Forwarded from دکتر سعید زیباکلام
⭕️📝دربار زروزوروتزویر، یعنی همین!
✍سعید زیباکلام
🔶 یعنی، دربار زروزور رژیم فاسدِ مفسدِ دستنشانده شاه، حالا یه بازوی نیرومند و نقدناپذیر ملکوتی یافته است که فقط یک بند انگشت قدرتش از خدا کمتر است!
🔴 آیا در آن دوران کسی به خواب میدید که در منابر وعظ و موعظه و ترویج دیانت و اخلاق، اختلاس و ارتشاء و تبانی برای تکاثر قدرت و ثروت و اشرافیگری توجیه و تطهیر شود، آن هم توسط کلیدداران رسمیِ جوازدارِ دین و تبلیغ دین؟
⭕️ مقامات اعلی و عالی!
شما را به امیرالمؤمنین سوگند میدهیم ابوتراب و ائمه هدایت و ایمان و فرقان و تقوی را برای این ملت دستنخورده باقی بگذارید.
⭕️ ما قبول میکنیم که نظام ما، جامعه ما، سیاست ما، اقتصاد ما، بانکهای ما، مجلس شورای ما، مجلس خبرگان ما، مجمع تشخیص مصلحت ما، دستگاه قضای ما، نظام اداری ما، نظام آموزش و پرورش ما، شهرسازی ما، حفاظت از محیط زیست ما، شورایعالی انقلاب فرهنگی ما، شورایعالی معماری و شهرسازی ما، شورایعالی امنیت ملی ما، دانشگاههای ما، و بهویژه حوزههای ما، همه با هم و جداگانه اسلامیِ اسلامی هستند!
⭕️ ما همچنین قبول میکنیم هیچیک از مسئولان و مقامات نظام نه اختلاس میکند و نه رشوه میگیرد و نه در منصب خود تبعیض میگذارد و نه سهمی در شبکههای ویژهخواری دارد و نه با هیچ مقام دیگری برای تکاثر ثروت و قدرت تبانی میکند و نه برای حفظ و ارتقای مقام خود تملق و چاپلوسی میکند و نه در موارد انگشتشماری که مسئولی به بیتالمال تجاوز و حقوق مردم را تضییع میکند مقامات بهطور هماهنگ آن را توجیه و لاپوشانی و یا اختفا میکنند.
🔴 همه اینها را ما اعتراف و اذعان و علناً اعلام میکنیم فقط به این شرط که ”خانه گلین فاطمه“، مرکّب از پیامبر امین رحمة للعالمین(ص) و علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهمالسلام)، را به حال خود بگذارید.
⭕️ بگذارید این میراث بیبدیل تاریخی برای این ملت بماند تا در هنگامههایی که چشمانش باز میشود و حاصل اعتمادهای بیکران و بیحساب خود را میبیند و خود را مغبون و فریبخورده و مستضعفتر و فقیرتر میبیند بتواند برای نجات خود و هویتش و فرهنگش و هم نیز برای معیشتش بدان متمسک شود.
▪️بارخدایا! تو شاهد باش! که ما چگونه مثل بید باید برای هویت و فرهنگمان هم بترسیم و بلرزیم، فرهنگ و هویتی که سالهاست اعتبار و ارزش آن به سرعت در میان مردم و بهویژه جوانان رو به زوال گذاشته است.
▪️یا ذوالجلال و الاکرام! تو را به جلال و اکرامت سوگند میدهم ما را آنی به خودمان وامگذار و شهوات پنجگانه ثروت و قدرت و شهرت و محبوبیت و جاه را در دل ما بمیران، و محبت دنیا در دل ما سرد بگردان، و حب و قرب و رضوانت را عطایمان فرما.
▫️قل لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا، هو مولینا و علی الله فلیتوکل المؤمنون(سورة مبارکه توبه: ۵۱)
والسلام علی من اتبع الهدی
🗓۲۴ مرداد ۱۳۹۹
🆔 @saeidzibakalam
✍سعید زیباکلام
🔶 یعنی، دربار زروزور رژیم فاسدِ مفسدِ دستنشانده شاه، حالا یه بازوی نیرومند و نقدناپذیر ملکوتی یافته است که فقط یک بند انگشت قدرتش از خدا کمتر است!
🔴 آیا در آن دوران کسی به خواب میدید که در منابر وعظ و موعظه و ترویج دیانت و اخلاق، اختلاس و ارتشاء و تبانی برای تکاثر قدرت و ثروت و اشرافیگری توجیه و تطهیر شود، آن هم توسط کلیدداران رسمیِ جوازدارِ دین و تبلیغ دین؟
⭕️ مقامات اعلی و عالی!
شما را به امیرالمؤمنین سوگند میدهیم ابوتراب و ائمه هدایت و ایمان و فرقان و تقوی را برای این ملت دستنخورده باقی بگذارید.
⭕️ ما قبول میکنیم که نظام ما، جامعه ما، سیاست ما، اقتصاد ما، بانکهای ما، مجلس شورای ما، مجلس خبرگان ما، مجمع تشخیص مصلحت ما، دستگاه قضای ما، نظام اداری ما، نظام آموزش و پرورش ما، شهرسازی ما، حفاظت از محیط زیست ما، شورایعالی انقلاب فرهنگی ما، شورایعالی معماری و شهرسازی ما، شورایعالی امنیت ملی ما، دانشگاههای ما، و بهویژه حوزههای ما، همه با هم و جداگانه اسلامیِ اسلامی هستند!
⭕️ ما همچنین قبول میکنیم هیچیک از مسئولان و مقامات نظام نه اختلاس میکند و نه رشوه میگیرد و نه در منصب خود تبعیض میگذارد و نه سهمی در شبکههای ویژهخواری دارد و نه با هیچ مقام دیگری برای تکاثر ثروت و قدرت تبانی میکند و نه برای حفظ و ارتقای مقام خود تملق و چاپلوسی میکند و نه در موارد انگشتشماری که مسئولی به بیتالمال تجاوز و حقوق مردم را تضییع میکند مقامات بهطور هماهنگ آن را توجیه و لاپوشانی و یا اختفا میکنند.
🔴 همه اینها را ما اعتراف و اذعان و علناً اعلام میکنیم فقط به این شرط که ”خانه گلین فاطمه“، مرکّب از پیامبر امین رحمة للعالمین(ص) و علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهمالسلام)، را به حال خود بگذارید.
⭕️ بگذارید این میراث بیبدیل تاریخی برای این ملت بماند تا در هنگامههایی که چشمانش باز میشود و حاصل اعتمادهای بیکران و بیحساب خود را میبیند و خود را مغبون و فریبخورده و مستضعفتر و فقیرتر میبیند بتواند برای نجات خود و هویتش و فرهنگش و هم نیز برای معیشتش بدان متمسک شود.
▪️بارخدایا! تو شاهد باش! که ما چگونه مثل بید باید برای هویت و فرهنگمان هم بترسیم و بلرزیم، فرهنگ و هویتی که سالهاست اعتبار و ارزش آن به سرعت در میان مردم و بهویژه جوانان رو به زوال گذاشته است.
▪️یا ذوالجلال و الاکرام! تو را به جلال و اکرامت سوگند میدهم ما را آنی به خودمان وامگذار و شهوات پنجگانه ثروت و قدرت و شهرت و محبوبیت و جاه را در دل ما بمیران، و محبت دنیا در دل ما سرد بگردان، و حب و قرب و رضوانت را عطایمان فرما.
▫️قل لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا، هو مولینا و علی الله فلیتوکل المؤمنون(سورة مبارکه توبه: ۵۱)
والسلام علی من اتبع الهدی
🗓۲۴ مرداد ۱۳۹۹
🆔 @saeidzibakalam
Telegram
attach 📎
Forwarded from کمپین ابطال مدرک بذرپاش
«۱۰۰۰ امضا»
📃 اسامی ۱۰۰۰ نفر اول از اعضای هیأت علمی، پژوهشگران، دانشجویان و دانشآموختگان دانشگاههای کشور که به پویش #ابطال_مدرک_بذرپاش پیوستهاند، در وبسایت پویش منتشر شد:
📄 www.iran-antiplagiarism.com/NameList
🔹 پویش اعتراض به #تقلب_علمی و درخواست #ابطال_مدرک_بذرپاش همچنان ادامه دارد. در نشر آن ما را یاری کنید.
🔸 برای پیوستن به این پویش و مشاهده مستندات تقلب علمی در پایاننامه به وبسایت زیر مراجعه کنید:
🌐 https://iran-antiplagiarism.com
✅ @iran_antiplagiarism
📃 اسامی ۱۰۰۰ نفر اول از اعضای هیأت علمی، پژوهشگران، دانشجویان و دانشآموختگان دانشگاههای کشور که به پویش #ابطال_مدرک_بذرپاش پیوستهاند، در وبسایت پویش منتشر شد:
📄 www.iran-antiplagiarism.com/NameList
🔹 پویش اعتراض به #تقلب_علمی و درخواست #ابطال_مدرک_بذرپاش همچنان ادامه دارد. در نشر آن ما را یاری کنید.
🔸 برای پیوستن به این پویش و مشاهده مستندات تقلب علمی در پایاننامه به وبسایت زیر مراجعه کنید:
🌐 https://iran-antiplagiarism.com
✅ @iran_antiplagiarism
این قرن چهاردهم لعنتی!
