Forwarded from قطعه های امید
#گزارش_تصویری
نگاهی به قابهایی از لحظات پایانی رویداد قطعههای امید 🧩✨
📅 دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۴
🏛 دانشگاه علم و صنعت ایران – دانشکده مهندسی کامپیوتر
گروه دانشجویی چکاد
تیم برگزاری رویداد قطعههای امید ✨
📮 @Pieces_of_Hope | مسابقه برنامهنویسی "قطعههای امید" 🧩🌱
نگاهی به قابهایی از لحظات پایانی رویداد قطعههای امید 🧩✨
📅 دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۴
🏛 دانشگاه علم و صنعت ایران – دانشکده مهندسی کامپیوتر
گروه دانشجویی چکاد
تیم برگزاری رویداد قطعههای امید ✨
📮 @Pieces_of_Hope | مسابقه برنامهنویسی "قطعههای امید" 🧩🌱
❤7🔥2🤣1
Forwarded from قطعه های امید
#دلنوشته
#ارسالی
شنبه بود که پوستر مسابقه رو توی یکی از گروهها دیدم. چندتا نکته از پوستر توجهم رو به خودش جلب کرد.
یکیش بخش جوایز بود و اگه ذرهبینمون رو روی این مورد بذاریم، بیشتر از جایزۀ تیم اول، اینکه «هر تیمی میتونه به نوعی برنده باشه؛ فارغ از اینکه چندم شده» برام جذاب بود.
نکتۀ دیگهای که بهم چشمک میزد، هدف مسابقه بود. اینکه این مسابقه با اکثر مسابقاتی که صرفا با هدف رقابت و تفریح برای دانشجوهاست، متفاوته! وگرنه که دانشگاه فضای پویایی داره و معمولا هر هفته یک مسابقه با جوایز نقدی و غیرنقدی برگزار میشه...
حالا محوریت و هدف برنامه چیه؟ فلسطین... کشوری که کلی میشه درموردش و درمورد حوادثی که درونش اتفاق افتاده صحبت کرد. به نظرم طوری حقبودن فلسطین اثبات شده هست که با طیف متفاوت افراد میشه درموردش صحبت کرد و به نتیجه رسید... انگار از اون هفت اکتبر معروف، انسانهای جهان دارند کمکم داخل صافی ریخته میشن و از هم جدا میشن...
تیم برگزارکنندۀ مسابقه هم که با هیچ گروهی از تشکلهای دانشجویی ارتباطی نداشت و بدون شیلهپیله نوشته شده بود «گروهی از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت؛ با محوریت فعالیتهای خیرخواهانه و انساندوستانه» از نکات جلب توجه کننده بود.
خلاصه اینکه تصمیم گرفتم شرکت کنم.
روز قبل مسابقه داخل یکی از گروهها، یک نفر پیام گذاشت که برای برگزاری مسابقه به کمکتون نیازمندیم. اگه وقت داشتید بیاید دفتر دکتر عبدی...
این پیام رو که دیدم، دوست داشتم منم بخشی از این کار رو دست بگیرم و بشم قطعهای از امید... درسته قرار بود توی مسابقه شرکت کنم، ولی دوست داشتم قطعههای بیشتری از این کار رو من چیده باشم. فارغ از این موضوع، کارکردن با یک تیم عالی که قبلا خروجی کارهاشون رو دیده بودم، برام جذاب بود. ولی خب اینکه دقیقا روز مسابقه امتحان داشتم و چندکار دیگه، توی ذهنم مانع شد. تصمیم گرفتم صرفا توی مسابقه شرکت کنم و در همون حد موثر باشم... تصمیمی که گرفته بودم، به دلم ننشسته بود؛ ولی انگار تنها راهحل همین بود.
به روز مسابقه که رسیدیم، امتحانم لغو شد. حس کردم این ی نشونهست. کارهای دیگه رو رها کردم و در اولین فرصت رفتم سمت دفتر. حتی نمیدونستم دفتر کجا هست... یکی یکی اسم اساتید رو میخوندم تا دفتر رو پیدا کنم. به انتهای راهرو که رسیدم، از داخل یک اتاق صدای صحبت و خندۀ چندنفر میومد. به همین خاطر احتمال دادم اصلا اتاق استادی نباشه اونجا... بعد از چند دقیقه با تماس و... اتاق رو پیدا کردم؛ همون اتاق بود! صمیمیت بین بچهها و کار گروهیشون، اینکه ی سری دانشجو اواخر ترم با کلی پروژه و امتحان و کوییز و تمرین، اینجان و خودشون رو وقف این کار کردن، قبل شروع کار، ی انرژی مضاعفی بهم تزریق کرد.
