کافه استراتژی – Telegram
کافه استراتژی
1.36K subscribers
7 photos
5 videos
1 file
83 links
دریچه‌ای نو به مدیریت، استراتژی و سیاست‌گذاری


ارتباط با مدیر:
@Ali_Babaee_Sharif
Download Telegram
🔴 استراتژی‌های خوب از کجا می‌آیند؟
علی بابایی

🖱استیو جانسون، کتاب معروف و تحسین شده‌ای تحت عنوان «ایده‌های خوب از کجا می‌آیند؟ نگاهی به تاریخ نوآوریها» دارد. او این کتاب را در سال 2011 نوشته و در آن با موردکاوی‌ها و مثالهای فراوان به بررسی این موضوع پرداخته است که نوآوریهای کوچک و بزرگ چگونه به وجود آمده‌اند و منشا شکل‌گیری آنها چه بوده است. اگر به یاد داشته باشید، در مطالب قبلی گفتیم که استراتژی، درواقع نوعی نوآوری است و نوعی پنجرۀ جدیدی است که به روی سازمان باز میشود. پس یافته‌های استیو جانسون میتواند به درک ما از این موضوع که «استراتژی‌های خوب از کجا می‌آیند؟» کمک بسیاری نماید. در ادامه، به مرور مهمترین یافتۀ استیو جانسون از زبان خود او می‌پردازیم:

🖱کافی شاپ‌های انگلیسی، نقشی حیاتی در آغاز جنبش انلایت‌منت (جنبش حامی فکر به جای سنت) برعهده داشته‌اند. یکی از عواملی که این نقش را به کافی شاپ‌ها میداد، معماری فضای داخلی آنها بود. درواقع آنجا فضایی بود که مردم با پیشینه‌های متفاوت و تخصص‌های مختلف، گرد هم جمع شده، گفتگو میکردند، و به اشتراک ایده‌های خود می‌پرداختند. آنجا فضایی بود که به گفتۀ «مت ریدلی» ایده‌ها میتوانستند همانند نوعی ارتباط عاشقانۀ نزدیک با هم سنتز (ترکیب) شوند و چیز بدیع و تازه‌ای خلق شود. تعداد حیرت‌آوری از نوآوری‌های آن دهه‌ها، در روایت داستان خود، حتما به یک کافی شاپ اشاره می‌کنند.

🖱درواقع یک ایدۀ جدید و یک نوآوری، شبکۀ جدید و پیکرۀ جدیدی از نورون‌ها است که به‌طور همزمان با یکدیگر درون مغز شما روشن می‌شوند. اکنون سوال اینجاست: چگونه میتوان مغز را در محیط‌هایی قرار داد که در آن، احتمال بیشتری برای شکل‌گیری این شبکه‌های جدیدِ نورون‌ها، و در نتیجه وقوع نوآوری، وجود داشته باشد؟ در پاسخ باید گفت: در محیط‌هایی که بیشترین شباهت را با ساختار شبکۀ دنیای درون مغز انسان داشته باشد.

🖱ماجرای نیوتن و سیب را زمانیکه نیوتن در کمبریج نشسته بود به یاد آورید. در دانشگاه آکسفورد، مجسمه‌ای از این ماجرا وجود دارد. این مجسمه، این ماجرا را اینگونه توصیف میکند: شما آنجا غرق در افکار خود نشسته‌اید، ناگهان سیب از درخت می‌افتد، و شما به تئوری جاذبه دست می‌یابید! اما بهتر است بدانید واقعیت بگونۀ دیگری بوده است و محیط‌هایی که در طول تاریخ منجر به نوآوری شده‌اند به شکل نقاشی معروف «هوگارث» بوده‌اند [شکل انتهای مطلب]. این اثر هوگارث از نوعی شام سیاسی در یک میکده است؛ کافی شاپ‌ها در آن روزها نیز به همین شکل بوده‌اند؛ و این همان محیط آشفته‌ای است که در آن، ایده‌ها می‌توانند گرد هم آیند، و محیطی است که مردم، با عقاید و پیش‌زمینه‌های مختلف، می‌توانند با یکدیگر برخوردهای تازه، جالب، و غیرقابل‌پیش‌بینی داشته باشند. بنابراین، اگر ما سعی داریم سازمانهای نوآورانه‌تری بسازیم، می‌بایست محیط‌هایی نظیر این خلق کنیم. پس در کمال تعجب، دفتر کار شما می‌بایست شبیه این تصویر باشد.

🖱چند سال پیش، یک محقق فوق‌العاده به نام «کوین دانبار» تصمیم گرفت تا با ردگیری دقیق چگونگی خلق نوآوری‌ها و ایده‌های بدیع، دریابد که ایده‌های خوب از کجا سربرمی‌آورند؟. او به تعدادی از آزمایشگاه‌های علمی دور دنیا سری زد و به فیلم‌برداری از تمام محققین، حتی از جزئی‌ترین و به‌ظاهر بی‌اهمیت‌ترین فعالیت‌های آنها پرداخت. تصویر سنتی ما از یک دانشمند در آزمایشگاه این تصویر است: او در حال نگاه از طریق یک میکروسکوپ است و ناگهان «اورکا، یافتم!». اما آنچه کوین دانبار در فیلم‌های ضبط شده مشاهده کرد حکایت از ماجرای دیگری داشت: تقریبا تمام ایده‌های بدیعِ موفق و مهم، نه توسط یک دانشمندِ تنها و جلوی میکروسکوپ، بلکه جای دیگری خلق شده بودند: به دور میز کنفرانس در جلسات هفتگی، زمانیکه همه دور هم جمع شده بودند تا آخرین یافته‌های خود را در میان یکدیگر به اشتراک بگذارند، و اغلب زمانیکه افراد اشتباهات خود را در میان یکدیگر به اشتراک می‌گذاشتند. من چنین محیطهایی را «liquid network (شبکۀ سیال)» می‌نامم: جائیکه ایده‌های متفاوت، پیشینه‌های مختلف، و علایق گوناگون، با جوش و خروش در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند. حقیقت آن است که چنین محیط‌هایی هستند که به نوآوری منجر می‌شوند.

🖱به یافته‌های جانسون کمی تعمق کنیم. آیا یافته‌های او با تجویزات برنامه‌ریزی استراتژیک (اینکه استراتژی الزاما حاصل یک فرآیند منظمِ گام‌به‌گامِ مبتنی بر تحلیل داده‌های کمّی در اتاق‌های دربسته است) یا با تجویزات رویکردهای دیگری نظیر نقشۀ راه و ... تطابق دارد؟ پس شاید بهتر باشد برای دستیابی به یک استراتژی خوب و نوآورانه، بیش از هر چیز، پیرامون خود یک liquid network گسترده، مملو از افکار جدید و متنوع، مملو از رفت و آمد و جوش و خروش، و مملو از گفتگوی سنتزگونه و خلاق قرار دهیم.

کافه استراتژی
@Cafe_Strategy
https://bit.ly/35KC7Dj
🔴 آیا ماریا، باز عاشق ما خواهد شد؟
علی ابراهیمی

🖱 از نظر من، معصومیت از دست رفته، عمیق‌ترین مجموعۀ داستانی ساخته شده در مورد تاریخ اسلام است. داود میرباقری، احتمالا به دلیل کمبود بودجه، ناگزیر تمام تمرکز خود را بر روی محتوا می‌گذارد و همین می‌شود که با بودجه‌ای بسیار اندک، یک اثر تحلیلی فاخر از صدر اسلام ارائه میدهد بگونه‌ایکه مختارنامه حتی به پای این سطح تحلیل نیز نمی‌رسد. بیراه نگفته‌اند که محدودیت‌ها، خود عامل نوآوری است.

🖱 همان قسمت اول مجموعه، سکانسی تاثیرگذار دارد که گویی ماجرای همین امروز ماست. در شهر، طاعون آمده است. مردم در حال مرگند. شوذب، یکی از یاران علی (ع)، با لباسی پر از گوگرد، همه مردم را به احتیاط و پپیشگیری فرا می‌خواند: تمام خانه‌های آلوده را بی چون و چرا مهر و موم کنید؛ روی لباسهای آلوده گوگرد بریزید و افراد بیمار را نشاندار کنید تا بقیه بیمار نشوند. اما به¬موازات، مسیحیان قرار دارند. آنها بی پروا و دعا کنان به درون جمعیت می‌روند، آب مقدس بر سر بیماران میریزند، طاعون را تاوان گناهان می‌دانند، و به نیروی عیسی مسیح در زنده کردن مردگانشان ایمان دارند. همینجاست که یک دیالوگ طلایی بین شوذب و مسیحیان درمی‌گیرد: «بندگان خدا! اژدهای طاعون شما را می‌بلعد؛ می‌خواهید با پای خود به کام مرگ بروید؟ عقل را خدا به تو داده که به کار اندازی. این بیماری طاعون است و لاعلاج. چاره کار، در خردورزی است. طاعون ناقل است. نزدیک شوی به شما هم سرایت میکند». و در میان تمام این ماجراها، ماریا، یک دختر مسیحی حقیقت طلب، که شاهد همۀ خردورزی‌های شوذب است، سرانجام عاشق او و مسلمان میشود.

🖱 تاریخ هیئات و اماکن مذهبی کشور را شاید بتوانیم به سه بخش مهم تقسیم کنیم. بخش اول، قبل از آغاز جوانه‌های انقلاب است. بهترین توصیف از این مقطع از هیئات و اماکن، همانی است که استاد شهید مطهری در چند جلد حماسه حسینی ارائه نموده است: منطق، گریاندن به هر نحو ممکن برای «شفاعت (در معنای رایج)» و «شفا» است. و البته نتیجه؟ فریادهای استاد از حجم تحریف‌ها و انحراف آنها از ماموریت اصلی (یعنی زنده نگاه داشتن حماسۀ حسینی). اما مقطع دوم را باید همزمان با جوانه‌های انقلاب، اوج گیری انقلاب، و دفاع مقدس دانست. در این مقطع، هیئات و اماکن مذهبی، دارای یک منطق جدید میشوند: جهاد، شهادت، و ایثار؛ و تاریخ به خوبی گواه میدهد که حقیقتا این نقش خود را در بالاترین کیفیت ممکن ایفا نمودند. اما مقطع سوم، پس از جنگ است. دیگر جهاد و شهادت و ایثار، چندان موضوعیت ندارد. پس هیئات و اماکن، ناگزیر به دنبال یک منطق جدید می‌گردند؛ اما بدترین گزینۀ ممکن را انتخاب می‌کنند و آن، بازگشت به همان مقطع اول است: جایی برای کسب شفاعت و شفا.