📍بخش اول
🔴این واقعیتی تلختر از زهر برای ملت ایران است که قرن چهاردهم شمسی در شرایطی رو به اتمام است که در بسیاری امور یک قدم هم از موقعیت صد سال پیشمان جلوتر نیامدهایم. نه تنها مهمترین مسائلی که پیش روی ماست تفاوت چندانی با مسائل حوالی سالهای ۱۲۹۹ نمیکند، بلکه شیوه ما در فهم و حل مسائل هم هیچ تغییری نکرده است. آشکارترین آن همین مسأله برگزاری مناسک محرم در شرایط کرونایی است. علی رغم دو انقلاب بزرگ و چندین نهضت ملی و ده ها جنبش، رابطه سنت و مدرنیته، دین و سکولاریسم در ایران یکصد سال است که مثل یک آونگ میان «استبداد سنتی» و «استبداد مدرن» در نوسان است و جز استهلاک دائمی نیروهای اجتماعی در دوقطبی قشریگری مذهبی و قشریگری مدرن عایدی برای ما نداشته.
1️⃣دولت در ایران یکصدسال است که در شرایط استثنایی و امنیتی تعریف شده و تمام اختیارات تعلیق حقوق شهروندان که با هزار اما و اگر مربوط به شرایط جنگی است، برای حل کوچکترین مناقشات عادی به کار میبندد. ترس از آزادی و فقدان حوزه عمومی یکصدسال است که کشور را در تعلیق نگه داشته. هنوز که هنوز است مدرنیستهای ایرانی مانند اصلاحطلبان، دموکراسی را پوپولیسم دانسته و به تأسی از ژورنالیستهای مزدوری مثل فرید زکریا، از ترس آن به دامن دیکتاتوری نولیبرال فرار میکنند و اصولگرایان هم اندکی آزادی را مایه به هم خوردن تمام نظامات قدسی عمودی خود تلقی میکنند. اندک کشش بوجود آمده بعد از انقلاب برای حل و فصل مدنی موضوعات در فاصله ۱۳۷۲ تا ۱۳۸۸ به کلی از بین رفت و همچنان مثل صدسال پیش کشور در هر مسألهای مثل برگزاری یا عدم برگزاری مراسم مذهبی در شرایط کرونا مثل بیشتر انتخاباتها، بین دو گزینه بد و بدتر استبداد سنتی ناصرالدین شاهی یا استبداد مدرن رضاشاهی مخیر می شود.
2️⃣فکر دینی در این یکصدسال علی رغم رشد خوب آن در میانه قرن، امروز بسیار عقب مانده تر از یکصد سال پیش است و تنها مقایسه میان حوزوی مقبول آن دوران (مثلاً حجت الاسلام میرزای نائینی) با روحانی مقبول این دوران (مثلاً حجت الاسلام قاسمیان) خیلی چیزها را نمایان میکند. آرمانها و مطالباتی مانند مشروطیت، جمهوریخواهی، حقوق اساسی، مالکیت عمومی، تعاون، رقابت، دموکراسی، حوزه عمومی، عدالت، استقلال قضایی، آزادی انتقاد از حاکمان، عدم مداخله نیروهای مسلح در سیاست، مشارکت زنان در عرصه عمومی، نظام آموزشی خلاق، مفید و توسعهگرا، حقوق اقلیتهای مذهبی، سیاست خارجی مبتنی بر حقوق انسانی، امنیت ملی متناسب با تکثر اجتماعی، رسانه متناسب با حوزه عمومی، فدرالیسم ایالتی و ده ها سرفصل دیگر از این دست یک قدم هم جلو نیامدهاند و در بسیاری از اینها در یکصد سال اخیر حتی یک رساله پژوهشی نیز وجود ندارد.
3️⃣در عوض ناظران خارجی مثل مورگان شوستر یکصد سال پیش دستگاه اداری ایران را نوعی بازتولید فئودالیسم و تیولداری سنتی توصیف کردند و این وضعیت تا همین امروز ادامه دارد. پارلمان ایران غیر از مجلس اول همیشه پایگاه طبقه اشراف و زمیندار و طبقه نوکیسه رانتخوار شهری بوده که ساخت کلی آن با همه تغییر و تحولات همچنان همان است. دولت در ایران دستگاهی پاتریمونیالیستی و رانتیر تعریف شده که تنها هنر آن توزیع رانتی پول نفت میان حامیان خود است و عرضه توسعه ندارد و هنوز همین است. در آخرین سال قرن چهاردهم شمسی رییس بنیاد مستضعفان حرفهایی می زند که نشان می دهد صندوق رانت بنیاد پهلوی یکصدسال است که در دورههای مختلف به نامهای مختلف کارکرد واحدی داشته: کنترل نخبگان سیاسی؛ و انتقادات احسان نراقی به ماهیت و شیوه مدیریت بنیاد پهلوی همچنان بر جای خود باقیست. نظام آموزشی ایران در طول قرن چهاردهم شمسی یک نظام آموزشی ورشکسته و بیگانه با اقتضائات جامعه ایرانی بوده است و با اینکه بسیار باد کرده همچنان تنها کارکردش سر کار گذاشتن جوانان این کشور به امید واهی زندگی کارمندانه بی دردسری است که البته همیشه در طول این قرن در انحصار آقازادگان بوده است. وضعیت حوزه های علمیه را بهتر است صحبتی نکنیم که روایت یکصدسال تحجر و مقاومت قرون وسطایی در برابر تغییر جهان تنها مذاقها را تلخ می کند.
ادامه 👇
📍بخش اول
🔴این واقعیتی تلختر از زهر برای ملت ایران است که قرن چهاردهم شمسی در شرایطی رو به اتمام است که در بسیاری امور یک قدم هم از موقعیت صد سال پیشمان جلوتر نیامدهایم. نه تنها مهمترین مسائلی که پیش روی ماست تفاوت چندانی با مسائل حوالی سالهای ۱۲۹۹ نمیکند، بلکه شیوه ما در فهم و حل مسائل هم هیچ تغییری نکرده است. آشکارترین آن همین مسأله برگزاری مناسک محرم در شرایط کرونایی است. علی رغم دو انقلاب بزرگ و چندین نهضت ملی و ده ها جنبش، رابطه سنت و مدرنیته، دین و سکولاریسم در ایران یکصد سال است که مثل یک آونگ میان «استبداد سنتی» و «استبداد مدرن» در نوسان است و جز استهلاک دائمی نیروهای اجتماعی در دوقطبی قشریگری مذهبی و قشریگری مدرن عایدی برای ما نداشته.
1️⃣دولت در ایران یکصدسال است که در شرایط استثنایی و امنیتی تعریف شده و تمام اختیارات تعلیق حقوق شهروندان که با هزار اما و اگر مربوط به شرایط جنگی است، برای حل کوچکترین مناقشات عادی به کار میبندد. ترس از آزادی و فقدان حوزه عمومی یکصدسال است که کشور را در تعلیق نگه داشته. هنوز که هنوز است مدرنیستهای ایرانی مانند اصلاحطلبان، دموکراسی را پوپولیسم دانسته و به تأسی از ژورنالیستهای مزدوری مثل فرید زکریا، از ترس آن به دامن دیکتاتوری نولیبرال فرار میکنند و اصولگرایان هم اندکی آزادی را مایه به هم خوردن تمام نظامات قدسی عمودی خود تلقی میکنند. اندک کشش بوجود آمده بعد از انقلاب برای حل و فصل مدنی موضوعات در فاصله ۱۳۷۲ تا ۱۳۸۸ به کلی از بین رفت و همچنان مثل صدسال پیش کشور در هر مسألهای مثل برگزاری یا عدم برگزاری مراسم مذهبی در شرایط کرونا مثل بیشتر انتخاباتها، بین دو گزینه بد و بدتر استبداد سنتی ناصرالدین شاهی یا استبداد مدرن رضاشاهی مخیر می شود.
2️⃣فکر دینی در این یکصدسال علی رغم رشد خوب آن در میانه قرن، امروز بسیار عقب مانده تر از یکصد سال پیش است و تنها مقایسه میان حوزوی مقبول آن دوران (مثلاً حجت الاسلام میرزای نائینی) با روحانی مقبول این دوران (مثلاً حجت الاسلام قاسمیان) خیلی چیزها را نمایان میکند. آرمانها و مطالباتی مانند مشروطیت، جمهوریخواهی، حقوق اساسی، مالکیت عمومی، تعاون، رقابت، دموکراسی، حوزه عمومی، عدالت، استقلال قضایی، آزادی انتقاد از حاکمان، عدم مداخله نیروهای مسلح در سیاست، مشارکت زنان در عرصه عمومی، نظام آموزشی خلاق، مفید و توسعهگرا، حقوق اقلیتهای مذهبی، سیاست خارجی مبتنی بر حقوق انسانی، امنیت ملی متناسب با تکثر اجتماعی، رسانه متناسب با حوزه عمومی، فدرالیسم ایالتی و ده ها سرفصل دیگر از این دست یک قدم هم جلو نیامدهاند و در بسیاری از اینها در یکصد سال اخیر حتی یک رساله پژوهشی نیز وجود ندارد.
3️⃣در عوض ناظران خارجی مثل مورگان شوستر یکصد سال پیش دستگاه اداری ایران را نوعی بازتولید فئودالیسم و تیولداری سنتی توصیف کردند و این وضعیت تا همین امروز ادامه دارد. پارلمان ایران غیر از مجلس اول همیشه پایگاه طبقه اشراف و زمیندار و طبقه نوکیسه رانتخوار شهری بوده که ساخت کلی آن با همه تغییر و تحولات همچنان همان است. دولت در ایران دستگاهی پاتریمونیالیستی و رانتیر تعریف شده که تنها هنر آن توزیع رانتی پول نفت میان حامیان خود است و عرضه توسعه ندارد و هنوز همین است. در آخرین سال قرن چهاردهم شمسی رییس بنیاد مستضعفان حرفهایی می زند که نشان می دهد صندوق رانت بنیاد پهلوی یکصدسال است که در دورههای مختلف به نامهای مختلف کارکرد واحدی داشته: کنترل نخبگان سیاسی؛ و انتقادات احسان نراقی به ماهیت و شیوه مدیریت بنیاد پهلوی همچنان بر جای خود باقیست. نظام آموزشی ایران در طول قرن چهاردهم شمسی یک نظام آموزشی ورشکسته و بیگانه با اقتضائات جامعه ایرانی بوده است و با اینکه بسیار باد کرده همچنان تنها کارکردش سر کار گذاشتن جوانان این کشور به امید واهی زندگی کارمندانه بی دردسری است که البته همیشه در طول این قرن در انحصار آقازادگان بوده است. وضعیت حوزه های علمیه را بهتر است صحبتی نکنیم که روایت یکصدسال تحجر و مقاومت قرون وسطایی در برابر تغییر جهان تنها مذاقها را تلخ می کند.