کمکم با بچهها آشنا شدم و به اصطلاح سوار کار شدیم. اوایل کار چندنفر بیشتر نبودیم... اواسط کار، یک حس خیلی خوبی درونم به وضوح به وجود اومده بود. وقتی فکر میکردم به اینکه چرا اینجام. یا وقتی تلاش یک گروه؛ اونم تلاشی که هیچ سود مادیای برای هیچکدوم از دانشجوها نداره و صرفا یک تلاش بزرگ برای رسوندن یک پیام به وسعت دل آدمهایی که از تمرین و پروژه و ددلاین و کلاس و... صادقانه و دلی زده بودن، رو میدیدم، باعث شکلگرفتن حس فوقالعادهای درونم شد. انقدر این کار جذاب بود که زمان از دستم در رفت و یک دفعه دیدم ساعت 14:15 هست. مجبور بودم از تیم جدا بشم. تیمی که تا حالا باهاشون کار مشترکی انجام نداده بودم؛ اما از لحاظ سختی جدایی، اونم با وجود اینکه تنها یکی دو ساعت کنارشون بودم، به قدری سخت بود که انگار سالهاست همدیگر رو میشناختیم.
بعد از جدایی رفتم سر کلاس و بلافاصله بعد کلاس هم برای مسابقه آماده شدیم.
مسابقه به حدی که گفته شده بود آسون نبود. بخش برنامهنویسیش به سختی تموم شد؛ ولی بخش عملیش به هدف کار نزدیکتر بود. همین، باعث شد خیلی سریع و با همکاری گروهی، قطعههای امید رو کنار هم بچینیم. بعد هم رفتیم به تیمهای دیگه کمک کردیم و پازل به مرور کامل شد.
حس همکاری خیلی از حس رقابت، توی این مسابقه بیشتر به چشم میومد. حسی که نشون میداد هدف ما به کوچکی جایزه و این چیزها نیست... هممون جمع شدیم تا مثل بقیۀ دانشجوهای جهان نشون بدیم مردم فلسطین تنها نیستند؛ ما متوجه رفتار ظالمانه علیه اونا هستیم و تا جایی که دستمون توانایی یاری داره، بهشون کمک میکنیم.
توی روند مسابقه انگار روحم درحال پرواز بود... یک برنامۀ بینقص و یک تلاش همهجانبۀ گروهی مثل این برنامه واقعا بعد مدتها برگزار شد و فوقالعاده بود.
بعد برنامه تا چند ساعت توی آسمونها بودم و به هماتاقیهام، خانوادم و دوستام با شوق و ذوق درمورد برنامه گفتم. انگار چنین برنامهای توی دانشگاه جاش کم بود و چه خوب که این کادر و دانشکدۀ ما این جای خالی رو تکمیل کرد. ♥️✌🏻
#ارسالی
شنبه بود که پوستر مسابقه رو توی یکی از گروهها دیدم. چندتا نکته از پوستر توجهم رو به خودش جلب کرد.
یکیش بخش جوایز بود و اگه ذرهبینمون رو روی این مورد بذاریم، بیشتر از جایزۀ تیم اول، اینکه «هر تیمی میتونه به نوعی برنده باشه؛ فارغ از اینکه چندم شده» برام جذاب بود.
نکتۀ دیگهای که بهم چشمک میزد، هدف مسابقه بود. اینکه این مسابقه با اکثر مسابقاتی که صرفا با هدف رقابت و تفریح برای دانشجوهاست، متفاوته! وگرنه که دانشگاه فضای پویایی داره و معمولا هر هفته یک مسابقه با جوایز نقدی و غیرنقدی برگزار میشه...
حالا محوریت و هدف برنامه چیه؟ فلسطین... کشوری که کلی میشه درموردش و درمورد حوادثی که درونش اتفاق افتاده صحبت کرد. به نظرم طوری حقبودن فلسطین اثبات شده هست که با طیف متفاوت افراد میشه درموردش صحبت کرد و به نتیجه رسید... انگار از اون هفت اکتبر معروف، انسانهای جهان دارند کمکم داخل صافی ریخته میشن و از هم جدا میشن...
