🔺فایل صوتی ارائه «نمونهای از سیاستگذاری نوین مبتنی بر پژوهش اجتماعی با رویکرد عقل عملی»/ ارائه شده در مرحله نهایی جایزه ملی سیاستگذاری
🔸باتوجه به فایل پاورپوینت در این ارائه دولایه، در بخش اول توضیح میدهم که چرا پارادایم حاکم بر سیاستگذاری در ایران موسوم به پاردایم «عقلانی-بوروکراتیک-تکنوکراتیک» کهنه و منسوخ است و به لحاظ ادبیات علمی حوزه نظریه برنامهریزی و سیاستگذاری در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی منقرض شده است اما بخاطر وقوع انقلاب اسلامی ما صدای این تحولات اساسی را نشنیدهایم و برنامهریزی و سیاستگذاری کنونی در ایران ادامه همان پارادایم امریکایی نوسازی دوره پهلوی است که سیاستگذاری را فعلی سرد و مردانه، مهندسی، ماشینی، فارغ از دخالت احساسات و ارزشها و قضاوتهای اخلاقی و سیاسی و بینیاز از فهم زمینه اجتماعی میداند. سپس در بخش دوم در یک نمونه موردی به اهمیت توسعهای ظهور نیروی نوین زنانه در ایران پرداختهام.
🔹همانطور که پیشبینی میشد بحث با مخالفت جدی داوران، آقایان صابر میرزایی، سرزعیم، جلال و عبداللهزاده روبرو شد و تنها روحالله ایزدخواه از آن استقبال کرد. فیلم این گفتگو بزودی منتشر خواهد شد
🔸باتوجه به فایل پاورپوینت در این ارائه دولایه، در بخش اول توضیح میدهم که چرا پارادایم حاکم بر سیاستگذاری در ایران موسوم به پاردایم «عقلانی-بوروکراتیک-تکنوکراتیک» کهنه و منسوخ است و به لحاظ ادبیات علمی حوزه نظریه برنامهریزی و سیاستگذاری در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی منقرض شده است اما بخاطر وقوع انقلاب اسلامی ما صدای این تحولات اساسی را نشنیدهایم و برنامهریزی و سیاستگذاری کنونی در ایران ادامه همان پارادایم امریکایی نوسازی دوره پهلوی است که سیاستگذاری را فعلی سرد و مردانه، مهندسی، ماشینی، فارغ از دخالت احساسات و ارزشها و قضاوتهای اخلاقی و سیاسی و بینیاز از فهم زمینه اجتماعی میداند. سپس در بخش دوم در یک نمونه موردی به اهمیت توسعهای ظهور نیروی نوین زنانه در ایران پرداختهام.
🔹همانطور که پیشبینی میشد بحث با مخالفت جدی داوران، آقایان صابر میرزایی، سرزعیم، جلال و عبداللهزاده روبرو شد و تنها روحالله ایزدخواه از آن استقبال کرد. فیلم این گفتگو بزودی منتشر خواهد شد
Forwarded from آزاد | Azad
🔻رویداد آنلاین #حق_تعیین_سرنوشت
🔴 درس-گفتگوهایی درباره #حقوق_بشر، #حقوق_زنان در تعیین سرنوشت، #حکومت_دینی و #دموکراسی
🔹بیش از ۲۵ ساعت ارائه و گفتگو با اساتیدی چون: بازرگان، یوسفی اشکوری، الهه کولایی، سروش محلاتی، مینو معلم، قنبریان، نیلچی زاده، عمادالدین باقی، سوزنچی و...
🔸همراه با تخفیف ویژه برای اشتراک شش ماهه تمام درس-گفتگوهای سایت مدرسه آزادفکری
👈🏻ثبت نام از ۲۲ تیر | شروع دوره: ۱ مرداد
🌐 AzadFekriSchool.ir
🆔 @AzadFekriSchool
🔴 درس-گفتگوهایی درباره #حقوق_بشر، #حقوق_زنان در تعیین سرنوشت، #حکومت_دینی و #دموکراسی
🔹بیش از ۲۵ ساعت ارائه و گفتگو با اساتیدی چون: بازرگان، یوسفی اشکوری، الهه کولایی، سروش محلاتی، مینو معلم، قنبریان، نیلچی زاده، عمادالدین باقی، سوزنچی و...
🔸همراه با تخفیف ویژه برای اشتراک شش ماهه تمام درس-گفتگوهای سایت مدرسه آزادفکری
👈🏻ثبت نام از ۲۲ تیر | شروع دوره: ۱ مرداد
🌐 AzadFekriSchool.ir
🆔 @AzadFekriSchool
نقد مصوبه منع تغییر رشته
🔺صوت نشست آنلاین نقد و بررسی مصوبه منع تغییر رشته ارشد/ شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۰/ به همت روزنامه شریف
🔸در این نشست توضیح دادم که چرا مصوبه منع تغییر رشته ارشد را باید در چارچوب مدیریت واپسگرایانه نظام آموزش عالی ایران بویژه در دهه نود تفسیر کرد که بر خلاف خواستههای کیفی دانشجویان و از جمله جنبش ناراضیان آموزشی و همچنین بر خلاف روند جهانی بینرشتهای شدن و کمرنگ شدن مرزهای تخصصی و ارتباط بیشتر دانشگاه با جامعه، به سمت دیسیپلینی شدن هرچه بیشتر و صیانت و محافظت ارتجاعی از منافع صنفی گروههای ذینفع سهگانه در دیسیپلینهای سنتی موجود بطور هماهنگ در همه سطوح کنکور، جذب هیئت علمی و ارتقا عمل میکند: سه کسبوکار مدرک، مقالهبازی و بنگاهداری که نهاد نیمبند دانشگاه را به ویرانی کشاندهاند.
🔸در این نشست توضیح دادم که چرا مصوبه منع تغییر رشته ارشد را باید در چارچوب مدیریت واپسگرایانه نظام آموزش عالی ایران بویژه در دهه نود تفسیر کرد که بر خلاف خواستههای کیفی دانشجویان و از جمله جنبش ناراضیان آموزشی و همچنین بر خلاف روند جهانی بینرشتهای شدن و کمرنگ شدن مرزهای تخصصی و ارتباط بیشتر دانشگاه با جامعه، به سمت دیسیپلینی شدن هرچه بیشتر و صیانت و محافظت ارتجاعی از منافع صنفی گروههای ذینفع سهگانه در دیسیپلینهای سنتی موجود بطور هماهنگ در همه سطوح کنکور، جذب هیئت علمی و ارتقا عمل میکند: سه کسبوکار مدرک، مقالهبازی و بنگاهداری که نهاد نیمبند دانشگاه را به ویرانی کشاندهاند.
Forwarded from یاسر عرب
مرگ اینترنت و ارتباط جهانی
حلقۀ پایانی....
با تصویب #قانون به اصطلاح حمایت از کاربران و خدمات کاربردی به زودی شاهد پایان اینترنت خواهیم بود.
زجری که امروز میکشیم، تاوان سکوتی است که دیروز کردهایم. عذابی که فردا خواهیم کشید، تاوان سکوت امروز خواهد بود.
#پایان_اینترنت
#مجلس_انقلابی
#اصل_85
#اینترنت
@yaser_arab57
برای اعتراض به این طرح میتوانید در این کارزار شرکت کنید:
https://www.karzar.net/internet
حلقۀ پایانی....
با تصویب #قانون به اصطلاح حمایت از کاربران و خدمات کاربردی به زودی شاهد پایان اینترنت خواهیم بود.
زجری که امروز میکشیم، تاوان سکوتی است که دیروز کردهایم. عذابی که فردا خواهیم کشید، تاوان سکوت امروز خواهد بود.
#پایان_اینترنت
#مجلس_انقلابی
#اصل_85
#اینترنت
@yaser_arab57
برای اعتراض به این طرح میتوانید در این کارزار شرکت کنید:
https://www.karzar.net/internet
ما قورباغههای روی اجاق و عرصهای که هر روز تنگتر میشود
درباره حق تغییر رشته، حق دسترسی به اینترنت و …
🔴جامعه ایران جامعه بستهایست که روز به روز بستهتر میشود. آنها که درباره اموری از قبیل دموکراسی و عدالت و آزادی و حقوق انسانها به طور نظری و یا صرفاً بر اساس چند شاخص محدود اظهار نظر میکنند هرگز متوجه این نکته اساسی نمیشوند که با زوال آزادی و عدالت و حقوق، اصل این مفاهیم هستند که فرسوده میشوند و با از دست رفتن تجربه آزادی، زبان ماست که به کلی معنای آزادی را فراموش خواهد کرد. (ن.ک به یادداشت سقوط زبان فارسی به زبان بردگان)
🔴ما امروز محدودیتهایی داریم که پدران چند نسل قبل ما از شنیدن اعمال چنین محدودیتهایی سخت برافروخته میشدند، مثل محدودیت مسافرت از کشوری و اقلیمی به اقلیم دیگر. ما محدودیتهایی داریم که در طول یک نسل اعمال میشود و همه به آن عادت میکنیم مثل محال شدن خانهدار شدن یک شهروند معمولی یا در طول چند ماه به آن عادت می کنیم مثل محدودیت تردد شبانه. در مقابل در عین همه رنجها و ستمها آزادیهایی داریم که به مرور بدست آمده و ما هیچ از حال پدرانمان و مادرانمان نمیدانیم، چیزهای به ظاهر کوچکی مثل بیرون رفتن خودسر (!) زن از خانه یا حتی اندکی نظر داشتن زن در انتخاب شوهر. و چیزهایی که ما داریم و معلوم نیست نسل بعدی داشته باشد یا اصلا از آن مطلع باشد: دسترسی به اینترنت یا خیلی عمیقتر امکان آزادانه گفتگو کردن در خانه یا حتی آزادانه فکر کردن در عالم ذهن شخصی.
