Forwarded from Medinotes
👩🏻⚕🧑🏻⚕ Medinotes - علائم مرگ
کمی بعد تر، وقتی ما برای امتحان آماده میشویم، همراه مریض کناری، به من میگوید این دستگاه اینتوبه چرا اکسیژنش را نشون نمیدهد. من حدس میزنم که اون انگشتی بهش وصل نیست. ولی وقتی میگردم، اصلا انگشتی ندارد! به او میگویم احتمالا مهم نبوده که نذاشتن! و او هم میگوید پس همین که گردنش بالا پایین میرود یعنی اکسیژن دارد و میگویم بله و تلاش میکنم که نبضش را بگیرم. دست هایش سرد سرد است. نبضی حس نمیشود. به گردنش که دست میزنم داغ است.حتی نبض کاروتید هم به آن صورت حس نمیشود. دستگاه اینتوبه هر بار که اکسیژن میفرستد، گردن و ریه اش را متسع میکند، نمیشد نبض کاروتید را خوب گرفت، چون گردنش هی تکان میخورد به خاطر اینتوبه. چشم هایش نیمه باز است. مردمک هایش به چپ و راست تکان میخورد... (سرما...مرگ)
همچنان برای امتحان آماده میشویم که دخترش را میبینیم، در صندلی بیرون از سالن پدرش. ضجه میزند. لباس سیاه دارد.
+این که هنوز زنده است، چرا گریه میکنه؟
-شاید تازه بهش گفتن که سرطان داره
[مکالمه من و یکی از بچه ها]
بعد از مدتی میبنیمش که آرام است، و بعضا گریه های ریز میکند.
+خیلی سخته ها!
-آره خب اولش سخته!
گمان میکنم دخترش داستان را پذیرفته و کار تمام است!
بعد از امتحان، چند نفر جدید می آیند، انگار همراهان جدید بیمار هستند. لباس سیاه بر تن دارند. بابا این که زنده است!(سیاه...مرگ) میروند بالای سر مریض. دور تختش پرده میکشند. صدای گریه می آید. بابا این که هنوز زنده است! دقایقی بعد همه را بیرون میکنند، حتی همه ۵ بیمار تخت های کناری در آن سالن را! همراهان خودش هم بیرون اند. تعدادی پرستار و دانشجوی پرستاری جوان بالای تختش هستند. معلوم نیست چه میکنند. حدس این است که برای احیا آماده میشوند.
صدایی می آید: "این ها که بلد نبودن یه لوله بذارن تو دماغش که غذا بخوره! باید ببریمش (میبردیمش؟) یه جای دیگه!" این بار صدا از همراه مریض است، دختر دیگرش، که بزرگ تر است و عصبانی تر. ما داریم ct های مریض ها را پشت سیستم میبینیم. و میبنیم که یک میز متحرک شامل دستگاه شوک را میبرند بالای سرش در اتاق (ترالی؟)...پس هنوز زنده است. در اتاق را میبندند، اتاق خالی از بیمار، به جز بیمار اینتوبه.
+آخر چرا این ادم ریه است؟ این سفیدی ها مگه نمیتونه پنومونی باشه؟
... جیییغ! فریاد. مرد؟ لابد. شیون، گریه... مرد... (گریه....مرگ)
نگهبان بخش می آید. "همه بیرون!" از بخش میروند بیرون. ما ct میبنیم، عجله داریم، باید برویم نهار. همچنان صدا می آید. میرویم بیرون از بخش، دم اسانسور. دخترش پخش زمین است، در آغوش یک زن پیر تر. چند مرد هم هستند. همه فریاد میزنند. آسانسور میرسد. یادم می افتد پدرم ۶۲ سالش است. او هم ۶۲ سالش بود...
آسانسور زنگ میزند...دن، دن دن، دن دن دن در دن، دن دن دن دن در دن دن،در دن دن دن دن دن...
نویسنده: #سورن_در_سرزمین_غرائب
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_دهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
کمی بعد تر، وقتی ما برای امتحان آماده میشویم، همراه مریض کناری، به من میگوید این دستگاه اینتوبه چرا اکسیژنش را نشون نمیدهد. من حدس میزنم که اون انگشتی بهش وصل نیست. ولی وقتی میگردم، اصلا انگشتی ندارد! به او میگویم احتمالا مهم نبوده که نذاشتن! و او هم میگوید پس همین که گردنش بالا پایین میرود یعنی اکسیژن دارد و میگویم بله و تلاش میکنم که نبضش را بگیرم. دست هایش سرد سرد است. نبضی حس نمیشود. به گردنش که دست میزنم داغ است.حتی نبض کاروتید هم به آن صورت حس نمیشود. دستگاه اینتوبه هر بار که اکسیژن میفرستد، گردن و ریه اش را متسع میکند، نمیشد نبض کاروتید را خوب گرفت، چون گردنش هی تکان میخورد به خاطر اینتوبه. چشم هایش نیمه باز است. مردمک هایش به چپ و راست تکان میخورد... (سرما...مرگ)
همچنان برای امتحان آماده میشویم که دخترش را میبینیم، در صندلی بیرون از سالن پدرش. ضجه میزند. لباس سیاه دارد.
+این که هنوز زنده است، چرا گریه میکنه؟
-شاید تازه بهش گفتن که سرطان داره
[مکالمه من و یکی از بچه ها]
بعد از مدتی میبنیمش که آرام است، و بعضا گریه های ریز میکند.
+خیلی سخته ها!
-آره خب اولش سخته!
گمان میکنم دخترش داستان را پذیرفته و کار تمام است!
بعد از امتحان، چند نفر جدید می آیند، انگار همراهان جدید بیمار هستند. لباس سیاه بر تن دارند. بابا این که زنده است!(سیاه...مرگ) میروند بالای سر مریض. دور تختش پرده میکشند. صدای گریه می آید. بابا این که هنوز زنده است! دقایقی بعد همه را بیرون میکنند، حتی همه ۵ بیمار تخت های کناری در آن سالن را! همراهان خودش هم بیرون اند. تعدادی پرستار و دانشجوی پرستاری جوان بالای تختش هستند. معلوم نیست چه میکنند. حدس این است که برای احیا آماده میشوند.
صدایی می آید: "این ها که بلد نبودن یه لوله بذارن تو دماغش که غذا بخوره! باید ببریمش (میبردیمش؟) یه جای دیگه!" این بار صدا از همراه مریض است، دختر دیگرش، که بزرگ تر است و عصبانی تر. ما داریم ct های مریض ها را پشت سیستم میبینیم. و میبنیم که یک میز متحرک شامل دستگاه شوک را میبرند بالای سرش در اتاق (ترالی؟)...پس هنوز زنده است. در اتاق را میبندند، اتاق خالی از بیمار، به جز بیمار اینتوبه.
+آخر چرا این ادم ریه است؟ این سفیدی ها مگه نمیتونه پنومونی باشه؟
... جیییغ! فریاد. مرد؟ لابد. شیون، گریه... مرد... (گریه....مرگ)
نگهبان بخش می آید. "همه بیرون!" از بخش میروند بیرون. ما ct میبنیم، عجله داریم، باید برویم نهار. همچنان صدا می آید. میرویم بیرون از بخش، دم اسانسور. دخترش پخش زمین است، در آغوش یک زن پیر تر. چند مرد هم هستند. همه فریاد میزنند. آسانسور میرسد. یادم می افتد پدرم ۶۲ سالش است. او هم ۶۲ سالش بود...
آسانسور زنگ میزند...دن، دن دن، دن دن دن در دن، دن دن دن دن در دن دن،در دن دن دن دن دن...
نویسنده: #سورن_در_سرزمین_غرائب
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_دهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻⚕🧑🏻⚕ Medinotes -قسمت دهم
نگاه های دزدکی
نویسنده: #آزاده_انگورج_تقوی
پزشکی ورودی ٩٧ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_دهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
نگاه های دزدکی
نویسنده: #آزاده_انگورج_تقوی
پزشکی ورودی ٩٧ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_دهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻⚕🧑🏻⚕ Medinotes - نگاههای دزدکی
پسربچه ۱۰،۱۲ سالهای بود که صرع کنترل نشده داشت، با پدر و مادرش اومده بود، گرچه خودش اصلا جلو نمی اومد و رو یکی از تختهای معاینه نشسته بود و خودشو پشت پرده قایم کرده بود.
دست پدر و مادرش پر بود از انواع و اقسام تصویربرداریها و این بچه ۴ بار LTM شده بود (تو LTM فرد رو میذارن تو یه اتاقی و بهش EEG وصل میکنن و همزمان با دوربین هم نگاهش میکنن و برای بررسی شکل تشنجها و پیدا کردن اون نقطهای که تشنج ازش شروع میشه کاربرد داره)، ظاهرا عملش کرده بودن و نقطهای که فکر میکردن کانون تشنج هست رو از مغزش خارج کرده بودن ولی متاسفانه اون نقطه تنها کانون نبوده و بعد از برداشتن اون قسمت، قسمتای دیگه تازه بازی رو شروع کرده بودن و با هیچ دارویی هم کنترل نمیشدن :)
حالا بعد از عمل بچه بازم تشنجهای هر روزه داشت، تشنجهایی که خودشونو به شکل دویدن دور خودش، خندیدن های بدون کنترل و صداهای عجیب و بازی کردن با لباساش نشون میداد. مادر توضیح میداد و فیلمای کودکش رو وقتی تشنج میکرد به استاد نشون میداد و با جزییات شرایط رو توصیف میکرد.
