استایل Liquid Glass: تحول احساسیترین رابط کاربری اپل تا امروز
زبان طراحی جدید اپل با نام «Liquid Glass» که در WWDC 2025 معرفی شد، بازخوردهای متفاوتی به همراه داشته است. برخی آن را چشماندازی لمسی از آینده میدانند و برخی دیگر آن را به دلیل آشفتگی بصری و چالشهای دسترسی نقد کردهاند. برخلاف گرایشهایی مانند glassmorphism یا skeuomorphism ، Liquid Glass، استایل Liquid Glass ریشه در وسواس دیرینهی اپل نسبت به شیشه دارد، هم بهعنوان مادهای فیزیکی و هم بهعنوان استعارهای مفهومی. از اصرار استیو جابز بر استفاده از گوریلا گلس در اولین آیفون گرفته تا طراحی معماری پارک اپل، این شرکت همواره در حال کشف تواناییهای شیشه بوده است. Liquid Glass فصل تازهای از این مسیر است که با حرکتهای سیال، لایههای نیمهشفاف، و درخششهای تعاملی، سطحی دیجیتال میسازد که زنده بهنظر میرسد.
در روزهای اول معرفی، انتقادهایی دربارهی دسترسپذیری و خوانایی مطرح شد. با این حال، اپل نشان داده که این چالشها را با تصمیمات طراحی مبتنی بر فراگیری (inclusion) پاسخ داده است: حالتهای قابل تنظیم کنتراست، تکنیکهای ماتسازی، سلسلهمراتب سایهها، و رنگهایی که خوانایی را در پسزمینههای روشن و تاریک حفظ میکنند. این ویژگیها تنها جلوههای بصری نیستند، بلکه راهکارهایی ساختاریاند که رابط کاربری را سازگار و کاربردی برای طیف وسیعی از کاربران میسازند. درست همانطور که اپل شیشه فیزیکی را به خدمتی انسانی تبدیل کرد، اکنون در حال بازتعریف شیشه دیجیتال برای تعاملات انسانیتر است.
آنچه Liquid Glass را متمایز میکند، همراستایی آن با گرایش گستردهتری در صنعت طراحی است: طراحیهای احساسیتر و بیانگرتر. شرکتهایی مانند گوگل، Airbnb و حتی ماینکرفت به سمت رابطهایی احساسیتر و همهجانبه حرکت کردهاند. اما در حالی که «متریال ۳» گوگل بر سادگی در نگاه اول تمرکز دارد، و Airbnb بر شخصیت بصری، اپل در تلاش است تا چیزی عمیقتر خلق کند. رابطی که لمسی، سیال و آگاه از زمینه باشد. این، حرکتی فراتر از طراحی تخت است که تلاش دارد تعامل را به اندازهی لمس آب یا شکست نور طبیعی جلوه دهد.
در نهایت، Liquid Glass صرفاً یک زیباییشناسی جدید نیست، بلکه تلاشی از سوی اپل برای انسانیتر کردن تعامل دیجیتال است. با ترکیب حرکت، مادهمحوری، و پاسخپذیری در یک چارچوب یکپارچه، اپل فلسفهای در طراحی ارائه میدهد که فاصلهی بین دستگاههای امروزی و آیندهای فراگیرتر را پر میکند. شاید در نگاه اول همه کاربران را جذب نکند، اما نشانهای است از جهشی بزرگ در طراحی رابط کاربری؛ جهشی که سیالیت را به جای تختی، ظرافت را به جای تازگی، و احساس را به جای مینیمالیسم قرار میدهد.
🔗 برای مطالعه ادامهی مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
(زمان حدودی مطالعه: ۸ دقیقه)
گردآورنده: فاطمه حیدری
#تفکر_طراحی
@Dexign فلسفه دیزاین
______
زبان طراحی جدید اپل با نام «Liquid Glass» که در WWDC 2025 معرفی شد، بازخوردهای متفاوتی به همراه داشته است. برخی آن را چشماندازی لمسی از آینده میدانند و برخی دیگر آن را به دلیل آشفتگی بصری و چالشهای دسترسی نقد کردهاند. برخلاف گرایشهایی مانند glassmorphism یا skeuomorphism ، Liquid Glass، استایل Liquid Glass ریشه در وسواس دیرینهی اپل نسبت به شیشه دارد، هم بهعنوان مادهای فیزیکی و هم بهعنوان استعارهای مفهومی. از اصرار استیو جابز بر استفاده از گوریلا گلس در اولین آیفون گرفته تا طراحی معماری پارک اپل، این شرکت همواره در حال کشف تواناییهای شیشه بوده است. Liquid Glass فصل تازهای از این مسیر است که با حرکتهای سیال، لایههای نیمهشفاف، و درخششهای تعاملی، سطحی دیجیتال میسازد که زنده بهنظر میرسد.
در روزهای اول معرفی، انتقادهایی دربارهی دسترسپذیری و خوانایی مطرح شد. با این حال، اپل نشان داده که این چالشها را با تصمیمات طراحی مبتنی بر فراگیری (inclusion) پاسخ داده است: حالتهای قابل تنظیم کنتراست، تکنیکهای ماتسازی، سلسلهمراتب سایهها، و رنگهایی که خوانایی را در پسزمینههای روشن و تاریک حفظ میکنند. این ویژگیها تنها جلوههای بصری نیستند، بلکه راهکارهایی ساختاریاند که رابط کاربری را سازگار و کاربردی برای طیف وسیعی از کاربران میسازند. درست همانطور که اپل شیشه فیزیکی را به خدمتی انسانی تبدیل کرد، اکنون در حال بازتعریف شیشه دیجیتال برای تعاملات انسانیتر است.
آنچه Liquid Glass را متمایز میکند، همراستایی آن با گرایش گستردهتری در صنعت طراحی است: طراحیهای احساسیتر و بیانگرتر. شرکتهایی مانند گوگل، Airbnb و حتی ماینکرفت به سمت رابطهایی احساسیتر و همهجانبه حرکت کردهاند. اما در حالی که «متریال ۳» گوگل بر سادگی در نگاه اول تمرکز دارد، و Airbnb بر شخصیت بصری، اپل در تلاش است تا چیزی عمیقتر خلق کند. رابطی که لمسی، سیال و آگاه از زمینه باشد. این، حرکتی فراتر از طراحی تخت است که تلاش دارد تعامل را به اندازهی لمس آب یا شکست نور طبیعی جلوه دهد.
در نهایت، Liquid Glass صرفاً یک زیباییشناسی جدید نیست، بلکه تلاشی از سوی اپل برای انسانیتر کردن تعامل دیجیتال است. با ترکیب حرکت، مادهمحوری، و پاسخپذیری در یک چارچوب یکپارچه، اپل فلسفهای در طراحی ارائه میدهد که فاصلهی بین دستگاههای امروزی و آیندهای فراگیرتر را پر میکند. شاید در نگاه اول همه کاربران را جذب نکند، اما نشانهای است از جهشی بزرگ در طراحی رابط کاربری؛ جهشی که سیالیت را به جای تختی، ظرافت را به جای تازگی، و احساس را به جای مینیمالیسم قرار میدهد.
🔗 برای مطالعه ادامهی مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
(زمان حدودی مطالعه: ۸ دقیقه)
گردآورنده: فاطمه حیدری
#تفکر_طراحی
@Dexign فلسفه دیزاین
______
Medium
Liquid Glass isn’t a design failure; it is Apple’s most tactile digital future yet
Why Apple’s most polarizing visual style may actually be its most ambitious move towards better human experiences
❤5❤🔥5👍2🤔1
۵ صنعتی که هوش مصنوعی تا سال ۲۰۲۶ بهطور کامل بر آنها مسلط خواهد شد
هوش مصنوعی دیگر در چیزی در آینده نیست و همین حالا دارد جایگزین آدمها میشود. در سال ۲۰۲۵، بیش از ۷۶ هزار شغل به خاطر AI حذف شده و این تازه شروعش ماجراست. برخلاف تصور عمومی، این اتفاقها تصادفی نیست، بلکه ۵ صنعت مشخص هستند که سریعتر از بقیه تحت تأثیر قرار میگیرند.
اولین قربانیها، حوزههای قانون، حسابداری، خدمات مشتری، مدیریت داده و حتی ادارات بیمارستانها هستند. از وکلا و حسابدارها تا اپراتورهای مراکز تماس، هوش مصنوعی حالا میتواند دقیقتر، سریعتر و خیلی ارزانتر همان کارها را انجام دهد. شغلهایی که زمانی نیاز به مدرک و تجربهی بالایی داشتند، الان فقط به یک الگوریتم نیاز دارند.
اگر در یکی از این صنایع کار میکنید، وقت آن است که تصمیم بگیرید: مهارتهای خود را با ابزارهای AI تطبیق دهید یا اجازه دهید که جایگزینت کنند. این مقاله پر از مثالهای واقعی و تکاندهندهست که کمک میکند بفهمد چطور خود را با آینده هماهنگ کنید.
🔗 اگر کنجکاوید بدانید کدام شغلها واقعاً در خطرند، خواندن کامل این مقاله را از دست ندهید.
(مدت زمان مطالعه: ۶ دقیقه)
گردآورنده: رها کاوه
#هوش_مصنوعی
#AI
@Dexign فلسفه دیزاین
______
هوش مصنوعی دیگر در چیزی در آینده نیست و همین حالا دارد جایگزین آدمها میشود. در سال ۲۰۲۵، بیش از ۷۶ هزار شغل به خاطر AI حذف شده و این تازه شروعش ماجراست. برخلاف تصور عمومی، این اتفاقها تصادفی نیست، بلکه ۵ صنعت مشخص هستند که سریعتر از بقیه تحت تأثیر قرار میگیرند.
اولین قربانیها، حوزههای قانون، حسابداری، خدمات مشتری، مدیریت داده و حتی ادارات بیمارستانها هستند. از وکلا و حسابدارها تا اپراتورهای مراکز تماس، هوش مصنوعی حالا میتواند دقیقتر، سریعتر و خیلی ارزانتر همان کارها را انجام دهد. شغلهایی که زمانی نیاز به مدرک و تجربهی بالایی داشتند، الان فقط به یک الگوریتم نیاز دارند.
اگر در یکی از این صنایع کار میکنید، وقت آن است که تصمیم بگیرید: مهارتهای خود را با ابزارهای AI تطبیق دهید یا اجازه دهید که جایگزینت کنند. این مقاله پر از مثالهای واقعی و تکاندهندهست که کمک میکند بفهمد چطور خود را با آینده هماهنگ کنید.
🔗 اگر کنجکاوید بدانید کدام شغلها واقعاً در خطرند، خواندن کامل این مقاله را از دست ندهید.
(مدت زمان مطالعه: ۶ دقیقه)
گردآورنده: رها کاوه
#هوش_مصنوعی
#AI
@Dexign فلسفه دیزاین
______
Medium
5 Industries AI Will Completely Take Over by 2026
It’s Already Started
👍6❤2😢2
از هرجومرج تا شفافیت: ساخت پورتفولیویی که استخدامتان میکند
ساخت یک پورتفولیوی تأثیرگذار در طراحی، صرفاً دربارهی جلوههای بصری خیرهکننده یا فهرست بلندی از مهارتها نیست، بلکه دربارهی روایتپردازی، شفافیت و ایجاد ارتباط است. بسیاری از طراحان، اشتباه میکنند که پورتفولیوی خود را مانند یک گالری ایستا ارائه میدهند و فکر میکنند کارهایشان خودش حرف میزند. اما واقعیت این است که مدیران استخدام تنها چند ثانیه برای اولین برداشت وقت میگذارند و به سرعت به دنبال نشانههایی هستند: آیا این فرد میتواند مشکلات ما را حل کند، با تیم ما هماهنگ شود و طرز تفکر مناسبی داشته باشد؟ یک پورتفولیوی قوی باید بلافاصله به این پرسشها پاسخ دهد، نه با حجم کار زیاد، بلکه با کیفیت بالا و روایت معنادار.
بهترین پورتفولیوها با یک داستان شخصی آغاز میشوند، نه با فهرستی کلی از مهارتها. مسیر طراحی شما. اینکه چطور به این نقطه رسیدید و چه چیزی شما را انگیزهمند میکند، همان زمینه انسانیای است که شما را متمایز میسازد. سپس، ۳ تا ۵ پروژهی منتخب و هدفمند را به نمایش بگذارید که نهتنها تنوع دارند، بلکه عمق نیز دارند: حل مسئله، همکاری تیمی، تأثیر استراتژیک و نتایج واقعی. هر مطالعه موردی باید شبیه یک داستان باشد: با یک مقدمه جذاب، زمینه، فرآیند، راهحل و تأثیر قابل اندازهگیری ، و البته بازتابی از آنچه آموختهاید. این چارچوب، طرز فکر شما را نمایش میدهد، نه فقط محصول نهایی را.
فراتر از محتوا، ارائه نیز اهمیت دارد. خود پورتفولیوی شما باید حساسیت طراحیتان را نشان دهد: سلسلهمراتب بصری واضح، محتوای قابلدسترس، تصاویری از فرآیند طراحی بهصورت گزینشی و تمرکز بر نتایج واقعی. مدیران استخدام بهدنبال اصالت هستند، نه صرفاً ماکاپهای بینقص، بلکه کار واقعی در بستر واقعی، شامل طراحیهای ابتدایی، تست کاربر و بینشها. از اشتباهات رایجی مانند پورتفولیویی پر از مفاهیم تستنشده، بهانههای مبهم دربارهی قرارداد محرمانگی (NDA) یا نداشتن پیگیری نتایج دوری کنید. ترکیبی متعادل از طراحی حرفهای و طرز فکر شفاف، بسیار مؤثرتر از ردیفی از پروژههای شخصی خواهد بود.
