کتابخانه مهندسی Basu✨️ – Telegram
کتابخانه مهندسی Basu✨️
580 subscribers
156 photos
3 videos
13 files
109 links
📗📙📕 کتابخانه دانشکده مهندسی
Download Telegram
📚 اطلاعیه

به اطلاع اعضای محترم کتابخانه دانشکده مهندسی می‌رساند:
امروز ۱۹ آبان‌ماه ۱۴۰۴ تعدادی کتب ارزشمند غیر درسی ، به قفسه‌ی «به‌وقت کتاب» افزوده شد.

این کتاب‌ها با لطف و مهربانی آقای محمد رضا جان پروری به کتابخانه اهدا گردیده است.
به‌خاطر این اقدام فرهنگی و سخاوتمندانه از ایشان صمیمانه تشکر و قدردانی می‌نماییم.🌹🙏
🛑یادآوری
با سلام و احترام،
به اطلاع می‌رساند طبق اعلام مسئولان دانشگاه، ساعات کاری در روزهای چهارشنبه تا ساعت ۱۲ ظهر می‌باشد.
📝 دلنوشته_دانشجویی | شماره بیست و چهارم
در پسِ خُلقِ تنگِ من، یک منِ زخمی در آبِ شور دست و پا می‌زند. ظاهرِ خندانِ من، نمی‌گذارد دردِ باطنم، نم پس بدهد.
خروشان‌تر،
جوشان‌تر،
سیاه‌تر از شب با ماهی که در خواب است...
حال در جنگ من با خویشتن، بیش از پیش در چرایی غرق هستم... در این جنگ، گاهی از پایه بی‌اصول، پی وصول حق و حقوقِ خودِ قربانی، پا در مسیر منتهی به چه می‌گذارم؟ زار یا خنده‌هایم حولِ چیست؟ چیستی...
گاهی برگِ درختی، الگوی کرختی می‌شود و گاهی سرزندگی را در زندگی نمایان می‌کند. زاویهٔ نگاهِ من، به سوزِ غم، سور می‌دهد وقتی واقعیت به صورت سیلی می‌زند؛ کور می‌شوم از گَردِ رنج، اما من سمج‌تر پی زیست ایستاده‌ام تا خاکِ پوچی، درونم گُل ندهد...

همگی از بدو تولد، بنده‌های در بند هستیم، در ابتدا در بند رحمِ مادر پا می‌زنیم، روزی درونِ جیغِ ممتد در بندِ ناف و روز دیگر جسم در بندِ قبر و اما روح چه آزاد و رهاست اگر از پلیدی دور بماند؛ اگر از پلیدی دور بماند...

گام به گام، گم‌تر درون خود؛ افکارِ آشفته، به مانند مبارزی قَدَر، رندانه و بی‌صدا، کلاهخودِ روح و روان‌ را شکاف می‌دهند؛
و من...
و من با لبخندی بر لب، هم‌نشین با سکوت می‌شوم!۰۰۰


✍️رضا
#پنج_شنبه_دلنواز
#دلنوشته_دانشجویی
https://news.1rj.ru/str/+iwEwERUIQGRkM2Fk
📚 گزارش دهمین نشست حضوری از سلسله‌نشست‌های کتاب‌خوانی «به‌وقت کتاب»