🔴به هرحال آنچه مهم است اینکه شیب نمودار آزادی و عدالت به شدت منفی است و حسگرهای ما ایرانیان مثل قورباغه در حال پخته شدن معمولا عادت کرده که خودش را با هر وضعیتی تطبیق بدهد. حق تعیین سرنوشت، حق مسافرت، حق انتخاب شغل مورد علاقه، حق ازدواج، حق ارضای جنسی، حق بچه داشتن، حق خانه داشتن، حق ماشین داشتن، حق تحصیل متناسب با استعداد و اخیرا حق تغییر رشته چیزهایی است که ما رسمی و غیررسمی با شیب تندی بویژه در این یک دهه اخیر از دست دادهایم و به نقطهای وحشتاک از عدم و تاریکی در حرکتیم که اصل معنای «حق داشتن» از قاموس کلمات حذف خواهد شد، حتی اگر «حق زنده ماندن» باشد.
♦️نیروی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی ما مردم، بویژه ما دهه شصتیها و زنان، که به دنبال تحرک افقی و زایایی است، هرروز بیش از پیش با بوروکراسیهای مثلثی مرکزی بالابه پایین پدرسالار مهار و دستهبندی میشود. دیوارکشیهای اجتماعی و منع انواع و اقسام ترددها و دسترسیها و ایجاد اشکال مختلف نوشته و نانوشته انحصارها در دست سازمانهای مرکزی روز به روز عرصه را بر ما تنگ تر و تنگتر می کند. ما اگر حتی برای بهتر شدن اوضاع امیدی نداشته باشیم، اندک تصوری از ظلمتی که فرزندانمان در آن خواهند زیست کافی نیست که استراتژی معمول ایرانیِ سازگاری با شرایط و گلیم خود را در هر حالی از آب کشیدن، ایستادن در صفهای دلار و بیتکوین و سبدکالاو آزمون استخدامی و کنکور پزشکی و آویزان مردان پولدار قدرتمند شدن را، رها کنیم و با آموختن از مقاومت زنانه، حداقل مرزهای در حال سقوط قلمروی محدود آزادی به میراث رسیده از موهبت الهی و طبیعی و در برخی موارد دستآورد رنجها و خونهای دو قرن نهضت رهاییبخش اجتماعی و سیاسی را با سرعت کمتری تسلیم کنیم؟
درباره حق تغییر رشته، حق دسترسی به اینترنت و …
🔴جامعه ایران جامعه بستهایست که روز به روز بستهتر میشود. آنها که درباره اموری از قبیل دموکراسی و عدالت و آزادی و حقوق انسانها به طور نظری و یا صرفاً بر اساس چند شاخص محدود اظهار نظر میکنند هرگز متوجه این نکته اساسی نمیشوند که با زوال آزادی و عدالت و حقوق، اصل این مفاهیم هستند که فرسوده میشوند و با از دست رفتن تجربه آزادی، زبان ماست که به کلی معنای آزادی را فراموش خواهد کرد. (ن.ک به یادداشت سقوط زبان فارسی به زبان بردگان)
🔴ما امروز محدودیتهایی داریم که پدران چند نسل قبل ما از شنیدن اعمال چنین محدودیتهایی سخت برافروخته میشدند، مثل محدودیت مسافرت از کشوری و اقلیمی به اقلیم دیگر. ما محدودیتهایی داریم که در طول یک نسل اعمال میشود و همه به آن عادت میکنیم مثل محال شدن خانهدار شدن یک شهروند معمولی یا در طول چند ماه به آن عادت می کنیم مثل محدودیت تردد شبانه. در مقابل در عین همه رنجها و ستمها آزادیهایی داریم که به مرور بدست آمده و ما هیچ از حال پدرانمان و مادرانمان نمیدانیم، چیزهای به ظاهر کوچکی مثل بیرون رفتن خودسر (!) زن از خانه یا حتی اندکی نظر داشتن زن در انتخاب شوهر. و چیزهایی که ما داریم و معلوم نیست نسل بعدی داشته باشد یا اصلا از آن مطلع باشد: دسترسی به اینترنت یا خیلی عمیقتر امکان آزادانه گفتگو کردن در خانه یا حتی آزادانه فکر کردن در عالم ذهن شخصی.
🔴به هرحال آنچه مهم است اینکه شیب نمودار آزادی و عدالت به شدت منفی است و حسگرهای ما ایرانیان مثل قورباغه در حال پخته شدن معمولا عادت کرده که خودش را با هر وضعیتی تطبیق بدهد. حق تعیین سرنوشت، حق مسافرت، حق انتخاب شغل مورد علاقه، حق ازدواج، حق ارضای جنسی، حق بچه داشتن، حق خانه داشتن، حق ماشین داشتن، حق تحصیل متناسب با استعداد و اخیرا حق تغییر رشته چیزهایی است که ما رسمی و غیررسمی با شیب تندی بویژه در این یک دهه اخیر از دست دادهایم و به نقطهای وحشتاک از عدم و تاریکی در حرکتیم که اصل معنای «حق داشتن» از قاموس کلمات حذف خواهد شد، حتی اگر «حق زنده ماندن» باشد.
♦️نیروی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی ما مردم، بویژه ما دهه شصتیها و زنان، که به دنبال تحرک افقی و زایایی است، هرروز بیش از پیش با بوروکراسیهای مثلثی مرکزی بالابه پایین پدرسالار مهار و دستهبندی میشود. دیوارکشیهای اجتماعی و منع انواع و اقسام ترددها و دسترسیها و ایجاد اشکال مختلف نوشته و نانوشته انحصارها در دست سازمانهای مرکزی روز به روز عرصه را بر ما تنگ تر و تنگتر می کند. ما اگر حتی برای بهتر شدن اوضاع امیدی نداشته باشیم، اندک تصوری از ظلمتی که فرزندانمان در آن خواهند زیست کافی نیست که استراتژی معمول ایرانیِ سازگاری با شرایط و گلیم خود را در هر حالی از آب کشیدن، ایستادن در صفهای دلار و بیتکوین و سبدکالاو آزمون استخدامی و کنکور پزشکی و آویزان مردان پولدار قدرتمند شدن را، رها کنیم و با آموختن از مقاومت زنانه، حداقل مرزهای در حال سقوط قلمروی محدود آزادی به میراث رسیده از موهبت الهی و طبیعی و در برخی موارد دستآورد رنجها و خونهای دو قرن نهضت رهاییبخش اجتماعی و سیاسی را با سرعت کمتری تسلیم کنیم؟
Telegram
جمهورى سوم
سقوط زبان فارسی به زبان بردگان
🔴انتخابات ۱۴۰۰ به عرصه عریان شدن روندهای قهقرایی طولانی مدتی تبدیل شده که تا پیش از این تنها اهل بصیرت از آن آگاه بوده بدان هشدار میدادند. پیشرفت سرطانی این روندها به گونهای بوده که تمام طبقات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و…
🔴انتخابات ۱۴۰۰ به عرصه عریان شدن روندهای قهقرایی طولانی مدتی تبدیل شده که تا پیش از این تنها اهل بصیرت از آن آگاه بوده بدان هشدار میدادند. پیشرفت سرطانی این روندها به گونهای بوده که تمام طبقات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و…
Forwarded from اندیشکده راهبردی مهاجر
#نشست
🔰 در باب اهمیت و ضرورت ترجمه کتاب درحال آمادهسازی “احیای علوم اجتماعی با عقل عملی" نوشته بنت فلوبیر، استاد دانشگاه و صاحب کرسی مدیریت ابرپروژهها در دانشگاه آکسفورد
Flyvbjerg, B. (2001). Making Social Science Matter: Why Social Inquiry Fails and How it Can Succeed Again. United Kingdom: Cambridge University Press.