در نهایت، به پورتفولیوی خود به چشم یک گفتوگوی زنده نگاه کنید، نه یک سند یکباره. از آن برای هدایت مصاحبهها، ایجاد بحث و نمایش رشد تدریجی استفاده کنید. هر فصل آن را بهروزرسانی کنید: با نتایج جدید، اهداف تازه و پروژههای بهروز. چه در یک وبسایت شخصی باشد، چه در Notion یا Squarespace، کلید اصلی، انسجام و وضوح است. حتی بهترین پورتفولیو نیز تضمین نمیکند که هر موقعیتی را بهدست آورید، اما فرآیند ساخت و گردآوری آن، به شما کمک میکند تا مسیر خود را بهتر بشناسید. اینکه بهعنوان یک طراح چه کسی هستید، چه مسائلی را حل میکنید و قرار است به کجا بروید.
🔗 برای مطالعه ادامهی مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
(زمان حدودی مطالعه: ۶ دقیقه)
گردآورنده: فاطمه حیدری
#پیشرفت_شغلی
@Dexign فلسفه دیزاین
______
ساخت یک پورتفولیوی تأثیرگذار در طراحی، صرفاً دربارهی جلوههای بصری خیرهکننده یا فهرست بلندی از مهارتها نیست، بلکه دربارهی روایتپردازی، شفافیت و ایجاد ارتباط است. بسیاری از طراحان، اشتباه میکنند که پورتفولیوی خود را مانند یک گالری ایستا ارائه میدهند و فکر میکنند کارهایشان خودش حرف میزند. اما واقعیت این است که مدیران استخدام تنها چند ثانیه برای اولین برداشت وقت میگذارند و به سرعت به دنبال نشانههایی هستند: آیا این فرد میتواند مشکلات ما را حل کند، با تیم ما هماهنگ شود و طرز تفکر مناسبی داشته باشد؟ یک پورتفولیوی قوی باید بلافاصله به این پرسشها پاسخ دهد، نه با حجم کار زیاد، بلکه با کیفیت بالا و روایت معنادار.
بهترین پورتفولیوها با یک داستان شخصی آغاز میشوند، نه با فهرستی کلی از مهارتها. مسیر طراحی شما. اینکه چطور به این نقطه رسیدید و چه چیزی شما را انگیزهمند میکند، همان زمینه انسانیای است که شما را متمایز میسازد. سپس، ۳ تا ۵ پروژهی منتخب و هدفمند را به نمایش بگذارید که نهتنها تنوع دارند، بلکه عمق نیز دارند: حل مسئله، همکاری تیمی، تأثیر استراتژیک و نتایج واقعی. هر مطالعه موردی باید شبیه یک داستان باشد: با یک مقدمه جذاب، زمینه، فرآیند، راهحل و تأثیر قابل اندازهگیری ، و البته بازتابی از آنچه آموختهاید. این چارچوب، طرز فکر شما را نمایش میدهد، نه فقط محصول نهایی را.
فراتر از محتوا، ارائه نیز اهمیت دارد. خود پورتفولیوی شما باید حساسیت طراحیتان را نشان دهد: سلسلهمراتب بصری واضح، محتوای قابلدسترس، تصاویری از فرآیند طراحی بهصورت گزینشی و تمرکز بر نتایج واقعی. مدیران استخدام بهدنبال اصالت هستند، نه صرفاً ماکاپهای بینقص، بلکه کار واقعی در بستر واقعی، شامل طراحیهای ابتدایی، تست کاربر و بینشها. از اشتباهات رایجی مانند پورتفولیویی پر از مفاهیم تستنشده، بهانههای مبهم دربارهی قرارداد محرمانگی (NDA) یا نداشتن پیگیری نتایج دوری کنید. ترکیبی متعادل از طراحی حرفهای و طرز فکر شفاف، بسیار مؤثرتر از ردیفی از پروژههای شخصی خواهد بود.
در نهایت، به پورتفولیوی خود به چشم یک گفتوگوی زنده نگاه کنید، نه یک سند یکباره. از آن برای هدایت مصاحبهها، ایجاد بحث و نمایش رشد تدریجی استفاده کنید. هر فصل آن را بهروزرسانی کنید: با نتایج جدید، اهداف تازه و پروژههای بهروز. چه در یک وبسایت شخصی باشد، چه در Notion یا Squarespace، کلید اصلی، انسجام و وضوح است. حتی بهترین پورتفولیو نیز تضمین نمیکند که هر موقعیتی را بهدست آورید، اما فرآیند ساخت و گردآوری آن، به شما کمک میکند تا مسیر خود را بهتر بشناسید. اینکه بهعنوان یک طراح چه کسی هستید، چه مسائلی را حل میکنید و قرار است به کجا بروید.
🔗 برای مطالعه ادامهی مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
(زمان حدودی مطالعه: ۶ دقیقه)
گردآورنده: فاطمه حیدری
#پیشرفت_شغلی
@Dexign فلسفه دیزاین
______
Medium
The Designer’s Portfolio Bible: From Chaotic Folder to Dream Job Magnet
How I learned to stop worrying and love showcasing my work (and how you can too)
❤6👍4
روانشناسی پشت لندینگپیجهایی که فوقالعاده تبدیل ایجاد میکنند
چرا روانشناسی از ترندهای طراحی بهتر عمل میکند؟
این مقاله توضیح میدهد که برای طراحی لندینگپیجهای موثر لازم نیست طراح حرفهای باشید، بلکه باید بفهمید ذهن مخاطب چگونه فکر میکند. یک صفحه فرود موفق باید ساده و بدون حواسپرتی باشد و با طراحی مرتب و استفاده از اصول روانشناسی مثل اثر هالهای، حس اعتماد و کیفیت را به سرعت به بازدیدکننده منتقل کند.
همچنین تاکید شده است که متنهای واضح و ساده، همراه با نشانههای اجتماعی مثل نظرات کاربران و تعداد مشتریان، باعث میشود افراد راحتتر تصمیم بگیرند. استفاده از حس کمبود و فوریت مثل «تعداد محدود» یا «پایان پیشنهاد» ترس از دست دادن را ایجاد کرده و انگیزه اقدام فوری را بالا میبرد.
در نهایت، تاکید بر اهمیت دکمه فراخوان به عمل (CTA) است که باید به صورت بصری قابل تشخیص باشد و اعتماد کاربر را جلب کند؛ با نشان دادن تضمینها، شفافیت قیمت و پاسخ به سوالات رایج، ریسک را کاهش داده و حس اطمینان را افزایش میدهد تا بازدیدکننده به مشتری تبدیل شود.
🔗 برای مطالعه کامل مقاله به لینک مراجعه کنید.
(مدت زمان حدودی مطالعه: ۸ دقیقه)
گردآورنده: رها کاوه
#تجربه_کاربری #روانشناسی
@Dexign فلسفه دیزاین
______
چرا روانشناسی از ترندهای طراحی بهتر عمل میکند؟
این مقاله توضیح میدهد که برای طراحی لندینگپیجهای موثر لازم نیست طراح حرفهای باشید، بلکه باید بفهمید ذهن مخاطب چگونه فکر میکند. یک صفحه فرود موفق باید ساده و بدون حواسپرتی باشد و با طراحی مرتب و استفاده از اصول روانشناسی مثل اثر هالهای، حس اعتماد و کیفیت را به سرعت به بازدیدکننده منتقل کند.
همچنین تاکید شده است که متنهای واضح و ساده، همراه با نشانههای اجتماعی مثل نظرات کاربران و تعداد مشتریان، باعث میشود افراد راحتتر تصمیم بگیرند. استفاده از حس کمبود و فوریت مثل «تعداد محدود» یا «پایان پیشنهاد» ترس از دست دادن را ایجاد کرده و انگیزه اقدام فوری را بالا میبرد.
در نهایت، تاکید بر اهمیت دکمه فراخوان به عمل (CTA) است که باید به صورت بصری قابل تشخیص باشد و اعتماد کاربر را جلب کند؛ با نشان دادن تضمینها، شفافیت قیمت و پاسخ به سوالات رایج، ریسک را کاهش داده و حس اطمینان را افزایش میدهد تا بازدیدکننده به مشتری تبدیل شود.
🔗 برای مطالعه کامل مقاله به لینک مراجعه کنید.
(مدت زمان حدودی مطالعه: ۸ دقیقه)
گردآورنده: رها کاوه
#تجربه_کاربری #روانشناسی
@Dexign فلسفه دیزاین
______
Medium
The Psychology-Backed Formula for Landing Pages That Actually Convert
Why psychology outperforms design trends.
❤3✍1👍1
عضو بعدی تیمی که مستقیماً بهت گزارش میده، ممکنه انسان نباشه. آمادهای رهبریش کنی؟
در سالهای گذشته، هوش مصنوعی از یک فناوری نوپا به یک نیروی واقعی در فضای کاری تبدیل شده است. مدلهای زبانی و بصری مانند GPT یا DALL·E، نه فقط ابزار بلکه به بازیگران فعالی در فرایندهای تصمیمسازی و تولید محتوا بدل شدهاند. مدیران امروز باید به این فکر کنند که چگونه این «نیروهای غیرانسانی» را در سازمان خود جا بدهند، نه فقط بهعنوان ابزار، بلکه بهعنوان اجزای حیاتی تیم. این یعنی وظایف کلاسیک مدیریت انسانی مثل استخدام، آموزش، ارزیابی عملکرد، برای مدلهای هوش مصنوعی شکل تازهای به خود میگیرند.
شما نمیتوانید یک مدل را «مربیگری» کنید، بلکه باید آن را هدایت کنید. برخلاف انسانها که بازخورد میگیرند و یاد میگیرند، مدلهای هوش مصنوعی نیاز به نوشتن دقیق پرامپت دارند تا خروجی مناسب ارائه دهند. این موضوع باعث شده طراحی پرامپت از یک مهارت فنی به یک اقدام استراتژیک مدیریتی تبدیل شود. مدیر آینده باید بلد باشد چگونه سوال بپرسد، محدودیت بگذارد، و دستورالعملهای مشخص بدهد. درست مثل نویسندهای که سناریویی برای بازیگر مینویسد. در نتیجه، "Prompting is a leadership act" فقط یک جمله نیست، بلکه نقشه راه مدیریت آینده است.
فرایندهایی که برای رشد و ارتقای انسانها طراحی شدهاند، مثل مسیرهای شغلی، سیستمهای امتیازدهی، و ارزیابیهای عملکرد، در برابر ماشینهایی که هر لحظه قابلیتهایشان ارتقا پیدا میکند، ناکارآمدند. مدلهای هوش مصنوعی میتوانند ظرف چند روز از متوسط به پیشرفته برسند، ولی ساختارهای فعلی منابع انسانی اغلب ماهها یا سالها طول میکشد تا چنین ارتقایی را ثبت کنند. بنابراین، مدیران باید دوباره فکر کنند: آیا باید برای یک عامل مصنوعی ساختار رشد تعریف کنیم؟ آیا این مدلها میتوانند "مدیر" یا "مربی" مدلهای دیگر شوند؟ این سؤالات ساده نیستند، اما واقعیت شغلی آینده به آنها وابسته است.
هرچه عاملهای غیرانسانی بیشتر در تصمیمگیری نقش پیدا کنند، مسئولیتپذیری اخلاقی انسانها نیز باید دقیقتر تعریف شود. وقتی خطایی رخ میدهد، چه کسی پاسخگوست؟ مدل؟ مدیر یا نویسنده پرامپت؟ یا شرکت تولیدکنندهی مدل؟ مقاله تأکید میکند که «اگر چیزی را نبینی، نمیتوانی آن را اصلاح کنی». و این یعنی شفافیت و قابلیت ردیابی تصمیمات باید بخشی از طراحی باشد. اگر زنجیرهی اخلاقی قطع شود، دیگر نمیتوان جلوی آسیبهای ناشی از خروجیهای اشتباه یا تبعیضآمیز هوش مصنوعی را گرفت.
🔗 برای مطالعه ادامه مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
(زمان حدودی مطالعه: ۷ دقیقه)
گردآورنده: امیرحسین معظمی
@Dexign فلسفه دیزاین
______
در سالهای گذشته، هوش مصنوعی از یک فناوری نوپا به یک نیروی واقعی در فضای کاری تبدیل شده است. مدلهای زبانی و بصری مانند GPT یا DALL·E، نه فقط ابزار بلکه به بازیگران فعالی در فرایندهای تصمیمسازی و تولید محتوا بدل شدهاند. مدیران امروز باید به این فکر کنند که چگونه این «نیروهای غیرانسانی» را در سازمان خود جا بدهند، نه فقط بهعنوان ابزار، بلکه بهعنوان اجزای حیاتی تیم. این یعنی وظایف کلاسیک مدیریت انسانی مثل استخدام، آموزش، ارزیابی عملکرد، برای مدلهای هوش مصنوعی شکل تازهای به خود میگیرند.
شما نمیتوانید یک مدل را «مربیگری» کنید، بلکه باید آن را هدایت کنید. برخلاف انسانها که بازخورد میگیرند و یاد میگیرند، مدلهای هوش مصنوعی نیاز به نوشتن دقیق پرامپت دارند تا خروجی مناسب ارائه دهند. این موضوع باعث شده طراحی پرامپت از یک مهارت فنی به یک اقدام استراتژیک مدیریتی تبدیل شود. مدیر آینده باید بلد باشد چگونه سوال بپرسد، محدودیت بگذارد، و دستورالعملهای مشخص بدهد. درست مثل نویسندهای که سناریویی برای بازیگر مینویسد. در نتیجه، "Prompting is a leadership act" فقط یک جمله نیست، بلکه نقشه راه مدیریت آینده است.