🖱 اوضاع خوب است. فلانی خواب دیده است که فلانی شفاعت گرفته است؛ فلانی هم ادعا می‌کند که ناگهان همۀ دردهایش رفع گردیده است. کسی هم حوصلۀ پیگیری اثبات این موضوعات را ندارد. شاید هم بهتر باشد بگوییم که دیگر کسی نظیر مطهری بزرگ و جسور که دلسوزانه به نقد آنها بپردازد وجود ندارد. نهادهای حاکمیتی نظیر صدا و سیما نیز به خوبی همین منطق را تقویت می‌کنند و در همۀ سریالها و برنامه‌ها، وقتی صحبت از هیئت می‌شود، فردی در آی‌سی‌یو بستری است و بستگان نیز در هیئتی یا امامزاده‌ای تا شفای او را بگیرند.

🖱 اما ناگهان سر و کلۀ یک مهمان ناخوانده پیدا می‌شود. کرونا. درمانی ندارد و بسیار واگیردار است. نظیر همان طاعون ابتدای متن. اما هیئتها و اماکن چه باید کنند؟ منطق اصلی آنها، بر مبنای شفا استوار شده است. پس آیا پذیرش واگیر بودن کرونا و ضرورت تعطیلی تجمعات در هیئات و اماکن، به معنای یک ضربۀ مهلک به این منطق نیست؟ باید اینگونه به موضوع نگاه کنیم تا مقاومت هیئات و اماکن مذهبی در برابر توصیه‌های وزارت بهداشت و عدم تعطیلی را درک کنیم. من شخصا عمیقا درک میکنم.

🖱 اما مشکل بزرگی در کار است: همانند شوذب، ما نیز باید بگوییم که «کرونا ناقل است؛ نزدیک شوید به شما هم سرایت میکند»؛ و دقیقا نیز همینگونه شد و هر روز شاهد بزرگتر شدن اپیدمی آن هستیم. از همه بدتر، ماریاهای داخلی و خارجی (انسان‌های حقیقت طلب) هیچگاه عاشق مذهبیونی که خردورزی را تکذیب کنند نخواهند شد و روی خواهند گرداند.

🖱 اکنون، من، تو، والدینمان، فرزندانمان، بستگانمان، و دوستانمان، همه در معرض این بیماری لاعلاجند؛ همۀ ابعاد زندگی را ترس و اضطراب فرا گرفته است؛ و بخش مهمی از همۀ این اتفاقات، بی‌تردید برخاسته از منطقی است که سالهاست هیئات و اماکن مذهبی را بر مبنای آنها بنا ساخته‌ایم. آیا یک مطهری جسور دیگر پیدا میشود تا دلسوزانه، منطق جدیدی برای آنها تعریف کند؟ و آیا ماریاهای حقیقت طلب، باز عاشق مذهبیون خواهند شد؟

کافه استراتژی
@Cafe_Strategy

https://bit.ly/2x0nqj5
🔴 آیا کرونا در ایران مهار خواهد شد؟
دکتر ابراهیم سوزنچی کاشانی

🖱در سال 1986 اولین مورد جنون گاوی در انگلستان مشاهده گردید. این یک بیماری مختص گاوهاست که ممکن است در اثر خوردن مغز، نخاع یا بخشهای دستگاه گوارشی این حیوان به انسان منتقل گردد. چون هنوز این ابعاد کاملا شناخته شده نبود، دانشمندان تلاش زیادی کردند نشان دهند گوشت گاوها سالم است و مشکلی ندارد. ولی مردم به حرف آنها اعتماد نکردند.

🖱در این مثال، دولت و دانشمندان در یک طرف بودند و مردم در طرف دیگر، و حرف هم را قبول نداشتند. سلسله مطالعات فراوانی انجام شد که به نقش علم در سیاستگذاری پرداخت و اینکه سیاستگذاران تا چه میزان باید به حرف دانشمندان گوش دهند، و تا چه میزان به حرف مردم؟ تضاد میان علم و دموکراسی و اینکه چگونه باید سیاستگذاری در این شرایط صورت گیرد. و مدلهای متنوع و جالبی توسعه پیدا کرد. در نهایت بسیاری نشان دادند که پیش فرضهای ذهنی این گروهها با هم متفاوت است.

🖱امروز کرونا آمده است و ما مشاهده میکنیم که جامعه بیش از دو دسته شده است. شاید درست‌تر باشد که بگوییم الان جامعه 4 دسته شده است و این شرایط را بسیار وخیم می‌کند. این چهاردسته کدامند؟
📌دانشمندان که همان پزشکان هستند. نظر قطعی و علمی همه آنها بر قطع تمامی، یا حداکثر ارتباطات تا میزان قابل توجهی است
📌سیاستمداران و حاکمیت که ملاحظاتی علاوه بر بحث مرگ و میر دارند. سیاست همیشه عناصر دیگری را مدنظر قرار داده است که اکنون دقیقا مشخص نیست که سیاست ما چه معیارهایی را لحاظ کرده. اگر فرض کنیم کل ستاد کرونا دست وزارت بهداشت است، پس سیاست تصمیم گرفته که به حرف علم گوش دهد. اما اگر سیاست بخواهد عوامل دیگری نظیر اقتصاد، ارتباطات خارجی و نظایر اینها را هم لحاظ کند، آنگاه سیاست دسته دوم مستقلی خواهد شد.
📌مردم که دو دسته اند، آنهایی که کرونا را پذیرفته و از خطرات آن آگاهند و در خانه مانده اند. آنهایی که بیخیال به فعالیت و کسب و کار خود ادامه می دهند.
📌نهاد دین که در این میان خود آن هم دو دسته شده است، دیندارانی که میگویند به حرف علم گوش دهیم و آنانی که این تعطیلی و مسائل را خلاف دین و در راستای انحراف اعتقادی می دانند. دو دسته مردم بالا لزوما به این دو دسته دینداران تطبیق پیدا نمی کنند.

🖱تقریبا شکی نیست که مهار کرونا را باید هدف اصلی کشور قلمداد کرد. برای این کار سه اتفاق باید بیفتد:
📌حاکمیت و سیاست تکلیف خود را دقیق با علم روشن کند. آیا میخواهد تمام و کمال به حرف وی گوش دهد یا اینکه هرجا دلش خواست وتو خواهد کرد؟ آیا سر بزنگاه خواهد گفت اینقدر مردم را نترسانید و رعب ایجاد نکنید یا اینکه اختیار را تماما واگذار خواهد کرد؟ بنظر میرسد بهتر است هدفهایی را وضع کند و نحوه انجام و رسیدن به هدف را به دانشمندان بسپرد.
📌حاکمیت و سیاست تکلیف خود را با مردم و دموکراسی روشن کند. آیا میخواهد با مردمی که کماکان بیخیال هستند، با خواهش و مدارا برخورد کند یا قطعی و شدید برخورد کند؟ اگر قرار است به حرف دانشمندان گوش دهد، باید در تضاد میان علم و دموکراسی، علم را برگزیند. این یک تصمیم شفاف است که باید اخذ شود.
📌حاکمیت و سیاست تکلیف خود را با دین روشن کند. آیا میخواد با جریانات دینی که تجویزهایی خلاف علم دارند چگونه برخورد کند؟ آیا کماکان حرمهای مطهر باز باید باشند؟ یا اینکه آنها را خواهد بست؟ مساجد، مراسم مذهبی و نظایر آنها. نمی توان همزمان هوای آنهارا هم داشت و باید شفاف تصمیم گرفته شود.

🖱در صورتیکه این سه تصمیم شفاف گرفته شود، و از سیاست شتر-گاو-پلنگی دوری کنیم و این تصمیمات را شفاف اعلام کنیم، از این آشفتگی درخواهیم آمد. البته شکی نیست که این تصمیم هزینه های شدید خود را هم خواهد داشت. در جنبه های مختلف. اما برای رسیدن به آن هدف، تصمیمات سخت را باید گرفت. تجربه دنیا هم همین را نشان می دهد.

🖱سخنان رهبری و تصمیم ایشان برای لغو سفر نوروزی به مشهد هم موید این ماجراست. ستاد عالی کرونا همین شنبه بهتر است تشکیل جلسه داده و این تصمیمات را شفاف اعلام کند.
@cafe_strategy

https://bit.ly/2W8eUJg
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیرو مطلب اخیر و نشانه همین سیاسی کاری حتی در جایی نظیر ایالات متحده
🔴کرونا؛ شکست یک هیمنه؛ و دعوای همیشگیِ «مینتزبرگ یا پورتر؟»
علی بابایی

🖱کرونا، جدای از همۀ ترسها و آسیب‌هایی که به همراه داشته است، منفعتی هم به همراه داشته است و آن، به چالش کشیدن بسیاری از باورهای قدیمی است؛ نظیر باورهای قبلی در مورد مذهب، دولت‌های قدرتمند؛ و باورهای دیگر. اما با چند مقاله‌ای که این چند روز از BBC و Guardian دیدم، معتقدم که کرونا یک باور دیگر را نیز به خوبی به چالش کشیده است و آن «عظمت سیستم سلامت آمریکا» است. البته انتقاد به سیستم سلامت آمریکا، سابقه‌ای طولانی دارد و برای مثال همین پارسال، هنری مینتزبرگ (یکی از چند متفکر بزرگ دنیای مدیریت و سازمان) در کتاب خود (که به فارسی* نیز ترجمه شده است) انتقاداتی جدی به این سیستم وارد کرد. به نظرم برای شما هم جالب خواهد بود که به بهانۀ کرونا، بخش‌هایی از این انتقادات مینتزبرگ را نگاهی بیندازیم؛ البته انتقاداتی که مجددا همان دعوای همیشگی «مینتزبرگ یا پورتر؟» را تداعی می‌کند!