🔖عبور از علوم نظری و پارادایمیک، چرخش عملی در فهم و سیاستگذاری، و بازسازی روششناسی علوم اجتماعی بر پایه طرح نویی از عقل عملی ارسطویی و تقویت آن با آراء دریفوس و فوکو
📍با حضور
👤 دکتر محمد حسین بادامچی؛ مترجم کتاب، هیئت علمی موسسه مطالعات فرهنگی اجتماعی وزارت علوم ،عضو اندیشکده مهاجر
👤 امیرحسین بازوبندی؛ مترجم کتاب، پژوهشگر فلسفه و مترجم
👤 دکتر محمدحسن نیلی؛ بژوهشگر حوزه فلسفه علوم اجتماعی و حکمت عملی، عضو اندیشکده مهاجر
👤محمدمحسن نداف؛ دانشجو دگتری جامعه شناسی، بژوهشگر توسعه و سیاستگذاری، عضو اندیشکده مهاجر
🗓 دوشنبه 4 مرداد ساعت ۱۶
🌐 لینک ورود به جلسه:
📎 https://vc.sharif.edu/ch/mohajer-room
————————
🆔: @mohajer_thinktank
🔰 در باب اهمیت و ضرورت ترجمه کتاب درحال آمادهسازی “احیای علوم اجتماعی با عقل عملی" نوشته بنت فلوبیر، استاد دانشگاه و صاحب کرسی مدیریت ابرپروژهها در دانشگاه آکسفورد
Flyvbjerg, B. (2001). Making Social Science Matter: Why Social Inquiry Fails and How it Can Succeed Again. United Kingdom: Cambridge University Press.
🔖عبور از علوم نظری و پارادایمیک، چرخش عملی در فهم و سیاستگذاری، و بازسازی روششناسی علوم اجتماعی بر پایه طرح نویی از عقل عملی ارسطویی و تقویت آن با آراء دریفوس و فوکو
📍با حضور
👤 دکتر محمد حسین بادامچی؛ مترجم کتاب، هیئت علمی موسسه مطالعات فرهنگی اجتماعی وزارت علوم ،عضو اندیشکده مهاجر
👤 امیرحسین بازوبندی؛ مترجم کتاب، پژوهشگر فلسفه و مترجم
👤 دکتر محمدحسن نیلی؛ بژوهشگر حوزه فلسفه علوم اجتماعی و حکمت عملی، عضو اندیشکده مهاجر
👤محمدمحسن نداف؛ دانشجو دگتری جامعه شناسی، بژوهشگر توسعه و سیاستگذاری، عضو اندیشکده مهاجر
🗓 دوشنبه 4 مرداد ساعت ۱۶
🌐 لینک ورود به جلسه:
📎 https://vc.sharif.edu/ch/mohajer-room
————————
🆔: @mohajer_thinktank
About Flyvbjerg
🔺 فایل صوتی جلسه معرفی بنت فلوبیر و کتاب در حال ترجمه «احیای علوم اجتماعی با عقل عملی»
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
همانطور که قبلا هم در یادداشت سقوط زبان فارسی به زبان بردگان نوشتم، آنچه در حال وقوع است ارادهای عجیب و بیسابقه برای ایجاد گسست هستیشناختی وحشتناکی در جهان ایرانی است که میخواهد نه تنها ارتباطات نیمبند بلکه کل خاطره «انسان بودن» را از قاموس زبانی و تاریخی ایران و ایرانی پاکسازی کند. به کلمات دقت کنید: طرح صیانت از حقوق کاربران؛ جوان مومن حزباللهی تحصیلکردهای که فریاد وقیحانه چهارچهارش گوش را کر کرده؛ ساختمانی که نامش مجلس است؛ دینی که نامش اسلام است؛ و عیدیای که اینبار هم مثل شب عید میلاد پیامبر در آبان ۹۸ در شب عید غدیر به مردم داده میشود. این بزرگترین مهندسی اجتماعی تاریخ است که پیش چشمان ما قورباغههای روی اجاق در حال رخ دادن است…
غدیر و مساله جستجوی افسار امت
🔴منازعه میان شیعه و سنی بر سر غدیر و جانشینی پیامبر یک مسأله سیاسی و تعیینکننده در همه عمر امت اسلامی بوده اما به نظر میرسد آنچه این منازعه را به لحاظ تاریخی فرموله کرده یک گروه خاص از شیعیان و یک گروه خاص از اهل سنت هستند که اتفاقا در یک تصور خاص از دین، قدرت، سیاست و دولت با هم اشتراک نظر دارند. به عبارت دیگر در منازعه جریان اصلی روحانیت سنتی شیعه با جریان اصلی روحانیت اهل سنت همه نزاع بر سر مفهومی پنهان به نام «افسار امت اسلام» است که تا کنون مورد بحث قرار نگرفته و همه منازعات کلامی و فقهی و فلسفی و عرفانی بعدی با فرض هستیشناختی، معرفتشناختی و فلسفه سیاسی همین «افسار» صورت گرفته است.
🔴مراد از افسار چیست؟ بهترین تعبیر آنست که بگوییم افسار یک تکنولوژی سیاسی است که هر سیاستمداری اگر بر آن دست یابد مهار بیچونوچرای امت را بدست میآورد. چیزی شبیه عصا و نیلبک و ردای چوپانی که مالک آن رهبری لازمالاتباع گله را بر عهده خواهد داشت. این افسار در دستگاه روحانیت «زنجیره اتصال از طریق متن» است و در دستگاه اهل سنت «اجماع اشراف و شیوخ و بزرگان قبایل».
🔴روحانیت شیعه از غدیر و متن وصیتنامه نانوشته پیامبر که نگذاشتند به کاغذ بیاید بعنوان «متن نصب» و انتقال سند اتوریته یا همان افسار به امام علی یاد میکند و روحانیت سنی تصمیم درباره اعطای افسار امت به خلیفه را بر عهده اجماع حل و عقد سقیفه میگذارد. فرم و ساختار دستگاه سیاسی اسلامی در میان هردو گروه مشترک است و اختلاف تنها در توجیه نحوه انتقال افسار حاکمیت است که از اینجا فقه و کلام و فلسفه و حدیث و تفسیر تاریخی وارد میشوند.
🔴مساله اینجاست که مسلمین همواره تنها میراث سیاسی پیامبر را همین افسار حاکمیت دانستهاند و موضوع بحث سیاسی مسلمین همیشه نحوه این انتقال این افسار «حکومت و خلافت بر امت» از پیامبر به نفر بعدی و از دولتی به دولت دیگر بوده است و موجودیت سیاسی خود این افسار هرگز مورد بحث سیاسی قرار نگرفته است.
♦️اینجاست که به نظر میرسد خود این افسار استعارهایست که بطور تاریخی ذهنیت سیاسی مسلمین را قالبریزی کرده است و مانع از آن شده که ما بتوانیم علی و محمد و غدیر و مسلمان سیاسی و حکومت دینی دیگری را تصور کنیم که شاید فاقد افسار باشد و شاید حتی همان چیزی باشد که محمد در مدینه و علی در چند سال حکومت خود و اهل سنت قاتل عثمان و منتقد خلفای بعدی و شیعیان منتقد تشیع صفوی آنرا مد نظر داشتند و اکنون از خاطر فکری و عملی ما خارج مانده است
🔴منازعه میان شیعه و سنی بر سر غدیر و جانشینی پیامبر یک مسأله سیاسی و تعیینکننده در همه عمر امت اسلامی بوده اما به نظر میرسد آنچه این منازعه را به لحاظ تاریخی فرموله کرده یک گروه خاص از شیعیان و یک گروه خاص از اهل سنت هستند که اتفاقا در یک تصور خاص از دین، قدرت، سیاست و دولت با هم اشتراک نظر دارند. به عبارت دیگر در منازعه جریان اصلی روحانیت سنتی شیعه با جریان اصلی روحانیت اهل سنت همه نزاع بر سر مفهومی پنهان به نام «افسار امت اسلام» است که تا کنون مورد بحث قرار نگرفته و همه منازعات کلامی و فقهی و فلسفی و عرفانی بعدی با فرض هستیشناختی، معرفتشناختی و فلسفه سیاسی همین «افسار» صورت گرفته است.
🔴مراد از افسار چیست؟ بهترین تعبیر آنست که بگوییم افسار یک تکنولوژی سیاسی است که هر سیاستمداری اگر بر آن دست یابد مهار بیچونوچرای امت را بدست میآورد. چیزی شبیه عصا و نیلبک و ردای چوپانی که مالک آن رهبری لازمالاتباع گله را بر عهده خواهد داشت. این افسار در دستگاه روحانیت «زنجیره اتصال از طریق متن» است و در دستگاه اهل سنت «اجماع اشراف و شیوخ و بزرگان قبایل».