ادامه 👇
این قرن چهاردهم لعنتی!
📍بخش دوم
4️⃣صد سال است که «عدالتخانه» یعنی نهادی که در آن «حق ضعیف از قوی بدون لکنت گرفته شود» مطالبه ملت ایران است و هنوز حتی به لوازم ابتدایی آن هم نرسیده ایم. نظام استثمار سلسله مراتبی مرکز-پیرامونی همچنان بنیاد اصلی مدیریت استانها در ایران است. رادیو و تلویزیون یکصدسال است که بصورت تک صدایی در انحصار دولت است و هر رسانه دیگری را رقیب و تهدید خود میداند و تنها وجود تلگرام و توییتر بیل به کمر خورده کمی شاخصها را در مقایسه با مطبوعات دوران مشروطه بهتر میکند و طنز تلخ آنکه مدیریت فضای مجازی قرن پانزدهمی در این انتهای قرن بار دیگر به این مرتجعترین، منحطترین و بدنامترین رسانه قرن چهاردهم سپرده شده است! روابط فرهنگی ایران با کشورهای منطقه الحق اوایل قرن بسیار بهتر از تضاد کنونی ما با همه هویتها و همسایگان پیرامونمان بوده است.
5️⃣بدن زنان در کل قرن چهاردهم شمسی عرصه نمایش و تاختوتاز قدرت دولتی بوده و خود همواره به عنوان عروسکهای جنسی به خانه و خیابان کشیده شدهاند و این فقره هم همچنان همانی است که بوده. خانواده پدرسالار و ضد کودک و ضد زن هم در ایران قدمتی دیرینه دارد و علی رغم تکرار فجایع رومینایی حتی کمتر گزارشی از اوضاع خانواده رو به فروپاشی در ایران وجود دارد. در کل این قرن هم جیرهبندی ارضای جنسی یکی از ویژگیهای همیشگی ساختار طبقاتی ایران بوده است.
♦️ما با قحطی و بیماری و ترس از آزادی و فروپاشی و به امید دیکتاتوری منور نظامی قرن سیزدهم را پشت سر گذاشتیم و حالا با قحطی و بیماری و ترس از آزادی و فروپاشی و به امید دیکتاتوری منور نظامی قرن چهاردهم را به پایان میبریم. آیا زمان یک بازاندیشی در بنیادهای حیات ایرانی در این چرخش قرن فرانرسیده است؟ سؤال اساسی اینجاست که بعد از این همه فوت وقت و چرخههای باطل، در ویرانی کامل همه نهادهای فکری و فرهنگی و اجتماعی، مسئولیت این بازاندیشی اساسی با کیست و اساساً از عهده چه کسانی برمیآید؟
.
📍بخش دوم
4️⃣صد سال است که «عدالتخانه» یعنی نهادی که در آن «حق ضعیف از قوی بدون لکنت گرفته شود» مطالبه ملت ایران است و هنوز حتی به لوازم ابتدایی آن هم نرسیده ایم. نظام استثمار سلسله مراتبی مرکز-پیرامونی همچنان بنیاد اصلی مدیریت استانها در ایران است. رادیو و تلویزیون یکصدسال است که بصورت تک صدایی در انحصار دولت است و هر رسانه دیگری را رقیب و تهدید خود میداند و تنها وجود تلگرام و توییتر بیل به کمر خورده کمی شاخصها را در مقایسه با مطبوعات دوران مشروطه بهتر میکند و طنز تلخ آنکه مدیریت فضای مجازی قرن پانزدهمی در این انتهای قرن بار دیگر به این مرتجعترین، منحطترین و بدنامترین رسانه قرن چهاردهم سپرده شده است! روابط فرهنگی ایران با کشورهای منطقه الحق اوایل قرن بسیار بهتر از تضاد کنونی ما با همه هویتها و همسایگان پیرامونمان بوده است.
5️⃣بدن زنان در کل قرن چهاردهم شمسی عرصه نمایش و تاختوتاز قدرت دولتی بوده و خود همواره به عنوان عروسکهای جنسی به خانه و خیابان کشیده شدهاند و این فقره هم همچنان همانی است که بوده. خانواده پدرسالار و ضد کودک و ضد زن هم در ایران قدمتی دیرینه دارد و علی رغم تکرار فجایع رومینایی حتی کمتر گزارشی از اوضاع خانواده رو به فروپاشی در ایران وجود دارد. در کل این قرن هم جیرهبندی ارضای جنسی یکی از ویژگیهای همیشگی ساختار طبقاتی ایران بوده است.
♦️ما با قحطی و بیماری و ترس از آزادی و فروپاشی و به امید دیکتاتوری منور نظامی قرن سیزدهم را پشت سر گذاشتیم و حالا با قحطی و بیماری و ترس از آزادی و فروپاشی و به امید دیکتاتوری منور نظامی قرن چهاردهم را به پایان میبریم. آیا زمان یک بازاندیشی در بنیادهای حیات ایرانی در این چرخش قرن فرانرسیده است؟ سؤال اساسی اینجاست که بعد از این همه فوت وقت و چرخههای باطل، در ویرانی کامل همه نهادهای فکری و فرهنگی و اجتماعی، مسئولیت این بازاندیشی اساسی با کیست و اساساً از عهده چه کسانی برمیآید؟
.
Forwarded from کانال پویش ملی هر خانه یک حسینیه
"محرم، ماهی برای اندیشیدن به هستی و رسالت باورمندان"
شب های دهه اول محرم، همراه هستیم با سخنرانی های استادان دانشگاه و حوزه.
سخنرانان مدعو:
1. دکتر آیدین ابراهیمی
2. دکتر محمدجواد ادبی
3. دکتر بهمن اکبری
4. دکتر محمد حسین بادامچی
5. دکتر حمید پارسانیا
6. دکتر سیّد حسین حسینی
7. دکتر انشاءالله رحمتی
8. دکتر محمدتقی سبحانی
9. حجت الاسلام سروش محلاتی
10. دکتر مهراب صادق نیا
11. دکتر محمدحسن علایی
12. حجت الاسلام قادر فاضلی
13. دکتر داود فیرحی
14. دکتر حسن محدثی
15. دکتر ناصر مهدوی
16. دکتر مصطفی مهرآیین
17. دکتر سید جواد میری
18. دکتر رحیم نوبهار
19. دکتر امین رضا نوشین
#در_خانه_بمانیم
#هر_خانه_یک_حسینیه
پویش ملّی هر خانه یک حسینیه
https://news.1rj.ru/str/harkhaneh
https://www.instagram.com/khaneh.hoseinieh/
🔸 بازنشر مطالب این پویش ملّی، نشانۀ علاقه و احترام است به حسین بن علی (ع)، و نگرانی به خطر افتادن سلامت مردم در شرایط شیوع ویروس کرونا در تجمعات.
از شما سپاسگزاریم که در گسترش این پویش، یاری می دهید.
شب های دهه اول محرم، همراه هستیم با سخنرانی های استادان دانشگاه و حوزه.
سخنرانان مدعو:
1. دکتر آیدین ابراهیمی
2. دکتر محمدجواد ادبی
3. دکتر بهمن اکبری
4. دکتر محمد حسین بادامچی
5. دکتر حمید پارسانیا
6. دکتر سیّد حسین حسینی
7. دکتر انشاءالله رحمتی
8. دکتر محمدتقی سبحانی
9. حجت الاسلام سروش محلاتی
10. دکتر مهراب صادق نیا
11. دکتر محمدحسن علایی
12. حجت الاسلام قادر فاضلی
13. دکتر داود فیرحی
14. دکتر حسن محدثی
15. دکتر ناصر مهدوی
16. دکتر مصطفی مهرآیین
17. دکتر سید جواد میری
18. دکتر رحیم نوبهار
19. دکتر امین رضا نوشین
#در_خانه_بمانیم
#هر_خانه_یک_حسینیه
پویش ملّی هر خانه یک حسینیه
https://news.1rj.ru/str/harkhaneh
https://www.instagram.com/khaneh.hoseinieh/
🔸 بازنشر مطالب این پویش ملّی، نشانۀ علاقه و احترام است به حسین بن علی (ع)، و نگرانی به خطر افتادن سلامت مردم در شرایط شیوع ویروس کرونا در تجمعات.
از شما سپاسگزاریم که در گسترش این پویش، یاری می دهید.
🔺محمدرضا جلاییپور (پسر) پس از سه دهه همکاری و ادغام کامل اصلاحطلبی در گفتمان توسعه و تکنوکراسی و امنیت ملی و خصوصیسازی رانتی و حمایت همهجانبه از هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی و طرد نیروهای چپ اصلاحطلب حالا با نوشتن مقالهای با عنوان «چرا و چگونه اصلاحطلبان عدالتخواهتر شوند» راهنمای چپ زده تا به تعبیر صریح خود قبل از اینکه خیلی دیر شود اصلاحطلبان را هم بر سر سفره غنایم عدالتخواهی حاضر کند.