🖱«در ایالات متحده، علاقۀ وافری به موضوع رقابت وجود دارد و بنابراین، در بسیاری حوزه‌ها مانند صنعت خودرو و رایانه، رقابت یک عنصر خوب تلقی میشود. اما آیا رقابت برای حوزۀ سلامت نیز خوب است؟ در پاسخ باید گفت که بله حتماً؛ وجود حداقلی از رقابت، همیشه خوب است: رقابت باعث میشود غرور افراد کمتر شده و تلاش بیشتری برای بهبود از خود نشان دهند. اما رقابت تا چه میزان مناسب است؟ خصوصاً در حوزه‌ای که به شدت به تلاش و تعهد متخصصان وابسته است؟

🖱قاعدتا در ایالات متحده، پاسخ به سوال فوق این است: خیلی زیاد. اما علیرغم این تشویق سرسام‌آور به رقابت، این کشور پرهزینه‌ترین نظام سلامت در سرتاسر دنیا را داراست و عملکرد آن نیز خیلی مطلوب نیست. مطابق رتبه‌بندی بنیاد کامن‌ولث فاند در سال 2014، آمریکا در بین کشورهای صنعتی، رتبۀ آخر را در پیشگیری از مرگ و میر کسب کرده است. پس آیا میتوان مدل آمریکایی در حوزه سلامت را، که اساسا مبتنی بر رقابت بوده است است، به عنوان یک الگو معرفی کرد؟.

🖱مایکل پورتر در سال 2004، مقاله‌ای تحت عنوان «بازتعریف رقابت در حوزه سلامت» منتشر کرد و سپس در سال 2006 آن را تبدیل به یک کتاب کرد. از نظر پورتر، رقابت باعث تسریع نوآوری، و آن نیز منجر به شتاب گرفتن ایجاد تکنولوژی‌های جدید و کشف راه‌های بهتر برای انجام کارها می‌شود. تحت تاثیر رقابت، کیفیت بالا می‌رود، قیمت پایین می‌آید و ... . اما آیا ممکن نیست که رقابت زیاد و افراطی، باعث مسدود شدن جریان نوآوری شود؟ جالب است بدانید که در سالهای اخیر، تحقیقات در برخی از بزرگترین شرکت‌های داروئی، افولی جدی داشته است.

🖱اکنون از شما می‌خواهم که کمی تأمل کرده و لیستی از بزرگترین و تأثیرگذارترین اکتشافات دارویی قرن بیستم را تهیه کنید. اگر در لیست شما پنی‌سیلین، انسولین، یا واکسن پیشگیری از فلج اطفال وجود دارد، باید بدانید که هر سه مورد در آزمایشگاه‌های غیرانتفاعی کشف شده‌اند. از خود بپرسید: زمانی که الکساندر فلمینگ متوجه شد که قارچ‌هایی که به کِشت میکروب او آسیب می‌زنند، می‌توانند برای درمان برخی بیماری‌ها مفید باشند، با چه کسی رقابت می‌کرد؟ از طرف دیگر، کم نبوده‌اند دانشمندانی که خیلی شناخته‌شده نیز نبوده، اما با همکاری با یکدیگر نهایتا توانسته‌اند به اکتشافات مهمی دست یابند (مانند همکاری کریک و واتسون و فرانکلین برای اکتشاف مهم قرن یعنی ساختار DNA).

🖱حتی چند سال پیش، مقالۀ پر سر و صدایی در نیویورک تایمز به چاپ رسید که هزینه‌های بالای خدمات سلامت در آمریکا را به رقابت بیش از حد در این کشور نسبت داده بود: فرآیندهای پیگیری قضائی، تعداد انبوه محصولات بیمه‌ای، سیستم پرداخت پیچیده، هزینه‌های بالای بازاریابی، کاغذبازی‌هایی که پزشکان و بیمارستان‌ها باید انجام دهند (چیزی که در کشورهایی همچون کانادا و بریتانیا وجود ندارد)، و هزینه‌های سرسام‌آور مدیریتی.

🖱رقابت و رقابت کردن، تا یک جا قابل درک است؛ اما متاسفانه در حوزۀ سلامت و در کشورهایی نظیر آمریکا، رقابت از نقطۀ قابل درک عبور کرده است. درواقع نه تنها آمریکا، بلکه کل حوزۀ سلامت این کشور، از یک فردگرایی افراطی در حال رنج است؛ فردگرایی‌ای که خود را پشت نقاب رقابت پنهان کرده است و طبق آن، همه، فقط و فقط در حال فکر کردن به خود هستند. از نظر من، آنچه حوزه سلامت به شدت به آن محتاج است، رقابت بیشتر نیست، بلکه تلاش بیشتر برای هماهنگی، همکاری و یکپارچگی، در دل کامیونیتی‌های انسانی و سازمانی است ...».

* ترجمه فارسی تحت عنوان: «مدیریت نظام سلامت: از توهمات موجود تا بنا کردن پلی میان مراقبت، درمان، کنترل و کامیونیتی»

کافه استراتژی
@Cafe_Strategy

https://bit.ly/2V6XzhJ
🔴 رستگاری اقتصادی، تنها در 30 سال
علی بابایی

🖱باورش سخت است؛ اما جهش اقتصادی کره جنوبی، طی 30 سال به‌وقوع پیوسته است. فقط 30 سال و نه صد سال! چند ماه پیش فرصت آن را یافتم تا در کتاب مهمی، چگونگی این جهش اقتصادی را از زبان یکی از تاریخدانان مشهور کره‌ای یعنی «لینسو کیم» مطالعه کنم. پس از مطالعه، مطمئن شدم که تعداد محققین وطنی که از آگاهی عمیقی در مورد نیروهای محرک این جهش اقتصادی برخوردار باشند، به‌واقع بسیار اندک است.

🖱آغاز جهش اقتصادی در کره، با دموکراسی نیست؛ بلکه از قضا با یک رهبر قدرتمند یعنی ژنرال پارک است. پارک از همان ابتدا چند تصمیم کلیدی اتخاذ می‌کند. اول از همه، صادرات را به یک «مسئلۀ مرگ و زندگی» برای کره‌ای‌ها تبدیل می‌کند و همۀ تصمیمات کشور را به صادرات بیشتر گره میزند؛ و به هر کسی که بتواند صادرات کند، دسترسی ترجیحی و اتوماتیک به بخش عمده‌ای از منابع بانکی و حتی ارز خارجی کمیاب می‌دهد. از طرف دیگر، دست به تقویت بنگاه‌های بزرگ، بخصوص بنگاه‌های با مدیریت خانوادگی می‌زند. این بنگاه‌ها در کره به «چائبول» معروفند و همین سامسونگ و ال‌جی و هیوندای که در ایران به خوبی میشناسیم، از معروفترین همین چائبول‌ها هستند. جالب است بدانیم همین پارسال، سامسونگ الکترونیک به تنهایی 220 میلیارد دلار فروش داشته است. درواقع همین بنگاه‌های بزرگ در کره بودند که از طریق منابع مالی اضافی خود و حضور قبلی خود در بازارهای بین‌المللی، توانستند ریسک بزرگ قدم‌های اولیه در ورود به صنایع پیشرفته و های‌تک را متقبل شوند و پس از مدتی تمام کره‌ای‌های مشغول به کار در شرکت‌های بزرگ تکنولوژیکِ آمریکایی و مشغول به فعالیت در قطب‌های تکنولوژی نظیر «سیلیکون ولی» را به کره بازگردانند و به‌کار گیرند.

🖱بموازات، حاکمیت کره به شدت به تقویت تحقیق‌وتوسعه در بنگاه‌ها می‌پردازد و برای بنگاه‌ها، معافیتهای مالیاتی و گرنت‌های بزرگ درنظر میگیرد. درواقع در کره، موتور نوآوری، نه دانشگاه‌ها بلکه اساسا بنگاه‌ها بوده‌اند. در کشورهای شرق آسیا، برخلاف باور عموم در کشور، دانشگاه‌ نقش اصلی در نوآوری کشور را عهده‌دار نبوده است بلکه تحقیق‌وتوسعۀ بنگاه‌ها موتور اصلی نوآوری بوده است. حتی کئون لی، یکی دیگر از تاریخ‌دانان و محققین مشهور جهش اقتصادی چنین جمله مهمی دارد: «یکی از پیامد‌های مهم تجربۀ کشورهای شرق آسیا برای جامعۀ سیاستگذار در کشورهای در حال توسعه این است که بدون اجرای سیاستهایی که تحقیق‌و‌توسعۀ شرکت‌های صنعتی را تشویق و تحریک نماید، صِرفِ سیاستهایی که بر بخش علم تاکید می‌کند نمی‌تواند منافع اقتصادی ملموسی در پی داشته باشد».

🖱اکنون گریزی به کشورمان ایران بزنیم تا درک عمیقتری از فاصلۀ پیش افتاده میان ما و کره حاصل شود. گفتمان سیاستگذاران ما پس از انقلاب، ذره‌ای رنگ و بوی صادرات و حیاتی بودن حضور در بازارهای بین‌المللی نداشته است؛ البته چندان ربطی هم به تحریم ندارد چراکه اساسا قبل از این موج شدید تحریم نیز، اهمیتی برای آن در گفتمان سیاستگذاران نمی‌بینیم و ما حقیقتا شاهد مشوق یا فشار قابل توجهی برای بنگاه‌هایی که وارد بازارهای جدید رقابتی میشوند نبوده‌ایم. گفتمان غالب در کشور پس از انقلاب، یا کارگری-روستایی بوده یا اشتغال و بنابراین، همین چندرغاز منابع محدود دولتی را یا به بنگاه‌های کوچک و مشاغل روستایی داده‌ایم یا صرف واردات کنجاله و خوراک دام کرده‌ایم، و یا در حلقوم رانت‌جویانی دولتی ریخته‌ایم که به بهانۀ ایجاد اشتغال، سالهاست منابع کشور را به سمت خود می‌کشند.