🔴روحانیت شیعه از غدیر و متن وصیتنامه نانوشته پیامبر که نگذاشتند به کاغذ بیاید بعنوان «متن نصب» و انتقال سند اتوریته یا همان افسار به امام علی یاد میکند و روحانیت سنی تصمیم درباره اعطای افسار امت به خلیفه را بر عهده اجماع حل و عقد سقیفه میگذارد. فرم و ساختار دستگاه سیاسی اسلامی در میان هردو گروه مشترک است و اختلاف تنها در توجیه نحوه انتقال افسار حاکمیت است که از اینجا فقه و کلام و فلسفه و حدیث و تفسیر تاریخی وارد میشوند.
🔴مساله اینجاست که مسلمین همواره تنها میراث سیاسی پیامبر را همین افسار حاکمیت دانستهاند و موضوع بحث سیاسی مسلمین همیشه نحوه این انتقال این افسار «حکومت و خلافت بر امت» از پیامبر به نفر بعدی و از دولتی به دولت دیگر بوده است و موجودیت سیاسی خود این افسار هرگز مورد بحث سیاسی قرار نگرفته است.
♦️اینجاست که به نظر میرسد خود این افسار استعارهایست که بطور تاریخی ذهنیت سیاسی مسلمین را قالبریزی کرده است و مانع از آن شده که ما بتوانیم علی و محمد و غدیر و مسلمان سیاسی و حکومت دینی دیگری را تصور کنیم که شاید فاقد افسار باشد و شاید حتی همان چیزی باشد که محمد در مدینه و علی در چند سال حکومت خود و اهل سنت قاتل عثمان و منتقد خلفای بعدی و شیعیان منتقد تشیع صفوی آنرا مد نظر داشتند و اکنون از خاطر فکری و عملی ما خارج مانده است
نفوذ چینوفیلها در حکمرانی فضای مجازی ایران
جهان سومی شدن اینبار از جانب شرق
📍 بخش اول
🔴روحانیون و متعصبان ظاهربینی هستند که خود را فدایی پیاده شدن اسلام و گفتمان انقلاب میدانند اما آنقدر ابلهند که از اسلام و انقلاب بیشتر از چادر سیاه اجباری روی سر زنان چیزی نمیفهمند. سوال اساسی امروز این است که چگونه پس از چهل سال قیل و قال درباره تبلور بالاترین ارزشهای متعالی کرامت و آزادی و عدالت در تمدن باشکوه اسلامی در مقابل بهرهکشی و استبداد حاکم بر غرب و شرق، به تدریج در چهارمین دهه انقلاب در موضوع مهم حکمرانی فضای مجازی این منحطترین و توتالیترترین گفتمان انسداد ارتباطات و اطلاعات یعنی گفتمان چینی است که در همه اسناد و سیاستها جاری میشود؟ آیا جز این است که یک باند چینوفیل شیفتگان سرمشق حکمرانی چینی در سکوت و خفقان زمام امور را بدست گرفته است؟ در اینجا قصد من توجه به انحراف بزرگی است که با نفوذ این باند، در حال استحاله بیسروصدای نظام جمهوری اسلامی است:
1️⃣رساله خدمت نظام وظیفه من بعنوان پروژه سربازی نخبگان در موضوع «جامعهشناسی فضای مجازی» در یکی از دانشگاههای مهم نظامی بود. من در پژوهشم بر این واقعیت بدیهی تأکید کرده بودم که دوره رسانه جمعی تلویزیون به پایان رسیده و سیاستگذاری فرهنگی در فضای مجازی ساختار و الگوی به کلی متفاوتی از رویکرد مونولوگی، بوروکراتیک، متمرکز و انحصارطلبانه تلویزیونی باید داشته باشد. در جلسه دفاع، امیر سرتیپی که حالا استاد دانشگاه و ایدئولوگ سیاستگذاری فضای مجازی و داور رساله من شده بود از نتیجه کار شدیدا برآشفت به این عنوان که «تحلیل شما از فضای مجازی مربوط به جوامع لیبرال است درحالیکه ما یک جامعه ولایی هستیم و شما باید به جای ارجاع به مانوئل کاستلز و فرامرز رفیعپور لیبرال (که دو منبع اصلی کار من بودند) به مقام معظم رهبری ارجاع میدادید!» واضح بود که محاجه بر سر اینکه کاستلز یک جامعهشناس چپ است و رفیعپور یک جامعهشناس اقتدارگرا در آن مقام معنا نداشت و رنج و مکافاتی که در آن جریان سربازی بر من رفت خود مثنوی هفتاد من. الغرض پرسش اینجاست که یکی پنداشتن جامعه ولایی با جامعه تودهای و مونولوگی تلویزیونی (که فکر میکنم در مقایسه با برخی آزادیهای اقتصادی و آزادی انتقاد از سیاستمداران محلی و شبکههای اجتماعی چندمیلیارد نفری از مدل چینی هم چند مرتبه بستهتر و متمرکزتر و امنیتیتر باشد) از کجا آمده است؟
2️⃣چند روز پیش جلسهای داشتیم با یکی از اساتید دانشکده کامپیوتر دانشگاه شریف که با ایجاد صدها شرکت و ارائه ده ها خدمات فنی در سطوح کلان از قطب های مهم ict کشور و سازندگان اینترنت ملی با برند علمی دانشگاه شریف محسوب میشود. پس از استماع حجم و گستره وسیع قراردادهای چند میلیاردی ایشان با بخشهای مختلف دولتی و خصولتی در شرکتهای که همه با نیروی کار ارزان دانشجویان نخبه شریفی تشکیل شدهاند، از ایشان پرسیدم که «شما با این حجم فعالیت مهندسی درباره جهتگیری رگولاتوری و دسترسی آزاد اطلاعات و حریم خصوصی و ارتباطات باز چه نظری دارید؟ گفت هیچ! ما فقط عملهایم!» و بحث را دوباره به جنبههای صرفا فنی و البته سودهای اقتصادی بازار انحصاری ict در شرایط تحریم بازگرداند. شکی نیست که اینترنت ملی البته سفره بسیار بسیار پرنعمتی برای مهندسان کامپیوتر و بساط فانتزی استارتآپی بوده اما سوال اینجاست که در معماری فضای مجازی کشور که مطلقا و منحصرا در تعاملات میان نهادهای امنیتی-حاکمیتی و شرکتهای خصوصی پشت درهای بسته در حال رخ دادن است، ما مردم کجای کاریم و چه کسی از ما نمایندگی میکند؟ آیا این ضریب بزرگ رویکرد امنیتی در کنار منافع بنگاهی در کنار ضریب صفر دموکراسی دقیقا یک شکل جهانسومی معیوب از همان الگوی نولیبرالیسم مسلح چینی البته اینبار در لوای اسلام نیست که نمونه آنرا در شات داون دوهفتهای اینترنت و ظهور قارچی چندین پیامرسان داخلی خصولتی در رقابت میان چندین سازمان امنیتی شاهد بودیم ؟
ادامه در 👇
جهان سومی شدن اینبار از جانب شرق
📍 بخش اول
🔴روحانیون و متعصبان ظاهربینی هستند که خود را فدایی پیاده شدن اسلام و گفتمان انقلاب میدانند اما آنقدر ابلهند که از اسلام و انقلاب بیشتر از چادر سیاه اجباری روی سر زنان چیزی نمیفهمند. سوال اساسی امروز این است که چگونه پس از چهل سال قیل و قال درباره تبلور بالاترین ارزشهای متعالی کرامت و آزادی و عدالت در تمدن باشکوه اسلامی در مقابل بهرهکشی و استبداد حاکم بر غرب و شرق، به تدریج در چهارمین دهه انقلاب در موضوع مهم حکمرانی فضای مجازی این منحطترین و توتالیترترین گفتمان انسداد ارتباطات و اطلاعات یعنی گفتمان چینی است که در همه اسناد و سیاستها جاری میشود؟ آیا جز این است که یک باند چینوفیل شیفتگان سرمشق حکمرانی چینی در سکوت و خفقان زمام امور را بدست گرفته است؟ در اینجا قصد من توجه به انحراف بزرگی است که با نفوذ این باند، در حال استحاله بیسروصدای نظام جمهوری اسلامی است:
1️⃣رساله خدمت نظام وظیفه من بعنوان پروژه سربازی نخبگان در موضوع «جامعهشناسی فضای مجازی» در یکی از دانشگاههای مهم نظامی بود. من در پژوهشم بر این واقعیت بدیهی تأکید کرده بودم که دوره رسانه جمعی تلویزیون به پایان رسیده و سیاستگذاری فرهنگی در فضای مجازی ساختار و الگوی به کلی متفاوتی از رویکرد مونولوگی، بوروکراتیک، متمرکز و انحصارطلبانه تلویزیونی باید داشته باشد. در جلسه دفاع، امیر سرتیپی که حالا استاد دانشگاه و ایدئولوگ سیاستگذاری فضای مجازی و داور رساله من شده بود از نتیجه کار شدیدا برآشفت به این عنوان که «تحلیل شما از فضای مجازی مربوط به جوامع لیبرال است درحالیکه ما یک جامعه ولایی هستیم و شما باید به جای ارجاع به مانوئل کاستلز و فرامرز رفیعپور لیبرال (که دو منبع اصلی کار من بودند) به مقام معظم رهبری ارجاع میدادید!» واضح بود که محاجه بر سر اینکه کاستلز یک جامعهشناس چپ است و رفیعپور یک جامعهشناس اقتدارگرا در آن مقام معنا نداشت و رنج و مکافاتی که در آن جریان سربازی بر من رفت خود مثنوی هفتاد من. الغرض پرسش اینجاست که یکی پنداشتن جامعه ولایی با جامعه تودهای و مونولوگی تلویزیونی (که فکر میکنم در مقایسه با برخی آزادیهای اقتصادی و آزادی انتقاد از سیاستمداران محلی و شبکههای اجتماعی چندمیلیارد نفری از مدل چینی هم چند مرتبه بستهتر و متمرکزتر و امنیتیتر باشد) از کجا آمده است؟