دهمین نشست از مجموعه‌ نشست‌های کتاب‌خوانی «به‌وقت کتاب» روز دوشنبه‌ هفته‌ گذشته از ساعت ۱۲:۱۵ تا ۱۳:۳۰ در فضای گرم و آرام کتابخانه‌ مهندسی برگزار شد. حضور دانشجویان علاقه‌مند از رشته‌های مهندسی، ادبیات، اقتصاد، روان‌شناسی و علوم پایه، بار دیگر حال‌وهوای کتابخانه را پرجنب‌وجوش و اندیشه‌خیز کرد.
آغاز برنامه، مطابق سنت همیشگی این جمع فرهنگی، با خوانش متن و شعر دل‌نشین از سوی دوستان همراه بود؛ آغازی صمیمی و روشن که مسیر گفت‌وگوهای بعدی را هموار ساخت.
در بخش اصلی نشست، اعضا به معرفی کتاب‌های ارزشمند از نویسندگان برجسته ایران و جهان پرداختند؛ از خالقان جریان‌ساز معاصر گرفته تا نویسندگان صاحب‌نام و برنده جایزه نوبل ادبیات. این معرفی‌ها زمینه‌ساز گفت‌وگوهایی پربار درباره‌ ماهیت نویسندگی، فرایند خلق اثر، ویژگی‌های نویسندگان شاخص و نسبت شخصیت نویسنده با جهان داستان شد. بحث‌هایی که نشان می‌داد اعضای این جمع نه فقط خواننده کتاب، که جست‌وجوگران هنر روایت‌اند.
در ادامه و پس از تبادل نظرهای گوناگون، با رأی اکثریت، کتاب «ملکوت» اثر بهرام صادقی به‌عنوان کتاب منتخب برای مطالعه و بررسی در جلسه آینده برگزیده شد؛ انتخابی که نویدبخش گفت‌وگوهایی عمیق پیرامون یکی از مهم‌ترین آثار ادبیات داستانی ایران است.
و در نهایت جلسه در میان لبخندها، گفت‌وگوهای دوستانه و شور ادامه‌دار کتاب‌خوانی به پایان رسید، اما آنچه ماند، همان روح مشترک جست‌وجوی معنا بود؛ روحی که به‌ وقت کتاب زنده می‌شود.

📆 تاریخ برگزاری: دوشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۴
🕰 زمان: ۱۲:۱۵ تا ۱۳:۳۰
📍 مکان: کتابخانه مهندسی

✍🏽 ژاله
╔═════════════════════╗
   🌿 یازدهمین نشست حضوری
   گروه کتاب‌خوانی «به‌وقت کتاب»

╚═════════════════════╝
زندگی یعنی کمی دیروز و خیلی امروز و ذره‌ای فردا
(از کتاب بهترین شکل ممکن)
🗓 زمان: سه شنبه ۲۷ آبان ماه
🕰 ساعت: ۱۲:۱۵ تا ۱۳:۳۰
📍مکان: کتابخانه دانشکده مهندسی
📘موضوع: گفت‌وگو پیرامون کتاب "بهترین شکل ممکن" اثر مصطفی مستور

🔔 یادآوری: حضور در نشست تنها با ثبت‌نام قبلی امکان‌پذیر است.
⚠️ ظرفیت محدود است؛ اولویت با افرادی است که زودتر ثبت‌نام کنند.

📩 مهلت ثبت‌نام: تا دوشنبه ۲۶ آبان ماه
از طریق:
👉 @Eng_library402
و یا مراجعه به کتابخانه مهندسی

🌿 با حضور شما، این نشست صمیمی‌تر و پربارتر خواهد بود.
🔗
🔔 اطلاعیه‌ی اصلاحی — تغییر زمان نشست

به اطلاع اعضای محترم گروه کتاب‌خوانی «به‌وقت کتاب» می‌رسد:

به‌دلیل تغییرات در برنامه‌ریزی، یازدهمین نشست حضوری گروه که پیش‌تر برای سه‌شنبه ۲۷ آبان اعلام شده بود، به روز چهارشنبه ۲۸ آبان منتقل شد.

جزئیات جدید نشست به شرح زیر است:

╔═══════════════════╗
  🌿 یازدهمین نشست حضوری
  گروه کتاب‌خوانی «به‌وقت کتاب»
╚═══════════════════╝

"زندگی یعنی کمی دیروز و خیلی امروز و ذره‌ای فردا"
(از کتاب بهترین شکل ممکن)

🗓 زمان جدید: چهارشنبه ۲۸ آبان ماه
🕰 ساعت: ۱۲:۱۵ تا ۱۳:۳۰
📍 مکان: کتابخانه دانشکده مهندسی

📘 موضوع: گفت‌وگو پیرامون کتاب «بهترین شکل ممکن» اثر مصطفی مستور

🔔 یادآوری: حضور تنها با ثبت‌نام قبلی امکان‌پذیر است.
⚠️ ظرفیت محدود؛ اولویت با افرادی است که زودتر ثبت‌نام کنند.

📩 مهلت ثبت‌نام: تا دوشنبه ۲۶ آبان ماه
از طریق:
👉 @Eng_library402
یا مراجعه حضوری به کتابخانه مهندسی

🌿 با حضور شما، این نشست صمیمی‌تر و پربارتر خواهد بود.
📚 اطلاعیه

به اطلاع اعضای محترم کتابخانه‌ی دانشکده مهندسی می‌رسد:

در تاریخ ۲۵ آبان‌ماه ۱۴۰۴ مجموعه‌ای از کتاب‌های ارزشمند تخصصی و عمومی به کتابخانه مهندسی و نیز قفسه‌ی «به‌وقت کتاب» افزوده شد.