فرایندهایی که برای رشد و ارتقای انسانها طراحی شدهاند، مثل مسیرهای شغلی، سیستمهای امتیازدهی، و ارزیابیهای عملکرد، در برابر ماشینهایی که هر لحظه قابلیتهایشان ارتقا پیدا میکند، ناکارآمدند. مدلهای هوش مصنوعی میتوانند ظرف چند روز از متوسط به پیشرفته برسند، ولی ساختارهای فعلی منابع انسانی اغلب ماهها یا سالها طول میکشد تا چنین ارتقایی را ثبت کنند. بنابراین، مدیران باید دوباره فکر کنند: آیا باید برای یک عامل مصنوعی ساختار رشد تعریف کنیم؟ آیا این مدلها میتوانند "مدیر" یا "مربی" مدلهای دیگر شوند؟ این سؤالات ساده نیستند، اما واقعیت شغلی آینده به آنها وابسته است.
هرچه عاملهای غیرانسانی بیشتر در تصمیمگیری نقش پیدا کنند، مسئولیتپذیری اخلاقی انسانها نیز باید دقیقتر تعریف شود. وقتی خطایی رخ میدهد، چه کسی پاسخگوست؟ مدل؟ مدیر یا نویسنده پرامپت؟ یا شرکت تولیدکنندهی مدل؟ مقاله تأکید میکند که «اگر چیزی را نبینی، نمیتوانی آن را اصلاح کنی». و این یعنی شفافیت و قابلیت ردیابی تصمیمات باید بخشی از طراحی باشد. اگر زنجیرهی اخلاقی قطع شود، دیگر نمیتوان جلوی آسیبهای ناشی از خروجیهای اشتباه یا تبعیضآمیز هوش مصنوعی را گرفت.
🔗 برای مطالعه ادامه مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
(زمان حدودی مطالعه: ۷ دقیقه)
گردآورنده: امیرحسین معظمی
@Dexign فلسفه دیزاین
______
Fast Company
Your next direct report might not be human. Are you ready to lead it?
Digital workers are already entering offices but most organizations are set up to manage humans.
✍2👍2
استفاده از تصاویر هیرو را متوقف کنید! اینها تجربه کاربر را نابود میکنند.
۱. روندی که دیر به فکرش افتادیم
برای بیش از ده سال، استفاده از تصاویر هیرو (عکس بزرگ تمامصفحه که در اولین بخش از وبسایت قرار میگیرد) تبدیل به استاندارد و پیشفرض طراحان شده. معمولاً عکس مبهمی هست با نوشتهای کلی مثل “Powering What’s Next” و یک CTA کمجلوه. اما مشکل اینجاست که این عنصر، کاربردیشدن را فدای ظاهر کرده و اغلب چیزی بیشتر از تزئین نیست.
۲. سنگینی بصری؛ دشمن عملکرد
این تصاویر به ظاهر زیبا، اغلب حجم زیادی دارند و باعث میشوند زمان بارگذاری اولیه وبسایت (LCP) زیاد شود. حتی اگر بقیه طراحی تمیز و بهینه باشد، همین یک المان میتواند تجربه کاربری را به کلی خراب کند. طراحی خوب یعنی همراهی با عملکرد، نه فدا کردنش برای زیبایی.
۳. بیثبات و کممفهوم
سردرگمی و کلیگویی در عبارات همراه این تصاویر هم سهم بزرگی در کاهش تاثیرگذاری دارند. عباراتی مثل «جایی که نوآوری با تاثیر تلاقی میکند» نه تنها جذاب نیستند، بلکه وقت تلفکنیاند. وقتی کاربر نتواند در عرض چند ثانیه بفهمد چه چیزی ارائه میدهید، به سرعت صفحه را رها میکند.
۴. نقاط ضعف در موبایل و دسترسپذیری
در موبایل، عکسهای بزرگ بههمریختگی بیشتری ایجاد میکنند؛ متن قابل خواندن نیست، دکمهها زیر تصویر گم میشوند، و منظره را بههم میریزد. به علاوه، مسائل دسترسپذیری مانند متن با کنتراست پایین یا برچسبهای نادرست برای تصویر باعث میشود افراد با نیازهای خاص از سایت بیرون بمانند.
این مقاله مثل یک هشدار برای ما طراحان است. تصاویر هیرو، مثل یک لباس شیک روی اسکلتی ضعیف هستند؛ مخاطب را جذب میکنند اما تجربه را خراب میکنند. به جای این تصاویر بهتر است از تیتر شفاف، متن کوتاه مرتبط، و المانهای کاربردی مثل دمو یا داستان واقعی مشتری استفاده شود؛ هرچیزی غیر از این، فقط گمراهکننده است.
🔗 برای مطالعه ادامه مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
(زمان حدودی مطالعه: ۴ دقیقه)
گردآورنده: امیرحسین معظمی
#تجربه_کاربری
#UX
@Dexign فلسفه دیزاین
______
۱. روندی که دیر به فکرش افتادیم
برای بیش از ده سال، استفاده از تصاویر هیرو (عکس بزرگ تمامصفحه که در اولین بخش از وبسایت قرار میگیرد) تبدیل به استاندارد و پیشفرض طراحان شده. معمولاً عکس مبهمی هست با نوشتهای کلی مثل “Powering What’s Next” و یک CTA کمجلوه. اما مشکل اینجاست که این عنصر، کاربردیشدن را فدای ظاهر کرده و اغلب چیزی بیشتر از تزئین نیست.
۲. سنگینی بصری؛ دشمن عملکرد
این تصاویر به ظاهر زیبا، اغلب حجم زیادی دارند و باعث میشوند زمان بارگذاری اولیه وبسایت (LCP) زیاد شود. حتی اگر بقیه طراحی تمیز و بهینه باشد، همین یک المان میتواند تجربه کاربری را به کلی خراب کند. طراحی خوب یعنی همراهی با عملکرد، نه فدا کردنش برای زیبایی.
۳. بیثبات و کممفهوم
سردرگمی و کلیگویی در عبارات همراه این تصاویر هم سهم بزرگی در کاهش تاثیرگذاری دارند. عباراتی مثل «جایی که نوآوری با تاثیر تلاقی میکند» نه تنها جذاب نیستند، بلکه وقت تلفکنیاند. وقتی کاربر نتواند در عرض چند ثانیه بفهمد چه چیزی ارائه میدهید، به سرعت صفحه را رها میکند.
۴. نقاط ضعف در موبایل و دسترسپذیری
در موبایل، عکسهای بزرگ بههمریختگی بیشتری ایجاد میکنند؛ متن قابل خواندن نیست، دکمهها زیر تصویر گم میشوند، و منظره را بههم میریزد. به علاوه، مسائل دسترسپذیری مانند متن با کنتراست پایین یا برچسبهای نادرست برای تصویر باعث میشود افراد با نیازهای خاص از سایت بیرون بمانند.
این مقاله مثل یک هشدار برای ما طراحان است. تصاویر هیرو، مثل یک لباس شیک روی اسکلتی ضعیف هستند؛ مخاطب را جذب میکنند اما تجربه را خراب میکنند. به جای این تصاویر بهتر است از تیتر شفاف، متن کوتاه مرتبط، و المانهای کاربردی مثل دمو یا داستان واقعی مشتری استفاده شود؛ هرچیزی غیر از این، فقط گمراهکننده است.
🔗 برای مطالعه ادامه مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
(زمان حدودی مطالعه: ۴ دقیقه)
گردآورنده: امیرحسین معظمی
#تجربه_کاربری
#UX
@Dexign فلسفه دیزاین
______
Medium
Stop Using Hero Images! They’re Killing Your UX
Hero images are the web’s prettiest dead weight — slow, vague, and visually overused. It’s time to stop decorating your homepage and start…
❤9👍7
پرامپت دادن یعنی طراحی، و طراحان باید پیشقدم شوند
این مقاله هشدار میدهد که خطر اصلی AI برای طراحان جایگزینی نیست، بلکه میانمایگی است. نویسنده با مثالی از استفاده سطحی مدیران از ChatGPT، نشان میدهد که چگونه این ابزار قدرتمند میتواند به «دستگاه فروش خودکار ایده» تنزل پیدا کند. او تأکید میکند که بدون بریف دقیق، زمینه، و همدلی، خروجی AI صرفاً نسخهای متوسط و بیروح از نیاز ما خواهد بود.
نویسنده AI را «رابط طراحی جدید» مینامد، یک جعبه متن که بین نیت انسانی و موتور پیشبینیگر مدل قرار دارد. این یعنی کیفیت نتیجه مستقیماً به کیفیت ورودی وابسته است. نویسنده معتقد است طراحان با مهارتهای ذاتی خود، مانند: همدلی، قضاوت استراتژیک، و محافظت از پیامدها، بهترین افرادی هستند که میتوانند این رابط را به شکلی هدفمند و انسانمحور طراحی کنند.
در پایان، پیام مقاله روشن است: اگر طراحان پیشقدم نشوند، استانداردها را کسانی تعیین میکنند که AI را صرفاً یک میانبُر ارزان میبینند. پرامپت دادن، مهارتی است که باید با همان دقت، تکرار و توجهی انجام شود که در طراحی محصول داریم. پرامپت خالی، بوم جدید ماست و این بار، ما باید هدایتش کنیم.
🔗برای مطالعه کامل مقاله به لینک مراجعه کنید.
(مدت زمان تقریبی مطالعه: ۱۱ دقیقه)
گردآورنده: رها کاوه
#AI
#هوش_مصنوعی
@Dexign فلسفه دیزاین
______
این مقاله هشدار میدهد که خطر اصلی AI برای طراحان جایگزینی نیست، بلکه میانمایگی است. نویسنده با مثالی از استفاده سطحی مدیران از ChatGPT، نشان میدهد که چگونه این ابزار قدرتمند میتواند به «دستگاه فروش خودکار ایده» تنزل پیدا کند. او تأکید میکند که بدون بریف دقیق، زمینه، و همدلی، خروجی AI صرفاً نسخهای متوسط و بیروح از نیاز ما خواهد بود.
نویسنده AI را «رابط طراحی جدید» مینامد، یک جعبه متن که بین نیت انسانی و موتور پیشبینیگر مدل قرار دارد. این یعنی کیفیت نتیجه مستقیماً به کیفیت ورودی وابسته است. نویسنده معتقد است طراحان با مهارتهای ذاتی خود، مانند: همدلی، قضاوت استراتژیک، و محافظت از پیامدها، بهترین افرادی هستند که میتوانند این رابط را به شکلی هدفمند و انسانمحور طراحی کنند.
در پایان، پیام مقاله روشن است: اگر طراحان پیشقدم نشوند، استانداردها را کسانی تعیین میکنند که AI را صرفاً یک میانبُر ارزان میبینند. پرامپت دادن، مهارتی است که باید با همان دقت، تکرار و توجهی انجام شود که در طراحی محصول داریم. پرامپت خالی، بوم جدید ماست و این بار، ما باید هدایتش کنیم.
🔗برای مطالعه کامل مقاله به لینک مراجعه کنید.
(مدت زمان تقریبی مطالعه: ۱۱ دقیقه)
گردآورنده: رها کاوه
#AI
#هوش_مصنوعی
@Dexign فلسفه دیزاین
______
Medium
Prompting is designing. And designers need to lead.
Forget “prompt hacks.” Designers have the skills to turn AI from a gimmick into a powerful, human-centred tool if we take the lead.
✍5❤3👍2⚡1
طراحی پورتفولیو را فراموش کنید: طراحان اینگونه در سال ۲۰۲۵ استخدام میشوند!
نمونهکارِ طراحی در حال مرگ است!
زمانی، نمونهکار مثل کتیبهای مقدس برای طراحان بود؛ با وسواس طراحی، مرتب و حتی دعا میکردند در دریبل یا بیهنس دیده شود. اما در سال ۲۰۲۵، نمونهکار تنها روش جذب کار (استخدام) نیست. اساس انتخاب و گزینش کاملاً عوض شده؛ الگوریتمهای هوش مصنوعی و سیستمهای پیگیری استخدام (ATS) هستند که اول فیلتر میکنند.
هوش مصنوعی و ATS، قاتل هویت بصری هستند
فهرست کردن با ظرافت یک پروژه طراحی باعث نمیشود تأثیرگذار باشی. این سیستمها همه چیز را به متن سادهای تبدیل میکنند.
مثال:
“UI/UX Designer — fintech — increased engagement 12%.”
این یعنی تلاش داستانگونه و بصری قبل از اینکه انسانی آن را ببیند، حذف میشود.
الگوریتمها طراحان عجیب را حذف میکنند
ترندهای طراحی یکنواخت، همان صفحات تمیز، دکمههای نئومورفیک، و هیرو سکشنهای معمول که قابل پیشبینی هستند، در نتایج جستوجو رتبه بهتری میگیرند. اگر سبک تو متفاوت باشد، حتی اگر اصیل و خلاقانه باشد، ممکن است توسط هوش مصنوعی حذف شود چون ناهنجاری محسوب میشود.