فیلما رو دیدم، از یه جایی به بعد دیگه نمیتونستم تحمل کنم، بچه دست و پا میزد و مادر رو میدیدم که داشت سعی میکرد کنترلش کنه، تصور حس اون مادر در اون لحظه واقعا سخت بود. و از همه غم انگیزتر خود بچه. شما فکر کنین که یه گروه آدم نشستن دارن فیلمایی ازت رو نگاه میکنن که هیچ کدوم از اون حرکات دست خودت نیست و تو میفهمی که این کارا رو انجام میدی ولی نمیتونی هیچ کاریش کنی. شرم تو نگاههای دزدکیش از پشت پرده از جلو چشمم رد نمیشه :)
حدود نیم ساعت رو این کیس بحث شد، تهش نتیجه مشخص نبود و لازم بود فیلم کاملی از LTM اش رو بیارن که بتونن اون نقطه اصلی لعنتی رو پیدا کنن، مادر دیگه نتونست تحمل کنه و شروع به گریه کرد.
آینده تیره و تار بود، مادر گریه میکرد، پسرک دیگه تو اتاق نبود. کاش علم قدرتمندتر از چیزی بود که فکر میکردم.
#آزاده_انگورج_تقوی
پزشکی ورودی ٩٧ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_دهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
پسربچه ۱۰،۱۲ سالهای بود که صرع کنترل نشده داشت، با پدر و مادرش اومده بود، گرچه خودش اصلا جلو نمی اومد و رو یکی از تختهای معاینه نشسته بود و خودشو پشت پرده قایم کرده بود.
دست پدر و مادرش پر بود از انواع و اقسام تصویربرداریها و این بچه ۴ بار LTM شده بود (تو LTM فرد رو میذارن تو یه اتاقی و بهش EEG وصل میکنن و همزمان با دوربین هم نگاهش میکنن و برای بررسی شکل تشنجها و پیدا کردن اون نقطهای که تشنج ازش شروع میشه کاربرد داره)، ظاهرا عملش کرده بودن و نقطهای که فکر میکردن کانون تشنج هست رو از مغزش خارج کرده بودن ولی متاسفانه اون نقطه تنها کانون نبوده و بعد از برداشتن اون قسمت، قسمتای دیگه تازه بازی رو شروع کرده بودن و با هیچ دارویی هم کنترل نمیشدن :)
حالا بعد از عمل بچه بازم تشنجهای هر روزه داشت، تشنجهایی که خودشونو به شکل دویدن دور خودش، خندیدن های بدون کنترل و صداهای عجیب و بازی کردن با لباساش نشون میداد. مادر توضیح میداد و فیلمای کودکش رو وقتی تشنج میکرد به استاد نشون میداد و با جزییات شرایط رو توصیف میکرد.
فیلما رو دیدم، از یه جایی به بعد دیگه نمیتونستم تحمل کنم، بچه دست و پا میزد و مادر رو میدیدم که داشت سعی میکرد کنترلش کنه، تصور حس اون مادر در اون لحظه واقعا سخت بود. و از همه غم انگیزتر خود بچه. شما فکر کنین که یه گروه آدم نشستن دارن فیلمایی ازت رو نگاه میکنن که هیچ کدوم از اون حرکات دست خودت نیست و تو میفهمی که این کارا رو انجام میدی ولی نمیتونی هیچ کاریش کنی. شرم تو نگاههای دزدکیش از پشت پرده از جلو چشمم رد نمیشه :)
حدود نیم ساعت رو این کیس بحث شد، تهش نتیجه مشخص نبود و لازم بود فیلم کاملی از LTM اش رو بیارن که بتونن اون نقطه اصلی لعنتی رو پیدا کنن، مادر دیگه نتونست تحمل کنه و شروع به گریه کرد.
آینده تیره و تار بود، مادر گریه میکرد، پسرک دیگه تو اتاق نبود. کاش علم قدرتمندتر از چیزی بود که فکر میکردم.
#آزاده_انگورج_تقوی
پزشکی ورودی ٩٧ دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_دهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻⚕🧑🏻⚕ Medinotes -قسمت یازدهم
چایی
#فرناز_رنجبر
دانشجوی پزشکی ورودی 96 دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_یازدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
چایی
#فرناز_رنجبر
دانشجوی پزشکی ورودی 96 دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_یازدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻⚕🧑🏻⚕ Medinotes - چایی
پرستار اورژانس ۱ صدا میزنه: اینترن داخلی! انتقال جدید دارین.
پرونده رو میگیرم و قبل رفتن بالا سر مریض یه نگاهی بهش میندازم. “خانوم ۵۴ ساله مورد کنسر متاستاتیک کبد”
چقدر خسته شدم از کیسهای کنسر. اونقدر زیادن که از خودم سوال میکنم نکنه ما هم کنسر داریم و نمیدونیم؟ کیسهایی که همه شبیه به همن، ناامید، خسته، بیتفاوت. آدمایی که بستری شدن تو بیمارستان براشون عادت شده، همراهاشون که خیلی وقته با این قضیه کنار اومدن که حداکثر چند ماه دیگه وقت براشون مونده.
مثل همیشه برام سوال میشه، چه اصراریه به چند روز بیشتر زنده نگه داشتن این آدما، وقتی که حالشون روز به روز قراره بدتر بشه و هی بیشتر و بیشتر زجر بکشن؟ یه بار با اختلال الکترولیت بیان یه بار با سپسیس یه بار با افت هوشیاری و تهشم علیرغم درمان همهی اینا باز هم نتونن از سرنوشتشون فرار کنن؟ پزشکا واقعا تا چقدر حق دارن برای زنده نگه داشتن بیمارا تلاش کنن؟
ذهنم درگیر این سوالاست که میرسم بالا سر بیمار. خانوم میانسالی که پوستش زرده و استخوناش از شدت لاغری پیدا. شرح حال میگیرم و میخوام برم به رزیدنت معرفیش کنم که صدام میزنه،
“خانوم دکتر، من چند روزه هر چی میخورم بالا میارم. هیچی تو معدهم نمیمونه، حتی چایی. لطفا یه چیزی بهم بدین بتونم چایی بخورم.”
چایی!
بدنش پر متاستازه، بیاختیار شده، استخوناش درد میکنه و فقط تا دو ماه دیگه زندهست، و دغدغهای که داره اینه که نمیتونه چایی بخوره! ذهنم تا چندین روز درگیرش میمونه. الان که این متنو دارم مینویسم احتمالا اون خانوم دیگه فوت شده، ولی هنوز حرفی که بهم زد از یادم نمیره.
شاید زندگی همینه؟ دربهدر دنبال خوشبختی و مسیر درست زندگی هستیم و نمیخوایم عمرمون رو تلف کنیم، میخوایم انتخابامون درست باشه، همش در حال دویدن دنبال اهدافمون هستیم، پول بیشتر، مقام بالاتر، زندگی بهتر. و شاید زندگی همین یه لیوان چایی باشه که بغل دستمون در حال سرد شدنه. ☕️
#فرناز_رنجبر
دانشجوی پزشکی ورودی 96 دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_یازدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
پرستار اورژانس ۱ صدا میزنه: اینترن داخلی! انتقال جدید دارین.
پرونده رو میگیرم و قبل رفتن بالا سر مریض یه نگاهی بهش میندازم. “خانوم ۵۴ ساله مورد کنسر متاستاتیک کبد”
چقدر خسته شدم از کیسهای کنسر. اونقدر زیادن که از خودم سوال میکنم نکنه ما هم کنسر داریم و نمیدونیم؟ کیسهایی که همه شبیه به همن، ناامید، خسته، بیتفاوت. آدمایی که بستری شدن تو بیمارستان براشون عادت شده، همراهاشون که خیلی وقته با این قضیه کنار اومدن که حداکثر چند ماه دیگه وقت براشون مونده.
مثل همیشه برام سوال میشه، چه اصراریه به چند روز بیشتر زنده نگه داشتن این آدما، وقتی که حالشون روز به روز قراره بدتر بشه و هی بیشتر و بیشتر زجر بکشن؟ یه بار با اختلال الکترولیت بیان یه بار با سپسیس یه بار با افت هوشیاری و تهشم علیرغم درمان همهی اینا باز هم نتونن از سرنوشتشون فرار کنن؟ پزشکا واقعا تا چقدر حق دارن برای زنده نگه داشتن بیمارا تلاش کنن؟
ذهنم درگیر این سوالاست که میرسم بالا سر بیمار. خانوم میانسالی که پوستش زرده و استخوناش از شدت لاغری پیدا. شرح حال میگیرم و میخوام برم به رزیدنت معرفیش کنم که صدام میزنه،
“خانوم دکتر، من چند روزه هر چی میخورم بالا میارم. هیچی تو معدهم نمیمونه، حتی چایی. لطفا یه چیزی بهم بدین بتونم چایی بخورم.”
چایی!
بدنش پر متاستازه، بیاختیار شده، استخوناش درد میکنه و فقط تا دو ماه دیگه زندهست، و دغدغهای که داره اینه که نمیتونه چایی بخوره! ذهنم تا چندین روز درگیرش میمونه. الان که این متنو دارم مینویسم احتمالا اون خانوم دیگه فوت شده، ولی هنوز حرفی که بهم زد از یادم نمیره.
شاید زندگی همینه؟ دربهدر دنبال خوشبختی و مسیر درست زندگی هستیم و نمیخوایم عمرمون رو تلف کنیم، میخوایم انتخابامون درست باشه، همش در حال دویدن دنبال اهدافمون هستیم، پول بیشتر، مقام بالاتر، زندگی بهتر. و شاید زندگی همین یه لیوان چایی باشه که بغل دستمون در حال سرد شدنه. ☕️
#فرناز_رنجبر
دانشجوی پزشکی ورودی 96 دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_یازدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
🔰 انجمن علمی دانشجویی مدیکیشن برگزار میکند:
کارگاه مهارت های مطالعه و یادگیری
👤 استاد: دکتر لادن عباسیان، دانشیار گروه عفونی بیمارستان امام خمینی
📅 زمان برگزاری: ۲۷ خرداد و ۳ تیرماه
از ساعت ۱۴ الی ۱۵:۳۰
📍محل برگزاری: مجتمع بیمارستانی امام خمینی، بخش عفونی، طبقه همکف
💵هزینه ثبتنام: ۵۰ هزار تومان (دو جلسه)
🔗 برای ثبتنام کلیک کنید
شرکت برای عموم مخاطبان آزاد است.
