🌐 استاد دکتر رضا داوریاردکانی، چهره ممتاز فلسفه کشور و رئیس فرهنگستان علوم: نزاع و به جان هم افتادن و به یکدیگر ناسزا گفتن و حل همه مسائل را در نفی حریف و رقیب و مخالف دیدن و خود را مبری از هر نقصان و عیب و قصور دانستن مصیبت بزرگ کشور است
♦️ اینکه مقصّر نقصها و بدیها را نه «خرابی چرخ سیاست» بلکه کسانی را که از آنها بیزار و با آنها دشمنیم بدانیم، درست نیست.
♦️ مردم ایران هم نشان دادهاند که در شداید بیصبر نیستند و اگر لازم باشد حاضرند برای کشورشان هرچه میتوانند بکنند و به سخن دولت و حکومت نیز گوش میکنند.
#استاد_دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#باید_به_سخن_مردم_گوش_دهیم
#نقد_برای_مشارکت
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
♦️ اینکه مقصّر نقصها و بدیها را نه «خرابی چرخ سیاست» بلکه کسانی را که از آنها بیزار و با آنها دشمنیم بدانیم، درست نیست.
♦️ مردم ایران هم نشان دادهاند که در شداید بیصبر نیستند و اگر لازم باشد حاضرند برای کشورشان هرچه میتوانند بکنند و به سخن دولت و حکومت نیز گوش میکنند.
#استاد_دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#باید_به_سخن_مردم_گوش_دهیم
#نقد_برای_مشارکت
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
Dr.davari.hmpdf.pdf
95.8 KB
🌐 مصاحبه استاد دکتر رضا داوری اردکانی، چهره ممتاز فلسفه کشور و رئیس فرهنگستان علوم: باید به سخن مردم گوش دهیم
🔹 نسخه پی دی اف
#استاد_دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#باید_به_سخن_مردم_گوش_دهیم
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹 نسخه پی دی اف
#استاد_دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#باید_به_سخن_مردم_گوش_دهیم
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 توییتر های ساختاری
🔹 دکترعلی صابری تولّایی، دانشگاه امام صادق ع
@AliSaberiT
♦️ وقتی 80 درصد مردم تهران در انتخابات شرکت نکردن کنار اسمت می نویسی "منتخب مردم تهران"؟
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹 دکترعلی صابری تولّایی، دانشگاه امام صادق ع
@AliSaberiT
♦️ وقتی 80 درصد مردم تهران در انتخابات شرکت نکردن کنار اسمت می نویسی "منتخب مردم تهران"؟
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 دکتر سید جواد میری، جامعه شناس و دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی: در طی این ۱۰۰ سال و در دوران معاصر ایران، ساختارهای قدرت ، با تمامی تحولات، تغییرات بنیادینی را به خود ندیده است
♦️ ساخت زیرین قدرت پس از انقلاب مشروطه چه ارکانی در جامعه ایرانی دارد؟ در مجلس چهارم مشروطه یکی از نمایندگان به نام حاج میرزا علی اکبر شیخ الاسلام از علمای اصفهان در نطق خودش در سال ۱۳۰۰ در مجلس به نکته مهمی اشاره می کند که از منظر جامعه شناسی سیاسی حائز اهمیت است و آن نکته اشارت به "ساخت قدرت" در جامعه معاصر ایران دارد که پس از دو انقلاب کماکان ثابت مانده است و این ثبات قابل مطالعه جدی است.
♦️ او می گوید : قانون اساسی قوای مملکتی را به سه قسمت تجزیه نموده، اول تقنینه که مخصوص است بوضع و تهذیب قوانین و این قوه ناشی می شود از اعلیحضرت شاهنشاهی و مجلس شورای ملی و مجلس سنا و هر یک از سه منشاء حق انشاء قانون را دارد ولی استقرار آن موقوف است بعدم مخالفت با موازین شرعیه و تصویب مجلسین و توشیح بصحه همایونی. دوم قوه قضائیه ... بمحاکم شرعیه و ... بمحاکم عدلیه در عرفیات، سیم قوه اجرائیه که مخصوص پادشاه است یعنی قوانین و احکام بتوسط وزراء و مامورین دولت بنام نامی اعلیحضرت همایونی اجراء می شود°.
♦️ نکته مهم در این عبارت ساخت زیرین قدرت و مفهوم "تقسیم قدرت" در جغرافیای سیاسی ایران است که در گذر از عالم سنت به تجدد کماکان مولفه های بنیادین جهان بینی سنت را حفظ کرده است و حتی در قوالب تجدد باز-الصاق نموده است و آن نقش بی بدیل "همایون" می باشد که هم در ساحت تقنینی حضور دارد و هم در ساحت توشیح حضور دارد و هم در ساحت اجرا با صفت "نامِ نامی" حضور دارد.
به نظر من، جامعه ایرانی با این ساخت قدرت سپهر سیاست را تجربه کرده است و کماکان در ذیل این آسمان "می سیاستد".
°دکتر باقر عاقلی،تیمورتاش، انتشارات جاویدان،1370،ص182
#دکتر_سید_جواد_میری
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
♦️ ساخت زیرین قدرت پس از انقلاب مشروطه چه ارکانی در جامعه ایرانی دارد؟ در مجلس چهارم مشروطه یکی از نمایندگان به نام حاج میرزا علی اکبر شیخ الاسلام از علمای اصفهان در نطق خودش در سال ۱۳۰۰ در مجلس به نکته مهمی اشاره می کند که از منظر جامعه شناسی سیاسی حائز اهمیت است و آن نکته اشارت به "ساخت قدرت" در جامعه معاصر ایران دارد که پس از دو انقلاب کماکان ثابت مانده است و این ثبات قابل مطالعه جدی است.
♦️ او می گوید : قانون اساسی قوای مملکتی را به سه قسمت تجزیه نموده، اول تقنینه که مخصوص است بوضع و تهذیب قوانین و این قوه ناشی می شود از اعلیحضرت شاهنشاهی و مجلس شورای ملی و مجلس سنا و هر یک از سه منشاء حق انشاء قانون را دارد ولی استقرار آن موقوف است بعدم مخالفت با موازین شرعیه و تصویب مجلسین و توشیح بصحه همایونی. دوم قوه قضائیه ... بمحاکم شرعیه و ... بمحاکم عدلیه در عرفیات، سیم قوه اجرائیه که مخصوص پادشاه است یعنی قوانین و احکام بتوسط وزراء و مامورین دولت بنام نامی اعلیحضرت همایونی اجراء می شود°.
♦️ نکته مهم در این عبارت ساخت زیرین قدرت و مفهوم "تقسیم قدرت" در جغرافیای سیاسی ایران است که در گذر از عالم سنت به تجدد کماکان مولفه های بنیادین جهان بینی سنت را حفظ کرده است و حتی در قوالب تجدد باز-الصاق نموده است و آن نقش بی بدیل "همایون" می باشد که هم در ساحت تقنینی حضور دارد و هم در ساحت توشیح حضور دارد و هم در ساحت اجرا با صفت "نامِ نامی" حضور دارد.
به نظر من، جامعه ایرانی با این ساخت قدرت سپهر سیاست را تجربه کرده است و کماکان در ذیل این آسمان "می سیاستد".
°دکتر باقر عاقلی،تیمورتاش، انتشارات جاویدان،1370،ص182
#دکتر_سید_جواد_میری
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐دکتر بیژن عبدالکریمی فیلسوف و استاد دانشگاه: فساد نهادینه شده و ساختاری در جامعه ایرانی که یکی از اخلاقی ترین جوامع جهان است، باید نگاه خود را به مسائل تغییر دهیم، تجربه ثابت می کند نصیحتِ اخلاقی، بخشنامه و صدور اعلامیه های سیاسی بی اثر است
♦️برای خروج از توسعه نایافتگی به نیرو یا نیروهای اجتماعی حرکت بخش و هدایت کننده نیازمندیم. حال، سوال این است: این کدام نیروی اجتماعی حرکت بخش است که قرار است مسیر حرکت به سوی قرار گرفتن در مدار جهانی و غلبه بر توسعه نایافتگی کشور را هدایت کند؟ آیا قرار است ما با همین ساختار اداری و بوروکراتیک بر بحران توسعه نایافتگی فائق آییم؟ تمام کشور ما اسیر فسادی جاری و ساختاری است و با این فساد نمی توان هیچ ایده اصیلی همچون ضرورت غلبه بر توسعه نایافتگی کشور را تحقق بخشید.
♦️البته، فساد جاری در کشور را به هیچ وجه نباید از منظری روان شناختی، دینی یا اخلاقی نگریست و آن را حاصل مادیت پرستی و فساد شخصیتی افراد جامعه تلقی کرد. اصلاً سخن در این نیست که ایرانیان فاسدند یا بی اخلاقند. هنوز می توان جامعه ایرانی را یکی از اخلاقی ترین جوامع جهان تلقی کرد، با این وصف، فساد در این جامعه نهادینه شده و به امری ساختاری تبدیل شده است. آیا متناقض سخن می گویم؟ به هیچ وجه.
♦️همه سخن در این است که ، باید نگاه خود را به مسائل تغییر دهیم. ما نباید اخلاق، فرهنگ عمومی و فساد جاری در جامعه را از منظری فردی، شخصیتی یا اخلاقی یا از چشم انداز نقد سیاست های فردی و تصمیم گیری های اشخاص و افراد ببینیم.
♦️در کشور ما هر روز وجدان اخلاق عمومی ضعیف تر شده، مقاومت در برابر وسوسه فساد کمتر می شود. با این وصف، این یک مسئله اخلاقی نیست. ما امروز در بخش عظیمی در جهان، از جمله در ایران با فساد روبرویم.
♦️مهمترین وجه این امر در این نکته نهفته است که در جوامع توسعه نایافته برای بخش اعظم افراد جامعه میان نیازهای اولیه برای زندگی و توانایی مادی شان برای فراهم ساختن این نیازها، شکافی عظیم و پُرناشدنی وجود دارد و این امر به طور طبیعی وجدان اخلاقی و قدرت ذهنی مقاومت در برابر فساد را، خواسته و ناخواسته و بیشتر مواقع ناخواسته کم می کند.
♦️بنابراین همین شکافِ نیازها و توانمندی برای رفع نیازهاست که منشأ ایجاد فساد اخلاقی است و این قطره قطره فساد در جامعه، اقیانوس عظیم ساختاری فسادبنیاد را شکل می دهد که به واسطه آن هیچ ایده اصیلی متحقق نخواهد شد.
♦️حتی روشنفکران و نخبگان جامعه ما بیش از آنکه این ساختار را به نحو عمیق دریابند، آن را به منزله مسئله ای صرفاً سیاسی درمی یابند؛ تو گویی با جابه جایی قدرت این اقیانوس عظیم فساد خواهد خشکید.
♦️تجربه انقلاب ایران و بسیاری دیگر از انقلاب های جهان نشان داد که درباریان فاسد رفتند و انقلابیون آرمان خواه و مردم پرست پاک و اخلاقی آمدند؛ اما این دریای عظیم فساد در جوامع شان باز هم هر روز وسیع تر و وسیع تر شد و این به هیچ وجه امری صرفاً فردی، اخلاقی، شخصیتی، دینی یا حاصل تصمیم گیری های فردی و سیاسی نیست.
♦️بنابراین، بیاییم جسارت کرده، نگاه را تغییر دهیم: ما باید سرچشمه های اصلی این دریای فساد را بخشکانیم و ریشه این فساد صرفاً یک مسئله مدیریتی و سیاسی نیست و با صرف نصیحت اخلاقی یا با بخشنامه های اداری یا با صدور اعلامیه های سیاسی نیز نمی توان آن را خشکاند.
♦️از همه روشنفکران، دانشگاهیان، روحانیون، مدیران و برنامه ریزان عالی رتبه کشور و نیز از همه آحاد این جامعه می خواهم آنان نیز در ظهور یک وفاق ملی در خصوص ضرورت "توسعه ملی کشور" و خروج ایران از انزوا و "قرار گرفتن ایران در مدار حرکت جهانی" همدل و همنوا باشند.
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
#فساد_نهادینه_شده_و_ساختاری
#ساختار_را_به_نحو_عمیق_دریابید
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
♦️برای خروج از توسعه نایافتگی به نیرو یا نیروهای اجتماعی حرکت بخش و هدایت کننده نیازمندیم. حال، سوال این است: این کدام نیروی اجتماعی حرکت بخش است که قرار است مسیر حرکت به سوی قرار گرفتن در مدار جهانی و غلبه بر توسعه نایافتگی کشور را هدایت کند؟ آیا قرار است ما با همین ساختار اداری و بوروکراتیک بر بحران توسعه نایافتگی فائق آییم؟ تمام کشور ما اسیر فسادی جاری و ساختاری است و با این فساد نمی توان هیچ ایده اصیلی همچون ضرورت غلبه بر توسعه نایافتگی کشور را تحقق بخشید.
♦️البته، فساد جاری در کشور را به هیچ وجه نباید از منظری روان شناختی، دینی یا اخلاقی نگریست و آن را حاصل مادیت پرستی و فساد شخصیتی افراد جامعه تلقی کرد. اصلاً سخن در این نیست که ایرانیان فاسدند یا بی اخلاقند. هنوز می توان جامعه ایرانی را یکی از اخلاقی ترین جوامع جهان تلقی کرد، با این وصف، فساد در این جامعه نهادینه شده و به امری ساختاری تبدیل شده است. آیا متناقض سخن می گویم؟ به هیچ وجه.
♦️همه سخن در این است که ، باید نگاه خود را به مسائل تغییر دهیم. ما نباید اخلاق، فرهنگ عمومی و فساد جاری در جامعه را از منظری فردی، شخصیتی یا اخلاقی یا از چشم انداز نقد سیاست های فردی و تصمیم گیری های اشخاص و افراد ببینیم.
♦️در کشور ما هر روز وجدان اخلاق عمومی ضعیف تر شده، مقاومت در برابر وسوسه فساد کمتر می شود. با این وصف، این یک مسئله اخلاقی نیست. ما امروز در بخش عظیمی در جهان، از جمله در ایران با فساد روبرویم.
♦️مهمترین وجه این امر در این نکته نهفته است که در جوامع توسعه نایافته برای بخش اعظم افراد جامعه میان نیازهای اولیه برای زندگی و توانایی مادی شان برای فراهم ساختن این نیازها، شکافی عظیم و پُرناشدنی وجود دارد و این امر به طور طبیعی وجدان اخلاقی و قدرت ذهنی مقاومت در برابر فساد را، خواسته و ناخواسته و بیشتر مواقع ناخواسته کم می کند.
