جمهورى سوم – Telegram
جمهورى سوم
3.1K subscribers
251 photos
44 videos
90 files
402 links
پژوهشى در بازسازی تفکر، عمل و سوژه انقلاب ۵۷


ارتباط از طريق
@atzenooar
Download Telegram
پایان نهادهای عمومی در ایران

چگونه «مالکیت مشاع و عمومی» مداوماً توسط دولت و بازار بلعیده می شود


🔸فرض کنید مثل همیشه در کنار یک خیابان به دنبال جای پارک می گردید، اما به تدریج متوجه می شوید که به مرور زمان تعداد مغازه دارانی که چیزی جلوی مغازه شان می گذارند و اجازه نمی دهند که کسی در آنجا پارک کند افزایش یافته است. به تدریج می بینید که برخی ساختمانهای بزرگ هم بعضی جای پارک ها را برای مهمانانشان رزرو می کنند. حتی می بینید که به تازگی سر یکی از بن بستهای بزرگ خیابان هم زنجیر کشیده اند و نگهبانی خصوصی در آنجا ایستاده است و اجازه ورود به افراد متفرقه نمی دهد. چند وقت بعد می بینید که سر و کله چند پارکبان هم پیدا می شود خود را مأمور شهرداری یا سایر سازمانهای دولتی معرفی می کنند و برای اجازه پارک کردن قبض صادر می کنند. اینجاست که باید بپرسیم «بر سر امر مشاع چه آمده است؟» چنین وضعی اگر چند سال دیگر ادامه یابد فرزندان ما خواهند پرسید «پدرجان درست است که زمانی چیزهایی بوده که بدون پول دادن و مجوز گرفتن از سازمانی، مردم آزادانه می توانستند از آن استفاده کنند؟!»


🔸اقتصاد سیاسی حاکم بر نظام ما به طور فزاینده ای به سوی بلعیدن فضاهای مشاع توسط دولت و بخش خصوصی حرکت کرده است و متأسفانه از آنجا که دو جناح اصلی اندیشه اقتصادی بعد از انقلاب در دهه شصت یکی به مالکیت دولتی عقیده داشت و دیگری به مالکیت خصوصی و همگی با هم در جمهوری دوم به «مالکیت خصولتی» (یعنی تقسیم رانتی بیت المال میان بخش خصوصی های خودی و متصل زیر لوای دولت اسلامی) عقیده داشتند و «مالکیت عمومی و مشاع» هیچ نماینده ای در بلوک های قدرت (البته جز دوره کوتاه ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد) نداشت، هیچ روایتی از این تحول اساسی در چند دهه اخیر در پژوهشهای آکادمیک، مطالعات راهبردی، گفتمان روشنفکری یا حتی گزارشهای ژورنالیستی وجود ندارد. جالب اینجاست که قائلین به مالکیت دولتی و مالکیت خصوصی در زیربنای فکری خود در دو اصل اساسی با یکدیگر مشترکند:

1️⃣اول آنکه چیزی به نام «جامعه» و «سنت» و «حوزه عمومی» و «امر مشاع» وجود ندارد، مردم فاقد عقلانیتند و اگر به آنها آزادی داده شود به هم رحم نمی کنند و نمی توانند در امور مشترک خود تصمیم گیری کنند. بنابراین ملت یا یک توده کارمندوارند که نیاز به قیمومیت و سرپرستی و شبانی دولت دارند یا افراد منفردی جدا و خودخواه که تنها دلمشغولیشان جیب خودشان است. به زبان ساده تر ملت هر کاری بخواهند بکنند از دو حال خارج نیست: یا باید از دولت اجازه بگیرند و یا باید از مالکان خصوصی. جز دولت و بازار هیچ زمین دیگری که مردم بخواهند بر آن بایستند وجود ندارد چه برسد که بخواهند زندگی خود را از آن طریق سامان دهند.

2️⃣⁩ اصل دوم که هر دو جناح مدافع مالکیت خصوصی و دولتی در زیربنا به آن قائلند اینست که دولت و بخش خصوصی همیشه باهمند و دو بال یک پرنده اند و همواره بخش خصوصی متکی به حمایتهای دولت و دولت متکی به حمایتهای بخش خصوصی بوده است. بنابراین هر دو گروه مدافعین مالکیت دولتی و خصوصی در ایران همواره یک پا در دولت و یک پا در بازار دارند و با مدافعین رادیکال بازار (راست رادیکال در اقتصاد) و مدافعین رادیکال دولت (چپ رادیکال قدیم) مرزبندی فکری دارند، هرچند در مواقع نیاز و تغییرات آنها را موقتاً برای تبلیغات و مشروعیت دهی ایدئولوژیک جلوی صحنه می آورند و بعد به گوشه ای می فرستند برای مقطع بعدی.


🔸امروز در چهلمین سال انقلاب اسلامی باید پرسید کدام قلمرو خارج از بوروکراسی دولت و شبکه عنکبوتی سرمایه داری رانتی خصولتی باقی مانده است؟ تا چندی پیش کوه ها و مناطق طبیعی قلمرو مشاع ایرانیان برای سیاحت تلقی می شد اما هرچه می گذرد بیشتر شاهد چیزی به نام «جنبش حصارکشی» نهادهای دولتی و بخش خصوصی در مناطق مشاع هستیم، به طوری که بهترین مناطق طبیعی اطراف شهر در اختیار نهادهای دولتی قرار می گیرد، بعدا به تدریج در نهادهای استحاله گری مثل بنیادهای تعاون و امثالهم خصوصی می شود، سپس مجوز ساخت پیدا می کند، سپس مال و برج در آن ساخته می شود. بنیادهای عمومی مستضعفان و مسکن و جانبازان و شهید و ستاد اجرایی امام و چندین بانک و ده ها تعاونی که که برپایه «مالکیت عمومی» و به ظاهر خارج از مالکیت دولتی و خصوصی برای تضمین اغراض متعالیه ملت و مصالح عمومی و حمایت از طبقات فرودست و اجرای عدالت اجتماعی برپاشدند و مشروعیت یافتند در کدام فرآیند قابل دفاع به تقویت «امر عمومی» و «امر اجتماعی» و «امر مدنی» در ایران پرداخته اند و یا برعکس در جهت تضعیف و تحقیر و نحیف کردن آن گام برداشته اند؟ 