🖱از طرف دیگر، پس از انقلاب، بنگاه صرفا به عنوان مکانی برای تولید درنظر گرفته شده است و نقش اصلی نوآوری به یک بازیگر دیگر یعنی دانشگاه و البته اخیرا شرکتهای کوچک دانش‌بنیان داده شده است. حتی بارها در میان بسیاری از محققین حوزۀ علم و فناوری نیز دیده‌ام که درک درستی از نقش پیشران بنگاه در نوآوری کشور وجود ندارد. تحت همین نگاه، بنگاهایی نظیر ایران خودرو و سایپا، صرفا کارخانه‌ای تولیدی هستند برای تولید ارزانِ وسیلۀ نقلیه برای مردم. با این اوصاف، آیا باید انتظار دیگری از این کارخانه‌های تولیدی به جز تولید لگن پاره‌هایی تحت عنوان پراید و وانت و سمند داشت؟ برای مقایسه کافی است در نظر بگیریم که هیوندای موتور، قصد هزینه‌کرد 40 میلیارد دلار بر روی تحقیق‌وتوسعه طی 5 سال بعد را دارد.

🖱اما شاید مهجورترین بازیگران پس از انقلاب، که می‌توانستند نقشی جدی در توسعۀ صنعتی-تکنولوژیک ایران برعهده داشته باشند، و با احتمال زیادی منجر به جهش اقتصادی کشور گردند، بنگاه‌های بزرگِ چند کسب‌وکاری با مالکیت شخصی-خانوادگی بوده‌اند که البته هنوز تحت تاثیر فضای سوسیالیستی اوایل انقلاب، حاکمیت تمایل چندانی به اعطای نقش جدی به آنها ندارد. در مطالب بعدی در مورد اهمیت حیاتی این بنگاه‌ها خواهیم نوشت.

کافه استراتژی
https://bit.ly/3dO29Jm
‌‌🔴دلارهایی که صرف خوراک دام و لگن پاره‌ها میشود
علی بابایی

🖱بدون تردید، ژنرال پارک، مهمترین کسی است که سنگ بنای نوسعۀ کره جنوبی رو بنا نهاد. او یک نظامی بدون تحصیلات آکادمیک بود؛ اما مطمئنم درکش از توسعه، کیلومترها عمیقتر از درک سیاستگذاران عزیز کشورمان است که با لقب دکتر و مهندس و اقتصادخوانده و حقوقدان، منجر به وقوع یک شکاف ترسناک میان درآمد سرانۀ کره و ایران طی 40 سال اخیر شده‌اند (شکل پیوست را مشاهده کنید تا به عمق فاجعه پی ببرید). او میدانست که مسیر توسعه، از نوآوری شرکت‌ها و بنگاه‌ها، و فشار بر روی آنها برای نوآوری از طریق مشروط کردن حمایت‌های دولتی به «ورود به حوزه‌های فناورانه» و «حضور در بازارهای صادراتی» میگذرد؛ او میدانست که دلارها و منابع مالی محدود کره در آن سال‌های سخت اولیه را باید صرف مهمترین کار ممکن کند و از همین رو، آن را صرفا به کسانی میداد که وارد فرآیند دشوار نوآوری میشدند (رجوع کنید به نوشته‌های لینسو کیم و کئون لی، دو تاریخدان مهم توسعۀ کره).

🖱دیروز برگ زرین دیگری از سیاستگذاری کشور رقم خورد و یک میلیارد دیگر به خوردوسازان اختصاص یافت. اما ای کاش، این دکتر و مهندس و اقتصادخوانده و حقوقدانهایی که سکان هدایت کشور را به خصوص طی این 20 سال اخیر در دستان خود داشته‌اند، از آن پارک تحصیل‌نکرده می‌آموختند و این یک میلیارد آخر به خودورسازان را (که هر روز ملت نگون‌بختِ همچنان وفادار به آرمان‌های انقلاب را به سبک جدیدی مورد تحقیر خود قرار می‌دهند) مشروط به یک پیشرفت حداقلی (تکرار میکنم یک پیشرفت حداقلی) میکردند؛ کاش این یک میلیارد را حداقل در ازای تلاش خودروسازان برای توسعۀ یک پلتفرم داخلی (شاید برایتان جالب باشد که خودروسازان وطنی هنوز توانمندی طراحی یک پلتفرم را هم ندارند و قرار بود در قراردادهای برجامی از پژو و رنو دریافت کنند!) یا طراحی یک موتور با مصرف سوخت پایین اختصاص می‌دادند.

🖱40 سال از انقلاب گذشته است؛ با همین فرمانی که پیش میرویم، میترسم 10 سال دیگر به عقب بنگریم و ناگهان متوجه شویم که هر چه داشته‌ایم، از جمله همین یک مشت دلار نفتی (که با هزار منت و التماس از چینی‌ها گرفته‌ایم) را یا صرف خرید کالاهای اساسی نظیر خوراک دام کرده‌ایم؛ و یا صرف چاه پرنشدنی نفرین خوردوسازی (به نظرم نفرین خودروسازی به همان اندازه نفرین نفت با مسماست) برای تولید لگن پاره‌هایی نظیر پراید و سمند کرده‌ایم. آن روز، احتمالا دهان شکاف نمودار زیر به مراتب از تصویر زیر بزرگتر خواهد بود.

کافه استراتژی
@Cafe_Strategy
‌‌🔴اقتصاد سادۀ ما، و راهی که جو بایدن نیز در پیش خواهد گرفت
(به بهانۀ هفتۀ جهانی کارآفرینی)

رحیم سرهنگی

🖱سرانجام کابوس 4 سالۀ کشور در حال پایان است و ترامپ باید از کاخ سفید خداحافظی کند. البته مقامات رسمی کشورهایی نظیرکشور خودمان، روسیه و چند کشور دیگر، خود را بی‌تفاوت نشان دادند؛ اما دنبال کردن لحظه به لحظۀ انتخابات آمریکا توسط جامعه، از مقامات (البته غیر از تریبون‌های رسمی) تا مدیران کسب‌وکارها و دانشگاهیان گرفته، تا حتی مردم کوچه و خیابان، از میزان جستجوی ایرانیان در گوگل گرفته تا واکنش بازارهایی نظیر بازار ارز، بیانگر این است که ما چندان نیز به این انتخابات بی تفاوت نبوده‌ایم و از قضا رفتن ترامپ و آمدن بایدن، برایمان بسیار نیز مهم بوده است.

🖱اقتصاد ایران در حال تجربۀ شرایط سختی است؛ ارز چندانی برای واردات در کار نیست؛ تورم، زندگی مردم عادی را تحت الشعاع قرارداده است؛ و جهش بازارهای سرمایه‌ای نظیر خودرو و طلا و مسکن، ضریب جینی و حس نابرابری اجتماعی را به شدت افزایش داده است. حتی شرایط به قدری سخت بوده است که دست به دامان راهکارهایی نظیر سند راهبردی 25 ساله با چین شده‌ایم. اما از این هراسانم که 4 سال دیگر نیز، مجددا چشم به انتخابات آمریکا بدوزیم؛ آن روز نیز منتظریم که بایدن برود و فرد دیگری پا در کاخ سفید بگذارد.

🖱البته چنین چشم اندوختنی، چندان هم غیرطبیعی نیست؛ چراکه این سرنوشت محتوم اقتصادی است که دهه‌هاست صرفا چشم امید به ارزآوری نفت و چند منبع طبیعی بادآورده دوخته است؛ و نتیجۀ این چشم دوختن (به ارزآوری نفتی) طبیعتا آن چشم دوختن (به تغییرات آمریکا) است. برای کشوری نظیر آمریکا، با آن هژمونی‌اش بر شبکه‌های تعاملاتی مالی-اطلاعاتی دنیا، چه کاری کم‌هزینه‌تر از مسدود کردن صادرات چند کالای ساده و قابل ردگیری، آن هم با آن مقدار اندک و با عاملیت چند نمایندۀ شبه دولتی!

🖱بدیهی است که به‌زمین زدن یک اقتصاد ساده، کار بسیار ساده‌ای‌ست. پس شاید راه حل اساسی، پیچیده‌تر کردن و متنوع‌تر کردن اقتصاد است. اما چگونه؟ با ادامۀ همین مسیری که تاکنون رفته‌ایم؟ با همین بازیگرانی که در اقتصاد نفتی این چند دهه شکل گرفته‌‍‌اند؟ پاسخ «هرگز» است.

🖱تجربۀ مکرر کشورهای فاصله گرفته از اقتصادهای ساده، یک درس مهم به ما می آموزد: ورود اقتصاد به بخش‌های پیچیده، یک فرآیند برنامه‌محور دولت‌محور نیست؛ بلکه یک فرآیند اکتشافی توسط بازیگرانی است که حاضرند دست به ریسک و آزمون و تقبل هزینۀ سنگین اولیه زده و برای اولین بار در یک کشور وارد یک حوزه جدید شوند و نشان دهند که یک کشور مثلا در حوزۀ بیوتکنولوژی یا تراشه‌ها یا خدمات نرم‌افزار، دارای مزیت است. برای مثال، در کره، هیوندای اولین شرکتی بود که تصمیم به ورود پرریسک به تولید خودرو تحت برند خود گرفت و اولین بار دست به تحقیق‌وتوسعۀ مشترک با یک موسسه بریتانیایی زد و حتی در این بین ده‌ها پلتفرم اولیه‌اش متلاشی گردید؛ تا اینکه سرانجام به فناوری طراحی خودرو دست یافت. یا به‌عنوان مثالی دیگر، سامسونگ اولین شرکتی بود که تصمیم به ورود به حوزۀ فناوری های بالا گرفت و البته 7 سال نیز ضرر سنگینی متقبل شد تا سرانجام به این فناوری دست یافت. شاید برایتان جالب باشد که حاصل همین اولین تصمیم‌ها و اقدامات توسط سامسونگ، صادرات 67 میلیارد دلار به تنهایی توسط این شرکت در سال گذشته بوده است (مقایسه کنید با صادرات کل نفت ما، چیزی در حدود 55 میلیارد دلار در دو سال پیش).