🌱 @MedicationTeam
🆔 @SSRC_News
کارگاه مهارت های مطالعه و یادگیری
تحصیل در رشته های علوم پزشکی نیازمند بهخاطرسپاری و بازیابی موثر فکت های علمی بسیاری است. چگونه قرار است هزاران صفحه کتاب و مقاله را به ذهن بسپاریم و چگونه آنجا که نیاز است از آنها استفاده کنیم؟
👤 استاد: دکتر لادن عباسیان، دانشیار گروه عفونی بیمارستان امام خمینی
📅 زمان برگزاری: ۲۷ خرداد و ۳ تیرماه
از ساعت ۱۴ الی ۱۵:۳۰
📍محل برگزاری: مجتمع بیمارستانی امام خمینی، بخش عفونی، طبقه همکف
💵هزینه ثبتنام: ۵۰ هزار تومان (دو جلسه)
🔗 برای ثبتنام کلیک کنید
شرکت برای عموم مخاطبان آزاد است.
🌱 @MedicationTeam
🆔 @SSRC_News
Forwarded from مرکز پژوهشهای علمی و فناوری دانشجویان
🔔 معاونت آموزشی مرکز پژوهشهای علمی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار میکند:
🔰 مدرسه آموزش جامع مطالعات کارآزمایی بالینی (RCT-GCP)
🔸 به صورت آنلاین در بستر اسکایروم
🔹همراه با ارائه سرتیفیکت معتبر از طرف مرکز پژوهشهای دانشگاه علوم پزشکی تهران
🗓️ زمان برگزاری مدرسه:
👈 ۹ تیر لغایت ۵ مرداد ۱۴۰۳
💵 با تخفیف ویژه برای دانشجویان علوم پزشکی تهران!
🌐 برای ثبتنام از طریق لینک زیر اقدام فرمایید:
👉 survey.porsline.ir/s/nkiVVzRp
📣 اسامی مدرسین، تاریخ و ساعت برگزاری کارگاهها در پوستر فوق قابل مشاهدهاند.
🆔 @SSRC_News
🔰 مدرسه آموزش جامع مطالعات کارآزمایی بالینی (RCT-GCP)
🔸 به صورت آنلاین در بستر اسکایروم
🔹همراه با ارائه سرتیفیکت معتبر از طرف مرکز پژوهشهای دانشگاه علوم پزشکی تهران
🗓️ زمان برگزاری مدرسه:
👈 ۹ تیر لغایت ۵ مرداد ۱۴۰۳
💵 با تخفیف ویژه برای دانشجویان علوم پزشکی تهران!
🌐 برای ثبتنام از طریق لینک زیر اقدام فرمایید:
👉 survey.porsline.ir/s/nkiVVzRp
📣 اسامی مدرسین، تاریخ و ساعت برگزاری کارگاهها در پوستر فوق قابل مشاهدهاند.
🆔 @SSRC_News
Forwarded from واحد پزشکی | مرکز پژوهشهای علمی دانشجویان (Saba Dahaghin)
📣واحد پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار میکند:
⏰پنل انتقال تجربه آزمون پره انترنی
با حضور رتبههای تک رقمی آزمون ۱۴۰۲
🧑🏻💼سیدمحمدمهدی آل یاسین
دانشجوی پزشکی و MPH دانشگاه علوم پزشکی تهران
رتبه ۲ کشوری آزمون پره انترنی ۱۴۰۲
۲.۵ درصد برتر کشوری آزمون علوم پایه ۹۹
👩🏻💼غزل دهاقین
دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
رتبه ۵ کشوری آزمون پره انترنی ۱۴۰۲
رتبه
۲.۵ درصد برتر کشوری آزمون علوم پایه ۹۹
🗓️تاریخ برگزاری: ۳۱ خرداد ۱۴۰۳
⌛️ساعت: ۱۸ الی ۲۰
💻امکان شرکت به صورت آنلاین و از سراسر کشور
💰هزینه ثبت نام: ۱۰۰ هزار تومان
✉️۲۰ درصد تخفیف ثبت نام زودهنگام فقط تا ۲۴ خرداد
و ۴۰ درصد تخفیف ثبت نام زودهنگام گروهی (پنج نفره)
📥لینک ثبت نام
🔔در این پنل به سوالات رایج پاسخ داده خواهد شد و امکان گفت و گو و پرسیدن سوالات شما از رتبه های برتر فراهم میشود:
-از چه زمانی مطالعه رو شروع کنم؟
-چه منابعی برای مطالعه من بهتره؟
-من الان فیزیوپات هستم، مطالعهمو چطور جهتدار کنم؟ چه کارهایی باید از الان انجام بدم؟
-با هدف ۲.۵ درصد شدن باید چه کارایی رو انجام بدم و از کی شروع کنم؟
🆔 @SSRC_med
🆔 @SSRC_News
⏰پنل انتقال تجربه آزمون پره انترنی
با حضور رتبههای تک رقمی آزمون ۱۴۰۲
🧑🏻💼سیدمحمدمهدی آل یاسین
دانشجوی پزشکی و MPH دانشگاه علوم پزشکی تهران
رتبه ۲ کشوری آزمون پره انترنی ۱۴۰۲
۲.۵ درصد برتر کشوری آزمون علوم پایه ۹۹
👩🏻💼غزل دهاقین
دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
رتبه ۵ کشوری آزمون پره انترنی ۱۴۰۲
رتبه
۲.۵ درصد برتر کشوری آزمون علوم پایه ۹۹
🗓️تاریخ برگزاری: ۳۱ خرداد ۱۴۰۳
⌛️ساعت: ۱۸ الی ۲۰
💻امکان شرکت به صورت آنلاین و از سراسر کشور
💰هزینه ثبت نام: ۱۰۰ هزار تومان
✉️۲۰ درصد تخفیف ثبت نام زودهنگام فقط تا ۲۴ خرداد
و ۴۰ درصد تخفیف ثبت نام زودهنگام گروهی (پنج نفره)
📥لینک ثبت نام
🔔در این پنل به سوالات رایج پاسخ داده خواهد شد و امکان گفت و گو و پرسیدن سوالات شما از رتبه های برتر فراهم میشود:
-از چه زمانی مطالعه رو شروع کنم؟
-چه منابعی برای مطالعه من بهتره؟
-من الان فیزیوپات هستم، مطالعهمو چطور جهتدار کنم؟ چه کارهایی باید از الان انجام بدم؟
-با هدف ۲.۵ درصد شدن باید چه کارایی رو انجام بدم و از کی شروع کنم؟
🆔 @SSRC_med
🆔 @SSRC_News
Forwarded from Medinotes
👩🏻⚕🧑🏻⚕ Medinotes - قسمت دوازدهم
ناهار خوران
نویسنده: #سورن_در_سرزمین_غرائب
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_دوازدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
ناهار خوران
نویسنده: #سورن_در_سرزمین_غرائب
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_دوازدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻⚕🧑🏻⚕ Medinotes - ناهار خوران
برید ICU، دو تخت هست که میشه چیزهایی ازشون آموخت، یکی مورد گیلن باره و دیگری مشکوک به بوتولیسم. توی اولی رفلکسها از بین رفته، دومی هم مورد flappy baby عه. هنوز هم نرفتم سرچ بزنم، ولی میشه بچهی شل دیگه، نه؟ ولی شنیدن کجا و دیدن کجا!
میرویم ببینیمش. خب، چه چیزی برای دیدن وجود دارد؟ یک پسر بچه بی رنگ و شل! چند ماهه؟ چند ساله؟ نمیدانم. حتی در پرونده هم به سنش نگاه نکردهام. شاید یک ساله، شاید هم کمتر. واقعا بیجان! مانند گوشتی روی تخت، بیحرکت، بیجان. خب چه چیزیش را چک کنیم؟ هاا سمعش میکنم. چیزی روی بینیاش است که به NIV میخورد، اگر چه مانیتوری مشابه مانیتورهای دستگاه اینتوبه در کنار تخت است. گوشی را روی سینهاش میگذارم، صدای معمولی دم و بازدم شنیده میشود. خب چه چیزیاش را چک کنیم؟ فیکس و فالو. بچهی این سنی اصلا فیکس و فالو باید داشته باشد؟ نمیدانم. هر چه که هست او ندارد. انگشتم را در دستش میگذارم. دستش را مشت خواهد کرد؟ نه، نخواهد کرد. شک به بوتولیسم. خدایا مگر هنوز بوتولیسم داریم؟ احیانا بچه از مناطق با بهداشت پایین نیومده؟ یا خیلی اوضاعش داغون نبوده؟ اکثر مریضا کنارشون یک دو همراه است، ولی این مریض نه، و فقط شماره مادر و پدر در کنار تخت به چشم میخورد. چیه داستانش؟ چرا مامان و باباش نیستن؟ طلاق گرفتن مثلا؟ یا چی؟ استاد میگه فلج حاد سریع از بالا به پایین، چند تا تشخیص افتراقی محدود داره و بوتولیسم نه مهم ترین، ولی یکی از مهم هاست! باشد، خب خدا رو شکر، پس لابد خوب میشه دیگه. اصلا انتی دوت توکیسن بوتولیسم رو دارن اینجا؟ لابد دارن، توی پرونده یه چیزایی هست. با این که به نظر میاد اینتوبه باشه، استاد میگه نفس خودشه، یعنی NIV عه، پس خیلی بهتر شده. باشه، میرویم بیرون، برای نهار.