♦️بنابراین همین شکافِ نیازها و توانمندی برای رفع نیازهاست که منشأ ایجاد فساد اخلاقی است و این قطره قطره فساد در جامعه، اقیانوس عظیم ساختاری فسادبنیاد را شکل می دهد که به واسطه آن هیچ ایده اصیلی متحقق نخواهد شد.
♦️حتی روشنفکران و نخبگان جامعه ما بیش از آنکه این ساختار را به نحو عمیق دریابند، آن را به منزله مسئله ای صرفاً سیاسی درمی یابند؛ تو گویی با جابه جایی قدرت این اقیانوس عظیم فساد خواهد خشکید.
♦️تجربه انقلاب ایران و بسیاری دیگر از انقلاب های جهان نشان داد که درباریان فاسد رفتند و انقلابیون آرمان خواه و مردم پرست پاک و اخلاقی آمدند؛ اما این دریای عظیم فساد در جوامع شان باز هم هر روز وسیع تر و وسیع تر شد و این به هیچ وجه امری صرفاً فردی، اخلاقی، شخصیتی، دینی یا حاصل تصمیم گیری های فردی و سیاسی نیست.
♦️بنابراین، بیاییم جسارت کرده، نگاه را تغییر دهیم: ما باید سرچشمه های اصلی این دریای فساد را بخشکانیم و ریشه این فساد صرفاً یک مسئله مدیریتی و سیاسی نیست و با صرف نصیحت اخلاقی یا با بخشنامه های اداری یا با صدور اعلامیه های سیاسی نیز نمی توان آن را خشکاند.
♦️از همه روشنفکران، دانشگاهیان، روحانیون، مدیران و برنامه ریزان عالی رتبه کشور و نیز از همه آحاد این جامعه می خواهم آنان نیز در ظهور یک وفاق ملی در خصوص ضرورت "توسعه ملی کشور" و خروج ایران از انزوا و "قرار گرفتن ایران در مدار حرکت جهانی" همدل و همنوا باشند.
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
#فساد_نهادینه_شده_و_ساختاری
#ساختار_را_به_نحو_عمیق_دریابید
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 دکتر بیژن عبدالکریمی فیلسوف و استاد دانشگاه: ما امروز در بخش عظیمی در جهان، از جمله در ایران با فساد روبرویم. با این شرایط نمی توان هیچ ایده اصیلی همچون ضرورت غلبه بر توسعه نایافتگی کشور را تحقق بخشید
♦️ تجربه انقلاب ایران و بسیاری دیگر از انقلاب های جهان نشان داد که درباریان فاسد رفتند و انقلابیون آرمان خواه و مردم پرست پاک و اخلاقی آمدند؛ اما این دریای عظیم فساد در جوامع شان باز هم هر روز وسیع تر و وسیع تر شد.
♦️ بیاییم جسارت کرده، نگاه را تغییر دهیم. از همه آحاد این جامعه می خواهم در ظهور یک وفاق ملی در خصوص ضرورت "توسعه ملی کشور" و "قرار گرفتن ایران در مدار حرکت جهانی" همدل و همنوا باشند.
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
♦️ تجربه انقلاب ایران و بسیاری دیگر از انقلاب های جهان نشان داد که درباریان فاسد رفتند و انقلابیون آرمان خواه و مردم پرست پاک و اخلاقی آمدند؛ اما این دریای عظیم فساد در جوامع شان باز هم هر روز وسیع تر و وسیع تر شد.
♦️ بیاییم جسارت کرده، نگاه را تغییر دهیم. از همه آحاد این جامعه می خواهم در ظهور یک وفاق ملی در خصوص ضرورت "توسعه ملی کشور" و "قرار گرفتن ایران در مدار حرکت جهانی" همدل و همنوا باشند.
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 ساختار مواجهه ایرانی با تمدن غربی
یونس احمدی: دکترای دین پژوهی، دانشگاه ادیان و مذاهب
🔹 بخش اول
♦️ دیروز، هستی و تاریخی که دارد، با هر ارثیه ای که برای امروز به جای گذاشت، گذشت. دیروز با هر نرخ از ارزش،"امروز" نمیشود. امروز هر کسی که چشم به جهان میگشاید با تمدن و فرهنگ مردمانی مواجه میشود که با غلظتهای متفاوت سایه خود را بر جهان گسترانیدهاند.
♦️ بخش مهمی از این مردمان، امروز، غرب مدرن نامیده میشوند. و ما در برابر آنها چند دسته شده ایم. چند دستگی ناشی از فهمهای متفاوت است. گاهی این فهمهای متفاوت برای ما و تاریخ ما ارزان تمام نشده است.
♦️ امروز فهم غرب "مسأله اول" ما شده است. غربی که خود یک دست نیست. این عدم یک دستیِ غربیها هم ناشی از مسأله فهمهای متفاوت است. آنها هم مانند ما دچار فهمهای متفاوت اند°.
♦️ ما ناچار از مواجهه با غربیم چون ناچار از مواجهه با امروزیم. امروز، جهان، از غرب مملو و انباشته است. همچنان که روزی جهان از ما مملو بود. ما غرب نیستیم، غربی هم نیستیم، غربی هم نمیشویم.
♦️ ما چاره ای جز فهم غرب نداریم. غرب "مسیرِ ما" نیست، اما "در مسیرِ ما" هست. آنانی که مسیرشان غرب است به جائی نمی رسند، به غرب هم نمی رسند و دور باطل می زنند و آنانی که در مسیرشان، "غرب" هم هست، مجبور به تکرار تاریخ نخواهند نبود.
♦️ وجوه غالب تمدن غربی و سطح تماس با آن در بین ایرانی های آکادمیک همواره مطرح بوده است. تغییر سطح تمدن شناسی غربی در میان ما وجود دارد و با یک ساختار مشخص و پیش رونده و در حال گذر و گذار از روندها، مبدل شده است. به نظر می رسد ما در هر عصر بهتر از قبل در تمدن غرب، عمیق می شویم و آن را می شناسیم. این روند از شناخت ناشی از چشم سر شروع و با اندیشه ورزی در حال تداوم است.
♦️ در کتابِ نخستین رویاروئیهای اندیشه گران ایرانی با دو رویه تمدن بورژوائی غرب که تولد چاپ اول آن در سال1365 است، مؤلف°°، استعمارگری و تکنولوژی را دو وجه غالب تمدن و فرهنگ غرب میداند. تمدن بورژوازی غرب دارای وجوه دوگانه است. وجه یا رویه اول "دانش و کارشناسی" و علم و تکنولوژی و وجه دیگر آن "استثمار و استعمار" است. این دو وجه از هنگام رشد و گسترش بورژوازی ملازم هم بوده اند.
♦️ از نظر مؤلف گرانقدر این کتاب، اندیشهها و آثار سخنگویان بورژوازی، عاملی است که در این میان مبانی و مقبولیت این رویه استثماری و استعماری را تئوریزه مینماید. این فلاسفه، متفکرین، اقتصاددانان و ادبای اروپائی بودند که نه تنها این وجه استعماری را تقبیح و محکوم نمینمایند، بلکه مدعی برتری ذاتی اروپائیها بر دیگر مردم جهان اند و به این معنی استثمارِ سایر ملل جهان حق طبیعی آنهاست.
♦️ بخش عمده ای از نخبگان و اندیشمندان ایرانی که در جریان رویاروئی با تمدن اروپائی و غربی قرار گرفتند نتوانسته اند اصول ومبانی فرهنگ و تمدن جدید غرب را که منشأ تحولاتی چشمگیر در زمینههای علمی، صنعتی، سیاسی و اجتماعی شده است را دریابند و یا به درستی دریابند و میان وجوه دوگانه این تمدن تمایزی قائل شوند. برداشتها از غرب در این مرحله آغازین و همراه با حس همراهی به این تمدن است و درحد اخذ و اقتباسهائی ظاهر گرایانه باقی می ماند که ظاهراً گله ای از این جهت نمی توان داشت که گاهی دیدن، گام اول همه آغازهاست.
♦️از سوی دیگر علماء و رهبران مذهبی هرگونه خردورزی و دانش اندوزی پیرامون آن وجه کارشناسی و علمی را منع و با تکفیر همراه می دانند. به این ترتیب خود به خود اندیشه گران روحانی نمیتوانستند به رویه دانش و کارشناسی تمدن غرب، که یکسره دور از دانش مذهبی است، رویکردی چشمگیر داشته باشند°°.
♦️ یادآوری این مباحث دیباچه ای برای این بحث است که در نگاه به سیر مراحل تاریخی مواجهه تمدنی ما و غرب و وجوه مختلفِ تمدن آن، نوع پاسخ ایرانی به این سبک مواجهات چگونه بوده است؟ و اکنون این وضعیت اخیر و خطیر در چه شرایطی است؟ والبته که در گامهای بعدی منتقدین، علاوه بر وجوه دوگانه طرح شده، رویه و وجوه دیگری را نیز از شاخصهای تمدن غربی میدانند و آن را ذکر کرده اند.
° استاد دکتررضا داوری اردکانی
°° استاد دکتر عبدالهادی حائری ره
#یونس_احمدی_دکترای_دین_پژوهی_دانشگاه_ادیان_و_مذاهب
#ساختار_مواجهه_ایرانی_با_تمدن_غربی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
یونس احمدی: دکترای دین پژوهی، دانشگاه ادیان و مذاهب
🔹 بخش اول
♦️ دیروز، هستی و تاریخی که دارد، با هر ارثیه ای که برای امروز به جای گذاشت، گذشت. دیروز با هر نرخ از ارزش،"امروز" نمیشود. امروز هر کسی که چشم به جهان میگشاید با تمدن و فرهنگ مردمانی مواجه میشود که با غلظتهای متفاوت سایه خود را بر جهان گسترانیدهاند.
♦️ بخش مهمی از این مردمان، امروز، غرب مدرن نامیده میشوند. و ما در برابر آنها چند دسته شده ایم. چند دستگی ناشی از فهمهای متفاوت است. گاهی این فهمهای متفاوت برای ما و تاریخ ما ارزان تمام نشده است.
♦️ امروز فهم غرب "مسأله اول" ما شده است. غربی که خود یک دست نیست. این عدم یک دستیِ غربیها هم ناشی از مسأله فهمهای متفاوت است. آنها هم مانند ما دچار فهمهای متفاوت اند°.
♦️ ما ناچار از مواجهه با غربیم چون ناچار از مواجهه با امروزیم. امروز، جهان، از غرب مملو و انباشته است. همچنان که روزی جهان از ما مملو بود. ما غرب نیستیم، غربی هم نیستیم، غربی هم نمیشویم.
♦️ ما چاره ای جز فهم غرب نداریم. غرب "مسیرِ ما" نیست، اما "در مسیرِ ما" هست. آنانی که مسیرشان غرب است به جائی نمی رسند، به غرب هم نمی رسند و دور باطل می زنند و آنانی که در مسیرشان، "غرب" هم هست، مجبور به تکرار تاریخ نخواهند نبود.
♦️ وجوه غالب تمدن غربی و سطح تماس با آن در بین ایرانی های آکادمیک همواره مطرح بوده است. تغییر سطح تمدن شناسی غربی در میان ما وجود دارد و با یک ساختار مشخص و پیش رونده و در حال گذر و گذار از روندها، مبدل شده است. به نظر می رسد ما در هر عصر بهتر از قبل در تمدن غرب، عمیق می شویم و آن را می شناسیم. این روند از شناخت ناشی از چشم سر شروع و با اندیشه ورزی در حال تداوم است.
♦️ در کتابِ نخستین رویاروئیهای اندیشه گران ایرانی با دو رویه تمدن بورژوائی غرب که تولد چاپ اول آن در سال1365 است، مؤلف°°، استعمارگری و تکنولوژی را دو وجه غالب تمدن و فرهنگ غرب میداند. تمدن بورژوازی غرب دارای وجوه دوگانه است. وجه یا رویه اول "دانش و کارشناسی" و علم و تکنولوژی و وجه دیگر آن "استثمار و استعمار" است. این دو وجه از هنگام رشد و گسترش بورژوازی ملازم هم بوده اند.
♦️ از نظر مؤلف گرانقدر این کتاب، اندیشهها و آثار سخنگویان بورژوازی، عاملی است که در این میان مبانی و مقبولیت این رویه استثماری و استعماری را تئوریزه مینماید. این فلاسفه، متفکرین، اقتصاددانان و ادبای اروپائی بودند که نه تنها این وجه استعماری را تقبیح و محکوم نمینمایند، بلکه مدعی برتری ذاتی اروپائیها بر دیگر مردم جهان اند و به این معنی استثمارِ سایر ملل جهان حق طبیعی آنهاست.
♦️ بخش عمده ای از نخبگان و اندیشمندان ایرانی که در جریان رویاروئی با تمدن اروپائی و غربی قرار گرفتند نتوانسته اند اصول ومبانی فرهنگ و تمدن جدید غرب را که منشأ تحولاتی چشمگیر در زمینههای علمی، صنعتی، سیاسی و اجتماعی شده است را دریابند و یا به درستی دریابند و میان وجوه دوگانه این تمدن تمایزی قائل شوند. برداشتها از غرب در این مرحله آغازین و همراه با حس همراهی به این تمدن است و درحد اخذ و اقتباسهائی ظاهر گرایانه باقی می ماند که ظاهراً گله ای از این جهت نمی توان داشت که گاهی دیدن، گام اول همه آغازهاست.
♦️از سوی دیگر علماء و رهبران مذهبی هرگونه خردورزی و دانش اندوزی پیرامون آن وجه کارشناسی و علمی را منع و با تکفیر همراه می دانند. به این ترتیب خود به خود اندیشه گران روحانی نمیتوانستند به رویه دانش و کارشناسی تمدن غرب، که یکسره دور از دانش مذهبی است، رویکردی چشمگیر داشته باشند°°.
♦️ یادآوری این مباحث دیباچه ای برای این بحث است که در نگاه به سیر مراحل تاریخی مواجهه تمدنی ما و غرب و وجوه مختلفِ تمدن آن، نوع پاسخ ایرانی به این سبک مواجهات چگونه بوده است؟ و اکنون این وضعیت اخیر و خطیر در چه شرایطی است؟ والبته که در گامهای بعدی منتقدین، علاوه بر وجوه دوگانه طرح شده، رویه و وجوه دیگری را نیز از شاخصهای تمدن غربی میدانند و آن را ذکر کرده اند.
