اینم از قسمت آخر مطلب بالا👆👆
کلاهبرداری با ایمیل مارکتینگ
برای شما از طرف دفتر نخست وزیر نیجریه، فرانسه، اروگوئه ای میلی ارسال می شود و به شما می گوید که ظرف ۷۲ ساعت آینده، حساب ارزی مشخص کنید تا مبلغی به حساب شما واریز شود. یا از طرف دختر یا پسر جوانی که ملتمسانه از عکس و اطلاعات شما خوشش آمده ایمیلی دریافت می نمایید که می گوید قصد دوستی با شما را دارد. به دنبال آن از شما می خواهد که تا در اقدامی متقابل، عکس و نامه ای برای وی ارسال نمایید. شاید شما هم این کار را بکنید. اما در نامه بعد، این تعامل گسترش یافته و مجرم اینترنتی ناشناس، حتی تلفنی هم برای تماس به شما می دهد.
شاید شما هم تماس بگیرید و متوجه بشوید که بله! واقعا فردی واقعی آن طرف خط با شما با زبان سلیس فرانسه یا آلمانی یا انگلیسی مشغول به حرف زدن است و خوشحال از این که دوستی پیدا کرده اید.
اما چند روز بعد دوست مجازی به ظاهر واقعیتان، از شما میخواهد برای سفرش از فلان مبدا به فلان مقصد، مبلغی را پرداخت کنید تا به محض بازگشت به کشورش، مبلغ را به شما عودت دهد.
حتی ممکن است که این فرد، تصویر گذرنامه اش را هم برای شما ارسال کند تا شما باور کنید که وی یک فرد کاملا معتبر است. اما همه این موارد یک ترفند و ماموریت برای کلاهبرداری هستند و موضوع دیگری در جریان نیست. بنابراین بسیار مراقب این حیله گری ها باشید که در ۲ دهه اخیر برای خیلی ها رخ داده و شاید به شما نگفته باشند.
کلاهبرداری با ایمیل، یکی از راحت ترین و متداول ترین شیوه های کلاهبرداری سایبری محسوب می گردد که مجرمان سایبری از آن بسیار استفاده می کنند. این را در نظر داشته باشید که کلاهبرداران اینترنتی برای تعامل با شما همیشه هم از با پست الکترونیک مربوط به یک سازمان و مجموعه حقوقی دولتی یا خصوصی، استفاده نمی کنند.
کلاهبرداری با فیشینگ
کلاهبرداری با فییشینگ به این معنا خواهد بود که برای خرید کالا یا خدمات، به جای متصل شدن به درگاه اصلی بانک های دولتی یا خصوصی معتبر، به سایتی وصل شوید که شبیه سایت اصلی بانک بوده و کد کاربری و رمز عبور شما پس از ورود اطلاعات در این صفحه fake به یغما برود.
کلاهبرداری با فیشینگ بسیار گسترش یافته اما کلاهبرداران این روش معمولا به راحتی کشف و شکار می شوند. اما شما باید مراقب باشید که از سایت هایی خرید کنید که نماد enamad را داشته و از مجوز های لازم برخوردار باشند.
معمولا سایت های بانک و موسسات مالی و پولی، از IP و دامنه های ناشناس غیر معمول برای دسترسی شما به حساب اینترنتی استفاده نمی کنند و در صورتی که با چنین صفحاتی مواجه شدید، مراتب را به پلیس سایبر اطلاع دهید. مقوله فیشینگ گسترده است و در آینده بیش تر درباره اش صحبت خواهیم کرد.
کلاهبرداری در بازی آنلاین
کلاهبرداری در بازی های آنلاین بسیار گسترده شده است. شما برای ورود به مرحله بالا تر، کدی را از فلان مجموعه خرید می کنید تا دسترسی به بخش بعدی بازی را پیدا کنید، پول را به حساب طرف فروشنده واریز می کنید و اون هم کدی به شما می دهد. اما این کد در عمل کار نمی کند و آن فروشنده نیز غیبش می زند!
به همین راحتی و به همین ساده گی تا کنون از ساده گی خیلی از معتادان بازی سو، استفاده شده است. درباره شیوه های کلاهبرداری از کاربران در بازی های آنلاین، بیش تر در گفتارهای بعدی صحبت خواهیم کرد.
برای مصون بودن از کلاهبرداری های اینترنتی، ارتقای سواد رسانه ای، مهم ترین چاره کار است. بسیاری از قربانیان، حتی با رعایت امنیت سخت افزاری و نرم افزاری، به واسطه ضعف اطلاعات، طعمه های خوبی برای کلاهبرداران شدند.
@AMCSUI
کلاهبرداری با ایمیل مارکتینگ
برای شما از طرف دفتر نخست وزیر نیجریه، فرانسه، اروگوئه ای میلی ارسال می شود و به شما می گوید که ظرف ۷۲ ساعت آینده، حساب ارزی مشخص کنید تا مبلغی به حساب شما واریز شود. یا از طرف دختر یا پسر جوانی که ملتمسانه از عکس و اطلاعات شما خوشش آمده ایمیلی دریافت می نمایید که می گوید قصد دوستی با شما را دارد. به دنبال آن از شما می خواهد که تا در اقدامی متقابل، عکس و نامه ای برای وی ارسال نمایید. شاید شما هم این کار را بکنید. اما در نامه بعد، این تعامل گسترش یافته و مجرم اینترنتی ناشناس، حتی تلفنی هم برای تماس به شما می دهد.
شاید شما هم تماس بگیرید و متوجه بشوید که بله! واقعا فردی واقعی آن طرف خط با شما با زبان سلیس فرانسه یا آلمانی یا انگلیسی مشغول به حرف زدن است و خوشحال از این که دوستی پیدا کرده اید.
اما چند روز بعد دوست مجازی به ظاهر واقعیتان، از شما میخواهد برای سفرش از فلان مبدا به فلان مقصد، مبلغی را پرداخت کنید تا به محض بازگشت به کشورش، مبلغ را به شما عودت دهد.
حتی ممکن است که این فرد، تصویر گذرنامه اش را هم برای شما ارسال کند تا شما باور کنید که وی یک فرد کاملا معتبر است. اما همه این موارد یک ترفند و ماموریت برای کلاهبرداری هستند و موضوع دیگری در جریان نیست. بنابراین بسیار مراقب این حیله گری ها باشید که در ۲ دهه اخیر برای خیلی ها رخ داده و شاید به شما نگفته باشند.
کلاهبرداری با ایمیل، یکی از راحت ترین و متداول ترین شیوه های کلاهبرداری سایبری محسوب می گردد که مجرمان سایبری از آن بسیار استفاده می کنند. این را در نظر داشته باشید که کلاهبرداران اینترنتی برای تعامل با شما همیشه هم از با پست الکترونیک مربوط به یک سازمان و مجموعه حقوقی دولتی یا خصوصی، استفاده نمی کنند.
کلاهبرداری با فیشینگ
کلاهبرداری با فییشینگ به این معنا خواهد بود که برای خرید کالا یا خدمات، به جای متصل شدن به درگاه اصلی بانک های دولتی یا خصوصی معتبر، به سایتی وصل شوید که شبیه سایت اصلی بانک بوده و کد کاربری و رمز عبور شما پس از ورود اطلاعات در این صفحه fake به یغما برود.
کلاهبرداری با فیشینگ بسیار گسترش یافته اما کلاهبرداران این روش معمولا به راحتی کشف و شکار می شوند. اما شما باید مراقب باشید که از سایت هایی خرید کنید که نماد enamad را داشته و از مجوز های لازم برخوردار باشند.