بار دوم یا سومی که میبینمش، روز واقعه است. مادرش هست. عجیب است، ولی هست. خیلی هم معمولی به نظر میرسد، نه بهداشت کمی دارد و نه به ظاهر سطح اجتماعی پایینی دارد. اما بچه حال عجیبی دارد. دست و پا میزند و از این عبارت، دقیقا همین را قصد میکنم. پا بر زمین میکشد و دست هایش را مواج بالای تخت تکان میدهد. نمیدانم چرا و نفهمیدم چرا. انگار دارد بندهای کفن را باز میکند. این بار اون مانیتور مخصوص اینتوبه موجود نیست و به نظر میرسد این بار واقعا نفسهای خودش است با NIV. انگار بهتر است. این بار مشت اش را جمع میکند.اما مادرش دارد میمیرد. گریه نمیکند، ولی مضطر است. یک جا بند نمیشود. با دست هایش بازی میکند. این پا و آن پا میکند. دستش را روی سر و صورت و تن بچه اش میکشد و چیزی را زمزمه میکند. و هی این کار را تکرار میکند. مادرش ظاهرا نگران ماسک NIV است. هی پایین می آید و بالاخره می افتد. کسی متوجه نمیشود. شاید واقعا مهم هم نیست. دارم از ICU خارج میشوم. میگویم بگذار برگردم شاید مهم باشد. بر میگردم. سچوریشناش هی دارد می افتد. ۸۸، ۸۰، ۷۰. دست و پا زدنش تشدید میشود. ماسک را بر بینیاش برمیگردانم. دست و پا زدنش کم میشود. سچوریشن ۹۸ تا ۱۰۰. مادر به رزیدنت میگوید چه شد؟ میگه گفتیم غددها هم ببینن، شاید مشکل متابولیک باشه. ما یه چیزی زدیم، شاید این خوب تر شدنش اثر همونه. انتی دوت توکسین بوتولیسم رو میگه. میگم این کیس بوتولیسم، مگه بوتولیسماش قطعی نبود؟ رزیدنت جوری که انگار طلب باباش رو داره، میگه کی گفته؟ گفتم استاد فلانی گفته شک مون به بوتولیسم بالاست. میگه شککک! پس قطعی نشده! اعصابم خورد میشود. رزیدنت میرود آنور. مادرش هنوز هست و دستش را روی دست و صورت بچهاش میکشد و چیزی زمزمه میکند...
از صبح که بیدار میشوم، خسته و خواب آلود، در حسرت خواب ظهر و نهار سه تومنی بیمارستانم. بالای این تخت اما، آسمان به تب و تاب است. بچه دست و پا میزند. چشمهایش خواب آلودند، ولی نه، شاید چون توان ندارد پلک هایش را بالا بکشد، این چنین به نظر میرسد. عنبیهاش نصف و نیمه پیداست. انگار که خمار است. آرش! آرش ِ نمیدانم چند ساله با مادرش که مثل سیر و سرکه میجوشد. آرشی که کفن را باز میکند و برمیگردد. آرشی که باید بوتولیسم باشد، که باید با انتی توکسین اش بهبود یابد. چشمی که خیره به ما مینگرد، و ماهی که کامل میشود...
فیش امروز رو کی میگیره؟
نویسنده: #سورن_در_سرزمین_غرائب
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_دوازدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
برید ICU، دو تخت هست که میشه چیزهایی ازشون آموخت، یکی مورد گیلن باره و دیگری مشکوک به بوتولیسم. توی اولی رفلکسها از بین رفته، دومی هم مورد flappy baby عه. هنوز هم نرفتم سرچ بزنم، ولی میشه بچهی شل دیگه، نه؟ ولی شنیدن کجا و دیدن کجا!
میرویم ببینیمش. خب، چه چیزی برای دیدن وجود دارد؟ یک پسر بچه بی رنگ و شل! چند ماهه؟ چند ساله؟ نمیدانم. حتی در پرونده هم به سنش نگاه نکردهام. شاید یک ساله، شاید هم کمتر. واقعا بیجان! مانند گوشتی روی تخت، بیحرکت، بیجان. خب چه چیزیش را چک کنیم؟ هاا سمعش میکنم. چیزی روی بینیاش است که به NIV میخورد، اگر چه مانیتوری مشابه مانیتورهای دستگاه اینتوبه در کنار تخت است. گوشی را روی سینهاش میگذارم، صدای معمولی دم و بازدم شنیده میشود. خب چه چیزیاش را چک کنیم؟ فیکس و فالو. بچهی این سنی اصلا فیکس و فالو باید داشته باشد؟ نمیدانم. هر چه که هست او ندارد. انگشتم را در دستش میگذارم. دستش را مشت خواهد کرد؟ نه، نخواهد کرد. شک به بوتولیسم. خدایا مگر هنوز بوتولیسم داریم؟ احیانا بچه از مناطق با بهداشت پایین نیومده؟ یا خیلی اوضاعش داغون نبوده؟ اکثر مریضا کنارشون یک دو همراه است، ولی این مریض نه، و فقط شماره مادر و پدر در کنار تخت به چشم میخورد. چیه داستانش؟ چرا مامان و باباش نیستن؟ طلاق گرفتن مثلا؟ یا چی؟ استاد میگه فلج حاد سریع از بالا به پایین، چند تا تشخیص افتراقی محدود داره و بوتولیسم نه مهم ترین، ولی یکی از مهم هاست! باشد، خب خدا رو شکر، پس لابد خوب میشه دیگه. اصلا انتی دوت توکیسن بوتولیسم رو دارن اینجا؟ لابد دارن، توی پرونده یه چیزایی هست. با این که به نظر میاد اینتوبه باشه، استاد میگه نفس خودشه، یعنی NIV عه، پس خیلی بهتر شده. باشه، میرویم بیرون، برای نهار.
بار دوم یا سومی که میبینمش، روز واقعه است. مادرش هست. عجیب است، ولی هست. خیلی هم معمولی به نظر میرسد، نه بهداشت کمی دارد و نه به ظاهر سطح اجتماعی پایینی دارد. اما بچه حال عجیبی دارد. دست و پا میزند و از این عبارت، دقیقا همین را قصد میکنم. پا بر زمین میکشد و دست هایش را مواج بالای تخت تکان میدهد. نمیدانم چرا و نفهمیدم چرا. انگار دارد بندهای کفن را باز میکند. این بار اون مانیتور مخصوص اینتوبه موجود نیست و به نظر میرسد این بار واقعا نفسهای خودش است با NIV. انگار بهتر است. این بار مشت اش را جمع میکند.اما مادرش دارد میمیرد. گریه نمیکند، ولی مضطر است. یک جا بند نمیشود. با دست هایش بازی میکند. این پا و آن پا میکند. دستش را روی سر و صورت و تن بچه اش میکشد و چیزی را زمزمه میکند. و هی این کار را تکرار میکند. مادرش ظاهرا نگران ماسک NIV است. هی پایین می آید و بالاخره می افتد. کسی متوجه نمیشود. شاید واقعا مهم هم نیست. دارم از ICU خارج میشوم. میگویم بگذار برگردم شاید مهم باشد. بر میگردم. سچوریشناش هی دارد می افتد. ۸۸، ۸۰، ۷۰. دست و پا زدنش تشدید میشود. ماسک را بر بینیاش برمیگردانم. دست و پا زدنش کم میشود. سچوریشن ۹۸ تا ۱۰۰. مادر به رزیدنت میگوید چه شد؟ میگه گفتیم غددها هم ببینن، شاید مشکل متابولیک باشه. ما یه چیزی زدیم، شاید این خوب تر شدنش اثر همونه. انتی دوت توکسین بوتولیسم رو میگه. میگم این کیس بوتولیسم، مگه بوتولیسماش قطعی نبود؟ رزیدنت جوری که انگار طلب باباش رو داره، میگه کی گفته؟ گفتم استاد فلانی گفته شک مون به بوتولیسم بالاست. میگه شککک! پس قطعی نشده! اعصابم خورد میشود. رزیدنت میرود آنور. مادرش هنوز هست و دستش را روی دست و صورت بچهاش میکشد و چیزی زمزمه میکند...
از صبح که بیدار میشوم، خسته و خواب آلود، در حسرت خواب ظهر و نهار سه تومنی بیمارستانم. بالای این تخت اما، آسمان به تب و تاب است. بچه دست و پا میزند. چشمهایش خواب آلودند، ولی نه، شاید چون توان ندارد پلک هایش را بالا بکشد، این چنین به نظر میرسد. عنبیهاش نصف و نیمه پیداست. انگار که خمار است. آرش! آرش ِ نمیدانم چند ساله با مادرش که مثل سیر و سرکه میجوشد. آرشی که کفن را باز میکند و برمیگردد. آرشی که باید بوتولیسم باشد، که باید با انتی توکسین اش بهبود یابد. چشمی که خیره به ما مینگرد، و ماهی که کامل میشود...