2️⃣چند روز پیش جلسهای داشتیم با یکی از اساتید دانشکده کامپیوتر دانشگاه شریف که با ایجاد صدها شرکت و ارائه ده ها خدمات فنی در سطوح کلان از قطب های مهم ict کشور و سازندگان اینترنت ملی با برند علمی دانشگاه شریف محسوب میشود. پس از استماع حجم و گستره وسیع قراردادهای چند میلیاردی ایشان با بخشهای مختلف دولتی و خصولتی در شرکتهای که همه با نیروی کار ارزان دانشجویان نخبه شریفی تشکیل شدهاند، از ایشان پرسیدم که «شما با این حجم فعالیت مهندسی درباره جهتگیری رگولاتوری و دسترسی آزاد اطلاعات و حریم خصوصی و ارتباطات باز چه نظری دارید؟ گفت هیچ! ما فقط عملهایم!» و بحث را دوباره به جنبههای صرفا فنی و البته سودهای اقتصادی بازار انحصاری ict در شرایط تحریم بازگرداند. شکی نیست که اینترنت ملی البته سفره بسیار بسیار پرنعمتی برای مهندسان کامپیوتر و بساط فانتزی استارتآپی بوده اما سوال اینجاست که در معماری فضای مجازی کشور که مطلقا و منحصرا در تعاملات میان نهادهای امنیتی-حاکمیتی و شرکتهای خصوصی پشت درهای بسته در حال رخ دادن است، ما مردم کجای کاریم و چه کسی از ما نمایندگی میکند؟ آیا این ضریب بزرگ رویکرد امنیتی در کنار منافع بنگاهی در کنار ضریب صفر دموکراسی دقیقا یک شکل جهانسومی معیوب از همان الگوی نولیبرالیسم مسلح چینی البته اینبار در لوای اسلام نیست که نمونه آنرا در شات داون دوهفتهای اینترنت و ظهور قارچی چندین پیامرسان داخلی خصولتی در رقابت میان چندین سازمان امنیتی شاهد بودیم ؟
ادامه در 👇
Telegram
جمهورى سوم
نفوذ چینوفیلها در حکمرانی فضای مجازی ایران
جهان سومی شدن اینبار از جانب شرق
📍بخش دوم
3️⃣قانون اساسی درباره حکمرانی فضای مجازی چه میگوید؟ مشروعیت قانونی مصوبات شورای عالی فضای مجازی از کجاست و کجا به رأی عامه گذاشته شده است؟ چرا سند شبکه ملی اطلاعات توسط…
جهان سومی شدن اینبار از جانب شرق
📍بخش دوم
3️⃣قانون اساسی درباره حکمرانی فضای مجازی چه میگوید؟ مشروعیت قانونی مصوبات شورای عالی فضای مجازی از کجاست و کجا به رأی عامه گذاشته شده است؟ چرا سند شبکه ملی اطلاعات توسط…
👍2
جمهورى سوم pinned «نفوذ چینوفیلها در حکمرانی فضای مجازی ایران جهان سومی شدن اینبار از جانب شرق 📍 بخش اول 🔴روحانیون و متعصبان ظاهربینی هستند که خود را فدایی پیاده شدن اسلام و گفتمان انقلاب میدانند اما آنقدر ابلهند که از اسلام و انقلاب بیشتر از چادر سیاه اجباری روی سر زنان…»
نفوذ چینوفیلها در حکمرانی فضای مجازی ایران
جهان سومی شدن اینبار از جانب شرق
📍بخش دوم
3️⃣قانون اساسی درباره حکمرانی فضای مجازی چه میگوید؟ مشروعیت قانونی مصوبات شورای عالی فضای مجازی از کجاست و کجا به رأی عامه گذاشته شده است؟ چرا سند شبکه ملی اطلاعات توسط نیروهای امنیتی و با ذهنیت امنیتی منسوخ دوران جنگ سرد نوشته شده و تنها منافع بنگاههای رانتی در آن دیده شده و چرا در نگارش آن با جامعهشناسان و نمایندگان غیرشرکتی افکار عمومی و جامعه مدنی و روحانیونی که هنوز آنقدر خودفروخته نشدهاند که حقوق اولیه انسانی در شرع اسلامی را فراموش کنند، مشورت نشده است؟ بر پایه کدام موازین قانونی و مبانی فلسفه سیاسی ارتباطات عمومی میان شهروندان ذیل سلطه مستقیم سازمان صداوسیما و ساترا قرار گرفته است؟ چرا قانون صیانت از فضای مجازی( موسوم به صیانت از حقوق کاربران !)مثل قانون افزایش قیمت بنزین با این همه پنهانکاری دنبال میشود؟ چرا درباره قرارداد ۲۵ ساله با چین و بویژه بندهای مربوط به مدیریت فضای مجازی در آن هیچ توضیحی به ملت داده نمیشود؟ بر پایه کدام موازین عقلی و شرعی یا اصول قانون اساسی دیوارکشی بیسابقه در مرزهای فرهنگی-مجازی کشور و احاله مرزبانی آن به نیروهای مسلح و امنیتی در حال رخ دادن است؟ آیا با توجه به تضاد صریح این قانون با اصول ۲۲ تا ۲۸ قانون اساسی آیا ما با یک براندازی نرم نظام جمهوری اسلامی در تلاش برای تصویب آن مواجه نیستیم ؟
🔺اصل بیست و دوم: حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند
🔺اصل بیست و سوم: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمی توان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد.
🔺اصل بیست و چهارم: نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. تفصیل آن را قانون معین می کند.
🔺اصل بیست و پنجم: بازرسی و نرساندن نامه ها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هر گونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون
🔺اصل بیست و ششم: احزاب، جمعیت ها، انجمن های سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناختهشده آزادند، مشروط به این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهور اسلامی را نقض نکنند. هیچکس را نمی توان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.
🔺اصل بیست و هفتم: تشکیل اجتماعات و راه پیمایی ها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.
🔺اصل بیست و هشتم: هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند. دولت موظف است با رعایت نیاز
جامعه به مشاغل گوناگون، برای همه افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احراز مشاغل ایجاد نماید.
لینک بخش اول
جهان سومی شدن اینبار از جانب شرق
📍بخش دوم
3️⃣قانون اساسی درباره حکمرانی فضای مجازی چه میگوید؟ مشروعیت قانونی مصوبات شورای عالی فضای مجازی از کجاست و کجا به رأی عامه گذاشته شده است؟ چرا سند شبکه ملی اطلاعات توسط نیروهای امنیتی و با ذهنیت امنیتی منسوخ دوران جنگ سرد نوشته شده و تنها منافع بنگاههای رانتی در آن دیده شده و چرا در نگارش آن با جامعهشناسان و نمایندگان غیرشرکتی افکار عمومی و جامعه مدنی و روحانیونی که هنوز آنقدر خودفروخته نشدهاند که حقوق اولیه انسانی در شرع اسلامی را فراموش کنند، مشورت نشده است؟ بر پایه کدام موازین قانونی و مبانی فلسفه سیاسی ارتباطات عمومی میان شهروندان ذیل سلطه مستقیم سازمان صداوسیما و ساترا قرار گرفته است؟ چرا قانون صیانت از فضای مجازی( موسوم به صیانت از حقوق کاربران !)مثل قانون افزایش قیمت بنزین با این همه پنهانکاری دنبال میشود؟ چرا درباره قرارداد ۲۵ ساله با چین و بویژه بندهای مربوط به مدیریت فضای مجازی در آن هیچ توضیحی به ملت داده نمیشود؟ بر پایه کدام موازین عقلی و شرعی یا اصول قانون اساسی دیوارکشی بیسابقه در مرزهای فرهنگی-مجازی کشور و احاله مرزبانی آن به نیروهای مسلح و امنیتی در حال رخ دادن است؟ آیا با توجه به تضاد صریح این قانون با اصول ۲۲ تا ۲۸ قانون اساسی آیا ما با یک براندازی نرم نظام جمهوری اسلامی در تلاش برای تصویب آن مواجه نیستیم ؟
🔺اصل بیست و دوم: حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند
🔺اصل بیست و سوم: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمی توان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد.