° استاد دکتررضا داوری اردکانی
°° استاد دکتر عبدالهادی حائری ره
#یونس_احمدی_دکترای_دین_پژوهی_دانشگاه_ادیان_و_مذاهب
#ساختار_مواجهه_ایرانی_با_تمدن_غربی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 ساختار مواجهه ایرانی با تمدن غربی
یونس احمدی: دکترای دین پژوهی، دانشگاه ادیان و مذاهب
🔹 بخش دوم
♦️ برخی پژوهشگران علاوه بر دو رویه تکنولوژیک و استعماری تمدن غرب، رویه و وجوه دیگر تمدن غربی را وجه "شکل گیری مدرن نهادهای اجتماعی" و وجه "نگرشهای بنیادین و نوین در شناخت شناسی" میدانند.
♦️ از دیگر شاخصهای تمدن غربی وجه و رویه نهادی و سیاسی اجتماعی، نظیر نهادهای مدرن قدرت و تفکیک قوا و نظامهای انتخاباتی و پارلمانی و دیگری رویه معرفتی و وجهِ شناخت شناسی و اپیستمولوژیک است که با انقلاب کوپرنیکی در قرن شانزدهم شروع شد و در انقلاب کوپرنیکی دوم، توسط کانت وارد ساحتهای فلسفی شده است°°°.
♦️ هر نظامی با خودش آغاز میشود یعنی قبل از آنکه به اجزایش تقسیم و یا با آنها شناخته شود یک نظام و سیستم و دستگاه است. اما نظامهای معرفتی میتوانند با تئوری شناخت آغاز شوند و تئوری شناخت باتئوری فهم پا میگیرد. نظامهای هستی شناسیِ فراگیر در درون خود بلوکی قدرتمند از معرفت شناسی دارند. اپیستمولوژی مانند ذاتِ هر نظامِ هستی شناسی در بندبند ساختار آن جاری و ساری است. مانند خون که همه حیات منوط به بودن آن است.
♦️ استیلای جهانی غرب گرچه صور مختلف دارد اما منشأ آن جز تئوریهای معرفت شناسانه آن نیست. این تئوریها از فرآیندهای شناخت با جهان مخاطبان گفتگو میکنند. شناخت چیست؟ شناخت چگونه حاصل میشود؟ ناشناخت چیست؟ ناشناخت چگونه حاصل نمیشود؟ ظرف شناخت کدام است و ظرفیت شناخت به چه میزان است؟ چرا شناخت تمامت خواه است؟ و آنجا که نیست، اجازه عبور هم به ما نمیدهد؟ اگر بشناسی هستی. نشناختن نیستن است.
♦️ هر نظام معرفتی، می تواند مخاطبان را به خود مشغول سازد که شناخت صرف این است و آنان را از تکاپو برای یافتنِ بیشتر و جستجوگری باز دارد. تئوریهای استیلاجو و سازمانهای تمامت خواه چنین هستند و چنان میکنند که بشر به نور بازانعکاسی آنها اشتغال یابد. غرب توانسته است با تسخیر سرچشمههای دانش ورزی و مدیریت دانش یعنی شناختن دانش و نظام فهم، نور تابیده به هستی را کنترل نماید.
♦️ مَثَل شناخت شناسی، مَثَل نوری است که در تاریکی به جستجوگر مسیر را نشان میدهد، اما مسأله این است که این نور سازمان یافته است. طیفهای تشکیل دهند ه آن کنترل شده هستند. پس مطابق با سازمان درونی خود به حقیقت جو، حقایق را نشان میدهد.
اپیستمولوژی حتی تعیین میکند که کدام امر یا چیز واقعی و کدام غیر واقعی است. با تئوری شناخت، با نظام معرفتی و با اپیستمولوژیِ بی خودی نمیتوان نظام هستی شناسیِ خودی داشت. اپیستمولوژی در هر کجا رخنه کرد آن را خودی میکند.
♦️ اکنون این نکته روشن است مواجهه ما با مدرنیته و غرب مواجهه ای اپیستمولوژیک است. به این معنی که ما با نهانی ترین و ژرف ترین وجه این تمدن و به قول برخی اندیشمندان، رویه تمدن غرب چهره به چهره شده ایم.
♦️ والبته ما به شناخت شناسی مدرن عادت نداریم. و ما با چیزی که عادت نداشته باشیم سرگرانیم و دل نگران. ما به عاداتمان خو کرده ایم. برای همین است که با دلهره به تغییر نگاه میکنیم. ما با هر امر جدید و جدی مسأله داریم.
♦️ ساختارمند دیدن، فرصتی است برای صورت بندی نظام مند داده های ظاهراً نامرتبط که بتوان شکل گیری آنها را دید و در آینده بهتر شناخت و کنترل نمود . ساختار مواجهه تمدن ایرانی و تمدن غرب در آینده تداوم می یابد و صورت بندی های دیگری به خود خواهد دید.
°°° استاد دکتر هاشم آغاجری
#یونس_احمدی_دکترای_دین_پژوهی_دانشگاه_ادیان
#ساختار_مواجهه_ایرانی_با_تمدن_غربی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
یونس احمدی: دکترای دین پژوهی، دانشگاه ادیان و مذاهب
🔹 بخش دوم
♦️ برخی پژوهشگران علاوه بر دو رویه تکنولوژیک و استعماری تمدن غرب، رویه و وجوه دیگر تمدن غربی را وجه "شکل گیری مدرن نهادهای اجتماعی" و وجه "نگرشهای بنیادین و نوین در شناخت شناسی" میدانند.
♦️ از دیگر شاخصهای تمدن غربی وجه و رویه نهادی و سیاسی اجتماعی، نظیر نهادهای مدرن قدرت و تفکیک قوا و نظامهای انتخاباتی و پارلمانی و دیگری رویه معرفتی و وجهِ شناخت شناسی و اپیستمولوژیک است که با انقلاب کوپرنیکی در قرن شانزدهم شروع شد و در انقلاب کوپرنیکی دوم، توسط کانت وارد ساحتهای فلسفی شده است°°°.
♦️ هر نظامی با خودش آغاز میشود یعنی قبل از آنکه به اجزایش تقسیم و یا با آنها شناخته شود یک نظام و سیستم و دستگاه است. اما نظامهای معرفتی میتوانند با تئوری شناخت آغاز شوند و تئوری شناخت باتئوری فهم پا میگیرد. نظامهای هستی شناسیِ فراگیر در درون خود بلوکی قدرتمند از معرفت شناسی دارند. اپیستمولوژی مانند ذاتِ هر نظامِ هستی شناسی در بندبند ساختار آن جاری و ساری است. مانند خون که همه حیات منوط به بودن آن است.
♦️ استیلای جهانی غرب گرچه صور مختلف دارد اما منشأ آن جز تئوریهای معرفت شناسانه آن نیست. این تئوریها از فرآیندهای شناخت با جهان مخاطبان گفتگو میکنند. شناخت چیست؟ شناخت چگونه حاصل میشود؟ ناشناخت چیست؟ ناشناخت چگونه حاصل نمیشود؟ ظرف شناخت کدام است و ظرفیت شناخت به چه میزان است؟ چرا شناخت تمامت خواه است؟ و آنجا که نیست، اجازه عبور هم به ما نمیدهد؟ اگر بشناسی هستی. نشناختن نیستن است.
♦️ هر نظام معرفتی، می تواند مخاطبان را به خود مشغول سازد که شناخت صرف این است و آنان را از تکاپو برای یافتنِ بیشتر و جستجوگری باز دارد. تئوریهای استیلاجو و سازمانهای تمامت خواه چنین هستند و چنان میکنند که بشر به نور بازانعکاسی آنها اشتغال یابد. غرب توانسته است با تسخیر سرچشمههای دانش ورزی و مدیریت دانش یعنی شناختن دانش و نظام فهم، نور تابیده به هستی را کنترل نماید.
♦️ مَثَل شناخت شناسی، مَثَل نوری است که در تاریکی به جستجوگر مسیر را نشان میدهد، اما مسأله این است که این نور سازمان یافته است. طیفهای تشکیل دهند ه آن کنترل شده هستند. پس مطابق با سازمان درونی خود به حقیقت جو، حقایق را نشان میدهد.
اپیستمولوژی حتی تعیین میکند که کدام امر یا چیز واقعی و کدام غیر واقعی است. با تئوری شناخت، با نظام معرفتی و با اپیستمولوژیِ بی خودی نمیتوان نظام هستی شناسیِ خودی داشت. اپیستمولوژی در هر کجا رخنه کرد آن را خودی میکند.
♦️ اکنون این نکته روشن است مواجهه ما با مدرنیته و غرب مواجهه ای اپیستمولوژیک است. به این معنی که ما با نهانی ترین و ژرف ترین وجه این تمدن و به قول برخی اندیشمندان، رویه تمدن غرب چهره به چهره شده ایم.
♦️ والبته ما به شناخت شناسی مدرن عادت نداریم. و ما با چیزی که عادت نداشته باشیم سرگرانیم و دل نگران. ما به عاداتمان خو کرده ایم. برای همین است که با دلهره به تغییر نگاه میکنیم. ما با هر امر جدید و جدی مسأله داریم.
♦️ ساختارمند دیدن، فرصتی است برای صورت بندی نظام مند داده های ظاهراً نامرتبط که بتوان شکل گیری آنها را دید و در آینده بهتر شناخت و کنترل نمود . ساختار مواجهه تمدن ایرانی و تمدن غرب در آینده تداوم می یابد و صورت بندی های دیگری به خود خواهد دید.
°°° استاد دکتر هاشم آغاجری
#یونس_احمدی_دکترای_دین_پژوهی_دانشگاه_ادیان
#ساختار_مواجهه_ایرانی_با_تمدن_غربی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
Drdavariimmpdf.pdf
837.2 KB
🌐 سخن اول دکتر رضا داوری اردکانی، فیلسوف و متفکر برجسته ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور در نشریه این فرهنگستان تحت عنوان ایران و مسائل و مشکلاتش
♦️ نسخه پی دی اف
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
♦️ نسخه پی دی اف
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 پیرامون انقلاب اسلامی در ایران°
🔹 داریوش آشوری
🔹توضیح: طرح نقطه نظرات دگراندیش نسبت به هر ساختاری به امر بازفهم درونی آن یاری می رساند. (ساختارهای ایرانی)
🔹بخش اول
♦️ انقلاب اسلامی در ایران در اواخر قرن بیستم، پدیدهای شوکآور و پیشبینیناپذیر در بافتار تاریخِ مدرن بود. نشانه دینی آن، حضور روحانیان شیعه در مقام محرکِ بسیجِ مردم و سرانجام، قرابت غیرمعمولِ اسلام و انقلاب، ترکیبی از دو عنصرِ بیگانه به لحاظ مفهومی، بیگانه و بیسابقه، با مدعیاتِ ایدئولوژیکی، مدل خاصی از دولت و کشورداری پدید آورد.
♦️ این دولت جدید خود را با نشانههای خاص، نمادها، شعارها، گفتمانها، و رفتارها نشان داد، همچنین با تملک ابزارهای مدرنِ تبلیغات ، استفاده از رفتار انقلابی، و قدرت سازماندهیشده در ساختارِ یک دولت تجسم یافته، خود را به صورت قدرت جدیدِ سیاسی و ایدئولوژیکِ به جهان معرفی کرد.
♦️ براستی این رخداد به غایت غیرمنتظره چگونه میتوانست اتفاق افتد؟ ریشهیابیهایِ این رخداد که بر حضور و نقش سیاسیِ شیعه محوری و روحانیت در تاریخ ایران متمرکز است .با شماری پرسشهای بنیادین همراه است.
♦️ چگونه دستگاه حاکمه دینیِ اساساً سنتگرا، که معمولا انقلابهای مدرن آن را غیرمدرن میدانند، توانست با رادیکالترین گروهها و دیدگاههای انقلابی ادغام شود؟
♦️ پیامدهای جهانشمولِ چنین ترکیب "شیمیایی" برای دین گرائی religionism آنجهانی و انقلابیگریِ سکولار چیست؟ چگونه آنها اساساً در عمل و گفتمان نسبت به قبل متفاوت اند؟ نهفتهترین نیروهای تاریخی که این پدیده به ظاهر ناممکن را ممکن کرد، چه بود؟
♦️ در این شرایط پرسشِ از عقبنشینی وجه سکولار ، بازتابِ تشویشِ نهفتهای ست در خصوص اینکه در دهههای اخیر چه بر جهان معاصر ما میرود؟ آیا این امر حمله بنیادگراییِ دینی به ارزشهای اینجهانی است؟ آیا این رخدادِ پیشبینینشده، به چشماندازهای جهانِ کاملاً سکولارشدهای که روشنفکران مدرن در همه جا به تصویر کشیدهاند، تاخته است و آن را بیاعتبار کرده است؟
♦️ اختلاطِ مفاهیمِ اسلام و انقلاب، ترکیبی از این دو ترمِ به ظاهر ناسازگار پدید آورد. این صورتبندیِ تازه از قدرت دولتی، با نسخهبرداری از شعارهای جنبشهای سکولار و انقلابی انترناسیونالیست، تحت رهبری یک شخصیتِ قاطع دینی، نه تنها با الگوی "اسلامی" از حکومت و ارزشها و هنجارهای اجتماعی مصمم به تغییر شکل جامعه ایران شد، بلکه ارکان مشترکی بین این پدیده انقلابی جدید و جنبشهای مشابه دیگر با نشانههای سکولار در جهان مدرن وجود داشت. عمدهترین خصوصیتهای مشترک، رفتارهای مردم گرایانه ، و در عمل، به کارگیری قدرت دولتی و ابزارهای مدرنِ تبلیغاتی، است.