پروژههای زنده، شبکه و محتوا جای نمونهکار را گرفتهاند
امروزه پرتفوی واقعی در لینکدین، توییتر، تالارهای گفتگو و جوامعی مثل Figma یا Framer دیده میشود. اینها فضایی برای نمایش تفکر طراحی ایجاد میکنند. ترکیبی از:
بررسیهای تخصصی یک پروژه (Micro Casestudy) روی لینکدین، ویدئوهای فرآیند طراحی، قالبها و منابع رایگان که طراحی تو را تجربهپذیر میکنند، مقالات مختلف در وبلاگهای تخصصی، پروژههای کوچک با توصیفهای بهینهشده در GitHub یا Frame
همه اینها کمک میکنند تا شخصِ طراح دیده شود، نه فقط نمونهکار.
🔗 برای مطالعه ادامه مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
(زمان حدودی مطالعه: ۴ دقیقه)
گردآورنده: امیرحسین معظمی
#پیشرفت_شغلی #پورتفولیو #رزومه
#AI
@Dexign فلسفه دیزاین
______
نمونهکارِ طراحی در حال مرگ است!
زمانی، نمونهکار مثل کتیبهای مقدس برای طراحان بود؛ با وسواس طراحی، مرتب و حتی دعا میکردند در دریبل یا بیهنس دیده شود. اما در سال ۲۰۲۵، نمونهکار تنها روش جذب کار (استخدام) نیست. اساس انتخاب و گزینش کاملاً عوض شده؛ الگوریتمهای هوش مصنوعی و سیستمهای پیگیری استخدام (ATS) هستند که اول فیلتر میکنند.
هوش مصنوعی و ATS، قاتل هویت بصری هستند
فهرست کردن با ظرافت یک پروژه طراحی باعث نمیشود تأثیرگذار باشی. این سیستمها همه چیز را به متن سادهای تبدیل میکنند.
مثال:
“UI/UX Designer — fintech — increased engagement 12%.”
این یعنی تلاش داستانگونه و بصری قبل از اینکه انسانی آن را ببیند، حذف میشود.
الگوریتمها طراحان عجیب را حذف میکنند
ترندهای طراحی یکنواخت، همان صفحات تمیز، دکمههای نئومورفیک، و هیرو سکشنهای معمول که قابل پیشبینی هستند، در نتایج جستوجو رتبه بهتری میگیرند. اگر سبک تو متفاوت باشد، حتی اگر اصیل و خلاقانه باشد، ممکن است توسط هوش مصنوعی حذف شود چون ناهنجاری محسوب میشود.
پروژههای زنده، شبکه و محتوا جای نمونهکار را گرفتهاند
امروزه پرتفوی واقعی در لینکدین، توییتر، تالارهای گفتگو و جوامعی مثل Figma یا Framer دیده میشود. اینها فضایی برای نمایش تفکر طراحی ایجاد میکنند. ترکیبی از:
بررسیهای تخصصی یک پروژه (Micro Casestudy) روی لینکدین، ویدئوهای فرآیند طراحی، قالبها و منابع رایگان که طراحی تو را تجربهپذیر میکنند، مقالات مختلف در وبلاگهای تخصصی، پروژههای کوچک با توصیفهای بهینهشده در GitHub یا Frame
همه اینها کمک میکنند تا شخصِ طراح دیده شود، نه فقط نمونهکار.
🔗 برای مطالعه ادامه مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
(زمان حدودی مطالعه: ۴ دقیقه)
گردآورنده: امیرحسین معظمی
#پیشرفت_شغلی #پورتفولیو #رزومه
#AI
@Dexign فلسفه دیزاین
______
Web Designer Depot
Forget Design Portfolios: Here’s How Designers ACTUALLY Get Hired in 2025
The designer portfolio is dead—and AI killed it. Recruiters don’t click your link, algorithms flatten your work into bullet points, and the real hiring decisions happen on LinkedIn, X, and in community feeds.
❤15👍4😭1
چگونه فرهنگ، تجربهی کاربری را شکل میدهد: درسهایی از طراحی غربی و آسیایی
محدودیت موقت تیکتاک در آمریکا نشان داد که کاربران تا چه اندازه میتوانند در مواجهه با محیطهای دیجیتال جدید سازگار شوند. بسیاری به سمت پلتفرمهایی مانند Reels اینستاگرام یا Shorts یوتیوب رفتند، اما تعداد قابلتوجهی هم به RedNote، ترکیبی چینی از اینستاگرام و تیکتاک، مهاجرت کردند. در نگاه اول، رابط شلوغ و پرجزئیات آن برعکس مینیمالیسم غربی به نظر میرسید، اما کاربران بهسرعت با آن کنار آمدند. این تجربه، فرضیهی نیاز ذاتی مخاطبان غربی به مینیمالیسم را به چالش کشید و نشان داد که افراد میتوانند در سیستمهای طراحی متنوع نیز بهخوبی عمل کنند.
تفاوت طراحی محصول در غرب و آسیا ریشه در تاثیرات فرهنگی عمیقی دارد. تجربه کاربری غربی بر فضای خالی، مینیمالیسم، سلسلهمراتب روشن و آشکارسازی تدریجی تکیه میکند و کاربران را در مسیرهای تمیز و ساختاریافته هدایت مینماید. در مقابل، تجربه کاربری آسیایی بر چیدمان متراکم، رابطهای چندمنظوره، رنگهای زنده و دسترسی فوری به حجم زیادی از اطلاعات تاکید دارد. آنچه ممکن است برای چشم غربی گیجکننده باشد، برای کاربر آسیایی کاملاً طبیعی است؛ زیرا او به مرور سریع حجم بالای محتوا بهجای کلیکهای چندمرحلهای عادت دارد.
این تفاوتها در زبان و الگوهای رابط نیز دیده میشود. خطهای نوشتاری آسیایی مانند چینی، ژاپنی و کرهای، مفاهیم زیادی را در کاراکترهای کمتر فشرده میکنند و همین باعث میشود رابطها شلوغتر به نظر برسند. همچنین، مسیرهای ناوبری متفاوت است: در حالی که اپلیکیشنهای غربی معمولاً بر یک عملکرد خاص تمرکز دارند، «سوپر اپها»ی آسیایی مانند WeChat یا Alipay مجموعهای از پیامرسانی، پرداخت، خرید و موارد دیگر را در یک پلتفرم ادغام میکنند. در این فضا، تایپوگرافی، رنگ و باکسها جایگزین فضای خالی و نظم شبکهای طراحیهای غربی میشوند. هیچکدام از این رویکردها ذاتاً برتر نیستند؛ بلکه بازتابی از انتظارات فرهنگی و عادات کاربراناند.
آیندهی تجربه کاربری نه انتخاب بین وضوح غربی و تراکم آسیایی، بلکه ترکیب نقاط قوت هر دو است. طراحان باید نگاه محدود به مینیمالیسم مطلق را کنار بگذارند و موقعیتهایی را بپذیرند که ارائهی اطلاعات بیشتر از ابتدا، اصطکاک کاربر را کاهش میدهد. همچنین، باید به توانایی کاربران در سازگاری با هنجارهای فرهنگی مختلف اعتماد کنند؛ همانگونه که RedNote نشان داد. با ترکیب سادگی غربی و کارآمدی آسیایی، محصولات آینده میتوانند تجربههایی فراگیر، سازگار و جهانی خلق کنند. در دنیای بههمپیوستهی امروز، بهترین تجربهی کاربری، تجربهای چندفرهنگی است؛ تجربهای که بر پایهی تنوع، سازگاری و نیازهای کاربران در سراسر جهان شکل میگیرد.
🔗 برای مطالعهی ادامهی مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
(زمان حدودی مطالعه: ۵ دقیقه)
گردآورنده: فاطمه حیدری
#تفکر_طراحی
@Dexign فلسفه دیزاین
______
محدودیت موقت تیکتاک در آمریکا نشان داد که کاربران تا چه اندازه میتوانند در مواجهه با محیطهای دیجیتال جدید سازگار شوند. بسیاری به سمت پلتفرمهایی مانند Reels اینستاگرام یا Shorts یوتیوب رفتند، اما تعداد قابلتوجهی هم به RedNote، ترکیبی چینی از اینستاگرام و تیکتاک، مهاجرت کردند. در نگاه اول، رابط شلوغ و پرجزئیات آن برعکس مینیمالیسم غربی به نظر میرسید، اما کاربران بهسرعت با آن کنار آمدند. این تجربه، فرضیهی نیاز ذاتی مخاطبان غربی به مینیمالیسم را به چالش کشید و نشان داد که افراد میتوانند در سیستمهای طراحی متنوع نیز بهخوبی عمل کنند.
تفاوت طراحی محصول در غرب و آسیا ریشه در تاثیرات فرهنگی عمیقی دارد. تجربه کاربری غربی بر فضای خالی، مینیمالیسم، سلسلهمراتب روشن و آشکارسازی تدریجی تکیه میکند و کاربران را در مسیرهای تمیز و ساختاریافته هدایت مینماید. در مقابل، تجربه کاربری آسیایی بر چیدمان متراکم، رابطهای چندمنظوره، رنگهای زنده و دسترسی فوری به حجم زیادی از اطلاعات تاکید دارد. آنچه ممکن است برای چشم غربی گیجکننده باشد، برای کاربر آسیایی کاملاً طبیعی است؛ زیرا او به مرور سریع حجم بالای محتوا بهجای کلیکهای چندمرحلهای عادت دارد.
این تفاوتها در زبان و الگوهای رابط نیز دیده میشود. خطهای نوشتاری آسیایی مانند چینی، ژاپنی و کرهای، مفاهیم زیادی را در کاراکترهای کمتر فشرده میکنند و همین باعث میشود رابطها شلوغتر به نظر برسند. همچنین، مسیرهای ناوبری متفاوت است: در حالی که اپلیکیشنهای غربی معمولاً بر یک عملکرد خاص تمرکز دارند، «سوپر اپها»ی آسیایی مانند WeChat یا Alipay مجموعهای از پیامرسانی، پرداخت، خرید و موارد دیگر را در یک پلتفرم ادغام میکنند. در این فضا، تایپوگرافی، رنگ و باکسها جایگزین فضای خالی و نظم شبکهای طراحیهای غربی میشوند. هیچکدام از این رویکردها ذاتاً برتر نیستند؛ بلکه بازتابی از انتظارات فرهنگی و عادات کاربراناند.
آیندهی تجربه کاربری نه انتخاب بین وضوح غربی و تراکم آسیایی، بلکه ترکیب نقاط قوت هر دو است. طراحان باید نگاه محدود به مینیمالیسم مطلق را کنار بگذارند و موقعیتهایی را بپذیرند که ارائهی اطلاعات بیشتر از ابتدا، اصطکاک کاربر را کاهش میدهد. همچنین، باید به توانایی کاربران در سازگاری با هنجارهای فرهنگی مختلف اعتماد کنند؛ همانگونه که RedNote نشان داد. با ترکیب سادگی غربی و کارآمدی آسیایی، محصولات آینده میتوانند تجربههایی فراگیر، سازگار و جهانی خلق کنند. در دنیای بههمپیوستهی امروز، بهترین تجربهی کاربری، تجربهای چندفرهنگی است؛ تجربهای که بر پایهی تنوع، سازگاری و نیازهای کاربران در سراسر جهان شکل میگیرد.
🔗 برای مطالعهی ادامهی مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
(زمان حدودی مطالعه: ۵ دقیقه)
گردآورنده: فاطمه حیدری
#تفکر_طراحی
@Dexign فلسفه دیزاین
______
Medium
How culture shapes UX: Western vs. Asian product design
Why Asian UX feels so different — and what we can learn from each other.
👍10❤5
چطور در چرخهی هوش مصنوعی طراح باشیم
کاوشی در رابطهی در حال تحول بین انسان و هوش مصنوعی در طراحی محصول
هوش مصنوعی دیگر فقط تولیدکننده متن یا تصویر نیست؛ امروز میتواند رابطهای کاربری و حتی اپلیکیشنهای کامل را بسازد. همین تحول باعث شده برخی معتقد باشند «UX به شکل فعلیاش در حال پایان یافتن است» و طراحانی که تنها روی طراحی استاتیک تمرکز دارند، وارد رقابت مستقیم با ماشین میشوند. اندری کارپاتی، پژوهشگر هوش مصنوعی، این فناوری را به «برق جدید» تشبیه میکند؛ چیزی که به محض قطع شدن، زندگی و کار ما مختل میشود. او مقایسهای جالب هم با فیلم Rain Man دارد: AI مثل شخصیت Raymond است، باهوش اما ناقص؛ و ما طراحان مانند برادرش Charlie باید یاد بگیریم چطور با این همراه تازه همزیستی کنیم.
نقش طراح در این میان دوگانه شده است: از یک سو باید فرایندهای انسانی و رابطه میان کاربر و AI را طراحی کند، و از سوی دیگر ابزارها و تجربههایی مخصوص AI بسازد. اینجا جایی است که مفاهیمی مثل «اسلایدر استقلال» یا «پنل توضیحپذیری» وارد طراحی میشوند تا نشان دهند طراحان UX باید با لایههای جدیدی از پیچیدگی کار کنند. در واقع، AI تولید میکند و این انسان است که با صحتسنجی، اصلاح و تصمیمگیری، حلقه را کامل میکند.
این مقاله نشان میدهد آینده UX دیگر محدود به صفحههای استاتیک نیست؛ بلکه دربارهی خلق رابطههای پایدار، شفاف و قابل اعتماد بین انسان و AI است.
🔗 اگر میخواهید بفهمید چرا نقش طراحان در عصر جدید بیش از همیشه حیاتی است، خواندن متن کامل مقاله را از دست ندهید.
