اما آقا/خانم الف در هنگام صحبت با مدیرش موضعی #دفاعی توام با #اضطراب به خود گرفته و سعی میکند ابتدا ساکت بودن خود را #انکار کند و سپس علت آن را به رفتار نامناسب #دیگران در جلسه و اجازه ندادن به وی برای ابراز دیدگاههایش مرتبط سازد. اما در نهایت و پس از صحبت با مدیر شروع به #سرزنش_خود میکند.
😞 مدیر ارشد وی نیز با توجه به توجیهات آقا/خانم الف #تصور میکند که او به کارش #علاقه چندانی ندارد.
🤝 موضعی که آقا/خانم الف به صورت خوداگاه یا ناخوداگاه، در ارتباط با دیگران اتخاذ کرده، موضع #سلطهپذیر است.
😶 افراد سلطهپذیر در مقابل #انتقاد بسیار مضطرب میشوند و معمولا برخلاف میل خود عمل میکنند. برای پیدا کردن علت مشکلات معمولا خودشان را سرزنش میکنند و گاهی انقدر این سرزنش شدید میشود که ماهیت #خودآزاری پیدا میکند.
😣 هنگامی که #تعارض پیدا میکنند گاهی با برانگیختن حس #ترحم دیگران، سعی میکنند از تعارض فرار کنند. به عبارتی هنگامی که با کسی مشکلی پیدا میکنند، به جای #حل_مساله ، سعی در پاک کردن صورت مساله دارند.
⭕️ اگر فردی را دیدید که به شدت #عصبانی است و در حال پرخاش کردن است، زود تصور نکنید که وی یک #پرخاشگر است. ممکن است یک آدم کمرو و سلطهپذیر باشد، این افراد ناراحتیهای خود را از دیگران در دلشان نگه میدارند. از این رو گاهی در اثر نارحتیهای مذکور منفجر میشوند.
⭕️ راه دیگری که برای تخلیۀ نارحتی در این دسته از افراد دیده میشود، #پرخاشگری_غیرمستقیم است. برای #مثال کارمندی از دست مدیر خود #شاکی است اما ناراحتی خود را با #کمکاری و بدگویی کردن از مدیر و تخریب فرایند کار سازمان نشان میدهد.
⚠️ این افراد شیوهای بیان منطقی ناراحتی و یا ابراز مستقیم عصبانیت را به خوبی یادنگرفته است.
🗂 #سبکها_و_مهارتهای_ارتباطی ، نویسنده: #نیما_قربانی ، انتشارات: #بینش_نو
@systemsthinking
🤔 افراد کمرویی که پرخاشگری میکنند...
🙂 آقا/خانم الف قائم مقام یک شرکت کامپیوتری است که به کارش خیلی #علاقه دارد. یکی از مسئولیتهای مهم او شرکت در جلسات و تهیه گزارش برای مدیران بالاتر از خودش است.
😐 اما او در اکثر جلسات #احساس دلهره و خجالت میکند. در طول جلسه سعی دارد سرش را پایین بیاندازد و سکوت کند اما امیدوار است که دیگران متوجه سکوت وی شده و او را دعوت به گفتگو کنند.
🤔 از طرفی دیگر، او از بیان دیدگاههای خود، بخصوص هنگامی که مخالف نظر دیگران باشد، #وحشت دارد. تجربه شخصی وی از چنین جلساتی مجادله و مخالفت با دیدگاههایش است. در نتیجه طوری نظرات خود را مطرح میکند که باعث رنجش دیگران نشود. زیرا از بحث و مخالفت گریزان است. اما همین رفتارش منجر به این شده که صحبتهایش پیچیده، طولانی و مبهم شود.
♦️ یکی از مدیران ارشد که در جلسات همراه او حضور دارد، اخیرا متوجه #گوشهگیری او شده و علت را جویا میشود. اما آقا/خانم الف در هنگام صحبت با مدیرش موضعی #دفاعی توام با #اضطراب به خود گرفته و سعی میکند ابتدا ساکت بودن خود را #انکار کند و سپس علت آن را به رفتار نامناسب #دیگران در جلسه و اجازه ندادن به وی برای ابراز دیدگاههایش مرتبط سازد. اما در نهایت و پس از صحبت با مدیر شروع به #سرزنش_خود میکند.
😞 مدیر ارشد وی نیز با توجه به توجیهات آقا/خانم الف #تصور میکند که او به کارش #علاقه چندانی ندارد.
🤝 موضعی که آقا/خانم الف به صورت خوداگاه یا ناخوداگاه، در ارتباط با دیگران اتخاذ کرده، موضع #سلطهپذیر است.
😶 افراد سلطهپذیر در مقابل #انتقاد بسیار مضطرب میشوند و معمولا برخلاف میل خود عمل میکنند. برای پیدا کردن علت مشکلات معمولا خودشان را سرزنش میکنند و گاهی انقدر این سرزنش شدید میشود که ماهیت #خودآزاری پیدا میکند.