♦️ چگونه این رخدادِ کاملا غیرمنتظره توانست اتفاق بیافتد؟ چگونه یک دستگاه حاکمه اساساً دینیِ سنتگرا، که معمولا منتقدانش آن را به شدت محافظهکار میدانند، توانست دیدگاههای رادیکالِ انقلابیِ سکولار و تجربههای دوران مدرن را جذب کند؟ چگونه اسلام، انقلابی شد و انقلاب "اسلامی"؟ آیا امکانی تاریخی برای وحدتبخشی بین سکولاریسم و دین گرائی وجود دارد؟ #پیرامون_انقلاب_اسلامی_در_ایران
#داریوش_آشوری
° متن بازنویسی و تلخیص شده است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹 داریوش آشوری
🔹توضیح: طرح نقطه نظرات دگراندیش نسبت به هر ساختاری به امر بازفهم درونی آن یاری می رساند. (ساختارهای ایرانی)
🔹بخش اول
♦️ انقلاب اسلامی در ایران در اواخر قرن بیستم، پدیدهای شوکآور و پیشبینیناپذیر در بافتار تاریخِ مدرن بود. نشانه دینی آن، حضور روحانیان شیعه در مقام محرکِ بسیجِ مردم و سرانجام، قرابت غیرمعمولِ اسلام و انقلاب، ترکیبی از دو عنصرِ بیگانه به لحاظ مفهومی، بیگانه و بیسابقه، با مدعیاتِ ایدئولوژیکی، مدل خاصی از دولت و کشورداری پدید آورد.
♦️ این دولت جدید خود را با نشانههای خاص، نمادها، شعارها، گفتمانها، و رفتارها نشان داد، همچنین با تملک ابزارهای مدرنِ تبلیغات ، استفاده از رفتار انقلابی، و قدرت سازماندهیشده در ساختارِ یک دولت تجسم یافته، خود را به صورت قدرت جدیدِ سیاسی و ایدئولوژیکِ به جهان معرفی کرد.
♦️ براستی این رخداد به غایت غیرمنتظره چگونه میتوانست اتفاق افتد؟ ریشهیابیهایِ این رخداد که بر حضور و نقش سیاسیِ شیعه محوری و روحانیت در تاریخ ایران متمرکز است .با شماری پرسشهای بنیادین همراه است.
♦️ چگونه دستگاه حاکمه دینیِ اساساً سنتگرا، که معمولا انقلابهای مدرن آن را غیرمدرن میدانند، توانست با رادیکالترین گروهها و دیدگاههای انقلابی ادغام شود؟
♦️ پیامدهای جهانشمولِ چنین ترکیب "شیمیایی" برای دین گرائی religionism آنجهانی و انقلابیگریِ سکولار چیست؟ چگونه آنها اساساً در عمل و گفتمان نسبت به قبل متفاوت اند؟ نهفتهترین نیروهای تاریخی که این پدیده به ظاهر ناممکن را ممکن کرد، چه بود؟
♦️ در این شرایط پرسشِ از عقبنشینی وجه سکولار ، بازتابِ تشویشِ نهفتهای ست در خصوص اینکه در دهههای اخیر چه بر جهان معاصر ما میرود؟ آیا این امر حمله بنیادگراییِ دینی به ارزشهای اینجهانی است؟ آیا این رخدادِ پیشبینینشده، به چشماندازهای جهانِ کاملاً سکولارشدهای که روشنفکران مدرن در همه جا به تصویر کشیدهاند، تاخته است و آن را بیاعتبار کرده است؟
♦️ اختلاطِ مفاهیمِ اسلام و انقلاب، ترکیبی از این دو ترمِ به ظاهر ناسازگار پدید آورد. این صورتبندیِ تازه از قدرت دولتی، با نسخهبرداری از شعارهای جنبشهای سکولار و انقلابی انترناسیونالیست، تحت رهبری یک شخصیتِ قاطع دینی، نه تنها با الگوی "اسلامی" از حکومت و ارزشها و هنجارهای اجتماعی مصمم به تغییر شکل جامعه ایران شد، بلکه ارکان مشترکی بین این پدیده انقلابی جدید و جنبشهای مشابه دیگر با نشانههای سکولار در جهان مدرن وجود داشت. عمدهترین خصوصیتهای مشترک، رفتارهای مردم گرایانه ، و در عمل، به کارگیری قدرت دولتی و ابزارهای مدرنِ تبلیغاتی، است.
♦️ چگونه این رخدادِ کاملا غیرمنتظره توانست اتفاق بیافتد؟ چگونه یک دستگاه حاکمه اساساً دینیِ سنتگرا، که معمولا منتقدانش آن را به شدت محافظهکار میدانند، توانست دیدگاههای رادیکالِ انقلابیِ سکولار و تجربههای دوران مدرن را جذب کند؟ چگونه اسلام، انقلابی شد و انقلاب "اسلامی"؟ آیا امکانی تاریخی برای وحدتبخشی بین سکولاریسم و دین گرائی وجود دارد؟ #پیرامون_انقلاب_اسلامی_در_ایران
#داریوش_آشوری
° متن بازنویسی و تلخیص شده است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 پیرامون انقلاب اسلامی در ایران°
🔹 داریوش آشوری
🔹 بخش دوم
🔹 دین گرائی و سکولاریسم نظری در شکل معتدل شان، نسبت به یکدیگر از خود تساهل نشان میدهند و میتوانند در صحنههای حیات اجتماعی همزیستی کنند
🔹 در اروپای غربی و در خسوفِ الهیات قرون وسطا، دیدگاههای آخرتشناختی، صحنه را ترک نکردند، بلکه خود را در شکل الهیات تاریخی از نو زنده کردند
♦️ کیمیاگری ایدهها
♦️ ایدهها در حیاتِ واقعیِ تاریخی، به منزله ارکان سازنده ایدئولوژیها و گفتمانها، تمایل به تغییر و ادغام در یکدیگر دارند حتی ادغام در آنچه معمولا متضادهایشان یا، در کلام هگلی، آنتیتزهایشان تلقی میشود. تاثیرگذاریِ ارکانِ ایمانِ پیشا اسلامیِ ایرانیان بر یهودیت، ارکانِ یهودی، مسیحی بر اسلام، یا بودیسم بر تائویسم، نمونههایی کلاسیک است که ارزش ذکر کردن دارد.
♦️ اما گاهی فرایند تاثیرگذاری و آمیزش، بین ارکانِ هویتهایِ به ظاهر ناسازگار و متضاد رخ میدهد .تاثیر دیدگاه فلسفی و عقلی یونانی بر روحِ فرمانبرِ خداترسِ یهودیت، و سپس بر مسیحیت و اسلام، یکی از برجستهترین نمونههاست. این آمیزش تا حد زیادی جو ابتداییِ فرهنگیِ این ادیان را به خاطر سهیم بودنِ در رشدِ سیستمهای الهیاتی، فلسفی، و حتی عرفانیِ هریک از آنها تغییر داد.
♦️ از قضای روزگار، این همگراییها، زمانی رخ میدهد که طرفینِ متضاد، به لحاظ ایدئولوژیکی و عملی، گرفتارِ مبارزه اند. بلاغتِ ایدئولوژیکی نقش مهمی در فرایندِ ادغامِ ایدههای به ظاهر ناسازگار یا متضاد بازی میکند .
♦️ ادلهآوریِ بلاغی، بنا به موقعیت، از ابزارهای متفاوتِ تهییج، از جمله با نقل قول از سرودههای فراموش شده، بازنویسی متنی مقدس، یا گزین گویههای عامه پسند از چهرههای بسیار معتبر استفاده میکند.
♦️ همچنین به طور دلبخواهی، بیرون کشیدنِ سازمایه های گزینشی از حاشیه و دادن جایگاه مرکزی به آنها و تفسیر مجدد آنها در متنِ جو سیاسی واجتماعیِ جدید، و سرانجام تصدیق آنها به منزله ایمان راسخ، عوامل این ادغام هستند. همه این شیوههای درگیرکردنِ مردم، روش هایی برای تبدیل باورهای کهن به چیزی سازگار با روح و خواستههای زمانه، یا اسلحهای موثر در پهنه حرکت است.
♦️ دین گرائی معمولا با مرکزیت دادن به اصول ایمانیِ متافیزیکی و آخرتشناختی در ساخت خود تعریف میشود حال آنکه سکولاریسم نظری با اعتقادات راسخِ ضدمتافیزیکی و انکار یا نادیده گرفتن همه ادعاهای آخرتشناختی تعریف میشود. هردوی آنها، در شکل معتدل شان، نسبت به یکدیگر از خود تساهل نشان میدهند و میتوانند در صحنههای حیات اجتماعی همزیستی کنند.
♦️ دین، در شکل رادیکالش، در شرایط اجتماعی معین، ابعادِ اجتماعی سیاسیِ و قدرتمندی خود را بروز میدهد، حال آنکه سکولاریسم رادیکال همانطور که تجربههای تاریخی نشان می دهد- مستعدِ تبدیل شدن به آخرتشناسیِ نیمه دینی است.
♦️ در دوران مدرن، تعریفِ انسان چونان "وضعیت سیاسی" برگرفته از ارسطو به مفهوم بنیادیِ اومانیسم فلسفی بسط یافت. بنابراین، از قرن هجدهم، رهاییِ فرجامین بشریت از زنجیرهای بردگی با کنش سیاسی، و در بالاترین درجه با قیام انقلابی، رکن مرکزیِ ایدئولوژیک شد. خودِ این مفهوم، که کلِ زندگیِ تاریخیِ بشر را سراسر به صورت اخیر تفسیر میکند، تبدیل به مفهومِ بنیادینِ سکولار در دوران مدرن شده است.
♦️ در اروپای غربی، خسوفِ الهیات قرون وسطا و دیدگاه آخرتشناختیاش برای زندگی انسان، با یک جامعهی سکولار و اومانیستی جایگزین شد که دارای نوعی بینش الهیاتِ تاریخی بود. دیدگاههای آخرتشناختی، صحنه را ترک نکردند، بلکه خود را در شکل الهیات تاریخی از نو زنده کردند. #پیرامون_انقلاب_اسلامی_در_ایران
#داریوش_آشوری
° متن بازنویسی و تلخیص شده است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹 داریوش آشوری
🔹 بخش دوم
🔹 دین گرائی و سکولاریسم نظری در شکل معتدل شان، نسبت به یکدیگر از خود تساهل نشان میدهند و میتوانند در صحنههای حیات اجتماعی همزیستی کنند
🔹 در اروپای غربی و در خسوفِ الهیات قرون وسطا، دیدگاههای آخرتشناختی، صحنه را ترک نکردند، بلکه خود را در شکل الهیات تاریخی از نو زنده کردند
♦️ کیمیاگری ایدهها
♦️ ایدهها در حیاتِ واقعیِ تاریخی، به منزله ارکان سازنده ایدئولوژیها و گفتمانها، تمایل به تغییر و ادغام در یکدیگر دارند حتی ادغام در آنچه معمولا متضادهایشان یا، در کلام هگلی، آنتیتزهایشان تلقی میشود. تاثیرگذاریِ ارکانِ ایمانِ پیشا اسلامیِ ایرانیان بر یهودیت، ارکانِ یهودی، مسیحی بر اسلام، یا بودیسم بر تائویسم، نمونههایی کلاسیک است که ارزش ذکر کردن دارد.
♦️ اما گاهی فرایند تاثیرگذاری و آمیزش، بین ارکانِ هویتهایِ به ظاهر ناسازگار و متضاد رخ میدهد .تاثیر دیدگاه فلسفی و عقلی یونانی بر روحِ فرمانبرِ خداترسِ یهودیت، و سپس بر مسیحیت و اسلام، یکی از برجستهترین نمونههاست. این آمیزش تا حد زیادی جو ابتداییِ فرهنگیِ این ادیان را به خاطر سهیم بودنِ در رشدِ سیستمهای الهیاتی، فلسفی، و حتی عرفانیِ هریک از آنها تغییر داد.
♦️ از قضای روزگار، این همگراییها، زمانی رخ میدهد که طرفینِ متضاد، به لحاظ ایدئولوژیکی و عملی، گرفتارِ مبارزه اند. بلاغتِ ایدئولوژیکی نقش مهمی در فرایندِ ادغامِ ایدههای به ظاهر ناسازگار یا متضاد بازی میکند .
♦️ ادلهآوریِ بلاغی، بنا به موقعیت، از ابزارهای متفاوتِ تهییج، از جمله با نقل قول از سرودههای فراموش شده، بازنویسی متنی مقدس، یا گزین گویههای عامه پسند از چهرههای بسیار معتبر استفاده میکند.
♦️ همچنین به طور دلبخواهی، بیرون کشیدنِ سازمایه های گزینشی از حاشیه و دادن جایگاه مرکزی به آنها و تفسیر مجدد آنها در متنِ جو سیاسی واجتماعیِ جدید، و سرانجام تصدیق آنها به منزله ایمان راسخ، عوامل این ادغام هستند. همه این شیوههای درگیرکردنِ مردم، روش هایی برای تبدیل باورهای کهن به چیزی سازگار با روح و خواستههای زمانه، یا اسلحهای موثر در پهنه حرکت است.
♦️ دین گرائی معمولا با مرکزیت دادن به اصول ایمانیِ متافیزیکی و آخرتشناختی در ساخت خود تعریف میشود حال آنکه سکولاریسم نظری با اعتقادات راسخِ ضدمتافیزیکی و انکار یا نادیده گرفتن همه ادعاهای آخرتشناختی تعریف میشود. هردوی آنها، در شکل معتدل شان، نسبت به یکدیگر از خود تساهل نشان میدهند و میتوانند در صحنههای حیات اجتماعی همزیستی کنند.
♦️ دین، در شکل رادیکالش، در شرایط اجتماعی معین، ابعادِ اجتماعی سیاسیِ و قدرتمندی خود را بروز میدهد، حال آنکه سکولاریسم رادیکال همانطور که تجربههای تاریخی نشان می دهد- مستعدِ تبدیل شدن به آخرتشناسیِ نیمه دینی است.
♦️ در دوران مدرن، تعریفِ انسان چونان "وضعیت سیاسی" برگرفته از ارسطو به مفهوم بنیادیِ اومانیسم فلسفی بسط یافت. بنابراین، از قرن هجدهم، رهاییِ فرجامین بشریت از زنجیرهای بردگی با کنش سیاسی، و در بالاترین درجه با قیام انقلابی، رکن مرکزیِ ایدئولوژیک شد. خودِ این مفهوم، که کلِ زندگیِ تاریخیِ بشر را سراسر به صورت اخیر تفسیر میکند، تبدیل به مفهومِ بنیادینِ سکولار در دوران مدرن شده است.
♦️ در اروپای غربی، خسوفِ الهیات قرون وسطا و دیدگاه آخرتشناختیاش برای زندگی انسان، با یک جامعهی سکولار و اومانیستی جایگزین شد که دارای نوعی بینش الهیاتِ تاریخی بود. دیدگاههای آخرتشناختی، صحنه را ترک نکردند، بلکه خود را در شکل الهیات تاریخی از نو زنده کردند. #پیرامون_انقلاب_اسلامی_در_ایران
#داریوش_آشوری
° متن بازنویسی و تلخیص شده است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
Audio
🌐 دکتر مقصود فراستخواه، استاد دانشگاه در برنامه ریزی توسعه آموزش عالی : مسؤولیت اجتماعی علم، نقد و روشنگری، رفرم اجتماعی و کیفیت زندگی است
♦️ انسان در جهان های مختلف زندگی می کند یکی از این جهان ها، جهان علم است که باید از سوی مروجان علم به جامعه اعطا شود.
