جمهورى سوم – Telegram
جمهورى سوم
3.1K subscribers
251 photos
44 videos
90 files
402 links
پژوهشى در بازسازی تفکر، عمل و سوژه انقلاب ۵۷


ارتباط از طريق
@atzenooar
Download Telegram
درباره تفاوت عمل کارآفرینانه و رفتار اقتصادی
به بهانه مهندس نوید نجات بخش؛ کارآفرینی که کاسب نیست


🔴یک سال پیش بود که به بهانه ای با برخی از دوستان، روی برخی آراء شومپیتر درباره کارآفرینی و تصویر خلاقانه، نگتیویستی (منفی)، ایمان گرایانه، هنرمندانه، ضدّ علّیتی، انقلابی و در یک کلام «غیرسرمایه دارانه ای» که او ذیل مفهوم فوق العاده «تخریب فعال» از کارآفرینی ارائه می کند گفتگو می کردیم و تفاوت آن با تصور مرسوم از کارآفرینی در ایران و سوداگریِ شیک، چشم پرکن و رانتی ای که این روزها با نام «دانشگاه کارآفرین» یا «کسب و کار دانش بنیان» با پوشش مذهبی، جهادی، ملی و توسعه ای در اطراف دانشگاه ها در حال گسترش است، مورد بحث ما بود. این تفاوت در ذهن من بود تا اینکه گروهی از فارغ التحصیلان خوشفکر بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی اصفهان (که فکر می کنم بخاطر استقلال فکری ای که داشتند و هزینه ای که در یک سال اخیر برایش دادند درست تر آنست که بگوییم «بسیج دانشجویی سابق صنعتی اصفهان» ! ) لینک مصاحبه شان با مهندس نوید نجات بخش، مدیر و مؤسس شرکت بهیار صنعت در برنامه اینترنتی آکواریوم را برایم فرستادند.* سخنان ایشان دلالتی شگرف و عمیق بود بر فاصله نوری میان یک «شخصیت کارآفرین» و «سازمان کارآفرینانه» با یک «شخصیت کاسب» و «بنگاه کسب و کار» که امروز به وفور بویژه در میان نسل جوانی از فارغ التحصیلان دانشگاه های تهران که از موهبت «اتصال» برخوردارند، در حال تکثیر است.


🔴این تفاوت از نظر من در ادامه یادداشت قبلیم درباره عاشورا و تفاوت عمل سیاسی و رفتار دینی قرار دارد**: بر خلاف رفتار دینی و رفتار اقتصادی که هدف از آنها حفظ هویت و افزایش قدرت و ثروت یک مرکز از پیش تعیین شده است و همه رفتارها در آن بر پایه محاسبات سود و زیانِ قدرت یا پول انجام می شود، عمل سیاسی و عمل کارآفرینانه اساساً با ریسکی وحشتناک و بنیان برانداز معرفی می شود. عمل سیاسی و عمل کارآفرینانه نه تنها امتداد بخشیدن و بسط دادن به یک «هویت یا ذات پیشینی» و یک «مرکزیت از پیش تعیین شده» نیست، بلکه اساساً قدم گذاشتن به یک دنیای ناشناخته و یک جهان نامطمئن است که بر اثر آن «عمل تازه»، نه تنها وضعیت بیرونی بلکه موجودیت خود فاعل نیز به کلی دستخوش تغییر می شود.


🔴در شرایطی که رفتار دینی و رفتار اقتصادی با استفاده از طناب ها و بندها و داربستهای متنوع و متکثری از قبیل قداست بخشی، امنیتی کردن سازمان و محیط، محاسبات بسیار، آینده پژوهی و ملاحظه و احتیاط و در نظر گرفتن سناریوهای مختلف، تلاش برای ایجاد لنگرگاه های ثابت در جهان برای بنای ساختمان خود در آن (لنگرگاه متافیزیکی لایتغیر، لنگرگاه دینی مقدس، لنگرگاه نفتی لایزال، لنگرگاه امنیتی تاریک و مخوف، لنگرگاه حقوقی و قضایی برای تضمین انحصارات و لنگرگاه سیاسی ای که سر به آسمان می ساید و خارج از قلمرو نقد بشری است) و استفاده مفرط از انواع شیوه های تبلیغاتی و رسانه ای می کوشند محیط اطراف خود را کنترل، انحصارات خود را تمدید و سود خود را تضمین کنند و تا جای ممکن ریسک خود را پایین آورند؛ عمل سیاسی و عمل کارآفرینانه داوطلبانه تمام زیرساختهای مقوم هستی خود را رها کرده و نه تنها از جهانی تازه سخن می گویند که پیش دستانه با عمل خلاقانه خود به آن قدم می گذارند. به همین دلیل است که عمل سیاسی و عمل کارآفرینانه با این خصلت انقلابی «تخریب فعال» خود خار چشم کاسبان سیاسی و اقتصادی یا همان سرمایه داران و سیاستمداران مرسوم هستند و به سرعت به مشکلی امنیتی مبدل می شوند.


🔴رفتار دینی و رفتار اقتصادی از آنجا که جهان را بعنوان ماده خامی می نگرد که قدرت و ثروت از آن استحصال می شود، ویران کننده بی محابای جهان است و هچون طبیعت الهی، تمام سرمایه های عظیم بشری همچون اخلاق، عرفان، ایثار، نوع دوستی، آزادیخواهی، عدالت طلبی و از همه مهمتر خداپرستی بعنوان مانیفستی علیه شرک و پرستش ماسوی الله و نقطه اتکای عمل خلاقانه (آنطور که مهندس نجات بخش به خوبی بیان می کند) که به هزینه رنج و خون میلیونها انسان مصلح، در طول صدها سال ساخته و پرداخته و در قلوب برخی آدمیان نهادینه شده است، به طرفة العینی می سوزاند و به سوخت ماشین بی عقل دولت و بنگاه و تشکیلات سیاسی و اقتصادی خود می ریزد و آیندگان را علاوه بر طبیعت، از سرمایه تاریخی بشر نیز محروم می کند و زمینی به معنای ژرف کلمه «سوخته» را در اختیار نسلهای بعد قرار می دهد.


🔻در یادداشت بعدی ان شاءالله با طرح تفاوت «تفکر و عمل اختیاری و رفتار آموزشی» این تمایز را در حوزه خانواده، مدرسه و آموزش دنبال خواهم کرد و نشان خواهم داد که چگونه نظام آموزشی ما با میراندن فرزاندن ما در مدرسه، مقوم «کسب و کار سیاسی و اقتصادی» سرمایه داران بنگاهی و سیاستمداران تشکیلاتی و دولتی و دینداری فرقه ایست.

*https://www.aparat.com/v/2ai3X

**https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/778
❗️❗️❗️❗️

مدرسه‌ی «مطالعات اجتماعی فناوری در ایران»
🔰عبور از تاملات متافیزیکی به پژوهش‌های انضمامی
✳️ با حضور اساتید برجسته‌ی حوزه‌ی مطالعات تکنولوژی

🔹 گواهینامه‌ی معتبر از طرف گروه فلسفه‌ی علم
🔸 جزئیات بیشتر و برنامه‌ی مدرسه در روز‌های آتی، اطلاع‌رسانی خواهد شد.

📅 زمان برگزاری: ۱۷ و ۱۸ مهر ۱۳۹۸
مکان برگزاری: دانشگاه صنعتی شریف

📝 جهت ثبت‌نام از لینک زیر استفاده نمایید:
📎 http://bit.ly/2mtzWlY

🔴 جهت کسب اطلاعات از شرایط تخفیفی به آیدی زیر مراجعه بفرمایید:
🆔: @behzadface

————————
🆔: @ethics_technology
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔺روایت نسلی که در آفساید ماند!

📍ارائه محمدحسین بادامچی در شریف تاک/ اردوی ورودیهای ۹۸ دانشگاه شریف / ۴ مهر/ سالن برج سپید دانشکده علوم پزشکی مشهد
(کیفیت فیلم پایین است)

متن کامل در 👇
نسلی که در آفساید ماند!
روایتی از فراز و فرود رؤیاهای یک دهه شصتی


یک.
من متولد سال 1366 هستم. سالی که سالها بعد فهمیدم سالی است که سرنوشت جنگ 8 ساله ما در آن تغییر کرده است. سالی که تقریباً با یک پیروزی مهم به نام کربلای 5 آغاز شد و با سقوط فاو به پایان رسید. مشتقّ نمودار روحیه و امید نظامی ایرانی ها احتمالا در همان ایام تولد من بود که در جایی پشت جبهه ها صفر شده بود؛ و این چیزی بود که احتمالاً جوانهای انقلابی و مخلصی مثل عموی 17 ساله من که در فاو به شهادت رسیدند هیچ وقت از این مسأله مطلع نشدند.


دو.
درست است که جنگ را بخاطر ندارم، اما بقایای فضای دهه شصت را در کودکیم به خوبی حس کردم: از اینکه همه ما لباسهای گشاد خواهر و برادر های بزرگترمان را می پوشیدیم، اسباب بازی ها بیشتر دست ساز بود، داشتن توپ فوتبال رؤیا بود و داشتن لباس ورزشی یک اتفاق لاکچری محسوب می شد، دسته کردن و مرتب کردن کوپن ها یکی از تفریحات ما بود، از اینکه مجبور بودیم ساعت ها دست در دست مادرانمان در صفهای طولانی بایستیم و بعد از آن مهرهای ریز و درشت و رنگ و وارنگ توی شناسنامه مان را بشماریم و به هم نشان دهیم، صفحه ای از شناسنامه که حالا حذف شده و شما آنرا ندیده اید. از اینکه دفتر مشهای خواهر و برادرهای بزرگترمان را با پاک کنهای نارنجی-آبی پاک می کردیم تا در آنها دوباره بنویسیم، از اینکه ماشین بیشتر آدمها پیکان بود و بیشتر پیکان ها سفید یخچالی؛ کودکی ما هنوز در ادامه اقتصاد دهه شصت محسوب می شد. با اینحال فکر می کنم مشتق نمودار رفاه اقتصادی خیلی از خانواده ها در همان بچگی ما بود که صفر شد: تخت، کمد، مبل و تلویزیونهای رنگی بزرگتر از قوطیهای همیشه برفکی کوچک قبلی وارد خانه ها شد. 10-12 ساله بودم که زندگی داشت یک رنگ و بوی تازه ای پیدا می کرد.


سه.
کم کم می تی کومان و ای کیوسان رفتند و سوباسا اوزارا و آن شرلی و کارآگاه گجت از راه رسیدند و این در عالم کودکی ما یعنی دنیا در حال عوض شدن بود. یک روز بی خبر بابا با ویدیو به خانه آمد و این معنایش آن بود که همسایه مان که در خانه شان یواشکی ویدیو می دیدند دیگر آدمهای بدی به حساب نمی آمدند! ویدئو کلوپ ها آزاد شدند و میکرو و سگا که انقلابی در سرگرمی نسل من محسوب می شدند، از راه رسیدند.تلویزیون موسیقی شاد پخش می کرد، زنهای توی فیلمهای خارجی به طور ناگهانی بی حجاب شدند و توی خیابانها عکس گل و بلبل جای دیوارهای رنگ و رو رفته با جملات دراز انقلابی سبز می شدند. بعداً فهمیدم که اینها نشانه هایی بوده از اینکه مشتق نمودار دیگری هم در کودکی ما صفر شده بود که به آن می گفتند ایدئولوژی! وقتی با پیکان بابا از تبریز به تهران می آمدیم، فروشگاه رفاه دم حرم امام، بزرگراه های تهران با آن بیلبوردهای بزرگش، شبکه 5 که دیجیمون و کبرا11 و روبوکاپ پخش می کرد، باغ وحش و سیرک و پارک ارم با اون ترن هوایی معروفش که دل از ما برده بود و بعداً پارک آبی، تهران را به نقطه آمال و آرزوهای ما و قلب تپنده تغییراتی که بوی آینده از آن به مشام می رسید، تبدیل کرده بود.

(ارائه در شریف تاک محمدحسین بادامچی در اردوی ورودیهای سال 98 دانشگاه شریف- چهارم مهر ۹۸- سالن برج سپید دانشگاه علوم پزشکی مشهد)

ادامه در
https://telegra.ph/My-Sharif-Talk-09-27
Forwarded from سیاهه
«انقلاب فرهنگی، پس از چهل سال»

🔸 آیا انقلاب فرهنگی در رسیدن به اهداف خود برای دانشگاه‌ها موفق بود؟

#خلاصه_یادداشت

▪️انقلاب فرهنگی دو هدف عمده داشت: اول آنکه دانشگاه از نفوذ امپریالیسم رهایی یابد و دانشگاه استعماری که بر پایه الگوهای آمریکایی و در خدمت مقاصد آنان بود، در خدمت منافع ملت قرار گیرد. دوم اینکه دفاتر سیاسی و نفوذ تشکیلاتی احزاب و جناح‌ها در دانشگاه برچیده شود و دانشگاه به نهادی علمی و پژوهشی و مستقل تبدیل گردد.

▪️ امروز پس از چهل سال بار دیگر این سوال پیش روی ماست که آیا این اهداف تحقق یافته است؟ بدون شک امروز بیش از هر زمان دیگری دانشگاه ایرانی زیر تاخت‌وتاز افکار و ساختارهای سرمایه‌داری قرار گرفته است. متأسفانه ذهنیت سرمایه‌داری رانتی وابسته که پیش از انقلاب توسط اتاق‌های فکر آمریکایی در مراکز برنامه‌ریزی توسعه و سیاست‌گذاری کلان کشورهای جهان سوم و از جمله ایران پمپاژ می‌شد و می‌کوشید جامعه ایران را به زایده مصرف‌کننده و بیهوده از نظام علمی و اقتصادی سرمایه‌داری جهانی تبدیل کند، امروز بیش از هر زمان دیگری توسط مدیران و سیاست‌گذاران آموزش عالی در ایران محیط دانشگاهی و علمی ما را آلوده کرده است. طرفه آنکه اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان در یک دهه اخیر بر سر میزان تجاری کردن دانشگاه با یکدیگر مسابقه گذاشته‌اند. دانشگاه به گوشت قربانی کشمکش بنگاه‌های اقتصادی و حامیان قدرتمند آنها تبدیل شده است که عَلَم «دانشگاه کارآفرین» بر دوش گرفته و هر از گاهی گوشه تازه‌ای از قلمرو آکادمی و علم مورد تجاوز این گروه‌های قدرت و ثروت قرار می‌گیرد. ذهنیت تجاری، سوداگری و سودگرایی تا مغز استخوان کلاس‌های درس، اتاق‌های اساتید، آزمایشگاه‌ها و گروه‌های دانشجویی رسوخ کرده و احساس مسئولیت، تعهد، خدمت به کشور و شوق فعالیت علمی را مهجور کرده و جامعه علمی و نهاد پاک و مقدس علم را به طور روزافزونی به طفیلی سرمایه‌های سرگردان داخلی و خارجی مبدل کرده است؛ سرمایه‌هایی که گردش آنها قطعا نه از منطق منافع ملی و مسائل اساسی کشور بلکه از منطق سود سرمایه‌داران رانتی داخلی یا بیگانه تبعیت می‌کند.

▪️ از حیث هدف دوم هم انقلاب فرهنگی چندان موفق به نظر نمی‌رسد. انقلاب فرهتگی از ضرورت بسته شدن دفاتر سیاسی و تشکیلاتی جناح‌های کشور آغاز شد. رهبران انقلاب در عین حال محیط دانشگاه را مرده و فاقد آگاهی سیاسی نخواسته‌اند و همواره از «سیاسی بودن دانشگاه‌ها» دفاع کرده‌اند. در واقع گفتمان انقلاب اسلامی به دنبال برهم زدن رابطه یک‌سویه و یک‌طرفه‌ای بوده است که جنبش دانشجویی را به سیاهی لشکر و بدنه تشکیلاتی گروه‌های قدرت تبدیل و با وارونه کردن این رابطه از پیشتازی و نواندیشی سیاسی دانشجویان و اساتید دفاع می‌کند. علی رغم آنکه جنبش دانشجویی در برهه‌هایی توفیقات قابل توجهی در رسیدن به این آرمان بدست آورده است، اما توجه به برخی چالش‌های تشکل‌های دانشجویی در چند سال گذشته نشان می‌دهد که دست‌های قدرتمندی در اطراف دانشگاه در پی آن‌اند که تشکل‌های دانشجویی را به دفتر سیاسی و تشکیلاتی جناح خود در دانشگاه تبدیل کنند و از این طریق نه تنها گفتمان عقب‌مانده خود را به فضاهای دانشجویی دیکته کنند بلکه به این واسطه به نفوذ در اداره دانشگاه پرداخته و منافع بنگاه‌های اقتصادی و باندهای سیاسی خود را که به خاک دانشگاه تجاوز کرده‌اند، تضمین کنند. از منظر آنها دانشگاه کانون نیروی انسانی توانمند و رایگان، و تشکل‌های دانشجویی لوله مکش این نیروی انسانی باارزش است و به همین دلیل استقرار و گسترش این درگاه نیروی انسانی از اولویت‌های این بلوک‌های قدرت و ثروتی است که اطراف دانشگاه کمین کرده‌اند.

▪️ چه اسف‌بار است وضع دانشگاهی که دانشجویان آن به کلاس‌های درس و روابط استاد-شاگردی به چشم سرمایه‌گذاری مالی و به تشکل‌های دانشجویی به چشم نردبانی برای بالا رفتن از مناصب سازمانی بنگرند. آیا انقلاب فرهنگی‌ای دیگر برای نجات دانشگاه از افکار سرمایه‌داری آمریکایی و برچیدن تشکیلات دسته‌جات و گروه‌های اقتصادی و سیاسی از خاک پاک و مقدس دانشگاه ضروری نیست؟

▪️ متن کامل این یادداشت را در اینجا می‌توانید بخوانید.

🖋 #محمدحسین_بادامچی / ورودی ۸۴ مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف و دکترای جامعه‌شناسی از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه

t.me/siaaheh
تتلو: فریاد گنگ اعتراض نسلی خسته از ابتذال سیاسی


🔴اصولگرایان و اصلاح طلبانِ جامانده از تحولات جامعه ایران، در بهت و حیرت از بیش از ۱۶ میلیون کامنت اینتستاگرامی تتلو، در حالی به بیانیه خواندن علیه تتلو و تتلیتی ها و گرفتن انگشت اتهام به سوی یکدیگر مشغولند که گویی هیچ به خاطر ندارند که در همین انتخابات ریاست جمهوری دو سال پیش بود که جناب آقای رییسی با عکس انداختن با همین آقای تتلو و جناب آقای خاتمی با «تَکرار می کنم» های مداوم خود چگونه عرصه سیاست و دموکراسی ایرانی را با ابتذال سیاسی خود ویران کردند و برای پوشاندن پوچی گفتمانی خود، جامعه ایرانی را به دوقطب هویتی، توده ای، گنگ و فاقد فکر و سخن و اراده و صرفا دنباله روی بلوکهای قدرتشان مبدل کردند.


🔴 حضرات اصولگرا هیچ به روی خود نمی آورند که در چند سال اخیر چگونه عرصه محرم و عاشورا را با تقویت هیئات بزرگ حکومتی و حمایت از مداحان و تبدیل کردن سنت غنی و متکثر و فراقومیتی-فرامذهبی اربعین به یک رژه یونیفرم شیعیان ولایت مدار و با ساختن «عصر جدید» ها توسط همان تیم تتلیتیهای جوان ریشدار و از همه مهمتر با نشاندن ولایت به جای عدالت و غلبه تشکیلات بر عقلانیت در نیروهای انقلابی و حمایت از برخورد با نیروهای انقلابی مستقل و آتش به اختیار و حمایت از فیلترینگ تلگرام بعنوان مهمترین محمل حوزه عمومی ایرانی، چگونه خود رکن اصلی سیاست زدایی از جامعه ایرانی و استحاله آن به یک جامعه توده وار، گنگ و تحقیرشده بوده اند و حتی حزب الله و بسیج و متشرعین و خانواده هایشان را به عنوان ابژه مصرف ابتذال سیاسی خود قلمداد کرده اند. از آنطرف اصلاح طلبان هم هیچ به روی خود نمی آورند که چگونه در بزنگاه هر انتخابات بر سرمایه بی منازعی که از در انحصار گرفتن سرقفلی «اصلاح طلبی» بدست آورده اند، اسکی می روند و با احزاب منجمد، روزنامه های زنجیره ای و مجلس و شهرداری و دولت منحطی که به بار آورده اند، «حزب، روزنامه، شورای شهر و پارلمان» را در این کشور بدنام کرده اند و تنها کارکرد اصلاحات را به نوع دیگری از بسیج فاشیستی هواداران خود به طرفداری از حزب کارگزاران تقلیل داده اند.


🔴رجال سیاسی ایران که اکنون پس از چهل سال، طبقه حاکمه و تمام امتیازات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، دینی و قضائی آنرا به تمامه به دست آورده اند و همگی یکصدا دموکراسی را پوپولیسم دانسته، دشمن خود می خوانند، هیچ به روی خود نمی آورند که چگونه از آغاز و بویژه در یک دهه اخیر جامعه را گنگ و مطیع و تسلیم خواسته اند و هرگونه توانسته اند به آن تجاوز و آنرا از جایی به جای دیگر کشیده اند و هر ارزش و سرمایه تاریخی و متعالی را مصرف تبلیغات و منافع زودگذرشان کرده اند و هر روز به رنگی در آمده، مردمان را هم به آن رنگ خواسته اند و بی رنگی و زلالی را دشمن امنیت ملی تصویر کرده اند؛ اکنون چگونه به خود حق می دهند که بر تتلو و هوادارن آن بتازند و گمان برند که بی مایگیشان با اهانت به اینان پوشیده می شود؟


♦️تتلو بغض فروخفته جامعه ای خسته از بمباران ابتذال سیاسی شماست. تتلو نفرین این همه ریاست. تتلو پناهگاهی است برای میلیونها نفر که لحظه ای «صداقت» و «روراست» بودن را با همه ی ظاهر خام و پراشتباه آن تجربه کنند. همه جا در خانواده، در مدرسه، در دانشگاه، در پادگان، در خیابان و در محیط کار آنطور که شما خواسته اید بوده اند و حالا می خواهند لحظه ای، ولو با اسم مستعار «خودشان باشند». تتلو آخرین جای پای بیرون از تمامیت خواهی شما قبل از غلطیدن به ورطه خشونت و خودکشی و دیوانگی و استیصال کامل است. تتلو فریاد نامفهوم نسلی است که او را همیشه گنگ و تحقیرشده خواسته اید. کجا به آنان سخن گفتن آموخته اید و اصلاً کجا در میان میلیونها ساعتی که برایشان سخنرانی و موعظه کرده اید، حتی یک لحظه سخنی برای آنان قائل شده اید؟ بگذارید فریاد این گنگ خسته از ابتذالتان گوشهایتان را بیازارد، شاید پیش از آنکه مثل همیشه به طرفة العینی همه چیز را انکار کنید و خراب کنندگان کارت پستال تبلیغاتیتان از جامعه را به بیماری روانی و جنایت و جاسوسی متهم کنید، کسی در میان شما باشد که به خود آید...
Iranian military technology- Dr Abdolkarimi.m4a
7.5 MB
🔺گفتگویی کوتاه با دکتر بیژن عبدالکریمی در مدرسه مطالعات اجتماعی فناوری در ایران/ دانشگاه شریف/ ۱۷ مهر۹۸

📍سوال: رابطه تکنولوژی با تئولوژی چیست؟ آیا دستیابی به تکنولوژی های نظامی نشانه ای از مواجهه ای عمیق‌تر با تکنولوژی است؟ آیا دیدگاهی که عقلانیت ابزاری و شیئ کردن انسان و جهان را غربی دانسته، سنت را از هرگونه گشتل و رویکرد سلطه گرانه مبرا میداند، به رغم تجربه بیرونی هنوز قابل دفاع است؟
چوب حراج بر سر نخبگی و نخبگان جمهوری اسلامی
نقدی بر موج جدید تجاری سازی دانشگاه و نخبگان در معاونت علمی ریاست جمهوری



🔴بر خلاف تصور تکنوکراتها، اقتصاددانان نولیبرال و مارکسیستها، «خصوصی سازی» در یک قرن اخیر در ایران نه تنها هیچ ارتباطی با بازار آزاد رقابتی، کار، تولید، صنعت، نوآوری، خلق تکنولوژی و پدید آمدن یک طبقه کارآفرین ندارد، بلکه اسم رمز دوره تازه ای از «انتقال مالکیت و تبدیل مالکیت عمومی به خصوصی» است که با هدف «ایجاد یک طبقه اشراف نوکسیه از سرمایه داران رانتی، وابسته و انحصارطلب جدید» انجام می شود. از این منظر، توجه به این نکته ظریف تاریخی جالب است که پیش از آغاز هر دوه خصوصی سازی در ایران، شاهد مصادره گفتمانهای سوسیالیستی و ناسیونالیستی و عدالتخواهانه توسط دولت های مرکزی هستیم که در واقع با یک اقدام انقلابی و پوپولیستی از بالا می کوشند طبقه اشراف قبلی را از طریق مصادره اموال و ملی کردن مالکیت از صحنه حذف و از این طریق زمینه را برای آغاز دور جدید خصوصی سازی و انتقال مالکیت به طبقه اشراف جدید فراهم کنند.


🔴اگر ظهور ملی گرایانه رضاخان  و اقداماتی نظیر مصادره زمینهای مرغوب فئودالها و تأسیس ارتش و بانک سپه و بانک ملی، نهایتا خانواده پهلوی و عده ای از نظامیان و درباریان را به بزرگترین زمینداران ایران تبدیل کرد، اصلاحات ارضی و ملی شدن جنگلها و صاحب سهام شدن کارگران در انقلاب سفید هم در نهایت محللی بود که طبقه جدیدی از سرمایه داران صنعتی و بانکی رانتخوار وابسته به دربار و سرمایه داری جهانی را به جای بزرگ زمینداران و اشراف قدیم ایران نشاند. و بر همین سیاق ملی شدن صنایع و تجارت خارجی و توزیع کالا در دهه شصت هم با در نظر گرفتن قبل و بعد آن، بیش از هر چیز اقدامی شد در جهت انتقال مالکیت از طبقه سرمایه داری صنعتی درباری-امریکایی دهه چهل و پنجاه به سرمایه داری تجاری-مالی مسلمان دهه هفتاد و هشتاد شمسی. اکنون پس از دور تازه ای از مبارزه با فساد که با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد آغاز شد و با فراز و فرود نهایتا ضربات سنگینی به الیگارشی اقتصادی جمهوری دوم و دانه درشت های نزدیک به آقایان هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری و نهایتا خانواده لاریجانی وارد کرد، این پرسش به میان می آید که آیا در بیخبری عمومی، بار دیگر گروه دیگری از سرمایه داران رانتی در دهه نود مشغول گرم کردن خود بیرون زمین بوده اند؟


🔴از منظر جامعه شناختی، به نظر می رسد که قوای مخرب و فاسد سرمایه داری رانتی ایرانی بعد از تخریب حوزه زمین و مسکن، بهره برداری رانتی از معادن و صنایعی چون خودروسازی و فولاد و سپس پتروشیمی و نفت و ورود به بانکداری خصوصی و تصرف در سرمایه های مالی و سپس ویران کردن شهرهای بزرگ ایران با مال سازی و پاساژسازی در چند سال اخیر، اینک قلمرو جدیدی از «فناوریهای دانش بنیان» را هدف گرفته است و با طرح ادبیات و تکرار آخرین نسخه های سرمایه داری امریکایی برای کشورهای جهان سوم،  «کسب و کار دانش بنیان»، «توسعه استارت آپها و مراکز شتاب دهنده» و «دانشگاه کارآفرین» را به محمل جدید نفوذ و رسوخ ویرانگر خود در جامعه ایرانی مبدل کرده است و از جمله در این آخرین حمله خود در غیاب همیشگی قوای عاقله حاکمان و استضعاف عموم، چشم طمع به نهاد دانشگاه و استثمار منبع لایزال طبقه جوان و تحصیلکرده ایرانی دوخته است. جرأت و جسارت و نفوذ این موج جدید به حدی رسیده است که جناب آقای دکتر سورنا ستاری، معاون علمی رییس جمهور و رییس بنیاد نخبگان در دیدار اخیر نخبگان با رهبری در حضور ایشان گفته است:


🔺 از نظر ما نخبه کسی است که برای کشور خود ارزش افزوده و اشتغال ایجاد کند و بر این اساس حمایتهای بنیاد ملی نخبگان منوط به انجام کار و تلاش و نوآوری است…اقتصاد دانش‌بنیان در نقطه‌ی مقابل اقتصاد نفتی و وابسته است و در آن، کیفیت نیروی انسانی و وارد کردن بخش خصوصی به سرمایه‌گذاری اصل است.*   


🔴جناب آقای ستاری آیا توجه به این مطلب ندارد که سخن از عدم وابستگی به نفت و حرکت بخش خصوصی، توسط کسی که بر صندلی «حاکمیتی»نشسته است و شلنگ توزیع نفت را در اختیار دارد، در واقع به این معناست که دور تازه و گسترده ای از «انتقال مالکیت» و «خصوصی کردن دارایی های عمومی» و «توزیع رانت» ‌تحت لوای کار و اشتغال و جهاد اقتصادی و رهبری در حال انجام است؟ آیا جناب ایشان حتی یک بار هم سند راهبردی کشور در امور نخبگان را نخوانده است که در آن «نخبه» فرد برجسته و کارآمدی تعریف شده است که «در خلق و گسترش علم، فناوری، هنر، ادب، فرهنگ و مدیریت کشور در چارچوب ارزشهای اسلامی، اثرگذاری بارز داشته باشد و فعالیتهای وی موجب سرعت بخشیدن به پیشرفت و اعتلای کشور شود»؟


ادامه در
https://telegra.ph/Elite-or-businessman-10-12
پایان نهادهای عمومی در ایران

چگونه «مالکیت مشاع و عمومی» مداوماً توسط دولت و بازار بلعیده می شود


🔸فرض کنید مثل همیشه در کنار یک خیابان به دنبال جای پارک می گردید، اما به تدریج متوجه می شوید که به مرور زمان تعداد مغازه دارانی که چیزی جلوی مغازه شان می گذارند و اجازه نمی دهند که کسی در آنجا پارک کند افزایش یافته است. به تدریج می بینید که برخی ساختمانهای بزرگ هم بعضی جای پارک ها را برای مهمانانشان رزرو می کنند. حتی می بینید که به تازگی سر یکی از بن بستهای بزرگ خیابان هم زنجیر کشیده اند و نگهبانی خصوصی در آنجا ایستاده است و اجازه ورود به افراد متفرقه نمی دهد. چند وقت بعد می بینید که سر و کله چند پارکبان هم پیدا می شود خود را مأمور شهرداری یا سایر سازمانهای دولتی معرفی می کنند و برای اجازه پارک کردن قبض صادر می کنند. اینجاست که باید بپرسیم «بر سر امر مشاع چه آمده است؟» چنین وضعی اگر چند سال دیگر ادامه یابد فرزندان ما خواهند پرسید «پدرجان درست است که زمانی چیزهایی بوده که بدون پول دادن و مجوز گرفتن از سازمانی، مردم آزادانه می توانستند از آن استفاده کنند؟!»


🔸اقتصاد سیاسی حاکم بر نظام ما به طور فزاینده ای به سوی بلعیدن فضاهای مشاع توسط دولت و بخش خصوصی حرکت کرده است و متأسفانه از آنجا که دو جناح اصلی اندیشه اقتصادی بعد از انقلاب در دهه شصت یکی به مالکیت دولتی عقیده داشت و دیگری به مالکیت خصوصی و همگی با هم در جمهوری دوم به «مالکیت خصولتی» (یعنی تقسیم رانتی بیت المال میان بخش خصوصی های خودی و متصل زیر لوای دولت اسلامی) عقیده داشتند و «مالکیت عمومی و مشاع» هیچ نماینده ای در بلوک های قدرت (البته جز دوره کوتاه ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد) نداشت، هیچ روایتی از این تحول اساسی در چند دهه اخیر در پژوهشهای آکادمیک، مطالعات راهبردی، گفتمان روشنفکری یا حتی گزارشهای ژورنالیستی وجود ندارد. جالب اینجاست که قائلین به مالکیت دولتی و مالکیت خصوصی در زیربنای فکری خود در دو اصل اساسی با یکدیگر مشترکند:

1️⃣اول آنکه چیزی به نام «جامعه» و «سنت» و «حوزه عمومی» و «امر مشاع» وجود ندارد، مردم فاقد عقلانیتند و اگر به آنها آزادی داده شود به هم رحم نمی کنند و نمی توانند در امور مشترک خود تصمیم گیری کنند. بنابراین ملت یا یک توده کارمندوارند که نیاز به قیمومیت و سرپرستی و شبانی دولت دارند یا افراد منفردی جدا و خودخواه که تنها دلمشغولیشان جیب خودشان است. به زبان ساده تر ملت هر کاری بخواهند بکنند از دو حال خارج نیست: یا باید از دولت اجازه بگیرند و یا باید از مالکان خصوصی. جز دولت و بازار هیچ زمین دیگری که مردم بخواهند بر آن بایستند وجود ندارد چه برسد که بخواهند زندگی خود را از آن طریق سامان دهند.

2️⃣⁩ اصل دوم که هر دو جناح مدافع مالکیت خصوصی و دولتی در زیربنا به آن قائلند اینست که دولت و بخش خصوصی همیشه باهمند و دو بال یک پرنده اند و همواره بخش خصوصی متکی به حمایتهای دولت و دولت متکی به حمایتهای بخش خصوصی بوده است. بنابراین هر دو گروه مدافعین مالکیت دولتی و خصوصی در ایران همواره یک پا در دولت و یک پا در بازار دارند و با مدافعین رادیکال بازار (راست رادیکال در اقتصاد) و مدافعین رادیکال دولت (چپ رادیکال قدیم) مرزبندی فکری دارند، هرچند در مواقع نیاز و تغییرات آنها را موقتاً برای تبلیغات و مشروعیت دهی ایدئولوژیک جلوی صحنه می آورند و بعد به گوشه ای می فرستند برای مقطع بعدی.


🔸امروز در چهلمین سال انقلاب اسلامی باید پرسید کدام قلمرو خارج از بوروکراسی دولت و شبکه عنکبوتی سرمایه داری رانتی خصولتی باقی مانده است؟ تا چندی پیش کوه ها و مناطق طبیعی قلمرو مشاع ایرانیان برای سیاحت تلقی می شد اما هرچه می گذرد بیشتر شاهد چیزی به نام «جنبش حصارکشی» نهادهای دولتی و بخش خصوصی در مناطق مشاع هستیم، به طوری که بهترین مناطق طبیعی اطراف شهر در اختیار نهادهای دولتی قرار می گیرد، بعدا به تدریج در نهادهای استحاله گری مثل بنیادهای تعاون و امثالهم خصوصی می شود، سپس مجوز ساخت پیدا می کند، سپس مال و برج در آن ساخته می شود. بنیادهای عمومی مستضعفان و مسکن و جانبازان و شهید و ستاد اجرایی امام و چندین بانک و ده ها تعاونی که که برپایه «مالکیت عمومی» و به ظاهر خارج از مالکیت دولتی و خصوصی برای تضمین اغراض متعالیه ملت و مصالح عمومی و حمایت از طبقات فرودست و اجرای عدالت اجتماعی برپاشدند و مشروعیت یافتند در کدام فرآیند قابل دفاع به تقویت «امر عمومی» و «امر اجتماعی» و «امر مدنی» در ایران پرداخته اند و یا برعکس در جهت تضعیف و تحقیر و نحیف کردن آن گام برداشته اند؟ 

🔻ادامه در
📎https://telegra.ph/The-public-10-24
اقتصاد سیاسی استارت آپها.m4a
92.4 MB
🔺اقتصاد سیاسی استارت آپ ها
پرسش و پاسخی درباره رابطه تکنولوژی، دانشگاه، سرمایه داری و دولت در موج جدید توسعه نولیبرال در دهه نود/ بسیج دانشجویی دانشکده فنی دانشگاه تهران/ دوازدهم آبان ۹۸
در رثای جناح چپ دانشگاه و حوزه
به بهانه سیزده آبان


1️⃣دیروز که به گفتگویی در دفتر بسیج دانشکده فنی دانشگاه تهران دعوت شده بودم، یکی از دوستان پرسید که غیر از شما چه افراد یا گروه هایی هستند که در برابر این موج تجاری شدن دانشگاه ها و نفوذ شرکت داری تا داخل کلاسها و اتاقهای اساتید و صحن عمومی دانشگاه موضعی انتقادی گرفته باشد؟ پاسخم تنها یک چیز بود: همه آنها که شاید زمانی از آنها انتظار می رفت که در برابر چنین نیروهایی مقاومت کنند، امروز خود مهمترین مبلغان و سرپلهای اتصال دانشگاه به بازار و دولتند که از یکطرف بعنوان کارآفرین در هیئت مدیره شتاب دهنده ها و شرکتهای تودرتوی اطراف و داخل دانشگاه به خدمت مشغولند و از طرف دیگر بعنوان جوان مؤمن حزب اللهی مقامی در یکی از ارگانهای دولتی و حاکمیتی دست و پا کرده اند و خلاصه هم هوای خدا را دارند و هم چرتکه خرما می اندازند و چون این فقره از آن سفره هاییست که هم اینطرفیها و هم آنطرفیها بر سر آن نشسته اند، دیگر دعواهای حیدری-نعمتی هم نیست که فضای تنفسی باشد در این خفقان بی سابقه.


2️⃣⁩به تعبیر دیگر با یک نظر کلی به صحنه علم، دانشگاه، حوزه و دستگاه عظیم آموزش و پرورش در ایران امروز می توان به جرأت گفت که چیزی تحت عنوان «جناح چپ دانشگاه» (که قلب دانشگاه هم در آن است) وجود ندارد. جناح چپ دانشگاه تعبیر جالب و بسیار گویایی است که کانت فیلسوف بزرگ آلمانی، در نوشته مهم «نزاع دانشکده ها» برای نشان دادن تقابل میان دانشکده فرودست فلسفه و دانشکده های فرادست الهیات، حقوق و پزشکی از آن استفاده می کند. او می نویسد: 

🔺حکومت هدف خود یعنی نفوذ بر مردم را از طریق در اختیار گرفتن سعادت ابدی، سعادت مدنی و سعادت فیزیکی اعمال می کند: از طریق آموزه های مربوط به سعادت اولی حکومت می تواند نفوذ بسیار عظیمی را برای آشکار ساختن افکار درونی و جهت بخشیدن به محرمانه ترین نیات اتباع خویش اعمال کند. آموزه های مربوط به سعادت دومی به حکومت کمک می کند تا رفتار بیرونی مردم تحت کنترل قوانین عمومی درآید و بوسیله آموزه های مربوط به سعادت سوم حکومت اطمینان خاطر می یابد که مردمانی قوی و کثیر برای رسیدن به اهدافش خواهد داشت [و کنترل غذا و دارو و زادو ولد مردم را در دست می گیرد]. اینها سه دانشکده فرادست الهیات، حقوق و پزشکی را تشکیل می دهند. و مردم نیز به این سه گروه آخوندها، مأموران قانون و پزشکان اقبال دارند چون زنده ماندن، دارایی ها و رستگاری آنها را تضمین می کنند... روحانی نص گرا تعلمیاتش را نه از عقل که از کتاب مقدس می گیرد، استاد حقوق تعلیماتش را نه از حقوق طبیعی بلکه از قانون مملکت می گیرد و استاد طب شیوه معالجه اش را نه از فیزیولوژی بدن انسان بلکه از آیین نامه های طبی استخراج می کند... در مقابل دانشکده فرودست جایگاهی است که به آموزه هایی می پردازد که به مثابه رهنمودهایی از سوی فرمان یک مافوق پذیرفته نشده اند یا از اینرو به آنها می پردازد که به این نحو پذیرفته نشده اند. درست است که ما می توانیم با یک آموزه عملی از سر اطاعت موافقت کنیم ولی هرگز نمی توانیم آنرا به سادگی به این علت که به ما فرمان داده شده (به نام پادشاه) درست بپنداریم... دانشکده فرودست فلسفه، آن سه دانشکده فرادست را به نحوی بی رحمانه از کلیه زرق و برق هایی تهی می کند که به پشتوانه محفاظت شدن توسط حکومت برای خود دست و پا کرده اند... مرتبه دانشکده های فرادست (بعنوان جناح راست پارلمان آموزش) حمایت کردن از قوانین موضوعه حکومت است، اما در یک نظام حکومت آزاد آنچنانکه باید باشد، هنگامی که پرسش از حقیقت در میان است، جناح مخالف (جناح چپ) نیز باید حضور داشته باشد و این جناح کرسی دانشکده فلسفه است. زیرا بدون وارسی ها و اعتراضات متقن دانشکده فلسفه، حکومت به اندازه کافی از آنچه به نفع یا زیان آن است آگاه نخواهد شد. (برگرفته از کتاب ایده دانشگاه، ترجمه سیده معصومه موسوی، با تصرف و تلخیص)

👇ادامه در
https://telegra.ph/Where-is-the-Left-faculty-11-04
سلسله نشست های نقد و بررسی روایت های اندیشمندان ایرانی در باب "ایران" در طی ۵ سال گذشته در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی توسط پژوهشکده "مطالعات اجتماعی" برگزار شده است و اکنون در ۱۸ آبان سال ۱۳۹۸ "هم اندیشی" جدیدی با شرکت تنی چند از محققان و اندیشمندان حوزه علوم انسانی برگزار خواهد شد. در این هم اندیشی "روایت سید جواد طباطبایی" درباره "دانشگاه در ایران" مورد نقد و واررسی قرار خواهد گرفت. جلسه ساعت ۱۰ الی ۱۹ در سالن حکمت در پژوهشگاه برگزار خواهد شد. تدریجا در پست های بعدی چکیده مقالات سخنرانان را در اختیار شما قرار خواهیم داد.




سخنرانان


حسن محدثی
قاسم پورحسن
محمد منصورنژاد
رحیم محمدی
نعمت الله فاضلی
محمد حسین بادامچی
آیت میرزایی
محمد علایی
رضا نساجی
سید جواد میری




@seyedjavadmiri
جای خالی «دولت ملی مدرن» در آدرس غلط طباطبایی؛ تأملی انتقادی درباره کتاب «ملاحظات درباره دانشگاه»


محمدحسین بادامچی- پژوهشگر اندیشکده مهاجر دانشگاه شریف


با کنار گذاشتن بیش از هشتاد و پنج درصد صفحات آخرین کتاب طباطبایی که ارتباط چندانی با عنوان کتاب، «ملاحظات درباره دانشگاه» پیدا نمی کند و بیشتر تخطئه عیب جویانه چند استاد و مترجم طبعاً پراشتباه است، طباطبایی نظریه خود درباره «دکان طراری بودن دانشگاه ایرانی» را بر دو رکن اساسی بنا می کند: اول تصلب سنت و مدرسه که امکان مواجهه اجتهادی با مبانی علم جدید را فراهم نکرد و دوم غلبه تعهد بر تخصص در جریان انقلاب فرهنگی. از نظر طباطبایی دانشگاه مدرن اساساً یک نهاد ملی است و حال آنکه دانشگاه ایرانی در مدار تعهد به ایدئولوژی دولتی و تقلید از نظریات دست چندم غربی حرکت می کند و موضوع آن «ایران» نیست.

به اعتقاد نگارنده دیدگاه های طباطبایی جز تلاشی برای «از سرگیری دوباره تأسیس نادرست دانشگاه ایرانی» نیست چرا که در مقطع تأسیس دانشگاه ایرانی، از دارالفنون تا دانشگاه تهران و از دانشگاه تهران تا دانشگاه آریامهر نه مدرسه حاضر است و نه ایدئولوژی، بلکه هرچه هست فرآیندی طولانی در ایجاد دولت-ملت مدرن ایرانی است که دانشگاه نقش اصلی را در آن بر عهده دارد. اینکه دانشگاه ایرانی «عقیم» است و «وابسته» و «ایدئولوژیک» صورت مسأله جدید امروز نیست که طباطبایی برای اول بار به طرح آن پرداخته، بلکه صورت مسأله ایست که پس از یک دور تاریخی تأسیس و گسترش دانشگاه ملی ایرانی از سر ضرورت برپایی دولت ملی مدرن در ایران، در دهه چهل شمسی تحت عنوان «غربزدگی» توسط جلال آل احمد طرح می شود و اینک طباطبایی پس از طی شدن دور دومی از انقلاب فرهنگی که به درستی به «بلاموضوع شدن دانشگاه در ایران» انجامیده است، بار دیگر می خواهد چرخ را حداقل صد سال به عقب بازگرداند.

پرسش اساسی اینجاست که «مسأله ایران» که طباطبایی به درستی به عنوان موضوع دانشگاه ایرانی پیش رو می گذارد، چیست؟ طباطبایی هرگز چیزی به صراحت درباره هزاران مسأله ای که امروز جامعه ایرانی گریبانگیر آنهاست نمی گوید و به نظر می رسد آنها را به عنوان نوعی ابتذال جامعه شناسانه رد می کند. مسأله ایران از نظر او «احیای ایران بزرگ فرهنگی» است که مشخصاً باید به عنوان «احیای سلطنت کهن ایرانشهری» فهمیده شود و این امری است که ارزش آنرا دارد که موضوع دانشگاه ملی ایرانی قرار گیرد. تنها در صفحه آخر کتاب که طباطبایی اشاره ای کوتاه به پشت پرده نقد خود بر ترجمه کتاب «دموکراسی علیه دولت» می کند و می نویسد «گریزی از دولت نیست زیرا سامانی که هر ملتی به خود می دهد همان دولت است و در ایران حتی اگر آن کتاب به بهترین وجه ممکن ترجمه می شد، موضوع آن جز به لقلقله لسانی منتهی نمی شد»؛ ربط 370 صفحه دوم به 58 صفحه اول معلوم می شود: همه این ترجمه ها و تألیف ها حتی اگر با منتها درجه دقت زبانی و علمی هم نوشته می شدند احتمالا جرم بزرگشان این است که «رشته های او را پنبه کرده اند» یا در این جهت قرار گرفته اند.



@seyedjavadmiri
طباطبایی_و_ازسرگیری_طرح_دانشگاه.m4a
57.3 MB
🔺 ارائه با عنوان «جای خالی دولت مدرن در آدرس غلط طباطبایی»

📍هم اندیشی درباره کتاب «ملاحظات درباره دانشگاه؛ نوشته جواد طباطبایی»/ ۱۸ آبان ۹۸/ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

به عقیده من طباطبایی در این کتاب در حال از سرگیری و بازسازی طرح رژیم پهلوی برای دانشگاه تهران است و رابطه بین دو بخش اول (مقاله دانشگاه ایرانشهر و تحقیر آل احمد و شریعتی و سروش) و دوم کتاب او (حمله به اساتیدی چون فیرحی، حاتم قادری، کریم مجتهدی، مترجمین کتاب ابنسور و...) این است که تمام افرادی که مورد تاخت و تاز او قرار گرفته اند در نقاط خاصی در حال پنبه کردن رشته های او و نشان دادن نقاط برون رفت آلترناتیوی برای بن بست نظریه اجتماعی و سیاسی بعد از انقلاب اند و به نام دفاع از «وحدت ملی» لازم است کتابهای آنها خوانده نشود و طرح پهلوی دوباره بعنوان تنها راه نجات روی میز اداره کشور قرار گیرد. محافظه کاران امنیتی، دولت-ملت گرایان و تمدن گرایان جمهوری اسلامی علی القاعده از طرح او استقبال خواهند کرد.
🔺این روزها درباره نقش خانواده حداد عادل در مشروعیت دادن به بدعت تجاری کردن و خصوصی کردن مدارس رانتی بسیار سخن گفته میشود اما این تنها بخشی از نقش خانواده حداد عادل در عقیم سازی علم و مدرسه و دانشگاه در این کشور است . برای تأملات عمیقتر باید پرسید که ایده حداد عادل برای مدرسه و دانشگاه و بهتر بگوییم مهار کردن مدرسه و دانشگاه چه بوده است ؟ آیا دستهای ویژه ای در کار نبوده و نیست که «علوم انسانی انقلابی» هرگز در مدارس و دانشگاه های ایران پا نگیرد ؟


🔸لینک مرتبط با تصویر:
https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/799
🔺حوادث هفته گذشته پوست خربزه ای بود که دولت زیر پای نظام انداخت . بسیار ساده لوحی است اگر تصور کنیم دولت حسن روحانی با چنین سابقه امنیتی، از سر غفلت یا حماقت ناگهان در شب میلاد پیامبر اکرم (ص) دست به چنین اقدامی زد. اقدام دولت مرحله ای مهم از شوک درمانی بنیادینی در نظام اقتصادی و سیاسی ایران بود که اندک انرژی سیاسی و رمق باقیمانده در جامعه ایران در اعتراض به نولیبرالیسم امنیتی و آمرانه را با بستن اینترنت و مسدود کردن راه اعتراض مدنی به خشونت میل داد و به استقبال حذف آن رفت تا پس از نیروهای سیاسی ، نیروهای اجتماعی مانع حرکت این شوک درمانی هم صحنه را واگذار کنند.

♦️اعلام وضعیت اضطراری امنیتی مهمترین راهکار استحاله نظام جمهوری اسلامی در چهل سال اخیر بوده و متاسفانه بخاطر غلبه محافظه کاری بر نیروهای انقلابی قدم به قدم تا کنون در انقلاب زدایی موفق بوده است تا جاییکه متاسفانه در اتفاقات اخیر حزب الله و بسیج و سپاه را به خوبی و بی هیچ زحمتی در پازل خود به خدمت گرفت.
🔺امروز بین ساعت ۱۶ تا ۱۹، در پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی (واقع در حوزه هنری؛ خ سمیه) در رابطه با حوادث هفته گذشته با عنوان زیر ارائه ای خواهم داشت:

📍ائتلاف سرمایه داری- امنیت ملی و استحاله گام به گام انقلاب اسلامی
هم اندیشی درباره "آموزش و پرورش در ایران" به بهانه پنجاه و چهارمین سالگرد انتشار کتاب صمد بهرنگی


بازخوانی انتقادی روایت "صمد بهرنگی" از مسائل تربیتیِ ایران


با حضور


آیدین ابراهیمی
محمد حسین بادامچی
فلورا عسگری زاده
حسین حجت پناه
سید جواد میری

چهارشنبه ۶ آذر
۱۰ الی ۱۵
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی



ورود برای عموم آزاد است!


@seyedjavadmiri
اغتشاشات بنزین.m4a
15.5 MB
🔺تحلیلی از حوادث هفته گذشته/ ارائه شده در تاریخ دوشنبه ۴ آذر در هم اندیشی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی با عنوان

📍ائتلاف سرمایه داری- امنیت ملی و استحاله گام به گام انقلاب اسلامی

📝در این فایل صوتی با ارجاع به کتاب «معمای دولت مدنی در جهان سوم ؛ نوشته دکتر علی ربیعی (سخنگوی دولت)، منتشر شده در سال ۸۶» به طور خلاصه توضیح میدهم که چرا حوادث هفته گذشته را شوک درمانی تعمدی و برنامه ریزی شده دولت در راستای پروژه استحاله جمهوری اسلامی بدست مرحوم هاشمی رفسنجانی و تداوم و بسط ساختار قبل انقلابی نوسازی آمرانه و گام بزرگ دیگری در جامعه زدایی و سیاست زدایی از ایران تحلیل میکنم.
Audio
هم اندیشی درباره "آموزش و پرورش در ایران" به بهانه پنجاه و چهارمین سالگرد انتشار کتاب صمد بهرنگی


بازخوانی انتقادی روایت "صمد بهرنگی" از مسائل تربیتیِ ایران






محمد حسین بادامچی


چهارشنبه ۶ آذر
۱۰ الی ۱۷
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی





@seyedjavadmiri
طبقه متوسط باید زنجیر اسارت اصلاح طلبان را پاره کند!
اتحاد ترس طبقه متوسط با حاکمیت یا خیانت اصلاح طلبان؟


🔻آیا آنطور که محسن حسام مظاهری گفته است، طبقه متوسط با حاکمیت اتحادی بر پایه ترس و اشتراک منافع تشکیل داده است؟* تصور من چنین هست و چنین نیست. طبقه متوسط در بند است.


🔴طبقه متوسط شهری ایرانی از نظر من متولد رژیم پهلوی است اما مثل بسیاری از فرزندان ایرانی در سه رژیم سیاسی معاصر، بیش و پیش از آنکه پسر پدر خود باشد، فرزند جامعه خویش بود و راه خود را در پیش گرفت و راحت بگوییم ناخلف شد. در نهضت ملی با طبقه متوسط قدیم ایران در مقابل شاه و دربار متحد شد اما سر آخر مصدق تنها ماند. به رغم سکوت رضایت آمیز و تا حدی منافع مشترک بازار و علما با رژیم و فئودالها در سالهای پس از کودتا و سکوت متقابل طبقه متوسط شهری در مقابل کشتار طبقه متوسط سنتی در نیمه خرداد ۴۲، پس از آن عذاب وجدان گرفت، به رهبری روشنفکران دینی چپ به این آگاهی رسید که از انقلاب فاشیستی شاه و مردم فاصله بگیرد و با فراموش کردن حوادث مشروطه و استبداد صغیر، با خوش بینی زایدالوصفی با دین، طبقه متوسط سنتی و امام(ره) متحد شد. انقلاب را با ارائه چهره ای دموکراتیک و عدالت‌خواهانه از اسلامیسم در کنار بازاریان و مستضعفین به پیش راند و به پیروزی رساند و بعد از آن بود که به طرفة العینی ورق برگشت. حزب جمهوری اسلامی بعد از سنت‌گرایی اولیه با مستضعفان ائتلاف کرد و پیوند روح چپ انقلابی، رهبری کاریزماتیک امام و لویاتان اسلامی صحنه را در چنان طوفانی فروبرد که طبقه متوسط شهری هنوز هم از شوک سنگین آن بیدار نشده است.


🔴سخن کوتاه کنم. طبقه متوسط شهری همانطور که در سخنرانی هفته گذشته ام درباره کتاب «کندوکاو در مسائل تربیتی ایران؛ نوشته صمد بهرنگی»** گفتم، به نظر من محصول دو نیروی اصلی از بالاست: دانشگاه و دولت نوسازی و البته نیروی سوم مقاومتی که از پایین در آن رشد می یابد: روشنفکری دینی چپ. در جمهوری دوم با اینکه نیروی سوم به کلی خنثا شده اما طبقه متوسط و دانشگاه، میدان تعیین کننده ایست که با فشارهای دائمی دولت نوسازی و مهار ایدئولوژیک و سنتی دست راستی، گاه به سمت دولت نوسازی چرخیده و گاه مقاومت کرده و به سمت مستضعفین گرایش یافته . نماد شکوه اجتماعی طبقه متوسط ایرانی بعد انقلاب را باید دوم خرداد ۷۶ دانست و فرآیند نفوذ و اداره آنرا باید از ۷۸ تا همین امروز بررسی کرد.


🔴نکته اساسی در این میان خیانت اصلاح طلبان است که بعنوان نیروهای نفوذی دولت نوسازی یا آشکارا بگویم هاشمی رفسنجانی در صفوف طبقه متوسط شهری مزورانه و منافقانه پروژه چپ زدایی و سیاست زدایی از طبقه متوسط و جلوگیری از پیوند آن با مستضعفین را بر عهده دارد تا طبقه متوسط شهری را دائما در تور دولت امنیت ملی-سرمایه داری نگه دارد . اصلاح طلبان طبقه متوسط را دائما از دموکراسی می ترسانند تا افسار سلطه سرمایه داری و نخبگان تکنوکرات بر طبقه متوسط هرگز پاره نشود . اصلاح طلبان به جای دغدغه دموکراسی، عدالت، آزادی و نفی سلطه، نوعی عافیت طلبی بورژوایی مصرفی و آزادیهای مبتذل خنثاسازی شده را محور مطالبات طبقه متوسط معرفی میکنند که ارکان اصلی و مقوم رژیم لویاتان-سرمایه داری- لسه فری آنان است که بوی گند فساد آن مشام همه را آزرده.


🔴جهت دوم عملکرد کثیف اصلاح طلبان دوگانه سازی پوچ ایدئولوژیک و فرهنگی میان دولت و حاکمیت است. رنج عمیق دلسوزان انقلابی چون منی اینجاست که حاکمیت نمی داند که با نگاه محافظه کار و امنیتی خود چگونه مداوما رژیم کثیف اصلاح طلبان را تقویت میکند . حسن روحانی در خیانت اصلی خود یعنی گسترش سرمایه داری و امنیت ملی حاکمیت را با خود همدست کرده اما با تکیه بر شکاف پوچ فرهنگی (مثل ماجرای دختر آبی) که زاییده حماقت حاکمیت است و قطعا در نهان توسط اصلاح طلبان تشویق و تحریک میشود، دو قطبی کاذبی ایجاد میکند و سرمایه اپوزوسیونی را جذب و همه اعتراضات را متوجه رأس نظام نشان میدهد . در مجموع این استراتژی بسیار هوشمندانه طراحی شده، اصلاح طلبان با چهار چیز مرزبندی کرده اند: دموکراسی سیاسی و مستضعفین از پایین و ایدئولوژی و اسلام از بالا. نتیجه همان دولت نوسازی آمرانه ملی یا استحاله جمهوری اسلامی به پهلوی است.


♦️امروز با تجاری شدن دانشگاه از یکسو و موج ملی کردن و تجاری سازی اینترنت از سوی دیگر، لحظه به لحظه اندک فضاهای تنفسی جامعه ایران نیز در حال مسدود شدن است. آیا وقت آن نرسیده که نسل جدید طبقه متوسط شهری ایرانی با بازگشت به ریشه های روشنفکری دینی چپ و انقلابی، دوباره به سوی مستضعفان و آرمان عدالت و آزادی و دموکراسی بازگردد ؟ آیا وقت آن نرسیده که حاکمیت نیز هشدار استحاله را دریابد و به جای ذبح مداوم آزادی و عدالت در آستان امنیت ، به ریشه های آرمانی خود بازگردد ؟

* https://news.1rj.ru/str/mohsenhesammazaheri/1684

** https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/806