▫️برای رییس جمهور پزشکیان، و برای اینکه ۴ سال دیگر شرمنده رای دهندگان خود نباشد
علی بابایی
▫️همه مدیرانی که حداقل برای یک مدت کوتاه، فرصت ایجاد تحول در سیستم مدیریتی کشور را داشته اند، یک چیز را به خوبی میدانند: فاصله میان برنامه و تئوریهای روی کاغذ، تا آنچه نهایتا در واقعیت رخ میدهد، از زمین تا آسمان است.
▫️ در این مطلب، قصد دارم به عنوان کسی که چندین سال است با گوشت و پوست و استخوان، در همین فاصله زمین تا آسمان غوطه ور بوده است، برای رییس جمهور بعدی کشور و به عنوان مسئولیت اجتماعی خود، پنج اصل حیاتی را متذکر شوم؛ اصولی که ایمان دارم عدم تحقق آنها، چهار سال دیگر را نیز از فرصت کشور برای رشد و توسعه اقتصادی خواهد کاست.
اصل اول. بدانیم که بازیگر اصلی توسعه اقتصادی یک کشور، نهایتا بنگاه ها و صنایع قدرتمند آن کشور هستند؛ همانگونه که عامل توسعه اقتصادی کشورهای آسیای شرقی نیز نهایتا بنگاه های قدرتمندی نظیر سامسونگ، TSMC و هوآوی بودند. پس نگذارید مشاورانتان، همه فکر و ذکر شما را درگیر سیاستهای توزیع یارانه و انرژی و آزادیهای اجتماعی کنند. در عوض، اگر واقعا به دنبال توسعه اقتصادی هستید، حداقل نیمی از زمان خود را جهت قدرتمندتر کردن بنگاه های توانمند، و حمایت از آنها جهت جهش صادرات و توسعه فناوری ها و محصولات جدید کنید. حتی شاید بهتر باشد نیمی از وقت خود را صرف گفتگو با آنها کنید. بدانید و بدانید که نهایتا این بنگاه ها خواهند بود که از طریق خلق ارز و ثروت و شغل، کل جامعه را منتفع خواهند نمود.
اصل دوم. متاسفانه تصمیمگیری های مرتبط با توسعه صنعتی و اقتصادی در ایران، به طرز عجیبی در میان نهادهای سیاستگذار متعدد، بروکرات، و دارای منافع متضاد توزیع شده است و عملا کارآیی خود را از دست داده است. پس از همان ابتدا، کمیته ای تام الاختیار متشکل از بانک مرکزی، وزارت صمت، و سازمان برنامه، با ریاست شخص شخص خودتان تشکیل دهید و مصوبات این کمیته را برای کل لایه های دولت لازم الاجرا کنید. فارغ از اختلاف فکری قطعیتان با احمدی نژاد، تجربه او در رهبری واحد و موثر تصمیات بزرگ بسیار آموزنده است. البته برای مدیریت تبعات سیاسی آتی، حتما نماینده ای از بیت و دو قوه دیگر را نیز به این کمیته دعوت کنید.
اصل سوم. از همان ابتدا و برای ریل گذاری تصمیمات کمیته فوق، شاخصهای اصلی حمایت از بنگاه ها را مشخص کنید؛ چراکه مطمئن باشید در غیر این صورت، بازیگران مختلف با قدرت لابی گری و هوچی گری خود تصمیمات شما را تحت تاثیر قرار خواهند داد. مهمترین شاخص آزموده شده در کشورهای آسیای شرقی، صادرات دارای ارزش افزوده بالا و فناورانه بوده است. پس لطفا برای تحقق یک توسعه صنعتی و اقتصادی واقعی در کشور، وقت خود را با شاخصهای پوسیده ای نظیر اشتغال، تولید داخل و جلوگیری از ارزبری تلف نکنید. از طریق این شاخص جدید، خیلی سریع دولت را از چنگال بازیگران سنتی و رانتجو خارج کنید. البته به یاد داشته باشید که حتما برای شفافیت و جلوگیری از فساد، کمیته فوق را الزام کنید تا گزارشهایی دوره ای در مورد چرایی حمایت از بنگاه ها را دراختیار عموم قرار دهد.
اصل چهارم. مهمترین ابزارهای دراختیار شما برای حمایت واقعی از بنگاه های توانمند جهت جهش صادرات و توسعه فناوری، چهار ابزار "اولویت تخصیص ارز"، "افزایش یا کاهش تعرفه های واردات"، "انواع قیمتگذاری شامل تعیین قیمت انرژی و خوراک"، و "برخی معافیتها مانند معافیت مقطعی از برخی الزامها نظیر الزام عرضه در بورس" است. لطفا تمام این چهار ابزار را دراختیار کمیته فوق قرار دهید تا به عنوان مشوق معنادار به بنگاه های حایز شرایط قرار دهد.
اصل پنجم. بروکراسی دولتی، از آنچه فکر میکنید کندتر و نسبت به هر تغییری مقاومتر است. پس اساسا به تنها چیزی که فکر نکنید، مکاتبه و نامه نگاری است. هزاران بار دیده ام که چگونه تصمیمات بسیار مهم، در مارپیچ تودرتویی از مکاتبات و ارجاعات، نهایتا پس از چندین ماه اتلاف وقت کشور، به ناکجاآباد ختم شده اند. به جای آن، از همان روش قدیمی برگزاری جلسه با تصمیمگیران اصلی، ایجاد درک مشترک، و صورتجلسات تعهدآور استفاده کنید. از همه مهمتر، بدانید که در وزارتخانه ها، بازیگر اصلی شما، نه وزیر و نه معاون وزیر، بلکه "مدیران کل" هستند. درواقع آنها هستند که اگر بخواهند کار را سریع یا کند میکنند. و آنها هستند که هر اطلاعاتی که دوست داشته باشند از وضعیت پیشرفت امور به بالا منتقل میکنند. پس در بروکراسی دولتی، بیشتر وقت خود را صرف اقناع و یا اجبار مدیران کل کنید.
▫️از آنجاکه علاقه شما به حکمتهای حضرت علی بر کسی پوشیده نیست، در پایان به یکی از حکمتهای جاودانی ایشان اشاره میکنم و آن اینکه "الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ ،فانتَهِزُوا فُرَصَ الخَيرِ". و فرصت این ۴ سال نیز همانند ابر خواهد گذاشت.
@Cafe_Strategy
https://shorturl.at/rKSHd
علی بابایی
▫️همه مدیرانی که حداقل برای یک مدت کوتاه، فرصت ایجاد تحول در سیستم مدیریتی کشور را داشته اند، یک چیز را به خوبی میدانند: فاصله میان برنامه و تئوریهای روی کاغذ، تا آنچه نهایتا در واقعیت رخ میدهد، از زمین تا آسمان است.
▫️ در این مطلب، قصد دارم به عنوان کسی که چندین سال است با گوشت و پوست و استخوان، در همین فاصله زمین تا آسمان غوطه ور بوده است، برای رییس جمهور بعدی کشور و به عنوان مسئولیت اجتماعی خود، پنج اصل حیاتی را متذکر شوم؛ اصولی که ایمان دارم عدم تحقق آنها، چهار سال دیگر را نیز از فرصت کشور برای رشد و توسعه اقتصادی خواهد کاست.
اصل اول. بدانیم که بازیگر اصلی توسعه اقتصادی یک کشور، نهایتا بنگاه ها و صنایع قدرتمند آن کشور هستند؛ همانگونه که عامل توسعه اقتصادی کشورهای آسیای شرقی نیز نهایتا بنگاه های قدرتمندی نظیر سامسونگ، TSMC و هوآوی بودند. پس نگذارید مشاورانتان، همه فکر و ذکر شما را درگیر سیاستهای توزیع یارانه و انرژی و آزادیهای اجتماعی کنند. در عوض، اگر واقعا به دنبال توسعه اقتصادی هستید، حداقل نیمی از زمان خود را جهت قدرتمندتر کردن بنگاه های توانمند، و حمایت از آنها جهت جهش صادرات و توسعه فناوری ها و محصولات جدید کنید. حتی شاید بهتر باشد نیمی از وقت خود را صرف گفتگو با آنها کنید. بدانید و بدانید که نهایتا این بنگاه ها خواهند بود که از طریق خلق ارز و ثروت و شغل، کل جامعه را منتفع خواهند نمود.
اصل دوم. متاسفانه تصمیمگیری های مرتبط با توسعه صنعتی و اقتصادی در ایران، به طرز عجیبی در میان نهادهای سیاستگذار متعدد، بروکرات، و دارای منافع متضاد توزیع شده است و عملا کارآیی خود را از دست داده است. پس از همان ابتدا، کمیته ای تام الاختیار متشکل از بانک مرکزی، وزارت صمت، و سازمان برنامه، با ریاست شخص شخص خودتان تشکیل دهید و مصوبات این کمیته را برای کل لایه های دولت لازم الاجرا کنید. فارغ از اختلاف فکری قطعیتان با احمدی نژاد، تجربه او در رهبری واحد و موثر تصمیات بزرگ بسیار آموزنده است. البته برای مدیریت تبعات سیاسی آتی، حتما نماینده ای از بیت و دو قوه دیگر را نیز به این کمیته دعوت کنید.
اصل سوم. از همان ابتدا و برای ریل گذاری تصمیمات کمیته فوق، شاخصهای اصلی حمایت از بنگاه ها را مشخص کنید؛ چراکه مطمئن باشید در غیر این صورت، بازیگران مختلف با قدرت لابی گری و هوچی گری خود تصمیمات شما را تحت تاثیر قرار خواهند داد. مهمترین شاخص آزموده شده در کشورهای آسیای شرقی، صادرات دارای ارزش افزوده بالا و فناورانه بوده است. پس لطفا برای تحقق یک توسعه صنعتی و اقتصادی واقعی در کشور، وقت خود را با شاخصهای پوسیده ای نظیر اشتغال، تولید داخل و جلوگیری از ارزبری تلف نکنید. از طریق این شاخص جدید، خیلی سریع دولت را از چنگال بازیگران سنتی و رانتجو خارج کنید. البته به یاد داشته باشید که حتما برای شفافیت و جلوگیری از فساد، کمیته فوق را الزام کنید تا گزارشهایی دوره ای در مورد چرایی حمایت از بنگاه ها را دراختیار عموم قرار دهد.
اصل چهارم. مهمترین ابزارهای دراختیار شما برای حمایت واقعی از بنگاه های توانمند جهت جهش صادرات و توسعه فناوری، چهار ابزار "اولویت تخصیص ارز"، "افزایش یا کاهش تعرفه های واردات"، "انواع قیمتگذاری شامل تعیین قیمت انرژی و خوراک"، و "برخی معافیتها مانند معافیت مقطعی از برخی الزامها نظیر الزام عرضه در بورس" است. لطفا تمام این چهار ابزار را دراختیار کمیته فوق قرار دهید تا به عنوان مشوق معنادار به بنگاه های حایز شرایط قرار دهد.
اصل پنجم. بروکراسی دولتی، از آنچه فکر میکنید کندتر و نسبت به هر تغییری مقاومتر است. پس اساسا به تنها چیزی که فکر نکنید، مکاتبه و نامه نگاری است. هزاران بار دیده ام که چگونه تصمیمات بسیار مهم، در مارپیچ تودرتویی از مکاتبات و ارجاعات، نهایتا پس از چندین ماه اتلاف وقت کشور، به ناکجاآباد ختم شده اند. به جای آن، از همان روش قدیمی برگزاری جلسه با تصمیمگیران اصلی، ایجاد درک مشترک، و صورتجلسات تعهدآور استفاده کنید. از همه مهمتر، بدانید که در وزارتخانه ها، بازیگر اصلی شما، نه وزیر و نه معاون وزیر، بلکه "مدیران کل" هستند. درواقع آنها هستند که اگر بخواهند کار را سریع یا کند میکنند. و آنها هستند که هر اطلاعاتی که دوست داشته باشند از وضعیت پیشرفت امور به بالا منتقل میکنند. پس در بروکراسی دولتی، بیشتر وقت خود را صرف اقناع و یا اجبار مدیران کل کنید.
▫️از آنجاکه علاقه شما به حکمتهای حضرت علی بر کسی پوشیده نیست، در پایان به یکی از حکمتهای جاودانی ایشان اشاره میکنم و آن اینکه "الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ ،فانتَهِزُوا فُرَصَ الخَيرِ". و فرصت این ۴ سال نیز همانند ابر خواهد گذاشت.
@Cafe_Strategy
https://shorturl.at/rKSHd
▫️پرسشی که بدون پاسخ ماند؛ آیا رئیس جمهور باید دارای یک برنامه دقیق و از قبل آماده باشد؟
علی بابایی
▫️در ایام مناظرات، موضوعی مهم موجب ایجاد مباحثات چالشی میان طرفداران دو کاندیدای ریاست جمهوری شد: آیا رییس جمهور میبایست یک برنامه دقیق و از قبل آماده داشته باشد؟ آقای جلیلی معتقد بود که برنامه ای دقیق و از قبل آماده برای اداره کشور دارد. در مقابل دکتر پزشکیان چندان وارد این موضوع نمیشد و بیشتر بر تیم آتی اش و ضرورت حل چند ابربحران ملی به هر شکل ممکن تاکید میکرد؛ البته همین موضوع باعث حمله گسترده مخالفین به وی نیز گردید. متاسفانه با اتمام انتخابات، واکاوی این موضوع مهم به فراموشی سپرده شد.
▫️در این مطلب برآنم تا بر مبنای تفکرات دنی رودریک، یکی از تئورسینهای مهم سیاست صنعتی، به واکاوی پرسش فوق بپردازم. دنی رودریک، ترک تبار است و هم اکنون در هاروارد به تدریس توسعه صنعتی و اقتصادی میپردازد. او مقاله مهم و پرارجاعی تحت عنوان "سیاست صنعتی در قرن بیست و یکم" دارد که حاوی استدلالات بسیاری قوی است. همچنین او و هازمن، مبدع مفهوم "پیچیدگی اقتصادی" هستند که در سالهای اخیر مورد توجه سیاستگذاران بسیاری از کشورها قرار گرفته است.