♦️ جامعه باید زبان علم را برای بهبود و ارتقاء شرایط زیستی خود وتقلیل مرارت های خود بیاموزد. با زبان علم مسائل زندگی خود را حل کند وبرای زندگی خود مسأله های تازه ای طرح کند . یعنی هم مسأله را کشف وهم صورت بندی وهم حل کند.
♦️ علم تنها ملفوظاتی برای تلفظ و پرتاب نیست، بلکه درواقع امری اگزیستانسیل شونده است. علم امری برای تدبیر منزل ، برای ارتباط افراد خانواده با همدیگر، برای زیستن در ساختمانی با چند واحد آپارتمانی و ارتباط با همسایگان، برای کار و فعالیت و مشارکت اجتماعی و حل مسائل پیش آمده است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
♦️ انسان در جهان های مختلف زندگی می کند یکی از این جهان ها، جهان علم است که باید از سوی مروجان علم به جامعه اعطا شود.
♦️ جامعه باید زبان علم را برای بهبود و ارتقاء شرایط زیستی خود وتقلیل مرارت های خود بیاموزد. با زبان علم مسائل زندگی خود را حل کند وبرای زندگی خود مسأله های تازه ای طرح کند . یعنی هم مسأله را کشف وهم صورت بندی وهم حل کند.
♦️ علم تنها ملفوظاتی برای تلفظ و پرتاب نیست، بلکه درواقع امری اگزیستانسیل شونده است. علم امری برای تدبیر منزل ، برای ارتباط افراد خانواده با همدیگر، برای زیستن در ساختمانی با چند واحد آپارتمانی و ارتباط با همسایگان، برای کار و فعالیت و مشارکت اجتماعی و حل مسائل پیش آمده است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 پیرامون انقلاب اسلامی در ایران°
🔹 داریوش آشوری
🔹 بخش سوم
🔹 جهانِ خودآیینِ اسلامی، توانایی قابل توجهی را برای رشد فرهنگِ چندبعدی وحتی سکولار همراه با طیفِ وسیعی از بینشها مبتنی بر قدرتِ زیاد هرمنوتیکی در هسته هر متن، گفتمان، و سنت، در مدت زمان طولانیِ حیاتِ تاریخی خود نشان داده است
♦️ سیاسی شدن یا نیمه سکولار شدن اسلام
♦️ ادیان توحیدی، به ویژه اسلام، به خاطر باورشان به حاکمیتِ پروردگار متعال در مقام قدرت جهانی، حاملِ رکنی قدرتمند از الهیات سیاسی در شکلبندیشان هستند که با قدرتِ پیشبرندهاش، تلاش میکند حضور کامل سیاسی و اجتماعی دین را در شرایط تاریخیِ معین نشان دهد.
تا هنگامِ روبرو شدن با جهان مدرن و سکولاریسماش، جهانِ خودآیینِ اسلامی، توانایی قابل توجهی را برای رشد فرهنگِ چندبعدی همراه با طیفِ وسیعی از بینشها نشان داده بود.
♦️ یک رکنِ اساسی برای این توانایی، قدرتِ زیاد هرمنوتیکی در هسته هر متن، گفتمان، و سنت، در مدت زمان طولانیِ حیاتِ تاریخیشان است.
♦️ فرهنگ اسلامی، در میان دیگر فرهنگها، سنت عظیمِ گفتمانِ عرفانی و باطنی را با اشاعه اشکالِ رمزی و جادوییِ زندگی غیرسیاسی، پروراند و دستکم در نسخه فارسیاش، پهلو به پهلوی آن، یک روشِ فردگرا و لذتجویانه از زندگی و اندیشه مبتنی بردیدگاههای عرفانی را با عنوان مذهب رندی پرورش داد که شاعران عارفمسلک فارسی، عمدتا حافظ و سعدی، مبلغانِ بسیار با نفوذِ آن بودند.
♦️ سیاسیشدنِ اسلام، که به صورت نیمه سکولارکردن آن قابل تفسیر است، رخدادی بیشتر از دوران اخیر است که از بطنِ الهیات سیاسیِ حاوی نوعی هرمنوتیکِ دینی زاده شده است و به این ترتیب در این دوران، نوعی اسلام هستۀ مرکزی پا به عرصه گذاشت که در خصوص شکلِ زندگیِ اجتماعیِ تمدنِ مدرن بی تفاوت نیست.
♦️ به این ترتیب اسلام با این قرائت، پدیده انقلابیِ دوران مدرن است. نمونه کلاسیکِ رشدِ هرمنوتیکِ سیاسیِ اسلام، در نوشتههای آیت الله خمینی صریحاً بیان شده است.
♦️ کشف الاسرار، مانیفست اسلام سیاسی
♦️ کشفالاسرار کتابی است نوشته آیت الله خمینی که آن را میتوان مانیفیستِ اسلام سیاسی تلقی کرد.
♦️ نویسنده می گوید که طرح کاملی برای دولت دینی در قرآن و در آرای شیعه وجود دارد و دکترینِ بنیادی اسلامی را با استفاده از استخراج و تفسیر سازمایههای قرآنی و دیگر منابع معتبر، برای سازماندهی و عملکرد چنین دولتی توصیف میکند.
♦️ آیتالله خمینی در زمانی به این ایده فکر میکرد و مینوشت که هیچ کس، نمیتوانست امکان تحقق چنین رؤیایی را به ذهن خود راه دهد .او خوانش سیاسی خود را از اسلام و قرآن، با حداکثر اعتماد به نفس یک فرد مقتدرِ دینی، بسط و تفصیل میدهد.
♦️ به این طریق، آیتالله خمینی ، با بیاعتنایی به باورهای رایج شیعه به قضا و قدر predestination ، دیدگاهِ کنشباوریِ اختیارگرایی را برای تحقق چنین دولتی با کمک اراده جمعیِ مردانِ با ایمانِ شجاع و ایثارگر، طرح ریزی مینماید.
♦️ آیت الله تئوری خود را از حکومت اسلامی با گفتن اینکه، برخلاف حکومتهای دیگر، این حکومت دیکتاتوری نخواهد بود، با حضور مومنان مسئولیتپذیر در قبال اجرای قوانین در جامعه شرح میدهد .او وارد جزئیات طرحش میشود و رکن اصلیِ ساختارِ دولت مدرن یعنی تفکیک سه گانه قدرت را میپذیرد.
♦️ یکی از ویژگیهای گفتمان آیت الله خمینی در کتابش، سبک زبانی آن است، که عامدانه از زبان سنتیِ آخوندها و حوزه فاصله میگیرد. زبان گفتاری و نوشتاری سنتیِ روحانیت، مملو از لغات عجیب عربی و نحو تو در تو بود .بنابراین، آگاهانه، نوعی سبکِ ساده شده نوشتاری را برگزید با واژگان عربی کمتر و استفاده از واژه های فارسی که به کار می رفت.
#پیرامون_انقلاب_اسلامی_در_ایران
#داریوش_آشوری
° متن بازنویسی و تلخیص شده است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹 داریوش آشوری
🔹 بخش سوم
🔹 جهانِ خودآیینِ اسلامی، توانایی قابل توجهی را برای رشد فرهنگِ چندبعدی وحتی سکولار همراه با طیفِ وسیعی از بینشها مبتنی بر قدرتِ زیاد هرمنوتیکی در هسته هر متن، گفتمان، و سنت، در مدت زمان طولانیِ حیاتِ تاریخی خود نشان داده است
♦️ سیاسی شدن یا نیمه سکولار شدن اسلام
♦️ ادیان توحیدی، به ویژه اسلام، به خاطر باورشان به حاکمیتِ پروردگار متعال در مقام قدرت جهانی، حاملِ رکنی قدرتمند از الهیات سیاسی در شکلبندیشان هستند که با قدرتِ پیشبرندهاش، تلاش میکند حضور کامل سیاسی و اجتماعی دین را در شرایط تاریخیِ معین نشان دهد.
تا هنگامِ روبرو شدن با جهان مدرن و سکولاریسماش، جهانِ خودآیینِ اسلامی، توانایی قابل توجهی را برای رشد فرهنگِ چندبعدی همراه با طیفِ وسیعی از بینشها نشان داده بود.
♦️ یک رکنِ اساسی برای این توانایی، قدرتِ زیاد هرمنوتیکی در هسته هر متن، گفتمان، و سنت، در مدت زمان طولانیِ حیاتِ تاریخیشان است.
♦️ فرهنگ اسلامی، در میان دیگر فرهنگها، سنت عظیمِ گفتمانِ عرفانی و باطنی را با اشاعه اشکالِ رمزی و جادوییِ زندگی غیرسیاسی، پروراند و دستکم در نسخه فارسیاش، پهلو به پهلوی آن، یک روشِ فردگرا و لذتجویانه از زندگی و اندیشه مبتنی بردیدگاههای عرفانی را با عنوان مذهب رندی پرورش داد که شاعران عارفمسلک فارسی، عمدتا حافظ و سعدی، مبلغانِ بسیار با نفوذِ آن بودند.
♦️ سیاسیشدنِ اسلام، که به صورت نیمه سکولارکردن آن قابل تفسیر است، رخدادی بیشتر از دوران اخیر است که از بطنِ الهیات سیاسیِ حاوی نوعی هرمنوتیکِ دینی زاده شده است و به این ترتیب در این دوران، نوعی اسلام هستۀ مرکزی پا به عرصه گذاشت که در خصوص شکلِ زندگیِ اجتماعیِ تمدنِ مدرن بی تفاوت نیست.
♦️ به این ترتیب اسلام با این قرائت، پدیده انقلابیِ دوران مدرن است. نمونه کلاسیکِ رشدِ هرمنوتیکِ سیاسیِ اسلام، در نوشتههای آیت الله خمینی صریحاً بیان شده است.
♦️ کشف الاسرار، مانیفست اسلام سیاسی
♦️ کشفالاسرار کتابی است نوشته آیت الله خمینی که آن را میتوان مانیفیستِ اسلام سیاسی تلقی کرد.
♦️ نویسنده می گوید که طرح کاملی برای دولت دینی در قرآن و در آرای شیعه وجود دارد و دکترینِ بنیادی اسلامی را با استفاده از استخراج و تفسیر سازمایههای قرآنی و دیگر منابع معتبر، برای سازماندهی و عملکرد چنین دولتی توصیف میکند.
♦️ آیتالله خمینی در زمانی به این ایده فکر میکرد و مینوشت که هیچ کس، نمیتوانست امکان تحقق چنین رؤیایی را به ذهن خود راه دهد .او خوانش سیاسی خود را از اسلام و قرآن، با حداکثر اعتماد به نفس یک فرد مقتدرِ دینی، بسط و تفصیل میدهد.
♦️ به این طریق، آیتالله خمینی ، با بیاعتنایی به باورهای رایج شیعه به قضا و قدر predestination ، دیدگاهِ کنشباوریِ اختیارگرایی را برای تحقق چنین دولتی با کمک اراده جمعیِ مردانِ با ایمانِ شجاع و ایثارگر، طرح ریزی مینماید.
♦️ آیت الله تئوری خود را از حکومت اسلامی با گفتن اینکه، برخلاف حکومتهای دیگر، این حکومت دیکتاتوری نخواهد بود، با حضور مومنان مسئولیتپذیر در قبال اجرای قوانین در جامعه شرح میدهد .او وارد جزئیات طرحش میشود و رکن اصلیِ ساختارِ دولت مدرن یعنی تفکیک سه گانه قدرت را میپذیرد.
♦️ یکی از ویژگیهای گفتمان آیت الله خمینی در کتابش، سبک زبانی آن است، که عامدانه از زبان سنتیِ آخوندها و حوزه فاصله میگیرد. زبان گفتاری و نوشتاری سنتیِ روحانیت، مملو از لغات عجیب عربی و نحو تو در تو بود .بنابراین، آگاهانه، نوعی سبکِ ساده شده نوشتاری را برگزید با واژگان عربی کمتر و استفاده از واژه های فارسی که به کار می رفت.
#پیرامون_انقلاب_اسلامی_در_ایران
#داریوش_آشوری
° متن بازنویسی و تلخیص شده است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 خبرهای ساختاری
♦️ جامعه ای داریم که جوانان دانشمندش "ماهواره" راهی مدار زمین می کنند، و پیران عالمش بر سر رؤیت ماه ماجرا دارند. این فاصله همه جا هست. کسی به فکر این فاصله نیست. این فاصله ها جامعه را قطبی می کند. جامعه چند قطبی چند هدف دارد. جامعه ای که چند هدف دارد، چند مسیر را انتخاب می کند.(باکمک حسین دهباشی)
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
♦️ جامعه ای داریم که جوانان دانشمندش "ماهواره" راهی مدار زمین می کنند، و پیران عالمش بر سر رؤیت ماه ماجرا دارند. این فاصله همه جا هست. کسی به فکر این فاصله نیست. این فاصله ها جامعه را قطبی می کند. جامعه چند قطبی چند هدف دارد. جامعه ای که چند هدف دارد، چند مسیر را انتخاب می کند.(باکمک حسین دهباشی)
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 پیرامون انقلاب اسلامی در ایران°
🔹 داریوش آشوری
🔹 بخش چهارم و پایانی
🔹 واقعنگری سیاسیِ پس از انقلاب دینی۱۹۷۹، که در همه انقلابهای مدرن سیاسی جهان تجربه شده، به طور ناخودآگاه گام بزرگی در جهت سکولاریزهشدنِ ذهنیت و رفتار اجتماعی ایرانیان بوده است
♦️ ظهورِ یک خطیب پرانرژی، به نام دکترعلی شریعتی
♦️ در این دوره تاریخی، ظهورِ یک خطیب پرانرژی، به نام دکترعلی شریعتی، گامی بزرگ در روندِ استفاده از شگردهایِ هرمنوتیکیِ دورنزا برای طرح ریزی شیعهگرائی و اسطورهها و چهرههای مقدس¬اش درون شکلبندیِ سیاسی و انقلابی، از راه ترکیبِ باورهای دینیِ سنتی با ارزشها و آرمانهای سیاسی و اجتماعیِ آزادیخواهانه و دنیای مدرن بود.
