Kanoon Animation Soore
انسان مفید
انسان مفيد
بيش از اين نميتواني كار كني
رويا ببين
چشماني باز
دستاني گشوده
در برهوت
در برهوتي كه با حيوانات - بي فايده ها - بازي مي كند
پس از نظم
پس از آشفتگي
در دشت هاي پهناور
جنگل هاي تو خالي
در دريايي شفاف و سنگین
حيواني مي گذرد
و روياي تو
بلي، روياي آسودگي است
پل الوار
بيش از اين نميتواني كار كني
رويا ببين
چشماني باز
دستاني گشوده
در برهوت
در برهوتي كه با حيوانات - بي فايده ها - بازي مي كند
پس از نظم
پس از آشفتگي
در دشت هاي پهناور
جنگل هاي تو خالي
در دريايي شفاف و سنگین
حيواني مي گذرد
و روياي تو
بلي، روياي آسودگي است
پل الوار
Kanoon Animation Soore
هواي تازه
هواي تازه
روبرويم را نگاه كردم
در شلوغي، تو را ديدم
در گندم زار، تو را ديدم
زير يك درخت، تو راديدم
در پايان تمام سفرهايم
در اعماق تمام زجرهايم
در گوشه ي هر لبخندي
پدیدار شده از آتش و از آب
تابستان، زمستان؛ تو را ديدم
در خانه ام، تو را ديدم
در آغوشم، تو را ديدم
در روياهايم، تو را ديدم
ديگر تركت نخواهم كرد
پل الوار
روبرويم را نگاه كردم
در شلوغي، تو را ديدم
در گندم زار، تو را ديدم
زير يك درخت، تو راديدم
در پايان تمام سفرهايم
در اعماق تمام زجرهايم
در گوشه ي هر لبخندي
پدیدار شده از آتش و از آب
تابستان، زمستان؛ تو را ديدم
در خانه ام، تو را ديدم
در آغوشم، تو را ديدم
در روياهايم، تو را ديدم
ديگر تركت نخواهم كرد
پل الوار
Kanoon Animation Soore
ماهی
ماهي
ماهي ها، شناگر ها، قايق ها
آب را دگرگون مي كنند
آب آرام است و خود تكان نمي خورد
مگر براي كسي كه لمسش می كند
ماهي پيشروي مي كند
چون انگشتي در دستكش
شناگر آهسته مي رقصد
و بادبان نفس مي كشد
اما آب آرام، تكان مي خورد
براي كسي كه لمسش می كند
براي ماهي ها، برای شناگرها، برای قايق ها
كه به تن كرده است
كه به همراه مي برد
پل الوار
ماهي ها، شناگر ها، قايق ها
آب را دگرگون مي كنند
آب آرام است و خود تكان نمي خورد
مگر براي كسي كه لمسش می كند
ماهي پيشروي مي كند
چون انگشتي در دستكش
شناگر آهسته مي رقصد
و بادبان نفس مي كشد
اما آب آرام، تكان مي خورد
براي كسي كه لمسش می كند
براي ماهي ها، برای شناگرها، برای قايق ها
كه به تن كرده است
كه به همراه مي برد
پل الوار
معرفی سومین شاعر فرانسوی که قرار است روز چهارشنبه انیمیشن های اقتباسی از آثارش به نمایش در بیاید...
Kanoon Animation Soore
گیوم آپولینر
گیوم آپولینر
گیوم آپولینر (زاده ۲۹ اوت ۱۸۸۰ در رم - درگذشته ۹ نوامبر ۱۹۱۸ در پاریس) برجستهترین شاعر نخستین دهه قرن بیستم میلادی در فرانسه به شمار میرود.
سال ۱۹۱۳ دیوان شعر خود به نام «الکل» را به چاپ رساند. در کتاب الکل از زیبایی فصلها، غمها، احساسات و حالتهای روحی خود سخن گفته است به همین علت او را میتوان آخرین رمانتیک قرن نامید.
گیوم آپولینر در طول زندگی کوتاه خویش با چندین سبک هنری همزمان شد. او مصادف با ضعف سمبولیسم پس از آن معاصر کوبیسم و طلایه دار سورئالیسم شد. در واقع او اولین کسی است که واژه «سورئالیسم» را ابداع کرد و از مروجان این سبک بود.
این واژه از نظر آپولینر نشان دهنده یک شیوه تمثیلی انتقال حقیقت ذاتی بود . چنان که خودش می گفت : " موقعی که انسان خواسته بود از عمل راه رفتن تقلید کند ، چرخ را اختراع کرده بود ، پای مصنوعی نساخته بود . " به همین سان هنرمندی که می خواهد حقیقت بنیادین هستی را منتقل کند ، نه به برش ناتورالیستی زندگی بلکه به تخیل تداعی گر شاعر روی می آورد.