♦️مستقل از محتوای بحث که به اعتقاد من مثل همه نوشتههای نهادگرایان تکنوکرات دست راستی، بیش از هرچیز تلاشی برای مهار و سیاستزدایی از گفتمان عدالت و ادغام آن در ساخت دولت نوسازی امنیت ملی است (بویژه وقتی امنیتیهایی مثل حجاریان و علی ربیعی و جواد جهرمی نماد آنند) یک مساله بسیار اساسی وجود دارد که نشان میدهد چرا برای شکل دادن عرصه جدید سیاست در ایران دو جناح جمهوری دوم را باید به کلی پشت سر گذاشت:
آنها نسل ایدئولوژیک و قبیلهگرایی هستند که بیشتر از آنکه نگران عدالت باشند به نحو مشمئزکنندهای تنها نگران «پرچم عدالتخواهی» هستند! عدالتخواهی فرقهای شاخهای از عدالتخواهی نیست، انحراف و استحاله و مصادره و مصرف آنست.
♦️مستقل از محتوای بحث که به اعتقاد من مثل همه نوشتههای نهادگرایان تکنوکرات دست راستی، بیش از هرچیز تلاشی برای مهار و سیاستزدایی از گفتمان عدالت و ادغام آن در ساخت دولت نوسازی امنیت ملی است (بویژه وقتی امنیتیهایی مثل حجاریان و علی ربیعی و جواد جهرمی نماد آنند) یک مساله بسیار اساسی وجود دارد که نشان میدهد چرا برای شکل دادن عرصه جدید سیاست در ایران دو جناح جمهوری دوم را باید به کلی پشت سر گذاشت:
آنها نسل ایدئولوژیک و قبیلهگرایی هستند که بیشتر از آنکه نگران عدالت باشند به نحو مشمئزکنندهای تنها نگران «پرچم عدالتخواهی» هستند! عدالتخواهی فرقهای شاخهای از عدالتخواهی نیست، انحراف و استحاله و مصادره و مصرف آنست.
کانال پویش ملی هر خانه یک حسینیه
"محرم، ماهی برای اندیشیدن به هستی و رسالت باورمندان" شب های دهه اول محرم، همراه هستیم با سخنرانی های استادان دانشگاه و حوزه. سخنرانان مدعو: 1. دکتر آیدین ابراهیمی 2. دکتر محمدجواد ادبی 3. دکتر بهمن اکبری 4. دکتر محمد حسین بادامچی 5. دکتر حمید پارسانیا…
📣❗️تایم سخنرانی لایو اینستاگرام بنده با عنوان «عاشورا: تکامل الهیات صغارت به الهیات بلوغ» به جمعه هفتم شهریور ساعت ۲۱ تغییر یافت.
🔺کرونا ؛ فرصتی برای شکستن انحصار تشیع سیاه بر گرامیداشت خون سرخ اباعبدالله (ع)
آدرس صفحه اینستاگرام پویش
#هر_خانه_یک_حسینیه
https://instagram.com/khaneh.hoseinieh?igshid=6w7k6ayy26wm
🔺کرونا ؛ فرصتی برای شکستن انحصار تشیع سیاه بر گرامیداشت خون سرخ اباعبدالله (ع)
آدرس صفحه اینستاگرام پویش
#هر_خانه_یک_حسینیه
https://instagram.com/khaneh.hoseinieh?igshid=6w7k6ayy26wm
Audio
🔺عاشورا: تکامل الهیات صغارت به الهیات بلوغ
📍سخنرانی اینستاگرامی محمدحسین بادامچی در شب تاسوعای محرم ۱۳۹۹
🔗لینک تصویری بخشی از ارائه در پویش #هر_خانه_یک_حسینیه
📍سخنرانی اینستاگرامی محمدحسین بادامچی در شب تاسوعای محرم ۱۳۹۹
🔗لینک تصویری بخشی از ارائه در پویش #هر_خانه_یک_حسینیه
جمهورى سوم pinned «حکومت عدل: الگویی برتر از لویاتان انقلابی 🔴یادداشت «معمای بی طرفی و جهتداری» که چند روز پیش منتشر کردم، طرحی است برای پایان دادن به پارادوکس «نهضت و نهاد». بر پایه آن یادداشت باید گفت که آسیبشناسی علی شریعتی از استحاله تشیع علوی به تشیع صفوی نتیجه طبیعی…»
شریعتی و انقلاب زودرس
سمینار "حسین وارث آدم"
محمدحسین بادامچی
پژوهشگر اندیشکده مهاجر دانشگاه شریف
عنوان: شریعتی و انقلاب زودرس
یکشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۹
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
@seyedjavadmiri
محمدحسین بادامچی
پژوهشگر اندیشکده مهاجر دانشگاه شریف
عنوان: شریعتی و انقلاب زودرس
یکشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۹
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
@seyedjavadmiri
🔺در کل اسلام سیاسی دهه پنجاه ، وقوع انقلاب و تشکیل نظام دو استراتژی به کلی متفاوت وجود داشت: استراتژی نظامی از بالا که از سوی انقلابیون حرفهای دنبال میشد و استراتژی مردمی از پایین که توسط مردم و امام خمینی مد نظر بود. اگرچه به ظاهر این دو استراتژی در طرح کلی امت و امامت در دهه شصت یکی شدند، اما تفاوتهای بنیادین میان آنها و تاثیر آن بر سیر بعدی نظام اسلامی در جمهوری دوم تا کنون چندان مورد توجه محققان قرار نگرفته است. این تفاوتها به میزان زیادی به تفاوت دو خوانش زینبی-زنانه و نظامی-پیشواگرایانه از حادثه عاشورا بازمیگردد که در دو فایل صوتی فوق (این و این)کوشیدهام تا حدودی به آن بپردازم.
بارداری در غیبت همسران
درباره تلاش مردانه برای انکار «عمل بدنمندانه زنانه»
🔺مدتها طول کشید که بفهمم نگاه مردان و زنان به «عمل» دو جور است: ما مردان به اصل گرفتن ذهن و استثمار بدن عادت کردهایم. ما بدن خویش را انکار میکنیم و آنرا به ابزاری برای ذهن خودمان تبدیل کردهایم. سالها درباره تکنولوژی و تکنیک تأمل کردم و حتی مجموعه مقالاتی هم درباره «فرهنگ و تکنولوژی» گردآوری و چاپ کردم اما مدتها طول کشید تا متوجه شوم کل این نگاه تکنیکی یک فرض مردانه است. ما مردان کار را چنین تعریف میکنیم: غایاتی ذهنی که بوسیله بدن اجرا میشود. همینجا یک دوگانه ارزشی مردانه خلق میشود: کارهای ذهنی که ارزش بالاتر را دارند و کارهای یدی و بدنی که ارزش پایینتر را. جامعه انسانی هم بر اساس جهانبینی مردانه دو طبقه میشود: حاکمان ستادی با دستها و قلبهای بیخاصیت ولیمغزهای قوی و خصائل مردانه منطق و خشونت؛ و حکومت شوندگان صف با دستها و قلبهای هنری و مغزهای ضعیف و خصائل زنانه احساسات و دوستی.
🔺اما زنان به شیوه دیگری به عمل مینگرند. از پیامدهای کرونا یکی این بود که بر خلاف دودفعه قبل در خانه بودم و ارتباط نزدیکتری با مسائل بدنی و دشواریهای نه ماه بارداری همسرم پیدا کردم. زنان به جهان از منظر موقعیت بدنیشان مینگرند و نهتنها دوگانگی ذهن و بدن و استثمار بدن توسط ذهن در آنها نیست، بلکه عمل آنها به شدت وجودی و بدنی است و بارداری و زایمان و شیردهی یکی از آن محوریترین تجربیات وجودی و عمری زنان است. تجربهای که یک مقطع نیست، بلکه یک رشته بلند است که از ابتداییترین تمایلات ورؤیاهای دخترانه تا عادات بدنی ماهانه، تصور زنان از بدن خود، لذت جسمی و معنوی، زیباییشناسی و جهانبینی زنانه، خیالات آنها درباره آینده و ارزیابی آنها در گذشته را به هم مرتبط کرده و شکل میدهد.
🔺اما معالاسف مردان و ساخت مردانه تمایل دارد که این لحظات بزرگ را بعنوان «کار کثیف» انکار کند. این مساله برای خود من هم وجود داشت: در دو زایمان قبلی همسرم من تنها از بیرون مشغول کارهای ستادی بیمارستان بودم و اصلا در صحنه حضور نداشتم. حتی در چند روز اول هم در توافقی نانوشته میان پدرها و مادرزنها مرد فقط به شکلی نمایشی در تمیزترین حالات ممکن (که یکی از صدتاست) از نوزاد خود بازدیدی مدیریتی میکند و دوباره با واگذار کردن امور کثیف بدنی به زنان به سر کار خود میرود.
🔺اما اینبار ماجرا برای من فرق داشت. در بلوک مراقبت از زنانی که به تازگی وضع حمل کرده بودند، من تنها مردی بودم که شب اول همراه همسرش بود و این باعث شد به جای انکار دردهای همسرم به عنوان یک مقطع ضروری داخل پرانتز، حداقل بکوشم درک بهتری از آن پیدا کنم.