🔻ادامه در
📎https://telegra.ph/The-public-10-24
اقتصاد سیاسی استارت آپها.m4a
92.4 MB
🔺اقتصاد سیاسی استارت آپ ها
پرسش و پاسخی درباره رابطه تکنولوژی، دانشگاه، سرمایه داری و دولت در موج جدید توسعه نولیبرال در دهه نود/ بسیج دانشجویی دانشکده فنی دانشگاه تهران/ دوازدهم آبان ۹۸
در رثای جناح چپ دانشگاه و حوزه
به بهانه سیزده آبان


1️⃣دیروز که به گفتگویی در دفتر بسیج دانشکده فنی دانشگاه تهران دعوت شده بودم، یکی از دوستان پرسید که غیر از شما چه افراد یا گروه هایی هستند که در برابر این موج تجاری شدن دانشگاه ها و نفوذ شرکت داری تا داخل کلاسها و اتاقهای اساتید و صحن عمومی دانشگاه موضعی انتقادی گرفته باشد؟ پاسخم تنها یک چیز بود: همه آنها که شاید زمانی از آنها انتظار می رفت که در برابر چنین نیروهایی مقاومت کنند، امروز خود مهمترین مبلغان و سرپلهای اتصال دانشگاه به بازار و دولتند که از یکطرف بعنوان کارآفرین در هیئت مدیره شتاب دهنده ها و شرکتهای تودرتوی اطراف و داخل دانشگاه به خدمت مشغولند و از طرف دیگر بعنوان جوان مؤمن حزب اللهی مقامی در یکی از ارگانهای دولتی و حاکمیتی دست و پا کرده اند و خلاصه هم هوای خدا را دارند و هم چرتکه خرما می اندازند و چون این فقره از آن سفره هاییست که هم اینطرفیها و هم آنطرفیها بر سر آن نشسته اند، دیگر دعواهای حیدری-نعمتی هم نیست که فضای تنفسی باشد در این خفقان بی سابقه.


2️⃣⁩به تعبیر دیگر با یک نظر کلی به صحنه علم، دانشگاه، حوزه و دستگاه عظیم آموزش و پرورش در ایران امروز می توان به جرأت گفت که چیزی تحت عنوان «جناح چپ دانشگاه» (که قلب دانشگاه هم در آن است) وجود ندارد. جناح چپ دانشگاه تعبیر جالب و بسیار گویایی است که کانت فیلسوف بزرگ آلمانی، در نوشته مهم «نزاع دانشکده ها» برای نشان دادن تقابل میان دانشکده فرودست فلسفه و دانشکده های فرادست الهیات، حقوق و پزشکی از آن استفاده می کند. او می نویسد: 

🔺حکومت هدف خود یعنی نفوذ بر مردم را از طریق در اختیار گرفتن سعادت ابدی، سعادت مدنی و سعادت فیزیکی اعمال می کند: از طریق آموزه های مربوط به سعادت اولی حکومت می تواند نفوذ بسیار عظیمی را برای آشکار ساختن افکار درونی و جهت بخشیدن به محرمانه ترین نیات اتباع خویش اعمال کند. آموزه های مربوط به سعادت دومی به حکومت کمک می کند تا رفتار بیرونی مردم تحت کنترل قوانین عمومی درآید و بوسیله آموزه های مربوط به سعادت سوم حکومت اطمینان خاطر می یابد که مردمانی قوی و کثیر برای رسیدن به اهدافش خواهد داشت [و کنترل غذا و دارو و زادو ولد مردم را در دست می گیرد]. اینها سه دانشکده فرادست الهیات، حقوق و پزشکی را تشکیل می دهند. و مردم نیز به این سه گروه آخوندها، مأموران قانون و پزشکان اقبال دارند چون زنده ماندن، دارایی ها و رستگاری آنها را تضمین می کنند... روحانی نص گرا تعلمیاتش را نه از عقل که از کتاب مقدس می گیرد، استاد حقوق تعلیماتش را نه از حقوق طبیعی بلکه از قانون مملکت می گیرد و استاد طب شیوه معالجه اش را نه از فیزیولوژی بدن انسان بلکه از آیین نامه های طبی استخراج می کند... در مقابل دانشکده فرودست جایگاهی است که به آموزه هایی می پردازد که به مثابه رهنمودهایی از سوی فرمان یک مافوق پذیرفته نشده اند یا از اینرو به آنها می پردازد که به این نحو پذیرفته نشده اند. درست است که ما می توانیم با یک آموزه عملی از سر اطاعت موافقت کنیم ولی هرگز نمی توانیم آنرا به سادگی به این علت که به ما فرمان داده شده (به نام پادشاه) درست بپنداریم... دانشکده فرودست فلسفه، آن سه دانشکده فرادست را به نحوی بی رحمانه از کلیه زرق و برق هایی تهی می کند که به پشتوانه محفاظت شدن توسط حکومت برای خود دست و پا کرده اند... مرتبه دانشکده های فرادست (بعنوان جناح راست پارلمان آموزش) حمایت کردن از قوانین موضوعه حکومت است، اما در یک نظام حکومت آزاد آنچنانکه باید باشد، هنگامی که پرسش از حقیقت در میان است، جناح مخالف (جناح چپ) نیز باید حضور داشته باشد و این جناح کرسی دانشکده فلسفه است. زیرا بدون وارسی ها و اعتراضات متقن دانشکده فلسفه، حکومت به اندازه کافی از آنچه به نفع یا زیان آن است آگاه نخواهد شد. (برگرفته از کتاب ایده دانشگاه، ترجمه سیده معصومه موسوی، با تصرف و تلخیص)

👇ادامه در
https://telegra.ph/Where-is-the-Left-faculty-11-04
سلسله نشست های نقد و بررسی روایت های اندیشمندان ایرانی در باب "ایران" در طی ۵ سال گذشته در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی توسط پژوهشکده "مطالعات اجتماعی" برگزار شده است و اکنون در ۱۸ آبان سال ۱۳۹۸ "هم اندیشی" جدیدی با شرکت تنی چند از محققان و اندیشمندان حوزه علوم انسانی برگزار خواهد شد. در این هم اندیشی "روایت سید جواد طباطبایی" درباره "دانشگاه در ایران" مورد نقد و واررسی قرار خواهد گرفت. جلسه ساعت ۱۰ الی ۱۹ در سالن حکمت در پژوهشگاه برگزار خواهد شد. تدریجا در پست های بعدی چکیده مقالات سخنرانان را در اختیار شما قرار خواهیم داد.




سخنرانان


حسن محدثی
قاسم پورحسن
محمد منصورنژاد
رحیم محمدی
نعمت الله فاضلی
محمد حسین بادامچی
آیت میرزایی
محمد علایی
رضا نساجی
سید جواد میری




@seyedjavadmiri
جای خالی «دولت ملی مدرن» در آدرس غلط طباطبایی؛ تأملی انتقادی درباره کتاب «ملاحظات درباره دانشگاه»


محمدحسین بادامچی- پژوهشگر اندیشکده مهاجر دانشگاه شریف


با کنار گذاشتن بیش از هشتاد و پنج درصد صفحات آخرین کتاب طباطبایی که ارتباط چندانی با عنوان کتاب، «ملاحظات درباره دانشگاه» پیدا نمی کند و بیشتر تخطئه عیب جویانه چند استاد و مترجم طبعاً پراشتباه است، طباطبایی نظریه خود درباره «دکان طراری بودن دانشگاه ایرانی» را بر دو رکن اساسی بنا می کند: اول تصلب سنت و مدرسه که امکان مواجهه اجتهادی با مبانی علم جدید را فراهم نکرد و دوم غلبه تعهد بر تخصص در جریان انقلاب فرهنگی. از نظر طباطبایی دانشگاه مدرن اساساً یک نهاد ملی است و حال آنکه دانشگاه ایرانی در مدار تعهد به ایدئولوژی دولتی و تقلید از نظریات دست چندم غربی حرکت می کند و موضوع آن «ایران» نیست.

به اعتقاد نگارنده دیدگاه های طباطبایی جز تلاشی برای «از سرگیری دوباره تأسیس نادرست دانشگاه ایرانی» نیست چرا که در مقطع تأسیس دانشگاه ایرانی، از دارالفنون تا دانشگاه تهران و از دانشگاه تهران تا دانشگاه آریامهر نه مدرسه حاضر است و نه ایدئولوژی، بلکه هرچه هست فرآیندی طولانی در ایجاد دولت-ملت مدرن ایرانی است که دانشگاه نقش اصلی را در آن بر عهده دارد. اینکه دانشگاه ایرانی «عقیم» است و «وابسته» و «ایدئولوژیک» صورت مسأله جدید امروز نیست که طباطبایی برای اول بار به طرح آن پرداخته، بلکه صورت مسأله ایست که پس از یک دور تاریخی تأسیس و گسترش دانشگاه ملی ایرانی از سر ضرورت برپایی دولت ملی مدرن در ایران، در دهه چهل شمسی تحت عنوان «غربزدگی» توسط جلال آل احمد طرح می شود و اینک طباطبایی پس از طی شدن دور دومی از انقلاب فرهنگی که به درستی به «بلاموضوع شدن دانشگاه در ایران» انجامیده است، بار دیگر می خواهد چرخ را حداقل صد سال به عقب بازگرداند.

پرسش اساسی اینجاست که «مسأله ایران» که طباطبایی به درستی به عنوان موضوع دانشگاه ایرانی پیش رو می گذارد، چیست؟ طباطبایی هرگز چیزی به صراحت درباره هزاران مسأله ای که امروز جامعه ایرانی گریبانگیر آنهاست نمی گوید و به نظر می رسد آنها را به عنوان نوعی ابتذال جامعه شناسانه رد می کند. مسأله ایران از نظر او «احیای ایران بزرگ فرهنگی» است که مشخصاً باید به عنوان «احیای سلطنت کهن ایرانشهری» فهمیده شود و این امری است که ارزش آنرا دارد که موضوع دانشگاه ملی ایرانی قرار گیرد. تنها در صفحه آخر کتاب که طباطبایی اشاره ای کوتاه به پشت پرده نقد خود بر ترجمه کتاب «دموکراسی علیه دولت» می کند و می نویسد «گریزی از دولت نیست زیرا سامانی که هر ملتی به خود می دهد همان دولت است و در ایران حتی اگر آن کتاب به بهترین وجه ممکن ترجمه می شد، موضوع آن جز به لقلقله لسانی منتهی نمی شد»؛ ربط 370 صفحه دوم به 58 صفحه اول معلوم می شود: همه این ترجمه ها و تألیف ها حتی اگر با منتها درجه دقت زبانی و علمی هم نوشته می شدند احتمالا جرم بزرگشان این است که «رشته های او را پنبه کرده اند» یا در این جهت قرار گرفته اند.



