✅ ساز و کارها و چشم اندازهای اقصاد سیاسی ایران – قسمت چهارم
🖋 محمد مالجو
📍محمد مالجو در این مجموعه درسگفتارهای کوتاه با شناسایی شش حلقهی کلیدی در زنجیره ی انباشت سرمایه در اقتصاد ایران و صورتبندی شش منازعهی کلیدی در صحنهی اقتصاد سیاسی ایران و واکاوی شش بحران کلیدی حاصله در جامعه ی ایران نشان خواهد داد که تعمیق مناسبات طبقاتی سرمایه داری به موازات تضعیف تولید سرمایه دارانه چگونه بحران کنترل ناپذیری اقتصاد ایران را فراهم می سازد.
🔸 مشاهده فیلم آموزشی در 🔻
📎 https://engare.net/?p=2399
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
🖋 محمد مالجو
📍محمد مالجو در این مجموعه درسگفتارهای کوتاه با شناسایی شش حلقهی کلیدی در زنجیره ی انباشت سرمایه در اقتصاد ایران و صورتبندی شش منازعهی کلیدی در صحنهی اقتصاد سیاسی ایران و واکاوی شش بحران کلیدی حاصله در جامعه ی ایران نشان خواهد داد که تعمیق مناسبات طبقاتی سرمایه داری به موازات تضعیف تولید سرمایه دارانه چگونه بحران کنترل ناپذیری اقتصاد ایران را فراهم می سازد.
🔸 مشاهده فیلم آموزشی در 🔻
📎 https://engare.net/?p=2399
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
✅ زنگ خطر آسیب های اجتماعی و تعمیق شکاف جنسیتی به صدا درآمده است
🖋 سیمین کاظمی
📍 لازم نیست کسی جامعه شناسی خوانده باشد یا متخصص مسایل اجتماعی باشد تا دریابد که با بدتر شدن وضعیت اقتصادی و سقوط ۵۰ درصد مردم به وضعیت فقر مطلق چه اتفاقات نامطلوبی در انتظار جامعه ماست.
با اندکی دقت در حال و روز جامعه می توان صدای زنگ خطر آسیب های اجتماعی را شنید؛ و با کمی فراست می توان در آینه امروز ، فردای نزدیکی را دید که علاوه بر بزه و جرایم خشن و غیر خشن مسایلی همچون اعتیاد، ناتوانی و بازماندن سومصرف کنندگان مواد از ورود به روند درمان، روسپیگری، افزایش کودکان کار، بی خانمانی، بدتر شدن وضع سالمندان و افراد کم توان در آن افزایش یافته است.
با توجه به توزیع جنسیتی نابرابر فقر که زنان را بیش از مردان در خود فرو می برد، آنچه در چنین فردایی در انتظار زنان، به ویژه زنان طبقات پایین و متوسط پایین است، به مراتب ناگوارتر از مردان خواهد بود. تعمیق شکاف جنسیتی، اخراج زنان از مشاغل متزلزل، کاهش دستمزد یا افزایش نیافتن دستمزد، کاهش استخدام یا امتناع از به کار گرفتن زنان، افزایش خشونت خانوادگی، ازدواج دختربچه ها و رانده شدن زنان سرپرست خانوار به وضعیت فلاکت بار از محتمل ترین مسایلی هستند که با بدتر شدن وضعیت اقتصادی زنان را تهدید می کنند.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2538
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
🖋 سیمین کاظمی
📍 لازم نیست کسی جامعه شناسی خوانده باشد یا متخصص مسایل اجتماعی باشد تا دریابد که با بدتر شدن وضعیت اقتصادی و سقوط ۵۰ درصد مردم به وضعیت فقر مطلق چه اتفاقات نامطلوبی در انتظار جامعه ماست.
با اندکی دقت در حال و روز جامعه می توان صدای زنگ خطر آسیب های اجتماعی را شنید؛ و با کمی فراست می توان در آینه امروز ، فردای نزدیکی را دید که علاوه بر بزه و جرایم خشن و غیر خشن مسایلی همچون اعتیاد، ناتوانی و بازماندن سومصرف کنندگان مواد از ورود به روند درمان، روسپیگری، افزایش کودکان کار، بی خانمانی، بدتر شدن وضع سالمندان و افراد کم توان در آن افزایش یافته است.
با توجه به توزیع جنسیتی نابرابر فقر که زنان را بیش از مردان در خود فرو می برد، آنچه در چنین فردایی در انتظار زنان، به ویژه زنان طبقات پایین و متوسط پایین است، به مراتب ناگوارتر از مردان خواهد بود. تعمیق شکاف جنسیتی، اخراج زنان از مشاغل متزلزل، کاهش دستمزد یا افزایش نیافتن دستمزد، کاهش استخدام یا امتناع از به کار گرفتن زنان، افزایش خشونت خانوادگی، ازدواج دختربچه ها و رانده شدن زنان سرپرست خانوار به وضعیت فلاکت بار از محتمل ترین مسایلی هستند که با بدتر شدن وضعیت اقتصادی زنان را تهدید می کنند.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2538
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
✅ معنای دیالکتیک در تاریخ فلسفه غرب
🖋 ترجمه:شهرام پازوکی
📍 واژه دیالکتیک، ماخوذ از عبارت یونانی (dialectike techne) است که به معنای فن مباحثه است. اگر وجه اشتراک معانی مختلف دیالکتیک را در نظر گیریم، شاید بتوان آن را روشی تحقیقی دانست که گاه با ابتناء بر استدلال به حقیقت منجر میشود. اما چنین توصیف کلی از دیالکتیک نیز اگر بخواهد در تمامی موارد مختلف صادق باشد، باز همچنان ابهامی در خود خواهد داشت که آن را بیاعتبار میکند و تازه حق مطلب را درباره معنای دیالکتیک در نظر اصحاب هگل و مارکس، که در حکم یک جریان تاریخی است، ادا نخواهد کرد. اهم مهانی این اصطلاح عبارتند از:
روش ابطال از طریق آزمونِ نتایجِ منطقی
استدلال سوفسطایی
روش تقسیم یا تحلیل منطقی مکررِ اجناس به انواع
تحقیق در مفاهیم کاملا مجرد طی استدلالاتی که از موارد خاص یا فرضیات شروع کرده، به آن مفاهیم منتهی میشود.
استدلال منطقی یا بحصی که در آن از مقدماتی استفاده میشود که از مظنونات (محتملات) یا مشهورات است
منطق صوری
نقادی منطقِ مبتنی بر توهم و نشان دادن تعارضاتی که عقل هنگام رفتن به ماوراء تجربه و تحقیق در موضوعات استعلائی بدان دچا رمیشود
سیر منطقی فکر یا واقعیت در وضع (تز)، وضع متقابل (آنتی تز) به منظور رسیدن به وضع مجامع این دو متقابل (سنتز)
معنای دوم دیالکتیک امروزه نیز به نحو قابل توجهی رواج دارد، لذا این واژه غالبا به معنای ناخوشاسند آن به کار میرود. در دنباله بحث فوق، معانی مختلف دیالکتیک به ترتیب تاریخی آن شرح داده میشود.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2545
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
🖋 ترجمه:شهرام پازوکی
📍 واژه دیالکتیک، ماخوذ از عبارت یونانی (dialectike techne) است که به معنای فن مباحثه است. اگر وجه اشتراک معانی مختلف دیالکتیک را در نظر گیریم، شاید بتوان آن را روشی تحقیقی دانست که گاه با ابتناء بر استدلال به حقیقت منجر میشود. اما چنین توصیف کلی از دیالکتیک نیز اگر بخواهد در تمامی موارد مختلف صادق باشد، باز همچنان ابهامی در خود خواهد داشت که آن را بیاعتبار میکند و تازه حق مطلب را درباره معنای دیالکتیک در نظر اصحاب هگل و مارکس، که در حکم یک جریان تاریخی است، ادا نخواهد کرد. اهم مهانی این اصطلاح عبارتند از:
روش ابطال از طریق آزمونِ نتایجِ منطقی
استدلال سوفسطایی
روش تقسیم یا تحلیل منطقی مکررِ اجناس به انواع
تحقیق در مفاهیم کاملا مجرد طی استدلالاتی که از موارد خاص یا فرضیات شروع کرده، به آن مفاهیم منتهی میشود.
استدلال منطقی یا بحصی که در آن از مقدماتی استفاده میشود که از مظنونات (محتملات) یا مشهورات است
منطق صوری
نقادی منطقِ مبتنی بر توهم و نشان دادن تعارضاتی که عقل هنگام رفتن به ماوراء تجربه و تحقیق در موضوعات استعلائی بدان دچا رمیشود
سیر منطقی فکر یا واقعیت در وضع (تز)، وضع متقابل (آنتی تز) به منظور رسیدن به وضع مجامع این دو متقابل (سنتز)
معنای دوم دیالکتیک امروزه نیز به نحو قابل توجهی رواج دارد، لذا این واژه غالبا به معنای ناخوشاسند آن به کار میرود. در دنباله بحث فوق، معانی مختلف دیالکتیک به ترتیب تاریخی آن شرح داده میشود.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2545
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
✅ ضربه فرهنگی و سه راهی ناگزیر
🖋 مدیر سایت
📍 مفهومی در جامعه شناسی داریم با عنوان”ضربه (شوک) فرهنگی” (Culture shock). ضربه ی فرهنگی به وضعیتی اشاره دارد که فرد با وجود زندگی در یک مجموعه و قبول مسئولیت در آن، در باورهای اساسی خود با دیگران وجه اشتراکی نداشته، چنان که شیوه ی رفتاری و گفتاری جماعت در نزد وی تحقیر آمیز و وی با آنان دچار کیفیتِ غیر قابل تحمل ِ”بیگانگی” است. با یک مثال سعی می شود که مفهوم فوق تبیین و تشریح گردد : دوستداران فوتبال به یاد دارند که “آری هان” ، فوتبالیست سالهای دور کشور هلند به عنوان مربی به ایران دعوت شد. ۲۴...
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2549
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
🖋 مدیر سایت
📍 مفهومی در جامعه شناسی داریم با عنوان”ضربه (شوک) فرهنگی” (Culture shock). ضربه ی فرهنگی به وضعیتی اشاره دارد که فرد با وجود زندگی در یک مجموعه و قبول مسئولیت در آن، در باورهای اساسی خود با دیگران وجه اشتراکی نداشته، چنان که شیوه ی رفتاری و گفتاری جماعت در نزد وی تحقیر آمیز و وی با آنان دچار کیفیتِ غیر قابل تحمل ِ”بیگانگی” است. با یک مثال سعی می شود که مفهوم فوق تبیین و تشریح گردد : دوستداران فوتبال به یاد دارند که “آری هان” ، فوتبالیست سالهای دور کشور هلند به عنوان مربی به ایران دعوت شد. ۲۴...
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2549
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
✅ منابع شوم
📍 سالهاست در دنیا پدیده ای به نام شومی منابع یا Resource Curse مورد توجه قرار گرفته است. دقت کنید که «شومی منابع» یک بحث متافیزیکی نیست که بگوییم همینکه زیر زمین در کشور شما سرشار از منابع بود شما روی زمین بدبخت خواهید زیست. این یک بحث مشخص استراتژیک و اقتصادی است. زمانی که منابع طبیعی شما استخراج میشوند و به درآمد ملی تبدیل میشوند، بدبختیها شروع میشوند. خصوصاً اگر این منابع تجدیدناپذیر باشند.
برخی از نتایج وجود «منابع زیرزمینی قابل فروش و صادرات» به این شرح است:
تزریق پول حاصل از منابع زیرزمینی، «رشد کاذب اقتصادی» و «سرمایهی در گردش» ایجاد میکند. این رشد اقتصادی به معنای رشد واقعی «تولید» و «خدمات» نیست. بلکه به معنای باز شدن بیشتر «سوراخهایی به زیر زمین» است. در کشورهایی که «منابع زیرزمینی» وجود دارند و صادر میشوند، اکثر «شاخص های اقتصادی» معنای واقعی خود را ندارند.
استقلال دولت از منابع مالیاتی یا وابستگی کمتر به درآمد مالیاتی و تکیه بر درآمد نفتی، باعث میشود «دولتها» عملاً خود را به مردم پاسخگو ندانند. واژهی «مالیات دهندگان» که در بسیاری از کشورها معادل «ملت» به کار برده میشوند، صرفاً به معنای «افراد بی دست و پایی خواهد بود که توانایی فرار از پرداخت مالیات نداشته اند!».