♦️ شریعتی بیانگرِ پدیده نوینی در جو اجتماعی و سیاسیِ ایران بود، پدیدهای که بعدها به عنوان "روشنفکران دینی" ارجاع داده شد.
تلاشهای او برای تفسیر "ایدئولوژی" به منزله یک نیروی تاریخیِ انقلابی که زندگانی معنویِ بشری را ترویج میکند، و پیامبران را در مقام برترین ایدئولوگها توصیف میکند، نقشی اساسی در از نو باب کردنِ اسلام شیعی به عنوان ایدئولوژی انقلابی روز داشت.
♦️ مهارت او در سخنرانی و نوشتههای بلاغی، محرک قوی برای بسیجِ نسلهای تحصیلکرده جوانتر با ریشههای دینی بود تا آنها تحت رهبری آیت الله خمینی، علیه رژیمِ بیاعتبارشده برای تحققِ آرمان برخیزند.
♦️ نسخه "اسلامیِ" ایدههای انقلابیِ جهان سوم، همانطور که شریعتی ترسیم کرده بود، در آمیختن با نسخه آرمانی حکومت اسلامی، سرانجام موفق شد کل قدرت سیاسی را در انقلاب ۱۹۷۹ از آن خود کند.
♦️ دیالوگ بین آرمان و رئالیسم سیاسی
♦️ آیت الله خمینی، در "علوم" مدرسی اسلامی، عالم بود و نسبت به ساختار بسیار پیچیده دولت مدرن و عملکردهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی آن، در این "علوم" تبحر بیشتری داشت. او، در امر احیای قدرت سیاسیِ اسلام، شریعت را بدنه جامعِ قوانین می دانست که نه تنها برای نیازهای معنوی و مادیِ جامعه، بلکه برای اداره دولت مدرن راهحل دارد.
♦️ ایده قانونگذاریِ "جمهوری اسلامی" با رفراندوم عمومی، و بعدها تلاش برای قالبِ قانون اساسی به آن دادن، بر اساس تفکیک قوا و حق رای همگانی، سازماندهیاش را با پذیرشِ ساختارِ مدرن یک جمهوری تعریف کرد، اما چالش هائی نیز در این میان پدید آمد که گاهی بذرِ تنش شدیدی را در قلبِ موجودیتِ سیاسیِ می کاشت.
♦️ این چالش ها، در همان سالهای اول حکومت، شکاف و فاصله بین دولت آرمانی اسلامی ، که مبتنی بر "قوانین الهی" بود، و واقعیتهای اداره یک دستگاه مدرن حکومتی با سازماندهی پیچیده عملکردهای داخلی و روابط بینالمللی را شامل می شد.
همین امر باعث گردید تا ساختار، با زبردستیِ ونوعی تفقه در احکام دین، اصلی را برای حل مشکلات صورتبندی نماید. این اصل حفظ "ساختار حکومت اسلامی" را به عنوان ضرورتِ مطلق مقدم بر اجرای قوانین شریعت، واجب میشمارد.
♦️ اولویتِ مطلق در ساختارگرائی ، صریحاً سیستم را به نادیده گرفتن یا تعلیق حتی احکام اصلی دین، هر جا که ضرورت دارد، مجاز میکند.
این نوع صورتبندیِ راهبردی، علت وجودیِ حکومت اسلامی را که در اصل باید ابزاری برای اعمال قوانین شریعت باشد برای حفظ ساختار آن دارای اهمیت ثانوی گرفته است.
♦️ برای عملی کردن این حکم، مجمع تشخیص مصلحت، بالاترین نهاد قانونگذاریِ جمهوری اسلامی، تاسیس شد. این مجمع قدرت برتر حاکم بر شورای نگهبان قانون اساسی است.
♦️ این شورا قدرتی است که میتواند مصوبات مجلس اسلامی را هر زمان که تشخیص داد با شریعت یا قانون اساسی مغایرت دارد، لغو کند. اما مجمع میتواند همان مصوبات را، علیرغم ناسازگاری شان با شریعت، تحت عنوان "مصلحت نظام" دوباره صورت قانون دهد.
♦️ واقعنگری سیاسیِ پس از انقلاب، در خدمت به مصالح کشور ، به اولویتِ مصلحتِ با هر گونه وسیله قابل تصور حکم میدهد. این داستان، که در همه انقلابهای مدرن سیاسی تجربه شده، طبعا در انقلاب اسلامی ایران هم تکرار شد.
♦️ در میان ایرانیان فرهیخته که تلاش میکنند جنبههای مثبت انقلاب اسلامی را ارزیابی کنند، قول رایجی هست که می گوید علیرغم همه دینداریِ تأکیدی، عملکردها و سبک اداره کشور، به طور ناخودآگاه گام بزرگی در سکولاریزهشدنِ ذهنیت و رفتار اجتماعی ایرانیان بوده است.
#پیرامون_انقلاب_اسلامی_در_ایران
#داریوش_آشوری
° متن بازنویسی و تلخیص شده است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹 داریوش آشوری
🔹 بخش چهارم و پایانی
🔹 واقعنگری سیاسیِ پس از انقلاب دینی۱۹۷۹، که در همه انقلابهای مدرن سیاسی جهان تجربه شده، به طور ناخودآگاه گام بزرگی در جهت سکولاریزهشدنِ ذهنیت و رفتار اجتماعی ایرانیان بوده است
♦️ ظهورِ یک خطیب پرانرژی، به نام دکترعلی شریعتی
♦️ در این دوره تاریخی، ظهورِ یک خطیب پرانرژی، به نام دکترعلی شریعتی، گامی بزرگ در روندِ استفاده از شگردهایِ هرمنوتیکیِ دورنزا برای طرح ریزی شیعهگرائی و اسطورهها و چهرههای مقدس¬اش درون شکلبندیِ سیاسی و انقلابی، از راه ترکیبِ باورهای دینیِ سنتی با ارزشها و آرمانهای سیاسی و اجتماعیِ آزادیخواهانه و دنیای مدرن بود.
♦️ شریعتی بیانگرِ پدیده نوینی در جو اجتماعی و سیاسیِ ایران بود، پدیدهای که بعدها به عنوان "روشنفکران دینی" ارجاع داده شد.
تلاشهای او برای تفسیر "ایدئولوژی" به منزله یک نیروی تاریخیِ انقلابی که زندگانی معنویِ بشری را ترویج میکند، و پیامبران را در مقام برترین ایدئولوگها توصیف میکند، نقشی اساسی در از نو باب کردنِ اسلام شیعی به عنوان ایدئولوژی انقلابی روز داشت.
♦️ مهارت او در سخنرانی و نوشتههای بلاغی، محرک قوی برای بسیجِ نسلهای تحصیلکرده جوانتر با ریشههای دینی بود تا آنها تحت رهبری آیت الله خمینی، علیه رژیمِ بیاعتبارشده برای تحققِ آرمان برخیزند.
♦️ نسخه "اسلامیِ" ایدههای انقلابیِ جهان سوم، همانطور که شریعتی ترسیم کرده بود، در آمیختن با نسخه آرمانی حکومت اسلامی، سرانجام موفق شد کل قدرت سیاسی را در انقلاب ۱۹۷۹ از آن خود کند.
♦️ دیالوگ بین آرمان و رئالیسم سیاسی
♦️ آیت الله خمینی، در "علوم" مدرسی اسلامی، عالم بود و نسبت به ساختار بسیار پیچیده دولت مدرن و عملکردهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی آن، در این "علوم" تبحر بیشتری داشت. او، در امر احیای قدرت سیاسیِ اسلام، شریعت را بدنه جامعِ قوانین می دانست که نه تنها برای نیازهای معنوی و مادیِ جامعه، بلکه برای اداره دولت مدرن راهحل دارد.
♦️ ایده قانونگذاریِ "جمهوری اسلامی" با رفراندوم عمومی، و بعدها تلاش برای قالبِ قانون اساسی به آن دادن، بر اساس تفکیک قوا و حق رای همگانی، سازماندهیاش را با پذیرشِ ساختارِ مدرن یک جمهوری تعریف کرد، اما چالش هائی نیز در این میان پدید آمد که گاهی بذرِ تنش شدیدی را در قلبِ موجودیتِ سیاسیِ می کاشت.
♦️ این چالش ها، در همان سالهای اول حکومت، شکاف و فاصله بین دولت آرمانی اسلامی ، که مبتنی بر "قوانین الهی" بود، و واقعیتهای اداره یک دستگاه مدرن حکومتی با سازماندهی پیچیده عملکردهای داخلی و روابط بینالمللی را شامل می شد.
همین امر باعث گردید تا ساختار، با زبردستیِ ونوعی تفقه در احکام دین، اصلی را برای حل مشکلات صورتبندی نماید. این اصل حفظ "ساختار حکومت اسلامی" را به عنوان ضرورتِ مطلق مقدم بر اجرای قوانین شریعت، واجب میشمارد.
♦️ اولویتِ مطلق در ساختارگرائی ، صریحاً سیستم را به نادیده گرفتن یا تعلیق حتی احکام اصلی دین، هر جا که ضرورت دارد، مجاز میکند.
این نوع صورتبندیِ راهبردی، علت وجودیِ حکومت اسلامی را که در اصل باید ابزاری برای اعمال قوانین شریعت باشد برای حفظ ساختار آن دارای اهمیت ثانوی گرفته است.
♦️ برای عملی کردن این حکم، مجمع تشخیص مصلحت، بالاترین نهاد قانونگذاریِ جمهوری اسلامی، تاسیس شد. این مجمع قدرت برتر حاکم بر شورای نگهبان قانون اساسی است.
♦️ این شورا قدرتی است که میتواند مصوبات مجلس اسلامی را هر زمان که تشخیص داد با شریعت یا قانون اساسی مغایرت دارد، لغو کند. اما مجمع میتواند همان مصوبات را، علیرغم ناسازگاری شان با شریعت، تحت عنوان "مصلحت نظام" دوباره صورت قانون دهد.
♦️ واقعنگری سیاسیِ پس از انقلاب، در خدمت به مصالح کشور ، به اولویتِ مصلحتِ با هر گونه وسیله قابل تصور حکم میدهد. این داستان، که در همه انقلابهای مدرن سیاسی تجربه شده، طبعا در انقلاب اسلامی ایران هم تکرار شد.
♦️ در میان ایرانیان فرهیخته که تلاش میکنند جنبههای مثبت انقلاب اسلامی را ارزیابی کنند، قول رایجی هست که می گوید علیرغم همه دینداریِ تأکیدی، عملکردها و سبک اداره کشور، به طور ناخودآگاه گام بزرگی در سکولاریزهشدنِ ذهنیت و رفتار اجتماعی ایرانیان بوده است.
#پیرامون_انقلاب_اسلامی_در_ایران
#داریوش_آشوری
° متن بازنویسی و تلخیص شده است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
PEEDIPDF.pdf
117.3 KB
🌐 پیرامون انقلاب اسلامی در ایران°
🔹 داریوش آشوری
🔹 نسخه پی دی اف
♦️ انقلاب اسلامی در ایران در اواخر قرن بیستم، پدیدهای شوکآور و پیشبینیناپذیر در بافتار تاریخِ مدرن بود. چگونه دستگاه حاکمه دینیِ اساساً سنتگرا، که معمولا انقلابهای مدرن آن را غیرمدرن میدانند، توانست با دیدگاههای انقلابی ادغام شود؟
♦️ دین گرائی و سکولاریسم نظری در شکل معتدل شان، نسبت به یکدیگر از خود تساهل نشان میدهند و میتوانند در صحنههای حیات اجتماعی همزیستی کنند.
♦️ اولویتِ مطلق در ساختارگرائی با تفقه در احکام دین ، صریحاً سیستم را به نادیده گرفتن یا تعلیق حتی احکام اصلی دین، هر جا که ضرورت دارد، مجاز میکند.
♦️ در میان ایرانیانی که تلاش میکنند جنبههای مثبت انقلاب اسلامی را ارزیابی کنند، قول رایجی هست که می گوید علیرغم همه دینداریِ تأکیدی، عملکردها و سبک اداره کشور، به طور ناخودآگاه گام بزرگی در سکولاریزهشدنِ ذهنیت و رفتار اجتماعی ایرانیان بوده است.
#پیرامون_انقلاب_اسلامی_در_ایران
#داریوش_آشوری
° متن بازنویسی و تلخیص شده است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹 داریوش آشوری
🔹 نسخه پی دی اف
♦️ انقلاب اسلامی در ایران در اواخر قرن بیستم، پدیدهای شوکآور و پیشبینیناپذیر در بافتار تاریخِ مدرن بود. چگونه دستگاه حاکمه دینیِ اساساً سنتگرا، که معمولا انقلابهای مدرن آن را غیرمدرن میدانند، توانست با دیدگاههای انقلابی ادغام شود؟
♦️ دین گرائی و سکولاریسم نظری در شکل معتدل شان، نسبت به یکدیگر از خود تساهل نشان میدهند و میتوانند در صحنههای حیات اجتماعی همزیستی کنند.
♦️ اولویتِ مطلق در ساختارگرائی با تفقه در احکام دین ، صریحاً سیستم را به نادیده گرفتن یا تعلیق حتی احکام اصلی دین، هر جا که ضرورت دارد، مجاز میکند.
♦️ در میان ایرانیانی که تلاش میکنند جنبههای مثبت انقلاب اسلامی را ارزیابی کنند، قول رایجی هست که می گوید علیرغم همه دینداریِ تأکیدی، عملکردها و سبک اداره کشور، به طور ناخودآگاه گام بزرگی در سکولاریزهشدنِ ذهنیت و رفتار اجتماعی ایرانیان بوده است.
#پیرامون_انقلاب_اسلامی_در_ایران
#داریوش_آشوری
° متن بازنویسی و تلخیص شده است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 سیر و ساختار دموکراسی در ایران معاصر از نگاه یک تحلیل¬گر عرب
🔹 جدا از آنکه دموکراسی در کشورهای عربی در چه وضعیتی است، این گونه متن ها در نوع خود جالب توجه است. نویسنده این مقاله که بازنویسی و تلخیص شده است، در یک مؤسسه مطالعات راهبردی در خصوص کشورمان فعالیت می کند.