(مدت زمان مطالعه: ۶ دقیقه)
گردآورنده: رها کاوه
#هوش_مصنوعی
#AI
@Dexign فلسفه دیزاین
______
کاوشی در رابطهی در حال تحول بین انسان و هوش مصنوعی در طراحی محصول
هوش مصنوعی دیگر فقط تولیدکننده متن یا تصویر نیست؛ امروز میتواند رابطهای کاربری و حتی اپلیکیشنهای کامل را بسازد. همین تحول باعث شده برخی معتقد باشند «UX به شکل فعلیاش در حال پایان یافتن است» و طراحانی که تنها روی طراحی استاتیک تمرکز دارند، وارد رقابت مستقیم با ماشین میشوند. اندری کارپاتی، پژوهشگر هوش مصنوعی، این فناوری را به «برق جدید» تشبیه میکند؛ چیزی که به محض قطع شدن، زندگی و کار ما مختل میشود. او مقایسهای جالب هم با فیلم Rain Man دارد: AI مثل شخصیت Raymond است، باهوش اما ناقص؛ و ما طراحان مانند برادرش Charlie باید یاد بگیریم چطور با این همراه تازه همزیستی کنیم.
نقش طراح در این میان دوگانه شده است: از یک سو باید فرایندهای انسانی و رابطه میان کاربر و AI را طراحی کند، و از سوی دیگر ابزارها و تجربههایی مخصوص AI بسازد. اینجا جایی است که مفاهیمی مثل «اسلایدر استقلال» یا «پنل توضیحپذیری» وارد طراحی میشوند تا نشان دهند طراحان UX باید با لایههای جدیدی از پیچیدگی کار کنند. در واقع، AI تولید میکند و این انسان است که با صحتسنجی، اصلاح و تصمیمگیری، حلقه را کامل میکند.
این مقاله نشان میدهد آینده UX دیگر محدود به صفحههای استاتیک نیست؛ بلکه دربارهی خلق رابطههای پایدار، شفاف و قابل اعتماد بین انسان و AI است.
🔗 اگر میخواهید بفهمید چرا نقش طراحان در عصر جدید بیش از همیشه حیاتی است، خواندن متن کامل مقاله را از دست ندهید.
(مدت زمان مطالعه: ۶ دقیقه)
گردآورنده: رها کاوه
#هوش_مصنوعی
#AI
@Dexign فلسفه دیزاین
______
Medium
How to be the designer in the AI Loop
Exploring the evolving relationship between humans and AI in product design
❤7👍2
سه ساعت طراحی بر اساس حس و حال، تأملاتی درباره فرایند، مشکلات و امکانات
نویسنده در این مقاله توضیح میدهد که تصمیم گرفته است تا یک کامپوننت جدید برای محصول را خودش پروتوتایپ کند، حتی بدون کمک تیم طراحی. او به جای گرفتار شدن در محدودیتهای Figma، از ابزارهای AI برای vibe design استفاده کرده و در حدود ۳ ساعت یک پروتوتایپ تعاملی و قابل تست ایجاد کرده است. ایده اصلی این است که تمرکز روی ایده و تعاملها باشد، نه محدود شدن به ابزار و پیچیدگیهای سنتی طراحی.
مراحل کار شامل:
شروع با استراتژی و مسئله واقعی: با تعریف مشکلات مشتری و فرضیهها، از فرصتها به فهم و سپس به مفهوم رسید.
اسکیس سریع: با قلم و کاغذ، ایدهها و تعاملات اصلی را شناسایی شده تا بعداً به عنوان پرامپت برای ابزار AI استفاده شود.
ساخت پرامپت (brief) دقیق: با کاهش ابهام و مشخص کردن دقیق نیازها، مدل AI توانست ۷۰–۸۰٪ مسیر طراحی را درست پیش ببرد و بقیه به اصلاح و پالایش اختصاص یافت.
نویسنده تاکید میکند که vibe design یک تجربه ارگانیک و غیرخطی است؛ ابزار AI بیشتر شبیه یک ماده یا رسانه است تا ابزار سنتی. تعامل با AI شبیه کار با رنگ روغن است: میتوان آن را دستکاری کرد، لایهبندی کرد و نتایج غیرمنتظره و خلاقانه گرفت. این روش اجازه میدهد تا تعاملات و میکرو-انیمیشنها سریعتر و بهتر تست شوند و بازخورد کاربران به صورت مستقیم و ملموس جمعآوری شود.
همچنین نویسنده اشاره میکند که این ابزارها پایان طراحی یا ابزارهای سنتی نیستند؛ بلکه ترکیبی از تفکر طراحانه، مهارت و ابزارهای AI میتواند فرآیند طراحی را سریعتر، منعطفتر و خلاقانهتر کند.
🔗 اگر میخواهید با vibe design و ابزارهای AI در طراحی محصول بیشتر آشنا شوید و تجربه عملی ببینید، مطالعه کامل مقاله را از دست ندهید.
(مدت زمان مطالعه: ۹ دقیقه)
گردآورنده: رها کاوه
#طراحی_محصول #پروتوتایپ
#product_design
@Dexign فلسفه دیزاین
______
نویسنده در این مقاله توضیح میدهد که تصمیم گرفته است تا یک کامپوننت جدید برای محصول را خودش پروتوتایپ کند، حتی بدون کمک تیم طراحی. او به جای گرفتار شدن در محدودیتهای Figma، از ابزارهای AI برای vibe design استفاده کرده و در حدود ۳ ساعت یک پروتوتایپ تعاملی و قابل تست ایجاد کرده است. ایده اصلی این است که تمرکز روی ایده و تعاملها باشد، نه محدود شدن به ابزار و پیچیدگیهای سنتی طراحی.
مراحل کار شامل:
شروع با استراتژی و مسئله واقعی: با تعریف مشکلات مشتری و فرضیهها، از فرصتها به فهم و سپس به مفهوم رسید.
اسکیس سریع: با قلم و کاغذ، ایدهها و تعاملات اصلی را شناسایی شده تا بعداً به عنوان پرامپت برای ابزار AI استفاده شود.
ساخت پرامپت (brief) دقیق: با کاهش ابهام و مشخص کردن دقیق نیازها، مدل AI توانست ۷۰–۸۰٪ مسیر طراحی را درست پیش ببرد و بقیه به اصلاح و پالایش اختصاص یافت.
نویسنده تاکید میکند که vibe design یک تجربه ارگانیک و غیرخطی است؛ ابزار AI بیشتر شبیه یک ماده یا رسانه است تا ابزار سنتی. تعامل با AI شبیه کار با رنگ روغن است: میتوان آن را دستکاری کرد، لایهبندی کرد و نتایج غیرمنتظره و خلاقانه گرفت. این روش اجازه میدهد تا تعاملات و میکرو-انیمیشنها سریعتر و بهتر تست شوند و بازخورد کاربران به صورت مستقیم و ملموس جمعآوری شود.
همچنین نویسنده اشاره میکند که این ابزارها پایان طراحی یا ابزارهای سنتی نیستند؛ بلکه ترکیبی از تفکر طراحانه، مهارت و ابزارهای AI میتواند فرآیند طراحی را سریعتر، منعطفتر و خلاقانهتر کند.
🔗 اگر میخواهید با vibe design و ابزارهای AI در طراحی محصول بیشتر آشنا شوید و تجربه عملی ببینید، مطالعه کامل مقاله را از دست ندهید.
(مدت زمان مطالعه: ۹ دقیقه)
گردآورنده: رها کاوه
#طراحی_محصول #پروتوتایپ
#product_design
@Dexign فلسفه دیزاین
______
Medium
Three hours of vibe design
Thoughts on process, problems, and possibilities.
👍5
شما دارید GPT-5 را اشتباه استفاده میکنید!
اینجا روش استفاده بهتر از آن و جلوتر بودن از ۹۹٪ کاربران را یاد بگیرید
این مقاله بر این مسئله تمرکز دارد که بسیاری از کاربران هنوز از تمام ظرفیت GPT-5 استفاده نمیکنند و دلیل آن هم عدم آشنایی کافی با تکنیکهای پرامپتنویسی و تنظیم پارامترهاست. نویسنده خودش وقت زیادی گذاشته تا با راهنمای پرامپت OpenAI برای GPT-5 آشنا شود و حالا قصد دارد توصیهها را به زبانی ساده و بدون اصطلاحات سنگین فنی ارائه کند.
یکی از نکات کلیدی، شفافیت و عدم تناقض در دستورات پرامپت است. اگر دستورات شما متناقض باشند، مثل اینکه هم بخواهید «خلاصه باشد» و هم «تمام جزئیات را شامل شود»، مدل سردرگم میشود و کیفیت پاسخ پایین میآید. نویسنده پیشنهاد میدهد که قبل از اجرای پرامپت، آن را بررسی کنید و هر نوع ابهام یا دستور متناقض را اصلاح کنید. حتی میتوانید از ChatGPT یا ابزار Prompt Optimizer در Playground برای شناسایی مشکلات پرامپت استفاده کنید.
بعد از این نکته، مقاله به پارامترهای مهم GPT-5 میپردازد:
یک. reasoning_effort: مشخص میکند مدل چقدر عمیق فکر کند. این پارامتر چهار سطح دارد: minimal، low، medium و high. بسته به پیچیدگی وظیفه، میتوانید سطح مناسب را انتخاب کنید. مثلاً minimal برای کارهای سبک و سریع، high برای مسائل دقیق و پیچیده علمی یا برنامهنویسی.
دو. agentic eagerness: تعیین میکند مدل چقدر فعال و خودمختار باشد. با افزایش reasoning_effort و استفاده از پرامپتهای تشویقکننده، مدل میتواند مستقلتر عمل کند و کمتر از کاربر برای تأیید یا اطلاعات بیشتر سوال بپرسد.
سه. verbosity: طول پاسخها را کنترل میکند. میتوان پاسخها را کوتاه و مستقیم، متوسط یا طولانی و جزئیدار تنظیم کرد. این ویژگی باعث میشود دیگر نیازی به ترفندهای قدیمی برای کوتاه یا بلند کردن پاسخها نباشد و تناقض در دستورها کاهش پیدا کند.
در نهایت، نویسنده تاکید میکند که با استفاده هوشمندانه از این تنظیمات، کاربران میتوانند پاسخهای دقیقتر، خلاقانهتر و متناسب با نیاز خود از GPT-5 دریافت کنند.
✨ اگر میخواهید از GPT-5 بیشترین بهره را ببرید، توصیه میشود نسخه کامل مقاله و راهنمای پرامپت OpenAI را مطالعه کنید.
(مدت زمان حدودی مطالعه: ۶ دقیقه)
گردآورنده: رها کاوه
#هوش_مصنوعی
#AI
@Dexign فلسفه دیزاین
______
اینجا روش استفاده بهتر از آن و جلوتر بودن از ۹۹٪ کاربران را یاد بگیرید
این مقاله بر این مسئله تمرکز دارد که بسیاری از کاربران هنوز از تمام ظرفیت GPT-5 استفاده نمیکنند و دلیل آن هم عدم آشنایی کافی با تکنیکهای پرامپتنویسی و تنظیم پارامترهاست. نویسنده خودش وقت زیادی گذاشته تا با راهنمای پرامپت OpenAI برای GPT-5 آشنا شود و حالا قصد دارد توصیهها را به زبانی ساده و بدون اصطلاحات سنگین فنی ارائه کند.
یکی از نکات کلیدی، شفافیت و عدم تناقض در دستورات پرامپت است. اگر دستورات شما متناقض باشند، مثل اینکه هم بخواهید «خلاصه باشد» و هم «تمام جزئیات را شامل شود»، مدل سردرگم میشود و کیفیت پاسخ پایین میآید. نویسنده پیشنهاد میدهد که قبل از اجرای پرامپت، آن را بررسی کنید و هر نوع ابهام یا دستور متناقض را اصلاح کنید. حتی میتوانید از ChatGPT یا ابزار Prompt Optimizer در Playground برای شناسایی مشکلات پرامپت استفاده کنید.
بعد از این نکته، مقاله به پارامترهای مهم GPT-5 میپردازد:
یک. reasoning_effort: مشخص میکند مدل چقدر عمیق فکر کند. این پارامتر چهار سطح دارد: minimal، low، medium و high. بسته به پیچیدگی وظیفه، میتوانید سطح مناسب را انتخاب کنید. مثلاً minimal برای کارهای سبک و سریع، high برای مسائل دقیق و پیچیده علمی یا برنامهنویسی.
دو. agentic eagerness: تعیین میکند مدل چقدر فعال و خودمختار باشد. با افزایش reasoning_effort و استفاده از پرامپتهای تشویقکننده، مدل میتواند مستقلتر عمل کند و کمتر از کاربر برای تأیید یا اطلاعات بیشتر سوال بپرسد.
سه. verbosity: طول پاسخها را کنترل میکند. میتوان پاسخها را کوتاه و مستقیم، متوسط یا طولانی و جزئیدار تنظیم کرد. این ویژگی باعث میشود دیگر نیازی به ترفندهای قدیمی برای کوتاه یا بلند کردن پاسخها نباشد و تناقض در دستورها کاهش پیدا کند.
در نهایت، نویسنده تاکید میکند که با استفاده هوشمندانه از این تنظیمات، کاربران میتوانند پاسخهای دقیقتر، خلاقانهتر و متناسب با نیاز خود از GPT-5 دریافت کنند.
✨ اگر میخواهید از GPT-5 بیشترین بهره را ببرید، توصیه میشود نسخه کامل مقاله و راهنمای پرامپت OpenAI را مطالعه کنید.