«مدیریت کلان» در این چنین کشورهایی دیگر یک «شغل غیر جذاب پر مسئولیت» با «درآمدی بسیار کمتر از میزان مسئولیت» نخواهد بود. بلکه به معنای «داشتن کلید صندوقچهای» است که متعلق به نسل های بعد است و هر چه از آن بردارید، مشکلی پیش نخواهد آمد چون «نسل آینده» هنوز «نیامده» است.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2555
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
📍 سالهاست در دنیا پدیده ای به نام شومی منابع یا Resource Curse مورد توجه قرار گرفته است. دقت کنید که «شومی منابع» یک بحث متافیزیکی نیست که بگوییم همینکه زیر زمین در کشور شما سرشار از منابع بود شما روی زمین بدبخت خواهید زیست. این یک بحث مشخص استراتژیک و اقتصادی است. زمانی که منابع طبیعی شما استخراج میشوند و به درآمد ملی تبدیل میشوند، بدبختیها شروع میشوند. خصوصاً اگر این منابع تجدیدناپذیر باشند.
برخی از نتایج وجود «منابع زیرزمینی قابل فروش و صادرات» به این شرح است:
تزریق پول حاصل از منابع زیرزمینی، «رشد کاذب اقتصادی» و «سرمایهی در گردش» ایجاد میکند. این رشد اقتصادی به معنای رشد واقعی «تولید» و «خدمات» نیست. بلکه به معنای باز شدن بیشتر «سوراخهایی به زیر زمین» است. در کشورهایی که «منابع زیرزمینی» وجود دارند و صادر میشوند، اکثر «شاخص های اقتصادی» معنای واقعی خود را ندارند.
استقلال دولت از منابع مالیاتی یا وابستگی کمتر به درآمد مالیاتی و تکیه بر درآمد نفتی، باعث میشود «دولتها» عملاً خود را به مردم پاسخگو ندانند. واژهی «مالیات دهندگان» که در بسیاری از کشورها معادل «ملت» به کار برده میشوند، صرفاً به معنای «افراد بی دست و پایی خواهد بود که توانایی فرار از پرداخت مالیات نداشته اند!».
«مدیریت کلان» در این چنین کشورهایی دیگر یک «شغل غیر جذاب پر مسئولیت» با «درآمدی بسیار کمتر از میزان مسئولیت» نخواهد بود. بلکه به معنای «داشتن کلید صندوقچهای» است که متعلق به نسل های بعد است و هر چه از آن بردارید، مشکلی پیش نخواهد آمد چون «نسل آینده» هنوز «نیامده» است.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2555
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
✅ بدن، زیبایی شناسی و قدرت
🖋 علی طایفی
📍 بحث بدن از منظر جامعه شناختی باتوجه به نوپدید بودن آن ناگفته های زیادی بهمراه دارد. از مایکل فوکو تا برایان ترنر و دیگران مقوله بدن موضوع ساده ای نیست که بتوان فقط از یک منظر بدان نگریست.
بدن دیگر فقط یک مقوله زیست شناختی نیست و یا فقط یک مقوله پزشکی. البته این کشف جدیدی نیست. بدن در تاریخ رویکردهای مربوط بدان همواره از منظر سیاسی با نقشنگاری، از بعد نظامی با انتخاب بدن های نیرومند در نمایش قدرت، از نگاه حقوقی وکیفری با مجازات بدن و مثله یا اعدام بدن و حتی شکنجه، از منظر اقتصادی با شیوع روش برده داری نژادی و جنسی، از بعد شغلی با گروهبندی شغلی مبتنی برآن، از بعد فرهنگی با نمایش جنسی و پوشش های متناسب بدان، از چشم انداز اجتماعی با تبيین بدن طبقاتی، و حتی از زاويه هنری با تاتو و آویزان سازی و اتصال اشیا و فلزات و نقش نگاری و ... مورد توجه بشر بوده و هست.
به تعبیر فوکو نگاه به بدن در تبيین و اعمال خشونت و مجازات یکی از مهمترین رویکردهای قضایی و کیفری بوده که امروزه دربسیاری از ممالک مدرن تغییر یافته است. نقش نگاری یا تاتو بر روی بدن نیز روزگاری نشانه تمايز طبقاتی بوده ولی امروزه به یک فرهنگ عمومی دربین جوانان مبدل شده است که تظاهر زیبایی گرایی و خاص گرایی است.
دراینجا قصد دارم از منظر قدرت و شهوت به موضوع نگاه کنم. به تعبیر فوکو رابطه قوی بین بدن و قدرت وجود دارد. بنظر می رسد عزم تغییر در فرم و ساختار بدن نشانه های این قدرت زدایی از جامعه و رویکرد بسوی قدرت فردی است. نوعی رویارویی به قدرتی است که ما انتخاب نکرده ایم. به هر دلیلی از تعبیر مورد زشتی يا زيبايي ایرنیان تا تعبیر شهوت در متون نظری دردستکاری بدن می توان به این امر پی برد که این دگرگون سازی بنوعی رویارویی با قدرت طبیعت، قدرت اجتماعی در ساختارهای کلان و زمخت اجتماعی و قدرت سیاسی درجامعه ایران امروز است.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2562
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
🖋 علی طایفی
📍 بحث بدن از منظر جامعه شناختی باتوجه به نوپدید بودن آن ناگفته های زیادی بهمراه دارد. از مایکل فوکو تا برایان ترنر و دیگران مقوله بدن موضوع ساده ای نیست که بتوان فقط از یک منظر بدان نگریست.
بدن دیگر فقط یک مقوله زیست شناختی نیست و یا فقط یک مقوله پزشکی. البته این کشف جدیدی نیست. بدن در تاریخ رویکردهای مربوط بدان همواره از منظر سیاسی با نقشنگاری، از بعد نظامی با انتخاب بدن های نیرومند در نمایش قدرت، از نگاه حقوقی وکیفری با مجازات بدن و مثله یا اعدام بدن و حتی شکنجه، از منظر اقتصادی با شیوع روش برده داری نژادی و جنسی، از بعد شغلی با گروهبندی شغلی مبتنی برآن، از بعد فرهنگی با نمایش جنسی و پوشش های متناسب بدان، از چشم انداز اجتماعی با تبيین بدن طبقاتی، و حتی از زاويه هنری با تاتو و آویزان سازی و اتصال اشیا و فلزات و نقش نگاری و ... مورد توجه بشر بوده و هست.
به تعبیر فوکو نگاه به بدن در تبيین و اعمال خشونت و مجازات یکی از مهمترین رویکردهای قضایی و کیفری بوده که امروزه دربسیاری از ممالک مدرن تغییر یافته است. نقش نگاری یا تاتو بر روی بدن نیز روزگاری نشانه تمايز طبقاتی بوده ولی امروزه به یک فرهنگ عمومی دربین جوانان مبدل شده است که تظاهر زیبایی گرایی و خاص گرایی است.
دراینجا قصد دارم از منظر قدرت و شهوت به موضوع نگاه کنم. به تعبیر فوکو رابطه قوی بین بدن و قدرت وجود دارد. بنظر می رسد عزم تغییر در فرم و ساختار بدن نشانه های این قدرت زدایی از جامعه و رویکرد بسوی قدرت فردی است. نوعی رویارویی به قدرتی است که ما انتخاب نکرده ایم. به هر دلیلی از تعبیر مورد زشتی يا زيبايي ایرنیان تا تعبیر شهوت در متون نظری دردستکاری بدن می توان به این امر پی برد که این دگرگون سازی بنوعی رویارویی با قدرت طبیعت، قدرت اجتماعی در ساختارهای کلان و زمخت اجتماعی و قدرت سیاسی درجامعه ایران امروز است.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2562
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
✅ ساز و کارها و چشم اندازهای اقصاد سیاسی ایران – قسمت پنجم/آخر
🖋 مدیر سایت
📍محمد مالجو در این مجموعه درسگفتارهای کوتاه با شناسایی شش حلقهی کلیدی در زنجیره ی انباشت سرمایه در اقتصاد ایران و صورتبندی شش منازعهی کلیدی در صحنهی اقتصاد سیاسی ایران و واکاوی شش بحران کلیدی حاصله در جامعه ی ایران نشان خواهد داد که تعمیق مناسبات طبقاتی سرمایه داری به موازات تضعیف تولید سرمایه دارانه چگونه بحران کنترل ناپذیری اقتصاد ایران را فراهم می سازد.
🔸 مشاهده فیلم آموزشی در 🔻
📎 https://engare.net/?p=2402
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
🖋 مدیر سایت
📍محمد مالجو در این مجموعه درسگفتارهای کوتاه با شناسایی شش حلقهی کلیدی در زنجیره ی انباشت سرمایه در اقتصاد ایران و صورتبندی شش منازعهی کلیدی در صحنهی اقتصاد سیاسی ایران و واکاوی شش بحران کلیدی حاصله در جامعه ی ایران نشان خواهد داد که تعمیق مناسبات طبقاتی سرمایه داری به موازات تضعیف تولید سرمایه دارانه چگونه بحران کنترل ناپذیری اقتصاد ایران را فراهم می سازد.
🔸 مشاهده فیلم آموزشی در 🔻
📎 https://engare.net/?p=2402
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
✅ راز بقاء مدیران چهار فصل
🖋 دکتر علی قربانی
📍 این یادداشت، مسئله راز بقاء مدیران در طول سالیان دراز را واکاوی می کند تا علاوه بر شفافیت و شناخت نحوه عملکرد مدیران چهار فصل، سرنخهای درمان این مسئله نیز هویدا گردد.
راز اول، مثلث سازی قدرت
مدیران با سابقه معمولا به تنهایی فعالیت نمی کنند و مثلثی را با اضلاع مکمل خود تشکیل می دهند. این مثلث سازی کمک می کند در طول هیجانات سیاسی که جناحهای مختلف راست و چپ جابجا می شوند، با حاکم شدن جناح مخالف، ضلع دیگر مثلث همپیمان به روی کار بیاید و این مدیران به صورت موقت به سطوح معاونت یا مدیرکل تنزل یابند و در آینده نزدیک که جناح موافق مجددا حاکم شد، دوباره بر راس مثلث تکیه زده و سایر همپیمانان در اضلاع دیگر سکنی گزینند (پورعزت، ۱۳۸۹). اینچنین است که اضلاع مثلث ها و بعضا مربع ها و چندضلعی های قدرت ممکن است در کوتاه مدت بچرخد و مدیران در اضلاع آن جابجا شوند ولی کسان دیگری خارج از این چندضلعیهای قدرت اجازه ورود به آن را نمی یابند.
راز دوم، سوداگری اداری
مدیران با سابقه معمولا در زمانی که در راس قدرت هستند چنان به معامله منافع سازمانی با سایر پایگاه های قدرت می پردازند، که از منافع اعطایی حاصل از پست فعلی به عنوان مقاومسازهای جایگاه خود بهره می برد. سایر پایگاههای قدرت نیز بر این مسئله واقفاند که این مدیران بهتر می توانند منافع ایشان را تامین کنند و بنابراین بر حمایت و تحکیم جایگاه مدیران باقی می افزایند.
راز سوم، سرمایه ارتباطاتی
سرمایه ای است که حاصل سوداگری اداری است و حتی در صورت عزل از مسئولیت فعلی در سایر سیستم های مرتبط و غیرمرتبط، پایگاهی برای روزهای ورشکستگی سیاسی فراهم می کند. سرمایه ارتباطی اغلب به سبب دفع ضرر مدیران باقی ایفای نقش می کند.
نکته: در بسیاری از موارد هنگام برکناری مدیران، معضل اصلی مدیران برکنارکننده این است که مدیر برکنار شده را کجا (در کدام پست دیگر) بگذارند!؟
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2565
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
🖋 دکتر علی قربانی
📍 این یادداشت، مسئله راز بقاء مدیران در طول سالیان دراز را واکاوی می کند تا علاوه بر شفافیت و شناخت نحوه عملکرد مدیران چهار فصل، سرنخهای درمان این مسئله نیز هویدا گردد.