در ۹ نوامبر ۱۹۱۸ در حالی که به علت ضعف از زخمهایی که در جنگ برداشته بود و بر اثر همهگیری ۱۹۱۸ آنفلوآنزای اسپانیایی در پاریس از دنیا رفت.
گیوم آپولینر (زاده ۲۹ اوت ۱۸۸۰ در رم - درگذشته ۹ نوامبر ۱۹۱۸ در پاریس) برجستهترین شاعر نخستین دهه قرن بیستم میلادی در فرانسه به شمار میرود.
سال ۱۹۱۳ دیوان شعر خود به نام «الکل» را به چاپ رساند. در کتاب الکل از زیبایی فصلها، غمها، احساسات و حالتهای روحی خود سخن گفته است به همین علت او را میتوان آخرین رمانتیک قرن نامید.
گیوم آپولینر در طول زندگی کوتاه خویش با چندین سبک هنری همزمان شد. او مصادف با ضعف سمبولیسم پس از آن معاصر کوبیسم و طلایه دار سورئالیسم شد. در واقع او اولین کسی است که واژه «سورئالیسم» را ابداع کرد و از مروجان این سبک بود.
این واژه از نظر آپولینر نشان دهنده یک شیوه تمثیلی انتقال حقیقت ذاتی بود . چنان که خودش می گفت : " موقعی که انسان خواسته بود از عمل راه رفتن تقلید کند ، چرخ را اختراع کرده بود ، پای مصنوعی نساخته بود . " به همین سان هنرمندی که می خواهد حقیقت بنیادین هستی را منتقل کند ، نه به برش ناتورالیستی زندگی بلکه به تخیل تداعی گر شاعر روی می آورد.
در ۹ نوامبر ۱۹۱۸ در حالی که به علت ضعف از زخمهایی که در جنگ برداشته بود و بر اثر همهگیری ۱۹۱۸ آنفلوآنزای اسپانیایی در پاریس از دنیا رفت.
Kanoon Animation Soore
پرنده ای می خواند
پرنده ای می خواند، نمی دانم از کجاست
گویی روح تو است که مرا دنبال می کند
در میان سربازانی که هیچ اهمیتی ندارند
و پرنده گوش هایم را نوازش می کند
گوش بده، به آرامی می خواند
نمیدانم از کدام شاخه
ولی در هر حال مرا مدهوش خود می سازد
شب و روز هر هفته و یکشنبه
اما چیست این پرنده؟
این دگردیسی از کجاست؟
از روح آوازه خوان میان بوته ها
از قلب آسمان، از آسمان سرخ
پرنده ی سربازان، عشق است
و عشق من یک دختر
گل سرخ کمتر اینگونه است
پرنده ی آبی تنها برای من آواز سر می دهد
پرنده آبی، چنان که قلبی آبی
از عشق من، تا قلبی خدایی
آهنگ شیرینت، آن را تکرار کن
به رگباری مرگبار
چه کسی به افق می زند؟
آن ها ستاره هایی هستند که ما می کاریم؟
همچنان که روز ها و شب ها می روند
عشق آبی به گمان که خود قلب می نماید
گیوم آپولینر
گویی روح تو است که مرا دنبال می کند
در میان سربازانی که هیچ اهمیتی ندارند
و پرنده گوش هایم را نوازش می کند
گوش بده، به آرامی می خواند
نمیدانم از کدام شاخه
ولی در هر حال مرا مدهوش خود می سازد
شب و روز هر هفته و یکشنبه
اما چیست این پرنده؟
این دگردیسی از کجاست؟
از روح آوازه خوان میان بوته ها
از قلب آسمان، از آسمان سرخ
پرنده ی سربازان، عشق است
و عشق من یک دختر
گل سرخ کمتر اینگونه است
پرنده ی آبی تنها برای من آواز سر می دهد
پرنده آبی، چنان که قلبی آبی
از عشق من، تا قلبی خدایی
آهنگ شیرینت، آن را تکرار کن
به رگباری مرگبار
چه کسی به افق می زند؟
آن ها ستاره هایی هستند که ما می کاریم؟
همچنان که روز ها و شب ها می روند
عشق آبی به گمان که خود قلب می نماید
گیوم آپولینر
Kanoon Animation Soore
نوازنده های دوره گرد
نوازنده های دوره گرد
توی دشت، نوازنده های دوره گرد
از توی باغ ها رد می شن
از مِی خونه های خاکستری
از روستا های بی کلیسا
بچه ها می رن دنبالشون
بقیه هم جادو شده، جاری می شن در پِی شون
درختا هم تٓرک میکنن، میوه هاشون
وقتی که با رقص و تکون، نزدیک میشن کنارشون