🖱این بازیگران، همان‌هایی هستند که ما آنها را کارآ‌فرین پیشگام می‌نامیم. درواقع از منظر مکاتب فکری مهم، کارآفرین و کارآفرینی، معادل استارتاپ یا کسب‌وکارهای عادی نیست؛ بلکه به معنای اولین بودن در ورود به فرآیند اکتشاف یک حوزۀ جدید (همراه با ریسک و آزمون) است و اساسا نقطۀ عزیمت اقتصاد به سمت یک اقتصاد پیچیده و متنوع، از همین گامهای آغازین چند کارآفرین پیشگام آغاز میشود. با نگاهی دقیق به ظهور همین چند صنعتِ معدودِ قابل افتخار در کشورمان نیز، نظیر صنعت بیوتکنولوژی یا صنعت توربین، میتوان به خوبی گامهای اولیۀ اکتشافی و ریسک و آزمون چند کارآفرین پیشگام را مشاهده کرد.

ادامۀ مطلب در فایل پیوست ...

کافه استراتژی
@Cafe_Strategy
🔴 چهار دهه وسواس بر علم و دانشگاه؛ چهار دهه عقب‌ماندگی اقتصادی
«علی بابایی»

🖱در حوزۀ توسعۀ اقتصادی، یکی از جریان‌های مطالعاتی همواره مهم، جریان «کچ‌آپ (به‌معنای جهش سریع اقتصادی)» بوده است. چندی پیش، موفق شدیم تا کتاب یکی از تئوریسین‌های مهم این جریان مطالعاتی، یعنی پروفسور کئون لی را ترجمه و تحت عنوان «راز جهش اقتصادی» تقدیم به علاقه‌مندان کشورمان کنیم. البته معتقدم برخی از مفاهیم مهمی که کئون لی در این کتاب به‌عنوان عوامل اصلی کچ‌آپ مطرح میکند، به قدری برای جامعۀ سیاستگذار و اقتصاددان کشور ناآشناست که حقیقتا کلمۀ «راز» را برای این کتاب برازنده میسازد.

🖱کئون لی، مهمترین عامل کچ‌آپ اقتصادی را «نوآوری» ذیل رویکرد «حفظ رشد صادرات» می‌داند. البته حتما برخی می‌گویند «این را که میدانستیم!». بله بسیاری از ما این عبارت را شنیده‌ایم؛ اما آن چیزی را که صاحبنظران اقتصادی ما در ایران، بسیار کم در مورد آن شنیده‌اند، ادامۀ ماجراست. لی نشان میدهد که دو برداشت متفاوت از مفهوم نوآوری، دو مسیر کاملا متفاوت را برای دو دسته «کشورهای آسیای شرقی» و «کشورهای آمریکای لاتین» رقم زده است: «در دهۀ 50 میلادی، کشورهای آسیای شرقی، نوآوری را در توانمندی فناورانۀ صنعتی-بنگاهی تعریف نمودند و حال آنکه کشورهای آمریکای لاتین، نوآوری را در بخش علم و تحقیقات دانشگاهی خلاصه کردند».

▫️"... در کشورهای آمریکای لاتین، شاهد یک جامعۀ علمیِ به دور از واقعیت و یک بخش صنعتی ضعیف بوده و هستیم. در آمریکای لاتین، به استثنای حوزه‌های معدودی، شناسایی اولویت‌های تحقیقاتی، به طور سنتی بر عهدۀ جامعۀ دانشگاهی بوده که خود این جامعه نیز اولویت‌های خود را بر اساس علایق جریان بین‌المللی علم تعریف نموده است. در این کشورها، سیستم پاداش برای فعالیت‌های تحقیق‌وتوسعه، به جای آنکه بر دستاوردهای فناورانه تاکید کند، بر دستاوردهای علمی تاکید می‌کند ... اما در مقابل، سیاست‌گذاران کشورهای آسیای شرقی، با تاکید بر توسعۀ صنعتی، «سیاست فناوری» را به «سیاست علم» ترجیح دادند و شرکت‌های صنعتی کشورهای آسیای شرقی، دست به سرمایه‌گذاری قابل توجهی بر روی فعالیت‌های تحقیق‌وتوسعه زده‌اند ... "

▫️"... مطالعات اقتصادسنجی اخیر به‌خوبی نشان داده‌اند که برای کشورهای در حال توسعه، علم، نه تاثیر قابل‌ملاحظه‌ای بر روی توسعۀ فناوری دارد و نه بر روی رشد اقتصادی؛ در مقابل، این ثبت پتنت شرکت‌هاست که منجر به تولید دانش علمی و توسعه اقتصادی می‌شود. یافته‌های این تحقیقات نشان می‌دهند که مدل خطی نوآوری، که دانش علمی را به عنوان ورودی اصلی نوآوری صنعتی معرفی می‌کند، چندان قابل اتکا نیست ..."

🖱و اینگونه است که به یکی از جملات طلایی کتاب می‌رسیم: "... یکی از پیامد‌های مهم این یافته‌ها برای جامعۀ سیاستگذار این است که بدون اجرای سیاست‌هایی که تحقیق‌وتوسعۀ شرکت‌های صنعتی را تشویق و تحریک نماید، سیاست‌هایی که صرفا بر بخش علم تاکید می‌کنند نمی‌توانند منافع اقتصادی ملموسی در پی داشته باشند ..."

🖱کمی در مورد جملۀ فوق بیندیشیم. آیا ما پس از انقلاب، راه آسیای شرقی را پیموده‌ایم یا راه آمریکای لاتین را؟ آیا تاکنون از یکی از سیاستگذاران مهم کشور، حتی یک جمله در مورد اهمیت تحقیق‌وتوسعۀ شرکت‌های صنعتی شنیده‌ایم؟ آیا حتی یک مشوق یا فشار معنادار بر روی شرکت‌های صنعتی (به‌خصوص بزرگ)، برای دستیابی به توانمندی تحقیق‌وتوسعه، و انجام تحقیق‌وتوسعۀ بیشتر وجود داشته است؟ آیا غیر از این بوده است که اساسا شرکتهای بزرگ را صرفا بنگاه‌های تولیدی نامیده‌ایم (از نوع کامودیتی و کالاهای ساده‌ای نظیر پراید) و تمام توجه خود در حوزۀ نوآوری در این چهار دهه را صَرف دانشگاه و شرکتهای زایشی دانشگاهی کوچک کرده‌ایم؟

🖱درواقع همین سیاست «تقویت توانمندی فناورانۀ بنگاهی» بوده است که توانست سامسونگ را از یک شرکت بازرگانی غذایی، تبدیل به شرکتی نماید که پارسال به تنهایی 16.4 میلیارد دلار صرف تحقیق‌وتوسعه کرده است (مقایسه کنید با کل تحقیق‌وتوسعۀ ایران در حدود 1.5 میلیارد دلار). یا تویوتای خودروساز در یک صنعت نسبتا بالغ به جایی برسد که پارسال 10 میلیارد دلار صرف تحقیق‌وتوسعه نماید.

🖱ای کاش میشد مشاورانی که با هدف ساخت یک اتوپیای اقتصادی جدید با اقتباس از دانشمندانی نظیر ابن سینا و ابوریحان، سالهاست که تمام توجه رهبران و سیاستگذاران ما را به سمت بخش علم و دانشگاه معطوف نموده‌اند و در مقابل، جامعه را درگیر حس حقارتِ عقب ماندگی فناوری و نوآوری کرده‌اند، این جملۀ طلایی را دوباره بخوانند: "بدون اجرای سیاست‌هایی که تحقیق‌وتوسعۀ شرکت‌های صنعتی را تشویق و تحریک نماید، سیاست‌هایی که صرفا بر بخش علم تاکید می‌کنند نمی‌توانند منافع اقتصادی ملموسی در پی داشته باشند".

https://bit.ly/35d5xMj
Forwarded from Novel Managing School
وبینار " تئوری پردازی و پژوهش در مدیریت"، پرسش و پاسخ و گفتگوی صمیمی با هنری مینتزبرگ متفکر و تئوری پردازی مشهور مدیریت.

🔸ظرفیت وبینار محدود است و اولویت با کسانی است که زودتر ثبت نام می کنند.

📆 چهارشنبه ۲۵ فروردین ساعت ۱۸

🔗 جزئیات بیشتر و ثبت نام:
https://evnd.co/wIPnP


💬 اگر نیاز به مشاوره دارید به ما پیام دهید.

@NMSadmin
〰️
نگاهی نو به مدیریت و سیاستگذاری | nms

@nms_ir
چرخش مغزها.pdf
427.1 KB
مصاحبه اخیر من با هفته نامه "تجارت فردا" با این موضوع که "چه هنگام مهاجرت سرمایه انسانی میتواند از قضا یک عامل بسیار مهم در توسعه اقتصادی محسوب شود ..."
«راز جهش اقتصادی: هنر هم‌پایی»

این پرسش که چطور می‌توان به جمع کشورهای پیشرفته رسید پرسشی بزرگ و مهم است که ذهن همه انسانهای عامی و نخبه را در کشورهای در حال توسعه به خود مشغول کرده است. دانش اقتصاد توسعه دانشی است که پاسخهای مختلف به این پرسش در طول زمان در آن انباشت شده است. آنچه اجمالا از یافته‌های این دانش و تجربه کشورهای مختلف به دست آمده است این است که درونگرایی کشورها را به توسعه نمی رساند و برونگرایی است که راه را به سمت توسعه می گشاید. پرسشی که وجود دارد این است که چرا بسیاری از کشورها پس از تجربه ناکامی در درونگرایی، نتوانستند برونگرایی را محقق کنند و از مسیر برونگرایی به توسعه برسند؟ ظاهرا تضمینی نیست که اگر کشورها اراده کنند برونگرا شوند موفق شوند و به توسعه برسند. پس مشکل کجاست؟ چه چیزی مانع می‌شود بیشتر کشورها بتوانند خود را به کشورهای توسعه یافته برسانند. این فرآیند رسیدن به جمع کشورهای توسعه یافته را مترجمان کتاب هم پایی (معادل catch up) ترجمه کرده اند.