(مدت زمان حدودی مطالعه: ۶ دقیقه)
گردآورنده: رها کاوه
#هوش_مصنوعی
#AI
@Dexign فلسفه دیزاین
______
Medium
You’re using GPT-5 wrong! Here’s how to be ahead of 99% of users
Here’s how to make the most out of GPT-5
👍6❤5👌2✍1
۱۴ روش به کار گیری هوشمندانه هوش مصنوعی در گوگل
گوگل با ورود مبتکرانهی فناوری هوش مصنوعی به ابزارهای کاری، آیندهی محیطهای حرفهای را متحول کرده است. در ابزار جدید Google Vids، کاربران کسبوکار میتوانند با انتخاب یک آواتار هوشمصنوعی و وارد کردن متن، ویدیوهایی برای آموزش، معرفی یا جلسهها تولید کنند، بدون نیاز به حضور فیزیکی در دوربین. به کمک Gemini AI در Workspace، امکاناتی مانند خلاصهسازی فایلها در Chat، یادداشتبرداری در Meet، و تولید ویدیوهای کوتاه از تصاویر در Vids وجود دارد، همه برای افزایش سرعت و کارایی.
ابزار دیگری که بیش از پیش جهانی شده، NotebookLM است که قابلیت تولید ویدیوهای خلاصه سخن گفتاری را به بیش از ۸۰ زبان زنده کرده است. این ویدیوها بر اساس محتوای واقعی کاربران تولید میشوند و نهتنها دقت بالاتری دارند، بلکه برای آموزش و پژوهش نیز بسیار مناسباند. افزون بر این، Gemini AI در ابزارهایی مانند Gmail و Meet وارد شده است؛ در Gmail میتواند ایمیلها را خلاصه کند و پاسخهایی حرفهای پیشنهاد دهد، و در Meet به صورت خودکار از گفتوگوها یادداشتبرداری کند (هرچند در برخی موارد نیاز به بازبینی انسانی هم دارد).
علاوه بر کاربردهای فردی، گوگل با پروژههایی مانند Honeywell + Vertex AI وارد حوزه صنعتی شده است. این همکاری در میان کارکنان صنعت با کاهش شکاف نیروی انسانی و انتقال دانش با استفاده از عاملهای هوشمند AI انجام میشود. این عاملها مانند مربیهای کاری در محلهای عملی به مهندسین و تکنسینها کمک میکنند، راهنمایی و تعمیرات را در زمان واقعی ارائه میدهند، و از این طریق راندمان عملیاتی را افزایش میدهند.
در نتیجه، گوگل با ارائه طیف گستردهای از ابزارها، از تولید ویدیو تا خلاصهسازی هوشمند، از آواتارهای مجازی گرفته تا عاملهای صنعتی، محیط کار را نه تنها سادهتر بلکه انسانیتر و هدفمندتر کرده است. این نوآوریها نشان میدهند که AI میتواند بار کاری را کاهش دهد، خلاقیت را تقویت کند و تمرکز انسانها را بر تصمیمات مهمتر متمرکز کند، نه اینکه آنها را جایگزین سازد.
🔗 برای مطالعهی ادامهی مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
(زمان حدودی مطالعه: ۶ دقیقه)
گردآورنده: فاطمه حیدری
#AI
@Dexign فلسفه دیزاین
______
گوگل با ورود مبتکرانهی فناوری هوش مصنوعی به ابزارهای کاری، آیندهی محیطهای حرفهای را متحول کرده است. در ابزار جدید Google Vids، کاربران کسبوکار میتوانند با انتخاب یک آواتار هوشمصنوعی و وارد کردن متن، ویدیوهایی برای آموزش، معرفی یا جلسهها تولید کنند، بدون نیاز به حضور فیزیکی در دوربین. به کمک Gemini AI در Workspace، امکاناتی مانند خلاصهسازی فایلها در Chat، یادداشتبرداری در Meet، و تولید ویدیوهای کوتاه از تصاویر در Vids وجود دارد، همه برای افزایش سرعت و کارایی.
ابزار دیگری که بیش از پیش جهانی شده، NotebookLM است که قابلیت تولید ویدیوهای خلاصه سخن گفتاری را به بیش از ۸۰ زبان زنده کرده است. این ویدیوها بر اساس محتوای واقعی کاربران تولید میشوند و نهتنها دقت بالاتری دارند، بلکه برای آموزش و پژوهش نیز بسیار مناسباند. افزون بر این، Gemini AI در ابزارهایی مانند Gmail و Meet وارد شده است؛ در Gmail میتواند ایمیلها را خلاصه کند و پاسخهایی حرفهای پیشنهاد دهد، و در Meet به صورت خودکار از گفتوگوها یادداشتبرداری کند (هرچند در برخی موارد نیاز به بازبینی انسانی هم دارد).
علاوه بر کاربردهای فردی، گوگل با پروژههایی مانند Honeywell + Vertex AI وارد حوزه صنعتی شده است. این همکاری در میان کارکنان صنعت با کاهش شکاف نیروی انسانی و انتقال دانش با استفاده از عاملهای هوشمند AI انجام میشود. این عاملها مانند مربیهای کاری در محلهای عملی به مهندسین و تکنسینها کمک میکنند، راهنمایی و تعمیرات را در زمان واقعی ارائه میدهند، و از این طریق راندمان عملیاتی را افزایش میدهند.
در نتیجه، گوگل با ارائه طیف گستردهای از ابزارها، از تولید ویدیو تا خلاصهسازی هوشمند، از آواتارهای مجازی گرفته تا عاملهای صنعتی، محیط کار را نه تنها سادهتر بلکه انسانیتر و هدفمندتر کرده است. این نوآوریها نشان میدهند که AI میتواند بار کاری را کاهش دهد، خلاقیت را تقویت کند و تمرکز انسانها را بر تصمیمات مهمتر متمرکز کند، نه اینکه آنها را جایگزین سازد.
🔗 برای مطالعهی ادامهی مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
(زمان حدودی مطالعه: ۶ دقیقه)
گردآورنده: فاطمه حیدری
#AI
@Dexign فلسفه دیزاین
______
Google
14 ways Googlers use AI to work smarter
See how Googlers are using tools like Gemini and Imagen to save time, spark new ideas and build more helpful products.
👍4
طراحان، خداحافظی با Dribbble و Behance و سلام به گوهرهای پنهان برای الهام شگفتآور!
زمانش رسیده از ایدههای تکراری فرار کنیم
همهی ما روزهایی داشتهایم که سرشار از الهام نیستیم و در چرخهای بیپایان از منابع تکراری گیر کردهایم. اکنون وقت آن است تا از مسیرهای همیشگی مثل Dribbble و Behance خارج شده و سراغ منابع خلاقتر و تازهتر برویم تا جرقههای متفاوتی را تجربه کنیم. این بار بهجای تکرار، به دنبال اصالت باشیم.
فقط زیبایی کافی نیست، عملکرد هم مهم است!
خیلی از طرحهایی که در Dribbble میبینیم چشمنواز هستند اما به کاربر و تجربهاش توجه نمیکنند. طراحی عالی فراتر از ظاهر است و باید مشکلات واقعی را حل کند. زیباییِ تنها کافی نیست؛ باید به فکر حل مسأله بود، یعنی عملکرد را هم جدی بگیریم.
معرفی ۵ منبع الهام تازه برای وبسایتها
برخی از منابع جذاب جایگزین در ادامه معرفی میشوند که واقعاً ارزش بررسی دارند:
یک- Godly: نمونههایی از طراحی وب با نهایت زیبایی، عملکرد و تجربه کاربری فوقالعاده.
دو- Minimal Gallery: طراحی مینیمال با زیبایی ساده و کارکرد بهینه.
سه- Awwwards: معرفی ترندهای نوآورانه و برنده جایزه در طراحی وب.
چهار- Lapa Ninja: مجموعهای جذاب از لندینگپیجهای موثر و واکنشگرا
پنج- Land-Book: آرشیو طراحی وب با قابلیت دستهبندیهای کاربردی و ابزارهای کمکی
منابع جایگزین برای طراحی اپلیکیشنها
برای طراحی اپها هم چند منبع عالی معرفی شده که بین طراحان زبانزدند:
یک- Appshots: مجموعهای بهروزشده از آخرین ترندهای طراحی اپ.
دو- Screenlane: الهامبخش برای طراحی موبایل.
سه- Mobbin: بیش از ۱۰۰هزار اسکرین موبایل و وب قابل جستوجو.
چهار- Page Flows: جریانهای کاربر در محصولات واقعی که میتوان از آنها آموخت.
🔗 برای مطالعه ادامه مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
(زمان حدودی مطالعه: ۶ دقیقه)
گردآورنده: امیرحسین معظمی
#معرفی_منبع
@Dexign فلسفه دیزاین
______
زمانش رسیده از ایدههای تکراری فرار کنیم
همهی ما روزهایی داشتهایم که سرشار از الهام نیستیم و در چرخهای بیپایان از منابع تکراری گیر کردهایم. اکنون وقت آن است تا از مسیرهای همیشگی مثل Dribbble و Behance خارج شده و سراغ منابع خلاقتر و تازهتر برویم تا جرقههای متفاوتی را تجربه کنیم. این بار بهجای تکرار، به دنبال اصالت باشیم.
فقط زیبایی کافی نیست، عملکرد هم مهم است!
خیلی از طرحهایی که در Dribbble میبینیم چشمنواز هستند اما به کاربر و تجربهاش توجه نمیکنند. طراحی عالی فراتر از ظاهر است و باید مشکلات واقعی را حل کند. زیباییِ تنها کافی نیست؛ باید به فکر حل مسأله بود، یعنی عملکرد را هم جدی بگیریم.
معرفی ۵ منبع الهام تازه برای وبسایتها
برخی از منابع جذاب جایگزین در ادامه معرفی میشوند که واقعاً ارزش بررسی دارند:
یک- Godly: نمونههایی از طراحی وب با نهایت زیبایی، عملکرد و تجربه کاربری فوقالعاده.
دو- Minimal Gallery: طراحی مینیمال با زیبایی ساده و کارکرد بهینه.
سه- Awwwards: معرفی ترندهای نوآورانه و برنده جایزه در طراحی وب.
چهار- Lapa Ninja: مجموعهای جذاب از لندینگپیجهای موثر و واکنشگرا
پنج- Land-Book: آرشیو طراحی وب با قابلیت دستهبندیهای کاربردی و ابزارهای کمکی
منابع جایگزین برای طراحی اپلیکیشنها
برای طراحی اپها هم چند منبع عالی معرفی شده که بین طراحان زبانزدند:
یک- Appshots: مجموعهای بهروزشده از آخرین ترندهای طراحی اپ.
دو- Screenlane: الهامبخش برای طراحی موبایل.
سه- Mobbin: بیش از ۱۰۰هزار اسکرین موبایل و وب قابل جستوجو.
چهار- Page Flows: جریانهای کاربر در محصولات واقعی که میتوان از آنها آموخت.
🔗 برای مطالعه ادامه مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
(زمان حدودی مطالعه: ۶ دقیقه)
گردآورنده: امیرحسین معظمی
#معرفی_منبع
@Dexign فلسفه دیزاین
______
Medium
Designers, Say Goodbye to Dribbble & Behance and Hello to These Hidden Gems for Mind-Blowing Inspiration!
It’s time to break free from the norm and explore alternative websites that offer fresh, exciting, and unconventional design inspiration.
❤15👍5❤🔥1
چت جی پی تی ۵ یک انقلاب در طراحی است: یک تغییردهنده بازی برای طراحان UI/UX و محصول
ورود یک همکار جدید به دنیای طراحی
چتجیپیتی-۵ (ChatGPT-5) فقط یک ابزار نیست، بلکه مثل یک همکار خلاق وارد دنیای طراحی شده. چیزی که قبلاً برای طراحان بیشتر شبیه رویا بود، داشتن یک دستیار که اصول طراحی، رفتار کاربر و حتی روانشناسی تجربه کاربری را بداند، اکنون با GPT-5 به واقعیت تبدیل شده است. این مدل همیشه در دسترس است، خسته نمیشود و در هر لحظه میتواند پیشنهاد و الهام دهد.
از سرعت تا کیفیت
یکی از بزرگترین تغییرات GPT-5، توانایی بالا در تسریع فرآیند طراحی است. به جای اینکه طراح ساعتها روی ایدهپردازی یا وایرفریم وقت بگذارد، GPT-5 میتواند در چند دقیقه نسخههای اولیه ارائه دهد.
اما نکته مهم اینجاست: فقط خروجیها سریع نیستند، بلکه بر اساس اصول UX و دادههای واقعی ساخته میشوند. یعنی هم سرعت بالا میرود و هم کیفیت طراحی ارتقا پیدا میکند.
طراحی کاربرمحور هوشمند
چتجیپیتی-۵(ChatGPT-5) به خاطر دسترسی به حجم عظیمی از داده و الگوهای رفتاری متنوع، میتواند به طراحان کمک کند که واقعاً کاربرمحورتر فکر کنند. به عنوان مثال، میتواند برای پرسونای کاربر سناریوهای تعامل ایجاد کند، یا به طراح هشدار دهد که کدام بخش از طراحی ممکن است باعث سردرگمی شود. این یعنی دیگر طراحی فقط بر اساس حس و تجربه شخصی نیست، بلکه از پشتوانهی هوش مصنوعی و تحلیل رفتاری هم بهره میبرد.
آیندهای با همکاری انسان و AI
آیندهی طراحی ترکیبی از خلاقیت انسانی و قدرت هوش مصنوعی است. GPT-5 جایگزین طراح نمیشود، بلکه شریک او میشود. ایدهها را زودتر شکل میدهد، خطاها را کم و به طراح کمک میکند روی بخشهای خلاقانهتر و استراتژیکتر تمرکز کند. برای طراحان UI/UX و محصول، این یعنی یک دنیای جدید که در آن میتوانند کارهایی را انجام دهند که قبلاً به زمان و منابع خیلی بیشتری نیاز داشت.