▫️از منظر رودریک، تنها مسیر پیش روی کشورهای در حال توسعه، گذار از صنایع سنتی به صنایع نوین است. اما بدیهی است که تاکنون، کشورهای اندکی موفق به تحقق آن شده اند چراکه در عمل، دو مانع بسیار جدی و بزرگ وجود دارد:
۱. اینکه در یک کشور، باید وارد چه صنعت نوینی شد که در بلندمدت سودآور نیز باشد، اساسا غیر قابل پیش بینی است و ذاتا یک فرآیند اکتشافی و برخاسته از آزمون و خطای کارآفرینان پیشگام یک کشور است که حاضر شده اند وارد یک کار پرریسک شوند. لطفا به این کلمه اکتشافی توجه کنید. درواقع تحت همین فرآیند اکتشاف است که در سه کشور با ساختار اجتماعی واقتصادی مشابه - یعنی هندوستان، پاکستان و بنگلادش - یکی در صنعت IT رشد چشمگیری میکند، یکی در صنعت تجهیزات پزشکی و ورزشی، و یکی در صنعت پوشاک. به عبارت دیگر، نهایتا همین اکتشاف کارآفرینان ریسک پذیر یک کشور است که موجب ظهور صنایع نوین در آن کشور میشود؛ و طبیعتا کلمه اکتشاف و ریسک نیز بدین معناست که موفقیت "کدام کارآفرین در کدام صنعت" به هیچ وجه قابل پیش بینی نیست.
۲. مانع دوم، خود دولت است! از منظر رودریک، ما با "شکست دولت" روبرو هستیم که طبق آن، دولت به دلیل بروکراسی حاکم و فاصله با دنیای واقعی، اساسا نمیداند که چه چیز را نمیداند! پس بدترین گزینه ممکن این است که دولت بخواهد با این جهل مرکب، به صورت از بالا به پایین وارد برنامه ریزی شود.
▫️اما با توجه به دو مانع فوق، برای توسعه چه باید کرد؟ از منظر رودریک، تنها راه ممکن، شکل گیری نوعی ارتباط و اتحاد تنگاتنگ میان دولت با کارآفرینان پیشگام و حاضر به ورود به فرآیند اکتشافی است: در این ارتباط، کارآفرینان به دولت، اطلاعات لازم در مورد مسیرهای اکتشاف و ریسکهای پیش رو ارائه میدهند، و در عوض وظیفه اصلی دولت نیز آن است که از طریق ابزارهای دراختیار خود، ریسک پیش روی کارآفرینان پیشگام را کاهش دهد که البته به دلیل غیرقابل پیش بینی بودن ریسکهای پیش رو، طبیعتا این ارتباط میبایست در یک فرآیند مستمر و "یادگیری حین عمل" صورت پذیرد. هیچ برنامه از قبلی، نمیتواند این فرآیند مبتنی بر یادگیری را پیش بینی و تجویز کند.
▫️این اتحاد استراتژیک، همان چیزی است که در کره و ژاپن نیز میان دولت و چائبولها (نظیر سامسونگ) و کیروتسوها شاهد بوده ایم. جانسون اولین محقق مشهوری بود که در مطالعه خود بر روی توسعه ژاپن، به تشکیل ۲۵۰ اتحاد استراتژیک تحت عنوان Deliberation Council میان دولت و کارآفرینان پیشگام ژاپن اشاره کرد و آن را دولت توسعه گرا نامید.
▫️جالب است که در ادبیات بیزینس نیز با موضوع مشابهی روبرو هستیم. به عنوان یک مثال مشهور، لری و سرگی، موسسین گوگل، در کتاب "گوگل چگونه کار میکند" اینگونه به نقد برنامه ریزیِ جامع و ازقبل در محیط حاوی پیچیدگی بالا میپردازند:
"اگر برنامه ای در دست دارید، با اطمینان 100 درصد میگوییم که آن برنامه اشتباه است! برنامه های جامع، صرفنظر از اینکه چقدر خوب بر روی آنها کار شده باشد، همیشه از جنبه های مهم ناقص خواهند بود و نتیجه آنها چیزی مگر دستیابی به شکست نیست. به همین دلیل است که یک رهبر، همیشه بیشترین سرمایه گذاری را روی تیم انجام میدهد. ازآنجاکه برنامه ها همیشه ناقصند، پس این افراد هستند که باید درست باشند تا بتوانند نقص درون برنامه ها را تشخیص دهند و اصلاح کنند"
▫️اکنون به پرسش اصلی بازگردیم: با توجه به مباحث فوق، آیا برای یک رییس جمهور، دارا بودن برنامه دقیقِ از قبل مهمتر است یا دارا بودن یک تیم قوی و ارتباط مستمر با کارآفرینان حاضر به ورود به فرآیند اکتشاف؟
@Cafe_Strategy
https://shorturl.at/rDHox
علی بابایی
▫️در ایام مناظرات، موضوعی مهم موجب ایجاد مباحثات چالشی میان طرفداران دو کاندیدای ریاست جمهوری شد: آیا رییس جمهور میبایست یک برنامه دقیق و از قبل آماده داشته باشد؟ آقای جلیلی معتقد بود که برنامه ای دقیق و از قبل آماده برای اداره کشور دارد. در مقابل دکتر پزشکیان چندان وارد این موضوع نمیشد و بیشتر بر تیم آتی اش و ضرورت حل چند ابربحران ملی به هر شکل ممکن تاکید میکرد؛ البته همین موضوع باعث حمله گسترده مخالفین به وی نیز گردید. متاسفانه با اتمام انتخابات، واکاوی این موضوع مهم به فراموشی سپرده شد.
▫️در این مطلب برآنم تا بر مبنای تفکرات دنی رودریک، یکی از تئورسینهای مهم سیاست صنعتی، به واکاوی پرسش فوق بپردازم. دنی رودریک، ترک تبار است و هم اکنون در هاروارد به تدریس توسعه صنعتی و اقتصادی میپردازد. او مقاله مهم و پرارجاعی تحت عنوان "سیاست صنعتی در قرن بیست و یکم" دارد که حاوی استدلالات بسیاری قوی است. همچنین او و هازمن، مبدع مفهوم "پیچیدگی اقتصادی" هستند که در سالهای اخیر مورد توجه سیاستگذاران بسیاری از کشورها قرار گرفته است.
▫️از منظر رودریک، تنها مسیر پیش روی کشورهای در حال توسعه، گذار از صنایع سنتی به صنایع نوین است. اما بدیهی است که تاکنون، کشورهای اندکی موفق به تحقق آن شده اند چراکه در عمل، دو مانع بسیار جدی و بزرگ وجود دارد:
۱. اینکه در یک کشور، باید وارد چه صنعت نوینی شد که در بلندمدت سودآور نیز باشد، اساسا غیر قابل پیش بینی است و ذاتا یک فرآیند اکتشافی و برخاسته از آزمون و خطای کارآفرینان پیشگام یک کشور است که حاضر شده اند وارد یک کار پرریسک شوند. لطفا به این کلمه اکتشافی توجه کنید. درواقع تحت همین فرآیند اکتشاف است که در سه کشور با ساختار اجتماعی واقتصادی مشابه - یعنی هندوستان، پاکستان و بنگلادش - یکی در صنعت IT رشد چشمگیری میکند، یکی در صنعت تجهیزات پزشکی و ورزشی، و یکی در صنعت پوشاک. به عبارت دیگر، نهایتا همین اکتشاف کارآفرینان ریسک پذیر یک کشور است که موجب ظهور صنایع نوین در آن کشور میشود؛ و طبیعتا کلمه اکتشاف و ریسک نیز بدین معناست که موفقیت "کدام کارآفرین در کدام صنعت" به هیچ وجه قابل پیش بینی نیست.
۲. مانع دوم، خود دولت است! از منظر رودریک، ما با "شکست دولت" روبرو هستیم که طبق آن، دولت به دلیل بروکراسی حاکم و فاصله با دنیای واقعی، اساسا نمیداند که چه چیز را نمیداند! پس بدترین گزینه ممکن این است که دولت بخواهد با این جهل مرکب، به صورت از بالا به پایین وارد برنامه ریزی شود.
▫️اما با توجه به دو مانع فوق، برای توسعه چه باید کرد؟ از منظر رودریک، تنها راه ممکن، شکل گیری نوعی ارتباط و اتحاد تنگاتنگ میان دولت با کارآفرینان پیشگام و حاضر به ورود به فرآیند اکتشافی است: در این ارتباط، کارآفرینان به دولت، اطلاعات لازم در مورد مسیرهای اکتشاف و ریسکهای پیش رو ارائه میدهند، و در عوض وظیفه اصلی دولت نیز آن است که از طریق ابزارهای دراختیار خود، ریسک پیش روی کارآفرینان پیشگام را کاهش دهد که البته به دلیل غیرقابل پیش بینی بودن ریسکهای پیش رو، طبیعتا این ارتباط میبایست در یک فرآیند مستمر و "یادگیری حین عمل" صورت پذیرد. هیچ برنامه از قبلی، نمیتواند این فرآیند مبتنی بر یادگیری را پیش بینی و تجویز کند.
▫️این اتحاد استراتژیک، همان چیزی است که در کره و ژاپن نیز میان دولت و چائبولها (نظیر سامسونگ) و کیروتسوها شاهد بوده ایم. جانسون اولین محقق مشهوری بود که در مطالعه خود بر روی توسعه ژاپن، به تشکیل ۲۵۰ اتحاد استراتژیک تحت عنوان Deliberation Council میان دولت و کارآفرینان پیشگام ژاپن اشاره کرد و آن را دولت توسعه گرا نامید.
▫️جالب است که در ادبیات بیزینس نیز با موضوع مشابهی روبرو هستیم. به عنوان یک مثال مشهور، لری و سرگی، موسسین گوگل، در کتاب "گوگل چگونه کار میکند" اینگونه به نقد برنامه ریزیِ جامع و ازقبل در محیط حاوی پیچیدگی بالا میپردازند:
"اگر برنامه ای در دست دارید، با اطمینان 100 درصد میگوییم که آن برنامه اشتباه است! برنامه های جامع، صرفنظر از اینکه چقدر خوب بر روی آنها کار شده باشد، همیشه از جنبه های مهم ناقص خواهند بود و نتیجه آنها چیزی مگر دستیابی به شکست نیست. به همین دلیل است که یک رهبر، همیشه بیشترین سرمایه گذاری را روی تیم انجام میدهد. ازآنجاکه برنامه ها همیشه ناقصند، پس این افراد هستند که باید درست باشند تا بتوانند نقص درون برنامه ها را تشخیص دهند و اصلاح کنند"
▫️اکنون به پرسش اصلی بازگردیم: با توجه به مباحث فوق، آیا برای یک رییس جمهور، دارا بودن برنامه دقیقِ از قبل مهمتر است یا دارا بودن یک تیم قوی و ارتباط مستمر با کارآفرینان حاضر به ورود به فرآیند اکتشاف؟
@Cafe_Strategy
https://shorturl.at/rDHox
▫️در ستایش محمد یونس؛ در ستایش نیم قرن عملگرایی، یادگیری و نوآوری
علی بابایی
▫️آدام براون، نویسندۀ کتاب بسیار پرفروش «وعدۀ یک مداد»، نقل قول بسیار تاثیرگذاری دارد: «رویاهای بزرگ با اقدامات کوچک و به ظاهر غیرمنطقی آغاز میشوند». به طور قطع، داستان رشد محمد یونس - همان کسی که هفتۀ پیش با یک سرمایۀ اجتماعی بسیار بالا، رهبری دولت انتقالی بنگلادش را برعهده گرفت - مصداق بارز همین جمله تاثیرگذار است.
▫️ نیم قرن پیش، یک استاد سادۀ اقتصاد در بنگلادش، مبهوت از مرگ مردمان کشورش تحت تاثیر قحطی، تصمیم گرفت گامی بسیار کوچک (یک تصمیم 300 دلاری) و به ظاهر غیرمنطقی، با رویای ایجاد تغییری کوچک در محیط پیرامون خود بردارد. گامهای اولیۀ او، کاملا برای جامعۀ آکادمیک و دولتی آن زمان بنگلادش، غیرمنطقی و حتی احمقانه بود چراکه او قصد داشت تمام باورهای رایج در مورد بانکداری و کارآفرینی فقرا را درهم شکند و بانکی ویژۀ فقرا تاسیس نماید. اما همین گامهای کوچک او، در فرآیندی مملو از عملگرایی (و نه تحلیلهای محاسبه گرایانه)، یادگیری (آزمون و خطا به معنای واقعی کلمه) و نوآوریهای بدیع، به تدریج و طی نیم قرن، تبدیل به گامهای بزرگ و نهایتا یک تحول بزرگ اجتماعی-اقتصادی در بنگلادش شد.
▫️گام بزرگ اول یونس، تاسیس بانکی تحت عنوان گرامین بود که در تضاد با منطق غالب: 1. فقط به زنان فقیر وام میداد؛ 2. بدون وثیقه وام میداد (از طریق تعریف وثیقۀ جدیدی تحت عنوان وثیقۀ اجتماعی)؛ و 3. موجب ارتقای زنجیرۀ ارزش صنایعی نظیر پوشاک در بنگلادش شد. بانک او، از 77 عضو فعال در سال 1977 آغاز و به حدود 10 میلیون عضو فعال در چند سال اخیر توسعه یافت و سرمایۀ اجتماعی بالای او – که قطعا عاملی بسیار تاثیرگذار در سپردن مسئولیت دولت انتقالی بنگلادش به محمد یونس بوده است – قطعا تحت تاثیر همین شبکه اعضای گرامین و نیز نوع نگاه انسانی او به «فقیر به عنوان یک کارآفرین» بوده است.
▫️تاثیرگذاری یونس در هر دو حوزۀ دنیای عمل و دنیای آکادمیک به قدری بوده است که اکثر مطالعات متاخر در موضوع نوآوری اجتماعی و تحولات بزرگ اجتماعی، تاثیرگذاری یونس بر جامعۀ بنگلادش را مصداق یکی از بزرگترین تغییرات اجتماعی-اقتصادی جهان طی چند دهۀ اخیر میدانند. یونس، آغازگر مفاهیمی نظیر مایکروفایننس، کارآفرینی اجتماعی و کسب و کارهای اجتماعی در جهان نیز بوده است. در این مطلب برآنم تا به برخی نقل قولهای او اشاره کنم. شاید این نقل قولها، برای برخی از ما نیز الهام بخش و منجر به ایمان به همان جملۀ «رویاهای بزرگ با اقدامات کوچک و به ظاهر غیرمنطقی آغاز میشوند» شود:
... همه چیز از همان 300 دلار شروع شد. در مورد راهی که وارد آن شده بودم، هیچ حس روشنی نداشتم. کورمال کورمال میرفتم و در حین راه یاد میگرفتم. راههای بسیاری را امتحان کردم. برخی از آنها موفقیت آمیز بود و برخی دیگر شکست خورد. البته هرگز تصور آن را هم نمیکردم که برنامه "پرداخت وامهای کوچک" به پایه و بنیانی برای یک حرکت ملی در جهت ایجاد و گسترش بانکهای ویژه فقرا تبدیل شود ...
... قبل از آن زمان، من تقریباً هیچ چیزی در مورد چگونگی تأسیس و اداره یک بانک نمیدانستم. بنابراین مجبور بودم همه چیز را در مورد بانکداری، از ابتدا یاد بگیرم. از این رو در مورد چگونگی عملیات وامدهی بانکها به مطالعه پرداختم و در این میان به خصوص از اشتباهات آنها درسهای زیادی آموختم. بر آن شدم تا دقیقاً برخلاف بانکهای رایج عمل کنم ...
... اگرچه حقوقی که ما به کارکنان گرامین میدهیم، تنها در سطح یک کارمند تازه کار دولت است، اما بانکهای تجاری خصوصی به ندرت توانسته اند کارکنان ما را با وجود پیشنهاد دستمزدهایی بسیار بالاتر، به سمت خود جلب کنند. اما چه چیزی باعث این حد از وفاداری در کارکنان ما شده است؟ اول، حس ارزشمند بودنی که آنها برای کمک به کشور خود میکنند و دوم، بر خلاف کارکنان بانکهای تجاری، کارکنان گرامین، خود را معلم میپندارند و این پندار ناشی از آن است كه آنها به وام گیرندگانشان کمک میکنند تا استعدادهای بالقوۀ خود را کشف کنند و بسیار فراتر از گذشته گسترش دهند ...
... در نظر اکثر اقتصاددانان، مهمترین راه بهره مند کردن فقرا از ثروتهای جامعه، دریافت مالیات از بنگاه ها و تخصیص آن به فقراست. اما آنچه همواره در واقعیت رخ میدهد آن است که مالیاتها فقط صَرف دیوانسالاری دولتی میشود. از نظر من، راه حل اصلی، تغییر تصویر اغراقآمیزِ موجود از فرد کارآفرین است. چنانچه این طرز تفکر خود را اصلاح کنیم و اینگونه بیاندیشیم که تمامیِ انسانها، حتی پابرهنگانی که در خیابانها گدایی میکنند، بالقوه یک کارآفرینند، در آن صورت است که میتوانیم یک نظام اقتصادی بنا کنیم که در آن، به تمامیِ زنان و مردان این اجازه داده شده است تا پتانسیلهای اقتصادی خود را کشف و نمایان سازند ...
@Cafe_Strategy
https://shorturl.at/aGelT
علی بابایی
▫️آدام براون، نویسندۀ کتاب بسیار پرفروش «وعدۀ یک مداد»، نقل قول بسیار تاثیرگذاری دارد: «رویاهای بزرگ با اقدامات کوچک و به ظاهر غیرمنطقی آغاز میشوند». به طور قطع، داستان رشد محمد یونس - همان کسی که هفتۀ پیش با یک سرمایۀ اجتماعی بسیار بالا، رهبری دولت انتقالی بنگلادش را برعهده گرفت - مصداق بارز همین جمله تاثیرگذار است.
▫️ نیم قرن پیش، یک استاد سادۀ اقتصاد در بنگلادش، مبهوت از مرگ مردمان کشورش تحت تاثیر قحطی، تصمیم گرفت گامی بسیار کوچک (یک تصمیم 300 دلاری) و به ظاهر غیرمنطقی، با رویای ایجاد تغییری کوچک در محیط پیرامون خود بردارد. گامهای اولیۀ او، کاملا برای جامعۀ آکادمیک و دولتی آن زمان بنگلادش، غیرمنطقی و حتی احمقانه بود چراکه او قصد داشت تمام باورهای رایج در مورد بانکداری و کارآفرینی فقرا را درهم شکند و بانکی ویژۀ فقرا تاسیس نماید. اما همین گامهای کوچک او، در فرآیندی مملو از عملگرایی (و نه تحلیلهای محاسبه گرایانه)، یادگیری (آزمون و خطا به معنای واقعی کلمه) و نوآوریهای بدیع، به تدریج و طی نیم قرن، تبدیل به گامهای بزرگ و نهایتا یک تحول بزرگ اجتماعی-اقتصادی در بنگلادش شد.
▫️گام بزرگ اول یونس، تاسیس بانکی تحت عنوان گرامین بود که در تضاد با منطق غالب: 1. فقط به زنان فقیر وام میداد؛ 2. بدون وثیقه وام میداد (از طریق تعریف وثیقۀ جدیدی تحت عنوان وثیقۀ اجتماعی)؛ و 3. موجب ارتقای زنجیرۀ ارزش صنایعی نظیر پوشاک در بنگلادش شد. بانک او، از 77 عضو فعال در سال 1977 آغاز و به حدود 10 میلیون عضو فعال در چند سال اخیر توسعه یافت و سرمایۀ اجتماعی بالای او – که قطعا عاملی بسیار تاثیرگذار در سپردن مسئولیت دولت انتقالی بنگلادش به محمد یونس بوده است – قطعا تحت تاثیر همین شبکه اعضای گرامین و نیز نوع نگاه انسانی او به «فقیر به عنوان یک کارآفرین» بوده است.
▫️تاثیرگذاری یونس در هر دو حوزۀ دنیای عمل و دنیای آکادمیک به قدری بوده است که اکثر مطالعات متاخر در موضوع نوآوری اجتماعی و تحولات بزرگ اجتماعی، تاثیرگذاری یونس بر جامعۀ بنگلادش را مصداق یکی از بزرگترین تغییرات اجتماعی-اقتصادی جهان طی چند دهۀ اخیر میدانند. یونس، آغازگر مفاهیمی نظیر مایکروفایننس، کارآفرینی اجتماعی و کسب و کارهای اجتماعی در جهان نیز بوده است. در این مطلب برآنم تا به برخی نقل قولهای او اشاره کنم. شاید این نقل قولها، برای برخی از ما نیز الهام بخش و منجر به ایمان به همان جملۀ «رویاهای بزرگ با اقدامات کوچک و به ظاهر غیرمنطقی آغاز میشوند» شود:
... همه چیز از همان 300 دلار شروع شد. در مورد راهی که وارد آن شده بودم، هیچ حس روشنی نداشتم. کورمال کورمال میرفتم و در حین راه یاد میگرفتم. راههای بسیاری را امتحان کردم. برخی از آنها موفقیت آمیز بود و برخی دیگر شکست خورد. البته هرگز تصور آن را هم نمیکردم که برنامه "پرداخت وامهای کوچک" به پایه و بنیانی برای یک حرکت ملی در جهت ایجاد و گسترش بانکهای ویژه فقرا تبدیل شود ...
... قبل از آن زمان، من تقریباً هیچ چیزی در مورد چگونگی تأسیس و اداره یک بانک نمیدانستم. بنابراین مجبور بودم همه چیز را در مورد بانکداری، از ابتدا یاد بگیرم. از این رو در مورد چگونگی عملیات وامدهی بانکها به مطالعه پرداختم و در این میان به خصوص از اشتباهات آنها درسهای زیادی آموختم. بر آن شدم تا دقیقاً برخلاف بانکهای رایج عمل کنم ...
... اگرچه حقوقی که ما به کارکنان گرامین میدهیم، تنها در سطح یک کارمند تازه کار دولت است، اما بانکهای تجاری خصوصی به ندرت توانسته اند کارکنان ما را با وجود پیشنهاد دستمزدهایی بسیار بالاتر، به سمت خود جلب کنند. اما چه چیزی باعث این حد از وفاداری در کارکنان ما شده است؟ اول، حس ارزشمند بودنی که آنها برای کمک به کشور خود میکنند و دوم، بر خلاف کارکنان بانکهای تجاری، کارکنان گرامین، خود را معلم میپندارند و این پندار ناشی از آن است كه آنها به وام گیرندگانشان کمک میکنند تا استعدادهای بالقوۀ خود را کشف کنند و بسیار فراتر از گذشته گسترش دهند ...
... در نظر اکثر اقتصاددانان، مهمترین راه بهره مند کردن فقرا از ثروتهای جامعه، دریافت مالیات از بنگاه ها و تخصیص آن به فقراست. اما آنچه همواره در واقعیت رخ میدهد آن است که مالیاتها فقط صَرف دیوانسالاری دولتی میشود. از نظر من، راه حل اصلی، تغییر تصویر اغراقآمیزِ موجود از فرد کارآفرین است. چنانچه این طرز تفکر خود را اصلاح کنیم و اینگونه بیاندیشیم که تمامیِ انسانها، حتی پابرهنگانی که در خیابانها گدایی میکنند، بالقوه یک کارآفرینند، در آن صورت است که میتوانیم یک نظام اقتصادی بنا کنیم که در آن، به تمامیِ زنان و مردان این اجازه داده شده است تا پتانسیلهای اقتصادی خود را کشف و نمایان سازند ...
@Cafe_Strategy
https://shorturl.at/aGelT
دکتر #میدری
فهم عمیق، بروز و کاربردی از حکمرانی دارد
این کتاب را کمک کرد ترجمه شود و مقدمه خوبی هم نوشت و بنده در دوره سیاستگذاری تدریس میکنم
وی میداند که سیاستگذاری یعنی یک فرآیند عملگرای سعی و خطای آگاهانه، نه برنامه ریزی ذهنی سندگرا
https://twitter.com/e_souzanchi/status/1825528752220127649
فهم عمیق، بروز و کاربردی از حکمرانی دارد
این کتاب را کمک کرد ترجمه شود و مقدمه خوبی هم نوشت و بنده در دوره سیاستگذاری تدریس میکنم
وی میداند که سیاستگذاری یعنی یک فرآیند عملگرای سعی و خطای آگاهانه، نه برنامه ریزی ذهنی سندگرا
https://twitter.com/e_souzanchi/status/1825528752220127649
X (formerly Twitter)
ابراهیم سوزنچی کاشانی (@e_souzanchi) on X
دکتر #میدری
فهم عمیق، بروز و کاربردی از حکمرانی دارد
این کتاب را کمک کرد ترجمه شود و مقدمه خوبی هم نوشت و بنده در دوره سیاستگذاری تدریس میکنم
وی میداند که سیاستگذاری یعنی یک فرآیند عملگرای سعی و خطای آگاهانه، نه برنامه ریزی ذهنی سندگرا
فهم عمیق، بروز و کاربردی از حکمرانی دارد
این کتاب را کمک کرد ترجمه شود و مقدمه خوبی هم نوشت و بنده در دوره سیاستگذاری تدریس میکنم
وی میداند که سیاستگذاری یعنی یک فرآیند عملگرای سعی و خطای آگاهانه، نه برنامه ریزی ذهنی سندگرا
▫️سرابی به نام کمّیگرایی؛ ظلمی بر جامعه به نام سنجش عملکرد
علی بابایی
▫️برخی از صاحبنظران، سریال «شنود» که براساس زندگی واقعی سازندگان آن ساخته شده است را یکی از بزرگترین سریالهای مستند فرهنگی عصر حاضر میدانند؛ و البته دلیل خوبی هم برای این نظر خود دارند. ماجراهای این سریال، در شهر بالتیمور آمریکا رخ میدهد و به بررسی چند نهاد اصلی جامعه در این شهر – یعنی پلیس، مدرسه، شهرداری، و مطبوعات - میپردازد. این سریال توانست مخاطبانی گسترده از سراسر جهان جذب کند چراکه در جوامع غربی، موضوعات مرتبط با سوء عملکردهای چنین سازمانهایی مخاطبان فراوانی دارد.
▫️یکی از اصلیترین موضوعات سریال شنود، برجسته کردن نقش مخرب شاخصها (metrics) است: یعنی سنجش عملکرد سازمانها با استفاده از شاخصهای کمّی به عنوان سنجش «مسئولیت پذیری» آنها. یکی از قسمتهای اصلی مستند، مربوط به کارآگاهان فداکاری است که به دنبال تشکیل یک پروندۀ جنایی پیچیده علیه رئیس یک باند بزرگ مواد مخدر هستند. اما به دلیل این که تشکیل چنین پروندهای، ممکن است ماهها و یا حتی شاید سالها طول کشد، مقامات بالاتر آنها را از انجام چنین کاری نهی میکنند. درواقع مقامات بالاتر، بیشتر مایلند پلیس با دستگیری تعداد زیادی از فروشندگان خرده فروشِ مواد مخدر، شاخص عددیِ تعداد دستگیریها را افزایش دهد؛ حتی اگر در اکثر موارد، دستگیرشدگان بلافاصله آزاد شوند. همچنین شهردار مایل است تا پایان سال، میزان جرم و جنایت 5 درصد کاهش پیدا کند؛ که البته هدفی است که تنها با نادیده گرفتن جرایم واقعی حاصل میشود؛ البته هر دو مورد فوق فقط به یک معناست: تمرکز بر امور کمتر مفید، به جای جلوگیری واقعی از وقوع جرم.
▫️بازی با شاخصهای کمّی، در هر حوزهای رخ میدهد: در حوزۀ پلیس، در حوزۀ آموزش، در حوزۀ پزشکی، در حوزۀ سازمانهای غیرانتفاعی، و در حوزۀ کسبوکار. متاسفانه مشکل وقتی تشدید میشود که این شاخصها، پایه و اساس تخصیص پاداش و جریمه برای سازمانها و افراد قرار میگیرند. در این میان و به شکل تقریباً اجتناب ناپذیری، افراد به مهارت دستکاری شاخصهای کمّی دست مییابند و یاد میگیرند که موارد منفی را گزارش ندهند، به جعل داده پردازند، یا صرفا کارهایی را انجام دهند که شاخصهای عملکردشان را ارتقاء دهد. از همه مهمتر، گره زدن پاداش به شاخصهای کمّی عملکرد، در نهادهایی که کارکنان آنها متمایل به یک آرمان والا هستند، عملا موجب تخریب حس تعلق آنها میگردد. حتی مبتنی بر قانون «كمپبل»، هر چه از شاخصهای كمّی بیشتری برای تصمیمگیری اجتماعی استفاده شود، این تصمیمات، بیشتر مستعد تحریف و تخریب بود.