فیش امروز رو کی میگیره؟
نویسنده: #سورن_در_سرزمین_غرائب
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_دوازدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from الکسیر | Elixir
❇️ 🎙 پادکست الکسیر 🎙 ❇️
🔻⚡ نگاهی متفاوت به حوزهی سلامت ⚡🔻
💢 فهرست اپیزودهای رشتهی دوم تا امروز 💢
1️⃣ سوگیریهای ذهنی ناخودآگاه 🧠
2️⃣ هوش مصنوعی چیست؟ - بخش نخست گفتوگو با دکتر پوریا روزرخ 🔍
3️⃣ دکترهای روباتیک در جستوجوی شفا؛ نقش هوش مصنوعی در پزشکی 🤖
4️⃣ مهمان ناخواندهی ماتریکس؛ سوگیری و تبعیض در هوش مصنوعی ⚖️
5️⃣ سفر به آینده؛ آیا هوش مصنوعی نسخهی ما را خواهد پیچید؟! 🫣
6️⃣ خطر! آزارگران مشغول کارند! - آزار و خشونت در محیطهای کاری ⚠️
7️⃣ ماموریت غیرممکن؟! - ایجاد یک محیط کاری سالم در دنیای امروز 👩🏻⚕️🧑🏻⚕🏥
8️⃣ درسهایی از بانوی نوبل اقتصاد؛ شکاف جنسیتی دستمزد و ریشههای آن 💲👩🏻🏫
9️⃣ پرداختِ برابر؛ نبردی پنجاهساله به سوی رفاه و عدالت. ⚖️⚔
🔟 کد ۹۹؛ آخرین فرصتها برای نجات زندگی پزشکان جوان!⚡️☠️
1⃣1⃣ زنجیرهای نامرئی؛ روحهای زخمی از زخمِ زبان به بدن! ⛓🤕
2⃣1⃣ بدنت را بپذیر! - مثبتنگری به بدن، راهی به دنیای بیتنشرمی. ➕👀
3⃣1⃣ زخمهای پنهان؛ تیغِ سنت بر بدن زنان 🔪🔞
4⃣1⃣ کودکی مسروقه؛ عروسهای عروسکبهدست 🧸👧🏻👦🏻
5⃣1⃣ بازی مرگبارِ کودکان؛ پیامدهای ازدواج زودهنگام ⚠️☠️
6⃣1⃣ دانشِ بدون تعصب؛ تفکر نقادانه در زندگی و طبابت 🧐🧠
📣🎵 کلی اپیزود جذاب دیگه هم توی راهه! 😍🔥
🌐 الکسیر را میتونین توی هر پادگیری بشنوید! 🎧
💠 کستباکس 💠 اپل پادکست 💠
💠 شنوتو 💠 گوگل پادکست 💠 و دیگر پلتفرمها 💠
💟 ❤️🔥 حمایت از الکسیر ❤️🔥 💟
🆔 @ElixirPodcast | Our Instagram
🔻⚡ نگاهی متفاوت به حوزهی سلامت ⚡🔻
💢 فهرست اپیزودهای رشتهی دوم تا امروز 💢
1️⃣ سوگیریهای ذهنی ناخودآگاه 🧠
2️⃣ هوش مصنوعی چیست؟ - بخش نخست گفتوگو با دکتر پوریا روزرخ 🔍
3️⃣ دکترهای روباتیک در جستوجوی شفا؛ نقش هوش مصنوعی در پزشکی 🤖
4️⃣ مهمان ناخواندهی ماتریکس؛ سوگیری و تبعیض در هوش مصنوعی ⚖️
5️⃣ سفر به آینده؛ آیا هوش مصنوعی نسخهی ما را خواهد پیچید؟! 🫣
6️⃣ خطر! آزارگران مشغول کارند! - آزار و خشونت در محیطهای کاری ⚠️
7️⃣ ماموریت غیرممکن؟! - ایجاد یک محیط کاری سالم در دنیای امروز 👩🏻⚕️🧑🏻⚕🏥
8️⃣ درسهایی از بانوی نوبل اقتصاد؛ شکاف جنسیتی دستمزد و ریشههای آن 💲👩🏻🏫
9️⃣ پرداختِ برابر؛ نبردی پنجاهساله به سوی رفاه و عدالت. ⚖️⚔
🔟 کد ۹۹؛ آخرین فرصتها برای نجات زندگی پزشکان جوان!⚡️☠️
1⃣1⃣ زنجیرهای نامرئی؛ روحهای زخمی از زخمِ زبان به بدن! ⛓🤕
2⃣1⃣ بدنت را بپذیر! - مثبتنگری به بدن، راهی به دنیای بیتنشرمی. ➕👀
3⃣1⃣ زخمهای پنهان؛ تیغِ سنت بر بدن زنان 🔪🔞
4⃣1⃣ کودکی مسروقه؛ عروسهای عروسکبهدست 🧸👧🏻👦🏻
5⃣1⃣ بازی مرگبارِ کودکان؛ پیامدهای ازدواج زودهنگام ⚠️☠️
6⃣1⃣ دانشِ بدون تعصب؛ تفکر نقادانه در زندگی و طبابت 🧐🧠
📣🎵 کلی اپیزود جذاب دیگه هم توی راهه! 😍🔥
🌐 الکسیر را میتونین توی هر پادگیری بشنوید! 🎧
💠 کستباکس 💠 اپل پادکست 💠
💠 شنوتو 💠 گوگل پادکست 💠 و دیگر پلتفرمها 💠
💟 ❤️🔥 حمایت از الکسیر ❤️🔥 💟
🆔 @ElixirPodcast | Our Instagram
🧩 #گزارش برگزاری کارگاه مهارت های مطالعه و یادگیری
🔹 کارگاه دو جلسهای مهارت های مطالعه و یادگیری در تاریخهای ۲۷ خرداد و ۳ تیرماه ۱۴۰۳ در سالن مرکز تحقیقات اچآیوی بخش عفونی بیمارستان امام خمینی برگزار گردید.
◀️ برای اطلاع از رویدادهای آتی، کانال انجمن مدیکیشن و مرکز پژوهش های دانشجویی را دنبال کنید.
🌱 @Medicationteam
🆔 @SSRC_News
🔹 کارگاه دو جلسهای مهارت های مطالعه و یادگیری در تاریخهای ۲۷ خرداد و ۳ تیرماه ۱۴۰۳ در سالن مرکز تحقیقات اچآیوی بخش عفونی بیمارستان امام خمینی برگزار گردید.
◀️ برای اطلاع از رویدادهای آتی، کانال انجمن مدیکیشن و مرکز پژوهش های دانشجویی را دنبال کنید.
🌱 @Medicationteam
🆔 @SSRC_News
Forwarded from Medinotes
👩🏻⚕🧑🏻⚕ Medinotes - قسمت سیزدهم
سکانسپلان اولین کشیک اینترنی
نویسنده: #shadow
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_سیزدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
سکانسپلان اولین کشیک اینترنی
نویسنده: #shadow
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_سیزدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻⚕🧑🏻⚕ Medinotes - سکانس پلان اولین کشیک اینترنی
[چنده الان؟ 6:53، خوبه. پس این چرا جواب نمیده دیشب که بهش گفتم. 6:57 گورباباش. برم خودمو معرفی کنم. ئـــ... حالا قسمت اکیوت اورژانسو رد میکنیم، ویژژ، اینم قسمت بستری]
+سلام
-سلام!من اینترن جراحیم. رزیدنت جراحـی هست؟
+همون پسره که پشتته رزیدنت جراحیه
-ممنون
[این چرا همش دور خودش می چرخه. هی میره اینور اونور مارم می کشونه. این دختره میخوره اینترن باشه]
+آقای دکتر ببینید این لیست مریضاست که من نوشتم. باید یه همچین لیستی داشته باشید. اکثر مریضا اینجان. تک و توک هم اونور مریض داریم.
[اوهه، چه خبره. بیچاره شدیم که. پس این لعنتی چرا نمیاد، دیشب که بهش گفتم. دختره یکم آشناست. اوهه کی اومدن اینا، تو راندیم که]
+صبح این موقع راند داریم. استادا خیلی انتظار بالایی ندارن. همین که بدونی مریض چیه، علائم حیاتی، اونم فقط سه تا، فشارو نمیخوان، یا حالا ازمایشهاش، اون لیست منو یه لحظه میدید... دکتر وایت مریض هشت و دوئه
[ئه هممئه، ئه ئه هممئه، سرود ملی استرس؟]
+به جا انداختن فتق چی میگن بچه ها؟ اصطلاحش. کسی میدونه؟ ... taxis.
[چه جالب، آموزشم داریم تو اینترنی مگه]
+خب من یه توضیحی بدم بهتون کار تو اورژانس چطوریه، بعد چند ساعتی با هم بمونید چون دکتر نیوئه، بعدش تقسیم کنید.
[بابا این برگه ها رو دست اینترن های بدبخت دیدیم یه عمر دیگه. بع، آزمایش دیدنم مگه کاری داره. بذا بگه حالا دیدی وسطش یه چیز گفت بلد نبودیم.]
+این مهر منه. پیشتون میمونه.
اینجا شرح حال رو تو برگه اوردر می نویسیم، نه تو برگه شرح حال
[اسکلیم مگه؟ باوشه]
+خب، مهرو بزن بده بچه ها. گرفتی چطوره دیگه؟ اوردر که این مدلی که نوشتی، از بچه های پرستاری بپرسید برگه هارو، سوند اینام بلد نبودید کمک بگیرید، داش علی هست، (نوکرتونم هستم) هررر سوالیم داشتید بمن زنگ میزنید، جواب میدم. فعلا
[این شما و وحشت دنیای بی علی
من کجا تنها مریض دیدن کجا ولمان کن
خفه، من نیواینترن میواینترن به رسمیت نمی شناسم، کاری نداره که، بریم!]
+سلام چی شد تشریف اوردید؟
-آقای دکتر از دیشب شکمش ...
+زانوهاتونو جمع میکنید؟ با اجازه من شکمتون رو معاینه کنم
[نرمه، داد نزد، تندر هم که نیست، چته پس؟]
[اوکی زود برگردیم استیشن، اصل اول در اورژانس نشستنه]
+آقای دکتر دخترم چی شد؟
-صبر کنید جواب سونو بیاد
+دکتر، ترخیص 17 رو می نویسی؟
-مریضو ندیدم هنوز، یه لحظه کار اینو بکنم بعد
Amp apotel 1gr Iv stat & TDS
+دکتر، دکتر!
-ها بله
+سیتی اسکن مریض منو دیدید؟
-کدومه اسمش چیه؟ .. اها، اره سیتیش اومده، من کارای اینو بکنم میام میگم.
+ببخشید، سیتی شکم لگن دو برگه ایه یا تک برگ؟
-یه برگ بنویسی بسه
[دوتا نبود مگه؟
خب، من این وسطم چرا، ها؟ نوبت کیه الان؟ شت، گیج میزنی رسما، برگرد استیشن]
+دکتر ایشون میخواد رضایت شخصی بده
-سلام، کیه ایشون من ندیدم هنوز؟
+تخت 17.5 تصادف.
×دکتر بنویس بریم ما
+فعلا برید سر تخت تون هنوز ویزیت نکردیم شما رو
-دکتر بِئنویس بره دیگه
[این خوشگل بنظر میاد. بنویس بره دیگه. رزیدنت غلط کرد گفت بدون اطلاع به من رضایت شخصی ترخیص ننویس.]