تیم برگزارکنندۀ مسابقه هم که با هیچ گروهی از تشکلهای دانشجویی ارتباطی نداشت و بدون شیلهپیله نوشته شده بود «گروهی از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت؛ با محوریت فعالیتهای خیرخواهانه و انساندوستانه» از نکات جلب توجه کننده بود.
خلاصه اینکه تصمیم گرفتم شرکت کنم.
روز قبل مسابقه داخل یکی از گروهها، یک نفر پیام گذاشت که برای برگزاری مسابقه به کمکتون نیازمندیم. اگه وقت داشتید بیاید دفتر دکتر عبدی...
این پیام رو که دیدم، دوست داشتم منم بخشی از این کار رو دست بگیرم و بشم قطعهای از امید... درسته قرار بود توی مسابقه شرکت کنم، ولی دوست داشتم قطعههای بیشتری از این کار رو من چیده باشم. فارغ از این موضوع، کارکردن با یک تیم عالی که قبلا خروجی کارهاشون رو دیده بودم، برام جذاب بود. ولی خب اینکه دقیقا روز مسابقه امتحان داشتم و چندکار دیگه، توی ذهنم مانع شد. تصمیم گرفتم صرفا توی مسابقه شرکت کنم و در همون حد موثر باشم... تصمیمی که گرفته بودم، به دلم ننشسته بود؛ ولی انگار تنها راهحل همین بود.
به روز مسابقه که رسیدیم، امتحانم لغو شد. حس کردم این ی نشونهست. کارهای دیگه رو رها کردم و در اولین فرصت رفتم سمت دفتر. حتی نمیدونستم دفتر کجا هست... یکی یکی اسم اساتید رو میخوندم تا دفتر رو پیدا کنم. به انتهای راهرو که رسیدم، از داخل یک اتاق صدای صحبت و خندۀ چندنفر میومد. به همین خاطر احتمال دادم اصلا اتاق استادی نباشه اونجا... بعد از چند دقیقه با تماس و... اتاق رو پیدا کردم؛ همون اتاق بود! صمیمیت بین بچهها و کار گروهیشون، اینکه ی سری دانشجو اواخر ترم با کلی پروژه و امتحان و کوییز و تمرین، اینجان و خودشون رو وقف این کار کردن، قبل شروع کار، ی انرژی مضاعفی بهم تزریق کرد.
کمکم با بچهها آشنا شدم و به اصطلاح سوار کار شدیم. اوایل کار چندنفر بیشتر نبودیم... اواسط کار، یک حس خیلی خوبی درونم به وضوح به وجود اومده بود. وقتی فکر میکردم به اینکه چرا اینجام. یا وقتی تلاش یک گروه؛ اونم تلاشی که هیچ سود مادیای برای هیچکدوم از دانشجوها نداره و صرفا یک تلاش بزرگ برای رسوندن یک پیام به وسعت دل آدمهایی که از تمرین و پروژه و ددلاین و کلاس و... صادقانه و دلی زده بودن، رو میدیدم، باعث شکلگرفتن حس فوقالعادهای درونم شد. انقدر این کار جذاب بود که زمان از دستم در رفت و یک دفعه دیدم ساعت 14:15 هست. مجبور بودم از تیم جدا بشم. تیمی که تا حالا باهاشون کار مشترکی انجام نداده بودم؛ اما از لحاظ سختی جدایی، اونم با وجود اینکه تنها یکی دو ساعت کنارشون بودم، به قدری سخت بود که انگار سالهاست همدیگر رو میشناختیم.
بعد از جدایی رفتم سر کلاس و بلافاصله بعد کلاس هم برای مسابقه آماده شدیم.
مسابقه به حدی که گفته شده بود آسون نبود. بخش برنامهنویسیش به سختی تموم شد؛ ولی بخش عملیش به هدف کار نزدیکتر بود. همین، باعث شد خیلی سریع و با همکاری گروهی، قطعههای امید رو کنار هم بچینیم. بعد هم رفتیم به تیمهای دیگه کمک کردیم و پازل به مرور کامل شد.
حس همکاری خیلی از حس رقابت، توی این مسابقه بیشتر به چشم میومد. حسی که نشون میداد هدف ما به کوچکی جایزه و این چیزها نیست... هممون جمع شدیم تا مثل بقیۀ دانشجوهای جهان نشون بدیم مردم فلسطین تنها نیستند؛ ما متوجه رفتار ظالمانه علیه اونا هستیم و تا جایی که دستمون توانایی یاری داره، بهشون کمک میکنیم.