این آثار با لطف و همراهی جناب آقای دکتر طاهری‌نژاد، از اساتید فرهیخته دانشکده مهندسی، ودختر عزیز ایشان سرکار خانم مهندس فاطمه طاهری‌نژاد به کتابخانه اهدا شده است.

از این اقدام فرهنگیِ دلگرم‌کننده و محبت‌آمیز، صمیمانه سپاسگزاریم. 🌹🙏


---
📌اطلاعیه:
مراجعین محترم کتابخانه مهندسی
با توجه به اینکه وقت اداری دانشگاه در روزهای چهارشنبه در ساعت ۱۲ به پایان می‌رسد و هم‌چنین ساعت ۸ تا ۱۰ در ساختمان مرکزی جلسه دارم؛ فردا مورخ ۲۸ آبان تنها می‌توانید از ساعت ۱۰ تا ۱۲ به کتابخانه مراجعه کنید.


پی‌نوشت: لازم به ذکر است که جلسه به وقت کتاب در ساعت مقرر ۱۲:۱۵‌ برگزار خواهد شد.
📚
📝 دلنوشته_دانشجویی | شماره بیست و پنجم
مثل یک شال پیچیده شده به دور گلوی‌ام، سیب آدمم را می‌فشرد. رگه‌های شوق میان رگ‌هایم را می‌خشکاند و چینی نشکسته‌ام را تهدید به شکستن می‌کرد. نشکسته بودم. می‌ترسیدم اما! بند به بند وجودم از سر وحشت جیغ می‌کشید و جعبه‌ی مغزم گنجایش طنین صدایش را نداشت. تمام این نگرانی و اضطراب وسواس‌گونه از میان حفره‌ی وجودم زبانه می‌کشید و چشم‌هایم را غرق می‌کرد. می‌ترسیدم! به تعداد تمام سال‌های نزیسته از عمرم… به تعداد تمام تجربیات از سر نگذرانده… به میزان همه‌ی انتظارات درونی از ذات پرذوق و گُرگرفته‌ام…
تمنای کسب بینشی از زندگیِ پیشِ‌رو، مغزم را می‌جوید و چه خوب که درمانی نداشت این درد…! آخر، می‌گذاشت که با تمام این خوف و رجا زندگی کرد و ادعایی داشت؛ که همین مفهوم ذوق و زندگی بود!

- مامانِ حریر

#سه_شنبه_دلنواز
#دلنوشته_دانشجویی
https://news.1rj.ru/str/+iwEwERUIQGRkM2Fk
کتابخانه مهندسی Basu✨️ pinned «📌اطلاعیه: مراجعین محترم کتابخانه مهندسی با توجه به اینکه وقت اداری دانشگاه در روزهای چهارشنبه در ساعت ۱۲ به پایان می‌رسد و هم‌چنین ساعت ۸ تا ۱۰ در ساختمان مرکزی جلسه دارم؛ فردا مورخ ۲۸ آبان تنها می‌توانید از ساعت ۱۰ تا ۱۲ به کتابخانه مراجعه کنید. پی‌نوشت:…»
📝 دلنوشته_دانشجویی | شماره بیست و ششم

می‌خوام باهاتون درد و دل کنم. بچه‌ها، دیروز یه اتفاق خیلی مهم برای من افتاد. البته دیروز که نه، مال خیلی وقت پیشه. یه ماه پیش یه اخطاریه از طرف دادگاه اومد جلوی در خونه‌ی ما. من برام خیلی مهم نبودش. گفتم اگه مهم باشه احضاریه می‌فرستن. واقعاً فکر نمی‌کردم بفرستن. امروز که می‌خواستم بیام اینجا و در خونه رو باز کردم دیدم یه پاکت افتاد زمین. برش داشتم و نگاش کردم و دیدم احضاریه‌ست. اصلاً مغزم ترکید. احضاریه آخه؟ بابا من یه چیزی گفتم با خودم حالا.
بعد که داشتم می‌اومدم اینجا حواسم همه‌ش پی احضاریه بود. اومدم دوربرگردون رو بپیچم زیاد فرمون برداشتم ماشین کشید به جدول و یه خط افتاد زیر در. حالا اونم خیلی مهم نیست. هر چی مطلب آماده کرده بودم امروز سر کلاسم بگم رو هم جا گذاشتم خونه. البته این یکی اصلاً به احضاریه ربطی نداره چون گیج‌بازیم مال قبلش بود.
نگاهی به قیافه‌ی بچه‌های توی کلاس کردم. همه‌شان دهانشان باز مانده بود. خشکشان زده بود. میثم جثه‌ی کوچکی داشت. ریزه‌میزه بود. همیشه می‌گذاشتمش صندلی اول، دستش را گرفت بالا و گفت:
آقا احضاریه یعنی چی؟

میثم وقتی یکی رو می‌خوان ببرن دادگاه احضارش می‌کنن یعنی بهش نامه می‌دن می‌گن بیا دادگاه.

خب چرا شما باید بری دادگاه؟

من یه کار بدی کردم.

آبتین از وسط کلاس نیمه‌برخاسته گفت:
آقا بابای ما هم هر روز می‌ره دادگاه. یعنی کار بد می‌کنه هر روز؟

آبتین تو بابات وکیله اون فرق داره. کار بدی نکرده، اون از آدما دفاع می‌کنه.

حتی آدمایی که کار بد کردن؟

آره حتی آدمایی که کار بد کردن.

حس کردم در حقِ بابای آبتین خیانت کردم. شاید یک وکیل هیچ‌وقت به پسر کوچولوی کلاس‌دومی‌اش نمی‌گوید که از آدم‌بدها هم دفاع می‌کند.
میثم دوباره گفت: آقا چه کار بدی کردین؟

خب بچه‌ها دیگه تا اینجاش بسه. همون‌طوری که بهتون گفتم اصلاً حواس ندارم که می‌خواستم چی بهتون درس بدم. وسایلمم رو هم جا گذاشتم خونه. پس چی‌کار می‌کنیم؟ کارای خوب خوب. تقوازاده برو دفتر پیش آقای ناصری ازش توپ بگیر.

تقوازاده مثل موشک دوید. کلاس ترکیده بود. زنگ ریاضی تعطیل شده بود و می‌خواستند بروند فوتبال. انگار دنیا را بهشان داده بودند.
هر وقت من باهاشان بازی می‌کردم می‌دیدم که حس می‌کردند پیش من اعتبار دارند. مرا رفیقشان می‌دانستند. من هم بدم نمی‌آمد آن‌همه دوست کوچک دل‌پاک داشته باشم. راستش را بخواهید خیلی هم دل‌پاک نیستند. همین میثم که می‌گویم ریزه‌میزه است، همیشه ساندویچ‌های آبتین را کش می‌رود اما یک جوری بین خودشان در آخر حلش می‌کنند. هیچ‌وقت کار به دادگاه و احضاریه کشیده نمی‌شود.
ای‌کاش دوستان کوچکم می‌دانستند من کار بدی نکردم. کاش می‌دانستند من و او یکی از همین میثم و آبتین‌ها بودیم. کاش می‌شد برایشان توضیح دهم معلمشان آن‌قدرها هم آدم بدی نیست. همیشه باید برای همه این را توضیح می‌دادم، حتی رفقایم. حتی کسی که حالا احضارم کرده بود دادگاه تا به قول خودش حقش را بگیرد. باید به همه توضیح می‌دادم که پشت هیچ کارم نیت بدی نیست. باید توضیح می‌دادم من آدم خوبی هستم.
مسئله‌ی احضاریه و این‌ها که حل شد اما دل من ماند پیش دعواهایی که بدون دادگاه حل می‌شدند. دلم ماند پیش آن‌که یک بار به کسی توضیح ندهم.

✍🏻 م.سجاد عصاریها

#پنج_شنبه_دلنواز
#دلنوشته_دانشجویی
https://news.1rj.ru/str/+iwEwERUIQGRkM2Fk
🔔 با سلام و درود خدمت دوستان همیشگی به وقت کتاب؛
با توجه به برگزاری مسابقه شهید علم در روز چهارشنبه و تعطیلی دوشنبه در هفته آینده و بنا به درخواست دوستان این هفته جلسه به وقت کتاب برگزار نمی‌شود!
منتظر دیدار تک تک شما عزیزان در جلسات آینده هستیم، مانا باشید و استوار!