معمولا سایت های بانک و موسسات مالی و پولی، از IP و دامنه های ناشناس غیر معمول برای دسترسی شما به حساب اینترنتی استفاده نمی کنند و در صورتی که با چنین صفحاتی مواجه شدید، مراتب را به پلیس سایبر اطلاع دهید. مقوله فیشینگ گسترده است و در آینده بیش تر درباره اش صحبت خواهیم کرد.
کلاهبرداری در بازی آنلاین
کلاهبرداری در بازی های آنلاین بسیار گسترده شده است. شما برای ورود به مرحله بالا تر، کدی را از فلان مجموعه خرید می کنید تا دسترسی به بخش بعدی بازی را پیدا کنید، پول را به حساب طرف فروشنده واریز می کنید و اون هم کدی به شما می دهد. اما این کد در عمل کار نمی کند و آن فروشنده نیز غیبش می زند!
به همین راحتی و به همین ساده گی تا کنون از ساده گی خیلی از معتادان بازی سو، استفاده شده است. درباره شیوه های کلاهبرداری از کاربران در بازی های آنلاین، بیش تر در گفتارهای بعدی صحبت خواهیم کرد.
برای مصون بودن از کلاهبرداری های اینترنتی، ارتقای سواد رسانه ای، مهم ترین چاره کار است. بسیاری از قربانیان، حتی با رعایت امنیت سخت افزاری و نرم افزاری، به واسطه ضعف اطلاعات، طعمه های خوبی برای کلاهبرداران شدند.
@AMCSUI
🔰مایه و ریشهی اصلی علوم کاربردی، علوم پایه است/علوم انسانی روح دانش است.
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از نخبگان و برگزیدگان علمی ۱۳۹۰/۰۷/۱۳
🔹یک روزی یک چیزهائی گفته میشد که به گوشها سنگین میآمد. من یک روزی مسئلهی «تولید علم» را مطرح کردم، بعد دیدم بعضی جاها نشستهاند روی کلمهی «تولید علم» دارند خدشه میکنند - حالا یک مناقشهی لفظی - که علم قابل تولید نیست! امروز این به صورت یک گفتمان قطعی در آمده؛ شماها گلهمندید از این که این کار در مقطع خاص خودش پیش نمیرود. این خیلی پیشرفت است. بنابراین بایستی کار کرد. و کار کنید، فکر کنید؛ حتماً تأثیر دارد.
🔹از من سؤال شد نظرم در مورد علوم پایه چیست؟ همین طور که اشاره کردند، من چندین بار راجع به علوم پایه بحث کردهام. من علوم پایه را خیلی مهم میدانم. من یک وقتی گفتم علوم پایه در مقایسهی با علوم کاربردیای که ما داریم، مثل یک ذخیرهی بانکی است در مقابل پولی که شما توی جیبتان میگذارید. شما برای خودتان یک مقدار ذخائر بانکی دارید که پشتوانهی کار شما، مایهی امید شما، منشأ درآمدهای شما آن است. البته یک مقدار هم پول توی جیبتان میگذارید و خرج میکنید. نمیخواهیم جسارت کنیم؛ واقع قضیه این است. این علوم کاربردیای که امروز وجود دارد، اینها همهاش همین پولهائی است که ما داریم خرج میکنیم. یک ملت مجبور است مهندسی داشته باشد، شهرسازی داشته باشد، صنایع داشته باشد، پزشکی داشته باشد، سلامت و درمان داشته باشد؛ اینها پولهائی است که روزانه داریم خرج میکنیم؛ اما مایه و ریشهی اصلی این علوم، علوم پایه است.
🔶علوم انسانی روح دانش است. حقیقتاً همهی دانشها، همهی تحرکات برتر در یک جامعه، مثل یک کالبد است که روح آن، علوم انسانی است. علوم انسانی جهت میدهد، مشخص میکند که ما کدام طرف داریم میرویم، دانش ما دنبال چیست. وقتی علوم انسانی منحرف شد و بر پایههای غلط و جهانبینیهای غلط استوار شد، نتیجه این میشود که همهی تحرکات جامعه به سمت یک گرایش انحرافی پیش میرود. امروز دانشی که غرب دارد، شوخی نیست؛ چیز کوچکی نیست. دانش غرب یک پدیدهی بینظیر تاریخی است؛ اما این دانش در طول سالهای متمادی در راه استعمار به کار رفته، در راه بردهداری و بردهگیری به کار رفته، در راه ظلم به کار رفته، در راه بالاکشیدن ثروت ملتها به کار رفته؛ امروز هم که میبینید چه کار دارند میکنند. این بر اثر همان فکر غلط، نگاه غلط، بینش غلط و جهتگیری غلط است که این علم با این عظمت - که خود علم یک چیز شریفی است، یک پدیدهی عزیز و کریمی است - در این جهتها به کار میافتد. البته در مورد علوم انسانی نکات خوبی را یکی از دوستان اینجا بیان کردند.
@AMCSUI
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از نخبگان و برگزیدگان علمی ۱۳۹۰/۰۷/۱۳
🔹یک روزی یک چیزهائی گفته میشد که به گوشها سنگین میآمد. من یک روزی مسئلهی «تولید علم» را مطرح کردم، بعد دیدم بعضی جاها نشستهاند روی کلمهی «تولید علم» دارند خدشه میکنند - حالا یک مناقشهی لفظی - که علم قابل تولید نیست! امروز این به صورت یک گفتمان قطعی در آمده؛ شماها گلهمندید از این که این کار در مقطع خاص خودش پیش نمیرود. این خیلی پیشرفت است. بنابراین بایستی کار کرد. و کار کنید، فکر کنید؛ حتماً تأثیر دارد.
🔹از من سؤال شد نظرم در مورد علوم پایه چیست؟ همین طور که اشاره کردند، من چندین بار راجع به علوم پایه بحث کردهام. من علوم پایه را خیلی مهم میدانم. من یک وقتی گفتم علوم پایه در مقایسهی با علوم کاربردیای که ما داریم، مثل یک ذخیرهی بانکی است در مقابل پولی که شما توی جیبتان میگذارید. شما برای خودتان یک مقدار ذخائر بانکی دارید که پشتوانهی کار شما، مایهی امید شما، منشأ درآمدهای شما آن است. البته یک مقدار هم پول توی جیبتان میگذارید و خرج میکنید. نمیخواهیم جسارت کنیم؛ واقع قضیه این است. این علوم کاربردیای که امروز وجود دارد، اینها همهاش همین پولهائی است که ما داریم خرج میکنیم. یک ملت مجبور است مهندسی داشته باشد، شهرسازی داشته باشد، صنایع داشته باشد، پزشکی داشته باشد، سلامت و درمان داشته باشد؛ اینها پولهائی است که روزانه داریم خرج میکنیم؛ اما مایه و ریشهی اصلی این علوم، علوم پایه است.
🔶علوم انسانی روح دانش است. حقیقتاً همهی دانشها، همهی تحرکات برتر در یک جامعه، مثل یک کالبد است که روح آن، علوم انسانی است. علوم انسانی جهت میدهد، مشخص میکند که ما کدام طرف داریم میرویم، دانش ما دنبال چیست. وقتی علوم انسانی منحرف شد و بر پایههای غلط و جهانبینیهای غلط استوار شد، نتیجه این میشود که همهی تحرکات جامعه به سمت یک گرایش انحرافی پیش میرود. امروز دانشی که غرب دارد، شوخی نیست؛ چیز کوچکی نیست. دانش غرب یک پدیدهی بینظیر تاریخی است؛ اما این دانش در طول سالهای متمادی در راه استعمار به کار رفته، در راه بردهداری و بردهگیری به کار رفته، در راه ظلم به کار رفته، در راه بالاکشیدن ثروت ملتها به کار رفته؛ امروز هم که میبینید چه کار دارند میکنند. این بر اثر همان فکر غلط، نگاه غلط، بینش غلط و جهتگیری غلط است که این علم با این عظمت - که خود علم یک چیز شریفی است، یک پدیدهی عزیز و کریمی است - در این جهتها به کار میافتد. البته در مورد علوم انسانی نکات خوبی را یکی از دوستان اینجا بیان کردند.