راز اول، مثلث سازی قدرت
مدیران با سابقه معمولا به تنهایی فعالیت نمی کنند و مثلثی را با اضلاع مکمل خود تشکیل می دهند. این مثلث سازی کمک می کند در طول هیجانات سیاسی که جناحهای مختلف راست و چپ جابجا می شوند، با حاکم شدن جناح مخالف، ضلع دیگر مثلث همپیمان به روی کار بیاید و این مدیران به صورت موقت به سطوح معاونت یا مدیرکل تنزل یابند و در آینده نزدیک که جناح موافق مجددا حاکم شد، دوباره بر راس مثلث تکیه زده و سایر همپیمانان در اضلاع دیگر سکنی گزینند (پورعزت، ۱۳۸۹). اینچنین است که اضلاع مثلث ها و بعضا مربع ها و چندضلعی های قدرت ممکن است در کوتاه مدت بچرخد و مدیران در اضلاع آن جابجا شوند ولی کسان دیگری خارج از این چندضلعیهای قدرت اجازه ورود به آن را نمی یابند.
راز دوم، سوداگری اداری
مدیران با سابقه معمولا در زمانی که در راس قدرت هستند چنان به معامله منافع سازمانی با سایر پایگاه های قدرت می پردازند، که از منافع اعطایی حاصل از پست فعلی به عنوان مقاومسازهای جایگاه خود بهره می برد. سایر پایگاههای قدرت نیز بر این مسئله واقفاند که این مدیران بهتر می توانند منافع ایشان را تامین کنند و بنابراین بر حمایت و تحکیم جایگاه مدیران باقی می افزایند.
راز سوم، سرمایه ارتباطاتی
سرمایه ای است که حاصل سوداگری اداری است و حتی در صورت عزل از مسئولیت فعلی در سایر سیستم های مرتبط و غیرمرتبط، پایگاهی برای روزهای ورشکستگی سیاسی فراهم می کند. سرمایه ارتباطی اغلب به سبب دفع ضرر مدیران باقی ایفای نقش می کند.
نکته: در بسیاری از موارد هنگام برکناری مدیران، معضل اصلی مدیران برکنارکننده این است که مدیر برکنار شده را کجا (در کدام پست دیگر) بگذارند!؟
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2565
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
✅ ابعاد سازمانی قدرت
🖋 رونالد کوروین، ترجمه از حسین مدنی
📍قدرت اجتماعي، امكان تحمیل خواست يك فرد يا گروه به مخالفان است.1 از آنجا كه قدرت در بيشتر روابط اجتماعي حضور دارد، ميتوان آن را در مواردي مانند موارد زير مشاهده كرد: وقتي كه ارتشها ميجنگند، اتحاديهها سياستمداران را تطميع ميكنند، كارفرمايان كاركنان خود را نظارت و كنترل ميكنند، يك كانديداي سياسي بر رأي دهندگان اثر ميگذارد، معلمان دانشآموزان خود را ارزشيابي ميكنند، نگهبانان بر روي زندانيان شورشي آتش ميگشايند، والدين براي فرزندان خود سرمشق ارايه ميكنند، و هنگامي كه اتحاديهها با مديران وارد بحث و مذاكره ميشوند. همچنين، قدرت ميتواند توسط افراد در موقعيتهاي ميان فردي به كار برده شود و قدرت نهايي در هر جامعه توسط گروهها كنترل ميشود. بحث حاضر بر روي ابعاد سازماني قدرت متمركز است.
اشكال قدرت
قدرت ميتواند به دو روش اندازهگيري شود. يكي از طريق درجهي احتمالي كه مقاومت به پايان ميرسد. اين نيز به نوبهي خود به توان كاربرد زور بستگي دارد و مربوط است به شدت اجباري كه ميتواند به كار برده شود2. اگر احتمال بالايي وجود داشته باشد كه عليرغم مقاومت شديد، حكم و دستوري به اجرا درآيد اين حالت را ميتوان كنترل ناميد.3 وقتي كه قدرت بيشتر جنبهي احتمالي و امكاني دارد ميتوان آن را نفوذ ناميد. كنترل ممكن است نيازمند مجازات بسيار شديد شامل تهديد زندگي يا معيشت ديگران باشد در حالي كه نفوذ بيشتر بر اساس فشارهاي نامحسوس مانند تشويق يا تهديد به قطع ارتباط دوستانه استوار است. ميزان قدرت اعمال شده را ميتوان به وسيلهي تعداد محدودههاي رفتاري كه تحت نفوذ يا كنترل درآمدهاند و تعداد افراد و گروههايي كه از آن تأثير ميپذيرند اندازهگيري كرد.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2570
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
🖋 رونالد کوروین، ترجمه از حسین مدنی
📍قدرت اجتماعي، امكان تحمیل خواست يك فرد يا گروه به مخالفان است.1 از آنجا كه قدرت در بيشتر روابط اجتماعي حضور دارد، ميتوان آن را در مواردي مانند موارد زير مشاهده كرد: وقتي كه ارتشها ميجنگند، اتحاديهها سياستمداران را تطميع ميكنند، كارفرمايان كاركنان خود را نظارت و كنترل ميكنند، يك كانديداي سياسي بر رأي دهندگان اثر ميگذارد، معلمان دانشآموزان خود را ارزشيابي ميكنند، نگهبانان بر روي زندانيان شورشي آتش ميگشايند، والدين براي فرزندان خود سرمشق ارايه ميكنند، و هنگامي كه اتحاديهها با مديران وارد بحث و مذاكره ميشوند. همچنين، قدرت ميتواند توسط افراد در موقعيتهاي ميان فردي به كار برده شود و قدرت نهايي در هر جامعه توسط گروهها كنترل ميشود. بحث حاضر بر روي ابعاد سازماني قدرت متمركز است.
اشكال قدرت
قدرت ميتواند به دو روش اندازهگيري شود. يكي از طريق درجهي احتمالي كه مقاومت به پايان ميرسد. اين نيز به نوبهي خود به توان كاربرد زور بستگي دارد و مربوط است به شدت اجباري كه ميتواند به كار برده شود2. اگر احتمال بالايي وجود داشته باشد كه عليرغم مقاومت شديد، حكم و دستوري به اجرا درآيد اين حالت را ميتوان كنترل ناميد.3 وقتي كه قدرت بيشتر جنبهي احتمالي و امكاني دارد ميتوان آن را نفوذ ناميد. كنترل ممكن است نيازمند مجازات بسيار شديد شامل تهديد زندگي يا معيشت ديگران باشد در حالي كه نفوذ بيشتر بر اساس فشارهاي نامحسوس مانند تشويق يا تهديد به قطع ارتباط دوستانه استوار است. ميزان قدرت اعمال شده را ميتوان به وسيلهي تعداد محدودههاي رفتاري كه تحت نفوذ يا كنترل درآمدهاند و تعداد افراد و گروههايي كه از آن تأثير ميپذيرند اندازهگيري كرد.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2570
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
✅ دانلود کتاب نظریه بیگانگی مارکس
🖋 ایشتوان مساروش | ترجمه: حسن شمسآوری، کاظم فیروزمند
📍 مفهوم بیگانگی (آلیناسیون) یا از خود بیگانگی انسان در وجوه متفاوت آن، بیگانگی از خود، بیگانگی از طبیعت و بیگانگی از انسانها؛ از مفاهیم کانونی نظریات کارل مارکس (فیلسوف، اقتصاددان و جامعهشناس آلمانی) است که البته در اندیشه سیاسی و فلسفی پیش از او نیز سابقه شایان توجهی داشته است. بدنه اصلی دیدگاههای مارکس در این مورد در دست نوشتههای اقتصادی و فلسفی (۱۸۴۴) آمده است و کتاب حاضر با تاکید بر آن اثر، البته در چارچوب کلیت آثار مارکس، به بررسی و تحلیل و معرفی این دیدگاهها پرداخته است. کتاب در سه بخش اصلی سامان یافته است:
خاستگاهها و ساختار نظریه مارکسی
وجوه بیگانگی
دلالت های معاصر نظریه بیگانگی مارکس
بخش نخست به بررسی خاستگاه تاریخی و ساختار نظری این مفهوم و تحولات معنایی آن و نظرات فیلسوفان دیگر درباره آن میپردازد و در بخش دوم وجوه اقتصادی، سیاسی، بود شناختی، اخلاقی و زیبا شناختی بیگانگی بررسی میشود. بخش سوم به دلالتهای معاصر نظریه بیگانگی مارکس در اندیشههای جامعهشناسان اختصاص یافته است.
🔸 دانلود و مطالعه آنلاین در 🔻
📎 https://engare.net/?p=2587
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
🖋 ایشتوان مساروش | ترجمه: حسن شمسآوری، کاظم فیروزمند
📍 مفهوم بیگانگی (آلیناسیون) یا از خود بیگانگی انسان در وجوه متفاوت آن، بیگانگی از خود، بیگانگی از طبیعت و بیگانگی از انسانها؛ از مفاهیم کانونی نظریات کارل مارکس (فیلسوف، اقتصاددان و جامعهشناس آلمانی) است که البته در اندیشه سیاسی و فلسفی پیش از او نیز سابقه شایان توجهی داشته است. بدنه اصلی دیدگاههای مارکس در این مورد در دست نوشتههای اقتصادی و فلسفی (۱۸۴۴) آمده است و کتاب حاضر با تاکید بر آن اثر، البته در چارچوب کلیت آثار مارکس، به بررسی و تحلیل و معرفی این دیدگاهها پرداخته است. کتاب در سه بخش اصلی سامان یافته است:
خاستگاهها و ساختار نظریه مارکسی
وجوه بیگانگی
دلالت های معاصر نظریه بیگانگی مارکس
بخش نخست به بررسی خاستگاه تاریخی و ساختار نظری این مفهوم و تحولات معنایی آن و نظرات فیلسوفان دیگر درباره آن میپردازد و در بخش دوم وجوه اقتصادی، سیاسی، بود شناختی، اخلاقی و زیبا شناختی بیگانگی بررسی میشود. بخش سوم به دلالتهای معاصر نظریه بیگانگی مارکس در اندیشههای جامعهشناسان اختصاص یافته است.
🔸 دانلود و مطالعه آنلاین در 🔻
📎 https://engare.net/?p=2587
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
✅ دانشگاه به کجا میرود؟
🖋 علی رضا چمن زار
📍 ارزش نیروهای انسانی که تاکنون بهوسیله دانشگاههای ایران بهجامعه آمریکا و دیگر کشورها عرضه شدهاست از ارزش مجموع کمکهای بلاعوض و به شکل قرضه که از هر طریق به ایران دادهشدهاست، بیشتر میباشد.
دانشگاه تهران و سایر مراکز آموزشی عالی در ایران وظیفه دارند که بهدومین مرحله حیات خود، قدم بگذارند. در 1313 که دانشگاه تهران پایهگذاری می شد تنها یک ضرورت درک و احساس میشد و آن لزوم داشتن موسسهای به اسم دانشگاه بود. همه استدلال میکردند که چون ملل مترقی جهان دانشگاه دارند ما هم باید داشته باشیم و وقتی هم که دانشگاه گشوده شد همه احساس کردند که یکی از آرزوهای ملی ما بر آورده شده است.
متأسفانه امروز که متجاوز از 80 سال از آن تاریخ میگذرد ما هنوز در حال ذوق کردن هستیم که صاحب دانشگاه شدهایم، هنوز استدلال ما مانند مردان سالهای پیش آنست که چون کشورهای توسعهیافته فلان دستگاه را دارند ما هم باید داشتهباشیم، چون فلان رشته را دارند ما هم باید داشتهباشیم و مرتباً دانشگاه خود را به تقلید ملل مترقی و فقط به تقلید بسط و توسعه دادهایم.
امروزه خدا را شکر صاحب دانشگاه بزرگی هستیم که از راه دلخوشی گاه آن را بزرگترین دانشگاه خاورمیانه هم میخوانیم. ولی چرخ زمان با سرعت بسیار گشتهاست، امروز دیگر برای هیچ کشوری کافی نیست که دارای دانشگاه عریض و طویلی باشد که در آن هر گونه موسسهای برای بازدید وجود داشته باشد بلکه امروز باید دانشگاه و دیگر مراکز آموزش عالی آن توانایی را داشتهباشند که تحولات زمان را درک کنند و سازمان خود را به خاطر تامین نیازمندیهای حال و آینده کشور از لحاظ پرسنل هدایت کننده شالوده ریزند. دانشگاه از آنجا که مجهز به عالیترین مراکز تحقیق است و یا باید باشد در برابر همه مشکلات سیاسی و اجتماعی کشور مسئول است.