🔹 محمد السلمی/ العربیه
🔹 بخش اول
♦️ آشنائی با اصول و ارزش های تمدن غرب/ آغاز قرن نوزده
♦️ مساله ساختارهای دموکراتیک در ایران هر از چند گاهی مطرح می شود. جامعه ایران در اوایل قرن نوزدهم یعنی تقریبا سال ۱۲۰۰ به بعد به ویژه بعد از شکست ارتش ایران در جنگ با روسیه در سال های ۱۸۰۳ و ۱۸۲۷ میلادی با مظاهر و اصول و ارزش های تمدن غرب آشنا شد.
♦️ تاثیرگرفتن از اندیشه جنبش روشنگری غرب/ دهه های پایانی قرن نوزده
♦️ درایران، تقریباً آثاری از اندیشه غربی قبل از سه دهه پایانی قرن نوزدهم در تولید فکری روشنفکران و اهل قلم بروز نکرده بود. می توان در اینجا به چهره های عصر روشنگری مثل فتحعلی آخوند زاده و آقاخان کرمانی و ملکم خان و غیره اشاره کرد. آنها تحت تاثیر اندیشه جنبش روشنگری غرب بعد از انقلاب فرانسه و نظریه های معروف آن دوره قرار گرفتند.
♦️ جنبش مشروطه/ آغاز قرن بیستم
♦️ چهره های متعددی در ایران با آغاز قرن بیستم خواستار یک نظام دموکراتیک به جای حکومت قاجار بودند. جنبش شش ساله مشروطه از ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۱ میلادی یعنی۱۲۸۴ تا ۱۲۹۰ خورشیدی یکی از نمادهای بارز این تحرکات است. مجلس برای نخستین بار در ایران تشکیل شد و فرمان مشروطه با الهام از الگوهای غربی امضا شد. کشورهائی مانند انگلیس از انقلاب مشروطه و تثبیت آن در ایران حمایت کردند.
♦️ انقلاب مشروطه با جهت گیری ملی گرایانه و دموکراتیک مرحله کودتاهای خونین و جنگ های داخلی را پشت سر گذاشته و زمینه را برای آزادی های سیاسی و مطبوعات فراهم کرد. اما دیری نپایید که این صفحه از تاریخ ایران ورق خورد و ناکام شد. آزادیخواهان در ایران هزینه سنگینی پرداخت کردند و خون مبارزان فراوانی ریخته شد و شماری از آنان از ایران گریختند.
♦️ جنبش بعد از پایان مشروطیت/ فاصله میان جنگ جهانی اول و کودتای رضا خان
♦️ جنبش دیگری هم بعد از پایان این دوره بروز کرد که البته با جنبش مشروطیت متفاوت بود. چه اینجا فضای روشنفکری و به کارگیری قلم به جای اسلحه در فاصله میان جنگ جهانی اول(1914-1918) و کودتای رضا خان فرمانده نظامی که بعدا به رضا شاه پهلوی معروف شد در جامعه ایران حاکم شد.
♦️ با مروری بر مطبوعات و نشریه های آن دوره می توان گفت که چطور اندیشه برقراری حکومت سکولار و فراخوان برای تشکیل نظام جمهوری مبتنی بر فرهنگ غربی و مرزبندی میان فرهنگ و سنت از حکومت و برقراری نظام جمهوری به جای شاهنشاهی متبلور شد.
♦️ چهره هایی همچون حسن تقی زاده و حسین کاظم زاده ایرانشهر و ابراهیم پور داوود و محمود افشار و علامه محمد قزوینی از نظریه پردازان این دوره هستند که نظریه های خود را در نشریه های داخل و خارج کشور منتشر می کردند.
♦️ این برهه تاریخی که از نظر نگارنده بسیار کوتاه بود یکی از پیچیده ترین بخش های تاریخ معاصر ایران است. اولین بذر ناسیونالیسم ایرانی بر مبنای الگوی غربی در این دوره کاشته شد. سازمان های غیر دولتی سیاسی و اجتماعی و زنان در این دوره راه اندازی شدند. ترویج فرهنگ و تاریخ ایران در دوره ساسانیان و امپراتوری های ایرانی پیش از آن و موارد متعدد دیگری از این قبیل از ویژگی های این دوره به شمار می روند.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹 جدا از آنکه دموکراسی در کشورهای عربی در چه وضعیتی است، این گونه متن ها در نوع خود جالب توجه است. نویسنده این مقاله که بازنویسی و تلخیص شده است، در یک مؤسسه مطالعات راهبردی در خصوص کشورمان فعالیت می کند.
🔹 محمد السلمی/ العربیه
🔹 بخش اول
♦️ آشنائی با اصول و ارزش های تمدن غرب/ آغاز قرن نوزده
♦️ مساله ساختارهای دموکراتیک در ایران هر از چند گاهی مطرح می شود. جامعه ایران در اوایل قرن نوزدهم یعنی تقریبا سال ۱۲۰۰ به بعد به ویژه بعد از شکست ارتش ایران در جنگ با روسیه در سال های ۱۸۰۳ و ۱۸۲۷ میلادی با مظاهر و اصول و ارزش های تمدن غرب آشنا شد.
♦️ تاثیرگرفتن از اندیشه جنبش روشنگری غرب/ دهه های پایانی قرن نوزده
♦️ درایران، تقریباً آثاری از اندیشه غربی قبل از سه دهه پایانی قرن نوزدهم در تولید فکری روشنفکران و اهل قلم بروز نکرده بود. می توان در اینجا به چهره های عصر روشنگری مثل فتحعلی آخوند زاده و آقاخان کرمانی و ملکم خان و غیره اشاره کرد. آنها تحت تاثیر اندیشه جنبش روشنگری غرب بعد از انقلاب فرانسه و نظریه های معروف آن دوره قرار گرفتند.
♦️ جنبش مشروطه/ آغاز قرن بیستم
♦️ چهره های متعددی در ایران با آغاز قرن بیستم خواستار یک نظام دموکراتیک به جای حکومت قاجار بودند. جنبش شش ساله مشروطه از ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۱ میلادی یعنی۱۲۸۴ تا ۱۲۹۰ خورشیدی یکی از نمادهای بارز این تحرکات است. مجلس برای نخستین بار در ایران تشکیل شد و فرمان مشروطه با الهام از الگوهای غربی امضا شد. کشورهائی مانند انگلیس از انقلاب مشروطه و تثبیت آن در ایران حمایت کردند.
♦️ انقلاب مشروطه با جهت گیری ملی گرایانه و دموکراتیک مرحله کودتاهای خونین و جنگ های داخلی را پشت سر گذاشته و زمینه را برای آزادی های سیاسی و مطبوعات فراهم کرد. اما دیری نپایید که این صفحه از تاریخ ایران ورق خورد و ناکام شد. آزادیخواهان در ایران هزینه سنگینی پرداخت کردند و خون مبارزان فراوانی ریخته شد و شماری از آنان از ایران گریختند.
♦️ جنبش بعد از پایان مشروطیت/ فاصله میان جنگ جهانی اول و کودتای رضا خان
♦️ جنبش دیگری هم بعد از پایان این دوره بروز کرد که البته با جنبش مشروطیت متفاوت بود. چه اینجا فضای روشنفکری و به کارگیری قلم به جای اسلحه در فاصله میان جنگ جهانی اول(1914-1918) و کودتای رضا خان فرمانده نظامی که بعدا به رضا شاه پهلوی معروف شد در جامعه ایران حاکم شد.
♦️ با مروری بر مطبوعات و نشریه های آن دوره می توان گفت که چطور اندیشه برقراری حکومت سکولار و فراخوان برای تشکیل نظام جمهوری مبتنی بر فرهنگ غربی و مرزبندی میان فرهنگ و سنت از حکومت و برقراری نظام جمهوری به جای شاهنشاهی متبلور شد.
♦️ چهره هایی همچون حسن تقی زاده و حسین کاظم زاده ایرانشهر و ابراهیم پور داوود و محمود افشار و علامه محمد قزوینی از نظریه پردازان این دوره هستند که نظریه های خود را در نشریه های داخل و خارج کشور منتشر می کردند.
♦️ این برهه تاریخی که از نظر نگارنده بسیار کوتاه بود یکی از پیچیده ترین بخش های تاریخ معاصر ایران است. اولین بذر ناسیونالیسم ایرانی بر مبنای الگوی غربی در این دوره کاشته شد. سازمان های غیر دولتی سیاسی و اجتماعی و زنان در این دوره راه اندازی شدند. ترویج فرهنگ و تاریخ ایران در دوره ساسانیان و امپراتوری های ایرانی پیش از آن و موارد متعدد دیگری از این قبیل از ویژگی های این دوره به شمار می روند.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 سیر و ساختار دموکراسی در ایران معاصر از نگاه یک تحلیل¬گر عرب
🔹 محمد السلمی/ العربیه
🔹 بخش دوم
♦️ حکومت پهلوی در سال1925
♦️ ولی بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟ حکومت پهلوی در سال ۱۹۲۵ میلادی یا۱۳۰۴ خورشیدی روی کار آمد. رژیم پهلوی تلاش های فراوانی برای ایجاد محدودیت برای فعالیت حوزه های علمیه و علوم دینی صورت داد.
♦️ دکتر محمد مصدق
♦️ تنها مورد تلاش برای برقراری حکومت دموکراتیک در ایران توسط دکتر محمد مصدق در اوایل نیمه دوم قرن بیستم انجام شد. او در اوایل نیمه دوم قرن بیستم یا۱۳۳۱ خورشیدی بعد از انتصاب به سمت نخست وزیر به فرمانده پلیس تهران دستور داد تا از برخورد با روزنامه نگاران منتقد دولت خودداری کند.
♦️ دکتر مسعود کاظم زاده در سال ۲۰۰۳ میلادی به مناسبت پنجاهمین سالگرد کودتا علیه طرح ملی مصدق در سال ۱۹۵۳ میلادی یا۱۳۳۲ خورشیدی توسط ساواک و سی آی ای در یادداشتی نوشت: روزی که دموکراسیِ جوان در ایران مرد.
♦️ بی نتیجه بودن تلاش های هر چند محدود و نگرشی که در همه دوره ها ماند
♦️ اکنون سؤال این است چرا تلاش های هر چند محدود در این دوره ها بی نتیجه می ماند؟ وقتی هدف یک اندیشه معین حفظ یک ویژگی فرهنگی، سنتی یا مذهبی با نگاه حذف دگر اندیشی است، حتی اگر این دیگری هموطن و همشهری باشد پاسخ این سؤال مشخص است. ایران در دوره های مختلف ازاین نگرش رهایی نیافت.
♦️ برخوردهای گزینشی با اندیشه مدرن و گرایش های غیرملی و درمواردی رو به گسترش در جامعه ایران مانعی بر سر راه برقراری دموکراسی است. واقعیتی که دل بسیاری از شهروندان ایرانی دوستدار کشورشان و هوادار یکپارچگی و اتحاد بین مردم را به درد می آورد.
♦️ اگر این گرایش کنار گذاشته نشود برقراری دموکراسی در ایران یک آرزوی ناممکن است. این سخن به چه معناست؟ یعنی اینکه اندیشه مبتنی بر وابستگی ایدئولوژیک، قومی و منطقه ای ممکن است مقدم تر بر وابستگی به میهن بزرگ ایران باشد. اندیشه تنگ نظرانه مانع تطبیق دموکراسی فراگیر در کشور می شود.
♦️ در پاسخ کسانی که مورد کشورهای غربی را در این موارد مثال می زنند باید گفت مسأله ایران و کشورهای جهان سوم با این کشورها تفاوت چشمگیری دارند. بافت جمعیتی در ایران و کشورهای جهان سوم پیچیده است اما ساختار جمعیتی در کشورهای غربی از چنین حساسیت شدید و مباحث اتینیک° رنج نمی برد.
♦️ مردم سوئیس این مرحله و این طرز تفکر را پشت سر گذاشته اند
♦️ شما به کشور کوچکی مثل سوئیس نگاه کنید. سوئیس چهار زبان رسمی دارد. مردم به هر زبانی که سخن بگویند در معرض برخورد نژادپرستانه قرار نمی گیرند چرا که مردم سوئیس این مرحله و این طرز تفکر را پشت سر گذاشته اند.
°ethnic قومی، نژادی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹 محمد السلمی/ العربیه
🔹 بخش دوم
♦️ حکومت پهلوی در سال1925
♦️ ولی بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟ حکومت پهلوی در سال ۱۹۲۵ میلادی یا۱۳۰۴ خورشیدی روی کار آمد. رژیم پهلوی تلاش های فراوانی برای ایجاد محدودیت برای فعالیت حوزه های علمیه و علوم دینی صورت داد.
♦️ دکتر محمد مصدق
♦️ تنها مورد تلاش برای برقراری حکومت دموکراتیک در ایران توسط دکتر محمد مصدق در اوایل نیمه دوم قرن بیستم انجام شد. او در اوایل نیمه دوم قرن بیستم یا۱۳۳۱ خورشیدی بعد از انتصاب به سمت نخست وزیر به فرمانده پلیس تهران دستور داد تا از برخورد با روزنامه نگاران منتقد دولت خودداری کند.
♦️ دکتر مسعود کاظم زاده در سال ۲۰۰۳ میلادی به مناسبت پنجاهمین سالگرد کودتا علیه طرح ملی مصدق در سال ۱۹۵۳ میلادی یا۱۳۳۲ خورشیدی توسط ساواک و سی آی ای در یادداشتی نوشت: روزی که دموکراسیِ جوان در ایران مرد.
♦️ بی نتیجه بودن تلاش های هر چند محدود و نگرشی که در همه دوره ها ماند
♦️ اکنون سؤال این است چرا تلاش های هر چند محدود در این دوره ها بی نتیجه می ماند؟ وقتی هدف یک اندیشه معین حفظ یک ویژگی فرهنگی، سنتی یا مذهبی با نگاه حذف دگر اندیشی است، حتی اگر این دیگری هموطن و همشهری باشد پاسخ این سؤال مشخص است. ایران در دوره های مختلف ازاین نگرش رهایی نیافت.
♦️ برخوردهای گزینشی با اندیشه مدرن و گرایش های غیرملی و درمواردی رو به گسترش در جامعه ایران مانعی بر سر راه برقراری دموکراسی است. واقعیتی که دل بسیاری از شهروندان ایرانی دوستدار کشورشان و هوادار یکپارچگی و اتحاد بین مردم را به درد می آورد.
♦️ اگر این گرایش کنار گذاشته نشود برقراری دموکراسی در ایران یک آرزوی ناممکن است. این سخن به چه معناست؟ یعنی اینکه اندیشه مبتنی بر وابستگی ایدئولوژیک، قومی و منطقه ای ممکن است مقدم تر بر وابستگی به میهن بزرگ ایران باشد. اندیشه تنگ نظرانه مانع تطبیق دموکراسی فراگیر در کشور می شود.