بعضیاشون گِردن و بعضیاشون مربعی
تنبور به دست، با حلقه های گردالی
خرس و میمون، حیوونای مهربون
سکه ها رو جمع می کنن از تو راشون
گیوم آپولینر
توی دشت، نوازنده های دوره گرد
از توی باغ ها رد می شن
از مِی خونه های خاکستری
از روستا های بی کلیسا
بچه ها می رن دنبالشون
بقیه هم جادو شده، جاری می شن در پِی شون
درختا هم تٓرک میکنن، میوه هاشون
وقتی که با رقص و تکون، نزدیک میشن کنارشون
بعضیاشون گِردن و بعضیاشون مربعی
تنبور به دست، با حلقه های گردالی
خرس و میمون، حیوونای مهربون
سکه ها رو جمع می کنن از تو راشون
گیوم آپولینر
Kanoon Animation Soore
پاییز
پاییز
دهقانی خسته و گاوش در مه راه می روند
به آرامی
در مه پاییزی،
که روستاییان مسکین و خجل را نهان می سازد
در حالی که به آنجا می رود
دهقان می خواند
ترانه ای از عشق و وفاداری
از انگشتر و قلبی که شکسته اند
آه ای پاییز!
پاییز تابستان را به تباهی کشانده است
در مه دو سایه ی کبود راه می روند ...
گیوم آپولینر
دهقانی خسته و گاوش در مه راه می روند
به آرامی
در مه پاییزی،
که روستاییان مسکین و خجل را نهان می سازد
در حالی که به آنجا می رود
دهقان می خواند
ترانه ای از عشق و وفاداری
از انگشتر و قلبی که شکسته اند
آه ای پاییز!
پاییز تابستان را به تباهی کشانده است
در مه دو سایه ی کبود راه می روند ...
گیوم آپولینر
معرفی چهارمین شاعر فرانسوی که قرار است روز چهارشنبه انیمیشن های اقتباسی از آثارش به نمایش در بیاید...
Kanoon Animation Soore
روبر دسنوس
روبر دسنوس
روبر دسنوس به سال 1900 در شهر پاریس زاده شد درس ها برایش جذابیتی نداشتند و از نوجوانی هوگو و بودلر می خواند. در 16 سالگی تحصیل را رها کرد و به نوشتن مقالات برای مجله های مختلف پرداخت. درهمین میان با آندره برتون آشنا شد و پا به محافل ادبی پیشتاز آن زمان گذاشت.
پس از پایان سربازی به گروه سورئالیست ها و محفل شاعران کوچه شاتو پیوست و با لویی آراگون و ژاک پرور و فیلیپ سوپو و میشل لریس همدم شد.
با ملاقات ایون ژرژ خواننده زن فرانسوی دلباخته ی او می شود، عشقی یک طرفه که سرچشمه الهام بسیاری از اشعار عاشقانه او شد. در این اشعار اغلب گفتگویی میان "من" حاضر و تو "غایب"، بین شاعر و زنی که به او بی اعتناست اما شاعر بی وقفه او را می خواند رخ می دهد.
همچنین برتون در مانیفست سورئالیست دسنوس را مورد ستایش قرار داده و از او به عنوان پیامبر جنبش سوررئال یاد میکند، اما از آن جهت که دسنوس با دیگر سوررئالیست ها در سیاستهای کمونیستی مخالف بود، باعث شکل گیری شکاف بین او و برتون مي شود و از آن ها جدا مي شود و به روزنامه نگاري مي پردازد.
در زمان اشغال فرانسه به حزب مقاومت پيوست و با نوشتن مقالات با نام های مستعار به کار خود ادامه داد. در سال 1944 توسط پلیس مخفی آلمان گشتاپو، بازداشت شد و به اردوگاه آشوویتز در لهستان برده شد. پس از انتقال های متعدد در نهایت در اردوگاه کار اجباری در ترزن چکسلواکی سابق یک روز پیش از آزادسازی متفقین در سال 1945به پایان راه زندگی رسید و بر اثر تب تیفوس در گذشت.
روبر دسنوس به سال 1900 در شهر پاریس زاده شد درس ها برایش جذابیتی نداشتند و از نوجوانی هوگو و بودلر می خواند. در 16 سالگی تحصیل را رها کرد و به نوشتن مقالات برای مجله های مختلف پرداخت. درهمین میان با آندره برتون آشنا شد و پا به محافل ادبی پیشتاز آن زمان گذاشت.