🔺اصل بیست و چهارم: نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. تفصیل آن را قانون معین می کند.
🔺اصل بیست و پنجم: بازرسی و نرساندن نامه ها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هر گونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون
🔺اصل بیست و ششم: احزاب، جمعیت ها، انجمن های سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناختهشده آزادند، مشروط به این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهور اسلامی را نقض نکنند. هیچکس را نمی توان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.
🔺اصل بیست و هفتم: تشکیل اجتماعات و راه پیمایی ها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.
🔺اصل بیست و هشتم: هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند. دولت موظف است با رعایت نیاز
جامعه به مشاغل گوناگون، برای همه افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احراز مشاغل ایجاد نماید.
لینک بخش اول
Telegram
جمهورى سوم
نفوذ چینوفیلها در حکمرانی فضای مجازی ایران
جهان سومی شدن اینبار از جانب شرق
📍 بخش اول
🔴روحانیون و متعصبان ظاهربینی هستند که خود را فدایی پیاده شدن اسلام و گفتمان انقلاب میدانند اما آنقدر ابلهند که از اسلام و انقلاب بیشتر از چادر سیاه اجباری روی سر زنان…
جهان سومی شدن اینبار از جانب شرق
📍 بخش اول
🔴روحانیون و متعصبان ظاهربینی هستند که خود را فدایی پیاده شدن اسلام و گفتمان انقلاب میدانند اما آنقدر ابلهند که از اسلام و انقلاب بیشتر از چادر سیاه اجباری روی سر زنان…
درباره دولت
🔺صوت ارائه محمدحسین بادامچی در دوره «درباره دولت در ایران» به همت مرکز علوم اسلامی لقمانِ مدرسه عالی شهید مطهری، نهم مرداد ۱۴۰۰
🔖در این درسگفتار کوتاه در تحلیل میدان سیاست در ایران معاصر، میان چهار نهاد دولت/ حاکمیت/ رژیم/ امر سیاسی تفکیک کردم و توضیح دادم که الهیات سیاسی ما تنها دستاندرکار فربه کردن مفهوم دوم است و الهیات رسمی ما در سنت حقوقی سوم و سنت عمل سیاسی چهارم حرفی برای گفتن ندارد و حتی نسبت به دوره قاجار تا چه میزان ظرفیتهای سیاسی و مدنی خود را از دست داده است.
🔖در این درسگفتار کوتاه در تحلیل میدان سیاست در ایران معاصر، میان چهار نهاد دولت/ حاکمیت/ رژیم/ امر سیاسی تفکیک کردم و توضیح دادم که الهیات سیاسی ما تنها دستاندرکار فربه کردن مفهوم دوم است و الهیات رسمی ما در سنت حقوقی سوم و سنت عمل سیاسی چهارم حرفی برای گفتن ندارد و حتی نسبت به دوره قاجار تا چه میزان ظرفیتهای سیاسی و مدنی خود را از دست داده است.
عدالت، عقلانیت، فمینیسم
🔴عدالتخواهی به بنیانهای معرفتشناختی جدیدی نیاز دارد و اساساً دلیل آنکه در حوزه های علمیه و دانشگاه ها رشد نمیکند همین است. طرح عدالت اساساً بر بنیانهای نظری، خواه فلسفی، خواه الهیاتی، خواه علمی یا خواه ایدئولوژیک قابل برپایی نیست. این فهمی عمیق از ضرورت تحولی اساسی در اندیشه به طور کلی و فکر دینی و سیاسی به طور خاص بود که روشنفکران دینی پیش از انقلاب و بیش از همه سیدجمالالدین اسدآبادی، اقبال لاهوری و علی شریعتی آنرا دریافته بودند و بهتر از هرچیز در کلام نغز شریعتی «فلاسفه پفیوزهای تاریخند» و چرخش او از بوعلی به ابوذر نمودار یافت. با اینحال تمام آورده های این فهم تاریخی با وقوع انقلاب اسلامی بر باد رفت و فیلسوفان قرونوسطاییاندیشی چون داوری اردکانی و سروش و مصباح یزدی بر کرسی روشنفکران انقلاب نشستند.
🔴به عقیده من پس از انقلاب تنها کسی که به فهم این معنا نائل شده است، سعید زیباکلام و بویژه سعید زیباکلام متأخر و تکاملیافتهی دهه نود است که با انتشار کتاب «افسانههای بیشتر» (۱۳۹۶) نشان داد، پروژه نقد عقلانیت خود را جسورانه تا سر حد نقد «عقل دینی» نیز پیش برده است. زیباکلام بخوبی دریافت که گسترش ندادن نقد عقلانیت به تمام سنت عقلانیت دینی و علوم اپیستمیک اسلامی و محدود نگه داشتن آن به نقد دانش انسانی (که لاجرم صبغهای غربشناسانه و مصرفی کلامی خواهد یافت)، به بنیادگرایی ارتجاعیای منجر خواهد شد که امروز شاهد آنیم. لازم است اذعان کنم که من نیز چون سعید زیباکلام چنین سیری را به نحوی دیگر و البته در بهرههای ابتدایی متأثر از او طی کردهام و از خدمت و خیانت استاد در راهی که آمدیم به خوبی آگاهم. بیژن عبدالکریمی و مهدی نصیری دو پروژه فکری مشابه با خدمت و خیانت مشابهی هستند که اگرچه در نقد عقلانیت و حتی عقلانیت دینی همپای زیباکلام پیش آمدهاند اما هسته سختی از بنیادگرایی در انتهای پروژه آنها باقی مانده است که لاجرم نمیگذارد نام آنان را همردیف سعید زیباکلام بیاورم.
♦️اما گامی که زیباکلام برنداشته و من در پی آنم، ابتنای عدالتخواهی بر بنیاد نوینی از ناعقلانیت یا عقلانیت غیراپیستمیک است. تمام دستگاه مبناگروی افلاطونی که سنت و مدرنیته و به تبع اسلامیسم را اسیر خود کرده، یک عقل مذکر اپیستمیک، ذاتگرا، متافیزیکی و کلیاندیش است که تمام اشکال «زندهگی» را بیرحمانه زیر سلطه پدرسالارانه خود منکوب و سرکوب کرده است. مهمترین آلترناتیو رازآلودی که ظرفیت عظیمش تا کنون به میان نیامده، «عقل زنانه» است. اینجاست که جستجوی عقلانیتی بدیل، کشف زمین تازهای برای عدالتخواهی و فمینیسم (یا شاید بهتر بگویم، پسافمینیسم پس از سنت و مدرنیته) با هم ملاقات میکنند. شاید رایحهای از این افق نوین زنانه بود که زیباکلام را هم بر آن داشت که کتاب دوم خود را به «فاطمه زهرا (س)» تقدیم کند...
🔴عدالتخواهی به بنیانهای معرفتشناختی جدیدی نیاز دارد و اساساً دلیل آنکه در حوزه های علمیه و دانشگاه ها رشد نمیکند همین است. طرح عدالت اساساً بر بنیانهای نظری، خواه فلسفی، خواه الهیاتی، خواه علمی یا خواه ایدئولوژیک قابل برپایی نیست. این فهمی عمیق از ضرورت تحولی اساسی در اندیشه به طور کلی و فکر دینی و سیاسی به طور خاص بود که روشنفکران دینی پیش از انقلاب و بیش از همه سیدجمالالدین اسدآبادی، اقبال لاهوری و علی شریعتی آنرا دریافته بودند و بهتر از هرچیز در کلام نغز شریعتی «فلاسفه پفیوزهای تاریخند» و چرخش او از بوعلی به ابوذر نمودار یافت. با اینحال تمام آورده های این فهم تاریخی با وقوع انقلاب اسلامی بر باد رفت و فیلسوفان قرونوسطاییاندیشی چون داوری اردکانی و سروش و مصباح یزدی بر کرسی روشنفکران انقلاب نشستند.
🔴به عقیده من پس از انقلاب تنها کسی که به فهم این معنا نائل شده است، سعید زیباکلام و بویژه سعید زیباکلام متأخر و تکاملیافتهی دهه نود است که با انتشار کتاب «افسانههای بیشتر» (۱۳۹۶) نشان داد، پروژه نقد عقلانیت خود را جسورانه تا سر حد نقد «عقل دینی» نیز پیش برده است. زیباکلام بخوبی دریافت که گسترش ندادن نقد عقلانیت به تمام سنت عقلانیت دینی و علوم اپیستمیک اسلامی و محدود نگه داشتن آن به نقد دانش انسانی (که لاجرم صبغهای غربشناسانه و مصرفی کلامی خواهد یافت)، به بنیادگرایی ارتجاعیای منجر خواهد شد که امروز شاهد آنیم. لازم است اذعان کنم که من نیز چون سعید زیباکلام چنین سیری را به نحوی دیگر و البته در بهرههای ابتدایی متأثر از او طی کردهام و از خدمت و خیانت استاد در راهی که آمدیم به خوبی آگاهم. بیژن عبدالکریمی و مهدی نصیری دو پروژه فکری مشابه با خدمت و خیانت مشابهی هستند که اگرچه در نقد عقلانیت و حتی عقلانیت دینی همپای زیباکلام پیش آمدهاند اما هسته سختی از بنیادگرایی در انتهای پروژه آنها باقی مانده است که لاجرم نمیگذارد نام آنان را همردیف سعید زیباکلام بیاورم.