[میلیون ها سال تکامل حسی عصبی میگوید صدا از پسترولترال میاد:]
+تکلیف دختر من چی شد؟ از صبحه...
-ما شک داریم اپاندیس باشه، ولی سونوی صبح با سیتی و سونوی مجدد نمیخونه. دیدید که من برگه شما رو اورژانسی نوشتم رفتید.
[تو کی هستی اورژانسی بنویسی؟]
+آره دستتم درد نکنه، ولی اخه از صبحه اینجاییم
-قبول دارم، ولی ببینید دختر شما جوونه، بذار برم نزدیک خودشم بشنوه، سر همین ما حساسیم که دقیق باشیم، هنوزم که درد دارید درسته؟ یکم حوصله کنید ببینیم چی میشه
[لعنت، سوند این مریض پانکراتیته رو نذاشتم هنوز]
+دکتر جواب سیتی ما چی شد؟ تخت 21
-چی بود اسم مریض؟ ... ها اینو نوشتم من برگه اش رو تازه بردم رادیولوژی، هنوز جوابشو ننوشتن.
(سکانس پلان تکنیکی در سینما است که کل روایت داستانی در یک شات بدون کات(استراحت!) و تدوین فیلمبرداری میشود)
[چنده الان؟ 6:53، خوبه. پس این چرا جواب نمیده دیشب که بهش گفتم. 6:57 گورباباش. برم خودمو معرفی کنم. ئـــ... حالا قسمت اکیوت اورژانسو رد میکنیم، ویژژ، اینم قسمت بستری]
+سلام
-سلام!من اینترن جراحیم. رزیدنت جراحـی هست؟
+همون پسره که پشتته رزیدنت جراحیه
-ممنون
[این چرا همش دور خودش می چرخه. هی میره اینور اونور مارم می کشونه. این دختره میخوره اینترن باشه]
+آقای دکتر ببینید این لیست مریضاست که من نوشتم. باید یه همچین لیستی داشته باشید. اکثر مریضا اینجان. تک و توک هم اونور مریض داریم.
[اوهه، چه خبره. بیچاره شدیم که. پس این لعنتی چرا نمیاد، دیشب که بهش گفتم. دختره یکم آشناست. اوهه کی اومدن اینا، تو راندیم که]
(راند فرآیندی تو بیمارستانه که چندتا دکتر میان و درباره مریض تصمیم میگیرن که براش چیکار کنن. افراد شرکت کننده در راند معمولا اعم از استاد یا رزیدنت ارشد، رزیدنت و اینترنها و استاجرها هستن.)
+صبح این موقع راند داریم. استادا خیلی انتظار بالایی ندارن. همین که بدونی مریض چیه، علائم حیاتی، اونم فقط سه تا، فشارو نمیخوان، یا حالا ازمایشهاش، اون لیست منو یه لحظه میدید... دکتر وایت مریض هشت و دوئه
وایت منظور همان WBC یا تعداد گلبولهای سفید خون
[ئه هممئه، ئه ئه هممئه، سرود ملی استرس؟]
+به جا انداختن فتق چی میگن بچه ها؟ اصطلاحش. کسی میدونه؟ ... taxis.
[چه جالب، آموزشم داریم تو اینترنی مگه]
+خب من یه توضیحی بدم بهتون کار تو اورژانس چطوریه، بعد چند ساعتی با هم بمونید چون دکتر نیوئه، بعدش تقسیم کنید.
[بابا این برگه ها رو دست اینترن های بدبخت دیدیم یه عمر دیگه. بع، آزمایش دیدنم مگه کاری داره. بذا بگه حالا دیدی وسطش یه چیز گفت بلد نبودیم.]
+این مهر منه. پیشتون میمونه.
اینجا شرح حال رو تو برگه اوردر می نویسیم، نه تو برگه شرح حال
[اسکلیم مگه؟ باوشه]
+خب، مهرو بزن بده بچه ها. گرفتی چطوره دیگه؟ اوردر که این مدلی که نوشتی، از بچه های پرستاری بپرسید برگه هارو، سوند اینام بلد نبودید کمک بگیرید، داش علی هست، (نوکرتونم هستم) هررر سوالیم داشتید بمن زنگ میزنید، جواب میدم. فعلا
[این شما و وحشت دنیای بی علی
من کجا تنها مریض دیدن کجا ولمان کن
خفه، من نیواینترن میواینترن به رسمیت نمی شناسم، کاری نداره که، بریم!]
+سلام چی شد تشریف اوردید؟
-آقای دکتر از دیشب شکمش ...
+زانوهاتونو جمع میکنید؟ با اجازه من شکمتون رو معاینه کنم
[نرمه، داد نزد، تندر هم که نیست، چته پس؟]
تندر: دارای تندرنس، یعنی جایی از بدن در لمس دردناک باشد
[اوکی زود برگردیم استیشن، اصل اول در اورژانس نشستنه]
+آقای دکتر دخترم چی شد؟
-صبر کنید جواب سونو بیاد
+دکتر، ترخیص 17 رو می نویسی؟
-مریضو ندیدم هنوز، یه لحظه کار اینو بکنم بعد
Amp apotel 1gr Iv stat & TDS
(این قسمت به شکل اوردرنویسی در پرونده های بیمارستانی نوشته شده و درواقع آمپول آپوتل یا همان استامینوفن تجویز شده)
+دکتر، دکتر!
-ها بله
+سیتی اسکن مریض منو دیدید؟
-کدومه اسمش چیه؟ .. اها، اره سیتیش اومده، من کارای اینو بکنم میام میگم.
+ببخشید، سیتی شکم لگن دو برگه ایه یا تک برگ؟
-یه برگ بنویسی بسه
[دوتا نبود مگه؟
خب، من این وسطم چرا، ها؟ نوبت کیه الان؟ شت، گیج میزنی رسما، برگرد استیشن]
+دکتر ایشون میخواد رضایت شخصی بده
-سلام، کیه ایشون من ندیدم هنوز؟
+تخت 17.5 تصادف.
×دکتر بنویس بریم ما
+فعلا برید سر تخت تون هنوز ویزیت نکردیم شما رو
-دکتر بِئنویس بره دیگه
[این خوشگل بنظر میاد. بنویس بره دیگه. رزیدنت غلط کرد گفت بدون اطلاع به من رضایت شخصی ترخیص ننویس.]
[میلیون ها سال تکامل حسی عصبی میگوید صدا از پسترولترال میاد:]
(پسترولترال یا posterolateral یعنی سمت عقب و دور از خط وسط)
+تکلیف دختر من چی شد؟ از صبحه...
-ما شک داریم اپاندیس باشه، ولی سونوی صبح با سیتی و سونوی مجدد نمیخونه. دیدید که من برگه شما رو اورژانسی نوشتم رفتید.
[تو کی هستی اورژانسی بنویسی؟]
+آره دستتم درد نکنه، ولی اخه از صبحه اینجاییم
-قبول دارم، ولی ببینید دختر شما جوونه، بذار برم نزدیک خودشم بشنوه، سر همین ما حساسیم که دقیق باشیم، هنوزم که درد دارید درسته؟ یکم حوصله کنید ببینیم چی میشه
[لعنت، سوند این مریض پانکراتیته رو نذاشتم هنوز]
+دکتر جواب سیتی ما چی شد؟ تخت 21
-چی بود اسم مریض؟ ... ها اینو نوشتم من برگه اش رو تازه بردم رادیولوژی، هنوز جوابشو ننوشتن.
Forwarded from Medinotes
+دکتر من خودم برم؟
-خودتوو..ن؟...
[مگه مرجع تقلیدم همه چیو می پرسی. اصلا برو بهتر کار من کم میشه. نکنه بگن چرا همراه اومده اینترن مقصره؟ اه، بدرک. مغزم آزرده شد. irritated، چقدر میگم با رفلاکست انقد قهوه نخور معده ات irritate میشه.
این کیه زنگ میزنه، اخرش 7 بیمارستانه]
+الو، سلام دکتر خسته نباشید
-سلام کجایید شما؟
+عه اینجایی دکتر؟ خلاصه پرونده اینو می نویسی
-عاو، از کشیک قبلی مونده. باشه
×چی شد مریض من؟ سیتیش چی میگه
[شت این پانکراتیته، هنوز نرفتم سوندشو بذارم. سیتیشم که ریپورت نداره]
-سیتیش هنوز نیومده
×گفتی اومده که
-اره اومده ولی تفسیرش، گزارشش، نیومده
[این چرا سرم نداره. مگه پانکراتیت نباید همش هیدره میکردیم؟ من چرا دارم خلاصه پرونده می نویسم الان؟
ای بابا این داره عصبانی میشه]
-ما داریم کاراشو میکنیم شما بفرما میایم
[آموزش پیچاندن.]
+دکتر اینطوری نمیشه، بیا تقسیم کنیم نوبتی وایسیم.
-آره
+خب از الان تا افطار...
نویسنده: #shadow
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_سیزدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
-خودتوو..ن؟...
[مگه مرجع تقلیدم همه چیو می پرسی. اصلا برو بهتر کار من کم میشه. نکنه بگن چرا همراه اومده اینترن مقصره؟ اه، بدرک. مغزم آزرده شد. irritated، چقدر میگم با رفلاکست انقد قهوه نخور معده ات irritate میشه.
این کیه زنگ میزنه، اخرش 7 بیمارستانه]
+الو، سلام دکتر خسته نباشید
-سلام کجایید شما؟
+عه اینجایی دکتر؟ خلاصه پرونده اینو می نویسی
-عاو، از کشیک قبلی مونده. باشه
×چی شد مریض من؟ سیتیش چی میگه
[شت این پانکراتیته، هنوز نرفتم سوندشو بذارم. سیتیشم که ریپورت نداره]
-سیتیش هنوز نیومده
×گفتی اومده که
-اره اومده ولی تفسیرش، گزارشش، نیومده
[این چرا سرم نداره. مگه پانکراتیت نباید همش هیدره میکردیم؟ من چرا دارم خلاصه پرونده می نویسم الان؟
ای بابا این داره عصبانی میشه]
-ما داریم کاراشو میکنیم شما بفرما میایم
[آموزش پیچاندن.]