نویسنده کتاب به خوبی تشریح می‌کند که چرا اکثر کشورها در فرآیند هم‌پایی شکست می‌خورند حتی وقتی آنها به زنجیره تولید جهانی می پیوندند و با شرکتهای صاحب نام همکاری خود را شروع می‌کنند. نویسنده به تفصیل تشریح می کند که کشورهای در حال توسعه با یک مانع و دو شکست روبرو هستند که در مجموع تلاش آنها را برای هم پایی ناکام می گذارد. کتاب به شکل بسیار جالب و همراه با ذکر مصداقهای مختلف این مانع و دو شکست را تشریح می کند. بزرگترین حسن کتاب این است که تنها در مرحله تحلیل باقی نمانده و به مرحله تجویز و توصیه نیز می رسد یعنی نویسنده گام به گام نشان می دهد که از هر مشکل و مانع چطور می توان گذر کرد. به عنوان مثال برای گذر از شکست توانمندی، سه میانبر و برای گذر از شکست اندازه، یک میانبر و برای گذر از مانع معرفی شده، یک ایده خاص معرفی می کند. اصل ایده کتاب در همان فصل اول بیان می شود و فصلهای بعد تشریح هر کدام از ایده های طرح شده در فصل اول است.

به نظر اینجانب به عنوان کسی که سالهاست موضوع توسعه را دنبال می کنم محتوای کتاب بسیار عالی و بی نظیر است و در دیگر کتابهای توسعه به زبان فارسی (و تا حدودی به زبان انگلیسی) یافت نمی شود. نو بودن ایده‌ها و نگاه موشکافانه مولف و تمرکز ارزنده او بر کشورهای موفق در هم پایی موجب شده کتاب به لحاظ نظری موقعیت ممتازی پیدا کند و خواندن آن برای همه علاقه مندان حوزه توسعه الزامی شود.

کتاب ترجمه بسیار خوب و روانی دارد اما دو مشکل در مورد ترجمه موجود است. نکته اول آنست که مترجمان به صلاحدید خود بخش نظری کتاب را حذف کرده اند و از ترجمه آن خودداری کرده اند. این امر موجب شده تا کتاب ناقص شود. اگرچه با حذف بخشی از کتاب، کتاب کوچک شده و خواندن آن سریعتر ممکن است اما این امر به قیمت از دست رفتن برخی مطالب حاصل شده است. ظاهرا ترجمه دیگری از همین کتاب توسط انتشارات نهادگرا صورت گرفته که آن بخشها را ترجمه کرده و حذف نکرده است. اشکال دوم آنست که سبک ترجمه آزاد به کار گرفته شده تا روان بودن متن و قابل فهم بودن آن برای مخاطب ایرانی بیشینه شود. شاید در مورد کتابهای دانشگاهی، دقت از روانی متن مهمتر باشد. مترجمان عموما معادلهای خوبی برای کلمات تخصصی استفاده کرده اند اما در چند مورد ناکام بوده اند. به عنوان مثال نتوانسته اند برای niche market معادل خوبی بگذارند در حالیکه معادلهای گوشه‌یابی در بازار، جاویژه در بازار، کنج بازار. بازار دنج برای آن استفاده می‌شود. برخی اشکالات جزئی در ترجمه هست. به عنوان مثال، به جای کلمه تئوری می‌توان نظریه استفاده کرد. یا روی جلد کتاب از تعبیر «مترجمین» استفاده شده که بهتر است «مترجمان» به کار رود. کتاب چاپ خوب و صفحه بندی خیلی زیبایی دارد و از این جهت باید به نشر رسا بابت ترجمه مناسب کتاب تبریک گفت. ناشر در ابتدای کتاب در یک صفحه مسئولیتهای اخلاقی و حرفه‌ای خود را در قبال مخاطبان بیان کرده که اقدام نیکویی است و شاید طرح آن در پایان کتاب بهتر می‌بود.
🆔https://www.alef.ir/news/4010614085.html
🚗 خودرونگار (قسمت 1)

ابراهیم سوزنچی کاشانی

🛞 بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری، به دلیل سابقه آشنایی قبلی با دکتر فاطمی امین، روز سه شنبه 22 تیرماه 1400 با ایشون تماس گرفتم و برای فردای آن قرار گذاشتیم. ناهار مهمان ایشان بودیم و گفت هنوز تصمیم نگرفته برود وزارت صمت یا سازمان برنامه. طبیعتا بحثهای گسترده ای در جریان بود و جایگاهها هنوز مشخص نشده بود.

🛞 هفته بعد ایشون به ما گفت که احتمال قوی وزارت صمت خواهد رفت و روز دوشنبه 28 تیرماه هم قراری هماهنگ شد و با یکی از معاونان دفتر رهبری هم دیدار داشت. با هم برای پنج شنبه هم قراری گذاشتیم و من دیدگاههای خودم در ارتباط با توسعه صنعتی رو ارائه کردم. ارائه خوبی بود و کم کم کار داشت جدی می شد.

🛞 در ارتباط با ساختار وزارت صمت جدید صحبت کردیم و ایده مشترک ما این بود که وزارت صمت کلا بشینه در جایگاه حاکمیتی و بحث تصدی رو رها کنه. پیشنهاد من که این بود تمام انتصابات جاهایی نظیر ایدرو و ایمیدرو باید بره ذیل ریاست جمهوری ولی ایشون می گفت که مستقل از چنان تصمیم بزرگی که باید جای دیگری گرفته بشه، من نقش اینها رو بسیار کم رنگ خواهم کرد و حتی شورای معاونان هم آنها را دعوت نخواهم کرد.

🛞 در طرح پیشنهادی یک معاونت برای الکترونیک و ماشین سازی و سایر حوزه هایی که مشتریانشون سایر کسب و کارها هستند درست میشد، یک معاونت برای حمل و نقل و یک معاونت هم برای سایر صنایع. معاونت فناوری و اداری مالی منحل میشد. توافق کردیم که اگه ایشون رفت وزارت صمت، من معاونت حمل و نقل کمک کنم. البته پیشنهاد اولیه ایشون معاونت الکترونیک و ماشین سازی بود. ولی به دلیل کارهایی که در ارتباط با خودرو، علی الخصوص نسل جدید خودروهای الکتریکی و متصل که پتانسیل کچ آپ داشتند و قبلا با مپنا کلی کار جلو برده بودیم، حمل و نقل رو ترجیح می دادم.

🛞 پنج شنبه 21 مرداد بالاخره لیست کابینه اعلام شد و ایشون وزیر پیشنهادی صمت بود. توی مجلس یک سری مخالف جدی وجود داشت. من هم تمام دو هفته بعد رو رفتم مجلس. قبل از اون هم چندین جلسه با یک سری نمایندگان داشتیم. داستان رای اعتماد بماند برای بعد. روز چهارشنبه 3 شهریورماه بود که دکتر فاطمی امین با 205 رای وزیر صمت شد.

🛞 برای دوشنبه 8 شهریورماه ساعت ۹ صبح دفتر وزیر جلسه ای هماهنگ کرد در ارتباط با خودرو. شب قبلش تلفنی صحبت کردیم و پیشنهاد ایشون این بود که شما و یکی دیگر از دوستان فعلا مدیر پروژه باشید تا من ساختار وزارتخانه رو با اداری استخدامی تغییر بدم. من ده دقیقه به 9 رفتم اتاق ایشون و گفتم که الان مشکل دبیرخانه شورای عالی رو دارم چون اونجا پست دارم باید تعیین تکلیف کنم. لذا قرار شد موقتا معاون فناوری بشم تا ساختار تغییر کنه.

🛞 توی جلسه ساعت 9 اقای صالحی نیا رییس هیات عامل ایمیدرو و آقای نیازی و آقای نبوی و صادقی نیارکی معاونت صنایع و آقای معمار باشی مدیر کل خودرو بودند.

🛞 آقای رزم حسینی وزیر قبلی همه کارهای خودرو حتی بحثهای حاکمیتی رو به ایمیدرو تفویض کرده بود و توی این جلسه مقرر شد که تمام بحثهای حاکمیتی از حالا به بعد با من باشه و بحثهای مالکیتی با آقای نبوی.

🛞 دوستان مستقر در وزارتخانه آمارهایی ارائه کردند و توضیح دادند که از نظر اونها تا سال 1404 تنها 1.8 میلیون خودرو می توان تولید کرد و قول 3 میلیون خودرویی که وزیر به مجلس داده اند عملی نیست. من عنوان کردم که با تکیه بر ظرفیت ایران خودرو و سایپا، این صحبت درست است ولی اگر بخش خصوصی رو تقویت کنیم و راهبرد ما این باشه که اونها رو بیاریم بالا، این امر می تواند محقق شود. اصولا ایده نهایی من کچ آپ در حوزه های جدید با تکیه بر بازیگران جدید بود و به ایران خودرو و سایپا امیدی نداشتم.

🛞 سه شنبه 9 شهریور ماه به من خبر دادند که استعلام شما رفته. همون روز بمدت 6 ساعت بازدید از ایران خودرو کردم. مقیمی مدیر عامل ایران خودرو گفت که اگه حمایت بشه ما تا 1404 می تونیم به 1.5 میلیون خودرو هم برسیم. من البته عقیده ام این بود که سایز تولید خیلی خوبه اما مهمتر از اون کیفیت و فناوری و نوآوری است و راهبردی در این ارتباط نمی دیدم جز ایجاد تکنوسنتر.