▫️علاوه بر این، تلاش برای وادار کردن افراد به تطبیق دادن کارهای خود با اهداف عددیِ ازپیشتعریفشده، موجب از بین رفتن نوآوری و خلاقیت میشود. همچنین این موضوع به طور اجتناب ناپذیری باعث میشود به جای اهداف بلندمدت، اهداف کوتاهمدت مورد تمرکز قرار گیرند. در برخی مواقع نیز، وقتی هیچ دستاورد واقعی برای نمایش وجود ندارد، تلاش برای گردآوری و انتشار دادهها، که نام آن را میتوانیم «پیشرفت شاخص به جای پیشرفت واقعی» بگذاریم، به مهمترین تلاش برای شبیهسازیِ کاذب موفقیت تبدیل خواهد شد.
▫️حتی جالب اینجاست که اگرچه بسیاری از سیاستمداران، وفاداری خود را به سرمایهداری اعلام میکنند، اما اتخاذ و پیادهسازی رویکرد سنجش عملکرد مبتنی بر شاخصهای کمّی توسط آنها، درواقع تکرار بسیاری از نواقص ذاتی نظام شوروی سابق است: درست همانند برنامهریزان اتحاد جماهیر شوروی که اهداف تولیدی را برای هر کارخانه تعیین میکردند، بوروکراتها نیز برای عملکرد مدارس، بیمارستانها، نیروهای پلیس و شرکتها، اهداف قابل اندازهگیری تعیین میکنند؛ و درست همانطورکه مدیران بنگاههای شوروی سابق، با تولید کالاهای بُنجُل به اهداف عددیِ تعیینشده از سمت برنامهریزان بالادستی واکنش نشان دادند، مدارس، نیروهای پلیس و کسبوکارها نیز در حال تولید خدمات و کالاهای بُنجُل برای تحقق اهداف تعیینشده هستند.
▫️آنچه در پاراگرافهای بالا خواندید، بخشهایی از کتاب «در نقد شاخصهای کمّی و سنجش عملکرد؛ ظلم و انحرافی که تمرکز بر شاخصهای کمّی بر جامعه روا داشته است» و به بهانۀ ترجمه و چاپ آن در این هفته بود. این کتاب تحسین شده، چالش برانگیز و پرفروش در سطح جهانی را، به طور ویژه تقدیم میکنیم به همۀ عزیزانی که اساسا معتقدند «آنچه را که نمی شود اندازهگیری کرد، نمیتوان مدیریت کرد» و یا عزیزانی که باور دارند (و حتی اینگونه مشاوره میدهند) که رؤسای جمهور، وزرا و مدیران شرکتها میتوانند صرفا از طریق کنترل داشبوردی از شاخصهای کمّی، به مدیریت مجموعههای ذیل خود بپردازند.
@Cafe_Strategy
https://shorturl.at/2a5ry
علی بابایی
▫️برخی از صاحبنظران، سریال «شنود» که براساس زندگی واقعی سازندگان آن ساخته شده است را یکی از بزرگترین سریالهای مستند فرهنگی عصر حاضر میدانند؛ و البته دلیل خوبی هم برای این نظر خود دارند. ماجراهای این سریال، در شهر بالتیمور آمریکا رخ میدهد و به بررسی چند نهاد اصلی جامعه در این شهر – یعنی پلیس، مدرسه، شهرداری، و مطبوعات - میپردازد. این سریال توانست مخاطبانی گسترده از سراسر جهان جذب کند چراکه در جوامع غربی، موضوعات مرتبط با سوء عملکردهای چنین سازمانهایی مخاطبان فراوانی دارد.
▫️یکی از اصلیترین موضوعات سریال شنود، برجسته کردن نقش مخرب شاخصها (metrics) است: یعنی سنجش عملکرد سازمانها با استفاده از شاخصهای کمّی به عنوان سنجش «مسئولیت پذیری» آنها. یکی از قسمتهای اصلی مستند، مربوط به کارآگاهان فداکاری است که به دنبال تشکیل یک پروندۀ جنایی پیچیده علیه رئیس یک باند بزرگ مواد مخدر هستند. اما به دلیل این که تشکیل چنین پروندهای، ممکن است ماهها و یا حتی شاید سالها طول کشد، مقامات بالاتر آنها را از انجام چنین کاری نهی میکنند. درواقع مقامات بالاتر، بیشتر مایلند پلیس با دستگیری تعداد زیادی از فروشندگان خرده فروشِ مواد مخدر، شاخص عددیِ تعداد دستگیریها را افزایش دهد؛ حتی اگر در اکثر موارد، دستگیرشدگان بلافاصله آزاد شوند. همچنین شهردار مایل است تا پایان سال، میزان جرم و جنایت 5 درصد کاهش پیدا کند؛ که البته هدفی است که تنها با نادیده گرفتن جرایم واقعی حاصل میشود؛ البته هر دو مورد فوق فقط به یک معناست: تمرکز بر امور کمتر مفید، به جای جلوگیری واقعی از وقوع جرم.
▫️بازی با شاخصهای کمّی، در هر حوزهای رخ میدهد: در حوزۀ پلیس، در حوزۀ آموزش، در حوزۀ پزشکی، در حوزۀ سازمانهای غیرانتفاعی، و در حوزۀ کسبوکار. متاسفانه مشکل وقتی تشدید میشود که این شاخصها، پایه و اساس تخصیص پاداش و جریمه برای سازمانها و افراد قرار میگیرند. در این میان و به شکل تقریباً اجتناب ناپذیری، افراد به مهارت دستکاری شاخصهای کمّی دست مییابند و یاد میگیرند که موارد منفی را گزارش ندهند، به جعل داده پردازند، یا صرفا کارهایی را انجام دهند که شاخصهای عملکردشان را ارتقاء دهد. از همه مهمتر، گره زدن پاداش به شاخصهای کمّی عملکرد، در نهادهایی که کارکنان آنها متمایل به یک آرمان والا هستند، عملا موجب تخریب حس تعلق آنها میگردد. حتی مبتنی بر قانون «كمپبل»، هر چه از شاخصهای كمّی بیشتری برای تصمیمگیری اجتماعی استفاده شود، این تصمیمات، بیشتر مستعد تحریف و تخریب بود.
▫️علاوه بر این، تلاش برای وادار کردن افراد به تطبیق دادن کارهای خود با اهداف عددیِ ازپیشتعریفشده، موجب از بین رفتن نوآوری و خلاقیت میشود. همچنین این موضوع به طور اجتناب ناپذیری باعث میشود به جای اهداف بلندمدت، اهداف کوتاهمدت مورد تمرکز قرار گیرند. در برخی مواقع نیز، وقتی هیچ دستاورد واقعی برای نمایش وجود ندارد، تلاش برای گردآوری و انتشار دادهها، که نام آن را میتوانیم «پیشرفت شاخص به جای پیشرفت واقعی» بگذاریم، به مهمترین تلاش برای شبیهسازیِ کاذب موفقیت تبدیل خواهد شد.
▫️حتی جالب اینجاست که اگرچه بسیاری از سیاستمداران، وفاداری خود را به سرمایهداری اعلام میکنند، اما اتخاذ و پیادهسازی رویکرد سنجش عملکرد مبتنی بر شاخصهای کمّی توسط آنها، درواقع تکرار بسیاری از نواقص ذاتی نظام شوروی سابق است: درست همانند برنامهریزان اتحاد جماهیر شوروی که اهداف تولیدی را برای هر کارخانه تعیین میکردند، بوروکراتها نیز برای عملکرد مدارس، بیمارستانها، نیروهای پلیس و شرکتها، اهداف قابل اندازهگیری تعیین میکنند؛ و درست همانطورکه مدیران بنگاههای شوروی سابق، با تولید کالاهای بُنجُل به اهداف عددیِ تعیینشده از سمت برنامهریزان بالادستی واکنش نشان دادند، مدارس، نیروهای پلیس و کسبوکارها نیز در حال تولید خدمات و کالاهای بُنجُل برای تحقق اهداف تعیینشده هستند.
▫️آنچه در پاراگرافهای بالا خواندید، بخشهایی از کتاب «در نقد شاخصهای کمّی و سنجش عملکرد؛ ظلم و انحرافی که تمرکز بر شاخصهای کمّی بر جامعه روا داشته است» و به بهانۀ ترجمه و چاپ آن در این هفته بود. این کتاب تحسین شده، چالش برانگیز و پرفروش در سطح جهانی را، به طور ویژه تقدیم میکنیم به همۀ عزیزانی که اساسا معتقدند «آنچه را که نمی شود اندازهگیری کرد، نمیتوان مدیریت کرد» و یا عزیزانی که باور دارند (و حتی اینگونه مشاوره میدهند) که رؤسای جمهور، وزرا و مدیران شرکتها میتوانند صرفا از طریق کنترل داشبوردی از شاخصهای کمّی، به مدیریت مجموعههای ذیل خود بپردازند.
@Cafe_Strategy
https://shorturl.at/2a5ry
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پرکسیس
▫️بستری برای یادگیری کارآفرینی، از زبان موفقترین کارآفرینان صنایع پیشرفته کشور
▫️به سبک مسترکلاس و مبتنی بر انتقال خبرگی (MasterClass)
▫️۷۰ ساعت تمرین ویژه در دنیای واقعی جهت تعمیق یادگیری
▫️۵ ساعت کوچینگ اختصاصی جهت هدایت مسیر یادگیری
▫️۲ هفته تور کارآفرینی در شرکت تحت رهبری کارآفرین
▫️ ipraxis.ir
▫️بستری برای یادگیری کارآفرینی، از زبان موفقترین کارآفرینان صنایع پیشرفته کشور
▫️به سبک مسترکلاس و مبتنی بر انتقال خبرگی (MasterClass)
▫️۷۰ ساعت تمرین ویژه در دنیای واقعی جهت تعمیق یادگیری
▫️۵ ساعت کوچینگ اختصاصی جهت هدایت مسیر یادگیری
▫️۲ هفته تور کارآفرینی در شرکت تحت رهبری کارآفرین
▫️ ipraxis.ir
🖇️ برای اینکه دوباره مار نیشمان نزند: راهبردی برای توسعه پایدار
✍️ ابراهیم سوزنچی
📌 تحلیل تاریخی سرنوشت ملتها یکی از اساسیترین موضوعاتی است که در معتبرترین دانشگاههای جهان مورد توجه قرار دارد. اندیشمندانی همچون عجماوغلو، فوکویاما و آمارتیاسن به این حوزه عمق بخشیدهاند، اما شاید هیچیک به اندازه داگلاس نورث، برنده جایزه نوبل، چارچوبی جامع و نافذ برای تحلیل تحولات جوامع ارائه نداده باشد.
📌 نورث مسیر گذار جوامع را به دو مرحله اصلی “دسترسی محدود” و “دسترسی باز” تقسیم میکند. در جوامع با دسترسی محدود، سه زیرساختار اصلی قابل شناسایی است: شکننده، پایه و بالغ.
• مدل شکننده: جوامعی قبیلهای که در آن قدرت میان خاندانها و قبایل دستبهدست میشود.
• مدل پایه: نظامهای سلطنتی مطلقه که تاریخ ایران نمونههای متعددی از آن را شاهد بوده است.
• مدل بالغ: ساختاری که در آن قدرت مطلقه تحت محدودیتهایی نظیر قانون اساسی، پارلمان یا اراده عمومی قرار میگیرد و در نتیجه، حاکمیت اقتصادی نیز متأثر میشود. هرچند این مدل از “دسترسی باز” فاصله دارد، اما گامی قابل توجه به سوی پایداری محسوب میشود.
📌 جنبش مشروطه، نخستین تلاش جدی ایرانیان برای عبور به مدل بالغ بود. اما این حرکت، تحتتأثیر دخالتهای خارجی و ضعف داخلی، به سرعت به سلطنت مطلقه بازگشت. تلاشهای بعدی نظیر اقدامات دکتر مصدق نیز ناکام ماند تا اینکه انقلاب اسلامی، بستری پایدارتر برای تحقق یک نظام بالغ فراهم کرد.
📌 جمهوری اسلامی ایران، به عنوان نزدیکترین تجربه به مدل دسترسی باز، فرصتی بینظیر برای تحول ایجاد کرده است. اما همچنان دو نگاه متضاد وجود دارد: برخی معتقدند اصلاحات سیاسی پیشنیاز اصلاحات اقتصادی است، در حالی که گروهی دیگر این روند را برعکس میدانند. بررسی دیدگاه نورث نشان میدهد که عبور از نظام دسترسی محدود نیازی به انقلاب سیاسی ندارد، بلکه با ایجاد سازمانهای قدرتمند و پایدار خارج از حاکمیت امکانپذیر است؛ سازمانهایی که تنها در سایه تقویت بخش خصوصی توانمند شکل میگیرند.
📌 اکنون دو مسیر پیش روی ما قرار دارد:
1. مسیر تجویزی خارجیها: تجربه تاریخی نشان داده است که انقلاب و برهم زدن ساختارهای موجود، اغلب جوامع را یا به نظام پایه (سلطنت مطلقه) بازمیگرداند یا به سوی تجزیه و فروپاشی (نظام شکننده) سوق میدهد.
2. مسیر اصلاحات اقتصادی: این مسیر، علاوه بر ایجاد تحولات اقتصادی، زمینهساز اصلاحات سیاسی نیز خواهد بود. این گزینه، هرچند دشوار، میتواند ایران را به سوی توسعه پایدار هدایت کند.
📌 من به عنوان فردی که دغدغه توسعه کشور را دارم، تمامی ظرفیتهای خود را برای تحقق مسیر دوم بهکار گرفتهام. هرچند تجربه اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی، به دلیل درگیر ماندن در چنبره قدرت دولتی، ناکام بود، اما باور دارم که اکنون بهترین زمان برای احیای این مسیر است. حتی اگر تهدید شوم، همچنان بر این راه استوار خواهم ماند، همانگونه که در مواجهه با وزیر پیشین صنعت، که با عصبانیت تهدید به دخالت نهادهای امنیتی میکرد، تسلیم نشدم.
📌 برای علاقهمندان به این مسیر، حوزههای کلیدی زیر را پیشنهاد میکنم:
1. واگذاری واقعی مدیریت صنایع کلیدی مانند خودرو، فولاد و مس به بخش خصوصی.
2. بازنگری در خصوصیسازیهای لغوشده، مانند پرونده دشت مغان.
3. کاهش دخالت نهادهای امنیتی در تصمیمات اقتصادی، به ویژه در حوزههای حساس مانند اقتصاد دیجیتال.
4. کاهش نقش نظامیان در تصدیگری اقتصادی.
5. انتقال تدریجی مالکیت شرکتهای خصولتی به بخش خصوصی واقعی.
6. محدود کردن تصدیگری بنیادها و نهادهای خاص نظیر بنیاد مستضعفان و ستاد اجرایی.
7. آزادسازی تجارت در برخی حوزهها، مانند پوشاک و لوازم خانگی.
8. حذف یا کاهش مداخلات دولتی در قیمتگذاری.
9. خصوصیسازی شبکههای توزیع نظیر برق، گاز و مخابرات.
📌 این فهرست قطعاً کامل نیست، اما دستیابی به اهداف مذکور هیچگاه به اندازه امروز ممکن نبوده است. تأخیر در اجرای این اصلاحات، تحقق آنها را به آیندهای دورتر و ناممکنتر موکول میکند. شاید دولت کنونی، آخرین فرصت برای عبور به سوی توسعه پایدار باشد. سهم ما در این گذار چیست؟
https://bit.ly/3PfReNv
✍️ ابراهیم سوزنچی
📌 تحلیل تاریخی سرنوشت ملتها یکی از اساسیترین موضوعاتی است که در معتبرترین دانشگاههای جهان مورد توجه قرار دارد. اندیشمندانی همچون عجماوغلو، فوکویاما و آمارتیاسن به این حوزه عمق بخشیدهاند، اما شاید هیچیک به اندازه داگلاس نورث، برنده جایزه نوبل، چارچوبی جامع و نافذ برای تحلیل تحولات جوامع ارائه نداده باشد.
📌 نورث مسیر گذار جوامع را به دو مرحله اصلی “دسترسی محدود” و “دسترسی باز” تقسیم میکند. در جوامع با دسترسی محدود، سه زیرساختار اصلی قابل شناسایی است: شکننده، پایه و بالغ.
• مدل شکننده: جوامعی قبیلهای که در آن قدرت میان خاندانها و قبایل دستبهدست میشود.
• مدل پایه: نظامهای سلطنتی مطلقه که تاریخ ایران نمونههای متعددی از آن را شاهد بوده است.
• مدل بالغ: ساختاری که در آن قدرت مطلقه تحت محدودیتهایی نظیر قانون اساسی، پارلمان یا اراده عمومی قرار میگیرد و در نتیجه، حاکمیت اقتصادی نیز متأثر میشود. هرچند این مدل از “دسترسی باز” فاصله دارد، اما گامی قابل توجه به سوی پایداری محسوب میشود.
📌 جنبش مشروطه، نخستین تلاش جدی ایرانیان برای عبور به مدل بالغ بود. اما این حرکت، تحتتأثیر دخالتهای خارجی و ضعف داخلی، به سرعت به سلطنت مطلقه بازگشت. تلاشهای بعدی نظیر اقدامات دکتر مصدق نیز ناکام ماند تا اینکه انقلاب اسلامی، بستری پایدارتر برای تحقق یک نظام بالغ فراهم کرد.
📌 جمهوری اسلامی ایران، به عنوان نزدیکترین تجربه به مدل دسترسی باز، فرصتی بینظیر برای تحول ایجاد کرده است. اما همچنان دو نگاه متضاد وجود دارد: برخی معتقدند اصلاحات سیاسی پیشنیاز اصلاحات اقتصادی است، در حالی که گروهی دیگر این روند را برعکس میدانند. بررسی دیدگاه نورث نشان میدهد که عبور از نظام دسترسی محدود نیازی به انقلاب سیاسی ندارد، بلکه با ایجاد سازمانهای قدرتمند و پایدار خارج از حاکمیت امکانپذیر است؛ سازمانهایی که تنها در سایه تقویت بخش خصوصی توانمند شکل میگیرند.
📌 اکنون دو مسیر پیش روی ما قرار دارد:
1. مسیر تجویزی خارجیها: تجربه تاریخی نشان داده است که انقلاب و برهم زدن ساختارهای موجود، اغلب جوامع را یا به نظام پایه (سلطنت مطلقه) بازمیگرداند یا به سوی تجزیه و فروپاشی (نظام شکننده) سوق میدهد.
2. مسیر اصلاحات اقتصادی: این مسیر، علاوه بر ایجاد تحولات اقتصادی، زمینهساز اصلاحات سیاسی نیز خواهد بود. این گزینه، هرچند دشوار، میتواند ایران را به سوی توسعه پایدار هدایت کند.
📌 من به عنوان فردی که دغدغه توسعه کشور را دارم، تمامی ظرفیتهای خود را برای تحقق مسیر دوم بهکار گرفتهام. هرچند تجربه اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی، به دلیل درگیر ماندن در چنبره قدرت دولتی، ناکام بود، اما باور دارم که اکنون بهترین زمان برای احیای این مسیر است. حتی اگر تهدید شوم، همچنان بر این راه استوار خواهم ماند، همانگونه که در مواجهه با وزیر پیشین صنعت، که با عصبانیت تهدید به دخالت نهادهای امنیتی میکرد، تسلیم نشدم.
📌 برای علاقهمندان به این مسیر، حوزههای کلیدی زیر را پیشنهاد میکنم:
1. واگذاری واقعی مدیریت صنایع کلیدی مانند خودرو، فولاد و مس به بخش خصوصی.
2. بازنگری در خصوصیسازیهای لغوشده، مانند پرونده دشت مغان.
3. کاهش دخالت نهادهای امنیتی در تصمیمات اقتصادی، به ویژه در حوزههای حساس مانند اقتصاد دیجیتال.
4. کاهش نقش نظامیان در تصدیگری اقتصادی.
5. انتقال تدریجی مالکیت شرکتهای خصولتی به بخش خصوصی واقعی.
6. محدود کردن تصدیگری بنیادها و نهادهای خاص نظیر بنیاد مستضعفان و ستاد اجرایی.
7. آزادسازی تجارت در برخی حوزهها، مانند پوشاک و لوازم خانگی.
8. حذف یا کاهش مداخلات دولتی در قیمتگذاری.
9. خصوصیسازی شبکههای توزیع نظیر برق، گاز و مخابرات.
📌 این فهرست قطعاً کامل نیست، اما دستیابی به اهداف مذکور هیچگاه به اندازه امروز ممکن نبوده است. تأخیر در اجرای این اصلاحات، تحقق آنها را به آیندهای دورتر و ناممکنتر موکول میکند. شاید دولت کنونی، آخرین فرصت برای عبور به سوی توسعه پایدار باشد. سهم ما در این گذار چیست؟
https://bit.ly/3PfReNv
کافه استراتژی
🚗 خودرونگار (قسمت آخر) ابراهیم سوزنچی کاشانی * بنا به دلایلی تصمیم گرفتم این سری نوشته را تمام کنم 🛞 اگر میشد به نوعی با رای دیوان عدالت کلا شورای رقابت رو از قیمت گذاری خودرو حذف کرد، آنگاه طبق قبل قیمت گذاری مثل قبل میشد ولی اگه با مصوبه سران قوا در…
بالاخره محقق شد
درس بزرگ این است که برای انجام کاری نباید حتما در آن پست بود.
وزیر صمت و سازمان گسترش مخالفان اصلی بودند ولی نتوانستند...
بله، وزارت صمت دیگر حتی یک صندلی در هیات مدیره ندارد
💢 اولین جلسه هیات مدیره جدید ایران خودرو تشکیل شد / عادل پیرمحمدی مدیرعامل ایران خودرو شد
🔹اولین جلسه رسمی هیات مدیره ایران خودرو برگزار شد و عادل پیرمحمدی به عنوان مدیرعامل جدید ایران خودرو انتخاب شد.
🔹همچنین یوسف الهی شکیب به عنوان رئیس هیات مدیره و جمشید ایمانی به عنوان نائب رئیس هیات مدیره ایران خودرو انتخاب شدند.
درس بزرگ این است که برای انجام کاری نباید حتما در آن پست بود.
وزیر صمت و سازمان گسترش مخالفان اصلی بودند ولی نتوانستند...
بله، وزارت صمت دیگر حتی یک صندلی در هیات مدیره ندارد
💢 اولین جلسه هیات مدیره جدید ایران خودرو تشکیل شد / عادل پیرمحمدی مدیرعامل ایران خودرو شد
🔹اولین جلسه رسمی هیات مدیره ایران خودرو برگزار شد و عادل پیرمحمدی به عنوان مدیرعامل جدید ایران خودرو انتخاب شد.
🔹همچنین یوسف الهی شکیب به عنوان رئیس هیات مدیره و جمشید ایمانی به عنوان نائب رئیس هیات مدیره ایران خودرو انتخاب شدند.
WhatsApp.com
پایگاه خبری نماینده آنلاین
WhatsApp Group Invite
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
◽️چندی پیش در یک پنل تخصصی، فرصتی فراهم شد تا در مورد وضعیت توسعۀ هوش مصنوعی در بخش سلامت ایران، به گفتگو با یکی از شرکتهای پیشگام این حوزه (مهندس ایمان کریمی، مدیر عامل شرکت نوآوران) و همچنین یکی از صاحبنظران دانشگاهی این حوزه (دکتر زینب برزگر، دبیر کمیتۀ هوش مصنوعی دانشگاه علوم پزشکی ایران و وزارت بهداشت) بنشینیم.
سوالات اصلی این پنل، دو پرسش مهم زیر بود:
1. در حال حاضر در ایران و در بخش سلامت، چه وضعیتی در توسعۀ هوش مصنوعی داریم و آیا به قطار در حال حرکت بسیار سریع جهانی خواهیم رسید؟
2. اساسا چرا بخش سلامت، یکی از بهترین حوزهها در ایران برای توسعه هوش مصنوعی است؟
آنچه در فیلم میبینید، خلاصه ای ۱۰ دقیقه ای از محتوای مهم این پنل است.
ضمن توصیه به دیدن فیلم به همه دغدغه مندان حوزه فناوری و حتی رشد اقتصادی، متاسفانه باید گفت که فعلا مسیر حرکتمان در هوش مصنوعی، همان ضرب المثل چین و ماچین است. تک تک ما برای تغییر این مسیر، در این نقطه عطف تاریخیِ وقوع انقلاب صنعتی چهارم - که بدون شک منجر به ظهور و افول اقتصادها خواهد شد - مسئولیم.
@Cafe_Strategy
سوالات اصلی این پنل، دو پرسش مهم زیر بود:
1. در حال حاضر در ایران و در بخش سلامت، چه وضعیتی در توسعۀ هوش مصنوعی داریم و آیا به قطار در حال حرکت بسیار سریع جهانی خواهیم رسید؟
2. اساسا چرا بخش سلامت، یکی از بهترین حوزهها در ایران برای توسعه هوش مصنوعی است؟
آنچه در فیلم میبینید، خلاصه ای ۱۰ دقیقه ای از محتوای مهم این پنل است.
ضمن توصیه به دیدن فیلم به همه دغدغه مندان حوزه فناوری و حتی رشد اقتصادی، متاسفانه باید گفت که فعلا مسیر حرکتمان در هوش مصنوعی، همان ضرب المثل چین و ماچین است. تک تک ما برای تغییر این مسیر، در این نقطه عطف تاریخیِ وقوع انقلاب صنعتی چهارم - که بدون شک منجر به ظهور و افول اقتصادها خواهد شد - مسئولیم.
@Cafe_Strategy
📖 در شورای عالی انقلاب فرهنگی چه گذشت؟
☕ دو مطلب باعث طرح مجدد تصمیم شد: فیدبکهایی که خود دبیرخانه گرفته بود و دوم پیشنهادات وزرای آموزش و پرورش و علوم که قاعدتا تازه به جمع شورا پیوسته بودند و تیم آنها نظرات متفاوتی داشت.
☕ دبیرخانه به جمع بندی رسیده بود که کنکور دوبار در سال و اعتبار دوساله آن اثری که فکر می کرد را نداشته است. همچنین بار روانی پایه دهم هم بالا است.
☕ وزیر آ.پ. به دنبال حذف پایه های دهم و یازدهم و تاثیر قطعی فقط برای پایه دوازدهم بود. سناریوی دوم پیشنهادی آنها کاهش دروس پایه یازدهم در صورت عدم حذف کامل این پایه بود.
☕ وزیر علوم هم البته نه مصرانه، پیشنهاد کلا حذف تاثیر قطعی معدل را داده بود
☕نظر شخصی من یک امتحان جامع در انتهای پایه دوازدهم از همه دروس پایه یازدهم و دوازدهم بود که عملا در ستاد رای نیاورد و به صحن شورا نیامد
🫖 در جلسه 913 صحن شورای عالی نظرات متعددی مطرح شد و چند پیشنهاد طرح گردید:
1- عدم تغییر هیچ بندی از مصوبه قبلی و باقیماندن هر سه پایه که لب مرزی رای نیاورد
2- حذف پایه دهم که رای آورد
3- درخواست پشت کنکوریها برای عدم لزوم ایجاد سابقه پایه یازدهم که توسط اعضا مطرح گردید ولی رای گیری نشد.
4- رای گیری سایر جزئیات در همین جلسه یا سپردن آنها به شورای عالی آ.پ. که دومی رای آورد. این جزئیات همانهایی بود که در جلسه بحث شد یعنی کنکور دوبار درسال، اعتبار دوساله آزمونها، میزان تاثیر پایه یازدهم و دوازدهم و تکلیف پشت کنکوریها (در نامه ای نیز دبیر شورای عالی این موارد را به وزیر آ.پ. منتقل نمود).
🫖 به وزیر محترم توضیح داده شد که طبق قانون مجلس همه اینها باید در شورای سنجش و پذیرش نیز مصوب شود و همچنین اگر تعارضاتی داشته باشد، باید مجدد در شورای عالی انقلاب فرهنگی نهایی شود.
🍵 در جلسه شورای عالی آ.پ. بنده حضور یافتم که گفتند البته حق رای نداری. چند پیشنهاد طرح شد: کاهش دروس پایه یازدهم از همین امسال که در نهایت شش درس رای اورد و عناوین کلی هم مشخص شد. در جلسه دیگری روز شنبه که به حد نصاب نرسید، عناوین شش درس عوض شد و مثلا تاریخ جای خود را به زبان خارجی داد، ولی احتمالا امضا را بعدا گرفته بودند.
🍵 در جلسه اول تذکر دادیم که این تغییرات اولا باید در شورای سنجش و پذیرش تصویب شود و ثانیا طبق مصوبه شورای عالی الان وسط سال نمی توانید عناوین دروس را تغییر دهید و باید ابتدای سال مطرح می گردید و گرنه با ابطال دیوان عدالت مواجه می شوید. لذا دوباره نیازمند اجازه گیری از شورای عالی هستید.
🍵 پیشنهاد دیگر برای پشت کنکوری ها بود که رای دادند برای آنها سابقه یازدهم لازم نیست و همان سال 12 با تاثیر 60 درصد باشد
🍵قرار شد هیچ کس مصاحبه نکند
🍶 متاسفانه وزیر محترم مصاحبه کردند و هم قول شش درس پایه یازدهم را دادند و هم حذف برای پشت کنکوری ها را
🍶در جلسه شورای سنجش و پذیرش اواخر اسفندماه سازمان سنجش استدلال کرد که این امر امکان پذیر نیست یا همه باید سابقه یازدهم داشته باشند یا هیچ کس و گزینه همه رای آورد. لذا تصویب شد هم پشت کنکوریها و هم سایرین شش درس را امتحان بدهند (توجه کنید که شش درس النهایه باید به تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی می رسید وگرنه دیوان عدالت باطل می کرد).
🍶کنکور دوبار در سال و اعتبار دوساله هم حذف شد.
🧃ناگهان در عید خبر آمد که جلسه مشورتی دیگر دهم فروردین ماه در راه است و یک سری پیشنهاد جدید که بیاید شورای عالی مطرح شود منجمله حذف یازدهم برای همه در 1404. این پیشنهاد هم لازم بود به تایید شورای عالی می رسید چون شورا تاثیر قطعی پایه یازدهم را مصوب کرده بود.
🧃در جلسه 915 شورای عالی انقلاب فرهنگی حذف یازدهم برای 1404 به دلیل مصاحبه ها و انتظاراتی که ایجاد شده بود رای آورد (بیش از نصف اعضا اگرچه برخی معتقد بودند باید دو سوم رای داشته باشد) ولی گزینه شش درس رای نیاورد. به عبارتی پیشنهاد تمام دروس رای آورد و مقرر شد همه دروس عمومی و اختصاصی پایه یازدهم و دوازدهم برقرار باشد.
🥛 در هر صورت ای کاش وزیر محترم مصاحبه نمی کردند که ما دچار این همه مشکل نمی شدیم، اما پایه یازدهمی ها از ابتدا میدانستند که باید همه دروس را امتحان دهند. فقط این کار باعث کاهش اختیارات شورای عالی آ.پ. گردید.
🥛از زمان مصاحبه وزیر آ.پ. تا الان دانش آموزان فکر کردند شش درس شده است که عملا زمان چندانی نبوده است و تصویب شورای سنجش و پذیرش در انتهای اسفند بود و تصویب شورای عالی نشده بود. حال این مدت آنها روی این دروس متمرکز شدند که دروس مهمی بوده است و چیزی از دست ندادند. الان هم شرایط برای همه آنها یکسان است. همچنین استرس کنکور و ترمیم و چیز دیگری هم ندارند.
🥛در نهایت فراموش نکنیم که همه این تغییرات و اتفاقات به خاطر تغییر ناگهانی دولت بود
ابراهیم سوزنچی کاشانی
☕ دو مطلب باعث طرح مجدد تصمیم شد: فیدبکهایی که خود دبیرخانه گرفته بود و دوم پیشنهادات وزرای آموزش و پرورش و علوم که قاعدتا تازه به جمع شورا پیوسته بودند و تیم آنها نظرات متفاوتی داشت.
☕ دبیرخانه به جمع بندی رسیده بود که کنکور دوبار در سال و اعتبار دوساله آن اثری که فکر می کرد را نداشته است. همچنین بار روانی پایه دهم هم بالا است.
☕ وزیر آ.پ. به دنبال حذف پایه های دهم و یازدهم و تاثیر قطعی فقط برای پایه دوازدهم بود. سناریوی دوم پیشنهادی آنها کاهش دروس پایه یازدهم در صورت عدم حذف کامل این پایه بود.
☕ وزیر علوم هم البته نه مصرانه، پیشنهاد کلا حذف تاثیر قطعی معدل را داده بود
☕نظر شخصی من یک امتحان جامع در انتهای پایه دوازدهم از همه دروس پایه یازدهم و دوازدهم بود که عملا در ستاد رای نیاورد و به صحن شورا نیامد
🫖 در جلسه 913 صحن شورای عالی نظرات متعددی مطرح شد و چند پیشنهاد طرح گردید:
1- عدم تغییر هیچ بندی از مصوبه قبلی و باقیماندن هر سه پایه که لب مرزی رای نیاورد
2- حذف پایه دهم که رای آورد
3- درخواست پشت کنکوریها برای عدم لزوم ایجاد سابقه پایه یازدهم که توسط اعضا مطرح گردید ولی رای گیری نشد.
4- رای گیری سایر جزئیات در همین جلسه یا سپردن آنها به شورای عالی آ.پ. که دومی رای آورد. این جزئیات همانهایی بود که در جلسه بحث شد یعنی کنکور دوبار درسال، اعتبار دوساله آزمونها، میزان تاثیر پایه یازدهم و دوازدهم و تکلیف پشت کنکوریها (در نامه ای نیز دبیر شورای عالی این موارد را به وزیر آ.پ. منتقل نمود).
🫖 به وزیر محترم توضیح داده شد که طبق قانون مجلس همه اینها باید در شورای سنجش و پذیرش نیز مصوب شود و همچنین اگر تعارضاتی داشته باشد، باید مجدد در شورای عالی انقلاب فرهنگی نهایی شود.
🍵 در جلسه شورای عالی آ.پ. بنده حضور یافتم که گفتند البته حق رای نداری. چند پیشنهاد طرح شد: کاهش دروس پایه یازدهم از همین امسال که در نهایت شش درس رای اورد و عناوین کلی هم مشخص شد. در جلسه دیگری روز شنبه که به حد نصاب نرسید، عناوین شش درس عوض شد و مثلا تاریخ جای خود را به زبان خارجی داد، ولی احتمالا امضا را بعدا گرفته بودند.
🍵 در جلسه اول تذکر دادیم که این تغییرات اولا باید در شورای سنجش و پذیرش تصویب شود و ثانیا طبق مصوبه شورای عالی الان وسط سال نمی توانید عناوین دروس را تغییر دهید و باید ابتدای سال مطرح می گردید و گرنه با ابطال دیوان عدالت مواجه می شوید. لذا دوباره نیازمند اجازه گیری از شورای عالی هستید.
🍵 پیشنهاد دیگر برای پشت کنکوری ها بود که رای دادند برای آنها سابقه یازدهم لازم نیست و همان سال 12 با تاثیر 60 درصد باشد
🍵قرار شد هیچ کس مصاحبه نکند
🍶 متاسفانه وزیر محترم مصاحبه کردند و هم قول شش درس پایه یازدهم را دادند و هم حذف برای پشت کنکوری ها را
🍶در جلسه شورای سنجش و پذیرش اواخر اسفندماه سازمان سنجش استدلال کرد که این امر امکان پذیر نیست یا همه باید سابقه یازدهم داشته باشند یا هیچ کس و گزینه همه رای آورد. لذا تصویب شد هم پشت کنکوریها و هم سایرین شش درس را امتحان بدهند (توجه کنید که شش درس النهایه باید به تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی می رسید وگرنه دیوان عدالت باطل می کرد).
🍶کنکور دوبار در سال و اعتبار دوساله هم حذف شد.
🧃ناگهان در عید خبر آمد که جلسه مشورتی دیگر دهم فروردین ماه در راه است و یک سری پیشنهاد جدید که بیاید شورای عالی مطرح شود منجمله حذف یازدهم برای همه در 1404. این پیشنهاد هم لازم بود به تایید شورای عالی می رسید چون شورا تاثیر قطعی پایه یازدهم را مصوب کرده بود.
🧃در جلسه 915 شورای عالی انقلاب فرهنگی حذف یازدهم برای 1404 به دلیل مصاحبه ها و انتظاراتی که ایجاد شده بود رای آورد (بیش از نصف اعضا اگرچه برخی معتقد بودند باید دو سوم رای داشته باشد) ولی گزینه شش درس رای نیاورد. به عبارتی پیشنهاد تمام دروس رای آورد و مقرر شد همه دروس عمومی و اختصاصی پایه یازدهم و دوازدهم برقرار باشد.
🥛 در هر صورت ای کاش وزیر محترم مصاحبه نمی کردند که ما دچار این همه مشکل نمی شدیم، اما پایه یازدهمی ها از ابتدا میدانستند که باید همه دروس را امتحان دهند. فقط این کار باعث کاهش اختیارات شورای عالی آ.پ. گردید.
🥛از زمان مصاحبه وزیر آ.پ. تا الان دانش آموزان فکر کردند شش درس شده است که عملا زمان چندانی نبوده است و تصویب شورای سنجش و پذیرش در انتهای اسفند بود و تصویب شورای عالی نشده بود. حال این مدت آنها روی این دروس متمرکز شدند که دروس مهمی بوده است و چیزی از دست ندادند. الان هم شرایط برای همه آنها یکسان است. همچنین استرس کنکور و ترمیم و چیز دیگری هم ندارند.
🥛در نهایت فراموش نکنیم که همه این تغییرات و اتفاقات به خاطر تغییر ناگهانی دولت بود
ابراهیم سوزنچی کاشانی
☕ مجلس تنها نیست
دکتر ابراهیم سوزنچی کاشانی
📌 صحبتهای آقای همتی در باب مداخله نمایندگان حرف جدیدی نیست. قبلی ها هم بارها گفته بودند. من هم خودم بارها شاهد بودم
📌 اما مشکل مجلس نیست، مشکل مدیریت دولتی است. مشکل پستی است که 1800 حکم میتواند بزند. وقتی اینگونه است همه طمع میکنند. منجمله نمایندگان
📍 چرا کسی راجع به مداخله نهادهای نظارتی نمیگوید؟
📍 چرا راجع به مداخلات معاونان رئیس جمهور نمیگوید؟
📍 چرا راجع به مداخلات فرزندان مقامات نمیگوید؟
📌 مداخله مجلس کار درستی نیست، اما ریشه جای دیگری است. در اوایل دولت قبل طرحی به شهید رئیسی دادیم که در سران سه قوه مصوب کنند و تمام اختیارات شرکتهای دولتی را از وزرا بگیرند و ذیل یکجا با اختیار رئیس جمهور مجتمع کنند. مثل اول انقلاب
📍 وزیر بنگاهدار و کاسبکار جمع میشود
📍 کلی سوال و استیضاح هم کم میشود
📌 آیا آقای پزشکیان عزم چنین کاری دارد؟
اینم توییت کوتاه این متن
https://twitter.com/e_souzanchi/status/1931068073718726684
دکتر ابراهیم سوزنچی کاشانی
📌 صحبتهای آقای همتی در باب مداخله نمایندگان حرف جدیدی نیست. قبلی ها هم بارها گفته بودند. من هم خودم بارها شاهد بودم
📌 اما مشکل مجلس نیست، مشکل مدیریت دولتی است. مشکل پستی است که 1800 حکم میتواند بزند. وقتی اینگونه است همه طمع میکنند. منجمله نمایندگان
📍 چرا کسی راجع به مداخله نهادهای نظارتی نمیگوید؟
📍 چرا راجع به مداخلات معاونان رئیس جمهور نمیگوید؟
📍 چرا راجع به مداخلات فرزندان مقامات نمیگوید؟
📌 مداخله مجلس کار درستی نیست، اما ریشه جای دیگری است. در اوایل دولت قبل طرحی به شهید رئیسی دادیم که در سران سه قوه مصوب کنند و تمام اختیارات شرکتهای دولتی را از وزرا بگیرند و ذیل یکجا با اختیار رئیس جمهور مجتمع کنند. مثل اول انقلاب
📍 وزیر بنگاهدار و کاسبکار جمع میشود
📍 کلی سوال و استیضاح هم کم میشود
📌 آیا آقای پزشکیان عزم چنین کاری دارد؟
اینم توییت کوتاه این متن
https://twitter.com/e_souzanchi/status/1931068073718726684
📖 درسهایی که نخواهیم آموخت: یک ارزیابی شتاب زده
دکتر ابراهیم سوزنچی کاشانی
📌 اینکه این جنگ چه بود و چرا شروع شد و چرا تمام شد، اگرچه من در موردش قبلا صحبت کردم، اما بماند برای تحلیلگران هوشمند دیگر. موضوع صحبت در مورد درسهای آن برای آینده است. بدون مقدمه تحلیلی، درسهایی که باید یاد بگیریم اینهاست:
📌 تغییر ساختار و سازمان اطلاعاتی امنیتی کشور. این حجم از تجهیز پهباد و دوش پرتاب و غیره بغل گوش ما، یعنی یک جای کار می لنگد. البته معلوم است کجا می لنگد، این نهادها وارد کارهایی شدند که به آنها مرتبط نبود و وظیفه اصلی خود را فراموش کردند. سریعترین و رادیکال ترین تغییرات در اسرع وقت در این بخش باید صورت گیرد. اما شاه کلید آن شاید ایجاد نهاد اطلاعاتی جدید و قدرتمند ذیل قوه قضائیه باشد.
📌 تغییر دکترین امنیتی بازدارندگی متکی بر توان نظامی به سمت دکترین امنیتی بازدارندگی نظامی/اقتصادی. در اسرع وقت باید سرمایه گذاری مشترک در ایران توسط کشورهای منطقه مخصوصا عربستان در حوزه های مختلف مزیت دار صورت گیرد تا منافع اقتصادی مشترک بین ایران و آنها تعریف گردد. این کار به صورت کنسرسیومهای منطقه ای صورت پذیرد
📌 بازتعریف رابطه با چین به شکل یک رابطه استراتژیک مقتدر ذیل نهاد رهبری به شکلی که همه کشور ملزم به تبعیت از آن باشند و از ساختار رسمی دولتی که اکنون دست معاون اول است خارج شود
📌 بازتعریف دولت به عنوان یک نهاد تامین کننده نیازهای مردم که عموما از طریق تصدی گری رخ می دهد به سمت یک دولت تنظیم گر و عدم مداخله گر در حوزه های مختلف علی الخصوص ارز
📌 و از همه مهمتر، هوش مصنوعی، هوش مصنوعی، هوش مصنوعی. دولت ناتوان به جای اینکه هی در درون خودش بچه بازی کند و بخواهد سر اینکه چه کسی مسوول است دعوا کند، سریع باید هوش مصنوعی را به مانند انرژی اتمی به عنوان مهمترین ماموریت خود بپذیرد و معاون علمی فناوری را مسوول مستقیم توسعه هوش مصنوعی در کشور نماید و ما نیز در شورای عالی از این امر حمایت کرده و تصویب کنیم که در سطح یک معاون رئیس جمهور باید هوش مصنوعی بدون وقفه و با بالاترین ضریب اهمیت پیگیری گردد.
دکتر ابراهیم سوزنچی کاشانی
📌 اینکه این جنگ چه بود و چرا شروع شد و چرا تمام شد، اگرچه من در موردش قبلا صحبت کردم، اما بماند برای تحلیلگران هوشمند دیگر. موضوع صحبت در مورد درسهای آن برای آینده است. بدون مقدمه تحلیلی، درسهایی که باید یاد بگیریم اینهاست:
📌 تغییر ساختار و سازمان اطلاعاتی امنیتی کشور. این حجم از تجهیز پهباد و دوش پرتاب و غیره بغل گوش ما، یعنی یک جای کار می لنگد. البته معلوم است کجا می لنگد، این نهادها وارد کارهایی شدند که به آنها مرتبط نبود و وظیفه اصلی خود را فراموش کردند. سریعترین و رادیکال ترین تغییرات در اسرع وقت در این بخش باید صورت گیرد. اما شاه کلید آن شاید ایجاد نهاد اطلاعاتی جدید و قدرتمند ذیل قوه قضائیه باشد.
📌 تغییر دکترین امنیتی بازدارندگی متکی بر توان نظامی به سمت دکترین امنیتی بازدارندگی نظامی/اقتصادی. در اسرع وقت باید سرمایه گذاری مشترک در ایران توسط کشورهای منطقه مخصوصا عربستان در حوزه های مختلف مزیت دار صورت گیرد تا منافع اقتصادی مشترک بین ایران و آنها تعریف گردد. این کار به صورت کنسرسیومهای منطقه ای صورت پذیرد
📌 بازتعریف رابطه با چین به شکل یک رابطه استراتژیک مقتدر ذیل نهاد رهبری به شکلی که همه کشور ملزم به تبعیت از آن باشند و از ساختار رسمی دولتی که اکنون دست معاون اول است خارج شود
📌 بازتعریف دولت به عنوان یک نهاد تامین کننده نیازهای مردم که عموما از طریق تصدی گری رخ می دهد به سمت یک دولت تنظیم گر و عدم مداخله گر در حوزه های مختلف علی الخصوص ارز
📌 و از همه مهمتر، هوش مصنوعی، هوش مصنوعی، هوش مصنوعی. دولت ناتوان به جای اینکه هی در درون خودش بچه بازی کند و بخواهد سر اینکه چه کسی مسوول است دعوا کند، سریع باید هوش مصنوعی را به مانند انرژی اتمی به عنوان مهمترین ماموریت خود بپذیرد و معاون علمی فناوری را مسوول مستقیم توسعه هوش مصنوعی در کشور نماید و ما نیز در شورای عالی از این امر حمایت کرده و تصویب کنیم که در سطح یک معاون رئیس جمهور باید هوش مصنوعی بدون وقفه و با بالاترین ضریب اهمیت پیگیری گردد.
حکمرانی بوروکراسی قبیلهای
دکتر ابراهیم سوزنچی کاشانی
📍 حتما این فیلم یکی از وزرای اطلاعات قبلی را دیدهاید که میگوید نگران نفوذ موساد در کشور است. شاید فیلم دیگری را هم دیده باشید که در آن وزیر اطلاعات سال گذشته میگوید نقطه عطف ما نابودی شبکه موساد در کشور است. خوب چرا این تفاوت وجود دارد؟
📌 وبر در معرفی بوروکراسی میگوید بوروکراسی در مقابل دو سیستم حکمرانی (ساختار) قدیمی درست شد که عبارت بودند از سیستم قبیلهای (clan) و سیستم کاریزماتیک که در اولی نرمها و هنجارهای گروهی حاکم هستند و در دومی اراده یک نفر کاریزماتیک
📌 بوروکراسی در مقابل یعنی حاکمیت قواعد و مقررات که همه باید تابع آنها باشند. قواعد و مقررات هم از یک بدنه کارشناسی میآید و تصویب میشود. فرض هم بر این است که این بدنه کارشناسی unbiased است. یعنی صرفا مبتنی بر تحلیل کارشناسی و به دور از منافع و تعصبات اخذ میشود
📌 و ما اومدیم بوروکراسی رو در صد سال اخیر درست کردیم. اما اتفاقی که در عمل افتاد بوروکراسی چون در یک بستر طبیعی شکل نگرفت، ما کالبد اون رو گرفتیم و روح اون که یعنی حاکمیت قواعد و مقرراتی که به دور از منافع نوشته میشوند رو نگرفتیم.
📌 ایران به صورت سنتی یک سیستم قبیلهای و قومی داشته و الان هم اقوام و گروههای مختلف وجود دارند. ورود بالاجبار بوروکراسی به یک سیستم قومی و قبیلهای، مولود جدیدی درست کرد که باید بدان بگویم بوروکراسی قبیلهای.
📌 در بوروکراسی قبیلهای، به جای قومیت، گروههای متعددی شکل میگیرند که لزوما به یک قومیت شاید مرتبط نباشند (مثلا ترک و لر و کرد و ...)، بلکه همان تفکر قبیلهای در سیستم اداری کشور حکمرانی میکند که در آن کارشناسان دیگر دور از منافع تصمیم نمیگیرند بلکه در راستای منافع گروه متبوع خود فعالیت میکنند.
📌 نبود حزب هم باعث میشود که به جای اینکه تعداد محدودی سردمدار داشته باشیم، تعداد بسیار زیادی تیمهای کوچک با منافع مختلف شکل بگیرند و هر کسی هم که مقدار کمی سرش به تنش بیارزد، سریع به دنبال راه اندازی باند و تیم خود میرود
📌 این باندها و تیمهایی که در سیستم بوروکراسی ریشه دواندهاند، روح بوروکراسی را یعنی نظر کارشناسی به دور از منفعت را از بین برده است. و این باعث میشود گزارشهای مهمل و پوچ تا بخواهیم در این سیستم تولید شود.
📌 جالبه که این باندها و تیمها مخصوصا در لایه کارشناسی خیلی پایدار نیست و با تغییر وزیر، معاون، مدیرکل و اینها سریع تغییر رنگ میدهند و از تیمی به تیم دیگر میروند و در تلاش برای ارتقاء نیز هستند.
📌 البته من وجود کارشناسانی که در تمام طول دوره کاری خود مستقل باقی میمانند را نفی نمیکنم، ولی در سیستم موجود آنها شانس کمتری دارند. در ضمن سازمان به سازمان هم شدت و ضعف این بوروکراسی قبیلهای متفاوت است و برخی جاها کمرنگتر و برخی جاها پررنگتر است.
📌 گزارش مهمل و پوچ گزارشی است که بجای نظر کارشناسی، مبتنی بر نگاه سیاسی مدیر بالادستی تولید میشود و آغشته به رنگ و بوی منافع است. منحرف شده است. مشغول خودی میشود. یک گزارش درست از سوریه نمیدهد. گزارش نادرست از داخل میدهد.
راهکار:
📌 سیستم بوروکراسی باید این تغییرات را در خود ببیند:
1- هیچ کس به دلیل اظهار نظر کارشناسی نباید مواخذه نشود، نه اینکه انگ ضد انقلاب، ضد نظام و غیره بخورد. خود من در برخی جلسات ستادهای شورای عالی، وقتی نظری میدهم برخی به من میگویند تو ضد فلان و بهمان هستی. خنده دار است
2- کارشناسان باید پرداختی معادل مدیران داشته باشند تا انگیزه برای بالارفتن کم شود. حق مدیریتی که مدیر علاوه بر کارشناس میگیرد اشتباه مهلکی است و باعث کمتر شدن انگیزه کارشناسی میشود. کارشناسان باید اندازه مدیر کل حقوق بگیرند
3- کارشناسان باید در صورتیکه گزارشهای نادرست تولید کردند، مواخذه شوند. این مواخذه باید به صورت کارشناسی باشد و اگر مشخص شود که کارشناسی برخلاف میل باطنی و به دلیل نظر مدیر بالاتر گزارشی را نوشته است، مدیر باید اخراج و مواخذه شود (نوشتن گزارش رسمی با اظهار نظر در جلسات متفاوت است و گزارش رسمی باید دقیق و حساب شده باشد)
4- استخدام و شایسته سالاری کارشناسی باید حاکم شود. نه اینکه هر کسی پسرخاله و داماد خود را در شغلی توصیه کند
5- باند و باند بازی و قبیلهای گرایی به هر نحوی باید مطرود شود. در عمل و سخن. در خفا و در علن. هر کس به هر طریقی جنبشی بر ضد قبیلهگرایی درست کند.
https://www.aparat.com/v/d95kj3b
دکتر ابراهیم سوزنچی کاشانی
📍 حتما این فیلم یکی از وزرای اطلاعات قبلی را دیدهاید که میگوید نگران نفوذ موساد در کشور است. شاید فیلم دیگری را هم دیده باشید که در آن وزیر اطلاعات سال گذشته میگوید نقطه عطف ما نابودی شبکه موساد در کشور است. خوب چرا این تفاوت وجود دارد؟
📌 وبر در معرفی بوروکراسی میگوید بوروکراسی در مقابل دو سیستم حکمرانی (ساختار) قدیمی درست شد که عبارت بودند از سیستم قبیلهای (clan) و سیستم کاریزماتیک که در اولی نرمها و هنجارهای گروهی حاکم هستند و در دومی اراده یک نفر کاریزماتیک
📌 بوروکراسی در مقابل یعنی حاکمیت قواعد و مقررات که همه باید تابع آنها باشند. قواعد و مقررات هم از یک بدنه کارشناسی میآید و تصویب میشود. فرض هم بر این است که این بدنه کارشناسی unbiased است. یعنی صرفا مبتنی بر تحلیل کارشناسی و به دور از منافع و تعصبات اخذ میشود
📌 و ما اومدیم بوروکراسی رو در صد سال اخیر درست کردیم. اما اتفاقی که در عمل افتاد بوروکراسی چون در یک بستر طبیعی شکل نگرفت، ما کالبد اون رو گرفتیم و روح اون که یعنی حاکمیت قواعد و مقرراتی که به دور از منافع نوشته میشوند رو نگرفتیم.
📌 ایران به صورت سنتی یک سیستم قبیلهای و قومی داشته و الان هم اقوام و گروههای مختلف وجود دارند. ورود بالاجبار بوروکراسی به یک سیستم قومی و قبیلهای، مولود جدیدی درست کرد که باید بدان بگویم بوروکراسی قبیلهای.
📌 در بوروکراسی قبیلهای، به جای قومیت، گروههای متعددی شکل میگیرند که لزوما به یک قومیت شاید مرتبط نباشند (مثلا ترک و لر و کرد و ...)، بلکه همان تفکر قبیلهای در سیستم اداری کشور حکمرانی میکند که در آن کارشناسان دیگر دور از منافع تصمیم نمیگیرند بلکه در راستای منافع گروه متبوع خود فعالیت میکنند.
📌 نبود حزب هم باعث میشود که به جای اینکه تعداد محدودی سردمدار داشته باشیم، تعداد بسیار زیادی تیمهای کوچک با منافع مختلف شکل بگیرند و هر کسی هم که مقدار کمی سرش به تنش بیارزد، سریع به دنبال راه اندازی باند و تیم خود میرود
📌 این باندها و تیمهایی که در سیستم بوروکراسی ریشه دواندهاند، روح بوروکراسی را یعنی نظر کارشناسی به دور از منفعت را از بین برده است. و این باعث میشود گزارشهای مهمل و پوچ تا بخواهیم در این سیستم تولید شود.
📌 جالبه که این باندها و تیمها مخصوصا در لایه کارشناسی خیلی پایدار نیست و با تغییر وزیر، معاون، مدیرکل و اینها سریع تغییر رنگ میدهند و از تیمی به تیم دیگر میروند و در تلاش برای ارتقاء نیز هستند.
📌 البته من وجود کارشناسانی که در تمام طول دوره کاری خود مستقل باقی میمانند را نفی نمیکنم، ولی در سیستم موجود آنها شانس کمتری دارند. در ضمن سازمان به سازمان هم شدت و ضعف این بوروکراسی قبیلهای متفاوت است و برخی جاها کمرنگتر و برخی جاها پررنگتر است.
📌 گزارش مهمل و پوچ گزارشی است که بجای نظر کارشناسی، مبتنی بر نگاه سیاسی مدیر بالادستی تولید میشود و آغشته به رنگ و بوی منافع است. منحرف شده است. مشغول خودی میشود. یک گزارش درست از سوریه نمیدهد. گزارش نادرست از داخل میدهد.