♦️ در پاسخ کسانی که مورد کشورهای غربی را در این موارد مثال می زنند باید گفت مسأله ایران و کشورهای جهان سوم با این کشورها تفاوت چشمگیری دارند. بافت جمعیتی در ایران و کشورهای جهان سوم پیچیده است اما ساختار جمعیتی در کشورهای غربی از چنین حساسیت شدید و مباحث اتینیک° رنج نمی برد.
♦️ مردم سوئیس این مرحله و این طرز تفکر را پشت سر گذاشته اند
♦️ شما به کشور کوچکی مثل سوئیس نگاه کنید. سوئیس چهار زبان رسمی دارد. مردم به هر زبانی که سخن بگویند در معرض برخورد نژادپرستانه قرار نمی گیرند چرا که مردم سوئیس این مرحله و این طرز تفکر را پشت سر گذاشته اند.
°ethnic قومی، نژادی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 وجوه پرابلماتیک علم در ایران
🔹 دکتر مقصود فراستخواه، استاد دانشگاه در برنامه ریزی توسعه آموزش عالی : ما از علم "هم" استفاده می کنیم در حالی که به آن نگاهی مثبت ، مبهم و کلی گرا داریم
🔹 پیمایش های صورت گرفته نشان می دهد 78درصد جامعه ایران تقدیرگرا هستند
🔹 تحقیقات نشان می دهد بسیاری از عناصر دانشگاهی هم عوام هستند/ دانشگاه با علم اداره نمی شود
🔹 بخش اول
♦️ مسأله جمعیت شناختی علم
♦️ علم در ایران دارای یک مسأله جمعیت شناختی و وجوه دموکراتیک است. جمعیتی در ایران به دنبال آموزش است و برای آن هزینه می کند و با این امر به دنبال ارتقاء سرمایه اجتماعی خود هستند. گاهی از این تب یادگیری با عنوان و برچسب مدرک گرائی یاد می شود و البته است که این تمنای یادگیری در زیست جهان جامعه ما وجود دارد .
♦️ اختیارات معرفت شناختی
♦️ علاوه بر اینکه علم دارای یک مسأله جمعیت شناختی است، دارای یک مسأله نهادی و سیاسی نیز هست. علم در جامعه ما فاقد اختیارات معرفت شناختی است. علم روش های معین برای نتایج نامعین است. علم در جامعه ما اختیار معرفت شناختی ندارد. این به معنای آن است که محققین معمولاً از نتایج کار اطلاع قطعی ندارند، بنابراین اگر نتایج تحقیقات خطوط بنیادی و قرمز را پشت سرگذاشت، تکلیف نامشخص است.
♦️ به این ترتیب در جامعه ما مشخص نیست که نتایج تفکر چه خواهد شد. و پاسخ به این سؤال واضح نیست که آیا ما برای دانشگاه استقلال و برای حوزه علم اختیارات معرفت شناختی قائل هستیم؟ پاسخ مثبت دادن به این سؤال به سادگی نیست.
♦️ واقعیت آن است که اگر ساختار دولت خود را نماینده حقیقت تمام بداند، امکانی برای علم در راستای کشف حقیقت باقی نمی ماند ، این در حالی است که یک بخش از حقیقت را علم باید توضیح بدهد.
♦️ مسأله علم مسأله آینده ایران
♦️ مسأله علم مسأله ایران است ، مسأله آینده ایران است. برای محافظت از آینده ایران باید مسأله علم به نحوی رضایت بخش پاسخ داده شود. هرضعف و قوتی که در علم باشد به ضعف و قوت در ایران منتج خواهد شد و مانع پیشرفت های توسعه ای و زیرساختی خواهدشد. پس استقرار و استقلال معرفت علمی و تأثیرعلم از بزرگترین مسائل ایران در آینده است.
♦️ تأثیر، پرفورمانس وعملکرد خلاق علم در جامعه / علم آموزی ایرانی در آسمان
♦️ نسبت ما باعلم ابزارانگار، ریاکارانه، تصنعی و در بهترین حالت تکنوکراتیک است. درتفکرِ ما علم یک ابزار است که می توانیم در موارد و مواقع دلخواه استفاده کنیم . در تصور ما علم مانند چاقوئی دولبه است که با هر باور و جهان بینی و داشتن هرسبک از نظام ارزشها، هنجارها و سبک زندگی می توان از آن استفاده کرد.
♦️ به همین دلیل علم آموزی ایرانی در آسمان می درخشد اما در زمین جاری نیست . مانند موارد دیگری که در آن آسمان پرستاره داریم اما زمین اهریمنی است .
♦️ علم ما در آسمان مدارک دانشگاهی، ادعاها و تبلیغاتی که داریم مانند یک پروپاگاندا درحال درخشش است. این درحالی است که زمین ما باعلم اداره نمی شود . رانندگان در هنگام رانندگی باعلم رانندگی نمی کنند . سیاستمداری که سیاست می ورزد و اقدام می کند، با علم به این کار اقدام نمی کند . نهادها و سازمان های ما با علم اداره نمی شود .
♦️ دانشگاه با علم اداره نمی شود . با کسانی که صلاحیت های لازم معرفتی، علمی ، تخصصی و بین رشته ای دارا هستند برنامه ریزی نمی شود . بنابراین علم فاقد نفوذ و Influence است. علم فاقد تأثیر اجتماعی یا Social impact است.
♦️ در واقع بین نگاه علمی با نگاه فرهنگی وسنتی ما تعارض های درونی وجود دارد. گاهی ما به دنبال حفظ نگاه سنتی هستیم و به این موضوع که علم به کجا رسیده است کاری نداریم . در این صحنه و شرایط ما از علم استفاده "هم" می کنیم در حالی که به آن نگاهی مثبت ، مبهم و کلی داریم . پیمایش های صورت گرفته نشان می دهد 78درصد جامعه ایران تقدیرگرا هستند. بین 20 تا 30درصد در جامعه علم گرائی وجود دارد .
♦️ تحقیقات نشان می دهد بسیاری از عناصر دانشگاهی هم عوام هستند. سطح دانش پاسخگویان ایرانی از معلومات علمی و دانش علمی پائین است.
#دکتر_مقصود_فراستخواه
#وجوه_پرابلماتیک_علم_در_ایران
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹 دکتر مقصود فراستخواه، استاد دانشگاه در برنامه ریزی توسعه آموزش عالی : ما از علم "هم" استفاده می کنیم در حالی که به آن نگاهی مثبت ، مبهم و کلی گرا داریم
🔹 پیمایش های صورت گرفته نشان می دهد 78درصد جامعه ایران تقدیرگرا هستند
🔹 تحقیقات نشان می دهد بسیاری از عناصر دانشگاهی هم عوام هستند/ دانشگاه با علم اداره نمی شود
🔹 بخش اول
♦️ مسأله جمعیت شناختی علم
♦️ علم در ایران دارای یک مسأله جمعیت شناختی و وجوه دموکراتیک است. جمعیتی در ایران به دنبال آموزش است و برای آن هزینه می کند و با این امر به دنبال ارتقاء سرمایه اجتماعی خود هستند. گاهی از این تب یادگیری با عنوان و برچسب مدرک گرائی یاد می شود و البته است که این تمنای یادگیری در زیست جهان جامعه ما وجود دارد .
♦️ اختیارات معرفت شناختی
♦️ علاوه بر اینکه علم دارای یک مسأله جمعیت شناختی است، دارای یک مسأله نهادی و سیاسی نیز هست. علم در جامعه ما فاقد اختیارات معرفت شناختی است. علم روش های معین برای نتایج نامعین است. علم در جامعه ما اختیار معرفت شناختی ندارد. این به معنای آن است که محققین معمولاً از نتایج کار اطلاع قطعی ندارند، بنابراین اگر نتایج تحقیقات خطوط بنیادی و قرمز را پشت سرگذاشت، تکلیف نامشخص است.
♦️ به این ترتیب در جامعه ما مشخص نیست که نتایج تفکر چه خواهد شد. و پاسخ به این سؤال واضح نیست که آیا ما برای دانشگاه استقلال و برای حوزه علم اختیارات معرفت شناختی قائل هستیم؟ پاسخ مثبت دادن به این سؤال به سادگی نیست.
♦️ واقعیت آن است که اگر ساختار دولت خود را نماینده حقیقت تمام بداند، امکانی برای علم در راستای کشف حقیقت باقی نمی ماند ، این در حالی است که یک بخش از حقیقت را علم باید توضیح بدهد.
♦️ مسأله علم مسأله آینده ایران
♦️ مسأله علم مسأله ایران است ، مسأله آینده ایران است. برای محافظت از آینده ایران باید مسأله علم به نحوی رضایت بخش پاسخ داده شود. هرضعف و قوتی که در علم باشد به ضعف و قوت در ایران منتج خواهد شد و مانع پیشرفت های توسعه ای و زیرساختی خواهدشد. پس استقرار و استقلال معرفت علمی و تأثیرعلم از بزرگترین مسائل ایران در آینده است.
♦️ تأثیر، پرفورمانس وعملکرد خلاق علم در جامعه / علم آموزی ایرانی در آسمان
♦️ نسبت ما باعلم ابزارانگار، ریاکارانه، تصنعی و در بهترین حالت تکنوکراتیک است. درتفکرِ ما علم یک ابزار است که می توانیم در موارد و مواقع دلخواه استفاده کنیم . در تصور ما علم مانند چاقوئی دولبه است که با هر باور و جهان بینی و داشتن هرسبک از نظام ارزشها، هنجارها و سبک زندگی می توان از آن استفاده کرد.
♦️ به همین دلیل علم آموزی ایرانی در آسمان می درخشد اما در زمین جاری نیست . مانند موارد دیگری که در آن آسمان پرستاره داریم اما زمین اهریمنی است .
♦️ علم ما در آسمان مدارک دانشگاهی، ادعاها و تبلیغاتی که داریم مانند یک پروپاگاندا درحال درخشش است. این درحالی است که زمین ما باعلم اداره نمی شود . رانندگان در هنگام رانندگی باعلم رانندگی نمی کنند . سیاستمداری که سیاست می ورزد و اقدام می کند، با علم به این کار اقدام نمی کند . نهادها و سازمان های ما با علم اداره نمی شود .
♦️ دانشگاه با علم اداره نمی شود . با کسانی که صلاحیت های لازم معرفتی، علمی ، تخصصی و بین رشته ای دارا هستند برنامه ریزی نمی شود . بنابراین علم فاقد نفوذ و Influence است. علم فاقد تأثیر اجتماعی یا Social impact است.
♦️ در واقع بین نگاه علمی با نگاه فرهنگی وسنتی ما تعارض های درونی وجود دارد. گاهی ما به دنبال حفظ نگاه سنتی هستیم و به این موضوع که علم به کجا رسیده است کاری نداریم . در این صحنه و شرایط ما از علم استفاده "هم" می کنیم در حالی که به آن نگاهی مثبت ، مبهم و کلی داریم . پیمایش های صورت گرفته نشان می دهد 78درصد جامعه ایران تقدیرگرا هستند. بین 20 تا 30درصد در جامعه علم گرائی وجود دارد .
♦️ تحقیقات نشان می دهد بسیاری از عناصر دانشگاهی هم عوام هستند. سطح دانش پاسخگویان ایرانی از معلومات علمی و دانش علمی پائین است.
#دکتر_مقصود_فراستخواه
#وجوه_پرابلماتیک_علم_در_ایران
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 وجوه پرابلماتیک علم در ایران
🔹 دکتر مقصود فراستخواه،: علم در جامعه ما فاقد اختیارات معرفت شناختی است. به این ترتیب در جامعه ما مشخص نیست که نتایج تفکر چه خواهد شد.
♦️ اگر ساختار دولت خود را نماینده حقیقت تمام بداند، امکانی برای علم در راستای کشف حقیقت باقی نمی ماند.
♦️ نسبت ما باعلم ابزارانگار، تصنعی و در بهترین حالت تکنوکراتیک است. درتفکرِ ما علم یک ابزار است که می توانیم در موارد و مواقع دلخواه استفاده کنیم .
♦️به همین دلیل علم آموزی ایرانی در آسمان می درخشد اما در زمین جاری نیست .
♦️علم ما در آسمان مدارک دانشگاهی، ادعاها و تبلیغاتی که داریم مانند یک پروپاگاندا درحال درخشش است. این درحالی است که زمین ما باعلم اداره نمی شود .
♦️ دانشگاه با علم اداره نمی شود . با کسانی که صلاحیت های لازم معرفتی، علمی ، تخصصی و بین رشته ای دارا هستند برنامه ریزی نمی شود .
♦️پیمایش های صورت گرفته نشان می دهد 78درصد جامعه ایران تقدیرگرا هستند. بین 20 تا 30درصد در جامعه علم گرائی وجود دارد .
#دکتر_مقصود_فراستخواه
#وجوه_پرابلماتیک_علم_در_ایران
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹 دکتر مقصود فراستخواه،: علم در جامعه ما فاقد اختیارات معرفت شناختی است. به این ترتیب در جامعه ما مشخص نیست که نتایج تفکر چه خواهد شد.
♦️ اگر ساختار دولت خود را نماینده حقیقت تمام بداند، امکانی برای علم در راستای کشف حقیقت باقی نمی ماند.
♦️ نسبت ما باعلم ابزارانگار، تصنعی و در بهترین حالت تکنوکراتیک است. درتفکرِ ما علم یک ابزار است که می توانیم در موارد و مواقع دلخواه استفاده کنیم .
♦️به همین دلیل علم آموزی ایرانی در آسمان می درخشد اما در زمین جاری نیست .
♦️علم ما در آسمان مدارک دانشگاهی، ادعاها و تبلیغاتی که داریم مانند یک پروپاگاندا درحال درخشش است. این درحالی است که زمین ما باعلم اداره نمی شود .
♦️ دانشگاه با علم اداره نمی شود . با کسانی که صلاحیت های لازم معرفتی، علمی ، تخصصی و بین رشته ای دارا هستند برنامه ریزی نمی شود .
♦️پیمایش های صورت گرفته نشان می دهد 78درصد جامعه ایران تقدیرگرا هستند. بین 20 تا 30درصد در جامعه علم گرائی وجود دارد .
#دکتر_مقصود_فراستخواه
#وجوه_پرابلماتیک_علم_در_ایران
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures