جمهورى سوم – Telegram
جمهورى سوم
3.1K subscribers
251 photos
44 videos
90 files
402 links
پژوهشى در بازسازی تفکر، عمل و سوژه انقلاب ۵۷


ارتباط از طريق
@atzenooar
Download Telegram
Audio
🔺عاشورا: تکامل الهیات صغارت به الهیات بلوغ

📍سخنرانی اینستاگرامی محمدحسین بادامچی در شب تاسوعای محرم ۱۳۹۹


🔗لینک تصویری بخشی از ارائه در پویش #هر_خانه_یک_حسینیه
جمهورى سوم pinned «حکومت عدل: الگویی برتر از لویاتان انقلابی 🔴یادداشت «معمای بی طرفی و جهتداری» که چند روز پیش منتشر کردم، طرحی است برای پایان دادن به پارادوکس «نهضت و نهاد». بر پایه آن یادداشت باید گفت که آسیب‌شناسی علی شریعتی از استحاله تشیع علوی به تشیع صفوی نتیجه طبیعی…»
شریعتی و انقلاب زودرس
سمینار "حسین وارث آدم"

محمدحسین بادامچی
پژوهشگر اندیشکده مهاجر دانشگاه شریف

عنوان: شریعتی و انقلاب زودرس

یکشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۹

پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


@seyedjavadmiri
🔺در کل اسلام سیاسی دهه پنجاه ، وقوع انقلاب و تشکیل نظام دو استراتژی به کلی متفاوت وجود داشت: استراتژی نظامی از بالا که از سوی انقلابیون حرفه‌ای دنبال می‌شد و استراتژی مردمی از پایین که توسط مردم و امام خمینی مد نظر بود. اگرچه به ظاهر این دو استراتژی در طرح کلی امت و امامت در دهه شصت یکی شدند، اما تفاوت‌های بنیادین میان آنها و تاثیر آن بر سیر بعدی نظام اسلامی در جمهوری دوم تا کنون چندان مورد توجه محققان قرار نگرفته است. این تفاوت‌ها به میزان زیادی به تفاوت دو خوانش زینبی-زنانه و نظامی-پیشواگرایانه از حادثه عاشورا بازمیگردد که در دو فایل صوتی فوق (این و این)کوشیده‌ام تا حدودی به آن بپردازم.
بارداری در غیبت همسران
درباره تلاش مردانه برای انکار «عمل بدنمندانه زنانه»


🔺مدتها طول کشید که بفهمم نگاه مردان و زنان به «عمل» دو جور است: ما مردان به اصل گرفتن ذهن و استثمار بدن عادت کرده‌ایم. ما بدن خویش را انکار می‌کنیم و آنرا به ابزاری برای ذهن خودمان تبدیل کرده‌ایم. سالها درباره تکنولوژی و تکنیک تأمل کردم و حتی مجموعه مقالاتی هم درباره «فرهنگ و تکنولوژی» گردآوری و چاپ کردم اما مدتها طول کشید تا متوجه شوم‌ کل این نگاه تکنیکی‌ یک فرض مردانه است. ما مردان کار را چنین تعریف می‌کنیم: غایاتی ذهنی که بوسیله بدن اجرا می‌شود. همینجا یک دوگانه ارزشی مردانه خلق می‌شود: کارهای ذهنی که ارزش بالاتر را دارند و کارهای یدی و بدنی که ارزش پایینتر‌ را. جامعه انسانی هم بر اساس جهان‌بینی مردانه دو طبقه می‌شود: حاکمان ستادی با دستها و قلبهای بی‌خاصیت ولی‌مغزهای قوی و خصائل مردانه منطق و خشونت؛ و حکومت شوندگان صف با دستها و قلبهای هنری و مغزهای ضعیف و خصائل زنانه احساسات و دوستی.

🔺اما زنان به شیوه دیگری به عمل می‌نگرند. از پیامدهای کرونا یکی این بود که بر خلاف دو‌دفعه قبل در خانه بودم و ارتباط نزدیکتری‌ با مسائل بدنی و دشواری‌های نه ماه بارداری همسرم پیدا کردم. زنان به جهان ‌از منظر موقعیت بدنیشان می‌نگرند و نه‌تنها دوگانگی ذهن و بدن و استثمار بدن‌ توسط ذهن در آنها نیست، بلکه عمل آنها به شدت وجودی و بدنی است و بارداری و زایمان و شیردهی یکی از آن محوری‌ترین تجربیات وجودی و‌ عمری زنان است. تجربه‌ای که یک مقطع نیست، بلکه یک رشته بلند است که از ابتدایی‌ترین تمایلات و‌رؤیاهای دخترانه تا عادات بدنی ماهانه، تصور زنان از بدن خود، لذت جسمی و معنوی، زیبایی‌شناسی و جهان‌بینی زنانه، خیالات آنها درباره آینده و ارزیابی آنها در گذشته را به هم مرتبط کرده و شکل می‌دهد.

🔺اما مع‌الاسف مردان و ساخت مردانه تمایل دارد که این لحظات بزرگ را بعنوان «کار کثیف» انکار کند. این مساله برای خود من هم وجود داشت: در دو‌ زایمان قبلی همسرم من تنها از بیرون مشغول کارهای ستادی بیمارستان بودم و اصلا در صحنه حضور نداشتم. حتی در چند روز‌‌ اول هم در توافقی نانوشته میان پدرها و مادرزن‌ها مرد فقط به شکلی نمایشی‌ در تمیزترین حالات ممکن (که یکی از صدتاست) از نوزاد خود بازدیدی مدیریتی می‌کند و‌ دوباره با واگذار کردن امور کثیف بدنی به زنان به سر کار خود می‌رود.


🔺اما اینبار ماجرا برای من فرق داشت. در بلوک مراقبت از‌ زنانی که به تازگی وضع حمل کرده بودند، من تنها مردی بودم که شب اول همراه همسرش بود و این باعث شد به جای انکار دردهای همسرم به عنوان یک مقطع ضروری داخل پرانتز،‌ حداقل بکوشم درک‌ بهتری از آن پیدا کنم.

🔺اکنون فکر میکنم‌ جستجوی طولانی مدتم برای یافتن آلتزناتیوی برای تکنیک به نتیجه رسیده است و آن عمل بدنمندانه زنانه است: نوعی رقص باشکوه و زیبا و عاشقانه با تمام وجود و بدن، اما غیر قهرمانانه ‌و غیر نمایشی و پر از درد و رنج و البته لذتی که از قدرت معجزه‌وار زایایی برمی‌خیزد. در سنت مطالعاتی که به این موضوع پرداخته و من هم به آن تعلق خاطر دارم یعنی مارکس و هایدگر و هانا آرنت، سرمایه‌داری، افلاطون و متافیزیک یونانی و دولت بعنوان سه متهم ردیف اول تحقیر عمل وجودی-بدنی و استحاله آن به نوعی زحمت پرولتری و ازخودببگانه (بویژه در دو شکل کارگری و خانه‌داری) معرفی می‌شوند. با اینکه هر سه آنها به دنبال نجات دادن عمل از اسارت سرمایه‌داری و فلسفه، و احیای ارزش عمل وجودی بودند به گمان من به این ظرفیت عظیم زنانه توجهی نیافتند.

🔺تنها بعنوان یک اتود پژوهشی ناتمام باید بگویم که این مسأله به میزان زیادی متأثر از ریشه های الهیاتی است و با مقایسه میان زهرا و زینب در اسلام و‌ مریم در مسیحیت می‌توان فهمید که عمل زنانه تا چه میزان در اسلام بر خلاف مسیحیت، در عین مادرانگی و روزمره بودن، سیاسی است. به هرحال همانطور که در درباره «حماسه‌ زنانه زینبی» نوشتم، این تصور فانتزی از حماسه ‌و قهرمانی پاک و پیروز ابرمردان را که روی دوش استثمار هزاران سیاهی لشکر محذوف بنا شده باید کنار گذاشت و به حماسه روایت نشده و هرروزه زنان در زنده‌گی بازگشت: عمل زنانه‌ای که جوهره اصلی زنده‌گی است و لاشه تمدنی مردانه در ساختار کنونی با انکار و استثمار آن برپای ایستاده است.
عدالت الگویی برتر از ولایت برای پدری


🔴نظام پدرسالار را در خانواده نظامی می‌دانم که مرد را نیز به همان میزان زن تحریف و از مسیر تکامل و رشد و بلوغ خود دور می‌کند. پیشنهاد مشخص راهبردی من وارونه کردن پدرسالاری بر محور زنان است. بر خلاف نظام مثلثی موجود که مردان در رأس قاعده را به شکل ثبات و اقتدار مورد نظر خود تحت سلطه می‌گیرند، اینک مرکزیت به جهان تعاملات دایره‌ای زنانه منتقل می‌شود. اما این الگوی یک سلطه جدید نیست که مرکزیت آن تغییر کرده باشد و اینبار مردان به انسان درجه دوم تبدیل شوند، بلکه حرکت در مدار نوینی است که نقش تازه‌ای نیز برای مرد و پدر پدید می‌آورد.


🔴این نقش جدید عدالت است و در قبال نقش قدیم ولایت تعریف می‌شود. تصور پدری در خانواده بطور تاریخی و سنتی با قیمومیت، تداوم صغارت و اعمال حاکمیت بالا به پایین گره خورده است، اما این تنها رژیم ممکن در خانواده نیست. ما مفهوم دیگری از مردانگی نیز در فرهنگ و زبان فارسی داریم که به کلی با این نوع نقش شبان-رمگی و پدرسالارانه متفاوت است و از آن به «مردی» و «جوانمردی» تعبیر می‌کنیم و به مفاهیمی مثل مروت و عدالت و ازخودگذشتگی نزدیک است.


🔴فاجعه رومینا نشان داد که پدری در ایران دچار بحرانی کامل است و مردانگی و عدالت در پدری بطور کلی به نفع پدرسالاری و ولایت رنگ باخته است: مردانگی‌ای که دفاع از زنان غریبه در برابر خشونت ظالمان را ایجاب می‌کند، اینک نماد خشونتی سبعانه علیه دختر خود، پاره تن خود می‌شود. اینجاست که من معتقدم نظام پدرسالار به منتها الیه انحراف خود از نظام متعادل انسانی رسیده است و باید بر دایره‌ای جدید وارونه شود.

🔴پدر به جای اعمال ولایت باید پاسدار عدالت باشد. پدر قرار نیست در خانواده قوه مجریه باشد، بلکه باید قوه قضائیه باشد. پدر قرار نیست همه چیز را در ید تسلط خود بگیرد و خانواده را به جهتی که درست می‌داند هدایت کند، بلکه برعکس باید بی‌طرف باشد و همه امکانات تحرک را به همسر و فرزندانش دهد و تنها پاسدار عدالت در روابط باشد. پدر قرار نیست تمام منابع مالی را در اختیار خود بگیرد و برای مصرف بقیه بودجه‌ریزی کند و ناخودآگاه نیازهای خود را بر دیگران برتری دهد، بلکه باید منابع را متناسب با مراحل رشد آزادانه اعضای خانواده در میان آنها توزیع کند و خود به حداقلی اکتفا کند. پدر قرار نیست منافع خانواده را بعنوان یک کل در هر مناقشه‌ای بر همه چیز برتری دهد بلکه باید نشان دهد که حق و عدالت برتر از روابط خونی است. پدر موظف به ایجاد انضباطی ایستا و یکسان‌ساز در خانه نیست بلکه دقیقا بر عکس مسئول صیانت از تفاوت‌های کودکان است تا اراده خودجوش خویش را آزادانه به تکامل برسانند. در خانه‌ای که پدر به جای ولایت، عدالت بورزد، تبعیض پدرسالار و منفعت‌جویی سلسله مراتبی و تملق پدر جای خود را به رقابت و تعاون برای رشد همه اعضای خانواده خواهد داد. این یعنی بر خلاف ولایت، عدالت نه مایه سرکوب که پاسدار روح زایایی و نشاط و زیبایی و هماهنگی جسم‌و‌ روح زنانه در خانه خواهد بود.
The Crown
سریالی درباره نسبت حاکمیت و زنانگی

🔺«شاه باید سلطنت کند نه حکومت». آنانکه تاریخ معاصر ایران را بخوبی خوانده‌اند می‌دانند که این جمله خلاصه‌ی مطالبه همه مبارزات سیاسی در طول قریب به یک سده مبارزات مشروطه‌خواهی ایران و ماحصل آسیب‌شناسی مصلحین و انقلابیون سیاسی از همه مشکلات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و تمدنی ایران است. این جمله حتی در برهه پیروزی انقلاب اسلامی نیز مطرح بود و تنها جمهوری‌خواهی یا برچیدن کامل سلطنت، نظریه سیاسی مترقی‌تری بود که نهایتا در پیش‌نویس قانون اساسی بر این نظریه پیشی گرفت.

🔺سریال تاج که پروژه متهورانه‌ایست که بر پایه زندگی ملکه الیزابت دوم، ملکه کنونی پادشاهی بریتانیا ساخته شده، مستقل از محتوای تاریخی، به لحاظ نظریه سیاسی بیش از هرچیز درگیر دو مسأله است. یکی چالشهای ملکه با اعمال حاکمیت مردانه و دوم چالشهای ملکه با امر زنانه که بیشتر در شخصیت خواهر او مارگارت منعکس شده است. مهم‌ترین مفهومی که فیلم می‌کوشد بنیاد سلطنت را بر آن استوار ببیند و حتی در تحولات اساسی قرن بیستم و در دوران رشد دموکراسی و سقوط پادشاهی‌ها و استعمار انگلیس از آن دفاع کند «بی‌طرفی» است که مفهومی نه مردانه-حاکمیتی-پدرسالار-مداخله‌گر-ناخداگونه و نه زنانه- پر از رنگ و نشاط و زایایی- نوگرا-عاشقانه- ریسک‌پذیر و در یک کلام زنده است تا جاییکه بارها در فیلم عنوان می‌شود که هنر سلطنت، هیچ نگفتن، هیچ کاری نکردن، صدای هیچ کسی نبودن و تکرار سنتهای خشک کهن بودن است. نوعی سنگ آسیای ثابت و زیرین که در مورد ملکه البته با نوعی حس مادرانه خشک (و نه زنانه) نسبت به کشور تلفیق شده است.

🔺مشروطیت ایرانی اما هرگز چنین تعریفی از سلطنت را تجربه نکرد. مصائب ویرانگر جنگ جهانی اول و کشف نفت در خوزستان، خیلی زود رضاشاهی بعنوان پدر ایران نوین را بازگرداند. بعد از آن محمدرضا تنها در دوره کوتاهی از سلطنت خود، در دهه بیست شمسی، به جای پدری، مادری کرد و بلافاصله با قدرت گرفتن مصدق تاج پدری را با کودتا بر سر گذاشت و تا آخر رها نکرد. با پایان سلطنت تمام اندوخته فکر سیاسی در ایران هم از حافظه‌ها زدوده شد و سالها پدری، مفروض حاکمیت ایرانی تلقی گردید و هیچکس درباره سرنوشت اضلاع دیگر ماجرا یعنی فقدان زنانگی اجتماعی و مادری سیاسی یا نوع دیگری از پدری چیزی نپرسید تا مانند دو دختر روی جلد کتاب درسی به کلی از حافظه‌ها پاک شوند.
در این گفتگو می‌کوشم تبیین کنم که ریشه تبعیض جنسیتی در خانواده و جامعه، نه تفاوت‌های جنسیتی بلکه ساخت قدرت معیوبی به نام «پدرسالاری» است و آنچه کج‌فهمی‌های جنسی یا کلیشه‌های جنسیتی نامیده می‌شود از آن جهت مخدوش است که گفتمان مقوم این ساخت قدرت است که مردان را به اربابان و زنان را به عروسکهای جنسی استحاله می‌کند و همانقدر که ضد زن است ، ضد کودک و ضد تعالی مردان است. بنابراین مشکلی در تفاوت‌های جنسیتی نیست، مشکل در گفتمان قدرتی است که این تفاوت‌ها را به نفع خود تفسیر کرده.

پدرسالاری یا پاتریمونیالیسم بحثی در جامعه‌شناسی سیاسی است که من در تحسین و همدلی با جنبش زنان ایران آنرا در تحلیل خانواده و وضع کنونی زنان در جامعه ایرانی به کار می‌برم. نقطه مقابل پدرسالاری، فمینیسم به معنای برچیدن تفاوت‌ها و بازتولید توتالیتاریسم بدون جنسیت نیست، بلکه پسافمینیسم به معنای احیای امر زنانه بعنوان نظریه سیاسی مقاومتی در عصر استیلای پدرسالاری در ایران است.
وقتی انقیاد زنان مفروض زبان فارسی است


🔴دوست گرانقدرم حبیب رحیم‌پور و دکتر معینی‌پور عزیز (مدیر شبکه ۴) کاری سترگ کردند و به جای برگزاری یک‌ گفتگوی نمایشی با موضوعات بی‌اهمیت در یک‌ اقدام بی‌سابقه یک مسأله کشور و نظام را با یک‌ منتقد جدی و نه مترسک‌گونه به بحث گذاشتند و مطمئنم به‌خاطر همین تخطی بزرگشان یعنی جدی شمردن تفکر و گفتگو هم‌اکنون زیر فشار سنگینی قرار دارند تا چنین خبط و خطایی بار‌دیگر‌‌‌ در رسانه ملی اتفاق نیفتد.

🔴با اینحال این نقد را به حبیب عزیز وارد می‌دانم که از همان ابتدای بحث با طرح دوگانه نادرست “حجاب: الزام قانونی یا التزام شخصی” و برای اینکه از واژه حجاب اجباری استفاده نکند، بحث را در مسیر نادرستی به پیش برد.

🔴مساله اینجاست که همانطور که در سخنرانی «عاشورا؛ تکامل الهیات صغارت به الهیات بلوغ» تاکید داشتم، مفروض ما در فهم دین و قانون و فرهنگ و همه چیز لاجرم صغارت ‌‌و پدرسالاری است. یعنی وقتی در این نشست گفته می‌شود الزام یا التزام، فقدان آزادی، انتخاب، مسئولیت و عقلانیت مفروض همگان است و در واقع سوال‌کننده می‌پرسد قیم زنان کیست؟ دولت است یا مرجع تقلید؟ درون‌مایه هر دو لفظ الزام و التزام نوعی “باید” است که فاعل آن زنان نیستند، بلکه فاعل آن شخصی در بیرون است و فرمان‌بری، انفعال و انقیاد زنان مفروض است.

🔴در واقع در اینجا ما با نوعی مشکل در‌‌ زبان فارسی مواجهیم. پدرسالاری و انقیاد زنان چنان به خورد زبان رفته که کلماتی مانند التزام، شرعی، حقوقی، عمومی‌، قانونی، و‌ ملی افاده معنایی انسانی و‌ مدنی نمی‌کنند‌. وقتی از‌ وجوب شرعی صحبت می‌شود توجه به این‌ نمی‌شود که مخاطب انسانی آزاد است که خود با انتخاب و شوق به دینی روی آورده و‌ تعهدات آنرا پذیرفته، بلکه مفروض قواعدی اجباری است که در صورت تخطی فرد را از دایره دین به بیرون می‌راند. فرد ذاتا ملکف و مقلد و صغیر است و سایه شلاق یک پدر قاهر را همیشه بالای سر خود احساس می‌کند. الهیات صغارت اساسا دینداری را همین حس درماندگی و ترس‌‌ و انقیاد اراده و عقل می‌داند. وقتی هم از الزام قانونی و‌حقوقی‌ صحبت می‌شود باز توجه نمی‌شود که قانون و امر حقوقی از جنس فرمان و دستور پلیسی ‌و پمپاژ تبلیغاتی نیست بلکه تعهدی است که شهروندان مختار ‌و‌ آزاد برای سعادتمندی خود پذیرفته‌اند. در واقع در جهان پدرسالاری ایرانی همیشه یک‌ دستور ‌‌و‌ فرمان ‌و زور‌ بیرونی و بالا به پایین مفروض است ‌و حال آنکه در قلمرو آزادی و بلوغ نه الزام ‌و نه التزام نیاز به قدرت قاهر بیرونی ندارد.

🔴بنابراین طرح حجاب در چارچوب الزام و التزام اجباری، فضیلتی (شخصی یا عمومی) نیست که درون چارچوب دین یا امر حقوقی بحث شود، بلکه هردو بخشی از گفتمان قدرتند: حجاب نمادی است که اقتدار‌ بیرونی (دولت یا‌ هویت اسلامی) را “بوسیله” بدن و وجود زن نمایش می‌دهد و ‌با برداشته شدن زور و فشار مداومی که زهر‌ ترس را در لحظه‌لحظه زندگی‌ پیروان بریزد، در همان لحظه اول دود‌ می‌شود و به هوا می‌رود...
Forwarded from ميلاد دخانچی
🔹 اختلاف بر سر حجاب نیست، اختلاف بر سر ولایت است.