علت و ریشه همه گرفتاریها از هر قبیل که دانشگاه بررسی و آشکار شود. تحقیقات دانشگاه باید بهعنوان مبانی و مدارک هر طرح سازندهای مورد توجه قرار گیرد.
دانشگاه باید دقیقاً در جریان برنامهگزاریهای کشور باشد و از نیازمندیهای آینده مطلع شود و سازمانهای خود را بهطوری تنظیم کند که جوابگوی احتیاجات بعدی باشد.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2498
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
🖋 علی رضا چمن زار
📍 ارزش نیروهای انسانی که تاکنون بهوسیله دانشگاههای ایران بهجامعه آمریکا و دیگر کشورها عرضه شدهاست از ارزش مجموع کمکهای بلاعوض و به شکل قرضه که از هر طریق به ایران دادهشدهاست، بیشتر میباشد.
دانشگاه تهران و سایر مراکز آموزشی عالی در ایران وظیفه دارند که بهدومین مرحله حیات خود، قدم بگذارند. در 1313 که دانشگاه تهران پایهگذاری می شد تنها یک ضرورت درک و احساس میشد و آن لزوم داشتن موسسهای به اسم دانشگاه بود. همه استدلال میکردند که چون ملل مترقی جهان دانشگاه دارند ما هم باید داشته باشیم و وقتی هم که دانشگاه گشوده شد همه احساس کردند که یکی از آرزوهای ملی ما بر آورده شده است.
متأسفانه امروز که متجاوز از 80 سال از آن تاریخ میگذرد ما هنوز در حال ذوق کردن هستیم که صاحب دانشگاه شدهایم، هنوز استدلال ما مانند مردان سالهای پیش آنست که چون کشورهای توسعهیافته فلان دستگاه را دارند ما هم باید داشتهباشیم، چون فلان رشته را دارند ما هم باید داشتهباشیم و مرتباً دانشگاه خود را به تقلید ملل مترقی و فقط به تقلید بسط و توسعه دادهایم.
امروزه خدا را شکر صاحب دانشگاه بزرگی هستیم که از راه دلخوشی گاه آن را بزرگترین دانشگاه خاورمیانه هم میخوانیم. ولی چرخ زمان با سرعت بسیار گشتهاست، امروز دیگر برای هیچ کشوری کافی نیست که دارای دانشگاه عریض و طویلی باشد که در آن هر گونه موسسهای برای بازدید وجود داشته باشد بلکه امروز باید دانشگاه و دیگر مراکز آموزش عالی آن توانایی را داشتهباشند که تحولات زمان را درک کنند و سازمان خود را به خاطر تامین نیازمندیهای حال و آینده کشور از لحاظ پرسنل هدایت کننده شالوده ریزند. دانشگاه از آنجا که مجهز به عالیترین مراکز تحقیق است و یا باید باشد در برابر همه مشکلات سیاسی و اجتماعی کشور مسئول است.
علت و ریشه همه گرفتاریها از هر قبیل که دانشگاه بررسی و آشکار شود. تحقیقات دانشگاه باید بهعنوان مبانی و مدارک هر طرح سازندهای مورد توجه قرار گیرد.
دانشگاه باید دقیقاً در جریان برنامهگزاریهای کشور باشد و از نیازمندیهای آینده مطلع شود و سازمانهای خود را بهطوری تنظیم کند که جوابگوی احتیاجات بعدی باشد.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2498
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
✅ فروش کلیه و اقتصاد مقاومتی
🖋 رضا امیدی
📍 «عدهای دوست دارند که پیوند زنده به زندۀ کلیه را متوقف کنند چون در این کار «منفعت» دارند و دستگاه و تجهیزات دیالیز را خریداری و وارد میکنند... زمانی که ما در مورد «اقتصاد مقاومتی» صحبت میکنیم بهترین کار همان پیوند کلیه است، چراکه هزینهها نیز کاهش مییابد چون دیالیز هزینههای بسیار بالایی دارد و تعداد زیادی دستگاه باید خریداری شود... چه اشکالی دارد فردی کلیهاش را بفروشد وقتی که در فقر به سر می برد و با دریافت 20 الی 30 میلیون زندگیاش متحول میشود».
اینها بخشی از گفتههای نمایندۀ مردم «زاهدان» و رییس فعلی «کمیسیون بهداشت و درمان مجلس» است که در اسفندماه 1395 بیان شده است. در همان زمان طیفی از پزشکان از منظر تخصصی نیز از کلیهفروشی فقرا دفاع کردند. به باور اینها امکان شرعی فروش کلیه موجب شده تا ایران بهلحاظ پیوند کلیه جزو کشورهای موفق بهشمار آید و «متخصصان» بهدلیل تعدد جراحی پیوند کلیه بسیار «باتجربه» شدهاند، و ازاینرو، نقدهای مطرحشده دربارۀ فروش کلیه و سایر اعضای بدن را نوعی «پز اخلاقی» قلمداد کردند.
مضمونهای بهکاررفته در این گفتهها، دینامیزم غالب در نظام سیاستگذاری و منازعههای بین گروههای ذینفوذ است: انتخاب یک برچسب به گروه منتقد سیاست، توسل به یک مضمون غالب و بعضاً ایدئولوژیک، برشمردن بعضاً واژگونۀ کارکردهای اخلاقی و تخصصی، و برنده نشاندادن قربانیان (فقرا). در این دینامیزم گاه دفاع از یک پدیده/ اقدام کاملاً پارادوکسیکال و مضحک میشود.
«زیگمونت بامن» کتابی دارد به نام کوری اخلاقی (moral blindness) که در آن نشان میدهد چگونه برخی سازوکارها در دنیای مدرن انسان را به کوری و بیتفاوتی در مواجهه با بیاخلاقیهای پیرامونی میکشاند و حتی غیراخلاقیترین اقدامات و پدیدهها را اخلاقی جلوه میدهد.
🔸 نوشته های بیشتر در 🔻
📎 https://engare.net/?p=2575
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
🖋 رضا امیدی
📍 «عدهای دوست دارند که پیوند زنده به زندۀ کلیه را متوقف کنند چون در این کار «منفعت» دارند و دستگاه و تجهیزات دیالیز را خریداری و وارد میکنند... زمانی که ما در مورد «اقتصاد مقاومتی» صحبت میکنیم بهترین کار همان پیوند کلیه است، چراکه هزینهها نیز کاهش مییابد چون دیالیز هزینههای بسیار بالایی دارد و تعداد زیادی دستگاه باید خریداری شود... چه اشکالی دارد فردی کلیهاش را بفروشد وقتی که در فقر به سر می برد و با دریافت 20 الی 30 میلیون زندگیاش متحول میشود».
اینها بخشی از گفتههای نمایندۀ مردم «زاهدان» و رییس فعلی «کمیسیون بهداشت و درمان مجلس» است که در اسفندماه 1395 بیان شده است. در همان زمان طیفی از پزشکان از منظر تخصصی نیز از کلیهفروشی فقرا دفاع کردند. به باور اینها امکان شرعی فروش کلیه موجب شده تا ایران بهلحاظ پیوند کلیه جزو کشورهای موفق بهشمار آید و «متخصصان» بهدلیل تعدد جراحی پیوند کلیه بسیار «باتجربه» شدهاند، و ازاینرو، نقدهای مطرحشده دربارۀ فروش کلیه و سایر اعضای بدن را نوعی «پز اخلاقی» قلمداد کردند.
مضمونهای بهکاررفته در این گفتهها، دینامیزم غالب در نظام سیاستگذاری و منازعههای بین گروههای ذینفوذ است: انتخاب یک برچسب به گروه منتقد سیاست، توسل به یک مضمون غالب و بعضاً ایدئولوژیک، برشمردن بعضاً واژگونۀ کارکردهای اخلاقی و تخصصی، و برنده نشاندادن قربانیان (فقرا). در این دینامیزم گاه دفاع از یک پدیده/ اقدام کاملاً پارادوکسیکال و مضحک میشود.
«زیگمونت بامن» کتابی دارد به نام کوری اخلاقی (moral blindness) که در آن نشان میدهد چگونه برخی سازوکارها در دنیای مدرن انسان را به کوری و بیتفاوتی در مواجهه با بیاخلاقیهای پیرامونی میکشاند و حتی غیراخلاقیترین اقدامات و پدیدهها را اخلاقی جلوه میدهد.
🔸 نوشته های بیشتر در 🔻
📎 https://engare.net/?p=2575
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
✅ بررسی رابطه میزان دینداری و انواع آن با مدارای اجتماعی
🖋 دکتر سیدحسین سراج زاده; دکتر سارا شریعتی مزینانی; سیروس صابر
📍 مدارا از جمله موضوعات مهم اجتماعی و سیاسی است که در جامعه ما پژوهشهای تجربی ناچیزی درباره آن انجام شده است. در این مقاله بر اساس یک نمونه ۳۳۵ نفره از دانشجویان، رابطه میزان و انواع دینداری با مدارای اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان میدهد که تأثیر میزان دینداری بر ابعاد و مؤلفههای مختلف مدارا متفاوت است. هرچه افراد دیندارتر باشند، مدارای آنان نسبت به موضوعاتی مثل مسائل جنسی، جرم، و ارتباط با غیرمسلمانان کمتر است. اما دینداری بر مدارای سیاسی، مدارای ملیتی، و مدارای قومی تأثیر چندانی ندارد. از طرف دیگر، اثر نوع دینداری، که در این پژوهش به کثرتگرا، شمولگرا، و انحصارگرا تقسیم شده است، بر انواع مدارا بیش از میزان دینداری است. در مجموع بر اساس یافتههای این پژوهش نمیتوان از رابطه یکبعدی بین دینداری و مدارا صحبت کرد، بلکه برای رسیدن به یک رابطه واقعی و دقیق درباره دینداری و مدارا، لازم است هم ابعاد و موضوع مورد مدارا و هم نوع دینداری مشخص شود. در موضوعاتی که هنجارها و قواعد دینی مشخص و صریح هستند، مدارای دینداران نیز کمتر میشود. همچنین، در مقایسه با سایر متغیرهای مورد بررسی، نوع دینداری اصلیترین متغیر برای تبیین تغییرات مدارای اجتماعی است.
کلمات کلیدی: دینداری، مدارا، کثرتگرایی، انحصارگرایی
مطالعه آنلاین و دانلود:
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2598
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
🖋 دکتر سیدحسین سراج زاده; دکتر سارا شریعتی مزینانی; سیروس صابر
📍 مدارا از جمله موضوعات مهم اجتماعی و سیاسی است که در جامعه ما پژوهشهای تجربی ناچیزی درباره آن انجام شده است. در این مقاله بر اساس یک نمونه ۳۳۵ نفره از دانشجویان، رابطه میزان و انواع دینداری با مدارای اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان میدهد که تأثیر میزان دینداری بر ابعاد و مؤلفههای مختلف مدارا متفاوت است. هرچه افراد دیندارتر باشند، مدارای آنان نسبت به موضوعاتی مثل مسائل جنسی، جرم، و ارتباط با غیرمسلمانان کمتر است. اما دینداری بر مدارای سیاسی، مدارای ملیتی، و مدارای قومی تأثیر چندانی ندارد. از طرف دیگر، اثر نوع دینداری، که در این پژوهش به کثرتگرا، شمولگرا، و انحصارگرا تقسیم شده است، بر انواع مدارا بیش از میزان دینداری است. در مجموع بر اساس یافتههای این پژوهش نمیتوان از رابطه یکبعدی بین دینداری و مدارا صحبت کرد، بلکه برای رسیدن به یک رابطه واقعی و دقیق درباره دینداری و مدارا، لازم است هم ابعاد و موضوع مورد مدارا و هم نوع دینداری مشخص شود. در موضوعاتی که هنجارها و قواعد دینی مشخص و صریح هستند، مدارای دینداران نیز کمتر میشود. همچنین، در مقایسه با سایر متغیرهای مورد بررسی، نوع دینداری اصلیترین متغیر برای تبیین تغییرات مدارای اجتماعی است.