🛞 همه ایده ها در وزارتخانه و خودروسازان حول عدد تولید می چرخید و کاهش مصرف ارز هر خودرو و میزان بومی سازی. دقیقا سیاست جایگزینی واردات رو ترجمه کنی همین میشه. در حالیکه منطق ذهنی من این نبود. من دنبال شکل دهی یک هیوندای بودم.

🛞 اولین و مهمترین کار از نظر من این بود که باید مدیریت ایران خودرو و سایپا رو خصوصی کنیم، کاری که چین به درستی انجام داد. در حالیکه ما مالکیت رو دادیم (در این زمان سازمان گسترش تنها 5% سهام ایران خودرو را داشت) ولی وزارت صنایع مدیر عامل و سه عضو هیات مدیره را از طریق تفویض بقیه سهامداران، در اختیار داشت...

https://bit.ly/44tptqZ
🚗 خودرونگار (قسمت 2)

ابراهیم سوزنچی کاشانی

🛞 روز چهارشنبه 10 شهریور 1400 دو سه تا از مدیرعاملهای شرکتهای خصوصی اومدند و هر کدوم بحثی رو مطرح کردند. خوب عمده اینها ماشینها رو به صورت چند تکه میارن و اینجا صرفا مونتاژ می کنند. یک خط رنگ هم دارند و برخی از اونها خط پرس هم درست کردند که بتونن میزان داخلی سازی رو به 25 درصد برسونند. وزارت صمت سالهاست این بحث داخلی سازی رو برای دادن مجوز و پروانه بهره برداری درست کرده بود و از نظر من این مهمترین سیاستی بود که باعث شده خودروساز درست حسابی شکل نگیره. جنگیدن با این خودش داستانی است.

🛞 حالا برخی ادعا می کردند که این 20 درصد رو بکنیم 40 درصد، باز هم تفاوتی حاصل نخواهد شد چون تزئینات نظیر صندلی و داشبورد و غیره رو هم داخلی می کنند و اتفاقی نمی افته. اصولا باید ما میومدیم و روی پیچیدگی تکنولوژی داخلی سازی رو تعریف می کردیم مخصوصا با نگاه به حوزه های جدید، در حالیکه الان تمام قطعات پیچیده رو وارد می کنیم و بقیه اش رو خودمون می سازیم. حالا قطعه ساز موجود مهمترین نیروی مقاومت در برابر تغییر هم هست و دوست داره تا روز قیامت صندلی پراید تولید کنه.  بعد از ظهر رفتم بازدید سایپا و اونجا هم دیدم داستان همینه. سایپا فرصت بازدید از خط نشد و مجددا تمامی مباحث حول بومی سازی و افزایش تعداد تولید بود.

🛞 پنج شنبه هم رفتم یک بازدید دیگر و اونجا دیدم آمار تولید اونها با آمار وزارت صمت همخوانی نداره. دلیلش اینه که اینها ماهانه خودشون توی سایت بهین یاب اعلام می کنند چقدر تولید کردند در حالیکه عددی که واقعی تولید کردند، با این عدد کمی اختلاف داره. این هم یک داستان دیگری است. 

🛞 مدیر عامل یکی از خودروسازان خصوصی دوبار سرکار گذاشت و نیومد. به بچه های وزارت اطلاعات گفتم ایشون کجاست چرا نمیاد. ازشون خواستم که پیداش کنند و بگن بیاد من باید ببینم چقدر می تونه تا سال 1404 تولید کنه و برای اینکه این کار رو انجام بده، چه تقاضاهایی از ما داره. اصولا چند تا خودروساز بیشتر نداریم و به جای نوشتن سیاستها و برنامه های افقی، با تک تک اونها میخواستم توافق کنم هم روی میزان تولید، هم روی فناوری و این میشد برنامه کلی.

🛞 اون دوست ما توی وزارت به من گفت که بما ربطی نداره که ایشون کجاست و من گفتم که این وظیفه شماست که به من کمک کنید. در حالیکه برخی جاها ممکنه برعکس باشه و اونها به ما بگن که باید این کار رو بکنی. من بهشون گفتم که من صف هستم و شما ستاد هستید و حواستون باشه که نباید جای ما عوض بشه. اگه هم نکته ای دارید صرفا به صورت مشورتی می تونید مطرح کنید. بنظر نرمال نمی رسیدم!

🛞 شنبه صبح با مدیر کل خودرو جلسه ای گذاشتیم و تمامی آمار و سابقه رو توضیح دادند. من واقعا برام سوال بود که اصلا چرا این همه مجوز و پروانه داده شده است. چند تا خودروساز تعطیل و نیمه تعطیل داشتیم که مشکلات حقوقی وحشتناکی داشند و نماینده اون شهر هم همش پیگیری می کرد که اینجا رو راه بندازین تا شغل درست بشه. حالا مثلا کل ظرفیت تولیدش چند صد تا دونه در سال بوده و برخی از اونها هم پارتنر خارجی اشون هم حتی ورشکست شده بود.

🛞 ظهر رفتم ایدرو و ناهار مهمان آقای صالحی نیا بودم. مفصل در مورد خودرو و مخصوصا ایران خودرو و نقش سازمان گسترش با هم صحبت کردیم. خروجی این جلسه این بود که مطمئن شدم هیچ گونه سیستم حکمرانی برای خودرو وجود ندارد. واقعا نمی فهمیدم که این همه مداخله سازمان بازررسی در خودرو چرا صورت می گیره و چرا اونها عضو کمیته خودرو بودند.

🛞 کمیته خودرو زمان دو تا وزیر قبل تشکیل شده بود و هر سازمان و دستگاهی خودرو می خواست، از اونجا که ایران خودرو تنها مکانیزمش قرعه کشی بود، کمیته خودرو موافقت می کرد و مثلا می گفت که دو تا خودرو پژو پارس به فلان دستگاه بدهید. برخی تصمیمات دیگه هم کم کم اونجا گرفته می شد و بنوعی سیاستگذار هم شده بود و دبیرخانه اش هم ایدرو بود.

🛞 تیمی از گلرنگ اومدند و ادعا کردند که دارند روی خودروی برقی کار میکنند. باهاشون که بیشتر صحبت کردم در نهایت مشخص شد که صرفا دارن باطری میارن اینجا و فعلا کار دیگه ای نمی کنند.

🛞 عصری هم انجمن همگن خودرو اومدند و نگاهشون رو مطرح کردند. شاکله حرفشون این بود که دولت باید از خودرو بره بیرون. تنوع نگاهها و بحثها بیشمار است.

🛞 این وسط کلی هم پیامک میرسید یا فوروراد میشد. مهمترینش داستان فروش شاهینهای سایپا بود که خریداران شکایت شدید داشتند که چیزی که توی نمایش نشون داده شده، با چیزی که بهشون تحویل شده خیلی فرق داشته. تازه قیمت هم عوض شده با قیمت شورای رقابت. شورای رقابت رو کجای دلمون بگذاریم؟ دیگری هم پرونده عظیم خودرو و آذویکو بود که هر کدوم داستان خاص خودش رو داشت.
https://bit.ly/3MdDbHw
🚗 خودرونگار (قسمت 3)