🔺اکنون فکر میکنم جستجوی طولانی مدتم برای یافتن آلتزناتیوی برای تکنیک به نتیجه رسیده است و آن عمل بدنمندانه زنانه است: نوعی رقص باشکوه و زیبا و عاشقانه با تمام وجود و بدن، اما غیر قهرمانانه و غیر نمایشی و پر از درد و رنج و البته لذتی که از قدرت معجزهوار زایایی برمیخیزد. در سنت مطالعاتی که به این موضوع پرداخته و من هم به آن تعلق خاطر دارم یعنی مارکس و هایدگر و هانا آرنت، سرمایهداری، افلاطون و متافیزیک یونانی و دولت بعنوان سه متهم ردیف اول تحقیر عمل وجودی-بدنی و استحاله آن به نوعی زحمت پرولتری و ازخودببگانه (بویژه در دو شکل کارگری و خانهداری) معرفی میشوند. با اینکه هر سه آنها به دنبال نجات دادن عمل از اسارت سرمایهداری و فلسفه، و احیای ارزش عمل وجودی بودند به گمان من به این ظرفیت عظیم زنانه توجهی نیافتند.
🔺تنها بعنوان یک اتود پژوهشی ناتمام باید بگویم که این مسأله به میزان زیادی متأثر از ریشه های الهیاتی است و با مقایسه میان زهرا و زینب در اسلام و مریم در مسیحیت میتوان فهمید که عمل زنانه تا چه میزان در اسلام بر خلاف مسیحیت، در عین مادرانگی و روزمره بودن، سیاسی است. به هرحال همانطور که در درباره «حماسه زنانه زینبی» نوشتم، این تصور فانتزی از حماسه و قهرمانی پاک و پیروز ابرمردان را که روی دوش استثمار هزاران سیاهی لشکر محذوف بنا شده باید کنار گذاشت و به حماسه روایت نشده و هرروزه زنان در زندهگی بازگشت: عمل زنانهای که جوهره اصلی زندهگی است و لاشه تمدنی مردانه در ساختار کنونی با انکار و استثمار آن برپای ایستاده است.
درباره تلاش مردانه برای انکار «عمل بدنمندانه زنانه»
🔺مدتها طول کشید که بفهمم نگاه مردان و زنان به «عمل» دو جور است: ما مردان به اصل گرفتن ذهن و استثمار بدن عادت کردهایم. ما بدن خویش را انکار میکنیم و آنرا به ابزاری برای ذهن خودمان تبدیل کردهایم. سالها درباره تکنولوژی و تکنیک تأمل کردم و حتی مجموعه مقالاتی هم درباره «فرهنگ و تکنولوژی» گردآوری و چاپ کردم اما مدتها طول کشید تا متوجه شوم کل این نگاه تکنیکی یک فرض مردانه است. ما مردان کار را چنین تعریف میکنیم: غایاتی ذهنی که بوسیله بدن اجرا میشود. همینجا یک دوگانه ارزشی مردانه خلق میشود: کارهای ذهنی که ارزش بالاتر را دارند و کارهای یدی و بدنی که ارزش پایینتر را. جامعه انسانی هم بر اساس جهانبینی مردانه دو طبقه میشود: حاکمان ستادی با دستها و قلبهای بیخاصیت ولیمغزهای قوی و خصائل مردانه منطق و خشونت؛ و حکومت شوندگان صف با دستها و قلبهای هنری و مغزهای ضعیف و خصائل زنانه احساسات و دوستی.
🔺اما زنان به شیوه دیگری به عمل مینگرند. از پیامدهای کرونا یکی این بود که بر خلاف دودفعه قبل در خانه بودم و ارتباط نزدیکتری با مسائل بدنی و دشواریهای نه ماه بارداری همسرم پیدا کردم. زنان به جهان از منظر موقعیت بدنیشان مینگرند و نهتنها دوگانگی ذهن و بدن و استثمار بدن توسط ذهن در آنها نیست، بلکه عمل آنها به شدت وجودی و بدنی است و بارداری و زایمان و شیردهی یکی از آن محوریترین تجربیات وجودی و عمری زنان است. تجربهای که یک مقطع نیست، بلکه یک رشته بلند است که از ابتداییترین تمایلات ورؤیاهای دخترانه تا عادات بدنی ماهانه، تصور زنان از بدن خود، لذت جسمی و معنوی، زیباییشناسی و جهانبینی زنانه، خیالات آنها درباره آینده و ارزیابی آنها در گذشته را به هم مرتبط کرده و شکل میدهد.
🔺اما معالاسف مردان و ساخت مردانه تمایل دارد که این لحظات بزرگ را بعنوان «کار کثیف» انکار کند. این مساله برای خود من هم وجود داشت: در دو زایمان قبلی همسرم من تنها از بیرون مشغول کارهای ستادی بیمارستان بودم و اصلا در صحنه حضور نداشتم. حتی در چند روز اول هم در توافقی نانوشته میان پدرها و مادرزنها مرد فقط به شکلی نمایشی در تمیزترین حالات ممکن (که یکی از صدتاست) از نوزاد خود بازدیدی مدیریتی میکند و دوباره با واگذار کردن امور کثیف بدنی به زنان به سر کار خود میرود.
🔺اما اینبار ماجرا برای من فرق داشت. در بلوک مراقبت از زنانی که به تازگی وضع حمل کرده بودند، من تنها مردی بودم که شب اول همراه همسرش بود و این باعث شد به جای انکار دردهای همسرم به عنوان یک مقطع ضروری داخل پرانتز، حداقل بکوشم درک بهتری از آن پیدا کنم.
🔺اکنون فکر میکنم جستجوی طولانی مدتم برای یافتن آلتزناتیوی برای تکنیک به نتیجه رسیده است و آن عمل بدنمندانه زنانه است: نوعی رقص باشکوه و زیبا و عاشقانه با تمام وجود و بدن، اما غیر قهرمانانه و غیر نمایشی و پر از درد و رنج و البته لذتی که از قدرت معجزهوار زایایی برمیخیزد. در سنت مطالعاتی که به این موضوع پرداخته و من هم به آن تعلق خاطر دارم یعنی مارکس و هایدگر و هانا آرنت، سرمایهداری، افلاطون و متافیزیک یونانی و دولت بعنوان سه متهم ردیف اول تحقیر عمل وجودی-بدنی و استحاله آن به نوعی زحمت پرولتری و ازخودببگانه (بویژه در دو شکل کارگری و خانهداری) معرفی میشوند. با اینکه هر سه آنها به دنبال نجات دادن عمل از اسارت سرمایهداری و فلسفه، و احیای ارزش عمل وجودی بودند به گمان من به این ظرفیت عظیم زنانه توجهی نیافتند.
🔺تنها بعنوان یک اتود پژوهشی ناتمام باید بگویم که این مسأله به میزان زیادی متأثر از ریشه های الهیاتی است و با مقایسه میان زهرا و زینب در اسلام و مریم در مسیحیت میتوان فهمید که عمل زنانه تا چه میزان در اسلام بر خلاف مسیحیت، در عین مادرانگی و روزمره بودن، سیاسی است. به هرحال همانطور که در درباره «حماسه زنانه زینبی» نوشتم، این تصور فانتزی از حماسه و قهرمانی پاک و پیروز ابرمردان را که روی دوش استثمار هزاران سیاهی لشکر محذوف بنا شده باید کنار گذاشت و به حماسه روایت نشده و هرروزه زنان در زندهگی بازگشت: عمل زنانهای که جوهره اصلی زندهگی است و لاشه تمدنی مردانه در ساختار کنونی با انکار و استثمار آن برپای ایستاده است.
Instagram
Mohammad Hossein Badamchi
عاشورا: حماسهای زنانه مفهوم شهادت پس از انقلاب در دو معنا به کار رفته است که هیچیک نسبتی با منشأ تولد مفهوم شهادت در شیعه یعنی کربلا و عاشورا ندارد. مفهوم اول شهادت را مانند همه کشته شده های جنگهای مذهبی و دولتی، مفهومی در نسبت با خشونت مسلحانه و ابزاری…
عدالت الگویی برتر از ولایت برای پدری
🔴نظام پدرسالار را در خانواده نظامی میدانم که مرد را نیز به همان میزان زن تحریف و از مسیر تکامل و رشد و بلوغ خود دور میکند. پیشنهاد مشخص راهبردی من وارونه کردن پدرسالاری بر محور زنان است. بر خلاف نظام مثلثی موجود که مردان در رأس قاعده را به شکل ثبات و اقتدار مورد نظر خود تحت سلطه میگیرند، اینک مرکزیت به جهان تعاملات دایرهای زنانه منتقل میشود. اما این الگوی یک سلطه جدید نیست که مرکزیت آن تغییر کرده باشد و اینبار مردان به انسان درجه دوم تبدیل شوند، بلکه حرکت در مدار نوینی است که نقش تازهای نیز برای مرد و پدر پدید میآورد.
🔴این نقش جدید عدالت است و در قبال نقش قدیم ولایت تعریف میشود. تصور پدری در خانواده بطور تاریخی و سنتی با قیمومیت، تداوم صغارت و اعمال حاکمیت بالا به پایین گره خورده است، اما این تنها رژیم ممکن در خانواده نیست. ما مفهوم دیگری از مردانگی نیز در فرهنگ و زبان فارسی داریم که به کلی با این نوع نقش شبان-رمگی و پدرسالارانه متفاوت است و از آن به «مردی» و «جوانمردی» تعبیر میکنیم و به مفاهیمی مثل مروت و عدالت و ازخودگذشتگی نزدیک است.
🔴فاجعه رومینا نشان داد که پدری در ایران دچار بحرانی کامل است و مردانگی و عدالت در پدری بطور کلی به نفع پدرسالاری و ولایت رنگ باخته است: مردانگیای که دفاع از زنان غریبه در برابر خشونت ظالمان را ایجاب میکند، اینک نماد خشونتی سبعانه علیه دختر خود، پاره تن خود میشود. اینجاست که من معتقدم نظام پدرسالار به منتها الیه انحراف خود از نظام متعادل انسانی رسیده است و باید بر دایرهای جدید وارونه شود.
🔴پدر به جای اعمال ولایت باید پاسدار عدالت باشد. پدر قرار نیست در خانواده قوه مجریه باشد، بلکه باید قوه قضائیه باشد. پدر قرار نیست همه چیز را در ید تسلط خود بگیرد و خانواده را به جهتی که درست میداند هدایت کند، بلکه برعکس باید بیطرف باشد و همه امکانات تحرک را به همسر و فرزندانش دهد و تنها پاسدار عدالت در روابط باشد. پدر قرار نیست تمام منابع مالی را در اختیار خود بگیرد و برای مصرف بقیه بودجهریزی کند و ناخودآگاه نیازهای خود را بر دیگران برتری دهد، بلکه باید منابع را متناسب با مراحل رشد آزادانه اعضای خانواده در میان آنها توزیع کند و خود به حداقلی اکتفا کند. پدر قرار نیست منافع خانواده را بعنوان یک کل در هر مناقشهای بر همه چیز برتری دهد بلکه باید نشان دهد که حق و عدالت برتر از روابط خونی است. پدر موظف به ایجاد انضباطی ایستا و یکسانساز در خانه نیست بلکه دقیقا بر عکس مسئول صیانت از تفاوتهای کودکان است تا اراده خودجوش خویش را آزادانه به تکامل برسانند. در خانهای که پدر به جای ولایت، عدالت بورزد، تبعیض پدرسالار و منفعتجویی سلسله مراتبی و تملق پدر جای خود را به رقابت و تعاون برای رشد همه اعضای خانواده خواهد داد. این یعنی بر خلاف ولایت، عدالت نه مایه سرکوب که پاسدار روح زایایی و نشاط و زیبایی و هماهنگی جسمو روح زنانه در خانه خواهد بود.
🔴نظام پدرسالار را در خانواده نظامی میدانم که مرد را نیز به همان میزان زن تحریف و از مسیر تکامل و رشد و بلوغ خود دور میکند. پیشنهاد مشخص راهبردی من وارونه کردن پدرسالاری بر محور زنان است. بر خلاف نظام مثلثی موجود که مردان در رأس قاعده را به شکل ثبات و اقتدار مورد نظر خود تحت سلطه میگیرند، اینک مرکزیت به جهان تعاملات دایرهای زنانه منتقل میشود. اما این الگوی یک سلطه جدید نیست که مرکزیت آن تغییر کرده باشد و اینبار مردان به انسان درجه دوم تبدیل شوند، بلکه حرکت در مدار نوینی است که نقش تازهای نیز برای مرد و پدر پدید میآورد.
🔴این نقش جدید عدالت است و در قبال نقش قدیم ولایت تعریف میشود. تصور پدری در خانواده بطور تاریخی و سنتی با قیمومیت، تداوم صغارت و اعمال حاکمیت بالا به پایین گره خورده است، اما این تنها رژیم ممکن در خانواده نیست. ما مفهوم دیگری از مردانگی نیز در فرهنگ و زبان فارسی داریم که به کلی با این نوع نقش شبان-رمگی و پدرسالارانه متفاوت است و از آن به «مردی» و «جوانمردی» تعبیر میکنیم و به مفاهیمی مثل مروت و عدالت و ازخودگذشتگی نزدیک است.
🔴فاجعه رومینا نشان داد که پدری در ایران دچار بحرانی کامل است و مردانگی و عدالت در پدری بطور کلی به نفع پدرسالاری و ولایت رنگ باخته است: مردانگیای که دفاع از زنان غریبه در برابر خشونت ظالمان را ایجاب میکند، اینک نماد خشونتی سبعانه علیه دختر خود، پاره تن خود میشود. اینجاست که من معتقدم نظام پدرسالار به منتها الیه انحراف خود از نظام متعادل انسانی رسیده است و باید بر دایرهای جدید وارونه شود.
🔴پدر به جای اعمال ولایت باید پاسدار عدالت باشد. پدر قرار نیست در خانواده قوه مجریه باشد، بلکه باید قوه قضائیه باشد. پدر قرار نیست همه چیز را در ید تسلط خود بگیرد و خانواده را به جهتی که درست میداند هدایت کند، بلکه برعکس باید بیطرف باشد و همه امکانات تحرک را به همسر و فرزندانش دهد و تنها پاسدار عدالت در روابط باشد. پدر قرار نیست تمام منابع مالی را در اختیار خود بگیرد و برای مصرف بقیه بودجهریزی کند و ناخودآگاه نیازهای خود را بر دیگران برتری دهد، بلکه باید منابع را متناسب با مراحل رشد آزادانه اعضای خانواده در میان آنها توزیع کند و خود به حداقلی اکتفا کند. پدر قرار نیست منافع خانواده را بعنوان یک کل در هر مناقشهای بر همه چیز برتری دهد بلکه باید نشان دهد که حق و عدالت برتر از روابط خونی است. پدر موظف به ایجاد انضباطی ایستا و یکسانساز در خانه نیست بلکه دقیقا بر عکس مسئول صیانت از تفاوتهای کودکان است تا اراده خودجوش خویش را آزادانه به تکامل برسانند. در خانهای که پدر به جای ولایت، عدالت بورزد، تبعیض پدرسالار و منفعتجویی سلسله مراتبی و تملق پدر جای خود را به رقابت و تعاون برای رشد همه اعضای خانواده خواهد داد. این یعنی بر خلاف ولایت، عدالت نه مایه سرکوب که پاسدار روح زایایی و نشاط و زیبایی و هماهنگی جسمو روح زنانه در خانه خواهد بود.
The Crown
سریالی درباره نسبت حاکمیت و زنانگی
🔺«شاه باید سلطنت کند نه حکومت». آنانکه تاریخ معاصر ایران را بخوبی خواندهاند میدانند که این جمله خلاصهی مطالبه همه مبارزات سیاسی در طول قریب به یک سده مبارزات مشروطهخواهی ایران و ماحصل آسیبشناسی مصلحین و انقلابیون سیاسی از همه مشکلات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و تمدنی ایران است. این جمله حتی در برهه پیروزی انقلاب اسلامی نیز مطرح بود و تنها جمهوریخواهی یا برچیدن کامل سلطنت، نظریه سیاسی مترقیتری بود که نهایتا در پیشنویس قانون اساسی بر این نظریه پیشی گرفت.
🔺سریال تاج که پروژه متهورانهایست که بر پایه زندگی ملکه الیزابت دوم، ملکه کنونی پادشاهی بریتانیا ساخته شده، مستقل از محتوای تاریخی، به لحاظ نظریه سیاسی بیش از هرچیز درگیر دو مسأله است. یکی چالشهای ملکه با اعمال حاکمیت مردانه و دوم چالشهای ملکه با امر زنانه که بیشتر در شخصیت خواهر او مارگارت منعکس شده است. مهمترین مفهومی که فیلم میکوشد بنیاد سلطنت را بر آن استوار ببیند و حتی در تحولات اساسی قرن بیستم و در دوران رشد دموکراسی و سقوط پادشاهیها و استعمار انگلیس از آن دفاع کند «بیطرفی» است که مفهومی نه مردانه-حاکمیتی-پدرسالار-مداخلهگر-ناخداگونه و نه زنانه- پر از رنگ و نشاط و زایایی- نوگرا-عاشقانه- ریسکپذیر و در یک کلام زنده است تا جاییکه بارها در فیلم عنوان میشود که هنر سلطنت، هیچ نگفتن، هیچ کاری نکردن، صدای هیچ کسی نبودن و تکرار سنتهای خشک کهن بودن است. نوعی سنگ آسیای ثابت و زیرین که در مورد ملکه البته با نوعی حس مادرانه خشک (و نه زنانه) نسبت به کشور تلفیق شده است.
🔺مشروطیت ایرانی اما هرگز چنین تعریفی از سلطنت را تجربه نکرد. مصائب ویرانگر جنگ جهانی اول و کشف نفت در خوزستان، خیلی زود رضاشاهی بعنوان پدر ایران نوین را بازگرداند. بعد از آن محمدرضا تنها در دوره کوتاهی از سلطنت خود، در دهه بیست شمسی، به جای پدری، مادری کرد و بلافاصله با قدرت گرفتن مصدق تاج پدری را با کودتا بر سر گذاشت و تا آخر رها نکرد. با پایان سلطنت تمام اندوخته فکر سیاسی در ایران هم از حافظهها زدوده شد و سالها پدری، مفروض حاکمیت ایرانی تلقی گردید و هیچکس درباره سرنوشت اضلاع دیگر ماجرا یعنی فقدان زنانگی اجتماعی و مادری سیاسی یا نوع دیگری از پدری چیزی نپرسید تا مانند دو دختر روی جلد کتاب درسی به کلی از حافظهها پاک شوند.
سریالی درباره نسبت حاکمیت و زنانگی
🔺«شاه باید سلطنت کند نه حکومت». آنانکه تاریخ معاصر ایران را بخوبی خواندهاند میدانند که این جمله خلاصهی مطالبه همه مبارزات سیاسی در طول قریب به یک سده مبارزات مشروطهخواهی ایران و ماحصل آسیبشناسی مصلحین و انقلابیون سیاسی از همه مشکلات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و تمدنی ایران است. این جمله حتی در برهه پیروزی انقلاب اسلامی نیز مطرح بود و تنها جمهوریخواهی یا برچیدن کامل سلطنت، نظریه سیاسی مترقیتری بود که نهایتا در پیشنویس قانون اساسی بر این نظریه پیشی گرفت.
🔺سریال تاج که پروژه متهورانهایست که بر پایه زندگی ملکه الیزابت دوم، ملکه کنونی پادشاهی بریتانیا ساخته شده، مستقل از محتوای تاریخی، به لحاظ نظریه سیاسی بیش از هرچیز درگیر دو مسأله است. یکی چالشهای ملکه با اعمال حاکمیت مردانه و دوم چالشهای ملکه با امر زنانه که بیشتر در شخصیت خواهر او مارگارت منعکس شده است. مهمترین مفهومی که فیلم میکوشد بنیاد سلطنت را بر آن استوار ببیند و حتی در تحولات اساسی قرن بیستم و در دوران رشد دموکراسی و سقوط پادشاهیها و استعمار انگلیس از آن دفاع کند «بیطرفی» است که مفهومی نه مردانه-حاکمیتی-پدرسالار-مداخلهگر-ناخداگونه و نه زنانه- پر از رنگ و نشاط و زایایی- نوگرا-عاشقانه- ریسکپذیر و در یک کلام زنده است تا جاییکه بارها در فیلم عنوان میشود که هنر سلطنت، هیچ نگفتن، هیچ کاری نکردن، صدای هیچ کسی نبودن و تکرار سنتهای خشک کهن بودن است. نوعی سنگ آسیای ثابت و زیرین که در مورد ملکه البته با نوعی حس مادرانه خشک (و نه زنانه) نسبت به کشور تلفیق شده است.
🔺مشروطیت ایرانی اما هرگز چنین تعریفی از سلطنت را تجربه نکرد. مصائب ویرانگر جنگ جهانی اول و کشف نفت در خوزستان، خیلی زود رضاشاهی بعنوان پدر ایران نوین را بازگرداند. بعد از آن محمدرضا تنها در دوره کوتاهی از سلطنت خود، در دهه بیست شمسی، به جای پدری، مادری کرد و بلافاصله با قدرت گرفتن مصدق تاج پدری را با کودتا بر سر گذاشت و تا آخر رها نکرد. با پایان سلطنت تمام اندوخته فکر سیاسی در ایران هم از حافظهها زدوده شد و سالها پدری، مفروض حاکمیت ایرانی تلقی گردید و هیچکس درباره سرنوشت اضلاع دیگر ماجرا یعنی فقدان زنانگی اجتماعی و مادری سیاسی یا نوع دیگری از پدری چیزی نپرسید تا مانند دو دختر روی جلد کتاب درسی به کلی از حافظهها پاک شوند.
Google
Image: The Crown (TV Series 2016– ) - IMDb
Found on Google from imdb.com
در این گفتگو میکوشم تبیین کنم که ریشه تبعیض جنسیتی در خانواده و جامعه، نه تفاوتهای جنسیتی بلکه ساخت قدرت معیوبی به نام «پدرسالاری» است و آنچه کجفهمیهای جنسی یا کلیشههای جنسیتی نامیده میشود از آن جهت مخدوش است که گفتمان مقوم این ساخت قدرت است که مردان را به اربابان و زنان را به عروسکهای جنسی استحاله میکند و همانقدر که ضد زن است ، ضد کودک و ضد تعالی مردان است. بنابراین مشکلی در تفاوتهای جنسیتی نیست، مشکل در گفتمان قدرتی است که این تفاوتها را به نفع خود تفسیر کرده.
پدرسالاری یا پاتریمونیالیسم بحثی در جامعهشناسی سیاسی است که من در تحسین و همدلی با جنبش زنان ایران آنرا در تحلیل خانواده و وضع کنونی زنان در جامعه ایرانی به کار میبرم. نقطه مقابل پدرسالاری، فمینیسم به معنای برچیدن تفاوتها و بازتولید توتالیتاریسم بدون جنسیت نیست، بلکه پسافمینیسم به معنای احیای امر زنانه بعنوان نظریه سیاسی مقاومتی در عصر استیلای پدرسالاری در ایران است.
پدرسالاری یا پاتریمونیالیسم بحثی در جامعهشناسی سیاسی است که من در تحسین و همدلی با جنبش زنان ایران آنرا در تحلیل خانواده و وضع کنونی زنان در جامعه ایرانی به کار میبرم. نقطه مقابل پدرسالاری، فمینیسم به معنای برچیدن تفاوتها و بازتولید توتالیتاریسم بدون جنسیت نیست، بلکه پسافمینیسم به معنای احیای امر زنانه بعنوان نظریه سیاسی مقاومتی در عصر استیلای پدرسالاری در ایران است.
وقتی انقیاد زنان مفروض زبان فارسی است
🔴دوست گرانقدرم حبیب رحیمپور و دکتر معینیپور عزیز (مدیر شبکه ۴) کاری سترگ کردند و به جای برگزاری یک گفتگوی نمایشی با موضوعات بیاهمیت در یک اقدام بیسابقه یک مسأله کشور و نظام را با یک منتقد جدی و نه مترسکگونه به بحث گذاشتند و مطمئنم بهخاطر همین تخطی بزرگشان یعنی جدی شمردن تفکر و گفتگو هماکنون زیر فشار سنگینی قرار دارند تا چنین خبط و خطایی باردیگر در رسانه ملی اتفاق نیفتد.
🔴با اینحال این نقد را به حبیب عزیز وارد میدانم که از همان ابتدای بحث با طرح دوگانه نادرست “حجاب: الزام قانونی یا التزام شخصی” و برای اینکه از واژه حجاب اجباری استفاده نکند، بحث را در مسیر نادرستی به پیش برد.
🔴مساله اینجاست که همانطور که در سخنرانی «عاشورا؛ تکامل الهیات صغارت به الهیات بلوغ» تاکید داشتم، مفروض ما در فهم دین و قانون و فرهنگ و همه چیز لاجرم صغارت و پدرسالاری است. یعنی وقتی در این نشست گفته میشود الزام یا التزام، فقدان آزادی، انتخاب، مسئولیت و عقلانیت مفروض همگان است و در واقع سوالکننده میپرسد قیم زنان کیست؟ دولت است یا مرجع تقلید؟ درونمایه هر دو لفظ الزام و التزام نوعی “باید” است که فاعل آن زنان نیستند، بلکه فاعل آن شخصی در بیرون است و فرمانبری، انفعال و انقیاد زنان مفروض است.
🔴در واقع در اینجا ما با نوعی مشکل در زبان فارسی مواجهیم. پدرسالاری و انقیاد زنان چنان به خورد زبان رفته که کلماتی مانند التزام، شرعی، حقوقی، عمومی، قانونی، و ملی افاده معنایی انسانی و مدنی نمیکنند. وقتی از وجوب شرعی صحبت میشود توجه به این نمیشود که مخاطب انسانی آزاد است که خود با انتخاب و شوق به دینی روی آورده و تعهدات آنرا پذیرفته، بلکه مفروض قواعدی اجباری است که در صورت تخطی فرد را از دایره دین به بیرون میراند. فرد ذاتا ملکف و مقلد و صغیر است و سایه شلاق یک پدر قاهر را همیشه بالای سر خود احساس میکند. الهیات صغارت اساسا دینداری را همین حس درماندگی و ترس و انقیاد اراده و عقل میداند. وقتی هم از الزام قانونی وحقوقی صحبت میشود باز توجه نمیشود که قانون و امر حقوقی از جنس فرمان و دستور پلیسی و پمپاژ تبلیغاتی نیست بلکه تعهدی است که شهروندان مختار و آزاد برای سعادتمندی خود پذیرفتهاند. در واقع در جهان پدرسالاری ایرانی همیشه یک دستور و فرمان و زور بیرونی و بالا به پایین مفروض است و حال آنکه در قلمرو آزادی و بلوغ نه الزام و نه التزام نیاز به قدرت قاهر بیرونی ندارد.
🔴بنابراین طرح حجاب در چارچوب الزام و التزام اجباری، فضیلتی (شخصی یا عمومی) نیست که درون چارچوب دین یا امر حقوقی بحث شود، بلکه هردو بخشی از گفتمان قدرتند: حجاب نمادی است که اقتدار بیرونی (دولت یا هویت اسلامی) را “بوسیله” بدن و وجود زن نمایش میدهد و با برداشته شدن زور و فشار مداومی که زهر ترس را در لحظهلحظه زندگی پیروان بریزد، در همان لحظه اول دود میشود و به هوا میرود...
🔴دوست گرانقدرم حبیب رحیمپور و دکتر معینیپور عزیز (مدیر شبکه ۴) کاری سترگ کردند و به جای برگزاری یک گفتگوی نمایشی با موضوعات بیاهمیت در یک اقدام بیسابقه یک مسأله کشور و نظام را با یک منتقد جدی و نه مترسکگونه به بحث گذاشتند و مطمئنم بهخاطر همین تخطی بزرگشان یعنی جدی شمردن تفکر و گفتگو هماکنون زیر فشار سنگینی قرار دارند تا چنین خبط و خطایی باردیگر در رسانه ملی اتفاق نیفتد.
🔴با اینحال این نقد را به حبیب عزیز وارد میدانم که از همان ابتدای بحث با طرح دوگانه نادرست “حجاب: الزام قانونی یا التزام شخصی” و برای اینکه از واژه حجاب اجباری استفاده نکند، بحث را در مسیر نادرستی به پیش برد.
🔴مساله اینجاست که همانطور که در سخنرانی «عاشورا؛ تکامل الهیات صغارت به الهیات بلوغ» تاکید داشتم، مفروض ما در فهم دین و قانون و فرهنگ و همه چیز لاجرم صغارت و پدرسالاری است. یعنی وقتی در این نشست گفته میشود الزام یا التزام، فقدان آزادی، انتخاب، مسئولیت و عقلانیت مفروض همگان است و در واقع سوالکننده میپرسد قیم زنان کیست؟ دولت است یا مرجع تقلید؟ درونمایه هر دو لفظ الزام و التزام نوعی “باید” است که فاعل آن زنان نیستند، بلکه فاعل آن شخصی در بیرون است و فرمانبری، انفعال و انقیاد زنان مفروض است.
🔴در واقع در اینجا ما با نوعی مشکل در زبان فارسی مواجهیم. پدرسالاری و انقیاد زنان چنان به خورد زبان رفته که کلماتی مانند التزام، شرعی، حقوقی، عمومی، قانونی، و ملی افاده معنایی انسانی و مدنی نمیکنند. وقتی از وجوب شرعی صحبت میشود توجه به این نمیشود که مخاطب انسانی آزاد است که خود با انتخاب و شوق به دینی روی آورده و تعهدات آنرا پذیرفته، بلکه مفروض قواعدی اجباری است که در صورت تخطی فرد را از دایره دین به بیرون میراند. فرد ذاتا ملکف و مقلد و صغیر است و سایه شلاق یک پدر قاهر را همیشه بالای سر خود احساس میکند. الهیات صغارت اساسا دینداری را همین حس درماندگی و ترس و انقیاد اراده و عقل میداند. وقتی هم از الزام قانونی وحقوقی صحبت میشود باز توجه نمیشود که قانون و امر حقوقی از جنس فرمان و دستور پلیسی و پمپاژ تبلیغاتی نیست بلکه تعهدی است که شهروندان مختار و آزاد برای سعادتمندی خود پذیرفتهاند. در واقع در جهان پدرسالاری ایرانی همیشه یک دستور و فرمان و زور بیرونی و بالا به پایین مفروض است و حال آنکه در قلمرو آزادی و بلوغ نه الزام و نه التزام نیاز به قدرت قاهر بیرونی ندارد.
🔴بنابراین طرح حجاب در چارچوب الزام و التزام اجباری، فضیلتی (شخصی یا عمومی) نیست که درون چارچوب دین یا امر حقوقی بحث شود، بلکه هردو بخشی از گفتمان قدرتند: حجاب نمادی است که اقتدار بیرونی (دولت یا هویت اسلامی) را “بوسیله” بدن و وجود زن نمایش میدهد و با برداشته شدن زور و فشار مداومی که زهر ترس را در لحظهلحظه زندگی پیروان بریزد، در همان لحظه اول دود میشود و به هوا میرود...
Telegram
جمهورى سوم
🔺عاشورا: تکامل الهیات صغارت به الهیات بلوغ
📍سخنرانی اینستاگرامی محمدحسین بادامچی در شب تاسوعای محرم ۱۳۹۹
🔗لینک تصویری بخشی از ارائه در پویش #هر_خانه_یک_حسینیه
📍سخنرانی اینستاگرامی محمدحسین بادامچی در شب تاسوعای محرم ۱۳۹۹
🔗لینک تصویری بخشی از ارائه در پویش #هر_خانه_یک_حسینیه
Forwarded from ميلاد دخانچی
🔹 اختلاف بر سر حجاب نیست، اختلاف بر سر ولایت است.
🔺۱) فرق خدا و شیطان در جایگاه ولی این است که شیطان نهتنها انسان را سر جایش نگه میدارد، بلکه در عین حال که نمیتوان از او چیزی طلب کرد او اطاعت و سرسپردگی محض طلب میکند. حال آنکه خدا نهتنها انسان را به شبیه خدا شدن فرا میخواند، بلکه انسان را به درخواست داشتن از خود (دعا) توصیه میکند.
🔺۲) رابطه شیطان در جایگاه ولی (طاغوت) و انسان رابطه یکطرفه و سلطهجو است، حال آنکه خدا میگوید: ادعونی استجب لکم. یعنی من اربابی هستم که حاضرم در خدمت خواهشهای بندهام دربیایم و روابط ارباب و بردگی را برعکس کنم. در یک کلام انسان در ولایت الله عاملیت دارد اما در ولایت شیطان نه.
🔺۳)خدا خود را مسئول رشد و ارتقاء انسان میداند و در همین مسیر حتی اختیار سرپیچی هم به انسان میدهد. در واقع در ولایت الله، انسان بردهایست که میتواند با کار و مجاهدت و عاملیت خود روابط قدرت را برعکس کند. بنابراین برعکس ولایت شیطان، رابطه خدا و انسان رابطه دوطرفه و دیالکتیک است.
🔺۴) به دلیل گره خوردن مناسبات مذهب و الیگارشیهای اقتصادی و سیاسی در طول تاریخ، متکلمین مذهبی آرام آرام مناسبات ولایت شیطانی را جانشین ولایت الله کردهاند. برای همین است که مذهب اهل کلام وقتی وارد سیاست میشود «استبداد پرور» است و وقتی وارد جامعه میشود «مقلد پرور».
🔺۵) بنابراین نهتنها در مذهب اهل کلام جایی برای عاملیت انسانی نیست، بلکه ولایت در مسلک کلامیون از "فرم" سلطهجوی "ولایت شیطان" پیروی میکند. در واقع نهاد مذهب به دلیل منافع طبقاتی و سیاسی خویش مناسبات ولایت شیطان را بر تلقی و توضیح خود از ولایت الله برساخت کرده و میکند.
🔺۶) از قضا از جاهایی که این نوع ولایت یکطرفه و سلطهجو خود را بازنمایی میکند، استمداد از کلام برای منطقی نشان دادن روابط قدرت یکطرفه در سیاست، توجیه الیگارشیهای مسلط در اقتصاد و از همه مهمتر پافشاری بر کنترل بدن زن در فرهنگ است. لذا اختلاف بر سر حجاب اجباری و زمین نیست، اختلاف بر سر موضوع ولایت است: ولایت الله یا شیطان.
🔺۷) باید به تاریخ بازگشت و جانشینی و رونق گرفتن مناسبات ولایت شیطان به جای ولایت الله در بافتهای سیاسی و اجتماعی را "تبارشناسی" و افشا کرد چرا که آن چیزی که امروز تحت عنوان ولایت به اسم ولایت الله سند میخورد در وهله اول باید خود را از تأثیرات طاغوتی که طی قرنها به آن دچار گشته رها کند.
🔺۸) رهاییسازی ولایت از ولایت طاغوت یا همان طاغوتزدایی از کلام و بعد از ذهن، اولین قدم برای ورود ولایت به تاریخ و توسعه انسانی است.
@miladdokhanchi
🔺۱) فرق خدا و شیطان در جایگاه ولی این است که شیطان نهتنها انسان را سر جایش نگه میدارد، بلکه در عین حال که نمیتوان از او چیزی طلب کرد او اطاعت و سرسپردگی محض طلب میکند. حال آنکه خدا نهتنها انسان را به شبیه خدا شدن فرا میخواند، بلکه انسان را به درخواست داشتن از خود (دعا) توصیه میکند.
🔺۲) رابطه شیطان در جایگاه ولی (طاغوت) و انسان رابطه یکطرفه و سلطهجو است، حال آنکه خدا میگوید: ادعونی استجب لکم. یعنی من اربابی هستم که حاضرم در خدمت خواهشهای بندهام دربیایم و روابط ارباب و بردگی را برعکس کنم. در یک کلام انسان در ولایت الله عاملیت دارد اما در ولایت شیطان نه.
🔺۳)خدا خود را مسئول رشد و ارتقاء انسان میداند و در همین مسیر حتی اختیار سرپیچی هم به انسان میدهد. در واقع در ولایت الله، انسان بردهایست که میتواند با کار و مجاهدت و عاملیت خود روابط قدرت را برعکس کند. بنابراین برعکس ولایت شیطان، رابطه خدا و انسان رابطه دوطرفه و دیالکتیک است.
🔺۴) به دلیل گره خوردن مناسبات مذهب و الیگارشیهای اقتصادی و سیاسی در طول تاریخ، متکلمین مذهبی آرام آرام مناسبات ولایت شیطانی را جانشین ولایت الله کردهاند. برای همین است که مذهب اهل کلام وقتی وارد سیاست میشود «استبداد پرور» است و وقتی وارد جامعه میشود «مقلد پرور».
🔺۵) بنابراین نهتنها در مذهب اهل کلام جایی برای عاملیت انسانی نیست، بلکه ولایت در مسلک کلامیون از "فرم" سلطهجوی "ولایت شیطان" پیروی میکند. در واقع نهاد مذهب به دلیل منافع طبقاتی و سیاسی خویش مناسبات ولایت شیطان را بر تلقی و توضیح خود از ولایت الله برساخت کرده و میکند.
🔺۶) از قضا از جاهایی که این نوع ولایت یکطرفه و سلطهجو خود را بازنمایی میکند، استمداد از کلام برای منطقی نشان دادن روابط قدرت یکطرفه در سیاست، توجیه الیگارشیهای مسلط در اقتصاد و از همه مهمتر پافشاری بر کنترل بدن زن در فرهنگ است. لذا اختلاف بر سر حجاب اجباری و زمین نیست، اختلاف بر سر موضوع ولایت است: ولایت الله یا شیطان.
🔺۷) باید به تاریخ بازگشت و جانشینی و رونق گرفتن مناسبات ولایت شیطان به جای ولایت الله در بافتهای سیاسی و اجتماعی را "تبارشناسی" و افشا کرد چرا که آن چیزی که امروز تحت عنوان ولایت به اسم ولایت الله سند میخورد در وهله اول باید خود را از تأثیرات طاغوتی که طی قرنها به آن دچار گشته رها کند.
🔺۸) رهاییسازی ولایت از ولایت طاغوت یا همان طاغوتزدایی از کلام و بعد از ذهن، اولین قدم برای ورود ولایت به تاریخ و توسعه انسانی است.
@miladdokhanchi