🔗 برای مطالعه ادامه مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید:
(زمان حدودی مطالعه: ۵ دقیقه)
گردآورنده: امیرحسین معظمی
#هوش_مصنوعی
#AI
@Dexign فلسفه دیزاین
______
ورود یک همکار جدید به دنیای طراحی
چتجیپیتی-۵ (ChatGPT-5) فقط یک ابزار نیست، بلکه مثل یک همکار خلاق وارد دنیای طراحی شده. چیزی که قبلاً برای طراحان بیشتر شبیه رویا بود، داشتن یک دستیار که اصول طراحی، رفتار کاربر و حتی روانشناسی تجربه کاربری را بداند، اکنون با GPT-5 به واقعیت تبدیل شده است. این مدل همیشه در دسترس است، خسته نمیشود و در هر لحظه میتواند پیشنهاد و الهام دهد.
از سرعت تا کیفیت
یکی از بزرگترین تغییرات GPT-5، توانایی بالا در تسریع فرآیند طراحی است. به جای اینکه طراح ساعتها روی ایدهپردازی یا وایرفریم وقت بگذارد، GPT-5 میتواند در چند دقیقه نسخههای اولیه ارائه دهد.
اما نکته مهم اینجاست: فقط خروجیها سریع نیستند، بلکه بر اساس اصول UX و دادههای واقعی ساخته میشوند. یعنی هم سرعت بالا میرود و هم کیفیت طراحی ارتقا پیدا میکند.
طراحی کاربرمحور هوشمند
چتجیپیتی-۵(ChatGPT-5) به خاطر دسترسی به حجم عظیمی از داده و الگوهای رفتاری متنوع، میتواند به طراحان کمک کند که واقعاً کاربرمحورتر فکر کنند. به عنوان مثال، میتواند برای پرسونای کاربر سناریوهای تعامل ایجاد کند، یا به طراح هشدار دهد که کدام بخش از طراحی ممکن است باعث سردرگمی شود. این یعنی دیگر طراحی فقط بر اساس حس و تجربه شخصی نیست، بلکه از پشتوانهی هوش مصنوعی و تحلیل رفتاری هم بهره میبرد.
آیندهای با همکاری انسان و AI
آیندهی طراحی ترکیبی از خلاقیت انسانی و قدرت هوش مصنوعی است. GPT-5 جایگزین طراح نمیشود، بلکه شریک او میشود. ایدهها را زودتر شکل میدهد، خطاها را کم و به طراح کمک میکند روی بخشهای خلاقانهتر و استراتژیکتر تمرکز کند. برای طراحان UI/UX و محصول، این یعنی یک دنیای جدید که در آن میتوانند کارهایی را انجام دهند که قبلاً به زمان و منابع خیلی بیشتری نیاز داشت.
🔗 برای مطالعه ادامه مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید:
(زمان حدودی مطالعه: ۵ دقیقه)
گردآورنده: امیرحسین معظمی
#هوش_مصنوعی
#AI
@Dexign فلسفه دیزاین
______
Medium
How GPT-5 is Revolutionizing Design: A Game-Changer for UI/UX and Product Designers
Transform your design workflow with AI that truly understands your creative process.
👍5⚡1
طراحی برای تعمیر و بازیابی تجربه کاربری: Circular UX
طراحی UX چرخشی (Circular UX) مفهومی برگرفته از اقتصاد چرخشی است که بر طراحی تجربههای دیجیتال «دوامپذیر، قابلترمیم و بازکاربردی» تمرکز دارد. در این رویکرد، بهجای آنکه کاربران در صورت هر خطا مجبور به شروع دوباره یا نصب نسخههای کاملاً جدید شوند، میتوانند خطاها را اصلاح کنند، دادهها را بازیابی کنند و از اجزای موجود مجدداً استفاده نمایند. نتیجه این است که تجربه کاربری بهجای قطع و شروع مجدد، بهصورت پیوسته و تدریجی رشد میکند.
ابزارهایی مانند Google Docs با قابلیتهایی همچون ذخیرهسازی خودکار، تاریخچه نسخهها و امکان بازگردانی به نسخههای پیشین، نمونهای از UX چرخشی محسوب میشوند. نرمافزار Figma با امکان بازاستفاده از کامپوننتها و برگشت به مراحل قبلی پروژه، همین رویکرد را تقویت میکند. اپلیکیشن Photos در iOS نیز این امکان را به کاربر میدهد که عکسها را بازیابی کند، ویرایشها را بازنشانی نماید و نسخههای متفاوتی از یک تصویر ایجاد کند. در همین راستا، Shopify Admin نیز با قابلیت کپیبرداری از قالب محصولات و تنظیم قوانین حملونقل، کاربران را از انجام کارهای تکراری بینیاز میسازد.
این شیوه طراحی باعث تغییر رفتار کاربران میشود. در محیطهایی که طراحی انعطافپذیر وجود دارد، کاربران با جسارت بیشتری آزمایش میکنند، کارایی بالاتری دارند و رضایت بیشتری تجربه میکنند. بهعنوان نمونه، در یک پروژه بازطراحی پرتال زنجیره تأمین، امکان ویرایش مرحلهای بهجای بازسازی کل فرآیند، زمان آموزش را ۳۵٪ کاهش داد، نرخ خطا را ۲۲٪ پایین آورد و رضایت کاربران را افزایش داد. جالبتر اینکه ۸۳٪ کاربران نسخه جدید را «مهربانتر» و «کمتنبیهتر» توصیف کردند.
از دید سازمانی نیز UX چرخشی مزایای مالی ملموسی به همراه دارد: کاهش تماسهای پشتیبانی، صرفهجویی در زمان، بهرهوری بیشتر از اجزای مدولار و امکان توسعه سریعتر سیستمها. این رویکرد، علاوه بر بهبود اعتماد و وفاداری کاربران، آیندهپذیری محصول را تضمین میکند. طراحان UX برای دستیابی به این هدف باید نقاط شکست احتمالی را شناسایی کنند، مکانیسمهای بازیابی مانند «Undo» و نسخهبندی را در نظر بگیرند، طراحی خروجی بدون آسیب ایجاد کنند و محصول را برای توسعه پایدار آماده نمایند.
🔗 برای مطالعهی ادامهی مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
(زمان حدودی مطالعه: ۵ دقیقه)
گردآورنده: فاطمه حیدری
#تفکر_طراحی
@Dexign فلسفه دیزاین
______
طراحی UX چرخشی (Circular UX) مفهومی برگرفته از اقتصاد چرخشی است که بر طراحی تجربههای دیجیتال «دوامپذیر، قابلترمیم و بازکاربردی» تمرکز دارد. در این رویکرد، بهجای آنکه کاربران در صورت هر خطا مجبور به شروع دوباره یا نصب نسخههای کاملاً جدید شوند، میتوانند خطاها را اصلاح کنند، دادهها را بازیابی کنند و از اجزای موجود مجدداً استفاده نمایند. نتیجه این است که تجربه کاربری بهجای قطع و شروع مجدد، بهصورت پیوسته و تدریجی رشد میکند.
ابزارهایی مانند Google Docs با قابلیتهایی همچون ذخیرهسازی خودکار، تاریخچه نسخهها و امکان بازگردانی به نسخههای پیشین، نمونهای از UX چرخشی محسوب میشوند. نرمافزار Figma با امکان بازاستفاده از کامپوننتها و برگشت به مراحل قبلی پروژه، همین رویکرد را تقویت میکند. اپلیکیشن Photos در iOS نیز این امکان را به کاربر میدهد که عکسها را بازیابی کند، ویرایشها را بازنشانی نماید و نسخههای متفاوتی از یک تصویر ایجاد کند. در همین راستا، Shopify Admin نیز با قابلیت کپیبرداری از قالب محصولات و تنظیم قوانین حملونقل، کاربران را از انجام کارهای تکراری بینیاز میسازد.
این شیوه طراحی باعث تغییر رفتار کاربران میشود. در محیطهایی که طراحی انعطافپذیر وجود دارد، کاربران با جسارت بیشتری آزمایش میکنند، کارایی بالاتری دارند و رضایت بیشتری تجربه میکنند. بهعنوان نمونه، در یک پروژه بازطراحی پرتال زنجیره تأمین، امکان ویرایش مرحلهای بهجای بازسازی کل فرآیند، زمان آموزش را ۳۵٪ کاهش داد، نرخ خطا را ۲۲٪ پایین آورد و رضایت کاربران را افزایش داد. جالبتر اینکه ۸۳٪ کاربران نسخه جدید را «مهربانتر» و «کمتنبیهتر» توصیف کردند.
از دید سازمانی نیز UX چرخشی مزایای مالی ملموسی به همراه دارد: کاهش تماسهای پشتیبانی، صرفهجویی در زمان، بهرهوری بیشتر از اجزای مدولار و امکان توسعه سریعتر سیستمها. این رویکرد، علاوه بر بهبود اعتماد و وفاداری کاربران، آیندهپذیری محصول را تضمین میکند. طراحان UX برای دستیابی به این هدف باید نقاط شکست احتمالی را شناسایی کنند، مکانیسمهای بازیابی مانند «Undo» و نسخهبندی را در نظر بگیرند، طراحی خروجی بدون آسیب ایجاد کنند و محصول را برای توسعه پایدار آماده نمایند.
🔗 برای مطالعهی ادامهی مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
(زمان حدودی مطالعه: ۵ دقیقه)
گردآورنده: فاطمه حیدری
#تفکر_طراحی
@Dexign فلسفه دیزاین
______
Medium
Circular UX: Designing for repair and reuse
When we talk about user experience, most conversations lean toward delight, ease of use, and efficiency. But in recent years, one topic…
👍3❤1
باهوشترین آدمهایی که میشناسم، دنبال مهارتیاند که زمانی بیفایده تصور میشد!
همان فناوریای که وعده میدهد ما را باهوشتر کند، جلوی تنها چیزی را گرفته که مغز ما برای فکر کردن به آن نیاز دارد.
در طول قرن بیستم، پدیدهای به نام «اثر فِلین» باعث شد میانگین IQ در جهان مدام افزایش پیدا کند؛ اما از حوالی سال ۲۰۰۰ این روند متوقف شد و حتی در بسیاری از کشورهای پیشرفته، نمرات هوش شروع به کاهش کرد. تحقیقات بزرگ نشان میدهند که این افت ریشهی ژنتیکی ندارد، بلکه نتیجهی محیط و سبک زندگی امروز ماست.
یکی از دلایل اصلی، وابستگی بیش از حد به تکنولوژی است. ما عادت کردهایم به جای یادگیری واقعی، هر چیزی را در گوگل یا ChatGPT جستوجو کنیم. این کار شاید ساده به نظر برسد، اما در واقع جلوی ساختن «کتابخانهی دانشی» در ذهنمان را میگیرد. حافظه فقط یک بایگانی نیست؛ پایهای است برای خلاقیت، تحلیل و حل مسائل جدید.
وقتی مفاهیم را به طور واقعی یاد میگیریم، آنها به الگوهای پایدار در مغز تبدیل میشوند و همین موضوع فضای ذهنی ما را برای فکر کردن عمیق آزاد میکند. اگر فقط اطلاعات را جستوجو کنیم، دانش سطحی باقی میماند و در موقعیتهای تازه فرو میریزد، مثل خانهای آجری که ملات ندارد.
راهحل هم ساده است: دانش را «بسازیم» نه فقط پیدا کنیم. قبل از اینکه از هوش مصنوعی کمک بگیریم، بهتر است خودمان تلاش کنیم و بعد از آن برای بررسی یا بهبود سراغ ابزارها برویم. این انتخاب است که ذهنی خلاق و مقاوم میسازد.
🔗 برای مطالعه کامل مقاله به لینک مراجعه کنید.
(مدت زمان مطالعه: ۷ دقیقه)
گردآورنده: رها کاوه
#توسعه_فردی #خلاقیت #هوش_مصنوعی
#AI
@Dexign فلسفه دیزاین
______
همان فناوریای که وعده میدهد ما را باهوشتر کند، جلوی تنها چیزی را گرفته که مغز ما برای فکر کردن به آن نیاز دارد.
در طول قرن بیستم، پدیدهای به نام «اثر فِلین» باعث شد میانگین IQ در جهان مدام افزایش پیدا کند؛ اما از حوالی سال ۲۰۰۰ این روند متوقف شد و حتی در بسیاری از کشورهای پیشرفته، نمرات هوش شروع به کاهش کرد. تحقیقات بزرگ نشان میدهند که این افت ریشهی ژنتیکی ندارد، بلکه نتیجهی محیط و سبک زندگی امروز ماست.
یکی از دلایل اصلی، وابستگی بیش از حد به تکنولوژی است. ما عادت کردهایم به جای یادگیری واقعی، هر چیزی را در گوگل یا ChatGPT جستوجو کنیم. این کار شاید ساده به نظر برسد، اما در واقع جلوی ساختن «کتابخانهی دانشی» در ذهنمان را میگیرد. حافظه فقط یک بایگانی نیست؛ پایهای است برای خلاقیت، تحلیل و حل مسائل جدید.
وقتی مفاهیم را به طور واقعی یاد میگیریم، آنها به الگوهای پایدار در مغز تبدیل میشوند و همین موضوع فضای ذهنی ما را برای فکر کردن عمیق آزاد میکند. اگر فقط اطلاعات را جستوجو کنیم، دانش سطحی باقی میماند و در موقعیتهای تازه فرو میریزد، مثل خانهای آجری که ملات ندارد.