😣 هنگامی که #تعارض پیدا میکنند گاهی با برانگیختن حس #ترحم دیگران، سعی میکنند از تعارض فرار کنند. به عبارتی هنگامی که با کسی مشکلی پیدا میکنند، به جای #حل_مساله ، سعی در پاک کردن صورت مساله دارند.
⭕️ اگر فردی را دیدید که به شدت #عصبانی است و در حال پرخاش کردن است، زود تصور نکنید که وی یک #پرخاشگر است. ممکن است یک آدم کمرو و سلطهپذیر باشد، این افراد ناراحتیهای خود را از دیگران در دلشان نگه میدارند. از این رو گاهی در اثر نارحتیهای مذکور منفجر میشوند.
⭕️ راه دیگری که برای تخلیۀ نارحتی در این دسته از افراد دیده میشود، #پرخاشگری_غیرمستقیم است. برای #مثال کارمندی از دست مدیر خود #شاکی است اما ناراحتی خود را با #کمکاری و بدگویی کردن از مدیر و تخریب فرایند کار سازمان نشان میدهد.
⚠️ این افراد شیوهای بیان منطقی ناراحتی و یا ابراز مستقیم عصبانیت را به خوبی یادنگرفته است.
🗂 #سبکها_و_مهارتهای_ارتباطی ، نویسنده: #نیما_قربانی ، انتشارات: #بینش_نو
@systemsthinking
#کنکور و درد دلهای یک مادر
این متن را یکی از معلمان توانمند کشورمان فرستاده اند که امسال قرار است فرزندشان در کنکور شرکت کند:
من مادر یک کنکوری هستم
چند روز بیشتر تا کنکور نمانده و شمارش معکوس در خانه ما شروع شده.
با تمام حقایقی که همه ما حتی من معلم (علیرغم تلاشی که برای فرار از تست و کنکور در طول سالهای کارم کردهام) درباره نظام آموزشی و کنکور میدانیم؛ اما باز هم وقتی نوبت به بچههای خودمان و عزیزانمان میرسد سعی میکنیم به خیال خودمان چیزی کم نگذاریم و فرزندانمان را در مدارس خوب ثبت نام کنیم.
البته تعریف خوب هم این روزها تحت الشعاع نتایج کنکور و شیوه تست زنی است. حتی اگر خودمان هم با خودمان کنار بیاییم و تصمیم بگیریم فرزندانمان در یک مدرسه عادی مهارتهایی را فراگیرند، فرزندانمان از ما میخواهند در سالهای آخر دبیرستان شرایطی برایشان فراهم کنیم که رتبه خوبی در کنکور کسب کنند.
من و همسرم خیلی سعی کردیم فرزندمان از سالهای تحصیلش لذت ببرد. شرایطی برایش فراهم کردیم تا از فعالیتهای جانبی و درس خواندن لذت ببرد. بارها سر میز شام درباره مسائل خلاقانه فیزیک بحث کردیم. بارها اشعاری را با صدای بلند خواندیم و درباره صنایع ادبی و معنا و مفهوم آن گفتگو کردیم. فرزندم آیات کتاب دینی را برایمان خواند و در باره موضوع امر به معروف و نهی از منکر گفتگو کردیم.
اما در میان این بحث ها همواره سایه سیاه کنکور بر سر درس و بحث و مدرسه افتاده بود. تا جایی که وقتی فرزندان ما رتبههای خوبی در آزمونهای آزمایشی کسب میکردند، فرزندم میگفت که مدیر و معلم عاشق پیشرفت و ارتقای ما نیستند، آنها ما را به این خاطر دوست دارند که ابزاری هستیم تا بعد از کنکور تبلیغی برای مدرسه باشیم. آنها ما را به خاطر خودمان دوست ندارند! و فرزند من خیلی زود متوجه شد که نگاه تاجرانه به موفقیتهایشان به نگاه عاشقانه برتری دارد.
در این سالها بسیاری از مدارس قویترینها را با آزمونهای ورودی گلچین کردند. در این سالها مدیر و معاون و مشاور سعی کردند به بچه ها بفهمانند که شما قادرید رتبه دو رقمی بیاورید و کمترین توجهی به انتخاب بچهها نکردند... و منطقشان این است که وقتی میتوانی رتبه دو رقمی بیاوری، چرا باید سه رقمی و چهار رقمی بیاوری. وقتی می توانی برق یا کامپیوتر شریف بخوانی، چه لزومی دارد معماری و روانشناسی بخوانی.
به نظرم مدرسهای که علیرغم نمره خوبی که فرزندم در آزمون ورودی کسب کرده بود، با توجه به پاسخهای من و همسرم در مصاحبه اولیه، همان ابتدا ما را رد کردند، رو راست تر و آبرومندانه تر عمل کردند، تا مدرسه ای که میخواهد از بچهها نردبانی بسازد برای بالارفتن خودش و شهریهاش!
ما در مصاحبهها همواره گفته بودیم که ما میخواهیم عزیز دلمان و سرمایه زندگیمان را دست شما بدهیم، پس این شما هستید که باید به سؤالات ما پاسخ دهید.
گفتنیها و درد دلها زیاد است ... ولی شمارش معکوس در خانه ما آغاز شده است. شمارش معکوس برای ساعتهای دور هم بودن و با هم فیلم دیدن. برای مهمانی ومسافرت وپیک نیک رفتن ... شمارش معکوس برای انجام فعالیتهای خوشایند و دلچسب ... شمارش معکوس برای یادگیریها و پرورش مهارتهایی که سایه سیاه کنکور روی سرش نباشد.
امضا: مادر یک کنکوری
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking
این متن را یکی از معلمان توانمند کشورمان فرستاده اند که امسال قرار است فرزندشان در کنکور شرکت کند:
من مادر یک کنکوری هستم
چند روز بیشتر تا کنکور نمانده و شمارش معکوس در خانه ما شروع شده.
با تمام حقایقی که همه ما حتی من معلم (علیرغم تلاشی که برای فرار از تست و کنکور در طول سالهای کارم کردهام) درباره نظام آموزشی و کنکور میدانیم؛ اما باز هم وقتی نوبت به بچههای خودمان و عزیزانمان میرسد سعی میکنیم به خیال خودمان چیزی کم نگذاریم و فرزندانمان را در مدارس خوب ثبت نام کنیم.
البته تعریف خوب هم این روزها تحت الشعاع نتایج کنکور و شیوه تست زنی است. حتی اگر خودمان هم با خودمان کنار بیاییم و تصمیم بگیریم فرزندانمان در یک مدرسه عادی مهارتهایی را فراگیرند، فرزندانمان از ما میخواهند در سالهای آخر دبیرستان شرایطی برایشان فراهم کنیم که رتبه خوبی در کنکور کسب کنند.
من و همسرم خیلی سعی کردیم فرزندمان از سالهای تحصیلش لذت ببرد. شرایطی برایش فراهم کردیم تا از فعالیتهای جانبی و درس خواندن لذت ببرد. بارها سر میز شام درباره مسائل خلاقانه فیزیک بحث کردیم. بارها اشعاری را با صدای بلند خواندیم و درباره صنایع ادبی و معنا و مفهوم آن گفتگو کردیم. فرزندم آیات کتاب دینی را برایمان خواند و در باره موضوع امر به معروف و نهی از منکر گفتگو کردیم.
اما در میان این بحث ها همواره سایه سیاه کنکور بر سر درس و بحث و مدرسه افتاده بود. تا جایی که وقتی فرزندان ما رتبههای خوبی در آزمونهای آزمایشی کسب میکردند، فرزندم میگفت که مدیر و معلم عاشق پیشرفت و ارتقای ما نیستند، آنها ما را به این خاطر دوست دارند که ابزاری هستیم تا بعد از کنکور تبلیغی برای مدرسه باشیم. آنها ما را به خاطر خودمان دوست ندارند! و فرزند من خیلی زود متوجه شد که نگاه تاجرانه به موفقیتهایشان به نگاه عاشقانه برتری دارد.
در این سالها بسیاری از مدارس قویترینها را با آزمونهای ورودی گلچین کردند. در این سالها مدیر و معاون و مشاور سعی کردند به بچه ها بفهمانند که شما قادرید رتبه دو رقمی بیاورید و کمترین توجهی به انتخاب بچهها نکردند... و منطقشان این است که وقتی میتوانی رتبه دو رقمی بیاوری، چرا باید سه رقمی و چهار رقمی بیاوری. وقتی می توانی برق یا کامپیوتر شریف بخوانی، چه لزومی دارد معماری و روانشناسی بخوانی.
به نظرم مدرسهای که علیرغم نمره خوبی که فرزندم در آزمون ورودی کسب کرده بود، با توجه به پاسخهای من و همسرم در مصاحبه اولیه، همان ابتدا ما را رد کردند، رو راست تر و آبرومندانه تر عمل کردند، تا مدرسه ای که میخواهد از بچهها نردبانی بسازد برای بالارفتن خودش و شهریهاش!
ما در مصاحبهها همواره گفته بودیم که ما میخواهیم عزیز دلمان و سرمایه زندگیمان را دست شما بدهیم، پس این شما هستید که باید به سؤالات ما پاسخ دهید.
گفتنیها و درد دلها زیاد است ... ولی شمارش معکوس در خانه ما آغاز شده است. شمارش معکوس برای ساعتهای دور هم بودن و با هم فیلم دیدن. برای مهمانی ومسافرت وپیک نیک رفتن ... شمارش معکوس برای انجام فعالیتهای خوشایند و دلچسب ... شمارش معکوس برای یادگیریها و پرورش مهارتهایی که سایه سیاه کنکور روی سرش نباشد.
امضا: مادر یک کنکوری
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking