🔴 رستگاری اقتصادی، تنها در 30 سال
علی بابایی
🖱باورش سخت است؛ اما جهش اقتصادی کره جنوبی، طی 30 سال بهوقوع پیوسته است. فقط 30 سال و نه صد سال! چند ماه پیش فرصت آن را یافتم تا در کتاب مهمی، چگونگی این جهش اقتصادی را از زبان یکی از تاریخدانان مشهور کرهای یعنی «لینسو کیم» مطالعه کنم. پس از مطالعه، مطمئن شدم که تعداد محققین وطنی که از آگاهی عمیقی در مورد نیروهای محرک این جهش اقتصادی برخوردار باشند، بهواقع بسیار اندک است.
🖱آغاز جهش اقتصادی در کره، با دموکراسی نیست؛ بلکه از قضا با یک رهبر قدرتمند یعنی ژنرال پارک است. پارک از همان ابتدا چند تصمیم کلیدی اتخاذ میکند. اول از همه، صادرات را به یک «مسئلۀ مرگ و زندگی» برای کرهایها تبدیل میکند و همۀ تصمیمات کشور را به صادرات بیشتر گره میزند؛ و به هر کسی که بتواند صادرات کند، دسترسی ترجیحی و اتوماتیک به بخش عمدهای از منابع بانکی و حتی ارز خارجی کمیاب میدهد. از طرف دیگر، دست به تقویت بنگاههای بزرگ، بخصوص بنگاههای با مدیریت خانوادگی میزند. این بنگاهها در کره به «چائبول» معروفند و همین سامسونگ و الجی و هیوندای که در ایران به خوبی میشناسیم، از معروفترین همین چائبولها هستند. جالب است بدانیم همین پارسال، سامسونگ الکترونیک به تنهایی 220 میلیارد دلار فروش داشته است. درواقع همین بنگاههای بزرگ در کره بودند که از طریق منابع مالی اضافی خود و حضور قبلی خود در بازارهای بینالمللی، توانستند ریسک بزرگ قدمهای اولیه در ورود به صنایع پیشرفته و هایتک را متقبل شوند و پس از مدتی تمام کرهایهای مشغول به کار در شرکتهای بزرگ تکنولوژیکِ آمریکایی و مشغول به فعالیت در قطبهای تکنولوژی نظیر «سیلیکون ولی» را به کره بازگردانند و بهکار گیرند.
🖱بموازات، حاکمیت کره به شدت به تقویت تحقیقوتوسعه در بنگاهها میپردازد و برای بنگاهها، معافیتهای مالیاتی و گرنتهای بزرگ درنظر میگیرد. درواقع در کره، موتور نوآوری، نه دانشگاهها بلکه اساسا بنگاهها بودهاند. در کشورهای شرق آسیا، برخلاف باور عموم در کشور، دانشگاه نقش اصلی در نوآوری کشور را عهدهدار نبوده است بلکه تحقیقوتوسعۀ بنگاهها موتور اصلی نوآوری بوده است. حتی کئون لی، یکی دیگر از تاریخدانان و محققین مشهور جهش اقتصادی چنین جمله مهمی دارد: «یکی از پیامدهای مهم تجربۀ کشورهای شرق آسیا برای جامعۀ سیاستگذار در کشورهای در حال توسعه این است که بدون اجرای سیاستهایی که تحقیقوتوسعۀ شرکتهای صنعتی را تشویق و تحریک نماید، صِرفِ سیاستهایی که بر بخش علم تاکید میکند نمیتواند منافع اقتصادی ملموسی در پی داشته باشد».
🖱اکنون گریزی به کشورمان ایران بزنیم تا درک عمیقتری از فاصلۀ پیش افتاده میان ما و کره حاصل شود. گفتمان سیاستگذاران ما پس از انقلاب، ذرهای رنگ و بوی صادرات و حیاتی بودن حضور در بازارهای بینالمللی نداشته است؛ البته چندان ربطی هم به تحریم ندارد چراکه اساسا قبل از این موج شدید تحریم نیز، اهمیتی برای آن در گفتمان سیاستگذاران نمیبینیم و ما حقیقتا شاهد مشوق یا فشار قابل توجهی برای بنگاههایی که وارد بازارهای جدید رقابتی میشوند نبودهایم. گفتمان غالب در کشور پس از انقلاب، یا کارگری-روستایی بوده یا اشتغال و بنابراین، همین چندرغاز منابع محدود دولتی را یا به بنگاههای کوچک و مشاغل روستایی دادهایم یا صرف واردات کنجاله و خوراک دام کردهایم، و یا در حلقوم رانتجویانی دولتی ریختهایم که به بهانۀ ایجاد اشتغال، سالهاست منابع کشور را به سمت خود میکشند.
🖱از طرف دیگر، پس از انقلاب، بنگاه صرفا به عنوان مکانی برای تولید درنظر گرفته شده است و نقش اصلی نوآوری به یک بازیگر دیگر یعنی دانشگاه و البته اخیرا شرکتهای کوچک دانشبنیان داده شده است. حتی بارها در میان بسیاری از محققین حوزۀ علم و فناوری نیز دیدهام که درک درستی از نقش پیشران بنگاه در نوآوری کشور وجود ندارد. تحت همین نگاه، بنگاهایی نظیر ایران خودرو و سایپا، صرفا کارخانهای تولیدی هستند برای تولید ارزانِ وسیلۀ نقلیه برای مردم. با این اوصاف، آیا باید انتظار دیگری از این کارخانههای تولیدی به جز تولید لگن پارههایی تحت عنوان پراید و وانت و سمند داشت؟ برای مقایسه کافی است در نظر بگیریم که هیوندای موتور، قصد هزینهکرد 40 میلیارد دلار بر روی تحقیقوتوسعه طی 5 سال بعد را دارد.
🖱اما شاید مهجورترین بازیگران پس از انقلاب، که میتوانستند نقشی جدی در توسعۀ صنعتی-تکنولوژیک ایران برعهده داشته باشند، و با احتمال زیادی منجر به جهش اقتصادی کشور گردند، بنگاههای بزرگِ چند کسبوکاری با مالکیت شخصی-خانوادگی بودهاند که البته هنوز تحت تاثیر فضای سوسیالیستی اوایل انقلاب، حاکمیت تمایل چندانی به اعطای نقش جدی به آنها ندارد. در مطالب بعدی در مورد اهمیت حیاتی این بنگاهها خواهیم نوشت.
کافه استراتژی
https://bit.ly/3dO29Jm
علی بابایی
🖱باورش سخت است؛ اما جهش اقتصادی کره جنوبی، طی 30 سال بهوقوع پیوسته است. فقط 30 سال و نه صد سال! چند ماه پیش فرصت آن را یافتم تا در کتاب مهمی، چگونگی این جهش اقتصادی را از زبان یکی از تاریخدانان مشهور کرهای یعنی «لینسو کیم» مطالعه کنم. پس از مطالعه، مطمئن شدم که تعداد محققین وطنی که از آگاهی عمیقی در مورد نیروهای محرک این جهش اقتصادی برخوردار باشند، بهواقع بسیار اندک است.
🖱آغاز جهش اقتصادی در کره، با دموکراسی نیست؛ بلکه از قضا با یک رهبر قدرتمند یعنی ژنرال پارک است. پارک از همان ابتدا چند تصمیم کلیدی اتخاذ میکند. اول از همه، صادرات را به یک «مسئلۀ مرگ و زندگی» برای کرهایها تبدیل میکند و همۀ تصمیمات کشور را به صادرات بیشتر گره میزند؛ و به هر کسی که بتواند صادرات کند، دسترسی ترجیحی و اتوماتیک به بخش عمدهای از منابع بانکی و حتی ارز خارجی کمیاب میدهد. از طرف دیگر، دست به تقویت بنگاههای بزرگ، بخصوص بنگاههای با مدیریت خانوادگی میزند. این بنگاهها در کره به «چائبول» معروفند و همین سامسونگ و الجی و هیوندای که در ایران به خوبی میشناسیم، از معروفترین همین چائبولها هستند. جالب است بدانیم همین پارسال، سامسونگ الکترونیک به تنهایی 220 میلیارد دلار فروش داشته است. درواقع همین بنگاههای بزرگ در کره بودند که از طریق منابع مالی اضافی خود و حضور قبلی خود در بازارهای بینالمللی، توانستند ریسک بزرگ قدمهای اولیه در ورود به صنایع پیشرفته و هایتک را متقبل شوند و پس از مدتی تمام کرهایهای مشغول به کار در شرکتهای بزرگ تکنولوژیکِ آمریکایی و مشغول به فعالیت در قطبهای تکنولوژی نظیر «سیلیکون ولی» را به کره بازگردانند و بهکار گیرند.
🖱بموازات، حاکمیت کره به شدت به تقویت تحقیقوتوسعه در بنگاهها میپردازد و برای بنگاهها، معافیتهای مالیاتی و گرنتهای بزرگ درنظر میگیرد. درواقع در کره، موتور نوآوری، نه دانشگاهها بلکه اساسا بنگاهها بودهاند. در کشورهای شرق آسیا، برخلاف باور عموم در کشور، دانشگاه نقش اصلی در نوآوری کشور را عهدهدار نبوده است بلکه تحقیقوتوسعۀ بنگاهها موتور اصلی نوآوری بوده است. حتی کئون لی، یکی دیگر از تاریخدانان و محققین مشهور جهش اقتصادی چنین جمله مهمی دارد: «یکی از پیامدهای مهم تجربۀ کشورهای شرق آسیا برای جامعۀ سیاستگذار در کشورهای در حال توسعه این است که بدون اجرای سیاستهایی که تحقیقوتوسعۀ شرکتهای صنعتی را تشویق و تحریک نماید، صِرفِ سیاستهایی که بر بخش علم تاکید میکند نمیتواند منافع اقتصادی ملموسی در پی داشته باشد».
🖱اکنون گریزی به کشورمان ایران بزنیم تا درک عمیقتری از فاصلۀ پیش افتاده میان ما و کره حاصل شود. گفتمان سیاستگذاران ما پس از انقلاب، ذرهای رنگ و بوی صادرات و حیاتی بودن حضور در بازارهای بینالمللی نداشته است؛ البته چندان ربطی هم به تحریم ندارد چراکه اساسا قبل از این موج شدید تحریم نیز، اهمیتی برای آن در گفتمان سیاستگذاران نمیبینیم و ما حقیقتا شاهد مشوق یا فشار قابل توجهی برای بنگاههایی که وارد بازارهای جدید رقابتی میشوند نبودهایم. گفتمان غالب در کشور پس از انقلاب، یا کارگری-روستایی بوده یا اشتغال و بنابراین، همین چندرغاز منابع محدود دولتی را یا به بنگاههای کوچک و مشاغل روستایی دادهایم یا صرف واردات کنجاله و خوراک دام کردهایم، و یا در حلقوم رانتجویانی دولتی ریختهایم که به بهانۀ ایجاد اشتغال، سالهاست منابع کشور را به سمت خود میکشند.
🖱از طرف دیگر، پس از انقلاب، بنگاه صرفا به عنوان مکانی برای تولید درنظر گرفته شده است و نقش اصلی نوآوری به یک بازیگر دیگر یعنی دانشگاه و البته اخیرا شرکتهای کوچک دانشبنیان داده شده است. حتی بارها در میان بسیاری از محققین حوزۀ علم و فناوری نیز دیدهام که درک درستی از نقش پیشران بنگاه در نوآوری کشور وجود ندارد. تحت همین نگاه، بنگاهایی نظیر ایران خودرو و سایپا، صرفا کارخانهای تولیدی هستند برای تولید ارزانِ وسیلۀ نقلیه برای مردم. با این اوصاف، آیا باید انتظار دیگری از این کارخانههای تولیدی به جز تولید لگن پارههایی تحت عنوان پراید و وانت و سمند داشت؟ برای مقایسه کافی است در نظر بگیریم که هیوندای موتور، قصد هزینهکرد 40 میلیارد دلار بر روی تحقیقوتوسعه طی 5 سال بعد را دارد.
🖱اما شاید مهجورترین بازیگران پس از انقلاب، که میتوانستند نقشی جدی در توسعۀ صنعتی-تکنولوژیک ایران برعهده داشته باشند، و با احتمال زیادی منجر به جهش اقتصادی کشور گردند، بنگاههای بزرگِ چند کسبوکاری با مالکیت شخصی-خانوادگی بودهاند که البته هنوز تحت تاثیر فضای سوسیالیستی اوایل انقلاب، حاکمیت تمایل چندانی به اعطای نقش جدی به آنها ندارد. در مطالب بعدی در مورد اهمیت حیاتی این بنگاهها خواهیم نوشت.
کافه استراتژی
https://bit.ly/3dO29Jm
🔴دلارهایی که صرف خوراک دام و لگن پارهها میشود
علی بابایی
🖱بدون تردید، ژنرال پارک، مهمترین کسی است که سنگ بنای نوسعۀ کره جنوبی رو بنا نهاد. او یک نظامی بدون تحصیلات آکادمیک بود؛ اما مطمئنم درکش از توسعه، کیلومترها عمیقتر از درک سیاستگذاران عزیز کشورمان است که با لقب دکتر و مهندس و اقتصادخوانده و حقوقدان، منجر به وقوع یک شکاف ترسناک میان درآمد سرانۀ کره و ایران طی 40 سال اخیر شدهاند (شکل پیوست را مشاهده کنید تا به عمق فاجعه پی ببرید). او میدانست که مسیر توسعه، از نوآوری شرکتها و بنگاهها، و فشار بر روی آنها برای نوآوری از طریق مشروط کردن حمایتهای دولتی به «ورود به حوزههای فناورانه» و «حضور در بازارهای صادراتی» میگذرد؛ او میدانست که دلارها و منابع مالی محدود کره در آن سالهای سخت اولیه را باید صرف مهمترین کار ممکن کند و از همین رو، آن را صرفا به کسانی میداد که وارد فرآیند دشوار نوآوری میشدند (رجوع کنید به نوشتههای لینسو کیم و کئون لی، دو تاریخدان مهم توسعۀ کره).
🖱دیروز برگ زرین دیگری از سیاستگذاری کشور رقم خورد و یک میلیارد دیگر به خوردوسازان اختصاص یافت. اما ای کاش، این دکتر و مهندس و اقتصادخوانده و حقوقدانهایی که سکان هدایت کشور را به خصوص طی این 20 سال اخیر در دستان خود داشتهاند، از آن پارک تحصیلنکرده میآموختند و این یک میلیارد آخر به خودورسازان را (که هر روز ملت نگونبختِ همچنان وفادار به آرمانهای انقلاب را به سبک جدیدی مورد تحقیر خود قرار میدهند) مشروط به یک پیشرفت حداقلی (تکرار میکنم یک پیشرفت حداقلی) میکردند؛ کاش این یک میلیارد را حداقل در ازای تلاش خودروسازان برای توسعۀ یک پلتفرم داخلی (شاید برایتان جالب باشد که خودروسازان وطنی هنوز توانمندی طراحی یک پلتفرم را هم ندارند و قرار بود در قراردادهای برجامی از پژو و رنو دریافت کنند!) یا طراحی یک موتور با مصرف سوخت پایین اختصاص میدادند.
🖱40 سال از انقلاب گذشته است؛ با همین فرمانی که پیش میرویم، میترسم 10 سال دیگر به عقب بنگریم و ناگهان متوجه شویم که هر چه داشتهایم، از جمله همین یک مشت دلار نفتی (که با هزار منت و التماس از چینیها گرفتهایم) را یا صرف خرید کالاهای اساسی نظیر خوراک دام کردهایم؛ و یا صرف چاه پرنشدنی نفرین خوردوسازی (به نظرم نفرین خودروسازی به همان اندازه نفرین نفت با مسماست) برای تولید لگن پارههایی نظیر پراید و سمند کردهایم. آن روز، احتمالا دهان شکاف نمودار زیر به مراتب از تصویر زیر بزرگتر خواهد بود.
کافه استراتژی
@Cafe_Strategy
علی بابایی
🖱بدون تردید، ژنرال پارک، مهمترین کسی است که سنگ بنای نوسعۀ کره جنوبی رو بنا نهاد. او یک نظامی بدون تحصیلات آکادمیک بود؛ اما مطمئنم درکش از توسعه، کیلومترها عمیقتر از درک سیاستگذاران عزیز کشورمان است که با لقب دکتر و مهندس و اقتصادخوانده و حقوقدان، منجر به وقوع یک شکاف ترسناک میان درآمد سرانۀ کره و ایران طی 40 سال اخیر شدهاند (شکل پیوست را مشاهده کنید تا به عمق فاجعه پی ببرید). او میدانست که مسیر توسعه، از نوآوری شرکتها و بنگاهها، و فشار بر روی آنها برای نوآوری از طریق مشروط کردن حمایتهای دولتی به «ورود به حوزههای فناورانه» و «حضور در بازارهای صادراتی» میگذرد؛ او میدانست که دلارها و منابع مالی محدود کره در آن سالهای سخت اولیه را باید صرف مهمترین کار ممکن کند و از همین رو، آن را صرفا به کسانی میداد که وارد فرآیند دشوار نوآوری میشدند (رجوع کنید به نوشتههای لینسو کیم و کئون لی، دو تاریخدان مهم توسعۀ کره).
🖱دیروز برگ زرین دیگری از سیاستگذاری کشور رقم خورد و یک میلیارد دیگر به خوردوسازان اختصاص یافت. اما ای کاش، این دکتر و مهندس و اقتصادخوانده و حقوقدانهایی که سکان هدایت کشور را به خصوص طی این 20 سال اخیر در دستان خود داشتهاند، از آن پارک تحصیلنکرده میآموختند و این یک میلیارد آخر به خودورسازان را (که هر روز ملت نگونبختِ همچنان وفادار به آرمانهای انقلاب را به سبک جدیدی مورد تحقیر خود قرار میدهند) مشروط به یک پیشرفت حداقلی (تکرار میکنم یک پیشرفت حداقلی) میکردند؛ کاش این یک میلیارد را حداقل در ازای تلاش خودروسازان برای توسعۀ یک پلتفرم داخلی (شاید برایتان جالب باشد که خودروسازان وطنی هنوز توانمندی طراحی یک پلتفرم را هم ندارند و قرار بود در قراردادهای برجامی از پژو و رنو دریافت کنند!) یا طراحی یک موتور با مصرف سوخت پایین اختصاص میدادند.
🖱40 سال از انقلاب گذشته است؛ با همین فرمانی که پیش میرویم، میترسم 10 سال دیگر به عقب بنگریم و ناگهان متوجه شویم که هر چه داشتهایم، از جمله همین یک مشت دلار نفتی (که با هزار منت و التماس از چینیها گرفتهایم) را یا صرف خرید کالاهای اساسی نظیر خوراک دام کردهایم؛ و یا صرف چاه پرنشدنی نفرین خوردوسازی (به نظرم نفرین خودروسازی به همان اندازه نفرین نفت با مسماست) برای تولید لگن پارههایی نظیر پراید و سمند کردهایم. آن روز، احتمالا دهان شکاف نمودار زیر به مراتب از تصویر زیر بزرگتر خواهد بود.
کافه استراتژی
@Cafe_Strategy
Telegram
📎
🔴اقتصاد سادۀ ما، و راهی که جو بایدن نیز در پیش خواهد گرفت
(به بهانۀ هفتۀ جهانی کارآفرینی)
رحیم سرهنگی
🖱سرانجام کابوس 4 سالۀ کشور در حال پایان است و ترامپ باید از کاخ سفید خداحافظی کند. البته مقامات رسمی کشورهایی نظیرکشور خودمان، روسیه و چند کشور دیگر، خود را بیتفاوت نشان دادند؛ اما دنبال کردن لحظه به لحظۀ انتخابات آمریکا توسط جامعه، از مقامات (البته غیر از تریبونهای رسمی) تا مدیران کسبوکارها و دانشگاهیان گرفته، تا حتی مردم کوچه و خیابان، از میزان جستجوی ایرانیان در گوگل گرفته تا واکنش بازارهایی نظیر بازار ارز، بیانگر این است که ما چندان نیز به این انتخابات بی تفاوت نبودهایم و از قضا رفتن ترامپ و آمدن بایدن، برایمان بسیار نیز مهم بوده است.
🖱اقتصاد ایران در حال تجربۀ شرایط سختی است؛ ارز چندانی برای واردات در کار نیست؛ تورم، زندگی مردم عادی را تحت الشعاع قرارداده است؛ و جهش بازارهای سرمایهای نظیر خودرو و طلا و مسکن، ضریب جینی و حس نابرابری اجتماعی را به شدت افزایش داده است. حتی شرایط به قدری سخت بوده است که دست به دامان راهکارهایی نظیر سند راهبردی 25 ساله با چین شدهایم. اما از این هراسانم که 4 سال دیگر نیز، مجددا چشم به انتخابات آمریکا بدوزیم؛ آن روز نیز منتظریم که بایدن برود و فرد دیگری پا در کاخ سفید بگذارد.
🖱البته چنین چشم اندوختنی، چندان هم غیرطبیعی نیست؛ چراکه این سرنوشت محتوم اقتصادی است که دهههاست صرفا چشم امید به ارزآوری نفت و چند منبع طبیعی بادآورده دوخته است؛ و نتیجۀ این چشم دوختن (به ارزآوری نفتی) طبیعتا آن چشم دوختن (به تغییرات آمریکا) است. برای کشوری نظیر آمریکا، با آن هژمونیاش بر شبکههای تعاملاتی مالی-اطلاعاتی دنیا، چه کاری کمهزینهتر از مسدود کردن صادرات چند کالای ساده و قابل ردگیری، آن هم با آن مقدار اندک و با عاملیت چند نمایندۀ شبه دولتی!
🖱بدیهی است که بهزمین زدن یک اقتصاد ساده، کار بسیار سادهایست. پس شاید راه حل اساسی، پیچیدهتر کردن و متنوعتر کردن اقتصاد است. اما چگونه؟ با ادامۀ همین مسیری که تاکنون رفتهایم؟ با همین بازیگرانی که در اقتصاد نفتی این چند دهه شکل گرفتهاند؟ پاسخ «هرگز» است.
🖱تجربۀ مکرر کشورهای فاصله گرفته از اقتصادهای ساده، یک درس مهم به ما می آموزد: ورود اقتصاد به بخشهای پیچیده، یک فرآیند برنامهمحور دولتمحور نیست؛ بلکه یک فرآیند اکتشافی توسط بازیگرانی است که حاضرند دست به ریسک و آزمون و تقبل هزینۀ سنگین اولیه زده و برای اولین بار در یک کشور وارد یک حوزه جدید شوند و نشان دهند که یک کشور مثلا در حوزۀ بیوتکنولوژی یا تراشهها یا خدمات نرمافزار، دارای مزیت است. برای مثال، در کره، هیوندای اولین شرکتی بود که تصمیم به ورود پرریسک به تولید خودرو تحت برند خود گرفت و اولین بار دست به تحقیقوتوسعۀ مشترک با یک موسسه بریتانیایی زد و حتی در این بین دهها پلتفرم اولیهاش متلاشی گردید؛ تا اینکه سرانجام به فناوری طراحی خودرو دست یافت. یا بهعنوان مثالی دیگر، سامسونگ اولین شرکتی بود که تصمیم به ورود به حوزۀ فناوری های بالا گرفت و البته 7 سال نیز ضرر سنگینی متقبل شد تا سرانجام به این فناوری دست یافت. شاید برایتان جالب باشد که حاصل همین اولین تصمیمها و اقدامات توسط سامسونگ، صادرات 67 میلیارد دلار به تنهایی توسط این شرکت در سال گذشته بوده است (مقایسه کنید با صادرات کل نفت ما، چیزی در حدود 55 میلیارد دلار در دو سال پیش).
🖱این بازیگران، همانهایی هستند که ما آنها را کارآفرین پیشگام مینامیم. درواقع از منظر مکاتب فکری مهم، کارآفرین و کارآفرینی، معادل استارتاپ یا کسبوکارهای عادی نیست؛ بلکه به معنای اولین بودن در ورود به فرآیند اکتشاف یک حوزۀ جدید (همراه با ریسک و آزمون) است و اساسا نقطۀ عزیمت اقتصاد به سمت یک اقتصاد پیچیده و متنوع، از همین گامهای آغازین چند کارآفرین پیشگام آغاز میشود. با نگاهی دقیق به ظهور همین چند صنعتِ معدودِ قابل افتخار در کشورمان نیز، نظیر صنعت بیوتکنولوژی یا صنعت توربین، میتوان به خوبی گامهای اولیۀ اکتشافی و ریسک و آزمون چند کارآفرین پیشگام را مشاهده کرد.
ادامۀ مطلب در فایل پیوست ...
کافه استراتژی
@Cafe_Strategy
(به بهانۀ هفتۀ جهانی کارآفرینی)
رحیم سرهنگی
🖱سرانجام کابوس 4 سالۀ کشور در حال پایان است و ترامپ باید از کاخ سفید خداحافظی کند. البته مقامات رسمی کشورهایی نظیرکشور خودمان، روسیه و چند کشور دیگر، خود را بیتفاوت نشان دادند؛ اما دنبال کردن لحظه به لحظۀ انتخابات آمریکا توسط جامعه، از مقامات (البته غیر از تریبونهای رسمی) تا مدیران کسبوکارها و دانشگاهیان گرفته، تا حتی مردم کوچه و خیابان، از میزان جستجوی ایرانیان در گوگل گرفته تا واکنش بازارهایی نظیر بازار ارز، بیانگر این است که ما چندان نیز به این انتخابات بی تفاوت نبودهایم و از قضا رفتن ترامپ و آمدن بایدن، برایمان بسیار نیز مهم بوده است.
🖱اقتصاد ایران در حال تجربۀ شرایط سختی است؛ ارز چندانی برای واردات در کار نیست؛ تورم، زندگی مردم عادی را تحت الشعاع قرارداده است؛ و جهش بازارهای سرمایهای نظیر خودرو و طلا و مسکن، ضریب جینی و حس نابرابری اجتماعی را به شدت افزایش داده است. حتی شرایط به قدری سخت بوده است که دست به دامان راهکارهایی نظیر سند راهبردی 25 ساله با چین شدهایم. اما از این هراسانم که 4 سال دیگر نیز، مجددا چشم به انتخابات آمریکا بدوزیم؛ آن روز نیز منتظریم که بایدن برود و فرد دیگری پا در کاخ سفید بگذارد.
🖱البته چنین چشم اندوختنی، چندان هم غیرطبیعی نیست؛ چراکه این سرنوشت محتوم اقتصادی است که دهههاست صرفا چشم امید به ارزآوری نفت و چند منبع طبیعی بادآورده دوخته است؛ و نتیجۀ این چشم دوختن (به ارزآوری نفتی) طبیعتا آن چشم دوختن (به تغییرات آمریکا) است. برای کشوری نظیر آمریکا، با آن هژمونیاش بر شبکههای تعاملاتی مالی-اطلاعاتی دنیا، چه کاری کمهزینهتر از مسدود کردن صادرات چند کالای ساده و قابل ردگیری، آن هم با آن مقدار اندک و با عاملیت چند نمایندۀ شبه دولتی!
🖱بدیهی است که بهزمین زدن یک اقتصاد ساده، کار بسیار سادهایست. پس شاید راه حل اساسی، پیچیدهتر کردن و متنوعتر کردن اقتصاد است. اما چگونه؟ با ادامۀ همین مسیری که تاکنون رفتهایم؟ با همین بازیگرانی که در اقتصاد نفتی این چند دهه شکل گرفتهاند؟ پاسخ «هرگز» است.
🖱تجربۀ مکرر کشورهای فاصله گرفته از اقتصادهای ساده، یک درس مهم به ما می آموزد: ورود اقتصاد به بخشهای پیچیده، یک فرآیند برنامهمحور دولتمحور نیست؛ بلکه یک فرآیند اکتشافی توسط بازیگرانی است که حاضرند دست به ریسک و آزمون و تقبل هزینۀ سنگین اولیه زده و برای اولین بار در یک کشور وارد یک حوزه جدید شوند و نشان دهند که یک کشور مثلا در حوزۀ بیوتکنولوژی یا تراشهها یا خدمات نرمافزار، دارای مزیت است. برای مثال، در کره، هیوندای اولین شرکتی بود که تصمیم به ورود پرریسک به تولید خودرو تحت برند خود گرفت و اولین بار دست به تحقیقوتوسعۀ مشترک با یک موسسه بریتانیایی زد و حتی در این بین دهها پلتفرم اولیهاش متلاشی گردید؛ تا اینکه سرانجام به فناوری طراحی خودرو دست یافت. یا بهعنوان مثالی دیگر، سامسونگ اولین شرکتی بود که تصمیم به ورود به حوزۀ فناوری های بالا گرفت و البته 7 سال نیز ضرر سنگینی متقبل شد تا سرانجام به این فناوری دست یافت. شاید برایتان جالب باشد که حاصل همین اولین تصمیمها و اقدامات توسط سامسونگ، صادرات 67 میلیارد دلار به تنهایی توسط این شرکت در سال گذشته بوده است (مقایسه کنید با صادرات کل نفت ما، چیزی در حدود 55 میلیارد دلار در دو سال پیش).
🖱این بازیگران، همانهایی هستند که ما آنها را کارآفرین پیشگام مینامیم. درواقع از منظر مکاتب فکری مهم، کارآفرین و کارآفرینی، معادل استارتاپ یا کسبوکارهای عادی نیست؛ بلکه به معنای اولین بودن در ورود به فرآیند اکتشاف یک حوزۀ جدید (همراه با ریسک و آزمون) است و اساسا نقطۀ عزیمت اقتصاد به سمت یک اقتصاد پیچیده و متنوع، از همین گامهای آغازین چند کارآفرین پیشگام آغاز میشود. با نگاهی دقیق به ظهور همین چند صنعتِ معدودِ قابل افتخار در کشورمان نیز، نظیر صنعت بیوتکنولوژی یا صنعت توربین، میتوان به خوبی گامهای اولیۀ اکتشافی و ریسک و آزمون چند کارآفرین پیشگام را مشاهده کرد.
ادامۀ مطلب در فایل پیوست ...
کافه استراتژی
@Cafe_Strategy
🔴 چهار دهه وسواس بر علم و دانشگاه؛ چهار دهه عقبماندگی اقتصادی
«علی بابایی»
🖱در حوزۀ توسعۀ اقتصادی، یکی از جریانهای مطالعاتی همواره مهم، جریان «کچآپ (بهمعنای جهش سریع اقتصادی)» بوده است. چندی پیش، موفق شدیم تا کتاب یکی از تئوریسینهای مهم این جریان مطالعاتی، یعنی پروفسور کئون لی را ترجمه و تحت عنوان «راز جهش اقتصادی» تقدیم به علاقهمندان کشورمان کنیم. البته معتقدم برخی از مفاهیم مهمی که کئون لی در این کتاب بهعنوان عوامل اصلی کچآپ مطرح میکند، به قدری برای جامعۀ سیاستگذار و اقتصاددان کشور ناآشناست که حقیقتا کلمۀ «راز» را برای این کتاب برازنده میسازد.
🖱کئون لی، مهمترین عامل کچآپ اقتصادی را «نوآوری» ذیل رویکرد «حفظ رشد صادرات» میداند. البته حتما برخی میگویند «این را که میدانستیم!». بله بسیاری از ما این عبارت را شنیدهایم؛ اما آن چیزی را که صاحبنظران اقتصادی ما در ایران، بسیار کم در مورد آن شنیدهاند، ادامۀ ماجراست. لی نشان میدهد که دو برداشت متفاوت از مفهوم نوآوری، دو مسیر کاملا متفاوت را برای دو دسته «کشورهای آسیای شرقی» و «کشورهای آمریکای لاتین» رقم زده است: «در دهۀ 50 میلادی، کشورهای آسیای شرقی، نوآوری را در توانمندی فناورانۀ صنعتی-بنگاهی تعریف نمودند و حال آنکه کشورهای آمریکای لاتین، نوآوری را در بخش علم و تحقیقات دانشگاهی خلاصه کردند».
▫️"... در کشورهای آمریکای لاتین، شاهد یک جامعۀ علمیِ به دور از واقعیت و یک بخش صنعتی ضعیف بوده و هستیم. در آمریکای لاتین، به استثنای حوزههای معدودی، شناسایی اولویتهای تحقیقاتی، به طور سنتی بر عهدۀ جامعۀ دانشگاهی بوده که خود این جامعه نیز اولویتهای خود را بر اساس علایق جریان بینالمللی علم تعریف نموده است. در این کشورها، سیستم پاداش برای فعالیتهای تحقیقوتوسعه، به جای آنکه بر دستاوردهای فناورانه تاکید کند، بر دستاوردهای علمی تاکید میکند ... اما در مقابل، سیاستگذاران کشورهای آسیای شرقی، با تاکید بر توسعۀ صنعتی، «سیاست فناوری» را به «سیاست علم» ترجیح دادند و شرکتهای صنعتی کشورهای آسیای شرقی، دست به سرمایهگذاری قابل توجهی بر روی فعالیتهای تحقیقوتوسعه زدهاند ... "
▫️"... مطالعات اقتصادسنجی اخیر بهخوبی نشان دادهاند که برای کشورهای در حال توسعه، علم، نه تاثیر قابلملاحظهای بر روی توسعۀ فناوری دارد و نه بر روی رشد اقتصادی؛ در مقابل، این ثبت پتنت شرکتهاست که منجر به تولید دانش علمی و توسعه اقتصادی میشود. یافتههای این تحقیقات نشان میدهند که مدل خطی نوآوری، که دانش علمی را به عنوان ورودی اصلی نوآوری صنعتی معرفی میکند، چندان قابل اتکا نیست ..."
🖱و اینگونه است که به یکی از جملات طلایی کتاب میرسیم: "... یکی از پیامدهای مهم این یافتهها برای جامعۀ سیاستگذار این است که بدون اجرای سیاستهایی که تحقیقوتوسعۀ شرکتهای صنعتی را تشویق و تحریک نماید، سیاستهایی که صرفا بر بخش علم تاکید میکنند نمیتوانند منافع اقتصادی ملموسی در پی داشته باشند ..."
🖱کمی در مورد جملۀ فوق بیندیشیم. آیا ما پس از انقلاب، راه آسیای شرقی را پیمودهایم یا راه آمریکای لاتین را؟ آیا تاکنون از یکی از سیاستگذاران مهم کشور، حتی یک جمله در مورد اهمیت تحقیقوتوسعۀ شرکتهای صنعتی شنیدهایم؟ آیا حتی یک مشوق یا فشار معنادار بر روی شرکتهای صنعتی (بهخصوص بزرگ)، برای دستیابی به توانمندی تحقیقوتوسعه، و انجام تحقیقوتوسعۀ بیشتر وجود داشته است؟ آیا غیر از این بوده است که اساسا شرکتهای بزرگ را صرفا بنگاههای تولیدی نامیدهایم (از نوع کامودیتی و کالاهای سادهای نظیر پراید) و تمام توجه خود در حوزۀ نوآوری در این چهار دهه را صَرف دانشگاه و شرکتهای زایشی دانشگاهی کوچک کردهایم؟
🖱درواقع همین سیاست «تقویت توانمندی فناورانۀ بنگاهی» بوده است که توانست سامسونگ را از یک شرکت بازرگانی غذایی، تبدیل به شرکتی نماید که پارسال به تنهایی 16.4 میلیارد دلار صرف تحقیقوتوسعه کرده است (مقایسه کنید با کل تحقیقوتوسعۀ ایران در حدود 1.5 میلیارد دلار). یا تویوتای خودروساز در یک صنعت نسبتا بالغ به جایی برسد که پارسال 10 میلیارد دلار صرف تحقیقوتوسعه نماید.
🖱ای کاش میشد مشاورانی که با هدف ساخت یک اتوپیای اقتصادی جدید با اقتباس از دانشمندانی نظیر ابن سینا و ابوریحان، سالهاست که تمام توجه رهبران و سیاستگذاران ما را به سمت بخش علم و دانشگاه معطوف نمودهاند و در مقابل، جامعه را درگیر حس حقارتِ عقب ماندگی فناوری و نوآوری کردهاند، این جملۀ طلایی را دوباره بخوانند: "بدون اجرای سیاستهایی که تحقیقوتوسعۀ شرکتهای صنعتی را تشویق و تحریک نماید، سیاستهایی که صرفا بر بخش علم تاکید میکنند نمیتوانند منافع اقتصادی ملموسی در پی داشته باشند".
https://bit.ly/35d5xMj
«علی بابایی»
🖱در حوزۀ توسعۀ اقتصادی، یکی از جریانهای مطالعاتی همواره مهم، جریان «کچآپ (بهمعنای جهش سریع اقتصادی)» بوده است. چندی پیش، موفق شدیم تا کتاب یکی از تئوریسینهای مهم این جریان مطالعاتی، یعنی پروفسور کئون لی را ترجمه و تحت عنوان «راز جهش اقتصادی» تقدیم به علاقهمندان کشورمان کنیم. البته معتقدم برخی از مفاهیم مهمی که کئون لی در این کتاب بهعنوان عوامل اصلی کچآپ مطرح میکند، به قدری برای جامعۀ سیاستگذار و اقتصاددان کشور ناآشناست که حقیقتا کلمۀ «راز» را برای این کتاب برازنده میسازد.
🖱کئون لی، مهمترین عامل کچآپ اقتصادی را «نوآوری» ذیل رویکرد «حفظ رشد صادرات» میداند. البته حتما برخی میگویند «این را که میدانستیم!». بله بسیاری از ما این عبارت را شنیدهایم؛ اما آن چیزی را که صاحبنظران اقتصادی ما در ایران، بسیار کم در مورد آن شنیدهاند، ادامۀ ماجراست. لی نشان میدهد که دو برداشت متفاوت از مفهوم نوآوری، دو مسیر کاملا متفاوت را برای دو دسته «کشورهای آسیای شرقی» و «کشورهای آمریکای لاتین» رقم زده است: «در دهۀ 50 میلادی، کشورهای آسیای شرقی، نوآوری را در توانمندی فناورانۀ صنعتی-بنگاهی تعریف نمودند و حال آنکه کشورهای آمریکای لاتین، نوآوری را در بخش علم و تحقیقات دانشگاهی خلاصه کردند».
▫️"... در کشورهای آمریکای لاتین، شاهد یک جامعۀ علمیِ به دور از واقعیت و یک بخش صنعتی ضعیف بوده و هستیم. در آمریکای لاتین، به استثنای حوزههای معدودی، شناسایی اولویتهای تحقیقاتی، به طور سنتی بر عهدۀ جامعۀ دانشگاهی بوده که خود این جامعه نیز اولویتهای خود را بر اساس علایق جریان بینالمللی علم تعریف نموده است. در این کشورها، سیستم پاداش برای فعالیتهای تحقیقوتوسعه، به جای آنکه بر دستاوردهای فناورانه تاکید کند، بر دستاوردهای علمی تاکید میکند ... اما در مقابل، سیاستگذاران کشورهای آسیای شرقی، با تاکید بر توسعۀ صنعتی، «سیاست فناوری» را به «سیاست علم» ترجیح دادند و شرکتهای صنعتی کشورهای آسیای شرقی، دست به سرمایهگذاری قابل توجهی بر روی فعالیتهای تحقیقوتوسعه زدهاند ... "
▫️"... مطالعات اقتصادسنجی اخیر بهخوبی نشان دادهاند که برای کشورهای در حال توسعه، علم، نه تاثیر قابلملاحظهای بر روی توسعۀ فناوری دارد و نه بر روی رشد اقتصادی؛ در مقابل، این ثبت پتنت شرکتهاست که منجر به تولید دانش علمی و توسعه اقتصادی میشود. یافتههای این تحقیقات نشان میدهند که مدل خطی نوآوری، که دانش علمی را به عنوان ورودی اصلی نوآوری صنعتی معرفی میکند، چندان قابل اتکا نیست ..."
🖱و اینگونه است که به یکی از جملات طلایی کتاب میرسیم: "... یکی از پیامدهای مهم این یافتهها برای جامعۀ سیاستگذار این است که بدون اجرای سیاستهایی که تحقیقوتوسعۀ شرکتهای صنعتی را تشویق و تحریک نماید، سیاستهایی که صرفا بر بخش علم تاکید میکنند نمیتوانند منافع اقتصادی ملموسی در پی داشته باشند ..."
🖱کمی در مورد جملۀ فوق بیندیشیم. آیا ما پس از انقلاب، راه آسیای شرقی را پیمودهایم یا راه آمریکای لاتین را؟ آیا تاکنون از یکی از سیاستگذاران مهم کشور، حتی یک جمله در مورد اهمیت تحقیقوتوسعۀ شرکتهای صنعتی شنیدهایم؟ آیا حتی یک مشوق یا فشار معنادار بر روی شرکتهای صنعتی (بهخصوص بزرگ)، برای دستیابی به توانمندی تحقیقوتوسعه، و انجام تحقیقوتوسعۀ بیشتر وجود داشته است؟ آیا غیر از این بوده است که اساسا شرکتهای بزرگ را صرفا بنگاههای تولیدی نامیدهایم (از نوع کامودیتی و کالاهای سادهای نظیر پراید) و تمام توجه خود در حوزۀ نوآوری در این چهار دهه را صَرف دانشگاه و شرکتهای زایشی دانشگاهی کوچک کردهایم؟
🖱درواقع همین سیاست «تقویت توانمندی فناورانۀ بنگاهی» بوده است که توانست سامسونگ را از یک شرکت بازرگانی غذایی، تبدیل به شرکتی نماید که پارسال به تنهایی 16.4 میلیارد دلار صرف تحقیقوتوسعه کرده است (مقایسه کنید با کل تحقیقوتوسعۀ ایران در حدود 1.5 میلیارد دلار). یا تویوتای خودروساز در یک صنعت نسبتا بالغ به جایی برسد که پارسال 10 میلیارد دلار صرف تحقیقوتوسعه نماید.
🖱ای کاش میشد مشاورانی که با هدف ساخت یک اتوپیای اقتصادی جدید با اقتباس از دانشمندانی نظیر ابن سینا و ابوریحان، سالهاست که تمام توجه رهبران و سیاستگذاران ما را به سمت بخش علم و دانشگاه معطوف نمودهاند و در مقابل، جامعه را درگیر حس حقارتِ عقب ماندگی فناوری و نوآوری کردهاند، این جملۀ طلایی را دوباره بخوانند: "بدون اجرای سیاستهایی که تحقیقوتوسعۀ شرکتهای صنعتی را تشویق و تحریک نماید، سیاستهایی که صرفا بر بخش علم تاکید میکنند نمیتوانند منافع اقتصادی ملموسی در پی داشته باشند".
https://bit.ly/35d5xMj
Forwarded from Novel Managing School
وبینار " تئوری پردازی و پژوهش در مدیریت"، پرسش و پاسخ و گفتگوی صمیمی با هنری مینتزبرگ متفکر و تئوری پردازی مشهور مدیریت.
🔸ظرفیت وبینار محدود است و اولویت با کسانی است که زودتر ثبت نام می کنند.
📆 چهارشنبه ۲۵ فروردین ساعت ۱۸
🔗 جزئیات بیشتر و ثبت نام:
https://evnd.co/wIPnP
💬 اگر نیاز به مشاوره دارید به ما پیام دهید.
@NMSadmin
〰️
نگاهی نو به مدیریت و سیاستگذاری | nms
@nms_ir
🔸ظرفیت وبینار محدود است و اولویت با کسانی است که زودتر ثبت نام می کنند.
📆 چهارشنبه ۲۵ فروردین ساعت ۱۸
🔗 جزئیات بیشتر و ثبت نام:
https://evnd.co/wIPnP
💬 اگر نیاز به مشاوره دارید به ما پیام دهید.
@NMSadmin
〰️
نگاهی نو به مدیریت و سیاستگذاری | nms
@nms_ir
چرخش مغزها.pdf
427.1 KB
مصاحبه اخیر من با هفته نامه "تجارت فردا" با این موضوع که "چه هنگام مهاجرت سرمایه انسانی میتواند از قضا یک عامل بسیار مهم در توسعه اقتصادی محسوب شود ..."
«راز جهش اقتصادی: هنر همپایی»
این پرسش که چطور میتوان به جمع کشورهای پیشرفته رسید پرسشی بزرگ و مهم است که ذهن همه انسانهای عامی و نخبه را در کشورهای در حال توسعه به خود مشغول کرده است. دانش اقتصاد توسعه دانشی است که پاسخهای مختلف به این پرسش در طول زمان در آن انباشت شده است. آنچه اجمالا از یافتههای این دانش و تجربه کشورهای مختلف به دست آمده است این است که درونگرایی کشورها را به توسعه نمی رساند و برونگرایی است که راه را به سمت توسعه می گشاید. پرسشی که وجود دارد این است که چرا بسیاری از کشورها پس از تجربه ناکامی در درونگرایی، نتوانستند برونگرایی را محقق کنند و از مسیر برونگرایی به توسعه برسند؟ ظاهرا تضمینی نیست که اگر کشورها اراده کنند برونگرا شوند موفق شوند و به توسعه برسند. پس مشکل کجاست؟ چه چیزی مانع میشود بیشتر کشورها بتوانند خود را به کشورهای توسعه یافته برسانند. این فرآیند رسیدن به جمع کشورهای توسعه یافته را مترجمان کتاب هم پایی (معادل catch up) ترجمه کرده اند.
نویسنده کتاب به خوبی تشریح میکند که چرا اکثر کشورها در فرآیند همپایی شکست میخورند حتی وقتی آنها به زنجیره تولید جهانی می پیوندند و با شرکتهای صاحب نام همکاری خود را شروع میکنند. نویسنده به تفصیل تشریح می کند که کشورهای در حال توسعه با یک مانع و دو شکست روبرو هستند که در مجموع تلاش آنها را برای هم پایی ناکام می گذارد. کتاب به شکل بسیار جالب و همراه با ذکر مصداقهای مختلف این مانع و دو شکست را تشریح می کند. بزرگترین حسن کتاب این است که تنها در مرحله تحلیل باقی نمانده و به مرحله تجویز و توصیه نیز می رسد یعنی نویسنده گام به گام نشان می دهد که از هر مشکل و مانع چطور می توان گذر کرد. به عنوان مثال برای گذر از شکست توانمندی، سه میانبر و برای گذر از شکست اندازه، یک میانبر و برای گذر از مانع معرفی شده، یک ایده خاص معرفی می کند. اصل ایده کتاب در همان فصل اول بیان می شود و فصلهای بعد تشریح هر کدام از ایده های طرح شده در فصل اول است.
به نظر اینجانب به عنوان کسی که سالهاست موضوع توسعه را دنبال می کنم محتوای کتاب بسیار عالی و بی نظیر است و در دیگر کتابهای توسعه به زبان فارسی (و تا حدودی به زبان انگلیسی) یافت نمی شود. نو بودن ایدهها و نگاه موشکافانه مولف و تمرکز ارزنده او بر کشورهای موفق در هم پایی موجب شده کتاب به لحاظ نظری موقعیت ممتازی پیدا کند و خواندن آن برای همه علاقه مندان حوزه توسعه الزامی شود.
کتاب ترجمه بسیار خوب و روانی دارد اما دو مشکل در مورد ترجمه موجود است. نکته اول آنست که مترجمان به صلاحدید خود بخش نظری کتاب را حذف کرده اند و از ترجمه آن خودداری کرده اند. این امر موجب شده تا کتاب ناقص شود. اگرچه با حذف بخشی از کتاب، کتاب کوچک شده و خواندن آن سریعتر ممکن است اما این امر به قیمت از دست رفتن برخی مطالب حاصل شده است. ظاهرا ترجمه دیگری از همین کتاب توسط انتشارات نهادگرا صورت گرفته که آن بخشها را ترجمه کرده و حذف نکرده است. اشکال دوم آنست که سبک ترجمه آزاد به کار گرفته شده تا روان بودن متن و قابل فهم بودن آن برای مخاطب ایرانی بیشینه شود. شاید در مورد کتابهای دانشگاهی، دقت از روانی متن مهمتر باشد. مترجمان عموما معادلهای خوبی برای کلمات تخصصی استفاده کرده اند اما در چند مورد ناکام بوده اند. به عنوان مثال نتوانسته اند برای niche market معادل خوبی بگذارند در حالیکه معادلهای گوشهیابی در بازار، جاویژه در بازار، کنج بازار. بازار دنج برای آن استفاده میشود. برخی اشکالات جزئی در ترجمه هست. به عنوان مثال، به جای کلمه تئوری میتوان نظریه استفاده کرد. یا روی جلد کتاب از تعبیر «مترجمین» استفاده شده که بهتر است «مترجمان» به کار رود. کتاب چاپ خوب و صفحه بندی خیلی زیبایی دارد و از این جهت باید به نشر رسا بابت ترجمه مناسب کتاب تبریک گفت. ناشر در ابتدای کتاب در یک صفحه مسئولیتهای اخلاقی و حرفهای خود را در قبال مخاطبان بیان کرده که اقدام نیکویی است و شاید طرح آن در پایان کتاب بهتر میبود.
🆔https://www.alef.ir/news/4010614085.html
این پرسش که چطور میتوان به جمع کشورهای پیشرفته رسید پرسشی بزرگ و مهم است که ذهن همه انسانهای عامی و نخبه را در کشورهای در حال توسعه به خود مشغول کرده است. دانش اقتصاد توسعه دانشی است که پاسخهای مختلف به این پرسش در طول زمان در آن انباشت شده است. آنچه اجمالا از یافتههای این دانش و تجربه کشورهای مختلف به دست آمده است این است که درونگرایی کشورها را به توسعه نمی رساند و برونگرایی است که راه را به سمت توسعه می گشاید. پرسشی که وجود دارد این است که چرا بسیاری از کشورها پس از تجربه ناکامی در درونگرایی، نتوانستند برونگرایی را محقق کنند و از مسیر برونگرایی به توسعه برسند؟ ظاهرا تضمینی نیست که اگر کشورها اراده کنند برونگرا شوند موفق شوند و به توسعه برسند. پس مشکل کجاست؟ چه چیزی مانع میشود بیشتر کشورها بتوانند خود را به کشورهای توسعه یافته برسانند. این فرآیند رسیدن به جمع کشورهای توسعه یافته را مترجمان کتاب هم پایی (معادل catch up) ترجمه کرده اند.
نویسنده کتاب به خوبی تشریح میکند که چرا اکثر کشورها در فرآیند همپایی شکست میخورند حتی وقتی آنها به زنجیره تولید جهانی می پیوندند و با شرکتهای صاحب نام همکاری خود را شروع میکنند. نویسنده به تفصیل تشریح می کند که کشورهای در حال توسعه با یک مانع و دو شکست روبرو هستند که در مجموع تلاش آنها را برای هم پایی ناکام می گذارد. کتاب به شکل بسیار جالب و همراه با ذکر مصداقهای مختلف این مانع و دو شکست را تشریح می کند. بزرگترین حسن کتاب این است که تنها در مرحله تحلیل باقی نمانده و به مرحله تجویز و توصیه نیز می رسد یعنی نویسنده گام به گام نشان می دهد که از هر مشکل و مانع چطور می توان گذر کرد. به عنوان مثال برای گذر از شکست توانمندی، سه میانبر و برای گذر از شکست اندازه، یک میانبر و برای گذر از مانع معرفی شده، یک ایده خاص معرفی می کند. اصل ایده کتاب در همان فصل اول بیان می شود و فصلهای بعد تشریح هر کدام از ایده های طرح شده در فصل اول است.
به نظر اینجانب به عنوان کسی که سالهاست موضوع توسعه را دنبال می کنم محتوای کتاب بسیار عالی و بی نظیر است و در دیگر کتابهای توسعه به زبان فارسی (و تا حدودی به زبان انگلیسی) یافت نمی شود. نو بودن ایدهها و نگاه موشکافانه مولف و تمرکز ارزنده او بر کشورهای موفق در هم پایی موجب شده کتاب به لحاظ نظری موقعیت ممتازی پیدا کند و خواندن آن برای همه علاقه مندان حوزه توسعه الزامی شود.
کتاب ترجمه بسیار خوب و روانی دارد اما دو مشکل در مورد ترجمه موجود است. نکته اول آنست که مترجمان به صلاحدید خود بخش نظری کتاب را حذف کرده اند و از ترجمه آن خودداری کرده اند. این امر موجب شده تا کتاب ناقص شود. اگرچه با حذف بخشی از کتاب، کتاب کوچک شده و خواندن آن سریعتر ممکن است اما این امر به قیمت از دست رفتن برخی مطالب حاصل شده است. ظاهرا ترجمه دیگری از همین کتاب توسط انتشارات نهادگرا صورت گرفته که آن بخشها را ترجمه کرده و حذف نکرده است. اشکال دوم آنست که سبک ترجمه آزاد به کار گرفته شده تا روان بودن متن و قابل فهم بودن آن برای مخاطب ایرانی بیشینه شود. شاید در مورد کتابهای دانشگاهی، دقت از روانی متن مهمتر باشد. مترجمان عموما معادلهای خوبی برای کلمات تخصصی استفاده کرده اند اما در چند مورد ناکام بوده اند. به عنوان مثال نتوانسته اند برای niche market معادل خوبی بگذارند در حالیکه معادلهای گوشهیابی در بازار، جاویژه در بازار، کنج بازار. بازار دنج برای آن استفاده میشود. برخی اشکالات جزئی در ترجمه هست. به عنوان مثال، به جای کلمه تئوری میتوان نظریه استفاده کرد. یا روی جلد کتاب از تعبیر «مترجمین» استفاده شده که بهتر است «مترجمان» به کار رود. کتاب چاپ خوب و صفحه بندی خیلی زیبایی دارد و از این جهت باید به نشر رسا بابت ترجمه مناسب کتاب تبریک گفت. ناشر در ابتدای کتاب در یک صفحه مسئولیتهای اخلاقی و حرفهای خود را در قبال مخاطبان بیان کرده که اقدام نیکویی است و شاید طرح آن در پایان کتاب بهتر میبود.
🆔https://www.alef.ir/news/4010614085.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«راز جهش اقتصادی: هنر همپایی»؛ کئون لی؛ ترجمه ابراهیم سوزنچی، علی بابایی و زهره قاسمی؛ انتشارات رسا چرا کشورها شکست میخورند؟
«راز جهش اقتصادی: هنر همپایی»
🚗 خودرونگار (قسمت 1)
ابراهیم سوزنچی کاشانی
🛞 بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری، به دلیل سابقه آشنایی قبلی با دکتر فاطمی امین، روز سه شنبه 22 تیرماه 1400 با ایشون تماس گرفتم و برای فردای آن قرار گذاشتیم. ناهار مهمان ایشان بودیم و گفت هنوز تصمیم نگرفته برود وزارت صمت یا سازمان برنامه. طبیعتا بحثهای گسترده ای در جریان بود و جایگاهها هنوز مشخص نشده بود.
🛞 هفته بعد ایشون به ما گفت که احتمال قوی وزارت صمت خواهد رفت و روز دوشنبه 28 تیرماه هم قراری هماهنگ شد و با یکی از معاونان دفتر رهبری هم دیدار داشت. با هم برای پنج شنبه هم قراری گذاشتیم و من دیدگاههای خودم در ارتباط با توسعه صنعتی رو ارائه کردم. ارائه خوبی بود و کم کم کار داشت جدی می شد.
🛞 در ارتباط با ساختار وزارت صمت جدید صحبت کردیم و ایده مشترک ما این بود که وزارت صمت کلا بشینه در جایگاه حاکمیتی و بحث تصدی رو رها کنه. پیشنهاد من که این بود تمام انتصابات جاهایی نظیر ایدرو و ایمیدرو باید بره ذیل ریاست جمهوری ولی ایشون می گفت که مستقل از چنان تصمیم بزرگی که باید جای دیگری گرفته بشه، من نقش اینها رو بسیار کم رنگ خواهم کرد و حتی شورای معاونان هم آنها را دعوت نخواهم کرد.
🛞 در طرح پیشنهادی یک معاونت برای الکترونیک و ماشین سازی و سایر حوزه هایی که مشتریانشون سایر کسب و کارها هستند درست میشد، یک معاونت برای حمل و نقل و یک معاونت هم برای سایر صنایع. معاونت فناوری و اداری مالی منحل میشد. توافق کردیم که اگه ایشون رفت وزارت صمت، من معاونت حمل و نقل کمک کنم. البته پیشنهاد اولیه ایشون معاونت الکترونیک و ماشین سازی بود. ولی به دلیل کارهایی که در ارتباط با خودرو، علی الخصوص نسل جدید خودروهای الکتریکی و متصل که پتانسیل کچ آپ داشتند و قبلا با مپنا کلی کار جلو برده بودیم، حمل و نقل رو ترجیح می دادم.
🛞 پنج شنبه 21 مرداد بالاخره لیست کابینه اعلام شد و ایشون وزیر پیشنهادی صمت بود. توی مجلس یک سری مخالف جدی وجود داشت. من هم تمام دو هفته بعد رو رفتم مجلس. قبل از اون هم چندین جلسه با یک سری نمایندگان داشتیم. داستان رای اعتماد بماند برای بعد. روز چهارشنبه 3 شهریورماه بود که دکتر فاطمی امین با 205 رای وزیر صمت شد.
🛞 برای دوشنبه 8 شهریورماه ساعت ۹ صبح دفتر وزیر جلسه ای هماهنگ کرد در ارتباط با خودرو. شب قبلش تلفنی صحبت کردیم و پیشنهاد ایشون این بود که شما و یکی دیگر از دوستان فعلا مدیر پروژه باشید تا من ساختار وزارتخانه رو با اداری استخدامی تغییر بدم. من ده دقیقه به 9 رفتم اتاق ایشون و گفتم که الان مشکل دبیرخانه شورای عالی رو دارم چون اونجا پست دارم باید تعیین تکلیف کنم. لذا قرار شد موقتا معاون فناوری بشم تا ساختار تغییر کنه.
🛞 توی جلسه ساعت 9 اقای صالحی نیا رییس هیات عامل ایمیدرو و آقای نیازی و آقای نبوی و صادقی نیارکی معاونت صنایع و آقای معمار باشی مدیر کل خودرو بودند.
🛞 آقای رزم حسینی وزیر قبلی همه کارهای خودرو حتی بحثهای حاکمیتی رو به ایمیدرو تفویض کرده بود و توی این جلسه مقرر شد که تمام بحثهای حاکمیتی از حالا به بعد با من باشه و بحثهای مالکیتی با آقای نبوی.
🛞 دوستان مستقر در وزارتخانه آمارهایی ارائه کردند و توضیح دادند که از نظر اونها تا سال 1404 تنها 1.8 میلیون خودرو می توان تولید کرد و قول 3 میلیون خودرویی که وزیر به مجلس داده اند عملی نیست. من عنوان کردم که با تکیه بر ظرفیت ایران خودرو و سایپا، این صحبت درست است ولی اگر بخش خصوصی رو تقویت کنیم و راهبرد ما این باشه که اونها رو بیاریم بالا، این امر می تواند محقق شود. اصولا ایده نهایی من کچ آپ در حوزه های جدید با تکیه بر بازیگران جدید بود و به ایران خودرو و سایپا امیدی نداشتم.
🛞 سه شنبه 9 شهریور ماه به من خبر دادند که استعلام شما رفته. همون روز بمدت 6 ساعت بازدید از ایران خودرو کردم. مقیمی مدیر عامل ایران خودرو گفت که اگه حمایت بشه ما تا 1404 می تونیم به 1.5 میلیون خودرو هم برسیم. من البته عقیده ام این بود که سایز تولید خیلی خوبه اما مهمتر از اون کیفیت و فناوری و نوآوری است و راهبردی در این ارتباط نمی دیدم جز ایجاد تکنوسنتر.
🛞 همه ایده ها در وزارتخانه و خودروسازان حول عدد تولید می چرخید و کاهش مصرف ارز هر خودرو و میزان بومی سازی. دقیقا سیاست جایگزینی واردات رو ترجمه کنی همین میشه. در حالیکه منطق ذهنی من این نبود. من دنبال شکل دهی یک هیوندای بودم.
🛞 اولین و مهمترین کار از نظر من این بود که باید مدیریت ایران خودرو و سایپا رو خصوصی کنیم، کاری که چین به درستی انجام داد. در حالیکه ما مالکیت رو دادیم (در این زمان سازمان گسترش تنها 5% سهام ایران خودرو را داشت) ولی وزارت صنایع مدیر عامل و سه عضو هیات مدیره را از طریق تفویض بقیه سهامداران، در اختیار داشت...
https://bit.ly/44tptqZ
ابراهیم سوزنچی کاشانی
🛞 بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری، به دلیل سابقه آشنایی قبلی با دکتر فاطمی امین، روز سه شنبه 22 تیرماه 1400 با ایشون تماس گرفتم و برای فردای آن قرار گذاشتیم. ناهار مهمان ایشان بودیم و گفت هنوز تصمیم نگرفته برود وزارت صمت یا سازمان برنامه. طبیعتا بحثهای گسترده ای در جریان بود و جایگاهها هنوز مشخص نشده بود.
🛞 هفته بعد ایشون به ما گفت که احتمال قوی وزارت صمت خواهد رفت و روز دوشنبه 28 تیرماه هم قراری هماهنگ شد و با یکی از معاونان دفتر رهبری هم دیدار داشت. با هم برای پنج شنبه هم قراری گذاشتیم و من دیدگاههای خودم در ارتباط با توسعه صنعتی رو ارائه کردم. ارائه خوبی بود و کم کم کار داشت جدی می شد.
🛞 در ارتباط با ساختار وزارت صمت جدید صحبت کردیم و ایده مشترک ما این بود که وزارت صمت کلا بشینه در جایگاه حاکمیتی و بحث تصدی رو رها کنه. پیشنهاد من که این بود تمام انتصابات جاهایی نظیر ایدرو و ایمیدرو باید بره ذیل ریاست جمهوری ولی ایشون می گفت که مستقل از چنان تصمیم بزرگی که باید جای دیگری گرفته بشه، من نقش اینها رو بسیار کم رنگ خواهم کرد و حتی شورای معاونان هم آنها را دعوت نخواهم کرد.
🛞 در طرح پیشنهادی یک معاونت برای الکترونیک و ماشین سازی و سایر حوزه هایی که مشتریانشون سایر کسب و کارها هستند درست میشد، یک معاونت برای حمل و نقل و یک معاونت هم برای سایر صنایع. معاونت فناوری و اداری مالی منحل میشد. توافق کردیم که اگه ایشون رفت وزارت صمت، من معاونت حمل و نقل کمک کنم. البته پیشنهاد اولیه ایشون معاونت الکترونیک و ماشین سازی بود. ولی به دلیل کارهایی که در ارتباط با خودرو، علی الخصوص نسل جدید خودروهای الکتریکی و متصل که پتانسیل کچ آپ داشتند و قبلا با مپنا کلی کار جلو برده بودیم، حمل و نقل رو ترجیح می دادم.
🛞 پنج شنبه 21 مرداد بالاخره لیست کابینه اعلام شد و ایشون وزیر پیشنهادی صمت بود. توی مجلس یک سری مخالف جدی وجود داشت. من هم تمام دو هفته بعد رو رفتم مجلس. قبل از اون هم چندین جلسه با یک سری نمایندگان داشتیم. داستان رای اعتماد بماند برای بعد. روز چهارشنبه 3 شهریورماه بود که دکتر فاطمی امین با 205 رای وزیر صمت شد.
🛞 برای دوشنبه 8 شهریورماه ساعت ۹ صبح دفتر وزیر جلسه ای هماهنگ کرد در ارتباط با خودرو. شب قبلش تلفنی صحبت کردیم و پیشنهاد ایشون این بود که شما و یکی دیگر از دوستان فعلا مدیر پروژه باشید تا من ساختار وزارتخانه رو با اداری استخدامی تغییر بدم. من ده دقیقه به 9 رفتم اتاق ایشون و گفتم که الان مشکل دبیرخانه شورای عالی رو دارم چون اونجا پست دارم باید تعیین تکلیف کنم. لذا قرار شد موقتا معاون فناوری بشم تا ساختار تغییر کنه.
🛞 توی جلسه ساعت 9 اقای صالحی نیا رییس هیات عامل ایمیدرو و آقای نیازی و آقای نبوی و صادقی نیارکی معاونت صنایع و آقای معمار باشی مدیر کل خودرو بودند.
🛞 آقای رزم حسینی وزیر قبلی همه کارهای خودرو حتی بحثهای حاکمیتی رو به ایمیدرو تفویض کرده بود و توی این جلسه مقرر شد که تمام بحثهای حاکمیتی از حالا به بعد با من باشه و بحثهای مالکیتی با آقای نبوی.
🛞 دوستان مستقر در وزارتخانه آمارهایی ارائه کردند و توضیح دادند که از نظر اونها تا سال 1404 تنها 1.8 میلیون خودرو می توان تولید کرد و قول 3 میلیون خودرویی که وزیر به مجلس داده اند عملی نیست. من عنوان کردم که با تکیه بر ظرفیت ایران خودرو و سایپا، این صحبت درست است ولی اگر بخش خصوصی رو تقویت کنیم و راهبرد ما این باشه که اونها رو بیاریم بالا، این امر می تواند محقق شود. اصولا ایده نهایی من کچ آپ در حوزه های جدید با تکیه بر بازیگران جدید بود و به ایران خودرو و سایپا امیدی نداشتم.
🛞 سه شنبه 9 شهریور ماه به من خبر دادند که استعلام شما رفته. همون روز بمدت 6 ساعت بازدید از ایران خودرو کردم. مقیمی مدیر عامل ایران خودرو گفت که اگه حمایت بشه ما تا 1404 می تونیم به 1.5 میلیون خودرو هم برسیم. من البته عقیده ام این بود که سایز تولید خیلی خوبه اما مهمتر از اون کیفیت و فناوری و نوآوری است و راهبردی در این ارتباط نمی دیدم جز ایجاد تکنوسنتر.
🛞 همه ایده ها در وزارتخانه و خودروسازان حول عدد تولید می چرخید و کاهش مصرف ارز هر خودرو و میزان بومی سازی. دقیقا سیاست جایگزینی واردات رو ترجمه کنی همین میشه. در حالیکه منطق ذهنی من این نبود. من دنبال شکل دهی یک هیوندای بودم.
🛞 اولین و مهمترین کار از نظر من این بود که باید مدیریت ایران خودرو و سایپا رو خصوصی کنیم، کاری که چین به درستی انجام داد. در حالیکه ما مالکیت رو دادیم (در این زمان سازمان گسترش تنها 5% سهام ایران خودرو را داشت) ولی وزارت صنایع مدیر عامل و سه عضو هیات مدیره را از طریق تفویض بقیه سهامداران، در اختیار داشت...
https://bit.ly/44tptqZ
🚗 خودرونگار (قسمت 2)
ابراهیم سوزنچی کاشانی
🛞 روز چهارشنبه 10 شهریور 1400 دو سه تا از مدیرعاملهای شرکتهای خصوصی اومدند و هر کدوم بحثی رو مطرح کردند. خوب عمده اینها ماشینها رو به صورت چند تکه میارن و اینجا صرفا مونتاژ می کنند. یک خط رنگ هم دارند و برخی از اونها خط پرس هم درست کردند که بتونن میزان داخلی سازی رو به 25 درصد برسونند. وزارت صمت سالهاست این بحث داخلی سازی رو برای دادن مجوز و پروانه بهره برداری درست کرده بود و از نظر من این مهمترین سیاستی بود که باعث شده خودروساز درست حسابی شکل نگیره. جنگیدن با این خودش داستانی است.
🛞 حالا برخی ادعا می کردند که این 20 درصد رو بکنیم 40 درصد، باز هم تفاوتی حاصل نخواهد شد چون تزئینات نظیر صندلی و داشبورد و غیره رو هم داخلی می کنند و اتفاقی نمی افته. اصولا باید ما میومدیم و روی پیچیدگی تکنولوژی داخلی سازی رو تعریف می کردیم مخصوصا با نگاه به حوزه های جدید، در حالیکه الان تمام قطعات پیچیده رو وارد می کنیم و بقیه اش رو خودمون می سازیم. حالا قطعه ساز موجود مهمترین نیروی مقاومت در برابر تغییر هم هست و دوست داره تا روز قیامت صندلی پراید تولید کنه. بعد از ظهر رفتم بازدید سایپا و اونجا هم دیدم داستان همینه. سایپا فرصت بازدید از خط نشد و مجددا تمامی مباحث حول بومی سازی و افزایش تعداد تولید بود.
🛞 پنج شنبه هم رفتم یک بازدید دیگر و اونجا دیدم آمار تولید اونها با آمار وزارت صمت همخوانی نداره. دلیلش اینه که اینها ماهانه خودشون توی سایت بهین یاب اعلام می کنند چقدر تولید کردند در حالیکه عددی که واقعی تولید کردند، با این عدد کمی اختلاف داره. این هم یک داستان دیگری است.
🛞 مدیر عامل یکی از خودروسازان خصوصی دوبار سرکار گذاشت و نیومد. به بچه های وزارت اطلاعات گفتم ایشون کجاست چرا نمیاد. ازشون خواستم که پیداش کنند و بگن بیاد من باید ببینم چقدر می تونه تا سال 1404 تولید کنه و برای اینکه این کار رو انجام بده، چه تقاضاهایی از ما داره. اصولا چند تا خودروساز بیشتر نداریم و به جای نوشتن سیاستها و برنامه های افقی، با تک تک اونها میخواستم توافق کنم هم روی میزان تولید، هم روی فناوری و این میشد برنامه کلی.
🛞 اون دوست ما توی وزارت به من گفت که بما ربطی نداره که ایشون کجاست و من گفتم که این وظیفه شماست که به من کمک کنید. در حالیکه برخی جاها ممکنه برعکس باشه و اونها به ما بگن که باید این کار رو بکنی. من بهشون گفتم که من صف هستم و شما ستاد هستید و حواستون باشه که نباید جای ما عوض بشه. اگه هم نکته ای دارید صرفا به صورت مشورتی می تونید مطرح کنید. بنظر نرمال نمی رسیدم!
🛞 شنبه صبح با مدیر کل خودرو جلسه ای گذاشتیم و تمامی آمار و سابقه رو توضیح دادند. من واقعا برام سوال بود که اصلا چرا این همه مجوز و پروانه داده شده است. چند تا خودروساز تعطیل و نیمه تعطیل داشتیم که مشکلات حقوقی وحشتناکی داشند و نماینده اون شهر هم همش پیگیری می کرد که اینجا رو راه بندازین تا شغل درست بشه. حالا مثلا کل ظرفیت تولیدش چند صد تا دونه در سال بوده و برخی از اونها هم پارتنر خارجی اشون هم حتی ورشکست شده بود.
🛞 ظهر رفتم ایدرو و ناهار مهمان آقای صالحی نیا بودم. مفصل در مورد خودرو و مخصوصا ایران خودرو و نقش سازمان گسترش با هم صحبت کردیم. خروجی این جلسه این بود که مطمئن شدم هیچ گونه سیستم حکمرانی برای خودرو وجود ندارد. واقعا نمی فهمیدم که این همه مداخله سازمان بازررسی در خودرو چرا صورت می گیره و چرا اونها عضو کمیته خودرو بودند.
🛞 کمیته خودرو زمان دو تا وزیر قبل تشکیل شده بود و هر سازمان و دستگاهی خودرو می خواست، از اونجا که ایران خودرو تنها مکانیزمش قرعه کشی بود، کمیته خودرو موافقت می کرد و مثلا می گفت که دو تا خودرو پژو پارس به فلان دستگاه بدهید. برخی تصمیمات دیگه هم کم کم اونجا گرفته می شد و بنوعی سیاستگذار هم شده بود و دبیرخانه اش هم ایدرو بود.
🛞 تیمی از گلرنگ اومدند و ادعا کردند که دارند روی خودروی برقی کار میکنند. باهاشون که بیشتر صحبت کردم در نهایت مشخص شد که صرفا دارن باطری میارن اینجا و فعلا کار دیگه ای نمی کنند.
🛞 عصری هم انجمن همگن خودرو اومدند و نگاهشون رو مطرح کردند. شاکله حرفشون این بود که دولت باید از خودرو بره بیرون. تنوع نگاهها و بحثها بیشمار است.
🛞 این وسط کلی هم پیامک میرسید یا فوروراد میشد. مهمترینش داستان فروش شاهینهای سایپا بود که خریداران شکایت شدید داشتند که چیزی که توی نمایش نشون داده شده، با چیزی که بهشون تحویل شده خیلی فرق داشته. تازه قیمت هم عوض شده با قیمت شورای رقابت. شورای رقابت رو کجای دلمون بگذاریم؟ دیگری هم پرونده عظیم خودرو و آذویکو بود که هر کدوم داستان خاص خودش رو داشت.
https://bit.ly/3MdDbHw
ابراهیم سوزنچی کاشانی
🛞 روز چهارشنبه 10 شهریور 1400 دو سه تا از مدیرعاملهای شرکتهای خصوصی اومدند و هر کدوم بحثی رو مطرح کردند. خوب عمده اینها ماشینها رو به صورت چند تکه میارن و اینجا صرفا مونتاژ می کنند. یک خط رنگ هم دارند و برخی از اونها خط پرس هم درست کردند که بتونن میزان داخلی سازی رو به 25 درصد برسونند. وزارت صمت سالهاست این بحث داخلی سازی رو برای دادن مجوز و پروانه بهره برداری درست کرده بود و از نظر من این مهمترین سیاستی بود که باعث شده خودروساز درست حسابی شکل نگیره. جنگیدن با این خودش داستانی است.
🛞 حالا برخی ادعا می کردند که این 20 درصد رو بکنیم 40 درصد، باز هم تفاوتی حاصل نخواهد شد چون تزئینات نظیر صندلی و داشبورد و غیره رو هم داخلی می کنند و اتفاقی نمی افته. اصولا باید ما میومدیم و روی پیچیدگی تکنولوژی داخلی سازی رو تعریف می کردیم مخصوصا با نگاه به حوزه های جدید، در حالیکه الان تمام قطعات پیچیده رو وارد می کنیم و بقیه اش رو خودمون می سازیم. حالا قطعه ساز موجود مهمترین نیروی مقاومت در برابر تغییر هم هست و دوست داره تا روز قیامت صندلی پراید تولید کنه. بعد از ظهر رفتم بازدید سایپا و اونجا هم دیدم داستان همینه. سایپا فرصت بازدید از خط نشد و مجددا تمامی مباحث حول بومی سازی و افزایش تعداد تولید بود.
🛞 پنج شنبه هم رفتم یک بازدید دیگر و اونجا دیدم آمار تولید اونها با آمار وزارت صمت همخوانی نداره. دلیلش اینه که اینها ماهانه خودشون توی سایت بهین یاب اعلام می کنند چقدر تولید کردند در حالیکه عددی که واقعی تولید کردند، با این عدد کمی اختلاف داره. این هم یک داستان دیگری است.
🛞 مدیر عامل یکی از خودروسازان خصوصی دوبار سرکار گذاشت و نیومد. به بچه های وزارت اطلاعات گفتم ایشون کجاست چرا نمیاد. ازشون خواستم که پیداش کنند و بگن بیاد من باید ببینم چقدر می تونه تا سال 1404 تولید کنه و برای اینکه این کار رو انجام بده، چه تقاضاهایی از ما داره. اصولا چند تا خودروساز بیشتر نداریم و به جای نوشتن سیاستها و برنامه های افقی، با تک تک اونها میخواستم توافق کنم هم روی میزان تولید، هم روی فناوری و این میشد برنامه کلی.
🛞 اون دوست ما توی وزارت به من گفت که بما ربطی نداره که ایشون کجاست و من گفتم که این وظیفه شماست که به من کمک کنید. در حالیکه برخی جاها ممکنه برعکس باشه و اونها به ما بگن که باید این کار رو بکنی. من بهشون گفتم که من صف هستم و شما ستاد هستید و حواستون باشه که نباید جای ما عوض بشه. اگه هم نکته ای دارید صرفا به صورت مشورتی می تونید مطرح کنید. بنظر نرمال نمی رسیدم!
🛞 شنبه صبح با مدیر کل خودرو جلسه ای گذاشتیم و تمامی آمار و سابقه رو توضیح دادند. من واقعا برام سوال بود که اصلا چرا این همه مجوز و پروانه داده شده است. چند تا خودروساز تعطیل و نیمه تعطیل داشتیم که مشکلات حقوقی وحشتناکی داشند و نماینده اون شهر هم همش پیگیری می کرد که اینجا رو راه بندازین تا شغل درست بشه. حالا مثلا کل ظرفیت تولیدش چند صد تا دونه در سال بوده و برخی از اونها هم پارتنر خارجی اشون هم حتی ورشکست شده بود.
🛞 ظهر رفتم ایدرو و ناهار مهمان آقای صالحی نیا بودم. مفصل در مورد خودرو و مخصوصا ایران خودرو و نقش سازمان گسترش با هم صحبت کردیم. خروجی این جلسه این بود که مطمئن شدم هیچ گونه سیستم حکمرانی برای خودرو وجود ندارد. واقعا نمی فهمیدم که این همه مداخله سازمان بازررسی در خودرو چرا صورت می گیره و چرا اونها عضو کمیته خودرو بودند.
🛞 کمیته خودرو زمان دو تا وزیر قبل تشکیل شده بود و هر سازمان و دستگاهی خودرو می خواست، از اونجا که ایران خودرو تنها مکانیزمش قرعه کشی بود، کمیته خودرو موافقت می کرد و مثلا می گفت که دو تا خودرو پژو پارس به فلان دستگاه بدهید. برخی تصمیمات دیگه هم کم کم اونجا گرفته می شد و بنوعی سیاستگذار هم شده بود و دبیرخانه اش هم ایدرو بود.
🛞 تیمی از گلرنگ اومدند و ادعا کردند که دارند روی خودروی برقی کار میکنند. باهاشون که بیشتر صحبت کردم در نهایت مشخص شد که صرفا دارن باطری میارن اینجا و فعلا کار دیگه ای نمی کنند.
🛞 عصری هم انجمن همگن خودرو اومدند و نگاهشون رو مطرح کردند. شاکله حرفشون این بود که دولت باید از خودرو بره بیرون. تنوع نگاهها و بحثها بیشمار است.
🛞 این وسط کلی هم پیامک میرسید یا فوروراد میشد. مهمترینش داستان فروش شاهینهای سایپا بود که خریداران شکایت شدید داشتند که چیزی که توی نمایش نشون داده شده، با چیزی که بهشون تحویل شده خیلی فرق داشته. تازه قیمت هم عوض شده با قیمت شورای رقابت. شورای رقابت رو کجای دلمون بگذاریم؟ دیگری هم پرونده عظیم خودرو و آذویکو بود که هر کدوم داستان خاص خودش رو داشت.
https://bit.ly/3MdDbHw
🚗 خودرونگار (قسمت 3)
ابراهیم سوزنچی کاشانی
🛞 شورای رقابت که طبق قانون سیاستهای اصل 44 درست شده بود و اختیارات زیادی هم داشت، یکی از اصلی ترین کارهاش مداخله در صنعت خودرو بود که به اسم تنظیم رقابت، قیمت گذاری میکرد. این مساله باعث شده بود که تولید هر خودرو، با میزان زیادی ضرر همراه باشه و طیف متعددی چه داخل وزارت صمت و چه صنعت به نحوه و فرمول قیمت گذاری اونها معترض بودند.
🛞 در یک سیستم معمول که عرضه و تقاضا وجود دارد، قیمت اصلی ترین تنظیم کننده عرضه و تقاضا است و بنگاهها با تغییر اون در کوتاه مدت تعادل رو به بازار برمی گردونن و در بلند مدت به دلیل وجود تقاضا، سرمایه گذاری جدید شکل گرفته و باعث پاسخ به تقاضای باقی مانده میشود.
🛞 اما الان شورای رقابت از بیرون قیمت ایران خودرو و سایپا رو تنظیم میکرد و عرضه و تقاضا به هم ریخته بود و بنابراین قیمت بازار روز به روز فاصله بیشتری با قیمت کارخانه میگرفت و در یک ثبت نام ساده، بیش از ده میلیون نفر اسم نویسی میکردند. خوب با توجه به سختی ورود به سامانه و علیرغم کنترلی که از طرف سازمانهای نظارتی اعمال میشد، دلالانی که با سیستمهای پرسرعت و عمدتا رباتها وارد سایتها میشدند، ماشینها رو ثبت نام میکردند و در بازار میفروختند و چیزی گیر مردم عادی نمیومد.
🛞 این سیستمی که ما مالکیت خودروسازی رو عمدتا واگذار کنیم و مدیریت رو بگذاریم در اختیار دولت (وزارت صمت) و قیمت گذاری رو نهاد سومی انجام بده، بسیار بدیع و نوآورانه و مختص کشور ایران است. شوروی هم چنین سیستمی نداشت و همه کار رو متمرکز مبتنی بر وصیههای سوسیالیزم انجام میداد اما ما بدترین ویژگیهای سوسیالیزم و کاپیتالیزم رو همزمان گرفته بودیم و با افتخار در خودرو پیاده میکردیم. خوب پس چرا سهام این شرکتها رو واگذار کردید!
🛞 لذا یکی از اولین مسائل این بود که با شورای رقابت چه کنیم. من با یکی از دوستان صحبت کرده بودم که گفت میتونیم از دیوان عدالت اداری ابطال آرای شورای رقابت رو بگیریم و جلسه مفصلی با ایشون گذاشتیم.
🛞 پیشنهاد وزیر این بود که ما از سران سه قوه یک مصوبه بگیریم که قیمت گذاری خودرو برای مدت معلومی (مصوبه سران سه قوه حداکثر تا دوسال معتبر است) از شورای رقابت بگیره و به وزارت صمت بده و ما به جاش قول بدیم که قیمت تمام شده خودرو را حداقل 15 درصد کمتر از تورم پائین بیاریم.
🛞 این پیشنهاد مبتنی بر این نگاه بود که اولا اگر حجم تولید بالا بره، قاعدتا قیمت تمام شده کاهش پیدا میکنه و ثانیا اگر قیمت مواد اولیه ای مانند فولاد رو بشه کنترل کرد، این امر محقق خواهد شد. حالا شاید بعدا در مورد تفاوت قیمت تمام شده خودرو در ایران و شرکتهای مشهور دنیا نوشتم.
🛞 دوشنبه صبح زود صبحانه با وزیر اقتصاد بودیم و بعدش من رفتم پیش یکی از نهادهای اطلاعاتی که استعلام من دستش بود و حدودا 5 ساعت جلسه طول کشید. ناهار یک دیزی خوب هم دادند. البته بحث منحصر به وزارت صمت نبود. حتی اونها پیشنهاد رفتن به جای دیگری هم دادند که من قبول نکردم.
🛞از اونجا رفتم دفتر وزیر و ایشون گفت که تا جمعه برنامه نهایی رو آماده کنید. فقط ایران خودرو برنامه دقیق داده بود و بقیه هنوز نداده بودند. گفتم که ایده من این بود که باید بخش خصوصی رو تقویت کنیم و رقابت از پائین رو تقویت کنیم چون در شرایط تحریم که خودروسازان خارجی هم از ایران رفته بودند، این تنها راه کار افزایش فشار برای بهبود کیفیت بود و این اتفاق حتی در چین هم افتاده بود و ظهور تازه واردانی مثل جیلی و چری باعث تغییر سیستم اونها شده بود.
🛞 ذهن من این بود که برخی از اینها رو به شکل کنسرسیوم به سمت خودروی برقی هل بدم، کاری که در دولت قبل تلاش کردیم و مپنا رو به کرمان موتور متصل کردیم و الان ماموت علاقه زیادی نشون میداد که به این وادی وارد بشه. لذا در نهایت سه دسته خودروساز وجود داشت با برنامههای مختلف: ایران خودرو و سایپا که تولید کنندگان قدیمی و پرتیراژ هستند و قطعه سازی و تولید داخلی بالاتری دارند، بهمن و مدیران خودرو که تیراژ کمتری دارند و قطعه سازی هم ندارند و عمدتا روی خودورهای شاسی بلند متمرکز شدند و در نهایت ماموت و کرمان موتور که علاقه زیادی به حوزههای جدید نشون میدادند.
🛞 سهشنبه قرار شد برم یکی دیگر از نهادهای اطلاعاتی ناهار که به دلیلی بحثی بین ما درگرفت و من حاضر به رفتن نشدم. در این چند روز تمامی مدیرعاملهای خودروسازی به ترتیب اومدند و برنامههاشون رو ارائه دادند. اون یک نفری هم که نیومده بود، یک فایل فرستاد و من یک پروفایلی از برنامه تولید چهارساله خودروسازان داشتم که هرکدام هم گفته بودند در چه شرایطی میتونن به چه میزان از تولید برسند.
🛞 بعضی وقتها فکر میکنم دادن چنین وعدهای از طرف وزارت صمت، رفتن روی میدان مین است.
https://bit.ly/3OcckNg
ابراهیم سوزنچی کاشانی
🛞 شورای رقابت که طبق قانون سیاستهای اصل 44 درست شده بود و اختیارات زیادی هم داشت، یکی از اصلی ترین کارهاش مداخله در صنعت خودرو بود که به اسم تنظیم رقابت، قیمت گذاری میکرد. این مساله باعث شده بود که تولید هر خودرو، با میزان زیادی ضرر همراه باشه و طیف متعددی چه داخل وزارت صمت و چه صنعت به نحوه و فرمول قیمت گذاری اونها معترض بودند.
🛞 در یک سیستم معمول که عرضه و تقاضا وجود دارد، قیمت اصلی ترین تنظیم کننده عرضه و تقاضا است و بنگاهها با تغییر اون در کوتاه مدت تعادل رو به بازار برمی گردونن و در بلند مدت به دلیل وجود تقاضا، سرمایه گذاری جدید شکل گرفته و باعث پاسخ به تقاضای باقی مانده میشود.
🛞 اما الان شورای رقابت از بیرون قیمت ایران خودرو و سایپا رو تنظیم میکرد و عرضه و تقاضا به هم ریخته بود و بنابراین قیمت بازار روز به روز فاصله بیشتری با قیمت کارخانه میگرفت و در یک ثبت نام ساده، بیش از ده میلیون نفر اسم نویسی میکردند. خوب با توجه به سختی ورود به سامانه و علیرغم کنترلی که از طرف سازمانهای نظارتی اعمال میشد، دلالانی که با سیستمهای پرسرعت و عمدتا رباتها وارد سایتها میشدند، ماشینها رو ثبت نام میکردند و در بازار میفروختند و چیزی گیر مردم عادی نمیومد.
🛞 این سیستمی که ما مالکیت خودروسازی رو عمدتا واگذار کنیم و مدیریت رو بگذاریم در اختیار دولت (وزارت صمت) و قیمت گذاری رو نهاد سومی انجام بده، بسیار بدیع و نوآورانه و مختص کشور ایران است. شوروی هم چنین سیستمی نداشت و همه کار رو متمرکز مبتنی بر وصیههای سوسیالیزم انجام میداد اما ما بدترین ویژگیهای سوسیالیزم و کاپیتالیزم رو همزمان گرفته بودیم و با افتخار در خودرو پیاده میکردیم. خوب پس چرا سهام این شرکتها رو واگذار کردید!
🛞 لذا یکی از اولین مسائل این بود که با شورای رقابت چه کنیم. من با یکی از دوستان صحبت کرده بودم که گفت میتونیم از دیوان عدالت اداری ابطال آرای شورای رقابت رو بگیریم و جلسه مفصلی با ایشون گذاشتیم.
🛞 پیشنهاد وزیر این بود که ما از سران سه قوه یک مصوبه بگیریم که قیمت گذاری خودرو برای مدت معلومی (مصوبه سران سه قوه حداکثر تا دوسال معتبر است) از شورای رقابت بگیره و به وزارت صمت بده و ما به جاش قول بدیم که قیمت تمام شده خودرو را حداقل 15 درصد کمتر از تورم پائین بیاریم.
🛞 این پیشنهاد مبتنی بر این نگاه بود که اولا اگر حجم تولید بالا بره، قاعدتا قیمت تمام شده کاهش پیدا میکنه و ثانیا اگر قیمت مواد اولیه ای مانند فولاد رو بشه کنترل کرد، این امر محقق خواهد شد. حالا شاید بعدا در مورد تفاوت قیمت تمام شده خودرو در ایران و شرکتهای مشهور دنیا نوشتم.
🛞 دوشنبه صبح زود صبحانه با وزیر اقتصاد بودیم و بعدش من رفتم پیش یکی از نهادهای اطلاعاتی که استعلام من دستش بود و حدودا 5 ساعت جلسه طول کشید. ناهار یک دیزی خوب هم دادند. البته بحث منحصر به وزارت صمت نبود. حتی اونها پیشنهاد رفتن به جای دیگری هم دادند که من قبول نکردم.
🛞از اونجا رفتم دفتر وزیر و ایشون گفت که تا جمعه برنامه نهایی رو آماده کنید. فقط ایران خودرو برنامه دقیق داده بود و بقیه هنوز نداده بودند. گفتم که ایده من این بود که باید بخش خصوصی رو تقویت کنیم و رقابت از پائین رو تقویت کنیم چون در شرایط تحریم که خودروسازان خارجی هم از ایران رفته بودند، این تنها راه کار افزایش فشار برای بهبود کیفیت بود و این اتفاق حتی در چین هم افتاده بود و ظهور تازه واردانی مثل جیلی و چری باعث تغییر سیستم اونها شده بود.
🛞 ذهن من این بود که برخی از اینها رو به شکل کنسرسیوم به سمت خودروی برقی هل بدم، کاری که در دولت قبل تلاش کردیم و مپنا رو به کرمان موتور متصل کردیم و الان ماموت علاقه زیادی نشون میداد که به این وادی وارد بشه. لذا در نهایت سه دسته خودروساز وجود داشت با برنامههای مختلف: ایران خودرو و سایپا که تولید کنندگان قدیمی و پرتیراژ هستند و قطعه سازی و تولید داخلی بالاتری دارند، بهمن و مدیران خودرو که تیراژ کمتری دارند و قطعه سازی هم ندارند و عمدتا روی خودورهای شاسی بلند متمرکز شدند و در نهایت ماموت و کرمان موتور که علاقه زیادی به حوزههای جدید نشون میدادند.
🛞 سهشنبه قرار شد برم یکی دیگر از نهادهای اطلاعاتی ناهار که به دلیلی بحثی بین ما درگرفت و من حاضر به رفتن نشدم. در این چند روز تمامی مدیرعاملهای خودروسازی به ترتیب اومدند و برنامههاشون رو ارائه دادند. اون یک نفری هم که نیومده بود، یک فایل فرستاد و من یک پروفایلی از برنامه تولید چهارساله خودروسازان داشتم که هرکدام هم گفته بودند در چه شرایطی میتونن به چه میزان از تولید برسند.
🛞 بعضی وقتها فکر میکنم دادن چنین وعدهای از طرف وزارت صمت، رفتن روی میدان مین است.
https://bit.ly/3OcckNg
🚗 خودرونگار (قسمت آخر)
ابراهیم سوزنچی کاشانی
* بنا به دلایلی تصمیم گرفتم این سری نوشته را تمام کنم
🛞 اگر میشد به نوعی با رای دیوان عدالت کلا شورای رقابت رو از قیمت گذاری خودرو حذف کرد، آنگاه طبق قبل قیمت گذاری مثل قبل میشد ولی اگه با مصوبه سران قوا در اختیار وزارت صمت قرار میگرفت، آنگاه این سوال مطرح میشد که صمت چه میخواهد بکند؟ و بعد از یکسال چه اتفاقی خواهد افتاد؟
🛞 پنج شنبه خروجی اولیه برای وزیر ارائه شد. ایشون دستور داده بود هر خودرویی یا تجهیزاتی که ایران خودرو و سایپا و سایر شرکتها به وزارت صمت دادند سریع مشخص بشه و پس بگیرند. سیاست دوری از این شرکتها تا حد ممکن داشت جلو می رفت. در جلسه آمار دقیق نشون میداد که تکیه به ایران خودرو و سایپا نمیتونه آمار تولید مدنظر رو ایجاد کنه. ایران خودرو 630 و سایپا 550هزار خودرو برای 1401 قول دادند. قرار شد برنامه دقیق بشه.
🛞 پاسخ نگرانکنندهای که کمکم ارائه شد این بود که صمت باید قیمتها رو افزایش بده. یکشنبه رفتیم پیش معاون اول. جالب بود که دم ورودی کارمندان آنجا میگفتند بالاخره میتونید خودرو رو سامان بدید؟. دکتر مخبر هم موافقت اولیه داد. توی خاطرات این روز نوشتم که اگه قیمت بیفته دست صمت، کار بسیار سختی در پیش خواهد داشت
🛞 بلافاصله جلسهای با معاون اقتصادی داشتیم. ایشون هم کم و بیش همراهی کرد. فقط مساله اصلی این بود که اگه صمت بخواد قیمتها رو بالا ببره، قیمتهای بازار هم مجددا بالا خواهد رفت و ما چه پاسخی به این مساله داریم؟ پرسش از برخی فعالان بازار نشون میداد که قیمت خودرو قطعا بالا با افزایش قیمت بالا خواهد رفت
🛞 اصولا ایده افزایش قیمت به دلیل زیان ایران خودرو و سایپا طرح شد. ما قرار بود خیلی وارد بازی اونها نشویم ولی بنظر میرسه که دارند مسائلشون رو به صمت تحمیل میکنند. مساله مالکیت و مدیریت خودروسازان هم به من سپرده نشده و این وسط کمی احساس کلافگی میکنم چون از نظر من اصل مساله اونجاست که باید تصدی دولت درمان بشه
🛞 راهکار دیگری که ارائه شده عرضه خودرو در بورس کالاست. اولین بار توی مجلس این ایده رو شنیدم که کمی عجیب به نظر میومد ولی کمکم دیدم تنها راه ممکن همین است
🛞 چندین جلسه دیگر گذاشته شد. با معاون اقتصادی، با رئیس مجلس، ستاد اقتصادی دولت و هم جلسهای با وزیر اقتصاد و بانک مرکزی و سازمان برنامه و در نهایت ایده تایید شد. 28مهرماه سران سه قوه مصوبه رو داد
🛞 سوم آبان وزیر به بازدید ایران خودرو رفت و اون شعر رو براش خوندن. من بنا به دلایلی کمکم دارم از خودرو فاصله میگیرم. میگوید بیا و معاون الکترونیک و ماشینسازی باش. تمایلی ندارم برای این کار. گفتم مشاوره میدهم. 18 آبان افزایش قیمتها اعلام شد و 20 آبان رئیس جمهور دستور داد که افزایش قیمتها باید برگردد
🛞روز 23 آبان است که تلفنم چندین بار از شماره ناشناس زنگ خورد اما پاسخ ندادم. حدود ساعت یک از شماره غیر ناشناسی تماس گرفته شد و متوجه شدم که به عضویت شورای عالی انقلاب فرهنگی با حکم رهبر انقلاب درآمدم. اخبار ساعت 14 هم اعلام کرد.
🛞 همه ایدهها و تلاشهایی که در جهت دور کردن وزارت صمت از ایران خودرو و سایپا داشتم شکست خورده است. وزارت صمت در نهایت خروجی تلاشش این شد که با افزایش قیمت از میزان ضرر و زیان این دو شرکت بکاهد. اگرچه شورای رقابت کار ناحقی کرده بود، اما وزارت صمت نباید اینگونه خود را وارد این معرکه میکرد. اکنون تصدیگری بیشتر هم شده است
🛞 یک اشتباه من این بود که فکر میکردم وارد کار شوم، میتوانم ایدههایم را جلو ببرم کاری که در شورای عالی انقلاب فرهنگی انجام شد. اما آنجا هم شرایط فرق میکرد هم پشتیبانی مدیریت بالا متفاوت بود. اینجا ایکاش اول کار ایدههایم را مطرح میکردم و در صورت پذیرش کار را جلو میبردیم. احساس خسران میکنم. برنامهای که در سه محور ساختار صنعت، سیاست صنعت و حکمرانی شرکتی در خودرو داشتم، هیچ کدام پیاده نشد. تلاش برای جلوبردن آنها از سمت معاون اول هم نتیجهای نداشت.
🛞 صمت کماکان بدنبال افزایش قیمت است. پیشنهاد دادم حتی اگر میخواهد قیمت گذاری کند، ابتدا بهتر است در بورس کالا عرضه کند تا کشف قیمت شود سپس ده یا بیست درصد زیر قیمت عرضه کند. پیشنهادی که مقبول نمی افتد و در نهایت در آذرماه 1400 افزایش مجدد قیمت خودرو اعلام میشود. مشکلات ایران خودرو و سایپا تا حدی حل میشود اما مشکلات صنعت پابرجاست.
🛞 رهبری در بهمن ماه از کیفیت صنعت خودرو گله میکنند و رئیس جمهور فرمان هشت مادهای را در اسفند صادر میکند. ماده 8 آن واگذاری مدیریت است. چیزی که رهبری هم دائم مطالبه میکنند. در اردیبهشت 1401 سامانه قرعه کشی راه میافتد.
🛞 ایدههایم را بازطراحی میکنم. اگرچه عمده آنها را اینجا ننوشتم، اما بنظرم حتما اجرایی میشود. شاید خیلی دور یا شاید خیلی نزدیک...
https://bit.ly/3Wh3dx0
ابراهیم سوزنچی کاشانی
* بنا به دلایلی تصمیم گرفتم این سری نوشته را تمام کنم
🛞 اگر میشد به نوعی با رای دیوان عدالت کلا شورای رقابت رو از قیمت گذاری خودرو حذف کرد، آنگاه طبق قبل قیمت گذاری مثل قبل میشد ولی اگه با مصوبه سران قوا در اختیار وزارت صمت قرار میگرفت، آنگاه این سوال مطرح میشد که صمت چه میخواهد بکند؟ و بعد از یکسال چه اتفاقی خواهد افتاد؟
🛞 پنج شنبه خروجی اولیه برای وزیر ارائه شد. ایشون دستور داده بود هر خودرویی یا تجهیزاتی که ایران خودرو و سایپا و سایر شرکتها به وزارت صمت دادند سریع مشخص بشه و پس بگیرند. سیاست دوری از این شرکتها تا حد ممکن داشت جلو می رفت. در جلسه آمار دقیق نشون میداد که تکیه به ایران خودرو و سایپا نمیتونه آمار تولید مدنظر رو ایجاد کنه. ایران خودرو 630 و سایپا 550هزار خودرو برای 1401 قول دادند. قرار شد برنامه دقیق بشه.
🛞 پاسخ نگرانکنندهای که کمکم ارائه شد این بود که صمت باید قیمتها رو افزایش بده. یکشنبه رفتیم پیش معاون اول. جالب بود که دم ورودی کارمندان آنجا میگفتند بالاخره میتونید خودرو رو سامان بدید؟. دکتر مخبر هم موافقت اولیه داد. توی خاطرات این روز نوشتم که اگه قیمت بیفته دست صمت، کار بسیار سختی در پیش خواهد داشت
🛞 بلافاصله جلسهای با معاون اقتصادی داشتیم. ایشون هم کم و بیش همراهی کرد. فقط مساله اصلی این بود که اگه صمت بخواد قیمتها رو بالا ببره، قیمتهای بازار هم مجددا بالا خواهد رفت و ما چه پاسخی به این مساله داریم؟ پرسش از برخی فعالان بازار نشون میداد که قیمت خودرو قطعا بالا با افزایش قیمت بالا خواهد رفت
🛞 اصولا ایده افزایش قیمت به دلیل زیان ایران خودرو و سایپا طرح شد. ما قرار بود خیلی وارد بازی اونها نشویم ولی بنظر میرسه که دارند مسائلشون رو به صمت تحمیل میکنند. مساله مالکیت و مدیریت خودروسازان هم به من سپرده نشده و این وسط کمی احساس کلافگی میکنم چون از نظر من اصل مساله اونجاست که باید تصدی دولت درمان بشه
🛞 راهکار دیگری که ارائه شده عرضه خودرو در بورس کالاست. اولین بار توی مجلس این ایده رو شنیدم که کمی عجیب به نظر میومد ولی کمکم دیدم تنها راه ممکن همین است
🛞 چندین جلسه دیگر گذاشته شد. با معاون اقتصادی، با رئیس مجلس، ستاد اقتصادی دولت و هم جلسهای با وزیر اقتصاد و بانک مرکزی و سازمان برنامه و در نهایت ایده تایید شد. 28مهرماه سران سه قوه مصوبه رو داد
🛞 سوم آبان وزیر به بازدید ایران خودرو رفت و اون شعر رو براش خوندن. من بنا به دلایلی کمکم دارم از خودرو فاصله میگیرم. میگوید بیا و معاون الکترونیک و ماشینسازی باش. تمایلی ندارم برای این کار. گفتم مشاوره میدهم. 18 آبان افزایش قیمتها اعلام شد و 20 آبان رئیس جمهور دستور داد که افزایش قیمتها باید برگردد
🛞روز 23 آبان است که تلفنم چندین بار از شماره ناشناس زنگ خورد اما پاسخ ندادم. حدود ساعت یک از شماره غیر ناشناسی تماس گرفته شد و متوجه شدم که به عضویت شورای عالی انقلاب فرهنگی با حکم رهبر انقلاب درآمدم. اخبار ساعت 14 هم اعلام کرد.
🛞 همه ایدهها و تلاشهایی که در جهت دور کردن وزارت صمت از ایران خودرو و سایپا داشتم شکست خورده است. وزارت صمت در نهایت خروجی تلاشش این شد که با افزایش قیمت از میزان ضرر و زیان این دو شرکت بکاهد. اگرچه شورای رقابت کار ناحقی کرده بود، اما وزارت صمت نباید اینگونه خود را وارد این معرکه میکرد. اکنون تصدیگری بیشتر هم شده است
🛞 یک اشتباه من این بود که فکر میکردم وارد کار شوم، میتوانم ایدههایم را جلو ببرم کاری که در شورای عالی انقلاب فرهنگی انجام شد. اما آنجا هم شرایط فرق میکرد هم پشتیبانی مدیریت بالا متفاوت بود. اینجا ایکاش اول کار ایدههایم را مطرح میکردم و در صورت پذیرش کار را جلو میبردیم. احساس خسران میکنم. برنامهای که در سه محور ساختار صنعت، سیاست صنعت و حکمرانی شرکتی در خودرو داشتم، هیچ کدام پیاده نشد. تلاش برای جلوبردن آنها از سمت معاون اول هم نتیجهای نداشت.
🛞 صمت کماکان بدنبال افزایش قیمت است. پیشنهاد دادم حتی اگر میخواهد قیمت گذاری کند، ابتدا بهتر است در بورس کالا عرضه کند تا کشف قیمت شود سپس ده یا بیست درصد زیر قیمت عرضه کند. پیشنهادی که مقبول نمی افتد و در نهایت در آذرماه 1400 افزایش مجدد قیمت خودرو اعلام میشود. مشکلات ایران خودرو و سایپا تا حدی حل میشود اما مشکلات صنعت پابرجاست.
🛞 رهبری در بهمن ماه از کیفیت صنعت خودرو گله میکنند و رئیس جمهور فرمان هشت مادهای را در اسفند صادر میکند. ماده 8 آن واگذاری مدیریت است. چیزی که رهبری هم دائم مطالبه میکنند. در اردیبهشت 1401 سامانه قرعه کشی راه میافتد.
🛞 ایدههایم را بازطراحی میکنم. اگرچه عمده آنها را اینجا ننوشتم، اما بنظرم حتما اجرایی میشود. شاید خیلی دور یا شاید خیلی نزدیک...
https://bit.ly/3Wh3dx0
کافه استراتژی
https://twitter.com/aliabadi_ir/status/1669307144758259714
شاید خیلی دور یا شاید خیلی نزدیک ...
Forwarded from HSK
🛰️ پارادوکس نهادینه در سیستم نوآوری ایران
📌 ابراهیم سوزنچی، در نشست کنسرسیوم پژوهش مطالعات نوآورانه (CRIS) که به همراه پروفسور لاندوال، رضا اسدی فر و کامران باقری برگزار شد، مشکل اصلی نظام نوآوری ایران را عدم بهره مندی شرکتها از منافع حاصل از نوآوری قلمداد کرد.
📌 بهتر است نظام نوآوری ایران را از دو دیدگاه بررسی کنیم. ابتدا میزانی که تحقیق و توسعه داخلی به نوآوری محصول منجر میشود. بررسیهای اولیه پیمایش نوآوری نشان میدهد که سرمایهگذاری روی R&D داخلی در ایران بیش از سایر کشورهای در حال توسعه مانند پاکستان، غنا، کلمبیا و نیجریه منجر به نوآوری میشود. این بدان معناست که احتمال تبدیل R&D به نوآوری محصول در ایران بالاتر بوده است. به عبارتی، نظام نوآوری از نظر تبدیل نوآوری عملکرد بهتری دارد.
📌 در بخش دوم، ما مساله بهرهوری حاصل از نوآوری را برای شرکتها داریم. تحلیلها نشان دادهاند که ارتباط میان نوآوری محصول و بهرهوری برای بخشهای مختلف در مقایسه ایران با سایر کشورهای در حال توسعه، بسیار ضعیفتر عمل کرده است. این بدان معناست که شما یک نوآوری انجام میدهید اما استفاده زیادی از آن نمیکنید لذا سود حاصل از نوآوری در ایران محدود است. در میان کشورهای فوق، تنها کلمبیاست که عملکردی شبیه به ایران دارد اما سایر کشورهای فوق بهتر از ایران عمل میکنند.
📌 سیر تحولات تاریخی نظام نوآوری ایران را از منظر اول به شرح زیر می توان توصیف کرد.
🧷 مرحله نخست توسعه صنعتی است که مبتنیبر انتقال جامع فناوری بوده است. آغاز آن به سال 1960 و حتی پیش از انقلاب اسلامی برمیگردد که ما شروع به واردات بسیاری از کارخانهها از خارج براساس انتقال جامع فناوری کردیم.
🧷 در مرحله دوم، متوجه شدیم به فناوری بیشتری نیاز داریم. بنابراین، ایران شروع به سرمایهگذاری در حوزه علم و پژوهش کرد که به سال 2000 میلادی برمیگردد. این مرحله را میتوان STI نامید. در آن دهه، کشور شروع به سرمایهگذاری روی دانشگاهها برای پژوهش درمورد مقالات علمی کرد.
🧷 پس از یک دهه متوجه شدیم که ماحصل علم تبدیل به فناوری و نوآوری نشده است و هنوز هم مشکلات متعددی در ارتباط با صنعت و دانشگاه وجود دارد. در مرحله سوم، ایران در حوالی سال 2010 تمرکز روی توسعه دانشبنیان را آغاز کرد. بنابراین، کشور تلاش خود را برای ارتقای شرکتهای دانشبنیان به خرج داد تا بتواند بسیاری از مشکلات حوزه فناوری و توسعه فناوری را حلوفصل کند.
باوجود این به نظر میرسد که مرحله سوم خیلی موفقیتآمیز نبوده و شاهد تغییراتی در این قانون هستیم که آن هم بعید است به هدف نائل شود.
📌 در هر صورت این تلاشها باعث شده شانس تبدیل تحقیق به نوآوری در کشور بالا برود.
📌 از منظر دوم که بعد بهرهوری است، کاستیهای زیادی در بهرهمندی از نوآوری وجود دارد و این عمدتا به دلیل دخالت بالای دولت در بازار است. حتی اگر نوآوری دارید، اگر در معرفی محصول جدید به بازار موفق عمل کردهاید، هنوز هم دشواریهای بسیاری در بهرهمندی از آن به دلایل دارید.
🧷 قیمتگذاری دستوری در بازار ایران وجود دارد و حتی اگر نوآوری دارید، نمیتوانید محصولتان را قیمتگذاری کنید بنابراین بهرهمندی شما از نوآوری محدود میشوید.
🧷 محدودیتهای زیادی در بازار کار وجود دارد که این محدودیتها در ایران به وفور یافت میشود. شرکتها نمیتوانند کارمندان خود را به راحتی استخدام یا اخراج کنند.
🧷 همچنین نگرانیهای امنیتی هم در این میان مطرح میشود. این مسالهای است که بسیاری از شرکتها از بزرگتر شدن خود ابراز نگرانی میکنند.
🧷 مشکل اصلی دیگر در بازار این است که کنترل نرخ ارز و تعیین این نرخ توسط دولت، شرکتها را با مشکل مواجه میکند تا درآمدزایی داشته و صادراتی هم در پی داشته باشند.
🧷 در نهایت کنترل بالایی روی این بخش و حتی تعرفه و کنترل صادرات و واردات وجود دارد.
📌 بدین ترتیب شما نوآوری را با حمایتهای زیادی از سوی دولت پیش میبرید، اما نمیتوانید از این نوآوری بهرهمند شوید و انگیزه شما کاهش مییابد و دیگر تمایلی به ادامه نوآوری نخواهید داشت.
📌 بنابراین در این میان یک پارادوکس وجود دارد؛ از یک طرف دولت به شرکتها فشار میآورد تا نوآوری داشته باشند و قول حمایت به آنها میدهد و از طرف دیگر، بازار آنها را محدود میکند و به آنها اجازه بهرهمندی از نوآوریهایشان را نمیدهد.
📌 اگر میخواهید درباره نظام نوآوری ایران صحبت کنیم، باید به جای تولید فناوری و نوآوری، چشمانداز کشور را به سمت نفع بردن از نوآوری تغییر داد.
گزارش مبسوط نشست در لینک زیر آمده است:
https://farhikhtegandaily.com/universitynewspaper/3915/4/
📌 ابراهیم سوزنچی، در نشست کنسرسیوم پژوهش مطالعات نوآورانه (CRIS) که به همراه پروفسور لاندوال، رضا اسدی فر و کامران باقری برگزار شد، مشکل اصلی نظام نوآوری ایران را عدم بهره مندی شرکتها از منافع حاصل از نوآوری قلمداد کرد.
📌 بهتر است نظام نوآوری ایران را از دو دیدگاه بررسی کنیم. ابتدا میزانی که تحقیق و توسعه داخلی به نوآوری محصول منجر میشود. بررسیهای اولیه پیمایش نوآوری نشان میدهد که سرمایهگذاری روی R&D داخلی در ایران بیش از سایر کشورهای در حال توسعه مانند پاکستان، غنا، کلمبیا و نیجریه منجر به نوآوری میشود. این بدان معناست که احتمال تبدیل R&D به نوآوری محصول در ایران بالاتر بوده است. به عبارتی، نظام نوآوری از نظر تبدیل نوآوری عملکرد بهتری دارد.
📌 در بخش دوم، ما مساله بهرهوری حاصل از نوآوری را برای شرکتها داریم. تحلیلها نشان دادهاند که ارتباط میان نوآوری محصول و بهرهوری برای بخشهای مختلف در مقایسه ایران با سایر کشورهای در حال توسعه، بسیار ضعیفتر عمل کرده است. این بدان معناست که شما یک نوآوری انجام میدهید اما استفاده زیادی از آن نمیکنید لذا سود حاصل از نوآوری در ایران محدود است. در میان کشورهای فوق، تنها کلمبیاست که عملکردی شبیه به ایران دارد اما سایر کشورهای فوق بهتر از ایران عمل میکنند.
📌 سیر تحولات تاریخی نظام نوآوری ایران را از منظر اول به شرح زیر می توان توصیف کرد.
🧷 مرحله نخست توسعه صنعتی است که مبتنیبر انتقال جامع فناوری بوده است. آغاز آن به سال 1960 و حتی پیش از انقلاب اسلامی برمیگردد که ما شروع به واردات بسیاری از کارخانهها از خارج براساس انتقال جامع فناوری کردیم.
🧷 در مرحله دوم، متوجه شدیم به فناوری بیشتری نیاز داریم. بنابراین، ایران شروع به سرمایهگذاری در حوزه علم و پژوهش کرد که به سال 2000 میلادی برمیگردد. این مرحله را میتوان STI نامید. در آن دهه، کشور شروع به سرمایهگذاری روی دانشگاهها برای پژوهش درمورد مقالات علمی کرد.
🧷 پس از یک دهه متوجه شدیم که ماحصل علم تبدیل به فناوری و نوآوری نشده است و هنوز هم مشکلات متعددی در ارتباط با صنعت و دانشگاه وجود دارد. در مرحله سوم، ایران در حوالی سال 2010 تمرکز روی توسعه دانشبنیان را آغاز کرد. بنابراین، کشور تلاش خود را برای ارتقای شرکتهای دانشبنیان به خرج داد تا بتواند بسیاری از مشکلات حوزه فناوری و توسعه فناوری را حلوفصل کند.
باوجود این به نظر میرسد که مرحله سوم خیلی موفقیتآمیز نبوده و شاهد تغییراتی در این قانون هستیم که آن هم بعید است به هدف نائل شود.
📌 در هر صورت این تلاشها باعث شده شانس تبدیل تحقیق به نوآوری در کشور بالا برود.
📌 از منظر دوم که بعد بهرهوری است، کاستیهای زیادی در بهرهمندی از نوآوری وجود دارد و این عمدتا به دلیل دخالت بالای دولت در بازار است. حتی اگر نوآوری دارید، اگر در معرفی محصول جدید به بازار موفق عمل کردهاید، هنوز هم دشواریهای بسیاری در بهرهمندی از آن به دلایل دارید.
🧷 قیمتگذاری دستوری در بازار ایران وجود دارد و حتی اگر نوآوری دارید، نمیتوانید محصولتان را قیمتگذاری کنید بنابراین بهرهمندی شما از نوآوری محدود میشوید.
🧷 محدودیتهای زیادی در بازار کار وجود دارد که این محدودیتها در ایران به وفور یافت میشود. شرکتها نمیتوانند کارمندان خود را به راحتی استخدام یا اخراج کنند.
🧷 همچنین نگرانیهای امنیتی هم در این میان مطرح میشود. این مسالهای است که بسیاری از شرکتها از بزرگتر شدن خود ابراز نگرانی میکنند.
🧷 مشکل اصلی دیگر در بازار این است که کنترل نرخ ارز و تعیین این نرخ توسط دولت، شرکتها را با مشکل مواجه میکند تا درآمدزایی داشته و صادراتی هم در پی داشته باشند.
🧷 در نهایت کنترل بالایی روی این بخش و حتی تعرفه و کنترل صادرات و واردات وجود دارد.
📌 بدین ترتیب شما نوآوری را با حمایتهای زیادی از سوی دولت پیش میبرید، اما نمیتوانید از این نوآوری بهرهمند شوید و انگیزه شما کاهش مییابد و دیگر تمایلی به ادامه نوآوری نخواهید داشت.
📌 بنابراین در این میان یک پارادوکس وجود دارد؛ از یک طرف دولت به شرکتها فشار میآورد تا نوآوری داشته باشند و قول حمایت به آنها میدهد و از طرف دیگر، بازار آنها را محدود میکند و به آنها اجازه بهرهمندی از نوآوریهایشان را نمیدهد.
📌 اگر میخواهید درباره نظام نوآوری ایران صحبت کنیم، باید به جای تولید فناوری و نوآوری، چشمانداز کشور را به سمت نفع بردن از نوآوری تغییر داد.
گزارش مبسوط نشست در لینک زیر آمده است:
https://farhikhtegandaily.com/universitynewspaper/3915/4/
فرهیختگان آنلاین
صفحه دانشگاه روزنامه فرهیختگان|تاریخ:1402/04/27 | صفحه:4
کافه استراتژی
🚗 خودرونگار (قسمت 3) ابراهیم سوزنچی کاشانی 🛞 شورای رقابت که طبق قانون سیاستهای اصل 44 درست شده بود و اختیارات زیادی هم داشت، یکی از اصلی ترین کارهاش مداخله در صنعت خودرو بود که به اسم تنظیم رقابت، قیمت گذاری میکرد. این مساله باعث شده بود که تولید هر خودرو،…
سه پرده متفاوت:
1- پاراگرافی از متن فوق 👇:
🛞 ذهن من این بود که برخی از اینها رو به شکل کنسرسیوم به سمت خودروی برقی هل بدم، کاری که در دولت قبل تلاش کردیم و مپنا رو به کرمان موتور متصل کردیم و الان ماموت علاقه زیادی نشون میداد که به این وادی وارد بشه. لذا در نهایت سه دسته خودروساز وجود داشت با برنامههای مختلف: ایران خودرو و سایپا که تولید کنندگان قدیمی و پرتیراژ هستند و قطعه سازی و تولید داخلی بالاتری دارند، بهمن و مدیران خودرو که تیراژ کمتری دارند و قطعه سازی هم ندارند و عمدتا روی خودورهای شاسی بلند متمرکز شدند و در نهایت ماموت و کرمان موتور که علاقه زیادی به حوزههای جدید نشون میدادند.
2- آخرین جمله از این سلسله نوشته های چهار قسمتی👇:
🛞 ایدههایم را بازطراحی میکنم. اگرچه عمده آنها را اینجا ننوشتم، اما بنظرم حتما اجرایی میشود. شاید خیلی دور یا شاید خیلی نزدیک...
3- خبر حرکت سریع وزارت صمت به سمت خودروهای برقی:
https://president.ir/fa/146037
1- پاراگرافی از متن فوق 👇:
🛞 ذهن من این بود که برخی از اینها رو به شکل کنسرسیوم به سمت خودروی برقی هل بدم، کاری که در دولت قبل تلاش کردیم و مپنا رو به کرمان موتور متصل کردیم و الان ماموت علاقه زیادی نشون میداد که به این وادی وارد بشه. لذا در نهایت سه دسته خودروساز وجود داشت با برنامههای مختلف: ایران خودرو و سایپا که تولید کنندگان قدیمی و پرتیراژ هستند و قطعه سازی و تولید داخلی بالاتری دارند، بهمن و مدیران خودرو که تیراژ کمتری دارند و قطعه سازی هم ندارند و عمدتا روی خودورهای شاسی بلند متمرکز شدند و در نهایت ماموت و کرمان موتور که علاقه زیادی به حوزههای جدید نشون میدادند.
2- آخرین جمله از این سلسله نوشته های چهار قسمتی👇:
🛞 ایدههایم را بازطراحی میکنم. اگرچه عمده آنها را اینجا ننوشتم، اما بنظرم حتما اجرایی میشود. شاید خیلی دور یا شاید خیلی نزدیک...
3- خبر حرکت سریع وزارت صمت به سمت خودروهای برقی:
https://president.ir/fa/146037
🔹قصد مهاجرت رتبههای بالای کنکور و "فیل مولانا"
علی میثمی
◽️استعارۀ فیل مولانا را باید یک اعجاز در اندیشیدن بشری دانست. وقتی این استعاره را بپذیریم، یعنی باید عادت کنیم که به هر پدیده، از زوایای متفاوتی بنگریم. من نیز در این نوشتار و با در نظر گرفتن این استعاره، قصد دارم به بهانۀ انبوهی از مطالب که در مورد قصد مهاجرت رتبههای بالای کنکور در شبکههای اجتماعی منتشر گردید، از زاویۀ دیگری به این موضوع بپردازم. البته قبل از هر چیز، من هم معتقدم قصد مهاجرت، حتی برای بخش کوچکی از جامعه، قطعا نشانۀ خوبی برای یک کشور نیست و به این معنی است که جامعه احساس میکند رشد خود را باید در کشور دیگری جستجو نماید.
◽️زاویۀ اول. به عنوان کسی که ریاضی کنکور مقطع دکترا را کامل زدم، با قطعیت میگویم که اساسا کسب رتبۀ بالا در کنکور، چندان معنای خاصی (نظیر نخبگی یا هوش بالا) ندارد مگر همان عبارت قصار «کار نیکو کردن از پر کردن است». در واقع در کنکور، ما اساسا با اصل لانه کبوتری روبرو هستیم: یعنی شما باید آنقدر تست زده باشید که بدانید وقتی با یک تست جدید روبرو شدید، به سرعت تشخیص دهید که این تست جزء کدام دسته «مسئله-راه حل» است و آنقدر بر آن دسته نیز مسلط باشید که در عرض مثلا شصت ثانیه بتوانید به جواب دست یابید؛ که همۀ اینها حاصل تمرین بسیار و بسیار زیاد است. پس این گروه از جامعه را، بیش از اندازه استراتژیک جلوه نکنیم.
◽️زاویۀ دوم. مهارت تست زنی، اساسا مهارت مناسبی در یک نظام دانشگاهی موثر نیست. بگذارید بیشتر توضیح دهم. در طول تاریخ، آنچه نظام دانشگاهی غرب را متمایز ساخته است، وجود دانشگاههای «پژوهشی» بوده است. درواقع کل دانشگاههای معروفی که میشناسید، نظیر ام آی تی، هاروارد، پرینستون، و ... دانشگاههای ماهیتا پژوهشی هستند به این معنا که خلق دانش در آنها از طریق پژوهشهای قدرتمند در محیط تجربی صورت میپذیرد: تحقیق بر روی جامعه، تحقیق بر روی بنگاهها، بیماران و ... . پس مهارت مورد نیاز در این نظام دانشگاهی، انجام پژوهشهای متوسط مقیاس، وجود پژوهشگاههای بین رشتهای، وجود مهارت پژوهش (کمّی و کیفی)، و حتی نوآوری در خلق یافتههای جدید است؛ که الحمدلله تقریبا هیچکدام از اینها را در ایران نداریم.
◽️زاویۀ سوم. آنچه نهایتا برای یک کشور مهم است، قدرت اقتصادی است. حتی قدرت نظامی نیز نیست (اتحاد جماهیر شوروی را به یاد داشته باشیم!). اما اگر از انقلاب صنعتی تاکنون را مرور کنید، آنچه موتور محرک اقتصادهای قدرتمند بخصوص ایالات متحده محسوب میشود، دینامیک قدرتمند فناوری و نوآوری در این کشورها با رهبری کارآفرینان و بنگاههای بزرگ است. حتی کئون لی، اقتصاددان مشهور رشد اقتصادی شرق آسیا نیز در کتاب «راز جهش اقتصادی»، چنین جمعبندی مهمی دارد: «برای کشورهای در حال توسعه، علم، نه تاثیر قابلملاحظهای بر روی توسعۀ فناوری دارد و نه بر روی رشد اقتصادی؛ و بدون اجرای سیاستهایی که تحقیقوتوسعۀ شرکتهای صنعتی را تشویق و تحریک نماید، سیاستهایی که صرفا بر بخش علم تاکید میکنند نمیتوانند منافع اقتصادی ملموسی در پی داشته باشند». پس اساسا این حجم تمرکز بر کنکور، نقطۀ بسیار منحرفکنندهای برای کشوری نظیر ایران است. آنچه باید به جای آن بیندیشیم، چگونگی قدرتمندتر شدن بنگاهها از منظر فناوری و تحقیق و توسعه است. وقتی این موضوع درست شد، بقیۀ چیزها خود به خود درست میشود.
◽️زاویۀ چهارم. دنیل پینک کتاب مهمی دارد تحت عنوان «ذهن کامل نو». این همان کتابی است که مجتی شکوری عزیز در برنامۀ «کتاب باز» به گفتگو در مورد آن پرداخت و بسیار نیز در شبکههای اجتماعی منتشر گردید. به نظرم اهمیت این کتاب، در همین موضوع کنکور نمایان میشود. پینک نشان میدهد که با توجه به اتفاقات در حال ظهور، آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، نه تحلیل و سمت چپ مغز (نقطۀ قوت دارندگان رتبۀ بالا در کنکور) بلکه مهارتهای سمت راست مغز نظیر سنتز (نوآوری)، داستانگویی و قدرت خلق معناست. برای نمونه از خود بپرسید آیا جابز و قدرت آفرینش او در یک دنیای جدید، ناشی از سمتچپ مغز بودن او بوده است، یا سمت راستمغز بودن او؟
◽️به این ترتیب، معتقدم آنچه بیش از هر چیز باید نگران آن باشیم، جامعهایست که تاکنون ساختهایم: جامعهای که نظام دانشگاهی پژوهشی آن ضعیف است؛ جامعهای که در نظام آموزشی آن، برای ساختن مهارتهای خلق دنیای آینده، اقدام خاصی نمیشود؛ جامعهای که اساسا تحقیق و توسعۀ بنگاهی، موضوع مرگ و زندگی محسوب نمیشود. آنچه بیش از هر چیز باید نگران آن باشیم، قصد مهاجرت افراد سمت راستمغز است؛ همانانی که با قدرت نوآوری و خلق معنای خود، میتوانستند دنیای جدیدی برای ما بسازند؛ اما ذیل این حجم تمرکز ما بر رتبههای بالای کنکور، از مرکز توجه ما بازماندهاند.
کافه استراتژی
https://shorturl.at/cqOP6
علی میثمی
◽️استعارۀ فیل مولانا را باید یک اعجاز در اندیشیدن بشری دانست. وقتی این استعاره را بپذیریم، یعنی باید عادت کنیم که به هر پدیده، از زوایای متفاوتی بنگریم. من نیز در این نوشتار و با در نظر گرفتن این استعاره، قصد دارم به بهانۀ انبوهی از مطالب که در مورد قصد مهاجرت رتبههای بالای کنکور در شبکههای اجتماعی منتشر گردید، از زاویۀ دیگری به این موضوع بپردازم. البته قبل از هر چیز، من هم معتقدم قصد مهاجرت، حتی برای بخش کوچکی از جامعه، قطعا نشانۀ خوبی برای یک کشور نیست و به این معنی است که جامعه احساس میکند رشد خود را باید در کشور دیگری جستجو نماید.