پس از پایان سربازی به گروه سورئالیست ها و محفل شاعران کوچه شاتو پیوست و با لویی آراگون و ژاک پرور و فیلیپ سوپو و میشل لریس همدم شد.
با ملاقات ایون ژرژ خواننده زن فرانسوی دلباخته ی او می شود، عشقی یک طرفه که سرچشمه الهام بسیاری از اشعار عاشقانه او شد. در این اشعار اغلب گفتگویی میان "من" حاضر و تو "غایب"، بین شاعر و زنی که به او بی اعتناست اما شاعر بی وقفه او را می خواند رخ می دهد.
همچنین برتون در مانیفست سورئالیست دسنوس را مورد ستایش قرار داده و از او به عنوان پیامبر جنبش سوررئال یاد میکند، اما از آن جهت که دسنوس با دیگر سوررئالیست ها در سیاستهای کمونیستی مخالف بود، باعث شکل گیری شکاف بین او و برتون مي شود و از آن ها جدا مي شود و به روزنامه نگاري مي پردازد.
در زمان اشغال فرانسه به حزب مقاومت پيوست و با نوشتن مقالات با نام های مستعار به کار خود ادامه داد. در سال 1944 توسط پلیس مخفی آلمان گشتاپو، بازداشت شد و به اردوگاه آشوویتز در لهستان برده شد. پس از انتقال های متعدد در نهایت در اردوگاه کار اجباری در ترزن چکسلواکی سابق یک روز پیش از آزادسازی متفقین در سال 1945به پایان راه زندگی رسید و بر اثر تب تیفوس در گذشت.
Kanoon Animation Soore
آن قدر خوابت را دیده ام
آن قدر خوابت را دیده ام
آن قدر خوابت را دیده ام که دیگر واقعی نیستی
وقت آن نیست که به این جسم زنده دست یابم؟
و بر آن لب ها بوسه زنم،
بر سرچشمه صدایی که عزیز است برایم؟
آن قدر خوابت را دیده ام، آن قدر بازوانم عادت کرده اند
سایه ات را تنگ در آغوش بگیرند و بر سینه بفشارند
که شاید در مقابل خطوط اصلی جسمت تا نشوند
و در برابر ظهور واقعی آن که مرا تسخیر کرده
و روزها و سال هاست بر من حاکم است،
بدون شک سایه ای بیش نخواهم بود.
ای میزان های احساس!
آن قدر خوابت را دیده ام که دیگر
بی گمان وقت بیدار شدن نیست
همواره در خوابم و جسمم در معرض
تمام ظواهر زندگی و عشق قرار دارد
و تو، تنها کسی که امروز برایم مهم است
راحت تر می توانم لب ها و پیشانی
هر از راه رسیده ای را لمس کنم تا لب ها و پیشانی ترا.
آن قدر خوابت را دیده ام ، آن قدر با تو راه رفته ام، حرف زده ام،
با روحت خوابیده ام
که شاید دیگر چیزی برایم باقی نمانده
جز اینکه روحی باشم در میان روح ها
و صد بار سایه تر از
سایه ای که می چرخد و خواهد چرخید سرمست
در صفحه خورشید هستی تو.
روبر دسنوس
آن قدر خوابت را دیده ام که دیگر واقعی نیستی
وقت آن نیست که به این جسم زنده دست یابم؟
و بر آن لب ها بوسه زنم،
بر سرچشمه صدایی که عزیز است برایم؟
آن قدر خوابت را دیده ام، آن قدر بازوانم عادت کرده اند
سایه ات را تنگ در آغوش بگیرند و بر سینه بفشارند
که شاید در مقابل خطوط اصلی جسمت تا نشوند
و در برابر ظهور واقعی آن که مرا تسخیر کرده
و روزها و سال هاست بر من حاکم است،
بدون شک سایه ای بیش نخواهم بود.
ای میزان های احساس!
آن قدر خوابت را دیده ام که دیگر
بی گمان وقت بیدار شدن نیست
همواره در خوابم و جسمم در معرض
تمام ظواهر زندگی و عشق قرار دارد
و تو، تنها کسی که امروز برایم مهم است
راحت تر می توانم لب ها و پیشانی
هر از راه رسیده ای را لمس کنم تا لب ها و پیشانی ترا.
آن قدر خوابت را دیده ام ، آن قدر با تو راه رفته ام، حرف زده ام،
با روحت خوابیده ام
که شاید دیگر چیزی برایم باقی نمانده
جز اینکه روحی باشم در میان روح ها
و صد بار سایه تر از
سایه ای که می چرخد و خواهد چرخید سرمست
در صفحه خورشید هستی تو.
روبر دسنوس