راهکار:
📌 سیستم بوروکراسی باید این تغییرات را در خود ببیند:
1- هیچ کس به دلیل اظهار نظر کارشناسی نباید مواخذه نشود، نه اینکه انگ ضد انقلاب، ضد نظام و غیره بخورد. خود من در برخی جلسات ستادهای شورای عالی، وقتی نظری میدهم برخی به من میگویند تو ضد فلان و بهمان هستی. خنده دار است
2- کارشناسان باید پرداختی معادل مدیران داشته باشند تا انگیزه برای بالارفتن کم شود. حق مدیریتی که مدیر علاوه بر کارشناس میگیرد اشتباه مهلکی است و باعث کمتر شدن انگیزه کارشناسی میشود. کارشناسان باید اندازه مدیر کل حقوق بگیرند
3- کارشناسان باید در صورتیکه گزارشهای نادرست تولید کردند، مواخذه شوند. این مواخذه باید به صورت کارشناسی باشد و اگر مشخص شود که کارشناسی برخلاف میل باطنی و به دلیل نظر مدیر بالاتر گزارشی را نوشته است، مدیر باید اخراج و مواخذه شود (نوشتن گزارش رسمی با اظهار نظر در جلسات متفاوت است و گزارش رسمی باید دقیق و حساب شده باشد)
4- استخدام و شایسته سالاری کارشناسی باید حاکم شود. نه اینکه هر کسی پسرخاله و داماد خود را در شغلی توصیه کند
5- باند و باند بازی و قبیلهای گرایی به هر نحوی باید مطرود شود. در عمل و سخن. در خفا و در علن. هر کس به هر طریقی جنبشی بر ضد قبیلهگرایی درست کند.
https://www.aparat.com/v/d95kj3b
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
علت نفوذ موساد از زبان وزیر اطلاعات
نفوذ موساد از زبان وزیر اطلاعات، موازی کاری با وزارت اطلاعات . این سازمان ها به جای اینکه با نفوذ مبارزه کنند مشغول کنترل و مبارزه با خودی ها شدند.
⚪️ اکنون زمان احیای آن تیم چهار نفره فرا رسیده است
"علی بابایی"
▫️بدون تردید، الکساندر همیلتون، مهمترین سیاستگذار در طول تاریخ است که در تلاش برای توسعه صنعتی و اقتصادی ایالات متحده در دهه ۱۸۳۰، اقدام به دخالت مستقیم در اقتصاد نمود. همیلتون معتقد بود که توسعه اقتصادی یک کشور، که آن زمان نیازمند سرمایه گذاریهای بزرگ مقیاس و پرریسک بر روی توسعه جاده ها و خطوط راه آهن بود، صرفا از طریق ارائه رانت انحصاری و انعقاد قراردادهای بلندمدت تضمینی به طبقه کارآفرینان بزرگ و سرمایه داران (مشروط به ورودشان به این فعالیتهای پرریسک) امکان پذیر است. البته به تدریج دموکراتها و به خصوص رئیس جمهور جکسون، با شعار برابری برای همه، به مخالفت با چنین رانتهای انحصاری پرداختند؛ و این جنگ نظری، همچنان تا به امروز در ایالات متحده پابرجاست.
▫️جالب است که شاهد همین رویکرد همیلتونی، در دهه ۱۳۴۰ ایران نیز بوده ایم. در ابتدای دهه ۴۰، اقتصاد ایران گرفتار رکود بزرگی بود و برای خروج از رکود، نه منابع دولت کفاف میداد و نه منابع بانکها. در همان زمان، تیم چهار نفره ای به رهبری وزیر اقتصاد علینقی عالیخانی و عضویت رضا نیازمند (رییس وقت سازمان گسترش) مسئول کشف راهکار خروج از رکود شدند. گروه چهار نفره در ابتدا به راه حلی نمیرسد. اما سرانجام یک نفر سرنخ رکود را می یابد. همانگونه که خود رضا نیازمند توصیف میکند، آن سرنخ، چیزی نبود مگر اعطای رانت انحصاری بلندمدت به تاجران بزرگ آن زمان ایران، با هدف تشویق آنان به تاسیس کارخانجات تولید داخل اقلام وارداتی؛ و اساسا ورود همین بازیگران موجب شد تا یکی از طلایی ترین دوران اقتصاد ایران از لحاظ رشد اقتصادی رقم بخورد.
▫️ البته پس از انقلاب و تحت تاثیر عزیزان مارکسیست و حتی ملی مذهبی مان، آن رویکرد کنار گذاشته شد و کارآفرینان بزرگ از جریان اقتصاد کنار گذاشته شدند (همان لیست معروف ۵۲ کارآفرین بزرگ) و ذیل یکی از عجیب ترین اصول قانون اساسی، یعنی اصل ۴۴، ایران سکان هدایت خود را به یک بازیگر دیگر، یعنی دولت سپرد.
▫️ البته فقط چهار دهه کافی بود که همه ایرانیان، در همه ارکان جامعه و سیاست، به ناکارآمدی کامل این بازیگر پی برند. پس از ۴ دهه سلطه این بازیگر، ایران در حال دست و پا زدن در دریایی از چالشهای بزرگ اقتصادی، زیست محیطی و اجتماعی است. از طرف دیگر، خود دولت نیز، از بروکراسی شدید و دست و پاگیر، تغییرات پی در پی مدیران ارشد، باج خواهی بی پایان نمایندگان مجلس، نظام دستمزد بسیار پایین و خروج بدنه متخصص، و از تشتت عجیب نظام تصمیم گیری، کاملا خسته و بی انگیزه شده است.
▫️اما چه باید کرد؟ آیا همانگونه که اقتصاددانان بازار معتقدند، الزاما دولت باید پایش را از تمام عرصه های اقتصاد و جامعه بیرون کشد؟ در بلندمدت جواب "تقریبا بله" است؛ اما همین امروز چه؟ اگر با این دست فرمان، اساسا آینده ای نتوان متصور بود چه؟ چه بازیگر دیگری وجود دارد که حاضر است همین امروز ریسک بسیار سنگینی را متقبل شده و ناکارآمدیهای انباشته شده در اقتصاد و جامعه را از پیش پای کشور بردارد؟ چه بازیگر دیگری وجود دارد که اساسا همین امروز، دارای انگیزه، ابتکار، توانمندی مدیریتی و منابع مالی لازم برای انجام چنین ریسکی است؟
▫️خوشبختانه پاسخ در خود تاریخ نهفته است؛ ما یک بار آن را آزموده ایم و نقطه عطف درخشانی را نیز تجربه کرده ایم. ایران امروز، نیازمند همان مسیر است؛ و آن چیزی نیست مگر ظهور توافقی جدید و ویژه میان حاکمیت با همان بازیگرانی که یکبار در گذشته آزمون خود را پس داده اند: یعنی کارآفرینان بزرگ و آماده ی پذیرش ریسک زیاد (که ماهیت هرگونه تغییر رو به جلو در شرایط فعلی کشور است). البته آنها فقط منتظرند که آیا حاکمیت حاضر است ریسک سرمایه گذاری بلند مدت آنها را تضمین کند؟ آیا حاضر است با آنها وارد یک توافق قطعی شود؟
▫️آنچه همه به خوبی میدانیم آن است که چالشهای اقتصادی و زیست محیطی فعلی، پایداری کشور را مورد تهدیدی بسیار جدی قرار داده است. مجددا آنچه همه خوب میدانیم وجود کارآفرینان بزرگی است که علیرغم همه بی مهری های این چند دهه سلطه دولت، همچنان قلبشان برای وطن میتپد؛ و آنچه من و برخی دیگر محققین توسعه صنعتی نیز به خوبی میدانیم، ضرورت تعریف یک توافق ویژه، تضمینی و بلندمدت میان حاکمیت و آنهاست؛ حال چه برخی نام آن را رانت بنامند و چه خود من، نام آن را پاداش ریسک سرمایه گذاری های بزرگ مقیاس در شرایطی با عدم قطعیت بسیار بالا. در حال حاضر، تنها و تنها آنها هستند که میتوانند مسئله محیط زیست، صنعت، اقتصاد، و ... را حل کنند. ای کاش تا زمان بیش از پیش از دست نرفته است، حاکمیت آن کارگروه ۴ نفره مشابه دهه ۴۰ را احیا کند؛ به گفتگو با کارآفرینان بزرگ و دلسوز کشور بنشیند؛ و به یک توافق بزرگ بلندمدت با آنها دست یابد؛ پیش از آنکه بسیار دیر شود ...
@cafe_strategy
"علی بابایی"
▫️بدون تردید، الکساندر همیلتون، مهمترین سیاستگذار در طول تاریخ است که در تلاش برای توسعه صنعتی و اقتصادی ایالات متحده در دهه ۱۸۳۰، اقدام به دخالت مستقیم در اقتصاد نمود. همیلتون معتقد بود که توسعه اقتصادی یک کشور، که آن زمان نیازمند سرمایه گذاریهای بزرگ مقیاس و پرریسک بر روی توسعه جاده ها و خطوط راه آهن بود، صرفا از طریق ارائه رانت انحصاری و انعقاد قراردادهای بلندمدت تضمینی به طبقه کارآفرینان بزرگ و سرمایه داران (مشروط به ورودشان به این فعالیتهای پرریسک) امکان پذیر است. البته به تدریج دموکراتها و به خصوص رئیس جمهور جکسون، با شعار برابری برای همه، به مخالفت با چنین رانتهای انحصاری پرداختند؛ و این جنگ نظری، همچنان تا به امروز در ایالات متحده پابرجاست.
▫️جالب است که شاهد همین رویکرد همیلتونی، در دهه ۱۳۴۰ ایران نیز بوده ایم. در ابتدای دهه ۴۰، اقتصاد ایران گرفتار رکود بزرگی بود و برای خروج از رکود، نه منابع دولت کفاف میداد و نه منابع بانکها. در همان زمان، تیم چهار نفره ای به رهبری وزیر اقتصاد علینقی عالیخانی و عضویت رضا نیازمند (رییس وقت سازمان گسترش) مسئول کشف راهکار خروج از رکود شدند. گروه چهار نفره در ابتدا به راه حلی نمیرسد. اما سرانجام یک نفر سرنخ رکود را می یابد. همانگونه که خود رضا نیازمند توصیف میکند، آن سرنخ، چیزی نبود مگر اعطای رانت انحصاری بلندمدت به تاجران بزرگ آن زمان ایران، با هدف تشویق آنان به تاسیس کارخانجات تولید داخل اقلام وارداتی؛ و اساسا ورود همین بازیگران موجب شد تا یکی از طلایی ترین دوران اقتصاد ایران از لحاظ رشد اقتصادی رقم بخورد.
▫️ البته پس از انقلاب و تحت تاثیر عزیزان مارکسیست و حتی ملی مذهبی مان، آن رویکرد کنار گذاشته شد و کارآفرینان بزرگ از جریان اقتصاد کنار گذاشته شدند (همان لیست معروف ۵۲ کارآفرین بزرگ) و ذیل یکی از عجیب ترین اصول قانون اساسی، یعنی اصل ۴۴، ایران سکان هدایت خود را به یک بازیگر دیگر، یعنی دولت سپرد.
▫️ البته فقط چهار دهه کافی بود که همه ایرانیان، در همه ارکان جامعه و سیاست، به ناکارآمدی کامل این بازیگر پی برند. پس از ۴ دهه سلطه این بازیگر، ایران در حال دست و پا زدن در دریایی از چالشهای بزرگ اقتصادی، زیست محیطی و اجتماعی است. از طرف دیگر، خود دولت نیز، از بروکراسی شدید و دست و پاگیر، تغییرات پی در پی مدیران ارشد، باج خواهی بی پایان نمایندگان مجلس، نظام دستمزد بسیار پایین و خروج بدنه متخصص، و از تشتت عجیب نظام تصمیم گیری، کاملا خسته و بی انگیزه شده است.
▫️اما چه باید کرد؟ آیا همانگونه که اقتصاددانان بازار معتقدند، الزاما دولت باید پایش را از تمام عرصه های اقتصاد و جامعه بیرون کشد؟ در بلندمدت جواب "تقریبا بله" است؛ اما همین امروز چه؟ اگر با این دست فرمان، اساسا آینده ای نتوان متصور بود چه؟ چه بازیگر دیگری وجود دارد که حاضر است همین امروز ریسک بسیار سنگینی را متقبل شده و ناکارآمدیهای انباشته شده در اقتصاد و جامعه را از پیش پای کشور بردارد؟ چه بازیگر دیگری وجود دارد که اساسا همین امروز، دارای انگیزه، ابتکار، توانمندی مدیریتی و منابع مالی لازم برای انجام چنین ریسکی است؟
▫️خوشبختانه پاسخ در خود تاریخ نهفته است؛ ما یک بار آن را آزموده ایم و نقطه عطف درخشانی را نیز تجربه کرده ایم. ایران امروز، نیازمند همان مسیر است؛ و آن چیزی نیست مگر ظهور توافقی جدید و ویژه میان حاکمیت با همان بازیگرانی که یکبار در گذشته آزمون خود را پس داده اند: یعنی کارآفرینان بزرگ و آماده ی پذیرش ریسک زیاد (که ماهیت هرگونه تغییر رو به جلو در شرایط فعلی کشور است). البته آنها فقط منتظرند که آیا حاکمیت حاضر است ریسک سرمایه گذاری بلند مدت آنها را تضمین کند؟ آیا حاضر است با آنها وارد یک توافق قطعی شود؟
▫️آنچه همه به خوبی میدانیم آن است که چالشهای اقتصادی و زیست محیطی فعلی، پایداری کشور را مورد تهدیدی بسیار جدی قرار داده است. مجددا آنچه همه خوب میدانیم وجود کارآفرینان بزرگی است که علیرغم همه بی مهری های این چند دهه سلطه دولت، همچنان قلبشان برای وطن میتپد؛ و آنچه من و برخی دیگر محققین توسعه صنعتی نیز به خوبی میدانیم، ضرورت تعریف یک توافق ویژه، تضمینی و بلندمدت میان حاکمیت و آنهاست؛ حال چه برخی نام آن را رانت بنامند و چه خود من، نام آن را پاداش ریسک سرمایه گذاری های بزرگ مقیاس در شرایطی با عدم قطعیت بسیار بالا. در حال حاضر، تنها و تنها آنها هستند که میتوانند مسئله محیط زیست، صنعت، اقتصاد، و ... را حل کنند. ای کاش تا زمان بیش از پیش از دست نرفته است، حاکمیت آن کارگروه ۴ نفره مشابه دهه ۴۰ را احیا کند؛ به گفتگو با کارآفرینان بزرگ و دلسوز کشور بنشیند؛ و به یک توافق بزرگ بلندمدت با آنها دست یابد؛ پیش از آنکه بسیار دیر شود ...
@cafe_strategy
Telegram
📎