ابراهیم سوزنچی کاشانی

🛞 شورای رقابت که طبق قانون سیاستهای اصل 44 درست شده بود و اختیارات زیادی هم داشت، یکی از اصلی ترین کارهاش مداخله در صنعت خودرو بود که به اسم تنظیم رقابت، قیمت گذاری می‌کرد. این مساله باعث شده بود که تولید هر خودرو، با میزان زیادی ضرر همراه باشه و طیف متعددی چه داخل وزارت صمت و چه صنعت به نحوه و فرمول قیمت گذاری اونها معترض بودند.
🛞 در یک سیستم معمول که عرضه و تقاضا وجود دارد، قیمت اصلی ترین تنظیم کننده عرضه و تقاضا است و بنگاهها با تغییر اون در کوتاه مدت تعادل رو به بازار برمی گردونن و در بلند مدت به دلیل وجود تقاضا، سرمایه گذاری جدید شکل گرفته و باعث پاسخ به تقاضای باقی مانده می‌شود.
🛞 اما الان شورای رقابت از بیرون قیمت ایران خودرو و سایپا رو تنظیم می‌کرد و عرضه و تقاضا به هم ریخته بود و بنابراین قیمت بازار روز به روز فاصله بیشتری با قیمت کارخانه می‌گرفت و در یک ثبت نام ساده، بیش از ده میلیون نفر اسم نویسی می‌کردند. خوب با توجه به سختی ورود به سامانه و علیرغم کنترلی که از طرف سازمانهای نظارتی اعمال می‌شد، دلالانی که با سیستمهای پرسرعت و عمدتا رباتها وارد سایتها می‌شدند، ماشینها رو ثبت نام می‌کردند و در بازار می‌فروختند و چیزی گیر مردم عادی نمیومد.
🛞 این سیستمی که ما مالکیت خودروسازی رو عمدتا واگذار کنیم و مدیریت رو بگذاریم در اختیار دولت (وزارت صمت) و قیمت گذاری رو نهاد سومی انجام بده، بسیار بدیع و نوآورانه و مختص کشور ایران است. شوروی هم چنین سیستمی نداشت و همه کار رو متمرکز مبتنی بر وصیه‌های سوسیالیزم انجام می‌داد اما ما بدترین ویژگیهای سوسیالیزم و کاپیتالیزم رو همزمان گرفته بودیم و با افتخار در خودرو پیاده می‌کردیم. خوب پس چرا سهام این شرکتها رو واگذار کردید!
🛞 لذا یکی از اولین مسائل این بود که با شورای رقابت چه کنیم. من با یکی از دوستان صحبت کرده بودم که گفت می‌تونیم از دیوان عدالت اداری ابطال آرای شورای رقابت رو بگیریم و جلسه مفصلی با ایشون گذاشتیم.
🛞 پیشنهاد وزیر این بود که ما از سران سه قوه یک مصوبه بگیریم که قیمت گذاری خودرو برای مدت معلومی (مصوبه سران سه قوه حداکثر تا دوسال معتبر است) از شورای رقابت بگیره و به وزارت صمت بده و ما به جاش قول بدیم که قیمت تمام شده خودرو را حداقل 15 درصد کمتر از تورم پائین بیاریم.
🛞 این پیشنهاد مبتنی بر این نگاه بود که اولا اگر حجم تولید بالا بره، قاعدتا قیمت تمام شده کاهش پیدا می‌کنه و ثانیا اگر قیمت مواد اولیه ای مانند فولاد رو بشه کنترل کرد، این امر محقق خواهد شد. حالا شاید بعدا در مورد تفاوت قیمت تمام شده خودرو در ایران و شرکتهای مشهور دنیا نوشتم.
🛞 دوشنبه صبح زود صبحانه با وزیر اقتصاد بودیم و بعدش من رفتم پیش یکی از نهادهای اطلاعاتی که استعلام من دستش بود و حدودا 5 ساعت جلسه طول کشید. ناهار یک دیزی خوب هم دادند. البته بحث منحصر به وزارت صمت نبود. حتی اونها پیشنهاد رفتن به جای دیگری هم دادند که من قبول نکردم.
🛞از اونجا رفتم دفتر وزیر و ایشون گفت که تا جمعه برنامه نهایی رو آماده کنید. فقط ایران خودرو برنامه دقیق داده بود و بقیه هنوز نداده بودند. گفتم که ایده من این بود که باید بخش خصوصی رو تقویت کنیم و رقابت از پائین رو تقویت کنیم چون در شرایط تحریم که خودروسازان خارجی هم از ایران رفته بودند، این تنها راه کار افزایش فشار برای بهبود کیفیت بود و این اتفاق حتی در چین هم افتاده بود و ظهور تازه واردانی مثل جیلی و چری باعث تغییر سیستم اونها شده بود.
🛞 ذهن من این بود که برخی از اینها رو به شکل کنسرسیوم به سمت خودروی برقی هل بدم، کاری که در دولت قبل تلاش کردیم و مپنا رو به کرمان موتور متصل کردیم و الان ماموت علاقه زیادی نشون می‌داد که به این وادی وارد بشه. لذا در نهایت سه دسته خودروساز وجود داشت با برنامه‌های مختلف: ایران خودرو و سایپا که تولید کنندگان قدیمی و پرتیراژ هستند و قطعه سازی و تولید داخلی بالاتری دارند، بهمن و مدیران خودرو که تیراژ کمتری دارند و قطعه سازی هم ندارند و عمدتا روی خودورهای شاسی بلند متمرکز شدند و در نهایت ماموت و کرمان موتور که علاقه زیادی به حوزه‌های جدید نشون می‌دادند.
🛞 سه‌شنبه قرار شد برم یکی دیگر از نهادهای اطلاعاتی ناهار که به دلیلی بحثی بین ما درگرفت و من حاضر به رفتن نشدم. در این چند روز تمامی مدیرعاملهای خودروسازی به ترتیب اومدند و برنامه‌هاشون رو ارائه دادند. اون یک نفری هم که نیومده بود، یک فایل فرستاد و من یک پروفایلی از برنامه تولید چهارساله خودروسازان داشتم که هرکدام هم گفته بودند در چه شرایطی می‌تونن به چه میزان از تولید برسند.
🛞 بعضی وقتها فکر می‌کنم دادن چنین وعده‌ای از طرف وزارت صمت، رفتن روی میدان مین است.

https://bit.ly/3OcckNg
🚗 خودرونگار (قسمت آخر)

ابراهیم سوزنچی کاشانی

* بنا به دلایلی تصمیم گرفتم این سری نوشته را تمام کنم

🛞 اگر میشد به نوعی با رای دیوان عدالت کلا شورای رقابت رو از قیمت گذاری خودرو حذف کرد، آنگاه طبق قبل قیمت گذاری مثل قبل میشد ولی اگه با مصوبه سران قوا در اختیار وزارت صمت قرار میگرفت، آنگاه این سوال مطرح میشد که صمت چه میخواهد بکند؟ و بعد از یکسال چه اتفاقی خواهد افتاد؟
🛞 پنج شنبه خروجی اولیه برای وزیر ارائه شد. ایشون دستور داده بود هر خودرویی یا تجهیزاتی که ایران خودرو و سایپا و سایر شرکتها به وزارت صمت دادند سریع مشخص بشه و پس بگیرند. سیاست دوری از این شرکتها تا حد ممکن داشت جلو می رفت. در جلسه آمار دقیق نشون میداد که تکیه به ایران خودرو و سایپا نمیتونه آمار تولید مدنظر رو ایجاد کنه. ایران خودرو 630 و سایپا 550هزار خودرو برای 1401 قول دادند. قرار شد برنامه دقیق بشه.
🛞 پاسخ نگران‌کننده‌ای که کم‌کم ارائه شد این بود که صمت باید قیمتها رو افزایش بده. یکشنبه رفتیم پیش معاون اول. جالب بود که دم ورودی کارمندان آنجا میگفتند بالاخره میتونید خودرو رو سامان بدید؟. دکتر مخبر هم موافقت اولیه داد. توی خاطرات این روز نوشتم که اگه قیمت بیفته دست صمت، کار بسیار سختی در پیش خواهد داشت
🛞 بلافاصله جلسه‌ای با معاون اقتصادی داشتیم. ایشون هم کم و بیش همراهی کرد. فقط مساله اصلی این بود که اگه صمت بخواد قیمتها رو بالا ببره، قیمتهای بازار هم مجددا بالا خواهد رفت و ما چه پاسخی به این مساله داریم؟ پرسش از برخی فعالان بازار نشون میداد که قیمت خودرو قطعا بالا با افزایش قیمت بالا خواهد رفت
🛞 اصولا ایده افزایش قیمت به دلیل زیان ایران خودرو و سایپا طرح شد. ما قرار بود خیلی وارد بازی اونها نشویم ولی بنظر میرسه که دارند مسائلشون رو به صمت تحمیل می‌کنند. مساله مالکیت و مدیریت خودروسازان هم به من سپرده نشده و این وسط کمی احساس کلافگی میکنم چون از نظر من اصل مساله اونجاست که باید تصدی دولت درمان بشه
🛞 راهکار دیگری که ارائه شده عرضه خودرو در بورس کالاست. اولین بار توی مجلس این ایده رو شنیدم که کمی عجیب به نظر میومد ولی کم‌کم دیدم تنها راه ممکن همین است
🛞 چندین جلسه دیگر گذاشته شد. با معاون اقتصادی، با رئیس مجلس، ستاد اقتصادی دولت و هم جلسه‌ای با وزیر اقتصاد و بانک مرکزی و سازمان برنامه و در نهایت ایده تایید شد. 28مهرماه سران سه قوه مصوبه رو داد
🛞 سوم آبان وزیر به بازدید ایران خودرو رفت و اون شعر رو براش خوندن. من بنا به دلایلی کم‌کم دارم از خودرو فاصله میگیرم. میگوید بیا و معاون الکترونیک و ماشین‌سازی باش. تمایلی ندارم برای این کار. گفتم مشاوره میدهم. 18 آبان افزایش قیمتها اعلام شد و 20 آبان رئیس جمهور دستور داد که افزایش قیمتها باید برگردد
🛞روز 23 آبان است که تلفنم چندین بار از شماره ناشناس زنگ خورد اما پاسخ ندادم. حدود ساعت یک از شماره غیر ناشناسی تماس گرفته شد و متوجه شدم که به عضویت شورای عالی انقلاب فرهنگی با حکم رهبر انقلاب درآمدم. اخبار ساعت 14 هم اعلام کرد.
🛞 همه ایده‌ها و تلاشهایی که در جهت دور کردن وزارت صمت از ایران خودرو و سایپا داشتم شکست خورده است. وزارت صمت در نهایت خروجی تلاشش این شد که با افزایش قیمت از میزان ضرر و زیان این دو شرکت بکاهد. اگرچه شورای رقابت کار ناحقی کرده بود، اما وزارت صمت نباید اینگونه خود را وارد این معرکه میکرد. اکنون تصدی‌گری بیشتر هم شده است
🛞 یک اشتباه من این بود که فکر میکردم وارد کار شوم، میتوانم ایده‌هایم را جلو ببرم کاری که در شورای عالی انقلاب فرهنگی انجام شد. اما آنجا هم شرایط فرق میکرد هم پشتیبانی مدیریت بالا متفاوت بود. اینجا ایکاش اول کار ایده‌هایم را مطرح میکردم و در صورت پذیرش کار را جلو میبردیم. احساس خسران میکنم. برنامه‌ای که در سه محور ساختار صنعت، سیاست صنعت و حکمرانی شرکتی در خودرو داشتم، هیچ کدام پیاده نشد. تلاش برای جلوبردن آنها از سمت معاون اول هم نتیجه‌ای نداشت.
🛞 صمت کماکان بدنبال افزایش قیمت است. پیشنهاد دادم حتی اگر میخواهد قیمت گذاری کند، ابتدا بهتر است در بورس کالا عرضه کند تا کشف قیمت شود سپس ده یا بیست درصد زیر قیمت عرضه کند. پیشنهادی که مقبول نمی افتد و در نهایت در آذرماه 1400 افزایش مجدد قیمت خودرو اعلام میشود. مشکلات ایران خودرو و سایپا تا حدی حل میشود اما مشکلات صنعت پابرجاست.
🛞 رهبری در بهمن ماه از کیفیت صنعت خودرو گله می‌کنند و رئیس جمهور فرمان هشت ماده‌ای را در اسفند صادر می‌کند. ماده 8 آن واگذاری مدیریت است. چیزی که رهبری هم دائم مطالبه می‌کنند. در اردیبهشت 1401 سامانه قرعه کشی راه می‌افتد.
🛞 ایده‌هایم را بازطراحی میکنم. اگرچه عمده آنها را اینجا ننوشتم، اما بنظرم حتما اجرایی میشود. شاید خیلی دور یا شاید خیلی نزدیک...

https://bit.ly/3Wh3dx0