توی روند مسابقه انگار روحم درحال پرواز بود... یک برنامۀ بینقص و یک تلاش همهجانبۀ گروهی مثل این برنامه واقعا بعد مدتها برگزار شد و فوقالعاده بود.
بعد برنامه تا چند ساعت توی آسمونها بودم و به هماتاقیهام، خانوادم و دوستام با شوق و ذوق درمورد برنامه گفتم. انگار چنین برنامهای توی دانشگاه جاش کم بود و چه خوب که این کادر و دانشکدۀ ما این جای خالی رو تکمیل کرد. ♥️✌🏻
❤6👍1🔥1
رفقا سلام
از اونجایی که هدف کافه ایکس همیشه یه فنجون حال خوب بوده و هست🙃
یکی از کارهای حال خوب کن که تازگی ها وسط هیاهوی درس خوندن هامون توی دانشکده برگزار شده کار گروه دانشجویی "چکاده"
گروهی که از دانشجو های دانشگاهمون تشکیل شدن و چند تا برنامه جالب و باحال و خیرانه تا حالا اجرا کردن. ما هم دلمون نیومد شما رو از این موضوع بی خبر بزاریم و خواستیم چند تا از پیام ها کانالشون رو با هم ببینیم.
امیدواریم که همیشه این برنامه ها ادامه داشته باشه...😊
#کافه_ایکس☕️
#یه_فنجون_حال_خوب 🌱
#دانشکده_مهندسی_کامپیوتر
@Cafe_booX_comp
@Cafex_comp
از اونجایی که هدف کافه ایکس همیشه یه فنجون حال خوب بوده و هست🙃
یکی از کارهای حال خوب کن که تازگی ها وسط هیاهوی درس خوندن هامون توی دانشکده برگزار شده کار گروه دانشجویی "چکاده"
گروهی که از دانشجو های دانشگاهمون تشکیل شدن و چند تا برنامه جالب و باحال و خیرانه تا حالا اجرا کردن. ما هم دلمون نیومد شما رو از این موضوع بی خبر بزاریم و خواستیم چند تا از پیام ها کانالشون رو با هم ببینیم.
امیدواریم که همیشه این برنامه ها ادامه داشته باشه...😊
#کافه_ایکس☕️
#یه_فنجون_حال_خوب 🌱
#دانشکده_مهندسی_کامپیوتر
@Cafe_booX_comp
@Cafex_comp
❤6🔥3🤣1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لالایی.... بخواب ای گل خوشگل و نازنینم...
#برای_ایران
#برای_ایران
💔11🔥1😢1😭1
Forwarded from کانون شعر و ادب دانشگاه علم و صنعت
#وطن
وطن بسوزد و من در خروش و جوش نباشم؟!
خدا کند که بمیرم، وطنفروش نباشم
خدا کند که بیافتد سرم به دامن میهن
ولی به وقت خطر بار روی دوش نباشم
مگر نه ریشه ما میرسد به شوکت دریا؟
چرا بمانم و چون موج در خروش نباشم؟!
چو مرگ میبرد آخر به هر طریق تنم را
چرا چرا چو شهیدانِ لالهپوش نباشم؟
(لیلا حسین نیا )
|🕊️🌿✨
#شعرانه
وطن بسوزد و من در خروش و جوش نباشم؟!
خدا کند که بمیرم، وطنفروش نباشم
خدا کند که بیافتد سرم به دامن میهن
ولی به وقت خطر بار روی دوش نباشم
مگر نه ریشه ما میرسد به شوکت دریا؟
چرا بمانم و چون موج در خروش نباشم؟!