♦️اما گامی که زیباکلام برنداشته و من در پی آنم، ابتنای عدالتخواهی بر بنیاد نوینی از ناعقلانیت یا عقلانیت غیراپیستمیک است. تمام دستگاه مبناگروی افلاطونی که سنت و مدرنیته و به تبع اسلامیسم را اسیر خود کرده، یک عقل مذکر اپیستمیک، ذاتگرا، متافیزیکی و کلیاندیش است که تمام اشکال «زندهگی» را بیرحمانه زیر سلطه پدرسالارانه خود منکوب و سرکوب کرده است. مهمترین آلترناتیو رازآلودی که ظرفیت عظیمش تا کنون به میان نیامده، «عقل زنانه» است. اینجاست که جستجوی عقلانیتی بدیل، کشف زمین تازهای برای عدالتخواهی و فمینیسم (یا شاید بهتر بگویم، پسافمینیسم پس از سنت و مدرنیته) با هم ملاقات میکنند. شاید رایحهای از این افق نوین زنانه بود که زیباکلام را هم بر آن داشت که کتاب دوم خود را به «فاطمه زهرا (س)» تقدیم کند...
🔺تغییر الگوی واکسیناسیون از ترتیب سنی به اصناف و گروههای شغلی به اصطلاح پرخطر به عقیده من الگویی خلاف جهت همبستگی و خیرخواهی عمومی و نفوذدهنده سهمخواهی صنفی و فرقهای رایج در میان الیگارشی فاسد به درون جامعه است که به تشدید فرآیند متلاشی شدن جامعه و خو کردن به خودخواهی گروهی و دنبالهروی از غریزه بقا در این شرایط سخت میانجامد و به همین دلیل بعنوان یک عضو کوچک هیئت علمی اعلام میکنم که از این رانت و باج محبتآمیز استفاده نخواهم کرد و مثل باقی مردم منتظر نوبت سنی خودم خواهم ماند.
برگی از یک نوشته:
«توتالیتاریسم در رأس قدرت»، نوشته هانا آرنت
🔴از نظر فنون حکومتی، تدابیر توتالیتر ساده و بسیار مؤثر مینمایند، تدابیری که نه تنها انحصار مطلق فرامین، بلکه اجرای همیشگی آنها را تضمین می کنند. تعدد خطوط ارتباطی و درهم آمیختگی سلسله مراتب دیکتاتور توتالیتر را از زیردستانش کاملاً مستقل میکند و دگروگونیهای سریع و شگفتآور، خطمشیهایی را که توتالیتایسم بدان شهره شده است، امکانپذیر میکند. جامعه سیاسی کشور [دقیقاً] بخاطر [همین] بیشکلیش ضدضربه میشود.
🔴دلایل اینکه چرا چنین کارایی فوقالعادهای که پیش از آن هرگز آزمایش نشده بود وجود دارد، به همان اندازه تدابیر توتالیتر سادهاند. تعدد ادارات هرگونه احساس مسئولیت و شایستگی را نابود میکند. این تعدد نه تنها گسترش بسیار دست و پاگیر و غیرمولد دستگاه مدیریت را به بار میآورد، بلکه عملاً از بازدهی فعالیتهای کشور جلوگیری میکند، زیرا دستورهای متناقض، پیوسته باعث تأثیر در کار واقعی میشوند، تا آنکه دستور رهبر سرانجام قضیه را فیصله دهد. تعصب خشک کادرهای نخبه که برای کارکرد داشتن جنبش توتالیتر بسیار ضروری است، هرگونه علاقه اصیل به مشاغل خاص را به صورت منظم از بین میبرد و ذهنیتی به بار میآورد که هر عملی را به عنوان وسیلهای برای کار یکسره متفاوت دیگر در نظر گیرد. (یکی از اصول راهنمای اساس که خود هیملر تنظیش کرده بود این است: هیچ وظیفهای به خاطر خود وظیفه وجود ندارد)
🔴این ذهنیت تنها منحصر به نخبگان نیست، بلکه به تدریج سراسر جمعیت کشور را در برمیگیرد، جمعیتی که خصوصیترین جزئیات مرگ و زندگیشان به تصمیمات سیاسی وابسته شده است، یعنی به عوامل و انگیزههایی که با نحوه اجرای کار هیچگونه ارتباطی ندارند. جابجاییها، تنزلها و ترفیعهای دائمی، کار گروهی بادوام را امکانپذیر میسازد و از رشد تجربه جلوگیری میکند. از نظر اقتصادی، کار اجباری در اردوگاهها چندان گران تمام میشود که روسیه میبایست برای آن بهای سنگینی پرداخته باشد. در زمان کمبود شدید مهارتهای فنی، اردوگاه های کار پر شده بود از مهندسان بسیار شایستهای که برای بدست آوردن شغلهای پستی مثل لولهکشی، تعمیر ساعت و برق و تلفن با یکدیگر رقابت میکردند. گذشته از این، از این دیدگاه صرفاً فایدهگرایانه روسیه نمیبایست تصفیه های سال ۱۹۳۰ را انجام میداد.
♦️بیگمان دیکتاتوری توتالیتر آگاهانه به راه جنون کشیده نمیشود. نکته اصلی این است که سردرگمی ما در برابر خصلت ضدفایدهگرایانه دولت توتالیتر، از این برداشت نادرستمان سرچشمه میگیرد که تصور میکنیم با یک دولت عادی- دیوانسالاری، استبدادی یا دیکتاتوری- سروکار داریم؛ و با آنکه فرمانروایان توتالیتر همین که به قدرت میرسند به تأکید میگویند که کشورشان را تنها به عنوان ادارات مرکزی موقتی یک جنبش بینالمللی و منزلگاهی در راه فتح جهان تلقی میکنند و شکست و پیروزی را بر مبنای قرنها و هزارهها ارزیابی میکنند و ادعا میکنند که منافع جهانیشان همیشه بر منافع محلیشان برتری دارد، باز ما این قضیه را نادیده میگیریم. این شعار معروف که «حق همان است که برای مردم آلمان خوب است» تنها برای تبلیغات تودهای بود. در حالی که به نازیها گفته شده بود که «حق همان چیزی است که برای جنبش خوب است.» به همین دلیل این دو مصلحت به هیچ وجه همیشه بر یکدیگر منطبق نبودند. نازیها همچنین نمیاندیشیدند که آلمانیها همان نژاد برتری هستند که جهان به آن تعلق دارد، بلکه تصور میکردند که آلمانی ها نیز مانند ملتهای دیگر باید از سوی نژاد برتری سرپرستی شوند که آن نژاد هنوز در آستانه زاده شدن است. این نه آلمانیها بلکه اساسها بودند که سرآغاز آن نژاد برتر به شمار میآمدند... (توتالیتاریسم، نوشته هانا آرنت، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، نشر ثالث، ۱۳۹۰، صص ۲۱۳-۲۱۸، با اندکی تصرف و تلخیص)
«توتالیتاریسم در رأس قدرت»، نوشته هانا آرنت
🔴از نظر فنون حکومتی، تدابیر توتالیتر ساده و بسیار مؤثر مینمایند، تدابیری که نه تنها انحصار مطلق فرامین، بلکه اجرای همیشگی آنها را تضمین می کنند. تعدد خطوط ارتباطی و درهم آمیختگی سلسله مراتب دیکتاتور توتالیتر را از زیردستانش کاملاً مستقل میکند و دگروگونیهای سریع و شگفتآور، خطمشیهایی را که توتالیتایسم بدان شهره شده است، امکانپذیر میکند. جامعه سیاسی کشور [دقیقاً] بخاطر [همین] بیشکلیش ضدضربه میشود.
🔴دلایل اینکه چرا چنین کارایی فوقالعادهای که پیش از آن هرگز آزمایش نشده بود وجود دارد، به همان اندازه تدابیر توتالیتر سادهاند. تعدد ادارات هرگونه احساس مسئولیت و شایستگی را نابود میکند. این تعدد نه تنها گسترش بسیار دست و پاگیر و غیرمولد دستگاه مدیریت را به بار میآورد، بلکه عملاً از بازدهی فعالیتهای کشور جلوگیری میکند، زیرا دستورهای متناقض، پیوسته باعث تأثیر در کار واقعی میشوند، تا آنکه دستور رهبر سرانجام قضیه را فیصله دهد. تعصب خشک کادرهای نخبه که برای کارکرد داشتن جنبش توتالیتر بسیار ضروری است، هرگونه علاقه اصیل به مشاغل خاص را به صورت منظم از بین میبرد و ذهنیتی به بار میآورد که هر عملی را به عنوان وسیلهای برای کار یکسره متفاوت دیگر در نظر گیرد. (یکی از اصول راهنمای اساس که خود هیملر تنظیش کرده بود این است: هیچ وظیفهای به خاطر خود وظیفه وجود ندارد)
🔴این ذهنیت تنها منحصر به نخبگان نیست، بلکه به تدریج سراسر جمعیت کشور را در برمیگیرد، جمعیتی که خصوصیترین جزئیات مرگ و زندگیشان به تصمیمات سیاسی وابسته شده است، یعنی به عوامل و انگیزههایی که با نحوه اجرای کار هیچگونه ارتباطی ندارند. جابجاییها، تنزلها و ترفیعهای دائمی، کار گروهی بادوام را امکانپذیر میسازد و از رشد تجربه جلوگیری میکند. از نظر اقتصادی، کار اجباری در اردوگاهها چندان گران تمام میشود که روسیه میبایست برای آن بهای سنگینی پرداخته باشد. در زمان کمبود شدید مهارتهای فنی، اردوگاه های کار پر شده بود از مهندسان بسیار شایستهای که برای بدست آوردن شغلهای پستی مثل لولهکشی، تعمیر ساعت و برق و تلفن با یکدیگر رقابت میکردند. گذشته از این، از این دیدگاه صرفاً فایدهگرایانه روسیه نمیبایست تصفیه های سال ۱۹۳۰ را انجام میداد.
♦️بیگمان دیکتاتوری توتالیتر آگاهانه به راه جنون کشیده نمیشود. نکته اصلی این است که سردرگمی ما در برابر خصلت ضدفایدهگرایانه دولت توتالیتر، از این برداشت نادرستمان سرچشمه میگیرد که تصور میکنیم با یک دولت عادی- دیوانسالاری، استبدادی یا دیکتاتوری- سروکار داریم؛ و با آنکه فرمانروایان توتالیتر همین که به قدرت میرسند به تأکید میگویند که کشورشان را تنها به عنوان ادارات مرکزی موقتی یک جنبش بینالمللی و منزلگاهی در راه فتح جهان تلقی میکنند و شکست و پیروزی را بر مبنای قرنها و هزارهها ارزیابی میکنند و ادعا میکنند که منافع جهانیشان همیشه بر منافع محلیشان برتری دارد، باز ما این قضیه را نادیده میگیریم. این شعار معروف که «حق همان است که برای مردم آلمان خوب است» تنها برای تبلیغات تودهای بود. در حالی که به نازیها گفته شده بود که «حق همان چیزی است که برای جنبش خوب است.» به همین دلیل این دو مصلحت به هیچ وجه همیشه بر یکدیگر منطبق نبودند. نازیها همچنین نمیاندیشیدند که آلمانیها همان نژاد برتری هستند که جهان به آن تعلق دارد، بلکه تصور میکردند که آلمانی ها نیز مانند ملتهای دیگر باید از سوی نژاد برتری سرپرستی شوند که آن نژاد هنوز در آستانه زاده شدن است. این نه آلمانیها بلکه اساسها بودند که سرآغاز آن نژاد برتر به شمار میآمدند... (توتالیتاریسم، نوشته هانا آرنت، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، نشر ثالث، ۱۳۹۰، صص ۲۱۳-۲۱۸، با اندکی تصرف و تلخیص)
🔺بحران جوانی یا جوانی در بحران؟ جوان ایرانی در اسارت پدرسالاری/ امروز یکشنبه ۲۴ مرداد ساعت ۱۹ بصورت لایو اینستاگرام
✍️آسیبشناسی اجتماعی پدرسالارانه هر آنچه را که میتواند نقطه تکامل و بلوغ و امیدی برای فراروی از وضع موجود و نقطه تنفسی برای جامعه باشد بعنوان «مشکل» و «بحران» میفهمد و به سرعت قوای خود را برای کنترل و کور کردن این نقطه امید بسیج میکند. جوانی، زنانگی، نوآوری، تفکر، ارتباط آزاد، نقد سیاسی، موسیقی، مسافرت و وجود نهادهای عمومی مجهز به منابع مشاع غیردولتی همگی نقاط تحولی مهمی هستند که میتوانند گذرگاهی برای گذر از صغارت به بلوغ پدید آورند اما همگی هوشمندانه در دستگاه انضباط و کنترل پدرسالار مسدود میشوند. اینچنین «جوانی در بحران» در حال ترشیدگی و پیری زودرس به نحو مغلوبهای در گفتمان رسمی بعنوان «بحران جوانی» که طعمه مناسب دهها نهاد تبلیغاتی و کنترلگر پدرسالار است بازنمایی میشود.
✍️آسیبشناسی اجتماعی پدرسالارانه هر آنچه را که میتواند نقطه تکامل و بلوغ و امیدی برای فراروی از وضع موجود و نقطه تنفسی برای جامعه باشد بعنوان «مشکل» و «بحران» میفهمد و به سرعت قوای خود را برای کنترل و کور کردن این نقطه امید بسیج میکند. جوانی، زنانگی، نوآوری، تفکر، ارتباط آزاد، نقد سیاسی، موسیقی، مسافرت و وجود نهادهای عمومی مجهز به منابع مشاع غیردولتی همگی نقاط تحولی مهمی هستند که میتوانند گذرگاهی برای گذر از صغارت به بلوغ پدید آورند اما همگی هوشمندانه در دستگاه انضباط و کنترل پدرسالار مسدود میشوند. اینچنین «جوانی در بحران» در حال ترشیدگی و پیری زودرس به نحو مغلوبهای در گفتمان رسمی بعنوان «بحران جوانی» که طعمه مناسب دهها نهاد تبلیغاتی و کنترلگر پدرسالار است بازنمایی میشود.
جوانی در بحران
🔺صوت ارائه اینستاگرامی جوان ایرانی در اسارت پدرسالاری
(تکملهای جامعهشناختی بر بحث محرم پارسال: عاشورا؛ تکامل الهیات صغارت به الهیات بلوغ)
🔗فیلم کامل لایو در صفحه اینستاگرام کافه محرم
(تکملهای جامعهشناختی بر بحث محرم پارسال: عاشورا؛ تکامل الهیات صغارت به الهیات بلوغ)
🔗فیلم کامل لایو در صفحه اینستاگرام کافه محرم
🔺انتشار دو مقاله عاشورایی
🔹مقالات «عاشورا: حرکت از الهیات صغارت به الهیات بلوغ» و «شریعتی و انقلاب زودرس» نوشته محمدحسین بادامچی در کتاب حسینبنعلی در افق معاصرت (به ترتیب در جلد اول و دوم) توسط انتشارات نقد فرهنگ و به همت بیژن عبدالکریمی، سیدجواد میری، معصومه بوذری و زینب شریعتنیا به تازگی منتشر شد.
🔸مقاله اول تلاشی است برای به تصویر کشیدن نوعی رهبری غیرتودهوار و غیرپدرسالارانه و قیممآبانه در کربلا بر پایه تفسیری از کتاب گریز از آزادی اریک فروم و مقاله دوم تلاشی برای نشان دادن اینکه برعکس چگونه مفهوم رهبری در کتاب حسین وارث آدم علی شریعتی بر بنیادی غیراجتماعی، صغیرانگار و مسلح بنا میشود و اینگونه رهبری در مقایسه با تجربه انقلاب شوروی (در کتاب طبقه جدید میلوان جیلاس) به چه نتایج مشابهی میانجامد.
🔹مقالات «عاشورا: حرکت از الهیات صغارت به الهیات بلوغ» و «شریعتی و انقلاب زودرس» نوشته محمدحسین بادامچی در کتاب حسینبنعلی در افق معاصرت (به ترتیب در جلد اول و دوم) توسط انتشارات نقد فرهنگ و به همت بیژن عبدالکریمی، سیدجواد میری، معصومه بوذری و زینب شریعتنیا به تازگی منتشر شد.
🔸مقاله اول تلاشی است برای به تصویر کشیدن نوعی رهبری غیرتودهوار و غیرپدرسالارانه و قیممآبانه در کربلا بر پایه تفسیری از کتاب گریز از آزادی اریک فروم و مقاله دوم تلاشی برای نشان دادن اینکه برعکس چگونه مفهوم رهبری در کتاب حسین وارث آدم علی شریعتی بر بنیادی غیراجتماعی، صغیرانگار و مسلح بنا میشود و اینگونه رهبری در مقایسه با تجربه انقلاب شوروی (در کتاب طبقه جدید میلوان جیلاس) به چه نتایج مشابهی میانجامد.