کلمات کلیدی: دینداری، مدارا، کثرتگرایی، انحصارگرایی
مطالعه آنلاین و دانلود:
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2598
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
✅ انقلاب
🖋 مدیر سایت
📍 در تفکر سیاسی، انقلاب به معنای مصادره ی غیرقانونی و معمولاً خشونت آمیز قدرت است که موجب تغییر بنیادی در نهادهای حکومت می شود. اما مفهوم انقلاب به شیوه های گوناگون و به معناهای متفاوت به کار می رود. «انقلاب» گاهی برای توصیف هر تغییر بنیادی، خواه خشونت آمیز و ناگهانی باشد یا نباشد، به کار می رود. به همین معناست که درباره ی «انقلاب صنعتی» یا «انقلاب علمی» سخن می گوییم. گاهی تغییر بنیادی در حکومت را که از انتخاب رخ می دهد و مصادره ی خشونت آمیز قدرت نیست انقلاب می خوانند. برای مثال، «انقلاب نازی» در آلمان...
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2603
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
🖋 مدیر سایت
📍 در تفکر سیاسی، انقلاب به معنای مصادره ی غیرقانونی و معمولاً خشونت آمیز قدرت است که موجب تغییر بنیادی در نهادهای حکومت می شود. اما مفهوم انقلاب به شیوه های گوناگون و به معناهای متفاوت به کار می رود. «انقلاب» گاهی برای توصیف هر تغییر بنیادی، خواه خشونت آمیز و ناگهانی باشد یا نباشد، به کار می رود. به همین معناست که درباره ی «انقلاب صنعتی» یا «انقلاب علمی» سخن می گوییم. گاهی تغییر بنیادی در حکومت را که از انتخاب رخ می دهد و مصادره ی خشونت آمیز قدرت نیست انقلاب می خوانند. برای مثال، «انقلاب نازی» در آلمان...
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2603
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
✅ اکتبر ۱۹۱۷: امکان پیروزی
🖋 آلن بدیو | ترجمه صالح نجفی
📍 در عمر کوتاه یک آدم، مشاهده پیرشدن، چروکخوردن، پلاسیدن و سپس مردن یک رخداد تاریخی همیشه تجربه تاثیرگذاری است. مردن برای یک رخداد تاریخی یعنی تقریبا عالم و آدم همه از یادت میبرند: وقتی آن رخداد، به جای نوربخشیدن و راهنمودن به زندگانی توده مردم، دیگر هیچجا نمودی نداشته باشد مگر در کتابهای تخصصی رشته تاریخ، و حتی در آنها هم جلوه خاصی برایش نماند. آری، رخداد مرده در گردوغبار آرشیوها دفن میشود.
راستش من میتوانم بگویم در طول زندگیام، با چشمان خودم اگر نه مردن انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ را دستکم جانکندن و نفسهای آخر آن را دیدهام. حتما خواهید گفت: ای آقا، آخر شما آنقدر جوان نیستید و تازه، شما بیست سال پس از آن انقلاب به دنیا آمدید. با اینهمه، این انقلاب سرگذشت زیبایی داشته! هرچه نباشد، همهجا حرف از صدمین سالگرد آن است.
در جواب این حرفها خواهم گفت: این صدمین سالگرد، عملا همه جا، محل نزاع واقعی انقلاب اکتبر را میپوشاند و از قلم میاندازد؛ چرا؟ چون، دستکم در شصت سال گذشته، این انقلاب در رگ میلیونها انسان در سراسر کره خاکی خونِ شوق و امید جاری کرده است، از اروپا تا آمریکای لاتین، از یونان تا چین، از آفریقای جنوبی تا اندونزی. و البته که طی همین دوره انقلاب اکتبر وحشت به جان گروه اندکشمار اربابان واقعی دنیای ما، یعنی الیگارشی مالکان سرمایههای کلان، انداخته است و در عین حال بر اثر بدبیاریهای مهمی در سراسر جهان با محدودیتهایی مواجه شده است.
آری، آدم باید حاق واقعیت را تغییر دهد تا بتواند مرگ یک رخداد انقلابی را در حافظه مردم ممکن سازد و آن را به داستانی شوم و پر از کشتوکشتار بدل کند. مرگ یک رخداد به یاری افترازدنی عالمانه و فاضلانه حاصل میشود. آدم دربارهاش حرف میزند، مراسم صدمین سالگردش را برگزار میکند، بله! منتها به شرطی که صاحبنظران بدین وسیله بتوانند به این نتیجه برسند: دیگر هرگز!
مایلم به یادتان آورم که این قضیه در مورد انقلاب فرانسه هم مصداق داشت. قهرمانان این انقلاب، روبسپیر و سنژوست و ژرژ کوتُن، دهههای متمادی به صورت حاکمانی جبار تصویر میشدند، مردانی جاهطلب و گوشتتلخ که جامه آدمکشهای حرفهای به تن کردهاند. حتی ژول میشُله (مورخ شهیر فرانسه در قرن ۱۹) که خود را هواخواه پروپاقرص انقلاب فرانسه میدانست قصد داشت از روبسپیر چهرهای دیکتاتورمآب ترسیم کند
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2611
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
🖋 آلن بدیو | ترجمه صالح نجفی
📍 در عمر کوتاه یک آدم، مشاهده پیرشدن، چروکخوردن، پلاسیدن و سپس مردن یک رخداد تاریخی همیشه تجربه تاثیرگذاری است. مردن برای یک رخداد تاریخی یعنی تقریبا عالم و آدم همه از یادت میبرند: وقتی آن رخداد، به جای نوربخشیدن و راهنمودن به زندگانی توده مردم، دیگر هیچجا نمودی نداشته باشد مگر در کتابهای تخصصی رشته تاریخ، و حتی در آنها هم جلوه خاصی برایش نماند. آری، رخداد مرده در گردوغبار آرشیوها دفن میشود.
راستش من میتوانم بگویم در طول زندگیام، با چشمان خودم اگر نه مردن انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ را دستکم جانکندن و نفسهای آخر آن را دیدهام. حتما خواهید گفت: ای آقا، آخر شما آنقدر جوان نیستید و تازه، شما بیست سال پس از آن انقلاب به دنیا آمدید. با اینهمه، این انقلاب سرگذشت زیبایی داشته! هرچه نباشد، همهجا حرف از صدمین سالگرد آن است.
در جواب این حرفها خواهم گفت: این صدمین سالگرد، عملا همه جا، محل نزاع واقعی انقلاب اکتبر را میپوشاند و از قلم میاندازد؛ چرا؟ چون، دستکم در شصت سال گذشته، این انقلاب در رگ میلیونها انسان در سراسر کره خاکی خونِ شوق و امید جاری کرده است، از اروپا تا آمریکای لاتین، از یونان تا چین، از آفریقای جنوبی تا اندونزی. و البته که طی همین دوره انقلاب اکتبر وحشت به جان گروه اندکشمار اربابان واقعی دنیای ما، یعنی الیگارشی مالکان سرمایههای کلان، انداخته است و در عین حال بر اثر بدبیاریهای مهمی در سراسر جهان با محدودیتهایی مواجه شده است.
آری، آدم باید حاق واقعیت را تغییر دهد تا بتواند مرگ یک رخداد انقلابی را در حافظه مردم ممکن سازد و آن را به داستانی شوم و پر از کشتوکشتار بدل کند. مرگ یک رخداد به یاری افترازدنی عالمانه و فاضلانه حاصل میشود. آدم دربارهاش حرف میزند، مراسم صدمین سالگردش را برگزار میکند، بله! منتها به شرطی که صاحبنظران بدین وسیله بتوانند به این نتیجه برسند: دیگر هرگز!
مایلم به یادتان آورم که این قضیه در مورد انقلاب فرانسه هم مصداق داشت. قهرمانان این انقلاب، روبسپیر و سنژوست و ژرژ کوتُن، دهههای متمادی به صورت حاکمانی جبار تصویر میشدند، مردانی جاهطلب و گوشتتلخ که جامه آدمکشهای حرفهای به تن کردهاند. حتی ژول میشُله (مورخ شهیر فرانسه در قرن ۱۹) که خود را هواخواه پروپاقرص انقلاب فرانسه میدانست قصد داشت از روبسپیر چهرهای دیکتاتورمآب ترسیم کند
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2611
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
✅ چهار عامل عقبماندگی خاورمیانه و جهان اسلام
🖋 مهدی مظفری (پروفسور رئیس مرکز مطالعات اسلامگرایی و افراطیگری (CIR)، در بخش علوم سیاسی دانشگاه آرهوس دانمارک)
📍 تمام گزارشهای رسمی سازمان ملل متحد در مورد جهان عرب نشان میدهد که بیست و دو کشور عرب از جمله ثروتمندترین و در عین حال غیرپیشرفتهترین جوامع جهان هستند. این گزارشها توسط صهیونیستها تهیه نشده و بیشتر پژوهندگان و نویسندگان این گزارشها عربتبارند.
به چند رقم اکتفا کنیم. کل درآمد ناخاص سالانه این بیست و دو کشور که در میان آنها بزرگترین تولیدکنندگان نفت و گاز جهان هستند تنها معادل درآمد ناخالص سالانه اسپانیا است که نه نفت چندان دارد و نه گاز: (حدود ۶۰۰ میلیارد دلار در آستانه قرن حاضر).
مجموع تمام نشر کتاب در این بیست و دو کشور معادل است با نشر کتاب در یونان. در همین حال رقم بیسوادی و تبعیض جنسیتی در این بیست و دو کشور بسیار بالاست.
اغراق نکردهایم اگر دامنه این تحقیقات را به تمام خاورمیانه و نیز حتی به جهان اسلام گسترش دهیم؛ وضعیت تقریباً همان است بدون تغییر جوهری. از بالی تا مالی با حدود یک میلیارد و نیم جمعیت.
معیار زندگی و پویندگی هر جامعه یا مجموعهای از جوامع که خود را متعلق به تمدن خاصی میدانند، با میزان و نوع و کیفیت آنچه آنها به جامعه بشری ارائه و عرضه میکند رابطه مستقیم دارد. آنچه عرضه میشود میتواند از نوع مادی باشد یا معنوی. میتواند فلسفه و هنر و ادبیات و فکر نو باشد و میتواند انواع و اقسام کالاهای صنعتی و فراصنعتی. مثلاً آلمان مرغوبترین اتومبیلها را تولید میکند و نیز انگلیس. آمریکا بزرگترین و پیشرفتهترین سازوکارهای اینترنتی را تولید میکند در کنار پیچدهترین سلاحها.
همین رشته را بگیریم و گسترش دهیم به حوزه ادب و هنر و موسیقی و اندیشهپردازیهای نو. چون بنای این نوشته بر ایجاز است، وارد این مبحث نمیشویم. خواننده خود به خوبی میداند که در این حوزه، منطقه موسوم به جهان اسلام نه حرف نویی دارد، نه هنر تازهای که جهانشمول باشد. دست بالا را که بگیریم، سهم جهان اسلام در این زمینهها بسیار اندک است.
حالا فکر میکنید که این جهان اسلام بسیار گسترده و سرشار از منابع طبیعی چه کالاها و چه چیزهای عمدهای تولید میکند؟ بیباکانه عرض میکنم: سه چیز: ۱- نفت و گاز ۲- مهاجرت و پناهندگی ۳- تروریسم.
فرش، پسته، زعفران، خرما، آلوخشکه، و اقلامی از این دست را کنار آن سه رقم اصلی بگذارید، شاید بشود گفت صورت نسبتاً کاملی از تولیدات جهان اسلام را بدست آوردهاید.
این وضعیت اسفناک زاییده چه عواملی است؟
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2622
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
🖋 مهدی مظفری (پروفسور رئیس مرکز مطالعات اسلامگرایی و افراطیگری (CIR)، در بخش علوم سیاسی دانشگاه آرهوس دانمارک)
📍 تمام گزارشهای رسمی سازمان ملل متحد در مورد جهان عرب نشان میدهد که بیست و دو کشور عرب از جمله ثروتمندترین و در عین حال غیرپیشرفتهترین جوامع جهان هستند. این گزارشها توسط صهیونیستها تهیه نشده و بیشتر پژوهندگان و نویسندگان این گزارشها عربتبارند.
به چند رقم اکتفا کنیم. کل درآمد ناخاص سالانه این بیست و دو کشور که در میان آنها بزرگترین تولیدکنندگان نفت و گاز جهان هستند تنها معادل درآمد ناخالص سالانه اسپانیا است که نه نفت چندان دارد و نه گاز: (حدود ۶۰۰ میلیارد دلار در آستانه قرن حاضر).
مجموع تمام نشر کتاب در این بیست و دو کشور معادل است با نشر کتاب در یونان. در همین حال رقم بیسوادی و تبعیض جنسیتی در این بیست و دو کشور بسیار بالاست.
اغراق نکردهایم اگر دامنه این تحقیقات را به تمام خاورمیانه و نیز حتی به جهان اسلام گسترش دهیم؛ وضعیت تقریباً همان است بدون تغییر جوهری. از بالی تا مالی با حدود یک میلیارد و نیم جمعیت.
معیار زندگی و پویندگی هر جامعه یا مجموعهای از جوامع که خود را متعلق به تمدن خاصی میدانند، با میزان و نوع و کیفیت آنچه آنها به جامعه بشری ارائه و عرضه میکند رابطه مستقیم دارد. آنچه عرضه میشود میتواند از نوع مادی باشد یا معنوی. میتواند فلسفه و هنر و ادبیات و فکر نو باشد و میتواند انواع و اقسام کالاهای صنعتی و فراصنعتی. مثلاً آلمان مرغوبترین اتومبیلها را تولید میکند و نیز انگلیس. آمریکا بزرگترین و پیشرفتهترین سازوکارهای اینترنتی را تولید میکند در کنار پیچدهترین سلاحها.
همین رشته را بگیریم و گسترش دهیم به حوزه ادب و هنر و موسیقی و اندیشهپردازیهای نو. چون بنای این نوشته بر ایجاز است، وارد این مبحث نمیشویم. خواننده خود به خوبی میداند که در این حوزه، منطقه موسوم به جهان اسلام نه حرف نویی دارد، نه هنر تازهای که جهانشمول باشد. دست بالا را که بگیریم، سهم جهان اسلام در این زمینهها بسیار اندک است.
حالا فکر میکنید که این جهان اسلام بسیار گسترده و سرشار از منابع طبیعی چه کالاها و چه چیزهای عمدهای تولید میکند؟ بیباکانه عرض میکنم: سه چیز: ۱- نفت و گاز ۲- مهاجرت و پناهندگی ۳- تروریسم.
فرش، پسته، زعفران، خرما، آلوخشکه، و اقلامی از این دست را کنار آن سه رقم اصلی بگذارید، شاید بشود گفت صورت نسبتاً کاملی از تولیدات جهان اسلام را بدست آوردهاید.
این وضعیت اسفناک زاییده چه عواملی است؟
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2622
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
✅ نفت، چوب جادوی رفاه نیست!
📍مرحله اول تحریمهای اقتصادی و مالی آمریکا علیه ایران از هفته گذشته رسما آغاز شد و مبادلات دلاری و ریالی، معاملات بینالمللی طلا و فلزات گرانبها، صنایع خودروسازی و تامین قطعات و خریدوفروش هواپیماهای مسافربری با محدودیتهای تازهای روبهرو خواهند شد. سه ماه دیگر تحریمهای اصلی که شامل صادرات و فروش نفت است، از سر گرفته میشود. تخمینهای داخلی و بینالمللی از تغییرات احتمالی در حجم صادرات نفتی ایران چیزی حدود 50 درصد اعلام شده و بر همین اساس هم کارشناسان میگویند دولت باید سناریوها و برنامههایی مشخص برای وضعیت پیشرو داشته باشد و با کمکردن هزینههای خود یا انقباضیکردن بودجه یا حتی در صورت نیاز با متوسلشدن به صندوق توسعه ملی که منطقا وظیفهاش کنترل درآمدهای نفتی بودجه در زمان افتوخیزهای قیمتی است، مانع اثرگذاری تحولات آتی بر شاخصهای کلان اقتصادی و اجتماعی شود. با این حال سوال این است که آیا نفت که همیشه حکم چوب جادویی برای اقتصاد کشور را داشته، با محدودیتهایی که چندی دیگر از راه میرسند، همچنان میتواند شاخصهای رفاهی کشور را تحریک و به تعبیری، اغوا کند؟ آیا رژیم درآمدی کشور و رابطه آن با نفت با تحولاتی که در راه است، تغییر مییابد یا مطابق «قاعده انتظار» با افزایش کسری تراز عملیاتی بودجهای کشور، برنامهریزیها برای حوزه رفاه اجتماعی نیز نقش بر آب میشوند؟
ایران با ذخایر فراوان طبیعی زیرزمینیاش اعم از نفت و گاز شناخته میشود و از یک نظر نیز بیکاری، فقر و محرومیت و انواع آسیبهای اجتماعی هر کدام به معضلی بزرگ و تقریبا لاینحل در کشور بدل شدهاند. گذشته از منابع مالی هنگفتی که همهساله از محل درآمدهای حاصل از نفت به اقتصاد کشور تزریق میشود، کاهش میزان وابستگی کشور به این نعمت خدادادی همیشه در میان تحلیلگران مناقشهبرانگیز و برای دولتها نیز یکی از دستنیافتنیترین آرزوهاست. از سویی نیز تجربه تاریخی نشان میدهد هرگونه تغییر در درآمدهای حاصل از فروش منابع زیرزمینی کشور بر عملکرد بخشهای اقتصادی بهخصوص شاخصهای متعدد حوزه رفاه اجتماعی کشور اثرات مستقیم و خطی داشته است. گرچه دستیابی به منطق اثرات تکانههای نفتی بر رفاه اجتماعی به خودی خود موضوعی مهم جلوه میکند، در شرایط کنونی که سایه تحریمها بر سر تولید و فروش نفت کشور است، اهمیت موضوع دوچندان میشود. این منطق در درجه اول شیوه تاثیرگذاری نوسانات درآمد نفتی را بر رفاه اجتماعی (به معنای عام) مشخص میکند و دوم هم با ترسیم نمودار یا تعریف حدی آستانهای، دست سیاستگذاران را برای تغییر یا اصلاح یا تجدیدنظر در برنامههای رفاهی باز میکند.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2627
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
📍مرحله اول تحریمهای اقتصادی و مالی آمریکا علیه ایران از هفته گذشته رسما آغاز شد و مبادلات دلاری و ریالی، معاملات بینالمللی طلا و فلزات گرانبها، صنایع خودروسازی و تامین قطعات و خریدوفروش هواپیماهای مسافربری با محدودیتهای تازهای روبهرو خواهند شد. سه ماه دیگر تحریمهای اصلی که شامل صادرات و فروش نفت است، از سر گرفته میشود. تخمینهای داخلی و بینالمللی از تغییرات احتمالی در حجم صادرات نفتی ایران چیزی حدود 50 درصد اعلام شده و بر همین اساس هم کارشناسان میگویند دولت باید سناریوها و برنامههایی مشخص برای وضعیت پیشرو داشته باشد و با کمکردن هزینههای خود یا انقباضیکردن بودجه یا حتی در صورت نیاز با متوسلشدن به صندوق توسعه ملی که منطقا وظیفهاش کنترل درآمدهای نفتی بودجه در زمان افتوخیزهای قیمتی است، مانع اثرگذاری تحولات آتی بر شاخصهای کلان اقتصادی و اجتماعی شود. با این حال سوال این است که آیا نفت که همیشه حکم چوب جادویی برای اقتصاد کشور را داشته، با محدودیتهایی که چندی دیگر از راه میرسند، همچنان میتواند شاخصهای رفاهی کشور را تحریک و به تعبیری، اغوا کند؟ آیا رژیم درآمدی کشور و رابطه آن با نفت با تحولاتی که در راه است، تغییر مییابد یا مطابق «قاعده انتظار» با افزایش کسری تراز عملیاتی بودجهای کشور، برنامهریزیها برای حوزه رفاه اجتماعی نیز نقش بر آب میشوند؟
ایران با ذخایر فراوان طبیعی زیرزمینیاش اعم از نفت و گاز شناخته میشود و از یک نظر نیز بیکاری، فقر و محرومیت و انواع آسیبهای اجتماعی هر کدام به معضلی بزرگ و تقریبا لاینحل در کشور بدل شدهاند. گذشته از منابع مالی هنگفتی که همهساله از محل درآمدهای حاصل از نفت به اقتصاد کشور تزریق میشود، کاهش میزان وابستگی کشور به این نعمت خدادادی همیشه در میان تحلیلگران مناقشهبرانگیز و برای دولتها نیز یکی از دستنیافتنیترین آرزوهاست. از سویی نیز تجربه تاریخی نشان میدهد هرگونه تغییر در درآمدهای حاصل از فروش منابع زیرزمینی کشور بر عملکرد بخشهای اقتصادی بهخصوص شاخصهای متعدد حوزه رفاه اجتماعی کشور اثرات مستقیم و خطی داشته است. گرچه دستیابی به منطق اثرات تکانههای نفتی بر رفاه اجتماعی به خودی خود موضوعی مهم جلوه میکند، در شرایط کنونی که سایه تحریمها بر سر تولید و فروش نفت کشور است، اهمیت موضوع دوچندان میشود. این منطق در درجه اول شیوه تاثیرگذاری نوسانات درآمد نفتی را بر رفاه اجتماعی (به معنای عام) مشخص میکند و دوم هم با ترسیم نمودار یا تعریف حدی آستانهای، دست سیاستگذاران را برای تغییر یا اصلاح یا تجدیدنظر در برنامههای رفاهی باز میکند.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2627
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
✅ حاشیهنشینی انگ اجتماعی نیست!
🖋 گفتوگو با دکتر اعظم خاتم، پژوهشگر مسائل شهری
📍 گزارشها و آمارهای اجتماعی تکاندهنده، یکی پس از دیگری، غافلگیرمان میکنند. شاید شگفتآورترین و در عین حال رعبآورترین گزارش بدمسکنی در سالهای اخیر، گزارشی از گروههای گورخواب در شهر تهران بوده است. اما گورخوابها شاید برجستهترین جلوه بدمسکنی باشند و تکاندهندهترین نوع آن. شکلهای دیگری از بدمسکنی –شایعتر از همه، حاشیهنشینی– دهههاست که در شهرهای بزرگ وجود دارد. در جدیدترین گزارش درباره حاشیهنشینی و بدمسکنی، معاون پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور از وجود ۱۹میلیون جمعیت حاشیهنشین و حدود سههزار منطقه حاشیهای در کشور خبر داد. به بهانه انتشار این گزارش، برای بررسی ژرفتر پدیده حاشیهنشینی و نسبت آن با پدیدههای کلانتر، در این شماره آتیهنو پروندهای را تدارک دیدهایم. از جمله اینکه در گفتوگویی با دکتر اعظم خاتم که سالهاست در حوزه مسکن و طرحهای شهری فعالیت و پژوهش میکند به جنبههای مختلف این پدیده اجتماعی پرداختهایم. خاتم دکترای خود را در رشته محیطشناسی شهری از دانشگاه یورک کانادا دریافت کرده و سابقه تدریس در این دانشگاه را نیز دارد.
بر اساس آماری که وزارت مسکن، راه و شهرسازی ارائه داده، در حال حاضر حدود سههزار منطقه حاشیهنشین در کشور وجود دارد. تحولات حوزه حاشیهنشینی و نسبت آن با سیاستهای مسکن در دوره پس از انقلاب را چگونه ارزیابی میکنید؟ در سطوح سیاستگذاری در این سالها چه نگرشی نسبت به این مسئله وجود داشته است؟
ارائه آمار مربوط به حاشیهنشینها برای ما از این جهت اهمیت دارد که بتوانیم روند گسترش یا کاهش فقرِ سکونتی را رصد کنیم و بفهمیم که نوسانات اقتصادی و سیاستهای مسکن چه نتایجی داشته و چه به سر مردم آوردهاند، در حالی که ممکن است برای دستگاههای دولتی راهی برای چانهزنیِ بودجهای یا رقابت سیاسی و اداری باشد. آنچه ما امروز حاشیهنشینی یا اسکان غیررسمی میخوانیم و مشابه آلونکنشینهای دوران صنعتیشدن شهرهای غربی در قرن نوزدهم است، دربرگیرنده گروههای تهیدست شهری است که توان تامین مسکن متعارف (متناسب با حداقل استانداردهای دوره و زمانه خود) را ندارند. از دهه 40 که ادبیات توسعه و توجه به مرکز-حاشیه در ایران شکل گرفت، جمعیت تهیدست مهاجر شهری، حاشیهنشین خوانده شدند، به معنای کسانی که در مناطقی قرار دارند که توأمان به لحاظ اقتصادی، فرهنگی و فضایی حاشیه محسوب میشوند.
انقلاب اسلامی، مقام و منزلت مرکز و حاشیه را در ابعاد مختلف برای چند سالی دگرگون کرد و خدمات متعارف را برای بسیاری از اجتماعات حاشیهای تأمین کرد. در دهه هفتاد و پس از بروز نارضایتی و اعتراض تهیدستانی که بعد از جنگ انتظار داشتند محرومیتهای محلی کاهش یابد، دوباره توجه به موضوع حاشیهها جلب شد. مطالعات پیشرویی چون «حاشیهنشینی در ایران» توسط آقای اطهاری و همکارانش نشان داد که کارگران صنعتی هم حاشیهنشین هستند بیآنکه در حاشیه اقتصادی باشند. نقد برنامهریزی شهری و مسکن از منظر نادیدهگرفتن کمدرآمدها و تاثیر آن بر گسترش حاشیهنشینی موجب توجه به اصلاح روندهای قانونی و برنامهای شد. در اوایل دهه هشتاد و در پی حدود یک دهه تلاش، دولت بالاخره سند توانمندسازی سکونتگاههای غیررسمی را تصویب کرد و نهادی بینبخشی را مسئول نظارت و برنامهریزی مشارکتی برای این اجتماعات کرد. به دنبال آن، قرار بود سیاست پیشگیری از حاشیهنشینی جدید با تهیه طرح جامع مسکن و توجه آن به سیاست تأمین مسکن کمدرآمدها، مثلا از طریق مسکن استیجاری و ملکی ارزان، فعال شود. همان طور که میدانید دولت آقای احمدینژاد متوجه خاصیت سیاسی مسکن کمدرآمدها بود و طرح یکشبه و جاهطلبانه تولید مسکن مهر را کلید زد که گروههایی را وسط بیابان صاحبخانه کرده است. جناح مقابل هم به وقتگذرانی و بیاعتنایی به موضوع ادامه میدهد.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2633
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
🖋 گفتوگو با دکتر اعظم خاتم، پژوهشگر مسائل شهری
📍 گزارشها و آمارهای اجتماعی تکاندهنده، یکی پس از دیگری، غافلگیرمان میکنند. شاید شگفتآورترین و در عین حال رعبآورترین گزارش بدمسکنی در سالهای اخیر، گزارشی از گروههای گورخواب در شهر تهران بوده است. اما گورخوابها شاید برجستهترین جلوه بدمسکنی باشند و تکاندهندهترین نوع آن. شکلهای دیگری از بدمسکنی –شایعتر از همه، حاشیهنشینی– دهههاست که در شهرهای بزرگ وجود دارد. در جدیدترین گزارش درباره حاشیهنشینی و بدمسکنی، معاون پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور از وجود ۱۹میلیون جمعیت حاشیهنشین و حدود سههزار منطقه حاشیهای در کشور خبر داد. به بهانه انتشار این گزارش، برای بررسی ژرفتر پدیده حاشیهنشینی و نسبت آن با پدیدههای کلانتر، در این شماره آتیهنو پروندهای را تدارک دیدهایم. از جمله اینکه در گفتوگویی با دکتر اعظم خاتم که سالهاست در حوزه مسکن و طرحهای شهری فعالیت و پژوهش میکند به جنبههای مختلف این پدیده اجتماعی پرداختهایم. خاتم دکترای خود را در رشته محیطشناسی شهری از دانشگاه یورک کانادا دریافت کرده و سابقه تدریس در این دانشگاه را نیز دارد.
بر اساس آماری که وزارت مسکن، راه و شهرسازی ارائه داده، در حال حاضر حدود سههزار منطقه حاشیهنشین در کشور وجود دارد. تحولات حوزه حاشیهنشینی و نسبت آن با سیاستهای مسکن در دوره پس از انقلاب را چگونه ارزیابی میکنید؟ در سطوح سیاستگذاری در این سالها چه نگرشی نسبت به این مسئله وجود داشته است؟
ارائه آمار مربوط به حاشیهنشینها برای ما از این جهت اهمیت دارد که بتوانیم روند گسترش یا کاهش فقرِ سکونتی را رصد کنیم و بفهمیم که نوسانات اقتصادی و سیاستهای مسکن چه نتایجی داشته و چه به سر مردم آوردهاند، در حالی که ممکن است برای دستگاههای دولتی راهی برای چانهزنیِ بودجهای یا رقابت سیاسی و اداری باشد. آنچه ما امروز حاشیهنشینی یا اسکان غیررسمی میخوانیم و مشابه آلونکنشینهای دوران صنعتیشدن شهرهای غربی در قرن نوزدهم است، دربرگیرنده گروههای تهیدست شهری است که توان تامین مسکن متعارف (متناسب با حداقل استانداردهای دوره و زمانه خود) را ندارند. از دهه 40 که ادبیات توسعه و توجه به مرکز-حاشیه در ایران شکل گرفت، جمعیت تهیدست مهاجر شهری، حاشیهنشین خوانده شدند، به معنای کسانی که در مناطقی قرار دارند که توأمان به لحاظ اقتصادی، فرهنگی و فضایی حاشیه محسوب میشوند.
انقلاب اسلامی، مقام و منزلت مرکز و حاشیه را در ابعاد مختلف برای چند سالی دگرگون کرد و خدمات متعارف را برای بسیاری از اجتماعات حاشیهای تأمین کرد. در دهه هفتاد و پس از بروز نارضایتی و اعتراض تهیدستانی که بعد از جنگ انتظار داشتند محرومیتهای محلی کاهش یابد، دوباره توجه به موضوع حاشیهها جلب شد. مطالعات پیشرویی چون «حاشیهنشینی در ایران» توسط آقای اطهاری و همکارانش نشان داد که کارگران صنعتی هم حاشیهنشین هستند بیآنکه در حاشیه اقتصادی باشند. نقد برنامهریزی شهری و مسکن از منظر نادیدهگرفتن کمدرآمدها و تاثیر آن بر گسترش حاشیهنشینی موجب توجه به اصلاح روندهای قانونی و برنامهای شد. در اوایل دهه هشتاد و در پی حدود یک دهه تلاش، دولت بالاخره سند توانمندسازی سکونتگاههای غیررسمی را تصویب کرد و نهادی بینبخشی را مسئول نظارت و برنامهریزی مشارکتی برای این اجتماعات کرد. به دنبال آن، قرار بود سیاست پیشگیری از حاشیهنشینی جدید با تهیه طرح جامع مسکن و توجه آن به سیاست تأمین مسکن کمدرآمدها، مثلا از طریق مسکن استیجاری و ملکی ارزان، فعال شود. همان طور که میدانید دولت آقای احمدینژاد متوجه خاصیت سیاسی مسکن کمدرآمدها بود و طرح یکشبه و جاهطلبانه تولید مسکن مهر را کلید زد که گروههایی را وسط بیابان صاحبخانه کرده است. جناح مقابل هم به وقتگذرانی و بیاعتنایی به موضوع ادامه میدهد.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2633
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
✅ اعتیاد نفتی و چشمانداز رفاه اجتماعی
🖋 یونس نادمی - عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه آیتالله بروجردی
📍 وابستگی کشورها به درآمدهای نفتی، بر رفاه اجتماعی اثرات مختلفی برجای میگذارد. اگر کشورها را به دو رژیم نفتی تقسیم کنیم، فرض اولیه این است که اگر تولید ناخالص داخلی (GDP) کشوری تاحدی معین و ابتدایی به نفت متکی باشد، دولتها میتوانند از فرصت استفاده کرده و منابع دریافتی را در حوزه رفاه اجتماعی و مواردی نظیر بهداشت، آموزش و حمایت از گروههای آسیبپذیر سرمایهگذاری کنند و چه بسا با هزینهکرد اصولی عواید حاصل از فروش نفت در مسیر کاهش نابرابریهای توزیع درآمدی گام بردارند.
در اینجا بحث اصلی این است که نفت و درآمدهایی که از این طریق به خزانه کشورها واریز میشود، کمک شایانی به بالا بردن رفاه اجتماعی عمومی و علیالخصوص اقشار و گروههای نیازمند میکند. در مقابل، زمانی که درآمدهای نفتی کشوری از حد متعارفی بالا میزند و دولتها نیز سازوکاری مشخص برای کاهش سهم نفت در مدیریت امور کشور را تدوین نمیکنند، طبیعی است وابستگی اقتصادی به بار میآورد که از نظر علم اقتصاد و روشهای تنظیم و تدبیر امور اقتصادی و رفاه اجتماعی تحولی مثبت نیست. در این حالت طبیعی است ابتدا حجم و اندازه حضور دولت در اقتصاد گستردهتر میشود و از آن طرف نیز بخشها و ارگانهای مولد را کمرنگتر و ضعیفتر و در عوض موجبات گسترش فعالیتهای رانتجویانه در اقتصاد را فراهم میکند. در واقع با بالارفتن میزان تزریق درآمدهای نفتی به اقتصاد، دولتها اولین کاری که انجام میدهند، استفاده از این منابع برای مدیریت امور است که به گسترش بدنه دولت میانجامد. با فربهشدن دولت، کانونهای خلق و توزیع رانت شکل میگیرند و با انحراف و مانعتراشیهایی که در تخصیص بهینه درآمدها ایجاد میشود، نیازها و احتیاجات بخشهای مرتبط با رفاه اجتماعی بیپاسخ میمانند.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2630
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
🖋 یونس نادمی - عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه آیتالله بروجردی
📍 وابستگی کشورها به درآمدهای نفتی، بر رفاه اجتماعی اثرات مختلفی برجای میگذارد. اگر کشورها را به دو رژیم نفتی تقسیم کنیم، فرض اولیه این است که اگر تولید ناخالص داخلی (GDP) کشوری تاحدی معین و ابتدایی به نفت متکی باشد، دولتها میتوانند از فرصت استفاده کرده و منابع دریافتی را در حوزه رفاه اجتماعی و مواردی نظیر بهداشت، آموزش و حمایت از گروههای آسیبپذیر سرمایهگذاری کنند و چه بسا با هزینهکرد اصولی عواید حاصل از فروش نفت در مسیر کاهش نابرابریهای توزیع درآمدی گام بردارند.
در اینجا بحث اصلی این است که نفت و درآمدهایی که از این طریق به خزانه کشورها واریز میشود، کمک شایانی به بالا بردن رفاه اجتماعی عمومی و علیالخصوص اقشار و گروههای نیازمند میکند. در مقابل، زمانی که درآمدهای نفتی کشوری از حد متعارفی بالا میزند و دولتها نیز سازوکاری مشخص برای کاهش سهم نفت در مدیریت امور کشور را تدوین نمیکنند، طبیعی است وابستگی اقتصادی به بار میآورد که از نظر علم اقتصاد و روشهای تنظیم و تدبیر امور اقتصادی و رفاه اجتماعی تحولی مثبت نیست. در این حالت طبیعی است ابتدا حجم و اندازه حضور دولت در اقتصاد گستردهتر میشود و از آن طرف نیز بخشها و ارگانهای مولد را کمرنگتر و ضعیفتر و در عوض موجبات گسترش فعالیتهای رانتجویانه در اقتصاد را فراهم میکند. در واقع با بالارفتن میزان تزریق درآمدهای نفتی به اقتصاد، دولتها اولین کاری که انجام میدهند، استفاده از این منابع برای مدیریت امور است که به گسترش بدنه دولت میانجامد. با فربهشدن دولت، کانونهای خلق و توزیع رانت شکل میگیرند و با انحراف و مانعتراشیهایی که در تخصیص بهینه درآمدها ایجاد میشود، نیازها و احتیاجات بخشهای مرتبط با رفاه اجتماعی بیپاسخ میمانند.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2630
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
✅ شکستن افسانههای حاشیهنشینی
🖋 یادداشت حاضر چکیده بخشی از پژوهش گستردهای است که دکتر ژانیس پرلمن در دهههای 60 و 70 میلادی در حاشیهنشینهای ریو دو ژانیرو انجام داده است، دهههایی که دیکتاتوری نظامی برزیل بیرحمانهترین نگاه را به مردمان حاشیهها داشت. اهمیت این بخش از پژوهش خانم پرلمن نقد کلیشههای جریان اصلی درباره ساکنان حاشیههاست.
📍 ویژگیهای عمده حاشیهنشینها
1- از جهت تمایز بخشهای رسمی/غیررسمیِ شهر: امروزه هرگونه مرز و تمایز سنتی میان حاشیهها و بقیه شهر از میان رفته است؛ نه اینکه بخشهای «رسمی» و «غیررسمی» شهر تشخیصناپذیر شده باشند، اما شیوههای استاندارد تقسیمِ فضای شهری به دو قسمت دیگر به کار نمیآیند. 2- از جهت وضعیت قانونی: حاشیهنشینها را دیگر نمیتوان غیرقانونی دانست، چراکه اکنون بیشترشان حق تصاحب و تصدیِ قانونی دارند. 3- از جهت برخورداری از خدمات شهری: حاشیهنشینها را دیگر نمیتوان فاقد «خدمات شهری» دانست، چراکه تقریباً همهشان دسترسی به آب، فاضلاب و برق دارند.
4- نوع مصالح ساختوساز: آنها را دیگر نمیتوان برحسب «استفاده از مصالح پُرخطر برای ساختوساز» تعریف کرد، چون اغلب با آجر و سیمان ساخته میشوند و دو طبقه یا بیشتر دارند. 5- هزینههای زندگی: آنها را دیگر نمیتوان مکانهایی «رایگان» برای زیستن دانست، چون درون آنها یک بازار املاک برای خرید و اجاره وجود دارد.6- وضعیت عمومی زندگی و اختلافات توزیع ثروت: حاشیهنشینها را نمیتوان به طور یکدست بدبخت و فقیر مزمن دانست، چراکه همه مردم این مناطق فقیر نیستند و همه فقرای شهری در این مناطق زندگی نمیکنند. درون هر حاشیهنشین و بین حاشیهنشینهای گوناگون، اختلافات بسیاری در توزیع ثروت و رفاه وجود دارد.
افسانههایی درباره ویژگیهای ساکنان حاشیهنشینها
افسانه اجتماعی: مناطق حاشیهنشین فاقد سازماندهی یا انسجام اجتماعیِ درونی هستند؛ ساکنان آن تنها و منزوی هستند. ساکنان حاشیهنشینها در شهر ادغام نشدهاند؛ آنها از بستر شهری استفاده چندانی نمیکنند و هرگز در آن احساس راحتی کامل ندارند.
افسانه فرهنگی: حاشیهنشینها قلمروی تنگنظری روستایی در شهر است. ساکنان حاشیهها در واکنش به محرومیت خود و برای سازگاری با آن، نوعی فرهنگ فقر را میپروراند.
افسانه اقتصادی: ساکنان حاشیهها «انگلی» در اقتصاد شهری هستند که دریافتیشان بیش از عرضه به آن است. هم فرهنگ سنتگرایی و هم فرهنگ فقر به یک تنگنظری اقتصادی در حاشیهنشینها میانجامد.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2636
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
🖋 یادداشت حاضر چکیده بخشی از پژوهش گستردهای است که دکتر ژانیس پرلمن در دهههای 60 و 70 میلادی در حاشیهنشینهای ریو دو ژانیرو انجام داده است، دهههایی که دیکتاتوری نظامی برزیل بیرحمانهترین نگاه را به مردمان حاشیهها داشت. اهمیت این بخش از پژوهش خانم پرلمن نقد کلیشههای جریان اصلی درباره ساکنان حاشیههاست.
📍 ویژگیهای عمده حاشیهنشینها
1- از جهت تمایز بخشهای رسمی/غیررسمیِ شهر: امروزه هرگونه مرز و تمایز سنتی میان حاشیهها و بقیه شهر از میان رفته است؛ نه اینکه بخشهای «رسمی» و «غیررسمی» شهر تشخیصناپذیر شده باشند، اما شیوههای استاندارد تقسیمِ فضای شهری به دو قسمت دیگر به کار نمیآیند. 2- از جهت وضعیت قانونی: حاشیهنشینها را دیگر نمیتوان غیرقانونی دانست، چراکه اکنون بیشترشان حق تصاحب و تصدیِ قانونی دارند. 3- از جهت برخورداری از خدمات شهری: حاشیهنشینها را دیگر نمیتوان فاقد «خدمات شهری» دانست، چراکه تقریباً همهشان دسترسی به آب، فاضلاب و برق دارند.
4- نوع مصالح ساختوساز: آنها را دیگر نمیتوان برحسب «استفاده از مصالح پُرخطر برای ساختوساز» تعریف کرد، چون اغلب با آجر و سیمان ساخته میشوند و دو طبقه یا بیشتر دارند. 5- هزینههای زندگی: آنها را دیگر نمیتوان مکانهایی «رایگان» برای زیستن دانست، چون درون آنها یک بازار املاک برای خرید و اجاره وجود دارد.6- وضعیت عمومی زندگی و اختلافات توزیع ثروت: حاشیهنشینها را نمیتوان به طور یکدست بدبخت و فقیر مزمن دانست، چراکه همه مردم این مناطق فقیر نیستند و همه فقرای شهری در این مناطق زندگی نمیکنند. درون هر حاشیهنشین و بین حاشیهنشینهای گوناگون، اختلافات بسیاری در توزیع ثروت و رفاه وجود دارد.
افسانههایی درباره ویژگیهای ساکنان حاشیهنشینها
افسانه اجتماعی: مناطق حاشیهنشین فاقد سازماندهی یا انسجام اجتماعیِ درونی هستند؛ ساکنان آن تنها و منزوی هستند. ساکنان حاشیهنشینها در شهر ادغام نشدهاند؛ آنها از بستر شهری استفاده چندانی نمیکنند و هرگز در آن احساس راحتی کامل ندارند.
افسانه فرهنگی: حاشیهنشینها قلمروی تنگنظری روستایی در شهر است. ساکنان حاشیهها در واکنش به محرومیت خود و برای سازگاری با آن، نوعی فرهنگ فقر را میپروراند.
افسانه اقتصادی: ساکنان حاشیهها «انگلی» در اقتصاد شهری هستند که دریافتیشان بیش از عرضه به آن است. هم فرهنگ سنتگرایی و هم فرهنگ فقر به یک تنگنظری اقتصادی در حاشیهنشینها میانجامد.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2636
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
✅ بی اعتنایی به عدالت
🖋 فرشاد مومنی
📍 اين روزها دولتمردان با در دست داشتن نسخه آزادسازي اقتصادي در حال اتخاذ تصميماتي هستند تا بر پايه اقتصاد آزاد، حال اقتصاد را بهبود ببخشند. اقتصاد آزاد سيستمي اقتصادي است كه در آن توليد و توزيع كالاها و خدمات با مكانيزم بازارهاي آزاد كه توسط سيستم قيمت آزاد هدايت ميشود (به جاي بازارهاي با برنامه)، انجام ميگيرد. ويژگي اصلي اين سيستم اقتصادي آن است كه تصميمات سرمايهگذاري يا تخصيص كالاي اساسي، به صورت اوليه از طريق بازارهاي سرمايه و اقتصادي انجام ميشود. اين سيستم در مقابل اقتصاد دستوري قرار دارد كه در آن تصميمات سرمايهگذاري و توليد، به عنوان جزيي از يك برنامه توليدي يكپارچه، توسط سيستم سياسي حاكم يا ساير سازمانهاي بدنه سياسي كه كنترل عوامل توليد را برعهده دارند، گرفته ميشود. در يك اقتصاد بازار، توليدكنندگان و مصرفكنندگان درباره آنچه توليد يا خريداري ميكنند، خود تصميم ميگيرند؛ در مقابل در اقتصاد با برنامه دولت درباره نوع و كميت كالاهاي توليد شده تصميمگيري ميكند. در اقتصاد بازار هيچ هماهنگكننده مركزي عمليات را هدايت نميكند، بلكه از ديدگاه نظري خود سازماندهي بر تعامل پيچيده عرضه و تقاضا و قيمتهاي تعداد زيادي كالا و خدمات حاكم است. حاميان اين اقتصاد معتقدند كه اگر دولت رويه آزادسازي قيمتها را در پيش بگيرد با توجه به شرايط فعلي اقتصاد باكاهش وابستگي كالاها به ارز دولتي ميتوان مديريت بهتري را نظارهگر بود و در مقابل عدهاي از اقتصاددانان شرايط فعلي اقتصاد را براي پيادهسازي شوكي جديد مناسب نميدانند و به انتقاد از دولت ميپردازند . در اين ميان حتي گروهي حضور برخي افراد در تيم دولت را دليل اصلي برخي انتقادات عنوان ميكنند . شرايط حاضر بر كابينه دوازدهم و فشارها براي تغيير در تيم اقتصادي كه تاكنون دو مهره از تيم را تغيير داده است، موجب شد تا در گفتوگو با فرشاد مومني استاد دانشگاه علامه طباطبايي، رييس موسسه دين و اقتصاد و صاحبنظر اقتصادي به دنبال پاسخ سوالهايي همچون نتيجه تغيير در تيم اقتصادي دولت، انتقادهاي اقتصاددانان به دولت، دخالتهاي سياسي در اقتصاد و.... باشيم.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2644
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet
🖋 فرشاد مومنی
📍 اين روزها دولتمردان با در دست داشتن نسخه آزادسازي اقتصادي در حال اتخاذ تصميماتي هستند تا بر پايه اقتصاد آزاد، حال اقتصاد را بهبود ببخشند. اقتصاد آزاد سيستمي اقتصادي است كه در آن توليد و توزيع كالاها و خدمات با مكانيزم بازارهاي آزاد كه توسط سيستم قيمت آزاد هدايت ميشود (به جاي بازارهاي با برنامه)، انجام ميگيرد. ويژگي اصلي اين سيستم اقتصادي آن است كه تصميمات سرمايهگذاري يا تخصيص كالاي اساسي، به صورت اوليه از طريق بازارهاي سرمايه و اقتصادي انجام ميشود. اين سيستم در مقابل اقتصاد دستوري قرار دارد كه در آن تصميمات سرمايهگذاري و توليد، به عنوان جزيي از يك برنامه توليدي يكپارچه، توسط سيستم سياسي حاكم يا ساير سازمانهاي بدنه سياسي كه كنترل عوامل توليد را برعهده دارند، گرفته ميشود. در يك اقتصاد بازار، توليدكنندگان و مصرفكنندگان درباره آنچه توليد يا خريداري ميكنند، خود تصميم ميگيرند؛ در مقابل در اقتصاد با برنامه دولت درباره نوع و كميت كالاهاي توليد شده تصميمگيري ميكند. در اقتصاد بازار هيچ هماهنگكننده مركزي عمليات را هدايت نميكند، بلكه از ديدگاه نظري خود سازماندهي بر تعامل پيچيده عرضه و تقاضا و قيمتهاي تعداد زيادي كالا و خدمات حاكم است. حاميان اين اقتصاد معتقدند كه اگر دولت رويه آزادسازي قيمتها را در پيش بگيرد با توجه به شرايط فعلي اقتصاد باكاهش وابستگي كالاها به ارز دولتي ميتوان مديريت بهتري را نظارهگر بود و در مقابل عدهاي از اقتصاددانان شرايط فعلي اقتصاد را براي پيادهسازي شوكي جديد مناسب نميدانند و به انتقاد از دولت ميپردازند . در اين ميان حتي گروهي حضور برخي افراد در تيم دولت را دليل اصلي برخي انتقادات عنوان ميكنند . شرايط حاضر بر كابينه دوازدهم و فشارها براي تغيير در تيم اقتصادي كه تاكنون دو مهره از تيم را تغيير داده است، موجب شد تا در گفتوگو با فرشاد مومني استاد دانشگاه علامه طباطبايي، رييس موسسه دين و اقتصاد و صاحبنظر اقتصادي به دنبال پاسخ سوالهايي همچون نتيجه تغيير در تيم اقتصادي دولت، انتقادهاي اقتصاددانان به دولت، دخالتهاي سياسي در اقتصاد و.... باشيم.
🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=2644
🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعهخوانها
🔷 @EngareNet