@AMCSUI
چرا اشخاص هدف گذاري نمي كنند؟
زندگي كردن بدون هدف شبيه رانندگي در مه غليظ است. موتور اتومبيلتان هرقدر قوي و قدرتمند باشد، شما به آرامي رانندگي مي كنيد، مردد هستيد و حتي روي جاده صاف حركت به جلو اندك داريد. با تصميم گيري درباره هدفهايتان، که بلافاصله از بين مي رود و شما در موقعيتي قرار مي گيريد كه از توانمنديهاي خود استفاده كنيد. داشتن هدفهاي روشن و شفاف به شما امكان مي دهد پابر پدال گاز زندگي خود بفشاريد و شتابان در راستاي تحقق بخشيدن به خواسته هايتان به حركت درآييد.
اگر هدف جوي حالت خود به خود و اتوماتيك داشته باشد، چرا تنها شمار اندكي از مردم هدفهاي روشن، مكتوب و قابل اندازه گيري دارند؟ اين يكي از بزرگ ترين اسرار زندگي است. به اعتقاد اكثر روانشناسان مردم به چهار دليل هدف گذاري نمي كنند.
فكر مي كنند هدف گذاري مهم نيست.
نخست، اغلب اشخاص به اهميت هدف گذاري واقف نيستند. اگر شما در خانه اي بزرگ شويد كه كسي هدفي را دنبال نمي كند و يا با كساني معاشرت كنيد كه درباره هدف هرگز بحث نمي شود و يا كسي براي آن بها و ارزشي قائل نيست، شما در شرايطي بزرگ مي شويد و به بلوغ مي رسيد كه نمي دانيد هدف گذاري بيش از هر عامل ديگري در موفقيت زندگي شما سهم دارد. به اطراف خود نگاه كنيد. چند نفر از افراد خانواده و يا دوستان شما به هدفهايشان معتقدند؟
راه آن را نمي دانند.
علت دوم نداشتن هدف اين است كه اشخاص اصولا نمي دانند چگونه بايد هدف گذاري كنند. از آن بدتر، خيلي ها فكر مي كنند كه داراي هدف هستند و حال آنكه آنها در نهايت چند ميل و رؤيا دارند. مثلا مي خواهند خوشبخت شوند، پول زيادي درآورند و يا زندگي خانوادگي خوبي داشته باشند.
اما اينها ابدا هدف نيستند. اينها صرفا خيال و رؤيا هستند كه همه آنها را دارند. اما هدف با آرزو و ميل تفاوت دارد. هدف روشن، مكتوب و خاص است. مي توان آن را به سادگي و سهولت به كسي توضيح داد. مي توانيد آن را اندازه بگيريد و مي توانيد بفهميد كه آيا به اين هدف رسيده يا نرسيده ايد.
كاملا امكان پذير است كه از يك دانشگاه برجسته مدرك تحصيلي بگيريد و با اين حال حتي يك ساعت كسي درباره هدف برايتان حرف نزده باشد. انگار كساني كه محتواي درس مدارس و دانشگاهها را مي نويسند به كلي از اهميت هدف گذاري بي اطلاعند و نمي دانند براي دسترسي به موفقيتهاي آتي تا چه اندازه به آن احتياج است. و البته اگر قرار باشد قبل از رسيدن به بلوغ هيچ اطلاعي از نقش مهم هدف گذاري نداشته باشيد، نمي دانيد درهر كاري كه مي كنيد اين هدف گذاري چه سهم عمده اي ايفا مي كند.
ترس از شكست خوردن دارند.
علت سومي كه مردم هدف گذاري نمي كنند ترس از شكست است. شكست انسان را رنج مي دهد. هم به لحاظ احساسي و هم مالي دردناك است. همه گهگاه شكست را تجربه كرده اند. هربار كه شكست مي خوريم با خودعهد مي كنيم كه دقيق تر باشيم و از شكست هاي آتي اجتناب كنيم. با اين حال، اغلب مردم دچار اشتباه مي شوند، هدفي در زندگي براي خود درنظر نمي گيرند و درنتيجه موفقيتي نصيب آنها نمي شود.
ترس از رد شدن دارند.
چهارمين دليلي كه مردم هدف گذاري نمي كنند ترس از رد شدن است. اشخاص مي ترسند اگر هدفي را تعيين كنند و موفق نشوند، ديگران از آنها انتقاد مي كنند و به باد تمسخر مي گيرند. به همين دليل است كه بايد به هنگام هدف گذاري آن را محرمانه تلقي كنيد. با هيچ كسي درباره آن حرف نزنيد. بگذاريد ديگران موفقيتهاي شما را ببينند، اما پيشاپيش به آنها حرفي نزنيد. آنچه را كه آنها از آن اطلاع ندارند، نمي تواند به شما آسيبي برساند.
@AMCSUI
زندگي كردن بدون هدف شبيه رانندگي در مه غليظ است. موتور اتومبيلتان هرقدر قوي و قدرتمند باشد، شما به آرامي رانندگي مي كنيد، مردد هستيد و حتي روي جاده صاف حركت به جلو اندك داريد. با تصميم گيري درباره هدفهايتان، که بلافاصله از بين مي رود و شما در موقعيتي قرار مي گيريد كه از توانمنديهاي خود استفاده كنيد. داشتن هدفهاي روشن و شفاف به شما امكان مي دهد پابر پدال گاز زندگي خود بفشاريد و شتابان در راستاي تحقق بخشيدن به خواسته هايتان به حركت درآييد.
اگر هدف جوي حالت خود به خود و اتوماتيك داشته باشد، چرا تنها شمار اندكي از مردم هدفهاي روشن، مكتوب و قابل اندازه گيري دارند؟ اين يكي از بزرگ ترين اسرار زندگي است. به اعتقاد اكثر روانشناسان مردم به چهار دليل هدف گذاري نمي كنند.
فكر مي كنند هدف گذاري مهم نيست.
نخست، اغلب اشخاص به اهميت هدف گذاري واقف نيستند. اگر شما در خانه اي بزرگ شويد كه كسي هدفي را دنبال نمي كند و يا با كساني معاشرت كنيد كه درباره هدف هرگز بحث نمي شود و يا كسي براي آن بها و ارزشي قائل نيست، شما در شرايطي بزرگ مي شويد و به بلوغ مي رسيد كه نمي دانيد هدف گذاري بيش از هر عامل ديگري در موفقيت زندگي شما سهم دارد. به اطراف خود نگاه كنيد. چند نفر از افراد خانواده و يا دوستان شما به هدفهايشان معتقدند؟
راه آن را نمي دانند.
علت دوم نداشتن هدف اين است كه اشخاص اصولا نمي دانند چگونه بايد هدف گذاري كنند. از آن بدتر، خيلي ها فكر مي كنند كه داراي هدف هستند و حال آنكه آنها در نهايت چند ميل و رؤيا دارند. مثلا مي خواهند خوشبخت شوند، پول زيادي درآورند و يا زندگي خانوادگي خوبي داشته باشند.