🔺‏۱) فرق خدا و شیطان در جایگاه ولی این است که شیطان نه‌تنها انسان را سر جایش نگه می‌دارد، بلکه در عین حال که نمی‌توان از او چیزی طلب کرد او اطاعت و سرسپردگی محض طلب می‌کند. حال آنکه خدا نه‌تنها انسان را به شبیه خدا شدن فرا می‌خواند، بلکه انسان را به درخواست داشتن از خود (دعا) توصیه می‌کند.

🔺‏۲) رابطه شیطان در جایگاه ولی (طاغوت) و انسان رابطه یک‌طرفه و سلطه‌جو است، حال آنکه خدا می‌گوید: ادعونی استجب لکم. یعنی من اربابی هستم که حاضرم در خدمت خواهش‌های بنده‌ام دربیایم و روابط ارباب و بردگی را برعکس کنم. در یک کلام انسان در ولایت الله عاملیت دارد اما در ولایت شیطان نه.

🔺‏۳)خدا خود را مسئول رشد و ارتقاء انسان می‌داند و در همین مسیر حتی اختیار سرپیچی هم به انسان می‌دهد. در واقع در ولایت الله، انسان برده‌ایست که می‌تواند با کار و مجاهدت و عاملیت خود روابط قدرت را برعکس کند. بنابراین برعکس ولایت شیطان، رابطه خدا و انسان رابطه دوطرفه و دیالکتیک است.

🔺‏۴) به دلیل گره خوردن مناسبات مذهب و الیگارشی‌های اقتصادی و سیاسی در طول تاریخ، متکلمین مذهبی آرام آرام مناسبات ولایت شیطانی را جانشین ولایت الله کرده‌اند. برای همین است که مذهب اهل کلام وقتی وارد سیاست می‌شود «استبداد پرور» است و وقتی وارد جامعه می‌شود «مقلد پرور».

🔺‏۵) بنابراین نه‌تنها در مذهب اهل کلام جایی برای عاملیت انسانی نیست‌، بلکه ولایت در مسلک کلامیون از "فرم" سلطه‌جوی "ولایت شیطان" پیروی می‌کند. در واقع نهاد مذهب به دلیل منافع طبقاتی و سیاسی خویش مناسبات ولایت شیطان را بر تلقی و توضیح خود از ولایت الله برساخت کرده و می‌کند.

🔺‏۶) از قضا از جاهایی که این نوع ولایت یک‌طرفه و سلطه‌جو خود را بازنمایی می‌کند، استمداد از کلام برای منطقی نشان دادن روابط قدرت یک‌طرفه در سیاست، توجیه الیگارشی‌های مسلط در اقتصاد و از همه مهم‌تر پافشاری بر کنترل بدن زن در فرهنگ است. لذا اختلاف بر سر حجاب اجباری و زمین نیست، اختلاف بر سر موضوع ولایت است: ولایت الله یا شیطان.

🔺۷) باید به تاریخ بازگشت و جانشینی و رونق گرفتن مناسبات ولایت شیطان به جای ولایت الله در بافت‌های سیاسی و اجتماعی را "تبارشناسی" و افشا کرد چرا که آن چیزی که امروز تحت عنوان ولایت به اسم ولایت الله سند می‌خورد در وهله اول باید خود را از تأثیرات طاغوتی که طی قرن‌ها به آن دچار گشته رها کند.

🔺۸) رهایی‌سازی ولایت از ولایت طاغوت یا همان طاغوت‌زدایی از کلام و بعد از ذهن، اولین قدم برای ورود ولایت به تاریخ و توسعه انسانی است.

@miladdokhanchi
Audio
🔺فایل صوتی ارائه آنلاین خانواده ایرانی و پدرسالاری

(متأسفانه بخاطر استفاده از هندزفری امکان ضبط کامل گفتگو فراهم نشد و فایل صوتی تنها شامل ارائه من است)
نومانکلاتورا.pdf
11.6 MB
🔺پیشنهادی برای مطالعه؛ متناسب ایام و احوال این روزها


📍نومانکلاتورا، صاحبان امتیاز در اتحاد جماهیر شوروی؛ میکائیل وسلنسکی، ترجمه غلامرضا وثوق، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۴
نومانکلاتورا، طبقه صاحبان امتیاز در اتحاد جماهیر شوروی
📎برشی از کتاب- پیشنهادی برای مطالعه

🔴اگر آمار را باور کنیم یک کارگر یا کارمند متوسط شوروی ۱۶۷ روبل در ماه درآمد دارد. حقوق ماهیانه رئیس در کمیته مرکزی ۴۵۰ روبل است. این شخص مسئول به علاوه حق استفاده از ۳۰ روز مرخضی دارد به اضافه زمان لازم برای رفت و برگشت. حقوق‌بگیر متوسط بیش از دو هفته از تعطیلات سالیانه استفاده نمی‌کند. در ابتدای تعطیلات سالیانه، رئیس قسمت نه فقط حقوق ماه دوازده را دریافت می‌دارد بلکه حقوق یک ماه دیگر بعنوان «حق استراحت و معالجه» می‌گیرد که معادل مبلغی برابر ۴۵۰ روبل است. باید تصریح شود که نه این معالجه و نه تعطیلات برایش یک کوپک هم خرج دارد. هزینه یک ماه استراحت وی به عهده کمیته مرکزی یا هیأت دولت است. همسرش در همان مؤسسه با مبلغ بسیار ناچیزی اقامت خواهد داشت و اطفالش به مدارس مخصوص (اردوگاه پیشاهنگی درجه یک) رهسپار می شوند.


🔴باز هم تمام نشده است. حقوق واقعی رئیس قسمت علاوه بر حقوق از «کرم لیوفکا»ی مشهور نیز برخوردار است، از این قرار که بنهایی دریافت می‌کند که حق داشتن یک زنبیل مملو از خوراکی و آذوقه مرغوب را به وی می دهد. او ده برابر بیشتر از یک کارمند عادی مالیات نمی‌پردازد. استالین برای نومانکلاتورا یک منشأ درآمد دیگری نیز اختراع کرد که کاملاً غیرقانونی بود: «پاکت»... نومانکلاتوریستها بر خلاف شهروندان عادی به راحتی به خارج از شوروی سفر می کنند و به راحتی با یک توصیه‌نامه به ارزهای خارجی دسترسی دارند. نومانکلاتورها اگرچه اجازه ندارند رشوه‌خواری کنند اما به ندرت دیده شده که بخاطر آن مجازات شوند. آنها در خانه‌های دولتی نوساز و بزرگ سکونت می‌کنند و مدام از اسباب‌کشی به یک خانه بهتر صحبت می‌کنند. آنها به راحتی می‌توانند همه تابستان را در داچا (ویلاهای ییلاقی) دولتی بگذرانند بدون اینکه پولی پرداخت کنند. در میان آنها رایج نیست که کسی با ماشین شخصی رفت و آمد کند.. از سال ۱۹۴۷ در مسکو یک مؤسسه آموزش عالی وجود دارد که مختص نومانکلاتوریستهای علاقه مند به مدرک دکتری است و چون سالهای متمادی عضو هیئت علمی این مؤسسه بودم می‌توانم تأیید کنم که هیچ دانشگاه دیگری این قدر کوشش «تقلب‌آمیز» درباره تز دکترهای آینده مبذول نمی‌دارد...مقامها اگرچه در شوروی موروثی نیستند، اما عضویت در نومانکلاتورا به طور موروثی منتقل می‌شود...


🔴از گهواره تا گور در صورت تعلق داشتن به نومانکلاتورا، می‌توان تمام عمر را به طور مخصوص سپری کرد: کار کردن، استراحت کردن، خوردن، خرید کردن، صحبت کردن و مریض شدن؛ بدون آنکه تماسی با مردم شوروی داشت، و معهذا فرض بر این است که در خدمت این مردم هستند... آیا ممکن است طبقه‌ای از افرادی را که موفق شده‌اند در کشور تحت سلطه خود چون بیگانگان زندگی کنند به طور شایسته‌تری توصیف کرد؟ چنین است وضع زندگی نومانکلاتوریستها، طبقه مسلط، استثمارگر و صاحب امتیازات در جامعه شوروی.

https://news.1rj.ru/str/IslamicLeft/967
با عرض سلام خدمت مخاطبین محترم کانال جمهوری سوم

🔴با توجه به آپدیت جدید تلگرام گروه مباحثات و نقد نظر کانال جمهوری سوم تست می‌گردد.

باتشکر از آقای دورف امکان گفتگو و بهره‌مندی از نظرات همه دوستان از این به بعد فراهم شد.
زنان ناجی عدالت‌خواهی
چرا چپ نو مسلمان باید با پسافمینیسم تلفیق گردد؟


📍در یک بررسی کلی که خلاصه تأملات بسیار است، تفکر و استراتژی عدالتخواهی دچار پنج آفت جدی است:

1️⃣اول رویکرد افلاطونی که عدالت را قرار گرفتن هرچیز‌ در جای خود تعریف می‌کند که خود مهم‌ترین دستگاه توجیه سلطه و تبعیض طبقاتی در طول قرون متمادی بوده است

2️⃣دوم رویکرد برابری‌خواهانه مدرن که متضمن نوعی یکسان‌سازی اجتماعی است و تفاوت‌ها را نمی‌تواند درک کند

3️⃣سوم مشکل ‌پایگاه طبقاتی عدالتخواهی فرودستان که به جای تبدیل عدالت به یک گفتمان عمومی آنرا به گفتمان منافع یک طبقه خاص فرومی‌کاهد

4️⃣چهارم مشکل تبدیل عدالتخواهی به ایدئولوژی که آنرا به کلی از یک مطالبه سیاسی عینی به یک پرچم فرهنگی فریب‌آمیز و تبلیغاتی تبدیل میکند

5️⃣پنجم مشکل سوژه استعلایی عدالتخواهی که لاجرم نقطه هدفی دولتی و مهندسی اجتماعی از موضعی خداگونه فراسوی جامعه را مفروض دارد که نطفه اصلی توتالیتاریسم است.

🔴من بر‌ این باورم که پسافمینیسم (به تفسیری که من از آن دارم)و به هم پیوستن دو جنبش عدالتخواهی و جنبش زنان ایران درمان‌کننده هر پنج آفت فوق خواهد بود، چرا که:

1️⃣اولا پسافمینیسم آگاهترین نظریه سیاسی درباره پدرسالاری نهفته در رویکرد افلاطونی است

2️⃣ثانیا پسافمینیسم با تاکید بر برابری زن و مرد در عین تفاوت آنها؛ برای اولین بار در تاریخ ، عدالت و تفاوت را از دو جبهه رودررو، کنار هم نشانده است

3️⃣ثالثا عناصر دیگرخواهانه، عاشقانه و مادرنه‌ای در سوژه زنانه وجود دارد که آنرا خود بخود به یک گفتمان عمومی تبدیل و مانع فروکاست آن به منافع یک طبقه خاص می‌کند. در واقع پسافمینیسم دفاع از منافع زنان نیست دفاع از بازسازی عادلانه روابط قدرت میان هردو جنس است که علاوه بر زنان، مردان ‌و کودکان قرار گرفته در موقعیت فرودستی را نجات می‌دهد

4️⃣رابعا اینکه سوژه زنانه بخاطر پیوند وثیقی که با بدن و‌ عمل دارد خودبخود در موقعیتی اگزیستانسیالیستی است و در برابر استحاله به متافیزیک و‌ایدئولوژی مقاومت می‌کند. (به تعبیر هایدگری بیگانگی زنان از دازاین کمتر از مردان است) در واقع همان چیزی که قرنها مردان بخاطر آن زنان را تحقیر و از عرصه سیاسی کنار گذاشته‌اند، یعنی ارتباط بهتر زنان با طبیعت، جسم خود، احساس و هنر اینجا به مزیت آنها تبدیل می‌شود

5️⃣خامسا اینکه پسافمینیسم جنبش تکریم است و نه قیمومیت، و این به لحاظ راهبردی ایجاب می‌کند تغییر از پایین و توانمندسازی فرودستان را و نه دوباره تغییر از بالا به دست پدری مقتدر. بنابراین در پسافمینیسم یکبار‌برای همیشه پدرسالاری و قیمومیت دولت کنار گذاشته می‌شود تا دولت به نقش تازه تضمین عدالت و تکریم تفاوت وارد شود.

♦️بدین معناست که به اعتقاد من زنان ناجی چپ نو و عدالتخواهی در ایران و جهان خواهند بود.