@seyedjavadmiri
طباطبایی_و_ازسرگیری_طرح_دانشگاه.m4a
57.3 MB
🔺 ارائه با عنوان «جای خالی دولت مدرن در آدرس غلط طباطبایی»

📍هم اندیشی درباره کتاب «ملاحظات درباره دانشگاه؛ نوشته جواد طباطبایی»/ ۱۸ آبان ۹۸/ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

به عقیده من طباطبایی در این کتاب در حال از سرگیری و بازسازی طرح رژیم پهلوی برای دانشگاه تهران است و رابطه بین دو بخش اول (مقاله دانشگاه ایرانشهر و تحقیر آل احمد و شریعتی و سروش) و دوم کتاب او (حمله به اساتیدی چون فیرحی، حاتم قادری، کریم مجتهدی، مترجمین کتاب ابنسور و...) این است که تمام افرادی که مورد تاخت و تاز او قرار گرفته اند در نقاط خاصی در حال پنبه کردن رشته های او و نشان دادن نقاط برون رفت آلترناتیوی برای بن بست نظریه اجتماعی و سیاسی بعد از انقلاب اند و به نام دفاع از «وحدت ملی» لازم است کتابهای آنها خوانده نشود و طرح پهلوی دوباره بعنوان تنها راه نجات روی میز اداره کشور قرار گیرد. محافظه کاران امنیتی، دولت-ملت گرایان و تمدن گرایان جمهوری اسلامی علی القاعده از طرح او استقبال خواهند کرد.
🔺این روزها درباره نقش خانواده حداد عادل در مشروعیت دادن به بدعت تجاری کردن و خصوصی کردن مدارس رانتی بسیار سخن گفته میشود اما این تنها بخشی از نقش خانواده حداد عادل در عقیم سازی علم و مدرسه و دانشگاه در این کشور است . برای تأملات عمیقتر باید پرسید که ایده حداد عادل برای مدرسه و دانشگاه و بهتر بگوییم مهار کردن مدرسه و دانشگاه چه بوده است ؟ آیا دستهای ویژه ای در کار نبوده و نیست که «علوم انسانی انقلابی» هرگز در مدارس و دانشگاه های ایران پا نگیرد ؟


🔸لینک مرتبط با تصویر:
https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/799
🔺حوادث هفته گذشته پوست خربزه ای بود که دولت زیر پای نظام انداخت . بسیار ساده لوحی است اگر تصور کنیم دولت حسن روحانی با چنین سابقه امنیتی، از سر غفلت یا حماقت ناگهان در شب میلاد پیامبر اکرم (ص) دست به چنین اقدامی زد. اقدام دولت مرحله ای مهم از شوک درمانی بنیادینی در نظام اقتصادی و سیاسی ایران بود که اندک انرژی سیاسی و رمق باقیمانده در جامعه ایران در اعتراض به نولیبرالیسم امنیتی و آمرانه را با بستن اینترنت و مسدود کردن راه اعتراض مدنی به خشونت میل داد و به استقبال حذف آن رفت تا پس از نیروهای سیاسی ، نیروهای اجتماعی مانع حرکت این شوک درمانی هم صحنه را واگذار کنند.

♦️اعلام وضعیت اضطراری امنیتی مهمترین راهکار استحاله نظام جمهوری اسلامی در چهل سال اخیر بوده و متاسفانه بخاطر غلبه محافظه کاری بر نیروهای انقلابی قدم به قدم تا کنون در انقلاب زدایی موفق بوده است تا جاییکه متاسفانه در اتفاقات اخیر حزب الله و بسیج و سپاه را به خوبی و بی هیچ زحمتی در پازل خود به خدمت گرفت.
🔺امروز بین ساعت ۱۶ تا ۱۹، در پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی (واقع در حوزه هنری؛ خ سمیه) در رابطه با حوادث هفته گذشته با عنوان زیر ارائه ای خواهم داشت:

📍ائتلاف سرمایه داری- امنیت ملی و استحاله گام به گام انقلاب اسلامی
هم اندیشی درباره "آموزش و پرورش در ایران" به بهانه پنجاه و چهارمین سالگرد انتشار کتاب صمد بهرنگی


بازخوانی انتقادی روایت "صمد بهرنگی" از مسائل تربیتیِ ایران


با حضور


آیدین ابراهیمی
محمد حسین بادامچی
فلورا عسگری زاده
حسین حجت پناه
سید جواد میری

چهارشنبه ۶ آذر
۱۰ الی ۱۵
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی



ورود برای عموم آزاد است!


@seyedjavadmiri
اغتشاشات بنزین.m4a
15.5 MB
🔺تحلیلی از حوادث هفته گذشته/ ارائه شده در تاریخ دوشنبه ۴ آذر در هم اندیشی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی با عنوان

📍ائتلاف سرمایه داری- امنیت ملی و استحاله گام به گام انقلاب اسلامی

📝در این فایل صوتی با ارجاع به کتاب «معمای دولت مدنی در جهان سوم ؛ نوشته دکتر علی ربیعی (سخنگوی دولت)، منتشر شده در سال ۸۶» به طور خلاصه توضیح میدهم که چرا حوادث هفته گذشته را شوک درمانی تعمدی و برنامه ریزی شده دولت در راستای پروژه استحاله جمهوری اسلامی بدست مرحوم هاشمی رفسنجانی و تداوم و بسط ساختار قبل انقلابی نوسازی آمرانه و گام بزرگ دیگری در جامعه زدایی و سیاست زدایی از ایران تحلیل میکنم.
Audio
هم اندیشی درباره "آموزش و پرورش در ایران" به بهانه پنجاه و چهارمین سالگرد انتشار کتاب صمد بهرنگی


بازخوانی انتقادی روایت "صمد بهرنگی" از مسائل تربیتیِ ایران






محمد حسین بادامچی


چهارشنبه ۶ آذر
۱۰ الی ۱۷
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی





@seyedjavadmiri
طبقه متوسط باید زنجیر اسارت اصلاح طلبان را پاره کند!
اتحاد ترس طبقه متوسط با حاکمیت یا خیانت اصلاح طلبان؟


🔻آیا آنطور که محسن حسام مظاهری گفته است، طبقه متوسط با حاکمیت اتحادی بر پایه ترس و اشتراک منافع تشکیل داده است؟* تصور من چنین هست و چنین نیست. طبقه متوسط در بند است.


🔴طبقه متوسط شهری ایرانی از نظر من متولد رژیم پهلوی است اما مثل بسیاری از فرزندان ایرانی در سه رژیم سیاسی معاصر، بیش و پیش از آنکه پسر پدر خود باشد، فرزند جامعه خویش بود و راه خود را در پیش گرفت و راحت بگوییم ناخلف شد. در نهضت ملی با طبقه متوسط قدیم ایران در مقابل شاه و دربار متحد شد اما سر آخر مصدق تنها ماند. به رغم سکوت رضایت آمیز و تا حدی منافع مشترک بازار و علما با رژیم و فئودالها در سالهای پس از کودتا و سکوت متقابل طبقه متوسط شهری در مقابل کشتار طبقه متوسط سنتی در نیمه خرداد ۴۲، پس از آن عذاب وجدان گرفت، به رهبری روشنفکران دینی چپ به این آگاهی رسید که از انقلاب فاشیستی شاه و مردم فاصله بگیرد و با فراموش کردن حوادث مشروطه و استبداد صغیر، با خوش بینی زایدالوصفی با دین، طبقه متوسط سنتی و امام(ره) متحد شد. انقلاب را با ارائه چهره ای دموکراتیک و عدالت‌خواهانه از اسلامیسم در کنار بازاریان و مستضعفین به پیش راند و به پیروزی رساند و بعد از آن بود که به طرفة العینی ورق برگشت. حزب جمهوری اسلامی بعد از سنت‌گرایی اولیه با مستضعفان ائتلاف کرد و پیوند روح چپ انقلابی، رهبری کاریزماتیک امام و لویاتان اسلامی صحنه را در چنان طوفانی فروبرد که طبقه متوسط شهری هنوز هم از شوک سنگین آن بیدار نشده است.


🔴سخن کوتاه کنم. طبقه متوسط شهری همانطور که در سخنرانی هفته گذشته ام درباره کتاب «کندوکاو در مسائل تربیتی ایران؛ نوشته صمد بهرنگی»** گفتم، به نظر من محصول دو نیروی اصلی از بالاست: دانشگاه و دولت نوسازی و البته نیروی سوم مقاومتی که از پایین در آن رشد می یابد: روشنفکری دینی چپ. در جمهوری دوم با اینکه نیروی سوم به کلی خنثا شده اما طبقه متوسط و دانشگاه، میدان تعیین کننده ایست که با فشارهای دائمی دولت نوسازی و مهار ایدئولوژیک و سنتی دست راستی، گاه به سمت دولت نوسازی چرخیده و گاه مقاومت کرده و به سمت مستضعفین گرایش یافته . نماد شکوه اجتماعی طبقه متوسط ایرانی بعد انقلاب را باید دوم خرداد ۷۶ دانست و فرآیند نفوذ و اداره آنرا باید از ۷۸ تا همین امروز بررسی کرد.


🔴نکته اساسی در این میان خیانت اصلاح طلبان است که بعنوان نیروهای نفوذی دولت نوسازی یا آشکارا بگویم هاشمی رفسنجانی در صفوف طبقه متوسط شهری مزورانه و منافقانه پروژه چپ زدایی و سیاست زدایی از طبقه متوسط و جلوگیری از پیوند آن با مستضعفین را بر عهده دارد تا طبقه متوسط شهری را دائما در تور دولت امنیت ملی-سرمایه داری نگه دارد . اصلاح طلبان طبقه متوسط را دائما از دموکراسی می ترسانند تا افسار سلطه سرمایه داری و نخبگان تکنوکرات بر طبقه متوسط هرگز پاره نشود . اصلاح طلبان به جای دغدغه دموکراسی، عدالت، آزادی و نفی سلطه، نوعی عافیت طلبی بورژوایی مصرفی و آزادیهای مبتذل خنثاسازی شده را محور مطالبات طبقه متوسط معرفی میکنند که ارکان اصلی و مقوم رژیم لویاتان-سرمایه داری- لسه فری آنان است که بوی گند فساد آن مشام همه را آزرده.


🔴جهت دوم عملکرد کثیف اصلاح طلبان دوگانه سازی پوچ ایدئولوژیک و فرهنگی میان دولت و حاکمیت است. رنج عمیق دلسوزان انقلابی چون منی اینجاست که حاکمیت نمی داند که با نگاه محافظه کار و امنیتی خود چگونه مداوما رژیم کثیف اصلاح طلبان را تقویت میکند . حسن روحانی در خیانت اصلی خود یعنی گسترش سرمایه داری و امنیت ملی حاکمیت را با خود همدست کرده اما با تکیه بر شکاف پوچ فرهنگی (مثل ماجرای دختر آبی) که زاییده حماقت حاکمیت است و قطعا در نهان توسط اصلاح طلبان تشویق و تحریک میشود، دو قطبی کاذبی ایجاد میکند و سرمایه اپوزوسیونی را جذب و همه اعتراضات را متوجه رأس نظام نشان میدهد . در مجموع این استراتژی بسیار هوشمندانه طراحی شده، اصلاح طلبان با چهار چیز مرزبندی کرده اند: دموکراسی سیاسی و مستضعفین از پایین و ایدئولوژی و اسلام از بالا. نتیجه همان دولت نوسازی آمرانه ملی یا استحاله جمهوری اسلامی به پهلوی است.


♦️امروز با تجاری شدن دانشگاه از یکسو و موج ملی کردن و تجاری سازی اینترنت از سوی دیگر، لحظه به لحظه اندک فضاهای تنفسی جامعه ایران نیز در حال مسدود شدن است. آیا وقت آن نرسیده که نسل جدید طبقه متوسط شهری ایرانی با بازگشت به ریشه های روشنفکری دینی چپ و انقلابی، دوباره به سوی مستضعفان و آرمان عدالت و آزادی و دموکراسی بازگردد ؟ آیا وقت آن نرسیده که حاکمیت نیز هشدار استحاله را دریابد و به جای ذبح مداوم آزادی و عدالت در آستان امنیت ، به ریشه های آرمانی خود بازگردد ؟

* https://news.1rj.ru/str/mohsenhesammazaheri/1684

** https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/806
جمهورى سوم
اغتشاشات بنزین.m4a
ائتلاف امنیت ملی-سرمایه داری و استحاله گام به گام انقلاب اسلامی
گزارشی خلاصه

محمدحسین بادامچی در آغاز ارائه خود با عنوان «ائتلاف سرمایه‌داری- امنیت ملی و استحاله گام به گام انقلاب اسلامی» با اشاره‌ای تلویحی به طعنه اخیر آقای حسن رحیم‌پور ازغدی به رییس جمهور در جلسه اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: ما درباره رژیم پهلوی، خودمان را با مشروعیت‌های کلامی، متافیزیکی و شرعی و برداشت‌های سطحی از فساد و فحشا و دریافت کاریکاتوری از دست‌نشاندگی و استعمار فریب دادیم. هیچ‌گاه نظام سیاسی، امنیتی و اقتصادی شاه را نشناختیم و از این‌روی نسبت به استحاله نظام جمهوری اسلامی هم اگر رخ بدهد ناآگاه هستیم.

رژیم پهلوی را باید با توجه به ساختار اقتصادسیاسی، روابط دولت و جامعه و ایدئولوژی حکمرانی «دولت مقتدر توسعه‌گرا» یا «نوسازی آمرانه» نامید. بنابراین با نگاه ایدئولوژیک و دوگانه سازیهای فانتزی نمی‌توانیم نظام پهلوی را بفهمیم. تنها از یک منظر جامعه‌شناسیِ سیاسیِ انتقادی می‌توان روابط میان ارکان مختلف و به ظاهر بی ارتباط این رژیم را، از ساواک تا سازمان برنامه و بودجه، از ارتش تا دانشگاه آریامهر و از انقلاب سفید تا تمدن بزرگ ایرانی، فهمید. از نظر من دولت مقتدر توسعه‌گرا ترکیبی است از سرمایه‌داری و امنیت ملی که این نه یک بازار کامل و نه یک اقتصاد دولتی به معنای دهه شصتی است که ما می‌شناسیم. این یک دولت برنامه ریز امنیتی و یک سرمایه داری کنترل شده و رانتی است که از طرحی مشخص برای عبور از مراحل مختلف تاریخی استقرار و بسط خود تبعیت می کند.

وی در ادامه، هدف استعمار و امپریالیسم را جامعه‌زدایی و سیاست‌زدایی تعریف کرد که بر خلاف تصور شایع با توسعه، حاکمیت و دولت ملی، اقتدار، استقلال، منافع ملی، امنیت ملی، تعارض منطقه‌ای، تکنولوژی، تمدن و هویت‌گرایی تعارضی ندارد، بلکه تنها و تنها «ظهور سوژه سیاسی و احیای سنت» است که خط قرمز و مهار این دو، هدف اصلی استعمار محسوب می شود. از نظر بادامچی بحث جامعه جهانی و بازار بدون دولت تنها در دوران کوتاهی از فروپاشی شوروی تا تا حادثه11 سپتامبر مد نظر دولت امپریالیستی امریکاست و همانطور که «آلن تورن» در کتاب پارادایم جدید خود تصریح می کند، پس از  11سپتامبر با روند جدیدی از جامعه‌زدایی مواجه هستیم که با سه عنصر بازار، دولت‌های فاشیستی و جنگ صورت‌بندی می‌شوند؛ عناصری که برای کشورهای جهان سومی مثل ایران اصلاً تازه نیستند و یادآور همان الگوی استعماری نوسازی آمرانه در دوران جنگ سرد می باشند.

بادامچی در ادامه تصریح داشت: شواهد بسیاری وجود دارد که تلاش برای از سرگیری ساختار حکمرانی رژیم پهلوی و خنثی کردن انقلاب از همان ابتدا در جمهوری اسلامی نفوذ کرد اما با رحلت امام خمینی بود که انتقام گیری از ملت ایران به طور جدی آغاز گردید. در این میان از مرحوم ایت‌الله رفسنجانی نیز باید به عنوان نماد دگردیسی نظام یاد کرد. اشتباه است اگر کسی ایشان را خائن و یا دارای سوء نیت تلقی کند، بلکه مسأله اینجاست که او تنها کسی بود که به تعبیر دکتر داوری اردکانی و به حکم ضرورت، از عقلانیت توسعه‌یافتگی برخوردار بود. از همین حیث و به واسطه تصور ماقبل انقلابی از توسعه بود که در همان دوره بحث مادام‌العمری ریاست جمهوری ایشان مطرح گردید و دقیقاً به همین دلیل دوم خرداد 76 و سوم تیر 84 را باید دو واکنش اساسی همچون 15 خرداد 42 و انقلاب اسلامی 57 دانست، در همان راستا و در واکنش به همین پروژه. اولی توسط کارگزاران مصادره شد و به دولت فعلی انجامید و اجازه دهید بحث درباره دومی را به فرصت دیگری موکول کنیم. عجیب اینجاست که در این40 سال که پیرامون مسائل حکومت اسلامی و اسلامی سازی علوم انسانی بحث‌های زیادی مطرح شده درباره این دو فقره ی «امنیت ملی و سرمایه‌داری» نه تنها هیچ نظریه پردازی نشده بلکه برعکس به انحاء مختلف تایید هم شده اند و این مرتبط است با چپ‌زدایی گسترده‌ای که از ابتدای انقلاب و در ادامه سیاست‌های پهلوی در فضای فکری جامعه ایرانی تداوم یافت.

👇ادامه در

https://telegra.ph/Natinal-Security-Capitalism-alliance-against-Society-and-Revoloution-12-03

گزارش و صوت کل نشست در
https://news.1rj.ru/str/RCICA/336
Forwarded from Rabnews.ir
نشست «سقوط دانشگاه ایرانی در تاریخ»، 25آذر1398، با حضور دکتر خسرو باقری و دکتر شهین ایروانی در دانشکدۀ روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران برگزار می‌شود.

دکتر محمدحسین بادامچی، در این نشست، کتاب «نظام آموزشی و ساختن ایران مدرن» را بازخوانی و تحلیل خواهد کرد.

نظام آموزشی و ساختن ایران مدرن اثر دیوید مناشری است و با ترجمۀ محمدحسین بادامچی و عرفان مصلح از سوی نشر سینا منتشر شده است.

مناشری، آموزش جدید را اهرم اصلی، موتور محرک و مهم‌ترین ابزار مدرنیزاسیون ایران می‌داند. از این رو، وی کوشیده است بسط گام‌به‌گام آموزش جدید در نظام اجتماعی سنتی ایران را از سال ۱۸۱۱، تا پایان سلطنت پهلوی و سپس در دهه اول جمهوری اسلامی به تصویر کشد و نقش ویژهٔ نظام آموزشی را در تغییر تدریجی نظام ایران قدیم و ظهور ایران مدرن از طریق تربیت طبقهٔ نخبگان جدید تبیین کند.
Rabnews.ir/11895
@Rabnews
Audio
🔺در مصاحبه با باشگاه اندیشه: «جنبش ناراضیان آموزش عالی» یا موج مهاجرت نخبگان مهندسی به علوم انسانی در اواخر دهه هشتاد شمسی چه سرنوشتی پیدا کرد ؟


📍در حدود سال ۹۱-۹۲ پژوهشی را با حمایت ستاد نقشه جامع علمی کشور درباره مهاجرت نخبگان مهندسی به علوم انسانی انجام دادیم که اخیرا با عنوان «جنبش ناراضیان» به همت نشر آرما منتشر شد. پوریا طالقانی در این مصاحبه با زیرکی از سرنوشت جنبش ناراضیان و نسبت آن با ایجاد نهادهایی چون «گروه های علوم اجتماعی اسلامی»، «گسترش رشته های مدیریت و سیاستگذاری» ، «استارت آپ های اقماری دانشگاه ها» و «مدرسه علمیه مشکات» در دهه نود میپرسد که همگی ظاهرا از همین نخبگان مهندسی تغییر رشته داده به علوم انسانی و اسلامی تغذیه میکنند.
پاسخ من چنین بود: جنبش ناراضیان صدای فروپاشی کل نظام آموزشی ایران بود؛ اما مثل ماجرای عمده نهضتها، توسط گفتمان در قدرت بدل خورد و به روی کار آمدن مجموعه مخربتری از نهادها منجر شد. جنبش ناراضیان برای احیای علوم انسانی و هنر و بازاندیشی در الهیات و گشودن افق تمدنی برخاسته بود اما به استقرار نوع بسط یافته تر و قدرتمندی از لویاتان امنیتی-سرمایه داری انجامید.
معرکه گیری در مجلس ختم
نقدی بر نامزدی عدالتخواهان در انتخابات مجلس


🔴چند ماه مانده به انتخابات مجلس ۹۴ بود که اولین مقاله را در دعوت به گفتمان سیاسی تازه ای به نام «چپ اسلامی» با عنوان «جمهوری اسلامی و نیاز به رستاخیز نسل چهارم چپ اسلامی» نوشتم، و با توجه به چرخش نظام به راست پس از حوادث سال ۸۸، جوانان انقلابی را به انشعاب از اصولگرایی-اصلاح طلبی (راست سنتی و راست مدرن) دعوت کردم. گفتمان اصیل چپ اسلامی انقلاب ۵۷ با انواع و اقسام حملات و مصادره ها توسط هر دو بلوک در قدرت از رمق افتاده بود و دیگر به دشواری و تقلای بسیار می شد آرمانهای اصلی آن یعنی آزادی، عدالت، مردم سالاری، مستضعفین و سلطه ستیزی را از زیر آوار ارزشهای استحاله شده جمهوری دوم یعنی اقتدار، امنیت، مصلحت، تکنولوژی، مهندسی اجتماعی و سلطه بیرون کشید و پاک کرد و جلای آنرا به یاد مردمان آورد.


🔴از آن مقاله دقیقاً چهار سال می گذرد. بی پرده بگویم در آغاز این چهار سال من بسیار امیدوار بودم اما روند تغییرات در امتداد و شاید بدتر از چیزی بود که نسبت به آن هشدار می دادم: غلبه بیشتر راست و استحاله انقلاب. من و بسیاری از دوستانم که به هیچ کجا وابسته نبودیم (و شاید هنوز هم همدیگر را ندیده باشیم) در این چهار سال در متن حوادث بودیم و خاطرات و نوشته هایمان در این «کانالهای تلگرامی» را می شود نوعی روزنگار سیاسی داغ و دست اول از این ایام پر التهاب تلقی کرد. با اینحال ما ساده لوح نبودیم. می دانستیم که آرمانخواهی و کنش سیاسی اگر پیوند خود را با پیش و پس از خود روشن نکند یک موج بیهوده است. بسیاری از ناظران هم چنین برداشتی از ما داشتند. موجی احساسی که بالاخره فرو خواهد نشست یا نهایتاً در یک از انتخاباتها و حوادث سیاسی رسمی مصرف خواهد شد و به پایان خواهد رسید.


🔴تلگرام فیلتر شد و ما باز نوشتیم. طعن و لعن شدیم اما باز نوشتیم. از کار بیکار شدیم اما باز نوشتیم. احضاریه های دادسرای رسانه از راه رسید و ما باز نوشتیم. صفحات تلگرام و توییترمان از بین رفت اما باز هم نوشتیم. سخن سیاسی آرمانخواهانه و فضیلت گرایانه عمدتاً به درستی «تکراری» تلقی می شود، چون در اکثر اوقات-اگر تازه صادق باشد- اهل مقاومت و مبارزه نیست. انگار خودش هم می داند که آمده که مصرف بشود. می داند که نیروهای واقعی چیزهای دیگری هستند. قدرت و پول و تقدس از منطق دیگری تبعیت می کنند و نیازی به او ندارند. بنابراین سخن سیاسی انقلابی کهنه و مبهم می ماند. تا نبُرّد. تا گرد و خاک کند ولی روشن نکند. «آنها» در گردو خاک است که کارشان را بلدند.


🔴سال ۹۴ عموی من در لیست امید تهران بود و راهی مجلس شد. خدا حفظش کند مثل پدرم مرد سالم و پاکدست و روراستی است، اما مال نسل قبل است. نسل جوانانی که با انقلاب به قدرت رسیدند. نظام مال اینهاست. فرقی نمی کند، اصولگرا و اصلاح طلب به پای آن زحمت کشیده اند و برایش عرق ریخته اند و خون داده اند. دهه چهلی هایی مثل دیگر عموی شهیدم، جان داده اند که حکومت مسلمانهای دهه سی و بیستی استمرار یابد. اما این نسل دیگر کهنه شده. از یکجایی به بعد خواسته خودش را به زور تمدید کند، و این حالا به تحمیل کشیده شده. دهه شصتی در آستانه گذار مسالمت آمیز و با حفظ پیوستگی میان قدیم و جدید قرار داشت، اما آنها آقازادگانِ ما را که تکرار خودشانند برکشیده اند و باقی را رها کرده اند. تنها افق به ظاهر تازه و جذابی که برای دهه هفتادی ها و هشتادی ها ایجاد کرده اند مال است و استارت آپ. منتهای افق حکمرانیشان همین است. نمی دانند که چطور خانواده و مدرسه و دانشگاه و فرهنگ و اقتصاد و سیاست و سلامتی روحی و جسمی فرزندانشان را ویران کرده اند. اصلا تصوری از آن ندارند. می خواهند تداوم داشته باشند.


🔴آبان ۹۸ یک نقطه عطف بود. همه پیام آنرا شنیدیم اما زیست منافقانه انگار عادی شده است. مهمترین آموزه نظام آموزشی ما همین است که شتر دیدی ندیدی؛ فقط دنبال کار خودت باش؛ به تو چه! نهانخانه دل ایرانی به راستی چقدر جا دارد که این همه تناقض را در خود جا دهد و دم نیاورد؟ اینطور وقت ها یاد مادربزرگم می افتم که هنوز هم «حسرت عشق در یک زندگی سنتی» را در چشمانش می بینم. زن ایرانی نمادی است از این «تحمل». تقدیر تاریخی و الهی همین است. همه خوبند فقط تویی که مشکل داری. حتی با خدا هم نمی شود درد دل کرد. تنها باش با تناقضهایی که هرگز به سخن درنخواهند آمد... عدالتخواهانی که برای نمایندگی اقدام کرده اند مخلصند و اهل عمل، اما مگر صحنه را نمی بینند؟ چه کسی را می خواهند فریب دهند؟ در مجلس ختم جای معرکه گیری است؟


♦️آبان ۹۸ نه از جنس ۷۸ بود و نه ۸۸ بود و نه ۹۶. بوی دیگری داشت. ناامیدی هرچه بزرگتر باشد، امیدی که از دل آن می جوشد، قویتر و بزرگتر و با عزمهای بلندتر است. دوستان من! سوگمان را بر هم نزنید. بگذارید کمی بر این نعش عزیزی که روی دستمان مانده، اشک بریزیم ...
Forwarded from Sell old group buy old channel sell old channel
📍ساختار آموزشی، شکست خورده است.

🔹گفتگو با دکتر محمدحسین بادامچی:

🔻داوود طالقانی با دکتر محمدحسین بادامچی، نویسنده کتاب «جنبش ناراضیان» درباره دانشگاه، جنبش دانشجویی و نظام آموزشی گفتگو کرده است.

به اعتقاد ایشان، «ساختار آموزش عالی ما بی سر و صدا شکست خورده و این شکست را حدود سالهای 1390 عده‌ای درک کرده بودند. مهمترین نماد این شکست، بی‌معنایی رشته‌های مهندسی است. ما بیشترین تعداد مهندس را در جهان داریم و این وحشتناک است. از طرفی به هیچ وجه کشوری صنعتی نیستیم. این صدای شکستن را عده‌ای شنیدند و این شنیدن به جنبش ناراضیان مربوط است. آنها احساس کردند که سیستم آموزشی درست کار نمی‌کند. دانشجویان رشته‌های مهندسی، که به علوم انسانی روی آوردند اما مسیر آنها فهمیده نشد. تا جایی که پایانی تراژیک برای جریان این جنبش رقم خورد.»

📌ادامه این مطلب را در سایت باشگاه اندیشه بخوانید:

🔗 http://bashgah.net/go/ba236/

◇◇◇◇◇

«سکوت و فریاد»، پرونده باشگاه اندیشه درباره جنبش‌های دانشجویی 👇

@Bashgah_net
#اکران_فیلم #تحلیل_فیلم

🔴 جوکر و حوادث آبان
🔸اکران فیلم Joker 2019 به همراه تحلیل فیلم

با سخنرانی:
🔹 دکتر بیژن عبدالکریمی
🔸 دکتر سید محمدتقی چاوشی
🔹 دکتر سید جواد میری
🔸 دکتر محمدحسین بادامچی
🔹 فاطمه دلاوری
🔸 ابوطالب صفدری

🗓 یکشنبه 8 دی 1398
اکران فیلم از ساعت 13:30 الی 15:30؛ تحلیل فیلم از ساعت 15:45 الی 19
🏢 آمفی تئاتر مرکزی دانشگاه صنعتی شریف

❗️ جهت ثبت‌نام به لینک ایوند مراجعه کنید(ثبت‌نام برای عموم آزاد است):
📎 https://evnd.co/4WR5s

————————
🆔: @mohajer_thinktank
Forwarded from جنگل
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
“در میانه ستایش و تخریب”
روایتی دیگر از جدال دانشجوی منتقد با رئیس قوه قضائیه بر میزان علی(ع)
با ضمیمه سخنان امیرالموئمنین در نهج‌البلاغه
#من_مسلمانم