اما اينها ابدا هدف نيستند. اينها صرفا خيال و رؤيا هستند كه همه آنها را دارند. اما هدف با آرزو و ميل تفاوت دارد. هدف روشن، مكتوب و خاص است. مي توان آن را به سادگي و سهولت به كسي توضيح داد. مي توانيد آن را اندازه بگيريد و مي توانيد بفهميد كه آيا به اين هدف رسيده يا نرسيده ايد.
كاملا امكان پذير است كه از يك دانشگاه برجسته مدرك تحصيلي بگيريد و با اين حال حتي يك ساعت كسي درباره هدف برايتان حرف نزده باشد. انگار كساني كه محتواي درس مدارس و دانشگاهها را مي نويسند به كلي از اهميت هدف گذاري بي اطلاعند و نمي دانند براي دسترسي به موفقيتهاي آتي تا چه اندازه به آن احتياج است. و البته اگر قرار باشد قبل از رسيدن به بلوغ هيچ اطلاعي از نقش مهم هدف گذاري نداشته باشيد، نمي دانيد درهر كاري كه مي كنيد اين هدف گذاري چه سهم عمده اي ايفا مي كند.
ترس از شكست خوردن دارند.
علت سومي كه مردم هدف گذاري نمي كنند ترس از شكست است. شكست انسان را رنج مي دهد. هم به لحاظ احساسي و هم مالي دردناك است. همه گهگاه شكست را تجربه كرده اند. هربار كه شكست مي خوريم با خودعهد مي كنيم كه دقيق تر باشيم و از شكست هاي آتي اجتناب كنيم. با اين حال، اغلب مردم دچار اشتباه مي شوند، هدفي در زندگي براي خود درنظر نمي گيرند و درنتيجه موفقيتي نصيب آنها نمي شود.
ترس از رد شدن دارند.
چهارمين دليلي كه مردم هدف گذاري نمي كنند ترس از رد شدن است. اشخاص مي ترسند اگر هدفي را تعيين كنند و موفق نشوند، ديگران از آنها انتقاد مي كنند و به باد تمسخر مي گيرند. به همين دليل است كه بايد به هنگام هدف گذاري آن را محرمانه تلقي كنيد. با هيچ كسي درباره آن حرف نزنيد. بگذاريد ديگران موفقيتهاي شما را ببينند، اما پيشاپيش به آنها حرفي نزنيد. آنچه را كه آنها از آن اطلاع ندارند، نمي تواند به شما آسيبي برساند.
@AMCSUI
کارهای عجیب ریاضیدانان
✅ لايب نيتس فيلسوف، رياضي دان و حقوق دان بود و به طور كلي يك شخصيت كامل داشت. او در هديه دادن بخيل بود و به دادن پند و اندرز به عنوان هديه اكتفا مي كرد. راسل درباره او گفته: تاريخ به ما نگفته كه هديه گيرندگان راضي بودند يا نه!
✅ نسبت خدمات خانواده برنويي در رياضيات، مشابه خدمات خانواده باخ به هنر است. يوهان و ياكوب دو برادري بودند كه به همراه نيوتن حساب وردش ها را بسط دادند. آن دو خيلي با هم بد بودند. براي همين براي ضايع كردن يكديگر، مسأله طرح مي كردند. دانيل فرزند يوهان، معادلاتي در سيالات كشف كرد. اما شاگرد بزرگ يوهان برنويي، لئونارد اويلر بود؛ برجسته ترين رياضي دان قرن 18 و پركارترين رياضي دان تاريخ. او در 17 سال آخر عمرش نابينا بود، اما بيشترين بازده علمي اش را در همان سال ها داشت. شنود و حافظة او، در تمام تاريخ علم، مثال زدني است.
✅ بوليايي و وايراشتراوس رياضي دانان بزرگي بودند كه در دوئل كردن قهار بودند! گالوا نیز جانش را در یک دوئل عشقی از دست داد.
✅ كوشي بنيانگذار گروه ها بود. او موجودي حواس پرت بود ( دست نوشته های گالوا و آبل را که برای داوری به او داده بودند گم کرد. )
✅ كرونكر معقتد بود خداوند اعداد صحيح مثبت را آفريد و انسان بقية اعداد را! براي همين با هر نوع عدد غيرصحيح مثبت، دشمن بود و مي خواست روابطي پيدا كند كه تمام مسائل رياضي را با اعداد صحيح مثبت بيان كند. سر همين مسأله، كلي با وايراشتراوس و شاگردش كانتور كل كل كرد. كانتور نظرية مجموعه ها را ارائه داد كه انقلابي ترين كار در تاريخ رياضيات است.
✅ هيلبرت آخرين رياضي داني بود كه در تمام شاخه هاي رياضي كار كرده. او مبناي هندسه را دقيق كرد. از قضاي روزگار، اين رياضي دان پركار معتقد به فرماليسم بود. يعني مي گفت كه رياضيات محتواي خاصي ندارد و فقط بازي است. در مقابل او يك رياضي دان هلندي به نام براور قرار داشت كه پيرو شهود و اشراق بود و مي گفت به تعداد رياضي دانان، رياضي داريم! كار اين دو به دشمني كشيد تا جايي كه هيلبرت كه سردبير معروف ترين مجلة رياضي زمان خود بود، او را از مجله اخراج كرد.
infinitymath
@AMCSUI
✅ لايب نيتس فيلسوف، رياضي دان و حقوق دان بود و به طور كلي يك شخصيت كامل داشت. او در هديه دادن بخيل بود و به دادن پند و اندرز به عنوان هديه اكتفا مي كرد. راسل درباره او گفته: تاريخ به ما نگفته كه هديه گيرندگان راضي بودند يا نه!
✅ نسبت خدمات خانواده برنويي در رياضيات، مشابه خدمات خانواده باخ به هنر است. يوهان و ياكوب دو برادري بودند كه به همراه نيوتن حساب وردش ها را بسط دادند. آن دو خيلي با هم بد بودند. براي همين براي ضايع كردن يكديگر، مسأله طرح مي كردند. دانيل فرزند يوهان، معادلاتي در سيالات كشف كرد. اما شاگرد بزرگ يوهان برنويي، لئونارد اويلر بود؛ برجسته ترين رياضي دان قرن 18 و پركارترين رياضي دان تاريخ. او در 17 سال آخر عمرش نابينا بود، اما بيشترين بازده علمي اش را در همان سال ها داشت. شنود و حافظة او، در تمام تاريخ علم، مثال زدني است.
✅ بوليايي و وايراشتراوس رياضي دانان بزرگي بودند كه در دوئل كردن قهار بودند! گالوا نیز جانش را در یک دوئل عشقی از دست داد.
✅ كوشي بنيانگذار گروه ها بود. او موجودي حواس پرت بود ( دست نوشته های گالوا و آبل را که برای داوری به او داده بودند گم کرد. )
✅ كرونكر معقتد بود خداوند اعداد صحيح مثبت را آفريد و انسان بقية اعداد را! براي همين با هر نوع عدد غيرصحيح مثبت، دشمن بود و مي خواست روابطي پيدا كند كه تمام مسائل رياضي را با اعداد صحيح مثبت بيان كند. سر همين مسأله، كلي با وايراشتراوس و شاگردش كانتور كل كل كرد. كانتور نظرية مجموعه ها را ارائه داد كه انقلابي ترين كار در تاريخ رياضيات است.