راهحل هم ساده است: دانش را «بسازیم» نه فقط پیدا کنیم. قبل از اینکه از هوش مصنوعی کمک بگیریم، بهتر است خودمان تلاش کنیم و بعد از آن برای بررسی یا بهبود سراغ ابزارها برویم. این انتخاب است که ذهنی خلاق و مقاوم میسازد.
🔗 برای مطالعه کامل مقاله به لینک مراجعه کنید.
(مدت زمان مطالعه: ۷ دقیقه)
گردآورنده: رها کاوه
#توسعه_فردی #خلاقیت #هوش_مصنوعی
#AI
@Dexign فلسفه دیزاین
______
Medium
The Smartest People I Know Are Obsessed With a Skill Many Were Told Is Useless
The same technology promising to make us smarter is preventing the one thing our brains need to think.
❤6👍4
سیستم طراحی تو حالا میتواند با هوش مصنوعی صحبت کند! از چسب انسانی بودن بین ابزارهای جداگانه دست بردار!
خستگی ناشی از کار بین ابزارها
یکی از بزرگترین دردسرها در کار طراحی این است که دائم باید بین ابزارهای مختلف جابجا شویم، مانند فیگما، ویرایشگر کد، Slack، Jira و غیره. مثلاً چیزی را در فیگما میسازیم، مشخصاتش را نگاه میکنیم، بعد باید CSS دستی بنویسیم، رنگها یا توکنها را پیدا کنیم، بعد دوباره تستش کنیم، اگر چیزی خراب شد برگردیم به فیگما، با طراح چندتا پیام ردوبدل کنیم، برگردیم و کد را اصلاح کنیم و بعد نهایتاً منتشرش کنیم. این چرخه نه تنها خستهکننده است بلکه وقت زیادی از آدمها میگیرد.
پس چرا هنوز در سال ۲۰۲۵ از این روشها استفاده میکنیم، در حالی که راه بهتری هست؟
معرفی MCP به عنوان راهحل احتمالی
یکی از مفاهیمی که میتوان به آن توجه کرد، Model Context Protocol (MCP) است. این پروتکل میتواند ابزارهای طراحی، ابزارهای کد، سیستمهای ارتباط تیمی و مدیریت پروژه را به هم وصل کند به گونهای که دیگر لازم نباشد فرد خودش نقش “چسب” بین اجزا را بازی کند. یعنی اگر MCP خوب پیاده شود، بخش زیادی از کارهایی که در حال حاضر دستی و زمانبر هستند خودکار یا نیمهخودکار میشود؛ مثلاً انتقال دادهها بین ابزارها، همگامسازی توکنها، تسهیل ارتباط بین تیم طراح و تیم توسعه.
فواید متصور برای طراحی و تیمها
مهمترین قابلیتی که MCP دارد این است که زمان خیلی کمتری صرف میشود. زمانهایی که در حال حاضر بین ابزارها و اصلاح مکرر تلف میشود را میتوان صرف خلاقیت، حل مسأله طراحی و تجربه کاربری کرد. همچنین خطاها کمتر میشود، چون انتقال دادهها دقیقتر و همگامتر انجام میشود، همچنین نیاز کمتری به آزمون و خطا یا بازگشت به ابزار اولی وجود دارد. این باعث میشود سیستم طراحی که الآن نگهداریاش دردسرساز شده، بجای اینکه بار اضافی باشد، ابزار قدرتمندی برای کار تیمی و کیفیت شود.
چطور باید برای این تغییر آماده باشی؟
برای اینکه بتوانیم از این تغییر استفاده کنیم، باید چند نکته را در سیستم طراحی (Design System) رعایت کنیم:
توکنها و کامپوننتها باید ساختاربندی شده باشند، بهخوبی مستندسازی شده باشند، خوانا و قابل فهم برای هم تیم طراحی و هم تیم توسعه باشند.
باید قابلیت ارتباط بین ابزارها وجود داشته باشد، یعنی ابزارها و جریان کاری (workflow) باید بازتر باشند تا اتصال به پروتکلهایی مثل MCP امکانپذیر شود.
تیم باید آمادهی پذیرش ابزارهای هوش مصنوعی باشد، نه فقط به عنوان ابزار کمکی بلکه بهعنوان بخشی از جریان کاری؛ یعنی فرهنگ تیمی که اصلاح مکرر، همافزایی بین طراح و توسعهدهنده، و یادگیری سریع از خطاها را بپذیرد.
🔗 برای مطالعه ادامه مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
(زمان حدودی مطالعه: ۸ دقیقه)
گردآورنده: امیرحسین معظمی
#هوش_مصنوعی #تفکر_سیستمی
#AI
@Dexign فلسفه دیزاین
______
خستگی ناشی از کار بین ابزارها
یکی از بزرگترین دردسرها در کار طراحی این است که دائم باید بین ابزارهای مختلف جابجا شویم، مانند فیگما، ویرایشگر کد، Slack، Jira و غیره. مثلاً چیزی را در فیگما میسازیم، مشخصاتش را نگاه میکنیم، بعد باید CSS دستی بنویسیم، رنگها یا توکنها را پیدا کنیم، بعد دوباره تستش کنیم، اگر چیزی خراب شد برگردیم به فیگما، با طراح چندتا پیام ردوبدل کنیم، برگردیم و کد را اصلاح کنیم و بعد نهایتاً منتشرش کنیم. این چرخه نه تنها خستهکننده است بلکه وقت زیادی از آدمها میگیرد.
پس چرا هنوز در سال ۲۰۲۵ از این روشها استفاده میکنیم، در حالی که راه بهتری هست؟
معرفی MCP به عنوان راهحل احتمالی
یکی از مفاهیمی که میتوان به آن توجه کرد، Model Context Protocol (MCP) است. این پروتکل میتواند ابزارهای طراحی، ابزارهای کد، سیستمهای ارتباط تیمی و مدیریت پروژه را به هم وصل کند به گونهای که دیگر لازم نباشد فرد خودش نقش “چسب” بین اجزا را بازی کند. یعنی اگر MCP خوب پیاده شود، بخش زیادی از کارهایی که در حال حاضر دستی و زمانبر هستند خودکار یا نیمهخودکار میشود؛ مثلاً انتقال دادهها بین ابزارها، همگامسازی توکنها، تسهیل ارتباط بین تیم طراح و تیم توسعه.
فواید متصور برای طراحی و تیمها
مهمترین قابلیتی که MCP دارد این است که زمان خیلی کمتری صرف میشود. زمانهایی که در حال حاضر بین ابزارها و اصلاح مکرر تلف میشود را میتوان صرف خلاقیت، حل مسأله طراحی و تجربه کاربری کرد. همچنین خطاها کمتر میشود، چون انتقال دادهها دقیقتر و همگامتر انجام میشود، همچنین نیاز کمتری به آزمون و خطا یا بازگشت به ابزار اولی وجود دارد. این باعث میشود سیستم طراحی که الآن نگهداریاش دردسرساز شده، بجای اینکه بار اضافی باشد، ابزار قدرتمندی برای کار تیمی و کیفیت شود.
چطور باید برای این تغییر آماده باشی؟
برای اینکه بتوانیم از این تغییر استفاده کنیم، باید چند نکته را در سیستم طراحی (Design System) رعایت کنیم:
توکنها و کامپوننتها باید ساختاربندی شده باشند، بهخوبی مستندسازی شده باشند، خوانا و قابل فهم برای هم تیم طراحی و هم تیم توسعه باشند.
باید قابلیت ارتباط بین ابزارها وجود داشته باشد، یعنی ابزارها و جریان کاری (workflow) باید بازتر باشند تا اتصال به پروتکلهایی مثل MCP امکانپذیر شود.
تیم باید آمادهی پذیرش ابزارهای هوش مصنوعی باشد، نه فقط به عنوان ابزار کمکی بلکه بهعنوان بخشی از جریان کاری؛ یعنی فرهنگ تیمی که اصلاح مکرر، همافزایی بین طراح و توسعهدهنده، و یادگیری سریع از خطاها را بپذیرد.
🔗 برای مطالعه ادامه مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
(زمان حدودی مطالعه: ۸ دقیقه)
گردآورنده: امیرحسین معظمی
#هوش_مصنوعی #تفکر_سیستمی
#AI
@Dexign فلسفه دیزاین
______
Medium
Your Design System Can Now Talk to AI — Stop Being the Human Glue Between Disconnected Tools
A look at how the Model Context Protocol (MCP) could finally connect Figma, VS Code, Slack, and more — and give you back hours of your…
❤1👍1
۳ قابلیت شگفتانگیز جدید ChatGPT که حتماً باید امتحان کنید
در بحبوحهی سروصدای انتشار GPT-5 و پیشرفتهای بزرگ هوش مصنوعی، بعضی قابلیتهای تازهی ChatGPT کمتر دیده شدهاند. این مقاله پنج ویژگی جالب و کاربردی ChatGPT را معرفی میکند که شاید از آنها خبر نداشته باشید.
اولین قابلیت، حالت یادگیری (Study and Learn) است. با این حالت میتوانید هر موضوعی را مثل یک درس واقعی یاد بگیرید. ChatGPT برایتان محتوای آموزشی مرحلهبهمرحله تولید میکند، از مفاهیم ساده شروع میکند، با پرسشوپاسخ میزان یادگیریتان را میسنجد و در نهایت شما را به سطح بالایی از درک موضوع میرساند. اگر همیشه دنبال روشی برای یاد گرفتن سریع و عمیق بودهاید، این بخش میتواند نقطهی شروع خوبی باشد.
ویژگی دوم، Agent Mode یا حالت عامل است. در این حالت ChatGPT دیگر فقط یک همراه فکری نیست، بلکه مثل یک دستیار واقعی عمل میکند: میتواند در اینترنت جستجو کند، اطلاعات جمعآوری کند، یا حتی کارهای تکراری شما را انجام دهد. درست مثل اینکه چند کارمند مجازی در کنار خود داشته باشید! هرچند گاهی انجام وظایف کمی زمانبر است، اما امکاناتی که فراهم میکند واقعاً شگفتانگیز است.
سومین بخش، اتصال به اپلیکیشنهاست. حالا ChatGPT میتواند به تقویم گوگل شما وصل شود، رویداد بسازد و مدیریت کند؛ به جیمیلتان دسترسی داشته باشد و برایتان پیشنویس ایمیل بنویسد؛ یا حتی به ابزارهایی مثل Teams، Box و Linear متصل شود. این یعنی مدیریت کارها و ارتباطات روزانه به سادهترین شکل ممکن.
این مقاله نشان میدهد که ChatGPT دیگر تنها یک ابزار گفتگو نیست؛ بلکه در حال تبدیل شدن به یک همکار همهفنحریف است.
🔗 اگر میخواهید بیشتر دربارهی این قابلیتها و نمونههای کاربردیشان بدانید، خواندن نسخهی کامل مقاله میتواند برایتان الهامبخش باشد.
(مدت زمان حدودی مطالعه: ۵ دقیقه)
گردآرونده: رها کاوه
#هوش_مصنوعی
#AI
@Dexign فلسفه دیزاین
______
در بحبوحهی سروصدای انتشار GPT-5 و پیشرفتهای بزرگ هوش مصنوعی، بعضی قابلیتهای تازهی ChatGPT کمتر دیده شدهاند. این مقاله پنج ویژگی جالب و کاربردی ChatGPT را معرفی میکند که شاید از آنها خبر نداشته باشید.
اولین قابلیت، حالت یادگیری (Study and Learn) است. با این حالت میتوانید هر موضوعی را مثل یک درس واقعی یاد بگیرید. ChatGPT برایتان محتوای آموزشی مرحلهبهمرحله تولید میکند، از مفاهیم ساده شروع میکند، با پرسشوپاسخ میزان یادگیریتان را میسنجد و در نهایت شما را به سطح بالایی از درک موضوع میرساند. اگر همیشه دنبال روشی برای یاد گرفتن سریع و عمیق بودهاید، این بخش میتواند نقطهی شروع خوبی باشد.
ویژگی دوم، Agent Mode یا حالت عامل است. در این حالت ChatGPT دیگر فقط یک همراه فکری نیست، بلکه مثل یک دستیار واقعی عمل میکند: میتواند در اینترنت جستجو کند، اطلاعات جمعآوری کند، یا حتی کارهای تکراری شما را انجام دهد. درست مثل اینکه چند کارمند مجازی در کنار خود داشته باشید! هرچند گاهی انجام وظایف کمی زمانبر است، اما امکاناتی که فراهم میکند واقعاً شگفتانگیز است.
سومین بخش، اتصال به اپلیکیشنهاست. حالا ChatGPT میتواند به تقویم گوگل شما وصل شود، رویداد بسازد و مدیریت کند؛ به جیمیلتان دسترسی داشته باشد و برایتان پیشنویس ایمیل بنویسد؛ یا حتی به ابزارهایی مثل Teams، Box و Linear متصل شود. این یعنی مدیریت کارها و ارتباطات روزانه به سادهترین شکل ممکن.
این مقاله نشان میدهد که ChatGPT دیگر تنها یک ابزار گفتگو نیست؛ بلکه در حال تبدیل شدن به یک همکار همهفنحریف است.
🔗 اگر میخواهید بیشتر دربارهی این قابلیتها و نمونههای کاربردیشان بدانید، خواندن نسخهی کامل مقاله میتواند برایتان الهامبخش باشد.
(مدت زمان حدودی مطالعه: ۵ دقیقه)
گردآرونده: رها کاوه
#هوش_مصنوعی
#AI
@Dexign فلسفه دیزاین
______
Medium
3 Incredible New ChatGPT Features You Have To Try
Updated September 17, 2025
👍4❤1