◽️زاویۀ اول. به عنوان کسی که ریاضی کنکور مقطع دکترا را کامل زدم، با قطعیت میگویم که اساسا کسب رتبۀ بالا در کنکور، چندان معنای خاصی (نظیر نخبگی یا هوش بالا) ندارد مگر همان عبارت قصار «کار نیکو کردن از پر کردن است». در واقع در کنکور، ما اساسا با اصل لانه کبوتری روبرو هستیم: یعنی شما باید آنقدر تست زده باشید که بدانید وقتی با یک تست جدید روبرو شدید، به سرعت تشخیص دهید که این تست جزء کدام دسته «مسئله-راه حل» است و آنقدر بر آن دسته نیز مسلط باشید که در عرض مثلا شصت ثانیه بتوانید به جواب دست یابید؛ که همۀ اینها حاصل تمرین بسیار و بسیار زیاد است. پس این گروه از جامعه را، بیش از اندازه استراتژیک جلوه نکنیم.
◽️زاویۀ دوم. مهارت تست زنی، اساسا مهارت مناسبی در یک نظام دانشگاهی موثر نیست. بگذارید بیشتر توضیح دهم. در طول تاریخ، آنچه نظام دانشگاهی غرب را متمایز ساخته است، وجود دانشگاههای «پژوهشی» بوده است. درواقع کل دانشگاههای معروفی که میشناسید، نظیر ام آی تی، هاروارد، پرینستون، و ... دانشگاههای ماهیتا پژوهشی هستند به این معنا که خلق دانش در آنها از طریق پژوهشهای قدرتمند در محیط تجربی صورت میپذیرد: تحقیق بر روی جامعه، تحقیق بر روی بنگاهها، بیماران و ... . پس مهارت مورد نیاز در این نظام دانشگاهی، انجام پژوهشهای متوسط مقیاس، وجود پژوهشگاههای بین رشتهای، وجود مهارت پژوهش (کمّی و کیفی)، و حتی نوآوری در خلق یافتههای جدید است؛ که الحمدلله تقریبا هیچکدام از اینها را در ایران نداریم.
◽️زاویۀ سوم. آنچه نهایتا برای یک کشور مهم است، قدرت اقتصادی است. حتی قدرت نظامی نیز نیست (اتحاد جماهیر شوروی را به یاد داشته باشیم!). اما اگر از انقلاب صنعتی تاکنون را مرور کنید، آنچه موتور محرک اقتصادهای قدرتمند بخصوص ایالات متحده محسوب میشود، دینامیک قدرتمند فناوری و نوآوری در این کشورها با رهبری کارآفرینان و بنگاههای بزرگ است. حتی کئون لی، اقتصاددان مشهور رشد اقتصادی شرق آسیا نیز در کتاب «راز جهش اقتصادی»، چنین جمعبندی مهمی دارد: «برای کشورهای در حال توسعه، علم، نه تاثیر قابلملاحظهای بر روی توسعۀ فناوری دارد و نه بر روی رشد اقتصادی؛ و بدون اجرای سیاستهایی که تحقیقوتوسعۀ شرکتهای صنعتی را تشویق و تحریک نماید، سیاستهایی که صرفا بر بخش علم تاکید میکنند نمیتوانند منافع اقتصادی ملموسی در پی داشته باشند». پس اساسا این حجم تمرکز بر کنکور، نقطۀ بسیار منحرفکنندهای برای کشوری نظیر ایران است. آنچه باید به جای آن بیندیشیم، چگونگی قدرتمندتر شدن بنگاهها از منظر فناوری و تحقیق و توسعه است. وقتی این موضوع درست شد، بقیۀ چیزها خود به خود درست میشود.
◽️زاویۀ چهارم. دنیل پینک کتاب مهمی دارد تحت عنوان «ذهن کامل نو». این همان کتابی است که مجتی شکوری عزیز در برنامۀ «کتاب باز» به گفتگو در مورد آن پرداخت و بسیار نیز در شبکههای اجتماعی منتشر گردید. به نظرم اهمیت این کتاب، در همین موضوع کنکور نمایان میشود. پینک نشان میدهد که با توجه به اتفاقات در حال ظهور، آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، نه تحلیل و سمت چپ مغز (نقطۀ قوت دارندگان رتبۀ بالا در کنکور) بلکه مهارتهای سمت راست مغز نظیر سنتز (نوآوری)، داستانگویی و قدرت خلق معناست. برای نمونه از خود بپرسید آیا جابز و قدرت آفرینش او در یک دنیای جدید، ناشی از سمتچپ مغز بودن او بوده است، یا سمت راستمغز بودن او؟
◽️به این ترتیب، معتقدم آنچه بیش از هر چیز باید نگران آن باشیم، جامعهایست که تاکنون ساختهایم: جامعهای که نظام دانشگاهی پژوهشی آن ضعیف است؛ جامعهای که در نظام آموزشی آن، برای ساختن مهارتهای خلق دنیای آینده، اقدام خاصی نمیشود؛ جامعهای که اساسا تحقیق و توسعۀ بنگاهی، موضوع مرگ و زندگی محسوب نمیشود. آنچه بیش از هر چیز باید نگران آن باشیم، قصد مهاجرت افراد سمت راستمغز است؛ همانانی که با قدرت نوآوری و خلق معنای خود، میتوانستند دنیای جدیدی برای ما بسازند؛ اما ذیل این حجم تمرکز ما بر رتبههای بالای کنکور، از مرکز توجه ما بازماندهاند.
کافه استراتژی
https://shorturl.at/cqOP6
▫️برای رییس جمهور پزشکیان، و برای اینکه ۴ سال دیگر شرمنده رای دهندگان خود نباشد
علی بابایی
▫️همه مدیرانی که حداقل برای یک مدت کوتاه، فرصت ایجاد تحول در سیستم مدیریتی کشور را داشته اند، یک چیز را به خوبی میدانند: فاصله میان برنامه و تئوریهای روی کاغذ، تا آنچه نهایتا در واقعیت رخ میدهد، از زمین تا آسمان است.
▫️ در این مطلب، قصد دارم به عنوان کسی که چندین سال است با گوشت و پوست و استخوان، در همین فاصله زمین تا آسمان غوطه ور بوده است، برای رییس جمهور بعدی کشور و به عنوان مسئولیت اجتماعی خود، پنج اصل حیاتی را متذکر شوم؛ اصولی که ایمان دارم عدم تحقق آنها، چهار سال دیگر را نیز از فرصت کشور برای رشد و توسعه اقتصادی خواهد کاست.
اصل اول. بدانیم که بازیگر اصلی توسعه اقتصادی یک کشور، نهایتا بنگاه ها و صنایع قدرتمند آن کشور هستند؛ همانگونه که عامل توسعه اقتصادی کشورهای آسیای شرقی نیز نهایتا بنگاه های قدرتمندی نظیر سامسونگ، TSMC و هوآوی بودند. پس نگذارید مشاورانتان، همه فکر و ذکر شما را درگیر سیاستهای توزیع یارانه و انرژی و آزادیهای اجتماعی کنند. در عوض، اگر واقعا به دنبال توسعه اقتصادی هستید، حداقل نیمی از زمان خود را جهت قدرتمندتر کردن بنگاه های توانمند، و حمایت از آنها جهت جهش صادرات و توسعه فناوری ها و محصولات جدید کنید. حتی شاید بهتر باشد نیمی از وقت خود را صرف گفتگو با آنها کنید. بدانید و بدانید که نهایتا این بنگاه ها خواهند بود که از طریق خلق ارز و ثروت و شغل، کل جامعه را منتفع خواهند نمود.
اصل دوم. متاسفانه تصمیمگیری های مرتبط با توسعه صنعتی و اقتصادی در ایران، به طرز عجیبی در میان نهادهای سیاستگذار متعدد، بروکرات، و دارای منافع متضاد توزیع شده است و عملا کارآیی خود را از دست داده است. پس از همان ابتدا، کمیته ای تام الاختیار متشکل از بانک مرکزی، وزارت صمت، و سازمان برنامه، با ریاست شخص شخص خودتان تشکیل دهید و مصوبات این کمیته را برای کل لایه های دولت لازم الاجرا کنید. فارغ از اختلاف فکری قطعیتان با احمدی نژاد، تجربه او در رهبری واحد و موثر تصمیات بزرگ بسیار آموزنده است. البته برای مدیریت تبعات سیاسی آتی، حتما نماینده ای از بیت و دو قوه دیگر را نیز به این کمیته دعوت کنید.
اصل سوم. از همان ابتدا و برای ریل گذاری تصمیمات کمیته فوق، شاخصهای اصلی حمایت از بنگاه ها را مشخص کنید؛ چراکه مطمئن باشید در غیر این صورت، بازیگران مختلف با قدرت لابی گری و هوچی گری خود تصمیمات شما را تحت تاثیر قرار خواهند داد. مهمترین شاخص آزموده شده در کشورهای آسیای شرقی، صادرات دارای ارزش افزوده بالا و فناورانه بوده است. پس لطفا برای تحقق یک توسعه صنعتی و اقتصادی واقعی در کشور، وقت خود را با شاخصهای پوسیده ای نظیر اشتغال، تولید داخل و جلوگیری از ارزبری تلف نکنید. از طریق این شاخص جدید، خیلی سریع دولت را از چنگال بازیگران سنتی و رانتجو خارج کنید. البته به یاد داشته باشید که حتما برای شفافیت و جلوگیری از فساد، کمیته فوق را الزام کنید تا گزارشهایی دوره ای در مورد چرایی حمایت از بنگاه ها را دراختیار عموم قرار دهد.
اصل چهارم. مهمترین ابزارهای دراختیار شما برای حمایت واقعی از بنگاه های توانمند جهت جهش صادرات و توسعه فناوری، چهار ابزار "اولویت تخصیص ارز"، "افزایش یا کاهش تعرفه های واردات"، "انواع قیمتگذاری شامل تعیین قیمت انرژی و خوراک"، و "برخی معافیتها مانند معافیت مقطعی از برخی الزامها نظیر الزام عرضه در بورس" است. لطفا تمام این چهار ابزار را دراختیار کمیته فوق قرار دهید تا به عنوان مشوق معنادار به بنگاه های حایز شرایط قرار دهد.
اصل پنجم. بروکراسی دولتی، از آنچه فکر میکنید کندتر و نسبت به هر تغییری مقاومتر است. پس اساسا به تنها چیزی که فکر نکنید، مکاتبه و نامه نگاری است. هزاران بار دیده ام که چگونه تصمیمات بسیار مهم، در مارپیچ تودرتویی از مکاتبات و ارجاعات، نهایتا پس از چندین ماه اتلاف وقت کشور، به ناکجاآباد ختم شده اند. به جای آن، از همان روش قدیمی برگزاری جلسه با تصمیمگیران اصلی، ایجاد درک مشترک، و صورتجلسات تعهدآور استفاده کنید. از همه مهمتر، بدانید که در وزارتخانه ها، بازیگر اصلی شما، نه وزیر و نه معاون وزیر، بلکه "مدیران کل" هستند. درواقع آنها هستند که اگر بخواهند کار را سریع یا کند میکنند. و آنها هستند که هر اطلاعاتی که دوست داشته باشند از وضعیت پیشرفت امور به بالا منتقل میکنند. پس در بروکراسی دولتی، بیشتر وقت خود را صرف اقناع و یا اجبار مدیران کل کنید.
▫️از آنجاکه علاقه شما به حکمتهای حضرت علی بر کسی پوشیده نیست، در پایان به یکی از حکمتهای جاودانی ایشان اشاره میکنم و آن اینکه "الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ ،فانتَهِزُوا فُرَصَ الخَيرِ". و فرصت این ۴ سال نیز همانند ابر خواهد گذاشت.
@Cafe_Strategy
https://shorturl.at/rKSHd
علی بابایی
▫️همه مدیرانی که حداقل برای یک مدت کوتاه، فرصت ایجاد تحول در سیستم مدیریتی کشور را داشته اند، یک چیز را به خوبی میدانند: فاصله میان برنامه و تئوریهای روی کاغذ، تا آنچه نهایتا در واقعیت رخ میدهد، از زمین تا آسمان است.
▫️ در این مطلب، قصد دارم به عنوان کسی که چندین سال است با گوشت و پوست و استخوان، در همین فاصله زمین تا آسمان غوطه ور بوده است، برای رییس جمهور بعدی کشور و به عنوان مسئولیت اجتماعی خود، پنج اصل حیاتی را متذکر شوم؛ اصولی که ایمان دارم عدم تحقق آنها، چهار سال دیگر را نیز از فرصت کشور برای رشد و توسعه اقتصادی خواهد کاست.
اصل اول. بدانیم که بازیگر اصلی توسعه اقتصادی یک کشور، نهایتا بنگاه ها و صنایع قدرتمند آن کشور هستند؛ همانگونه که عامل توسعه اقتصادی کشورهای آسیای شرقی نیز نهایتا بنگاه های قدرتمندی نظیر سامسونگ، TSMC و هوآوی بودند. پس نگذارید مشاورانتان، همه فکر و ذکر شما را درگیر سیاستهای توزیع یارانه و انرژی و آزادیهای اجتماعی کنند. در عوض، اگر واقعا به دنبال توسعه اقتصادی هستید، حداقل نیمی از زمان خود را جهت قدرتمندتر کردن بنگاه های توانمند، و حمایت از آنها جهت جهش صادرات و توسعه فناوری ها و محصولات جدید کنید. حتی شاید بهتر باشد نیمی از وقت خود را صرف گفتگو با آنها کنید. بدانید و بدانید که نهایتا این بنگاه ها خواهند بود که از طریق خلق ارز و ثروت و شغل، کل جامعه را منتفع خواهند نمود.
اصل دوم. متاسفانه تصمیمگیری های مرتبط با توسعه صنعتی و اقتصادی در ایران، به طرز عجیبی در میان نهادهای سیاستگذار متعدد، بروکرات، و دارای منافع متضاد توزیع شده است و عملا کارآیی خود را از دست داده است. پس از همان ابتدا، کمیته ای تام الاختیار متشکل از بانک مرکزی، وزارت صمت، و سازمان برنامه، با ریاست شخص شخص خودتان تشکیل دهید و مصوبات این کمیته را برای کل لایه های دولت لازم الاجرا کنید. فارغ از اختلاف فکری قطعیتان با احمدی نژاد، تجربه او در رهبری واحد و موثر تصمیات بزرگ بسیار آموزنده است. البته برای مدیریت تبعات سیاسی آتی، حتما نماینده ای از بیت و دو قوه دیگر را نیز به این کمیته دعوت کنید.
اصل سوم. از همان ابتدا و برای ریل گذاری تصمیمات کمیته فوق، شاخصهای اصلی حمایت از بنگاه ها را مشخص کنید؛ چراکه مطمئن باشید در غیر این صورت، بازیگران مختلف با قدرت لابی گری و هوچی گری خود تصمیمات شما را تحت تاثیر قرار خواهند داد. مهمترین شاخص آزموده شده در کشورهای آسیای شرقی، صادرات دارای ارزش افزوده بالا و فناورانه بوده است. پس لطفا برای تحقق یک توسعه صنعتی و اقتصادی واقعی در کشور، وقت خود را با شاخصهای پوسیده ای نظیر اشتغال، تولید داخل و جلوگیری از ارزبری تلف نکنید. از طریق این شاخص جدید، خیلی سریع دولت را از چنگال بازیگران سنتی و رانتجو خارج کنید. البته به یاد داشته باشید که حتما برای شفافیت و جلوگیری از فساد، کمیته فوق را الزام کنید تا گزارشهایی دوره ای در مورد چرایی حمایت از بنگاه ها را دراختیار عموم قرار دهد.
اصل چهارم. مهمترین ابزارهای دراختیار شما برای حمایت واقعی از بنگاه های توانمند جهت جهش صادرات و توسعه فناوری، چهار ابزار "اولویت تخصیص ارز"، "افزایش یا کاهش تعرفه های واردات"، "انواع قیمتگذاری شامل تعیین قیمت انرژی و خوراک"، و "برخی معافیتها مانند معافیت مقطعی از برخی الزامها نظیر الزام عرضه در بورس" است. لطفا تمام این چهار ابزار را دراختیار کمیته فوق قرار دهید تا به عنوان مشوق معنادار به بنگاه های حایز شرایط قرار دهد.
اصل پنجم. بروکراسی دولتی، از آنچه فکر میکنید کندتر و نسبت به هر تغییری مقاومتر است. پس اساسا به تنها چیزی که فکر نکنید، مکاتبه و نامه نگاری است. هزاران بار دیده ام که چگونه تصمیمات بسیار مهم، در مارپیچ تودرتویی از مکاتبات و ارجاعات، نهایتا پس از چندین ماه اتلاف وقت کشور، به ناکجاآباد ختم شده اند. به جای آن، از همان روش قدیمی برگزاری جلسه با تصمیمگیران اصلی، ایجاد درک مشترک، و صورتجلسات تعهدآور استفاده کنید. از همه مهمتر، بدانید که در وزارتخانه ها، بازیگر اصلی شما، نه وزیر و نه معاون وزیر، بلکه "مدیران کل" هستند. درواقع آنها هستند که اگر بخواهند کار را سریع یا کند میکنند. و آنها هستند که هر اطلاعاتی که دوست داشته باشند از وضعیت پیشرفت امور به بالا منتقل میکنند. پس در بروکراسی دولتی، بیشتر وقت خود را صرف اقناع و یا اجبار مدیران کل کنید.
▫️از آنجاکه علاقه شما به حکمتهای حضرت علی بر کسی پوشیده نیست، در پایان به یکی از حکمتهای جاودانی ایشان اشاره میکنم و آن اینکه "الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ ،فانتَهِزُوا فُرَصَ الخَيرِ". و فرصت این ۴ سال نیز همانند ابر خواهد گذاشت.
@Cafe_Strategy
https://shorturl.at/rKSHd