+دکتر اینطوری نمیشه، بیا تقسیم کنیم نوبتی وایسیم.
-آره
+خب از الان تا افطار...
نویسنده: #shadow
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_سیزدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻⚕🧑🏻⚕ Medinotes - سکانس پلان اولین کشیک اینترنی-بخش دوم
+من درد دارم خانوم
-دکتر باید بنویسه. دکتر ایشون مسکن ندارن؟
[عه شبیه نیلوفر حامدیه!]
×اسمشون چیه؟ .. نه هنوز ویزیت نشدن. بفرمایید میام
[آقا نمیشه مسکنو بزنن بعدا من اوردر کنم؟ خانم جان قبل تو من دو تا خلاصه پرونده دارم اخه.
خب شرح حال خانمه رو بگیرم دیر شد.]
+خب چی شده دردتون از کی شروع شده؟
-از دیروز ظهر از پشتم، از اینجا شروع شد بعد زد به پهلوهام، بعد دور نافمو بعد کل شکمم
[بسم ا... این چیه]
+زانوها رو جمع میکنید من با اجازه شکمتونو معاینه کنم
-وای، آی، آی آی.
[تندرنس جنرالیزه. ریبااانـــد... خب ندارد.]
+سلام دکتر یه مریض داریم ...
-کلا چی داریم الان؟
+یه خانم ... دو تا هم که هنوز ندیدیم یکیش رضایت شخصیه، دو تا هم خلاصه پرونده ترخیص های شیفت قبل
-باشه ببین شون، من دارم میام یه 10 دقیقه دیگه.
+دکتر ترخیص 17.5 رو نوشتی؟
-ها؟
+تخت های 17 و 17.5
-نه هنوز ویزیت نشدن. پرونده هاشونو میدید
[اووو، باید دور بزنم اینجا رو، الان بپرم از رو این میز خلاف پروفشنالیسمه؟ کاش همه اونور رو نگاه میکردن. پارکور جزء سافت اسکیلز نیست؟]
+سلام چی شده؟ چرا اومدید
-والا اینجام درد میکرد از دیشب
+قبلا هیچوقت درد نکرده بود؟ چکار کردید واسش؟
-نه، هیچی دیشب یه لیتر مشروب خوردم شاید بهتر شه نشد.
+یلّیتر؟
-آره. دکتر الکلش کمه، 6 7 درصد فوقش. خوب نیست مگه؟
+نه الکل کلا برای گوارش ضرره. استفراغ، اسهالم داشتید؟
-عه؟ خود دکترا میگن خوبه که. بله یه بار، امروز صبح
+خب یه علائم حیاتیم بگیرم. اه، پیچ خورده این سیم های ... پفف، نه، آدم با زبون روزه نباید حرف زشت و ناپسند بزنه، قبول دارید؟
-عه دکتر روزه ای؟ [خجالت کشید چرا. داش تو برو خود را باش، منم بعد کشیک میرم میخورم]
+الو، دکتر من اومدم کجایی تو
-سر تخت 17ام الان میام
+ها دیدمت دیدمت بذار بیام.
×دکتر دستم به دامنت یه آمپول بزن برم من. پسفردا بلیط دارم میرم ترکیه ... نه مجردم...
[خفه شو تو برو خود را باش. ترخیص 17.5 رو بنویس.]
-ایشونم مولتیپل تروماست، خوبه. میگه میخواد بره.
+اوکیه بنویس. ببین شما بخاطر تصادف، ما وظیفه داریم 48 ساعت نگهت داریم، اما میخوای بری ما کاری نمیتونیم بکنیم ولی هر علامت جدیدی داشتی....
-این خانمه درد شکم جنزالیزه اون طرفه رو هم ببینیم دکتر.
+اون کیست هیداتیده چی شد راستی
-ها اون اینوره ،خوبه بنظر حالش. گفتم تنگی نفس و هر علامتی داشت بگن بهم.
...
+من درد دارم خانوم
-دکتر باید بنویسه. دکتر ایشون مسکن ندارن؟
[عه شبیه نیلوفر حامدیه!]
×اسمشون چیه؟ .. نه هنوز ویزیت نشدن. بفرمایید میام
[آقا نمیشه مسکنو بزنن بعدا من اوردر کنم؟ خانم جان قبل تو من دو تا خلاصه پرونده دارم اخه.
خب شرح حال خانمه رو بگیرم دیر شد.]
+خب چی شده دردتون از کی شروع شده؟
-از دیروز ظهر از پشتم، از اینجا شروع شد بعد زد به پهلوهام، بعد دور نافمو بعد کل شکمم
[بسم ا... این چیه]
+زانوها رو جمع میکنید من با اجازه شکمتونو معاینه کنم
-وای، آی، آی آی.
[تندرنس جنرالیزه. ریبااانـــد... خب ندارد.]
ریباند تندرنس به دردی گفته می شود که حین برداشتن دست در معاینه ایجاد می شود و می تواند نشانه درگیری پرده پریتوئن باشد+میتونید بشینید؟ درد میکنه؟ [cva تندرنس ندارد]
تندرنس cva به درد در هنگام ضربه به ناحیه ای از پشت بیمار گفته می شود که در حقیقت محل کلیهها هستند و وجود آن می تواند نشانه درگیری کلیه باشد+باشه من با دکتر صحبت کنم بیام
+سلام دکتر یه مریض داریم ...
-کلا چی داریم الان؟
+یه خانم ... دو تا هم که هنوز ندیدیم یکیش رضایت شخصیه، دو تا هم خلاصه پرونده ترخیص های شیفت قبل
-باشه ببین شون، من دارم میام یه 10 دقیقه دیگه.
+دکتر ترخیص 17.5 رو نوشتی؟
-ها؟
+تخت های 17 و 17.5
-نه هنوز ویزیت نشدن. پرونده هاشونو میدید
[اووو، باید دور بزنم اینجا رو، الان بپرم از رو این میز خلاف پروفشنالیسمه؟ کاش همه اونور رو نگاه میکردن. پارکور جزء سافت اسکیلز نیست؟]
+سلام چی شده؟ چرا اومدید
-والا اینجام درد میکرد از دیشب
+قبلا هیچوقت درد نکرده بود؟ چکار کردید واسش؟
-نه، هیچی دیشب یه لیتر مشروب خوردم شاید بهتر شه نشد.
+یلّیتر؟
-آره. دکتر الکلش کمه، 6 7 درصد فوقش. خوب نیست مگه؟
+نه الکل کلا برای گوارش ضرره. استفراغ، اسهالم داشتید؟
-عه؟ خود دکترا میگن خوبه که. بله یه بار، امروز صبح
+خب یه علائم حیاتیم بگیرم. اه، پیچ خورده این سیم های ... پفف، نه، آدم با زبون روزه نباید حرف زشت و ناپسند بزنه، قبول دارید؟
-عه دکتر روزه ای؟ [خجالت کشید چرا. داش تو برو خود را باش، منم بعد کشیک میرم میخورم]
+الو، دکتر من اومدم کجایی تو
-سر تخت 17ام الان میام
+ها دیدمت دیدمت بذار بیام.
×دکتر دستم به دامنت یه آمپول بزن برم من. پسفردا بلیط دارم میرم ترکیه ... نه مجردم...
[خفه شو تو برو خود را باش. ترخیص 17.5 رو بنویس.]
-ایشونم مولتیپل تروماست، خوبه. میگه میخواد بره.
+اوکیه بنویس. ببین شما بخاطر تصادف، ما وظیفه داریم 48 ساعت نگهت داریم، اما میخوای بری ما کاری نمیتونیم بکنیم ولی هر علامت جدیدی داشتی....
-این خانمه درد شکم جنزالیزه اون طرفه رو هم ببینیم دکتر.
+اون کیست هیداتیده چی شد راستی
-ها اون اینوره ،خوبه بنظر حالش. گفتم تنگی نفس و هر علامتی داشت بگن بهم.
...
Forwarded from Medinotes
...
~خانوم من از صبح دارم به خودم می پیچم، چرا کاری نمی کنید؟
×والا چند بار به دکتر گفتم
+الان داریم میایم بخدا، یکم هم حوصله کنید... ایشون همون خانم درد شکم جنرالیزه...
-ایسکمی مزانتر میخوره
[شت، چرا اصلا به ذهنم نیومد؟]
-یه سیتی آی وی کنتراست بنویس واسش. من برمیگردم.
[این پانکراتیته چرا هنوز سرم نداره. من باید بگم؟]
-اینو بنویسید امضا کنید انگشتم بزنید.
[کمی آب خوردن پس از این همه سگدو؟
آع، کجا پاشده این. پانکراتیت CBR بود یا نبود؟ اطلاعاتی یافت نشد. بدو]
-صبر کنید صبر کنید، ادراره؟ سوند میزنم.
+نه دستشویی بزرگه.
-الو دکتر، ،24 پانکراتیت پاشده بره دستشویی، میگه مدفوعه. بیاد پایین؟ بره نره؟
+خوبه چکارش داری بذا بره، همینکه شکمش کار میکنه یعنی خوبه.
[دیگه نشستیم ها]
-اینترن جراحی! 15 انتقال خورده داره میاد.
+اوکی حالا بیاد می بینمش
×دکتر این ریپورت مریض ما
+دکتر خودش رفته گرفته. من وقت نکردم.
-خب خوبه، چیزی نداره ترخیصه. سنگ کلیه بودا! از صبح...
+این یکیم یاد گرفت رفت گرفت
-اینم خوبه شما هم ترخیص. بنویس یه خلاصه ای، با این دستورات ترخیص: سیپرو 500 هر 12 ساعت ،مترو 500 هر 8 ساعت، استامینوفن، مراجعه سرپایی به درمانگاه ... الان ننویس ویس گرفتم. من میرم مریض اومد زنگ بزن.