چو مرگ میبرد آخر به هر طریق تنم را
چرا چرا چو شهیدانِ لالهپوش نباشم؟
(لیلا حسین نیا )
|🕊️🌿✨
#شعرانه
❤🔥16❤4👍1🔥1
سلام 👋
دوستان به خاطر قطع و وصل شدن های مکرر تلگرام
تصمیم بر این شد که یه کانال کافه ایکس هم در بله داشته باشیم و توی این شرایط برای حال خوب همدیگه تلاش کنیم😊❤️
آیدی کانال بله :
@cafex_iust
خوشحال میشیم همراهمون باشید🙏
دوستان به خاطر قطع و وصل شدن های مکرر تلگرام
تصمیم بر این شد که یه کانال کافه ایکس هم در بله داشته باشیم و توی این شرایط برای حال خوب همدیگه تلاش کنیم😊❤️
آیدی کانال بله :
@cafex_iust
خوشحال میشیم همراهمون باشید🙏
🔥4🤣4
موقع جنگ هم اینترنتمون قطع بود که نبودیم وگرنه که همچنان شعار #ما_هستیم در شرایط مختلف پابرجاست😎
🔥5❤2
CaféX Comp
#ما_هستیم
اینو رفقایی که از کافه اول ما رو دنبال می کردن می دونن قضیه اش چیه😉
اولین کلیپمون بود. یادش بخیر 🌱
اولین کلیپمون بود. یادش بخیر 🌱
🔥3
فعلا پاشید بیاید یه کافه کتاب داشته باشیم تا ببینیم بعدش چه کارایی میشه تابستون انجام داد 🤝
🔥5
Forwarded from کانال کتابخوانی کافه ایکس☕️📚
#اطلاع_رسانی
#کافه_کتاب
📢 دورهمی این هفته کتابخوانی کافه ایکس به صورت مجازی با محوریت موضوع "جنگ ، نظم ، انسان" برگرفته از صحبتهای دکتر علیرضا شفاه
(تماشای فیلم)
📆 چهارشنبه ۱۱ تیر ماه ۱۴۰۴
🕐 ساعت ۱۶
🔻لینک جلسه: meet.google.com/vws-wvsx-zve
منتظریم :)
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#کافه_ایکس☕️
#یه_فنجون_حال_خوب 🌱
#دانشکده_مهندسی_کامپیوتر
@Cafe_booX_comp
@Cafex_comp
#کافه_کتاب
📢 دورهمی این هفته کتابخوانی کافه ایکس به صورت مجازی با محوریت موضوع "جنگ ، نظم ، انسان" برگرفته از صحبتهای دکتر علیرضا شفاه
(تماشای فیلم)
📆 چهارشنبه ۱۱ تیر ماه ۱۴۰۴
🕐 ساعت ۱۶
🔻لینک جلسه: meet.google.com/vws-wvsx-zve
منتظریم :)
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#کافه_ایکس☕️
#یه_فنجون_حال_خوب 🌱
#دانشکده_مهندسی_کامپیوتر
@Cafe_booX_comp
@Cafex_comp
Google
Real-time meetings by Google. Using your browser, share your video, desktop, and presentations with teammates and customers.
❤3🔥1
کانال کتابخوانی کافه ایکس☕️📚
#اطلاع_رسانی #کافه_کتاب 📢 دورهمی این هفته کتابخوانی کافه ایکس به صورت مجازی با محوریت موضوع "جنگ ، نظم ، انسان" برگرفته از صحبتهای دکتر علیرضا شفاه (تماشای فیلم) 📆 چهارشنبه ۱۱ تیر ماه ۱۴۰۴ 🕐 ساعت ۱۶ 🔻لینک جلسه: meet.google.com/vws-wvsx-zve منتظریم :)…
Google
Real-time meetings by Google. Using your browser, share your video, desktop, and presentations with teammates and customers.
🔥1
آیا قلبی پیدا می شود که وقتی دربارهء کربلا سخن می شنود، آغشته با حزن و الم نگردد؟ حتّی غیر مسلمانان نیز نمی توانند پاکی روحی را که در این جنگ اسلامی در تحت لوای آن انجام گرفت انکار کنند.
💠ادوارد براوْن، مستشرق انگلیسی
اگر حسین از آن ما بود، در هر سرزمینی برای او بیرقی برمی افراشتیم و در هر روستایی برای او منبری بر پا می نمودیم و مردم را با نام حسین(ع) به مسیحیّت فرا می خواندیم.✍ فرارسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی به همه دوست داران و ارادتمندان آن حضرت تسلیت باد
💠 آنطون بارا
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#کافه_ایکس☕️
#یه_فنجون_حال_خوب 🌱
#دانشکده_مهندسی_کامپیوتر
@Cafex_comp
❤24💔4🔥1
با هم میتونیم دنیارو یه ذره مهربونتر کنیم ❤️
با نزدیک شدن به شروع سال تحصیلی میخوایم با کمک خیریه پدر مهربان برای ۱۳۴۸ تا کودک دوستداشتنی (۸۵۰ دختر و ۴۹۸ پسر) لوازمالتحریر بخریم تا هیچکدوم به خاطر نداشتن دفتر و مداد از درس و مدرسه جا نمونن 📚✏️
هر کمک شما، یه چراغ روشن تو مسیر آیندهشونه ✨
با نزدیک شدن به شروع سال تحصیلی میخوایم با کمک خیریه پدر مهربان برای ۱۳۴۸ تا کودک دوستداشتنی (۸۵۰ دختر و ۴۹۸ پسر) لوازمالتحریر بخریم تا هیچکدوم به خاطر نداشتن دفتر و مداد از درس و مدرسه جا نمونن 📚✏️
هر کمک شما، یه چراغ روشن تو مسیر آیندهشونه ✨
5859831242720059 فاطمه محمدی❤20🔥2🌚1
اهالی کافه، سلام 🖐
تابستون بود و خبری از ما نبود.
بعدشم که ایام امتحانات بود.😶🌫
خلاصه که چند وقتی بود خبری نبود.
ولی الان یه خبر مهم و خفن براتون داریم (در مورد کافه مون✌️)
خواستیم فقط یه سلامی عرض کنیم و بگیم بزودی قراره خبر خوبی رو از کانالمون بشنوید😁. پس حواستون خیلی به کانال باشه🙂 و آماده باشید که هر وقت گفتیم بر طبل شادانه بکوبید🥳
فعلا 👋
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#کافه_ایکس☕️
#یه_فنجون_حال_خوب 🌱
#دانشکده_مهندسی_کامپیوتر
@Cafex_comp
تابستون بود و خبری از ما نبود.
بعدشم که ایام امتحانات بود.😶🌫
خلاصه که چند وقتی بود خبری نبود.
ولی الان یه خبر مهم و خفن براتون داریم (در مورد کافه مون✌️)
خواستیم فقط یه سلامی عرض کنیم و بگیم بزودی قراره خبر خوبی رو از کانالمون بشنوید😁. پس حواستون خیلی به کانال باشه🙂 و آماده باشید که هر وقت گفتیم بر طبل شادانه بکوبید🥳
فعلا 👋
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#کافه_ایکس☕️
#یه_فنجون_حال_خوب 🌱
#دانشکده_مهندسی_کامپیوتر
@Cafex_comp
🔥8🤨2🗿2❤1
Forwarded from کافه ایکس علم و صنعت
کافه ایکس، داستان درخشش یک ایده
❇️ همهچیز از یک ایده کوچک شروع شد؛ ایدهای برای ساختن «حال خوب» میان دانشجوهای دانشگاه. جمعی از دانشجوها و استادان در کنار هم اولین دورهمی را رقم زدند و اسمش را گذاشتند «کافه ایکس».
🔸 حالا، تنها یک سال بعد، همین جرقه کوچک به افتخاری بزرگ رسیده است. کافه ایکس یکساله ما در دومین دوره جشنواره «جریان»، میان بیش از ۱۲۰۰ اثر، موفق شد مقام دوم بخش «ایدهها و تجربهها» را به دست بیاورد.
🎉 این موفقیت شیرین را به همه اعضای کافه ایکس و همراهان پرانرژیشان تبریک میگوییم.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#کافه_ایکس☕️
#یه_فنجون_حال_خوب 🌱
✨کافه ایکس علم و صنعت 👇
https://news.1rj.ru/str/iust_cafex
❇️ همهچیز از یک ایده کوچک شروع شد؛ ایدهای برای ساختن «حال خوب» میان دانشجوهای دانشگاه. جمعی از دانشجوها و استادان در کنار هم اولین دورهمی را رقم زدند و اسمش را گذاشتند «کافه ایکس».
🔸 حالا، تنها یک سال بعد، همین جرقه کوچک به افتخاری بزرگ رسیده است. کافه ایکس یکساله ما در دومین دوره جشنواره «جریان»، میان بیش از ۱۲۰۰ اثر، موفق شد مقام دوم بخش «ایدهها و تجربهها» را به دست بیاورد.
🎉 این موفقیت شیرین را به همه اعضای کافه ایکس و همراهان پرانرژیشان تبریک میگوییم.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#کافه_ایکس☕️
#یه_فنجون_حال_خوب 🌱
✨کافه ایکس علم و صنعت 👇
https://news.1rj.ru/str/iust_cafex
🔥9❤4👏1