✅ هيلبرت آخرين رياضي داني بود كه در تمام شاخه هاي رياضي كار كرده. او مبناي هندسه را دقيق كرد. از قضاي روزگار، اين رياضي دان پركار معتقد به فرماليسم بود. يعني مي گفت كه رياضيات محتواي خاصي ندارد و فقط بازي است. در مقابل او يك رياضي دان هلندي به نام براور قرار داشت كه پيرو شهود و اشراق بود و مي گفت به تعداد رياضي دانان، رياضي داريم! كار اين دو به دشمني كشيد تا جايي كه هيلبرت كه سردبير معروف ترين مجلة رياضي زمان خود بود، او را از مجله اخراج كرد.
infinitymath
@AMCSUI
نگاهی به معماری آرامگاه عمر خیام
خیام، فیلسوف، ستاره شناس، ریاضی دان، رباعی سرای عاشق ایران و ایرانی، در هفتاد سال حیاتش، زندگی ساده و مملو از علم و دانشی را همراه با گوشه گیری برای خود بر گزیده بود. از زمان فوت خیام در سال ۵۱۰ خورشیدی تا سال ۱۳۳۵، بنای آرامگاه او خرابه مانندی بیش نبود، تا آنکه مهندس هوشنگ سیحون که در آن زمان ناظر ساخت و سازهای انجمن آثار ملی به همراهی حسین جودت بود، آرامگاه را از مکان قبلی (چسبیده به امامزاده محروق) به مکان فعلی انتقال داد و پروسه طراحی و ساخت این بنا تا سال ۱۳۴۱ ادامه یافت.
مقبره خیام از لحاظ خلاقیت و ساخت و معماری یکی از مهمترین ساختمان های زمان خود است. ارتفاع آن ۲۲ متر و استخوان بندی اش بتنی با هسته ی فلزی است.
اجزاء مثلثی شکل اطراف مقبره شکل خیمه را تداعی می کنند واین اشاره به نام خیام است. زیرا پدر خیام خیمه ساز بوده.
سیحون درباره ساخت این آرامگاه می نویسد : “شنیده بودم که خیام گفته بود گور من در موضعی باشد که هر بهاری شمال بر من گل افشانی کند. بنابراین بنای یادبود باید طوری ساخته می شد که باز باشد و این خواسته خیام انجام شود.” استاد هوشنگ سیحون ادامه می دهد : “خیام در واقع سه شخصیت دارد، ریاضی دان، منجم و شاعر، که باید هر سه شخصیت در بنا نشان داده می شد.”
این بنا ۱۰ پایه دارد، عدد ۱۰ اولین عدد دورقمی ریاضی و پایه ی اصلی اعداد است. از هر پایه دو تیغه مورب به صورت مارپیچ به سمت بالا می رود تا با یکدیگر تلاقی کنند، سقف بنا را بسازند و از سمت دیگر فرود آیند که خود یکی از اشکال پیچیده ریاضی است. این شکل هندسی و عدد ۱۰ هر دو سمبل دانش ریاضی خیام است.
بر خورد تیغه ها با یکدیگر، فضاهایی پر و خالی و به خصوص در بالا ستاره هایی درهم را به وجود می آورد که از لا به لای آنها آسمان آبی نیشابور پیدا است و به تدریج به طرف نوک گنبد، ستاره ها کوچکتر می شوند و درآخر یک ستاره پنج پر آنها را کامل می کند. این ستاره ها و نقش آسمان، اشاره به شخصیت منجم خیام دارند.
و اما برخورد تیغه ها با هم، ده لوزی بزرگ می سازند که با کاشی کاری هایی به خط نستعلیق شکسته و به روش خطاطان بزرگی مثل میرعماد، به شکل انتزاعی و مدرن از رباعیات خیام پر شده اند. از آنجا که شکسته نستعلیق خطی کاملا ایرانی است، ایرانی دوست بودن شاعر در بنا لحاظ شده.
رباعیات را استاد جلال همایی انتخاب کرد و زیبا نویسی ها توسط مرتضی عبدالرسولی انجام شد. در تاریخ معماری ایران این اولین بار بود که خط شکسته نستعلیق در تزئینات یک بنا به کار می رفت. از داخل نیز همین لوزی ها پر از شعر با نقش گل و برگ و پیچک، با کاشی معرق تزیین شدند و تماما اشاره به شخصیت شاعر خیام دارند.
@AMCSUI
خیام، فیلسوف، ستاره شناس، ریاضی دان، رباعی سرای عاشق ایران و ایرانی، در هفتاد سال حیاتش، زندگی ساده و مملو از علم و دانشی را همراه با گوشه گیری برای خود بر گزیده بود. از زمان فوت خیام در سال ۵۱۰ خورشیدی تا سال ۱۳۳۵، بنای آرامگاه او خرابه مانندی بیش نبود، تا آنکه مهندس هوشنگ سیحون که در آن زمان ناظر ساخت و سازهای انجمن آثار ملی به همراهی حسین جودت بود، آرامگاه را از مکان قبلی (چسبیده به امامزاده محروق) به مکان فعلی انتقال داد و پروسه طراحی و ساخت این بنا تا سال ۱۳۴۱ ادامه یافت.
مقبره خیام از لحاظ خلاقیت و ساخت و معماری یکی از مهمترین ساختمان های زمان خود است. ارتفاع آن ۲۲ متر و استخوان بندی اش بتنی با هسته ی فلزی است.
اجزاء مثلثی شکل اطراف مقبره شکل خیمه را تداعی می کنند واین اشاره به نام خیام است. زیرا پدر خیام خیمه ساز بوده.
سیحون درباره ساخت این آرامگاه می نویسد : “شنیده بودم که خیام گفته بود گور من در موضعی باشد که هر بهاری شمال بر من گل افشانی کند. بنابراین بنای یادبود باید طوری ساخته می شد که باز باشد و این خواسته خیام انجام شود.” استاد هوشنگ سیحون ادامه می دهد : “خیام در واقع سه شخصیت دارد، ریاضی دان، منجم و شاعر، که باید هر سه شخصیت در بنا نشان داده می شد.”
این بنا ۱۰ پایه دارد، عدد ۱۰ اولین عدد دورقمی ریاضی و پایه ی اصلی اعداد است. از هر پایه دو تیغه مورب به صورت مارپیچ به سمت بالا می رود تا با یکدیگر تلاقی کنند، سقف بنا را بسازند و از سمت دیگر فرود آیند که خود یکی از اشکال پیچیده ریاضی است. این شکل هندسی و عدد ۱۰ هر دو سمبل دانش ریاضی خیام است.
بر خورد تیغه ها با یکدیگر، فضاهایی پر و خالی و به خصوص در بالا ستاره هایی درهم را به وجود می آورد که از لا به لای آنها آسمان آبی نیشابور پیدا است و به تدریج به طرف نوک گنبد، ستاره ها کوچکتر می شوند و درآخر یک ستاره پنج پر آنها را کامل می کند. این ستاره ها و نقش آسمان، اشاره به شخصیت منجم خیام دارند.
و اما برخورد تیغه ها با هم، ده لوزی بزرگ می سازند که با کاشی کاری هایی به خط نستعلیق شکسته و به روش خطاطان بزرگی مثل میرعماد، به شکل انتزاعی و مدرن از رباعیات خیام پر شده اند. از آنجا که شکسته نستعلیق خطی کاملا ایرانی است، ایرانی دوست بودن شاعر در بنا لحاظ شده.
رباعیات را استاد جلال همایی انتخاب کرد و زیبا نویسی ها توسط مرتضی عبدالرسولی انجام شد. در تاریخ معماری ایران این اولین بار بود که خط شکسته نستعلیق در تزئینات یک بنا به کار می رفت. از داخل نیز همین لوزی ها پر از شعر با نقش گل و برگ و پیچک، با کاشی معرق تزیین شدند و تماما اشاره به شخصیت شاعر خیام دارند.
@AMCSUI
#جالب
#کاربردریاضیدرزندگی
تا بهحال دقت کردهاید که ابعاد کاغذ A4 از کجا آمدهاست؟
چرا به جای اینکه طول و عرض آن اعداد صحیح و رندی باشند، اعداد اعشاری هستند؟ مثلا عرض کاغذA4 ، مساوی 21.02 سانتیمتر و طول آن 29.73 سانتیمتر است. به نظرتان مساحت کاغذ A4 چقدر است؟
با وجود آن که ابعاد کاغذ A4 به ظاهر اعشاری و بیربط هستند اما مساحت آن دقیقاً 16/1 متر مربع است، یعنی 625 سانتیمتر مربع. در واقع طول و عرض این کاغذ طوری تنظیم شده است که مساحت مورد نظر را حاصل کند.
حتما میدانید که کاغذهای خانواده A با افزایش شماره، مساحتشان نصف میشود. مثلا مساحت کاغذ A4 نصف مساحت کاغذ A3 است. این نصف شدن مساحت با نصف شدن طول کاغذ انجام میشود. یعنی کاغذ A3 از طول نصف میشود و تبدیل به دو کاغذ A4 میشود. در واقع عرض کاغذ A3 برابر طول کاغذ A4، و نصف طول A3 برابر عرض A4 میشود. از طرفی تمام این کاغذها باید با هم متناسب باشند. یعنی نسبت طول به عرض آنها یکی باشد. با یک تناسب ساده در مییابیم که که طول کاغذ باید 2 √ برابر عرض آن باشد. این تناسب بین ابعاد کاغذها آرشیو کردن آنها را راحتتر میکند و همچنین در جریان تولید کاغذ تلفات کمتری به دنبال دارد.
کاغذ A0 به عنوان مبنای طراحی این کاغذها قرار گرفته است. مساحت این کاغذ 1 مترمربع است. با توجه به این که طول کاغذ باید 2 √ برابر عرض آن باشد، ابعاد این کاغذ به صورت 84.09x 118.92 cm محاسبه میشود.
برای محاسبه ابعاد کاغذهای دیگر هم کافی است هر بار عدد بزرگتر (طول) را نصف کنیم.
محاسبات فوق مبنای تئوری قضیه بودند. در عمل مقداری هم تلورانس به سایز کاغذها اضافه میشود. مثلاً ممکن است دقت ۱ میلیمتر در هنگام تولید در نظر گرفته شود.
@AMCSUI
#کاربردریاضیدرزندگی
تا بهحال دقت کردهاید که ابعاد کاغذ A4 از کجا آمدهاست؟
چرا به جای اینکه طول و عرض آن اعداد صحیح و رندی باشند، اعداد اعشاری هستند؟ مثلا عرض کاغذA4 ، مساوی 21.02 سانتیمتر و طول آن 29.73 سانتیمتر است. به نظرتان مساحت کاغذ A4 چقدر است؟
با وجود آن که ابعاد کاغذ A4 به ظاهر اعشاری و بیربط هستند اما مساحت آن دقیقاً 16/1 متر مربع است، یعنی 625 سانتیمتر مربع. در واقع طول و عرض این کاغذ طوری تنظیم شده است که مساحت مورد نظر را حاصل کند.
حتما میدانید که کاغذهای خانواده A با افزایش شماره، مساحتشان نصف میشود. مثلا مساحت کاغذ A4 نصف مساحت کاغذ A3 است. این نصف شدن مساحت با نصف شدن طول کاغذ انجام میشود. یعنی کاغذ A3 از طول نصف میشود و تبدیل به دو کاغذ A4 میشود. در واقع عرض کاغذ A3 برابر طول کاغذ A4، و نصف طول A3 برابر عرض A4 میشود. از طرفی تمام این کاغذها باید با هم متناسب باشند. یعنی نسبت طول به عرض آنها یکی باشد. با یک تناسب ساده در مییابیم که که طول کاغذ باید 2 √ برابر عرض آن باشد. این تناسب بین ابعاد کاغذها آرشیو کردن آنها را راحتتر میکند و همچنین در جریان تولید کاغذ تلفات کمتری به دنبال دارد.
کاغذ A0 به عنوان مبنای طراحی این کاغذها قرار گرفته است. مساحت این کاغذ 1 مترمربع است. با توجه به این که طول کاغذ باید 2 √ برابر عرض آن باشد، ابعاد این کاغذ به صورت 84.09x 118.92 cm محاسبه میشود.
برای محاسبه ابعاد کاغذهای دیگر هم کافی است هر بار عدد بزرگتر (طول) را نصف کنیم.
محاسبات فوق مبنای تئوری قضیه بودند. در عمل مقداری هم تلورانس به سایز کاغذها اضافه میشود. مثلاً ممکن است دقت ۱ میلیمتر در هنگام تولید در نظر گرفته شود.
@AMCSUI
#کاربردریاضیدرزندگی
📝مسئله مونتی هال
Monty Hall Problem
مسئله مونتی هال (به انگلیسی: Monty Hall problem) یکی از معماهای احتمالات است. این معما بر اساس یک مسابقه تلویزیونی آمریکایی به نام بیا معامله کنیم طرحریزی شده و نامش را نیز از نام مجری اصلی این مسابقه، مونتی هال، گرفته است. مسئله مونتی هال یا پارادوکس مونتی هال در زمرهٔ پارادوکسهای حقیقی قرار میگیرد: با این که جواب مسئله ناممکن به نظر میرسد اما در واقع درست است. این مسئله، در تفسیر معمول آن، معادل ریاضیاتی مسئلهٔ سه زندانی است و هر دو این مسائل با مسئله سه کارت مشابهتهایی دارند.
این مسئله اولین بار در نامهای از استیو اسلوین به مجلهٔ آمارگر آمریکایی در سال ۱۹۷۵ مطرح شد. یکی از گزارههای مشهور آن در ستون «از مرلین بپرس» مرلین واس سوانت در مجلهٔ پرید در سال ۱۹۹۰ منتشر شد:
فرض کنید که در یک مسابقه تلویزیونی شرکت کردهاید و میان سه در باید یکی را انتخاب کنید. پشت یکی از درها یک ماشین است و پشت دو در دیگر دو بز. شما یکی از درها را انتخاب میکنید (مثلاً در شمارهٔ ۱). مجری برنامه که میداند پشت هر در چه چیزی است، در دیگری را باز میکند (مثلاً در شمارهٔ سه) و به شما نشان میدهد که پشتش یک بز است. بعد از شما میپرسد که «میخواهید در شمارهٔ ۱ را با شمارهٔ ۲ تاخت بزنید؟» آیا به سود شماست که انتخابتان را عوض کنید؟
پاسخ واس سوانت این است: شرکت کننده باید پیشنهاد مجری را بپذیرد. از آنجا که احتمال وجود ماشین پشت هر یک از سه در مساوی است، بازیکنی که در ۱ را انتخاب میکند شانس برنده شدنش یک به سه است. اما بازیکنی که در شمارهٔ ۱ را انتخاب میکند و بعد آن را با در شمارهٔ ۲ عوض میکند، به احتمال ۲ به ۳ برنده است. چون مجری یکی از درهای انتخاب نشده را باز کرده و یکی از گزینهها را باطل کرده است. بنا بر این، شرکتکننده با عوض کردن انتخابش شانس برنده شدنش را دو برابر میکند.
بسیاری از خوانندگان حاضر نبودند بپذیرند که تاخت زدن در چنین موقعیتی به سود شرکتکننده است. پس از این که این مسئله در پرید مطرح شد ۱۰۰۰۰ خواننده که ۱۰۰۰ نفرشان دارای مدرک پیاچدی بودند به مجله نامه نوشتند و اظهار کردند که پاسخ واس سوانت صحیح نیست. حتی با وجود ارائهٔ توضیحات، شبیهسازی موقعیت و اثباتهای ریاضی بسیاری با این جواب متقاعد نشدند. اندرو واسونی، توضیح میدهد که پل اردیش، یکی از برجستهترین ریاضیدانان تاریخ، تا زمانی که شبیهسازی کامپیوتریای را مشاهده کرد که این نتیجه را تائید میکرد متقاعد نشد.
مسئله مونتی هال توجه دانشگاهیان زیادی را به خود جلب کرده است چون فرموله کردن مسئله آسان و پاسخ آن شگفتآور است.
استیو اسلوین در سال ۱۹۷۵ نامهای به مجلهٔ آمارگر آمریکایی نوشت و مسئلهای را بر اساس مسابقهٔ تلویزیونی «بیا معامله کنیم» شرح داد. در نامهٔ بعدی او این مسئله را «مسئلهٔ مونتی هال» نامید. این مسئله معادل مسئلهٔ سه زندانی است که در سال ۱۹۵۹ در ستون بازیهای ریاضی مارتین گاردنر در ساینتیفیک امریکن تشریح شده بود. در سال ۱۹۹۰، همین مسئله در همان فرم مشهورش در ستون مرلین واس سوانت منتشر شد.
نقاط مبهمی در صورت این مسئله وجود دارد: روشن نیست که مجری همیشه درِ دیگری را باز میکند یا نه، پیشنهاد عوض کردنِ در را میدهد یا نه و آیا امکان دارد دری را باز کند که ماشین پشت آن است؟ تلقی عمومی از مسئله به این صورت است که مجری همواره یکی از درهای انتخاب نشده را باز میکند، دری که مجری باز میکند پوچ است و همیشه به شرکتکننده پیشنهاد میکند در انتخابش تجدیدنظر کند. اغلب مفروض میدانند که ماشین به طور کاملاً اتفاقی پشت یکی از درها قرار گرفته و اگر مجری میان گزینههای انتخاب نشده، حق انتخاب داشته باشد (که در حالتی که شرکتکننده گزینهٔ درست را انتخاب کرده باشد، اتفاق میافتد) انتخاب مجری هم کاملاً تصادفیست. برخی نیز (علاوه بر موارد فوق یا به جای موارد فوق) متذکر میشوند که انتخاب اولیهٔ شرکتکننده اتفاقیست.
@AMCSUI
📝مسئله مونتی هال
Monty Hall Problem
مسئله مونتی هال (به انگلیسی: Monty Hall problem) یکی از معماهای احتمالات است. این معما بر اساس یک مسابقه تلویزیونی آمریکایی به نام بیا معامله کنیم طرحریزی شده و نامش را نیز از نام مجری اصلی این مسابقه، مونتی هال، گرفته است. مسئله مونتی هال یا پارادوکس مونتی هال در زمرهٔ پارادوکسهای حقیقی قرار میگیرد: با این که جواب مسئله ناممکن به نظر میرسد اما در واقع درست است. این مسئله، در تفسیر معمول آن، معادل ریاضیاتی مسئلهٔ سه زندانی است و هر دو این مسائل با مسئله سه کارت مشابهتهایی دارند.
این مسئله اولین بار در نامهای از استیو اسلوین به مجلهٔ آمارگر آمریکایی در سال ۱۹۷۵ مطرح شد. یکی از گزارههای مشهور آن در ستون «از مرلین بپرس» مرلین واس سوانت در مجلهٔ پرید در سال ۱۹۹۰ منتشر شد:
فرض کنید که در یک مسابقه تلویزیونی شرکت کردهاید و میان سه در باید یکی را انتخاب کنید. پشت یکی از درها یک ماشین است و پشت دو در دیگر دو بز. شما یکی از درها را انتخاب میکنید (مثلاً در شمارهٔ ۱). مجری برنامه که میداند پشت هر در چه چیزی است، در دیگری را باز میکند (مثلاً در شمارهٔ سه) و به شما نشان میدهد که پشتش یک بز است. بعد از شما میپرسد که «میخواهید در شمارهٔ ۱ را با شمارهٔ ۲ تاخت بزنید؟» آیا به سود شماست که انتخابتان را عوض کنید؟
پاسخ واس سوانت این است: شرکت کننده باید پیشنهاد مجری را بپذیرد. از آنجا که احتمال وجود ماشین پشت هر یک از سه در مساوی است، بازیکنی که در ۱ را انتخاب میکند شانس برنده شدنش یک به سه است. اما بازیکنی که در شمارهٔ ۱ را انتخاب میکند و بعد آن را با در شمارهٔ ۲ عوض میکند، به احتمال ۲ به ۳ برنده است. چون مجری یکی از درهای انتخاب نشده را باز کرده و یکی از گزینهها را باطل کرده است. بنا بر این، شرکتکننده با عوض کردن انتخابش شانس برنده شدنش را دو برابر میکند.
بسیاری از خوانندگان حاضر نبودند بپذیرند که تاخت زدن در چنین موقعیتی به سود شرکتکننده است. پس از این که این مسئله در پرید مطرح شد ۱۰۰۰۰ خواننده که ۱۰۰۰ نفرشان دارای مدرک پیاچدی بودند به مجله نامه نوشتند و اظهار کردند که پاسخ واس سوانت صحیح نیست. حتی با وجود ارائهٔ توضیحات، شبیهسازی موقعیت و اثباتهای ریاضی بسیاری با این جواب متقاعد نشدند. اندرو واسونی، توضیح میدهد که پل اردیش، یکی از برجستهترین ریاضیدانان تاریخ، تا زمانی که شبیهسازی کامپیوتریای را مشاهده کرد که این نتیجه را تائید میکرد متقاعد نشد.
مسئله مونتی هال توجه دانشگاهیان زیادی را به خود جلب کرده است چون فرموله کردن مسئله آسان و پاسخ آن شگفتآور است.
استیو اسلوین در سال ۱۹۷۵ نامهای به مجلهٔ آمارگر آمریکایی نوشت و مسئلهای را بر اساس مسابقهٔ تلویزیونی «بیا معامله کنیم» شرح داد. در نامهٔ بعدی او این مسئله را «مسئلهٔ مونتی هال» نامید. این مسئله معادل مسئلهٔ سه زندانی است که در سال ۱۹۵۹ در ستون بازیهای ریاضی مارتین گاردنر در ساینتیفیک امریکن تشریح شده بود. در سال ۱۹۹۰، همین مسئله در همان فرم مشهورش در ستون مرلین واس سوانت منتشر شد.
نقاط مبهمی در صورت این مسئله وجود دارد: روشن نیست که مجری همیشه درِ دیگری را باز میکند یا نه، پیشنهاد عوض کردنِ در را میدهد یا نه و آیا امکان دارد دری را باز کند که ماشین پشت آن است؟ تلقی عمومی از مسئله به این صورت است که مجری همواره یکی از درهای انتخاب نشده را باز میکند، دری که مجری باز میکند پوچ است و همیشه به شرکتکننده پیشنهاد میکند در انتخابش تجدیدنظر کند. اغلب مفروض میدانند که ماشین به طور کاملاً اتفاقی پشت یکی از درها قرار گرفته و اگر مجری میان گزینههای انتخاب نشده، حق انتخاب داشته باشد (که در حالتی که شرکتکننده گزینهٔ درست را انتخاب کرده باشد، اتفاق میافتد) انتخاب مجری هم کاملاً تصادفیست. برخی نیز (علاوه بر موارد فوق یا به جای موارد فوق) متذکر میشوند که انتخاب اولیهٔ شرکتکننده اتفاقیست.
@AMCSUI
باید حسین دم بزند از فضائلت
وقتی حسینی است تمام خصائلت
تعبیرهای ما همه محدود و نارساست
در شرح بی کرانی اوصاف کاملت
🆔 @AMCSUI
وقتی حسینی است تمام خصائلت
تعبیرهای ما همه محدود و نارساست
در شرح بی کرانی اوصاف کاملت
🆔 @AMCSUI
#تاریخیریاضی
#عدد
سیستم عددنویسی رومی:
رومیهای قدیم برای نوشتن عددها از نمادهایی بدین شکل استفاده میکردند:
نماد
I
V
X
L
C
D
M
عدد
۱
۵
۱۰
۵۰
۱۰۰
۵۰۰
۱۰۰۰
آنها با پیروی از قانونهایی، با ترکیب این نمادها، نمادهای دیگری برای نمایش دیگر اعداد پدید آورده بودند. بعضی از این قانونهای دستگاه عدد نویسی رومی، بدین شرح بوده است:
• هر نماد که در سمت راست نماد دیگر نوشته میشود، چنانچه مقدارش از آن نماد کمتر یا با آن مساوی باشد، ارزش آن نماد را زیاد میکند.
III = ۱+۱+۱ = ۳
XI = ۱۰+۱ = ۱۱
VII = ۵+۱+۱ = ۷
• هر نمادی که در سمت چپ نماد دیگر نوشته میشود، چنانچه مقدارش از آن کمتر باشد، ارزش آن نماد را کم میکند.
IV = ۵-۱ = ۴
IX = ۱۰-۱ = ۹
CD = ۵۰۰-۱۰۰ = ۴۰۰
• هرگاه نمادی بین دو نماد بزرگتر از خود قرار گرفته باشد، ابتدا با نماد سمت راستش ترکیب میشود، یعنی از ارزش آن میکاهد و بعد، طبق قانون اوّل، تفاضل بر ارزش نماد دیگر اضافه میشود.
XIV = (۵-۱)+۱۰ = ۱۴
MCM = (۱۰۰۰-۱۰۰)+۱۰۰۰ = ۱۹۰۰
• برای اعداد بزرگ ( ۵,۰۰۰) در بالای هر نماد خطّی افقی قرار میگیرد که ارزش آن را ۱,۰۰۰ برابر میکند.
• برای اعداد خیلی بزرگ (۵,۰۰۰,۰۰۰) شکل فراگیری وجود ندارد امّا گاهی آنها را با دو خطّ افقی در بالای نماد یا با خطّی افقی در زیر نماد نمایش میدهند که ارزش آن نماد را ۱,۰۰۰,۰۰۰ برابر میکند.
چنان که میبینید در دستگاه عدد نویسی رومی رقم صفر وجود نداشته و برای ترکیب نمادها از دو عمل جمع و تفریق استفاده میشده. محاسبات ضرب و تقسیم که امروزه با استفاده ار نمادهای دهدهی به راحتی انجام میگیرد، ریاضی دانان رومی ساعتها وقت صرف به دست آوردن حاصل آنها میکردند. این دستگاه بیشتر از همهٔ دستگاهها در برابر دستگاه جهانی عدد نویسی امروزی (دستگاه دهدهی) مقاومت کرد و برای پایداری خود تا قرن شانزدهم میلادی کوشید.
کاربرد:
امروزه کاربرد اعداد رومی بسیار کم است:
• گاهی برای نوشتن قرن یا تاریخ میلادی از آن استفاده میگردد. در عددنویسی رومی سعی بر این بوده است که از یک نماد بیش از ۳ بار استفاده نشود.
قرن بیستم: XX
سال ۱۹۷۲: MCMLXXII
• عددهای روی صفحهٔ بعضی از ساعتها نیز با نمادهای رومی نوشته شده است.
@AMCSUI
#عدد
سیستم عددنویسی رومی:
رومیهای قدیم برای نوشتن عددها از نمادهایی بدین شکل استفاده میکردند:
نماد
I
V
X
L
C
D
M
عدد
۱
۵
۱۰
۵۰
۱۰۰
۵۰۰
۱۰۰۰
آنها با پیروی از قانونهایی، با ترکیب این نمادها، نمادهای دیگری برای نمایش دیگر اعداد پدید آورده بودند. بعضی از این قانونهای دستگاه عدد نویسی رومی، بدین شرح بوده است:
• هر نماد که در سمت راست نماد دیگر نوشته میشود، چنانچه مقدارش از آن نماد کمتر یا با آن مساوی باشد، ارزش آن نماد را زیاد میکند.
III = ۱+۱+۱ = ۳
XI = ۱۰+۱ = ۱۱
VII = ۵+۱+۱ = ۷
• هر نمادی که در سمت چپ نماد دیگر نوشته میشود، چنانچه مقدارش از آن کمتر باشد، ارزش آن نماد را کم میکند.
IV = ۵-۱ = ۴
IX = ۱۰-۱ = ۹
CD = ۵۰۰-۱۰۰ = ۴۰۰
• هرگاه نمادی بین دو نماد بزرگتر از خود قرار گرفته باشد، ابتدا با نماد سمت راستش ترکیب میشود، یعنی از ارزش آن میکاهد و بعد، طبق قانون اوّل، تفاضل بر ارزش نماد دیگر اضافه میشود.
XIV = (۵-۱)+۱۰ = ۱۴
MCM = (۱۰۰۰-۱۰۰)+۱۰۰۰ = ۱۹۰۰
• برای اعداد بزرگ ( ۵,۰۰۰) در بالای هر نماد خطّی افقی قرار میگیرد که ارزش آن را ۱,۰۰۰ برابر میکند.
• برای اعداد خیلی بزرگ (۵,۰۰۰,۰۰۰) شکل فراگیری وجود ندارد امّا گاهی آنها را با دو خطّ افقی در بالای نماد یا با خطّی افقی در زیر نماد نمایش میدهند که ارزش آن نماد را ۱,۰۰۰,۰۰۰ برابر میکند.
چنان که میبینید در دستگاه عدد نویسی رومی رقم صفر وجود نداشته و برای ترکیب نمادها از دو عمل جمع و تفریق استفاده میشده. محاسبات ضرب و تقسیم که امروزه با استفاده ار نمادهای دهدهی به راحتی انجام میگیرد، ریاضی دانان رومی ساعتها وقت صرف به دست آوردن حاصل آنها میکردند. این دستگاه بیشتر از همهٔ دستگاهها در برابر دستگاه جهانی عدد نویسی امروزی (دستگاه دهدهی) مقاومت کرد و برای پایداری خود تا قرن شانزدهم میلادی کوشید.
کاربرد:
امروزه کاربرد اعداد رومی بسیار کم است:
• گاهی برای نوشتن قرن یا تاریخ میلادی از آن استفاده میگردد. در عددنویسی رومی سعی بر این بوده است که از یک نماد بیش از ۳ بار استفاده نشود.
قرن بیستم: XX
سال ۱۹۷۲: MCMLXXII
• عددهای روی صفحهٔ بعضی از ساعتها نیز با نمادهای رومی نوشته شده است.
@AMCSUI