[خوبه ویس میگیره انصافا دمش گرم. اینا هم سرویس میشنا، اورژانس اتاق عمل... خوبم بلده، تو 6 ماه اینقدر راه افتاده یعنی؟]
+تخت 15 اومد اسم مریض چیه؟
-اسمش طیر...
[طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق، که درین دامگه حادثه چون افتادم!
اوردر این خانمه رو بنویسم زود دیگه سرویس شد از درد]
[اونجوری نگاه نکن، راه نداره
این کوله سیستیت جدیده رو هم باید راه بندازم زود]
+باشه چشم کار این مریضا رو بکنم می نویسم شما روهم
[دارم چکار میکنم؟ ساعت چنده؟ اینجا کجاست؟]
+دکتر فدات بشم ترخیص ما رو بنویس
-چشم چشم چند دیقه فقط فرصت بدید بمن
×سلام دکتر تو برو دیگه افطاره
-زود اومدی که، اینا رو بنویسم رفتم، این لیستو بگیر فعلا، کار زیادی نمونده
+دکتر ببخشید من یه عرضی داشتم. این مریض ما الکل زیاد مصرف میکرد، یعنی میتونه ازون باشه؟
-کلا برای گوارش خوب نیست ولی بعیده از اون باشه درد الانش، ولی ولی هر چی باشه علت، الان عمل نیاز داره
[دکتر!
نمیشد یه کاردانی خلاصه پرونده نویسی میذاشتن؟]
نویسنده: #shadow
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_سیزدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
~خانوم من از صبح دارم به خودم می پیچم، چرا کاری نمی کنید؟
×والا چند بار به دکتر گفتم
+الان داریم میایم بخدا، یکم هم حوصله کنید... ایشون همون خانم درد شکم جنرالیزه...
-ایسکمی مزانتر میخوره
[شت، چرا اصلا به ذهنم نیومد؟]
-یه سیتی آی وی کنتراست بنویس واسش. من برمیگردم.
[این پانکراتیته چرا هنوز سرم نداره. من باید بگم؟]
-اینو بنویسید امضا کنید انگشتم بزنید.
[کمی آب خوردن پس از این همه سگدو؟
آع، کجا پاشده این. پانکراتیت CBR بود یا نبود؟ اطلاعاتی یافت نشد. بدو]
منظور از CBR، همان compelete bed rest می باشد، یعنی بیماری که نباید حرکت کند.
-صبر کنید صبر کنید، ادراره؟ سوند میزنم.
+نه دستشویی بزرگه.
-الو دکتر، ،24 پانکراتیت پاشده بره دستشویی، میگه مدفوعه. بیاد پایین؟ بره نره؟
+خوبه چکارش داری بذا بره، همینکه شکمش کار میکنه یعنی خوبه.
[دیگه نشستیم ها]
-اینترن جراحی! 15 انتقال خورده داره میاد.
+اوکی حالا بیاد می بینمش
×دکتر این ریپورت مریض ما
+دکتر خودش رفته گرفته. من وقت نکردم.
-خب خوبه، چیزی نداره ترخیصه. سنگ کلیه بودا! از صبح...
+این یکیم یاد گرفت رفت گرفت
-اینم خوبه شما هم ترخیص. بنویس یه خلاصه ای، با این دستورات ترخیص: سیپرو 500 هر 12 ساعت ،مترو 500 هر 8 ساعت، استامینوفن، مراجعه سرپایی به درمانگاه ... الان ننویس ویس گرفتم. من میرم مریض اومد زنگ بزن.
سیپرو: سیپروفلوکساسین
مترو: مترونیدازول
[خوبه ویس میگیره انصافا دمش گرم. اینا هم سرویس میشنا، اورژانس اتاق عمل... خوبم بلده، تو 6 ماه اینقدر راه افتاده یعنی؟]
+تخت 15 اومد اسم مریض چیه؟
-اسمش طیر...
[طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق، که درین دامگه حادثه چون افتادم!
اوردر این خانمه رو بنویسم زود دیگه سرویس شد از درد]
اوردر: دستورات دارویی و غیردارویی که توسط پزشکان تعیین می گردد و جهت انجام اقدامات تشخیصی/درمانی لازم نوشته می شود.×... باید دکتر بنویسه خلاصه پرونده رو بعد ترخیص میشید
[اونجوری نگاه نکن، راه نداره
این کوله سیستیت جدیده رو هم باید راه بندازم زود]
+باشه چشم کار این مریضا رو بکنم می نویسم شما روهم
[دارم چکار میکنم؟ ساعت چنده؟ اینجا کجاست؟]
+دکتر فدات بشم ترخیص ما رو بنویس
-چشم چشم چند دیقه فقط فرصت بدید بمن
×سلام دکتر تو برو دیگه افطاره
-زود اومدی که، اینا رو بنویسم رفتم، این لیستو بگیر فعلا، کار زیادی نمونده
+دکتر ببخشید من یه عرضی داشتم. این مریض ما الکل زیاد مصرف میکرد، یعنی میتونه ازون باشه؟
-کلا برای گوارش خوب نیست ولی بعیده از اون باشه درد الانش، ولی ولی هر چی باشه علت، الان عمل نیاز داره
[دکتر!
نمیشد یه کاردانی خلاصه پرونده نویسی میذاشتن؟]
نویسنده: #shadow
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_سیزدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻⚕🧑🏻⚕ Medinotes - قسمت چهاردهم
مرگ، امید، لبخند
نویسنده: #اسم_مستعار
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_چهاردهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
مرگ، امید، لبخند
نویسنده: #اسم_مستعار
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_چهاردهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻⚕🧑🏻⚕ Medinotes - مرگ، امید، لبخند
سه نفری توی بخش، سرگردان به دنبال بیمار سرحالی میگشتیم تا سمع کردن را تمرین کنیم. از کنار یکی از اتاقها که گذشتم چشمم به مرد حدودا ۶۰ سالهای افتاد. گفتم: <به نظر اوکی باشه. بریم تو.> وارد اتاق شدیم و مکالمهمان را با سلامی آغاز کردیم. پنج دقیقه اول از خاطرات و زندگیاش گفت و از اصطلاحاتی که به کار میبرد مشخص بود فرد تحصیل کردهایست. چشمم که به کتاب روی تخت افتاد، گفت: <هر چی میکشیم از اینه.> و به عنوان کتاب که اضطراب و افسردگی بود، اشاره کرد. وقتی صحبتش تمام شد، برای معاینه اجازه گرفتیم، با خنده گفت: <اجازه نمیخواد که، شما اصلا فک مارو بیار پایین.> از این استقبال ما هم خندهمان گرفت و برای معاینه، گوشیهایمان را بیرون آوردیم. عجیب بود، هر چه بلندتر نفس میکشید، بیشتر چیزی نمیشنیدم و از نگاه بقیه هم مشخص بود آنها هم صدایی نشنیدهاند. پیرمرد انگار افکارم را شنیده باشد، گفت: <نفسم در نمیاد. انقدر سیگار کشیدم دیگه ریهای نمونده.> مکثی کردم و از سر کنجکاوی پرسیدم: <راستی چه تشخیصی دادن؟> با خنده پاسخ داد: <سرطانه احتمالا.> سکوت سنگینی فضا را پر کرد. ادامه داد: <حقیقتش اگر بگن الان میری ناراحت نمیشم، به هر حال، عمر و قسمت دست خداست. تا اونجا که تونستم سعی کردم خوب زندگی کنم، فرقی نداره حالا یا امروز میریم یا فردا...>
بعد از خداحافظی، از اتاق بیرون آمدیم. نیمنگاهی به چشمان غرق در فکرِ بچهها انداختم. شاید آنها هم، نمیدانم، شاید فقط به آنچه شاهدش بودند فکر میکردند.
نویسنده: #اسم_مستعار
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_چهاردهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
سه نفری توی بخش، سرگردان به دنبال بیمار سرحالی میگشتیم تا سمع کردن را تمرین کنیم. از کنار یکی از اتاقها که گذشتم چشمم به مرد حدودا ۶۰ سالهای افتاد. گفتم: <به نظر اوکی باشه. بریم تو.> وارد اتاق شدیم و مکالمهمان را با سلامی آغاز کردیم. پنج دقیقه اول از خاطرات و زندگیاش گفت و از اصطلاحاتی که به کار میبرد مشخص بود فرد تحصیل کردهایست. چشمم که به کتاب روی تخت افتاد، گفت: <هر چی میکشیم از اینه.> و به عنوان کتاب که اضطراب و افسردگی بود، اشاره کرد. وقتی صحبتش تمام شد، برای معاینه اجازه گرفتیم، با خنده گفت: <اجازه نمیخواد که، شما اصلا فک مارو بیار پایین.> از این استقبال ما هم خندهمان گرفت و برای معاینه، گوشیهایمان را بیرون آوردیم. عجیب بود، هر چه بلندتر نفس میکشید، بیشتر چیزی نمیشنیدم و از نگاه بقیه هم مشخص بود آنها هم صدایی نشنیدهاند. پیرمرد انگار افکارم را شنیده باشد، گفت: <نفسم در نمیاد. انقدر سیگار کشیدم دیگه ریهای نمونده.> مکثی کردم و از سر کنجکاوی پرسیدم: <راستی چه تشخیصی دادن؟> با خنده پاسخ داد: <سرطانه احتمالا.> سکوت سنگینی فضا را پر کرد. ادامه داد: <حقیقتش اگر بگن الان میری ناراحت نمیشم، به هر حال، عمر و قسمت دست خداست. تا اونجا که تونستم سعی کردم خوب زندگی کنم، فرقی نداره حالا یا امروز میریم یا فردا...>
بعد از خداحافظی، از اتاق بیرون آمدیم. نیمنگاهی به چشمان غرق در فکرِ بچهها انداختم. شاید آنها هم، نمیدانم، شاید فقط به آنچه شاهدش بودند فکر میکردند.
نویسنده: #اسم_مستعار
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_چهاردهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam